نام پژوهشگر: مصطفی کریمیان اقبال
نگار یزدانی جهرمی محمد هادی فرپور
به منظور بررسی تاثیر اقلیم و پستی و بلندی در پیدایش خاک و فرایند های خاکسازی، خاک های ترانسکت رفسنجان - سرچشمه از نظر تشکیل، طبقه بندی، خصوصیات میکرومورفولوژیکی و کانی شناسی رسی در قالب یک ردیف پستی و بلندی و در شرایط رطوبتی اریدیک و حرارتی مزیک مورد مطالعه قرار گرفتند. با توجه به حضور سازند زئولیتی در منطقه و هم چنین کارخانه ذوب مس در منطقه که باعث آلودگی خاک ها می شوند، بر روی کانی های زئولیتی سرچشمه، مطالعات کانی شناسی، میکرومورفولوژی و شیمیایی انجام گرفت. هفت پروفیل شاهد در طول برش مزبور انتخاب و مطالعات فیزیکی و شیمیایی، میکرومورفولوژیکی و کانی شناسی انجام گردید و در نهایت خاک ها توسط دو سیستم رده بندی آمریکایی (2010) و سیستم wrb(2007) رده بندی گردیدند. خاک ها در رژیم رطوبتی اریدیک قرار دارند و بنابراین در رده اریدی سول قرار گرفتند و فقط یکی از پروفیل ها (پروفیل شماره شش) به دلیل تکامل پروفیلی کم در رده انتی سول قرار گرفت. نتایج تحقیق حاضر، وجود کانی های پالی گورسکیت، ایلیت، کائولینیت و اسمکتیت را اثبات نمود. فرم های پوشش، هایپوکوتینگ و نادول های کربنات کلسیم و فرم های عدسی و صفحات در هم قفل شده گچ و هم چنین فرم پوشش رس در افق آرجیلیک، پدوفیچر های غالب خاک را تشکیل می دادند. هم چنین از خاک های منطقه مورد مطالعه، پراش اشعه ایکس گرفته شد که حضور زئولیت از نوع ناترولیت و شابازیت در سنگ زئولیتی و ناترولیت در خاک ها محرز گردید. پس از تعیین ظرفیت تبادل کاتیونی زئولیت خالص سازی شده، سطح کانی توسط اکسید آهن بهینه سازی گردید که ظرفیت تبادل کاتیونی آن نیز با 20 واحد افزایش از 2/69 در زئولیت خام به 2/89 در زئولیت پوشش دار شده رسید. به منظور بررسی تاثیر زمان بر روی ظرفیت تبادل کاتیونی زئولیت بهینه شده، بعد از شش ماه cec نمونه دوباره اندازه گیری گردید که ظرفیت تبادل کاتیونی با کاهش شدید در روش polemio& roads به 7/10 و در روش استات سدیم بهcmolckg-1 30 رسید .
معصومه سرمست مهدی سرچشمه پور
این تحقیق شامل دو آزمایش مستقل بود که در شرایط یکسان و به طور همزمان اجرا شدند. در آزمایش اول تاثیر دو سویه باکتری از جنس اسپوروسارسینا (pasteurii وureae)، سه غلظت مخلوط اوره و کلرید کلسیم (5/0، 1 و 5/1 مولار) و فواصل زمانی 12، 24، 48، 96، 192 و 288 ساعت بر تثبیت ذرات شن از طریق اندازه گیری میزان کربنات کلسیم معادل، هدایت هیدرولیکی اشباع، مقاومت به نفوذ و عمق سیمانی شدن خاک در ستون هایی به ارتفاع 5/6 و قطر داخلی 7/7 سانتی متر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد، کارایی گونه pasteurii در تولید آهک بیش از گونه ureae بوده و افزایش غلظت و گذشت زمان نیز تاثیر معنی داری در سیمانی شدن ذرات شن دارد. مشاهدات میکرومورفولوژی، وجود بلورهای کلسیت را به صورت پل در بین ذرات شن تایید نمود. در آزمایش دوم تاثیر سه نوع پلیمر محلول در آب شامل karacoatna58، acrylicresinexp174 و پلی وینیل استات در غلظت های 1 و 6 درصد در دو نوع خاک با بافت شنی و شن لومی مورد بررسی قرار گرفت. میزان ضخامت سله پلیمرها نیز به عنوان معیاری از عمق نفوذ آن ها به خاک اندازه گیری شد. نتایج نشان داد، بافت خاک، نوع پلیمر و غلظت تاثیر معنی داری در کاهش هدایت هیدرولیکی و افزایش مقاومت به نفوذ نمونه های تیمار شده دارد.
