نام پژوهشگر: حسن عبدی
حسن عبدی حسین اصغرپور
هدف اصلی این تحقیق، بررسی تأثیر سرمایه انسانی بر عرضه صادرات کالاهای صنعتی صنایع ده نفر کارکن و بیشتر ایران، با استفاده از داده های تابلویی طی دوره 1385-1379 می باشد. پایین بودن مقدار صادرات غیرنفتی به طور اعم و صادرات کالاهای صنعتی به طور اخص در مقایسه با دیگر کشورهای در حال توسعه در دهه های اخیر، مسئله ای بود که محقق را بر آن داشت تا عوامل تعیین کننده صادرات کالاهای صنعتی ایران با تأکید بر عامل سرمایه انسانی به عنوان هدف تحقیق دنبال و بررسی کند به طوری که فرضیه تحقیق نیز بر این اساس مطرح شد. اهمیت و ضرورت موضوع تحقیق، از سه جنبه قابل بررسی بود به طوری که، اولاً با توجه به اینکه، روند تجارت جهانی با کاهش سهم مواد اولیه و محصولات کشاورزی همراه بوده و سهم صادرات صنعتی مدام در حال افزایش است، لذا صادرات کالاهای صنعتی می تواند منبعی قابل اتکا برای تضمین رشد تولید ملی و افزایش درآمدهای ارزی مطرح شود. اما این مسئله در ایران به طور جدی مورد توجه نبوده و به شکل بهینه برنامه ریزی نشده است، لذا نتیجه مطلوبی برای کشور در پی نداشته است. علت این مشکل را می توان در عدم توجه کافی به عامل مهم سرمایه انسانی در برنامه-ریزی های اقتصادی دانست. از این رو توجه به سرمایه انسانی (مهارت و دانش فنی نیروی کار) در تولید کالاهای صنعتی به منظور توسعه صادرات صنعتی ضروری است. ثانیاً، این مطالعه بر خلاف اکثر مطالعات صورت گرفته، علاوه بر عوامل تعیین کننده صادرات، با بهره گیری از نظرات و مطالعات اقتصاددانان متخصص در این زمینه، سرمایه انسانی (تحصیلات عالی ) به عنوان یک عامل مهم استفاده می شود. ثالثاً، مطالعات تجربی انجام گرفته در کشور به بررسی عوامل تعیین کننده صادرات در سطح کلان پرداخته و در سطح گروه های مختلف صنعتی مطالعه ای صورت نگرفته است و لذا انجام این مطالعه در سطح گروه های مختلف صنعتی و به روش داده های تابلویی بیانگر اهمیت آن می باشد. در فصل دوم به بررسی پایه های نظری و پیشینه این مطالعه پرداخته شد. در قسمت مبانی نظری، نظریات اقتصاددانان متخصص در این زمینه بیان شد به طوری که این اقتصاددانان یکی از مهمترین فعالیت هایی که منجر به ایجاد سرمایه انسانی در فرد می شود را تحصیلات عالی می دانند. هر چه سطح مهارت و تحصیلات نیروی کار در یک کشور بالا باشد آن کشور روی تولید و صادرات محصولات صنعتی متمرکز می شود. به عبارت دیگر، وجود نیروی کار متخصص و دارای تحصیلات دانشگاهی، موجب افزایش بهره وری نیروی کار، و به تبع آن افزایش تولید و صادرت کالاهای صنعتی کشور می گردد. بنگاه های که به نیروی کار فنی و تحصیل کرده دسترسی دارند نسبت به دیگران، دارای مزیت رقابتی در تولید و صادرات کالاهای جدید هستند و این سرمایه انسانی است که موجب بقاء و ارتقاء بنگاه های صادرکننده در صحنه تجارت بین الملل می شود. در قسمت مطالعات تجربی مشاهده شد که مطالعات داخلی در این زمینه اندک، و به صورت سری زمانی می باشند در حالیکه این موضوع در مطالعات خارجی زیاد به چشم می خورد و این کثرت مطالعات صورت گرفته در خارج گویای اهمیت این موضوع و توجه اقتصاددانان به این مهم می-باشد. در مطالعات انجام شده، سرمایه انسانی به عنوان یکی از عوامل تعیین کننده صادرات، دارای تأثیر مثبت بر صادرات بوده و افزایش سرمایه انسانی منجر به بهبود بهره وری نیروی کار و افزایش تولید می شود و به تبع آن صادرات افزایش می یابد. در فصل سوم یک بررسی توصیفی از شاخص های مختلف سرمایه انسانی و صادرات کالاهای صنعتی در گروه های 23گانه صنعتی ایران (متغیرهای اصلی مطالعه) در بخش صنعت ارائه گردید. در ادامه رابطه میان سرمایه انسانی و صادرات صنعتی در کارگاه های صنعتی ده نفر کارکن و بیشتر طی دوره 1379 تا 1385، در یک فضای دو متغیره بررسی شد. در فصل چهارم روش تخمین و مدل مورد استفاده توضیح داده شد. در فصل پنجم مدل تحقیق با استفاده از روش داده-های تابلویی برآورد شد. نتایج حاصل از این برآورد رابطه مثبت میان سرمایه انسانی (تحصیلات عالی) و صادرات کالاهای صنعتی در نمونه مورد بررسی را نشان داد. جهت بررسی استحکام مدل تحقیق از شاخص های متعددی برای سرمایه انسانی استفاده شد و همچنین با وارد کردن متغیر شاخص قیمت کالاها و خدمات مصرفی به جای متغیر رابطه مبادله نتایج تحقیق مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج کسب شده با مطالعات تجربی خارجی و داخلی همسو بود. 6-3- نتیجه گیری با توجه به این که هدف اصلی این مطالعه، بررسی اثر سرمایه انسانی بر صادرات کالاهای صنعتی در ایران بود، از این رو برای نیل به این هدف فرضیه مثبت بودن اثر سرمایه انسانی بر صادرات کالاهای صنعتی در نمونه مورد بررسی در فصل اول بیان شد و انتظار می رفت که با آزمون این فرضیه هدف مذکور حاصل شود. در این مطالعه اثر سرمایه انسانی و دیگر متغیرهای موثر بر صادرات کالاهای صنعتی در ایران بررسی شده است. نتایج حاصل از برآورد مدل، که به بررسی اثر سرمایه انسانی، ارزش افزوده صنعتی، تقاضای داخلی کالاهای صنعتی، صادرات صنعتی با وقفه یک ساله، نرخ ارز حقیقی و متغیر رابطه مبادله بر صادرات کالاهای صنعتی در ایران طی دوره 1385-1379 با استفاده از داده های تابلویی اختصاص داشت، بیانگر این است که متغیرهای توضیحی سرمایه انسانی، ارزش افزوده کارگاه های صنعتی و صادرات صنعتی با وقفه یک ساله اثر مثبتی بر صادرات کالاهای صنعتی در نمونه مورد بررسی دارد و متغیرهای تقاضای داخلی کالاهای صنعتی و متغیر رابطه مبادله دارای اثر منفی بر صادرات کالاهای صنعتی در نمونه مورد بررسی هستند. جهت بررسی استحکام مدل تحقیق از دو رویکرد استفاده گردید. نخست برای سرمایه انسانی از شاخص های متعددی استفاده گردید و سپس متغیر شاخص قیمت کالاها و خدمات مصرفی جایگزین متغیر رابطه مبادله شد. نتایج برآورد نشان داد که تمامی متغیرهای اصلی تحقیق علامت ضرایب خود را حفظ نمودند، و این حاکی از استحکام نتایج برآورد مدل اصلی تحقیق بود. به این ترتیب می توان نتیجه گرفت که فرضیه تحقیق مبنی بر مثبت بودن اثر سرمایه انسانی بر صادرات کالاهای صنعتی را نمی توان رد کرد. در نهایت با توجه به نتیجه آزمون فرضیه، مبانی نظری و مطالعات تجربی مرور شده می توان نتیجه گرفت که سرمایه انسانی (تحصیلات عالی حداقل کارشناسی) اثر مثبتی بر صادرات کالاهای صنعتی در ایران دارد. بنابراین آموزش عالی به توسعه توانایی های نیروی کار می انجامد. هر چه میزان تحصیلات بالاتر باشد، فرآیند یادگیری مسائل پیچیده فنی و حرفه ای با سهولت و دقت بیشتری فرآهم می شود و سطح مهارت های افراد را ارتقاء می بخشد. در این صورت، آموزش در سطوح بالاتر به تولید بیشتر کالاهای صنعتی دامن می زند و زمینه صادرات کالاهای تولید شده را فرآهم می کند. 6-4- توصیه های سیاستی با توجه به اینکه سرمایه انسانی (شاغلان دارای تحصیلات عالی حداقل کارشناسی) به عنوان یکی از عوامل تعیین کننده صادرات کالاهای صنعتی مطرح بوده و همچنان که این مطلب در مورد ایران نیز جایگاه ویژه ای دارد، لذا اتخاذ سیاست های مناسب برای افزایش صادرات کالاهای صنعتی به گونه ای که موجب رشد و توسعه اقتصاد کشور گردد و از طرفی دیگر، وابستگی به درآمدهای نفتی را کاهش دهد، از اهمیت خاصی برخوردار است. بنابراین با توجه به یافته های حاصل از این تحقیق، موارد زیر به عنوان پیشنهادهای سیاستگزاری ارائه می شوند. • نتایج کسب شده بیانگر این مطلب است که برای دستیابی به توسعه صادرات صنعتی و نیز رشد اقتصادی، سرمایه گذاری در نیروی انسانی در کنار سایر عوامل مورد نیاز می باشد، زیرا سرمایه-گذاری در منابع انسانی که عبارت است از: آموزش و تربیت نیروی انسانی برای کسب مهارت های مختلف و پیشبرد امر تولید، می تواند با بالا بردن سطح مهارت و تخصص نیروی کار، موجب ارتقای کیفیت تولید شده و به افزایش کارآیی استفاده از سرمایه های مادی و به کارگیری بهینه آنها منجر شود. در این راستا، تأکید این مطالعه بر تحول بخش صادرات کالاهای صنعتی با تغییر سطح و کیفیت تحصیلات عالی در کشور می باشد. به طوری که افزایش سطح مهارت نیروی انسانی از طریق تنظیم برنامه های آموزشی و تحقیقاتی که در ایران عمدتاً در سطح کارشناسی و به بالا میسر است، می تواند زمینه ساز این دگرگونی باشد. با توجه به نوسانات شدید نفت و پایان پذیر بودن منابع نفت توصیه می شود که زمینه های ایجاد خلاقیت و مهارت نیروی انسانی از طریق آموزش عالی گسترده فراهم آید. بدین ترتیب، سرمایه گذاری در نیروی انسانی، با ارتقای سطح مهارت و تخصص نیروی کار زمینه بهبود بهره وری عوامل تولید را فراهم می آورد و موجب افزایش کمی و کیفی تولیدات صنعتی می گردد. کمیت و کیفیت برتر تولیدات، منجر به ایجاد مزیت نسبی در گروه کالاهای صادراتی می شود، به طوری که زمینه رقابت در بازارهای جهانی را فراهم می آورد. بنابراین برای ایجاد تعامل بین نیازهای آموزشی و تخصصی نیروی انسانی مورد نیاز بخش صنعت با برنامه-ها و محتوای دروس آموزش رسمی کشور باید موارد زیر را مد نظر قرار داد. 1- دانشگاه ها و مراکز عالی با بخش های تولیدی و صنعتی جامعه ارتباط برقرار کنند و از نیازهای شغلی آنها مطلع گردند و در جهت نیازهای آن بخش ها به تربیت نیروی انسانی بپردازند. 2- سیاستگزاران اقتصادی به حمایت و تشویق بخش صنعت کشور برای استخدام نیروی انسانی متخصص با تحصیلات عالی بپردازند. • بر اساس نتایج بدست آمده، صادرات کالاهای صنعتی، نسبت به تغییرات ارزش افزوده صنعتی، تقاضای داخلی کالاهای صنعتی و صادرات صنعتی با وقفه یک ساله، واکنش نشان می دهد و این مطلب، بیانگر تأثیرپذیری صادرات کالاهای صنعتی، نسبت به ساختار تولیدی صنایع کشور است. چنانچه شرایط تولیدی این بخش اقتصاد همواره رو به بهبود باشد و اصلاحات ساختاری در آن تداوم داشته باشد، می تواند عامل مهمی در توسعه صادرات کالاهای صنعتی باشد. برای افزایش صادرات کالاهای صنعتی پیشنهاد می شود سیاستگزاران اقتصادی با اعمال سیاست های مناسب انگیزه، ظرفیت و توان تولید داخلی را تقویت نموده و رشد اقتصادی را تسریع نمایند.
