نام پژوهشگر: نرگس گنجی
علی اکبر مرادیان قبادی جعفر دلشاد
چکیده در این پایان نامه که عنوان آن "تعهّد در شعر جواهری" است، مردم میهنمان با اندیشه ها و فرهنگ نمونه ای از شاعران معاصر عرب است که آنها نیز با فرهنگ ایرانی و مذهب تشیع مأنوس و مرتبط هستند آشنا می شوند. و یقین داریم که تأثیر پذیری از آنها باعث غنای هرچه بیشتر فرهنگ ما می شود و از سوی دیگر فرهنگ ما می تواند در اندیشه و افکار آنها تأثیر گذار باشد، و این تبادل فرهنگی باعث تقویت ارتباط فرهنگی کشور ما و دیگر کشور های عربی خواهد شد، به خصوص که از دیر باز ما با فرهنگ همدیگر مأنوس بوده ایم. و البته این ارتباط و انس بین ما و زادگاه این شاعر بیشتر و عمیقتر بوده است. روشی که در تدوین این پایان نامه به کار گرفته شده است روش تحلیل محتوی است، و برای رسیدن به نتیجه مطلوب در درجه اول بر دواوین و دو جلد کتاب خاطرات شاعر با عنوان "ذکریاتی" تکیه شده است، و همچنین از برخی کتب که در مورد شاعر نوشته شده و یا به تحلیل اشعار وی پرداخته اند و نیز برخی تحقیقات و مجلات و سایتهای اینترنتی استفاده شده است. بنابراین این پایان نامه به بررسی عقیده جواهری در مورد کاربرد شعر و نقش آن در جامعه، و بخصوص نقش شعر خودش در این راستا می پردازد. وی نقش شاعر را از لحاظ کمک کردن و خدمت نمودن به جامعه و انسانیت همانند نقش "انبیا"، و شعر را وسیله ای برای آگاهی بخشیدن به مردم میهن و قوم خود و بلکه همه انسانیت می داند، و عقیده دارد که خود او در این زمینه پیشگام است و شعرش را در خدمت اهداف و آرمانهای جامعه و حقیقت و انسانیت قرار داده است، و به وسیله شعرش با ظلم و ستم و بی عدالتی مبارزه نموده است. شایان ذکر است که وی حتّی از فکر کمونیستی تأثیر پذیرفته است و از برخی اصول فکری آنها که به زعم وی انسانی بوده اند و یا می توانسته اند برای مصالح میهنی و قومی وی مفید واقع شوند، حمایت کرده است. این پایان نامه کلّاً شامل هفت فصل با عناوین زیر است؛ 1- فصل اول: محمّد مهدیّ الجواهریّ؛ زندگینامه، محیط و شعر او 2- فصل دوم: اوضاع سیاسی در عراق قرن بیستم 3- فصل سوم: تعهّد و ادبیات 4- فصل چهارم: ملّی گرایی در شعر جواهری 5- فصل پنجم: عناصر اصلاح سیاسی در شعر جواهری 6- فصل ششم: قوم گرایی در شعر جواهری 7- فصل هفتم: سوسیالیزم در شعر جواهری
بتول باقرپورولاشانی نرگس گنجی
از مهمترین مشکلاتی که امروزه، پژوهشگران، مترجمان و دانشجویان ادبیات فارسی و عربی و علاقه مندان به مطالعات ادبی در زمینه ادبیات داستانی، با آن مواجهند، عدم دسترسی به معادلهای دقیق و مناسب برای اصطلاحات این شاخه از ادب می باشد. عواملی چون وارداتی بودن ادبیات نوین داستانی، ترجمه سلیقه ای و غیر تخصصی برخی واژگان و اصطلاحات، وفاداری به معادل های لاتین ، تأثیر تحولات داستان نویسی نوین، ظهور مکاتب مختلف نقد ادبی و اختلاف نظر در برخی مفاهیم اصلی و دسته بندی ها، نبود فرهنگ ها و دانشنامه های پربار، تفاوت، تعدد و ناهماهنگی میان اصطلاحات ادبیات داستانی را بسیار افزایش داده است. این پژوهش با هدف کاهش کاستی ها و ابهامات موجود در اصطلاحات ادبی حیطه نقد داستان، پس از جمع آوری و ریشه یابی برخی از اصطلاحات و مترادفات موجود که به گونه ای پراکنده و ناهماهنگ در متون نقدی موجود است، به نقد و تحلیل و ارزیابی آنها از نظر صحّت، دقّت و جامعیت می پردازد؛ سپس کوشش می شود با توجه به وضوح و فراگیری برخی از اصطلاحات، واژگان مرجح پیشنهاد شوند. اهمیت این پژوهش ناشی از تلاش برای پاسخگویی به این معضل علمی و آموزشی است. از آنجا که مباحثی همچون "پیرنگ" و عناصر ساختاری آن، "زاویه دید" و تقسیم بندی های مربوط به آن، "شخصیت" و انواع شخصیتهای داستانی از اساسی ترین عناصر داستان بوده و در متون نقدی بیشتر به چشم می خورد، در پژوهش حاضر تلاش شده است که این عناصر و اجزای وابسته به هریک، با توجه به متون مرجع که غالبا انگلیسی زبان هستند و به فارسی ترجمه شده اند، از نظر اصطلاحات معادل در فارسی و عربی و معانی و کارکردهای آنها مورد بررسی و بازنگری قرار گیرند. روش مورد استفاده در پژوهش عمدتاً مبتنی بر مراجعات اسنادی و تحلیل محتوا می باشد.
سمیه کاظمی نجف آبادی سید محمد رضا ابن الرسول
پژوهش های مبتنی بر مقایسه زبان های گونه گون، تأثیر به سزایی در کشف حلقه های ارتباطی زبان ها، و رشد فکری و فرهنگی گویشوران آن دارد، بر این اساس، پژوهش حاضر با اتخاذ روش تحلیلی تقابلی به بررسی و مقایسه شش معنی از مهم ترین معانی مشترک میان حروف جر عربی و حروف اضافه فارسی می پردازد، تا بدین وسیله نحوه به کارگیری این حروف و دلالت معنایی آن آشکار شود، و در پی آن وجوه افتراق، اشتراک و اثر پذیری دو زبان در معانی کاربردی حروف جر و اضافه، تعیین گردد. بی شک این تحقیق گامی موثر در شناخت بهتر حروف و قواعد دستوری آن به شمار می رود. علاوه بر این در تسهیل آموزش و فراگیری زبان دوم و نیز تصحیح ترجمه متون دو زبان عربی و فارسی در حوزه حروف اضافه تأثیر چشمگیری خواهد داشت. در فصول اصلی این رساله، نخست به تعریف اجمالی یکی از معانی حرفی پرداخته می شود، سپس با بررسی مطالعات پیشینیان در باره حروف جر و اضافه، و بهره گیری از نمونه های ارائه شده از سوی دستورپژوهان و فرهنگ نویسان، ادات اصلی در بیان آن معنی تعیین شده، ویژگی های دستوری آن ذکر می گردد. آن گاه بر اساس نظر دستورپژوهان دو زبان، حروف جر و حروف اضافه ای که علاوه بر ادات اصلی، نمایانگر معنی مذکور است و از ادات اصلی نیابت می کند، معرفی می شود، ضمن آن که دلالت معنایی این حروف و صحت نیابت آن مورد بررسی قرار می گیرد. مهمترین دستاوردهای پژوهش حاضر بیانگر آن است که حروف جر و اضافه همیشه در بیان یک معنی خاص رابطه یک به یک ندارند، به گونه ای که گاه یک حرف در یک زبان با دو حرف از زبان دیگر و یا حتی با رکن دستوری متفاوتی برابریابی می شود. ارزش و اهمیت این مطلب در ترجمه متون عربی و فارسی نمود می یابد. علاوه بر این برخی از معانی حرفی با بیش از یک حرف جر و اضافه بیان می شود. بررسی و شناخت این حروف نیز در ترجمه حائز اهمیت است.
