نام پژوهشگر: محیاسادات اصغری

نمودهای پسامدرنیسم در آثار سیمین دانشور (نوآوری های سیمین دانشور در ادبیات معاصر)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی - پژوهشکده ادبیات 1387
  محیاسادات اصغری   حسین پاینده

چکیده: الف- اهمیت موضوع و هدف تحقیق: فهم نظریات ادبی پسامدرن بدون توجه به نظریات فلسفی پسامدرن ممکن نیست و فهم این یکی خود بدون توجه به شرایط پسامدرن حاصل نمی شود. در مورد شرایط پسامدرن باید گفت هرچند زمینه های آن متعلق به فرهنگ و تمدن غربی است، ولی تبعات و فراگیری آن منحصر به قلمرو جغرافیایی غرب نیست، بلکه ماهیتاً مرزهای غربی را درمی نوردد و جهانی می شود و لذا شرقیان از آن متاثرند. پسامدرنیسم در واقع تاملات نظری پیرامون این شرایط و چگونگی پیدایش و تبیین آن ها است. بی تردید این نگرش های نظری در ادبیات معاصر کشورمان نیز تاثیرگذار بوده است و در نتیجه بررسی و تحلیل آثاری که نمودهای پسامدرنیسم در آن ها مشهود است، ضروری به نظر می رسد. سیمین دانشور به عنوان یکی از داستان نویسان بزرگ معاصر در ایران جزء اولین کسانی است که شیوه ی ادبی پسامدرن را در برخی از آثار خود مطرح کرده است و هدف این رساله چیزی جز اثبات وجود و تحلیل مولفه های پسامدرن در برخی از آثار داستانی ایشان نیست. ب- روش تحقیق: در این رساله ابتدا در دو بخش نظری مجزا چیستی رمان و نظریات ادبی پسامدرن مطرح شد که برای تدوین هر کدام از این فصول به گردآوری منابع پرداختم و به کمک استاد راهنما معتبرترین آن ها را برگزیدم و بر اساس نظریات و آراء مندرج در آن ها این دو فصل نظری سامان یافت. آنگاه در فصول بعدی به استخراج شواهد و نمونه هایی از دو رمان خانم دانشور؛ یعنی جزیره ی سرگردانی و ساربان سرگردان اقدام نموده و این شواهد را با توجه به نظریه های ادبی و برخی مولفه های فلسفی پسامدرن مورد تحلیل و بررسی قرار دادم. ج- نتیجه گیری: بر اساس آنچه در فصل دوم از نظریات ادبی پسامدرن ارائه شد، می توان برخی آثار داستانی خانم دانشور از جمله دو رمان جزیره ی سرگردانی و ساربان سرگردان را حاوی تعدادی از مولفه ها و مشخصه های پسامدرن قلمداد کرد. به عبارت دیگر نویسنده در این آثار از برخی شگردها و عناصری بهره گرفته است که ما آن ها را در زمره ی ویژگی های رمان پسامدرن در نظریه های متعدد برشمردیم. ویژگی هایی چون فروپاشی فراروایت ها، عدم قطعیت، تردید، سرگردانی، پارانویا و بدبینی، امتزاج واقعیت و خیال از طریق اتصال کوتاه، پیوند دوگانه و عدم اقتدار مولف، تناقض و فقدان هویت، بهره گیری از طنز و عدم انسجام، همه و همه ترفندهایی هستند که این نویسنده برای برجسته کردن عنصر وجود شناسانه در اثرش و غلبه ی آن بر عنصر معرفت شناسانه به کار گرفته است و بدین ترتیب برخی آثار داستانی خود را با عبور از مرزهای مدرنیسم به حوزه ی پسامدرنیسم وارد ساخته است.