حسن بلبل حسین ترابی
با وجود سابقه نسبتا طولانی مطالعات خاکشناسی در ایران که بیشتر آنها در اراضی مستعد کشاورزی انجام گرفته است، از روش طبقه بندی استعداد حاصلخیزی خاک (fcc) برای طبقه بندی این خاکها استفاده نشده و تنها تحقیقات محدود و پراکنده ای در این زمینه انجام گرفته است. هدف از انجام این پژوهش، استفاده از روش fcc جهت طبقه بندی خاک های زیرکشت برنج در منطقه زیباکنار استان گیلان به عنوان الگو و انجام مقایسه تفسیری میان این روش با روش طبقه بندی خاک آمریکایی می-باشد. این پژوهش از دو بخش مطالعات صحرایی و آزمایشگاهی تشکیل شده است که با روش های استاندارد به انجام رسیده اند. تعداد 12 خاکرخ به فواصل یک کیلومتر از یکدیگر در اراضی شالیکاری منطقه مورد مطالعه حفر و پس از تشریح هریک از آنها، نمونه برداری از افق های سطحی و زیرسطحی آنها انجام و آزمایش های فیزیکی، شیمیایی و کانی شناسی بر روی آنها صورت پذیرفت. طبقه بندی خاک ها به روش آمریکایی، بیانگر تشابه خاک های مورد مطالعه در سطوح رده، زیررده، گروه بزرگ و حتی فامیل و تفاوت در سطح زیرگروه آنها شامل چهار زیرگروه آیریک، فلوونتیک، ورتیک و مالیک اندوآکوئپتز بود. در حالی که طبقه بندی خاک ها به روش طبقه بندی استعداد حاصلخیزی خاک تنوع بیشتری برای خاک های مورد مطالعه در نظر گرفت. همچنین خاک هایی که در سیستم آمریکایی همنام و مشابه تلقی شدند، در روش fcc دارای کلاس های طبقه بندی مجزا و متفاوت بودند. به عنوان مثال زیرگروه آیریک اندوآکوئپتز در سیستم fcc به پنج کلاس مختلف شامل cgb، clgb، cg، lgb و slg تفکیک گردید. علاوه بر آن تفسیر واحدهای fcc منعکس کننده شرایط و موقعیت حاصلخیزی خاک بود که در طراحی برنامه های مدیریت تغذیه ای و باروری خاک مفید می باشند و در سیستم آمریکایی به دلیل تنوع کم حاصل از کمبود اطلاعات متمایز کننده خاک در ارتباط با رشد گیاه، قابل حصول نبودند. با این حال، تفاسیر حاصل از واحدهای fcc به دلیل تغییرات ناشی از عملیات کشاورزی بر روی خاک سطحی، ارتباط روشنی با واحدهای طبقه بندی سیستم آمریکایی نشان ندادند. به عبارت دیگر، این سیستم نیازمند داده های تحلیلی بیشتری جهت تسهیل طبقه بندی های دقیق تر که در واحدهای سیستم آمریکایی به تنهایی قابل حصول نیستند، می باشد.
کامران مروج شهلا محمودی
تهیه نقشه رقومی خاک (.d.s.m) عبارت است از تولید نقشه انواع خاک ها و خصوصیات آن ها با استفاده از متغیرهای محیطی، زمین آمار و ریاضیات. این روش شامل ایجاد اطلاعات مکانیِ خاک با استفاده از روش های مختلفِ آزمایشگاهی، مشاهداتِ صحرایی و میدانی همراه با تجزیه و تحلیل-های آزمایشگاهی و به اختیار گیری مدل های آماری و ریاضی می باشد که اطلاعات مکانی کمّی و غیر کمّی خاک را با متغیرهای محیطی ترکیب می کند. از جمله این خصوصیات محیطی، عوارض ارتفاعی رقومی زمین (.d.t.m) و ژئومرفومتری است که به طور گسترده ای برای تجزیه و تحلیل آماری و بصری مواردی از قبیل پستی و بلندی ها، منظر اراضی، اشکال اراضی و همچنین مدل سازی فرآیندهای سطح زمین بکار می رود. در همین راستا، مطالعه ای در بخش انتهایی حوضه آبخیز رودخانه جاجرود انجام شد. این منطقه که شامل بخش های فوقانی و میانی دشت ورامین واقع در شرق استان تهران است، برای تولید نقشه رقومی خاک با کمک تجزیه و تحلیل های ژئومرفومتری و مدل سازی رگرسیون لاجستیک چند جمله ای استفاده شد. شانزده پارامتر ژئومرفومتری که از یک مدل رقومی ارتفاعی با قدرت تفکیک مکانی 12 متر که از تصاویر استریوی سنجنده aster استخراج شده بود، همراه با شاخص های سنجش از دور و باندهای سنجنده .t.m و نتایج آزمایشگاهی و مطالعات میدانی به-عنوان داده های اصلی برای مدل سازی استفاده شد. شش نوع خاک با توجه به روش رده بندی آمریکایی تا سطح زیر گروهِ شناسایی شد که شامل زریک تُری اُرتِنت ، زریک تُری فلوُوِنت ، زریک هاپلوکَمبید ، زرُفلوُوِنتیک هاپلوکمبید ، زریک هاپلو جیپسید و زرُفلوُوِنتیک هاپلوکمبید - زریک هاپلوکَمبید می باشند. رابطه بین کلاس های خاک و پارامترهای ژئومرفومتری و شاخص های سنجش از دور در نرم افزار spss با استفاده از رگرسیون لاجستیک چند جمله ای برای مشخص کردنِ موثرترین پارامترهای ژئومرفومتری و ساختن مدل های لاجیت برای هر کلاس خاک مدل سازی شد. سپس، آن ها برای استخراج مدل های پیش بینی احتمالی در نرم افزار arcgis برای حضور هریک از کلاس های خاک در قالب متغیرهای فازی استفاده شد. کلیه پارامترهای ژئومرفومتری، به جزء انحنای مسطح، انحنای نیمرخ و انحنای مماسی و نیز برخی از شاخص ها و باندهای سنجنده .t.m نظیر باندهای 2،3،5،7 و مولفه دوم تجزیه به مولفه-های اصلی، تاثیر معنی داری در توزیع مکانی انواع خاک ها هم بوسیله