نام پژوهشگر: سهیلا محمودی
سهیلا محمودی محمد رضا عزیزی ÷ور
گروهی از ادبای لبنانی و سوری در اوائل قرن بیستم در پی شرایط سخت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی وطن، راه مهاجرت به غرب را در پیش گرفتند. ادبیات دسته ای از این مهاجران که به ایالات متحده ی آمریکا مهاجرت کرده بودند، به ادبیات مهجر شمالی معروف گشت که در سال 1920 میلادی گروهی از آنان جماعتی با نام الرابطه القلمیه را تشکیل دادند. این جماعت با الهام از ادبیات آمریکا و در پی مطالعاتی که بر روی آثار شعرا و ادبای غرب و شرق داشتند، برای بیان و انتقال افکار و اعتقادات خویش شیوه ای رمانتیکی در پیش گرفتند. آنها در واقع به دنبال تغییر و تحول در ادبیات کلاسیکی و سنتی ای بودند که جوابگوی تمامی خواسته هایشان نبود. از مهمترین موضـوعاتی که در اشـعار این شـاعـران به آن توجـهی خـاص شـده اسـت، طبـیعت است که وسیع ترین جایگاه را در میان اشـعار آنـها دارد. توجه بسـیار این دسـته از شاعران به طبیـــعت در درجه ی نخست به دلیل علاقه ی بسیار زیاد آنها به طبیعت بود. اما در کنار این علاقه، گرایش های رمانتیکی و طبیعت زیبای وطن و یادآوری آن در ذهن و جان این شاعران به این توجه می افزود. دلیل مهم دیگری که شاعران الرابطه القلمیه طبیعت را به عنوان کعبه ی آمال خویش برگزیدند، جامعه گریزی آنان بود. زیرا قید و بنـد ها و معایبی را که در جامـعه می دیدند آنها را بیش از پیش به سمت آرامش و سادگی ای می کشاند که فقط در آغوش طبیعت آنرا می یافتند. شاعران الرابطه القلمیه بر خلاف سنت رایج در ادبیات عرب، موضوع طبیعت را به عنوان یکی از اغراض شعری برگزیدند و بیشتر آنها آنرا محلی برای تأمل و ژرف اندیشی و جایگاهی برای تجلی ذات الهی می دانستند و در سایه ی این اعتقاد نظریه ی وحـدت وجود را در تمـامی پدیده های آن متــجلی می ساختند. به دنبال این اعتقاد نظریه ی تناسخ نیز بیش از پیش در آثار آنها نمود می یافت. آنان در این مسـیر به طبــیعت شخصــیت می بخشیدند و همواره از انسان ها می خواستند در اعمال و رفتار خویش از طبیعت بیاموزند. از میان پدیده های گوناگون طبیعت، جنگل در بسیاری از آثار این دسته از شاعران از محبوبیت خاصی بر خوردار است. دیدگاه آنها به جنگل و سایر پدیده های طبیعت با دیدگاه شاعران کلاسیک بسیار متفاوت است و به کنه و عمق این پدیده ها بیشتر از ظاهرشان توجه نشان می دهند. به همین خاطر، هم ظاهر و هم باطن این اشعار با اشعار شاعران قدیم در مورد طبیعت تفاوت های بسیاری دارد که آنها را از دیگران متمایز می گرداند و بیشتر آنها را در جایگاهی قرار می دهد که جزء تأثیر گذارترین شاعران معاصر عرب به شمار آیند.
سهیلا محمودی احمد کریمی
به خوبی ثابت شده است که گندم حاوی سطوح بالایی از پلی ساکاریدهای غیرنشاسته ای است وهنگامی که گندم جزء اصلی جیره باشد از آستانه تحمل پرنده خارج است واثرات ضدتغذیه ای بر عملکرد جوجه های گوشتی دارد. این آزمایش جهت بررسی اثرات استفاده از تغذیه مرطوب وآنزیم برروی بهبود خواص گندم که بصورت آردی ودانه کامل می باشد. نوع گندم مورد استفاده در این آزمایش گندم سرداری ونوع آنزیم مورد استفاده آنزیم تجاری گریندازیم (gp15000 ) بود که به مقدار gr 3/0 به ازای هر کیلوگرم گندم جیره از 1تا 49 روزگی استفاده گردید. میزان آب مورد استفاده در تیمارهای تغذیه مرطوب 25/1 کیلوگرم آب به ازای هر کیلوگرم خوراک هوا خشک از 1تا 49 روزگی بود. این آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی، با استفاده از 416 قطعه جوجه گوشتی سویه تجاری راس 308 ( نروماده ) در 8 تیمار و 4 تکرار با 13 قطعه جوجه در هر تکرار انجام شد. میزان گندم مورد استفاده در این آزمایش به ترتیب 20، 40 و60 درصد در دوره های آغازین، رشد وپایانی می باشد که درهردوره گندم به صورت نصف آردی و نصف دانه کامل، مورد استفاده می باشد ولی در دوره پایانی 20درصد آردی و40درصد گندم کامل می باشد.