نام پژوهشگر: تورج هاشمی
ثمینه فتاحی مجید محمودعلیلو
در راستای مقایسه ویژگی های شخصیتی، منبع کنترل و راهبرد های مقابله ای افراد مبتلا به سرطان رحم و سرطان سینه با افراد عادی تعداد 45 آزمودنی مبتلا به سرطان رحم و سرطان سینه به صورت دردسترس انتخاب گردید. گروه سالم از نظر ویژگی های جمعیت شناختی (تحصیلات و سن)با افراد مبتلا به سرطان رحم و سرطان سینه همتاسازی شدند. با استفاده از پرسشنامه شخصیتی نئو(فرم کوتاه)،پرسشنامه منبع کنترل راتر و پرسشنامه راهبرد های مقابله ای لازاروس-فولکمن داده های مورد نیاز جمع آوری گردید. داده های بدست آمده با استفاده از روش تحلیل واریانس یکراهه مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت، تحلیل نتایج نشان داد که افراد مبتلا به سرطان رحم و سرطان سینه سبک مقابله ای هیجان مدار و منبع کنترل بیرونی دارد و همچنین افراد مبتلا به سرطان رحم نمره نوروتیسم بالاتری نسبت به افراد عادی دارند.
الهه صادری اسکویی تورج هاشمی
در راستای بررسی نقش نشخوارفکری و نگرانی در ساختار ارتباطی نوروتیسم با اضطراب و افسردگی در افراد افسرده تعداد 150 آزمودنی با برچسب افسردگی غیر بالینی به صورت در دسترس و غربال شده انتخاب گردید. با استفاده از پرسشنامه شخصیتی آیزنگ، پرسشنامه scl90 (خرده مقیاس اضطراب)، پرسشنامه حالت نگرانی مایر و همکاران، مقیاس پاسخ نشخواری( rrs) نولن و هوکسما و ماورو( 1991 ) داده های مورد نیاز جمع آوری گردید. داده های بدست آمده با استفاده از روش تحلیل رگرسیون چندگانه( روش همزمان و روش گام به گام و حذفی پیشرفته) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، تحلیل نتایج نشان داد که بین علایم افسردگی با نشخوارفکری، نگرانی، درخودفرورفتن، تعمق، نوروتیسم، در افراد افسرده رابطه مثبت وجود دارد. علاوه بر این نوروتیسم با نگرانی، نشخوارفکری، تعمق رابطه مثبت دارد؛ و نیز اضطراب با نگرانی، درخودفرورفتگی، تعمق، نوروتیسم رابطه مثبت دارد. این یافته ها تلویحات نظری و عملی برای مداخلات بالینی به همراه دارد که برای درمانگران قابل توجه می باشند.
لیلا شاطری عباس بخشی پور
هدف پژوهش حاضر مقایسه توانایی تشخیص تظاهرات چهره ای بیماران اسکیزوفرن،همشیرها و افراد سالم است.بدین منظور تعداد 90آزمودنی (15 نفر بیمار اسکیزوفرن پارانویید،15 نفر بیمار اسکیزوفرن غیر پارانویید،30 نفر همشیر بیماران و 30 نفر افراد سالم)به صورت در دسترس انتخاب شدند.جهت اندازه گیری توانایی تشخیص تظاهرات چهره ای از آزمون اکمن(1992)،مصاحبه ساختار یافته استفاده شد.برای مقایسه گروهها از روش تحلیل واریانس چند راهه استفاده شد.تحلیل نتایج نشان داد: الف: بیماران اسکیزوفرن در مقایسه با افراد سالم در تشخیص تظاهرات چهره ای از توانایی کمتری برخوردار هستند. ب: بیماران اسکیزوفرن غیر پارانویید در مقایسه با همشیرها توانایی کمتری در تشخیص تظاهرات چهره ای دارند. ج: همشیر بیماران غیر پارانویید در مقایسه با افراد سالم از تواتنمندی کمتری در تشخیص تظاهرات چهره ای برخوردار هستند. د:بیماران اسکیزوفرن غیر پارانویید در مقایسه با بیماران اسکیزوفرن پارانویید توانایی کمتری در تشخیص تظاهرات چهره ای دارند.ن:همشیر بیماران غیرپارانویید در مقایسه با افراد سالم از توانمندی کمتری در تشخیص تظاهرات هیجانی چهره برخوردار هستند.در مجموع توانایی تشخیص تظاهرات چهره ای در اسکیزوفرنها ضعیف تر از سایر گروهها است و در رده بعدی همشیر بیماران اسکیزوفرن است که در مقایسه با افراد سالم از توانمندی کمتری برخوردار هستند.در نتیجه توانایی تشخیص چهره ای هم یک عامل آسیب پذیری اسکیزوفرنی است و بعد در اثر تجربه بیماری تشدید می یابد
عبداله رشیدزاده اسکندر فتحی آذر
هدف این تحقیق بررسی تأثیر آموزش ابراز وجود بر جرأت ورزی و مهارتهای اجتماعی دانش آموزان دختر مقطع پیش دانشگاهی شهرستان ورزقان بود.به عبارتی دسترسی به این مسأله که آیا آموزش ابراز وجود می تواند در بهبود و افزایش جرأت ورزی و مهارتهای اجتماعی دانش آموزان دختر پیش دانشگاهی تأثیر مثبتی داشته باشد یا خیر؟،هدفی بود که پژوهش به قصد دستیابی به آنها انجام پذیرفت. روش این پژوهش از نوع طرح نیمه تجربی (نیمه آزمایشی)بود که در آن نمونه ای شامل 50 نفر از دانش آموزان دختر مقطع پیش دانشگاهی از مدارس شهرستان ورزقان انتخاب وپس از جایگزینی تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل مورد مطالعه قرار گرفتند .در فرایند طرح گروه آزمایش تحت آموزش ابراز وجود قرار گرفت و گروه کنترل هیچ مداخله ی دریافت نکرد. نتایج حاصل از روش تحلیل کوواریانس یک طرفه نشان داد که گروه آزمایشی در پایان نسبت به گروه کنترل از بهبودی و افزایش قابل توجهی در جرأت ورزی و مهارتهای اجتماعی برخوردار است .به عبارت دیگر کاربرد و آموزش ابراز وجود موجب افزایش جرأت ورزی و مهارتهای اجتماعی دانش آموزان شده بود .همچنین نتایج نشان دادکه آموزش ابراز وجود تاثیری معنی دار در جرأت ورزی و مولفه های مهارتهای اجتماعی داشته است.که باعث افزایش مولفه های: مهارت اجتماعی مناسب،رابطه با همسالان، اطمینان به خود و باعث کاهش مولفه های :مهارت اجتماعی نا مناسب و رفتارهای پرخاشگری و تکانشی در دانش آموزان گروه آزمایشی گردید. توضیح اینکه آموزش ابراز وجود،می تواند کمبود مهارتهای اجتماعی و ناتوانی جرأت ورزی دانش آموزانی را که با مشکلات بیشمار در سازش با محیط کلاس درس همراهند،رفع نمایدو در نتیجه سازگاری اجتماعی را افزایش دهد.
بهروز خسرویان تورج هاشمی
نام و نام خانوادگی: بهروز خسرویان عنوان: نقش کمالگرایی ، عاطفه منفی و سیستمهای مغزی رفتاری در پیش بینی پر خوری عصبی استاد راهنما: دکتر تورج هاشمی استاد مشاور: دکتر مجید محمود علیلو برای دریافت درجه: کارشناسی ارشد رشته: روان شناسی گرایش: عمومی دانشگاه: تبریز دانشکده: علوم تربیتی تعداد صفحات: 85 تاریخ دفاع:23/06/89 ، سیستم های مغزی- رفتاری لغات کلیدی: پرخوری عصبی، کمالگرایی ، عاطفه منفی چکیده فارسی این پزوهش با هدف بررسی نقش کمال گرایی، عاطفه منفی و سیستم های مغزی-رفتاری در پیش بینی پرخوری عصبی انجام شد. برای این منظور، 70 نفر از افراد حائز نشانه های پرخوری عصبی که به مراکز درمانی مراجعه کرده بودند، به شیوه هدفمند انتخاب شد. سپس70 نفر از افراد عادی به صورت همتا شده انتخاب شد. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های کمال گرایی هویت وفلت، مقیاس بالینی اضطراب و افسردگی هد ومقیاس bas,bis کارور و وایت استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از روشهای آمار توصیفی و روش تحلیل ممیز و تحلیل واریانس چندگانه(manova) در نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده با پیشینه پژوهشی همسو بوده و نشان داد که متغیرهای مورد بررسی(کمال گرایی،عاطفه منفی و سیستم های مغزی-رفتاری) به طور معنی داری قادرند وقوع یا عدم وقوع پرخوری عصبی را پیش بینی کنند.
مجتبی صالحی جلیل باباپور
این پژوهش با هدف تعیین نقش تحول اخلاقی و سبک های هویتی در پیش بینی معنای زندگی دانشجویان دانشگاه تبریز انجام شد. برای این منظور 396 نفر دانشجو (184 مرد، 212 زن) به صورت نمونه گیری تصادفی از بین دانشجویان چهار رشته علوم انسانی، علوم پایه، کشاورزی و فنی- مهندسی انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسش نامه های تحول اخلاقی «ما» ،سبک های هویتی بنیون و آدامز (omeis-2) و معنی زندگی (pil) استفاده شد. داده های آماری به دست آمده با استفاده از روش همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس چند متغیره(manova) و رگرسیون چندگانه در نرم افزار17 spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نشان داد که بین سبکهای هویتی و معنای زندگی و تحول اخلاقی و معنای زندگی و نیز بین سبکهای هویتی و تحول اخلاقی رابطه معنی دار وجود دارد. از طرفی متغیرهای تحول اخلاقی و سبکهای هویتی قادر بودند به صورت تفکیکی و ترکیبی تغییرات متغیر ملاک ( معنای زندگی ) را به طور معنی داری پیش بینی کنند. علاوه بر این نتایج حاصل از مقایسه گروهها حاکی از این بود که بین زنان و مردان در سبک های هویتی (سردرگم و زود هنگام) و معنی زندگی تفاوت معنی دار وجود دارد و معنی زندگی در زنان به طور معنی داری بیشتر از مردان می باشد.
اصغر پوراسمعلی منصور بیرامی
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه عامل های شخصیتی و زیر مولفه های بخشش (تنفر پایا، حساسیت به مقتضیات و تمایل بر بخشش) ، در بین دانشجویان دانشگاه تبریز می باشد. روش: به این منظور430 نفر (201 پسر و221 دختر) از دانشجویان کارشناسی دانشگاه تبریز به روش نمونه گیری تصادفی- نسبتی، انتخاب و پرسشنامه های جمعیت شناختی (جنسیت، رشته تحصیلی، سن)، پنج عامل شخصیتی (neo-ffi) و بخشش مالت(fq) توسط آزمودنی ها تکمیل شده است. داده ها به کمک نرم افزارspss17 و با استفاده از شاخص های آمار توصیفی، رگرسیون همزمان، رگرسیون گام به گام و تحلیل واریانس چند متغیره (manova) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که: الف- عوامل شخصیتی بطور ترکیبی 25/0 از واریانس تنفر پایا را تبیین می کنند و بطور تفکیکی دو بعد سازگاری به صورت منفی و روان رنجورخویی به صورت مثبت از بین این عوامل، نقش معنی دار در پیش بینی تنفر پایا دارند. ب- عوامل شخصیتی بطور ترکیبی 21/0 از واریانس حساسیت به مقتضیات را تبیین می کنند و بطور تفکیکی چهار بعد سازگاری، برونگرایی، روان رنجورخویی و وجدانی بودن به طور مثبت قادر به پیش بینی معنی دار حساسیت به مقتضیات می باشند. ج- عوامل شخصیتی بطور ترکیبی 06/0 از واریانس تمایل بر بخشش را تبیین می کنند و بطور تفکیکی دو بعد روان رنجورخویی به صورت منفی و سازگاری به صورت مثبت فادر به پیش بینی معنی دار تمایل بر بخشش می باشند. د- بین دختران و پسران در زیر مولفه های تنفر پایا و حساسیت به مقتضیات تفاوت معنی داری مشاهده شد. ه- بین رشته های مختلف در زیر مولفه های بخشش تفاوت معنی دار مشاهده شد.
موسی سعادتی محمد عباس زاده
سرمایه اجتماعی از مفاهیم نوینی است که امروزه در بررسی های اقتصادی و اجتماعی جوامع مدرن و در حال توسعه مطرح شده است. طرح این رویکرد در بسیاری از مباحث اجتماعی، نشان دهنده نقش و اهمیت این نوع سرمایه، در توسعه جامعه، و به فراخور موضوع در زمینه سلامت روانی افراد، کاهش همسر آزاری علی الخصوص در محیط خانوادگی و مواردی مانند آن است. بر این اساس، هدف تحقیق حاضر، بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی، همسرآزاری و سلامت روانی افراد بوده که برای تبیین آن از دیدگاه اندیشمندانی چون پیر بوردیو، جیمز کلمن، رابرت پاتنام، فرانسیس فوکویاما و سایر اندیشمندان مطرح در این حوزه استفاده شده است. روش تحقیق مورد استفاده، پیمایش بوده و جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان متاهل شهر تبریز به تعداد 378460 نفر (سال 1385) می باشدکه از این میان، 384 نفر به عنوان نمونه نهایی بر اساس فرمول کوکران و به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. روش های آماری مورد استفاده، شامل،آزمونهای t، f، r پیرسون، رگرسیون چندمتغیره و تحلیل مسیر بوده و برای محاسبه ضرایب مسیر، از برآوردهای روش لیزرل استفاده گردیده است.کلیه آمارها و اطلاعات تحقیق حاضر(بدست آمده از پرسشنامه) ، از طریق نرم افزار spss17 ، صورت پذیرفته است. نتایج تحقیق نشان داد که بین متغیرهای تجربه و مشاهده خشونت در خانواده پدرشوهری، پدرسالاری، دخالت خویشاوندان شوهر، تحریک مرد از سوی همسر با متغیرهمسرآزاری همبستگی معنی داری وجود دارد. همچنین، متغیر سرمایه اجتماعی در تمامی ابعاد چهارگانه(حمایت خانواده پدری، حمایت خانواده پدر شوهری زن، حمایت دوستان و اعتماد بین شخصی)، به جز بعد حمایت خانواده پدری با بعد همسرآزاری جنسی، با متغیر همسرآزاری رابطه معنی داری داشته است؛ بعلاوه، همبستگی بین متغیر سرمایه اجتماعی در ابعاد چهارگانه، با متغیر سلامت روانی، به جز رابطه بعد حمایت دوستان(بعدی از سرمایه اجتماعی) با بعد علائم جسمانی(بعدی از سلامت روانی) معنی دار بود. نتایج حاصل از تحلیل مسیر انجام یافته نشان داد : 35 درصد تغییرات مرتبط با متغیر«سلامت روانی» توسط متغیرهای مستقل مورد استفاده تبیین شده و در این میان، متغیرهای همسر آزاری روانی و اعتماد بین زن و شوهر به ترتیب بالاترین تاثیر را بر آن داشته اند. در ضمن، 45 درصد تغییرات مرتبط با متغیر «همسر آزاری» توسط متغیرهای مستقل مورد استفاده تبیین شده و در این میان، متغیر های اعتماد بین زن و شوهر، تجربه و مشاهده خشونت و دخالت خویشاوندان شوهر به ترتیب بیشترین تاثیر را بر متغیر همسرآزاری داشته اند.