تجزیه واریانس و هم آنالیز رگرسیون لاجستیک داشتند. پارامترهای شیب، ارتفاع، شاخص ظرفیت انتقال رسوب، شاخص توان حمل آبراهه، شاخص واگرایی و همگرایی، طول جریان آبراهه، انحنای کل، باندهای یک، چهار و شش سنجنده .t.m، شاخص نرمال شده تفاوت پوشش گیاهی و مولفه های خیسی و پوشش گیاهی تجزیه tassled cap با استفاده از روش تحلیل عاملی و پیرسون جزء موثرترین پارامترهای ژئومرفومتری و شاخص های سنجش از دوری بود که حداکثر واریانس داده ها را نشان دادند. دقت این روش با استفاده از نقشه خاک موجود از منطقه و نقشه خاک تولید شده با روش راهنمای مطالعات خاکشناسی آمریکا (به عنوان نقشه های مرجع) به وسیله ماتریس خطا ارزیابی شد. یکی از شاخص های مهم در این ماتریس، شاخص دقت تولید کننده است که برای کلاس های خاک از 32 درصد تا 95 درصد در مناطق مختلف تغییر می کند. دقت های بالاتر برای کلاس های خاکی است که نمونه برداری بیشتری در آن ها انجام شد. پیش بینی احتمال برای هر کلاس خاک با استفاده از مدل های لاجیت هنگامیکه با دو نقشه دیگر ارزیابی شد، مناسب و معتبر تشخیص داده شد. به جزء برای خاک های زرُفلوُوِنتیک هاپلوکمبید و زرُفلوُوِنتیک هاپلوکمبید - زریک هاپلوکَمبید که حدواسط بین اَریدی سول ها و اِنتی سول ها هستند. نهایتاً، این تحقیق نشان داد که مطالعات ژئومرفومتری پتانسیل بالایی در تولید نقشه های رقومی کلاس های انواع خاک دارد. با توجه به نتایج کسب شده از این تحقیق، یک نیاز جدی در بازنگری و به روز کردن نقشه های خاک تولید شده در کشور احساس می شود. برای مثال در روش ملی شناسایی خاک در ایران، خاک زرُفلوُوِنتیک هاپلوکمبید – زریک هاپلوکمبید تفکیک نشد. اما در روش آمریکایی و رقومی، این خاک از سایر خاک ها تفکیک گردید.
نیکو حمزه پور نورایر تومانیان
کاهش سطح آب دریاچه ارومیه در سالهای اخیر باعث افزایش خطر شوری در اراضی اطراف دریاچه شده است. هدف از انجام این تحقیق بررسی تغییرات مکانی شوری خاک دشت ارومیه با استفاده از داده های نامطمئن و روش انتروپی حداکثر اریب و همچنین مطالعه خاک های منطقه مطالعاتی و بروز رسانی نقشه خاک منطقه بود. این تحقیق در یک بازه زمانی دوساله بین سال های 1388-1390 صورت گرفت. در قالب مطالعه خاک های منطقه، حدود 30 پروفیل خاک حفر و نمونه برداری شدند. برای مطالعه و تهیه نقشه شوری خاک، نمونه برداری بر روی شبکه ای با فاصله نقاط 500 متر و در مساحتی حدود 5000 هکتار صورت گرفت. نمونه برداری یک بار در پائیز 88، بار دیگر در بهار 89 و مجددا در پائیز 89 انجام گردید. نمونه ها از دو عمق 0-20 و 20-40 سانتی متری گرفته شدند. هدایت هیدرولیکی (ec) نمونه ها یک بار در صحرا با ec متر صحرائی و بار دیگر در آزمایشگاه اندازه گیری شد. اندازه گیری های شوری خاک در صحرا که همراه با خطا بود به عنوان داده نامطمئن و اندازه گیری های آزمایشگاهی به عنوان داده های مطمئن در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد که رابطه معنی داری بین اندازه گیری های صحرائی و آزمایشگاهی وجود دارد و در بین مدل های مورد مقایسه، مدل خطی توانست با کمترین میانگین خطای مطلق (mae=0.38) و کمترین میانگین خطای اریب (mbe=-0.72) به عنوان بهترین مدل برازش انتخاب شود. سپس برای هر دور نمونه برداری به طور جداگانه، بهترین مدل کوواریوگرامی برازش شد و پارامترهای مدل بدست آمدند. در قدم بعدی از روش انتروپی حداکثر اریب برای تخمین مکانی شوری خاک استفاده شد. از پارامترهای آماری میانگین خطا (me) و میانگین مربعات خطا (mse) برای اعتبارسنجی مدل استفاده شد. نتایج اعتبارسنجی این روش نشان داد که روش bme به ترتیب با me و mse برابر 0.042 و 0.33 برای پائیز 88 از دقت خوبی در تخمین مکانی شوری خاک بر خوردار است و این در حالی است که در این تخمین تنها از داده های نامطمئن از نوع احتمالی استفاده شده بود. بعد از اعتبارسنجی مدل برای پائیز 88، تخمین مکانی شوری خاک با استفاده از داده های نامطمئن (sbme) برای بهار 89 صورت گرفت و روش های hbme، hsbme و sbme با یکدیگر مقایسه شدند. نتایج این بخش از مطالعه نشان داد که روش انتروپی حداکثر اریب تنها با استفاده از داده های نامطمئن از دقت قابل قبولی (mse برابر 0.64 و me برابر 0.24-) در تخمین مکانی شوری خاک برخوردار است. نتایج همچنین نشان داد که مرزی نسبتا مشخص بین اراضی شور و غیرشور وجود دارد. از آنجائی که در تخمین مکانی شوری خاک تنها از داده های نامطمئن استفاده شده بود، از واریانس خطای تخمین بدست آمده از معادلات روش bme، برای محاسبه عدم قطعیت همراه با تخمین مرز تغییرات شوری خاک در منطقه استفاده شد و محل وقوع مرز تغییرات شدید شوری خاک به صورت پهنه ای از احتمالات مختلف تخمین زده شد.
