مقایسه ی بیان نیمه کمّی ژن های نورون های دوپامینرژیک در سلول بنیادی مزانشیمی القاء شده با دپرنیل ودی متیل سولفوکساید
پایان نامه
- وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم پایه دامغان - دانشکده زیست شناسی
- نویسنده فاطمه طاهری
- استاد راهنما مریم حاجی قاسم کاشانی
- سال انتشار 1390
چکیده
مقایسه ی بیان نیمه کمّی ژن های نورون های دوپامینرژیک در سلول بنیادی مزانشیمی القاء شده با دپرنیل ودی متیل سولفوکساید به وسیله ی: فاطمه طاهری هدف: هدف ما در این تحقیق مقایسه ی بیان ژن های دوپامینرژیک شامل shh, ptch. th, nurr1 در سلول-های بنیادی مزانشیمی تحت القاء دپرنیل و دی متیل سولفوکساید می باشد. مواد و روش ها: سلولهای بنیادی مزانشیمی مغز استخوان از فمور و تیبیا موش صحرایی جدا و در محیط mem? کشت داده شدند. در پاساژ 3 و 4 ماهیت این سلول ها از طریق ایمونوسیتوشیمی نشانگرهای cd71 و cd90 و پتانسیل تمایز mscs بواسطه ی تمایز به سلول های چربی و استخوان مورد ارزیابی قرار گرفت. و بیان ژن های دوپامینرژیک shh, ptch. th, nurr1 در این سلول ها در پاساژ 3 تحت القاء دپرنیل و دی متیل سولفوکساید در سطح mrna و با تکنیک rt-pcr و همچنین بیان th و nurr1 در گروه القا شده با دپرنیل با تکنیک real time rt-pcr اندازه گیری شد. همچنین بعد از اینکه این سلول ها در پاساژ سوم تحت القا دپرنیل و دی متیل سولفوکساید قرار گرفتند بقاء و تکثیر این سلول ها 24، 48، 72 و 96 ساعت پس از القاء از طریق آزمون mtt مورد سنجش قرار گرفت. یافته ها: سلول های بنیادی مزانشیمی جدا شده از مغز استخوان در شرایط کشت به سطح ظرف کشت چسبیده و علاوه بر بیان نشانگرهای cd79 و cd90 توانایی تمایز به رده های مزانشیمی مانند چربی و استخوان را دارا هستند. این سلول ها تحت القاء دپرنیل ویژگی های نورون های دوپامینرژیک شامل مورفولووی شبه عصبی و بیان ژن th را نشان دادند ولی پس از انتقال به محیط کشت بدون عامل القایی بتدریج مورفولوژی عصبی را از دست داده و بیان ژنهای دوپامینرژیک نیز در این سلول ها کاهش یافت. در عین حال مشخص شد که دپرنیل تاثیر سمی بر تکثیر و بقاء این سلول ها نداشت. ولی دی متیل سولفوکساید تاثیری بر تمایز دوپامینرژیک این سلول ها نداشته و پس از افزودن این عامل به محیط کشت تعدادی از سلول ها از کف جدا شده و می میرند ولی این تعداد زیاد نیستند. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که دپرنیل تاثیر سمی بر سلول های بنیادی مزانشیمی ندارد. علاوه بر آن دی متیل سولفوکساید به تنهایی هیچ تاثیر تمایزی بر این سلول ها نداشته و بقا و تکثیر سلول ها پس از القا توسط این عامل شیمیایی کاهش معنا داری نشان نمی دهد و بعید به نظر می رسد که دی متیل سولفوکساید تاثیر سمی بر سلول ها داشته باشد. سلول های بنیادی مزانشیمی تحت القاء دپرنیل به پیش سازهای دوپامینرژیک تمایز پیدا می-کنند و دی متیل سولفوکساید نیز به تنهایی تاثیر جدی بر تکثیر، بقاء و تمایز mscs ندارد.
منابع مشابه
اثر القایی دپرنیل و دی متیل سولفوکساید بر تکثیر و بقاء سلول های بنیادی مزانشیمی مغزاستخوان
زمینه و هدف : استفاده از القاگرهای شیمیایی برای تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان بالغ (bmscs) به سلول های عصبی مورد توجه محققین است و در ابتدا لازم است تا اثر سمیت القاگر شیمیایی بر سلول های تحت القاء بررسی گردد. بدیهی است افزایش درصد سلول های زنده پس از القاء می تواند بهترین معیار برای تعین مناسب ترین القاء کننده باشد. این مطالعه به منظور تعیین اثرات القایی دپرنیل و دی متیل سولفوکسای...
