نام پژوهشگر: فاطمه عظمت مدار
فاطمه عظمت مدار علی محمد ساجدی
بشر از مرگ و زندگی، خوابیدن و خواب دیدن به تصور نفس نائل می شود. پی بردن به حقیقت نفس و اسرار نهفته آن، همچنین دانستن تأثیرات متقابلی که بین نفس و بدن وجود دارد، یکی از مسائلی است که فکر دانشمندان را در تمام اعصار به خود مشغول کرده است. ابن سینا در زمینه نفس و ارتباط آن با بدن مادی کتب و رسائل متعددی دارد. وی انواع نفوس را به دو بخش ارضی و سماوی تقسیم می کند. نفوس ارضی را نیز سه نوع می داند. نفس نباتی و حیوانی و انسانی. در این نوشته راجع به نفس نباتی و حیوانی به طور گذرا بحث شده است و بیشترین تأکید بر عقاید ابن سینا راجع به نفس انسانی است. ابن سینا نفس را مجرد، حادث و باقی می داند و معتقد است که نفس و بدن بر هم تأثیرات زیادی دارند که خود انسان نیز با تأمل در وجود خویش می تواند به این تأثیرات واقف شود. دکارت نیز برخلاف فیلسوفان مادی گرا به وجود نفس معترف است. اما آن را فقط یک نوع می داند و در مورد افلاک، حیوانات و نباتات قائل به وجود نفس نیست. او نیز همانند ابن سینا نفس را حادث، باقی و مجرد می داند. لیکن طریق رسیدن هر کدام از اینها به اثبات نفس و همچنین تجرد، حدوث و بقای نفس متفاوت است. ابن سینا و دکارت هر دو برای نفس قائل به وجود قوائی هستند و هر دو بدن و آلات بدنی را به عنوان وعاء و ابزاری در خدمت نفس برای رسیدن به کمال مطلوبش می دانند. از نظر این دو فیلسوف نفس و بدن در تعامل بوده و رابطه متقابل دارند. ابن سینا به طور مفصل به بیان این رابطه دوجانبه می پردازد. و بالاخره اینکه هر دو فیلسوف قائل به وجود واسطه ای میان نفس و بدن هستند که این ارتباط را میسر می سازد. هدف از تنظیم این پایان نامه ارائه چهارچوب مناسبی در مورد نفس مجرد و ارتباط آن با بدن مادی از دیدگاه ابن سینا و دکارت دو فیلسوف بزرگ اسلامی و غربی می باشد و در پایان نیز سعی شده است تا به بررسی وجوه اشتراک و افتراق نظریات آنان در این خصوص پرداخته شود.