مصطفی صالحی اردکانی سید محمود موسوی
پل تیلیش، الهیدان بزرگ معاصر، در باب چیستی ایمان و چگونگی رابطه آن با عقل نظریه ای ویژه، ارائه داده است. به نظر او، ایمان نه علم به حقیقتی است، نه اعتقاد به گزاره ای، نه اختیار عقیده ای، و نه احساس شخصی خاصی نسبت به کسی یا چیزی. هر چند همه این-ها در ایمان نقش دارند، اما ایمان مساوی اینها نیست. ایمان از نگاه او به عنوان حالت دلبستگی واپسین، عمل کل شخصیت است که در محور حیات شخصی روی می دهد وکل شخصیت را دربر می گیرد. او عقل را به عقل ابزاری و هستی شناختی تقسیم کرده، می گوید: عقل ابزاری که به معنای روش علمی، دقت منطقی و محاسبه گری فنی است صورت انحطاط یافته عقل هستی شناختی است که به معنای مبدأ معنا و ساختار، و اساس معیارها و اصول است. تیلیش معتقد است که عقل و سایر حیثیت های شناختی، چون علم، قدرت قضاوت درباره ایمان را ندارند. حقیقت ایمان، کاملا برکنار از حقیقت عقل است. این تلقی او، همچنین دیدگاه غیر شناختاریش درباره ایمان از سوی منتقدان مسیحی مورد نقد واقع شده است. ما در این نوشته، دیدگاه تیلیش را با توجه به مبانی اسلام نیز مورد بررسی قرار داده و اثبات کرده ایم که دیدگاه او نمی تواند با رهیافت اسلام، در باب عقل و ایمان همسو باشد.
حسن عبدی به
تاثیر سرمایه گذاری زیربنایی بر رشد اقتصادی یکی از مباحث مهم و اساسی در رشد و توسعه اقتصادی محسوب می شود، چرا که تهیه و تدارک این سرمایه ها یکی از راههایی است که دولت ها می توانند با استفاده از آن رشد اقتصادی را بهبود ببخشند. در کشورهای در حال توسعه، بخش خصوصی یا سود حاصل از سرمایه گذاری زیربنایی را در بلندمدت مناسب تشخیص نمی دهد و یا فاقد ابزارهای مالی است که بتواند اجرای این پروژه ها را به عهده بگیرد. بنابراین، انتظارمی رود که دولت تعهدات اجرای پروژه های زیربنایی را قبول کند تا شرایط مناسبی برای رشد و توسعه اقتصادی ایجاد شود.این پژوهش با هدف بررسی اثر سرمایه گذاری های زیربنایی صورت گرفته توسط دولت بر رشد اقتصادی در ایران طی سال های 1350 تا 1386انجام یافته است. نتایج آزمون هم انباشتگی جوهانسون- جوسیلیوس نشان از تاثیر مثبت سرمایه گذاری زیربنایی دولتی بر رشد اقتصادی در بلندمدت دارد اما نتایج مدل تصحیح خطای برداری(vecm)نشان می دهد که در کوتاه مدت سرمایه گذاری زیربنایی دولتی تاثیر معنی داری بر رشد اقتصادی ندارد.
عیسی مهدوی خو یارعلی کرد فیروزجایی
مسأله شناخت و ارزیابی اعتبار آن، یکی از مباحث اساسی معرفت شناسی است و سرآغاز همه علوم می باشد. شناخت هستی و احوالات آن، فرع بر اعتقاد به امکان شناخت و صحت عملکرد ذهن و واقع نمایی یافته های آن می باشد. در مکتب حکمت متعالیه، علم عبارت است از مطلق ادراک، چه ادراک تصوری و چه ادراک تصدیقی، چه یقینی چه غیر یقینی. فلاسفه اسلامی معتقدند که وقتی انسان به اشیای خارجی علم پیدا می کند، ماهیّتی عین همان ماهیّت خارجی در ذهن موجود می شود و فرق این دو ماهیّت به این است که یکی به وجود ذهنی موجود شده است و دیگری به وجود خارجی موجود بوده است. وجود صورتهای اشیاء خارجی در ذهن را «وجود ذهنی» اشیاء می گویند. فلاسفه حکمت متعالیه نیز درباره حقیقت علم و آگاهی نسبت به اشیاء خارجی، به بحث و گفتگو پرداخته اند. عده ای گفته اند که نسبت علم به موجودات عینی، همان حصول ماهیت شیء خارجی در ذهن است؛ صورت ذهنی ما، ظهور ماهیت و ذات شیء خارجی است. البته در مقابل این دیدگاه، اقوال دیگری مثل قول به شبح و اضافه نیز وجود دارد. ملاصدرا به اصالت وجود و اعتباریت ماهیت قائل است و طبق این دیدگاه، حقیقت انطباق به این همانی و وحدت تشکیکیِ عینیِ وجود برترِ ماهیت و وجود خاص آن بازمی-گردد. در اصطلاح، سلسله تشکیکی وجود، هر مرتبه کامل تری بر مرتبه ناقص تر، منطبق است؛ یعنی نحوه وجود کامل است که انطباق بر ناقص را ایجاب می کند. این انطباق و این همانی عینی، در ذهن، به صورت وحدت و این همانی ماهوی مراتب مذکور منعکس می-شود؛ به این نحو که هر مرتبه کامل تری، هم وجود خارجی برتر ماهیات مراتب ناقص تر است و هم در مقایسه با وجود خارجی خاصِ محقق یا متصور این ماهیات، وجود ذهنی آنهاست. به نظر حکمای اسلامی مسئله حکایتگری و انکشاف علم نسبت به معلوم و تطابق میان آندو متکی بر اتحاد ذاتی و ماهوی است؛ زیرا بی شک وجود خارجی با وجود ذهنی مغایرت دارد و هیچ کس نمی گوید در هنگام علم موجود خارجی به ذهن منتقل و نزد او حاضر می گردد. بلکه بی گمان وجودی دیگر و مستقل است. حکمای اسلامی از طریق اتحاد ماهوی میان وجود ذهنی و وجود خارجی فاصله میان ذهن و خارج را برداشته و کاشفیت و حکایتگری و انطباق را حلّ کرده اند.
حسن عبدی حمید پارسانیا
تحقیق حاضر با این پرسش آغاز می شود که «چه انتقادهایی بر ساختارگرایی سوسور و دلالت های آن در علوم اجتماعی وارد است؟» فرضیه یا همان پاسخی که در تحقیق حاضر به این مسأله ارائه شده است این است که ساختارگرایی سوسور بر برخی از اصول و مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی استوار گشته است که این اصول و مبانی دلالت های مشخصی در شکل گیری نظریه های ساختارگرایانه در علوم اجتماعی داشته است. از جمله این اصول و مبانی می توان به ربطی دانستن معانی، نفی اصل واقعیت و نادیده گرفتن فاعل شناسا اشاره کرد. این اصول و مبانی از منظر فلسفه صدرایی با اشکالات مهمی مواجه است که فقدان پاسخ روشنی از سوی سوسور و سایر مدافعان ساختارگرایی، موجب تزلزل اصل نظریه ساختارگرایی و دلالت های آن در علوم اجتماعی می شود.