متن کاملبیان فاکتورهای نوروتروفیک و ژن های دوپامینرژیک در سلول های بنیادی مزانشیمی قبل و پس از تیمار توسط دی متیل سولفوکساید
سابقه و هدف: عوامل نوروتروفیک نقش مهمی در تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی ( mesenchymal stem cells, mscs ) به سلول های عصبی دوپامینرژیک ایفا می کنند. هدف این تحقیق بررسی بیان فاکتورهای نوروتروفیک bdnf, ngf, cntf, gdnf, nt3, nt5 و برخی از ژن های دوپامینرژیک مانند مانند تیروزین هیدروکسلاز در mscs قبل و پس از تیمار توسط دمسو ( dimethyl sulfoxide, dmso) است. مواد و روش ها: mscs از مغز استخوان های ...
متن کاملاثر بربرین در تنظیم آستروسیتهای Gfap+ ناحیه هیپوکمپ موشهای صحرایی دیابتی شده با استرپتوزوتوسین
Background: Diabetes mellitus increases the risk of central nervous system (CNS) disorders such as stroke, seizures, dementia, and cognitive impairment. Berberine, a natural isoquinolne alkaloid, is reported to exhibit beneficial effect in various neurodegenerative and neuropsychiatric disorders. Moreover astrocytes are proving critical for normal CNS function, and alterations in their activity...
متن کاملاثر بربرین در تنظیم آستروسیتهای Gfap+ ناحیه هیپوکمپ موشهای صحرایی دیابتی شده با استرپتوزوتوسین
Background: Diabetes mellitus increases the risk of central nervous system (CNS) disorders such as stroke, seizures, dementia, and cognitive impairment. Berberine, a natural isoquinolne alkaloid, is reported to exhibit beneficial effect in various neurodegenerative and neuropsychiatric disorders. Moreover astrocytes are proving critical for normal CNS function, and alterations in their activity...
متن کاملبیان فاکتورهای نوروتروفیک و ژنهای دوپامینرژیک در سلولهای بنیادی مزانشیمی قبل و پس از تیمار توسط دیمتیل سولفوکساید
سابقه و هدف: عوامل نوروتروفیک نقش مهمی در تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی ( Mesenchymal stem cells, MSCs ) به سلولهای عصبی دوپامینرژیک ایفا میکنند. هدف این تحقیق بررسی بیان فاکتورهای نوروتروفیک BDNF, NGF, CNTF, GDNF, NT3, NT5 و برخی از ژنهای دوپامینرژیک مانند مانند تیروزین هیدروکسلاز در MSCs قبل و پس از تیمار توسط دمسو ( Dimethyl sulfoxide, DMSO) است. مواد و روش ها: MSCs از مغز استخوان...
متن کاملالقاء تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی امنتوم موش نژاد NMRI به سلول های اجدادی اندوتلیالی توسط عصاره جفت
سلولهای بنیادی سلولهای تمایز نیافته پرتوانی هستند که میتوانند بعد از تمایز، سلول ها، بافت ها و اندام های مختلفبدن را تولید کنند. سلولهای بنیادی، دارای دو ویژگی خود نوزایی و تمایز می باشند و توانایی ازدیاد و تکثیر و القا شدندر مجاورت با انواع فاکتورهای رشد را دارا می باشند. از آنجایی که عصاره جفت، حاوی مقدار زیادی VEGF میباشد، ازآن برای القاء تمایز سلولهای مرانشیمی امنتوم استفاده شد. از مهمترین ...
متن کاملمنابع من
با ذخیره ی این منبع در منابع من، دسترسی به آن را برای استفاده های بعدی آسان تر کنید
ذخیره در منابع من قبلا به منابع من ذحیره شده{@ msg_add @}
نوع سند: پایان نامه
وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم پایه دامغان - دانشکده زیست شناسی
کلمات کلیدی
میزبانی شده توسط پلتفرم ابری doprax.com
copyright © 2015-2023