نام پژوهشگر: فاطمه امین پور
فاطمه امین پور کریم خانمحمدی
شناخت و روش شناخت اجتماعی، از موضوعات مهم و اساسی در حوزه علوم اجتماعی است که در دوره های مختلف تاریخی ـ از گذشته تا کنون ـ رویکردهای مختلفی نسبت به آن وجود داشته است. روش شناسی بنیادین، گونه ای از روش شناسی است که در مقابل روش شناسی کاربردی قرار دارد و انواع مختلف روش های اجتماعی را می توان در ذیل آن قرار داد. روش شناسی بنیادین مبتنی بر مبانی هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی است و به لحاظ بنیادین به بررسی روش های اجتماعی می پردازد. در علوم اجتماعی با سه روش بنیادین پوزیتویسم، تفهمی و رئالیسم انتقادی سر و کار داریم. هر یک از این روش ها از مبانی هستی شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی خاص خویش بهره گرفته و در تقابل با یکدیگر قرار دارند. قرآن نیز ـ که محور اصلی در این رساله است ـ به واسطه برخورداری از مبادی هستی شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی ویژه خویش، از روش بنیادین «رئالیسم توحیدی» بهره می گیرد. «رئالیسم توحیدی» یعنی واقع گرایی بر مبنای یک حقیقت واحد؛ یعنی خداوند. ویژگی های خاص اندیشه قرآن روش شناسی قرآنی را از مکاتب روش شناختی مدرن متمایز می سازد. قرآن هستی را دارای دو بعد مادی و معنوی دانسته و آن را یکپارچه و با محوریت خداوند حکیم متصور می سازد. همچنین به انسان نگاهی خاص و ارزشمند دارد و کمال نهایی وی را در میزان قرب الهی می داند. قرآن به تمامی ابزارهای حسی، عقلی و وحیانی مرجعیت می بخشد، اما مرجعیت آن ها را در چارچوب مبانی خویش می پذیرد. همه چیز در اندیشه قرآن بر محور ایمان به خداوند قرار می گیرد. بنابراین قرآن به دلیل برخورداری از چنین ویژگی های روش شناختی، واجد کلیه رویکردهای تبیینی و توصیفی، خرد و کلان، تجربی، تفهمی و انتقادی می گردد، اما آنها را در چارچوب توحید و مبتنی بر یک عقبه الهیاتی بازتعریف می کند. این ویژگی ممتاز روش شناسی قرآن است که روش های سکولار فاقد آن هستند و به دلیل چنین فقر معرفتی، با تکیه بر یک ابزار سایر ابزارها را نفی می نمایند. علاوه بر این روش شناسی قرآن به دلیل بهره گیری از ابزار وحی، قابلیت های افزون تری نسبت به روش های مدرن داراست؛ قابلیت فهم و درک عمیق تر و دست یابی به ضرورت های بیشتری در واقعیت اجتماعی.
فاطمه امین پور هادی عظیمی گرکانی
مالکیت را از جنبه های مختلف تاریخی، اجتماعی و سیاسی می توان مورد مطالعه قرار داد، اما از لحاظ حقوقی، مالکیت کامل ترین نوع حق عینی است. مالکیت حقی است که به موجب آن مال به طور مطلق و منحصراً تحت اختیار شخص خاص قرار می گیرد و مالک می-تواند در مال خود هر نوع تصرفی را بنماید. بنابراین حق مالکیت دارای ویژگی اطلاق، انحصار و دوام است به این معنا که مالک جز در موارد استثناء نسبت به ما یملک خود حق هرگونه تصرف و انتفاع را دارد. ولی گاهی اوقات مالکیت، به طرق مختلف محدود می-شود و افراد دیگری حق بهره بردن از مال را پیدا می کنند. این مشارکت دادن دیگران در بهره برداری به دو صورت انتفاع و ارتفاق محقق می شود. آن چه وجهه ی همت این تحقیق قرار دارد، بررسی تفصیلی هر یک از این حقوق و مقایسه ی آنها با یکدیگر و با مفاهیم مشابهشان است. حق انتفاع به مثابه ی حق بهره برداری، متضمن استفاده از ملک دیگری است بی آن که حقی در مالکیت آن ملک داشته باشد. این بهره برداری در اشکال عمری، رقبی، سکنی، وقف و انتفاع از مباحات محقق می شود. حق ارتفاق نیز حقی است که به موجب آن صاحب ملکی به اعتبار مالکیت خود می تواند از ملک دیگری بهره ببرد بدون آن که سهمی در مالکیت ملک او داشته باشد. این حق دارای مصادیق متعددی از جمله حق شرب، حق عبور و حق مجری می باشد.