عیسی اسکندری لیری شمس الله مریجی
تبیین و تفهم دو روش مهم و مطرح در علوم اجتماعی برای بررسی مسایل اجتماعی هستند که هر کدام پیروان خاص خود را دارند.یکی از پیروان روش تفهمی پیتر وینچ است. او سعی کرد با استفاده از اندیش? ویتگنشتاین دربار? زبان و بازی های زبانی، دیدگاه جدیدی را در باب روش تفهمی ارائه کند.او بر اساس اندیشه های ویتگنشتاین میان علوم طبیعی و علوم اجتماعی تفاوت قائل شد و هر یک از این دو حوزه را دارای جهان مخصوص به خود و در نتیجه روش خاص خود دانست.وینچ مفهوم قواعد اجتماعی را از ویتگنشتاین گرفت و آن را در تحلیل های اجتماعی خود وارد ساخت و افق های جدیدی را در تحلیل های اجتماعی بر اساس روش تفهمی، گشود.در این تحقیق سعی نمودیم تا با تکیه بر آراء محقق اصفهانی در باب زبان و اعتباریات،به نقد نظری? زبانی ویتگنشتاین و اندیش? اجتماعی وینچ بپردازیم.فصل اول به کلیات تحقیق اختصاص دارد.در ادامه به توضیح آراء ویتگنشتاین و وینچ در فصل دوم و آراء محقق اصفهانی در فصل سوم پرداخته ایم. فصل چهارم نیز به مقایسه نظرات و بررسی انتقادی نظریات ویتگنشتاین و وینچ اختصاص دارد.انتقادها در دو بخش صورت گرفت.بخش نخست انتقاد از مفاهیم اساسی اندیشه های ویتگنشتاین و وینچ بود و در بخش دوم به انتقاد از کلیت نظریات ویتگنشتاین و وینچ و برخی نتایج این نظریات پرداختیم.ابهام در مفاهیم اساسی،نسبیت،نادیده گرفتن فردیت،قطع ارتباط قواعد اجتماعی با واقعیت،عدم توجیه مفاهیم کلی،وجود تناقض در این اندیشه ها و ... از جمل? این انتقادها هستند.
حسینعلی عربی حسن عبدی
چکیده تحقیق حاضر با این پرسش آغاز می شود که «چالشهای فردی و اجتماعی امانتداری در اخلاق اسلامی با روی کرد اخلاق کاربردی» کدام است؟ این پژوهش به منظور شناسایی چالش های فضیلت اخلاقی امانت داری و جستجوی راهکارهایی برای ترویج ونهادینه کردن این فضیلت اخلاقی در فرد و جامعه تدوین شده است. در این تحقیق با به کارگیری روش تحلیلی- توصیفی در کنار استفاده از روش نقلی به بررسی پرداخته شده است. با عنایت به اهمیت و ضرورت اخلاق کاربردی در جوامع فعلی؛ سازمان ها، نهادها و شرکت ها سعی کردهاند تا در کنار تقویت فضائل اخلاقی؛ امانت داری را به عنوان یک فضیلت مهم و بنیادین در افراد خود نهادینه کنند تا به اهداف خود نایل شوند. در پژوهه حاضر این نتیجه حاصل گردیده است که در اخلاق اسلامی امانت داری یکی از فضیلت هایی به شمار می رود که شاخص و نشانه ایمان و دین داری است و کسی که امانت دار نباشد، دین ندارد و در مبانی نظری اخلاق اسلامی، جهان بینی امانت دارانه حاکم است و امانت داری؛ جهان شمول، مطلق و استثنا ناپذیر است. بر اساس داده های تحقیق با تقویت مبانی نظری و نهادینه کردن فرهنگ امانتداری و رفع تزاحمهای پنداری با اقداماتی از قبیل: درونی کردن امانت داری،افزایش آگاهی ها، تقویت فطرتمداری، معرفی الگوهای امین، تشویق و تقدیر از افراد و سازمانهای امانتدار، معرفی ویژگیهای جامعه آرمانی، تقویت روحیه کارهای جمعی، ترویج اخلاق سازمانی، تهیه منشور اخلاقی برای حرفههای مختلف، ایجاد کرسی های اخلاق حرفه ای در مراکز علمی، گسترش اخلاق کاربردی در سازمانها و نهادها می توان چالشها را برطرف نمود. کلیدواژگان: اخلاق، امانت، چالش، علم اخلاق، اخلاق کاربردی، اخلاق حرفهای، ارزش اخلاقی، تزاحم.
منصور محمدی حسن عبدی
این پژوهش در شش فصل به بار نشسته است . در فصل اول بیان شد که از آنجاییکه : 1- زیر بنای استقلال سیاسی و اقتصادی یک جامعه، در گرو استقلال فرهنگی است 2- و بخشی از پروسه دست یابی به استقلال فرهنگی ، در گِرو تکوین علوم مورد نیاز، مخصوصا، علوم اجتماعی بومی است 3- و برای تکوین علوم اجتماعی بومی، بسترسازی معرفتی و نظری، امری لازم و ضروری است 4- و بخشی از این بسترسازی، در حیطه ی توجه، به بنیان های نظری علوم و پرداختن به توان بالقوه ی بنیان های فلسفی، در هرجامعه است 5- و بخشی از بحث توجه به بنیان های نظری علوم و پرداختن به توان بالقوه ی بنیان های فلسفی، در گرو اجرای مطالعات تطبیقی در این خصوص است . 6- و با توجه به این که، اصل علیت و ضرورت علی، از اساسی ترین بنیان های زیربنایی در شکل دهی و تکوین نظریه های علمی در حیطه های طبیعی و اجتماعی و اتخاذ روش، در علوم است، بنابراین، بررسی تطبیقی علیت و ضرورت علی، در جهت تکوین علوم اجتماعی ، لازم وضروری است و یکی از بنیان های نظری شکل گیری علم بومی محسوب می شود . 7- و با توجه به اینکه، دو مکتب رئالیسم انتقادی و حکمت متعالیه، دو جریان فکری در جهان غرب و اسلام هستند که مورد توجه اندیشمندان در دهه های اخیر قرار گرفته اند و هر کدام از این دو ، ادعای توانایی برای ایجاد مکاتب علمی جدیدی را در قبال جریان علمی غالب در مجامع علمی، یعنی پوزیتویسم را دارند . به دلایل فوق این پژوهش ، با انتخاب موضوع " بررسی تطبیقی علیت و ضرورت علّی در رئالیسم انتقادی و حکمت متعالیه و تاثیر آن در روش شناسی علوم اجتماعی " شکل گرفت . روش بکار رفته در این پژوهش نیز استفاده از تحلیل عقلی بوده است در فصل دوم این پژوهش، به صورتی خلاصه تبیین کردیم که : بین منبع معرفت و نوع نگاه به علیت و اتخاذ رویکرد و روش، در علوم اجتماعی ، رابطه ای منطقی وجود دارد و ما برای بررسی دقیق تر نوع نگاه هر کدام از رئالیسم انتقادی و حکمت متعالیه ناچاریم ببینیم که منابع معرفتی هر کدام چه هستند و آن منابع، اقتضای چه نوع نگاهی به علیت را دارند . در فصل های سوم و چهارم به همین ترتیب عمل شد به این معنا که بعد از کسب یک سری اطلاعات اجمالی در رابطه با هر کدام از دو مکتب ، به مقایسه و تحلیل منابع فهم و بدنبال آن، نوع نگاه هر کدام از رئالیسم انتقادی و حکمت متعالیه به علیت وضرورت علی پرداخته شد و بیان شد که رئالیسم انتقادی، اعتقاد به فلسفه علم داشته و اصول هستی شناختی خود را مدیون تحلیل عقلی، فعالیت های صورت گرفته در صحنه علم تجربی است . به عبارت دیگر، علیت در رئالیسم انتقادی، صرفا از تحلیل علم و روابط موجود در آن و به نوعی از پیوستگی ضروری حاصل از مشاهده و تحلیل اقتران و توالی کشف بدست می آید، بنابراین، صرفا ، مربوط به عالم مادی است و کاربردش، صرفا به علیت در پدیده های طبیعی و یا علیت مربوط به جهان ماده و موضوعات و مسائل آن مربوط می شود اما حکمت متعالیه، اصول هستی شناختی خود را مدیون تحلیل عقلی مفاهیم بدیهی از قبیل وجود است و علیت مورد نظر حکمت متعالیه، به عنوان یکی از تقسیمات کلی وجود، مطرح است که با سببیتهای طبیعی، متفاوت است . و بدین ترتیب، حکمت متعالیه، به تحلیل اصل وجود پرداخته و علیت را اعم از کیفیت ارتباط یک شیء، با عوارض خود، اشیاء دیگر، عالم مجرد و یا ارتباط بین عالم ذهن و عالم واقع می داند و بیان شد که هرکدام از این نوع نگاه ها به علیت، پیامدهای خاص خود را در صحنه علوم دارد . مثلا اگر ما صرفا قائل به این باشیم که تنها منبع معرفت ، حس و تجربه حسی است ، مبتنی بر این منبع معرفتی، واقعیات و اشیاء ، را بصورت واقعیتی عینی و خشک خواهیم دید و در تحلیل متغیرهای اقتصادی یا سیاسی و یا دینی جامعه، این متغیرها را صرفا، بصورت متغیرهای عینی و رابطه بین آنها را به صورت ارتباط دو یا چند شیء عینی و علیت و ارتباط بین آنها را به صورت علیتی انضمامی(علت - نتیجه) خواهیم دید . زیرا آنچه حس وتجربه به ما می دهد صرفا، آن چیزی است که حس وتجربه، توان دست رسی به آن را دارد می باشد که، همان ظواهر امور و بخش سخت اشیاء و واقعیات است ، و این نوع نگاه به علیت، منجر به پذیرش تبیین و پیش بینی، به عنوان یک روش تحقیق، در علوم اجتماعی و علاوه