نام پژوهشگر: مهدی ادیبی سده
مرتضی خوش آمدی علی ربانی خوراسگانی
چکیده: جوامع گوناگون متناسب با شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود به نحوی با پدیده «فقر» مواجه هستند. در واقع «فقر» یکی از عمده ترین مسائل و مباحث جوامع بشری است و جوامع گوناگون به اقتضای جوهره اجتماعی خود مجبور به مواجهه با «فقر» می باشند. اهمیت این موضوع باعث دامن زدن به انواع و اقسام مناقشات زبانی و گفتمانی بر حول مفهوم «فقر» شده است. در بررسی و تحلیل «فقر» عمدتاً بر ابعاد عینی آن تاکید می شود، هر چند در برخی از پژوهش ها به سوگیری های ذهنی در برساخت «گفتمان فقر» توجه شده است، امّا این توجهات غالباً ناقص و محدود به گفتمان های نظام مند رایج در «میدان های رسمی» است. این پایان نامه در راستای اهداف تحقیق که همانا تاکید بر ابعاد گفتمانی فقر، و همچنین ارائه مقدماتی نظری جهت تحلیل نظام مند ابعاد گفتمانی فقر در سطوح گوناگون اجتماعی است، در بدو امر به بررسی مفاهیم «گفتمان»، «قدرت» و «فقر» پرداخته است. در ارتباط با مفهوم «فقر» از سه موضع بر صورتبندی ایدئولوژیک-گفتمانی موجود اشاره شده است؛ الف) تعریف و اندازه گیری فقر، ب) تبیین فقر، ج) طبقه بندی فقیر-نافقیر. روشی که در این تحقیق به کار رفته است روش تحلیلی و توصیفی است و گردآوری اطلاعات از طریق روش اسنادی صورت گرفته است. گفتمان های فقر در محیط های آکادمیک تا عرصه عمومی و زندگی روزمره رواج دارند و به جهت تحلیل نظام مند ابعاد گفتمانی فقر در عرصه های متنوع اجتماعی، از چارچوب نظریه بوردیو و بویژه جامعه شناسی زبان این متفکر بهره گرفته ایم. بدین واسطه پنج «میدان» را به عنوان میدان های که در آن زبان از اهمیت بیشتری برخوردار است، تشخیص دادیم که عبارتند از؛ 1- میدان اجتماعی، 2- میدان قدرت، 3- میدان فکری، 4- میدان فرهنگی، 5- میدان دینی. این میدان ها در عین خودمختاری نسبی واجد مناسبات خاصی با یکدیگر هستند، که سعی شده است در قالب «مدل نظری» ارائه گردد. «میدان اجتماعی» و «میدان قدرت» در میدان های دیگر تاثیرگذارند و از نفوذ بیشتری برخوردارند. در تحلیل نهایی آنچه از این مدل نظری عاید می شود عبارت است از: الف) حوزه های مطالعاتی متنوع و بافت های گوناگونی که در آن گفتمان های مختلف و به ویژه گفتمان فقر تولید و مصرف می شوند، طرح می گردد. ب) مناسبات میان سطوح مختلف و متعدد بافت های گفتمان؛ به ویژه گفتمان فقر، به صورت نظام مند پی ریزی می شوند. از این منظر «میدان های زبانی» و همچنین «بازار زبانی واحد» به مثابه بافت های گوناگون و متمایز گفتمان فقر، و همچنین سطوح مختلف و مرتبط بافت های گفتمان طرح می شوند.
