نام پژوهشگر: معصومه کریمی
معصومه کریمی محمد هاشم رضایی
چکیده رایانه و فناوری اطلاعات به عنوان یکی از دستاوردهای مهم فناوری قرن حاضر نیازمند بررسی و تعمق پیرامون آثار و تبعات آن در ابعاد گوناگون زندگی انسان به ویژه در حوزه تعلیم و تربیت که در این حوزه می بایست نسبت به کاربرد آن حساسیت و خردورزی بیشتری اعمال شود . نظر به اینکه بهره گیری از فناوری اطلاعات ، فرایند یادگیری و ساختار آموزش را دستخوش تغییر می کند نیاز به پژوهش فلسفی – تاریخی که به دنبال بررسی ماهیت کاربرد این فناوری در آموزش است ، ضروری به نظر می رسد . هدف از انجام این پژوهش مطالعه سیر تاریخی – فلسفی فناوری اطلاعات در آموزش و پرورش ایران است که این مساله در فرآیند پژوهش با طرح سئوالاتی به شرح زیر مورد بررسی و تحقیق قرار گرفت . 1 – نقش فناوری اطلاعات در تحولات تعلیم و تربیت چیست ؟ 2 – نقش فناوری اطلاعات در پیشرفت جامعه چگونه بوده است ؟ 3 – تاثیر نقش فناوری اطلاعات بر فرهنگ و ارزش های جامعه چگونه مطرح می شود ؟ با استفاده از روش تحقیق سندی – تحلیلی ، محقق برای پاسخگویی به سئوالات ابتدا سیر تاریخی – فلسفی فناوری اطلاعات را با توجه به دیدگاههای اثبات گرایی ، تفسیری و پست مدرنیسم مورد بحث و بررسی قرار داد و با توجه به این دیدگاهها تاثیر فناوری اطلاعات را بر تعلیم و تربیت ایران در قالب اهداف کلی و ویژه ، سئوالات اصلی و ویژه تحقیق مورد بررسی قرار داده و تاثیر فناوری اطلاعات بر فرآیند یاددهی – یادگیری ، برنامه درسی و تحولاتی که در نقش معلم وشاگرد و رابطه بین آن دو در حوزه تعلیم و تربیت پدید آورده است بررسی شد . در این رهگذر به تحولات آموزش و پرورش و توجه به آموزشهای مجازی که با استفاده از رایانه در مدارس و دانشگاهها انجام می گردد اشاره گردید و تاثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بر جهانی شدن تعلیم و تربیت که آموزش و پرورش را نیز متاثر نموده است مورد بررسی قرار گرفت . سئوال دوم تحقیق نقش فناوری اطلاعات در پیشرفت جامعه بود که در این رابطه از جامعه پذیری ، اشتغال و تکنولوژی ، تجارت الکترونیکی و کاهش فقر اطلاعاتی که با استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات به عمل آمده ، بحث و بررسی شد . در پاسخ به سئوال سوم که تاثیر فناوری اطلاعات بر فرهنگ و ارزشهای جامعه می باشد و در این رابطه از تغییر در ارزشها ، تنزل ارزشهای انسانی و تفوق ارزش فناورانه و گذر از دهکده سنتی تا دهکده جهانی بررسی شد و در ادامه به جهانی شدن فرهنگ و اخلاق اشاره شد . در فصل پایانی تحقیق پس از نتیجه گیری و استنتاج به اهم استلزاماتی که فناوری اطلاعات برای مسئولین اجرائی کشور فراهم نموده است ، اشاره گردیده است .