فریده مصطفوی تورج هاشمی
این پژوهش با هدف بررسی نقش جهت گیری های هدف پیشرفت (تسلط-طلبی، اجتناب از تکلیف، عملکرد گزینی، عملکرد-گریزی )، ادراکات خود کارآمدی در خودتنظیمی و ویژگیهای شخصیتی (نوروتیسم و مسئولیت پذیری) در تعلل ورزی تحصیلی انجام شد. برای این منظور 372 نفر به شیوه تصادفی طبقه ای( سهمی) بعنوان نمونه از میان کلیه دانشجویان دانشگاه تبریز(13000 نفر)، انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های مقیاس گرایش تعلل- ورزی تحصیلی تاکمن، پرسشنامه هدف پیشرفت الیوت و مک گرگور، خود کارآمدی در خود تنظیمی با مقیاس مورد استفاده در مطالعه انگیزه تحصیلی زیمرمن و همکاران ، پرسشنامه 5 عاملی ffi کاستا و مک کری استفاده شد. داده های بدست آمده با استفاده از روش رگرسیون چند گانه ، تحلیل واریانس یک راهه و معنی داری ضریب همبستگی پیرسون، در نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج بدست آمده نشان داد که متغیرهای پیش بین جهت گیری هدف پیشرفت (تسلط-گزینی، تسلط-گریزی، عملکرد گزینی، عملکرد-گریزی )، ادراکات خود کارآمدی در خودتنظیمی و ویژگیهای شخصیتی (نوروتیسم و مسئولیت پذیری) بطور ترکیبی وتفکیکی قادرند تغییرات تعلل ورزی را پیش بینی کنند. علاوه بر این نتایج حاکی از آن بود که بین جهت گیریهای هدف (تسلط گزینی ، تسلط گریزی ، عملکرد گزینی ، عملکرد گریزی)، عامل های شخصیتی ( نوروتیسم و مسئولیت پذیری) و خودکارآمدی در خودتنظیمی با تعلل ورزی رابطه معنادار وجود دارد. بالاخره نتایج نشان داد که بین دختران و پسران از نظر تعلل ورزی تفاوت معناداری وجود ندارد.
محمدرسول مفسری زینب خانجانی
چکیده:این پژوهش به منظور بررسی ارتباط بین ویژگی های شخصیتی و کمالگرایی با افسردگی و اضطراب دانشجویان انجام گرفت.از 371 دانشجوی مقطع کارشناسی، خواسته شد تا پرسشنامه شخصیتی نئو، مقیاس چند بعدی کمالگرایی و dass42 را تکمیل کنند. برای تحلیل داده ها ی پژوهش از شاخص هاو روشهای آماری شامل میانگین، انحراف معیار، t-test، ضرایب همبستگی و رگرسیون گام به گام استفاده شد.نتایج تحلیل همبستگی نشان داد که میان عامل نورزگرایی و عامل درونگرایی با اضطراب و افسردگی رابطه مثبتی وجود دارد. به عبارت دیگر با افزایش نورزگرایی و درونگرایی اضطراب و افسردگی نیز افزایش می یافت. همچنین بین کمالگرایی با اضطراب وافسردگی نیز دابطه مثبت ومعنی داری وجود داشت. از سوی دیگر این تحقیق آشکار ساخت که بین افراد افسرده و نرمال در عامل نورزگرایی تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج آزمون تی تست تفاوت معنی داری بین افراد مضطرب و نرمال و نیز بین افراد افسرده و نرمال اختلاف معنی داری وجود دارد. یافته دیگر پژوهش حاضر حاکی از آن بود که بین عامل انعطاف پذیری و عامل دلپذیری با افسردگی رابطه معکوس معنی داری وجود دارد. یعنی با افزایش انعطاف پذیری و دلپذیری فرد افسردگی وی کاهش می یابد. بین دلپذیری و اضطراب نیز رابطه معنی دار آماری به دست نیامد. همچنین مشخص شد که بین عامل با وجدان بودن با افسردگی و اضطراب رابطه مستقیم معنی داری وجود دارد. یعنی با افزایش با وجدان بودن فرد افسردگی و اضطراب نیز افزایش مییابد. نتایج آزمون رگرسیون چند متغیری(روش گام به گام) آشکار ساخت که شش متغیر پیش بین شامل عامل نوروزگرایی، عامل برون گرایی، کمالگرایی جامعه مدار و خود مدار، عامل با وجدان بودن و عامل انعطاف پذیری واریانس افسردگی را تبیین می کنند.طبق ضرایب بتای استاندارد شده متغیرهای پیش بین موثر بر افسردگی، شامل عامل نوروزگرایی بود که نیرومندترین متغیر در پیش بینی افسردگی محسوب شد و پس از آن به ترتیب کمالگرایی جامعه مدار و عامل برون گرایی ، عامل وجدان بودن کمالگرایی خودمدار و عامل انعطاف پذیری قرار دارد. در این پژوهش ابعاد سه گانه کمال گرایی و کمال گرایی کل با نوروتیسم رابطه مثبت، وبا برون گرایی و دلپذیری رابطه منفی داشت. بین ابعاد کمال گرایی و با وجدان بودن نیز رابطه مثبت ومعنی دار وجود داشت. واژه های کلیدی:ویژگی های شخصیتی، کمالگرایی، افسردگی، اضطراب
سمیه غنی زاده تورج هاشمی
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش جهت گیری مساله، سبک های حل مساله و هیجانات تجربه شده در پیش بینی تغییرات حل مساله اجتماعی دانشجویان انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان کارشناسی دانشگاه تبریز بود که در سال89- 88 مشغول به تحصیل بودند. به این منظور تعداد 400 نفر به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری شامل: پرسشنامه مولفه های حل مساله بین فردی دزوریلا و همکاران، پرسشنامه مهارت حل مساله اجتماعی پیتر هانی و مقیاس عاطفه مثبت و منفی واتسون و همکاران بود. روش های آماری مورد استفاده در این پژوهش تحلیل واریانس چند متغیره و تحلیل واریانس چندگانه بود.نتایج حاصل نشان داد که: جهت گیری های مساله(مثبت و منفی)، سبک های حل مساله(منطقی، تکانشی، اجتنابی) و هیجانات تجربه شده(مثبت و منفی) نقش تفکیکی و ترکیبی موثر در پیش بینی تغییرات حل مساله اجتماعی دارند. همچنین بین جهت گیریهای مساله(مثبت و منفی) و حل مساله اجتماعی رایطه مثبت و معنی داری وجود دارد. بین سبک های حل مساله(منطقی، تکانشی، اجتنابی) و حل مساله اجتماعی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. بعلاوه بین هیجانات تجربه شده(مثبت و منفی) و حل مساله اجتماعی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. همچنین بین مساله گشایان کار آمد و ناکارآمد از نظر جهت گیریهای مساله تفاوت معنی داری وجود دارد .بین مساله گشایان کارآمد و ناکارآمد از نظر سبک های حل مساله تفاوت معنی داری وجود دارد. و بین مساله گشایان کارآمد و ناکارآمد از نظر هیجانات تجربه شده تفاوت معنی داری وجود دارد.
فاطمه نورزاد قراملکی باقر غباری بناب
پژوهش حاضر با هدف مطالعه نقش هوش معنوی و شیوه های مقابله مذهبی در اضطراب امتحان دانشجویان و ساخت مدلی برای تبیین ارتباط آنها انجام یافته است . نمونه پژوهش شامل 372 نفر (200 دختر و 172 پسر) از دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه تبریز بودند که بوسیله نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب گردیدند و از پرسشنامه های هوش معنوی (کینگ ، 2008) ، راهیابی در حوادث و رخدادهای زندگی (غباری و همکاران، 1378) و آزمون اضطراب امتحان اشپیلبرگر (1980) به منظور جمع-آوری اطلاعات مورد استفاده قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از همبستگی گشتاوری پیرسون ، تحلیل واریانس چند متغیری ، تحلیل رگرسیون چند گانه همزمان و تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج همبستگی بین متغیرها نشان داد که هوش معنوی با مقابله مذهبی رابطه مثبت معنادار دارد (05/0 p< ؛ 182/0= r ). همچنین هوش معنوی از بین شیوه های مقابله مذهبی ، با مقابله توکلی رابطه مثبت معنادار (05/0 p< ؛ 254/0= r ) دارد. نتایج رگرسیون همزمان نیز نشان داد که هوش معنوی پیش بینی کننده معنادار اضطراب امتحان دانشجویان هست و ازبین مولفه های آن ، مولفه تولید معنای شخصی (05/0 p< ؛ 243/0- = ? ) به شکل معناداری اضطراب امتحان را تبیین می کند. همچنین مقابله مذهبی نیز پیش بینی کننده معنادار اضطراب امتحان دانشجویان می باشد و از بین شیوه های آن، مقابله تفویضی (05/0 p< ؛ 231/0= ? ) به شکل معناداری اضطراب امتحان را تبیین می کند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که بین میانگین نمرات دانشجویان دختر و پسر از نظر اضطراب امتحان و مولفه هایش (( شناختی و هیجانی)) ، مقابله مذهبی و شیوه های آن (( تفویضی و توکلی )) تفاوت معناداری با احتمال 95 درصد وجود دارد و میانگین نمرات اضطراب امتحان و مولفه های آن ، مقابله مذهبی و شیوه های آن در بین دختران نسبت به پسران بیشتر می باشد. ولی بین دانشجویان دختر و پسر از لحاظ هوش معنوی و مولفه های آن تفاوت معناداری مشاهده نشد . همچنین نتایج تحلیل مسیر بین متغیرها نشان داد که هوش معنوی و مقابله مذهبی از عوامل موثر بر اضطراب امتحان دانشجویان هستند. یافته های مطالعه حاضر می توانند کاربردهایی برای تحقیقات آینده در خصوص بررسی عوامل پیش بینی کننده و تأثیرگذار بر اضطراب امتحان دانشجویان داشته باشند.
لادن عدل نسب تورج هاشمی
این پزوهش باهدف بررسی نقش تیپ شخصیتی d و فرسودگی حیاتی در پیش بینی بیماری قلبی انجام شد. برای این منظور، 50 نفر از بیماران قلبی که در مراکز درمانی بستری شده بودند، به شیوه تصادفی انتخاب شد. سپس 50 نفر از افراد عادی به صورت همتا شده انتخاب شد. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های تیپ شخصیتیd (ds14) دنولت، پرسشنامه فرسودگی حیاتی maastricht و ویژگیهای دموگرافیک استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از روشهای آمار توصیفی و روش تحلیل رگرسیون لجستیک و تحلیل واریانس چندگانه (manova) در نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده با پیشینه پژوهشی همسو بوده و نشان داد که متغیرهای مورد بررسی (تیپ شخصیتی d و فرسودگی حیاتی) به طور معنی داری قادرند وقوع یا عدم وقوع بیماری قلبی را پیش بینی کنند.
الناز موسی نژاد جدی محمدعلی نظری
ناتوانی های یادگیری از اختلال های شایع دوران کودکی است. چهارمین طبقه بندی تشخیصی و آماری اختلال های روانی اختلالات یادگیری را به چهار طبقه تقسیم کرده است: اختلال خواندن، اختلال در ریاضیات، اختلال در بیان نوشتاری و اختلال یادگیری که به گونه ای دیگر مشخص نشده است. شایع ترین نوع، اختلال خواندن است که به این صورت تعریف شده است: پیشرفت در زمینه خواندن بر پایه آزمون میزان شده انفرادی با در نظر گرفتن سن، به طور چشمگیری پایین تر از سطح مورد انتظار است. اختلال در خواندن با نقص توانایی برای شناخت واژه ها، خواندن کند و نادرست و فهم ضعیف در غیاب هوش پایین یا نقص حسی قابل ملاحظه مشخص است. کودکان با اختلال خواندن در یادگیری ارتباط حرف – آوا و هم چنین تشخیص و دستکاری ساختار صدای زبان که تحت عنوان آگاهی واج شناختی از آن یاد می شود، دچار مشکل هستند. میزان شیوع اختلال خواندن در جمعیت دانش آموزی ایران 4 تا 12 درصد گزارش شده است و از نظر تفاوت های جنسی، گزارش های به دست آمده از مدارس و کلینیک ها، رواج 4 به 1 را بین پسرها و دخترها مطرح کرد ه اند. مقایسه کارکردهای عصب شناختی افراد با اختلال خواندن با افراد عادی، تفاوت هایی را در ریخت -شناسی و فیزیولوژی بخش هایی از مغز که با پردازش زبان، کارکردهای اجرایی، حافظه کوتاه مدت و بلندمدت و نیز پردازش دیداری- فضایی مرتبط است، نشان می دهد. هم چنین با توجه به مناطق مغزی مرتبط با زبان، در ساختار مغزی و فعالیت eeg کودکان دیس لکسیا تفاوتی با کودکان دیگر وجود دارد. کودکان دیس لکسیا فعالیت امواج آهسته (دلتا و تتا) بالاتری در مناطق تمپورال و فرونتال مغزی دارند، هم چنین فعالیت تتای لوب فرونتال در طول تکالیف واج شناختی افزایش می یابد. اکثر راهبردهای اصلاحی فعلی برای کودکان مبتلا به اختلال خواندن بر دستورات مستقیم در مورد اجزا مختلف خواندن متمرکز هستند. علی رغم وسعت برنامه های آموزشی و اجتماعی برای اختلال خواندن و یادگیری، اخیراً مداخلات به نتایج با اهمیتی رسیده اند. در سال های اخیر علوم اعصاب با پیشرفت جدیدی به نام نوروفیدبک مواجه شده است. نوروفیدبک، شکلی از بیوفیدبک است که بجای سیستم خودمختار (ans)، سیستم عصب مرکزی (cns) را درگیر می سازد و فرآیند الکتریکی مغز را مورد بررسی قرار می دهد. این ابزار به منظور ایجاد تغییر در کارکرد مغز از طریق تغییر دادن الگوی امواج مغزی به کار گرفته می شود. در واقع در این روش شرطی سازی -عامل بر رویeeg صورت می گیرد، بر سیستم خود تنظیمی اثر می گذارد و منجر به تغییرات پایدار در کارکرد مغز می شود. واکر و نورمن (2006) در چند مطالعه موردی به بررسی تاثیر نوروفیدبک بر اختلال خواندن پرداختند. نتایج پژوهش آن ها بهبودی معنی داری در توانایی خواندن، حافظه کوتاه مدت و هجی کردن را نشان داد. تورنتون و کارمودی (2005) نیز مطالعات موردی متعددی در این زمینه انجام داده و بهبودی در خواندن، حافظه شنیداری و حافظه خواندن را به عنوان پیامد درمان نوروفیدبک در کودکان مبتلا به اختلال خواندن گزارش کردند. با توجه به تمهیدات یاد شده در مورد تاثیرات نوروفیدبک مساله اساسی پژوهش حاضر این است که آیا آموزش نوروفیدبک می تواند کارکردهای عصبی-روانشناختی در افراد مبتلا به اختلال خواندن را بهبود بخشد؟
سید محمود طباطبایی تورج هاشمی
زمینه و هدف: بیماری آلزایمر، یک اختلال پیشرونده و تحلیل برنده ی مغزی است که منجر به ناتوانی فرد در انجام فعالیتهای روزمره و نیز علایم عصبی- روانی، اختلالات رفتاری و شناختی در مراحل بعدی بیماری می گردد. بیماری آلزایمر به عنوان یک بیماری چند عاملی، از عوامل ژنتیکی و محیطی ناشی می شود. شناسائی دقیق هر کدام از این عوامل می تواند در یک فرد باعث تاخیر در ابتلا گردد. روش: تعداد 30 فرد آلزایمری به همراه 30 فرد سالم، از منطقه ی شمالغرب کشور انتخاب و پس از خونگیری، نسبت به ثبت امواج مغزی اقدام گردید. پس از استخراج dna و با استفاده از تکنیک تزاید ژنی pcr، به بررسی فراوانی آللی دو ژن apoe و bh پرداخته شد. همزمان با استفاده از آزمون mmse و تکنیک qeeg به مطالعه ی امواج آلفای نواحی مختلف مغزی و ارتباط آن با حالتهای شناختی این افراد اقدام گردید. یافته ها: فراوانی آللی e2، e3 و e4 از ژن apoe در جمعیت منطقه به ترتیب، 075/ ، 80/ و 125/ و در افراد آلزایمری 083/ ، 73/ و 183/ بود. وجود آلل e4 زمینه ساز ابتلای افراد به میزان 3 برابر نسبت به افراد غیر حامل آن است. فراوانی اللی c و t از ژن bh در افراد جمعیت منطقه به ترتیب 5/28% و 5/71% و در افراد آلزایمری 37% و 63% بود. به نظر می رسد این ژن به تنهائی در ارتباط با ابتلای فرد به بیماری نبود. کاهش توان مطلق امواج آلفا در اغلب نواحی مغزی مشاهده شد و تفاوت معنی داری بین انواع کارکردهای شناختی در دو گروه بیمار و سالم مشاهده گردید. نتیجه گیری: چون بیماری آلزایمر یک بیماری متاثر از عوامل محیطی و ژنتیکی است، می توان با تعیین وضعیت ژنوتیپی افراد از نظر ژنهای مستعد کننده و مدیریت عوامل محیطی در تاخیر اندازی ابتلا، اقدام نمود. در این راستا تکنیک های ژنتیکی مثل pcr و تکنیک های نوروساینسی مثل qeeg می تواند موثر واقع گردند.