بر آن، تثبیت روش های کمی برای کشف و ارزیابی واقعیات اجتماعی در علوم اقتصادی ، سیاسی ، جامعه شناسی و غیره خواهد شد . اما اگر منبع معرفتی ما، صرفا ، حس و تجربه حسی نباشد بلکه آنگونه باشد که در رئالیسم انتقادی و حکمت متعالیه جاری است نتایج دیگری به بار خواهد آمد . در این رابطه ، بطور کلی نتایج حاصل آمده از این تحقیق را می توان در جدول زیر نشان داد . مکاتب محورهای بررسی و تطبیق رئالیسم انتقادی حکمت متعالیه منابع معرفتی علم تجربی وتحلیل پراتیک های علوم ( فلسفه علم ) علم تجربی، عقل ، شهود، وحی علیت علیت عمقی علیت انضمامی +علیت عمقی ( علیت عام) ضرورت علی ضرورت طبیعی ضرورت طبیعی+ ضرورت منطقی پیامدهای روش شناختی در علوم اجتماعی تبیین عمقی تبیین انضمامی وپیش بینی کننده + تبیین عمقی (کثرت گرایی روش شناختی) ابزار های تحقیق تحقیق ژرفا نگر با استفاده از ابزارهایی از قبیل مشاهدات، شواهد آزمایشی ، تفسیرها ، استدلال نظری ، گفت وگو، و.. استفاده از ابزارهای مورد نیاز در روش های کمی و کیفی و استفاده ازابزارهایی از قبیل مشاهدات، شواهدآزمایشی، تفسیرها ، استدلال نظری ، گفت وگو، و... به اضافه روش های بهره گیری از متون دینی و تهذیب نفس برای بهره گیری از شهود و عقل . همانگونه که ملاحظه می شود ، در رئالیسم انتقادی، منابع معرفت علم تجربی و علاوه بر آن، تحلیل عقلانی محسوسات یا فعالیت های صورت گرفته در علم تجربی است و مبتنی بر این منابع، مخصوصا تحلیل عقلانی فعالیت های علوم، به اصول هستی شناسی خود مانند علیت می رسد و این مسیر را با استفاده از استدلال استعلایی، یعنی حرکت از چیزی که به صورت محسوس موجود است به سمت آن چیزی که امکان وجود این محسوس را فراهم آورده است طی می کند . بدین صورت ، رئالیسم انتقادی ، اعتقاد به علیت عمقی که به معنای کیفیت ارتباط یک شیء با حالات و عوارض خودش است پیدا می کند و نه کیفیت ارتباط بین دوشیء مختلف . به این ترتیب ، رئالیسم انتقادی ، علیت را، ارتباط علی ساختار درونی شیء با عوارض و نمودهای خود می داند و کیفیت این ارتباط را نیز به نحو ضروری می داند پس علیت و ضرورت را قبول دارد اما آنرا محدود به درون یک شیء، و به عبارتی دیگر ساختار یک شیء با نمودهایش می داند نمودهایی که می تواند آشکار شود و یا به سبب موانعی آشکار نشود و به این ترتیب ، موضوع علم را نیز صرفا یک شیء خاص می داند و تبیین را نیز به معنای فهم ساختار و مکانیسم درونی شیء یا همان تببین عمقی می داند . و ابزارهای این تبیین را نیز ابزارهای مورد نیاز برای یک تحقیق ژرفانگر از قبیل مشاهدات ، شواهدآزمایشی ، تفسیرها ، استدلال نظری ، گفت وگو، ومانند آن می داند . در مقابل، حکمت متعالیه، نیز همانند رئالیسم انتقادی، قائل به این است که ، همه ی شناخت و دانش نظری که نیاز داریم یا امکان کسب آن هست، صرفا از راه تجربه حسی و آزمایشگاهی فراهم نمی شود. بلکه فلسفه نیز، کارکرد شناختی دارد ، اما فلسفه ای که ملاصدرا وحکمت متعالیه برای شناخت هستی به آن معتقد است فلسفه علم نیست ، بلکه فلسفه ای است که از نظر موضوع و مبادی مستقل شناخته میشود و وابسته به علوم تجربی نیست زیرا موضوعش "موجود بما هو موجود" بوده و مبادی عمدهاش بدیهیات اولیه است به عبارت دیگر، از نظر رئالیسم انتقادی، کارکرد فلسفه، صرفا تحلیل آن دسته مفاهیمی است که در پراتیک علم، وجود دارد، اما از نظر حکمت متعالیه، کارکرد فلسفه، تنها تحلیل مفاهیم مربوط به پراتیک علم، نیست بلکه تحلیل کل مفاهیمی است که در ذهن انسانی، در رابطه با اصل وجود ، موجود است . و نتیجه این می شود که در حکمت متعالیه، علیت دارای یک معنای عام می داند یعنی : 1- علیت را کیفیت ارتباط یک شیء، با عوارض خود، یعنی علیت عمقی مورد نظر رئالیسم انتقادی ، می داند 2- علیت را کیفیت ارتباط یک با اشیاء دیگر، یعنی علیت انضمامی مورد قبول پوزیتویست ها می داند 3- علیت را کیفیت ارتباط بین عالم مجرد و عالم ماده یعنی اثبات علت العلل و بدنبال آن اثبات نبوت و دین و ارش ها وتفاسیر وتبیین های دینی از واقعیات طبیعی و اجتماعی می داند 4- علیت را کیفیت ارتباط بین عالم ذهن و عالم واقع، یعنی اثبات امکان علم مطابق با واقع، هم می داند و بدین ترتیب در حکمت متعالیه هم تبیین عمقی مورد نظر رئالیسم انتقادی و هم تبیین انضمامی مورد نظر پوزیتویست ها پذیرفته می شود البته این پذیرش طابق نعل به نعل نیست بلکه محدود به بعضی از شرایط است مثلا تبیین انضمامی را مشروط به وجودحکم یقینی عقل، یا منابع دیگری مانند شهود و وحی می پذیرد . و علاوه بر آن، حکمت متعالیه ، با اثبات علت العلل و مسائل حول وحوش آن، زمینه را برای ورود دین وارزش های دینی به عرصه تبیین وارزش گذاری ونقد علم اجتماعی باز می کند و قائل به استفاده از انواع ابزارهای مورد نیاز برای این نوع از تبیین ها هم می شود ابزارهایی از قبیل روش های کمی و کیفی و استفاده ازابزارهایی از قبیل مشاهدات، شواهدآزمایشی، تفسیرها ، استدلال نظری ، گفت وگو، و... به اضافه روش های بهره گیری از متون دینی و تهذیب نفس برای بهره گیری از شهود و عقل ومانند آن وبه عبارتی قائل به کثرت روش شناختی می شود . این نتیجه گیری را می شود بدین عبارات خلاصه کرد : نتیجه اول : پذیرش کثرت گرایی روش شناختی در علوم اجتماعی . نتیجه دوم : امکان رجوع به متون دینی در جهت تبیین بهتر و فهم و سیاست گذاری در علوم اجتماعی نتیجه سوم : استفاده از ابزارهای دیگر، علاوه بر ابزارهای مرسوم، در روش های تحقیق کمی وکیفی مانند ابزارهای مورد نیاز در بررسی و فهم متون دینی و همچنین ابزارهای مربوط به ایجاد زمینه، برای کشف و شهود عقلانی و قلبی ...در علوم اجتماعی .
سید احمد غفاری قره باغ احمد واعظی
نظریه تطابقِ عوالم بیان کننده این ایده است که اگر موجودی در مرتبه ای موجود باشد، از آنجا که مرتبه وجودی و تشکیکیِ مقدم بر او، باید کمالی بیش از او داشته باشد، پس مرتبه بالاتر، وجود جمعی مرتبه پایین تر خواهد بود؛ در این نوشتار، اثبات نموده ایم که عاملِ حکایت و نشان گریِ صورت ذهنی از شیءِ خارجی، این همانیِ وجودی و تطابقِ وجودیِ موجود برترِ مثالی نسبت به موجود مادی است؛ زیرا بر اساس اصالت وجود و نظریه تشکیک وجود، نمی توان سخن از مناط بودن و منشأ بودن عینیت ماهوی در کاشفیت نمود؛ پس در هر صورت، این همانیِ وجودیِ وجود جمعی و وجود خاصِّ ماهیت، منشأ علم می باشد؛ ملّاصدرا ره بر صدوری بودن رابطه نفس و صورت ذهنیِ حسی و خیالی اصرار می ورزد؛ لیکن صدرا ره معتقد است نفس، مشاهده و علم حضوری به وجود عقلی دارد و همین مشاهده، عبارت از ادراک عقلی است؛ صدرا ره برای وجود، سه عالَم و سه مرتبه معرفی می کند؛ عالَمِ ماده و عالَمِ میانه یا مثال و عالَمِ عقل؛ صدرا ره در برخی از عبارات خویش، سخنی درباره دو گونه تحقّق برای ماهیت می کند؛ از نگاه صدرا ره گاهی مصداق، بگونه ای است که کاملاً یعنی هم به لحاظ کمالات و هم به لحاظ محدودیات و نقصان ها،تابعِ ماهیت است؛ صدرا ره به چنین مصداقی، تعبیر به " فرد ، وجود بالفعل و وجود تفصیلی و وجود خاصّ " می کند. وی در قبالِ این نحوه از وجود، به مصداقی دلالت می کند که دارای کمالات وجودی آن ماهیت است، لیکن محدود به حدود آن ماهیت نیست. به این وجود،وجود جمعی اطلاق می گردد؛ نظریه وجود جمعی، قرائت دقیق تر و جامع تری نسبت به نظریه مثال های افلاطونی است؛ چرا که نظریه مثُلِ افلاطون، صرفاً متمرکز بر یافتنِ "فرد "عقلی برای انواعِ جسمانی است؛ فارغ از چالش تشکیک در ماهیت، این نظریه در تبیینِ افراد مثالی به معنی افراد برزخی و یا فرد الهی برای انواعِ جسمانی، قاصر است.