سودابه خدابخشی مصطفی کریمیان اقبال
پروفیل های حفاری شده در مکان های باستانی که از لایه های معدنی و آلی تشکیل شده اند مشکلاتی را برای باستان شناسان بوجود می آورند. امروزه باستان شناسان با استفاده از طیف های گسترده ای از تکنیک های علمی چند رشته ای به بررسی تعامل انسان و لندسکیپ می پردازند. میکرومورفولوژی مقاطع نازک در حال حاضرتنها تکنیک مطالعه می باشد که قادر به تجزیه و تحلیل های همزمان خاک ها و رسوبات متنوع، باقی مانده مواد مصنوع و مواد باستانی و اجزای بیوآرکیولوژی در زمینه های رسوبی خود می باشد. به منظور بررسی کاربرد این روش در سایت های باستانی، مطالعه ای در سایت موزه عصر آهن ii مسجد کبود تبریز انجام گرفت. سه پروفیل در این سایت موزه شناسایی و از لایه ها نمونه های میکرومورفولوژیکی تهیه شد. در مجموع از این سه پروفیل 23 نمونه مقطع نازک برای مطالعات میکرومورفولوژیکی به دست آمد. برروی خاک هر لایه آزمایش های فیزیکی و شیمیایی صورت گرفت. از نمونه های تهیه شده از هر لایه پس از اشباع نمودن با رزین، برش و سایش مقاطع نازک به ضخامت 30 میکرومتر تهیه گردید. مقاطع نازک به دست آمده با استفاده از میکروسکوپ سنگ شناسی الیمپوس مورد مطالعه قرار گرفتند. مطالعات فیزیکی و شیمیایی میکرومورفولوژیکی نشان دادند که ویژگی های بافتی دو لایه 1-2 و 4-2 از پروفیل 2 مشابه یکدیگر می باشد، همچنین این دو لایه ویژگی های میکرومورفولوژیکی مشابهی را نشان می دهند که این ویژگی با ویژگی های میکرومورفولوژیکی دو لایه22 و 21 از پروفیل 1بسیار مشابه می باشد بطوری که میتوان منشا هر دو لایه را در 2 پروفیل یکسان فرض کرد و نتیجه گرفت که هر دو لایه منشا رسوبی یکسان دارند. لایه های پروفیل 1 و 2 که مجاور هم قرار داشتند ها ویژگی های متفاوتی با لایه های بالایی و پایینی نشان می دادند، که نشان دهنده این بود که از مکان دیگری به این مکان منتقل شده اند یا در اثر جابه جایی زمین و خاک به این مکان منتقل شده اند . یکسان بودن ویژگی های میکرومورفولوژیکی لایه های پروفیل 3 نشان می داد که هر دو لایه متعلق به یک مکان می باشند. این دولایه حاوی بقایای استخوان و سفال بودند که با توجه به این بقایا انسانی میتوان این دو لایه را دارای منشا انسانی دانست. نتایج مطالعات میکرمورفولوژیکی در کل نتایج حفاری های باستان شناسی را در پروفیل 1 تا حد زیادی تصدیق کرد و نشان داد، که رسوبات از سایش، ریزش دیواره ها و شستشوی سطحی به وجود آمده اند. نتایج مطالعات میکرومورفولوژیکی نشان دادند که موادخاکی که در پروفیل های 1 و 2 و 3 سایت موزه گورستان عصرآهن ویژگی های میکروسکوپی با حدود بالایی از تغییرات را نشان می دهند. تفاوت در ویژگی های میکرومورفولوژیکی، بافتی و شیمیایی لایه های هر 3 پروفیل اثر عوامل طبیعی و غیر طبیعی در بهم خوردگی لایه ها را تصدیق کرد و وجود مواد مصنوع را در لایه های هر 3 پروفیل را نشان داد.