هوشنگ مهدویان زینب خانجانی
هدف از انجام این پژوهش مقایسه اثربخشی روش درمانی نوروفیدبک و روش چند حسی فرنالد روی کودکان مبتلا به نارساخوانی بود. بدین منظور سه نفر دانش آموز پسر و سه نفر دانش-آموز دختر نارساخوان به صورت نمونه گیری در دسترس از مراکز پنجگانه تبریز انتخاب شدند؛ وبه صورت تصادفی به سه گروه دو نفری (یک نفر دختر و یک نفر پسر)تقسیم شدند. گروه اول هم درمان نوروفیدبک دریافت نمود و هم درمان فرنالد (به صورت یک جلسه در میان)، گروه دوم فقط درمان نوروفیدبک و گروه سوم فقط درمان فرنالد دریافت نمود. پژوهش حاضر در چارچوب طرح تجربی تک موردی با استفاده از طرح خطوط پایه منفرد به انجام رسید در راستای آن 20 جلسه برای هر روش با پیگیری دو ماهه و سه ماهه اجرا شد و به منظور ارزیابی پیشرفت این کودکان از آزمون خواندن و نارساخوانی نما استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد همه آزمودنی ها پیشرفت کرده اند و این پیشرفت در پیگیری دو ماهه و سه ماهه پایدار بود. درمان به صورت ترکیبی بهترین نتیجه را داشت و دانش آموزانی که به روش فرنالد آموزش دیده بودند نسبت به دانش آموزانی که درمان نوروفیدبک دریافت نموده بودند از وضعیت بهتری برخوردار بودند. همچنین درمان به روش نوروفیدبک به رشد درک مطلب دانش آموزان و درمان به صورت فرنالد به رشد بیانی دانش آموزان کمک نمود؛ در حالی که درمان ترکیبی (نوروفیدبک به علاوه فرنالد) روی هر دو متغیر تأثیر داشت.
سیامک فتح الهی عباس بخشی پور رودسری
هدف پژوهش حاضر ارزیابی روابط ساختاری مولفه های سرشت و منش شخصیت با اختلالات هیجانی با ارائه ی مدل ساختاری مبتنی بر مدل های ابعادی و یافته های تجربی پیشین بود. در این راستا از بین بیماران مبتلا به اختلالات هیجانی تعداد 313 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده های پژوهش حاضر با استفاده از پرسشنامه ی tci، bdi-ii، asi، pswq، moci، spin، گرد آوری شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها و بررسی روابط بین متغیرها و ارائه مدل ساختاری از روش های دسته بندی، تحلیل عاملی تاییدی و مدل یابی معادلات ساختاری بر پایه نرم افزار هایspss(16) و lisrel(8.54) استفاده شد. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که عامل آسیب پرهیزی با همه ی علائم اختلالات اضطرابی (پانیک، اضطراب فراگیر، وسواسی-جبری، فوبی اجتماعی و فوبی خاص) و افسردگی رابطه ی مستقیم و معناداری دارد و عامل پیش بین برای همه ی علائم اختلالات اضطرابی و افسردگی است. همچنین نتایج نشان داد که بین عامل خود راهبری و افسردگی رابطه معناداری وجود دارد. علاوه براین، نتایج مدل ساختاری نشان داد که عامل نوجویی پایین با اختلال فوبی اجتماعی و وسواسی جبری رابطه ی معناداری ندارد. در کل نتایج نشان داد که اختلالات اضطرابی و افسردگی با ویژگی های شخصیتی رابطه دارند. توجه بیشتر به این ساختارها می تواند به طور قابل توجهی برای تحقیقات آسیب شناسی روانی و کاربست بالینی مفید باشد.
فاطمه پری اسکندر فتحی آذر
چکیده : هدف این پژوهش بررسی نقش خودکارآمدی و تعلق مدرسه ای در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان سال سوم دبیرستان شهر تبریز می باشد . به همین منظور نمونه ای متشکل از 377نفر از بین دانش آموزان دختر و پسر شهر تبریز به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند . جهت جمع آوری داده ها ازپرسش نامه های تعلق مدرسه ای (sbq) و پرسش نامه خودکارآمدی ( gsee) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روشهای آماری و رگرسیون چندگانه نشان داد که تعلق مدرسه ای و ادراکات خودکارآمدی نقش معنادار در پیش بینی تغییرات پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارند . از سویی نتایج نشان داد که بین دانش آموزان دختر و پسر از نظر تعلق مدرسه ای و ادراکات خودکارآمدی تفاوت معنی دار وجود ندارد . بنابراین چنین به نظر می رسد مولفه های شناختی در تبیین پیشرفت تحصیلی تاثیرگذار هستند
شمسی اسمعیل زاده منصور بیرامی
در راستای تعیین اثربخشی آموزش مهارتهای اجتماعی بر سرمایه روانشناختی و مولفه های آن در دانشجویان مراجع به مراکز مشاوره دانشگاه تبریز، از میان مراجعان30 نفر به عنوان نمونه پژوهشی انتخاب شدند و به روش گمارش تصادفی دردو گروه جایدهی شدند و پس از انجام مصاحبه بالینی ساخت یافته براساس «dms-iv-tr» و اجرای پیش آزمون با استفاده از پرسشنامه سرمایه روانشناختی pcq)) به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی با مداخله آموزش مهارت های اجتماعی (sst) وگروه پلاسیبو جایدهی شدند. هرگروه متشکل از 15نفر بود. گروه آزمایشی طی 12جلسه تحت آموزش مهارت های اجتماعی( مهارت ارتباط موثر، مهارت ارتباط بین فردی-ابراز وجود و مهارت همدلی) قرار گرفت. گروه پلاسیبو هیچ گونه آموزش درمانی دریافت نکرد. بعد از اتمام دوره به منظور سنجش متغیر وابسته (سرمایه روانشناختی و مولفه های آن)، مجددا پرسشنامه سرمایه روانشناختی pcq)) به عنوان پس آزمون در هر دو گروه اجرا شد. در نهایت دادهای مورد نیاز استخراج و به واسطه نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و برای آزمون و تحلیل مربوط به فرضیه های پژوهش و بررسی اثر درمان از تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتیجه کلی پژوهش نشان داد که آموزش مهارتهای اجتماعی همه مولفه های سرمایه روانشناختی ( تاب آوری، امید، خوش بینی و خودکارآمدی) را ارتقا بخشیده است. در این راستا پژوهش نشان داد که آموزش مهارتهای اجتماعی به ارتقای سازگاری در ابعاد مختلف زندگی کمک می کند.
لعیا شاهبازپور شهبازی منصور بیرامی
هدف این پژوهش بررسی رابطه بین ابعاد شخصیتی هگزاکو با استراتژی های یادگیری و پیش بینی استفاده ار استراتژ یهای یادگیری لغات زبان بر اساس ابعاد شخصیتی در بین زبان آموزان بوده است . روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی می باشد . ? جامعه آماری این پژوهش کلیه افرادی هستند که در نیمه دوم سال 1390 به آموزشگاههای زبان شهرستان تبریز مراجعه نموده و از سطح 4 به بعد وارد تحقیق شدند. حجم نمونه 300 نفر می باشد.آزمودنی ها به شیوه نمونه خوشه ای طبقه ای از بین جامعه آماری مربوطه انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روشهای آماری توصیفی و همبستگی پیرسون و رگرسیون چند گانه استاندارد استفاده شد.ابزارهای گرد اوری اطلاعات شامل پرسشنامه یادگیری زبان اسمیت و پرسشنامه شخصیتی هگزاکو بود.یافته ها نشان داد که استفاده از استراتژی حافظه در مردان مورد مطالعه (70/46) ، و در زنان (47.54) و بیشترین میزان و استفاده از استراتژی جبران در مردان (13.35) و در زنان (13.82) کمترین میزان را داشتند. نتایج? ?نشان? ?میدهد? ?که? ?ابعاد? ?برونگرایی? ?با? ?و? ?با? ?وجدان? ?بودن? ?و? ?گشودگی? ?به? ?تجربه? ?رابطه? ?معنادار? ?با? ?استراتژی? یادگیری? ?زبان? ?فراشناختی? ?دارد? ?؛? ?و? ?تنها? ?دو? ?بعد? ?گشودگی? ?و? ?با? ?وجدان? ?بودن? ?می? ?توانند? ?واریانس? ?استفاده? ?از? ?استراتژی? فراشناختی ? را? ?به? ?صورت? ?معنادار? ?تبیین? ?کنند?. ?بعد? ?باوجدان? ?بودن? ?وگشودگی? ?به? ?تجربه? ?رابطه? ?معنادار? ?با? ?استراتژی? یادگیری? ?زبانی? حافظه و? یک? ?بعد? ?با? ?وجدان? ?بودن? ?می? ?توانند? ?واریانس? ?استفاده? ?از? ?استراتژی? حافظه را? ?به? ?صورت? ?معنادار? ?تبیین? ?کند?.?بعد? ?باوجدان? ?بودن? ?با? ?وتواضع?-?صداقت? ?رابطه? ?معنادار? ?با? ?استراتژی? یادگیری? ?زبانی? شناختی ? و? ?دو? ?بعد? ?صداقت- تواضع? ?و? ?با? ?وجدان? ?بودن? ?می? ?توانند? ?واریانس? ?استفاده? ?از? ?استراتژی? شناختی ? را? ?به? ?صورت? ?معنادار? ?تبیین? ?کنند?. ?بعد? ?برونگرایی? ?وگشودگی? ?به? ?تجربه? ?رابطه? ?معنادار? ?با? ?استراتژی? یادگیری? ?زبانی? ?اجتماعی? ?دارند?. ?بعد? ?باوجدان? ?بودن? ?وگشودگی? ?به? ?تجربه? ?رابطه? ?معنادار? ?با? ?استراتژی? یادگیری? ?زبانی? جبران? ?ویک? ?بعد? ?گشودگی? ?به? ?تجربه? ?می? ?تواند? ?واریانس? ?استفاده? ?از? ?استراتژی? جبران? را? ?به? ?صورت? ?معنادار? ?تبیین? ?کند?. ? بحث? ?و? ?نتیجه? ?گیری?:? ?این? یافته ها? ?در? ?مجموع? ?نشان? ?می? ?دهد? ?که? با? ?وجدان? ?بودن? ?بهترین? ?پیش? ?بینی? ?کننده? استفاده? ?از? ?استراتژ? یهای? یادگیری? است? ?و? ?دومین? ?بعد? ?که? ?بیشترین? ?رابطه? ?را? ?با? ?استفاده? ?از? ?استراتژ? یهای? یادگیری? ?دارد? ?برونگرایی? ?و? ?گشودگی? ?به? ?تجربه? ?است?. ?برا? ?ساس? ?این? ?نتایج? ?می? ?توان? ?در? ?تعیین? ?استراتژ? یهای? یادگیری? ?افراد? ?زبان? ?آموز? ?قبل? ?از? ?سروع? ?آموزش? ?زبان? ?دوم? ?اقدام? ?نمود? ?و? ?افزایش? ?کیفیت? ?آموزش? ?و? ?تسهیل? یادگیری? ?در? ?افراد? ?زبان? ?آموز? ?را? ?فراهم? ?نمود?.?
مهناز مسلم پور حسن صبوری مقدم
هدف:تعیین تفاوت پایه های شناختی تنظیم هیجانی در افراد سالم، مانیک و افسرده. روش: در این پژوهش که از نوع علی – مقایسه ای می باشد سه گروه وجود دارد،گروه سالم،گروه مانیک و افسرده.برای انتخاب افراد از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد. جهت اجرای پژوهش روی افراد مانیک وافسرده بعد از هماهنگی لازم و مراجعه به بخش های بیمارستان رازی تبریز، افرادی که تشخیص اختلال دو قطبی گرفته بودند و مبتلا به بیماری روانی دیگری نبودند انتخاب شدند و مورد آزمون قرار گرفتند. افراد سالم نیز از از میان افرادی که به کلینیک مراجعه کرده بودند انتخاب شدند. هر سه گروه به گونه ای انتخاب شدند که از لحاظ متغیرهای جمعیت شناسانه همتا باشند. جهت طبقه بندی، پردازش و تحلیل داده ها از نرم افزار spss و برای تحلیل فرضیه ها از manova استفاده شد. یا فته ها: یافته ها نشان داده بین سه گروه تفاوت معنی دار می باشد. همچنین تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که در متغیر های حفظ توجه، حافظه کلامی، انعطاف پذیری شناختی و تنظیم هیجانی تفاوت بین سه گروه در سطح 05/0>p معنی دار است. ولی در متغیر های حافظه کاری و زمان واکنش تفاوت معنی داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد در پایه های شناختی تنظیم هیجانی بین سه گروه تفاوت وجود دارد و عملکرد گروه سالم بهتر از دو گروه دیگر است.گروه مانیک نیز عملکردشان بهتر از گروه افسرده می باشد.
سکینه فرضی تورج هاشمی
چکیده فارسی پژوهش حاضر تاثیر آموزش حل مساله اجتماعی را بر کفایت و سازگاری اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی با توجه به نقش میانجی سبک دلبستگی بررسی نموده است.تعداد شش نفر از دانش آموزان پسر مبتلا به اختلال بیش فعالی/ نقص توجه به شیوه غربالگری و در دسترس انتخاب شدند که دو نفر از آنها دارای سبک دلبستگی ایمن،دو نفر دارای سبک دلبستگی دوسوگرا و دو نفر دارای سبک دلبستگی اجتنابی بودند.برای اندازه گیری متغیرهای وابسته از پرسشنامه ،پرسشنامه کفایت اجتماعی و مقیاس رفتار اجتماعی-فرم معلم استفاده شد. csi-4 تحلیل داده ها نشان داد که مداخله(آموزش حل مساله اجتماعی) می تواند به صورت معنی داری سطوح سازگاری وکفایت اجتماعی را در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/ نقص توجه بالا ببرد. کلیدواژه ها : حل مساله اجتماعی،کفایت اجتماعی،سازگاری اجتماعی، دلبستگی ،سبک دلبستگی،اختلال بیش فعالی /نقص توجه.
