نام پژوهشگر: محسن نوکاریزی
کلثوم دهقانی محسن نوکاریزی
چکیده پژوهش حاضر به روش تحلیل محتوا، به بررسی میزان همخوانی کلیدواژه های چکیده با توصیفگرهای نمایه سازان پرداخته است. هدف پژوهش، بررسی میزان همخوانی کلیدواژه های چکیده پایان نامه های مندرج در «پایگاه چکیده پایان نامه های ایران» با توصیفگرهای اختصاص یافته توسط نمایه سازان به این پایان نامه ها بود. جامعه پژوهش، شامل کلیه رکوردهای موجود در این پایگاه از سال 1368 تا پایان سال 1385 در چهار حوزه موضوعی علوم انسانی، علوم پایه، فنی و مهندسی و کشاورزی بود. از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای استفاده شد. اطلاعات از طریق سیاهه وارسی و با نمونه ای شامل 400 چکیده (از هر حوزه موضوعی 100 چکیده) جمع آوری شد. نتایج نشان داد که بین تعداد گروه های کلیدواژه ای چکیده پایان نامه ها و میزان همخوانی آن-ها با توصیفگرهای نمایه سازان رابطه معناداری وجود داشت. هم چنین رابطه معناداری بین تعداد کلیدواژه های چکیده و تعداد توصیفگرهای اختصاص یافته توسط نمایه سازان وجود داشت. از دیگر یافته های پژوهش این بود که تفاوت معناداری بین میزان همخوانی کلیدواژه های چکیده با توصیفگرهای نمایه سازان در حوزه های موضوعی مختلف وجود داشت. بین میزان همخوانی (کامل و نسبی و کامل و نسبی ) کلیدواژه های چکیده با توصیفگرهای نمایه سازان در دوره های زمانی مختلف نیز تفاوت معناداری وجود داشت و به دلایلی چون دقت بیش تر پژوهشگران در نگارش چکیده ها و بار اطلاعاتی افزون تر چکیده ها، با گذشت زمان میزان وابستگی به کلیدواژه های چکیده افزایش یافته بود. بین میزان بازیابی با استفاده از کلیدواژه های (دارای همخوانی نسبی) چکیده و میزان بازیابی با توصیفگرهای (دارای همخوانی نسبی) نمایه سازان تفاوت معناداری وجود داشت. بازیابی بیش تر از طریق توصیفگرها در مقایسه با کلیدواژه های چکیده، اثر بخشی طرح هایی را نشان داد که به منظور افزایش ارتباط بین توصیفگرهای هم موضوع در این پایگاه شکل گرفته بود. بین میانگین کلیدواژه های چکیده در حوزه های مورد بررسی تفاوت معناداری وجود داشت. 95/51 درصد توصیفگرهای نمایه سازان را کلیدواژه های چکیده تشکیل می داد. توصیفگرهای تک واژه (با 74/49 درصد) و ترکیب واژه (با 26/50 درصد) تقریباً به گونه ای مساوی در جامعه توزیع شده بودند. تعداد توصیفگرهای مفرد (2/93 درصد) در مقایسه با توصیفگرهای جمع به کار رفته در پایگاه یاد شده بسیار بیش تر بود. به طور کلی، 20/2 درصد انسجام بین نمایه سازان و متخصصان موضوعی وجود داشت و میزان انسجام در حوزه علوم انسانی (4/30 درصد) بیش از سایر حوزه های مورد بررسی بود. این نتیجه نمایانگر آن بود که در پژوهشگاه برای بهبود نمایه سازی مدارک در حوزه های موضوعی مختلف باید افزون بر کتابداران از متخصصان موضوعی هر حوزه کمک گرفته شود.
معصومه یگانه فر محمد جواد هاشم زاده
پژوهش حاضر به روش پیمایشی، به بررسی و تحلیل میزان درک کاربران از نمادهای تصویری محیط رابط گرافیکی نرم افزار کتابخانه ای سیمرغ در دانشگاه بیرجند پرداخته است. جامعه پژوهش، دانشجویان کاربر نرم افزار سیمرغ در دانشگاه بیرجند بودند. نمونه پژوهش، با روش نمونه گیری تصادفی، طبقه ای و نسبتی انتخاب شد. اطلاعات از طریق پرسشنامه، از نمونه 355 نفری جمع آوری شد که 322 نفر (7/90%) از آن ها به پرسشنامه پاسخ دادند. بررسی سطوح نگرش پاسخگویان نسبت به سه مولفه مورد بررسی نظیر میزان اهمیت، میزان رعایت معیارهای کاربرپسندی و میزان کیفیت نمادهای تصویری محیط رابط گرافیکی کاربر نرم افزار سیمرغ، رابطه معناداری را در سطح 05/0 نشان داد. بر اساس سطوح پنج گانه (طیف 5 ارزشی لیکرت)، نگرش پاسخگویان، نسبت به این مولفه ها، به ترتیب در سطوح متوسط به بالا، متوسط به بالا و متوسط ارزیابی شد. یافته ها نشان داد که میزان درک کلی پاسخگویان از نمادهای تصویری محیط رابط گرافیکی کاربر نرم افزار سیمرغ 5/38% بود که با میزان درک مطلوب (60%) تفاوت معناداری داشت. بین میانگین نمرات میزان درک پاسخگویان زن و مرد از نمادهای تصویری محیط رابط گرافیکی سیمرغ و بین میانگین نمرات میزان درک پاسخگویان مقاطع تحصیلی مختلف (دانشجویان تحصیلات تکمیلی و غیر تحصیلات تکمیلی) از نمادهای تصویری محیط رابط گرافیکی سیمرغ، تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود نداشت. هم چنین، بین میزان درک پاسخگویان از نمادهای صفحات مختلف بخش جست وجوی این نرم افزار، تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود داشت. تأثیر حوزه های مختلف تحصیلی و تجربه پاسخگویان در کار با نرم افزار سیمرغ، بر میزان درک آن ها از نمادهای تصویری محیط رابط گرافیکی این نرم افزار، در سطح 05/0 معنادار بود. واژه های کلیدی: نرم افزار کتابخانه ای سیمرغ، محیط رابط گرافیکی، نمادهای تصویری، کاربرپسندی، کاربران.
مریم علیان طرقبهی محسن نوکاریزی
هدف از پژوهش حاضر، بررسی وضعیت میزان تولیدات علمی اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند، از سال 1379 تا 1388 (2000 تا 2009)، در پایگاه های اطلاعاتی اسکوپوس و وب-آف ساینس با تأکید بر همکاری علمی بین آن ها است. این پژوهش از نوع کاربردی و به روش علم سنجی، یکی از روش های مطرح در زمینه ی سنجش و اندازه گیری تولیدات علمی، انجام شده است. جامعه آماری عبارت است از: کلیه تولیدات علمی نمایه شده در پایگاه های استنادی اسکوپوس و وب آف ساینس، در چهار حوزه ی تحصیلی علوم انسانی، علوم پایه، فنی و مهندسی و کشاورزی، طی سال های 2000 تا 2009 که توسط اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند نگاشته شده است. یافته های پژوهش نشان داد تعداد کل اعضای هیأت علمی که از سال 2000 تا 2009 دارای تولیدات علمی بودند، دراسکوپوس 81 نفر و در وب آف ساینس 66 نفر بوده اند. با توجه به این که تعداد کل اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند، در محدوده زمانی پژوهش به طور متوسط 222 نفر بوده است، کم تر از 40درصد آنان در اسکوپوس و کم تر از 30درصد در وب آف ساینس دارای تولیدات علمی بودند. بر اساس یافته های پژوهش می توان گفت که بیش-ترین تولیدات علمی اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند در دو پایگاه مورد بررسی در قالب مقاله پژوهشی و کم ترین آن در قالب مقاله مروری بوده است. از دیگر یافته های پژوهش می-توان به افزایش بسیار بالای تولیدات علمی اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند در سال 2009 نسبت به سال 2000 اشاره کرد. در مبحث همکاری های علمی بیش ترین میزان همکاری علمی در دو پایگاه مورد بررسی به ترتیب در حوزه علوم پایه، کشاورزی و فنی و مهندسی بود. هم-چنین الگوی همکاری درون سازمانی به عنوان الگوی غالب همکاری علمی در دو پایگاه تعیین شد. در ارتباط با تعداد نویسندگان نیز، در کل تولیدات مشترک دانشگاه الگوی همکاری دو نویسنده، الگوی غالب شناخته شد. هم چنین در این پژوهش به بررسی تأثیر متغیرهای محل اخذ مدرک تحصیلی و سن، با میزان تولیدات علمی اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند پرداخته شد. یافته های پژوهش نشان داد، به طور کلی تفاوت معناداری در سطح 0.05 بین این متغیرها و میزان تولیدات علمی وجود نداشت.
سیما قرآنی سیرجانی محسن آیتی
چکیده مدیریت دانش شخصی به عنوان راهبردی مهم در بهبود کمی و کیفی فعالیت های اعضای هیأت علمی و کاربرد موثرتر و کارامدتر دانش در محیط های دانشگاهی توجه اندکی از سوی جامعه علمی کشور را به خود جلب کرده است. پژوهش حاضر با هدف تعیین نحوه کاربرد مدیریت دانش شخصی توسط اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند در حوزه فعالیت های آموزشی و پژوهشی آنان انجام شده است. در این پژوهش، مدیریت دانش به عنوان مجموعه ای از فرایندها شامل شکل گیری، سازماندهی، تبادل و کاربرد تعریف می شود که دانش را برای بهینه سازی و نیل به اهداف و رسالت های دانشگاه مورد استفاده قرار میدهد. روش این پژوهش، پیمایشی و جامعه آماری آن اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند بودند. تعداد نمونه 149 نفر بود که با استفاده از روش تصادفی طبقه ای نسبتی انتخاب و مورد پرسش قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه محقق ساخته بسته پاسخ و باز پاسخی با 77 گویه بوده که ضریب پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ 92/0 به دست آمده است. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که ارتباط بین سابقه کار و دو مولفه مدیریت دانش، یعنی سازماندهی و تبادل دانش به لحاظ آماری در سطح 1% معنی دار بود اما در مولفه های شکل گیری و کاربرد دانش این ارتباط معنی دار نبود. در تمامی مولفه های مدیریت دانش، اعضای هیأت علمی با مدرک تحصیلی دکتری میانگین نمره بالاتری نسبت به اعضای هیأت علمی کارشناسی ارشد داشتند اما بررسی سطح معنی داری آزمون برای هر یک از مولفه ها نشان داد این برتری تنها برای تبادل و انتشار و کل مدیریت دانش در سطح 1% معنی دار بود. هم چنین یافته های پژوهش نشان داد اعضای هیأت علمی که دانشجوی تحصیلات تکمیلی دارند در همه مولفه های مدیریت دانش (به جز تجزیه و تحلیل) و کل آن نسبت به گروهی که دانشجوی تحصیلات تکمیلی ندارند از میانگین نمره بالاتری برخوردارند ولی این تفاوت به لحاظ آماری تنها در مولفه تبادل و انتشار و کل مدیریت دانش در سطح 1% معنی دار بود. تفاوت در شکل گیری دانش (تولید) و میزان مدیریت دانش نیز در بین اعضای هیأت علمی دانشکده های مختلف در سطح 1% معنی دار بود اما در سایر مولفه های مدیریت دانش تفاوت معنی داری به لحاظ آماری بین اعضای هیأت علمی دانشکده های مختلف دانشگاه بیرجند وجود نداشت. هم چنین یافته های پژوهش نشان داد که گر چه اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند در مولفه های شکل گیری و سازماندهی دانش با میانگین نمره بالاتر از 3 در مقیاس لیکرت از وضعیت مناسبی برخوردار بودند ولی در مولفه هایی مانند تبادل و انتشار، خصوصاً در روش های گروهی، با میانگین نمره کم تر از 2 عملکرد رضایت بخشی نداشتند.
فاطمه ملک آبادی زاده محسن نوکاریزی
هدف اصلی این پژوهش، ارزیابی مولفه های خلاقیت در وب سایت های کتابخانه های مرکزی دانشگاه های وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به منظور ارتقای این مولفه ها در وب سایت های کتابخانه های دانشگاهی است. پژوهش حاضر به روش ارزیابانه انجام گرفت. جامعه پژوهش شامل 35 وب سایت کتابخانه مرکزی دانشگاه های وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است که دارای صفحه مجزا کتابخانه مرکزی در وب سایت دانشگاه بودند. ابزار گردآوری داده ها سیاهه وارسی محقق ساخته بود که در نتیجه مطالعه متون و منابع معتبر علمی در زمینه خلاقیت وب سایت ها تهیه گردید. سیاهه شامل 30 مولفه خلاقیت بود که در 4 بعد کلی اصالت (بدیع بودن و منحصر به فرد بودن)، شکل (طراحی و زیبایی شناختی)، کارکرد (جالب بودن، سودمندی، قابلیت استفاده، شخصی سازی) و منبع (انگیزاننده و مهارت های خلاق) طبقه بندی و تنظیم شده است. برای سنجش روایی سیاهه وارسی، از روش اعتبار محتوا استفاده شد. تحلیل یافته های این پژوهش مبین آن است که وب سایت های کتابخانه های مرکزی دانشگاه های زنجان و مازندران با دارا بودن 90 درصد مولفه های خلاقیت به اشتراک حائز رتبه نخست شدند و وب سایت کتابخانه های مرکزی دانشگاه های تهران، بین المللی امام خمینی (ره)، فردوسی، صنعتی اصفهان، سیستان و بلوچستان، تبریز و اراک بیش از 75 درصد مولفه های خلاقیت را داشتند و رتبه های 3 تا 9 را کسب نمودند. همچنین وب سایت های کتابخانه های مرکزی دانشگاه های ایلام، ارومیه، نوشیروانی بابل، تربیت معلم آذربایجان و بیرجند، در پایین ترین رده های جدول رتبه بندی دانشگاه ها قرار گرفتند. همچنین از 35 وب سایت مورد بررسی در این پژوهش، تنها وب سایت کتابخانه مرکزی 9 دانشگاه (زنجان، مازندران، تهران، بین المللی امام خمینی (ره)، فردوسی، صنعتی اصفهان، سیستان و بلوچستان، تبریز و اراک) از نظر دارا بودن مولفه های خلاقیت در وضعیت مطلوب قرار داشتند. نتایج حاصل از بررسی 4 بعد اصلی خلاقیت (اصالت، شکل، کارکرد و منبع) در وب سایت های مورد بررسی نشان داد مولفه های مرتبط با بعد منبع با 71/65 درصد بیش تر از سایر مولفه ها و مولفه های مرتبط با بعد کارکرد با 40 درصد، کم تر از سایر مولفه ها در طراحی وب سایت کتابخانه های مرکزی دانشگاه های مورد بررسی موجود بود. همچنین نتایج آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن نشان داد در سطح 05/0 = ? رابطه معناداری بین رتبه های وب سایت های کتابخانه های مرکزی دانشگاه های وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری از نظر دارا بودن مولفه های خلاقیت با رتبه های وب سایت های آن دانشگاه ها از نظر پیوندهای دریافتی وجود داشت.