کمال حسینی کار مصطفی کریمیان اقبال
زمین لغزش یکی از اجزاء حرکات توده ای است و حرکات توده ای نیز یکی از بلایای طبیعی، که بزرگترین دشمن طبیعی انسانند. وقوع زمین لغزش در شهر سنندج باعث خسارات مالی فراوان و مهمتر از آن استرس حاکم بر مردم ساکن در مناطق لغزشی است. بنابراین هدف از این پژوهش گروه بندی مناطق خطر بر اساس پتانسیل خطر زمین لغزش با استفاده از دو مدل رگرسیون لجستیک و مدل منطق فازی با تابع عضویت گوسی و مثلثی می باشد. با توجه به مرور منابع داخلی و خارجی و همچنین بازدید های صحرایی اولیه از شهر سنندج، هشت عامل موثر شامل زمین شناسی، درجه شیب، جهت شیب، خاکشناسی، ارتفاع، کاربری، فاصله از جاده، فاصله از گسل به عنوان متغیرهای مستقل بر وقوع زمین-لغزش های منطقه مورد مطالعه، شناخته شدند. از مدل آماری رگرسیون لجستیک برای پردازش آماری و نرم افزار spss 19 برای به دست آوردن معادله احتمال وقوع زمین لغزش استفده شد. نتایج حاصل از وارد کردن کل متغیر ها به مدل با استفاده از شاخص های رابطه هم خطی بین فاکتورها (co-linearity) به این شکل بود که تمام متغیرها دارای tolerance بزرگتر از 2/0 و vif کمتر از 2 بودند، پس کلیه متغیر ها به مدل وارد شدند. بر اساس ضرایب به دست آمده از مدل، معادله نقشه پهنه بندی خطر زمین لغزش در شهر سنندج در نرم افزار arc gis 9.2 تهیه و به چهار کلاس کم خطر، خطر متوسط، خطرناک و خیلی خطرناک تقسیم بندی گردید. ارزیابی مدل آماری با دو روش انجام شد. نتایج حاصل از ارزیابی مدل با شاخص های -2ll، classification table و درصد مساحت زیر منحنی roc نشان داد که مدل آماری به دست آمده دارای صحت می باشد. از مدل منطق فازی با استفاده از نرم افزار mat lab جهت پیش بینی خطر زمین لغزش منطقه مورد مطالعه، استفاده شد. به این صورت که جداول نرمالیزه کلاس-های هر فاکتور تهیه گردید و سپس با استفاده از فرمول نهایی به صورت دو تابع مثلثی و گوسی در مدل وارد گردیدند. در نهایت دو نقشه پهنه بندی در 4 کلاس کم خطر، متوسط، خطرناک و خیلی خطرناک تهیه شدند. نتایج کلی از پژوهش حاضر نشان داده است که بیشترین لغزش ها در مناطقی با فعالیت های ساختمان سازی و جاده سازی، در جهت شمال، در کلاس شیب بین 30-40 درصد، در کلاس ارتفاعی 1700-1500 متر، در فاصله بیشتر از 400 متر از گسل، در فاصله 100-0 متری از جاده، در سازندهای ksh2 (شیل سیاه و زرد با ماسه سنگ و آهک میکرایتی (شیل سنندج))، در خاک های خیلی کم عمق تا کم عمق سنگلاخی و سنگریزه دار بر روی شیست با بافت لومی تا حدی شنی وقوع یافته است. اما در کل نمی توان یک عامل را به تنهایی بر وقوع زمین لغزش تاثیر گذار دانست، مگر اینکه چند عامل با یکدیگر به درجه تحریک کنندگی برسند تا موجب وقوع زمین لغزش شوند. نتایج ارزیابی صحت نقشه حساسیت زمین لغزش نیز نشان داد که مدل منطق فازی با دو تابع عضویت مثلثی و گوسی در تهیه نقشه حساسیت خطر نسبت به مدل رگرسیون لجستیک دقیق تر عمل کرده است.
نورایر تومانیان حسین خادمی
در این رساله دیدگاه و نگرشی جدید به نحوه مطالعه خاکها و روش جدیدی برای ارائه داده ها و نقشه های تولیدی معرفی گردیده است. برای این منظور و برای پوشش دادن به مراحل مختلف اجرای یک مطالعه خاک شناسی، ترکیبی از انواع مطالعات کمی و تفاسیر مختلف استفاده شده است. در این فرایند تمام دانش و تجربه خاکشناس همراه با تجزیه و تحلیل ها و استناجات او از رابطه خاک-زمین نما و همچنین از اطلاعات کلاسه شده علوم محیطی در قالب مدل های آماری و ریاضی برای بیان تئوری های قدیمی خاکشناسی استفاده شده است. برای نقشه برداری کامل و دقیق از خاکهای تشکیل شده درهر زمین نما، مراحل زیر حائز بیشترین اهمیت میباشند. اول تشخیص عوامل موثر در تشکیل و چگونگی تشکیل ترتیبی واحدهای اراضی دوم، چگونگی تکامل و تکوین انواع واحدهای زمین ریختی و خاکها و سوم نقشه برداری خصوصیات ژنتیکی خاکها و ارائه اطلاعات مربوطه طراحی و در دره زاینده رود و در وسعتی 300000 هکتار از اراضی دشت زاینده رود اجرا گردید.