فهیمه شجاع غازانی محمد خاقانی
در قرن بیستم که سمبولیسم با تأثیر فرهنگ اروپایی به ادبیات و اشعار عربی نفوذ نمود ، شعرای بسیاری مثل «ادیب مظهر»، «سعید عقل»، «سیّاب»، «خلیل حاوی»، «عبد الوهاب البیاتی» و محمود درویش به این عرصه پای نهادند. رمز یکی از شیوه های زبانی شعر ست به شرط آنکه تبدیل به معما نگردد بلکه باید با تأمل و تفکر مضمونش را آشکار کرده و از ورایش خبر دهد. در مورد عوامل سرودن شعر رمزی باید گفت، بخشی از این شعر مربوط به روان خود شاعر ست و در واقع فضایی ست برای تبلور احساسات ظریف و متعالی وِی که با واژه های متعارف قابل بیان نیست، و از سویی وضعیت و شرایط نابسامان جامعه نیز در آن دخالت دارد. عواملی چون جنگ جهانی دوم و پیامد های آن در کشور های عربی و خسارتهای سنگین مادی و معنوی آن، شاعر عرب را در برابر مجموعه ای از تناقضات قرار داد و با توجه به حجم خسارتهایی که به شاعر، وطن و مقدساتش رسید باعث عصیان شاعر علیه جمود و تسلیم شد، در نتیجه شعر اوّلین میدان و عرصه ای بود که شاعر می توانست مجال بیان و ابراز وجود بیابد. عبد الوهاب البیاتی، شاعر انسانگرایی ست که در اشعارش به مکتب رمزی گرایش دارد، دقت تفکر، بعد تصویر در همه جای شعر وی پراکنده است. وی برای گریز از واقعیت ومشکلات اجتماعی و سیاسی موجود در آن، و نیز برای پیوستن به دنیای پربارِ تخیّل، به مکتب رمز گرایی روی آورده ست. بیشتر مفاهیم نمادین البیاتی بر محور واژه هایی همچون مرگ، غربت، تبعید، مبارزه، آوارگی و انقلاب می چرخد. مفاهیمی که بیانشان _ با توجه به شرایط نابسامان سیاسی و اجتماعی عصر _ برای شاعر جز در غالب نماد مقدور نیست.
مرضیه چروم نرگس گنجی
روابط ایرانیان با عرب زبانان پیشینه ای دیرینه دارد و به عهد هخامنشیان باز می گردد. اما با ورود دین روشنگر اسلام به ایران و افزایش گسترده روابط فرهنگی میان ملت های عرب و فارس که از ثمرات گرایش آنان به این دین مبین است، دامنه تعاملات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آنان وسعت یافت. در نتیجه این پیوند، دو زبان فارسی و عربی چنان با یکدیگر آمیختند که تا امروز- پس از 14 قرن- کسی را یارای جدا نمودن واژگان عربی از زبان فارسی نبوده است. در قرون اخیر با پیدایش گرایش های قومیتی، مرزهای جغرافیایی و زبانی فارسی زبانان و عربی زبانان رو به تفکیک نهاده و فرایند تعامل میان دو زبان فارسی و عربی به کندی گرویده است، اما دامنه تأثیرات زبان عربی در زبان فارسی همچنان چشم گیر است، در حالی که پژوهش های موجود در زمینه ی چند و چون معنایی، لفظی و املایی کلمات دخیل که در طی قرون در تمامی زمینه های یاد شده دستخوش تحول بوده اند، ناچیز و ناشی از کلی نگری و تساهل زبان شناسان متأخر در امر ارتباط این دو زبان گرانسنگ می باشد. با توجه به کاستی های پژوهشی درباره سیر تحول کلمات عربی موجود در زبان فارسی، در این پژوهش واژگان دخیل عربی در زبان فارسی در حوزه واژگانی شعر فارسی، در غزل قرن هشتم- با نمونه گیری از غزلیات حافظ شیرازی- و غزل معاصر- با نمونه گیری از غزلیات قیصر امین پور- از نظر لفظ، معنا و بسامد مورد بررسی قرار گرفته است. بدین ترتیب هدف اصلی این پژوهش، بررسی تفاوت ها و مشابهت های ناشی از ثبات یا تحول برخی کلمات شایع در شعر فارسی، در این دو برهه زمانی می باشد. بدین منظور، ابتدا جستاری در معانی این واژگان عربی، در چهار فرهنگ ِ زبان ِ فارسی و عربی قدیم و جدید انجام گرفته، سپس بسامد آن ها در غزل هر دو شاعر- حافظ و قیصر امین پور- با ذکر نمونه و در جدول هایی، بیان می گردد. لذا روش این تحقیق عمدتاً توصیفی بوده ولی با توجه به استناد آماری به متون شعری در این دو برهه زمانی، جنبه اسنادی نیز دارد. از جمله نتایج به دست آمده در پژوهش حاضر، این است که معنا، لفظ و بسامد برخی واژگان عربی موجود در شعر فارسی در این دو برهه زمانی دستخوش تغییر شده است ولی برخی از واژه ها نیز همچنان در غزل فارسی معاصر به معنای قدیم خود به کار می رود؛ به طوری که برخی از آن ها در غزل ِ یکی از دو شاعر متروک و در غزل دیگری مستعمل است و در کاربرد برخی از این واژگان نیز تحولی مشاهده نمی شود.
مهسا زنجانی سید محمدرضا ابن الرسول
سازمان سنجش و آموزش کشور، از سال 1371 اقدام به برگزاری آزمون های ورودی کارشناسی ارشد کرده است و داوطلبان ورود به این مقطع را نیز مانند کنکور های کارشناسی به وسیله سوالات چهار گزینه ای در رشته های مختلف، مورد سنجش و گزینش قرار می دهد. اخیراً پژوهش هایی مبنی بر مطلوب نبودن شیوه سنجش و انتخاب دانشجو در مقطع کارشناسی صورت گرفته است (مجموعه مقالات سمینار بررسی روش ها و مسائل آزمون های ورودی دانشگاه ها) ولی به دلیل این که حتی یک تحقیق علمی در کشور وجود ندارد که آسیب های کنکور را نشان دهد و بتواند به عنوان حداقل پشتوانه پژوهشی، اشکالات اساسی روش جاری را چه در آزمون های کارشناسی و چه کارشناسی ارشد نمایان سازد. بدین رو سازمان سنجش که خود ماهیت اجرایی دارد و تا کنون کار پژوهشی در این زمینه ارائه نکرده است؛ حاضر به تغییر شیوه معمول خود (که در اجرای آن تجربه و مهارت کسب نموده) نیست (جح فروش 79). وجود اشکال در سوالات آزمون های ارزش یابی گزینشی به ویژه در مقاطع آموزش عالی، از جمله موارد قابل توجه در زمینه نقد بررسی کنکور و شناخت آسیب های ناشی از آن است و اهمیت روزافزون آزمون های ورودی کارشناسی ارشد در سال های اخیر ضرورت این بررسی را دو چندان می کند. صرف و نحو، از جمله دروسی است که در آزمون های رشته های زبان و ادبیات عربی، زبان و ادبیات فارسی، الهیات، تاریخ و ایرانشناسی وجود دارد و شمار قابل توجهی از سوالات عربی این رشته ها را به خود اختصاص داده است. در کتاب های روان سنجی و ارزش یابی آموزشی، سلسه قواعدی برای طرح سوالات چند گزینه ای بیان شده است که از لزوم تطابق و هماهنگی این سوالات با موازین معین، به ویژه در آزمون های گزینشی مهم و حساس در مقاطع آموزش عالی حکایت می کند. این معیارها از معیارهای عام طرح تست و منطبق بر انواع مواد درسی است که می توان علاوه بر تطبیق سوالات با آنها و شناخت آسیب های موجود، برای طرح سوال از دروس تخصصی چون صرف و نحو عربی، معیارهای ویژه ای نیز تعریف نمود. اولین شرط آسیب شناسی و آسیب زدایی سوالات صرفی و نحوی آزمون های کارشناسی ارشد رشته ها، در دست داشتن سوالات آنهاست که در این پژوهش به دلیل عدم دسترسی به سوالات آزمون های دهه 70، تنها سوالات آزمون های ده سال اخیر (سال های 80 تا 89) مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. این پژوهش ضمن بررسی تک تک سوالات صرفی و نحوی ده سال اخیر در رشته های مذکور (بالغ بر حدود 900 سوال)، انواع آسیب های موجود در این سوالات را در قالب دو فصل ارائه کرده است: فصل دوم؛ که شامل سه بخش است: 1. آسیب های محتوایی: در این بخش سوالات از نظر محتوا مورد نقد و بررسی قرار گرفته است و شواهد قسمت های مختلف با معیارهای محتوایی سازگاری ندارند. در میان عناوین این فصل، برخی موارد مثل «غلط انگاشته های قابل توجیه»، «سطح سوال و عدم هم خوانی آن با منبع» و «گوناگونی مصداقی» از معیارهای تخصصی طرح سوال صرفی و نحوی بوده و در کتب آزمون سازی و ارزش یابی بدان ها اشاره نشده است. 2. آسیب های شکلی: این نوع آسیب ها مربوط به ظاهر و اسلوب سوال است و شواهد قسمت های مختلف این بخش با معیارهای شکلی طرح سوال هم خوانی ندارند. 3. سوالات چند آسیبی؛ این بخش سوالاتی را در بر می گیرد که دارای بیش از یک آسیب اند و در حقیقت پر آسیب ترین شواهد صرفی و نحوی آزمون ها در این فصل ارائه شده است. فصل سوم؛ در این فصل، برخی موارد کلیِ قابل نقد در آزمون ها مطرح شده است که مربوط به سوال یا شاهد خاصی نیست. به دیگر سخن، در این قسمت، آزمون ها به جای سوال ها مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. هر یک از عناوین مورد بحث در بخش های مختلف این پژوهش، شامل سه قسمت: مقدمه، شواهد و خاتمه است و لازم به ذکر است که شواهد هر قسمت به ترتیب رشته (عربی، ادبیات، الهیات، تاریخ و ایرانشناسی) و سال (از 1389 به 1380) طبقه بندی و عرضه شده است. خاتمه هر بخش نیز علاوه بر بررسی آسیب مورد بحث، پیشنهاد برای رفع آن و یا به عبارتی آسیبزدایی سوالات را هم دربرمی گیرد. امید است که این پژوهش مقدمه ای باشد برای برداشتن گام های بلند تر در راستای رسیدن به یک نظام آموزشی صحیح در درجه اول، و روش های سنجش و ارزش یابی صحیح تر در درجه دوم.
