نام پژوهشگر: سحر مقیمی
سحر مقیمی محمد حسین میران بیگی
زخمهای فشاری حالت خاصی از زخمهای مزمن هستند که در اثر وارد آمدن فشار طولانی مدت به نواحی روی بافت استخوان بوجود می آیند. استراتژیهای متعددی برای درمان این زخمها به کار گرفته می شود، لیکن بررسی کیفیت هر یک از این روشها عمدتاً بر پایه معیارهای شهودی استوار است و لذا از دقت و صحت کافی برخوردار نیست. این مساله اتخاذ یک پروتکل درمانی مناسب برای این زخمها را با مشکل مواجه می سازد. هدف از انجام این تحقیق توسعه یک روش غیر تهاجمی، با امکان مقایسه و آنالیز کمی، برای ارزیابی زخمهای فشاری است. در این راستا دو تکنیک تصویر برداری اپتیکی و اولتراسوند فرکانس بالا در کنار یکدیگر به کار گرفته شده اند. فیزیک سیستمهای تصویر برداری اولتراسوند اجازه دست یابی به آندسته پارامترهایی از عمق بافت را می دهد که معرف تغییرات فیزیولوژیک هستند. در حالیکه تصویربرداری اپتیکی امکان ثبت تغییرات ظاهری بافت در طول زمان را محقق می سازد. لذا استفاده همزمان از دو تکنیک تصویر برداری مذکور، اطلاعات مربوط به عمق و سطح بافت را به طور همزمان بدست می دهد. در این تحقیق به منظور کنترل شرایط محیطی و عوامل موثر در روند پیدایش و ترمیم، زخمهای فشاری به صورت مصنوعی در خوکچه های هندی ایجاد شده اند. پس از مرحله ایجاد زخم، در روزهای سوم، هفتم، چهاردهم و بیست و یکم تصاویر اولتراسوند فرکانس بالا و اپتیکی از بافت آسیب دیده اخذ شده اند. از آنجایی که خروجی این سیستمها به صورت تصاویر دیجیتال می باشد، پردازش صحیح این تصاویر نقشی اساسی در دست یابی به ابزار مورد نظر ایفا می کند. لذا پس از انجام مراحل پیش پردازش، ویژگیهایی از هر دو دسته تصاویر استخراج شده است. ویژگیهای استخراج شده از تصاویر اولتراسوند فرکانس بالا معرف تغییرات ایجاد شده در ساختار و شدت اکوها هستند. در عین حال ویژگیهای استخراج شده از تصاویر اپتیکی روی شناسایی تغییرات رنگ سطح پوست، در فرآیند پیدایش و ترمیم زخم تمرکز دارند. با آنالیز آماری ویژگیهای استخراج شده، معنی دار بودن آنها به تناسب با تغییرات شرایط بافت در فرآیند پیدایش و ترمیم زخمهای فشاری بررسی شده است. سپس از ویژگیهای استخراج شده برای آنالیز شرایط بافت استفاده شده است. در مرحله بعد آنالیز نسبی تغییرات بافت با توسعه یک تابع ترمیم محقق شده است. تابع مورد بحث با توجه به ویژگیهای استخراج شده شکل گرفته و پارامترهای آن با استفاده از روش جستجوی الگو بهینه سازی شده است. در کنار آنالیز نسبی بافت، از ویژگیهای استخراج شده برای آموزش طبقه بندهایی (شبکه های عصبی) استفاده شده که خروجی آنها با استفاده از انتگرالهای فازی، برای تشخیص فازهای پیدایش و ترمیم زخم تلفیق شده است. در این تحقیق نشان داده ایم که توابع ترمیم تعریف شده بر اساس هر یک از دو روش تصویر برداری به طور مستقل، در مقایسه بعضی از فازهای پیدایش و ترمیم زخمهای فشاری با مشکلاتی مواجه هستند، حال آنکه توانسته ایم با استفاده از تابع ترمیم متشکل از اطلاعات هر دو روش، به خوبی امکان مقایسه نسبی تغییرات بافت در فازهای مختلف را فراهم آوریم. علاوه بر این نشان داده ایم که با استفاده از اطلاعات دو تکنیک تصویر برداری و مجموعه آموزش دیده متشکل از شبکه های عصبی و انتگرالهای فازی، فازهای مختلف پیدایش و ترمیم زخم را با دقتی مناسب شناسایی کرده ایم. لذا از نتایج بدست آمده می توان نتیجه گیری نمود که دو تکنیک تصویر برداری مورد بحث در راستای دست یابی به هدف این تحقیق مکمل یکدیگر هستند و کاربرد همزمان آنها ضعفهای هر یک از دو روش را جبران می کند. بنابراین می توان از آنها در کنار یکدیگر برای ارزیابی و شناسایی فازهای پیدایش و ترمیم زخمهای فشاری استفاده نمود.
