نام پژوهشگر: کمال راموز
کمال راموز ناصر علیزاده
در عرصه ی جامعه شناسی ادبیّات کسانی چون لوکاچ، باختین و گلدمن نام هایی آشنا هستند. این دسته از محققان به منظور دوری از هر گونه نگرش یک جانبه به آثار ادبی، در صدد ایجاد ارتباط بین صورت و محتوا و مطالعه ی همزمان لفظ و معنی هستند. بدین ترتیب این محققان در مقابل نحله های فکری دیگر قرار می گیرند که یا مطالعه ی متن را محدود به ساختار متن و رها از همه ی عوامل خارج از متن می دانستند و یا دیدگاهی کاملاً محتواگرایانه داشته اند. در همین راستا، در این تحقیق سعی بر آن است که با بهره مندی از مدل ساختارگرایی تکوینی گلدمن – که در صدد ایجاد ارتباط میان ساختار اثر ادبی و جهان نگری پدید آورنده ی آن است- به بررسی رابطه ی جهان نگری طبقه و گروهی که شاعر به آن تعلق دارد با صنایع بدیعی به کار رفته در شعرشان (به عنوان یکی از اجزای لفظی کلام) پرداخته شود. بدین ترتیب دوازده شاعر از سه دوره ی شعر فارسی، هر دوره چهار شاعر، انتخاب شد و همچنین قالب مسلط هر دوره مدّ نظر قرار گرفت تا بر اساس نظریه ی مطرح شده، به مطالعه ی دیالکتیکی و هم زمان صورت و محتوا در آثار این شاعران پرداخته شود و سرانجام نتایج به دست آمده، در آخر هر فصل بیان شده است.