الناز آرین پور تورج هاشمی
هدف کلی: تعیین نقش جهت گیری اجتماعی و خود کنترلی در رفتار اخلاقی با توجه به نقش میانجی تجربه ی معنوی و نوع دوستی اهداف جزئی: 1) تعیین نقش جهت گیری اجتماعی، خودکنترلی، معنویت و نوعدوستی به صورت ترکیبی در رفتار اخلاقی 2) تعیین نقش جهت گیری اجتماعی، خودکنترلی، معنویت و نوعدوستی قادرند به صورت جداگانه در رفتار اخلاقی 3) تعیین نقش جهت گیری اجتماعی و خودکنترلی با توجه به نقش میانجی تجربه معنوی و نوعدوستی در رفتار اخلاقی 4) تعیین رابطه ی تجربه ی معنوی و رفتار اخلاقی 5) تعیین رابطه ی نوع دوستی ورفتار اخلاقی 6) تعیین رابطه ی تجربه ی معنوی ونوع دوستی 7) تعیین رابطه ی جهت گیری اجتماعی و خودکنترلی 8) تعیین رابطه ی جهت گیری اجتماعی و رفتار اخلاقی 9) تعیین رابطه ی خودکنترلی و رفتار اخلاقی 10) تعیین رابطه ی خودکنترلی و نوع دوستی 11) تعیین رابطه ی جهت گیری اجتماعی و تجربه ی معنوی 12) تعیین رابطه ی جهت گیری اجتماعی و نوع دوستی 13) تعیین رابطه ی خودکنترلی و تجربه ی معنوی سئولات و فرضیات پژوهش: 1) آیا جهت گیری اجتماعی، خودکنترلی، معنویت و نوعدوستی قادرند به صورت ترکیبی رفتار اخلاقی را پیش بینی کنند؟ 2) آیا جهت گیری اجتماعی، خودکنترلی، معنویت و نوعدوستی قادرند به صورت جداگانه(تفکیکی) تغیرات رفتار اخلاقی را پیش بینی کنند؟ 3) آیا جهت گیری اجتماعی و خودکنترلی با توجه به نقش میانجی تجربه معنوی و نوعدوستی می توانند رفتار اخلاقی را پیش بینی کنند؟ 4) بین معنویت و رفتار اخلاقی رابطه مستقیم وجود دارد. 5) بین نوعدوستی و رفتار اخلاقی رابطه مستقیم وجود دارد. 6) بین جهت گیری اجتماعی و رفتار اخلاقی رابطه مستقیم وجود دارد. 7) بین خودکنترلی و رفتار اخلاقی رابطه مستقیم وجود دارد. 8) بین نوعدوستی و معنویت رابطه ی مستقیم وجود دارد. 9) بین جهت گیری اجتماعی و معنویت رابطه ی مستقیم وجود دارد. 10) بین خودکنترلی و معنویت رابطه ی مستقیم وجود دارد. 11) بین جهت گیری اجتماعی و نوعدوستی رابطه ی مستقیم وجود دارد. 12) بین خودکنترلی و نوعدوستی رابطه ی مستقیم وجود دارد. 13) بین خودکنترلی و جهت گیری اجتماعی رابطه ی مستقیم وجود دارد. متغیرهای پژوهش: الف ـ متغیر ملاک: رفتار اخلاقی ب ـ متغیرهای پیش بین: جهت گیری اجتماعی، خودکنترلی ج ـ متغیرهای میانجی: تجربه ی معنوی، نوعدوستی تعریف مفهومی متغیرها: الف) رفتار اخلاقی: فعل اخلاقی ناظر بر رفتارهایی است که فرد بر اساس ملاک های مطلق انسانی، فرا مکانی و فرازمانی در قبال خویشتن و دیگران انجام می دهد و ناظر بر نفع شخصی یا خواست دیگران نمی باشد(رست، 1986). ب) جهت گیری اجتماعی: به این معنی است که فرد به برقراری ارتباط با دیگران تمایل داشته باشد حقوق دیگران را رعایت کند و فاقد رفتارهای کناره گیرانه و شخصیت ضد اجتماعی باشد(واینر،1980). ج) خودکنترلی :خود مهارگری به عنوان توانایی پیروی از درخواست، تعدیل رفتار مطابق با موقعیت، به تأخیر انداختن ارضاء یک خواسته یا یک کار و به طور کلی رفتار در چارجوب قابل قبول اجتماعی، بدون مداخله و هدایت مسقیم فردی دیگر تعریف شده است. اساس خودمهارگری توانایی فرد درکنترل ارادی فرآیندهای درونی و برون دادهای رفتاری است بنابراین خودمهارگری، شامل کنترل تکانه، به تأخیرانداختن خشنودی، انجام رفتارهای جامعه پسند و موارد مشابه می باشد(هارتر ، 1982؛ نقل از، بزرگی، نوری، آگاه، 1389). د) تجربه ی معنوی: تلاشی در جهت پرورش وحساسیت یک فرد نسبت به ارتباط با خویشتن، ارتباط با دیگر انسان ها، ارتباط با خدا، یا کندوکاو در جهت آنچه برای انسانی شدن مورد نیاز است و جستجو برای رسیدن به انسانیت کامل تعریف شده است(هیلاس ، وود ، 2005). ه) نوع دوستی: نوعدوستی عملی است که به طور اختیاری و با هدف کمک رسانی و بدون انتظار پاداش انجام می گیرد(بیرهوف، 1383). تعریف عملیاتی متغیرها: الف) رفتار اخلاقی: نمره ای است که آزمودنی در پاسخ به پرسش نامه ی رفتار اخلاقی لوزیر به دست می- آورد. ب) جهت گیری اجتماعی: نمره ای است که آزمودنی در پاسخ به پرسشنامه جهت گیری بین فردی ارنست بی هاریسون به دست می آورد. ج) خودکنترلی: نمره ای است که هر فرد در مقیاس تجدید نظر شده خودنظارتی لیناکس و ولف (rsms) که در سال 2002 توسط کرامر و گرومان ساخته شد به دست می آورند. د) تجربه ی معنوی : نمره ای است که آزمودنی در پاسخ به پرسشنامه معنویت برگرفته از نظریه ملکیان(1385) به دست می آورد. ه) نوع دوستی: نمره ای است که آزمودنی ها در پرسشنامه ی نوع دوستی محقق ساخته به دست می آورد. نوع پژوهش با توجه به اهداف و سئولات مطرح شده، این پژوهش از نوع پژوهش های توصیفی – پیش بینی است که در آن تلاش خواهد شد، نقش تبیینی و پیش بینانه ی جهت گیری اجتماعی و خود کنترلی با توجه به نقش تعدیلی و میانجی گرانه تجربه ی معنوی ونوع دوستی معین شود. جامعه: در این پژوهش جامعه ی مورد مطالعه، جامعه ی دانشجویان دانشگاه تبریز می باشد.که بالغ بر 15000 نفر می باشند. نمونه: از جامعه ی مورد نظر، تعداد 407 نفر با توجه به راهنمای جدول مورگان به شیوه ی تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده است. در این راستا، از هر یک از دانشکده های موجود در دانشگاه، حداقل یک کلاس انتخاب و مورد بررسی قرارگرفت. روش نمونه گیری: برای انتخاب نمونه مورد مطالعه، از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای استفاده شده است. به این صورت که از کل دانشکده ها چند دانشکده در مرحله اول انتخاب شد و سپس از هر دانشکده یک کلاس انتخاب گردید. متغیرهای مورد مطالعه و ابزارهای جمع آوری اطلاعات: در این پژوهش، رفتار اخلاقی در نقش متغیر ملاک، جهت گیری اجتماعی و خودکنترلی در نقش متغیرهای پیش بین، و تجربه ی معنوی و نوعدوستی در نقش متغیرهای میانجی وارد عمل شده اند. بر این اساس، در مورد فعل اخلاقی و نوعدوستی از پرسشنامه محقق ساخته در این زمینه استفاده شد که بعد از اجرای پیش آزمون و بررسی پایای مورد اسفاده قرار گرفت. روش تجزیه وتحلیل داده ها: جهت تحلیل داده ها از روش های توصیفی و استنباطی استفاده شد. در این راستا، برآورد شاخص های مرکزی و پراکندگی متغیرها و سپس ترسیم ماتریس همبستگی و نهایتاً با استفاده از روش رگرسیون سلسله مراتبی، نسبت به آزمودن و بررسی سئولات پژوهش اقدام شد. به طوری که در راستای تحلیل داده های مربوط به فرضیه های 1 تا 10 از آزمون معنی داری ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. و در مورد سئوال پژوهشی اول از روش تحلیل رگرسیون چندگانه مدل همزمان استفاده گردید. در سئوال پژوهشی دوم، روش تحلیل رگرسیون چندگانه مدل گام به گام به کار گرفته شد. همچنین، در سئوال پژوهشی سوم از روش تحلیل رگرسیون و برآورد ضرایب بتای استاندارد در مدل همزمان استفاده شد و تمام فرضیه ها تایید شد
ساسان امیرکلالی عباس بخشی پور
مقدمه و هدف: یکی از روش های نوین و جذاب برای مشکلات نوجوانان مثل خودکارآمدی، فیلم درمانی است که شکل پیشرفته و معاصر کتاب درمانی می باشد و تاکنون مورد مطالعه تجربی قرار نگرفته است. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی فیلم درمانی گروهی بر افزایش خودکارآمدی نوجوانان پسر 19-18 ساله شهر مشهد صورت گرفت. روش تحقیق، شبه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان پسر 19-18 شاله پسر در دانشگاه های شهر مشهد است که در پرسشنامه خودکارآمدی نوجوان کنلی، حائز میزان پایین خودکارآمدی بودند. نمونه آماری شامل انتخاب 30 نفر از آنها به روش نمونه گیری هدفمند و گمارش تصادفی در دو گروه 15 نفری (آزمایش و کنترل) بود. ابزارهای پژوهش شامل فیلم سینمایی"دونده"، پرسشنامه ی خودکارآمدی اجتماعی نوجوانان کنلی بود. میزان خودکارآمدی اجتماعی در پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری چهار هفته بعد از اتمام مداخله، همزمان در هر دو گروه از طریق این پرسشنامه اندازه گیری شد. مداخله دریافتی گروه آزمایش شامل هشت جلسه (دوبار در هفته) 90 دقیقه ای بود. این مداخله عبارت بود از یک جلسه مشاهده فیلم "دونده" و سپس بحث و گفتگوی گروهی در مورد افکار، احساسات و تجارب شخصی خود، در موازات تجارب حاصل از مشاهده فیلم و شخصیت داستان بود. گروه کنترل، هیچ مداخله ای دریافت نکرد. یافته های این پژوهش با استفاده از آمار توصیفی و تحلیل واریانس آمیخته نشان داد که فیلم درمانی گروهی بر افزایش معنادار (001/0p<) میزان خودکارآمدی و خرده مقیاس های آن (قاطعیت اجتماعی، عملکرد اجتماعی، شرکت در گروه ها، دوستی و صمیمیت و کمک گرفتن) موثر بوده است. بحث: به نظر می رسد که تماشای هدایت شده و آگاهانه فیلم و سپس انجام بحث گروهی پس از آن، روش مفیدی بر افزایش خودکارآمدی بوده است؛ این تأثیر می تواند با فراهم آوردن فرصتی برای بینش، الگوگیری برای مهارت ها، شناخت توانایی ها، تخلیه هیجانی، تسهیل پردازش شناختی و تسریع یادگیری در شرکت کنندگان بدست آمده باشد.
محمد خسروجردی مجید محمودعلیلو
هدف: هدف از انجام این پژوهش مقایسه ی اثربخشی آموزش مدیریت والدین و آموزش خودتعلیمی کلامی بر روی کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه بود. بدین منظور 6 دانش آموز پسر مقطع دوم ابتدایی مبتلا به اختلالadhd به صورت نمونه گیری در دسترس از یکی از مدارس مقطع ابتدایی ناحیه ی2 شهرستان سبزوار انتخاب شدند؛ و به صورت تصادفی به سه گروه2 نفری تقسیم شدند. والدین دو آزمودنی اول تحت آموزش مدیریت والدین قرار گرفتند، دو آزمودنی دوم تحت آموزش خودتعلیمی کلامی و دو آزمودنی سوم هم تحت آموزش خودتعلیمی قرار گرفتند و والدین آن ها نیز در جلسات آموزش مدیریت والدین شرکت کردند(آموزش ترکیبی). پژوهش حاضر در چارچوب طرح تجربی تک موردی با استفاده از طرح خطوط پایه منفرد به انجام رسید. در راستای آن 8 جلسه برای آموزش مدیریت والدین و 7 جلسه برای آموزش خودتعلیمی کلامی با پیگیری2 ماهه اجرا شد. به منظور ارزیابی پیشرفت این کودکان از آزمون csi-4 فرم معلم استفاده شد.داده های به دست آمده با استفاده از فرمول درصد بهبودی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد همه ی آزمودنی ها پیشرفت قابل ملاحظه ای در کاهش نشانه-های اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه داشتند و این پیشرفت در پیگیری2 ماهه در روش آموزش مدیریت والدین و آموزش ترکیبی پایدار بود ولی در روش آموزش خودتعلیمی کلامی پایدار نبود.آموزش به صورت ترکیبی بهترین نتیجه را در کاهش نشانه های اختلال adhd داشت، و آزمودنی-های تحت آموزش مدیریت والدین موقعیت بهتری نسبت به آزمودنی هایی داشتند که تحت آموزش خودتعلیمی کلامی قرارگرفتند.
ستاره جانی مجید محمود علیلو
چکیده:پژوهش حاضر به منظور پیش بینی الگوهای شخصیت نمایشی،مرزی و ضداجتماعی بر اساس هیجان خواهی و سیستم های مغزی-رفتاری انجام شده است.روش کار:پژوهش حاضر از نوع مطالعات توصیفی-همبستگی می باشد،که درآن تغییرات متغیرهای ملاک (الگوهای شخصیتی نمایشی،مرزی و ضداجتماعی)بر اساس متغیرهای پیش بین (هیجان خواهی و سیستم های مغزی-رفتاری)مورد بررسی قرار گرفته است.جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانشجویان دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 91-1390بود که از این جامعه،تعداد 350نفر بعنوان نمونه به شیوه در دسترس انتخاب شد و سپس از دانشجویان خواسته شد تا پرسشنامه هیجان خواهی زاکرمن –فرم پنجم، پرسشنامه شخصیتی میلون-3 و مقیاس کارور و وایت را پرکنند. داده های بدست آمده با استفاده از رگرسیون چندگانه تحلیل شد. یافته ها : نتایج پژوهش نشان داد که هیجان خواهی،تنها قادر به پیش بینی الگوی شخصیت نمایشی می باشد. سیستم basهرسه الگوی شخصیت مرزی، نمایشی و ضداجتماعی را بصورت مثبت و معنادار پیش بینی می کند.سیستمbisتنها قادر به پیش بینی مثبت و معنادار الگوی شخصیت مرزی می باشد.الگوی شخصیت مرزی بازیر مقیاسهای سائق، پاسخدهی به پاداش و جستجوی شادی ارتباط مثبت و معناداری دارد و الگوی شخصیت نمایشی تنها با زیر مقیاس پاسخدهی به پاداش والگوی شخصیت ضداجتماعی با زیرمقیاسهای پاسخدهی به پاداش و سائق ارتباطی مثبت و معنی دار دارد.
