نام پژوهشگر: مریم اسماعیلی نسب
مریم اسماعیلی نسب حسن احدی
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی دو رویکرد آموزش والدین رفتاری و آدلری بر بهبود مولفه های محیط خانواده و کاهش شدت نشانه های اختلال سلوک در کودکان انجام گرفت. به این منظور برای رویکرد آدلری ، برنامه استپ و برای رویکرد رفتاری، برنامه بارکلی به کارگرفته شد که هر دو از استانداردشده ترین برنامه های آموزش والدین به شمار می روند. روش پژوهش، طرح پیش آزمون، پس آزمون چندگروهی با جایگزینی تصادفی بود. به این منظور پس از انتخاب نمونه از میان دانش آموزان 5 مدرسه پسرانه منطقه 7 تهران که بر اساس پرسشنامه علائم مرضی کودکان (csi-4) واجد ملاک های تشخیصی اختلال سلوک بودند، 60 نفر والدین آنها به طور تصادفی در سه گروه آدلری، رفتاری و گواه جایگزین شدند. والدین هفته ای یک بار به مدت 2 ساعت در 12 جلسه برای گروه آدلری و 11 جلسه برای گروه رفتاری مورد آموزش قرار گرفتند. جهت ارزیابی نتایج، علاوه بر پرسشنامه علائم مرضی کودکان، از مقیاس محیط خانواده موس و موس، پرسشنامه سبک فرزندپروری بامریند و پرسشنامه scl-90 استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از دو روش تحلیل کوواریانس و بلوکی کردن(آزمون تحلیل واریانس دوطرفه، برای عامل هایی که مفروضه های تحلیل کوواریانس در مورد آنها برقرار نبود) استفاده شد. برای مقایسه دو به دو میانگین ها نیز از آزمون های تعقیبی توکی و بن فرونی استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش، نشان داد که در پایان دوره آموزشی، در هر دو گروه آدلری و رفتاری نسبت به گروه گواه، شدت نشانه های اختلال سلوک کاهش یافته بود و از این نظر بین دو گروه آزمایشی تفاوت معناداری نبود. این نتایج در مورد دو اختلال همراه سلوک، یعنی اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی و بی اعتنایی مقابله ای نیز صادق بود. در ضمن در گره آدلری، عوامل تعارض و کنترل کاهش و جهت گیری فرهنگی و تاکید اخلاقی مذهبی مربوط به مولفه های محیط خانواده افزایش یافت. ولی در گروه رفتاری تنها عامل تعارض کاهش یافت. در بخش سوالات فرعی پژوهش، در گروه آدلری میزان سبک سخت گیرانه کاهش و در گروه رفتاری میزان سبک سهل گیرانه افزایش یافت و بین دو گروه آزمایشی تفاوت معناداری در این زمینه ها یافت نشد. همچنین در گروه آدلری در همه 10 عامل، شدت نشانه های آسیب شناسی روانی نسبت به گروه گواه کاهش یافت. در گروه رفتاری نیز، شدت 5 عامل نسبت به گروه گواه کاهش یافت. بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که هر دو روش آموزش والدین به منظور کاهش شدت نشانه های اختلال سلوک مفید به نظر می رسند. اما وقتی اثرگذاری بر عامل بنیادی محیط خانواده مدنظر است روش آدلری از اولویت برخوردار است.
عرفان شهیاد محمد کاظم حسنوند
در دنیای مدرن، حضور پررنگ بازی های رایانه ای بر طبیعت و ناخودآگاه کودک تأثیر می گذارد و نگاه کودک را تحت شعاع قرار می دهد و یکی از اولین و بنیادی ترین مسئله ای که در کودک، خود را نشان می دهد، نقاشی او است. در واقعی داده های بازی های رایانه ای ساختار نقاشی کودک را از لحاظ رنگ، فرم و کلاً عناصر بصری دچار تغییر و اختلال می کند. معمولاً روانشناسان از روی ساختار عناصر و ترکیب بندی نقاشی های کودک به شرایط جسمی و روحی کودکان پی می برند. در صورتیکه، امروزه تعدادی برنامه تعریف شده ی مجازی به اسم بازی های رایانه ای ناخودآگاه کودک را تحت شعاع قرار می دهد، بطوری که در تحلیل اینگونه نقاشی ها نیاز به روشهای نوینی روانشناسی کودکان است. کودکانی که باید در طبیعت و دنیای واقعی به کشف آموزه های دینی، الهی، انسانی و اجتماعی بپردازند اکنون در اتاقی در بسته ساعت ها به پنجره ای رنگین، مجازی، سطحی و بی هویت خیره می شوند. که این مسئله نگاه غیر واقع بینانه را پرورش، و باعث عدم رشد خلاقیت در کودکان می شود. در این پایان نامه قصد بر این است نقاشی های کودکانی که متأثر از بازیهای رایانه ای هستند مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد.
