نام پژوهشگر: انوشه اسماعیلی
انوشه اسماعیلی سید محمد سید فاطمی
الف : موضوع و طرح مسئله ( اهمیت موضوع و هدف ) برخی بیماران دچار دردهای مزمن و حاد هستند و بیمارانی هستند که دردهای شدید و غیر قابل تحملی دارند و امیدی به بهبود آنها نیست وبرخی دچار اختلال حواس شده اند و بیماری آثار نامطلوبی بر کیفیت زندگی آنها ایجاد کرده، برخی از آنها قادر به انجام کارهای روزانه و اولیه خود نیستند و برای انجام امور روزمره تا لحظه مرگ نیازمند و وابسته به فرد دیگری هستند. این بیماران احساس می کنند که این بیماری باعث از دست رفتن استقلال آنها خواهد شد و همواره باید تحت مراقبت قرار گیرند. برخی نیز تصور می کنند که ارزشهای شخصیتی و مقام اجتماعی خود را از دست خواهند داد و به خوبی می دانند که در آینده نزدیکی خواهند مرد و تمایل دارند که کنترل کاملی بر این مراحل داشته باشند. بسیاری از بیماران که توانایی این کار را ندارند نیازمند کمک پزشکان هستند. از سوی دیگر درحالی که امیدی به بهبود این بیماران وجود ندارد، هزینه های نگهداری آنان دلیل مضاعفی می گردد تا بیماران خود را سربار خانواده و جامعه بدانند و اطرافیان نیز که شاهد رنج زایدالوصف بیمار هستند راضی به آرامش بیمار حتی به قیمت از دست دادن او می شوند؛ همه اینها سبب می شود که بیمار نه تنها رغبتی به ادامه زندگی نداشته باشد، بلکه مرگ برایش آرزویی گردد که پیوسته انتظار رسیدن به آن را می کشد. در اینجاست که مسئله اتانازی مطرح می گردد، بدین معنی که بیمار یا خود به حیات خویش پایان می دهد یا از پزشک خویش و یا حتی از اطرافیان خود درخواست می نماید که به زندگی او پایان دهند. بسیاری از افرادی که به مرگ داوطلبانه فکر می کنند تنها نگران درد غیرقابل تحمل یا ترس از مراحل آخر زندگی نیستند. آنان به عزت نفسی می اندیشند که در تمام طول حیات با آنان بوده است و می خواهند تا آخرین دم آن را حفظ کنند. مداخله ابزارهای پیشرفته برای ادامه حیات گرچه دلگرم کننده و امیدبخش است، گاه باعث ادامه زندگی می شود که با از دست دادن توان فیزیکی و هوش و آگاهی بیمار غیرانسانی است. برای این سوال که چه موقع افراد به این مرحله می رسند، هیچ پاسخ روشنی وجود ندارد . ب : مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع ، چهارچوب نظری و پرسشها و فرضیه ها مخالفین مرگ داوطلبانه گروه های مختلفی هستند. برخی از آنها اعتقاد به بررسی بیشتر شرایط قانونی کردن اتانازی دارند و اصل مساله را به نوعی قبول کرده اند. برخی دیگر که بیشتر دولت های مذهبی از این دسته هستند طرح مساله را از نظر مذهبی و اخلاقی غیرقابل قبول می دانند. مخالفان اتانازی معتقدند هرگاه اتانازی قانونی شود، پتانسیلی برای سوءاستفاده در دست مراقبان سلامت خواهد بود. مخالفان اتانازی بر این باورند که بدون زندگی و حیات، هیچ ارزشی یا خوبی وجود ندارد (یعنی نمی تواند وجود داشته باشد) و حیات شرط لازم برای تحقق دیگر ارزش هاست. موافقان اتانازی ارزشی مافوق دیگر ارزش ها برای حیات قائل نیستند بلکه معتقدند حقوق فردی ارزش برتر است و بعضی دیگر از آنها کیفیت حیات را مهم تر از خود آن می دانند و منطق آنها این است که اگرچه زندگی، خود به گونه ای واضح یک ارزش مهم است اما ممکن است شرایطی به وجودآید که زندگی ارزش زیستن و بودن نداشته باشد. برخی دیگر عقیده دارند مرگ بخشی از پروسه حیات است و فرد باید بتواند خودآگاهانه زمان خاتمه آن را انتخاب کند. به این ترتیب از منظر حقوق بشر جدال بین موافقان و مخالفان اتانازی بر سر این مسئله است که آیا حق حیات برترین حق انسانی است؟ آیا حیات باید به هر قیمتی حفظ شود حتی اگر کرامت ذاتی انسان از بین برود ؟ آیا کیفیت حیات و حفظ کرامت انسانی بر حق حیات برتری دارد و فرد می تواند برای حفظ ارزش انسانی خویش به حیات خود خاتمه دهد ؟ آیا در حقوق بشر حقی به مفهوم حق مرگ پذیرفته شده است ؟ در این پایان نامه نظام حقوقی هلند به عنوان اولین کشوری که اتانازی را به رسمیت شناخته در مقایسه با نظام حقوقی ایران که مبتنی بر فقه اسلامی است و اتانازی در آن بحثی بسیار نوپا و جدید است، مورد بررسی قرار می گیرد . سوال اصلی این است که: موضع حقوق بشر نسبت به اتانازی چیست ؟ حق یا جرم ؟ و سوالات فرعی مطرح شده به این ترتیب است: 1– موضع نظام حقوقی هلند نسبت به اتانازی چیست ؟ حق یا جرم ؟ 2 – موضع نظام حقوقی ایران نسبت به اتانازی چیست ؟ حق یا جرم ؟ 3 – از دو نظام حقوقی هلند و ایران کدام یک انطباق بیشتری با اصول حقوق بشر دارد ؟ در این تحقیق تلاش می گردد دیدگاه های مطرح شده موافقان و مخالفان اتانازی بیان گردیده تا به سوالات مطروحه پاسخی نسبی داده شود . پاسخ های احتمالی به پرسش های مطروحه به شرح ذیل می باشد: 1 – حقوق بشر در برخی موارد اتانازی را حق می شناسد و نه جرم. 2 – نظام حقوقی هلند اتانازی را به عنوان یک حق به رسمیت شناخته است. 3 – نظام حقوقی ایران تمایل بیشتری به جرم شناختن اتانازی دارد . 4 - قوانین هلند در خصوص اتانازی نسبت به قوانین ایران مطابقت بیشتری با اصول حقوق بشر دارد. پ : روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم ، روش تحقیق ، جامعه مورد تحقیق ، نمونه گیری و روشهای نمونه گیری ، ابزار اندازه گیری ، نحوه اجرای آن ، شیوه گرد آوری و تجزیه تحلیل داده ها : موضوع اصلی این پایان نامه یعنی اتانازی از اصطلاح یونانی eu به معنای خوب و راحت و thanatous به معنای مرگ گرفته شده و مرگ خوب یا مرگ راحت معنی می شود. اتانازی به مفهوم پایان دادن ارادی به حیات بیمار غیر قابل درمان توسط پزشک و اعضای گروه درمانی است برای رهایی بیمار از درد فراوان که بنابر رضایت بیمار یا نزدیکان او صورت پذیرد. در این پایان نامه از روش تحلیلی_ توصیفی با بهره گیری از منابع کتابخانه ای استفاده شده است. ت : یافته های تحقیق آن چه از فتوای فقها مستفاد می گردد این است که قتل بیمار ولو با اذن و رضایت وی و با انگیزه ترحم دارای دو جنبه تعرض به حق الله و حق الناس می باشد و حرمتی که در قتل وجود دارد با رضایت مقتول از بین نمی رود و عمل به عنوان یک معصیت و حرام باقی است. از سوی دیگر فقها با تفاوتی که بین حیات مستقر وحیات غیرمستقر قائل شده اند، انجام اتانازی در مورد بیماران دارای حیات نباتی را پذیرفته اند. ترک درمان نیز از سوی برخی فقها جایز شمرده شده است. قانون مجازات اسلامی ایران، اتانازی را به هیچ عنوان (البته به غیر از اتانازی منفعل و