زهرا طاهری خوزانی رسول ربانی خوراسگانی
این پژوهش با هدف تعیین چگونگی متغیرهای موثر بر احساس امنیت/ ناامنی در بین شهروندان اصفهانی صورت گرفته است. به منظور دستیابی به این هدف از بین عوامل و متغیرهای گوناگونی که بر احساس امنیت/ ناامنی تأثیر می گذارد، متغیرهای زمینه ای چون سن و جنس، و متغیرهایی اجتماعی شامل: سرمایه اجتماعی، فضای شهری، نقش نیروی انتظامی، عملکرد رسانه ها، تجربه مستقیم و غیرمستقیم از جرم (قربانی شدن واقعی و غیرواقعی از جرم) و پایگاه اجتماعی- اقتصادی به عنوان متغیرهای مستقل انتخاب شده است. جهت اندازه گیری متغیر احساس امنیت به عنوان یک سازه ی پنهان؛ با متغیرهای احساس امنیت مالی، جانی، فکری و جمعی مورد سنجش قرار گرفته است. چارچوب نظری تحقیق بنا به تناسب موضوع، نظریه های جامعه شناختی و مکاتب مربوط به این حوزه ها مورد بررسی واقع گردید و فرضیات پژوهش از آن استخراج گردید. روش تحقیق در این پژوهش پیمایش و ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه ی دارای قابلیت اعتماد و اعتبار است. جامعه آماری پژوهش، شهروندان شهر اصفهان در سال 1388 می باشد. حجم نمونه 384 نفر است که با استفاده از فرمول کوکران با روش خوشه ای چند مرحله ای در 3 منطقه اصفهان بدست آمده است، با استفاده از نرم افزار spss و8.5 lisrel، برای آزمون فرضیات و تحلیل داده ها، از روش های تحلیل آماریtest-t، واریانس یکطرفه، همبستگی پیرسون؛ و برای آزمون مدل تجربی تحقیق، از رگرسیون چندگانه استفاده شده است. مهمترین یافته های این پژوهش بدین قرار است: میانگین احساس امنیت در نزد افراد مورد پژوهش 58/3 بدست آمده است. میانگین احساس امنیت برحسب جنس، سن، وضعیت تأهل و منطقه محل سکونت پاسخگویان متفاوت می باشد و بر حسب نوع زندگی و نوع سکونت متفاوت نیست. بین میزان احساس امنیت و متغیرهای سرمایه اجتماعی، فضای شهری، نقش نیروی انتظامی(پلیس)، عملکرد رسانه ها (داخلی) و پایگاه اجتماعی- اقتصادی و تحصیلات رابطه ی معنادار وجود دارد. و بین میزان احساس امنیت و متغیرهای تجربه مستقیم و غیرمستقیم از جرم و تعداد سالهای سکونت در محل رابطه ی معنادار وجود ندارد. کلمات کلیدی: امنیت، احساس امنیت، احساس ناامنی، سرمایه اجتماعی، فضای شهری، تجربه مستقیم و غیرمستقیم از جرم.
سمانه استکی اورگانی وحید قاسمی
توسعه اقتصادی از مباحث حیاتی در همه کشورهاست، لذا اندیشیدن پیرامون آن، به دلیل شرایط نابه سامان میلیون ها نفر در سراسر جهان از یک سو و از سوی دیگر شکاف روز افزون بین کشورهای باصطلاح «در حال توسعه» و «ممالک توسعه یافته»، ازاهمیت زیادی برخوردار است. اندیشمندان و پژوهشگرانی که کشورهای در حال توسعه را مورد مطالعه قرار داده اند هر یک متغیرهای متعددی را برای توسعه نیافتگی این کشورها در نظر گرفته اند اما پژوهش حاضر دلیل اصلی توسعه نیافتگی کشورهای مسلمان را ساختار سیاسی (دولت) این کشورها می داند و به همین دلیل به برسی رابطه نوع دولت به عنوان بخشی از ساختار سیاسی با توسعه اقتصادی می پردازد. در این پژوهش انواع نظریات جامعه شناسی توسعه و نظریه های دولتهای توسعه گرا و ناتوسعه گرا مورد استفاده قرار گرفته اند و از خلال آنها فرضیات استخراج شده اند. روش تحقیق در پژوهش