نام پژوهشگر: کامبیز طالبی
سید محمد صادق خاکسار کامبیز طالبی
رقابت در بازار پر التهاب امروزی تنها وابسته به اتخاذ راهبردهای کارآفرینانه مبتنی بر منابع موجود و توانمندی های سازمانی به عنوان کلید شناسایی فرصت های سودآور است. این فرصت های سودآور را در بستر راهبردهای کارآفرینانه، فرصت های کارآفرینانه می نامند. یکی از موضوعاتی که در سال های اخیر و در صنایع مختلف به عنوان منشا فرصت های کارآفرینانه مطرح شده است، کیفیت خدمات پس از فروش است. امروزه شرکت های بزرگ مانند شرکت های خودروسازی از خدمات پس از فروش به عنوان فرصتی کارآفرینانه در جهت کسب سود بیشتر بهره می گیرند. بدین منظور در این تحقیق به شناسایی استراتژی های فعلی شرکت ایران خودرو و همچنین شناسایی و اولویت بندی استراتژی های جدید در محیط رقابتی پرداخته شده و در ادامه سعی شده است تا با معرفی استراتژی های جدید تاثیر خدمات پس از فروش بر فرصت های کارآفرینانه (مبتنی بر بازار و محصول) بررسی شود. روش تحقیق پیمایشی و تحلیلی - همبستگی است و جامعه آماری کلیه مدیران ارشد بخش های بازاریابی، فروش و خدمات پس از فروش شرکت ایران خودرو در تهران می باشد. به منظور تحلیل داده های پرسشنامه از روش دلفی و همچنین نرم افزار spss استفاده شده است. در نهایت نیز با توجه به دانش و خبرگی نمونه آماری، داده ها با ماتریس twos، ماتریس ei و الگوی qspm تحلیل، اولویت بندی و پیشنهادات لازم جهت تدوین استراتژی های آتی ارائه می گردد. در مرحله دوم تاثیر ابعاد خدمات پس از فروش بر استراتژی های تدوین شده (تحت عنوان استراتژی های کارآفرینانه مبتنی بر محصول و مبتنی بر بازار) بررسی می گردد. از اینرو فرضیات تحقیق با استفاده از آزمون تحلیل مسیر در مدل معادلات ساختاری، تحلیل رگرسیون و با استفاده از نرم افزارهای lesrel8.5 و spss16 مورد تحلیل قرار می گیرند. جامعه آماری در این بخش تحقیق کلیه صاحبان خودروی سمند در تهران هستند که در سال 1388 اقدام به خرید خودرو نموده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که خدمات پس از فروش در شرکت ایران خودرو بر راهبردهای کارآفرینانه مبتنی بر بازار تاثیرگذار است. بنابراین از راهبردهای توسعه بازار و رهبری هزینه می توان به عنوان فرصت های کارآفرینانه بهره جست.
زینب ایینی کامبیز طالبی
بررسی ها نشان می دهد در سال های اخیر گرایش زنان به کارآفرینی در کشور افزایش چشمگیری داشته است. با این وجود اختلاف قابل توجه در نرخ فعالیت کارآفرینانه زنان با همتایان مرد و در عین حال، شمار بالای دانشجویان و دانش آموختگان آموزش عالی تمرکز بیشتر بر تقویت کارآفرینی در میان این گروه جمعیتی را بیش از هر زمان دیگری ضروری می سازد که این امر مستلزم شناسایی عوامل موثر بر بروز رفتار کارآفرینانه در دانشجویان می باشد. با توجه به اهمیت قصد کارآفرینی به عنوان یگانه عامل پیش بینی کننده رفتار کارآفرینانه، پژوهش حاضر به شناسایی عوامل تعیین کننده قصد کارآفرینی دانشجویان دختر با استفاده از تئوری رفتار برنامه ریزی شده آجزن اختصاص داد. تحقیق در جامعه ای متشکل از دانشجویان دختر رشته های مدیریت دولتی، صنعتی و بازرگانی دانشگاه علامه طباطبایی در فاصله زمانی بهار 90 تا مهر 90 انجام گرفته است. نتایج بررسی ها با بکارگیری ابزار پرسشنامه جهت گردآوری اطلاعات اولیه و بهره گیری از روش های تحلیل رگرسیون، آنالیز واریانس و آزمون فریدمن به منظور تحلیل آماری داده ها نشان می دهد عوامل شناسایی شده بر اساس مدل پیشنهادی، تاثیر مثبت و قوی بر قصد داشته و از میان عوامل، نگرش نسبت به رفتار بیشترین تاثیر را بر قصد کارآفرینی دانشجویان دارد. همچنین اختلاف معناداری نیز در میانگین قصد کارآفرینی با توجه به رشته و مقطع تحصیلی دانشجویان، مشاهده شده است. نتایج فوق زمینه تدوین راه کارهایی بر اساس پیشنهادهای ارائه گردیده در پایان پژوهش در راستای تقویت قصد بروز رفتار کارآفرینانه در دانشجویان دختر را فراهم می نماید.
