نام پژوهشگر: غلامرضا زابلی
غلامرضا زابلی قاسم جلیلوند
چکیده هدف از این پژوهش تعیین بهترین سطح مکمل لیزین هیدروکلراید در جیره بر پایه کنجاله پنبه، در دوره استارتر جوجه گوشتی بود. سطوح درجه بندی شده لیزین در ازای حذف همان مقدار نشاسته ذرت به جیره اضافه شد(0، 1/0، 2/0، 3/0، 4/0 و 5/0 درصد جیره).کنجاله پنبه دانه جایگزین کنجاله سویا به نسبت 50 :50 براساس وزن، در جیره گردید. در پایان آزمایش، عملکرد و ترکیبات لاشه مورد ارزیابی واقع گردید. نتایج نشان داد که سطوح درجه بندی شده مکمل لیزین بر افزایش وزن بدن، ضریب تبدیل خوراک، مصرف خوراک، وزن گوشت سینه، وزن ران و بازدهی اقتصادی اتر معنی داری(05/0>p)داشت، اما تیمارها بر درصد لاشه و ماندگاری اثر معنی داری(05/0<p) نداشت. از روشهای مدل سازی خط شکسته خطی و خط شکسته درجه دو براساس نقطه شکست برای تعیین بهترین سطح مکمل لیزین استفاده گردید. براساس خط شکسته خطی، نقطه شکست برای افزایش وزن بدن، بازدهی خوراک، وزن ماهیچه سینه و وزن ران 24/0، 26/0، 35/0 و22/0 درصد جیره و بر اساس خط شکسته درجه دو نقطه شکست مقادیر 39/0، 15/0، 52/0 و33/0 درصد جیره برای افزایش وزن بدن، بازدهی خوراک، وزن ماهیچه سینه و وزن ران به ترتیب بود. به نظر می رسد استفاده از کنجاله پنبه دانه در جیره دوره استارتر جوجه گوشتی مقدار نیاز به لیزین را به دلیل پایین بودن قابلیت هضم این اسید امینه افزایش می دهد. محققان پیشنهاد دادند که استفاده از کنجاله پنبه دانه در سطح 5 درصد جیره محدود است، اما پژوهش جاری نشان داد که استفاده از سطوح بالاتر (15درصد جیره) کنجاله پنبه دانه همراه با مکمل لیزین در جیره بدون داشتن اثرات منفی می تواند مورد استفاده قرار گیرد. مضاف بر این تعیین بهترین سطح مکمل لیزین در جیره حاوی کنجاله پنبه دانه متاثر از شیوه های آماری مدل سازی و پاسخ های عملکرد می باشد.
مصطفی احمدی حسن محمدی عمارت
این پژوهش به منظور بررسی اثر جایگزینی کنجاله سویا با کنجاله افتابگردان بر روی عملکرد، صفات لاشه، پاسخ ایمنی همورال و جمعیت میکروبی روده بلدرچین های ژاپنی از 11 تا 35 روزگی انجام شد. کنجاله آفتابگردان در پنج سطح با کنجاله سویا جایگزین شد (صفر، 25، 50، 75 و 100 درصد) و در یک طرح کامل تصادفی با 4 تکرار 12 پرنده ای در طول آزمایش تغذیه شدند. مصرف خوراک، افزایش وزن بدن و ضریب تبدیل خوراکی به صورت هفته ای اندازه گیری شدند. جهت ارزیابی سیستم ایمنی همورال گلبول قرمز گوسفندی به عنوان آنتی ژن در روزهای 18 و 25 روزگی در سینه بلدرچین ها تزریق شد. نتایج نشان داد که سطوح کنجاله آفتابگردان بر روی افزایش وزن بدن و ضریب تبدیل اثر معنی داری ندارند (05/0p>). مصرف خوراک به صورت معنی داری در پرنده های دریافت کننده سطح 100 درصد جایگزینی کنجاله آفتابگردان در دوره 18-11 و 25- 11 روزگی پایین تر بود (05/0p<). اما جیره های حاوی کنجاله آفتابگردان اثر معنی داری بر مصرف خوراک در 32-11 روزگی نداشتند. وزن نسبی سنگدان در پرنده های دریافت کننده 100 درصد کنجاله آفتابگردان به صورت معنی داری بالاتر از سایر سطوح جایگزینی کنجاله آفتابگردان بود. تیتر آنتی بادی بر علیه آنتی ژن گلبول قرمز گوسفندی تزریق شده در بین تیمارها معنی دار نبود، اما ایمنی همورال در تیمارهای حاوی کنجاله آفتابگردان نسبت به تیمار شاهد به سمت کاهش گرایش داشت (06/0p=). در سطح 50 درصد جایگزینی کنجاله سویا با کنجاله آفتابگردان باکتری های کلی فرم به صورت معنی داری بالاتر بودند (05/0p<). محاسبات مالی نشان داد که سطوح کنجاله آفتابگردان در جیره به طور قابل توجهی باعث کاهش هزینه های تولید گوشت شدند، در جایگزینی 75 و 100 درصد کنجاله سویا با کنجاله آفتابگردان حداکثر سود بدست می آید (05/0p<).