معصومه کریمی منوچهر قلی پور شهرکی
این تحقیق به منظور بررسی ویژگی های نموی گیاه لوبیا چشم بلبلی در 6 تاریخ کاشت(20 اردیبهشت، 4 خرداد، 18 خرداد، 4 تیر، 20 تیر و 5 مرداد) طی سال زراعی 88-87 در مزرعه شرکت تعاونی تولید شهر بیارجمند اجرا شد. آزمایش در قالب بلوک های کامل تصادفی و به صورت کرت های خرد شده در 3 تکرار به اجرا درآمد. در این طرح اثر دو عامل مورد بررسی قرار گرفت. عامل اصلی، تاریخ کاشت(به عنوان مکان های مختلف با دما و طول روز متفاوت) در 6 سطح، عامل فرعی، واریته، در 2 سطح(واریته محلی بیارجمند و مشهد) بود. این آزمایش به منظور بررسی عکس العمل نمو فنولوژیکی و انتقال مجدد ماده خشک به دانه نسبت به دما و فتوپریود در تاریخ های مذکور کشت گردید. برای کمی کردن واکنش سرعت سبز شدن به دما و سرعت گلدهی به دما و طول روز از توابع متعددی استفاده شد که در بین آن ها مدل بتا برای پیش بینی زمان سبز شدن هر دو واریته و تابع بتا-نمایی منفی به عنوان تابع برتر برای پیش بینی زمان گلدهی هر دو واریته انتخاب شدند. ضمنا برای کمی کردن درصد انتقال مجدد به دانه نیز از مدل ساده خطی استفاده شد. با استفاده از توابع برتر، دمای پایه و مطلوب برای مرحله سبز شدن و دماهای پایه و مطلوب و طول روز بحرانی و ضریب حساسیت به طول روز برای مرحله گلدهی تعیین شدند. دمای پایه و مطلوب برآورد شده توسط مدل بتا برای مرحله سبز شدن در واریته بیارجمند به ترتیب، 32/8 و 48/24 درجه سانتی گراد و در واریته مشهد، 09/7 و 65/24 درجه سانتی گراد بود. دمای پایه و مطلوب برای مرحله گلدهی در واریته بیارجمند 39/11 و 44/22 و در واریته مشهد 37/9 و 84/21 درجه سانتی گراد محاسبه شد. مقدار دمای سقف در این مطالعه به طور ثابت 45 درجه سانتی گراد فرض شد. طول روز بحرانی و ضریب حساسیت به طول روز برآورد شده در گیاه لوبیا چشم بلبلی واریته بیارجمند به ترتیب 44/14 و 94/0- و در واریته مشهد 61/14 و 5/0 ساعت بود. حداقل تعداد روز از کاشت تا سبز شدن توسط مدل بتا در واریته بیارجمند 21/7 روز و درواریته مشهد 75/6 روز تخمین زده شد. در رقم بیارجمند، به ازای یک ساعت افزایش در طول روز، حدود 8/8 درصد کاهش انتقال مجدد ماده خشک ازساقه بدست آمد. این در حالی است که در رقم مشهد، درصد انتقال مجدد از ساقه به دانه واکنشی به تغییر طول روز نشان نداد. این عدم واکنش، برای دما نیز صادق بود. با افزایش دما به مقدار یک درجه سانتیگراد، درصد انتقال مجدد از ساقه در رقم بیارجمند به میزان 57/2 درصد رو به کاهش نهاد.
معصومه کریمی غلامحسین رونقی
واکنش تشکیل کمپلکس بین کاتیون فلزی+2 cd با لیگاند درشت حلقوی n–فنیل آزا–15–کرون5 (pha15c5) در مخلوط های دوجزیی استونیتریل– متانول(an-meoh)، پروپیلن کربنات – متانول (pc-meoh)،استونیتریل-بوتانول((an-bouh)استونیتریل-اتیل استات (an-etoac)و استونیتریل – نیترومتان(an-nm) در دماهای متفاوت با استفاده از روش هدایت سنجی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان می دهند که در همه موارد،با افزایش لیگاند کرون به محلول کاتیون +2 cd، هدایت مولاری محلول افزایش می یابد .