غیرمستقیم) از پیگرد جزایی مصون نمی گذارد و انگیزه و رضایت نیز در این مورد نمی تواند منشا تغییر ماهیت باشد. در رابطه با قانونی شدن اتانازی در هلند نیز می توان این گونه بیان داشت که یک محدوده ای برای مجازات این عمل در نظر گرفته شده است که حداقل کمی و در مقابل حداکثر بالایی را در بر می گیرد و نتیجه آن شده است که در مواردی که واقعا بیمار، مصر به اتانازی می باشد و تحمل رنج و درد برای وی غیر ممکن شده، با رعایت شروطی و تحت نظارت، مجازاتی در نظر گرفته نشده است. با توجه به اسناد بین المللی و منطقه ای حقوق بشر و نظر کمیته حقوق بشر سازمان ملل و کمیته حقوق بشر اروپایی، به نظر می رسد که در حال حاضر با وجود نگرانی های که این دو کمیته در خصوص نحوه اجرا و نظارت بر اتانازی در هلند دارند، اما آن را ناقض اسناد حقوق بشر نشناخته اند. ث : نتیجه گیری و پیشنهادات بیماران صعب العلاج یا لاعلاجی هستند که هیچ امیدی به بهبودی و نجات آنها نیست و حتی تکنولوژی نوین و امکانات پیشرفته پزشکی راه حلی برای نجات این بیماران پیش رو نمی نهد و بیمار از درد و رنجی جانکاه و غیرقابل تحمل در خود می پیچد و ملتمسانه از پزشک معالج و اطرافیانش می خواهد که به حیات او خاتمه دهند . اطرافیان بیمار علاوه بر این که فشار روانی و مادی مراقبت از بیمار را متحمل می شوند، باید شاهد مرگ تدریجی عزیز خود همراه با درد غیر قابل تحمل باشند. از یک سو راضی به مرگ عزیزشان نیستند و از سوی دیگر نمی توانند بیش از این شاهد درد و رنج او باشند. هیچ کس بیش از خود فرد به حفظ زندگیش اهمیت نمی دهد و هیچ کس به اندازه ی نزدیکان او از مرگش متأثر نخواهند شد. حال که فرد خود خواهان مرگ است آیا می توان گفت تو حق نداری بمیری و باید به زندگی در رنج ودردت ادامه دهی؟آیا مرگی آسان و آرام برای این بیماران صد بار بهتر از چنین زندگی نیست؟ این بیماران می خواهند عزتی را که همه ی عمر آن را حفظ کرده اند تا لحظه ی مرگ نیز حفظ کنند؟آیا چنین حقی ندارند؟آیا چیزی بیش از کرامت ذاتی خویش می خواهند؟ موافقان اتانازی این گونه پاسخ می دهند که هرچند زندگی ارزشمند انسان ها نباید به راحتی پایان یابد، اما نباید هیچ بیماری را نیز مجبور نمود که برخلاف میل باطنی اش با مرگی دردناک و در عین حال درازمدت، با دنیا وداع کند و در آخرین روزهای عمرش با انبوهی از دستگاه های حیات بخش نظیر دستگاه تنفس مصنوعی و لوله های تغذیه، به زندگی ادامه دهد. از نظر مخالفان حق حیات با حق مرگ ملازمه ای نداشته و می توان (و چه بسا باید) از آن حتی اگر حق و نه دارنده حق موجود باشد حمایت کیفری نمود. بنابر تعریفی که از اتانازی و انواع آن ارایه شد، در اتانازی تعارض بین حق حیات و اصل آزادی انتخاب و خود مختاری انسان و حقوق ناشی از این اصل همانند حق تعیین سرنوشت فردی، حق فرد بر تمامیت جسمانی خویش و حق رد درمان مطرح می گردد. با توجه به اهمیت خاص حق حیات در اسناد حقوق بشری نظر به این که کدام نظریه حیات ( تقدس یا حرمت ) را بپذیریم، موضع گیری متفاوتی در خصوص اتانازی خواهیم داشت. اگر تقدس حیات را بپذیریم باید بگوییم که حیات به هیچ وجه قابل نقض نیست حتی اگر کیفیت حیات به گونه ای باشد که حیات انسانی نبوده و به