نام پژوهشگر: سمانه خادمی
سمانه خادمی محمود شهابی
این پژوهش تلاش دارد تا با بهره گیری از تئوری «ساخت اجتماعی واقعیت» پیتر برگر و توماس لاکمن و «تئوری دیدگاه زنانه»، مبانی اولیه مطالعه ای پیرامون تحولات دینداری زنان جوان و رابطه آن با تحولات شناختی دین در جامعه ایران را در دو بعد «عینی » و « ذهنی» فراهم کند. بر اساس تئوری ساخت اجتماعی واقعیت، «شناخت فراورده ای اجتماعی است و خود می تواند عامل کنش و تغییر اجتماعی شود». از این رو دین به مثابه یک نظام شناختی در دو بعد عینی و ذهنی تکوین و موجودیت می یابد و ابعاد مختلف زندگی فرد را توضیح و توجیه می کند. از سوی دیگر «جنسیت» به عنوان یک وضعیت اجتماعی می تواند شناخت خاص خود را تولید نماید. «شناخت جنسیتی» و رابطه آن با استحاله دینداری در دو سطح خرد و کلان مورد توجه این پژوهش است. از این رو فمینیسم اسلامی به عنوان جایی که دو بعد شناختی« دینی» و « زنانه» با یک دیگر تلفیق می شوند، معرفی می گردد. همچنین با استفاده از دو روش اسنادی و نظریه میدانی، وضعیت عینی و شناختیِ «دین» و « زنان »، در سطح خرد و کلان بررسی می گردد. بدین معنا که در سطح کلان با انجام مطالعه تاریخی تلاش می شود تا گفتمان های غالب در هر دوره تاریخ ایران معرفی شود، چگونگی شرایط پیدایش سه رویکرد دینی سنتی- فقاهتی، نوگرای ایدئولوژیک و نوگرایی پسا ایدئولوژیک (پس از انقلاب) و نیز وضعیت عینی زنان در سطح اجتماعی و فرهنگی و طبقاتی و فعالیت جنبشی آنان(جایی که گمان می رود شناخت زنانه در قالب مطالبات و نحوه عمل عینیت می یابد) ترسیم گردد. به علاوه، نسبت هریک از گفتمان های مطرح شده و سه رویکرد دینی فوق الذکر، با زنان روشن می شود که چگونه شناخت زنانه در پیش فرض ها و ذهنیت آن ها تبلور یافته است و یا به عبارتی چقدر زنانه به مسئله زن پرداخته اند. سپس در سطح خرد انجام 23 مصاحبه از دخترانی که دارای استحاله دینداری( در جهت رقیق تر شدن یا بی دینی بوده اند)، سه سنخ الف) بی خدا - بی دین، ب) معتقد به خدا - بی دین و ج) معتقد به خدا - دیندار را در میان آنان نشان می دهد. هم چنین به منظور فهمیدن اهمیت نقش جنسیت و درک از زنانگی در امر استحاله دینداری، ابتدا چگونگی دینداری پیشین، چگونگی تجربه استحاله دینداری و نیز مشخصه دینداری یا بی دینی کنونی ترسیم می گردد. سپس مفاهیم مربوط به جنسیت (درک از زنانگی، تصویر زنانگی موجود در دین از نظر فرد، حجاب و تجربه مرد) که می توانند به درک زنانه فرد بیانجامد، در دو نظام دینداری پیشین و کنونی ارزیابی می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد تجربه استحاله دینداری، تجربه ای دردناک توام با اضطراب، سرکوب و نوسانات معنوی است و در طول این تجربه درک فرد از خود و زنانگی خویش متفاوت می شود. کانال های شناختی زندگی فرد در مسیر این تجربه متعدد می گردد. دوره “بحران ایمان» در تجارب اغلب افراد دیده می شود که بیانگر اوج درگیری عاطفی فرد با دینداری خود است.