علی سرخه حسن عبدی
مبنای صحت و ارزش معرفت شناختی علوم حصولی،علم حضوری است. علم حضوری مبتنی است بر معنایی بسیط از عینیت که بدون واسطه در ذهن فاعل شناسا حضور دارد .از دیدگاه فیلسوفان مسلمان، علم حصولی تکیه گاه خوبی برای معرفت شناس نیست؛ چرا که با مشکل ضمانت صدق، مواجه است.این امکان فقط در علم حضوری برای ما متصور است نه در علم حصولی چون در علم حضوری، خطا قابل طرح نیست. از آنجا که در علم حضوری، حقیقت عینی معلوم، هست و جایی برای صورت و معلوم بالذات نیست، مسئله حکایت، مطابقت، صدق و کذب قابل طرح نیستند. دلایل خطاناپذیری علم حضوری عبارتند از:عدم واسطه (صورت)،اتصال وجودی(اتحاد عالم با معلوم)،اتحاد علم و معلوم،عدم اتصاف به قواعد منطقی و مفهومی،بازگشت علم حصولی به علم حضوری. در پاسخ به تمام شبهات علم حضوری می توان گفت: علم حضوری با علم حصولی همراه است.یعنی در کنار هر علم حضوری یا شهودی،یک علم حضوری نهفته است؛علاوه بر این ذهن بعد از علم حضوری یا حصولی،یک تفسیر از آن ارائه می دهد؛که گاه این تفسیرها با خود آن علم حصولی نیز تطابق ندارد.باید میان «علم حضوری» و «علوم حصولی» همراه آن، که یا تعلیل و علت یابی اند یا تعبیر و تفسیر، تفکیک کرد و از تعمیم احکام یکی به دیگری خودداری کرد.با این حال شخصی بودن علم حضوری مانع انتقال فهم و بین الاذهانی بودن آن نیست. ذهن همواره مانند دستگاهی خودکار، از یافته های حضوری عکس برداری می کند و صور یا مفاهیم خاصی را در خود فراهم کرده، بایگانی می کند، سپس بر اساس دانسته های خود، آنها را تفسیر و تبیین می نماید و علت پیدایش آنها را می کاود و به تجزیه و تحلیل می پردازد. این فعالیت های ذهنی، که بسیار سریع انجام می گیرند، غیر از علم حضوری اند ؛اما تقارن و همزمانی آنها با علم حضوری منشأ اشتباه می گردد. بدین سان، اشخاص آنچه را با علم حضوری می یابند واقعیت و هستی شان است منهای ماهیات یا مفاهیمی همچون مجرّد یا جوهر یا مدبّر بدن بودن. در مرتبه علم حضوری به خود، حتی مفهوم «من» نیز علمی حصولی است.
علی فلاح مرقی محمود رضا ملایی نیا
تخلیه کننده های تحتانی در سد ها به منظور تخلیه مخزن، کنترل آبگیری اولیه مخزن، تأمین نیاز های آبی پایین دست و تخلیه سیلاب حین ساخت سد به کار می روند. جریان در تونل تخلیه کننده تحتانی توسط دریچه به دو جریان تحت فشار و جریان سطح آزاد تقسیم می شود. با باز شدن دریچه یک تخلیه کننده، جریانی با سرعت زیاد از زیر دریچه به پایین دست تونل منتقل می شود. بنابراین به منظور جلوگیری از فشار های منفی و پدیده کاویتاسیون، مجرای هوا بلافاصله بعد از دریچه نصب می شود. هدف اصلی از این تحقیق شبیه سازی جریان هیدرولیکی مجرای اصلی تخلیه کننده تحتانی سد رودبار لرستان و در نتیجه تعیین مقادیر فشار منفی، اندیس کاویتاسیون در مجرا و بررسی تشکیل امواج دم خروسی در تونل تخلیه کننده سد مذکور می باشد. به منظور مش بندی هندسه از نرم افزار gambit استفاده شده است. همچنین برای مدل سازی جریان آشفته از مدل آشفتگی k-? و مدل سازی جریان چند فازی از مدل های حجم سیال و اختلاط استفاده شده است. مقادیر پارامتر های مختلف جریان به ازای بازشدگی های مختلف دریچه 20 و 60 و 100 درصد با استفاده از مدل عددی به دست آمده است. نتایج حاصل از مقایسه مدل عددی و مدل فیزیکی در بازشدگی 100 درصد دریچه، مبین قابلیت بالای مدل عددی در پیش بینی شکل جریان، تعیین نقاط بحرانی، بدست آوردن پارامترهای مورد نیاز جریان و تحلیل جریان در مجاری تخلیه کننده تحتانی می باشد. علاوه بر این، نتایج نشان می دهد که مدل عددی می تواند شکل جریان باله ای روی جداره مجرا، طول جت پس از پله اول و دوم و دبی جریان را با دقت بالایی در مقایسه با مدل فیزیکی پیش بینی نماید. همچنین میزان هوادهی لازم، و نیز دبی هوای ورودی به تونل محاسبه و مورد مقایسه قرار گرفته است. با بررسی اندیس کاویتاسیون مشخص شد پایین دست دریچه در فاصله پله اول و دوم امکان رخداد کاویتاسیون وجود دارد؛ لذا بایستی از پوشش فولادی مناسب جهت حفاظت سطوح استفاده گردد.
رضا باذلی حسن عبدی
مبناگرایی کهن ترین دیدگاه درباره ساختار و شاکله توجیه به شمار می رود. اغلب حکمای مسلمان در دو حوزه تصورات و تصدیقات قائل به قرائت خاصی از مبناگرایی هستند. در مبناگرایی اسلامی، معارف چه تصوری و چه تصدیقی به دو قسم بدیهی و نظری تقسیم می شوند. معرفت های نظری مبتنی بر معرفت های بدیهی بوده، توسط آنها معلوم می گردند؛ اما معلومات بدیهی، بی نیاز از دیگر معلومات هستند. وجه تمایز مبناگرایی اسلامی با سایر قرائت های مبناگرایی، نخست در ویژگی معلومات پایه (بدیهی بودن) و دوم در کیفیت ابتنای نظریات بر بدیهیات است. ابتنای نظریات بر بدیهیات در تصورات از طریق تعریف و در تصدیقات تنها از راه برهان شکل می گیرد. دیدگاه علامه طباطبایی در این مورد همانند دیگر فلاسفه مسلمان است؛ اما با این اختلاف که ایشان بدیهیات تصدیقی واقعی را منحصر در اولیات کرده اند. مبناگرایی به ویژه در این اواخر با سربرآوردن دیدگاه های رقیب، با چالش های جدیدی مواجه شده است. از جمله ی این چالش ها می توان به انکار باورهای پایه، نفی ویژگی خطاناپذیری باورهای پایه، استدلال ویتگنشتاین علیه زبان خصوصی، شکاکیت درباره جهان خارج، عدم تکرار حد وسط در بدیهیات و ... اشاره کرد. سوال اصلی تحقیق این است که آیا مبناگرایی اسلامی به خصوص با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی توان پاسخ گویی به شبهات جدید و دفع آن ها را دارد؟ روش تجزیه و تحلیل مطالب، روش عقلی و فلسفی و روش گرد آوری اطلاعات، روش کتابخانه ای است. نگارنده در حد بضاعت خویش، اشکالات مطرح شده را نقد و بررسی کرده و در پایان نتیجه گرفته است که بسیاری از این مناقشات بر اثر عدم درک صحیح مبناگرایی به ویژه مبناگرایی اسلامی وارده شده است. مبناگرایی اسلامی با تکیه بر فلسفه اسلامی از چنان ظرفیت و قابلیتی برخوردار است که شبهات مطرح شده به هیچ وجه یارای کنار گذاشتن و زیر سوال بردن آن را ندارند. بنابراین دیدگاه مبناگرایی به خصوص قرائت اندیشمندان مسلمان همچنان کامل ترین و بهترین نظریه ای است که در ساختار و شاکله توجیه ارائه شده است.
علی هاشمی یار علی کرد فیروزجایی
در امور عامه، ابن سینا معتقد به امکان وجود بالفعل نامتناهی در موجودات فاقد وضع است. ابن رشد معتقد است ابن سینا علاوه بر خروج از شیوه فلاسفه ی متقدم دچار تناقض گویی هم شده است،در حالی که ابن سینا خود متعرض اشکالات ابن رشد شده و آنها را دفع کرده است. ابن سینا معتقد به عروض تحلیلی وجود برماهیت است. ابن رشد هم اصل عروض وجود بر ماهیت را نقد کرده و هم آنرا مستلزم تسلسل دانسته است، در حالی که چون عروض خارجی مراد نیست اشکالات ابن رشد هم وارد نیست. از نظر ابن رشد دو نوع ممکن داریم: حقیقی و ضروری، لذا او تقسیم موجودات به ممکن و واجب توسط ابن سینا را دچار مغالطه اشتراک لفظ در مورد واژه ممکن می داند در حالی که مراد ابن سینا امکان ذاتی است و شامل هر دو نوع امکان مورد نظر ابن رشد می شود. ابن رشد وجوب غیری ممکن بالذات را مستلزم انقلاب ماهیت می داند در حالی که وجوب غیری مربوط به وجود ممکن است نه ماهیت آن. ابن رشد در بحث حدوث اولا تعلق فعل را به وجود بالقوه می داند نه بالفعل و ثانیا معتقد است جهان از سنخ اضافه نیست بلکه جوهر است پس سخن ابن سینا در مورد احتیاج جهان به فاعل، پس از احداث تام نیست . در حالی که مراد ابن سینا تعلق فعل به وجود بالفعل نیست ضمن اینکه ابن سینا معتقد است چون جهان از امکان ذاتی خود منفک نمی شود لذا همواره محتاج علت است. ابن رشد در قاعده الواحد ضمن پذیرش اصل قاعده، معتقد است ابن سینا فاعل محسوس را قیاس به فاعل غیر محسوس کرده است و همچنین تبیین نحوه صدور کثرت از واحد قابل نقد است. در حالی که ابن سینا سخن خود را معلق بر فهم درست معنای وحدت کرده و دچار قیاس فاعل نامحسوس با محسوس نشده است. در الهیات بالمعنی الاخص ابن رشد در مسأله فیض یا صدور معتقد است نظریه فیضی که ابن سینا روایت می کند اصلا معنی ندارد زیرا علت ایجادی اگر موجود را موجود کند تحصیل حاصل است و اگر معدوم را موجود کند اجتماع نقیضین است، در حالی که ابن سینا هیچکدام از این اقوال را نمی گوید او معتقد است فاعلیت در عرصه وجود است و مبدأ فیاض وجود را ایجاد می کند. در برهان صدیقین ابن رشد معتقد است که محور برهان صدیقین بر استحاله تسلسل است و طبق تعریف ابن سینا از ممکن امکان اثبات تسلسل وجود ندارد در حالی که ابن سینا به هیچ وجه برهان خود را مبتنی بر تسلسل نکرده و حتی تصریح می کند اگر قائل به تسلسل هم شدیم از پذیرش موجودٌ ما می توان وجود واجب را اثبات کرد و همین برهان صدیقین است. در مورد علم خداوند به جزئیات ابن سینا معتقد است خداوند به جزئیات علم دارد اما به نحو کلی نه به نحو جزئی. برداشت ابن رشد این است که ابن سینا منکر علم خداوند به جزئیات است در حالی که اینگونه نیست. در مسأله عدم جسمانیت خداوند خلاصه سخن ابن سینا آن است که اجزای امور جسمانی بر آنها تقدم دارند و این با مبدئیت خداوند برای ماسوی الله سازگار نیست. ابن رشد تذکر می دهد که در صورتی که ما معتقد به بساطت جسم شدیم برهان ابن سینا درباره عدم جسمانیت خداوند هم از کار می افتد، اما این سخن با مبانی ارسطویی ابن رشد سازگاری ندارد. در تحلیل معجزه انبیاء ابن سینا تحقق معجزه را ناشی از قدرت نفس نبی می داند و ابن رشد بدون تعرض به محتوای سخن ابن سینا اصل ورود به حوزه مباحث اختصاصی شرع توسط یک فیلسوف را تخطئه می کند..
