نام پژوهشگر: مینوش حقیقی
مینوش حقیقی فاطمه هنری مهر
هدف از بررسی ریشه اسطوره در نقاشی های شاهنامه بایسنقری، پرداختن به نقش (پهلوانی- افسانه ای – تاریخی )سه شخصیت به کار رفته در شاهنامه (ضحاک- زال-سیاوش) و بررسی ریشه اساطیری این شخصیت ها می باشد. در ادبیات فارسی میانه اژدهاک (ضحاک)از شاهان ایرانی در قالب پیشدادیان شده و پس از جمشید و پیش از فریدون به پادشاهی رسیده است، در واقع این اسطوره بنیاد ایرانی دارد و نه هند و اروپایی و دانشمندانی که کوشیده اند آنرا به تاریخ کهن تری نسبت دهند، موفق نبوده اند افسانه دهاک آمیزه ای است از اساطیر و تاریخ و از این رو در خاطر آدمیان موقعیت ویژه ای پیدا کرده است. دهاک به عنوان یک شخصیت تاریخی در تقویم آشور و گزارش های یونان شهرت دارد واز طریق اقوامی که در همسایگی ایران زندگی می کردند به اقوام بابل و دیگر اقوام آریایی منتقل شد. داستان های زال تا نواده های رستم، داستان های مستقل بوده است که کوچکترین پیوندی با داستان های دینی و افسانه های شاهان شرقی ایران نداشته است و به گونه ای جداگانه گردآوری شده است در دوره ساسانیان هنگام تنظیم خدای نامه برخی از داستان های سیستانی را با ماجراهای پهلوانی حماسی پادشاهان کیانی پیوند زدند. به نظر می رسد زال منشأ افسانه ای دارد و مانند شاهان و قهرمانان افسانه ای ایران برخوردار از فر و فرهمندی است، سیمرغ پرنده اسطوره ای که در کتاب های زرتشتی درباره آن گفته شده است( دارای قدرت های جادویی و اهورایی ) است درکنار زال و رستم معنا می یابد. سیاوش در فرهنگ و ادبیات ایران با توجه به مستندات تاریخی و دلایل باستان شناختی منشأ تاریخی دارد و کاملاً ایرانی است. به دلیل اهمیت این واقعه دوره ای در تاریخ خوارزم به عنوان دوره سیاوش نام گرفته است و سیاوش به عنوان خدای آسیای مرکزی بر مراسم عید نوروز ، چهارشنبه سوری،تاثیر گذاشت و به شکل( تعزیه و مراسم عاشورای امام سوم شیعیان ) تا زمان حال ادامه پیدا کرده است.در انتها باید گفت که فرهنگ و ادبیات ایران تأثیرات بدیهی بر اقوام آریایی و غیرآریایی(که دارای اسطوره های مشترک با شخصیت های اساطیری ما دارند) گذاشته و بنظر می رسد انتقال اسطوره های ایرانی به چین و تغییرات آنها از طریق اقوام سکایی که در میان ایران و چین زندگی می کردند صورت گرفته باشد.