نام پژوهشگر: شیما صادقی
شیما صادقی محمدرضا خاکی
تغییر و تحولاتی که در تئاتر بعد از انقلاب کارگری و دانشجویی 1968 در فرانسه رخ داد، در زمینه های فرهنگی - هنری از جمله در ادبیات، نمایشنامه نویسی و کارگردانی تاثیر گذاشت. تاثیراتی که ضمن مردم پسندبودن، برگرفته از اوضاع سیاسی - اجتماعی و در جهت تحریک آگاهی و شعور جامعه بود. نکته حایز اهمیت این است که چنین اتفاقی در کشوری رخ داد، که دولت آن مشروع ترین دولت از نوع خود، در اروپای آن زمان محسوب می شد. این جنبش توانست بسیاری از مسائل پوشیده از انظار مردم را به نمایش گذاشته و جامعه را به سوی مبارزه ای آگاه و نظام یافته سوق دهد. هنرمندان نیز همراه با جامعه با پذیرفتن مسئولیت هایشان در این جنبش، شرکت فعال داشتند و از آن سربلند بیرون آمدند. با مطالعه تحولات و تاثیرات حاصله از جنبش ماه مه سال 68 در می-یابیم، که دانشجویان فرانسوی با طرح خواسته هاشان و کوششهای پیگیرانه ای که در جهت تحقق این خواسته ها نمودند نقش پراهمیتی در شکل گیری و تعمیق دموکراسی در کشورشان داشتند. از این دوره به بعد اغلب به جای همکاری با تئاتر قراردادی و شکل-های تعریف شده اجرایی سعی شد تا محتوای اندیشه ای و فکر جاری در نمایش به تماشا گذاشته شود. آنچه بیشتر از همه اهمیت داشت، رساندن و فهماندن یک ایده، فکر و مضمون مورد نظر بود. این جنبش زمینه ساز تئاتری پویا و افشاکننده شد. رئالیسم نو در نمایشنامه نویسی و کارگردانی، یکی از جنبه های مهم و مشخص کارهای اجرایی "شرو" است که زمینه های آن از دهه 60 آغاز شد و بتدریج به تکامل رسید. جنبه دیگر تئاتر "شرو"، تعبیه و ابداع وسایل جدید صحنه و روش به کارگیری نور، صدا، دکور و ... است. قطعات ماشینی نیز با پیکره هایی غول آسا بر روی صحنه آورده شد. "شرو" طرح ها و تجربیات جدیدتری را برای جلب توجه مردم به تئاتر در مقابل سینما و تلویزیون مطرح کرد. نمایشنامه ها با شیوه های هیجان انگیز تازه ای به اجرا در آمدند. هیجان و ارتباطی که در فضای تئاتر بوجود آمد، تداوم حیات و بقای آن را تضمین کرد. نکات اساسی و مهمی که وارد آثار این دوره، از جمله آثار "شرو" شد: طرد ارزشهای تئاتر بورژوازی، خلاقیت جمعی و کار گروهی، تقسیم کار اجتماعی، تفسیرها و طراحی های جدید و کیفیت بصری آثار اجرایی، بویژه در نمایشهای کلاسیک بود. دیگر تئاتر شیء مصرفی بی ارزشی برای گذراندن اوقات، و سرگرمی و خوشگذرانی تماشاگران عابر نبود. جذب تماشاگر یکی از مهمترین مسائلی بود که تئاتر جدید به آن توجه کرد، زیرا بدون حضور او برقراری ارتباط ناممکن بود. "پاتریس شرو"، تماشاگر را می شناسد. او کارگردانی است که محدودیت را نمی-پذیرد. و تماشاگر را از طریق شیوه های متعددی که در هر اجرا تغییر می یابد، مجذوب می کند. آثارش سرشار از زندگی، اندیشه و جاذبه های بصری است. او حقیقت بیرونی را مانند حقیقت درونی به کار می برد. از ابزار بی جان، دکور و نور به بهترین نحو استفاده می کند و با شناختی که از زندگی، اشیاء، صداها، نور، بدن و روح انسان دارد، تماشاگر را به دنبال خود می کشد. او به هر چیز "طبیعی"، ماهیتی غیرعادی می دهد و در زیر نورهای ضعیف منحصر به آثارش، فضایی مبهم و معماگونه می-آفریند. اگرچه دکورهای عظیم و پرهزینه ، استفاده از ستارگان سینما، تاکید بر بازی چهر? بازیگران، او را بیشتر به سینما پیوند می دهد. تئاتر او تئاتر تصویر است. گمان می کنم که " شرو" تحت تاثیر "مایرهولد" و "پیسکاتور"، و با پشت سرگذاشتن شیوه های سنتی، استفاده از فرمهای تئاتر با زمینه موسیقی، هنرهای تجسمی، طراحی صحنه، تکنیک های صدا، پروژکتور و نور، به سینما فکر می کند. استفاده از پیشرفتهای تکنیکی سمعی و بصری، مواد و مصالح دکور و طراحی، در کارگردانی، مورد توجه اوست. نیز در ساختن فضای ناتورالیست بعضی از نمایشنامه هایش، در استفاده از عناصر طبیعی، آب، آتش، خاک، درخت،... نزدیکی عجیبی به کارگردان آلمانی "راینهارت" دارد. اما استفاده از این امکانات توسط "شرو"، تنها با هدف ایجاد چشم اندازی استتیک و دکوراسیونی تصویری و تزیینی نیست، بلکه صحنه او دنیایی است برای قراردادن انسان در تنهایی هایش، و بیان وضعیت این انسان در بحران جامعه مدرن، زمان و هر چیزی که روح و جسم انسان را در سیطره خود قرار می دهد و می آزارد.