حیات نباتی تبدیل شده باشد. اما اگر حرمت حیات را بپذیریم آنچه ارزش برتر است کرامت انسانی است که مبنای حقوق بشرمی باشد، بنابراین زمانی که فردی ادامه زندگی خود را برخلاف کرامت ذاتی خویش می داند، حق او برای حفظ کرامت انسانی اش مورد احترام می باشد و بر اساس حق تمامیت جسمانی و حق رد درمان و حق آزادی عقیده، حریم خصوصی، منع شکنجه و از همه مهمتر خود مختاری و حق تعیین سرنوشت فردی به او اجازه داد که در پایان حیات خود نیز عزت و کرامتش را حفظ نماید در اینصورت نمی توان چنین شخصی را اجبار به ادامه زندگی که از نظر او فاقد ارزش می باشد، نمود. حتی اگر حق حیات را حق برتر هم بدانیم این حیات انسانی است که برتر است نه حیات به طور مطلق. چرا که منظور در حق حیات، حیات انسانی می باشد و با توجه به تفاوت انسان و شخص و این امر که فرد در حالت حیات نباتی قوه ناطقه خود را که وجه ممیزه بین شخص و انسان است ازدست می دهد، دیگر شخص محسوب نمی گردد فلذا نمی توان حق و تکلیفی بر او بار کرد. پس اتانازی در خصوص این افراد مغایر حیات انسانی فرد نیست. البته مخالفان نیز این گونه استدلال می نمایند که رابطه ذیحق با دولت و اشخاص دیگر لایه های اول و دوم حقوق بشر بوده و لایه سوم رابطه ذیحق با خود می باشد. در رابطه با اتانازی و حقوق بشر نیز رابطه حق مدار انسان با خود، اولا ً ارجاعی است به وظایفی که در برابر دیگران دارد و ثانیاً ارجاعی است به امکان بهره مندی از سایر حقوق. پس فرد نمی تواند با سلب حقوقش، حقوق دیگران را نقض نماید یا با سلب یک حق بنیادین، امکان بهره مندی از سایر حقوق را از بین ببرد که در آن صورت، دورنمای جامعه انسانی چیزی جز ویرانی نخواهد بود. و در این راستا آیا انسان می تواند شکنجه را بپذیرد؟ و از حق خود بر دادرسی عادلانه صرفنظر کند؟ کار اجباری را بپذیرد؟ امنیت و آزادی را نخواهد؟ به نظر می رسد که نظر طرفداران حرمت حیات به حقوق بشر نزدیکتر است ؛ چراکه اسناد حقوق بشری تنها سلب خودسرانه حیات را منع نموده اند و نه سلب حیات فرد به وسیله یا اذن خویش. از سوی دیگر درج کرامت و آزادی انسانی در مقدمه اسناد حقوق بشری به عنوان سرلوحه و روح سند، نشان دهنده این است که هسته و شالوده حقوق بشر کرامت انسانی است که سایر حقوق بشر برای حفظ و حمایت از این گوهر انسانی مورد توجه قرار گرفته اند و حق حیات اگرچه جایگاه و اهمیت بسیار ویژه ای نسبت به سایر حقوق دارد ولی حتی اگر آن را حق برتر اسناد حقوق بشری بدانیم بازهم حفظ کرامت انسانی بر هر حقی مقدم خواهد بود. همچنین تکلیف دولتها بر تضمین حق حیات و حق درمان تا جایی که مخالف با خواست و رضایت فرد نباشد، دولت نمی تواند در خصوصی ترین مساله فرد وارد شده و حتی نحوه و چگونگی مرگ او مداخله نماید. این استدلال که حق حیات جزء حقوقی است که فرد نمی تواند آن را از خود سلب نماید، با در نظر گرفتن این امر که هدف از همه این محدودیتها و ممنوعیتها برای تضمین حق حیات، حفظ کرامت ذاتی انسانی است ؛ زمانیکه کرامت انسانی فرد به خطر افتد دیگر قابلیت استناد ندارد. از دیدگاه ادیان الهی و اسلام نیز از آنجایی که انسان خالق خود نیست، اختیاری هم نسبت به وجود خود و سلب آن ندارد وموظف به مراقبت از آن می