فروه دانشور فرد رضا لطفی
زخم های بستر آسیب های بافتی در نواحی خاصی از بدن می باشند که در نتیجه ی اعمال فشار طولانی مدت بر بافت به وجود می آیند. فشار اعمال شده در طولانی مدت سیستم جریان خون را مختل کرده و سبب از کار افتادگی بافت می-شود. زخم های بستر بسیار دردناک بوده و در بیماران بستری، افراد ویلچری و افراد مسن شایع هستند. از آن جا که یکی از مهم ترین عوامل در ایجاد زخم بستر شدید بودن مقدار فشار و یا طولانی بودن زمان استمرار آن بر روی بافت است، مفیدترین راهکار اندازه گیری فشار واسطه و مانیتورینگ پیوسته ی آن به نظر می رسد. به کار گیری پارامتر دما نیز در تشخیص موقعیت خطر ابتلا به زخم بستر اقدام مفیدی است، زیرا بیشتر بودن دمای پوست در نواحی خاص می-تواند نشانه ی التهاب و زخم در آن نواحی و کمتر بودن دما می تواند علامتی از انسداد جریان خون باشد. در این رساله سیستمی برای مانیتورینگ پیوسته ی فشار و دما با هدف جلوگیری از زخم بستر ارائه شده است. این سیستم از 64 حسگر فشار و 64 حسگر دما تشکیل شده است که بر روی یک صفحه با ابعاد 40×50 سانتی متر مربع قرار گرفته اند. به عنوان حسگر فشار از مقاومت های متغیر با نیرو (fsr) استفاده شده است که پیش از استفاده از مجموعه کالیبره می-شوند. با استفاده از این سیستم، مقادیر فشار و دما به صورت پیوسته اندازه گیری شده و نگاشت های متناظر به صورت همزمان بر روی صفحه ی نمایشگر قابل مشاهده هستند. از طریق اندازه گیری، مانیتورینگ و ثبت مقادیر مطلق فشار و دما و همین طور تغییرات این دو پارامتر در طول زمان، می توان به ارزیابی خطر ابتلا به زخم بستر پرداخت.