حاضر تحلیل ثانویه است، جامعه آماری مورد مطالعه 50 کشور مسلمان جهان هستند که بیش از نیمی از جمعیت آنها مسلمان است و نمونه مورد مطالعه 24 کشور مسلمان آسیایی هستند. در تحلیل آماری این پژوهش از شیوه های آمار توصیفی و شاخص های آمار استنباطی (تحلیل واریانس یک طرفه، همبستگی پیرسون و شاخص کندال) استفاده شده است. نتایج حاصل از آزمون فرضیات در پژوهش حاضر این قرار است: بین متغیر توسعه اقتصادی و سطح دموکراتیک بودن دولت رابطه معناداری وجود ندارد و این بیانگر آن است که دموکراتیک بودن یا نبودن حکومت اهمیت ندارد، بلکه آنچه مهم تلقی می شود کیفیت دولت و توسعه گرا بودن آن است. - بین سطح فساد و سطح توسعه اقتصادی رابطه مثبتی وجود دارد به این معنا که هر چه سطح فساد بالاتر باشد سطح توسعه اقتصادی نیز بالاتر می آید. - رابطه میان متغیر توسعه اقتصادی و وابستگی به درآمدهای نفتی نیز رابطه ای مثبت و مستقیم است و حکایت از آن دارد که کشورهایی که وابستگی شان به درآمدهای نفتی بالاتر است، سطح توسعه اقتصادی بالاتری نیز دارند. - میان متغیر وابستگی به درآمدهای نفتی و سطح دموکراتیک بودن دولت رابطه ای معکوس برقرار است و این به آن معناست که هر چه میزان وابستگی به درآمدهای نفتی بیشتر شود، سطح دموکراتیک بودن دولت پایین می آید. - در ارتباط با دو متغیر درآمد سرانه و سطح دموکراتیک بودن دولت این نتیجه حاصل شد که رابطه ی معناداری بین دو متغیر مذکور وجود ندارد و این فرضیه رد شد. - و نهایتاً اینکه بین دو متغیر درآمد سرانه و توسعه اقتصادی رابطه ی معنادار مثبتی برقرار است و هر چه سطح درآمد سرانه بالاتر می رود سطح توسعه اقتصادی نیز بالا می رود.
خالد توکلی مهدی ادیبی سده
چکیده سرمایه ی اجتماعی عبارت است از هنجارها، ارزشها و شبکه های روابط متقابل اجتماعی که همکاری و دستیابی به هدف مشترک را برای افراد جامعه تسهیل می کند. در سال های گذشته بحث و پژوهش در مورد سرمایه ی اجتماعی و رابطه ی آن با پدیده هایی چون توسعه، دموکراسی، سلامت، انحرافات اجتماعی و ... روند رو به افزایشی داشته است. توسعه ی اقتصادی نیز یکی از مهم ترین مفاهیمی است که در علوم مختلف اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به این که سرمایه ی اجتماعی از یک سو و توسعه ی اقتصادی از سوی دیگر انواع و کارکردهای گوناگونی دارد در این پژوهش تأثیر سرمایه ی درون گروهی و برون گروهی بر دو سازه ی نسل اول و دوم توسعه ی اقتصادی مورد بررسی قرار گرفته است. روش تحقیق در این پایان نامه مبتنی بر تحلیل ثانویه است و با استفاده از داده های موجود در آمارنامه های رسمی تحقیقات پیشین و بهره گیری از نرم افزار آماری amos برای تجزیه و تحلیل داده ها، سازه های مناسب برای متغیرهای مستقل و وابسته تعریف و تأثیر انواع سرمایه ی اجتماعی بر انواع توسعه ی اقتصادی بررسی گردید. علیرغم خوش بینی اولیه نسبت به تأثیر مثبت سرمایه ی اجتماعی بر توسعه ی اقتصادی، نتایج به دست آمده نشان می دهد که سرمایه ی اجتماعی در ایران دچار کاهش و فرسایش شده و تأثیر آن بر توسعه ی اقتصادی منفی است. همچنین نتایج به دست آمده از تأثیر منفی سرمایه ی اجتماعی درون گروهی و برون گروهی بر توسعه ی اقتصادی نسل اول و دوم حکایت دارد.