علی اصغر ملاداودی کامبیز طالبی
کسب وکارهای خانوادگی یکی از جنبه های مهم اقتصادی در همه کشورها می باشند، بطوری که در رونق اقتصاد اکثر کشورهای توسعه یافته این کسب وکارها سهم عمده ای را ایفا می نمایند. از این رو آشنایی با تمامی جنبه های این کسب وکارها ضروری می باشد. این تحقیق حاکمیت در کسب وکارهای خانوادگی را هدف بررسی خود قرار داده است. حاکمیت در کسب وکارهای خانوادگی بر جنبه مهمی از جریان حاکمیت شرکتی اشاره دارد: اعضای خانوادگی(مالکان اصلی) که نقش های چندگانه ای در کسب وکار دارند. در این تحقیق ما مدلی از حاکمیت کسب وکارهای خانوادگی که بر جنبه های رسمی حاکمیت در این کسب وکارها اشاره دارد، را به کار می بریم. و با استفاده از آن تاثیر مکانیزم های مختلف حاکمیت را بر چگونگی تصمیم گیری استراتژیک بررسی می کنیم. برای بررسی سنجه های مدل ما از پرسشنامه تحقیقاتی آقای ماستاکیلو در سال 2002 استفاده نموه ایم. البته باید ذکر نمود که این پرسشنامه با توجه به ویژگی های جمعیت شناختی و سایر ویژگی های کسب وکار در کشورمان بومی سازی شده است. در این مقاله داده ها با پیمایش برروی 45 نمونه از کسب وکارهای خانوادگی و با استفاده از روش نمونه برداری مناسب(با توجه به شرایط) در استان تهران از ایران حاصل شده است. همچنین برای آزمون فرضیات از روش تحلیل رگرسیون و نرم افزار spss استفاده شده است.
مسعود مرادی کامبیز طالبی
فعالیت های کارآفرینانه در افراد عموما بواسطه قصد کارآفرینانه روی می دهد. محققان عوامل متعددی را که بر بروز قصد کارآفرینانه تاثیر می گذارند مورد مطالعه قرار داده اند. در یکی از تقسیم بندی های انجام شده، این عوامل به دو گروه اصلی عوامل ایجابی و عوامل ارتقایی دسته بندی شده اند. بر این اساس، افراد یا بوسیله عوامل مثبتی همچون خلق و یا کشف ایده به سمت کارآفرینی تشویق می شوند که آنها را کارآفرینان فرصت محور می نامیم و یا بوسیله اجبارها و عوامل منفی مانند بیکاری و فقر به سمت کارآفرینی روی می آورند که آنها را با عنوان کارآفرینان ضرورت محور می شناسیم. از آنجا که تصور می شود دانشجویان به واسطه علم و دانش کسب شده در دانشگاه و نیز به علت عدم اشتغال در معرض هر دو گروه عوامل ایجابی و ارتقایی باشند انتظار می رود که قصد کارآفرینانه در بین آنان قوی باشد. بر مبنای این ایده، در این مطالعه تلاش شد که عوامل ایجابی و ارتقایی موثر بر قصد کارآفرینانه شناسایی شده و میزان تاثیر آنها بصورت جداگانه و بصورت همزمان بر قصد کارآفرینانه افراد سنجیده شود. جهت انجام این مطالعه پرسشنامه طراحی شده در بین دانشجویان شاغل به تحصیل در پنج رشته مهندسی برق، مهندسی شیمی، مهندسی مکانیک، مهندسی فناوری اطلاعات و مهندسی کامپیوتر توزیع شد و با استفاده از روش های تحلیل رگرسیون و آنالیز واریانس میزان تاثیر هر یک از عوامل ایجابی و ارتقایی بر قصد کارآفرینانه سنجیده شد. نتایج نشان داد که عوامل ارتقایی بیش از عوامل ایجابی بر قصد کارآفرینانه دانشجویان تاثیر دارد. علاوه بر این مشخص شد که زنان بیشتر از مردان تحت تاثیر عوامل ایجابی هستند و حضور در گروههای ضعیف اقتصادی باعث گرایش بیشتر به عوامل ایجابی می شود. از طرف دیگر افراد با سابقه کسب وکار آزاد بیشتر از افراد بیکار و افراد با سابقه شغل دولتی به عوامل ارتقایی واکنش نشان می دهند.