مینا شفق مطلق سحر مقیمی
مقدمه و هدف حرارت تولید شده طی درمان های دندانپزشکی(مواد دندانی، تهیه حفره، اینسترومنت های چرخشی، لیزرهای با توان بالا و دستگاههای لایت کیور) امکان آسیب حرارتی به بافت های سخت و نرم دندان(مینا، عاج و پالپ) را مطرح می سازد. انتقال حرارت در دندان می تواند تحت تأثیر عواملی چون خصوصیات هندسی دندان ، ضخامت مینا وعاج، نوع ماده ترمیمی وجریان خون پالپی قرار گیرد. با توجه به تفاوت خصوصیات هندسی دندان نابالغ با بالغ ? هدف ازانجام این مطالعه ارزیابی آزمایشگاهی تغییرات حرارت در دندان دائمی نابالغ به دنبال کاربرد دستگاه لایت کیور led بوده است. روش اجرای طرح این مطالعه بصورت in vitro بر روی دندان پره مولر دوم مندیبول صورت گرفت. ارزیابی های آزمایشگاهی و مدل سازی دوبعدی از پدیده انتقال حرارت در دندان بالغ و نابالغ انجام شد. ازتست آنالیز حساسیت و تست محلی به منظور اعتبارسنجی مدل استفاده شد. یافته ها کاربرد دستگاه لایت کیور led بر روی دندان نابالغ باعث افزایش دمای سطح دندان تا 48 درجه سانتیگراد (20 درجه سانتیگراد افزایش) شده ولی تاثیری بر دمای پالپ دندان و محل اتصال مینا و سمان نداشت. تست حساسیت نشان داد تغییر در مقادیر چگالی مینا و عاج اثری بر تغییر دمای دندان نابالغ ندارد ولی تغییر مقادیر ضریب هدایت گرمایی مینا و عاج می تواند بر روی انتقال حرارت در دندان های نابالغ تأثیر بگذارد . نتیجه گیری به کمک تست آنالیز حساسیت و تست محلی، اعتبار مدل سازی افزایش یافت. کاربرد دستگاه لایت کیور led بر روی پالپ دندان نابالغ اثر منفی نداشت. تست حساسیت نشان داد تغییر مقادیر ضریب هدایت گرمایی مینا و عاج می تواند بر روی انتقال حرارت در دندان های نابالغ تأثیر بگذارد. بنابراین به مطالعات بیشتری با تعیین ضریب هدایت گرمایی دندان نابالغ نیاز است. مقدمه و هدف حرارت تولید شده طی درمان های دندانپزشکی(مواد دندانی، تهیه حفره، اینسترومنت های چرخشی، لیزرهای با توان بالا و دستگاههای لایت کیور) امکان آسیب حرارتی به بافت های سخت و نرم دندان(مینا، عاج و پالپ) را مطرح می سازد. انتقال حرارت در دندان می تواند تحت تأثیر عواملی چون خصوصیات هندسی دندان ، ضخامت مینا وعاج، نوع ماده ترمیمی وجریان خون پالپی قرار گیرد. با توجه به تفاوت خصوصیات هندسی دندان نابالغ با بالغ ? هدف ازانجام این مطالعه ارزیابی آزمایشگاهی تغییرات حرارت در دندان دائمی نابالغ به دنبال کاربرد دستگاه لایت کیور led بوده است. روش اجرای طرح این مطالعه بصورت in vitro بر روی دندان پره مولر دوم مندیبول صورت گرفت. ارزیابی های آزمایشگاهی و مدل سازی دوبعدی از پدیده انتقال حرارت در دندان بالغ و نابالغ انجام شد. ازتست آنالیز حساسیت و تست محلی به منظور اعتبارسنجی مدل استفاده شد. یافته ها کاربرد دستگاه لایت کیور led بر روی دندان نابالغ باعث افزایش دمای سطح دندان تا 48 درجه سانتیگراد (20 درجه سانتیگراد افزایش) شده ولی تاثیری بر دمای پالپ دندان و محل اتصال مینا و سمان نداشت. تست حساسیت نشان داد تغییر در مقادیر چگالی مینا و عاج اثری بر تغییر دمای دندان نابالغ ندارد ولی تغییر مقادیر ضریب هدایت گرمایی مینا و عاج می تواند بر روی انتقال حرارت در دندان های نابالغ تأثیر بگذارد . نتیجه گیری به کمک تست آنالیز حساسیت و تست محلی، اعتبار مدل سازی افزایش یافت. کاربرد دستگاه لایت کیور led بر روی پالپ دندان نابالغ اثر منفی نداشت. تست حساسیت نشان داد تغییر مقادیر ضریب هدایت گرمایی مینا و عاج می تواند بر روی انتقال حرارت در دندان های نابالغ تأثیر بگذارد. بنابراین به مطالعات بیشتری با تعیین ضریب هدایت گرمایی دندان نابالغ نیاز است. مقدمه و هدف حرارت تولید شده طی درمان های دندانپزشکی(مواد دندانی، تهیه