خسرو صادقی بروجنی مهدی ادیبی سده
چکیده: اصطلاح globalization و معنا و مفهومی که از آن برداشت می شود همواره مورد چالش نظریه پردازان و اندیشمندان حوزه های گوناگون بوده است. در کنار مفهوم متداولی که ضمن اتخاذ رویکردی مثبت و یا بی طرفانه برآیند جهانی شدن را همگرایی جهانی در نظر می گیرد، دسته ای از صاحب نظران با اشاره به نولیبرالیسم به عنوان ایدئولوژی حاکم بر جهانی شدن معاصر، آن را حاوی معنای جدیدی می دانند که اهداف ایدئولوژی نولیبرالیسم را دنبال می کند. طی سه دهه ی گذشته برنامه های «تعدیل ساختاری» که دارای درونمایه ی نولیبرالی می باشند، از مهم ترین برنامه هایی بوده اند که در جهت تحقق بخشیدن به اهداف جهانی شدن نولیبرالی در کشورهای کم توسعه اجرا شده است. در این پژوهش سعی شده است، ضمن بیان مفهوم جدید جهانی شدن در پیوند با ایدئولوژی نولیبرالیسم، ابعاد سیاسی و فرهنگی آن و به ویژه تأثیری که بر نابرابری های اجتماعی در کشورهای کم توسعه داشته است بررسی شود. روش تحقیق مطالعه ی این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی می باشد و روش گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای و اسنادی است. مورد مطالعه در این پژوهش کشور کم توسعه ی ایران می باشد. در این پژوهش نابرابری اجتماعی در مناطق کم توسعه یِ جهان در سه بعد نابرابری های طبقاتی، کشوری و جنسیتی مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین در مورد ایران از شش شاخص که عبارت است از شاخص توسعه انسانی (hdi)، شاخص توسعه مرتبط با جنسیت (gdi)، شاخص ارتقای جنسیت(gem) ، شاخص فقر انسانی (hpi)، نسبت هزینه های غیرخوراکی به خوراکی و دخانی و ضریب جینی استفاده شده است. بر اساس نتایج این پژوهش در کشورهای کم توسعه و در دوران موسوم به جهانی سازی (پس از 1980) به جز مناطق شرق و جنوب آسیا در مناطق دیگر نابرابری اجتماعی افزایش یافته است. ایران نیز در دوره ی پس از جنگ و در دوره هایی که اجرای برنامه های نولیبرالی تعدیل ساختاری شدت گرفته است، شاهد افزایش نابرابری ها بوده است، اما در دوره هایی که اجرای این برنامه ها محافظه کارانه تر و با ملاحظه ی آثار منفی آن ها بوده است، شاخص های فوق الذکر اگر چه دارای افت و خیزهایی بوده است اما در کل بهبود یافته اند. جهانی سازی همچنین الگوی خاصی از دموکراسی و فرهنگ را در سه دهه ی اخیر ترویج داده است که همگرایی زیادی با اهداف و برنامه های نولیبرالیسم دارد. با وجود این، چنین اهداف و برنامه هایی با مقاومت و اعتراض جنبش های اجتماعی با سازماندهی نوینی مواجه شده است که در قالب جنبش های ضد جهانی سازی خود را نشان داده است. واژگان کلیدی: جهانی شدن، جهانی سازی، نابرابری اجتماعی، کشورهای کم توسعه، برنامه تعدیل ساختاری، دموکراسی، فرهنگ.
