نام پژوهشگر: زهره اله دادی دستجردی

تحلیل زیبایی شناسانه توصیف زبانی- بلاغی در کلیدر محمود دولت آبادی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1389
  زهره اله دادی دستجردی   رضا مصطفوی سبزواری

درابتدای رساله زندگی نامه مختصری ازمحمود دولت آبادی ارائه گشت، مباحثی راجع به رمان ازمحمود دولت آبادی آورده شد.در این رساله کوشش شده است تا دو چهره از دولت آبادی ارائه گردد؛ چهره ای به نام رمان نویس و چهره ای به نام نظریه پرداز رمان. چهره رمان نویس او به ویژه با رمان«ستایش انگیز» کلیدرشناخته شده است و آثار داستانی اونماینده این چهره است اماچهره نظریه پردازاو در لابلای آثار تئوریش پنهان مانده است. سخنان او درباره رمان و آنچه به موضوع این رساله مربوط است- اگرچه به اطناب- ازکتاب ها ومصاحبه های او جمع آوری شده است تا دیدگاه کلی او درباره آن دانسته شود. برای مثال در این رساله رمان کلیدر به اجزای کوچکتری چون توصیف، زبان وبلاغت تقسیم بندی شد تا تحلیل زیبایی شناسانه ای از آن ها صورت گیرد،این تقسیم بندی ازجانب دولت آبادی با نظریه هایی که در ادامه می آید تأیید می گردد امابخش دیگری ازمطالب رساله رویکردهای گوناگون معاصرین به کلیدر را کاویده است. درآوردن این سخنان نیز اهدافی دنبال شده است، اول اینکه روشن گرددموضوعاتی که در رساله آمده از اولین روزهای چاپ کلیدر به چالش کشیده شده و این رساله خواسته تا محفلی باشد برای گردآوری همه آنها،از طرفی این رویکردها راه کوتاه و میانبری بودبرای بررسی عناوینی که در رساله می آمد، به همین خاطر بسیاری ازاین مباحث با مثال های بیشتربه طور کامل آورده شد وازبرخی دیگرنیزبرای بررسی عناوینی الهام گرفته شد. یکی ازعناصر داستان ویا رمان «توصیف»است و ازعناصر پربسامد رمان کلیدر توصیفاتی است که در جای جای رمان آمده و اساس بررسی های این رساله بر آن متمرکز است. مطلبی که نگارنده پیوسته درطول نوشتن فصل هاوبخش های مختلف برآن تأکید داشته است این بوده که دراین رساله «توصیف در کلیدر» دریایی است که تمام رودها به آن می ریزد؛به این معناکه تمامی مباحث مطرح شده، با «توصیف» درارتباطی سخت جداناشدنی هستندیا توصیف جزئی ازآن هاست یا آنها جزئی ازتوصیفند.مطالب دست به دست هم می دهندتا در زیبایی شناسی این عنصرنقش آفرین در کلیدربه یکدیگر یاری رساننداما به هر حال دو موضوع «زبان وبلاغت» در این یاریگری نقشی دیگرگون داشته اند به گونه ای که دوفصل عمده رساله را به خود اختصاص داده اند.در این دو فصل کوشش برآن بوده که نقش زبان وبلاغت در توصیفات کلیدرسنجیده شود. درآوردن مثال ها همواره سه قاعده در نظر بوده است، اول بسامد بالا ودوم برجستگی وسوم تلفیقی از این دوگاه موضوعی با چند مثال اندک آورده شده در این حالت برجستگی آن مطرح بوده است.