ثابت پایداری کمپلکس تشکیل شده بین pha15c5 وکاتیون کادمیوم با استفاده از داده های هدایت سنجی وهمچنین نرم افزار genplot به دست آمد. در همه موارد ،لیگاند pha15c5 یک کمپلکس 1:1 با کاتیون +2 cd تشکیل می دهد. مقادیر پارامترهای ترمودینامیکی(c??h?c , ?s) برای واکنش تشکیل کمپلکس از وابستگی دمایی ثابت پایداری کمپلکس آن به دست آمدند ونتایج به دست آمده نشان می دهند که مقادیر آنتالپی استاندارد و انتروپی استاندارد برای فرایند تشکیل کمپلکس، به طبیعت وترکیب مخلو ط حلال ها وابسته است . داده های به دست آمده نشان می دهند که ترتیب پایداری کمپلکس +2 ((pha15c5.cd با تغییر ترکیب حلال وهمچنین باتغییر دما نیز دستخوش تغییر می گردد. به عنوان مثال، پایداری کمپلکس مذکور در مخلوط حلال های an-meoh ، an-etoac ، an-buoh و an-nm با 75 درصد مولی نسبت به استونیتریل در دماهای c?35 به ترتیب زیر تغییر می کند: an-etoac ? an-nm > an-buoh > an-meoh اما ترتیب پایداری کمپلکس +2 ((pha15c5.cd در مخلوط حلالهای ذکر شده با50درصد مولی نسبت به استونیتریل ودر دمای c?35 به ترتیب زیر می باشد: an-etoac ? an-meoh > an-buoh > an-nm ترتیب پایداری کمپلکس +2 ((pha15c5.cd در مخلوط حلالهای ذکر شده با25 درصد مولی نسبت به استونیتریل ودر دمای c?15 به ترتیب زیر می باشد: meoh-> an an-etoac ? an-buoh < an-nm تغییرات logkf کمپلکس مذکور برحسب ترکیب مخلوط حلال ها یک رفتار غیر خطی را نشان می دهد که این امر احتمالا به اندر کنش های بین مولکول های حلال – حلال ومیزان تاثیر آن ها بر روی حلال پوشی کاتیون ، لیگاند وکمپلکس تشکیل شده در محلول ها ارتباط پیدا می کند.
معصومه کریمی کورس سامانیان
یادگیری در موزه، فرایندی حاصل از تعامل سه مولف? بافت، شیء و بازدیدکننده است. مطالعات بسیاری دربار? نقش موزه و بازدیدکننده در یادگیری وجود دارد اما ماهیت شیء موزه¬ای و رخداد یادگیری در رابطه با شیئی خاص، تا حد زیادی مغفول واقع شده است. آثار صنایع دستی حجم بسیاری از موزه¬های ایران را به خود اختصاص داده است. از این رو، فرایند یادگیری شیء¬محور موضوع این پایان¬نامه است. مسئل? پژوهش، سنجش میزان یادگیری عمومی و تخصصی از اشیاء سفالین در موز? آبگینه و سفالینه¬های ایران، و ارتباط سایر عوامل موزه¬ای، فردی و اجتماعی بازدیدکننده، با فرایند یادگیری است. هدف، شناخت عوامل موثر بر یادگیری از اشیاء سفالین، به مثاب? یکی از ابعاد ارتباطی بین موزه و مخاطب و آشکارسازی خصوصیات آموزشی نهفت? آثار صنایع دستی در موزه¬هاست. پژوهش از نوع کمی است که با روش پیمایشی و ابزار پرسشنامه، انجام می¬شود. پرسشنامه در دو بخش یادگیری عمومی و تخصصی در اختیار بازدیدکننده قرار می¬گیرد، که در بخش عمومی، برگرفته از پرسشنام? پیشنهادی بتی¬ویلر و سم. اچ. هام، و در بخش تخصصی، محقق¬ساخته است. جامع? آماری، بازدیدکنندگان بزرگسال موزه، در پاییز 1392 هستند که از بین آنان جامع? نمونه با روش تصادفی ساده بدون جایگذاری انتخاب می¬شود. به منظور سنجش اعتبار پرسشنامه و تعیین حجم نمونه، پیمایش دو بار، به صورت آزمایشی، انجام می¬شود. داده¬ها با نرم¬افزار spss تحلیل می¬شود. یافته¬¬های پژوهش، بیانگر رابط? معنادار بین سن، زمان، بازدیدهای قبلی و دانش قبلی بازدیدکننده با میزان یادگیری عمومی، و همبستگی توضیحات راهنما، سن، ملیت، جنسیت، سطح تحصیلات و دانش قبلی با میزان یادگیری تخصصی است. اما، با وجود تأثیر این عوامل، نقش موثر اشیاء سفالین موزه در یادگیری بازدیدکنندگان است که به عنوان بخش یکتای تجرب? بازدیدکننده ایفای نقش می¬کند. همچنین، نتایج حاکی از ضعف عملکرد موزه، در میان سه مولف? یادگیری است و با توجه به زمینه¬های گسترد? آموزشی در اشیاء صنایع¬دستی، راهکارهایی را برای ارتقاء سطح یادگیری بازدیدکنندگان از اشیاء صنایع¬دستی موزه ارائه می¬دهد.