خیرالنسا’ رمضانزاده هادی پورشافعی
آموزش و پژوهش دو کارکرد اصلی دانشگاه هاست که پرداختن شایسته به آن ها مستلزم بهر ه برداری صحیح و اصولی از دانش و اطلاعات موجود است. دانشگاه ها عمده ترین مراکز تولید و اشاعه دانش هستند و نوآوری و در نتیجه خلق دانش جدید همواره از مهم ترین کارکردهای موسسات آموزش عالی به شمار آمده است. در این راستا، بیش-ترین اهتمام جامعه دانشگاهی در ارتقای دانش و تقویت سرمایه های فکری با بهره مندی از منابع موجود بوده است. این منابع نه تنها شامل منابع اطلاعاتی، بلکه نیروهای فکری و منابع انسانی نیز می باشد. در نتیجه، لازم است با به کارگیری شیوه های صحیح مدیریت منابع مورد نظر شناسایی و به گونه ای سازمان یافته مورد بهره برداری قرار گیرند (حاضری، 1385)، و با توجه به این که دانش یکی از عوامل بنیادی است که کاربرد موفق آن، به دانشگاه ها کمک می کند تا خدمات بدیع ارائه دهند و در محیط متکی بر دانش است که دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی قادر می شوند مزیت های رقابتی و برتری های علمی خود را هم چنان حفظ نمایند (نعمتی،1384)، و این که امووزه در عصر شتابان دانش و فناوری که سیمای مراکز آموزش عالی به کلی در حال تغییر است، برخورداری اساتید از دانش، اطلاعات، فنون، اصول و راهبردهای آموزشی به تنهایی کافی نیست؛ بلکه سازماندهی، به کارگیری و استفاده ی بهنگام و بجا از اطلاعات در محیط های آموزشی امری ضروری است. به عبارت علمی تر، مدیریت دانش؛ سازماندهی، بازیابی، انتقال و نشر دانش را از مراکز علمی از قبیل دانشگاه ها آغاز می کند، سرمایه عقلانی فراگیر را با ایجاد انگیزه های راهبردی به کار می گیرد و به چرخه حیات دانش که یادگیری سازمانی را بنا می نهد در جامعه سرعت می بخشد. همان گونه که کتابخانه بدون سازمان، جز انبار کتاب چیزی به ذهن متباتر نمی کند، دانش پراکنده ، اطلاعات ناقص و نامنظم نیز به حل مشکلات زندگی کمکی نخواهند کرد. اساتید با طراحی و سازماندهی دانش، علاوه بر گسترش آموزش های رسمی، می توانند آموزش های ضمنی را در کلاس با مشارکت فراگیران سامان دهند و برای پیشبرد اهداف تعلیم و تربیت از آن استفاده کنند. مدیریت دانش شامل طیف وسیعی از فعالیت ها است که برای مدیریت، مبادله، خلق یا ارتقای سرمایه های فکری در یک سازمان به کار می رود، لازم به ذکر است که موسسات دانشگاهی به عنوان مراکز تولید و اشاعه دانش بیش از هر سازمان دیگری نیازمند اجرای مدیریت دانش هستند. مدیریت دانش فرایند ترکِیب بهینه دانش و اطلاعات در سازمان و ایجاد محیطی مناسب به منظور تولید، تسهیم و به کارگیری دانش و تربیت نیروهای انسانی خلاق و نوآوراست. چرا باید از مدیریت دانش بهره جست؟ مهم ترین اهداف یک موسسه در زمینه مدیریت مطلوب تر دانش شامل حفظ و نگهداری اعضای کلیدی سازمان، ارتقای سیستم انگیزشی، شناخت محیط و بهبود خدمات دهی به ارباب رجوع است (جمشیدی، 1384). هاینس (2001) مدیریت دانش را فرایندی می داند که میتنی بر چهار رکن است: 1. محتوا: که به نوع دانش (آشکار و یا نهفته) مربوط می شود 2. مهارت: دستیابی به مهارت هایی جهت استخراج دانش. 3. فرهنگ: فرهنگ سازمان ها باید مروج توزیع دانش و اطلاعات باشد. 4. سازماندهی: سازماندهی دانش موجود. کارل ویگ (2002) معتقد است که مدیریت دانش یعنی ایجاد فرایندهای لازم برای شناسایی و جذب داده، اطلاعات، و دانش های مورد نیاز سازمان ها از محیط بیرونی و درونی و انتقال آن ها به تصمیم و اقدامات سازمان و افراد. بالنت مدیریت دانش را فرایندی می داند که سازمان ها از آن طریق اطلاعات جمع آوری شده خود را به کار می گیرند (ابطحی، صلواتی، 1385: 34). حال با این که دانشگاه ها خود مخازن دانش هستند؛ تاکنون توجه کافی به سرمایه های فکری و منابع علمی تولید شده به وسیله جامعه دانشگاهی مبذول نداشته اند، بدین سان که تا به امروزهیچ گونه کنترلی بردانش غیرمکتوب— دانش موجود در اذهان— صورت نگرفته و اطلاعات مدون تولید شده در داخل نیز به ندرت به گونه ای مجتمع و یکپارچه جمع آوری و در چارچوبی نظام مند مدیریت شده است (حاضری، 1385). با توجه به این که جامعه دانشگاهی را عموماً صاحبان خرد و طالبان علمی شکل می دهند که همگی دارای درجاتی از دانش هستند و به رشد آن علاقه مندند، تدارک بستری مناسب و تدبیر راهکارهای مساعد می تواند بسیاری از این افراد را به کسب دانش بیش تریا انتقال دانش خود به دیگران مصمم سازد و اشتراک بیش تر دانش و بهره مندی بهتر از آن را به دنبال داشته است (حاضری، 1385). بنابراین دریافته می شود که تولید دانش به عنوان یکی از کارکردهای مورد انتظار دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و در رتبه بندی آن ها تأثیر بسزائی دارد. تولید دانش با به کارگیری دانش برای ایجاد دانش ارتباط مستقیم دارد و این فرایند مستلزم آن است که اعضای هیأت علمی، مدرسان و محققان و پژوهشگران دانشگاه راه های یافتن دانش و اطلاعات را بشناسند. تولید دانش در دانشگاه ها نتیجه فعالیت های پژوهشی و علمی اعضای هیأت علمی، مدرسان و پژوهشگران دانشگاه است که معمولاً به صورت تولید مقالات پژوهشی و تدوین و ترجمه کتاب های علمی نمود پیدا می کند و جزء وظایف آنان است (رسول آبادی، 1386). با توجه به پژوهش های انجام شده در زمینه مدیریت دانش در آموزش عالی، ملاحظه می شود که با کاربست مدیریت دانش در دانشگاه ها کار تدریس و یادگیری بهبود می یابد (مک کارتی ، 2006) پزوهش حاضر در دو قسمت اصلی تدوین شده است در آغاز با بررسی پیشینه مدیریت دانش مدل های آن را بررسی کرده و سپس مولفه ای اصلی را با توجه به محیط آموزش عالی، که یک محیط مشارکتی به حساب می آید، انتخاب کرده و براساس آن پرسشنامه ای طراحی خواهد شد و در نهایت این پرسشنامه روی نمونه در دسترس(دانشگاه بیرجند) اجرا خواهیم شد . مدلهای مورد بررسی به شرح زیر هستند: مدل عمومی مدیریت دانش شامل خلق ، تبادل ، کاربرد ، سازماندهی است. مدل پری و تومی شامل: مدیریت تغییر، ابزار دانش، اندازه گیری دانش، مدیریت، مفهوم دانش، محتوای دانش. مدل رن جانسون ، به کارگیری مدیریت دانش را با توجه به در نظر گرفتن دو عامل میزان پیچیدگی کار و میزان تعاملات مورد نیاز برای انجام آن کار، عملی می داند. مدل ادل و گراسیون میتنی بر دو رکن اساسی فرایندهای ی دانش شامل(ایجاد دانش، شناسایی دانش، جمع آوری، سازماندهی، توزیع، ارزیابی وتطبیق، به کارگیری دانش) و فراهم کننده های دانش شامل(رهبری، فرهنگ، تکنولوژی، اندازه گیری دانش). مدل استیوهالس استراتژی های شش گانه ای را به شرح زیر ارائه کرده است جستجوی دانش جدید، ایجاد دانش و یادگیری، ذخیره، حذف دانش زائد، توزیع، بکارگیری دانش(ابطحی و صلواتی ،1385: 50) مدل هیسگ(2000) از چهار فرایند، خلق، ذخیره، نشر و بکارگیری تشکیل شده است. مدل بک من(1999) هشت مرحله زیر را برای فرایند مدیریت دانش پسشنهاد داده است: 1- شناسایی کردن: تعیین صلاحیت های درونی، منبع استراتژی، قلمرو دانش؛ 2- به بند کشیدن : رسمی کردن دانش موجود؛ 3- انتخاب کردن: تعیین ارتباط دانش، ارزش و دقت، رفع دانش های ناسازگار؛ 4- ذخیره کردن" معرفی حافظه یکی شده در مخزن با انواع الگوهای دانش؛ 5- تسهیم : توزیع دانش برای استفاده کنندگان به طور خودکار بر پایه علاقه وکار و تشریک مساعی دانش در میان گروه ها؛ 6- به کار بردن : بازیافتن و استفاده دانش در تصمیم گیری ها، حل مسائل، خودکار کردن و پشتیبانی کار و مددکاری شغل و آموزش؛ 7-ایجاد کردن" تولید دانش جدید در حین تحقیقات، تجربه کردن کار و فکر خلاق؛ 8- تجارت کردن : فروش و معامله، توسعه و عرضه کردن دانش جدید به بازار در قالب محصولات وخدمات(احسانی،1385) جاشاپارا، مدیریت دانش را در قالب یک فرایند چهار حلقه ای این گونه تعریف می کند: فرایندهای یادگیری اثربخش که توأم با خلق، سازماندهی، تبادل دانش(اعم از ضمنی و آشکار که با استفاد? مناسب از فناوری و محیط فرهنگی محقق می شود)، و با به کار بستن آن سبب ارتقای سرمایه عقلانی سازمانی و بهبود عملکرد آن می شود (خرقانی،سسله،1385). 1. خلق دانش: خلق دانش، فرایندی بی پایان است که شامل خلق اندیشه های جدید، شناخت الگوهای تازه، و ترکیب قواعد جدا از یکدیگر و ایجاد فرایندهای جدید به منظور ایجاد و خلق دانش است (نظری،1382،ص262-263؛ خرقانی، سسله، 1385). 2. سازماندهی دانش: این مرحله، به ذخیره، ثبت، ضبط و نگهداری دانش در شکل و یا چارچوبی اشاره دارد که پیوستگی اجزای آن را حفظ کند و قابلیت باز یابی و استفاده توسط کارکنان سازمان داشته باشد. در حقیقت، سازماندهی دانش، پیش زمینه لازم برای انتقال و تبادل دانش است. به عبارت دیگر ، ذخیره و ثبت دانش در قالب اینترانت، پوشه ها و ... پیش قابلیت لازم را برای انتقال و تبادل آن فراهم می آورد (لطیفی،1383؛ خرقانی، سلسله، 1385) 3. تبادل دانش: عبارت است از حرکت، وپخش دانش بین افراد وپایگاه های دانش به طور مکانیزه و غیر مکانیزه وبه صورت دو سویه. در حقیقت 90درصد از موفقیت مدیریت دانش، به تبادل صحیح دانش بستگی دارد وتبادل دانش از فردی به فرد دیگر، از لوازم اساسی چرخه مدیریت دانش اثر بخش است. انتقال دانش بین اعضای سازمان، مستلزم استقرار فرهنگ" تسهیم دانش قدرت است" به جای فرهنگ" دانش قدرت است" می باشد ( لطیفی،1383؛ خرقانی، سلسله، 1385). 4. به کاربستن دانش: به کاربستن دانش اشاره به این مطلب دارد که اندیشه ها و دانش به دست آمده، بدون جهت گیری در مورد این که چه کسی آن ها را مطرح کرده است، در صورت مفید و مناسب بودن مورد استفاده قرار گیرد. این حلقه اشاره دارد به آمیختن دانش با عمل، یعنی به کاربستن دانش و انعکاس آن در خدمات و کالاهای یک سازمان(کاومن ، 2004،ص150؛ خرقانی، سلسله، 1385). در نهایت مدیریت دانش در محیط های مشارکتی و بالاخص در آموزش عالی، که در این محیط تقسسیم دانش در بین افراد مانند دانشجویان، استادان، مدیران دارای اهمیت زیادی است. برای استفاده از دانش در سازمان، 4 فعالیت در فرایند مدیریت دانش وجود دارد: الف)اکتساب دانش، شامل:شناسایی دانش(تعیین منابع ونوع دانش)، گرداوری دانش(جمع کردن و تبدیل دانش بر طبق مشخصات مورد نیاز)، تطبیق دانش (طبقه بندی دانش)، سازماندهی دانش (آماده سازی و ترسیم دانش در نیازهای خاص)، ذخیره سازی دانش(نگهداری و مشخص دینامیکی دانش). ب) ذخیره سازی: این فرایندی است که به وسیله آن دانش در مخازن نگهداری می شود. این مخازن می تواند اسنادی باشد که سازماندهی و طبقه بندی شده است تا جستجو یا دسترسی صریح به دانش را امکان پذیر سازد. ج) انتشار دانش: نظام مدیریت دانش می تواند دانش را دریک محیط مشارکتی اصولا با 4 روش منتشر کند. نوع انتشار بستگی دارد به اینکه روش ارتباط به صورت همزمان یا غیر همزمان یا ترکیبی از هر دو باشد. د) بکارگیری دانش: در این فرایند، علم چگونگی بکارگیری نظام مدیریت دانش در یک محیط مشارکتی افزایش خواهد یافت. این افزایش دانش برای مقاصد خاصی از قبیل حل مشکلات، تصمیم گیری، و یادگیری مورد استفاده قرار می گیرد (احسانی ، 1385). با بررسی این مدلها به نظر می رسد که تقریبا تمامی مولفه های در نظرگرفته شده در فرایند مدیریت دانش توسط صاحبنظران یکسان می باشند . بنابراین در این پژوهش مدل احسانی (1385) که برای کاربرد در آموزش عالی طراحی شده به نظر می رسد تمامی مولفه های ضروری را در برگرفته و به عنوان مبنایی برای تدوین پرسشنامه در نظر گرفته خواهد شد. پیشینه تحقیق به دنبال مطالعه و بررسی پیشینه تحقیق ، پژوهشی که دقیقاً با این پژوهش یکسان باشد انجام نشده است، از این رو برای نوشتن پیشینه ، به تحقیقاتی اشاره می شود که موضوع آن ها، مدیریت دانش و اجرای آن در دانشگاه ها باشد: سانترو و گوپالاکریشمن (2000) تبادل دانش بین21 مرکز تحقیقاتی دانشگاهی و 189 شرکت را در ایالات متحده امریکا بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که تبادل دانش هنگامی تسهیل می شود که دانشگاه ها دارای ساختار سازمانی ماشینی، فرهنگی ثابت و استوار، از اهداف روشنی برخوردار باشند و همچنین ارتباط بین افراد براساس اعتماد و اطمینان بنا شده باشد. راولی (2000) در پژوهشی با عنوان «بررسی میزان آمادگی موسسات آموزش عالی برای اجرای مدیریت دانش»، قابلیت اجرایی مفاهیم مدیریت دانش را در آموزش عالی انگلستان بررسی کرده است. وی بیان می کند در حالی که سامانه های تسهیل کننده ای مانند کتابخانه ها، ایتنرنت و مانند آن وجود دارد که ضمن تهیه داده و اطلاعات برای دانشجویان به اجرای بهتر مدیریت دانش در دانشگاه ها کمک می کند ولی چالش هایی در ارتباط با مدل چهار عنصری دانپورت و پروساک وجود دارد. از جمله این که بسیاری از مخازن دانش خوب سازماندهی نشده اند و یا حتی ارتباط بین مخازن مختلف(راه های دسترسی به دانش) به طور واضح مشخص نیست. وی در پایان چنین نتیجه گیری کرده است که مدیریت دانش موثر و کارآمد نیازمند تغییرات مهم و جدی در فرهنگ و ارزش ها، ساختار سازمانی و نظام های ارزشگذاری و پاداش دهی است. مارتین و مارین (2005) در پژوهشی با عنوان«نقش رهبری موسسات آموزش عالی در فرایند دانش» به بررسی نقش های کلیدی رهبری در آموزش عالی پرداخته است. آنان تأثیر رهبری را در شش حوزه کلیدی: مدیریت محیط، مدیریت شبکه، مدیریت سازمان، مدیریت سیاست، مدیریت بحران، مدیریت شکاف دانش و آماده سازی رهبران آینده بررسی کردند. طبق یافته های به دست آمده، عامل رهبری کنترل وسیعی بر محیط پردازش دانش و مدیریت آن دارد. ژنگ ، هوانگ تونلی ، جینگ (2005) در پژوهشی با عنوان «مدیریت دانش تطبیقی:مطالعه مقدماتی بین دانشگاه های چین و آمریکا» به تجزیه وتحلیل و مقایسه چهار عامل اصلی شامل اولویت ها، نیازهای دانش عملکردی، ابزارهای فناورانه و ساختار مدیریتی مدیریت دانش بین دانشگاه های این دو کشور پرداختند. مک کارتی (2006) در پایان نامه دکترا با عنوان «مدیریت دانش، ارزیابی استراتژیک و فرایندهای استفاده از آن در آموزش عالی» به بررسی این امر پرداخته است که آیا فرایند مدیریت دانشی که در تجارت یا صنعت مورد استفاده قرار می گیرد، قابلیت اجرایی لازم را در موسسات آموزش عالی دارد؟ یافته ها نشان داد که: 1) با کاربست مدیریت دانش در دانشگاه ها، امر تدریس و یادگیری بهبود می یابد و دانش به راحتی میان همه اعضای هیأت علمی تسهیم می شود؛ و 2) توسعه مدیریت دانش کمک زیادی به کارکنان و دست اندرکاران دانش در آموزش عالی به ویژه در امر تحقیق می کند. والتن و گواریسکو (2007) در پژوهشی با عنوان «مباحث ساختاری مدیریت دانش در تبادلات بین المللی موسسات آموزشی» به بررسی و تجزیه و تحلیل روند دانش در تبادلات بین المللی موسسات آموزشی انگلیس و روسیه پرداختند. آنان با استفاده از تحلیل روند دانش در تبادلات بین المللی موسسات آموزشی انگلیس و روسیه پرداختند. آنان با استفاده از تحلیل شبکه اجتماعی سعی در شناسایی دقیق تفاوت های ساختاری میان موسسات و ریشه یابی این تفاوت ها در گذر زمان بوده اند. یافته ها حاکی از آن است که نقش نهادهای انگلستان در همکاری با یکدیگر، از یک روند نامنظم به یک نظام منظم ودقیق برای تصمیمات آگاهانه تبدیل شده، تا این که ابهام، عدم اطمینان و غیرقابل پیش بینی بودن را در سازمان کاهش دهد. قلی زاده (1383) تحقیقی با عنوان «نسبت میان فرایند تبدیل دانش و فرهنگ سازمانی» در دانشگاه مشهد انجام داده است، در این پژوهش با توجه به مولفه های اصلی نظریه نوناکو یعنی (اجتماعی شدن، برون سازی، ترکیب، درونی سازی) جایگاه مدیریت دانش در دانشگاه مشهد در ارتباط با فرهنگ سازمانی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها نشان داد که درونی سازی در قلمرو مدیریت دانش در دانشگاه مشهد از بالاترین جایگاه برخوردار است و به ترتیب، اجتماعی شدن، برون سازی و ترکیب در مراتب بعدی قرار گرفته اند و هم چنین براساس نتایج به دست آمده، میان فرهنگ سازمانی و درونی سازی، برون سازی و ترکیب رابطه معنادار وجود دارد، در حالی که این رابطه با اجتماعی شدن معنی دار نیست. با توجه به پژوهش های اندکی که درباره مدیریت دانش در آموزش عالی انجام شده است، این پژوهش با اهداف زیر تدوین شده است: هدف های کلی - بررسی مدلهای مدیریت دانش و انتخاب مولفه های اصلی فرایند مدیریت دانش در آموزش عالی - طراحی ابزار سنجش مدیریت دانش درآموزش عالی - پیاده سازی ابزار(پرسشنامه) طراحی شده بر روی نمونه در دسترس(دانشگاه بیرجند)
