نام پژوهشگر: مهتاب نورمحمدی
مهتاب نورمحمدی فردوس آقاگلزاده
علوم شناختی دانشی است که به پژوهش درباره ی ذهن می پردازد. محققان علوم شناختی تبیین کارکردهای شناختی و فرایندهای پنهان ذهن را تنها از روش های غیر مستقیمی مانند مطالعه ی زبان ممکن می دانند. از این رو زبان شناسی شناختی از جایگاه ویژه ای در علوم شناختی برخوردار است. در این رویکرد معنابنیاد، یکی از کانونی ترین محورهای مطالعه، استعاره است. جرج لیکاف و مارک جانسون (1980) نظام عظیمی از استعاره های روزمره و متعارف را کشف کردند که تمایز سنتی بین زبان مجاز واره ای و زبان حقیقی را از بین برد. این مطالعات منجر به ارائه ی نظریه ی معاصر استعاره از سوی آنها شد. بر اساس ای نظریه، جایگاه استعاره نظام مفهومی ما است که بر اساس آن می اندیشیم و عمل می کنیم. زبان نیز از آنجا که برگرفته از فرایند های ذهنی است، کاملاً استعاری است و درک توانایی های زبانی بدون تبیین بسنده ای از استعاره ممکن نیست. در این نظریه، استعاره به نگاشت های کلی بین حوزه های مفهومی و به عبارت دیگر، هر نوع مفهوم سازی و بیان یک حوزه ی مفهومی در قالب حوزه ی مفهومی دیگر اطلاق می شود. اصول نظریه ی معاصر استعاره را می توان در قالب هشت فرض اصلی همه جا حاضر بودن، استعاره، حوزه ها، مدل، یک جهتی بودن، تغییر ناپذیری، ضرورت، خلاقیت و تمرکز خلاصه کرد. از آنجا که استعاره امکان درک موضوعی انتزاعی یا فاقد ساختار را بر حسب موضوعی عینی تر و یا ساختمندتر فراهم می کند، در حوزه های انتزاعی، مثل مذهب، اهمیت بیشتری می یابد. نهج البلاغه یکی از متون مذهبی ما مسلمانان است، که استعاره های آن همواره از جنبه ی بلاغی و زیبایی شناختی مورد توجه قرار گرفته است. همین مسئله نگارنده را بر آن داشت تا در چارچوب نظریه ی معاصر استعاره، به تحلیل مفهومی استعاره ها و بازسازی مدل های شناختی آن بپردازد. یافته های این پژوهش اصول نظریه ی معاصر استعاره را تأیید می کند و نشان می دهد که انتزاعی بودن حوزه ی مذهب و ضرورت درک استعاری آن، مهمترین دلیل بسامد بالای عبارات استعاری در نهج البلاغه است.