محمد رحیمی خویگانی نرگس گنجی
نقد ترجمه یکی از زمینه های مهم با ارزش مطالعات ترجمه است، مخصوصا آنگاه که با آسیب شناسی همراه باشد. پژوهش حاضر به بررسی و نقد ترجمه های شعر معاصر فارسی به زبان عربی با تکیه بر آثار محمد منصور و محمد عبدالمنعم - دو مترجم عرب زبان- می پردازد. شعر معاصر فارسی بر خلاف شعر کهن، بسیار کمتر در بین عربی زبانان شناخته شده است، زیرا آثاری که تا کنون در این زمینه منتشر شده، کم شمار است. مسلم است که آثار ترجمه شده از شعر معاصر فارسی به زبان عربی که گام های نخستین را بر می دارد، نیازمند نقادی راهگشا برای تعالی و پیشرفت است و در این راه لازم است که صاحب نظران فارسی زبان به یاری برادران عرب خود بشتابند. نخستین هدف این پژوهش استخراج نادرستی ها و خطاهای موجود در ترجمه های دو مترجم یاد شده و گونه شناسی آن خواهد بود؛ این امر راه را برای تحلیل و بررسی خطاها و دستیابی به دیدگاهی آسیب شناسانه از این آثار مهیا می سازد. عمده ترین یافته های این پژوهش که با روش تحلیلی و استناد به متون دو زبانه انجام شده است، نشان دهنده این امر است که خطاهای ترجمه ها را می توان در چهار دسته خطاهای واژگانی، نحوی و ساختاری، بلاغی و زیباشناسی، و فرهنگی تقسیم کرد، سهم خطاهای واژگانی از موارد دیگر بیشتر و تأثیر آن در روند ترجمه بالاتر بوده است به طوری که بیش از یک سوم کل خطاها را تشکیل می دهد. نمونه گیری از آثار دو مترجم نشان می دهد که بیشترین مشکلات مترجمان عربی زبان در ترجمه شعر معاصر فارسی متأثر از مشابهت ها ی لفظی و معنایی میان واژگان فارسی
جاسم نژاد نادری محمد خاقانی اصفهانی
نقش مرد در تهیه ی احتیاجات زندگی بسیار مهم و در آن هیچ شک وتردیدی وجود ندارد و این امر جز با همکاری و مساعدت زن میسر نمی شود واین همکاری در زمینه ی تعلیم و تربیت و مسائل روحی و عاطفی بیشتر مورد نیاز می باشد تا انسان به آنچه پروردگار از او خواسته است برسد ولی در طول تاریخ بجای همکاری بین زن و مرد ،و بدلیل تقالید بی اساس و بد فهمی از مسائل دینی زن مورد ستم واقع شده است و به این دلیل عده ای از زنان و مردان عَلَم برابری و مساوات زن با مرد را برافراشتند که از جمله آنها شاعر کویتی معاصر خانم سعاد الصباح می باشد این شاعر بیشترین اشعارش را در مورد آزادی زن سروده و مردان را از نظر برخورد با زن مورد ستایش قرار داده و یا به شدت نکوهش نموده است وبه معرفی برخوردهای مثبت ومنفی مردان پرداخته و در مورد آنها شعر سروده که در این پایان نامه به بررسی این اشعار و جای گاه مرد می پردازیم
مریم حاجی زاده محمد خاقانی اصفهانی
چکیده ترجمه، کهن ترین ابزاری محسوب می شود که بشر برای انتقال دانش ،اندیشه ونوشته های خود و عرضه ی آن به سایر ملت ها استفاده کرده است، همچنانکه غربی ها با ترجمه و انتقال فرهنگ غنی اسلام به گنج های فرهنگی و علمی ارزشمندی دست یافتند. از این رو با ترجمه رمان "چهره هایی در شلوغی؛رمان اجتماعی کویتی نوشته فاطمه یوسف العلی و انتخاب آن به عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد، تلاش نمودیم جامعه ایرانی را با اولین رمانی که یکی از زنان خلیج فارسی آن را نگاشته است، آشنا سازم؛ نویسنده ای که به طلایه دار زنان رمان نویس خلیج فارسی شهرت یافته است. با توجه به این که ترجمه نیاز به انتخاب یکی از روشهای گوناگون داشته و همچنان مورد بحث بررسی محافل علمی است، درترجمه این اثر از روش تلفیقی ترجمه لفظی و ارتباطی بسته به واژه ها و اصطلاحات به کار رفته در متن استفاده کردیم. نظر به این که این ترجمه، پایان نامه کارشناسی ارشد است بر آن خواهیم بود تا به پرسش ها پاسخ داده و دشواری های ترجمه از عربی به فارسی را بیان کنیم. کلیدواژگان: فاطمه یوسف العلی، چهره هایی در ازدحام، ترجمه از عربی به فارسی، داستان کویتی.
رضوان دلاوری فیروزآبادی نرگس گنجی
درس املا از دروسی است که در آموزش فارسی و انگلیسی در مدارس ایران حائز اهمیت فراوان است ولی در نظام آموزشی ایران موضوع املای عربی در ماده ی درسی عربی گنجانده نشده است و هیچ گواه یا نشانه ای که حاکی از توجه معلمان به املای عربی است، در مدارس یافت نمی شود. این امر از نقاط ضعف شیوه های آموزش در مدارس ماست چرا که فواید املا فقط محدود به نگارش صحیح کلمات نیست و دارای اهداف آموزشی گسترده تری است هر چند که به نظر می رسد که مسأله ی املای عربی کاملاً مورد غفلت واقع شده است. این پژوهش برخی از نقایص تدریس زبان عربی در ایران را نشان می دهد و دارای دو بعد نظری و کاربردی است؛ بعد نظری دربرگیرنده ی دو فصل است که به بیان اهمیت املای عربی، انواع و فواید آن و ارتباطش با سایر مهارت های زبانی و شناختی می پردازد. بعد کاربردی پژوهش عبارت است از اقدام پژوهشگر به انتخاب دو کلاس همگن متشکل از 52 دانش آموز سال اول از دبیرستان قدس شهرستان میبد (استان یزد) در سال تحصیلی 88-87 .در این پژوهش با انتخاب دو گروه آزمایش درضمن درس عربی به تمرینات املای عربی برای گروه آزمایش پرداختیم و به گروه گواه باتکیه بر ماده ی مصوب از طرف آموزش و پرورش تمرین املا ندادیم. سپس سطح مهارت زبانی دو گروه از طریق دو آزمون ابتدایی و پایانی (پیش آزمون و پس آزمون) سنجیده شد. فرضیه های پژوهش حاضر مبتنی بر اعتقاد به تأثیر مثبت تمرین املای عربی در تقویت دو مهارت شنیداری و نوشتاری دانش آموزان است. نتایج پژوهش که متکی بر دو آزمون می باشد، نشان می دهد که دانش آموزان فارسی زبان آموزش دیده در زمینه ی املای عربی، نسبت به دانش آموزان آموزش ندیده از نظر توانش زبانی برتری آشکاری دارند. و این امر فرضیه های پژوهش را تأیید می کند.