طیبه عابدینی محسن نوکاریزی
پژوهش حاضر به روش پیمایشی، به ارزشیابی کاربردپذیری وب سایت کتابخانه های مرکزی دانشگاه های وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری پرداخته است. هدف پژوهش، ارزشیابی کاربردپذیری وب سایت کتابخانه های مرکزی دانشگاه های وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری از دید دانشجویان این دانشگاه ها بود. جامعه پژوهش، شامل دانشجویان 30 دانشگاه وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری بود که دارای وب سایت صفحه مجزا و مستقل کتابخانه مرکزی در وب-سایت دانشگاه بودند. از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده شد و پنج دانشگاه (تهران، سیستان و بلوچستان، شهید بهشتی، شهید چمران اهواز، فردوسی مشهد) به طور تصادفی انتخاب شدند و از دانشجویان این دانشگاه ها نیز نمونه گیری تصادفی به عمل آمد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه ای بود که در پنج بعد کلی کاربردپذیری شامل «محتوا»، «سازماندهی و قابلیت خوانایی»، «مسیر یابی و قابلیت پیوند»، «طراحی رابط کاربر» و «عملکرد و اثربخشی» در قالب 32 گویه طراحی شد که پس از آزمون روایی و پایایی، دیدگاه دانشجویان مقاطع تحصیلی مختلف دانشگاه های مذکور در خصوص به کارگیری ابعاد کاربردپذیری در وب سایت کتابخانه مرکزی آن ها بررسی شد. نتایج نشان داد به طور کلی به کارگیری ابعاد کاربردپذیری در وب سایت کتابخانه های مرکزی دانشگاه های وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری از دید کاربران در وضعیت «خوبی» (بیش از 60 تا 80) قرار داشت. تمامی ابعاد مورد بررسی، «محتوا»، «سازماندهی و قابلیت خوانایی»، «مسیریابی و قابلیت پیوند»، «طراحی رابط کاربر»، «عملکرد و اثربخشی»، در وضعیت «خوب» قرار داشت. بعد «محتوا» با میانگین نمره 42/3 (معادل 4/68 درصد) کمترین و بعد «طراحی رابط کاربر» با میانگین نمره 53/3 (معادل6/70درصد) بیشترین نمره را کسب کردند. بین میانگین نمرات قضاوت کاربران در خصوص به کارگیری ابعاد کاربردپذیری با وضعیت مطلوب (80 درصد) در وب سایت کتابخانه های مرکزی دانشگاه های وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تفاوت معناداری وجود داشت. از دیگر یافته های پژوهش این بود که تفاوت معناداری بین قضاوت «کاربران مقاطع مختلف تحصیلی»، «کاربران با سابقه استفاده متفاوت از رایانه و اینترنت» و «کاربران با دوره استفاده متفاوت از وب سایت کتابخانه مرکزی»، در خصوص به کارگیری ابعاد کاربردپذیری در وب سایت کتابخانه های مرکزی دانشگاه های وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری مشاهده شد. بین قضاوت «کاربران زن و مرد» و «کاربران گروه های سنی مختلف» در خصوص به کارگیری ابعاد کاربردپذیری در وب سایت کتابخانه های مرکزی دانشگاه های وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تفاوتی معناداری وجود نداشت. به نظر می رسد توجه به ابعاد کاربردپذیری در طراحی وب سایت های کتابخانه ای از سوی طراحان سبب ارتباط بهتر کاربران با آن، استفاده بیش تر از خدمات کتابخانه و در نهایت افزایش کارایی خدمات کتابخانه شود.
فائزه فرهادی محسن نوکاریزی
این پژوهش به منظور، بررسی میزان اضطراب اینترنتی اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند در فرایند جست وجوی منابع اطلاعاتی آن ها انجام شده است. این پژوهش از نوع کاربردی و به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند بود که حداقل دارای پنج سال سابقه کاری بودند. حجم کل جامعه آماری شامل 187 عضو هیأت علمی مرد و زن بود که در زمان انجام پژوهش در این دانشگاه به تدریس و پژوهش مشغول بودند. از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای غیرنسبتی استفاده شد. طبقات مورد نظر در جامعه مورد بررسی چهار حوزه تحصیلی ادبیات و علوم انسانی، علوم پایه، مهندسی و کشاورزی در نظر گرفته شد. با استفاده از فرمول تعیین حجم نمونه از هر حوزه 25 نفر به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شد. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته (در دو حوزه شناخت اینترنت و اضطراب اینترنتی) و بسته پاسخ با مقیاس 5 ارزشی لیکرت، استفاده شد. اعتبار ابزار اندازه گیری توسط افراد صاحب نظر تأیید و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ (به میزان 84/0 برای اضطراب اینترنتی و 94/0 برای شناخت اینترنتی) به دست آمد. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش های آمار توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار) و آماراستنباطی (آزمون تی یک نمونه، پیرسون و تحلیل واریانس) استفاده شده است. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که میان اعضای هیأت علمی حوزه های مختلف از نظر اضطراب اینترنتی تفاوت معناداری وجود نداشت. پاسخگویان جامعه مورد بررسی بیش از حد متوسط (نمره 87) اضطراب اینترنتی از خود بروز دادند. از دیگر یافته های پژوهش این بود که حوزه های تحصیلی مختلف عامل مهمی در وجود تفاوت معنادار بین اعضای هیأت علمی از نظر میزان شناخت اینترنتی بود و بین اعضای هیأت علمی حوزه مهندسی با اعضای هیأت علمی حوزه های ادبیات و علوم انسانی و علوم پایه تفاوت معناداری وجود داشت. ولی بین نمرات شناخت اینترنتی اعضای هیأت علمی سایر حوزه های تحصیلی به هم تفاوت معناداری مشاهده نشد. پاسخگویان جامعه مورد بررسی بیش از حد متوسط (نمره42) شناخت اینترنتی داشتند. هم چنین یافته ها نشان داد بین میزان اضطراب اینترنتی اعضای هیأت علمی و میزان شناخت آن ها از اینترنت رابطه معناداری وجود نداشت.
فاطمه عبداللهی محسن نوکاریزی
هدف اصلی این پژوهش بررسی میزان استفاده و رضایت اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند از پایگاه های اطلاعاتی برخط و عوامل موثر بر آن بود. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش شامل 206 نفر اعضای هیأت علمی رسمی و پیمانی دانشگاه بیرجند بود. از میان 206 نفر عضو هیأت علمی دانشگاه بیرجند نمونه ای به حجم 100 نفر به روش تصادفی طبقه ای غیرنسبتی انتخاب شد. یافته های پژوهش نشان داد 75 درصد از اعضای هیأت علمی از پایگاه های اطلاعاتی برخط آگاهی داشتند و استفاده می کردند. پایگاه اطلاعاتی ساینس دایرکت، ای اس ای و ابسکو به ترتیب در میان اعضای هیأت علمی بالاترین میزان استفاده را داشتند. 37 درصد از اعضای هیأت علمی هفته ای یک تا دو بار و 28 درصد روزی یک بار از پایگاه های اطلاعاتی برخط استفاده می کنند. 51 درصد از اعضای هیأت علمی از روش های جست وجوی پیشرفته و 7/78 در صد از عملگر بولی and استفاده می کردند. میزان رضایت اعضای هیأت علمی از پایگاه های اطلاعاتی برخط از سطح متوسط پایین تر بود. یافته ها نشان داد بین میزان آشنایی با نحوه جست وجو و میزان رضایت اعضای هیأت علمی رابطه معنادار وجود داشت. رابطه بین میزان استفاده از پایگاه های اطلاعاتی برخط و میزان رضایت اعضای هیأت علمی تأیید شد. بر اساس نتایج این پژوهش بین میزان استفاده اعضای هیأت علمی دانشیار با اعضای هیأت علمی استادیار و مربی تفاوت معنادار وجود داشت. از دیگر نتایج این بررسی، نبود تفاوت معنادار بین میزان استفاده از پایگاه های اطلاعاتی برخط با گروه های سنی و میزان استفاده با سابقه تدریس بود. وجود تفاوت معنادار در استفاده از پایگاه های اطلاعاتی برخط در بین حوزه علوم انسانی با حوزه کشاورزی، علوم پایه و مهندسی تأیید، و در میزان رضایت از پایگاه های اطلاعاتی برخط در بین حوزه های موضوعی تفاوت معنادار وجود نداشت.
نصرت فنودی محسن نوکاریزی
پژوهش حاضر با هدف تحلیل و تبیین، و شناسایی نقاط قوت و ضعف محیط رابط پایگاه استنادی علوم جهان اسلام در بخش نمایه استنادی علوم ایران انجام پذیرفت. روش پژوهش کیفی و از نوع کاربردی بود و به شیوه مکاشفه ای انجام شد. به منظور انجام پژوهش مکاشفه ای از سیاهه وارسی که از ترکیب 3 سیاهه نیلسن (پیروتی، 2009)، چری و همکاران (لنکستر، 1997) و گالیور (2002) تدوین شده و روایی و پایایی آن نیز مورد تأیید قرار گرفته بود، استفاده شد. نمونه گیری پژوهش هدفمند و از جمله روش های غیراحتمالاتی بود. در این پژوهش ارزیابی به کمک 6 نفر از ارزیابان متخصص در رشته های کتابداری و اطلاع رسانی و علوم رایانه انجام شد. ایشان ارزیابی محیط رابط پایگاه استنادی علوم جهان اسلام را در 3 مرحله انجام دادند. ابتدا از ارزیابان تقاضا شد که به سوالات مندرج در سیاهه وارسی که در 8 مولفه طراحی شده بود، با گزینه های بلی و خیر پاسخ دهند. در مرحله دوم پس از گردآوری نتایج در مورد گویه هایی که از سوی ارزیابان پاسخ های متفاوت دریافت کرده بود، مصاحبه انجام شد و مشکلات موجود در این موارد بررسی گردید و در نهایت درجه شدت مشکلات با کمک ارزیابان دریافت و میانگین درجه شدت برای هر مولفه محاسبه شد. یافته های پژوهش نشان داد در پایگاه استنادی علوم جهان اسلام و در بخش نمایه استنادی علوم ایران از میان 83 گویه طراحی شده، در 8 مولفه سیاهه وارسی تنها 21 (3/25%) مورد رعایت شده بود و در 62 گویه (69/74%) دیگر با مشکلاتی همراه بود. مولفه های «طراحی کلی و جنبه های زیبا شناختی» و «اعمال محدودیت» با رعایت 50 % معیارهای مورد ارزیابی، از جمله مولفه هایی بودند که بیش ترین میزان همخوانی را با معیارهای سیاهه وارسی داشتند. نتایج نشان داد بیش ترین درجه شدت، مربوط به مولفه های «بازیابی مدارک»، «جست وجو» و «اعمال محدودیت» با میانگین 6/2 بود. این درجه شدت به معنای قرارگرفتن این مشکلات در زمره مشکلات اساسی پایگاه بود که رفع آن ها از الویت برخوردار است. به طور کلی یافته های پژوهش حاکی از ضعف محیط رابط پایگاه استنادی در رعایت معیارهای مورد ارزیابی بود.
مینا موذن محسن نوکاریزی
هدف از اجرای این پژوهش، بررسی چکیده مقاله های علمی و پژوهشی رشته کتابداری و اطلاع رسانی از نظر میزان همخوانی با استاندارد 39.14z بود. روش پژوهش ارزیابانه و از نوع کاربردی بود. جامعه پژوهش را 9 مجله علمی و پژوهشی رشته کتابداری و اطلاع رسانی از زمان کسب رتبه علمی و پژوهشی تا پایان سال 1390 تشکیل می دادند. جامعه پژوهش شامل 1052 چکیده مقاله بود که حجم نمونه بر پایه جدول کرجسی و مورگان، به تعداد 250 چکیده مقاله تعیین شد. از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی استفاده شد. به این دلیل که محتوای مقاله های مروری و پژوهشی با یکدیگر متفاوت است، دو سیاهه برای بررسی چکیده ها در نظر گرفته شد که یک سیاهه ارزیابی برای بررسی چکیده مقاله های مروری (شامل 10 مولفه) و سیاهه دیگر برای بررسی چکیده مقاله های پژوهشی (شامل 15 مولفه) بود. نتایج به دست آمده، میزان همخوانی چکیده مقاله های مروری و پژوهشی را با استاندارد 39.14z مشخص کرد. چکیده مقاله های مروری، 84.02 درصد و چکیده مقاله های پژوهشی 76.08 درصد با استاندارد مورد اشاره همخوانی داشتند. از طرفی نقاط ضعف و قوت چکیده مقاله های مروری و پژوهشی مشخص شد. در چکیده مقاله های پژوهشی از میان مولفه های مورد بررسی، مولفه «محل قرار گرفتن چکیده» با 100 درصد بیش ترین و مولفه «طول چکیده» با 14.6 درصد کم ترین میزان رعایت را داشتند. در چکیده مقاله های مروری، مولفه «محل قرار گرفتن چکیده» با 100 درصد بیش ترین و مولفه «طول چکیده» با 1.1 درصد کم ترین میزان همخوانی را داشت. برای رتبه بندی مجله ها از نظر میزان رعایت استاندارد، 4 مجله به دلیل این که تعداد مقاله های آن ها کم تر از حد معمول (19 مقاله) بود و امکان مقایسه آن ها با سایر مجله ها وجود نداشت، در نظر گرفته نشدند (گنجینه اسناد، نشریه تحقیقات کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاهی، پژوهشنامه کتابداری و اطلاع رسانی، مطالعات کتابداری و علم اطلاعات). از میان مجله های مورد بررسی از نظر مولفه های مربوط به چکیده مقاله های پژوهشی، مجله «فصلنامه تحقیقات اطلاع رسانی و کتابخانه های عمومی» با 79.06 درصد بالاترین و مجله «کتابداری و اطلاع-رسانی آستان قدس رضوی» با 73.86 درصد پایین ترین میزان رعایت استاندارد را داشتند. در مقاله-های مروری، مجله «فصلنامه تحقیقات اطلاع رسانی و کتابخانه های عمومی» با 86.66 درصد بیش-ترین و مجله «کتابداری و اطلاع رسانی آستان قدس رضوی» با 81.8 درصد کم ترین میزان رعایت استاندارد را داشتند.