در طول مدت انجام آزمایش عملکرد جوجه ها به صورت هفتگی اندازه گیری شد. در سنین 21 و 42 روزگی4 پرنده به ازای هر تیمار برای تعیین خصوصیات لاشه و سرم خون کشتار گردید. نتایج نشان داد که : متوسط وزن بدن در تیمار گندم کامل خشک کمترین و تیمار گندم کامل و آردی مرطوب بیشترین مقدارمعنی دار (05/0 p<)راداشت. افزایش وزن روزانه در تیمار گندم کامل مرطوب نسبت به تیمارشاهد افزایش معنی داری داشت. خوراک مصرفی روزانه نیز در تیمارهای گندم کامل و آردی مرطوب در طول دوره پرورش نسبت به تیمار شاهد و سایر تیمارها افزایش معنی داری نشان داد اما در دوره 21-1 روزگی تیمار گندم کامل باو بدون آنزیم کاهش معنی داری نشان داد. البته تیمارهای گندم کامل و آردی با و بدون آنزیم با تیمار شاهد اختلاف معنی داری ندارند . ضریب تبدیل خوراک در هفته اول پرورش در تیمار شاهد بیشترین مقدارمعنی داررا داشت اما در کل طول دوره پرورش در تیمار گندم کامل و آردی مرطوب بیشترین مقدارمعنی داررا داشت . تیمارهای گندم کامل و آردی با و بدون آنزیم با تیمار شاهد اختلاف معنی داری نداشتند . خصوصیات نسبی لاشه در سن 21 روزگی نشان داد که بازده لاشه در تیمار شاهد نسبت به سایر تیمارها افزایش معنی دار داشت ولی وزن پیش معده در تمامی تیمارها اختلاف معنی داری نداشتند . وزن سنگدان در تیمار شاهد و گندم کامل بیشترین مقدارمعنی دار را داشت و در تیمارهای گندم کامل و آردی مرطوب کمترین مقدارمعنی داررا داشت . وزن کبد در تیمار گندم کامل مرطوب افزایش معنی دار ودر تیمار شاهد کاهش معنی داری داشت) 05/0 p< (. وزن دودنوم و ژوژنوم در کلیه تیمارها هیچ اختلاف معنی داری با هم نداشتند ولی وزن ایلیوم در تیمار گندم کامل با و بدون آب افزایش معنی دار داشت. وزن سکوم در تیمار گندم کامل بیشترین مقدارمعنی دار را داشت . وزن قلب در تیمار گندم کامل مرطوب بیشترین مقدارمعنی دار و در گندم آردی کمترین مقدارمعنی دار را داشت . خصوصیات نسبی لاشه در سن 42 روزگی نشان داد که بازده لاشه ، وزن پیش معده ، وزن کبد و چربی شکمی در هیچ کدام از تیمارها اختلاف معنی داری با هم نداشتند . وزن سنگدان در تیمار شاهد و گندم کامل افزایش معنی دار نشان داد. وزن روده در تیمار شاهد و گندم آردی به طورمعنی دارافزایش داشت. در کل از مجموع نتایج حاصله چنین بر می آید که مرطوب کردن خوراک بر استفاده از آنزیم برتری دارد هر چند که آنزیم نیز مزایای خاصی دارد و استفاده از دانه کامل بهتر از شکل آردی در گندم می باشد زیرا گندم کامل از اتساع پیش معده و وقوع آسیت جلوگیری می کند هر چند که مزایای زیاد دیگری نیز دارد.
سهیلا محمودی مهدی نجفی
حوضه کپه داغ در شمال و شمال شرقی ایران قرار دارد و سازند های نیزار و کلات با سن کرتاسه فوقانی از مهمترین واحدهای صخره ساز این حوضه می باشد. بخش فوقانی سازند نیزار با ضخامت 37.5 متر شامل شیل و ماسه سنگ و بخش تحتانی سازند کلات با ضخامت 86 متر شامل ماسه سنگ و آهک بایوکلاستی در برش تنگ چهچهه می باشد. مطالعات زیست چینه نگاری انجام شده در این برش منجر به شناسایی 34جنس و 32 گونه از فرامینیفرهای پلانکتونیک و بنتیک شده است که 30 جنس و 27 گونه از آنها متعلق به فرامینیفرهای بنتیک است. براساس تجمع و پراکندگی فرامینیفرهای بنتیک و با توجه به عدم حضور فرامینیفرهای پلانکتونیک زون ساز، بایوزون تجمعیomphalocyclus – siderolites (assemblage zone) ، که مطابق با بایوزون تجمعی شماره 37 وایند (1965) می باشد، شناسایی گردیده است. بنابراین بر مبنای این بایوزون، سن توالی مورد مطالعه در منطقه، ماستریشتین پسین تعیین گردید. همچنین در این پژوهش 10جنس و 6 گونه متعلق به دو راسته سیکلوستوماتا و کلیوستوماتا از فونای بریوزواها شناسایی شده است که این بریوزواها (به ویژه جنس okamurae chiplonkarina ) تایید کننده سن ماستریشتین پسین برای رسوبات مورد مطالعه است. براساس بافت رسوبی، ویژگیهای سنگ شناسی و فونای موجود، 14 رخساره سنگی( 3 رخساره آواری و 11 رخساره کربناته) در بخش فوقانی سازند نیزار و بخش تحتانی سازند کلات شناسایی شده است. با توجه به مطالعه رخساره ها، توالی مورد مطالعه در سیستم رسوبگذاری مخلوط آواری- کربناته نهشته شده است که رخساره های آواری آن در محیط جزایر سدی لاگونی و رخساره های کربناته در محیط رمپ کربناته هموکلینال(رمپ داخلی) رسوبگذاری کرده اند. مطالعات چینه نگاری سکانسی نیز منجر به شناسایی 2 سکانس رسوبی و بخشی از سکانسی رسوبی رده سوم شده است. همچنین قابل ذکر است مرز بین سازند نیزار به کلات دراین برش با توجه به مطالعات قبلی صورت گرفته، به صورت ناپیوستگی فرسایشی همراه با یک لایه خاک دیرینه می باشد. تطابق نسبتا خوب منحنی تغییرات سطح آب به دست آمده در این مطالعه با منحنی جهانی نشان دهنده تاثیر بیشتر عامل ائوستازی نسبت به دیگر عوامل محلی در منطقه مورد مطالعه است.