شیما صادقی فرهنگ مظفر
چکیده: بدیهی است که کودکان امروز آینده سازان و میراث داران جامعه فردای یک کشور هستند و همانطور که میدانیم ، امروزه بی توجهی به طبیعت نه فقط در جوامع شهری بلکه در جوامع روستائی قابل مشاهده است و حتی کودکان ساکن روستا ها نیز به دلیل دسترسی به فن آوری پیش رفته از طبیعت فاصله گرفته اند در حالیکه نیاز ما به طبیعت یک نیاز حیاتیست . وقتی یک کودک در طبیعت است از تمام حواس خود استفاده می کند ، او با جهانی بزرگتر از خود روبرو می شود و برای کشف آن تمام قوای خود را به کار می گیرد . از بین عواملی که بر امر آموزش تأثیر گذارند ، طبیعت با توجه به ارتباط شدید و غیر قابل انکار با روح و جسم آدمی و بر اساس نتایج مطالعات دانشمندان نقش مهمی در کیفیت آموزش دارد.از آنجا که سنین کودکی و دوران قبل از مدرسه از مهمترین و حساسترین دوره های آموزش است،کودکستان را به عنوان نمونه فضای آموزشی در نظر گرفتم . بررسی چگونگی دخالت طبیعت در آموزش کودکان در فضای آموزشی کودکستان و ارائه یک طرح پیشنهادی مسئله ایست که این پژوهش به دنبال پاسخ گوئی به آن است . از اهدافی که در این پژوهش دنبال کردم می توانم به موارد زیر اشاره کنم : شناسائی راه های تأثیر گذاری طبیعت بر آموزش در مهدکودک شناسائی کیفیت ادراک و تصویر ذهنی کودک از محیط و رفتار او در محیط و ارائه دستور العمل های طراحی و یک برنامه کالبدی کیفی و کمی برای طراحی باغ کودکستان سوال اصلی این تحقیق این است که :"چگونه می توان به وسیله طراحی محیط طبیعی درکودکستان در بالا بردن کیفیت آموزش استفاده کرد ؟ " اما سعی کرده ام به سوالات دیگری همچون : طبیعت در نشاط ، سلامت و پاکی محیط آموزشی چه نقشی دارد ؟ روش های خلاق و تازه استفاده از طبیعت در آموزش کودکان کدامند ؟ چگونه می توان کمیت و کیفیت رابطه کودکان با منظر را افزایش داد ؟ و .... نیز پاسخ دهم . این پژوهش از نظر هدف از نوع کاربردی است و بخش عمده داده ها به روش تحلیل محتوا و بخشی به روش مورد کاوی گرد آوری شده است .اطلاعات مورد نیاز به روش های کتابخانه ای و میدانی (پرسشنامه و بیشتر مشاهده ) جمع آوری و به روش کیفی و توصیفی تجزیه و تحلیل شده است . در آخر برای رسیدن به نتایج ، از اطلاعات جمع آوری شده و تحلیل وضع موجود چک لیستی برای طراحی باغ کودکستان تهیه کردم و بر اساس آن شروع به طراحی نمودم که هر چند با کاستی های فراوانی همراه است اما تلاشی در حد بضاعت در جهت اهداف پروژه بوده است . کلید واژه : کودک ، طراحی باغ کودکستان ، طبیعت و آموزش