ام البنین بیک پور تورج هاشمی
اختلال وسواسی- اجباری یکی از شایع ترین اختلالات اضطرابی محسوب می شود که سالیانه تعداد زیادی از افرادی را تحت تأثیر قرار داده به نحوی که شیوع آن را بین2 الی 3 درصد برآورد نموده اند. یکی از معمول ترین رواندرمانی ها برای ocd درمان شناختی-رفتاری و رویارویی و جلوگیری از پاسخ است. اما برخی از مطالعات نشان می دهند که رویارویی با موقعیت های اضطرابی، در کاهش وسواس ها تاثیر چندانی ندارد محققان در تبیین عدم موفقیت روش رویارویی در کاهش وسواس ها به نقش اجتناب شناختی، افسردگی بیماران، و عقاید بیش بها داده تاکید نموده اند که مانع بزرگی در وقوع پردازش هیجانی قلمداد می شوند. مبتنی بریافته ها و تبیین های به عمل آمده در خصوص مکانیزم های توجیه کننده درمان اختلال وسواس، نیاز به پژوهش در این حوزه ضروری به نظر می-رسد. هدف این پژوهش اثربخشی درمان مبتنی بر پردازش هیجانی بر اختلال وسواسی-اجباری است. در یک بررسی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه، فرایند درمان بر روی 6 آزمودنی (2نفرگروه شستشو، 2 نفروارسی، 2 نفرشک و تردید) انجام شد آزمودنی ها در مرحله پیش از درمان (خط پایه) و در طی جلسات درمان پرسشنامه وسواسی-اجباری مادزلی (moci) و در دوره پیگیری یکماه تکمیل کردند. نمره های آزمودنی ها در کلیه زیرگروه هادر مرحله پس از درمان نسبت به مرحله قبل از درمان کاهش نشان دادند. نتیجه ای که می توان استنباط کرد این است که رویکرد درمانی مبتنی بر پردازش هیجانی در کاهش شدت علایم اختلال وسواس و زیر گروه های آن اثربخش بوده است.
سجاد کوه پیما منصور بیرامی
نام خانوادگی: کوهپیما نام: سجاد عنوان پایاننامه: مقایسه مولفه های روان نژندی و کیفیت خواب در والدین کودکان اوتیستیک، عقب مانده ذهنی و عادی شهر تبریز استاد راهنما: دکتر منصور بیرامی استاد مشاور: دکتر تورج هاشمی مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد دانشکده: علوم تربیتی و روانشناسی رشته: روانشناسی بالینی کودک ونوجوان تاریخ فارغ التحصیلی: تیر 91 دانشگاه: تبریز تعداد صفحه: 110 کلید واژه ها :مولفه های روان نژندی ، کیفیت خواب، والدین ،اوتیستیک ، عقب مانده ذهنی چکیده: هدف: پژوهش حاضر به مقایسه مولفه های روان نژندی و کیفیت خواب در والدین کودکان اوتیستیک، عقب مانده ذهنی و عادی شهر تبریز می پردازد. روش: در راستای هدف فوق الذکر 45 نفر از والدین این سه گروه(هر گروه 15 نفر) به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند.کودکان عادی در این تحقیق از طریق همتا سازی با گروه های بالینی انتخاب شدند.از والدین این کودکان دعوت شد تا پرسشنامه های neo-ffi(قسمت مربوط به روان نژندی) و کیفیت خواب پیتزبورگ(psqi) را پر کنند.داده های پژوهش با استفاده از نرم افزارspss -16 و با استفاده از شاخص های امار توصیفی، تحلیل واریانس یک راهه(anova)، تحلیل واریانس چند متغیره(manova) و ازمون تعقیبی lsd مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که الف- والدین کودکان اوتیستیک در زیر مولفه های روان نژندی بالاترین میانگین را دارند.این تفاوت در مولفه های افسردگی و تکانشی بودن با والدین عقب مانده معنا دار نبود.بعد از والدین کودکان اوتیستیک بالاترین میانگین در این مولفه ها مربوط به والدین کودکان عقب مانده بود.این تفاوت در مولفه های اضطراب و تکانشی بودن با والدین کودکان عادی معنادار نبود. ب- در مولفه های کیفیت خواب نتایج نشان داد که والدین کودکان اوتیستیک بدترین کیفیت خواب را بین دو گروه دیگر دارند. بعد از آنها والدین کودکان عقب مانده کیفیت خواب ضعیف تری نسبت به والدین کودکان عادی داشتند.در مولفه های اختلالات خواب و مصرف دارو تفاوت دو گروه اوتیستیک و عقب مانده معنادار نشد.والدین کودکان عقب مانده وعادی در مولفه های کیفیت ذهنی خواب ، مصرف دارو و کفایت خواب تفاوت معنا داری با هم نداشتند. نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که والدین کودکان اوتیستیک و عقب مانده نسبت به والدین کودکان عادی از روان نژندی بالاتر وکیفیت خواب پایین تری برخوردارند.از میان سه گروه والدین کودکان اوتیستیک ، عقب مانده ذهنی و عادی، والدین کودکان اوتیستیک از روان نژندی بالاتر و کیفیت خواب پایین تری برخوردار بودند.
مرتضی خواجوند سریوی عباس بخشی پور
پرسش و مسئله اصلی این پژوهش این است که آیا کاربندی آموزش خود تعلیمی کلامی قادر به کنترل نشانه های مرضی کودکان دارای اختلال adhd است یا خیر؟ جامعه آماری عبارت است از کلیه دانش آموزان پسر 8 تا 11 ساله شهر تهران. از میان آنان تعداد 4 دانش آموز که بر مبنای پرسشنامه علایم مرضی کودکان (csi-4) و مصاحبه تشخیصی نیمه ساختاریk-sads که توسط متخصص بالینی مجرب صورت گرفت، مبتلا به adhd تشخیص داده شدند، انتخاب شدند. این کوکان تحت آموزش خودتعلیمی کلامی قرار گرفتند و در پایان جلسات اول، سوم، پنجم و هفتم ارزیابی شدند. سرانجام دو ماه بعد نیز ارزیابی شدند.. نتایج نشان دادند در پایان مداخله علایم و نشانه های اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه در مورد هر چهار آزمودنی کاهش معناداری نشان می دهد. پس از مداخله نمره های این چهار آزمودنی به کمتر از نقطه ی برش کاهش پیدا کرد، ولی در دوره ی پیگیری نمره ی یکی از آزمودنی ها به بالاتر از نقطه ی برش، بازگشت. میزان تغییر ایجاد شده براساس شاخص درصد بهبودی برای هر چهار آزمودنی در پایان مداخله، بیش از 50% به دست آمده است. با توجه به یافته ها، بهبودی کلی در جلسه ی هفتم (پس-آزمون)، از لحاظ بالینی معنادار شده، ولی در دوره ی پیگیری بهبودی کلی معنادار نشد.
ناصر تراب زاده تورج هاشمی
چکیده: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر بخشی درمان رفتاری- شناختی بر روی شناخت واره های ناکارآمد در افراد با نشانه های وسواس فکری- عملی بر مبنای متغیر جنسیت (زن و مرد) می باشد. روش پژهش: طرح پژوهش حاضر با توجه به موضوع و اهداف مورد نظر از نوع طرح آزمایشی درون آزمودنی با اندازه گیری های مکرر اجرا شده است. اثربخشی مداخله در مراحل پیش آزمون و پس آزمون و مرحله پیگیری یک ماهه مورد ارزیابی قرار گرفت. روش نمونه گیری در پژوهش حاضر، روش نمونه گیری در دسترس بود. در این پژوهش از مصاحبه نیمه ساختار یافته تشخیصی، مصاحبه بالینی ساختار یافته برای تشخیص اختلالات محور i (scid-i) ، سیاهه وسواسی- اجباری مادزلی (moci) و پرسشنامه باورهای وسواسی 44 سوالی (44-obq) استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان می دهد درمان شناختی – رفتاری در کاهش شناخت واره های ناکارآمد در افراد با نشان های وسواسی – اجباری به طور نسبی موثر بوده است. نتایج به دست آمده نشان داد نمرات پس آزمون در تمامی متغیر ها کاهش یافته است. در واقع این کاهش نمرات شناخت واره های ناکارآمد، بیانگر موثر بودن مداخله می باشد. به عبارت دیگر، روش به کار گرفته در پژوهش حاضر اثر گذاری خود را ایفا نموده است. بحث و نتیجه گیری: نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان می دهد که شناخت واره های ناکارآمد در افراد با نشانه های وسواسی – اجباری در درمان شناختی - رفتاری در مولفه های مسئوولیت پذیری و کمال گرایی و اهمیت و کنترل افکار به طور معناداری کاهش یافته است. واژگان کلیدی: شناخت واره های ناکارآمد، وسواس فکری – عملی، پرسشنامه باورهای وسواسی
ابوالفضل قاسم زاده علیشاهی محمد حسنی
طبق آنچه که نظریه پاسخگویی فردی فرینک و کلیموسکی بیان می کند، پاسخگویی یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر عملکرد موسسات آموزش عالی می باشد. نقش مهمی که این سازه در تبیین رفتار سازمانی ایفا می کند و جایگاه آن در نظریه های مدیریت آموزشی سبب شد که نقش آن بر عوامل شغلی و رفتاری مورد مطالعه قرار بگیرد. همچنین به علت تاثیرات مهمی که برخی از متغیرها بر پاسخگویی فردی اعضای هیات علمی دارند، نقش این عوامل همچون ویژگیهای شخصیتی و هنجارهای غیر رسمی در پاسخگویی آنها مورد بررسی قرار گرفت. بطور روشن تر هدف پژوهش حاضر ارزیابی روابط ساختاری پیشایندها و پیامدهای پاسخگویی فردی اعضای هیات علمی با نقش میانجی کنترل ادراک شده با ارائه مدل ساختاری مبتنی بر مدلهای نظری و یافته های تجربی پیشین بود. در این راستا از جامعه اعضای هیات علمی دانشگاههای دولتی استان آذربایجان غربی تعداد 250 نفر با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. داده های پژوهش حاضر با استفاده از 9 پرسشنامه استاندارد گردآوری شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها و بررسی روابط بین متغیرها و ارائه مدل ساختاری از روشهای تحلیل عاملی تائیدی و مدل معادلات ساختاری بر پایه نرم افزارهای spss 11.5 و lisrel 8.54 استفاده شد. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که ویژگیهای شخصیتی با وجدان بودن، توافق پذیری و تیپ شخصیتی a و هنجارهای غیر رسمی با پاسخگویی فردی رابطه مستقیم و معنی دار دارند و عامل پیش بین برای پاسخگویی می باشند. همچنین نتایج نشان داد که احساس پاسخگویی در بین اعضای هیات علمی همراه با افزایش عملکرد، رضایت و رفتار شهروندی سازمانی و کاهش استرس شغلی می باشد. در نهایت نتایج حاکی از این بود که رابطه بین پاسخگویی فردی با عملکرد شغلی و رفتار شهروندی از طریق کنترل ادراک شده میانجیگری می شود. در عین حال نقش میانجی کنترل ادراک شده در رابطه بین پاسخگویی با رضایت و استرس شغلی تائید نشد. در الگوی مورد نظر، تمام وزنهای رگرسیون – به غیر از رابطه بین کنترل ادراک شده با رضایت و استرس- از نظر آماری معنی دار بودند. این نتایج بر ضرورت بازشناسی نقش میانجی کنترل ادراک شده در بررسی رابطه پاسخگویی فردی با پیامدهای عملکرد شغلی و رفتار شهروندی سازمانی تاکید می کند.
عصمت میکا ییلی تورج هاشمی
اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی یک اختلال شایع تشخیصی است که با توجه مختل شده ، بیش فعالی و تکانشگری (نشانه های اصلی ) و همچنین مشکلات ثانویه مانند عدم پذیرش، مشکلات تحصیلی و اجتماعی همراه است.این اختلال یکی از بالاترین درصد موارد ارجاعی به مراکز درمانی و مشاوره کودک را داراست. میزان شیوع این اختلال باعث می شود که جامعه روانشناسی به ارزیابی شایسته این اختلال بپردازد و مداخلات درمانی موثری را طرحریزی نماید. درمان های دارویی برای این کودکان در برخی موارد لازم اما ناکافی هستند و اغلب از ترکیب روش های دارو درمانی، آموزشی و رفتاری استفاده می شود. کودکان مبتلا به این اختلال، اغلب، مشکلات اجتماعی متعددی مانند طرد شدن از جامعه و مسائل مختلف در روابط میان فردی را تجربه می کنند و اغلب از رشد اجتماعی کمتری برخوردارند. بنابراین، کاربرد روش های درمانی و آموزشی متنوع در جهت بهبود نشانگان این اختلال و بهبود مهارت های اجتماعی آنها، امری است که در سال های اخیر مورد توجه درمانگران قرار گرفته است. هدف این پژوهش، اثر بخشی آموزش کارکردهای اجرایی (بازداری پاسخ ) بر بهبود نشانه های اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی و مهارتهای اجتماعی کودکان مبتلا به adhd است. در یک بررسی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه، فرآیند آموزش بر روی 3 آزمودنی ( یک نفر نوع بیش فعال ، یک نفر نوع بی توجه و یک نفر نوع مرکب) انجام شد. آزمودنی ها در مرحله پیش از مداخله (خط پایه) و در طی جلسات آموزش، پرسشنامه csi-4 و ssrs و در دوره پیگیری یک ماه تکمیل کردند. نمره ی آزمودنی ها در کلیه زیر گروه ها در مرحله پس از آموزش نسبت به قبل از آموزش در پرسشنامه csi-4 کاهش و در پرسشنامه ssrs افزایش نشان دادند. نتیجه ای که می توان استنباط کرد این است که آموزش کارکردهای اجرایی(بازداری پاسخ) در کاهش شدت علایم adhd و افزایش مهارت های اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی و زیر گروه های آن اثربخش بوده است.
مرضیه ملکیان تورج هاشمی
کلید واژه: بیش فعالی ،تئوری ذهن، سیستم های مغزی/ رفتاری چکیده: هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه تئوری ذهن و سیستم های مغزی/ رفتاری در کودکان adhd غیر بالینی و عادی بود. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- مقایسه ای بود که در راستای هدف پژوهشی تعداد 50 دانش آموز مبتلا به اختلال نقص توجه و بیش فعالی غیر بالینی و 50 دانش آموز عادی به شیوه هدفمند و با استفاده از روش غربالگری به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از تکلیف داستان های تصویری تئوری ذهن، مقیاس bis- bas کارور و وایت (1994) ویژه کودکان، پرسشنامه مشکلات رفتاری کودکان(csi-4) استفاده شد. داده های بدست آمده با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: یافته های بدست آمده نشان داد بین افراد مبتلا به اختلال adhd غیر بالینی و عادی از نظر تئوری ذهن و سیستم های مغزی/ رفتاری تفاوت معنادار وجود دارد، همچنین نتایج پژوهش نشان داد که سیستم فعال سازی رفتاری و زیر مقیاس های آن در دانش آموزان مبتلا به adhd نسبت به دانش آموزان عادی بیشتر فعال است. و دانش آموزان مبتلا به adhd نسبت به دانش آموزان عادی عملکرد پایین تری در سیستم بازداری رفتاری دارند. همچنین این کودکان نسبت به کودکان عادی عملکرد پایین تری در تئوری ذهن دارند. بحث و نتیجه گیری: نظریه ذهن یک پیش شرط برای درک محیط اجتماعی است. افراد adhd مشکلاتی در عملکرد موفق در تعاملات اجتماعی دارند. آنها قادر نیستند به درستی اعمال ارادی خود را تعبیر و تفسیر و پیش بینی کنند و رفتارشان را توضیح بدهند. بعلاوه، بچه های adhd درگیر مشکلات بازداری پاسخ و بدکارکردی هایی شامل پاسخ به پاداش کم کاری bis و بی حسی در پاداش های تاخیری هستند. در نتیجه مطالعه حاضر اهمیت کارکرد تئوری ذهن و سیستم های مغزی رفتاری در تشخیص و عملکرد adhd را نشان می دهد.
