بررسی عناصر جهان متن براساس رویکرد بوطیقای شناختی در یوزپلنگانی که با من دویده اند اثر بیژن نجدی
Authors
abstract
نقد ادبی به دلیل وجود محدودیت هایی قادر به اتصال “جهان متن” به جهان خواننده و بررسی همه زوایای یک متن داستانی نیست، بدین منظور نیاز به نظریه ای است که هم از دیدگاه علمی و هم از دیدگاه خلاقیت ادبی بتواند وارد فضای متن شود، نظریه ی جهان های متن در بوطیقای شناختی این امکان را ایجاد می کند. در این مقاله به تحلیل مجموعه ی داستان بیژن نجدی به نام “یوزپلنگانی که با من دویده اند”، با توجه به لایه های مختلف جهان های متن می پردازیم. پرسش این پژوهش این است که آیا نظریه ی “جهان متن” قادر به شناسایی عناصری که منجر به ساخت روایت داستان های نجدی می شوند، هست؟ و دیگر این که تولید و دریافت جهان داستانی نجدی چگونه از دیگر نویسندگان متمایز می شود؟ فرضیه ی پژوهش این است که سه لایه ی “جهان گفتمان”، “جهان متن” و “جهان زیرشمول” هر کدام بخشی از روایت داستانی را شکل می دهند. در پاسخ به پرسش دوم، فرض بر این است که نجدی در آثار خود، با ایجاد عناصر مشترک در همه ی داستان ها جهان گفتمانی منسجمی ایجاد می کند و بدین سان داستان های مجزا را به صورتی نامرئی به هم مرتبط می کند که این ویژگی او را از دیگر نویسندگان متمایز می سازد. با توجه به مطالعه ی آثار او، هر جهان، می تواند جهان های دیگری را در خود درونه گیری کند و به شکل گیری فضای داستانی با شگردهای مختلف روایی بینجامد. درواقع، جهان های زیر شمول به ساخت روایت داستانی با استفاده از فعال سازی داستان های زیرساختی می انجامد که مشخصه ی اصلی آثار این نویسنده است.
similar resources
مؤلّفههای پستمدرن مجموعۀ داستانی یوزپلنگانی که با من دویدهاند بیژن نجدی
در این پژوهش به بررسی ویژگیهای پسامدرنیستی در مجموعۀ داستانی یوزپلنگانی که با من دویدهاند بیژن نجدی پرداخته شده است. مقالۀ حاضر که خوانشی نقّادانه از مجموعۀ یوزپلنگانی که با من دویدهاند بیژن نجدی است، ویژگیهای پسامدرنیستی برخی از داستانهای این مجموعه را در پرتو نظریّههای منتقدانی همچون پاتریشیا وو، بری لوئیس، دیوید لاج و لیندا هاچن نشان میدهد. آنچه خوانش پسامدرنیستی این داستانها را برمیا...
full textبررسی نشانه ها و شگردهای بیان معانی ثانوی در داستان های نجدی (با تکیه بر مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویده اند)
یکی از مهمّ ترین هدف های پژوهش در زمینۀ متون ادبی، دستیابی به معنای ثانوی یا ضمنی متن است؛ زیرا این معنا برابر با ادبیّت متن است. معنای ثانوی، از راه زبان و عناصر گوناگونِ مرتبط با نوع ادبی بیان می شود که به طور کلّی و در اصطلاح، زبان آن متن نامیده می شود. در این جستار، در راستای بررسی زبان داستان کوتاه، معانی ثانوی به دو نوعِ اصلی و فرعی دسته بندی می شود؛ معنا یا معانی ثانوی اصلی که همان درون مایۀ ...
full textاثر بربرین در تنظیم آستروسیتهای Gfap+ ناحیه هیپوکمپ موشهای صحرایی دیابتی شده با استرپتوزوتوسین
Background: Diabetes mellitus increases the risk of central nervous system (CNS) disorders such as stroke, seizures, dementia, and cognitive impairment. Berberine, a natural isoquinolne alkaloid, is reported to exhibit beneficial effect in various neurodegenerative and neuropsychiatric disorders. Moreover astrocytes are proving critical for normal CNS function, and alterations in their activity...
full textاثر بربرین در تنظیم آستروسیتهای Gfap+ ناحیه هیپوکمپ موشهای صحرایی دیابتی شده با استرپتوزوتوسین
Background: Diabetes mellitus increases the risk of central nervous system (CNS) disorders such as stroke, seizures, dementia, and cognitive impairment. Berberine, a natural isoquinolne alkaloid, is reported to exhibit beneficial effect in various neurodegenerative and neuropsychiatric disorders. Moreover astrocytes are proving critical for normal CNS function, and alterations in their activity...
full textبررسی نشانهها و شگردهای بیان معانی ثانوی در داستانهای نجدی (با تکیه بر مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویدهاند)
یکی از مهمّترین هدفهای پژوهش در زمینۀ متون ادبی، دستیابی به معنای ثانوی یا ضمنی متن است؛ زیرا این معنا برابر با ادبیّت متن است. معنای ثانوی، از راه زبان و عناصر گوناگونِ مرتبط با نوع ادبی بیان میشود که به طور کلّی و در اصطلاح، زبان آن متن نامیده میشود. در این جستار، در راستای بررسی زبان داستان کوتاه، معانی ثانوی به دو نوعِ اصلی و فرعی دستهبندی میشود؛ معنا یا معانی ثانوی اصلی که همان درون...
full textبوطیقای روایت در داستان یک سرخپوست در آستارا از بیژن نجدی
در بوطیقای ارسطو، هنر و ادبیّات، محاکات و تقلیدی از واقعیّت تلقّی میشد و تمام اجزای اثر ادبی، بازنمودی عینی در عالم واقع داشت و عناصر شکلدهندة داستان، همانهایی بود که هر روزه با آنها در تعامل هستیم. با تئوریپردازیهای فردینان و سوسور و رومن یاکوبسن و شکلگیری رهیافتهای جدید ـ مانند ساختارگرایی ـ بوطیقایی پدید آمد که ادبیّات را نه تقلید از واقعیّت، بلکه برساختن دنیایی متفاوت با عالم واقع مع...
full textMy Resources
Save resource for easier access later
Journal title:
فصلنامه نقد ادبیPublisher: دانشگاه تربیت مدرس
ISSN 1735-000X
volume 3
issue شمارۀ 10 2011
Hosted on Doprax cloud platform doprax.com
copyright © 2015-2023