حفره، اینسترومنت های چرخشی، لیزرهای با توان بالا و دستگاههای لایت کیور) امکان آسیب حرارتی به بافت های سخت و نرم دندان(مینا، عاج و پالپ) را مطرح می سازد. انتقال حرارت در دندان می تواند تحت تأثیر عواملی چون خصوصیات هندسی دندان ، ضخامت مینا وعاج، نوع ماده ترمیمی وجریان خون پالپی قرار گیرد. با توجه به تفاوت خصوصیات هندسی دندان نابالغ با بالغ ? هدف ازانجام این مطالعه ارزیابی آزمایشگاهی تغییرات حرارت در دندان دائمی نابالغ به دنبال کاربرد دستگاه لایت کیور led بوده است. روش اجرای طرح این مطالعه بصورت in vitro بر روی دندان پره مولر دوم مندیبول صورت گرفت. ارزیابی های آزمایشگاهی و مدل سازی دوبعدی از پدیده انتقال حرارت در دندان بالغ و نابالغ انجام شد. ازتست آنالیز حساسیت و تست محلی به منظور اعتبارسنجی مدل استفاده شد. یافته ها کاربرد دستگاه لایت کیور led بر روی دندان نابالغ باعث افزایش دمای سطح دندان تا 48 درجه سانتیگراد (20 درجه سانتیگراد افزایش) شده ولی تاثیری بر دمای پالپ دندان و محل اتصال مینا و سمان نداشت. تست حساسیت نشان داد تغییر در مقادیر چگالی مینا و عاج اثری بر تغییر دمای دندان نابالغ ندارد ولی تغییر مقادیر ضریب هدایت گرمایی مینا و عاج می تواند بر روی انتقال حرارت در دندان های نابالغ تأثیر بگذارد . نتیجه گیری به کمک تست آنالیز حساسیت و تست محلی، اعتبار مدل سازی افزایش یافت. کاربرد دستگاه لایت کیور led بر روی پالپ دندان نابالغ اثر منفی نداشت. تست حساسیت نشان داد تغییر مقادیر ضریب هدایت گرمایی مینا و عاج می تواند بر روی انتقال حرارت در دندان های نابالغ تأثیر بگذارد. بنابراین به مطالعات بیشتری با تعیین ضریب هدایت گرمایی دندان نابالغ نیاز است.
وجیهه ثابتی همت آبادی ناهید خوشرفتار یزدی
زمینه و هدف: سندرم فشار داخلی تیبیا (mtss)،که معمولاً به عنوان شین اسپلینت شناخته می شود یک آسیب پرکاری در اندام تحتانی بوده و یکی از شایع ترین علل درد ساق پای ناشی از فعالیت در ورزشکاران می باشد. هدف از این مطالعه، تعیین رابطه بین میزان فعالیت عضلات ساق پا، شاخص های آنتروپومتری و برخی شاخص های ترکیب بدن با شین اسپلینت می باشد. روش شناسی: این مطالعه از نوع توصیفی – مقایسه ای می باشد. از بین دانشجویان رشته تربیت بدنی دانشگاه فردوسی مشهد32 نفر در دو گروه مورد بررسی قرار گرفتند: گروه مبتلا به شین اسپلینت(16 نفر) با میانگین قد 5/32±161/52 سانتیمتر و وزن 9/30±56/85 کیلوگرم و گروه سالم (16 نفر) با میانگین قد 3/85± 162/52 سانتیمتر و وزن 6/36 ± 54/73 کیلوگرم انتخاب شدند. فعالیت الکتریکی عضلات ساق پای آزمودنی ها شامل: درشت نئی قدامی، دوقلو و نعلی در وضعیت ایستاده توسط الکترومیوگرافی ثبت شد. سپس شاخص های آنتروپومتری شامل طول ران، طول ساق، طول کف پا و محیط ساق به وسیله متر نواری و شاخص های ترکیب بدنی آزمودنی ها شامل میزان پروتئین، مواد معدنی و درصد چربی بدن به وسیله دستگاه inbody مورد سنجش قرار گرفت. در نهایت اطلاعات جمع آوری شده به وسیله آزمون t مستقل مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته ها: اختلاف معنی داری در فعالیت الکتریکی عضلات درشت نئی قدامی، دوقلوی داخلی، دوقلوی خارجی و نعلی در دو گروه مبتلا به درد ساق پا و سالم مشاهده نشدp>0.05)). همچنین اختلاف معناداری در نسبت فعالیت الکتریکی عضلات قدامی به عضلات خلفی در دو گروه یافت نشد (p>0.05). با بررسی شاخص های آنتروپومتری و ترکیب بدن در دو گروه نیز تفاوت معناداری مشاهده نگردید (p>0.05). نتیجه گیری: با توجه به یافته های حاصل از تحقیق، احتمالا عدم تعادل عضلات ساق پا، ویژگی های آنتروپومتریک و ترکیب بدنی مورد بررسی در این پژوهش در بروز شین اسپلینت نقشی ندارند.