معصومه کریمی مراد احمدنسب
در این پایان نامه، یک روش آرنولدی شتاب داده شده ی تطبیقی بر اساس ضرب داخلی وزن دار برای محاسبه ی رتبه ی صفحه ای مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته و خواص آن مطالعه شده است. وزن های عددی بر اساس و منطبق با بردار مانده موجود متناظر با بردار رتبه ی صفحه ای تقریبی به گونه ای تغییر داده شده تا موجب سرعت بخشی و بهبود کارایی همگرایی گردد. نتایج عددی نشان می دهند که روش آرنولدی شتاب داده شده تطبیقی سریعتر از روش نوع-آرنولدی همگرا می شود، به ویژه وقتی عامل تعدیل به یک نزدیک است. با توجه به برتری همگرایی روش های نوع-آرنولدی به روش های قبلی همچون روش توانی و روش برونیابی مربعی، می توان اعلام کرد که روش جدید سریعتر از روش های موجود برای حل مسأله رتبه ی صفحه ای همگرا می گردد.
معصومه کریمی سید ابوالقاسم مهری نژاد
هدف تحقیق حاضر مقایسه میزان پذیرش اجتماعی ،هوش هیجانی و هوش معنوی در بین دانش آموزان تک فرزند و چند فرزند دبیرستان های شهر شاهرود بوده است . برای انجام پژوهش ا ز بین کلیه دانش آموزان شهر شاهرود که در مقطع متوسطه مشغول به تحصیل بودند 300 نفر که شامل 150دانش آموز تک فرزند(دختروپسر) و 150دانش آموز چند فرزند(دختر و پسر) بودند با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری و گردآوری داده ها شامل سه پرسشنامه شامل پرسشنامه پذیرش اجتماعی کراون و مارلو،هوش هیجانی شات و هوش معنوی دیوید کینگ بود. همچنین برای تجزیه و تحلیل داده ها از روشهای آماری شامل ضریب همبستگی پیرسون ،رگرسیون گام به گام ،آزمون t،و تحلیل واریانس چند متغییره استفاده شد. نتیجه گیری:یافته ها نشان داد دختران خانواده های تک فرزند از پذیرش اجتماعی و هوش هیجانی پایین تری نسبت به دختران خانواده های چند فرزند برخوردار هستند ولی هوش معنوی دختران تک فرزند و چند فرزند تفاوت معنی داری ندارد . همچنین پسران تک فرزنداز هوش هیجانی و هوش معنوی بالاتری نسبت به چند فرزندان برخورداربودند ولی در زمینه پذیرش اجتماعی بین پسران تک فرزند و چند فرزند تفاوت معنی دار مشاهده نشد .همچنین در مورد دانش آموزان تک فرزند مشخص شد که نمره دانش آموزان خانواده های تک فرزند در خرده مقیاس های تفکر وجودی انتقادی از هوش معنوی و تنظیم هیجان و ارزیابی و بیان هیجان از هوش هیجانی به طور معناداری پایین تر از دانش آموزان چند فرزند است ولی درخرده مقیاس های ارائه معنای شخصی ، آگاهی متعالی ،توسعه حالت هوشیاری از هوش معنوی و بهره برداری از هیجان تفاوت معنی داری بین این دو گروه مشاهده نشد.
معصومه کریمی مراد پاشا اسکندری نسب
با توجه به نتایج حاصل حد اکثر میزان واریانس باقیمانده برای صفت تولید شیر در اوایل دوره شیردهی برآورد گردید . مقدار واریانس فنوتیپی در اوایل واواخردوره شیردهی بالا بود . حداقل و حد اکثر میزان واریانس ژنتیکی افزایشی به ترتیب در ابتدا و اواسط دوره شیردهی برآورد گردید . حداقل میزان وراثت پذیری در اواخر دوره شیردهی بود . همبستگی های ژنتیکی افزایشی و محیط دائمی برای صفت تولید شیر بین روزهای آزمون مجاور بیش از روزهای آزمون دوراز هم بود . ارزشهای ارثی برآورد شده برای تولید شیر و تداوم شیر دهی برای تعدادی از حیوانات به ترتیب 874/829 - الی 939/798 و 223/241 - الی 015/351 بود .