حسین رضوی مظاهر محسن قمی
مسئله گوهر و صدف دین یکی از مسائل مهم و مطرح فلسفه دین، در زمان معاصر است. سوال اصلی در این مقاله این است که آیا علامه طباطبایی (ره) و امام خمینی (ره) به عنوان دو فیلسوف برجسته و معاصر اسلامی مطالبی درباره این مسئله مطرح کرده اند و آیا می توان از دیدگاه آنان تفسیری برای گوهر و صدف دین ارائه نمود؟ بسیاری از فیلسوفان دین غربی معتقدند دین دارای گوهر و صدف می باشد. از نظر برخی گوهر دین، تجربه دینی است و از نظر برخی دیگر اخلاق گوهر دین است و سایر آموزه ها صدف دین به شمار می رود. بر این اساس، دین چیزی جز همان تجربه دینی – که امری شخصی است – نمی باشد. در حالی که علامه طباطبایی و امام خمینی حقیقت دین را تجربه دینی نمی دانند، لذا چنین دیدگاهی را در مورد گوهر و صدف دین قابل پذیرش نمی دانند. برخی از نویسندگان برای تبیین گوهر و صدف دین تلاش کرده اند گوهر و صدف دین را بر پایه ذاتی و عرضی دین تفسیر نمایند. در میان عارفان نیز برخی کوشیده اند گوهر و صدف دین را بر اساس تمایز میان شریعت، طریقت و حقیقت توجیه نمایند. در این میان عدّه ای نیز گوهر و صدف دین را قابل تطبیق بر اصول و فروع دین دانسته اند. عده ای نیز معتقدند می توان از اهداف عالی و میانی دین، تعبیر به گوهر و صدف نمود. مراد از صدف در این اصطلاح عبارت است از یک امر بی ارزش و وسیله ای برای دست رسی به گوهر که پس از دست رسی به گوهر، ارزش خود را از دست خواهد داد. با بررسی آثار علامه طباطبایی (ره) و امام خمینی (ره)، می توان گفت که از نظر آنان تعبیر از آموزه های دینی به گوهر و صدف قابل قبول نیست، زیرا سراسر دین اسلام، گوهر است و در آموزه های دینی چیزی به نام صدف وجود ندارد. بنابراین از آن چه به عرضی دین، شریعت و طریقت دین، فروع دین و اهداف میانی دین تعبیر شده، نمی توان به منزله صدف دین یاد کرد. زیرا این موارد دارای ارزش ذاتی هستند، نه آن که صرفا وسیله ای برای رسیدن به حقیقت دین باشند. اما آن چه از دیدگاه این دو بزرگوار قابل قبول می باشد این است که همه آموزه های دینی دارای ارزش ذاتی بوده و تنها از نظر اهمیت در مراتب مختلفی قرار دارند، که در رأس همه آموزه های دینی مربوط به توحید قرار دارد.
حبیب الله پاکدامن حسن عبدی
چکیده: در این رساله نا واقع گرایی های کتاب دریای ایمان با تأکید بر دیدگاه علام? طباطبایی(ره) مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است. علامه(ره) بر فطری و بدیهی بودن واقعیت، تاکید دارد. از نگاه وی هستی منحصر در عالم ماده و منابع معرفت منحصر در حس و تجربه نیست. دیدگاه ایشان در مورد هستیِ امر الوهی، علم، مطابقت گزاره های دینی با واقع و نفس الامر، معناداری و معرفت بخشی گزاره های دینی گواه این است که علامه(ره) در عرصه های هستی شناسی و معرفت شناسی و در باب گزاره های دینی واقع گراست. اما در مقابل، کتاب دریای ایمان که توسط دان کیوپیت نوشته شده؛ شامل نا واقع گرایی های فراوانی در عرص? دین است. از مبانی مهم دان کیوپیت می توان به طبیعت گرایی، تقدم معرفت و شناخت بر هستی و منحصر دانستن ابزار های معرفت در حس و تجربه اشاره کرد که با توجه به دیدگاه علامه بطلان آن روشن است. تلاش وی برای بطلان نا واقع گرایی و اثبات نظری? انتقادی خود، به خاطر نداشتن دلیل کافی، علم زدگی و عدم شناخت وی از سایر ادیان، نافرجام است. ایشان درصدد است تا دین و آموزه های دینی را اموری ذهنی و بدون واقعیت خارجی تبیین کند تا مزیت های دین بدون اعتقاد به امور متافیزیکی حفظ شود. به عبارت دیگر ایشان به دنبال معنویتی طبیعت-گرایانه است که باعث فعالیت انسان در عرص? زندگی می شود. از نگاه علامه چنین تفسیری از دین و آموزه-های دینی صحیح نیست و هیچ مزیتی را به دنبال ندارد؛ چون اعتقادی که ذهنی است و واقعیتی در ورای خود ندارد و تصور دنیا بدون حسابرسی آخرت، نمی-تواند انسان را به فعالیت وا دارد و آرمان زندگی اش باشد.
محسن آزادی علی رضا قائمی نیا
ترسیم الگوی مناسبات میان علم تجربی و دین از مهم ترین مسائل فلسفه ی دین است. دستاوردهای چشمگیر غرب در علوم تجربی که در چند قرن اخیر رخ داد با تفاسیر ارسطویی از کتاب مقدس در تعارض قرار گرفت و آن را سخت به چالش کشید. از آن پس الگوهای گوناگونی در دنیای غرب برای حل این مسئله مطرح شد. از آن جا که اسلام و کتاب مقدس آن قرآن نیز دربردارنده فرازهایی تجربی در کیهان شناسی، زمین شناسی و انسان شناسی بودند از رویارویی با این مسئله در امان نماندند. ازاین رو مفسرین قرآن کریم و دانشمندان اسلامی با این پرسش مواجه شدند که چه نسبتی میان علم تجربی و آموزه های دینی وجود دارد و چه الگویی می توان برای ترسیم مناسبات میان این دو ارائه داد؟ المنار و المیزان، به عنوان دو تفسیر تأثیرگذار در دوره معاصر، با وجود اتفاق نظر نسبی در روش مواجه با این مسئله، رویکردهای متفاوتی در پاسخ به این پرسش در پیش می گیرند. در این میان محمد رشید رضا به دلیل اعتماد بیشتری که به یافته های علوم تجربی دارد نرمش بیشتری نیز از خود نشان داده و از رویارویی جدی با این علوم می پرهیزد. این امر تلاش بسیار ایشان برای سازگار جلوه دادن علم و دین و تفسیر آیات قرآن کریم بر این اساس را در پی دارد. در مقابل علامه طباطبایی1 اگرچه در بسیاری موارد درصدد همراهی با علوم تجربی و سازگار جلوه دادن یافته های علوم و آموزه های دین برآمده است، اما گاهی علوم تجربی را به چالش کشیده و با استناد به معارف دینی فرضیات این علوم را انکار می کند. با این همه از آن جا که هیچ یک از ایشان به صورت جامع به تبیین مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی در دو طرف مسئله نپرداخته و صرفا به تطبیقاتی جزئی بسنده کرده اند، دست یابی به الگوی جامع مناسبات میان علم و دین از منظر المنار و المیزان بسیار مشکل است.
حسن عبدی احمد طاهرشمسی
احداث یک سد بر روی یک رودخانه با هر دلیلی که در طراحی و اجرای آن مدنظر بوده به دلیل پائین آمدن سرعت آب در محل مخزن سد، باعث رسوب گذاری در مخزن سد می شود. اثر اصلی این فرآیند در کاهش ظرفیت مخزن می باشد که به عنوان اثری نامطلوب شناخته می شود. مطالعه برای دفع رسوبات انباشته شده و در نتیجه احیای ظرفیت طراحی مخزن، سابقه ای حدودا 50 ساله دارد. در ایران نیز با وجود سد رسوب گیری مانند سفیدرود این مطالعات به صورت جدی دنبال شده است. عملیات شاس که بارها بر روی سد سفیدرود انجام شده باعث بازگردانی حجم قابل ملاحظه ای از حجم اولیه مخزن که با رسوبات پر شده بود، گردیده است. برای بالا بردن راندمان رسوب شوئی، روشهای دیگری به عنوان مکمل روش شاس مورد مطالعه قرار گرفته که یکی از این روشها که در دهه اخیر بر روی سفیدرود انجام شده و نتایج تقریبا قابل قبولی ارائه داده رسوب زدائی به روش ایجاد فرسایش پس رونده بوده است. در تحقیق حاضر ضمن بیان روشهای مختلف احیای ظرفیت مخزن سعی می شود تا با معرفی روش رسوب زدائی با ایجاد فرسایش پس رونده، نتایج حاصل از اجرای این روش بر روی سد تاریک و سد سفیدرود مورد بررسی قرار گیرد. برنامه ای در محیط برنامه نویسی متلب برای فرسایش پس رونده توسط نگارنده ارائه شده که روابط بدست آمده از مطالعات محققان مختلف در آن استفاده و نتایج حاصل از آن با نتایج سفیدرود مقایسه گردیده است. این مقایسه ها در گرافها و نمودارهایی ارائه شده و در نهایت یک سری پیشنهاد برای ادامه مطالعات مربوط به این روش ارائه شده که امید است با ادامه مطالعات توسط محققان گرامی نتایج مفیدتری در حوزه هیدرولیک رسوب در اختیار قرار گیرد.