ملیکا عباسیان نیک کامبیز طالبی
تحقیق حاضر روی اصلی ترین عامل فرآیند شناسایی فرصت برای کسب و کارهای خدماتی تاکید می کند: هوشیاری کارآفرینانه. به دلیل ابهام و تنوع زیاد در تعاریف و عناصر هوشیاری کارآفرینانه، تحقیقات در این زمینه همچنان در مرحله طفولیت است. بعد از یررسی کارهای گذشته در زمینه هوشیاری کارآفرینانه محقق بر آن شد که رابطه بین هوشیاری و توانایی تشخیص فرصت را بررسی کند. بر این اساس هوشیاری به عنوان یک توانایی فردی در جمع آوری اطلاعات، ترکیب اطلاعات و انتخاب اطلاعات تعریف شد. در این تحقیق مباحث مربوط به کارآفرینی، فرصت های کارآفرینانه، تشخیص فرصت از دید محققان مورد بررسی قرار گرفت و عوامل فردی موثر بر آن- به طور خاص هوشیاری کارآفرینانه و عناصر آن- مورد پژوهش قرار گرفت. در مدل تحقیقاتی ارائه شده بیان شد که بین هوشیاری کارآفرینانه و عناصر آن با تشخیص فرصت رابطه وجود دارد. طبق تحلیل های آماری از 197 پرسشنامه جمع آوری شده مشخص شد رابطه معنا داری بین هر کدام از ابعاد هوشیاری با تشخیص فرصت وجود دارد و مهمترین نتیجه تحقیق اینکه معلوم شد بین هوشیاری کارافرینانه و تشخیص فرصت در جامعه کارآفرینان شرکت های خدماتی رابطه معنادار وجود دارد.
محمدرضا ظریفیان کامبیز طالبی
کارآفرینی استراتژیک موضوع پژوهشی جدیدی است که از بطن ادبیات رشته های مدیریت استراتژیک و کارآفرینی پدید آمده است. ایده اساسی کارآفرینی استراتژیک این است که مفاهیم استراتژی که برای پاسخ دادن به پرسش چرا برخی از شرکتها بهتر از سایرین عمل می کنند؟ طراحی گردیده اند، می توانند در شرایط و بافت کارآفرینی نیز به کار گرفته شوند. با توجه به محوری بودن نقش مزیت رقابتی در تحقیقات مدیریت استراتژیک، کارآفرینی استراتژیک را ادغام دیدگاه های کارآفرینانه (فرصت یابی) و استراتژیک (مزیت یابی) در تدوین و اتخاذ اقداماتی که برای خلق ثروت طراحی شده اند تعریف نموده اند. به عبارتی، کارآفرینی استراتژیک، اقدامات کارآفرینانه ای است که با نگاهی استراتژیک اتخاذ می شوند. هدف از انجام این تحقیق بررسی چگونگی تأثیرگذاری کارآفرینی استراتژیک بر عملکرد شرکت است. تحقیق حاضر، از انواع تحقیقات همبستگی و کاربردی می باشد و به لحاظ نوع داده از انواع تحقیقات کمی است. جامعه آماری تحقیق را کلیه سازمانهای صنعتی کوچک و متوسط مستقر در شهرک صنعتی طوس مشهد تشکیل می دهند و واحد آماری مدیران ارشد این سازمانها می باشد. برای انتخاب تعداد نمونه مورد نیاز از روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده استفاده شده و مقدار نمونه با استفاده از فرمول کوکران برابر 120 تعیین گردید. متغییر وابسته این تحقیق عملکرد می باشد و متغییرهای مستقل نیز عبارت هستند از کشف (فرصت یابی) که شامل گرایش کارآفرینانه و ارزشهای کارآفرینانه می شود و بهره برداری (مزیت یابی) که شامل سرمایه گذاری در منابع داخلی، منابع دانشی، یادگیری سازمانی، تغییرات توسعه ای و تغییرات انتقالی می شود. داده های این پژوهش با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی و مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شده اند. نتایج تحقیق نشان دهنده این است که کارآفرینی استراتژیک رابطه مثبت و معناداری با عملکرد شرکت دارد و نقش مهمی در عملکرد شرکت ایفا می کند و هر گونه تغییر در رابطه با کارآفرینی استراتژیک، عملکرد شرکت بیشتر را به دنبال خواهد داشت.
دانیال بهنامه کامبیز طالبی
هدف اصلی این پژوهش تبیین نقش و تاثیر استراتژی های کارآفرینانه بر رشد شرکت های دانش بنیان کارآفرین می باشد.پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش تحقیق، کمی و از نوع توصیفی-پیمایشی می باشد.جامعه آماری مدیران و مالکان شرکت های دانش بنیان و فناور محور رشد یافته مستقر در پارک های علم و فناوری خراسان شمالی و رضوی بوده که برای نمونه گیری از نمونه گیری تصادفی و برای محاسبه حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده گردید، که داده های 55 شرکت مورد بررسی قرار گرفت .برای گردآوری داده ها از ابزار پرسش نامه و برای تحلیل داده ها از رگرسیون و مدل معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزیی (pls-sem)استفاده شد.