باشد و خداوند تنها مالک و گیرنده زندگی است. این استدلال که کشتن انسان برای رهایی او از درد و رنج کشنده است از نظر اسلام قابل قبول نیست. در اسلام شکیبایی و تحمل ً مورد توجه قرار گرفته است و بسیاری از گروههای مذهبی اعتقاد دارند که رنج و درد انسان می تواند فرصت خوبی برای خداشناسی و تزکیه نفس باشد. تمامی فقهای اسلامی اتفاق نظر دارند که اذن بیمار به پزشک به منظور خاتمه حیات او، گرچه ممکن است در عقوبت او موثر باشد، اما گناه او را ساقط نمی کند. اما فقها در میزان تاثیر رضایت و اذن بیمار به پزشک در حکم وضعی با یکدیگر اختلاف نظر دارند و سه نظر سقوط قصاص و دیه، عدم سقوط قصاص و دیه، سقوط قصاص وثبوت دیه مطرح شده است. در نتیجه می توان گفت آن چه از فتوای فقهاء مستفاد می گردد این است که قتل بیمار ولو با اذن و رضایت وی و با انگیزه ترحم دارای دو جنبه تعرض به حق الله و حق الناس می باشد و اگر چه ممکن است جنبه حق الناس آن که قصاص و دیه است با رضایت مجنی علیه یا اولیاء دم ساقط گردد، اما حرمتی که در قتل وجود دارد با رضایت مقتول از بین نمی رود و عمل به عنوان یک معصیت و حرام باقی است. از سوی دیگر فقها با تفاوتی که بین حیات مستقر وحیات غیر مستقر قائل شده اند انجام اتانازی در مورد بیماران دارای حیات نباتی را پذیرفت اند. ترک درمان نیز از سوی برخی فقها جایز شمرده شده است. به این ترتیب امکان بحث در خصوص اتانازی – حداقل اتانازی غیر فعال و اتانازی در مورد افرادیکه حیات نباتی دارند- در فقه وجود دارد و می توان بر مبنای فقه راهی برای طرح این موضوع در قانون ایران ایجاد نمود. قانون مجازات اسلامی ایران، اتانازی را به هیچ عنوان ( البته به غیر از اتانازی منفعل و غیر مستقیم ) از پیگرد جزایی مصون نمی گذارد و انگیزه و رضایت نیز در این مورد نمی تواند منشا تغییر ماهیت باشد . در ایران، به دلیل نوع نگاه فقاهتی قانون گزار به کلیه گرایشات از جمله پزشکی یا بهتر بگوییم اخلاق پزشکی از یک سو و همچنین بافت مذهبی لایه های میانی اجتماع و اعتقادات غیر قابل استدلال در مورد مقوله مرگ و زندگی از سوی دیگر، طرح موضوعی مانند اتانازی که حتی در خود اروپا بالاخص واتیکان هنوز با آن کنار نیامده اند بسیار جنجال برانگیز است. . و اما در رابطه با قانونی شدن اتانازی در هلند و اصلاحیه های اعمال شده بر قانون جزای آن کشور نیز می توان اینگونه بیان داشت که یک محدوده ای برای مجازات این عمل در نظر گرفته شده است که حداقل کمی و در مقابل حداکثر بالایی را در بر می-گیرد و نتیجه آن شده است که در مواردی که واقعا بیمار، مصر به اتانازی می باشد و تحمل رنج و درد برای وی غیر ممکن شده، با رعایت شروطی و تحت نظارت، مجازاتی در نظر گرفته نشده است. بدین ترتیب هم منفعت بیمار در نظر گرفته شده و هم در مواردی که اتانازی بدون رعایت شرایط قانونی صورت می پذیرد برای عامل مجازات سنگینی مقرر شده است. با همه مخالفت-هایی که با قانونی شدن اتانازی در هلند از سوی جامعه جهانی صورت گرفته است، به نظر می رسد که بیشتر این مخالفت ها ناشی از نگرانی هایی است که معمولا در مورد یک موضوع جدید وجود دارد. با توجه به اسناد بین المللی و منطقه ای حقوق بشر و نظر کمیته حقوق بشر