سارا پیروزی کاظم رسول زاده طباطبایی
مقدمه و هدف: مطالعات نشان می دهد که شیوع اختلالات رفتاری در دانش آموزان ابتدایی بالا می باشد که می تواند زمینه ساز عوارض و مشکلات بسیاری برای آنان و خانواده هایشان شود. پژوهش حاضر بمنظور بررسی سهم هریک از متغیرهای، شیوه های فرزندپروری، سبک های دلبستگی و میزان استفاده از بازی های رایانه ای در بروز اختلالات رفتاری درنظرگرفته شده است. روش: پژوهش حاضر با استفاده از روش همبستگی تعداد 330 نفر از والدین و آموزگاران کودکان مقطع ابتدایی (دوره اول و دوره دوم ابتدایی)، 6 تا 12 ساله در 4 مدرسه (دولتی و غیردولتی)، در غرب تهران (منطقه 5 آموزش و پرورش) با روش تصادفی چندمرحله ای انتخاب شده و از پرسشنامه های: شیوه های فرزندپروری بامریند، سبک های دلبستگی هازن و شیور، اختلالات رفتاری راتر (فرم معلم و فرم والدین)، جمعیت شناختی محقق ساخته (جهت ارزیابی بازی های رایانه ای) و اطلاعات دموگرافی برای این گروه استفاده شده است. برای تایید و رد فرضیه های پژوهشی از آزمون های z، t وf برای معناداری همبستگی و رگرسیون و همچنین آزمون t برای اختلاف بین گروه ها استفاده شده است. نتیجه و بحث کلی: با توجه به مبانی نظری و پیشینه مطالعاتی، نتایج حاصل از اجرای این پژوهش قابل تامل است: سبک های دلبستگی توانایی پیش بینی دقیق تری در بروز اختلالات رفتاری کودکان را نسبت به دو متغیر مورد نظر این پژوهش (شیوه های فرزندپروری و میزان استفاده از بازی های رایانه ای) دارد. دانش آموزان دوره دوم ابتدایی زمان بیشتری را برای بازی های رایانه ای صرف می کنند. بین اختلالات رفتاری، فقط شاخص ضداجتماعی در دانش آموزان دوره دوم ابتدایی بیشتر از دوره اول است.
مهتا عبدالسلامی کاظم رسول زاده طباطبایی
این پژوهش به منظور بررسی تاثیر آموزش شطرنج در افزایش خلاقیت و خودکنترلی کودکان 7-10 سال انجام شده است. برای این منظورتعداد120نفردانش¬آموز پسربا استفاده از روش نمونه¬گیری تصادفی از بین 450 نفر از دانش آموزان مقطع ابتدایی یکی از مدارس منطقه 3 تهران انتخاب شدند. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع علی مقایسه ای می باشد. به منظور جمع آوری و گرد آوری داده ها در این پژوهش از آزمون تفکر خلاق تورنس، فرم ب تصویری (۱۹۷۴) و مقیاس ارزیابی خود کنترلی(scrs) ، (۱۹۷۹) استفاده شده است. نتایج حاصل از اجرای تحلیل واریانس چند متغیری (manova یک راهه ) نشان داد که کودکانی که آموزش شطرنج دیده اند دارای خلاقیت و خود کنترلی بیشتری نسبت به کودکان آموزش ندیده، هستند. و همچنین یافته های حاصل از اجرای تحلیل واریانس یک راهه anova در روند تحول خلاقیت کودکان بیانگر تفاوت معناداری در 2 مولفه ابتکار و بسط دادن بود و سپس این بررسی به تفکیک گروهی انجام شد که نتایج حاصل، تائید کننده یافته های قبلی در حالت کلی بودند. در نتیجه با توجه به اهمیت 2 ویژگی خلاقیت و خود کنترلی در مباحث آموزشی می توان از بازی شطرنج به عنوان یکی از روش های آموزشی در افزایش این 2 مولفه استفاده کرد و نیز با آموزش نظام مند این بازی میتوان کارایی تحصیلی و درسی دانش آموزان را ارتقاء داد.