زینب ارجایی مجید محمود علیلو
هدف پژوهش حاضر مقایس? الگوهای بالینی شخصیتی، سبک های مقابله ای و استرس ادراک شده در نوجوانان اقدام کننده به خودکشی و بهنجار است.پژوهش حاضر از نوع علی - مقایسه ای و پس رویدادی است و برای انجام آن از 90 نوجوان اقدام کننده به خودکشی که در سنین 18-21 سال قرار داشته اند، استفاده شده است. این عده از تاریخ پانزده بهمن ما سال 1390 تا بیست بهمن ماه 1391 در بیمارستان سینا در شهرستان تبریز بستری شده بوده اند. برای این منظور از پرسشنام? چند محوری بالینی میلون، سبک های مقابله ای لازاروس و فولکمن، و استرس ادراک شد? مرمل اشتاین، کوهن و کامارک استفاده شده است. تجزیه و تحلیل آماری داده های این پژوهش به کمک نرم افزار آماری sppss19 و روش تحلیل واریانس چند متغیره صورت گرفته است. یافته های آماری نشان می دهد که میان گروه های مورد بررسی در این پژوهش در سبک های مقابله ای، استرس ادراک شده و در تمامی مقیاس های الگوهای بالینی شخصیت، به جز الگوی بالینی وسواسی و خودشیفته، در سطح 0.001 p< تفاوت معنا داری وجود دارد. همچنین این یافته ها نشان می دهد که بیشترین تفاوت معنادار بین گروه ها، مربوط به الگوی بالینی افسرده است.
پریا فاروقی زینب خانجانی
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش بازداری از پاسخ بر کاهش علایم زیرگروه های اختلال adhdو adhd همراه با odd بود. در یک بررسی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه، فرایند درمان بر روی8 آزمودنی (2نفرگروه ترکیبی، 2نفرعمدتا بی توجه، 2 نفرعمدتا تکانشگر،2 نفر adhd همراه با odd ( انجام شد.والدین آزمودنی ها در مرحله پیش از درمان )خط پایه( و در طی جلسات درمان پرسشنامه علائم مرضی کودکان (csi-4) را تکمیل کردند. نمره های آزمودنی ها در کلیه زیرگروه ها در مرحله پس از درمان نسبت به مرحله قبل از درمان کاهش نشان دادند. نتیجه ای که میتوان استنباط کرد این است که آموزش بازداری از پاسخ موجب کاهش علایم adhd نوع ترکیبی و adhd عمدتا بی توجه می شود.آموزش بازداری از پاسخ برکاهش علایم adhd نوع مرکب و عمدتا بی توجه موثرتر از adhd عمدتا تکانشگر و adhd همراه با odd است.
فرناز فرشباف مانی صفت مجید محمودعلیلو
بیماری سرطان یکی از استرس زاترین مشکلات جسمانی در طول تحول است. مطالعات نشان داده اند که اضطراب و افسردگی از شایع ترین اختلالات عاطفی در بیماران سرطانی می باشد. در میان رویکردهای روان درمانی مختص کودکان، بازی درمانی جایگاه ویژه ای به خود اختصاص داده است. بنابراین هدف این پژوهش بررسی اثربخشی بازی درمانی در کاهش اضطراب و افسردگی کودکان سرطانی است. این پژوهش در چارچوب طرح تک آزمودنی با خط پایه ی منفرد بر روی 3 کودک مبتلا به بیماری سرطان خون با پیگیری یک ماه اجرا شد. برای این منظور 12 جلسه بازی درمانی بر اساس رویکرد ساختارمند طراحی شد. برای جمع آوری داده ها از آزمون افسردگی کودکان و مقیاس تجدید نظرشده اضطراب آشکار کودکان استفاده شد. درمان کاهش قابل توجهی در اضطراب، افسردگی، خلق منفی، عزت نفس منفی، ناکارآمدی، بی لذتی، نشانه های فیزیولوژیکی اضطراب، نگرانی و ترس و تمرکز اجتماعی ایجاد کرد. یافته های به دست آمده نشان می دهد که بازی درمانی می تواند در کاهش اضطراب و افسردگی کودکان سرطانی موثر باشد.
شکوفه وطن دوست حمید پورشریفی
پژوهش حاضر با هدف بررسی تعیین کننده های روانی – اجتماعی پیامد درمانی در کودکان مبتلا به سرطان انجام شده است. بدین منظور نمونه ای 144 نفری از کودکان مبتلا به سرطان (73 پسر و 71 دختر)، توسط روش نمونه گیری در دسترس از چندین بیمارستان در شهرهای تهران، کرمانشاه و تبریز، انتخاب شدند. متغیرهایراهبردهای مقابله، حمایت اجتماعی ادراک شده، کانون کنترل سلامت، کیفیت رابطه ی والد – کودک، کارکرد خانوادگی، اضطراب و افسردگی، به عنوان متغیرهای پیش بین و پیامد درمان در کودکان مبتلا به سرطان به عنوان متغیر ملاک انتخاب شدبرای جمع آوری داده ها از: چک لیست راهبردهای مقابله ای لازاروس و فالکمن، پرسشنامه ی چند بعدی حمایت اجتماعی ادراک شده، مقیاس چند بعدی کانون کنترل سلامت (mhlc)، مقیاس رابطه ی والد – کودک، فرم کوتاه (s-cprs)، ابزار سنجش خانواده (fad)، و مقیاس بیمارستانی اضطراب و افسردگی (hads) استفاده شد. داده های به دست آمده از تحلیل رگرسیون لجستیک حاکی از آن بود که متغیرهای راهبردهای مقابله، حمایت اجتماعی ادراک شده، کانون کنترل سلامت درونی، کیفیت رابطه ی والد – کودک، کارکرد خانوادگی و اضطراب و افسردگی، قادر به پیش بینی پیامد درمان در کودکان مبتلا به سرطان می باشند. در مجموع می توان نتیجه گرفت که پیامد درمانی در کودکان مبتلا به سرطان به نحو معناداری تحت تاثیر تعیین کننده های روانی اجتماعی، قرار دارند.
سروین انصارحسین عباس بخشی پور
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان فراشناختی بر کاهش علائم نوجوانان مبتلا به اختلال هراس اجتماعی انجام شده است. این پژوهش بر روی دختر سه نوجوان مبتلا به اختلال هراس اجتماعی در چارچوب طرح تجربی تک موردی همراه با خطوط پایه چندگانه پلکانی طی هشت جلسه درمان فراشناختی و پیگیری یک ماهه انجام شده است. نوجوانان شرکت کننده در این پژوهش از بین دانش آموزان متوسطه شهر تبریز به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیدند. در این پژوهش از شش پرسشنامه شامل پرسشنامه های فراشناخت هراس اجتماعی، فراشناخت ها، ترس از ارزیابی منفی، اجتناب و آشفتگی اجتماعی، هراس اجتماعی و اضطراب بک استفاده گردید. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل ترسیمی، تعیین درصد بهبودی و اندازه اثر استفاده شد. در پایان درمان، نتایج به دست آمد نشان دهنده تغییرات معنادار در نمرات به دست آمده از هر شش مقیاس بود. لذا می توان چنین نتیجه گیری کرد که درمان فراشناختی می تواند در کاهش علائم نوجوانان مبتلا به اختلال هراس اجتماعی موثر باشد.
مژده پارسا زینب خانجانی
هدف این پژوهش مقایس? صفات شخصیتی (نوروتیسم، برون گرائی، انعطاف پذیری، دلپذیربودن، وظیفه شناسی) بین افراد دارای اختلال فوبی اجتماعی، اختلال شخصیت اجتنابی و اختلال فوبی اجتماعی همراه اختلال شخصیت اجتنابی بود. 90 آزمودنی شامل (30 فرد مبتلا به اختلال فوبی اجتماعی، 30 فرد مبتلا به اختلال شخصیت اجتنابی و 30 فرد مبتلا به اختلال فوبی اجتماعی همراه اختلال شخصیت اجتنابی) با استفاده از پرسشنام? میلون? و پرسشنام? هراس اجتماعی وآزمون scl-90از میان دانشجویان دانشگاه تبریز غربال شدند سپس با استفاده ازپرسشنامه neo، صفات شخصیتی آنها اندازه گیری شد. یافته ها نشان داد بین سه گروه در تمام صفات شخصیتی به جز دلپذیر بودن و انعطاف پذیری تفاوت معنادار وجود دارد که در این میان افراد دارای اختلال فوبی اجتماعی همراه اختلال شخصیت اجتنابی پایین ترین میانگین را در عامل برون گرایی و افراد دارای اختلال فوبی اجتماعی بالاترین میانگین را در عامل وظیفه شناسی به خود اختصاص دادند. در مجموع، این نتایج تلویحات نظری و عملی در عرص? آسیب شناسی روانی داشته و نشان می دهند که صفات شخصیتی به عنوان عوامل زمینه ساز، حائز نقش احتمالی در شکل گیری آسیب های روانی به ویژه اختلالات شخصیتی هستند.
ندا یادگاری حمید پورشریفی
هدف این پژوهش مقایس? اثربخشی درمان شناختی-رفتاری کودک محور و درمان شناختی-رفتاری خانواده محور بود. این پژوهش در چارچوب طرح تجربی تک موردی با استفاده از خطوط پایه چندگانه اجرا گردید. شرکت کنندگان پژوهش 6 کودک مبتلا به اختلالات اضطرابی و مادر آن ها بود که کودکان با استفاده از مصاحبه بالینی برای پژوهش انتخاب گردیدند و برای سه شرکت کننده درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر کودک و سه شرکت کننده درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر خانواده اجرا شد. برای اندازه گیری متغیرها از پرسش نامه های اضطراب اسپنس فرم کودک و والد، مشکلات رفتاری کودکان، افکارخودآیند منفی، توانایی مقابله فرم کودک و والد استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد که درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر کودک و درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر خانواده در کاهش اضطراب، مشکلات رفتاری و افکار خودآیند و افزایش توانایی های مقابله ای کودکان موثرند. پیگیری یک ماهه نیز بهبود علائم و افزایش توانایی مقابله را نشان داد. مقایسه اندازه های اثر نشان داد که درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر کودک کمی موثرتر از درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر خانواده است.
فاطمه نعمتی سوگلی تپه مجید محمود علیلو
دیابت به عنوان یک بیماری مزمن به رفتارهای خود- مراقبتی ویژه ای تا پایان عمر نیاز دارد. عوامل روان شناختی نقش مهمی در پیروی از برنامه های خود- مراقبتی و پیامدهای درمان در بین بیماران مبتلا به دیابت دارند. هدف از مطالعه حاضر، بررسی نقش تعدیل کننده ی سبک های مقابله ای در رابطه ی بین ویژگی های شخصیت و خود- مراقبتی و برخی پیامدهای درمان (افزایش کیفیت زندگی، سلامت روانی و رضایت از درمان، و کاهش افسردگی، اضطراب و سطح hba1c) در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 بود. در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 415 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 با روش نمونه گیری در دسترس از بیمارستان سینای شهر تبریز انتخاب شده و با استفاده از پرسشنامه ی پنج عاملی شخصیت نئو (neo-ffpi)، پرسشنامه ی مقابله ی لازاروس و فولکمن (wcq)، مقیاس رفتارهای خود- مراقبتی دیابت، پرسشنامه ی سلامت عمومی- 28 (ghq-28)، پرسشنامه ی کیفیت زندگی (sf-36)، مقیاس افسردگی، اضطراب و تنیدگی- 21 (dass-21) و پرسشنامه ی رضایتمندی بیمار (psq-18) مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مسیر در نرم افزار lisrelمورد تحلیل قرار گرفت. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که ویژگی های شخصیتی روان رنجوری، برون گرایی و وظیفه شناسی توانستند تا با واسطه گری هر دو راهبردهای مقابله ای، خود- مراقبتی، کیفیت زندگی، رضایت از درمان، سلامت روانی، افسردگی، اضطراب، و سطح هموگلوبین گلیکوزیله را با توان بالایی پیش بینی نمایند. شاخص cfi، برابر با 98/0، ifi به میزان 99/0 و gfi برابر با 97/0 به دست آمد. نتایج پژوهش حاضر ضمن تأیید مدل ارایه شده، نشان داد که راهبردهای مقابله ای رابطه ی بین ویژگی های شخصیت باخود- مراقبتی و پیامدهای درمان در بین بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 را تحت تأثیر قرار می دهند. نتایج حاصل از این پژوهش می تواند در برنامه ریزی های پیشگیرانه و شناسایی بیماران در معرض خطر بالا در تبعیت ضعیف از برنامه های خود- مراقبتی و طراحی مداخله های روان شناختی برای بیماران دیابتی مفید باشد.
مریم آقاگل زاده زینب خانجانی
اختلال های اضطرابی ،یکی از رایج ترین اختلالات روانی در کودکان و نوجوانان تلقی می شود.بر خلاف این عقیده،بسیاری از کودکان مبتلا به اختلال های اضطرابی و آنهایی که نشانه های اضطراب را درحد خفیف تری تجربه می کنند تا دوران نوجوانی و بزرگسالی همچنان مشکلات مربوط به سازگاری خواهند داشت.در واقع اختلال های اضطرابی،سیری مزمن دارند . این اختلالات در نیمی ازکودکان مبتلا،هشت سال یا بیشترادامه می یابند.دختران تقریبا دو برابرپسران نشانه های اضطرابی را نشان می دهند واین تفاوت تا شش سالگی وجود دارد(مش،وولف،1389). بسیاری از کودکان مبتلا به اختلال های اضطرابی در یک دوره ی زمانی یا در زمان های مختلف دوره ی رشد،به بیش از یک مورد ازاختلال های اضطرابی دچار می شوند.براساس dsm-iv ،کودکان ممکن است از نه اختلال اضطرابی به یک یا چند اختلال مبتلا شوند،مانند اختلال اضطراب فراگیر ،اضطراب جدایی و سایراختلالات اضطرابی (مثل مدرسه هراسی ) وغیره.عوامل خانوادگی،سوابق یادگیری،تحریف در پردازش شناختی و زمینه زیستی، همگی در شروع اختلالات اضطرابی دوران کودکی سهیم هستند
مریم پری تورج هاشمی
همانگونه که پدیده ناباروری تحت تأثیر عوامل فیزیولوژیک به وجود آمده و در قلمرو علوم پزشکی قرار می گیرد و دارای جنبه های روانی - اجتماعی بوده و در قلمرو علوم رفتاری و اجتماعی نیز قرار می گیرد. اکنون مطالعات رو به گسترشی وجود دارد که نشان داد ه اند که عوامل روانشناختی می توانند هم در ایجاد ناباروری دخالت داشته باشند و هم اینکه ناباروری می تواند پیامدهای روانشناختی بسیاری را با خود به همراه داشته باشد. از جمله این مولفه های روانشناختی، می توان از کیفیت زندگی، سرمایه روانشناختی و سرمایه اجتماعی نام برد. هدف مطالعه حاضر مقایسه کیفیت زندگی، سرمایه روانشناختی و سرمایه اجتماعی در زنان بارور و نابارور بود. روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع علی مقایسه ای یا پس رویدادی بود و جامعه آماری پژوهش ، کلیه زنان بارور و نابارور شهر تبریز، در سال 1391-1390 بود. روش نمونه گیری این پژوهش نمونه گیری غیراحتمالی دردسترس بود. از زنان نابارور مراجعه کننده به مراکز درمانی و زنان بارور مراجعه کننده به مدارس و مهدکودک های شهر تبریز 100 نفر به صورت در دسترس انتخاب شده و پرسشنامه های کیفیت زندگی، سرمایه روانشناختی و سرمایه اجتماعی را تکمیل نمودند. داده های جمع آوری شده با با استفاده از روش تحلیل واریانس چند راهه تجزیه و تحلیل شدند. یافته های این پژوهش نشان داد که بین دو گروه زنان بارور ونابارور در کیفیت زندگی، سرمایه ی روانشناختی و سرمایه ی اجتماعی تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج آزمون تعقیبی نیز نشان داد که در متغیرهای کیفیت زندگی و سرمایه ی روانشناختی تفاوت ها به معنی داری آماری رسیده است. اما در متغیر سرمایه ی اجتماعی به تفاوت معناداری نرسیده و می توان گفت که بین سرمایه اجتماعی با نوع باروری تفاوت معناداری وجود ندارد. با توجه به یافته های مطالعه حاضر و نیز در نظر گرفتن پژوهش های قبلی می توان چنین نتیجه گرفت که ناباروری بر کیفیت زندگی و سرمایه روانشناختی زنان تاثیر منفی می گذارد.