امید بیات حسین خادمی
خاکها، لندفرمها و رسوبات دریاچه ای مناطق خشک شواهد محیطی گذشته را حفظ کرده و بنابراین شاخصهای مناسبی جهت بررسی تکوین فاکتورهای موثر در تکوین لنداسکیپ های این مناطق ارایه می کند. منطقه اصفهان به عنوان قطب کشاورزی و صنعتی ایران دارای اهمیت بوده و شرق اصفهان به عنوان یکی از کانونهای بحران زیست محیطی کشور مطرح است با این وجود تا کنون مطالعات اندکی درباره تغییرات محیطی گذشته این منطقه صورت گرفته است. این تحقیق با اهداف شناسایی لندفرمهای موجود در منطقه و نقشه برداری از سطوح ژیومرفیک، مطالعه چگونگی تشکیل و تکامل خاکها در لندفرمهای مختلف و بازسازی شرایط محیطی، رسوبگذاری و اقلیمی منطقه با توجه به امکانات موجود صورت گرفت. جهت رسیدن به اهداف فوق در ابتدا لندفرمها و سطوح ژیومرفیک با استفاده از تفسیر عکسهای هوایی و تصاویر ماهواره ای شناسایی و تفکیک شدند. 11 پروفیل خاک بر روی لندفرمها و سطوح ژیومرفیک و 8 مقطع بر روی لنداسکیپ قدیمی منطقه مطالعه شدند. نتایج این تحقیق نشان می دهد. تکتونیک نقش اصلی در تکوین مخروطه افکنه ها ایفا کرده است اما تغییرات اقلیمی با اثر بر پوشش گیاهی و دبی جریانات در تکوین سطوح ژیومرفیک در نسل جدید مخروطه افکنه ها موثر بوده است. مطالعه پدولوژیکی دلالت بر وجود خاکهای قدیمی مدفون و رلیکت به ترتیب در سطوح ژیومرفیک qf1 و qf2 دارد.اما سطح ژیومرفیک qf3 فاقد تکامل پدوژنیکی می باشد. مورفولوژی کربنات ها در سطوح ژیومرفیک به خوبی سن نسبی سطوح ژیومرفیک را نشان داد. توزیع شوری، یونهای محلول و گچ در منطقه مورد مطالعه شدیدا تحت تاثیر موقعیت ژیومرفیک و هیدرولوژی لندفرم قرار دارد. ترکیب ایزوتوپی کربن در کربنات های پدوژنیک نشانگر آنست که در زمان تکامل خاکها و تشکیل کربنات های پدوژنیک گیاهان c4 پوشش گیاهی غالب منطقه مورد مطالعه را تشکیل داده است. بنظر میرسد این گیاهان به شکل علفزار و با تراکم زیاد سبب پایداری لنداسکیپ و ایجاد شرایط مناسب برای تکامل پدوژنیکی شده اند. معادلات ایزوتوپی دماهای گذشته هم نشان می دهد در زمان تشکیل کربنات های پدوژنیک میانگین دمای منطقه به شکل قابل ملاحظه ای کمتر بوده است. مطالعه کانی شناسی افقهای تجمع کربنات ها و رس نشان داد افقهای پتروکلسیک دارای مقادیر بیشتر اسمکتیت و مقادیر کمتر پالیگورسکایت هستند که این امر با نتایج آانالیز ایزوتوپی اکسیژن و وجود ایزوتوپهای سبکتر همخوانی دارد. همچنین افقهای آرجیلیک در سطح qf1 دارای اسمکتیت و در سطح qf2 حاوی پالیگورسکایت زیادی هستند که می تواند نشانگر هوادیدگی و سن بیشتر سطح ژیومرفیک qf1 باشد. مطالعه چینه نگاری تغییرات محیطی منطقه مورد مطالعه از محیط دریاچه ای تا محیط رودخانه ای ،پدوژنز و رسوبگذاری بادی را نشان می دهد
سید مصطفی آقامیری مصطفی کریمیان اقبال
جهت تعیین قابلیت زمین لغزش 9 عامل که از اهمیت بیشتری در ایجاد لغزش در منطقه برخوردار بودند شناسایی و نقشه برداری شدند، سپس با استفاده از دو روش ارزش گذاری شواهد و شاخص آننروپی اقدام به تعیین قابلیت گردید. براساس نتایج بدست آمده منطقه به 5 پهنه از نظر قابلیت لغزش تقسیم شده که عبارتند از بسیار کم، کم، متوسط، زیاد و بسیار زیاد. درصد مساحت هر پهنه براساس روش ارزش گذاری شواهد به ترتیب 14، 41، 30، 4 و 11 درصد بوده و براساس روش شاخص آنتروپی 15، 23، 4، 33 و 25 درصد می باشد. براین اساس روش ارزش گذاری شواهد در شرایط موجود از دقت بالاتری نسبت به روش اشاخص آنتروپی برخوردار بوده و اطلاعات دقیق تری را بدست می دهد.
