نام پژوهشگر: الهه هژبر
الهه هژبر حیدر قلی زاده
چکیده : نور یکی از پرکاربردترین کلمات کلیدی در شعر و ادب فارسی و نیز در فلسفه و حکمت ایرانی و اسلامی است. امتزاج معانی فلسفی و عرفانی نور با ادبیّات فارسی رنگ و جلای تازه یی بدان بخشیده است. در شعر فارسی هنگام بحث از نور، تمام مظاهر مربوط به نور و روشنی، حرارت و گرما و حتی امور متضاد با آن چون ظلمت و تاریکی مورد بررسی قرار می گیرد، چرا که ظلمت نبود و عدم نور است و به مجرّد ظهور و طلوع نور بکلّی نابود می گردد. نور با وجود اینکه از یک سو با روشنی مرتبط است از سوی دیگر واجد حرارت و گرمی نیز می باشد. بطور مثال آتش از یک سو باعث نورافشانی و از سوی دیگر گرمازا است بنابراین در هنگام بررسی نور و مشتقات آن، مظاهر و ابزار و افعال مرتبط با گرما و حرارت نیز مورد مداقّه قرار می گیرد. شاعران فارسیگو نور و مشتقات آن را از دو جنبه شعری ـ ادبی و عرفانی تصویرسازی کرده اند. عمدتاً سعدی و صائب در غزلیات از جنبه شعری و ادبی بدین موضوع نگریسته اند و حال آنکه نگرش عرفانی به نور بیشتر در آثار عطار، حافظ و مولانا دارای بسامد بوده است که در میان شاعران مولانا سرآمد تمام آنها و نورگراترین شاعر بوده است. مولانا گویی عاشق نور و آفتاب و شاعر آفتاب و مدّاح خورشید است و این امر در دیوان کبیر بارز و بازغ است. در میان مداخل و ابزار و افعال نوری آتش، آفتاب، نور، صبح، آیینه، شمع، سوختن و فنا از پربسامدترین مداخل و در بحث از تصاویر شعری و معنایی نیز باده، رخ، دل، عشق، معشوق، درخشش، روشنی و گرما پرکاربردترین تصاویر بوده اند و چون در ورای تمام اندیشه های اغلب شعرا هرچه را که بشکافیم به عشق می رسیم بدین سبب عشق و معشوق دلکش ترین تصاویر را به خود اختصاص داده اند. معشوق ازلی چونان آفتابی درخشان است که به علت اشتداد نور از دیدگان محجوب است و نور ذات خود را بر مراتب هستی ساری کرده و در عین مستوری به پرتو ذات، ذرات هستی را منوّر و با فیض عام خود عاشقان را هستی بخشیده و آنان را به فیض انوار، ملبّس گردانیده است و دل سنگ و خار? آنان را به لعل گری، لعل گرانبها کرده تا شایسته جلوه گاه رخ و آیین? تمام نمای حسن خویش نماید و وجود خام عاشقان را به نور حرارت عشق پخته و وجود ذرّه سان آنها را به آستانه کبریایی خویش برساند. خداوند نور کل است و هر فروغی پرتوی از نور اوست و هر وجودی به فراخور استعداد و ظرفیت وجودیش، انوار او را ظهور می دهد و گویی که تمام کائنات نور واحدند که وقتی به اصل آنها مراجعه شود به یک نور واحد منتهی می شوند یعنی نور آسمانها و زمین : الله. نور یکی از پرکاربردترین کلمات کلیدی در شعر و ادب فارسی و نیز در فلسفه و حکمت ایرانی و اسلامی است. امتزاج معانی فلسفی و عرفانی نور با ادبیّات فارسی رنگ و جلای تازه یی بدان بخشیده است. در شعر فارسی هنگام بحث از نور، تمام مظاهر مربوط به نور و روشنی، حرارت و گرما و حتی امور متضاد با آن چون ظلمت و تاریکی مورد بررسی قرار می گیرد، چرا که ظلمت نبود و عدم نور است و به مجرّد ظهور و طلوع نور بکلّی نابود می گردد. نور با وجود اینکه از یک سو با روشنی مرتبط است از سوی دیگر واجد حرارت و گرمی نیز می باشد. بطور مثال آتش از یک سو باعث نورافشانی و از سوی دیگر گرمازا است بنابراین در هنگام بررسی نور و مشتقات آن، مظاهر و ابزار و افعال مرتبط با گرما و حرارت نیز مورد مداقّه قرار می گیرد.