حمیده رجبیان اعظم صنعت جو
هدف اصلی پژوهش حاضر اینست که به بررسی میزان همخوانی عبارت های جستجوی کاربران با اصطلاحات پیشنهادی ارائه شده در انتهای مقالات پایگاه های اطلاعاتی لاتین که همراه با سایر اطلاعات پیشینه کتابشناختی همراه است، به منظور درک میزان کارآمدی انواع مختلف آن ها بپردازد. بررسی میزان آشنایی و استفاده کاربران از این اصطلاحات در مقایسه با سایر منابع انتخاب کلیدواژه های جستجو در فرایندهای جستجو و بسط آن هدف دیگر این پژوهش است. همچنین به منظور مقایسه جایگاه واژگانی در مقایسه با اصطلاحنامه که در ساختار پایگاه های اطلاعاتی برای سالیان موجود بوده اند، اما استفاده نمی شده اند، ساختار واژگانی این اصطلاحات بر اساس روابط اصطلاحنامه ای مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش از نوع کاربردی است و به صورت پیمایشی و تحلیل محتوا صورت گرفته است. جامعه اول این پژوهش جهت بررسی اصطلاحات پیشنهادی عبارتند از پایگاه های اطلاعاتی لاتین عمومی و تخصصی که کتابخانه مرکزی دانشگاه فردوسی مشهد مشترک شده است و جامعه دوم پژوهش جهت بررسی بهره گیری کاربران از این اصطلاحات در فرایندهای جستجو و بسط آن، کلیه دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی مشهد می باشند. بر این اساس، دو پایگاه اطلاعاتی ابسکو و آی تریپل ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. همچنین 384 نفر به پرسشنامه محقق ساخته پاسخ گفتند و 384 اصطلاح پیشنهادی از هر پایگاه اطلاعاتی به منظور تعیین ساختار واژگانی و روابط اصطلاحنامه ای انتخاب شدند. یافته های پژوهش نشان داد، در پایگاه ابسکو، بیشترین میزان همخوانی اصطلاحات موضوعی از نوع همخوانی نسبی (7/43 درصد) و بیشترین میزان همخوانی کلیدواژه های نویسندگان، همخوانی کامل (2/60 درصد) است. در پایگاه آی تریپل ای، بیشترین میزان همخوانی در اصطلاحات آی تریپل ای، همخوانی نسبی (5/51 درصد) ، در اصطلاحات کنترل شده اینسپک، همخوانی نسبی (7/57 درصد) ، در اصطلاحات کنترل نشده اینسپک، همخوانی کامل (9/55 درصد) و در کلیدواژه های نویسندگان، همخوانی نسبی (2/48 درصد) می باشد. بین میزان همخوانی کلیدواژه های جستجوی کاربران با کلیدواژه های نویسندگان ، در پایگاه ابسکو و آی تریپل ای، تفاوت معناداری مشاهده شد. در میزان پذیرفته شدن کلیدواژه های نویسندگان در اصطلاحنامه مربوط به همان پایگاه، در بین دو پایگاه اطلاعاتی تفاوت مشاهده شده است. بیشترین رابطه کشف شده در بین تمامی اصطلاحات پیشنهادی، رابطه اخص است. همچنین یافته ها نشان دادند، میزان آشنایی و استفاده کاربران از اصطلاحات پیشنهادی مقالات بعد از ابزارهای جستجو، از سایر امکانات پایگاه اطلاعاتی بیشتر است. همچنین اولویت کاربران در استفاده از اصطلاحات پیشنهادی مقالات به منظور انتخاب کلیدواژه های جستجو در مرحله شروع به جستجو و مرحله بسط جستجو، بعد از دانش شخصی و کتاب ها و مجلات تخصصی بیش از سایر موارد است. کاربران ناآگاهی از وجود اصطلاحات پیشنهادی، ناآگاهی از اهمیت اصطلاحات پیشنهادی، مطلوبیت نحوه نمایش این اصطلاحات و عدم احساس نیاز به این اصطلاحات را به ترتیب مهمترین دلایل عدم بهره گیری و یا بهره گیری کم خود از این اصطلاحات می دانند و روش های آموزشی از جمله استفاده از راهنمای پایگاه اطلاعاتی و برگزاری کلاس های آموزشی را بدین منظور مناسب است.
مریم رخشانی محسن نوکاریزی
پژوهش حاضر به روش مقایسه ای (تطبیقی)، به بررسی وضعیت توصیف منابع اینترنتی در آر.دی.ای. و مقایسه آن با قواعد فهرست نویسی انگلوامریکن پرداخته است. هدف اصلی پژوهش این است که ضمن بررسی وضعیت توصیف منابع اینترنتی در انگلوامریکن، رویکرد آر.دی.ای. را نسبت به توصیف این منابع نشان دهد. جامعه پژوهش، ناحیه های توصیف فصل 1، فصل 9 و فصل 12 آخرین ویرایش قواعد فهرست-نویسی انگلوامریکن (ویراست سال 2002، روزآمد شده در سال 2004) و عناصر توصیف فصل 1 تا 7 قواعد آر.دی.ای. است. اطلاعات لازم برای توصیف منابع اینترنتی بر اساس قواعد فهرست نویسی انگلوامریکن، از طریق بررسی ناحیه های توصیف در فصل 1، 9 و 12 این قواعد شناسایی شد. در ادامه قواعد ذیل عناصر توصیف در فصل 1 تا 7 قواعد آر.دی.ای. که مربوط به توصیف موجودیت-های گروه اول اف.آر.بی.آر. (قواعد مربوط به ثبت ویژگی های اثر، برداشت، قالب و نسخه) است، بررسی و عناصر لازم برای توصیف منابع اینترنتی با استفاده از این قواعد استخراج گردید. سپس اطلاعات هر ناحیه از قواعد فهرست نویسی انگلوامریکن در قیاس با عنصر نظیرش در قواعد آر.دی.ای. مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد میزان انطباق ناحیه های توصیف منابع اینترنتی در انگلوامریکن در مقایسه با عناصر توصیف منابع اینترنتی در آر.دی.ای.، 45/59 درصد است. بررسی ها حاکی از این است که در مورد عنوان کامل میان قواعد فهرست نویسی انگلوامریکن و قواعد آر.دی.ای. تفاوتی وجود ندارد. سه عنصر نوع رسانه، نوع محمل و نوع محتوا در قواعد آر.دی.ای.، جایگزین شناسه عمومی ماده در قواعد فهرست نویسی انگلوامریکن شده است. در مورد شرح مسوولیت، شرح ویرایش، اندازه، محل نشر، نام ناشر، تاریخ نشر، فروست و یادداشت میان قواعد فهرست نویسی انگلوامریکن و قواعد آر.دی.ای. تفاوت نگارشی وجود دارد. عناصر شرایط دسترسی، محدودیت های دسترسی، محدودیت های استفاده، ملزومات سامانه، خلاصه سازی محتوا، زبان محتوا، اطلاعات تماس و نشانی اینترنتی عناصر جدید فهرست نویسی است که در قواعد آر.دی.ای. افزوده شده است.
حبیبه اصغری محمد جواد هاشم زاده
در این پژوهش سطح کیفیت پورتال های اداره کل کتابخانه های عمومی استان های خراسان رضوی و جنوبی از دیدگاه کتابدارانی که از خدمات این پورتال ها استفاده می کنند و همچنین بوسیله سیاهه ی وارسی بررسی شده است. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و از نظر روش به دو شیوه ی پیمایشی و ارزیابانه انجام شده است. پرسشنامه ای کوال در روش پیمایشی و سیاهه ی وارسی محقق ساخته در روش ارزیابانه برای بررسی ابعاد پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است. جامعه آماری پژوهش شامل کتابداران شاغل در کتابخانه های عمومی دو استان خراسان رضوی و جنوبی است. از آنجایی که ارزیابی پورتال در هر استان توسط کاربران کتابدار خود آن استان صورت گرفته است حجم کل جامعه ی آماری، شامل حدود 200 کتابدار در خراسان رضوی و 55 کتابدار در خراسان جنوبی است. حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و مورگان در استان خراسان رضوی 127 نفر و در استان خراسان جنوبی 48 نفر تعیین شده است. برای جمع آوری اطلاعات از طریق پرسشنامه، از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که در بررسی کیفیت پورتال های اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی و جنوبی در کلیه ی ابعاد مورد بررسی (کیفیت محتوا، کیفیت و امنیت مبادلات الکترونیکی، کاربردپذیری و کیفیت تعامل خدمات) تفاوت معنی دار بین کیفیت موجود و کیفیت مورد انتظار از دیدگاه کاربران وجود دارد. این موضوع نشان دهنده ی این است که در پورتال های مورد پژوهش ابعاد مورد بررسی از وضعیت مطلوب کاربران فاصله دارد. با توجه به اختلاف میانگین بدست آمده در دو سطح موجود و مورد انتظار برای چهار شاخص بیش ترین ضعف در پورتال خراسان رضوی از نظر بعد کیفیت تعامل خدمات و در خراسان جنوبی در بعد کیفیت و امنیت مبادلات الکترونیکی می باشد. در بررسی ابعاد سیاهه ی وارسی و مقایسه ابعاد مورد بررسی در دو پورتال، نوشتار (خراسان رضوی با میانگین 25/4 و خراسان جنوبی با میانگین 62/3) و جذابیت (خراسان رضوی با میانگین 62/4 و خراسان جنوبی با میانگین 00/4) در هر دو پورتال در وضعیت خوبی قرار دارند. در عین حال در بررسی بعد انعطاف پذیری (خراسان رضوی با میانگین 87/2 و خراسان جنوبی با میانگین 41/2) دو پورتال در وضعیت متوسط هستند. با توجه به نتایج پژوهش دو پورتال مورد نظر در بررسی ابعاد مورد سنجش تقریبا در وضعیت مشابه ای قرار دارند و کیفیت آن ها در بررسی ابعاد ای کوال از دیدگاه کاربران و همچنین ابعاد مورد بررسی بوسیله ی سیاهه ی وارسی در وضعیت یکسانی قرار دارد.
تکتم مهدوی نسب محسن نوکاریزی
هدف پژوهش شناسایی عوامل موثر بر انتخاب منابع اطلاعاتی اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند بر اساس اصل کم ترین کوشش بود. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و به روش پیمایشی صورت گرفت. جامعه آماری این پژوهش شامل اعضای هیأت علمی دانشگاه بیرجند بود. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته بود که با بررسی متون گذشته تهیه شد و شامل بررسی 9 منبع اطلاعاتی، 8 عامل بالقوه موثر و نیز 4 هدف استفاده از منابع اطلاعاتی بود. سوالات آن در سه بخش شامل اطلاعات جمعیت شناختی، فراوانی استفاده از منابع و عوامل تأثیرگذار بر استفاده از منابع اطلاعاتی بود که به تعداد 134 عدد در بین اعضای هیأت علمی که دارای سابقه حداقل 5 سال بودند توزیع شد و پس از پی گیری های فراوان تعداد 123 پرسشنامه، تکمیل و برگشت داده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری توصیفی و استنباطی استفاده شد. در بخش آمار استنباطی از آزمون های همبستگی پیرسون، آزمون تحلیل واریانس چند متغیره و آزمون همبستگی تفکیکی استفاده شد. نتایج نشان داد به طور کلی برای اعضای هیأت علمی دانشگاه «آشنایی و تجربه قبلی استفاده» عاملی است که بیش ترین تأثیر را در استفاده از یک منبع اطلاعاتی دارد. سایر عواملی که ارتباط متوسطی با فراوانی استفاده از منابع دارند به ترتیب شامل «دسترس پذیری، سهولت استفاده، ارزش و کیفیت فنی» بود. منابعی که بیش ترین استفاده را در بین اعضای هیأت علمی داشت به ترتیب «مجموعه شخصی و صفحات وب قابل دسترس از طریق موتورهای جست وجو» بود. بنابراین می توان استدلال کرد که اعضای هیأت علمی در رفتار اطلاع-یابی و به خصوص انتخاب منابع اطلاعاتی بر اساس اصل کم ترین کوشش عمل می کنند. نتایج هم-چنین نشان داد اعضای هیأت علمی به هر چهار هدف «مقاله نویسی، انجام طرح پژوهشی، راهنمایی پایان نامه و افزایش کارایی تدریس» در جای خود اهمیت می دهند، اگرچه نمره «مقاله-نویسی» با اختلاف اندکی بیش از سایرین بود. از دیگر نتایج پژوهش حاضر این بود که از نظر میزان تأثیر عوامل مورد بررسی در پژوهش حاضر در بین اعضای هیأت علمی دارای گروه های سنی متفاوت، مرتبه های علمی متفاوت، سوابق کاری متفاوت و در گروه های آموزشی مختلف تفاوت معناداری مشاهده نشد. این مسأله که می توان گفت از برتری های پژوهش حاضر بر بسیاری از پژوهش های مشابه است، نشان می دهد اصل کم ترین کوشش برای تبیین رفتار اطلاع یابی اعضای هیأت علمی با ویژگی های جمعیت شناختی مختلف مناسب خواهد بود. بنابراین، به نظر می رسد استفاده از اصل کم ترین کوشش در سیاست ها و برنامه ریزی های مراکز اطلاع رسانی و کتابخانه های دانشگاهی باعث استفاده بیش تر از منابع اطلاعاتی و در نهایت افزایش کارایی خدمات کتابخانه ها خواهد شد.
ام البنین امیری محسن نوکاریزی
شیوه تدوین و تنظیم مقالات بر اساس استانداردهای علمی یکی از عواملی است که بر کیفیت مقالات تأثیر میگذارد، این مطالعه با هدف ارزشیابی کیفیت ساختاری مقالات منتشر شده در مجلات علمی- پژوهشی علوم پزشکی ایران بر اساس دستورالعمل کمیته بینالمللی سردبیران مجلات پزشکی در سالهای 1391-1389 انجام گرفت. این مطالعه به روش ارزیابانه و با استفاده از سیاهه وارسی انجام گردید. مجلات با روش نمونه گیری ساده و مقالات هر مجله با روش نمونهگیری منظم انتخاب شدند. فراوانی میزان تطابق بخش های مختلف مقالات با استاندارد icmje سنجیده شد و جهت تجزیه و تحلیل دادهها، از نرم افزار آماری اس پی اس اس و نیز از آزمونهای آماری نسبت و کروسکال والیس در سطح معناداری 05/0p< استفاده شد. بررسی مقالات بر اساس استاندارد icmje نشان داد که بخشهای چکیده، روش پژوهش و تصاویر دارای بیشترین اشکالات بودند و بخش های مقدمه، یافتهها و جداول در وضعیت مطلوب قرار داشتند. میانگین نمرات مقالات بر استاندارد icmje در مجلات ایرانی انگلیسی زبان بیشتر بود ولی این تفاوت بر اساس آزمون آماری من ویتنی معنادار نبود (07/0 = sig )، هم چنین تفاوت معناداری بین نمرات مقالات بر اساس استاندارد مذکور در زمینه های موضوعی ژنتیک، خون، میکروبیولوژی، مشاهده شد (000/0 = sig ). میانگین نمرات مقالات در سال 1391 بیش تر بود که این تفاوت بر اساس آزمون کروسکال والیس معنادار نبود (557/0 = sig ). بررسی و مقایسه یافتههای پژوهش حاضر با پژوهشهای مشابه نشان داد که کیفیت در بخشهای مختلف مقالات در سالهای اخیر روند رو به رشدی داشته و ارتقاء یافته است، اما هنوز بین کیفیت مقالات علوم پزشکی با سطح مطلوب تفاوت معناداری وجود دارد.