مصطفی موحد اصل محمود موسوی
مسئله «رابطه عقل و دین»، یکی از مباحث مهم جهان اسلام و مسیحیت به شمار می آید که همواره معرکه آراء متفکرین بوده و به شکل های گوناگون، در حوزه های متفاوت فکری با عنوان هایی همچون «رابطه عقل و وحی»، «رابطه عقل و ایمان» و «رابطه عقل و دین» مطرح گردیده است. در میان اندیشمندان مسیحی، «سورن کی یرکگور»، ایمان گرایی و مخالفت با عقل را به شیوه افراطی، پایه ریزی نمود، در میان اندیشمندان شیعی نیز «ملا محمد امین استرابادی»، نحله اخباری گری را تاسیس کرد. بنیان فکری هر دو مکتب، بر مخالفت با عقل و کوتاه نمودن دست آن از دخالت در دین، طرح ریزی گردیده است. به نظر کی یرکگور؛ اساس دین، شورمندی است و شورمندی دینی با عقل و تحقیقات آفاقی در تضاد است، اما استرابادی شان عقل را پایین تر از دین و دخالت در احکام آن می داند. کی یرکگور قائل به عقل ستیزی گزاره های دینی است، همچنین می گوید: تکیه بر عقل و عقلانی کردن آموزه های دینی، باعث زوال دین می گردد. استرابادی می گوید: دخالت دادن عقل، تکیه بر قیاس و به طور کلی، وارد شدن اصطلاحات اصولی، باعث تحریف دین گردید. استرابادی و کی یرکگور با دخالت دادن عقل در دین مخالفت کردند با این تفاوت که کی یرکگور در باب اثبات، تبیین و دفاع از گزاره های دینی، عقل ستیز است ولی استرابادی، داده های عقل در امور ضروری و بدیهی دین را می پذیرد و در سایر گزاره های دین، قائل به خردگریزی آن ها است.
اکبر اسدپور فلکدهی یار علی کرد فیروز جایی
علامه طباطبایی(ره) از شمار فیلسوفان صدرایی است که علاوه بر تبیین آراء فلسفی صدرالمتألهین نظرات بدیعی را نیز در اندیشه های فلسفی اخذ کرده است. آیت الله مصباح یزدی از جمله شاگردان مرحوم علامه است که نقدهای گوناگونی بر آراء فلسفی ایشان ایراد کرده است. این تحقیق به بررسی تطبیقی آراء فلسفی این دو اندیشمند در امور عامه با روش تحلیلی- عقلی می پردازد. این دو فیلسوف در غالب مبانی حکمت متعالیه مثل یکدیگر می¬اندیشند. هر دو، وجود را اصیل دانسته، نظام تشکیکی وجود را پذیرفته، وجود معالیل را ربطی می دانند و از حرکت جوهری دفاع می کنند، لکن در برخی مسائل فلسفی با یکدیگر اختلاف دارند. در این تحقیق مطالب مورد اتفاق فقط گزارش شده و سی و پنج مسأله مورد اختلاف بررسی شده است. این تفاوت ها گاهی به این جهت است که دیدگاه این دو فیلسوف در مورد نحوه تحقق معقولات ثانی فلسفی متفاوت است. در برخی مسائل تسری احکام ذهن به خارج و عدم توجه به ضلع اعتباری علم منشأ اختلاف گردیده است. خطاهای روش تحقیقی نیز سهمی از اختلافات را برعهده دارد. عدم تحریر محل نزاع و شفاف نبودن برخی مفاهیم فلسفی از این موارد است.
زهرا کاظمی زرد خشویی یارعلی کرد فیروزجانی
مسئله اصلی تحقیق این است که از «از منظر علامه طباطبایی (ره) چه انتقادهایی بر راه حل کانت برای قضایای ترکیبی پیشین می توان ارائه کرد؟»در این تحقیق با استفاده از روش تحلیلی – عقلی به بررسی این مسئله پرداخته شده است. طبق یافته های تحقیق، کانت معتقد است که قضایای ترکیبی پیشین بر اساس «مفاهیم پیشین» امکان پذیر است. مفهوم «زمان» و «مکان» به عنوان دو عنصر پیشین در قوه حساسیّت وجود دارند و قوه فاهمه نیز واجد دوازده مفهوم پیشین است که فاهمه بعد از دریافت شهودات از قوّه حساسیت، آنها را ترکیب نموده و در قالب مفاهیم پیشین قرار می دهد. وبدین وسیله حکم شکل گرفته ،شناخت حاصل می شود. به عبارت دیگر در این دسته از قضایا ماده شناخت از خارج تأمین می گردد و صورت شناخت را ذهن بدان می بخشد. با این توضیح شناخت امور خارج از زمان و مکان ممکن نخواهد بود. اما علامه طباطبایی (ره) حل این مشکل را در قالب مفاهیم کلی معقولات ثانی جستجو می نماید و معتقد است که نفس ما در مقایسه خودش با افعال و آثارش این مفاهیم را به صورت حضوری درک می نماید. سپس از آن چه درک نموده صورت برداری می نماید وآن را بر خارج تطبیق می کند. به هر حال راه حلّ کانت سرانجام به انکار ما وراء الطبیعه وانکارشناخت واقعیت اشیاء(حیثیت فی نفسه اشیاء)، و نفی ضرورت و کلیت مفاهیم کلی در خارج منتهی می گردد، در حالی که بر اساس راه حلّ علامه طباطبایی (ره) علاوه بر این که شناخت بشر به تجربه محدود نمی گردد، امکان دسترسی به واقعیّت فی الجمله فراهم می شود و افزون بر این، ضرورت و کلیّت مفاهیم کلی نسبت به خارج حفظ می شود.
محمد علی کمالی نیا حسن عبدی
پس از شکل گیری فلسفه در میان مسلمانان به عنوان دانشی که با روشی برهانی از احکام کلی هستی سخن می گوید، هماره این سوال مطرح بوده است که چنین دانشی آیا رابطه ای با حوزه اعتقادی دین دارد یا خیر؟ در این تحقیق سعی گردیده است با روشی تحلیلی-عقلی، ضمن واکاوی این مسئله، به این نتیجه برسد که این دانش به جهت نظری، در فرایند فهمِ حداقل بخشی از مهمترین گزاره های اعتقادی دین که همان گزاره های پیشینی است نقشی محوری داشته و در سایر اعتقادات، می تواند در تعمیق و تحکیم اعتقاد و فهم و اذعان، موثر باشد و این به آن جهت است که گزاره های بنیادین دین اسلام، محتوایی هستی شناختی دارند و تحصیل معرفت به این دست از اعتقادات اساسی نیز عقلا و نقلا ضروری است، پس تنها راهِ پیش رو جهت تحصیل معرفت و اعتقاد، بکارگیری فلسفه خواهد بودکه در محتوا، هستی شناختی و در روش، برهانی است.در بخش دیگر پایان نامه به شکل عملی و کاربردی، نقش فلسفه را در فهم گزاره های بنیادین در حوزه توحید و نبوت و امامت و معاد بررسی نمودیم و به این نتیجه رسیدیم که دانش فلسفه در فهم گزاره های بینادین توحیدی و برخی گزاره های مربوط به نبوت و تحصیل اعتقاد نسبت به آن، نقش بی بدیل و ضروری داشته آنچنانکه در سایرگزاره های مربوط به نبوت و گزاره های مربوط به امامت و معاد، فلسفه بیشتر، جنبه توضیحی و تفسیری خواهد داشت. یعنی فلسفه با تکیه بر آموزه های قطعی خود، به تفسیر و تبیین آموزه های دینی در این حوزه ها می پردازد. در این میان به نظر می رسد همچنان بحث از نقش فلسفه در فهم گزاره های رفتاری، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی دین و همچنین نقش دین در توسعه دانش فلسفه نیازمند تحقیق عمیقتری است.
محسن رضایی استخروئیه حسن عبدی
اصل علیت که قدیمیترین مسأله فلسفه است، از مهمّترین ارکان این علم به شمار میرود به گونهای که بسیاری از مسائل مهمّ فلسفی مانند مباحث مربوط به علم، تبیین خلقت عالم، اثبات عوالم مجرّد، اثبات علّه العلل، بحث از صفات و افعال الهی، اثبات معاد و ... یا بر این اصل مبتنیاند و یا علّیت در اثبات آنها نقش دارد. با اینکه این اصل و احکام آن مسائلی عقلی و فرا دینیاند امّا در روایات امام علی علیه السّلام نیز به طور فراوان و با نیکوترین بیانها و دقیقترین معانی مطرح شدهاند که روش دستیابی به آنها استنباطی و استظهاری است و در مرحله تجزیه و تحلیل، تحلیلی- عقلی است. بداهت اصل علّیت، تقسیم موجودات به علّت و معلول، احاطه وجودی علّت بر معلول و بطلان تسلسل در علل فاعلی و غایی برخی از موارد مطرح شده در سخنان امام علی علیهالسّلام هستند. علاوه بر آن، سنخیت بین علّت و معلول که از مهمّترین اصول موجود در فلسفه است و آثار و نتایج مهمّی دارد، در روایات حضرت نیز هم به شکل کلّی آمده، و هم به صورت مصداقی بر وجود انسان تطبیق داده شده که نشان میدهد بین طبیعت انسان و افعال او سنخیت و مناسبت برقرار است و طبیعت هر انسانی فعل خاص خود را دارد. این نتیجه مهمّ فلسفی، میتواند مبنای برخی از علوم مربوط به انسان مانند علم اخلاق، روانشناسی، علوم تربیتی، و ... قرار گیرد و آنها را متحوّل سازد. در سخنان دیگر حضرت، تعریف معلول به « موجود فی غیره »، شاهدی است بر اینکه معلول وجود رابط است و شأنی جز ربط به علّت ندارد. به تعبیر دیگر حقیقت علّیت، تجلّی است و معلول، جلوه و ظهور علّت میباشد. امّا آنچه که بیشتر از همه احکام علیت در روایات امام علی علیه السّلام مطرح شده، علّت فاعلی و غایی است که در علّت فاعلی نیز بیشترین مسأله مورد اشاره، فاعلیت واجب تعالی است. روایات حضرت در این زمینه با غایه الغایات خواندن واجب و نفی علم حصولی از او و تصریح به عدم واسطه بین واجب تعالی و معلومات او، هم دیدگاه فاعل بالقصد را درباره واجب نفی مینمایند و هم نظریه فاعل بالعنایه را. از سوی دیگر با تثبیت علم تفصیلی ذاتی برای واجب، و تأکید بر عدم افزایش علم او با آفرینش، دیدگاه فاعل بالرّضا را نیز مخدوش دانسته و در مقابل، با تعابیر گوناگون و تصریح به ظهور و تجلّی واجب بر عوالم خارج و شوون نفس، اندیشه فاعل بالتّجلی را تأیید نموده و آثار فراوانی را برای آن ذکر مینمایند. در علّت غایی نیز روایات حضرت با اشاره به اینکه « هر موجودی غایتی دارد » و تأیید سلسله طولی علل غایی و اینکه « غایت حقیقی، ذات فاعل است »، واجب تعالی را غایه الغایات دانسته و فاعل کلّ را همان غایت کلّ میدانند. همچنین با تأکید بر اینکه واجب تعالی غایت عبادت و سیر موجودات است، محرّک این حرکت و سیر را نیز واجب الوجود میدانند، بنابراین واجب تعالی هم مبدأ حرکت، هم غایت حرکت و هم فاعل حرکت است.