زهره جمشیدی نرگس گنجی
حظی السیف والقلم بنصیب وافر فی الأدبین العربی والفارسی، شعراً ونثراً ، حیث یصلح الموضوع لدراسات مفصله متعمقه. واهتمام فریق من الشعراء بالسیف وأثره فی الحروب والفتوح والمعارک جعلهم یولونه تقدیراً خاصاً ویشیدون به ، ویفضلونه علی القلم من حیث التأثیر والأهمیه ولکن فریقاً آخر من الشعراء لم یرض ذلک ، فقام یدافع عن القلم ویفضله علی السیف فانتقل هذا الأمر إلی النثر الذی کان له أثره فی ذلک ، وصنّف الأدباء مناظرات نثریه طویله بین السیف والقلم ، یدلی فیها کل منهما بحججه ، ویفضل نفسه علی صاحبه ، ویستشهد بأقوال الآخرین فی مآثره وفضائله . وقد کثرت هذه الظاهره فی العصر المملوکی، فمن أمثلتها رساله "حلیه الفضل وزینه الکرم فی المفاخره بین السیف والقلم" لصاحبه أبی العباس أحمد بن علی بن أحمد القلقشندی (756_821هـ). لقد اهتمّ هذا البحث بدراسه الرساله المذکوره وشرحه بصوره شامله تستوعب أفکار المولّف ومضامینه کما قام بدراسه تناصیه لهذا العمل الأدبی الصغیر فی حجمه والکبیر فی معناه لیوضّح مدی تأثّر الکاتب من مقروءه الثقافی کأمثال العرب وأشعارهم والآیات القرآنیه والحکم القیّمه. وتمکّن القلقشندی فی رسالته من الجمع بین خصمین متضادّین متباینین فی صفاتهما، متقاربین متفافسین فی المجد والشرف، فأظهر کل واحد منهما خواصه فی نصرته لنفسه وفند مزاعم غیره بأدلّه رفعت بشأنه وحطّت من مقام منازعه. ومن السمات البارزه لرساله السیف والقلم والمودیه إلی رفع المستوی الأدبی للنص، حضور التراث بأشکاله المختلفه من الدینیه والأدبیه والتاریخیه. وخصص القلقشندی مجالاً أوفر للتناصّ الدینی، والقرآنی کما اهتمّ بالتنمیق الکلامی والسجعات المتتالیه، فجاء نصّه مزیّناً بزخارف البدیع وزاخره بصور البیان من التشبیهات والاستعارات والکنایات.
زهرا خسروی فارسانی حمید احمدیان
چکیده بی شک بزرگترین تراژدی قرن حاضر مسأله اشغال سرزمین توحیدی فلسطین توسط صهیونیست ها است، تا جایی که این موضوع، مورد بحث بسیاری از مجامع بین المللی وسازمان های دولتی قرار گرفته، مسأله اشغال فلسطین نه تنها مصیبت فلسطینیان بلکه مصیبت عرب واسلام ومسلمانان در طول قرن بیستم در تاریخ معاصر فلسطین است وبسیاری از پژوهشگران نیز به بررسی قضایای اشغال فلسطین پرداخته، از جمله شاعرانی که با وجود اندوه ورنج بی شمار به ترسیم جنایات صهیونیستی در آثارشان پرداخته اند. عشق عبدالرحیم محمود نسبت به وطنش عشقی راستین بود این عشق با جهاد شاعر در راه میهنش نمود بیشتری پیدا کرد. تعدد قصاید میهنی نسبت به دیگر موضوعات بیانگر توجه خاص به این موضوع در قیاس با دیگر موضوعات است، به گونه ای که می توان گفت شاعر در شعر میهنی بسیار موفق بوده است. وچه بسا شعر ساده ودلنشین عبدالکریم الکرمی در برانگیختن عزم واراده ی در مقایسه با دیگر شاعران بسیار موفق بوده او عزم واراده ی مردم را بسیار زیبا به تصویر کشیده واین عزم راسخ در اشعار ساده ی او جلوه ی زیبایی پیدا کرده است. این دو شاعر بزرگ فلسطینی با سرودن اشعار میهنی به دفاع از وطن وبه بیان دردها ومصیبت های ملتشان پرداخته اند، این ندا ندایی عادی نیست بلکه صدای دو شاعر بزرگ است که به خاطر ملتشان می جنگند. لذا در این پایان نامه به موضوع وطن که یکی از مشکلات مهم عربی زبانان ومسلمانان است، پرداخته ایم. واژگان کلیدی: عبدالرحیم محمود، عبدالکریم الکرمی، شعر فلسطین، شعر میهنی . ?
حسین اصل عباسی نرگس گنجی
لیست هناک لغه حیه علی الإطلاق، منکبّه علی وجهها، منغلقه علی الناطقین بها، لا یشوبها شیء من خارجها، بل اللغه "کائن حی" کما عبر عنها یوسف الخال. وعلی کلّ لغه أن تدخل فی عملیه الأخذ والعطاء مع اللغات الأخری. وکان هذا التعامل والتعاطی اللغوی - الثقافی- الحضاری یأتی جراء «السلطه من أبناء لغه علی لغه، والمبادلات التجاریه، والهجره، فأما الیوم، فله علل أخری کالسیاحه، وطلب العلم وغیرها» (جفری، 6). وللترجمه أثر بالغ فی أکثر هذه الطرق التی تقوم بنقل مفرده ومفهوم من لغه إلی أخری. قد تکون الترجمه من لغه إلی نفسها - وإن أطلق البعض علیها أسماء أخری غیر الترجمه – لأنّ اللغه أحیاناً تحجب أدب السلَف عن فهم الخلَف؛ وقد تکون من لغه إلی لغه ثانیه، وهی موضوع بحثنا، ولهذا الشّکل من الترجمه قِدمٌ وتاریخ طویلان فی المحکی والمکتوب؛ شعرا ونثرا ونظما، وقلنا بأنّ «معرفه لغتین لا تکفی لترجمه الشعر، فشخصیه المترجم وثقافته وقدرته علی الإحاطه بتاریخ وحاضر وثقافه کلّ من اللغتین، ضروریه لمعرفه خبایا النص وفهم سیاقها لذلک ینبغی أن یتشبّع المترجم بمفاهیم الثقافات التی ینقل عنها وینقل إلیها. فالبیئه الجغرافیه والمناخ لهما تأثیر واضح علی اللغه؛ مثلاً لغه الشمال لها علاقه بالبرد بینما اللغه العربیه نشأت فی بیئه حارّه، «فالفرنسیون یقولون: "أسخن صدری" بینما یقول العرب: "أثلج صدری" وعندما یغیب البُعد البیئی والتاریخی فی فهم النص المترجَم علی مستوی الکلمه والعباره، تغیب الدلاله» (عامر، 3). إنّ للترجمه أسالیب شتّی، ونحن بحَثنا – فی الفصل الأوّل - حول ما اذا أراد المترجم أن یترجم شعرا من الفارسیه إلی العربیه وأسمیناه "الشاعر - المترجِم" لأنّه یشترک فی إعاده صیاغه الشعر؛ أی فی إنشاده ثانیه، مراعیا روحَ شعر لغه المصدر، مقدِّما للترجمه، محشّیا علیها عند الضروره، لا یترجم عن ترجمه، واعیاً ما قصده الشاعر، مصیبا لما طمح إلیه، حتّی یکون معبّراً عن معناه، لا عن ظلِّ المعنی. وفی الفصل الثانی أشرنا إلی المرأه الإیرانیه الشاعره وإلی نبذه من حیاتها وما طرأ فی تطور شعرها، وحضورها التاریخی ومکانتها فی الأدب الفارسی. کان لکلُّ امرأه من هولاء النسوه الشواعر انتماوها السیاسی، ونزعتها الأدبیه، سواء صرّحت واعترفت به أم لا، لکن من یتعمق فی حیاتهن وقصائدهن یری بصمه الرجل علی شعورهن وشعرهن؛ من موقف عدائی تجاه الرجل، إلی الأثر الظاهر علی إنشادهن وکأنما کتبن بلغه الرجال حتی یسمح لهن الدخول فی عالم الکتابه والإنشاد. ولو أردنا أن نشیر بإجمال إلی القصائد المختاره – والتی تمّ التصریح بأنّ الباحث قام باستشاره الشاعرات فی اختیار بعضهن، أو لم یجد غیرهن من أشعار تبین موقف المرأه الإیرانیه الشاعره تجاه الحیاه، والحبّ، والله، والرجل – نشیر باختصار إلی ما جئنا بنصه وترجمناه لکلّ الشاعرات. نری