سعید چراغی یوسف آباد مهدی ادیبی سده
چکیده: یکی از بحرانهای بزرگ نظام آموزشی که هر ساله منابع انسانی و مادی زیادی از جوامع را به هدر داده و به دنبال خود اثرات ناگواری بر پیکر اجتماع وارد می سازد، مساله ی عدم موفقیت تحصیلی دانش آموزان است. بدون شک ریشه اصلی این پدیده ها به عوامل اجتماعی – فرهنگی موجود در جامعه بر می گردد. آنچه که در این تحقیق بیان می شود بررسی عوامل اجتماعی – فرهنگی موثر بر عدم موفقیت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی شهرستان دلفان در سال تحصیلی89-88 می باشد. روش تحقیق مطالعه حاضر از نوع پیمایش بوده، داده ها با استفاده از پرسشنامه و به روش نمونه گیری چند مرحله ای بدست آمده است. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی شهرستان دلفان که تعداد آنها 3825 می باشد. تعداد نمونه 349 نفر که با استفاده از فرمول کوکران انتخاب گردیدند. به منظور تجزیه و تحلیل داده-ها و آزمون فرضیه ها از ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تحلیل واریانس، رگرسیون چند متغیره و مدل معادلات ساختاری استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که بین ابعاد، پایگاه اجتماعی – اقتصادی ( سواد والدین ، شغل پدر و بعد خانوار)، وضعیت خانوادگی ( بی تفاوتی خانواده، ازدواج زودرس، تقدیر گرایی و عدم آینده نگری والدین ) و نابرابری اجتماعی ( فقر، نابرابری جنسی و نابرابری آموزشی) رابطه ی معنا داری وجود دارد. اما بین عوامل مدرسه ای و عدم موفقیت تحصیلی رابطه ی معنا داری وجود ندارد. در بین عوامل تاثیر گذار، وجود نابرابری جنسیتی، بی تفاوتی خانواده، تحصیلات پدر و ازدواج در سن پایین، بیشترین تاثیرات را بر عدم موفقیت تحصیلی دانش آموزان داشته اند . کلید واژه ها: دانش آموز، فرهنگ، دلفان، نابرابری آموزشی، کلیشه های جنسیتی، شکاف نسلی.
ساجده اسماعیلی فرد مهدی ادیبی سده
سپهر عام رسانه های جمعی مدرن همه پدیده ها و عناصر فرهنگی از جمله دین را به گونه های مختلفی پوشش داده است. اقتضائات رسانه ای و نوع رویکرد و عملکرد این رسانه همواره مجال بحث از قابلیت و ظرفیت آن برای چنین رسالتی را فراهم نموده است. درحقیقت تعامل دین و رسانه سوالات و مباحث مهمی را به میان کشیده و دین پژوهان و رسانه پژوهان را به عرصه های مطالعاتی جدیدی سوق داده است. از جمله این مباحث در خصوص امکان عرفی شدن دین در نتیجه رسانه ای شدن آن می باشد و این سوالات مطرح می گردد که آیا استفاده از رسانه جهت اننتقال معانی دینی، آنها را در معرض ساده شدن، عامهپسند شدن، نمایشی شدن و . . . قرار داده است؟ و آیا رسانه ها به تقدس زدایی یا سکولاریزاسیون دین مدد می رسانند و یا در این باره نقش ویژه ای ندارند؟ این پرسشها قاعدتاً موضوعاتی برای پژوهش و بررسیاند. بر این اساس تحقیق حاضر با رویکرد نظری و پیمایشی، درابتدا به رویکردهای مطالعه در این حوزه و سپس به بررسی میزان عرفی شدن دین در تلویزیون دینی از دیدگاه دانشجویان دانشگاه اصفهان پرداخته است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که از نظر دانشجویان امکان عرفی شدن دین در برنامه های دینی تلویزیون از حد متوسط بیشتر بوده است. اما در میان برنامه های مختلف دینی تفاوت هایی وجود دارد. بنابراین از دنیوی بودن تلویزیون گریزی نیست، ولی می توان انتظار داشت که همین تلویزیون دنیوی، جهت گیری دینی پیدا کند. و این در صورتی است که به دین به عنوان غایات دینی و اخلاقی و معنوی نگاه شود. در الگو ی «رسانه دینی همگرا» تعبیر رسانه دینی کاملاً با اقتضائات ذاتی رسانه ها از جمله رسانه تلویزیون هم سنخ و قابل جمع می باشد. در این الگو به دین به عنوان غایات دینی و اخلاقی و به رسانه های نوین به عنوان رسانه هایی همگرا با رسانه های سنتی و دیگر رسانه های مدرن نگاه می شود.