اسماعیل نمدادی ده گود مصطفی کریمیان اقبال
چهار نمونه ستونی دست نخورده از نقاط مختلف تالاب هشیلان کرمانشاه برداشت شد و آنالیزهای فیزیکی، شیمیایی، میکرومورفولوژی و همچنین بررسی کانی شناسی رسی با استفاده از آنالیز اشعه ایکس (xrd) و شکلشناسی ذرات با میکروسکوپ الکترونی روبشی (sem) صورت گرفت. نتایج نشان داد نمونههای شماره 3، 1، 2 و 4 به ترتیب بیشتر حجم رسوبات گردوغبار را دارند. با توجه به اینکه چهار نمونه از نقاط مختلف تالاب برداشته شده است، گمان می شود تفاوت حجم گردوغبار در نمونهها به دلیل موقعیت مکانی آن ها باشد. نتایج مطالعات تناوب ذرات در قسمتهای مختلف نمونهها نشان داد تفاوت خاصی به لحاظ نوع ذره وجود ندارد و این می تواند به دلیل منشا یکسان گردوغبار رسوب کرده در دوره تناوبهای مختلف باشد. نتایج مقاطع نازک و میکروسکوپ الکترونی روبشی نشان داد اندازه بیشتر ذرات بین 2 تا 50 میکرومتر است که در محدوده سیلت ریز تا سیلت درشت میباشد. همچنین نتایج xrd و مقاطع نازک رسوبات نشان داد ترکیب کانیشناسی غالب ذرات گردوغبار شامل کانیهای رسی، کواتز و کلیست است که به ترتیب بیشترین درصد را در نمونههای رسوب دارند.
مهدی زرافشان مصطفی کریمیان اقبال
چکیده ندارد.
مهشید ابوعلی درویش طاهری مصطفی کریمیان اقبال
کشت فشرده و مدیریت ناصحیح در اراضی کشاورزی در دنیا، خصوصیات خاک را در سطوح گسترده تحت تاثیر قرار داده و منجر به دگرگونی هایی در کیفیت خاک شده است. هدف از انجام این تحقیق، بررسی اثر زمان کشت نیشکر (saccharum officinarum l.) بر ویژگی های شیمیایی و فیزیکی و بررسی طبقه بندی و ویژگی های ژنتیکی خاک های تحت کشت نیشکر در استان خوزستان می باشد. در این مطالعه 16 پروفیل در مزارع نیشکر با سابقه کشت 5، 15، 20 و 30 سال و در اراضی کشت نشده مجاور آن ها حفر گردید. درنمونه هایی که از افق های هر پروفیل تهیه شد، کربن آلی، نیتروژن کل، آهک، قابلیت هدایت الکتریکی عصاره اشباع (ece)، ph، ظرفیت تبادل کاتیونی (cec)، کلسیم، منیزیم، سدیم و پتاسیم محلول و تبادلی، جرم مخصوص ظاهری، توزیع اندازه ذرات و پایداری خاکدانه ها (mwd)، اندازه گیری گردید. این شاخص ها برای بررسی تغییرات طبقه بندی خاک نیز مورد استفاده قرار گرفت. به رغم تغییرات افق های ژنتیکی طی 30 سال کشت، طبقه بندی خاک ها در سطح فامیل تغییری نکرده و در فامیل fine, carbonatic, hyperthermic, calcic haplustepts قرار گرفتند. در حالی که اگر خاک ها در سطح سری بررسی می شدند، طبقه بندی آن ها احتمالا تغییر می نمود. همچنین نتایج تحقیق حاکی از افزایش معنی دار کربن آلی و نیتروژن کل در افق سطحی تمامی مزارع بود و بیشترین افزایش در مزرعه 30 ساله مشاهده گردید که برای کربن آلی و نیتروژن کل به ترتیب g kg-1 5/8 و g kg-19/3 بوده است. در کشت طولانی مدت، آهک از افق های سطحی شسته شده و در افق های زیر سطحی تجمع یافته است. ec، سدیم و پتاسیم قابل جذب در تمامی افق ها کاهش، در حالی که میزان کلسیم و منیزیم تبادلی افزایش یافته است. ظرفیت تبادل کاتیونی نیز با عملیات کشت و کار افزایش یافته به طوری که از cmol kg-1 5/14 در اراضی کشت نشده، به cmol kg-1 19/87 در مزرعه 30 ساله رسیده است. وزن مخصوص ظاهری در کشت کوتاه مدت در لایه 70–30 سانتی متری به 1/7 و در کشت طولانی مدت، در لایه 70–30 و 110–70 سانتی متری به 1/9 و 1/8 رسید. همچنین در اثر کشت مستمر نیشکر، از میزان شن نسبت به خاک های کشت نشده کاسته شده و بخشهای ریزتر خاک افزایش یافتند. پایداری خاکدانه ها نیز در تمامی مزارع، افزایش یافت. به طور کلی در اثر کشت نیشکر ویژگی های شیمیایی خاک در مقایسه با اراضی کشت نشده بهبود یافته، از کیفیت فیزیکی خاک کاسته شده ولی طبقه بندی خاک در سطح فامیل تغییر نکرده است.
اسامه الکعبی مهدی بصیری
ارزیابی و تشخیص پدیده بیابانزایی و نحوه گسترش آن در مناطق خشک و نیمه خشک تنها از طریق شاخصهای کمی آن میسر است .