فی شعر بعض الشاعرات: الإعجاب بالنفس: فصوره الشاعره فی «کلَّ صباح / تنظر إلیّ / کأنّما / حدثت معجزه فی عیونها» «سوف تُرنّم آخر قصیده هذا الدیوان / أختی فی کنیا / وسینشدها / أخی فی أرجنتینا / وأصدقائی ألجزائریون / یأخذونها معهم إلی فرنسا / لعلّ عابراً / _ وقد تکون مرّهً أخری فتاهً من (اورلیانز)_ / فی ساحه (ویومارشه) / تقرءها للعالم» والحبّ العذری - بل الأعمی - دون أیّ تغییر وتحدیث: «نظرت إلیک فحسب / وعلمت / بأنّ نجاتی فی ما أفعل؛ / فی إنشادک» «تصبح علی خیر / یا إله الخیری والشّمعدان / أحجز لی مکاناً / وسط أحلامک / فعندما أرحل / أودّ العوده مرّه أخری.» وتکرار نفس المقولات القدیمه والقضایا المتکرره فی الشعر الفارسی القدیم: «الصبر / الصبر وحده / یکسر الصمت» وأحیانا توکّد الشاعره الإیرانیه کثیرا علی حضورها دون الرجل، وکأنما تکرر ما عنونت "نوال السعداوی" به کتابها "الأنثی هی الأصل"؛ حیث خالفت "أصل التذکیر" المزعوم لقائله "ابن جنّی". وهذه بعض النماذج التی أکّدت المرأه علی انفرادها فی الحضور؛ سواء صرّحت بعدم حضور الرجل أم لا، فإنّها الوحیده التی علی عاتقها مهمّه الحیاه ولذا تتباهی بذاتها: «جلبت لک الملح / من سبعه أبحرٍ / وأنشدت لک / بفمٍ مفعمٍ بالنار / یابن "اُردی بهشت"» «أنا آه مکتمله / علی اللوحه / رسمی عین مهمه إبلیس / وأوجب تیه الیهود» «أنا أوصلت الخلیج الفارسی / إلی محیطات العالَم / بمفتاحی تُفتحُ / جمیع أبواب الدنیا» «فعندی: / بأمرِ عیونی / لأجلِ یدی / أصبحتْ هذه الأرضُ أرجوحهً / لطفلیَ "آدمْ" / تدورُ وتهتزُّ / کی لایفیق / وذلک لیلَ نهارْ» «أصبحَ شیطانا عظیما / النبیُّ الذی خلقته / بکلتا یدیّ / لم ندعه یدخل الجنّه / لا أنا / ولا القمر / ولا النّافذه التی لوّحت له بکلتا یدیها» والظریف أنّ نفس الشاعره هی التی کانت قد أسمت الرجل "إله الخیری والشّمعدان"! «لم أغبط / الشّعراءَ قطّ؛ / سحرهَ ساحات البیان / لم أغبط / الفلاسفهَ قطّ؛ / أمراء إقلیم العقل / لم أغبط / العرفاءَ قطّ؛ / فرسان میدان الحُبّ / لکنّی کنتُ أغبط الأنبیاءَ / قبل أن أمسی أُمّا...» «ولِعلمکَ فأنا استخدم بدلَ الصّابون / غسولاً أحدث / حیث لا مکانه لعبث الغلیسرین / فی ترکیبته / وهو یلطّف البشره / ولا یحرق موضع الدموع / أرجو أن لا تتصلوا مرّه أخری / فبعد أیام سیتضح موقفی / من هذه الدکتاتوریه» «سوف لن تعرف قیمه شیئین: / الله / إذ هو دوماً معک / والمرأه / لأنّک تبقی جاهلاً / فی حضورها / ما کنتَ تمتلک؛ / وفی فقدانها / ما الذی افتقدت» وبیدها الحلّ والعقد وبیدها مقالید النجاه، والنجاح، والحیاه: «لم أختر بعدُ إسماً / لولیدتی توّاً.» «سیحلّ الطوفان / وستمطر السماء / ستهطل / إصنع من جسدی قاربا / وجدِّف / حتّی تحطّ حمامه علی شجره الزّیتون» «الیوم / سأنثر علی أرض هذه الورقه / حَبَّ الغرام / وأحصد سنابل الأمل / وأشعل تَنّور الإیمان / لأضع علی مائدتک غداً / قصیدهَ الخبز» والتوکید علی عدم حضور الرجل: «أعید سوالی: / هل فی هذه الغرفه أحد / یعرف / ما هو حجم الأحلام / التی توحی بأنّی ما زلتُ حیه؟! ... وسئمتُ "الصوت المنفرد"» «السّبت: / تخبّئنی الأُمّ / فی جوف تفاحه / الأحد: / تفاحه فوق الشجره / علی عشّ الضّباب / الاثنین: / غراب فوق السّطح: / جوزه فی منقاره / الثلثاء: / الأرض فی منقار الغراب / الأربعاء: / أین النصف الزّاهر؟ / الخمیس: / خیولٌ مضرّجه بالدّماء / الجمعه: / وأکتب مرّه أخری!» «من جمیع الفجاج البعیده / تأتینا صیحه حواء الوحیده / متذبذبهً فی البعید / فی الفجاج البعیده / یتحدث مع ظلال قریبه» وتبدو الشاعره أحیانا کموجود منفعل تجاه عدم حضور الرجل، محتاج إلیه، تفعل کلَّ شیء حتی یأتی: «أبکی شعراً / وکلُّ مفرده دمعه / تسیل علی خدود الأوراق الحنینه / عندما یخدش نعیق الغراب / وحدتی / وتقول أمّی کالمعتاد: / ما بک تبکین کالأطفال! / دعونی أبکی / دعونی أبکی صمتی.» «قلت بأنّک تأتی / إذا صحّ هذا القول / لیس لدیّ متّسعٌ من الوقت / علیَّ أن أنفض التّراب من السّماء / وأرفع کلتا یدیَّ بهیئه دعاء / لیغسل المطر ساحه الفِناء / علیَّ أن أکنس السُجّاد مرتین لتزدهر / أن أنظّف النوافذ بماء الورد / أن أعلّق حریراً أزرق علی عتبه الباب / وأدعو الحمائم والعصافیر العاطله عن العمل کلّها / لتحطَّ فوق الأغصان / وأرجو من کافه الأَرقِیات / أن تتوقّف عن أکل أوراق الشّجر فی هذا الأسبوع / وأطلب من سَمکریّ الحاره / أن لا یبرد الحدید لحظه دخولک / أن تکون علی الطاوله سفره ترمه / والشمعِدان / والحلویات / والورد الأحمر / والشای الطازج فی البرّاد / وأن أرتدی رداءً حافلاً بالأزهار / وعلی وجهی مکیاج الربیع / وفی جیدی تفوح رائحه الرغبه والنُوّار» لکن ما أشرنا إلیه لا ینفی إبداعات هولاء الشواعر کجنس مونث له أثره البالغ، ویوکّد علی ذاته دون شطب الآخر (الرجل)، مبدع فی تصاویره الحدیثه والعصریه
خدیجه عربصالحی حمید احمدیان
نزع الشعراء فی شعرهم إلی استخدام المصادر الأسطوریه والدینیه وعلی أنّ هذه المصادر لیست دائماً بهذا التمایز والإنفصال، فإنّ بینهما التشابک والتداخل ما لایمکن تجاهله وإنّ کثیراً من الشخصیات الدینیه انتقلت إلی التراث الأسطوری فتأثّرت منها. شخصیات الأنبیاء هی أکثر شخصیات التراث الدینی شیوعاً فی شعرنا المعاصر، ولاغرو فقد أحس الشعراء من قدیم بأنّ ثمه روابط وثیقه تربط بین تجربتهم وتجربه الأنبیاء، فیحاول الشاعر أن یتحدّث عن مأساته وآلام شعبه ووطنه من خلال النماذج الأساطیریه للأنبیاء. محمود درویش وسمیح القاسم من الوجوه البارزه فی شعر المقاومه الفلسطینیه واستلهما فی شعرهما من سیره الأنبیاء واستدعیا شخصیه الأنبیاء بما تحملها من قیم عاطفیه ودلالیه لیستفادا فی الذود عن قضیه فلسطین. وعالجنا فی هذه الدراسه رویه هذین الشاعرین الأسطوریه للأنبیاء الذین کثرت الإشاره إلیهم فی أشعارهما، معالجه موضوعیه حسب المضامین الآتیه: المقاومه والنصر، والهجره والابتعاد والاغتراب، والقیام والثوره، والهدایه والنجاه، والتمرّد وانطفاء القیم الدینیه و...وجاءت هذه الدراسه علی المنهج التوصیفی_التحلیلی وقصدنا معرفه أبعاد من آثار الدین وتاریخ الأدیان فی الأدب المعاصر والعلاقه بین المقاومه الفکریه والثقافیه للشعراء الفلسطینیین مع انتباههم إلی سیره الأنبیاء.