حوا خیرخواه محسن نوکاریزی
پژوهش حاضر با هدف ارزشیابی کاربردپذیری وب سایت های پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران و مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و تکنولوژی شیراز از منظر دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه شیراز است. این پژوهش از نوع کاربردی و به روش پیمایشی انجام شده است. حجم جامعه آماری در این پژوهش 5399 نفر می باشد. حجم نمونه در پژوهش 360 نفر می باشد. بدین منظور حوزه های تحصیلی مختلف شامل علوم انسانی، علوم اجتماعی، علوم پایه، کشاورزی و فنی ومهندسی، به عنوان طبقات جامعه در نظر گرفته شدند و در نهایت نسبت حجم هر حوزه تحصیلی با استفاده از روش تصادفی نظام مند انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته بود که پس از بررسی روایی و پایایی در اختیار جامعه پژوهش قرار گرفته و جمع آوری گردید. با توجه به یافته های به دست آمده، به طور کلی به کارگیری ابعاد کاربردپذیری در وب سایت پژوهشگاه های علوم و فناوری اطلاعات ایران و وب سایت پژوهشگاه مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و تکنولوژی شیراز از دیدگاه دانشجویان تحصیلات تکمیلی در وضعیت «خوبی» (بیش از 60-80 درصد) قرار داشت. در بین فرضیه های مورد بررسی نیز بین میانگین نمرات قضاوت «به کارگیری ابعاد کاربردپذیری با وضعیت مطلوب (80 درصد)»، «گروه های سنی مختلف»، «دوره استفاده متفاوت از وب سایت دو پژوهشگاه»، «کاربران زن و مرد»، «حوزه های تحصیلی مختلف» تفاوت معنادار مشاهده شد. هم چنین میان نمرات قضاوت دانشجویان تحصیلات تکمیلی «دارای سابقه استفاده متفاوت از اینترنت و رایانه»، «دانشجویان سال های اولیه و انتهایی تحصیلات تکمیلی»، «مقاطع تحصیلی مختلف» و «وب سایت دو پژوهشگاه» تفاوت معناداری وجود نداشت. کلیدواژه ها: وب سایت، کاربردپذیری وب سایت، پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران، مرکز منطقه ای اطلاع رسانی علوم و تکنولوژی شیراز
حکیمه دهقانی راینی محمدجواد هاشم زاده
پژوهش حاضر به روش پیمایشی به منظور بررسی نقش کتابخانه¬های عمومی شهرستان کرمان در توسعه فرهنگ مطالعه کاربران انجام شد. برای فرهنگ مطالعه سه لایه¬ ارزش¬ها و باورها، قواعد و جلوه ها در نظر گرفته شد. حجم جامعه آماری 13594 نفر بود. حجم نمونه با استفاده از روش نمونه¬گیری چند مرحله ای 373 نفر تعیین شد. ابزار گردآوری داده¬ها، پرسشنامه محقق ساخته¬ بود که روایی آن توسط متخصصان علم اطلاعات و دانش¬شناسی و پایایی آن از با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. طبق یافته¬های به دست آمده از دیدگاه کاربران، نقش کتابخانه¬های عمومی شهرستان کرمان در توسعه لایه¬ باورها (میانگین 27/3) و جلوه¬ها (میانگین 25/3) بالاتر از حد متوسط و در توسعه لایه قواعد (میانگین 82/2) در حد متوسط بود. اما به طور کلی، نقش این کتابخانه¬ها در توسعه فرهنگ مطالعه کاربران خود کم¬تر از حد مطلوب (80 درصد) بود. بین میانگین نمرات حاصل از نقش کتابخانه های عمومی شهرستان کرمان در توسعه لایه¬ باورها و جلوه¬ها تفاوت معناداری وجود نداشت. اما بین میانگین نمرات نقش این کتابخانه¬ها در توسعه لایه قواعد با دو لایه باورها و جلوه¬ها تفاوت معنادار وجود داشت. هم¬چنین بین میانگین نمرات حاصل از نقش کتابخانه¬های عمومی شهرستان کرمان براساس متغیر جنسیت، گروه¬های سنی و مدارک تحصیلی کاربران تفاوت معناداری وجود نداشت. به طور کلی از یافته های به دست آمده می¬توان نتیجه¬گیری کرد که کتابخانه¬های عمومی شهرستان کرمان نقش خود را در توسعه فرهنگ مطالعه کاربران به خوبی ایفا نکرده¬اند. این کتابخانه¬ها می¬توانند با وضع قواعد و راهکارهای بهتر موجب بهبود فرهنگ مطالعه شوند.
اکرم کوچکی محسن نوکاریزی
در این پژوهش پورتال¬های کتابخانه¬ای دانشگاه¬های (دولتی) ایرانی، با هدف تعیین وضعیت آن¬ها مورد بررسی قرار گرفت. این پژوهش از نوع کاربردی و از نظر روش انجام ترکیبی بود. جامعه آماری پژوهش شامل 57 پورتال-کتابخانه¬ای دانشگاه¬های (دولتی) ایرانی بود .ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه و سیاهه¬وارسی محقق¬ساخته¬ای بود که در نه حوزه کلی شامل «بازیابی اطلاعات»، «خدمات عمومی و اطلاع¬رسانی»، «کیفیت نوشتار»، «دسترس¬پذیری»، «شخصی¬سازی»، «مدیریت محتوا»، «سازماندهی»، «حفاظت و امنیت» و «امکانات مدیریتی پورتال در بخش امانت و مرجع» در قالب 144 گویه طراحی شد که پس از آزمون روایی و پایایی، برای جمع¬آوری داده¬ها، از روش نمونه-گیری تصادفی ساده استفاده شد. حجم نمونه براساس فرمول کوکران 40 پورتال تعیین شد. نتایج نشان داد پورتال کتابخانه 13 دانشگاه در سطح مطلوب (نقطه بیش از 80 درصد)، 24 دانشگاه در سطح خوب (نقظه بیش از 60 تا 80 درصد)، و 3 دانشگاه نیز در سطح متوسط (نقطه بیش از40 تا 60 درصد) بودند. ابعاد مورد بررسی در حوزه «کیفیت نوشتار»، «دسترس¬پذیری» در وضعیت مطلوب (نقطه بیش از 80 درصد) و در حوزه «بازیابی اطلاعات»، «خدمات عمومی و اطلاع¬رسانی»، «شخصی¬سازی»، «مدیریت محتوا»، «سازماندهی» ، «حفاظت و امنیت» و «امکانات مدیریتی پورتال در بخش امانت و مرجع» در وضعیت خوبی (نقظه بیش از 60 تا 80 درصد) قرار داشت. حوزه «امکانات مدیریتی» با میانگین نمره 61/3 (معادل 2/72 درصد) کمترین و حوزه «کیفیت نوشتار» با میانگین نمره 58/4 (معادل 6/91 درصد) بیشترین نمره را کسب کردند. به نظر می¬رسد با توجه به زیرساخت¬های موجود در پورتال، بستر مناسبی جهت ارائه خدمات و امکانات هر چه بیشتر به کاربران از طریق آن وجود دارد. در واقع حرکت از وب¬سایت به پورتال خود نیز مبین این امر است که کتابداران به ضرورت تغییر از وب¬سایت به پورتال پی برده¬اند.
سمیه نوروزنژاد محسن نوکاریزی
هدف این پژوهش ارزیابی نمایه های انتهایی کتابهای چاپی فارسی مجموعه کتابخانه مرکزی دانشگاه بیرجند و ارزیابی نمایه های انتهایی کتابهای الکترونیکی فارسی در حوزه علوم پایه که طی سالهای 1380-1388 منتشر شده اند، بر اساس رهنمودهای استاندارد ایزو 999 بود. این پژوهش به شیوه ارزشیابی یا ارزیابانه انجام شد.داده های این پژوهش با استفاده از سیاهه وارسی و با مراجعه مستقیم به کتابها و مشاهده نمایه انتهای کتاب گردآوری شد. از جامعه به روش نمونه گیری تصادفی طبقه های، نمونه های به حجم 92 کتاب چاپی انتخاب شد. از 34 کتاب الکترونیکی فارسی که در این حوزه یافت شد فقط 2 کتاب دارای نمایه انتهای کتاب بودند. نتایج این پژوهش نشان داد که از 318 کتاب بررسی شده، 196 کتاب (64/61 درصد) بدون نمایه بودند. نمایه های انتهایی کتابهای حوزه علوم پایه از نظر شیوه چاپ و ساختار مدخل از نوع نمایه بونبافتی و از نظر تهیه از نوع نمایه ترجمه شده و از نظر محتوا و پوشش از نوع نمایه موضوعی بودند. یافته ها نشان داد که حجم نمایه های انتهایی کتابهای بررسی شده، 2/2 درصد منابع بود که نمایه کم حجم محسوب شدند. اکثریت نمایه های انتهای کتاب نظام ارجاعات نداشتند و در نمایه هایی که نظام ارجاعات داشتند، ارجاع "نگاه کنید به" بیشتر استفاده شده بود. بیشتر میزان رعایت رهنمودهای استاندارد ایزو 999 در نمایه های انتهای کتابهای حوزه علوم پایه مربوط با میزان متوسط (50 درصد) در سطح 05/0 تفاوت معناداری وجود نداشت. یافته های پژوهش نشان داد که بین میزان استفاده از رهنمودهای استاندارد ایزو 999 در نمایه های انتهای کتابهای رشته های مختلف علوم پایه در سطح 05/0 تفاوت معناداری وجود داشت. به طور کلی نمایه های انتهای کتابهای حوزه علوم پایه از نظر رعایت رهنمودهای استاندارد ایزو 999 وضعیت مطلوبی نداشتند.
فاطمه فرخاری محسن نوکاریزی
هدف اصلی این پژوهش بررسی مقایسه ای وضعیت مقاله های علمی ایرانی نمایه شده در نمایه استنادی علوم ایران و پایگاه وب آوساینس با تأکید بر میزان خود استنادی آن ها در فاصله سالهای 2005-2009 است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش کتاب سنجی است. جامعه آماری این پژوهش شامل 1089 مقاله دارای استناد نمایه استنادی علوم ایران در فاصله زمانی سال های 1384 تا 1388، به همراه 27729 مقاله دارای استناد نمایه شده در پایگاه وب آوساینس در طول سال های 2005 تا 2009 است. از میان 1089 مقاله دارای استناد نمایه استنادی علوم ایران، نمونه ای به حجمی برابر با 284 مقاله و از 27729 مقاله دارای استناد نویسندگان ایرانی که در وب آوساینس در فاصله سال های 2005 تا 2009 نمایه شده اند، 379 مقاله با روش نمونه گیری تصادفی منظم انتخاب شدند. یافته های پژوهش نشان داد خوداستنادی نویسندگان ایرانی در وب آوساینس بیش تر از نمایه استنادی علوم ایران است. تفاوت معناداری بین میزان استناد به مقاله های ایرانی در هر دو پایگاه وجود داشت و میزان استناد به مقاله های ایرانی نمایه شده در وب آوساینس (29/5) تقریبا 5/4 برابر میزان استناد به مقاله های ایرانی نمایه استنادی علوم ایران (17/1) بود. هر چند در برخی پژوهش ها وجود رابطه میان میزان خوداستنادی و تعداد نویسندگان نتیجه مثبتی داشته است اما وجود رابطه بین میزان استناد و تعداد نویسنده در هر یک از دو پایگاه نمایه استنادی علوم ایران و وب آوساینس تأیید نشد. میانگین میزان همکاری نویسندگان مقاله های ایرانی وب آوساینس (57/3) بیش تر از میانگین میزان همکاری نویسندگان مقاله های نمایه استنادی علوم ایران (70/2) بود و تفاوت معنی داری بین این میانگین ها وجود داشت. براساس نتایج پژوهش حاضر پراستنادترین نویسنده در نمایه استنادی علوم ایران متعلق به حوزه علوم انسانی و اجتماعی است و پراستنادترین نویسنده وب آوساینس متعلق به حوزه فنی مهندسی می باشد. دانشگاه های تهران، علوم پزشکی تهران، تربیت مدرس به طور مشترک در هر دو پایگاه نمایه استنادی علوم ایران و وب آوساینس بیش ترین تولید مقاله را دارا هستند. همچنین این بررسی نشان داد نویسندگان ایرانی مقاله های خود را بیش تر در کشورهای امریکا، انگلستان، هلند، آلمان و سوئیس به چاپ می رسانند.
سمیه رجبی محمدرضا کیانی
در عصر حاضر، اساس و ابزار هر فعالیتی اطلاعات است، در عصر اطلاعات، فقر اطلاعاتی یکی از مسائل مهم و جدی است که هر جامعه¬ای به خصوص جوامع جهان سوم باید به آن توجه کرده و مورد بررسی و کنکاش قرار دهند. فقر اطلاعاتی در میان دانشجویان (به خصوص دانشجویان تحصیلات تکمیلی) به عنوان آینده-سازان کشور معضلی است که نمی¬توان به راحتی از آن گذشت. همچنین عوامل متعددی در میزان فقر اطلاعاتی نقش دارد که یکی از این عوامل جهانی شدن است. هدف: هدف از پژوهش حاضر سنجیدن میزان فقر اطلاعاتی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه بیرجند بر اساس چهار شاخص آن (اضافه بار اطلاعاتی، خلأ اطلاعاتی، نابرابری اطلاعاتی و شکاف دیجیتالی) و همچنین سنجیدن نقش جهانی شدن در فقر اطلاعاتی و شاخص¬های آن از نظر دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه بیرجند می¬باشد. روش¬شناسی: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر تجزیه و تحلیل فرضیه¬ها توصیفی بود. گردآوری داده ها به روش پیمایشی انجام شد. جامعه آماری شامل دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه بیرجند در چهار حوزه علوم انسانی و اجتماعی، علوم پایه، علوم کشاورزی و فنی و مهندسی بود که در نیم¬سال دوم سال تحصیلی 93-1392 مشغول به تحصیل بودند. نمونه¬گیری به روش تصادفی طبقه¬ای غیرنسبتی انجام گرفت که بر این اساس تعداد نمونه 120 نفر انتخاب شد. در این پژوهش از دو پرسشنامه استفاده شد، پرسشنامه اول به منظور سنجیدن میزان فقر اطلاعاتی کاربران و پرسشنامه دیگر با هدف سنجیدن میزان نقش جهانی شدن در هریک از شاخص¬های فقر اطلاعاتی، از نظر کابران طراحی شده است. پرسشنامه¬ها در مجموع شامل 54 گویه بود. میزان فقر اطلاعاتی دانشجویان به طور کلی بیش¬تر از حد متوسط بود. اما میزان فقر اطلاعاتی در شاخص¬های مختلف، متفاوت بود. به این معنا که بیش ترین میزان فقر اطلاعاتی در بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی مربوط به شاخص نابرابری اطلاعاتی بود و بعد از آن شکاف دیجیتالی و خلأ اطلاعاتی قرار داشتند و میزان اضافه بار اطلاعاتی کمتر از حد متوسط بود. در بحث مربوط به نقش جهانی شدن در تغییر میزان فقر اطلاعاتی از نظر دانشجویان، نتایج نشان داد که به طور کلی از نظر دانشجویان تحصیلات تکمیلی، جهانی شدن در افزایش میزان فقر اطلاعاتی نقشی ندارد و در کل نقش کاهشی دارد. درباره هر کدام از شاخص¬های فقر اطلاعاتی باید گفت که از نظر دانشجویان جهانی شدن در کاهش یا افزایش دو شاخص اضافه بار اطلاعاتی و نابرابری اطلاعاتی نقشی ندارد اما در کاهش میزان فقر خلأ اطلاعاتی و شکاف دیجیتالی نقش دارد. این پژوهش از نظر بررسی هر چهار شاخص فقر اطلاعاتی با هم و بررسی نقش جهانی شدن در فقر اطلاعاتی، نوآورانه است. یافته¬های این پژوهش می¬تواند نوعی آگاهی رسانی به مدیران در خصوص وضعیت فقر اطلاعاتی دانشجویان باشد.
روح اله رضائی محسن نوکاریزی
این پژوهش به منظور بررسی میزان اضطراب و شناخت اینترنتی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد در فرایند جست وجوی منابع اطلاعاتی آن ها انجام شده است. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد در حوزه¬های دندان پزشکی، داروسازی، پیراپزشکی (شامل پرستاری و مامایی) و هم چنین اعضای هیأت علمی حوزه پزشکی شاغل در مراکز درمانی امام رضا (ع) و قائم (عج) بودند. تعداد کل جامعه آماری شامل 566 عضو هیأت علمی مرد و زن بود. به منظور دستیابی به حجم نمونه از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای غیرنسبتی استفاده شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین میانگین نمرات اضطراب اینترنتی اعضای هیأت علمی و نمره متوسط اضطراب اینترنتی (75) تفاوت معناداری وجود داشت و آن ها کم تر از سطح متوسط، اضطراب اینترنتی از خود بروز دادند. نتایج پژوهش نشان داد هر چند میانگین شناخت اینترنتی اعضای هیأت علمی پایین تر از سطح متوسط (36) بود اما در سطح جامعه این تفاوت معنادار نبود. از دیگر یافته های پژوهش این است که تفاوت معناداری بین میانگین اضطراب اینترنتی و شناخت اینترنتی اعضای هیأت علمی بر حسب جنسیت و سن وجود نداشت. هم چنین بین شناخت اینترنتی اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد بر حسب حوزه های تحصیلی مختلف نیز تفاوت معنادار نبود. نتایج بیانگر این بود که حوزه های تحصیلی مختلف عامل مهمی در وجود تفاوت معنادار بین اعضای هیأت علمی از نظر میزان اضطراب اینترنتی بود و بین اعضای هیأت علمی حوزه پزشکی با دیگر حوزه ها تفاوت معناداری وجود داشت. هم چنین یافته ها نشان داد بین میزان اضطراب اینترنتی و شناخت اینترنتی اعضای هیأت علمی رابطه منفی و معناداری وجود داشت.