معین آصفی یزدی سحر مقیمی
سیگنال¬های الکترومایوگرام شامل اطلاعاتی جهت پیش¬بینی نیروی عضله هستند که در تعامل انسان- ماشین و کاربردهای پزشکی مانند کنترل پروتزهای دست، قابل استفاده است. روش¬های متفاوتی برای تخمین نیروی ایجاد شده در عضلات از روی سیگنال¬های الکترومایوگرام وجود دارند که می¬توان آنها را به دو دسته¬ی روش¬های مبتنی بر فیزیک سیستم و روش¬های مبتنی بر داده¬های ورودی- خروجی، تقسیم کرد. تمامی این روش¬ها می¬توانند با در نظر گرفتن سیگنال الکترومایوگرام و در نتیجه¬ی فعال-سازیِ عضلات، با دقتی از درجات مختلف نیروی عضلات را تخمین بزنند. لیکن در هیچ¬کدام از این روش¬ها تغییرات دینامیک عضلات در اثر پارامتری همانند ایجاد خستگی عضلات در شرایط داوطلبانه، در نظر گرفته نمی¬شود. لذا در صورت پدیدار شدن چنین اثراتی، دقت مدل¬های مذکور به طور قابل ملاحظه¬ای دچار افت می¬شود که این امر به کارگیری مدل¬ها را در شرایط کار طبیعی عضلات دچار مشکل می¬کند. ایده پژوهش حاضر در طراحی پروتکل ثبت به گونه¬ای است که با القای خستگی به عضلاتِ درگیر در عملِ گرفتن اجسام، بتوان اثرات پدیده¬ی خستگی را مورد مطالعه قرار داد. در این پژوهش از مدل لاگر و نسخه¬ی بهینه¬ی آن (آنالیز مدهای اساسی) جهت شناسایی دینامیک الکترومایوگرام- نیرو استفاده شده است. نتایج بدست آمده از مدل لاگر در مقایسه با روش¬های fos و pci که در مقالاتِ ارائه شده توانسته بودند دینامیک مورد نظر را با دقت مناسبی شناسایی کنند، نشان دهنده¬ی بهبود به ترتیب 15% و 8/3% برازندگیِ تخمین¬ها است. با استخراج برخی ویژگی¬های حوزه زمان و حوزه فرکانس مربوط به سیگنال¬های الکترومایوگرام ثبت شده و دنبال کردن تغییرات آنها با گذشت زمان، وقوع پدیده¬ی خستگی عضلات مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که این پدیده بر روی عضله¬ی بازویی شعاعی تاثیرگذار بوده و توانسته است دینامیک عضله را تغییر دهد. در نهایت با بررسی کرنل¬های مرتبه اول و مرتبه دومِ مدل لاگر مشاهده شد که در اثر وقوع پدیده¬ی خستگی عضلات در عضله¬ی بازویی شعاعی، پیک کرنل¬های مرتبه اول مربوط به این عضله با گذشت زمان کاهش یافته است. بعلاوه با بررسی چگالی طیف توانِ کرنل مرتبه دوم این عضله، کاهش توان در مولفه¬های فرکانس بالا که نشان از کند شدن دینامیک این عضله است، مشاهده شد. با توجه به نتایج بدست آمده به نظر می¬رسد مدل غیرپارامتریک ارائه شده در این پژوهش در مقایسه با روش-هایی که در گذشته ارائه شده¬اند می¬تواند دینامیک مربوط به عملِ گرفتن اجسام را با دقت مناسب¬تر شناسایی کند. بعلاوه با توجه به ساختار مبتنی بر کرنلِ این روش غیرپارامتریک، می¬توان با بررسی کرنل¬های آن تغییرات ایجاد شده در دینامیک مورد نظر در اثر پدیده¬ی خستگی عضلات را مورد مطالعه قرار داد.