صغری قشقایی نرگس گنجی
داستان کوتاه ـ به عنوان یک نوع ادبی ویژه و تأثیرگذار ـ جایگاهی چشمگیر در ادبیات عربی دارد اما مراکز علمی ما و خوانندگان فارسی زبان، آشنایی چندانی با داستان نویسی در جهان عرب ندارند. رساله ی حاضر، کوششی علمی و در عین حال ذوق آزمایانه برای ترجمه و شناساندن نمونه هایی از داستان کوتاه عربی به مخاطبان فارسی زبان است. مجموعه ی داستانی«الظل الکبیر» اثر نویسنده ی فلسطینی سمیره عزام (1927- 1967) شامل دوازده داستان کوتاه با درونمایه هایی چون زن و مسائل و مشکلات او در جامعه و خانواده، فقر، دعوت به کار و شوق بازگشت به وطن است. زبان نویسنده از دو ویژگی سادگی و ایجاز برخوردار است و گونه ای از ادبیات سهل و ممتنع را پیش روی می نهد که از یک سو موجب جذابیت متن می شود و از سوی دیگر بر دشواری ترجمه می افزاید. در ترجمه ی این داستان ها، مترجم با توجه به تحلیل محتوای متن سعی کرده با برقراری رابطه ی عاطفی با متن و همداستانی با نویسنده به سبک او نزدیک شود. از آن جا که طبیعت کار ترجمه به هنر نویسنده ی متن مبدأ آسیب می-رساند، به منظور جبران، سعی شده با تکیه بر ظرفیت های زبان فارسی از روش جایگزینی استفاده شود. نتایج این ترجمه ی آمیخته با پژوهش نشان می دهد که تفاوت های اساسی در ساختار دو زبان فارسی و عربی و سبک نویسنده که مشتمل بر جملات پی در پی و به هم پیوسته است از دشواری های اساسی ترجمه ی آثار عزام است. همچنین با توجه به عرف داستان نویسی فارسی در اغلب داستان های این نویسنده، بهتر است گفتگوها به نثر محاوره ای ترجمه شود.
الهام میرزایی نرگس گنجی
شعر یکی از مهم ترین انواع ادبی است که باتوجه به ویژگی های زبان شعر ترجمه ی آن غالباً با دشواری های مختلفی روبرو است. شعر از آغاز با دو دیدگاه ترجمه پذیری و ترجمه ناپذیری روبرو بوده اما به هر حال ترجمه ی شعر از زبانی به زبان دیگر پیوسته انجام شده و جایگاه ویژه ای یافته است. یکی از مهم ترین شاخصه ها ی شعر به عنوان یک اثر ادبی تأثیر گذاری است و حفظ این ویژگی تنها از رهگذر ترجمه خوب امکان پذیر است. اما بسیاری از متون ادبی ترجمه شده دچار کاستی ها-یی هستند. ترجمه ی شعر عربی به فارسی پیشینه ی دیرینه ای دارد. اما از بین شاعران معاصر عرب، اشعار نزار قبانی شاعر پر آوازه ی سوری مورد استقبال مترجمان ایرانی قرار گرفته است. این پژوهش به نقد و بررسی دو مجموعه از ترجمه ها ی فارسی اشعار نزار قبانی، «صد نامه ی عاشقانه» ترجمه ی رضا عامری و «بلقیس و عاشقانه ها ی دیگر» ترجمه موسی بیدج می پردازد. تغییرات موجود در ترجمه ها در دو بخش یکی انواع تغییر شامل حذف، افزودن، جابجایی و دیگری حوزه ی تغییر شامل واژگان و ساختار مورد بررسی قرار گرفتند و با مقایسه ی ترجمه ها با اصل عربی اشعار به ذکر مثال ها یی پرداخته شده است امید است این تحقیق بتواند باعث ارتقا ی سطح کیفی ترجمه های اشعار نو از عربی به فارسی بشود.
زینب امینی پزوه نرگس گنجی
روابط فرهنگی وادبی ایرانیان وعرب زبانان از دیرباز مورد توجه پژوهشگران بوده است. در زمان معاصر ، با پیدایش ورشد ادبیات تطبیقی - که نشان دهنده ابعاد مهمی از تعامل اندیشه و فرهنگ ملتها با یکدیگر است- ضرورت مطالعات تطبیقی میان ادبیات فارسی وعربی بیش از پیش آشکار شده است. این پژوهش با شیوه تطبیقی به بررسی اندیشه انتظار موعود بین دو نماینده شعر مقاومت در فلسطین وایران، محمود درویش وقیصر امین پور می پردازد. از عوامل موثر در انتخاب موضوع تحقیق آن است که ادبیات فلسطین و ادبیات انقلاب اسلامی در وضعیت مشابهی از جهت مقاومت همه جانبه در برابر دشمنان قرار دارند وبه موضوعات مشترکی از جمله نحوه نگرش به آینده و انتظار موعود می پردازند.انتظار موعود موضوعی است که هیچ گاه رنگ کهنگی به خود نمی گیرد و در همه ادیان ومذاهب ودر مکاتب فلسفی و نیز در اندیشه شعرا و ادیبان جهان از جایگاه خاصی برخوردار است. شعر مقاومت رویکرد خوش بینانه ای به آینده دارد از این رو عرصه مناسبی برای مطالعه نگاه شاعران به آینده است. در این پژوهش انتظار موعود مفهومی عام دارد و شامل موضوعاتی چون سرزمین موعود، آینده ی موعود، جامعه ی موعود، و منجی موعود است و بطور کلی نگاه خوشبینانه به آینده را در شعر درویش و امین پور بررسی می کند.نتایج پژوهش بیانگر جلوه های گوناگونی از امید به آینده در شعر دو شاعر است که در امید بازگشت به وطن، دستیابی به انسان کامل و جامعه آرمانی، امید به وصال محبوب، و انتظار ظهور منجی جلوه گر می شود. کلید واژگان: انتظار موعود، محمود درویش، قیصر امین پور، شعر معاصر عربی، شعر معاصر فارسی، نگرش به آینده
ثویبه یزدان زاده نرگس گنجی
ریشه روابط ایران و عرب به پیش از تاریخ مدون یعنی به دوره های اساطیری می رسد که در عهد هخامنشیان گسترش یافته و در دوره ساسانیان استوارتر و عمیق تر شده است. این پیوند که پس از ورود اسلام به ایران و تسلط سیاسی اعراب در نواحی مختلف آن به اوج خود رسید موجب گشت تا دامنه تعاملات دینی ، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آنها بسیار وسعت یابد. در نتیجه این روابط، دو زبان عربی و فارسی آنچنان با یکدیگر آمیختند که به سختی می توان واژگان عربی را از فارسی جدا نمود، و مرزبندی میان دو زبان تقریبا ناممکن می نماید. وام گیری واژگانی به عنوان بارزترین شکل تأثیر پذیری فارسی از عربی از سده های نخست هجری آغازشد و در قرن چهارم و پنجم افزایش چشمگیری یافت، تا اینکه در سده ششم هجری به اوج خود رسید. این پژوهش که با روش توصیفی انجام یافته، با بررسی کلمات عربی دخیل گلستان سعدی ـ به عنوان نمونه ای از نثر قرن هفتم و موثرترین و مشهورترین متن ادبی فارسی ـ سعی دارد که اطلاعات مستند و معنا داری را در زمینه تأثیر پذیری زبان فارسی از عربی پیش روی پژوهشگران نهد. بدین منظور، نخست کلمات و تعابیر موجود در گلستان استخراج شده، سپس تفاوت های نگارشی و معنایی این وام واژه ها با اصل عربی آن بررسی شده است. بدین ترتیب هدف اصلی این پژوهش بررسی تصرفات نگارشی و معنایی ایرانیان در کلمات دخیل عربی و تعیین بسامد آنها در نثر گلستان است. سپس کلمات مرکب متشکل از عربی و فارسی و انواع آن مورد بررسی قرار گرفته است. از جمله نتایج به دست آمده در پژوهش حاضر این است که واژگان عربی دخیل درگلستان بیشتر از نوع اسم بوده که در برخی از موارد بدون تغییر و تصرف به کار رفته اند و در بعضی موارد دیگر دستخوش تغییرات معنایی و نگارشی شده اند. افزون بر این پژوهش حاضر نشان می دهد که تصرفات نگارشی در کلمات عربی گلستان به مراتب بیش از تغییرات معنایی است.