حنانه کریمی حمید پورشریفی
پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی بازی درمانی و قصه درمانی و درمان تلفیقی (بازی درمانی و قصه درمانی) بر بهبود خودپنداره، مهارت حل مسئله و پرخاشگری می پردازد. از میان دانش آموزان مقطع دبستان منطقه 5 تهران، 60 کودک با استفاده از مصاحبه تشخیصی بر اساس ملاک های dsm-iv-tr و پرسشنامه رفتاری راتر کودکان (فرم معلم) انتخاب شدند. این کودکان به صورت تصادفی در 4 گروه 15 نفره بازی درمانی، قصه درمانی، درمان تلفیقی و گروه کنترل جای گرفتند. در این پژوهش از پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. برای هر کدام از مداخله ها، بر اساس راهنمای آن مداخله، 8 جلسه گروهی به مدت 45 دقیقه برگزار شد. نتایج نشان داد که درمان در گروه های بازی درمانی، قصه درمانی و درمان تلفیقی در مقایسه با گروه کنترل اثربخش بوده است و میانگین خودپنداره و مهارت حل مسئله به طور معناداری افزایش و پرخاشگری به طور معناداری کاهش یافته است. در نهایت، مقایسه این سه مداخله تفاوت قابل توجهی را در میزان اثربخشی بر این شاخص ها نشان نداد. بر اساس یافته های پژوهش به نظر می رسد در کودکان مبتلا به اختلال سلوک، بازی درمانی، قصه درمانی و درمان تلفیقی می تواند به عنوان یک مداخله موثر، خودپنداره، مهارت حل مسئله و پرخاشگری را بهبود ببخشند.
عزت اله احمدی جلیل باباپور خیرالدین
هدف:هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ساختاری ذهن آگاهی ونقش واسطه ای فراشناخت،راهبردهای تنظیم هیجان وحافظه هیجانی با باورهای وسواسی بود. روش: جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانش آموزان دبیرستانی شهرتبریز می باشد که با استفاده ازروش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای ، از بین آنان 478 دانش آموز انتخاب شدند . دانش آموزان ، پرسشنامه های باورهای وسواسی (bq44) ، فراشناخت(mcq) ، راهبردهای تنظیم هیجان و پرسشنامه ذهن آگاهی پنج وجهی (ffmq) راتکمیل نمودند . یافته ها: نتایج نشان داد ، ذهن آگاهی و مولفه های آن(غیرازمشاهده وتوصیف) درتعامل با یکدیگر باورهای وسواسی را بهترپیش بینی می کنند . همچنین باورهای فراشناختی و راهبردهای تنظیم هیجانی ، به صورت تعاملی وغیر تعاملی ، باورهای وسواسی را بطورمعنی دار(001/0 >p ) پیش بینی می کنند . حافظه هیجانی نیز به تنهایی ، باور وسواسی برآورد تهدید/ مسولیت را بطور معنی دار پیش بینی می کند و در تعامل با باورهای فراشناختی ، می تواند باورهای وسواسی را پیش بینی نماید و نیزاثر تعاملی حافظه هیجانی با راهبردهای تنظیم هیجان ، درپیش بینی باور وسواسی قطعیت/ کمال گرایی معنی داراست(001/0 >p ) . و بالاخره برخی مولفه های ذهن آگاهی(عدم قضاوت،عدم واکنش وعمل ازروی آگاهی) با میانجیگری برخی مولفه های فراشناختی(باورهای مثبت،کنترل ناپذیری، نیازبه کنترل واعتمادشناختی) و راهبردهای تنظیم هیجانی(سرکوبی وارزیابی مجدد) باورهای وسواسی را بطور معنی دار (001/0 >p ) پیش بینی می کنند. نتیجه گیری: ذهن آگاهی، فراشناخت و راهبردهای تنظیم هیجان درتعامل بایکدیگر ، باورهای وسواسی راپیش بینی می کنند . وهرگونه مداخله دراین زمینه، بایداثرات تعاملی این متغیرها را مدنظر قراردهد.
صبا چاپاری منصور بیرامی
هدف پژوهش حاضرتعیین رابطه ی شیوه های فرزندپروری والدین و فرزندپروری ادراک شده فرزندان با میزان اضطراب و سازگاری نوجوانان است. روش: به این منظور 404نفر از دانش آموزان دختر پایه ی اول و دوم از دبیرستان های شهر تبریز و والدین آنها به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب و پرسش نامه های شیوه های فرزندپروری شفر، فرزندپروری بامریند، اضطراب حالتی و خصیصه ای اشپیلبرگر،سازگاری فردی-اجتماعی کالیفرنیا ctp تکمیل شد. داده ها به کمک نرم افزار spss18 و با استفاده از شاخص های آمار توصیفی، رگرسیون همزمان و رگرسیون گام به گام و تحلیل واریانس تک متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. یافته ها : یافته های پژوهش حاضر نشان داد: الف) شیوه های فرزندپروری والدین با اضطراب حالتی و صفتی رابطه ی مثبت معنی دار و باسازگاری فردی اجتماعی رابطه ی منفی معنی دار دارد. بر این اساس هرچقدر والدین در فرزندپروری خود از شیوه های مستبدانه تری استفاده نمایند، اضطراب حالتی و صفتی در نوجوانان افزایش و میزان سازگاری فردی اجتماعی کاهش خواهد یافت. ب)میزان اضطراب حالتی و صفتی و سازگاری فردی - اجتماعی در شیوه ها ی فرزندپروری ادراک شده متفاوت است. ج) شیوه های فرزندپروری والدین و فرزندپروری ادراک شده به طور ترکیبی 41??از تغییرات سازگاری کلی فرد را تبیین می کنند. د) شیوه های فرزندپروری والدین و فرزندپروری ادراک شده به طور ترکیبی 23 ?از تغییرات اضطراب صفتی فرد را تبیین می کنند. ه) شیوه های فرزندپروری والدین و فرزندپروری ادراک شده به طور ترکیبی 21 ?از تغییرات اضطراب حالتی فرد را تبیین می کنند.
پری ناز صداقت اصل منصور بیرامی
هدف: این پژوهش به منظور تعیین نقش عامل های شخصیتی و باور های غیر منطقی بر عواطف مثبت و منفی انجام گرفت. روش: این پژوهش از نوع توصیفی– همبستگی بود که در راستای آن، 183 نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 91-90، به صورت غربالگری و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس و غیرتصادفی، بر اساس نمره برش 16 در پرسشنامه اضطراب بک، انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه اضطراب بک، باورهای غیر منطقی جونز، مقیاس عاطفه مثبت و منفی(panas)، و فرم کوتاه تجدید نظر شده پرسشنامه شخصیتی نئو استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون و مدل علی معادلات ساختاری تحت برنامه نرم افزاری lisrel، نسخه 51/8 ، استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که عامل روان رنجور خویی، عاطفه منفی بالا و عاطفه مثبت پایین را تعیین می کند و عامل برون گرایی با عاطفه مثبت بالا و عاطفه منفی پایین ارتباط دارد. همچنین عامل وظیفه شناسی، عاطفه مثبت بالا و نمره های بالا در عامل گشودگی به تجربه، عاطفه منفی پایین را تعیین می کنند. همچنین باورهای غیر منطقی نیاز به تایید دیگران، تمایل به سرزنش کردن، بی مسئولیتی هیجانی، نگرانی زیاد، درماندگی نسبت به تغییر و کمال گرایی می توانند عاطفه منفی بالا را تعیین کنند، که سهم باور نگرانی زیاد از سایر عوامل بیشتر بود. نمره های بالا در باور های غیر منطقی تمایل به سرزنش کردن، واکنش به ناکامی، نگرانی زیاد و اجتناب از مشکلات، با کاهش عاطفه مثبت همراه است. نتیجه گیری: مبتنی بر این یافته ها، می توان بیان داشت که عامل های شخصیتی و باورهای غیر منطقی، تلویحات نظری و عملی در فهم عواطف مثبت و منفی دارند. واژگان کلیدی: عامل های شخصیتی، باورهای غیر منطقی، عواطف مثبت و منفی، اضطراب.
اعظم قلی زاده تورج هاشمی
هدف پژوهش حاضر تعیین کارایی درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر مدل هافمن بر کاهش علائم اختلال اضطراب اجتماعی بود. پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه تجربی تک موردی بود که با استفاده از خطوط پایه ی چندگانه ، طی 12-10 جلسه بر روی سه بیمار مبتلا به sad با پیگیری 1ماهه و 4 ماهه اجرا شد. داده های پژوهش به کمک پرسشنامه های فوبی اجتماعی ، اضطراب بک ، افسردگی بک ، فرم کوتاه ترس از ارزیابی منفی ، اجتناب و توجه متمرکز بر خود گردآوری شدند. جهت تحلیل داده ها از روش های تحلیل نموداری و ترسیمی و جهت بررسی معناداری بالینی تغییرات از فرمول درصد بهبودی استفاده شد. درمان کاهش قابل توجهی در کاهش اضطراب ، افسردگی ، ترس از ارزیابی منفی ، اجتناب و توجه متمرکز بر خود بیماران نشان داد. اجرای پرسشنامه ها پس از پیگیری 1ماهه و 4 ماهه حاکی از پایداری تغییرات درمانی بود.نتایج این پژوهش نشان داد که درمان شناختی – رفتاری مبتنی بر مدل هافمن به درمان افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی منجر شده است. در فرضیه اول پژوهش پیش بینی شده بود که درمان شناختی – رفتاری مبتنی بر مدل هافمن باعث کاهش میزان اضطراب فیزیولوژیک مبتلایان به sad می شود.یافته های بدست آمده در مورد این فرضیه نشان داد که درمان به طور ویژه ، به تغییرات قابل توجهی در اضطراب فیزیولوژیک منجر شد و آن را کاهش داد و این تغییرات 4 ماه پس از درمان همچنان باقی ماند در فرضیه دوم پژوهش پیش بینی شده که درمان شناختی – رفتاری مبتنی بر مدل هافمن باعث کاهش افسردگی در مبتلایان به sad می شود. تغییر در روند افسردگی هر سه بیمار پس از درمان ، نشان داد که درمان شناختی – رفتاری باعث کاهش چشمگیر علائم افسردگی پس از درمان می شود. نکته قابل توجه این است که کاهش علائم افسردگی در پیگیری 4 ماهه نسبت به درمان محسوس تر بود در فرضیه سوم پیش بینی شده بود که درمان شناختی – رفتاری مبتنی بر مدل هافمن باعث کاهش ترس از ارزیابی منفی مبتلایان به sad می شود. یافته های این پژوهش نشان داد که ترس از ارزیابی منفی بعد از درمان درمان شناختی – رفتاری در هر سه آزمودنی کاهش می یابد و این کاهش در دوره پیگیری نیز مشهود بود. در پژوهش حاضر دو سوال نیز مطرح شده بود و سوال اول این بود که آیا درمان شناختی – رفتاری مبتی بر مدل هافمن بر اجتناب مبتلایان به sad تاثیر دارد؟ یافته های بدست آمده از پژوهش حاضر نشان داد که درمان شناختی – رفتاری به کاهش اجتناب در هر سه بیمار منجر شده است . و روند بهبودی در دوره پیگیری 1ماهه و 4 ماهه در هر سه بیمار حفظ شده است. بررسی دومین سوال پژوهشی در حیطه مولفه مرتبط با اختلال اضطراب اجتماعی ، نیز حاکی از کاهش توجه متمرکز بر خود در هر سه بیمار ، پس از روند درمان می باشد.
ریحانه عدالتیان عزیزی عباس بخشی پور رودسری
درمان افزایش قابل توجهی در بهبود نشانه های اختلال واژینیسم و رضایت جنسی و تعامل جنسی و کارکرد جنسی بیماران نشان داد. نتایج در دوره پیگیری نیز حفظ شد. در نهایت بر اساس یافتههای به دست آمده میتوان نتجهگیری کرد که، رفتار درمانی شناختی در کاهش علایم اختلال واژینیسم و افزایش رضایت جنسی و کارکرد جنسی و تعامل جنسی می تواند موثر باشد.
