نام پژوهشگر: کلثوم منصوری
کلثوم منصوری غلامعلی حشمتی
امروزه به دلیل رشد سریع جمعیت و افزایش تقاضا برای محصولات زراعی، پوشش گیاهی طبیعی سطح زمین در حال تخریب و تبدیل به کاربری زراعی می باشند. وقوع سیلهای مخرب، رشد بی رویه آلودگی شهرهای بزرگ، تخریب سطح وسیعی از جنگلها، فرسایش خاک و گسترش بیابانها و کویرها در نتیجه تغییر غیر منطقی کاربری اراضی به وجود می آید که شناسایی این تغییرات می تواند نقش بسیار مهمی در مدیریت آنها داشته باشند. به منظور بررسی اثر تغییرکاربری اراضی بر خطر بیابان زایی، منطقه ای بحرانی با مساحتی 3484 کیلومتر مربع از دشت مشهد انتخاب و در یک دوره زمانی 51 ساله و در 4 مقطع زمانی (سال های 1334،1350، 1367، 1385) به تهیه نقشه بیابان زایی با استفاده از مدل فائو- یونپ با فرض ثابت بودن سایر پارامترها به غیر از کاربری مدل اقدام شد. تلفیق نقشه های دوره های مختلف تغییرات شدت و فضایی پهنه خطر بیابان زایی مشخص گردید، در نهایت بر اساس نقشه خطر بیابان زایی سال 1385 نقشه خسارت و برنامه های مدیریتی بیابان زایی تهیه شد. نتایج نشان دادند که کاربری اراضی منطقه، تغییرات قابل ملاخظه ای داشته است. نرخ تغییرات کاربری اراضی در دوره های 1350-1334، 1367- 1350 و 1385-1367به ترتیب معادل 811/8، 08/10 و13/11 درصد می باشد که باعث افزایش درصد مساحت کلاس خطر بسیار شدید بیابان زایی منطقه از52/0 درصد به 99/4 درصد در دوره 1385-1334 گردیده است. سرانه خسارت کل بیابان زایی منطقه برابر با 20000 ریال و میزان خسارت در هکتار 5/1 میلیون ریال است. تفاوت مساحت کلاس های خطر در 4 واحد زمانی در سطح یک درصد معنی دار است.
کلثوم منصوری جواد دهقانیان
عناصر داستانی، عناصر و عواملی است که مجموعاً پیکره یک داستان را تشکیل می دهند و شامل عناصری مانند طرح و پیرنگ، شخصیت و شخصیت پردازی، گفت وگو، زمان و مکان، زاویه دید، حقیقت مانندی، موضوع، درون مایه و ... می باشد. تحلیل عوامل و عناصر اثری نظیر هزار و یک روز که تا حدودی ناشناخته است، به درک بهتر ساختار و محتوای حاکم بر آن اثر کمک شایانی می کند. از بررسی عناصر داستان های این کتاب، می توان مولف واقعی این اثر را یافت. حضور فراوان شخصیت درویش در برخی داستان ها، وجود حمام های زیبا در چندین داستان، نیت تبلیغ اسلام در برخی از حکایت ها، حضور برخی شخصیت¬های تاریخی هم چون شاه تهماسب صفوی و فاضل اصفهانی، می تواند نشانه این باشد که نویسنده اصلی کتاب هزار و یک روز، یک ایرانیِ متعلق به دوره صفویه است. البته تمام این نشانه ها از محتوا و ژرف ساخت اثر دریافت می شود، اما علائمی چون: انتخاب زاوی دید مناسب، واقعیت گرایی، شیوه نمایشی شخصیت پردازی، توجه به درون شخصیت ها، دقت در جزئیات حوادث و توصیف آن ها، استفاده از تعلیق در طرح داستان ها، این اثر را از آثار دوره صفویه متمایز می کند و این علائم، این اثر را متعلق به شخصی می کند که در سیر داستان نویسی امروزی قرار گرفته است. می توان این گونه نتیجه گرفت که، پتیس دلاکروا، نویسنده فرانسوی، کتاب هزار و یک روز را از یک نویسنده ایرانی گرفته است، اما آن کتاب را با حفظ محتوا و درومایه اش بازنویسی کرده و به آن شکل و ساختاری نو بخشیده است.