نام پژوهشگر: بهروز شهبازی چگنی
بهروز شهبازی چگنی محمد فرضیان
هر جمعی(خانواده، قوم و قبیله، سازمان یا شرکت، شهر، جامعه و ...) فارغ از مقیاس و اندازه آن از هویتی برخوداراست که آن را از دیگر اجتماعات متمایز و همچنین تشخیص پذیر می نماید. در چنین جمعی، رابطه ی اعضا در پیوند با یکدیگر از پیچیدگی مضاعفی برخوردار است. اما بر این پیچیدگیِ هویت جمعی، گونه ای از وحدت حاکم است که تکثر اعضا را سامان می بخشد و می توان آن را «روحِ آن جامعه» نامید. در واقع، این پیچیدگیِ ارتباطات و پیوندهای میان اعضای یک جامعه، با شناخت مناسب از روح حاکم بر آن امکان پذیر خواهد بود؛ این روح همان «فرهنگ» است. دوسرمایه ی عمده ی فرهنگ که رابطه ای تعاملی با یکدیگر دارند؛ از یک سو، مجموعه ای از اعتقادات، هنجارها، ممنوعیتها، ارزشها و از سوی دیگر، اعمال، دانشها، مهارتها و قواعد را در دل خود حفظ می کنند. این دو میراث عمده در حافظه افراد (فرهنگ شفاهی)، قوانین، حقوق، متون مقدس، ادبیات، هنر و البته معماری مکتوب شده اند و نسل به نسل انتقال می یابند. هر کدام از این دو دسته از میراث فرهنگی، دو مولفه ی درونی در خود دارند. دسته ی اول، پارادایم ها و سنتها را در طی زمان ایجاد می نمایند و دسته ی دوم با الگوها به محصولات فرهنگی منتهی می شوند. پارادایم و سنت، فعالیت مردم زیرمجموعه خود را که سرگرم زندگی روزمره یا تلاش برای خلق موقعیتهای جدید هستند، هماهنگ و هدایت می کنند و ثبات در جامعه به وجود می آورند و حفظ می کنند و تا زمانی که پاسخگو هستند، خود نیز در طی زمان استمرار می یابند. الگوها که در قالب محصولات فرهنگی ارائه می شوند، راه حل مسائل را پیش می کشند. از طرفی، الگوها و نهایتاً محصولات فرهنگی، به نوعی، از دستاوردهای پارادایم و سنت هستند، که همگی در یک محیط فرهنگی شکل می گیرند. معماری، همزمان، هم فرآیند است و هم فرآورده؛ هم دستاوردی فرهنگی است و هم سرشار و مبتنی بر الگوها و فراتر از آن، سنتی پویا که در بستر زمانی طولانی شکل گرفته و همواره تبلور و تجسد ارزشها و پارادایم حاکم بر جامعه بوده است. اما در این زمانه ی پر هیاهو که همگان از بی هویتی می نالند، در این آشفته بازار اندیشه ها، اصول و ارزشها، شاید با رجوع به الگوهایی که شایستگی خود را به اثبات رسانده اند و همچنین خلق الگوهای جدید، بتوانیم به بازسازی سنت معماری معقول و متناسب با متغیرهای فرهنگی و محیطی خود شکل دهیم. این پژوهش، تلاشی است در زمینه ی ارائه ی الگوهای مسکن در یکی از شهرستانهای استان فارس و به منظور آزمودن این رویکرد در عمل.