سمیرا شهنازی مهران مهری
این آزمایش به منظور بررسی اثر سطوح متیونین گوارش پذیر و لیزین گوارش پذیر جیره روی عملکرد رشد و خصوصیات لاشه بلدرچین ژاپنی از 11 تا 32 روزگی انجام شد. جیره پایه ای به منظور تأمین یا بیشتر در نظر گرفتن نیاز¬های غذایی بلدرچین ژاپنی به استثنای متیونین و لیزین گوارش پذیر فرموله شد. سطوح افزایشی هر اسید آمینه (متیونین و لیزین) بجای نشاسته به جیره پایه افزوده شد. 9 تیمار آزمایشی شامل 1/1 تا 3/1 لیزین گوارش پذیر و 5/0 تا 6/0 متیونین گوارش پذیر به ترتیب با 1/0 و 05/0 افزایش تهیه شدند. تعداد 540 قطعه جوجه بلدرچین در قالب طرح فاکتوریل 3×3 کاملا تصادفی بین 36 قفس و 15 پرنده در هر قفس قرار گرفتند. تاثیر تیمار¬های جیره بر عملکرد رشد و خصوصیات لاشه معنی¬دار نبود، با این حال، روند افزایش گوشت ران در سطوح بالاتر اسید آمینه جیره مشاهده شد. این مطالعه به وضوح نشان داد که 1/1 درصد لیزین گوارش پذیر و 5/0 درصد متیونین گوارش پذیر نیاز¬های تغذیه¬ایی رشد بلدرچین ژاپنی برای عملکرد بهینه را که هر کدام به ترتیب مطابق با 28/1 درصد لیزین کل و 55/0 درصد متیونین کل بودند را فراهم می¬کند.
علی پودینه قزاقی قاسم جلیلوند
این پژوهش به منظور بررسی سطوح مختلف کنجاله پنبه دانه جایگزین کنجاله سویا و بر پایه اسید آمینه گوارش¬پذیر بر عملکرد بلدرچین سفید انگلیسی در سنین 14 تا 35 روز طراحی گردید. آزمایش به صورت طرح کاملاً تصادفی با 5 سطح کنجاله پنبه دانه (0، 25، 50، 75 و 100 درصد جایگزین کنجاله سویا) در 5 جیره غذایی با 4 تکرار و 20 قفس 12 پرنده¬ای اجرا -گردید. جوجه¬ها در 13 روز اول با جیره توصیه¬های انجمن ملی تحقیقات تغذیه شدند. در ابتدای 14 روزگی جوجه¬ها پس از وزن¬کشی به صورت تصادفی بین قفس¬ها توزیع و با تیمارهای آزمایشی تغذیه شدند. در پایان 35 روزگی پس از سه ساعت گرسنگی، افزایش وزن و مصرف خوراک اندازه¬گیری شد و در پایان آزمایش ضریب تبدیل خوراکی از داده¬های رشد و خوراک مصرفی محاسبه گردید. از هر قفس 4 قطعه پرنده کشتار شد و وزن لاشه، قطعات لاشه (ماهیچه سینه، ران، سنگدان وکبد) اندازه¬گیری گردید. نتایج نشان داد که سطوح مختلف جایگزینی کنجاله پنبه دانه به جای کنجاله سویا بر عملکرد و درصد لاشه اثر معنی¬داری نداشت.اما مصرف خوراک و ضریب تبدیل خوراکی در تیمارهای حاوی کنجاله پنبه دانه به صورت معنی داری بالاتر از جیره غذایی شاهد بودند (05/0>p). بیشترین مصرف خوراک را جیره غذایی 100 درصد کنجاله پنبه دانه و کمترین را جیره غذایی شاهد داشت، ضریب تبدیل در تیمارهای حاوی سطوح مختلف کنجاله پنبه دانه معنی دار بود و تیمار شاهد نسبت به سایر گروه ها به صورت معنی داری ضریب تبدیل بهتری داشت (05/0>p). کنجاله پنبه دانه را می توان تا سطح 100 درصد جایگزین کنجاله سویا نمود. همچنین، برآورد میزان سود تولید گوشت زنده پرنده در بین تیمارها معنی¬دار نبود (05/0<p).
