نام پژوهشگر: فریبا عزیزی

نقد تطبیقی ترجمه ی قرآن کریم جزء 20(ترجمه ی محمد کاظم میرمعزّی،مهدی الهی قمشه ای،آیتی،خرّم دل و فولادوند)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه رازی - دانشکده ادبیات 1390
  فریبا عزیزی   تورج زینی وند

چکیده شیوایی بیان،رسایی سخن،و پرهیز از زیاده نویسی از جنبه های مثبت و ممتاز ترجمه های معزّی،آیتی والهی قمشه ای از قرآن کریم به شمار می آید. هرچند که الهی قمشه ای تا اندازه ای به ترجمه ادبی و تفسیری روی آورده است. دوری از ساختارهای زبان مبدأ و مقصد و گزینش واژگان نامأنوس و مطابقت نداشتن با متن اصلی آیه و نیز نداشتن شیوه ی ثابت و یکسان در ترجمه آیات و. . . از چالش ها و نقدهای وارده بر این ترجمه هابه شمار می آید. از سوی دیگر،ترجمه ی خرّم دل،ترجمه ی آزاد و تفسیری است،و مترجم با آوردن جمله های توضیحی تا اندازه ای از اصول و مبانی ترجمه خارج شده است. از سوی دیگر، ترجمه ی فولادوند نیز به رسایی و شیوایی،انطباق نثر ترجمه با نثر امروزی،نوآوری در شیوه،گزینش ترجمه ی مطابق و معادل،ویراستاری شکلی و محتوایی و. . . ممتاز است. این پژوهش با گزینش جزء20 از قرآن کریم به بررسی و تحلیل تطبیقی این ترجمه ها می پردازد. کلید واژه:قرآن کریم،ترجمه،محمد کاظم میرمعزّی،مهدی الهی قمشه ای،عبدالمحمد آیتی، مصطفی خرّم دل،محمد مهدی فولادوند

بررسی تطبقی هجو در قرآن کریم و شعر جاهلی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه رازی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  فریبا عزیزی   محمد نبی احمدی

ادبیّات به ویژه شعر عصر جاهلی از لحاظ شکل و فصاحت و بلاغت در اوج قرار داشت و شاعران از اغراض و فنون مختلف شعر بهره می گرفتند تا بتوانند آن را در سوق عکاظ عرضه نمایند و برای خود و قبیله شان افتخار کسب کنند. هجو ازکهن ترین اغراض شعری است؛ زیرا هجو از عواطفی ناشی از کینه، بغض، تنفّر، دشمنی ها یا امیال درونی نشأت می گیرد که همیشه در انسان وجود داشته و گاهی به صورت هجو آشکار گردیده است. از سوی دیگر با در نظر گرفتن درون مایه ی هجو می توان آن را به انواع زیر تقسیم نمود: 1- هجو شخصی و اخلاقی 2- هجو اجتماعی 3- هجو قبیله ای و سیاسی 4- هجو دینی هجو در شعر جاهلی شمشیر بُرّنده ای بود که شاعر به وسیله ی آن از شرافت و ناموس قبیله اش دفاع می کرد و بیشتر جنبه ی قبیله ای داشت و کمتر اغراض شخصی را در برمی گرفت و از کینه، تنفّر، دشمنی وستیز نسبت به قبیله ی دشمن ناشی می شد.