سازمان ملل و کمیته حقوق بشر اروپایی، به نظر می رسد که با این که در ابتدا با قانونی شدن اتانازی در هلند مخالفت شده بود اما در حال حاضر با وجود نگرانی های که این دو کمیته در خصوص نحوه اجرا و نظارت بر اتانازی در هلند دارند، اما آن را ناقض اسناد حقوق بشر نشناخته اند. با این حال خواهان نظارت دقیق بر انجام اتانازی (قبل، حین و بعد از انجام اتانازی ) هستند به گونه ای که حقوق بشر به مخاطره نیفتد و کنترل کاملی بر اتانازی صورت گیرد. در نهایت به نظر می رسد دیدگاه حقوق بشر بر جرم انگاری اتانازی معطوف نبوده و انجام اتانازی تحت شرایط خاصی مجاز می باشد، بنابراین می توان گفت رویکرد نظام حقوقی هلند در خصوص اتانازی نسبت به نظام حقوقی ایران که انجام اتانازی را مجاز ندانسته قرابت بیشتری با دیدگاه حقوق بشر دارد . به نظر می رسد بهتر آن است که با استفاده از تجارب هلند و تحلیل و بررسی نکات ضعف و قوت قانون این کشور به یک رویه منسجم و دقیق در خصوص اتانازی دست یابیم. چراکه مسلما کنترل اتانازی تحت نظارت قانون بسیار موثرتر و مفیدتر از ممنوعیت آن است و قانونی شدن اتانازی هم به نفع بیماران و هم به نفع جامعه است. بسیاری از پزشکان ایرانی معتقد به صحت اتانازی هستند و اعمال آن را مسئله ای اخلاقی و قابل توجیه می دانند و با بیان اینکه تحمل درد و رنج بیماری های ناعلاج، هم برای بیمار و هم برای آنان عذاب آور است علاقه خود را به اتانازی اعلام نموده اند. انجمن روانپزشکان ایران که هر ساله همایشی در این مورد دارد بهترین گواه رغبت پزشکان ایرانی به این امر است. این انجمن مجموعه پیشنهادهایی در مورد چگونگی قانونی سازی اتانازی به وزارت بهداشت و آموزش پزشکی داده است . شاید وقت آن رسیده که قانون خاصی در مورد اتانازی(همانند قانون سقط درمانی) در اختیار داشته باشیم تا بر اساس آن و با رعایت کامل عدالت و انصاف هم پزشکان ما تکلیف خود را بدانند و هم قضات بتوانند با وجدانی آسوده به قضاوت بنشینند. اما به هر حال اگر زمانی بستر طرح موضوع اتانازی در کشور فراهم شد مستلزم کار کارشناسی دقیق علمی است چراکه همیشه پروسه و آیین دادرسی این چنین مواردی از ماهیت خود عمل، مهمتر بوده است. لذا پیشنهادات ذیل به عنوان شروط اولیه شروع به انجام اتانازی، در اینجا مطرح میگردد: ـ باید یقین حاصل شود که بیمار به طور ارادی درخواست اتانازی می کند و خود همه چیز را در نظر گرفته است بیمار باید آزاد باشد و بتواند هر سوالی را که می خواهد از پزشک بپرسد. ـ بیمار باید بر درخواست خود اصرار و تداوم داشته باشد. ـ بیمار درمان ناپذیر و رنج و درد ناشی از آن غیرقابل تحمل باشد. ـ بیمار از وضعیت و دور نمای زندگی خود آگاه باشد. ـ بیمار باید با حداقل یک پزشک دیگر هم مشورت کند. ـ بیمار باید از نظر فکری و روانی در وضعیت سالم و طبیعی قرار داشته باشد. ـ بیمار باید رضایت کتبی و درخواست صریح خود را برای اتانازی اعلام نماید. ـ بیمار باید در تقاضای اتانازی پیش قدم شود . استیون کینگ در فصل پایانی رمان «مسیر سبز» به نقل از زندانبان پیر می نویسد: «. . . همه ی ما مرگی را بدهکاریم. . . » اما گاه در پاسخ به این سخن می گوییم : «شاید یک گیاه به او عادت کرده باشد، باید بماند!»