محمد مومن کهخا مهران مهری
به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف انرژی قابل سوخت و ساز و پروتئین خام در جیره بلدرچین ژاپنی در دوره رشد، 540 قطعه جوجه چهارده روزه، در قالب طرح فاکتوریل دو عامله در 9 گروه تغذیه ای شامل سه سطح انرژی متابولیسمی (2800، 2950 و 3100 کیلوکالری بر کیلوگرم) و سه سطح پروتئین خام (22، 24 و 26 درصد) و 4 تکرار (هر تکرار دارای 15 جوجه) قرار داده شدند و آزمایش 3 هفته بطول انجامید. مصرف خوراک، افزایش وزن و ضریب تبدیل غذایی به صورت هفتگی اندازه گیری شد. در انتهای دوره آزمایش دو قطعه جوجه از هر تکرار انتخاب و بلافاصله پس از کشتار، وزن ماهیچه ران و سینه ثبت و توزین شد. نتایج نشان داد که مصرف خوراک و افزایش وزن بدن از 14 تا 21 روزگی تحت تاثیر سطوح انرژی و پروتئین قرار نگرفتند اما ضریب تبدیل غذایی تحت تاثیر انرژی جیره واقع شد و اثر متقابل انرژی و پروتئین نیز معنی دار بود (05/0p <) بطوریکه کمترین ضریب تبدیل غذایی با جیره حاوی 2800 کیلوکالری در کیلوگرم انرژی و 26 درصد پروتئین بدست آمد. سطح انرژی جیره از 14 تا 28 روزگی عملکرد را تحت تاثیر قرار داد و اثر متقابل انرژی و پروتئین بر ضریب تبدیل غذایی معنی دار بود (05/0p <) بطوریکه با افزایش پروتئین ضریب تبدیل بهبود یافت. در دوره 14 تا 35 روزگی اثر پروتئین و نیز اثر متقابل انرژی و پروتئین در مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی معنی دار بود (05/0p <) بطوریکه سطح 26 درصد پروتئین در دو سطح انرژی 2950 و 3100 کیلوکالری در کیلوگرم کمترین ضریب تبدیل غذایی را حاصل نمود. سطوح انرژی و پروتئین جیره بر راندمان استفاده از انرژی و پروتئین تاثیر معنی داری داشتند (05/0p <) بطوریکه پروتئین با حداکثر راندمان در جیره های کم پروتئین مورد استفاده قرار گرفت درحالی که راندمان استفاده از انرژی کاهش یافت. همچنین راندمان استفاده از انرژی با کاهش سطح انرژی افزایش یافت ولی انرژی تاثیری بر راندمان استفاده از پروتئین نداشت. انرژی و پروتئین جیره تاثیر معنی داری بر وزن نسبی ماهیچه های سینه و ران نداشتند در حالی که تیتر آنتی بادی به آنتی ژن سلولهای قرمز گوسفندی (srbc) تحت تاثیر گروه های آزمایشی قرار گرفتند (05/0p <) بطوریکه بیشترین تیتر آنتی بادی علیه srbc با 2950 کیلوکالری انرژی و 26 درصد پروتئین بدست آمد. این تحقیق نشان داد که بهترین سطح انرژی و پروتئین جیره برای عملکرد بهینه و تقویت سیستم ایمنی همورال به ترتیب2950 کیلوکالری انرژی و 26 درصد پروتئین است.
حسن خمر مهران مهری
به منظور ارزیابی اثر زیره سبز بر عملکرد و ترکیب لاشه بلدرچین ژاپنی در حال رشد، تعداد 300 قطعه جوجه بلدرچین هفت روزه بطور تصادفی در 20 قفس آزمایشی با 5 تیمار (کنترل، 1درصد، 2 درصد، 3 درصد و 4 درصد زیره سبز) و 4 تکرار با 15 جوجه در هر تکرار تقسیم شدند. مصرف خوراک و افزایش وزن بدن بطور هفتگی اندازه گیری شدند و ضریب تبدیل غذایی محاسبه گردید. در پایان آزمایش 2 پرنده از هر تکرار بطور تصادفی انتخاب شده و اندام های داخلی توزین شدند. وزن نسبی اندام های داخلی نسبت به وزن زنده محاسبه شدند. نتایج نشان داد که سطوح غذایی زیره سبز مصرف خوراک و افزایش وزن بدن را تحت تأثیر قرار ندادند (p>0/05 ) ولی ضریب تبدیل غذایی در هفته دوم آزمایش بطور معنی داری تحت تأثیر تیمار ها قرار گرفت (p<0/05 ) کمترین ضریب تبدیل غذایی در جوجه هایی مشاهده شد که 3 درصد زیره سبز دریافت کرده بودند. علی رغم اینکه اثر تیمار های غذایی بر مصرف خوراک در هفته اول آزمایش معنی دار نبود، استفاده از زیره سبز در جیره سبب روند کاهشی مصرف خوراک در هفته دوم و سوم آزمایش شد (به ترتیب 0/061=p و 0/132=p ) اجزای لاشه تحت تأثیر تیمار های غذایی قرار نگرفتند (0/05 >p) این مطالعه به وضوح نشان داد که زیره سبز بعنوان یک گیاه دارویی اثر معنی داری بر عملکرد و خصوصیات لاشه نداشته و احتمال می-رود که چنین گیاهان دارویی بجای کمیت تولید، کیفیت محصول را تغییر دهند.