هاجر ابدالی مهدی ادیبی سده
چکیده پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان ازخودبیگانگی دانشجویان شاهد و ایثارگر دانشگاه اصفهان انجام پذیرفته است. لذا بر آن شدیم تا برخی ابعاد و مولفه های ازخودبیگانگی (احساس پوچی و بی معنایی- احساس بی قدرتی- احساس انزوای اجتماعی) را که صاحبنظران جامعه شناسی، روان شناسی و متفکران اسلامی بدان توجه داشته اند با تأکید بر اندیشه های ملوین سیمن و استاد شهید مرتضی مطهری مورد بحث و بررسی قرار دهیم و این مولفه ها در میان نمونه مورد مطالعه، مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفته است. روش تحقیق در این پژوهش از نوع پیمایش می باشد و از شیوه نمونه گیری سهمیه ای استفاده شده است. جامعه آماری، دانشجویان شاهد و ایثارگر دانشگاه اصفهان می باشند که در سال تحصیلی 90-1389 تعداد کل ایشان 919 نفر بوده که از بین این تعداد 150 نفر به عنوان حجم نمونه مورد بررسی قرار گرفته اند. از مهمترین نتایج این پژوهش می توان به این موارد اشاره کرد: با توجه به نتایج به دست آمده احساس از خود بیگانگی در بین دانشجویان شاهد و ایثارگر دانشگاه اصفهان کمتر از حد متوسط است. همچنین سه شاخص (مولفه) از خودبیگانگی که عبارتند از: احساس پوچی و بی معنایی، احساس بی قدرتی و احساس انزوای اجتماعی در بین دانشجویان شاهد و ایثارگر از حد متوسط کمتر است. و با توجه به تحلیل رگرسیونی چند متغیره می توان نتیجه گرفت که بین احساس از خود بیگانگی و متغیرهای چندگانه سن، جنس، وضعیت تأهل، پایگاه اقتصادی (عینی و ذهنی) و اعتقادات مذهبی رابطه وجود دارد، همچنین با توجه به نتایج به دست آمده از رگرسیون چند متغیره می توان نتیجه گرفت که بین متغیرهای چندگانه ذکر شده و شاخص های از خود بیگانگی ( احساس پوچی و بی معنایی، احساس بی قدرتی و احساس انزوای اجتماعی) رابطه وجود دارد، بنابراین فرضیه های فوق تأیید شده و قابل تعمیم به جامعه آماری می باشد. کلید واژه ها: خود، بیگانگی، ازخود بیگانگی، ، بی هنجاری ، احساس پوچی و بی معنایی، احساس بی قدرتی، انزوای اجتماعی، پایگاه دانشجویان شاهد و ایثارگر
اسحاق علی اکبری مهدی ادیبی سده
چکیده سرمایه ی اجتماعی عبارت است از هنجارها، ارزشها و شبکه های روابط متقابل اجتماعی که همکاری و دستیابی به هدف مشترک را برای افراد جامعه تسهیل می کند. نقش سرمایه اجتماعی و شبکه های اجتماعی در فهم فرایند انطباق و سازگاری مهاجرین در جوامع جدید و افزایش آگاهی نسبت به نقش ارزنده ای که سرمایه اجتماعی در زندگی مهاجران بازی می کند، مورد علاقه و توجه بسیاری از محققان در سالهای اخیر بوده است. آنها از سرمایه اجتماعی غالباً برای توضیح موفقیت ها یا رفاه مهاجران در جامعه میزبان استفاده نموده اند. هنگامی که مهاجران در کشور میزبان از سرمایه های اجتماعی کافی برخوردار باشند نه تنها بازگشت آنها به