زهرا سلیمان پور منصوره زرکوب
شوقی ومطران آثار جاودانی در ادبیات عربی باقی گذاشتند. شهرت آن ها آفاق کشور های عربی را در نور دید وبه کشور های دیگر رسید چنان که شوقی به "امیر الشعراء" ومطران به "شاعر الأقطار العربیه" (شاعر سرزمین های عربی) ملقب شدند. این رساله در پی بررسی مقایسه ای اشعار این دو شاعر جهت روشن نمودن ابعاد نوآوری در شعر آن هاست، در عین حال میزان همگامی دو شاعر را با مسائل روز آنها بررسی می کند چه، این دو شاعر هم عصر بوده ودر یک کشور نیز (مصر) زندگی می کردند، همچنان که هر دو چند سالی را در فرانسه به سر برده و از ادبیات اروپایی بهره بردند. در این رساله علاوه بر بعضی موضوع های مشترک در شعر آن ها، قالب و سبک شعری دو شاعر را نیز بررسی کرده ایم تا در خلال آن، به میزان موفقیت دو شاعر در نوآوری وخلاقیت یا پای بندی آن ها به تقلید از گذشتگان پی ببریم و موضوعات و قالب شعری دو شاعر را با یکدیگر مقایسه کنیم. این رساله مبتنی بر شیوه توصیفی ـ تحلیلی در حوزه آثار شعری دو شاعر تدوین شده است انجام این مقایسه سوالاتی را به همراه دارد که در صدد یافتن پاسخ آن ها هستیم، مهم ترین آن ها عبارتند از: برخی از نتایج حاصل از این پژوهش عبارت است از: ـ شوقی در جنبش احیاء نقش مهمی دارد، همچنان که در نوآوری نیز گام های مهمی برداشته مانند شعر نمایشی و ابداع اوزان عروضی جدید. مطران نیز در عین حال که به ارتقاء سطح شعر می اندیشد نقش اساسی در نوآوری دارد مانند شعر داستانی و انتقال از یک وزن عروضی به وزن دیگر در یک شعر که زمینه ای است برای رهایی از قید وزن و قافیه. ـ شوقی در حمایت جدی از جنبش های سیاسی ـ اجتماعی زمان خود گاه از استواری کافی برخوردار نیست و اگر با آن ها همراهی کند تنها نقش یک اندرزگو دارد در حالی که مطران نه تنها در حمایت وهمراهی این جنبش ها رادمردی به خرج داده بلکه با نقش روشنگرانه ای که دارد نوعی رهبری را در این زمینه به عهده گرفته است. _ با آن که شوقی ومطران هر دو به ضرورت رعایت وحدت عضوی یا اندام وارگی در شعر پی برده بودند اما شعر شوقی عاری از این ویژگی است، در حالی که این ویژگی در شعر مطران که بیانگر نوآوری او در شعر است به بهترین وجه رعایت شده است.
مریم اکبری موسی آبادی محمد خاقانی اصفهانی
مکان داستانی اهمیت بسیاری دارد، زیرا در چارچوب داستان است ورویدادهای آن را سامان می دهد. علاوه بر این با دیگر عناصر داستان ارتباط تنگاتنگی دارد که در این میان سهم شخصیت از همه بیشتر است به طوری که تصور شخصیت بدون مکان ممکن نیست همچنانکه نمی توان مکان را بدون حضور شخصیت در آن تصور کرد. مکان وقتی در عالم داستان وارد می شود دارای معنای ایدئولوژیک ویا روانشناختی می شود که می توان از تحلیل معنای مکان در تحلیل رمان استفاده کرد، بنابراین تحلیل رمان بدون توجه به مکان به نظر ناقص می رسد. طیب صالح در چهار رمان خود، موسم الهجره إلی الشمال، ضو البیت، مریود وعرس الزین به مکان توجه بسیاری مبذول داشته است؛ مکان در اندازه های متغیر از یک اتاق کوچک تا دو قطب شرق وغرب جهان را در برمی گیرد. نویسنده در رمان هایش مکان را به صورت مختلف ترسیم کرده است، در حالیکه در موسم الهجره إلی الشمال مکان را با ویژگی های جغرافیایی آن به تصویر کشیده است در رمان های دیگر این ویژگی ها دیده نمی شود واین اثر فرهنگ غرب را در رمان موسم الهجره إلی الشمال آشکار می سازد. در این رمان ها موضوعاتی چون قوقعه (لاک) وتقاطب (دو قطبی بودن) را بررسی می کنیم که اینها از جمله اصطلاحات مکانی هستند. همچنین عناصری چون زبان وشخصیت را که از مکان تأثیر پذیرفته اند بررسی می کنیم. روشی که برای بررسی مکان به عنوان یک عنصر داستانی به کار می رود تحلیل ساختارگرایی است. کلمات کلیدی: رمان عربی، طیب صالح، مکان در رمان، موسم الهجره إلی الشمال.
مریم جلایی نرگس گنجی
نظراً لجوانب النقص التی تُلاحظ فی توظیف المناهج الحدیثه لتدریس اللغات الأجنبیه فی میدان تعلیم العربیه وتعلّمها فی الجامعات الإیرانیه، قمنا بإعداد المشروع الراهن الذی اقترحنا فیه المدخل التواصلی لتدریس الأدب العربی المعاصر، فالهدف الرئیس لهذه الدراسه هو تقویم مدی فعّالیه تدریس الأدب العربی المعاصر فی ضوء المدخل التواصلی فی الکفاءه التواصلیه لمتعلّمی العربیه الإیرانیین. أما الأسئله التی قصدنا الإجابه عنها فهی: 1ـــ ما فائده دمج الأدب العربی المعاصر فی قاعات تدریس اللغه العربیه کلغهٍ أجنبیه فی الجامعات الإیرانیه؟ 2ـــ کیف یمکن تدریس الأدب العربی المعاصر فی ضوء المدخل التواصلی لطلاب العربیه الإیرانیین؟ 3ـــ ما مدی فاعلیه تدریس الأدب العربی المعاصر بالمدخل التواصلی فی الکفاءه التواصلیه لطلاب العربیه الإیرانیین؟ فتکوَّنت الدراسه من جانبَین؛ الجانب النظری والجانب التطبیقی. فی الجانب النظری تناولنا المدخل التواصلی، ثمّ قمنا بالإجابه عن السوالَین الأول والثانی لدراسه مکانه الأدب فی تعلیم اللغات الأجنبیه، وکذلک کیفیه تدریس الأدب تواصلیاً. وأما فی الجانب العملی وللإجابه عن السوال الثالث فاخترنا مجموعتَین من طلاب البکالوریوس (20 طالباً) الدارسین فی العام الدراسی 1432ـــ1433 هـــ.ق (1390-1391 هـــ.ش) من جامعه أصفهان بطریقه عشوائیه، علی أن تدرَّس المجموعه الضابطه الأدب العربی المعاصر وفقاً للطریقه المعتاده لتدریسه فی الجامعات الإیرانیه، وأما المجموعه التجریبیه فقمنا بتدریسها الأدب العربی المعاصر علی أساس المدخل التواصلی أثناء عام دراسی کامل. فی بدایه العام الدراسی أُجریَ اختبار قبلی للتأکد من تکافو المجموعتَین فی المهارات اللغویه الأربع، وقمنا بإعاده الاختبار فی مرحلتین اثنتین لرصد تنمیه المقدره اللغویه والتواصلیه لعینه البحث فی نهایه الفصل الأول والثانی. وحُلّلت البیانات باستخدام برنامج الرزم الإحصائیه (spss)، وبالأسلوب الإحصائی split ـــ plot anova. وأظهرت الدراسه علی مستوی الدلاله (? = 0/15) أنه توجد فروق ذات دلاله إحصائیه بین المتوسطات الحسابیه لعلامات مجموعات الطلبه فی مهاراتهم القرائیه، والکتابیه، والکلامیه تُعزی لطریقه التعلیم. وکانت الفروق لصالح طلبه المجموعه التجریبیه التی درست باستخدام المدخل التواصلی. ولکن عدم وجود فرق دالّ إحصائی بین المجموعتَین فی مهاره الاستماع ربما یعود إلی عوائق الدراسه. الکلمات الأساسیه: تعلیم اللغه العربیه للطلاب الإیرانیین، تدریس الأدب العربی المعاصر، المدخل التواصلی، المقدره التواصلیه.