سولماز فروتنی محسن نوکاریزی
مطالعه حاضر به بررسی نقش بالقوه یا بالفعل کتابخانه¬های روستایی در مستندسازی، حفظ و اشاعه دانش بومی روستاییان خراسان جنوبی پرداخت. این مطالعه کیفی به روش نظریه زمینه¬ای انجام شد. جامعه پژوهش سه گروه روستاییان خراسان جنوبی، کتابداران کتابخانه¬های روستایی و مطلعان دانش بومی استان بودند، نمونه¬گیری در میان روستاییان و مطلعان دانش بومی به روش هدفمند و گلوله برفی انجام شد. از میان کتابداران به دلیل تعداد کم، نمونه-گیری به عمل نیامد و همه آن¬ها مورد مصاحبه قرار گرفتند. ابزارگردآوری داده¬ها مصاحبه نیمه¬ساختاریافته بود. روایی پژوهش به کمک مرور و بازخورد اساتید و متخصصان و توصیف غنی و پرمایه فراهم شد. ضبط صوت¬ها و فیلم¬ها و یادداشت¬برداری و آوانگاری دقیق آن¬ها، پایایی را تقویت نمود. پس از مرور و بررسی داده¬ها در مرحله کدگذاری باز 164 مفهوم از میان مفاهیم برچسب خوردند و در کدگذاری محوری مفاهیم هم¬معنا و مربوط زیر 36 مقوله فرعی سیاهه وسپس 8 مقوله اصلی مشخص شد. در آخرین مرحله که مرحله کدگذاری گزینشی بود، پروتکلی تنظیم شد که بر چهار اصل تخصص، تعهد، تعامل و تعادل استوار و حاوی شیوه¬نامه¬ای برای مستندسازی، حفظ و اشاعه دانش بومی روستاییان در کتابخانه¬های روستایی خراسان جنوبی بود. نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان داد روستاییان خراسان جنوبی در حوزه¬ها و زمینه¬های مختلف وارثان تجربه و دانش بومی بزرگان خویش بودند و هنوز هم در رفع بسیاری از مشکلات خویش از آن بهره می¬گرفتند. هیچ یک از روستاییان مورد مطالعه برای در اختیار گذاردن دانش اجدادی خویش شرطی نگذاشتند. روستاییان پیش از این که برای همکاری با کتابخانه¬های روستایی به آموزش نیاز داشته باشند، به روحیه و انگیزه احتیاج داشتند. کتابداران کتابخانه¬های روستایی باید تخصص کتابداری و اطلاع¬رسانی داشته و بر مهارت¬های تخصصی، فنی، پژوهشی و کلامی خویش بیافزایند. به اعتقاد مصاحبه¬شوندگان، آموزش¬های تخصصی مستندسازی، فیلم¬برداری، عکاسی، روش پژوهش و شیوه ارتباط با مردم روستا برای ایشان ضروری بود. از نگاه روستاییان، کتابداران و مطلعان مورد مطالعه، هر دو شکل رقومی و چاپی مورد تأیید بود اما بیش¬تر مصاحبه شوندگان وجود منابع چاپی را در کنار تمام شیوه¬ها لازم دانستند. تلفیق دانش بومی و دانش نوین بهترین شیوه حفظ و اشاعه دانش بومی بود. نتایج نشان داد که سازمان¬های بسیاری می¬توانند به منظور حفظ و اشاعه دانش بومی فعالیت کنند اما نظر به اینکه کتابخانه¬های روستایی نزدیک¬ترین مراکز دانش به روستاها هستند، می¬توانند با مستندسازی دانش بومی و ارائه آن به سازمان¬های مربوط نقش هماهنگ¬کننده داشته باشند. آنچه بیش از همه اهمیت داشت این بود که کتابداران کتابخانه¬های روستایی بر تخصص¬ و مهارت¬های خویش بیافزایند و نقش بالقوه و بالفعل خویش را به عنوان کارگزاران دانش بومی ایفا کنند. بر اساس نتایج، مشخص شد که تعامل موثر و مستمر نهاد کتابخانه¬های عمومی با برخی از سازمان¬ها و نهادها، مانند دانشگاه¬ها، مراکز پژوهشی، سازمان تحقیقات، ترویج و آموزش کشاورزی و مانند آن، و نیز تعامل این سازمان¬ها و نهادها با یکدیگر می¬تواند دانش بومی را به نحو موثری اشاعه دهد. واژگان کلیدی: کتابخانه روستایی، دانش بومی، روستاییان، خراسان جنوبی، مستندسازی، اشاعه، نظریه زمینه¬ای
مرضیه سعیدی زاده اعظم صنعتجو
چکیده هدف: هدف این پژوهش، بررسی تأثیر ویژگی های وظیفه کاری (پیچیدگی عینی، ذهنی و محصول وظیفه کاری) بر رفتار تعاملی جستجوی اطلاعات دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی مشهد به منظور ارائه راهکارهایی برای بهبود ساختار نظام های تعاملی بازیابی اطلاعات است. طراحی نظام های تعاملی بازیابی اطلاعات و نیز نظام های شخصی سازی شده که با ویژگی های انسانی و محیط جستجوی اطلاعات هماهنگ باشند، با شناسایی و درک تعامل انسان و اطلاعات میسر است. مطالعه هر یک از ابعاد تعامل نیازمند شناخت بافتی است که در آن چنین تعاملی رخ می دهد. ازجمله عوامل اساسی بافت، وظیفه کاری کاربران است که محرک جستجوی اطلاعات شخص تلقی می شود. در این راستا، این پژوهش به بررسی رفتار تعاملی اطلاعات کاربران با مطالعه وظیفه کاری به عنوان بافتی می پردازد که کاربر را احاطه کرده است. روش شناسی: این پژوهش به روش ترکیبی (کمی و کیفی) انجام پذیرفته است. جامعه آماری را دانشجویان کارشناسی ارشد حوزه علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه فردوسی ورودی سال 92-1391 تشکیل می دهند. از طریق سه مرحله نمونه گیری (تصادفی طبقه ای، نمونه گیری سهمیه ای و داوطلبانه)، تعداد 30 آزمودنی انتخاب و هرکدام طی جلسات جستجوی انفرادی به انجام 6 وظیفه کاری متفاوت ازنظر سطح پیچیدگی عینی (بالا، متوسط، پایین) و محصول (ذهنی و تصمیم گیری) پرداختند. داده های مربوط به رفتار تعاملی دانشجویان با استفاده از ثبت گزارش بلنداندیشی و رخدادها و پیچیدگی ذهنی از طریق پرسشنامه (آلفای کرونباخ=88/0) سنجیده شدند. روایی ابزارها توسط اعضای هیأت علمی گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه فردوسی تأیید شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که تعامل دانشجویان با نظام های بازیابی اطلاعات برحسب نوع محصول و سطح پیچیدگی عینی وظیفه کاری متفاوت است. پیچیدگی ذهنی وظیفه کاری با انتخاب نظام¬های بازیابی، بررسی نتایج جستجو (به جز در فهرست¬های رایانه¬ای تحت وب)، بررسی منابع اطلاعاتی مورد مراجعه و ذخیره شده، تعداد پرس وجو های صادرشده، میزان استفاده از امکانات جستجو، تعداد حروف اضافه و کلمات بی معنای پرس وجو و زمان جستجو رابطه مثبت و با تعداد صفحات وب مورد مراجعه، رضایت و درک کاربر از موفقیت خود در فرآیند جستجو رابطه منفی دارد. همچنین یافته ها نشان دادند علاوه بر معیار موضوع، پنج دسته معیارهای مربوط به نظام های بازیابی اطلاعات، معیارهای مربوط به عوامل شناختی (دانش و نگرش)، ویژگی های اقلام اطلاعات و منبع اطلاعات و عوامل مربوط به بافت وظیفه کاری نیز بر تعامل کاربران با اطلاعات نیز تأثیرگذار است و بسته به سطح پیچیدگی ذهنی وظیفه کاری و محصول وظیفه کاری کاربر، معیارهای اثربخش یا بازدارنده تعامل وی با اطلاعات تغییر می کند. نتیجه گیری: لازم است تا در طراحی تعاملی و شخصی سازی نظام های بازیابی اطلاعات به ویژگی های وظیفه کاری توجه گردد. پیشنهادهای برخواسته از این پژوهش می تواند در طراحی مجدد نظام های بازیابی اطلاعات از بعد ساختاری و تعاملی موثر به کار گرفته شوند. کلیدواژه ها: وظیفه کاری؛ پیچیدگی ذهنی؛ پیچیدگی عینی؛ محصول؛ رفتار تعاملی جستجوی اطلاعات؛ رفتار اطلاع یابی؛ رفتار پرس وجو، معیار تعامل.
مهسا خوش طالع اعظم صنعت جو
مطالعه خودتنظیم ظرفیتی است که فرد برای تعدیل عادت¬های مطالعه خود طبق شرایط و تغییرات محیط درونی و بیرونی به کار می¬گیرد ویکی از مهمترین متغیرهایی است که پیش¬بینی کننده موفقیت¬های تحصیلی دانش¬آموزان در آینده و مورد توجه بسیاری از پژوهشگران است. هدف مطالعه حاضر، تعیین رابطه سبک¬های پردازش اطلاعات و ادراک از محیط کلاس با راهبردهای مطالعه خودتنظیم است. بنابراین این پژوهش از نوع کاربردی است که به روش پیمایشی انجام می¬شود. برای این منظور از طریق نمونه¬گیری خوشه¬ای 380 نفر دانش¬آموز دختر و پسر پایه دوم و سوم متوسطه مشغول به تحصیل در شهر تهران (242 پسر، 138 دختر) انتخاب و مقیاس های راهبردهای انگیزشی برای یادگیری پینتریچ و دیگران (1991)، مقیاس سبک های پردازش اطلاعات پسینی و اپستاین (1999) و مقیاس ادراک از محیط کلاس جنتری، گیبل و ریزا (2002) را تکمیل کردند. داده¬ها به وسیله آزمون ضریب همبستگی پیرسون تحلیل و برای بررسی سهم هر یک از متغیرها در پیش¬بینی از رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج نشان داد که سبک پردازش اطلاعات تجربه¬ای با هیچ کدام از راهبردهای عمیق و سطحی مطالعه خودتنظیم رابطه ای ندارد درحالی که سبک پردازش اطلاعات منطقی با راهبردهای سطحی و عمیق مطالعه خودتنظیم رابطه مثبت و معناداری دارد. همچنین مؤلفه-های ادراک از محیط کلاس (علاقه¬مندی، چالش¬انگیزی، انتخاب¬گری و لذت¬انگیزی) نیز با راهبردهای عمیق مطالعه خودتنظیم رابطه مثبت و معناداری دارد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نیز نشان داد که سبک¬های پردازش اطلاعات می¬توانند راهبردهای مطالعه خودتنظیم را پیش¬بینی کنند که در این میان سبک پردازش اطلاعات منطقی بیشترین سهم را دارد. همچنین مؤلفه¬های ادارک از محیط کلاس (ادراک از علاقه¬مندی و انتخاب¬گری) توانستند راهبردهای مطالعه خودتنظیم را تبیین کنند که بیشترین اثر مربوط به ادارک از علاقه¬مندی و مؤلفه ادراک از انتخاب¬گری داری کمترین اثر بر راهبردهای مطالعه خودتنظیم است. به طور کلی متغیرهای سبک¬های پردازش اطلاعات و ادراک از محیط کلاس هم به تنهایی و هم زمانی که باهم وارد تحلیل رگرسیون می¬شوند اثر معناداری بر راهبردهای مطالعه خودتنظیم دارند.
نسرین نصیری پور محسن نوکاریزی
هدف بررسی رابطه میان مهارت های سواد اطلاعاتی با خودکارآمدی کتابداران دو دانشگاه فردوسی مشهد و علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی مشهد بود. پژوهش حاضر از نوع کاربردی بود که به روش پیمایشی انجام شد.یافته ها نشان داد، وضعیت سواد اطلاعاتی کتابداران جامعه مورد بررسی، پایین تر از حد مطلوب بود. از طرفی کتابداران خودکارآمدی خویش را در سطح مطلوب ارزیابی کردند. بین مهارت های سواد اطلاعاتی کتابداران و خودکارآمدی آن ها رابطه معناداری وجود داشت. هم چنین بین سطوح پایه و پیشرفته سواد اطلاعاتی کتابداران با باور خودکارآمدی آن ها رابطه وجود داشت؛ اما رابطه معنادارای بین سطح مقدماتی سواد اطلاعاتی و باور خودکارآمد وجود نداشت. میانگین نمرات کتابداران رشته های تحصیلی کتابداری و کتابداری پزشکی به طور معناداری از میانگین نمرات کتابداران سایر رشته ها بالاتر بود؛ اما بین میانگین نمرات باور خودکارآمدی کتابداران رشته های تحصیلی مختلف، تفاوت معناداری وجود نداشت. میانگین نمرات سواد اطلاعاتی کتابداران دارای مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد از میانگین نمرات کتابداران دارای مدرک تحصیلی کارشناسی بالاتر بود؛ در صورتی که تفاوت معناداری بین میانگین نمرات خودکارآمدی کتابداران کارشناسی ارشد و کارشناسی دیده نشد. تفاوت معناداری بین میانگین نمرات سواد اطلاعاتی و خودکارآمدی بر حسب سابقه خدمت وجود نداشت.
معصومه غلامی احمدی محسن نوکاریزی
هدف این پژوهش سنجش سطح خوانایی مقاله های دانشنامه رشد به منظور تعیین سطح خوانایی آن ها و شناسایی مخاطبان دانشنامه است. پژوهش حاضر از نوع کاربردی است و به شیوه تحلیل محتوا انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش عبارت است از مقاله های نمایه شده در دانشنامه رشد که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای غیرنسبتی 150 مقاله به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها، سه شاخص گانینگ/ دیانی، فلش/ دیانی و فرای/ دیانی بوده است که مطابق با ویژگی های زبان فارسی طراحی شده اند. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی و نرم افزار های اکسل و اس پی اس اس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. یافته های پژهش نشان داد که سطح خوانایی مقاله ها بر اساس هر سه شاخص متناسب با سطح فراگیران دوره دبیرستان و بالاتر قرار داشتند. در شاخص گانینگ/ دیانی پایین ترین سطح خوانایی مربوط به رده «علوم اسلامی» معادل اول دبیرستان و بالاترین سطح مربوط به دو «رده بهداشت و سلامت» و «علوم رایانه و ریاضی» معادل سوم دبیرستان بود. در شاخص فلش/ دیانی سه رده «علوم انسانی»؛ «علوم رایانه و ریاضی» و «بهداشت و سلامت» دارای بالا ترین سطح معادل سوم دبیرستان و رده های «علوم اسلامی»؛ «علوم تجربی»؛ «هنر و سرگرمی» پایین ترین سطح معادل اول دبیرستان را دارا بودند. در شاخص فرای/دیانی پایین ترین سطح معادل اول دبیرستان و مربوط به رده «علوم اسلامی» و بالاترین سطح مربوط به رده «علوم انسانی» معادل سال های نخست دانشگاه تعیین شد. بین میانگین گروه ها (رده های موضوعی) بر اساس شاخص گانینگ/ دیانی و فلش/ دیانی در سطح 05/0 تفاوت معناداری وجود داشت. اجرای آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که بین نتایج به دست آمده از شاخص گانینگ/ دیانی و فلش/ دیانی در سطح 05/0 رابطه معناداری وجود داشت. نتایج این پژوهش می تواند در جهت بهبود ساختاری مقاله های دانشنامه رشد در جهت تحقق اهداف آموزشی آن به کارگرفته شود.
نعیمه ظریف قاسمیان رحمت الله فتاحی
با پیشرفت و توسعه وب، جستجو برای یافتن تصویر یکی از مهمترین رویکردهای کاربران و در عین حال یکی از عمده¬ترین چالش¬های آنها به شمار می¬رود. هدف پژوهش حاضر بررسی دیدگاه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه فردوسی مشهد در مورد معیارهای ذهنی و عینی قضاوت ربط در بازیابی تصاویر از موتور کاوش گوگل به منظور ارائه راهکارهایی برای بهبود رویکرد ذخیره و بازیابی در نظام¬های بازیابی تصاویر است. این پژوهش از نوع کاربردی است که با استفاده از روش پیمایشی انجام شد. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان شاغل به تحصیل در دوره¬های تحصیلات تکمیلی در دانشگاه فردوسی می¬باشد.30 دانشجوی دختر و پسر دوره¬های کارشناسی¬ارشد و دکترا از رشته¬های مختلف دانشکده فنی-مهندسی دانشگاه فردوسی مشهد نمونه¬های این پژوهش را تشکیل دادند. داده¬های پژوهش از طریق پرسشنامه دربرگیرنده چهار بخش گردآوری شد که بخش اول و دوم پرسشنامه پیش از آغاز جلسه جستجو و بخش سوم و چهارم پرسشنامه پس از پایان جلسه جستجوی تصاویر، در اختیار آزمودنی¬ها قرار گرفت. در این راستا، تجربه و مهارت استفاده از رایانه و محیط وب از یک سو، و عوامل مربوط به ویژگی¬های فردی کاربران از سوی دیگر مورد توجه قرار گرفت و طی آن میزان شناخت کاربران از عناصر اطلاعاتی، قضاوت و گزینش تصاویر در بستر وب واکاوی شد. افزون بر آن، معیارهای ذهنی و عینی قضاوت کاربران در ارتباط با تصاویر مورد مطالعه قرار گرفت تا مشخص شود که کاربران با چه معیارهایی درباره مرتبط بودن تصاویر قضاوت نموده و تصمیم به انتخاب آنها می¬گیرند. یافته¬های پژوهش نشان داد که هرچند برخی از ویژگی¬های فردی (مانند سن) بر قضاوت ربط تصاویر به شکل خاص تأثیر دارد. اما سایر ویژگی¬های فردی و مهارت و تجربه کاربران بر معیارهای قضاوت ربط تصاویر تأثیری نداشت. در مجموع در هر دو مرحله قضاوت ذهنی و عینی، به جز معیار "موضوع"، معیارهای "روزآمدی"، "جاذبه تصویر"، "دسترس پذیری" و " کیفیت اطلاعات" به منزله مهم¬ترین معیارهای قضاوت دانشجویان مربوطه درباره ربط تصاویر بازیابی شده در موتور کاوش گوگل شناسایی شد. افزون بر معیارهای گفته شده، مشاهده شد که کاربران به مقوله "اثر¬گذاری اطلاعات" با تأکید بر معیارهایی مانند "جالب بودن" و "لذت بخش بودن" توجه کردند و میانگین متوسط به بالای این معیارها نشان از میزان اهمیت آنها دارد. یافته¬ها همچنین بیانگر آن بود که کاربران اهمیت کمتری به پدیدآورنده(های) تصویر به عنوان یک معیار ویژه در محیط وب می¬دهند و این معیارها جزو اولویت¬های اصلی آنها در گزینش اطلاعات محسوب نمی¬شود. به طور کلی، می¬توان گفت، قضاوت خود کاربر براساس نیازها، احساسات و موقعیتی که در آن قرار می¬گیرد بسیار مهم است. توصیه می¬شود پژوهش¬های بیشتری در این زمینه انجام گیرد تا با به دست آوردن یافته¬های جدید بتوان به طراحی اصولی¬تر و مناسب¬تر موتورهای جستجوی تصاویر که با رفتارها و ویژگی¬های کاربران همخوانی داشته باشد، کمک کرد.