فهیمه عابدیان ناهید خوشرفتار یزدی
التهاب غلاف کف پایی رایج ترین علت درد پاشنه می باشد. چون علت دقیق این عارضه مشخص نیست، روش های درمانی مختلفی برای آن ذکرشده است. با این وجود، تأثیر تمرین در آب بر این عارضه مورد مطالعه قرار نگرفته است. هدف از این مطالعه بررسی اثر هشت هفته تمرین در آب بر بیماران مبتلا به التهاب غلاف کف پایی می باشد. بعد از یک فراخوان عمومی تعداد 45 نفر مبتلا به التهاب غلاف کف پایی بکار گرفته شدند. شرکت کنندگان در دو گروه تمرین (30n=) و کنترل (8n=) قرار گرفتند. برنامه تمرینی هشت هفته تمرین پیش رونده در آب (هفته ای 3 جلسه ، میانگین 53 دقیقه در هر جلسه که جلسات ابتدایی زمان کمتر و به مرور جلسات میانی و انتهایی زمان بیشتر را به خود اختصاص داده اند) شامل تمرینات کششی غلاف کف پایی و عضلات خلف ساق، و تقویت عضلات داخلی پا بود. متغیرهای موردسنجش میزان درد، دامنه حرکتی مچ و شست پا، طول خار، قدرت پلنتار فلکشن مچ و فلکشن شست پا و تعادل در سطوح پایدار و ناپایدار بود که قبل و بعد از دوره تمرینی در هر دو گروه اندازه گیری شد. برای سنجش دامنه های حرکتی، از گونیامتر برای سنجش تعادل، از دستگاه بایودکس برای سنجش قدرت، از دستگاه داینامومتر برای سنجش درد، از مقیاس سنجش دیداری درد و برای سنجش طول خار از تصویر رادیوگرافی استفاده شد. داده ها با استفاده از t همبسته و مستقل در سطح معناداری 05/0?p مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در گروه تجربی بعد از هشت هفته تمرین درد، دامنه پلنتار فلکشن مچ پا، فلکشن و اکستنشن شست پا، قدرت فلکشن شست پا و تعادل افراد در سطح ناپایدار تفاوت معناداری نشان داد(05/0>p). همچنین در مورد دامنه دورسی فلکشن مچ پا نتایج حاکی از تفاوت معنادار بعد از هشت هفته تمرین در آب بود(05/0>p)، البته این تفاوت در مقایسه بین گروهی معناداری نشان نداد(05/0<p). در مقایسه درون گروهی و بین گروهی متغیرهای طول خار، قدرت پلنتار فلکشن مچ پا و تعادل افراد در سطح پایدار نیز تفاوت معناداری مشاهده نشد(05/0<p). نتیجه گیری: با وجود اینکه تفاوت معناداری در طول خار، قدرت پلنتار فلکشن مچ پا و تعادل افراد در سطح پایدار مشاهده نشد، اما هشت هفته تمرینات پیش رونده در آب موجب بهبود درد، دامنه حرکتی مچ و شست پا، قدرت فلکشن شست پا و تعادل در سطح ناپایدار در مبتلایان به التهاب غلاف کف پایی می شود.