محمد جعفر اصغری نرگس گنجی
با وجود رواج وگسترش پژوهش های تطبیقی در محافل ادبی، هنوز سهم ادبیات تطبیقی از پژوهش های مقایسه ای میان ادبیات فارسی و عربی ناچیز و نیازمند بررسی افزون تر و گسترده تری است؛ از این رو، این پایان نامه به بررسی اندیشه آرمانشهر درشعر مشاهیر شاعران نوپرداز عراق وایران یعنی"بدر شاکر السیاب، عبد الوهاب البیاتی، نازک الملائکه، بلند الحیدری، سعدی یوسف، نیما یوشیج، فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث، سهراب سپهری، احمد شاملو"می پردازد ومی کوشد ضمن تحلیل مولفات آرمانشهر درشعرآنان یعنی"عدالت، نگاه به آینده(انتظار)، آزادی، عشق، برتری زندگی روستایی،گسترش نیکی، بهبود شرایط اجتماعی(انتقاد)، توکل برخداوند، بازگشت به گذشته(اسطوره)، به چهار پرسش زیر پاسخ گوید: جنبه های یکسان وهمسان موضوعی در بیان اندیشه آرمانشهرنزد آن شاعران چیست؟ چه جنبه های همسان فنی در بیان اندیشه آرمانشهر نزد آن شاعران وجود دارد؟ جنبه های متفاوت موضوعی در بیان اندیشه آرمانشهر نزد آن شاعران چیست؟ جنبه های متفاوت فنّی در بیان اندیشه آرمانشهر میان آن شاعران کدامند؟ اما دلایل مقایسه میان آن شاعران به این حقیقت بر می گردد که آنان پیشگامان شعر نو ادبیات فارسی وعربی هستند، و به آینده وفردایی بهتر برای میهن وهم میهنان خود چشم دوخته اند؛ همچنین در شعر خود در برابر استعمار به پای خاسته اند.بدین روی، جنبه های سیاسی واجتماعی در اشعارشان آشکار می شود که مصائب وآلام سیاسی واجتماعی دو ملت ایران وعراق را در دوره زمانی آن شاعران به تصویر می کشد.افزون برآن، در اشعارشان، ارزشهای معنوی وانسانی همچون عدالت وآزادی ودوستی وپرهیز از کینه ودشمنی مورد توجه است. این پژوهش با توجه به تعیین چارچوب والتزام به روش تحقیق صحیح مبنی برعدم گستردگی موضوع، بر شعر نو ونامداران آن تأکید می ورزد، اما در عین حال از بررسی اشعار کلاسیک آن شاعران غافل نمی ماند. آنچه این پژوهش بدان دست یافته است نشان می دهد که شاعران نامبرده در پی ساختن جامعه ای عاری از زشتی وپلیدی وسنتهای ناگوار هستند وبر درونمایه های با ارزشی همچون عدالت، آزادی، عشق، تأکید می ورزند. این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام یافته ومبتنی بر مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی است که بر طبق آن، داد وستد ادبی دو شاعر از یکدیگر از ضرورت های بررسی مقایسه ای نیست
زهرا باقری ورزنه عبدالغنی ایروانی زاده
لقد کثرت الحروب فی العصر العباسی وشملت الداخل والخارج، وهذا ممّا جعل بعض الشعراء یصفون هذه الحروب فی أشعارهم؛ وهذه الرساله تناولت شعر الحرب عند شاعرین بارزین فی القرن الثالث الهجری والقرن الرابع الهجری هما أبو تمام الطائی الذی شارک فی الحروب بشعره وأبوفراس الحمدانی الذی شارک فیها بکلّ کیانه، فتهدف هذه الرساله إلی أن تبین قدره الشاعرین علی خلق الصور، وکیفیه تصویر الحرب فی أشعارهما، وتبین التغییرات التی واجهها وصف الحرب مع مضیّ قرن من زمن أبی تمام إلی زمن أبی فراس. واعتمدت هذه الرساله علی المنهج الوصفی ـ التحلیلی، وانحصرت فی سته فصول: الفصل الأول: مقدّمات عامّه، والفصل الثانی: شعرالحرب فی العصور الأربعه(من الجاهلی إلی نهایه العباسی)، والفصل الثالث: وصف الحروب فی أشعار أبی تمام وأبی فراس الحمدانی، والفصل الرابع: الصور الشعریه فی الأشعار الحربیه للشاعرین، والفصل الخامس: الحرب والأغراض الشعریه المختلفه، والفصل السادس: إحصاء لمفردات الحرب وما یتصل بها عند الشاعرین. من أهمّ النتائج التی حصلنا علیها خلال هذه الدراسه ما یلی: إنّ القصائد التی یصور فیها أبو تمام حروب العرب مع الروم هی فی الأصل من قصائده المدحیه لذلک یستهلّها بالمقدّمه الغزلیه أو بالمقدمه الطّللیه، ولا بدّ أن تکون الصور التی یرسمها للقواد ممّا یرضیهم لذلک استطاع أن یوفّی القوّاد حقّهم، هولاء الّذین أغفل التاریخ ذکرهم، من مثل: أبی سعید الثّغری،ویکثر من الطباق والجناس فی قصائده التی ینظمها لوصف الحروب الخارجیه، لیبیّن المفارقات العظیمه التی توجد بین العرب وأعدائهم، ونری فی مدائحه التی نظمها لوصف المعارک لونا جدیدا من ألوان الفن وهو القصص. أمّا أبوفراس فقد تحرّر من قید المدح التکسبی فی قصائده الحربیه، فیطرق الموضوع بسرعه دون اتّکاء علی المقدّمات، وهذه القصائد فی الأصل من قصائده الفخریه أولا والمدحیه ثانیا؛ أمّا الشاعران فاعتمد فنّهما علی الواقع والحقیقه مع أنّهما استخدما صورا رائعه لرسم لوحات حربیه ولوّنا هذه الصور بألوان جمیله وتعتبر قصائدهما من الوثائق الهامّه للتاریخ والشعر. الکلمات الدلیلیه: شعر الحرب، أبو تمام، أبو فراس الحمدانی، الوصف، الصور الشعریه.
زهرا رجایی سردار اصلانی
چکیده ندارد.
اکرم اختر گندمانی منصوره زرکوب
چکیده ندارد.
مریم شکوهی صفری حمید احمدیان
چکیده ندارد.
محسن خدادادی محمد خاقانی
چکیده ندارد.
زهرا عبداللهی منصوره زرکوب
چکیده ندارد.
اعظم کاظمی جزستانی نرگس گنجی
چکیده ندارد.
مریم جلایی پیکانی نرگس گنجی
چکیده ندارد.