محمد قانعی محسن نوکاریزی
برنامه ریزی راهبردی فناوری اطلاعات از ابزارهای سنجش آمادگی الکترونیکی و بلوغ فناوری در راستای بهبود استفاده از فناوری های اطلاعاتی ارتباطی در کتابخانه است. هدف، ارائه الگوی بومی سازی شده راهبردی با شناسایی عوامل موثر بر پذیرش و به کارگیری فناوری های موجود در کتابخانه های دانشگاهی فردوسی مشهد بود. روش پژوهش، پیمایشی-تحلیلی بود. جامعه پژوهش شامل اعضای هیأت علمی (783 نفر) و دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه فردوسی مشهد (11755 نفر) در نیمسال دوم سال تحصیلی 1392-1393 بودند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بود که طی دو مرحله در اختیار نمونه هایی 201 و 373 نفری با روش نمونه گیری طبقه ای نسبتی قرار گرفت. تمامی پرسشنامه های توزیع شده در هر دو نمونه گردآوری شد. روایی صوری پرسشنامه اول با توزیع پرسشنامه میان برخی از اساتید علم اطلاعات و دانش شناسی مورد تأیید قرار گرفت. روایی محتوایی پرسشنامه نهایی نیز با استفاده از ماتریس همبستگی چرخش یافته مورب در روش تحلیل عاملی تأییدی مورد بررسی و تأیید قرار گرفت. داده های گردآوری شده با استفاده از روش تحلیل مسیر در نرم افزار لیزرل مورد بررسی قرار گرفت و بارهای عاملی و ضرایب مسیر به عنوان ضرایب همبستگی رگرسیون چندگانه در راستای تشخیص عوامل موثر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته های حاصل از سوال ها حاکی از آن بود که تمایلات رفتاری، نفوذ اجتماعی و آموزش و اطلاع رسانی بر پذیرش فناوری برای هر دو گروه اعضای هیأت علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی به صورت یکسان؛ و توانایی شخصی، ویژگی های وظیفه، رفع نیاز اطلاعاتی و سواد رایانه ای برای اعضای هیأت علمی و توانایی شخصی، ویژگی های وظیفه، رفع نیاز اطلاعاتی و تناسب وظیفه با فناوری موجود برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی در به کارگیری فناوری نزد جامعه پژوهش، عوامل اثرگذار بودند. از این بین متغیر تمایلات رفتاری، بیش ترین تأثیر را بر پذیرش فناوری، و متغیرهای رفع نیاز اطلاعاتی و ویژگی های وظیفه به ترتیب بیش ترین تأثیر را در به کارگیری فناوری اطلاعات در جامعه پژوهش داشتند. آزمون فرضیه ها نشان داد که مدل های آماری نظریه های تناسب وظیفه-فناوری و یکپارچه پذیرش و استفاده از فناوری در جامعه پژوهش دارای نیکویی برازش بودند و می توان از آن ها برای ایجاد مدل بومی سازی شده راهبردی استفاده کرد. در نهایت، مشخص شد که برجسته بودن عامل ویژگی های وظیفه در برابر ویژگی های فناوری ممکن است ناشی از توجه کاربران کتابخانه به فناوری در راستای رفع نیاز اطلاعاتی یا به روز نبودن و جذاب نبودن فناوری های موجود در کتابخانه باشد که عامل تسهیل شرایط در پذیرش فناوری را تحت تأثیر قرار می دهد.
زهره السادات باقری محسن نوکاریزی
هدف پژوهش، تعیین میزان تعهد سازمانی کتابداران با تیپ های شخصیتی متفاوت کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی و تعیین رابطه بین آن ها بود. پژوهش حاضر به روش پیمایشی، به مقایسه میزان تعهد سازمانی تیپ های شخصیتی (بررون گرا، میانه و درون گرا) کتابدارن پرداخته است. جامعه پژوهش شامل همه کتابداران کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی به تعداد 137 نفر بود. نمونه¬گیری به روش تصادفی طبقه ای انجام شد و 103 نفر به طور تصادفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بود و شامل پرسشنامه تعهدسازمانی که توسط ناوی (1391) در قالب 36 گویه ساخته شده بود و پرسشنامه استاندارد برون گرایی-درون گرایی میشل گوکلن در قالب 50 گویه بود که پس از آزمون روایی و پایایی (پرسشنامه تعهد سازمانی، 75٪ و پرسشنامه شخصیتی،72٪)، تعهد سازمانی کتابداران و تیپ شخصیتی آن ها تعیین شد. نتایج نشان داد به طور کلی میانگین تعهد سازمانی کتابدارن (131/64) پایین تر از حد مطلوب (140) بود. در دو بعد تعهد به شغل کتابداری و تعهد به همکاران، میزان تعهد با حد مطلوب تفاوت معنا دار داشت و از حد مطلوب پایین تر بود. تیپ شخصیتی 74/4٪ از افراد برون گرا، 13/3٪ درون گرا و12/3٪ میانه بود. بین میانگین نمرات تعهد سازمانی برون گرایان، درون گرایان و افراد میانه تفاوت معناداری وجود نداشت (0/412= p). تفاوت معناداری بین میانگین تعهد سازمانی کتابداران مشغول به فعالیت در بخش های مختلف کتابخانه (0/00 =p) ، و میانگین تعهد سازمانی کتابداران دارای تیپ¬های شخصیتی متفاوت و فعال در بخش¬های مختلف (0/00 =p) با یکدیگر وجود داشت، و تعهد همه تیپ ها در بخش خدمات عمومی بالا تر بود. بین میانگین تعهد سازمانی کتابداران دارای سوابق کاری مختلف (0/01 =p) و میانگین تعهد سازمانی کتابداران دارای تیپ های شخصیتی و سوابق کاری مختلف (0/00 =p) تفاوت معناداری مشاهده شد. بین میانگین تعهد سازمانی تیپ های مختلف شخصیتی در زنان و مردان تفاوت معنا داری وجود داشت (0/01 =p) . از دیگر یافته های پژوهش این بود که تعهد سازمانی مردان بیشتر از زنان بود و ابعاد تعهد به سازمان (0/01 =p) تعهد به کتابخانه (0/01 =p) و تعهد به همکاران (0/00 =p) در دو بخش خدمات عمومی و خدمات فنی با یکدیگر تفاوت معنا دار بود و در ابعاد تعهد به سازمان (0/00 =p)تعهد به کتابخانه (0/00 =p) و تعهد به شغل (0/02 =p) میانگین تعهد سازمانی کتابداران دارای سنوات مختلف، تفاوت معنا دار بود.
مریم نیکوکار محسن نوکاریزی
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رابطه بین عدالت سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی در کتابداران کتابخانه های عمومی استان خراسان رضوی بود. این پژوهش از نوع کاربردی بود که با روش پیمایشی انجام شد. جامعه پژوهش، کلیه کتابداران وابسته به اداره نهاد کتابخانه های عمومی استان خراسان رضوی بود. تعداد کل آن ها 270 نفر بود که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان نمونه مورد قبول برای این جامعه، 159 نفر برآورد شد. روش نمونه گیری تصادفی ساده بود. برای گردآوری داده های این پژوهش، از دو پرسشنامه استفاده شد. پرسشنامه عدالت سازمانی نیهوف و مورمن (1993) که شامل سه بعد عدالت توزیعی، عدالت رویه ای و عدالت مراوده ای (تعاملی) است و بعد چهارمی به نام عدالت اطلاعاتی به آن افزوده شد و پرسشنامه رفتار شهروندی سازمانی پادساکف و همکاران (1990) که شامل پنج بعد نوع دوستی، وظیفه شناسی، تحمل پذیری، فضیلت -شهروندی و احترام و تکریم است. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی و نرم افزار اس پی اس اس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. میزان عدالت سازمانی کتابخانه های عمومی پایین تر از حد مطلوب و میزان رفتار شهروندی سازمانی کتابداران در حد مطلوب بود. نتایج آزمون همبستگی پیرسون و اسپیرمن نشان داد، بین عدالت سازمانی و ابعاد آن (رویه ای، توزیعی، مراوده ای و اطلاعاتی) با رفتار شهروندی سازمانی رابطه معنادار مستقیمی وجود داشت. هم چنین نتایج نشان داد، بین رفتار شهروندی سازمانی کتابداران با توجه به متغیرهای جنسیت، گروه های سنی و سطوح تحصیلی کتابداران تفاوت معنادار وجود نداشت اما بین رفتار شهروندی سازمانی کتابداران و سابقه کار آن ها تفاوت معنادار وجود داشت که طبق آزمون تعقیبی دانکن مشخص شد، بین میانگین رفتار شهروندی سازمانی کتابداران با سابقه کار 6 تا 15 سال با دو گروه دیگر تفاوت معنادار وجود نداشت ولی بین میانگین رفتار شهروندی کتابداران با سابقه کار 5 سال و کم تر و 16 تا 25 سال تفاوت معنادار است. با توجه به این که عدالت سازمانی نقش مهمی در ارتقا رفتار شهروندی سازمانی دارد، نتایج این پژوهش می تواند کمک شایانی به توسعه عدالت سازمانی در محیط کتابخانه ها و در نتیجه بروز بیش تر رفتار شهروندی سازمانی از سوی کتابداران و در نهایت سبب بهبود عملکرد کتابخانه ها شود.
صدیقه زره ساز محسن نوکاریزی
هدف از انجام این پژوهش، تعیین وضعیت خدمات تحویل مدرک الکترونیکی کتابخانه دیجیتال آستان قدس رضوی بر مبنای مدل ارزیابی پیشنهادی است. با توجه به نبود یک مدل جامع خاص برای ارزیابی خدمات تحویل مدرک الکترونیکی کتابخانه های دیجیتال، ضرورت دارد تا مدلی جامع در این زمینه پیشنهاد شود و بر اساس آن، این خدمات بااهمیت مورد ارزیابی مداوم قرار گیرند. در این راستا، این پژوهش به شناسایی ابعاد و معیارهای اصلی و فرعی جهت طراحی مدل پیشنهادی ارزیابی کیفی خدمات تحویل مدرک کتابخانه های دیجیتال و ارزیابی کیفی خدمات تحویل مدرک کتابخانه دیجیتال آستان قدس رضوی براساس مدل پیشنهادی می پردازد. روش این پژوهش پیمایشی با رویکرد تحلیلی و از نوع کاربردی است. جامعه آماری این پژوهش را دو گروه متخصصان (شامل اعضای هیأت علمی گروه علم اطلاعات و دانش شناسی دانشگاه فردوسی مشهد و کتابداران دارای سابقه ارائه خدمات در بخش های تحویل مدرک سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی و مرکز اطلاع رسانی و کتابخانه مرکزی دانشگاه فردوسی مشهد) و گروه کاربران کتابخانه دیجیتال آستان قدس رضوی، که از زمان شروع خدمات تحویل مدرک الکترونیکی این کتابخانه دیجیتال (تیرماه 1392) از این خدمات استفاده کرده اند، تشکیل می دهد. با توجه به تعداد محدود متخصصان (36 نفر) از روش سرشماری استفاده شد و برای گروه کاربران، 264 کاربر به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، دو پرسشنامه محقق ساخته بود. پرسشنامه متخصصان به منظور وزن دهی به ضرورت ها و شاخص های اصلی و فرعی مدل و تعیین میزان اهمیت آن¬ها نسبت به یکدیگر با بهره گیری از فن تحلیل سلسله مراتبی (ahp) استفاده شد و در پرسشنامه کاربران تعداد 42 گویه برای شاخص های فرعی مدل ارزیابی خدمات تحویل مدرک الکترونیکی طراحی شد. پایائی پرسشنامه کاربران و مولفه های آن هم با توجه به آلفای کرونباخ به دست آمده (96/.) مورد تأیید قرار گرفت. روایی ابزارها هم توسط اعضای هیأت علمی دانشگاه فردوسی و دانشجویان دکتری تأیید شد. یافته ها: بر مبنای یافته های این پژوهش، نمره نهائی وضعیت خدمات تحویل مدرک الکترونیکی کتابخانه دیجیتال آستان قدس رضوی با توجه به مدل ارزیابی پیشنهادی از سطح میانگین بالاتر و این تفاوت با توجه به داده های آزمون تی تک نمونه ای معنادار بود. این یافته بیانگر وضعیت نسبتاً مناسب نظام خدمات تحویل مدرک الکترونیکی آستان قدس رضوی است. همچنین شاخص های فرعی جستجوی پیشرفته، گزینه های مرور، حق معنوی، دسترسی به اطلاعات کمکی مناسب و کیفیت با توجه به نظر کاربران و ضریب اهمیت هر یک از شاخص ها که توسط متخصصان تعیین شده بود، در جایگاه نخست تا پنجم و شاخص های فرعی انعطاف پذیری، سرعت، برقراری ارتباط مناسب، قیمت و واضح بودن فرایندها در رده های آخر در میان بیست و چهار شاخص فرعی قرار گرفتند. یافته های مرتبط با فرضیه های دیگر پژوهش نیز نشان داد که میان نمره ارزیابی خدمات تحویل مدرک کتابخانه دیجیتال آستان قدس رضوی توسط کاربران با میزان استفاده آن¬ها از خدمات تحویل مدرک کتابخانه دیجیتال مذکور رابطه معناداری وجود نداشت. همچنین تفاوت معناداری میان نمره ارزیابی خدمات تحویل مدرک کتابخانه دیجیتال آستان قدس رضوی توسط کاربران دارای تجربه استفاده از سایر کتابخانه های دیجیتال ایرانی با کاربران فاقد این تجربه مشاهده نشد. طراحان کتابخانه های دیجیتال قادر خواهند بود با بهره گیری از یافته های این پژوهش، خدمات تحویل مدرک الکترونیکی کتابخانه دیجیتال خود را به گونه ای طراحی کنند که رضایت مشتریان خود را به بهترین شکل جلب کنند. مدیران و طراحان کتابخانه دیجیتال سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی نیز با بهره گیری از یافته های این پژوهش می توانند به نقاط ضعف و چالش های خدمات تحویل مدرک الکترونیکی کتابخانه دیجیتال خود آشنا شوند و به منظور جلب رضایت بیشتر مشتریان، اصلاح های لازم را در طراحی این نظام انجام دهند. از ویژگی های پژوهش حاضر همچنین پیشنهاد مدلی خاص برای ارزیابی یکی از مهم ترین خدمات کتابخانه های دیجیتال یعنی خدمات تحویل مدرک الکترونیکی است.
