امروزه ترس از جرم و عدم احساس امنیت اجتماعی،موضوعی است که بحث امنیت شهرها را به چالش کشیده است و بدین سبب مورد توجه محقیقین علوم اجتماعی و جرم شناسی قرار گرفته است. براساس مطالعات انجام شده در کشورهای غربی،زنان به مراتب بیشتر از زنان میترسند حال آنکه مردان کمتر قربانی جرایم مختلف میشوند در رساله حاضر که مبتنی بر یک پژوهش پیمایشی است سعی شده تا با استفاده از تجزیه و تحلیل یافته های بدست آمده عوامل موثر بر ترس از جرم زنان مورد مطالعه قرار گیرد یافته های این پژوهش با تاکید بر رویکرد بی سازمانی اجتماعی و تجربه قربانی شدن نشان میدهد که چگونه ترس از جرم زنان در فرآیند زندگی اجتماعی و درک آنها از روابط و مناسبات قدرت جنسیتی شکل گرفته است و بصورت جدایی گزینیهای شهری نمایان میشود