اکبر قربانی شمس الله مریجی
پرسش این تحقیق عبارت است از: «حیات طیّبه چیست و ابعاد و پیامدهای اجتماعی آن از دیدگاه اندیشمندان مسلمان کدام است؟» بر اساس یافته های این پژوهش «حیات» به معنای زندگی و «طیّبه» به معنی پاک و پاکیزه است. و منظور از «حیات طیّبه» آن حیاتی است که خدای تعالی به مؤمنی که عمل صالح انجام دهد به حیات جدیدی غیر آن حیاتی که به دیگران نیز داده زنده میکند. در این زندگی جدید و پاکیزه، تمام ابعاد وجودی انسان مورد توجه قرار گرفته، به گونه ای که هم روح انسان، هم جسم انسان، هم دنیای انسان، هم آخرت انسان تأمین است. حیات طیّبه علاوه بر اینکه زندگی فردی را تأمین می کند؛ زندگی اجتماعی را نیز به سعادت و شادکامی رهنمون می سازد. و آنچه که در این تحقیق محور بحث قرار گرفته؛ بُعد اجتماعی حیات طیّبه است. در بررسی این پرسش در بخش مبانی نظری حیات طیّبه این نتیجه به دست آمده است که توحید الهی و به تبع آن ثمرة اعتقاد عملی توحید و نیز اعتقاد به معاد در حیات طیّبه نقش اساسی دارد. در ادامه تحقیق، ابعاد حیات طیّبه مانند: علم آموزی و رابطة آن با حیات طیّبه، خانواده و کسب حیات طیّبه در معاشرتهای خانوادگی، تربیت فرزند و ابعاد و پیامد تربیت در حیات طیّبه، تغذیه و بهداشت، لباس و رابطة آن با حیات طیّبه، سیاست و اهداف اجتماعی آن در حیات طیّبه، سبک زندگی سیاسی اجتماعی حاکم اسلامی، و تفاوت سیاست و حکومت در حیات طیّبه و حیات خبیثه، رسانه و ارتباط آن با حیات طیّبه بررسی شده است. در بخش پیامدهای اجتماعی حیات طیّبه – که مهمّ ترین بخش این تحقیق به شمار می رود _ به مصادیقی همچون: تثبیت ارزشهای اخلاقی و اجتماعی، سرمایه های اجتماعی، امنیت اجتماعی، نظارت و کنترل اجتماعی، مدارای اجتماعی، توسعه و گشایش پرداخته شده است. روش کلی کار، از نوع توصیفی و گرد آوری اطلاعات از طریق کتابخانه ای بوده است. از مجموع نوشتار چنین برداشت می شود که شناخت حقیقت حیات، ایمان به مبدأ و معاد، انجام عمل صالح و پیروی از سبک زندگی اسلامی، کمک زیادی به انسان در رسیدن به کمال، خوشبختی و سعادت در دنیا و آخرت می کند. از دیگر نتایج بدست آمده در این تحقیق آن است که شناخت ابعاد و پیامدهای اجتماعی حیات طیّبه می تواند انسان را در رسیدن به یک زندگی جامع، مطلوب و حقیقی کمک نموده و موجب صلح، صفا، آرامش و امنیت همه جانبه در فضای جامعه خواهد شد
مهدی آقامیرزایی یار علی کرد فیروزجایی
سوال اصلی در این تحقیق، این است که آیا می توان با استفاده از برهان نظم، صفات الهی را اثبات کرد. نتیجه¬ای که از بررسی منابع اسلامی و غربی و با روشی تحلیلی توصیفی در ضمن این تحقیق به دست آمد این است که درباره میزان دلالت برهان نظم بر وجود خداوند باید گفت این برهان از طریق وجود نظم در عالم وجود ناظم را اثبات می کند. افزون بر این، این برهان با تمسک به وحدت رویه مشهود در سراسر عالم توحید ناظم عالم را نیز اثبات می کند. آری با برهان نظم می توان برخی از صفات خداوند را اثبات کرد. برای نمونه برهان نظم از توانایی لازم برای اثبات برخی صفات ذاتی مانند حیات و قدرت و برخی صفات فعلی مانند خالقیت برخوردار است. البته این برهان توانایی اثبات صفت علم ذاتی خداوند را ندارد، زیرا اثبات صفت علم به وسیله برهان نظم متوقف بر تحقق متعلق علم در خارج است که در آن صورت صفت مذکور از جمله صفات فعل و خارج از ذات خواهد بود. همچنین برهان نظم از اثبات علم و قدرت نامتناهی الهی عاجز است. افزون بر این باید گفت که آیه شریفه (لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا) بر توحید ربوبی دلالت می کند، همان معنایی که از برهان نظم نیز انتظار می¬رود. همچنین به اشکالات فخر رازی و دیوید هیوم در باب دلالت برهان نظم بر صفات الهی پاسخ گفته شده است.
میرزاعلی کتابی محسن قمی
شهید مطهری و ژان پل سارتر، قائل به آزادی انسان هستند و آن را ارزشمند می دانند، اما اختلاف مبنایی زیادی نیز با هم دارند، به طوری که می توان گفت: آزادی مد نظر سارتر، غیر از آزادی مطرح در کلام استاد مطهری است؛ به نظر وی آزادی تنها ارزش انسانی و کمال ذاتی انسان است که با وجود خداوند و وجود ارزشهای دیگر در تضاد است. نگاه مبالغه آمیز سارتر به آزادی تام و مطلق انسان، باعث شده است که برخی آزادی مد نظر او را، «خود ویرانگر» بدانند، زیرا این چنین آزادی، انسان را از حقیقت خویش و مبدأ و معاد جدا و او را بدون اتکا به هیچ اصل و قانونی، همه کاره خود معرفی می کند. اما آزادی مطرح در کلام استاد مطهری، فقط با نگاه به علت فاعلی و غایی انسان، معنا پیدا می کند. در دیدگاه وی هر تعلقی ضد آزادی است مگر تعلق و وابستگی به خداوند متعال، که تعلق به او، عین آزادی است و جز با وابستگی و اعتقاد به خداوند آزادی حقیقی حاصل نمی شود. ایشان تمام هستی را در طول وجود خداوند می بیند و پایه و اساس ارزشهایی مانند آزادی، عدالت و... را خداشناسی می دانند و انسانیت و ارزشهای او را بدون شناخت خداوند بی معنا و مفهوم می دانند. تحقیق حاضر، دیدگاه شهید مطهری و سارتر، درباره آزادی را بررسی می کند، وبه تطبیق نظریات آنها می پردازد.
روح اله ساجدی محمود موسوی
مسئله اصلی این تحقیق این است که «از بررسی آثار و اندیشه های ملامحمدمهدی نراقی (ره) چه دیدگاه هایی درباره موضوعات کلامی به دست می آید؟» در این تحقیق با استفاده از روش تحلیلی – عقلی به بررسی این مسئله پرداخته شده است. بر اساس یافته های تحقیق، علاوه بر نظریات و شیوههای مشترک ایشان با متکلمین دیگر در اثبات مسائل اعتقادی، با دیدگاهها و روشهایی از این اندیشمند اسلامی در مباحث کلامی مواجه میشویم که برای اهل علم قابل توجه و تأمل میباشد؛ ازجمله: اثبات صانع بی نیاز از دلیل، استفاده از برهان معجزه و برهان اجماع و اتفاق عقلاء برای اثبات صانع، روش بکارگیری مثال و داستان برای تفهیم ادله و براهین و . . . . از سوی دیگر با توجه به بیان سادهی مسائل اعتقادی از طرف این متکلم اسلامی و استفاده از امثله و حکایات، نظریات ایشان میتواند مورد استفاده عامه مردم باشد و پایه های اعتقادی خود را استحکام بخشند. این رساله در پنج فصل تدوین شده است که در فصل اول به کلیات و مفاهیم پرداخته شده است. فصل دوم و سوم، مبحث خداشناسی و صفات الهی را مورد بررسی قرار میدهد. فصل چهارم، راهنما شناسی است؛ که از دو گفتار تشکیل یافته و به بحث درباره نبوت و امامتمیپردازد. قصل پنجم عهده دار مسئله معاد میباشد که محقق نراقی در این قسمت به شیوه خاصی معاد را اثبات میکند.
حمزه ابراهیم نژادیان محمود رضا ملایی نیا
اگرچه هندسه سرریز های پلکانی ساده است، با این وجود هیدرولیک حاکم بر این نوع سرریز ها دارای پیچیدگی بسیار زیادی است. از این رو طراحی ها بر اساس روابط تجربی ارائه شده توسط محققین (که در طول 30 سال گذشته به حداکثر خود رسیده است) در همه موارد قابل اطمینان نیستند و در طرح های بزرگ، ساخت یک مدل فیزیکی ضروری به نظر می رسد. در این پایان نامه در ابتدا یک مدل عددی از سرریز سد هرات (خوانسار یزد) تهیه شد و با مدل فیزیکی آن که دارای ارتفاع پله 3/1 متر است و در مرکز تحقیقات منابع آب ساخته شده است، موردمقایسه قرار گرفت و پس از صحت سنجی آن، سه مدل عددی با هندسه های متفاوت از پله ها ساخته شد. در این رابطه، مدل دو فازی mixture و مدل آشفتگی rng k-? استفاده شده است. این مقایسه، نشان دهنده انطباق قابل قبول نتایج مدل فیزیکی و مدل عددی می باشد.