حسین شهابی سحر مقیمی
بررسی نحوه اتصالات و ارتباطات نواحی مختلف مغزی در فرآیندهای گوناگون شناختی موجب درک بهتری از نحوه عملکرد این ارگان حیاتی می شود. در این تحقیق از روش ols-ddtf برای مدلسازی تنک سیگنال های eeg به منظور بررسی اثر بار ذهنی بر شبکه های موثر مغزی در سه حالت پیچیدگی آزمون n-back استفاده گردید. پس از ساخت این شبکه ها، ویژگی ها و معیارهای متناظر با این گراف ها در فرکانس های مختلف محاسبه شد. نتایج به دست آمده بیانگر این نکته اند که اتصالات کوتاه برد و بلند برد بین نواحی مختلف مغزی با افزایش بار ذهنی، بیشتر می شوند. همچنین، اتصالات از ناحیه پیشانی به آهیانه که مشخص کننده مدارات توجه بالا به پایین می باشند، با سخت تر شدن آزمون، افزایش یافته اند. در ادامه، عدم تقارن هایی بین اتصالات دو نیمکره مشاهده گردید. بررسی اثر کارآموزی آزمون بر معیارهای مرتبط با شبکه های مغزی نشان داد که در انتهای آزمایش مقادیر تمامی معیارها، به جز معیاری که اتصالات ناحیه آهیانه به پیشانی را مشخص می کند، نسبت به ابتدای آزمون کاهش می یابد. در نهایت، رابطه بین عملکرد رفتاری افراد با پارامترهای شبکه های مغزی مورد بررسی قرار گرفت. این نتایج در حالت کلی بیانگر این موضوع بود که افراد با پاسخ زمانی سریع تر به اتصالات مغزی کمتری برای انجام آزمون های حافظه فعال نیاز دارند.
الهام اصغری سحر مقیمی
روش های متفاوتی برای تخمین نیروی ایجاد شده در عضلات از روی سیگنال های الکترومایوگرام وجود دارند. لیکن در هیچ کدام از این روش ها تغییرات دینامیک عضلات در اثر پارامتری همانند ایجاد خستگی عضلات در شرایط داوطلبانه، در نظر گرفته نمی شود. لذا در صورت پدیدار شدن چنین اثراتی، دقت مدل های مذکور به طور قابل ملاحظه ای دچار افت می شود که این امر به کارگیری مدل ها را در شرایط کار طبیعی عضلات دچار مشکل می کند. ایده پژوهش حاضر در طراحی پروتکل ثبت به گونه ای است که با القای خستگی به عضلاتِ درگیر در عملِ گرفتن اجسام، بتوان اثرات پدیده ی خستگی را مورد مطالعه قرار داد. در این پژوهش از مدل همرشتاین دو ورودی برای مدل کردن دینامیک الکترومایوگرام- نیرو استفاده شده است و از روش های حداقل مربعات بازگشتی و فیلتر کالمن توسعه یافته برای شناسایی این مدل استفاده شده است. با استخراج برخی ویژگی های سیگنال های الکترومایوگرام ثبت شده و دنبال کردن تغییرات آنها با گذشت زمان، وقوع پدیده ی خستگی عضلات مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که این پدیده بر روی عضله ی بازویی شعاعی تاثیرگذار بوده و توانسته است دینامیک عضله را تغییر دهد. برای دنبال کردن خستگی عضله در این تحقیق به شناسایی وفقی مدل پرداخته شده است، که این شناسایی مجدد مدل با افت بردار فرکانس میانه به میزان مشخص انجام شده است.نتایج ارائه شده نشان داد پیش بینی بصورت وفقی در هر دو روش باعث بهبود عملکرد مدل در دنبال کردن خستگی می شود. با توجه به نتایج بدست آمده به نظر می رسد مدل پارامتریک ارائه شده در این پژوهش در مقایسه با روش هایی که در گذشته ارائه شده اند می تواند دینامیک مربوط به عملِ گرفتن اجسام را با دقت مناسب تر شناسایی کند.
