نام پژوهشگر: اعظم ناصرپور
اعظم ناصرپور امیر مهدوی ظفرقندی
هدف مهم از خواندن درک آن است.اما گاهی اوقات خواننده ممکن است قادر به درک معنای کلی موردنظر یک متن نباشد. بنابراین بعضی موانع موجود در متون موجب کاهش یا مانع از درک مطلب می گردند. طبق نظر هاریسون (1979)، لغات و ساختار جمله مهمترین عناصری هستند که متن را مشکل می کنند. از اینرو یکی از عوامل مهم در مشکل بودن متن کلماتی هستند که خوانندگان با آنها آشنا نیستند. هدف پژوهش حاضربررسی این نکته است که آیا بکار گیری دو شیوه تعدیلی برای متون انگلیسی با اهداف ویژه موجب افزایش میزان درک مطلب می گردد. بدین منظوراین تحقیق لغات ناشناخته ی متون انگلیسی با اهداف ویژه را ساده می کند و مورد شرح و تفصیل قرار می دهد تا میزان ارتباط و موفقیت این روشها و تکنیک ها را در افزایش درک مطلب مورد بررسی قرار دهد. و به این سوال نیز پاسخ دهد که در صورتیکه هر دو شیوه مورد بحث موثر هستند کدامیک بیش از دیگری میزان درک مطلب را ارتقا میدهد. این پژوهش از طریق مطالعه گسترده ادبیات مرتبط و انجام تحقیق عملی به این اهداف می پردازد. تحقیق عملی از طریق ارائه سه متن رشته مدیریت در سه شکل اصلی ( دست نخورده)، ساده شده و مفصل به 349دانشجوی رشته مدیریت ( در دو گرایش بازرگانی و صنعتی) انجام شد و از طریق یک آزمون چهار گزینه ای 17-سوالی میزان درک مطلب مورد سنجش قرار گرفت. تحلیل داده ها از طریق آزمون های تحلیل واریانس one-way anova) ) و آزمون تعقیبی شف ( post hoc test) صورت گرفت. نتایج نشان داد ساده سازی و شرح وتفصیل واژگان هر دو در ارتقا درک مطلب موثر هستند. این بدان معناست که قراردادن کلمات ساده تر بجای کلمات مشکل ویا حفظ کلمات مشکل در متن بصورت دست نخورده همراه با افزودن بعضی اقلام زبان شناسی برای توضیح کلمات مشکل ، دو شیوه تعدیلی مفید و موثربرای درک بهتر متون انگلیسی با اهداف ویژه هستند. اما نتایج حاصله از آزمون تعقیبی شف نشان داد که هیچ تفاوت معناداری بین دو شیوه ساده سازی و شرح و تفصیل در ارتقا میزان درک متن وجود ندارد بطوریکه آزمودنی ها تقریبا عملکرد یکسانی درمتون ساده شده و متون مفصل ارائه دادند. اما از انجاییکه متون مفصل تا حد زیادی صحت و طبیعی بودن زبان را حفظ میکنند بر متون ساده شده ارجح هستند.