نام پژوهشگر: شهلا شمسایی فر
شهلا شمسایی فر ا
در پژوهش حاضر، با نگاه انتقادی مطالعات فرهنگی و با شیوه ای تحلیلی – توصیفی، "بازتولید تمایزات اجتماعی را در ادبیات کودک" مورد بررسی قرار دادیم و از رویکرد پی یر بوردیو به بازتولید تمایزات اجتماعی در نظام آموزشی به عنوان چارچوب نظری جامعه شناختی بهره جستیم. در پیشبرد تحقیق- با توجه به نگاه رابطه گرای بوردیو به عین و ذهن، اِصرار او در امتزاج روش های کمّی و کیفی- دو روش تحلیل محتوا و مصاحبه ی گروه متمرکز را پایه ی عمل قرار دادیم تا بتوانیم تمایزات اجتماعی موجود در ادبیات کودک را استخراج نماییم و میزان فهم کودکان را ازاین تمایزات مورد داوری قرار دهیم. شهر تهران را به عنوان میدان تحقیق انتخاب کردیم و از آنجا که می خواستیم کودکانی را مورد مطالعه قرار دهیم که تا حد امکان از تاثیرات کانون های جامعه پذیری به دور مانده باشند، کودکان گروه الف- شش ساله- را برگزیدیم. از میان آثار ادبی کودکان"متون ادبی منثور تالیف شده از سوی نویسندگان ایرانی" را انتخاب کردیم. از میان، چهار کتاب نمونه ی تحقیق، دو کتاب را ازبین هشت کتابی برگزیدیم که از سوی کارشناسان شورای کتاب کودک، از سال 1341 تا کنون، برای کودکان گروه الف ویژه شناخته شده و دو کتاب دیگر را از میان کتاب های پرفروشی که بعلت استقبال مخاطبین کودک دارای شمارگان بالا هستند و به دفعات به چاپ رسیده اند، انتخاب کردیم. نخست به تحلیل محتوای کتاب ها پرداختیم و تمایزات اجتماعی موجود در آنها را مشخص کردیم. پس از آن متون تحلیل شده را برای دختران و پسران(به تساوی) شش ساله ی طبقات مختلف اجتماعی، بر اساس جغرافیای اجتماعی شهر تهران (شمال شهری به عنوان طبقه ی فرادست اقتصادی، طبقه ی متوسط اقتصادی- غرب وشرق تهران، رو به مرکز-، وجنوب شهری به عنوان طبقه ی فرودست اقتصادی)، خواندیم و به تحلیل متن پیاده شده ی مصاحبه ها پرداختیم. در تحلیل محتوای کتاب های مورد نظر به این نتیجه رسیدیم که درکتاب های نوشته شده توسط نویسندگانی که سرزمین تمایز نایافته ی کودکی را می شناسند، تمایزات اجتماعی کمتر به چشم می خورد و مصاحبه با کودکان نشان دادکه میدان تمایز نایافته ی کودکی عاری از هرگونه تمایزی است و کودکان تمایزات را رفته رفته و در کانون های جامعه پذیری می آموزند و در آخرپی بردیم که حوزه ی قدرت- در این پژوهش: خانواده، نظام آموزش و جامعه- برای حفظ نظم موجود، تمایزات اجتماعی را از طریق خشونت نمادین و به شیوه ای هژمونیک، از طریق آموزش، و اغلب با نیت خیرخواهانه، به کودکان القا می کند و فرهنگ خود را به عنوان فرهنگ برتر درآنها نهادینه می سازد و همچنین دریافیتم که هر چه عاملان میدان بزرگسالی تحت عنوان آموزش کودکان و اجتماعی کردن آنها، با قدرت و صلابت بیشتری میدان کودکی را در نوردند، تمایزات اجتماعی- چه از نظرتنوع انواع و چه از نظرعمق دریافت- تاثیر بنیادی تری بر شکل گیری کودکان به عنوان کنشگران اجتماعی می گذارد.