کشور مبدا تسهیل شده، بلکه باعث ایجاد امنیت اقتصادی و سیاسی در جامعه میزبان می شوند. شهر اصفهان جایگاه پذیرش تعداد زیادی از مهاجران افغانستانی می باشد. لذا آشنایی و شناخت هر چه بیشتر شبکه ها و پیوندهای اجتماعی مهاجران افغان و در نظر گرفتن آن در برنامه ریزی های مربوط به توسعه اقتصادی و شهری اصفهان و حتی ایران ضروری می نماید. این پژوهش در پی بررسی میزان سرمایه اجتماعی این مهاجران می باشد. روش تحقیق پیمایش بوده و از طریق ابزار پرسشنامه انجام شده است. جامعه آماری مورد مطالعه کلیه مهاجران افغان بالای 18 سال ساکن شهر اصفهان بوده است. تعداد 386 نفر از جامعه آماری به شیوه تصادفی برای مطالعه انتخاب شدند. که داده های حاصل با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی مورد بررسی قرار گرفت. سرمایه اجتماعی این مهاجران بر پایه شاخص های مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی و معاملات شبکه مورد بررسی و سنجش واقع شده است. نتایج بدست آمده از تجزیه و تحلیل ها نشان می دهند که ابعادی از سرمایه اجتماعی که وضیعت مناسبتری دارند، شاخص-هایی هستند که بیشتر با جامعه سنتی مهاجران در ارتباطند. و شاخص هایی که با زندگی مدرن رابطه ی بیشتری دارند در وضعیت نامطلوبتری قرار دارند. میزان اعتماد درون گروهی این مهاجران بالا و بر عکس اعتماد برون گروهی آنها پائین است. علاوه بر آن مشارکت مهاجران افغان در شبکه ها و روابط درون گروهی بالا و مشارکت اجتماعی آنها در جامعه گسترده تر بسیار محدود و در سطح پائینی بوده که نشان از عدم پیوستگی این مهاجران با جامعه مقصد دارد. واژگان کلیدی: سرمایه اجتماعی، مهاجرین افغانستانی، شبکه های اجتماعی، مهاجرت، مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی.
ابراهیم عموشاهی مژده کیانی
محقق با بیان قوانین دهه 80عنوان میدارد که در اینه دهه قوانین بخش بیمه ای میل به فزونی و پوشش کامل جامعه خصوصا اقشار آسیب پذیر را داشته است.پیامدهای حاصله از این فزونی قوانین را درکاهش سرمایه نشان داده است.دولتی بودن تامبن اجتماعی و قوانین کمک دولت و و تغیر وضعیت تامین اجتماعی از یک سازمان به صندوق و تدوین قوانین مشمول کمک دولت بدون تامین منابع مالی به موقع آن و کسری کادر موجود و..مواردی هستند که بیمه شدگان و تامین اجتماعی رادر رنج قرار داده است.
مریم رحمانی مهدی ادیبی سده
چکیده ندارد.
اسماعیل ریوفی فر مهدی ادیبی سده
چکیده ندارد.
ابراهیم ابراهیمی رسول ربانی خوراسگانی
چکیده ندارد.
الهه خجندی رسول ربانی
چکیده ندارد.
داود کریمی رسول ربانی خوراسگانی
چکیده ندارد.
عبدالله صیدمرادی رسول ربانی خوراسگانی
چکیده ندارد.
عباس لطفی زاده مهدی ادیبی سده
چکیده ندارد.
مجتبی بحری پور مهدی ادیبی سده
چکیده ندارد.
زهرا شجاع مهدی ادیبی سده
چکیده ندارد.
مهدی صادقی فرد مهدی ادیبی سده
چکیده ندارد.