نام پژوهشگر: فاطمه ریما اسلام مسلک
فاطمه ریما اسلام مسلک زهرا رهنورد
هنر به ویژه مجسمه سازی، در نیمه ی دوم قرن بیستم دچار تحولات چشمگیری شده است. ظهور رنگ در مجسمه های این قرن اقدامی است مهم که خود ریشه در تحولات بنیادین مدرنیته و مدرنیسم دارد. انقلاب صنعتی و دسترسی به ابزار و مواد نوین، تحول در تفکرات فلسفی و تعاریف اولیه ی هنر که به ذهنیت گرایی و پالایش هنر از هر گونه سودمندی یا ارزش مبادله ای منجر می شود، طرح نظریه های مختلف علمی و توسعه ی فضاهای شهری و راه های ارتباطی، بخشی از این تحولات به شمار می آید. ذهنیت گرایی در قالب مجسمه های مدرن از مهم ترین دستاوردهای هنر قرن بیستم است و رنگ در توسعه ی این مهم نقشی بسیار حیاتی داشته است. مجسمه های قرن بیستم به ویژه در نیمه ی دوم که حاصل نگرش بلند پروازانه و هوشمندانه ی انسان این قرن است به مبارزه با مرزهای از پیش تعیین شده و منجمد هنر پیش از خود می پردازد. استفاده از رنگ در آثار حجمی بدعتی نو در مجسمه سازی قرن بیستم است و فراخوانی جهانی برای مخاطبان هنر معاصر. در ایران اما وجود پیشینه ی درخشانِ رنگ در هنرهای مختلف این سرزمین از جمله کاشیکاری های بی نظیر مساجد- که آنها را به احجامی منحصر به فرد در دنیا تبدیل کرده و چشم جهانیان را همواره به خود خیره ساخته است- در تلاقی با ورود مدرنیزم به هنر ایران، در شکل گیری مجسمه هایِ رنگی بی تأثیر نبود. از این رو کاربرد رنگ در مجسمه ساز ی معاصر ایران بیش از آن که در جهت تأثیر پذیری از هنر غربی صورت گیرد، در پایبندی به سنت هایش معنا می یابد.