محمدحسن صالحی مصطفی کریمیان اقبال
مطالعه خاکها، خصوصیات و فرآیندهایشان، بعنوان کلیدی در شناخت هر چه بهتر نحوه تشکیل خاک، محسوب می شود. از طرف دیگر، بررسی کیفیت نقشه های خاک، برای مدیریت و استفاده بهتر از اراضی یک امر اجتناب ناپذیر تلقی می گردد.
ابوالفضل مروتی شریف آباد احمد جلالیان
تحقیق حاضر به منظور تعیین آستانه و فرسایش پذیری اراضی منطقه رودشت اصفهان و مطالعه نقش سله و سنگریزه سطحی اراضی منطقه در کاهش فرسایش بادی همچنین بررسی رابطه فرسایش پذیری ذاتی خاک سطحی با خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آن انجام گرفت.
مهدی اکبری مهدی بصیر
بیابانزایی به مجموعه فرآیندهایی گفته می شود که سبب کاهش تولید بیولوژیک اراضی شده و در نهایت سبب اضمحلال محیط زیست زنده می گردند.بدلیل فقدان تحقیق در مورد بیابانزایی همچنین عدم شناخت شاخص ها و فرآیندهای بیابانزایی در ایران تحقیق حاضر، باهدف تعیین شاخص های مناسب و حساس به تخریب (بیابانزایی) در قسمتی از ایران مرکزی انجام گرفت. منطقه مورد مطالعه در قسمتی از استان سمنان انتخاب شد. مطالعه بصورت بررسی روند تغییرات مکانی شاخص های مورد نظر (از ارتفاعات تا دشت و پلایا) انجام گردید. بدین جهت دوترانسکت در مناطقی با نامهای مهماندوست ودهملا انتخاب شدند. سپس در این دو ترانسکت تیپ بندی مرتع و در آن تیپ ها لایه بندی مناطق کلیدی و تخریب شده و در حال تخریب صوت گرفت. مطالعه برروی شاخص ها پوشش گیاهی و خاک انجام شد. به منظور بررسی پوشش گیاهی ، شاخص هایی نظیر درصد پوشش گیاهان ، درصد پوشش درمنه ، تراکم بوته های درمنه تعداد و طول سر شاخه های سبز و زاد آوری بوته های درمنه و در مورد شاخص های خاک ، خصوصیات سطح خاک و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آن مورد اندازه گیری و تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. بطور کلی شاخص های پوشش گیاهی از شاحص های خاک پاسخگوتر بوده و توسط آنها بهتر و سریعتر می توان نقاط تخریب شده یا در حال تخریب را از نقاط دیگر تفکیک کرد. همچنین شاخص های پوشش گیاهی به دلیل پویایی و یا ناپایدارتر بودن نست به عوامل تخریب از حساسیت بهتر و بیشتری به منظور تشخیص نقاط تخریب شده یا در حال تخریب برخورداند. از میان شاخص های پوشش گیاهی می توان به تغییرات پوشش گیاهان (0 - 27 درصد) ، تغییرات پوشش درمنه (0 - 5/21 درصد) تغییرات تراکم بوته های درمنه (0 - 3/5 بوته در هر متر مربع) و تعداد و طول سر شاخه های سبز جهت تشخیص مناطق تخریب شده اشاره داشت. و از زادآوری بوته های درمنه جهت تعیین تقریبی ، زمان اثر عوامل تخریب استفاده کرد. اما از بین شاخصها خاک ، تغییرات درصد مواد آلی (1/5-0/1) و هدایت الکتریکی 1/166-0/284) دسی زیمنس بر متر ) و نسبت جذبی سدیم (39-4/5)بطور ضمنی نشاندهنده نقاط تخریب شده می باشند.
محمد هادی فرپور مصطفی کریمیان اقبال
خاکهای گچی جز خاکهای غالب موجود درمناطق خشک و نیمه خشک بوده ، حدود 28 میلیون هکتار در ایران گسترش دارند. در حالیکه مطالعات زیادی مربوط به رابطه خاک-ژئومرفولوژی در خاکهای آهکی وجود دارند، در مورد خاکهای گچی اطلاعات زیادی در دسترس نمی باشد. منطقه رفسنجان در فاصله 110کیلومتری غرب کرمان به عنوان منطقه مورد مطالعه انتخاب گردید. تعداد 14 پروفیل شاهد در سطوح مختلف ژئومرفیک شامل پدیمنت سنگی، پدیمنت پوشیده، حاشیه پلایا، پلایا و سطوح حدواسط پدیمنت و پلایا واقع بر دو ترانسکت عمود بر هم در مناطق نوق و علی آباد مورد مطالعه قرار گرفت.نتایج نشان می دهد که تغییرات آب و هوایی در منطقه به وضوح مشاهده گردید . بنابراین رابطه بسیار نزدیکی بین کلیه خصوصیات مرفولوژیک، فیزیکی-شیمیایی ، کانی شناسی رسی، میکرومرفولوژی، میکروسکوپ الکترونی و ژئوشیمی ایزوتوپهای پایدار در خاک با موقعیت ژئومرفیک در منطقه یافت شد که موید رابطه خاک-ژئومرفولوژی می باشد.