نام پژوهشگر: علی دنیاری
علی دنیاری محمدتقی قزلسفلی
اندیشه ی سیاسی و اجتماعی در ایران همواره در تقابل یا تعامل با غرب و مسئله تجدد معنا پیدا کرده است. به سخن بهتر، با برخورد نخستین امواج تجدد بر پیکره ی فرهنگ و جامعه ایرانی، شاهد شکل گیری گفتمان های روشنفکری در ایران بودیم. از اینرو ضرورت فهم کنشهای روشنفکری در ایران و همچنین تبیین چگونگی تعامل آنها با گفتمان تجدد، موضوعی حائض اهمیت و در خور تأمل می باشد. در این میان دو تن از چهره های شاخص نسل چهارم از گفتمان های روشنفکری در ایران، داریوش آشوری و بابک احمدی، همواره کوشیده اند تا برداشتی منطقی و غیرایدئولوژیک از غرب ارائه دهند. مفروض اصلی نگارنده در رساله حاضر آن است که این دو روشنفکر علی رغم اشتراک در مبانی نظری شان به دو تصویر متفاوت از مقوله غرب و تجدد دست یافته اند. بنابراین نگارنده می کوشد تا این وجوه اختلاف و اشتراک را تشریح و تبیین نماید. کلید واژه ها: فلسفه قاره ای، تجدد، روشنفکری، داریوش آشوری، بابک احمدی