غلامحسین جهانگیر محمد حسین دیانی
هدف: هدف اصلی این پژوهش توسعه مدل پذیرش فناوری اطلاعات (tam) از طریق سنجش میزان تأثیر باورهای خودکارآمد و ناکارآمد کاربران (اعضای هیأت علمی) بر پذیرش سامانه اطلاعات پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد (پژوهان) مبتنی بر نظریه شناختی- اجتماعی بود. روش ها: این پژوهش کاربردی به روش پیمایشی انجام شد. حجم نمونه 248 نفر از اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد در سال تحصیلی 93-92 بودند که به روش نمونه گیری طبقه ای نسبتی تعیین شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بود که ضریب کلی آلفای کرونباخ آن 95 درصد محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری توصیفی و استنباطی و نرم افزارهای spss و lisrer استفاده شد. یافته ها: متغیرهای جنسیت، سابقه کاری، مرتبه علمی و دانشکده محل خدمت اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد تأثیری بر میزان متغیرهای مورد مطالعه نداشتند. پذیرش سامانه پژوهان با باورهای خودکارآمد کاربران رابطه مثبت و معنی دار و با باورهای ناکارآمد آنان رابطه منفی و معنی داری داشت. رابطه باورهای خودکارآمد و ناکارآمد کاربران با استفاده واقعی از سامانه پژوهان با خذف اثر متغیرهای درونی معنی دار نبود. سهولت استفاده از سامانه با سودمندی آن همبستگی معنی داری داشت. پذیرش سامانه از سوی اعضای حوزه پزشکی غیربالینی بیش تر از گروه بالینی بود. سازه سهولت استفاده در پذیرش سامانه پژوهان دارای بیش ترین میزان تأثیر بود. در نهایت نتایج به دستآمده نشان داد که روابط پیشبینیشده در مدل پیشنهادی و مفهومی پژوهش حاضر مثبت و معنیدار و در نتیجه مدل ارائه شده از برازش کافی برخوردار بود.
فاطمه پردل لیلی سیفی
هدف از انجام این پژوهش، امکان سنجی اتخاذ استاندارد ابرداده ای پرمیس در منابع رقومی کنسرسیوم محتوای ملی از دیدگاه اعضای دارای محتوای رقومی براساس مولفه های نظریه اشاعه نوآوری های راجرز (مزیت نسبی، سازگاری، پیچیدگی، قابلیت استفاده آزمایشی، و مشاهده پذیری) و مولفه آمادگی سازمان بود.
سمانه وکیلی ازغندی محسن نوکاریزی
هدف از اجرای این پژوهش شناسایی و مقایسه میزان اهمیت ملاک های نوجوانان شهری و روستایی انتخاب کتاب بر اساس شرایط اجتماعی، امکانات شهری و روستایی بود. جامعه آماری این پژوهش متشکل از تمامی دانش آموزان 12 تا 16 سال مدارس شهرستان کاشمر شامل مناطق شهری و روستایی بود. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بود. نتایج به دست آمده میزان اهمیت هریک ازملاک های اصلی و ملاک های فرعی انتخاب کتاب برای نوجوانان شهری و نوجوانان روستایی را مشخص ساخت. در اولویت بندی ملاک های اصلی انتخاب کتاب، نوجوانان شهری، کیفیت محتوا را اولویت نخست و قیمت را اولویت آخر خود انتخاب کردند. هم چنین نوجوانان روستایی در اولویت بندی ملاک های اصلی انتخاب کتاب، قیمت را اولویت نخست و اعتبار ناشر را اولویت آخر خود انتخاب کردند. نتایج پژوهش نشان داد که تفاوت معناداری بین نوجوانان شهری و نوجوانان روستایی در خصوص میزان اهمیت ملاک های انتخاب کتاب وجود داشت
فاطمه شهریاری محسن نوکاریزی
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین فرهنگ سازمانی و رضایت کاربران کتابخانه های دانشگاه فردوسی و آزاد اسلامی شهر مشهد انجام شد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی بود و به روش پیمایشی انجام شد. جامعه این پژوهش از دو گروه کتابداران و دانشجویان کتابخانه های دانشکده ای و مرکزی دانشگاه فردوسی و آزاد اسلامی تشکیل شد. گروه اول کلیه کتابداران که با مراجعان ارتباط رودررو و مستقیم داشتند و گروه دوم تمامی اعضای فعال کتابخانه بودند. حجم نمونه کتابداران در این پژوهش 73 نفر تعیین شد که متناسب با حجم جامعه، 49 نفر از دانشگاه فردوسی و 24 نفر از کتابداران کتابخانه های دانشگاه آزاد انتخاب شدند و پرسشنامه در میان آنان توزیع شد. نمونه کاربران نیز 380 نفر انتخاب شد. برای سنجش نوع فرهنگ سازمانی حاکم بر کتابخانه های مورد بررسی از پرسشنامه کامرون و کوئین و برای سنجش رضایت کاربران از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تی یک نمونه ای، تی دو نمونه مستقل، آزمون همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد با توجه به بافت سازمانی متفاوت و همچنین وابستگی سازمانی متفاوت کتابخانه های دانشگاه فردوسی و آزاد اسلامی شهر مشهد تفاوت معناداری بین فرهنگ سازمانی حاکم بر این کتابخانه ها وجود داشت. براساس یافته های پژوهش بین هیچ یک از انواع فرهنگ سازمانی کتابخانه های دانشگاه فردوسی با رضایت کاربران ارتباط معناداری وجود نداشت اما در دانشگاه آزاد اسلامی بین فرهنگ کارآفرین و رضایت کاربران ارتباط معناداری وجود داشت. همچنین نتایج نشان داد که میزان رضایت کاربران کتابخانه های این دو دانشگاه در حد متوسط بود ولی میانگین رضایت کاربران دانشگاه فردوسی کمی بیشتر از کاربران دانشگاه آزاد اسلامی بود. این میانگین در دانشگاه فردوسی 18/3 و در دانشگاه آزاد 07/3 بود.
زهره عدالتیان اعظم صنعت جو
مقدمه/هدف: در دنیای رقابتی امروز، اعتبار یک سازمان موفق، بر پایه روابط بلند مدت و اثربخش با مشتریان بنا می شود. بدین منظور راهبردهایی از جمله مدیریت ارتباط با مشتری یا سی.آر.ام طراحی شده است که هدف آن ترکیب کردن توانایی های فناوری اطلاعات و نیروی انسانی برای رسیدن به بینشی عمیق درباره خواسته های مشتریان و ارائه خدمات به آن ها است. در حالیکه بررسی پژوهش ها و پروژه های سی.آر.ام، ضمن تأکید بر ضرورت آن، حکایت از نرخ بالای شکست این راهبرد دارند، توجه به نیروی انسانی که نقش موثری در اجرای موفق آن دارد، اساسی است. بدین منظور هدف پژوهش حاضر، بررسی دیدگاه نیروی انسانی در خصوص راهبرد و به کارگیری مدیریت ارتباط با مشتری در کتابخانه های دانشگاهی ایران و بررسی مولفه های موثر و بازدارنده بر آن است. بر این اساس 4 مولفه موثر در قالب چهار دسته کلی (مولفه انسانی، مولفه سازماندهی، مولفه مدیریت دانش و مولفه فناوری اطلاعات) و 13 مولفه بازدارنده در استقرار و به کارگیری مدیریت ارتباط با مشتری در کتابخانه ها شناسایی و مورد بررسی قرار گرفت. روش شناسی: جامعه پژوهش حاضر، کتابداران کتابخانه های مرکزی دانشگاه های کشور بودند. گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه تلفیقی حاصل از بررسی پرسشنامه های موجود در حوزه سی.آر.ام و براساس منابع و مرور متون حوزه سی.آر.ام طراحی شد. روایی و پایایی ابزار گردآوری داده ها با استفاده از نظر کارشناسان و متخصصان و آلفای کرونباخ (88%) تأیید شد. یافته ها / نتایج : یافته های پژوهش نشان داد که کتابداران ضرورت وجود و استفاده از مدیریت ارتباط با مشتری را بیش از حد متوسط بیان کردندکه خود بیانگر شناختی است که کتابداران در خصوص ضرورت و جایگاه این راهبرد در کتابخانه های دانشگاهی بدست آورده اند. از میان مولفه های شناسایی شده در استقرار سی.آر.ام از دیدگاه کتابداران، سازماندهی با میانگین 928/0 مهم ترین مولفه موثر در استقرار مدیریت ارتباط با مشتری در کتابخانه های دانشگاهی شناخته شد. همچنین مولفه نیروی انسانی با میانگین 872/0، مولفه مدیریت دانش با میانگین 865/0 و مولفه فناوری اطلاعات با میانگین 750/0 به ترتیب در رده دوم تا چهارم اثرگذاری بر سی.آر.ام قرار گرفتند. از میان مولفه های بازدارنده در استقرار و به کارگیری سی.آر.ام مولفه نبود آمادگی فرهنگی با میانگین رتبه 820/0 در مرتبه اول اثرگذاری و مولفه همخوانی ضعیف راهبرد مدیریت منابع انسانی و مدیریت ارتباط با مشتری با میانگین رتبه 114/0- در مرتبه سیزدهم در ممانعت از استقرار و به کارگیری مدیریت ارتباط با مشتری قرار دارند. همچنین یافته های این پژوهش نشان داد بین درک کتابداران از مزایای مدیریت ارتباط با مشتری و پذیرش مثبت این راهبرد رابطه وجود دارد. اصالت/ ارزش: نتایج این پژوهش علاوه بر ارائه الگویی برای تقویت مولفه های موثر و کاهش مولفه های بازدارنده در استقرار مدیریت ارتباط با مشتری در کتابخانه های دانشگاهی ایران، در نتیجه استقرار آن می تواند مدیران کتابخانه ها را در شناخت دیدگاه-ها و انتظارات کتابداران یاری دهد. همچنین نتایج حاصل از دستیابی به اهداف این پژوهش می تواند مدیران کتابخانه های دانشگاهی ایران را از نقاط قوت و ضعف کتابخانه آگاه سازد و آن ها را در تصمیم گیری های بهینه و بهبود و اصلاح وضعیت کتابخانه های دانشگاهی و کیفیت خدمات یاری دهد. افزون براین، کتابخانه ها می توانند با استفاده از نتایج به دست آمده در این پژوهش و توجه به مولفه های موثر و بازدارنده خطر شکست را کاهش و احتمال موفقیت این راهبرد را افزایش دهند و به راه اندازی سی.آر.ام اقدام کنند.
فرشته طبرسا محسن نوکاریزی
چکیده ندارد.
مهدی نارمنجی محسن نوکاریزی
پژوهش حاضر در دو مرحله به روش پیمایشی به بررسی رفتار اطلاع یابی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه های بیرجند و فردوسی در مراحل تهیه طرح تحقیق پایان نامه ها یشان بر اساس الگوی فراگرد جست و جوی اطلاعات کولثاو پرداخته است. جامعه پژوهش متشکل از آن دسته از دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه های بیرجند و فردوسی است که طرح تحقیق پایان نامه ها آن ها تا پایان نیمسال اول سال تحصیلی 1387- 1388 به تصویب شورای تحصیلات تکمیلی دانشگاه های یاده شده رسیده بود. در مرحله نخست پژوهش اطلاعات لازم از طریق پرسشنامه و از یک نمونه 236 نفری از دانشجویان کارشناسی ارشد مورد نظر در دو دانشگاه بیرجند و فردوسی جمع آوری شد که در نهایت 158 (66/95 درصد) پرسشنامه قابل استفاده دریافت گردید. در مرحله دوم این پژوهش و برای کسب اطلاعات کیفی و عمیق در مورد فراگرد جست وجوی پاسخگویان از طریق مصاحبه از روش نمونه گیری غیراحتمالاتی (غیرتصادفی) و از نوع نمونه با جایگزینی تصادفی استفاده شد. یافته های حاصل از هر دو مرحله این پژوهش (پرسشنامه و مصاحبه) نشان داد دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه های بیرجند و فردوسی در فراگرد تهیه طرح تحقیق پایان نامه های خویش همان مراحل ذکر شده در الگوی فراگرد جست وجوی اطلاعات کولثاو را با تفاوتهای جزئی طی کرده و احساسات و اندیشه های کم و بیش متناظر با آن مراحل را نشان داده اند. نتایج به طور کلی در سطح 0/05 تفاوت معناداری را بین میانگین نمرات احساسات و اندیشه های دانشجویان مرد و زن و نیز دانشجویان حوزه های تحصیلی مورد مطالعه (علوم انسانی، علوم پایه، فنی و مهندسی، و کشاورزی) در مراحل مختلف فراگرد جست و جوی اطلاعات نشان نداد. تنها بین میانگین نمرات احساسات مرحله ششم دانشجویان حوزه های تحصیلی مختلف (0/045=p؛ 2/745=f)، و بین میانگین نمرات اندیشه های مرحله چهارم دانشجویان مرد و زن (0/001=p؛ 3/25=t) تفاوت معناداری یافت شد. بررسی میزان اضطراب اینترنتی پاسخگویان نیز نشان داد که اکثریت (82/1 درصد) آن ها پایین تر از حد متوسط (نمره 60) دچار اضطراب اینترنتی بودند، با این وجود توزیع نمره اضطراب اینترنتی در نمونه مورد مطالعه نرمال بود. نتایج تفاوت معناداری را بین میانگین نمرات اضطراب اینترنتی جامعه مورد مطالعه و نمره متوسط اضطراب اینترنتی (نمره 60) نشان داد (0/000=p؛ 12/04- =t)، و مشخص شد اضطراب آن ها به طور معناداری در جامعه از سطح متوسط پایین تر بود. با این وجود بین میانگین نمرات اضطراب اینترنتی دانشجویان مرد و زن، و نیز دانشجویان حوزه های تحصیلی مختلف مورد مطالعه تفاوت معناداری یافته نشد.
زهرا اسدالهی محسن نوکاریزی
پژوهش کاربردی حاضر به روش ارزیابانه انجام شد. هدف از انجام پژوهش ارزیابی ساختار و محتوای پایگاه¬های اطلاعاتی الکترونیکی مجلات فارسی بود. جامعه¬ی پژوهش شامل سه پایگاه اطلاعاتی سید، مگ¬ایران، و نمامتن بود. اطلاعات در بخش محتوا از طریق سیاهه¬ی وارسی و در بخش ساختار از طریق مشاهده و مصاحبه¬ی سازمان¬یافته با مدیران سه پایگاه گردآوری شد. میزان مطابقت سه پایگاه سید، مگ¬ایران و نمامتن با معیارهای ساختار به ترتیب 50/43%، 54/70%، و 41/88% برآورد شد. بر¬اساس یافته¬های پژوهش، پایگاه مگ¬ایران بیش¬ترین مطابقت را با معیارهای ساختار داشت. به دلیل متغیر بودن ویژگی¬های محتوایی نمی¬توان پایگاهی را که به طور قطع از این حیث در وضعیت بهتری قرار دارد، انتخاب کرد. نتایج حاصل از ارزیابی جامعیت گویای آن بود که پایگاه مگایران بیش¬ترین جامعیت (36/35%) را در مقایسه با مجلات کل کشور، و پایگاه سید بیش¬ترین جامعیت (94%) را در مقایسه با مجلات علمی و پژوهشی دارد. بر¬اساس بررسی¬¬های صورت گرفته در پوشش موضوعی، پایگاه سید در حوزه¬ی موضوعی پزشکی و پیراپزشکی غنی¬تر بود، ولی پایگاه مگایران و نمامتن در حوزه¬ی موضوعی علوم انسانی، مجلات بیش¬تری در¬برداشتند. پایگاه نمامتن بر خلاف دو پایگاه سید و مگ¬ایران، به دلیل استفاده از زبان نمایه¬سازی کنترل¬شده، از روند مشخص و منسجمی برای نمایه¬سازی مجلات برخوردار بود. پایگاه¬های سید و مگ¬ایران به دلیل این¬¬که به صورت روزانه روزآمد می¬شوند، و پایگاه نمامتن به دلیل پوشش گذشته¬نگر وسیع¬تر در شرایط بهتری قرار داشتند. نتایج حاصل از بررسی ویژگی¬های منحصر به فرد ساختاری و محتوایی پایگاه¬ها مبین آن بود که پایگاه سید از این نظر در رتبه¬ی نخست قرار دارد. یافته¬های حاصل از محاسبه¬ی همپوشانی سنتی نشان داد، بیش¬ترین همپوشانی بین پایگاه¬های مگایران و نمامتن (23/82%) و کم¬ترین همپوشانی بین دو پایگاه سید و نمامتن (0/67%) است. همپوشانی کلی بین سه پایگاه نیز 5/12% برآورد شد. محاسبه¬ی همپوشانی با استفاده از فرمول همپوشانی نسبی نیز نشان داد، بیش¬ترین همپوشانی نسبی در پایگاه سید (45/15%)، و کم¬ترین همپوشانی نسبی در پایگاه مگ¬ایران (10/47%) است. به طور کلی هر سه پایگاه می¬توانند با توجه بیش¬تر به معیارهای مطرح شده در سیاهه¬ی وارسی بر قابلیت¬های ساختاری خود بیفزایند. در بخش محتوا نیز افزایش جامعیت و توسعه¬ی پوشش موضوعی، استفاده از رویکرد ترکیبی از زبان آزاد و کنترل¬¬شده، عدم گزینش در نمایه¬سازی، افزایش پوشش گذشته¬نگر و کاهش دوره¬ی روزآمد¬سازی در هر سه پایگاه توصیه می¬شود.