مهسا گرجستانی سحر مقیمی
سیگنال های مغزی ناشی از تحریک ارتباط نزدیکی با رفتارها و فعالیت های ادراکی و شناختی دارند. تاکنون روش های مختلفی برای بررسی عملکرد مغز و سیگنال های مغزی در پاسخ به تحریکات خارجی با استفاده از الکتروانسفالوگرام ارائه شده است. این روش ها مبتنی بر بکارگیری تحریکات گسسته و پیوسته در زمان بوده اند. ایده بکارگیری تحریکات پیوسته به صورت سیگنال صحبت طی چند سال اخیر شکل گرفته است، لیکن در روش های مبتنی بر تحریکات پیوسته از جمله سیگنال صحبت که تا بحال ارائه شده است، دینامیک مغز در آنالیز تحریکات، خطی فرض شده است. با توجه به پیچیدگی عملکرد مغز در فرایند ادراک و شناخت، هدف از انجام این پروژه شناسایی و مدلسازی دینامیک غیرخطی مغز و بررسی رابطه بین سیگنال صحبت و پاسخ مغز به آن است. بدین منظور در این پروژه به ارائه مدل غیرخطی و غیر پارامتریک let برای شناسایی عملکرد مغز در پاسخ به سیگنال صحبت پرداخته شد و اینگونه نتیجه گیری شد که فعالیت های ادراکی و شناختی از جمله توجه و درک هوشمندانه صدا، توسط روش های غیرخطی بهتر قابل شناسایی و مدلسازی است.
بهنام ناطق سحر مقیمی
مقدمه: معاینه پوسیدگی های سطح جونده بدون ایجاد حفره به واسطه ی مورفولوژی خاص پیت و فیشور، احتباس پلاک و رنگدانه همواره چالش برانگیز می باشد. روش های معمول گوناگونی نظیر مشاهده ی چشمی, حس لمس و رادیوگرافی دراین تشخیص استفاده می شوند.یک روش تشخیصی آیده آل می بایست تکرار پذیر بوده و دارای حساسیت و اختصاصیت بالا باشد. هدف: هدف از این مطالعه, ارزیابی آزمایشگاهی روش های معمول تشخیص پوسیدگی سطح جونده ی دندان و تلفیق اطلاعات آن ها در یک سیستم خبره ی اتوماتیک بوده است. مواد و روش ها: دراین مطالعه ی آزمایشگاهی از 115 دندان مولر سوم کشیده شده که عاری از پوسیدگی یا دارای ضایعات پوسیدگی ابتدایی بودند استفاده شد. تمامی دندان ها به طور جداگانه با روش های مشاهده ی چشمی , رادیوگرافی و diagnodent از حیث وجود پوسیدگی در سطح اکلوزال مورد بررسی قرار گرفتند. جهت روایی (validation) داده ها, نمونه ها از لحاظ هیستولوژیک مورد مطالعه قرارگرفتند. در نهایت به منظور تلفیق یافته های حاصل از روش های ذکر شده, از تکنیک ادغام بر اساس صحت روش ها و الگوریتم ژنتیک (genetic algorithm) استفاده شد. یافته ها: در روش معاینه ی مبتنی بر صحت, بالاترین میزان حساسیت و صحت تشخیصی در تلفیق مشاهده ی چشمی و رادیوگرافی و بالاترین میزان اختصاصیت در روش تلفیق رادیوگرافی و diagnodent مشاهده شد. در روش معاینه با الگوریتم ژنتیک, میزان حساسیت در تلفیق همه ی روش ها مشابه هم بود , به جز تلفیق رادیوگرافی و diagnodent که میزان حساسیت پایین تری نشان داد . با این حال, بالاترین اختصاصیت مربوط به تلفیق رادیوگرافی و diagnodent می شد. همچنین میزان صحت تشخیصی در تلفیق همه ی روش ها مشابه هم بود , به جز روش تلفیق رادیوگرافی و diagnodent که میزان صحت پایین تری نشان داد . نتیجه گیری: در قیاس با روش ادغام مبتنی بر صحت روش ها مشخص گردید به جز تلفیق روش رادیوگرافی با diagnodent تلفیق سایر روش های معاینه با یکدیگر در الگوریتم ژنتیک موجب بهبود معنی دار عملکرد تشخیصی آن ها گردید