مریم عدالتیان عزیزی عباس بخشی پور رودسری
روش:.پژوهش حاضر در چارچوب طرح تجربی تک موردی با استفاده از خطوط پایه ی چندگانه به انجام رسید و در راستای آن 15 جلسه درمان با یک پیگیری یک ماههروی2فرد مبتلا به اختلال پراشتهایی روانی با 30<bmiدر شهر تبریز اجرا شد و برای ارزیابی تغییرات درمانی از مقیاس های edds، edi-2، bcq، biaq، bdi-ii، rses ، mps و scid-i استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی در ترکیب با درمان رویارویی آینه ایی موجب کاهش در علائم اختلال پراشتهایی روانی، نارضایتی بدنی، رفتارهای وارسی و اجتناب تصویر بدنی، علائم افسردگی، کمال گرایی بالینی و افزایش عزت نفس شد.نتیجه گیری: mb me+mb cbtدرمانی نوید بخش برای بهبود آشفتگی تصویر بدنی، کاهش علائم پراشتهایی روانی و کاهش عوامل خطر ایجاد کننده و ابقا بخش این دو در افراد مبتلا به bnبا30<bmi است
لیلا مهدیزاده فانید عباس بخشی پور
نقص در تئوری ذهن به معنای عدم درک قصد و نیت دیگران است. اختلال در تئوری ذهن گاهی کور ذهنی نامیده می شود (بارون کوهن، 1991). این بدان معناست که افراد دارای اختلال در تئوری ذهن مانند افراد اوتیستیک که نقص در تئوری ذهن دارند، در دیدن مسائل از نقطه نظر دیگران و تعیین هدف و نیت دیگران مشکل دارند. همچنین از درک اینکه چگونه رفتار آنها بر روی افراد دیگر اثر می گذارد عاجزند. در سال 1985 سایمون بارون- کوهن، آلِن لزلی و اُتا فریچ نتیجه تحقیقات خود را منتشر کردند که نشان می داد بچه های مبتلا به اوتیسم تئوری ذهن ندارند و این که کودکان در خود مانده مخصوصاً در آزمون هایی که لازمه آن درک تفکر دیگران است، مشکل دارند. محققانی که در صدد مطالعه رابطه بین اوتیسم و تئوری ذهن برآمده اند سعی نموده اند این ارتباط را با استفاده از چند روش توضیح دهند. برخی محققان بر این باورند که شکست کودکان طیف اوتیسم در تکالیف tom (عموما تکلیف باور کاذب) ناشی از نقصان در یک حوز? عملکردی اختصاصی مستقل به نام مکانیسم نظری? ذهن (tomm) بوده و هست? آن فرابازنمایی است. فرابازنمایی به معنای برقراری رابطه میان بازنمایی و مرجع انتساب است. از نظر این محققان موفقیت در تکلیف باور کاذب، به برخی و یا هم? مکانیسم های فراشناختی همچون عملکردهای سطح بالای کارکردهای اجرایی (ef)، زبان، بازگشت پذیری، فرابازنمایی، حافظ? کاری و نیز عملکردهای سطح پایین تری همچون پردازش حرکات چشمی، پردازش صدا، تشخیص هیجان، تشخیص هدف، پردازش فضای بصری، بازنمایی های حرکتی و بازنمایی های ادراکی وابسته است، عموماً تمام این توانایی های شناختی تا چهار سالگی ظاهر می شوند و این همزمان با ظهور توانایی تئوری ذهن است . جندین مطالعه تصویر برداری به بررسی زمینه عصبی اختلالات تئوری ذهن در افراد مبتلا به سندرم آسپرگر و اختلال طیف اوتیسم پرداخته است. اولین یافته pet اسکن در کودکان مبتلا به اوتیسم در حین آزمون قوه ادراک از یک داستان، نشان داد که فعالیت ناحیهmpfc در این افراد کم و بیش از بین رفته است. همچنین بررسی fmri به مطالعه افراد بالغ طبیعی و بالغین مبتلا اختلال طیف اوتیستیک را ضمن نگاه کردن به دو عکس از چشم های یک فرد و انتخاب اینکه کدام یک از این دو مورد، حالت روحی فرد را بهتر توضیح می دهند، پرداخته است. نتایج این مطالعه ، فعالیت در قشر پیشین حدقه ای و آمیگدال را در افراد طبیعی پیدا کرده اند، ولی در افراد مبتلا به اوتیسم بر خلاف افراد سالم (کنترلها) فعال شدگی در منطقه آمیگدال و sts مشاهده نگردیده است. به علاوه، مطالعات spect نشان می دهد که بیماران مبتلا به طیف اوتیسم به طور معنی داری واریزش1 کمتری در مقایسه با گروه کنترل در قسمت هایی از کورتکس سروبرال دارند. این اختلالات در واریزش به نظر می رسد که در ارتباط نزدیک با اختلالات شناختی همانند نقص در تئوری ذهن، پاسخ غیر طبیعی به محرک های حسی و علاقه بسیار برای یکنواختی باشد. الگوی واریزش نقاط احتمالی اختالات عملکردی مغز را ،که اساس الگوی رفتاری غیر طبیعی در افراد اوتیستیک می باشد، را نشان می دهد.
لادن واقف شیرین ببری
زمینه و هدف: مت آمفتامین و الکل از شایع ترین داروهای مورد سوء مصرف هستند که معمولا با هم استفاده می شوند. مصرف جداگانه هریک از این دو ماده غالبا منجر به تغییرات ساختاری و عملکردی مغز می شود که با طیف گسترده ای از نقایص شناختی خصوصا اختلال در یادگیری و حافظه همراه است. استفاده توام این دو دارو ممکن است صدمات جبران ناپذیری به مغز وارد نماید.با توجه به تاثیرات مثبت ورزش بر عملکرد سیستم عصبی و همینطور نقش آن در ایجاد حفاظت عصبی و مقاومت نسبت به آسیب های مغزی، هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر ورزش اجباری بر روی یادگیری و حافظه وابسته به هیپوکامپ در موشهای صحرایی می باشد که به مدت طولانی در معرض مصرف توام الکل و مت آمفتامین قرار گرفته اند. روش بررسی:در پژوهش تجربی حاضر تعداد 224 موش صحرایی نر با نژاد ویستاربه طور تصادفی به چهار گروه الکل، مت آمفتامین، الکل+مت آمفتامین و سالین (کنترل) تقسیم شدند. سپس هر گروه مجددا به چهار زیر گروه تقسیم گردید: گروه بدون ورزش، گروهی که پیش از آغاز مصرف مواد به مدت دو هفته ورزش کردند، گروهی که پس از قطع مصرف مواد به مدت دو هفته ورزش کردند و گروهی که دو هفته پیش ازآغاز مصرف مواد ورزش را شروع کرده و تا دو هفته بعد ازقطع مصرف آنها نیز ورزش را ادامه دادند. در پایان، هر گروه به دو دسته تقسیم شد. در یک دسته حافظه فضایی با استفاده ازمازآبی موریس و در دسته دیگر یادگیری اجتنابی غیرفعال با استفاده از شاتل باکس مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان داد که تجویز الکل ویا مت آمفتامین بطور معنی داری سبب کاهش یادگیری وحافظه در هر دو آزمون حافظه فضایی و یادگیری اجتنابی غیر فعال گردید. ورزش توانست عملکرد موشهای دریافت کننده الکل را در هر دو آزمون بهبود بخشد، اما در گروه های دریافت کننده مت آمفتامین و الکل+مت امفتامین، ورزش تاثیر معنی داری در افزایش یادگیری و حافظه نداشت. نتیجهگیری: یافته های فوق موید نقش حفاظتی ورزش در برابر اختلالات شناختی ناشی از سوء مصرف مزمن موادی مانند الکل می باشد. علاوه برآن، با توجه اثر فعالیت بدنی منظم دربهبود نسبی یادگیری و حافظه در گروه های مت آمفتامین و الکل+مت امفتامین ،به نظرمیرسد ورزش می تواند به عنوان عاملی کم هزینه در پیشگیری و درمان اختلال شناختی ناشی از سوء مصرف برخی مواد موثر واقع شود.
بهزاد شالچی زینب خانجانی
در پژوهش حاضر به روابط ساختاری محیط خانواده، موقعیت اقتصادی ـ اجتماعی و راهبردهای شناختی تنظیم عاطفی با نشانگان درونی سازی و برونی سازی در میان نوجوانان پرداخته شده است. نمونه آماری این مطالعه را 1647 نفر نوجوان شاغل به تحصیل 18-15 ساله شــهرستان تبریز (840 نفر دختر و 807 نفر پسر) که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند، تشکیل می دهد. نوجوانان با تکمیل مقیاس محیط خانواده (fes)، پرسشنامه راهبردهای شناختی تنظیم عاطفی (icarus) و فرم خودسنجی نوجوان (ysr) از فرم های سن مدرسه مبتنی بر تجربه آخنباخ (aseba)، در پژوهش حاضر شرکت نمودند. شاخص های rmr, rmsea, cfi, agfi, gfi, x2, x2/df به منظور بررسی برازش مدل پیشنهادی با داده های گردآوری شده محاسبه گردیده اند. یافته های حاصل از پژوهش حاضر حکایت از آن دارند، مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی با داده ها برخوردار بوده و می توان از متغیرهای محیط خانواده، موقعیت اقتصادی ـ اجتماعی به منظور تبیین نشانگان درونی سازی و برونی سازی استفاده کرد. علاوه بر این، مقایسه مدل ها در دو گروه دختر و پسر گویای آن است، مدل پیشنهادی در نمونه دختران از برازش مطلوبتری برخوردار می باشد.
فرشته یاقوتی محمدعلی نظری
چکیده هدف پژوهش حاضر مقایسه تاثیر محرک های دارای بار هیجانی متفاوت (شاد، غمگین و خنثی) بر ادراک زمان در کودکان مبتلا به اوتیسم و کودکان عادی است. روش : به این منظور سیزده کودک مبتلا به اوتیسم با عملکرد بالا از رده ی سنی پنج تا پانزده سال از میان مددجویان مراکز توانبخشی تبریز و سیزده کودک عادی انتخاب شد که این تعداد از نظر سن و جنس با نمونه-ی مورد بررسی همتا گردید. عملکرد بالای کودکان مبتلا به اوتیسم توسط پرسشنامه ی سنجش دامنه ی اوتیسم مشخص گردید سپس آزمون بازتولید زمان در دو سطح دوهزار و هفت هزار میلی ثانیه بر روی دو گروه اجراشد. دادهها به کمک نرم افزار اس پی اس اس پانزده و با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و تحلیل واریانس مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها : نتایج مطالعه ی حاضر نشان داد که کودکان مبتلا به اوتیسم الگوی متفاوتی از بازتولید زمانی نسبت به کودکان عادی داشتند طوری که گرایش به بازتولید کمتر زمان داشتند و این الگو در هر دو زمان تقریبا ثابت بود.
علی گل محمدزاده فرد منصور بیرامی
نام خانوادگی دانشجو: گل محمدزاده فرد نام: علی عنوان پایان نامه: مقایسه ی بی خوابی و مولفه های آن در افراد مضطرب غیر بالینی و افراد سالم استاد راهنما: دکتر منصور بیرامی استاد مشاور: دکتر تورج هاشمی مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته: روان شناسی گرایش: بالینی دانشگاه: تبریز دانشکده: علوم تربیتی و روان شناسی تاریخ فارغ التحصیلی: 1392 تعداد صفحات: 108 کلید واژه ها: اضطراب، غیر بالینی، بی خوابی، کیفیت خواب چکیده: اضطراب واکنشی است در مقابل تهدید بیرونی یا درونی که در واقع افراد را برای برخورد با موقعیت های خطرزا آماده می کند. هرگاه این پاسخ از حد معینی بالاتر رود و به نوعی نامتناسب با موقعیت باشد اختلال ایجاد شود. اضطراب بر بسیاری از جنبه های عملکرد آدمی از توانایی های ادراکی، یادگیری، حافظه گرفته تا اشتها، عملکرد جنسی و مخصوصاً خواب تاثیر می گذارد. بی خوابی انواع وسیعی از شکایت ها را که نوعاً در عدم رضایت از مدت و کیفیت خواب منعکس می شود را در بر می گیرد. هدف پژوهش حاضر مقایسه ی میزان بی خوابی و مولفه های آن درافراد مضطرب غیر بالینی و افراد سالم بود. روش پژوهش حاضر از نوع علی – مقایسه ای بود و جامعه ی آماری پژوهش حاضر کلیه دانشجویان دانشگاه تبریز که در سال 92-91 مشغول تحصیل بودند. روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی بود. ابتدا تمامی دانشجویان انتخاب شده پرسشنامه اضطراب حالت- صفت اسپیلبرگر (stai) را پر کردند و در مرحله ی بعدی تعداد 100 نفر از بین این دانشجویان که بیشترین نمره را داشتند با افراد سالم توسط پرسشنامه ی کیفیت خواب پیتنربورگ (psqi) مورد مقایسه قرار گرفتند. تا مشخص شود وضعیت دو گروه در بی خوابی و مولفه های آن چگونه است. داده ها حاصل با استفاده از نرم افزار spss-17 و با روش تحلیل واریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که افراد اضطرای نسبت به افراد سالم در بی خوابی و مولفه های آن نمره ی بالاتری بدست آوردند و در نتیجه رنج بیش تری می برند. افراد مضطرب غیر بالینی در بی خوابی و مولفه های آن وضعیت نامناسب تری نسبت به افراد سالم دارند و از کیفیت خواب بدتری برخوردار هستند.
محمدرضا شعبانی مایانی منصور بیرامی
نام: محمدرضا نام خانوادگی: شعبانی مایانی عنوان:پیش بینی مولفه های سلامت روان بر اساس کیفیت زندگی و سبک های هویت در دانشجویان دانشگاه تبریز استاد راهنما: دکتر منصور بیرامی استاد مشاور: دکتر تورج هاشمی رشته: روان شناسی بالینی مقطع: کارشناسی ارشد محل تحصیلی: دانشگاه تبریز دانشکده: علوم تربیتی و روان شناسی کلید واژه ها: سلامت روانی،کیفیت زندگی،سبک های هویت تعداد صفحه: 149 چکیده هدف از پژوهش حاضر پیش بینی مولفه های سلامت روان بر اساس کیفیت زندگی و سبک های هویت در دانشجویان دانشگاه تبریز بود. برای نیل به این هدف، 230 نفر از دانشجویان به روش تصادفی انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه سلامت عمومی (ghq-28) ، مقیاس کیفیت زندگی ((sf-36 و پرسشنامه سبک هویت (36-isi) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل مسیر و تحلیل واریانس چند متغیره) (manovaاستفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که مولفه های کیفیت زندگی و سبک های هویت قادرند مولفه های سلامت روانی را پیش بینی و تبیین نمایند. از سوی دیگر نتایج نشان داد دختران و پسران در ترکیب مولفه های سلامت روانی تفاوت معنی داری با یکدیگر ندارند ولی در ترکیب مولفه های کیفیت زندگی تفاوت معنی داری با یکدیگر دارند. همچنین بین دختران و پسران از نظر سبک هنجاری و تعهد تفاوت معنی داری وجود داشت ولی در دو سبک اطلاعاتی و سردرگم تفاوتی بین این دو گروه وجود نداشت.
سمیرا دمیا تورج هاشمی
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشانه های اختلال وسواس- اجباری و استرس ادراک شده انجام گرفت. در راستای هدف مذکور 6 فرد واجد نشانه های زیربالینی اختلال وسواس- اجباری (وسواس فکری، وسواس تردید و وسواس شستشو) در یک طرح آزمایشی تک آزمودنی با خط پایه چندگانه، طی 8 جلسه تحت آموزش روش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از سیاهه نشانگان وسواس- اجباری مادزلی، مقیاس نشانه های وسواس- اجباری ییل براون، استرس ادراک شده کوهن، اضطراب بک، مقیاس نشخوار فکری هوکسما و مقیاس اهمیت افکار استفاده شد. تحلیل داده ها بر اساس نمودارها، درصد بهبودی و اندازه اثر نشان داد که آموزش روش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی قادر است به طور قابل توجهی نشانه های وسواسی- اجباری و استرس ادراک شده را در حد بالینی بهبود ببخشد. این یافته ها تلویحات نظری و عملی برای مداخلات بالینی داشته که به طور تفصیلی مورد بحث قرار گرفته اند.
پروانه اشریان مجید محمود علیلو
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش باورهای وسواسی (باورهای ناکارآمد) در پیش بینی گرایش های وسواسی-اجباری است. روشن کار: پژوهش حاضر از نوع مطالعات توصیفی-همبستگی می باشد، که در آن تغییرات متغیر ملاک (گرایش های وسواسی-اجباری) براساس تغییرات متغیرهای پیش بین(باورهای وسواس) مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه آماری پژوهش شامل دانشجویان دانشگاه تبریز بود که از این جامعه تعداد 390 نفر(200 دختر و 190 پسر) به عنوان نمونه به شیوه تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و سپس از دانشجویان خواسته شد تا فرم ویژگیهای دموگرافیکی ، پرسشنامه های وسواسی-اجباری مادزلی و باورهای وسواسی ..را پر کند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که باور ناکارآمد نیاز به یقین، کمالگرایی، اهمیت افکار، احساس تهدید و کنترل افکار به ترتیب اهمیت تغییرات زیر مجموعه شستشوی وسواسی –اجباری و احساس تهدید نیاز به یقین و اهمیت افکار، به ترتیب اهمیت تغییرات زیر مجموعه شک و تردید وسواسی-اجباری و بالاخره باورهای ناکارآمد نیاز به یقین، احساس تهدید، اهمیت افکار و کمال گرایی، به ترتیب اهمیت قادرند تغییرات گرایشهای وسواسی –اجباری را در افراد مورد مطالعه بطور معنی دار پیش بینی کنند.
شیرین دانشفر منصور بیرامی
در راستای تعیین نقش هیجانات مثبت و منفی خوش بینی و بدبینی و سبک های پردازش اطلاعات در تغییرات سازگاری روانشناختی دانشجویان دانشگاه تبریز تعداد 400 نفر از دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه تبریز به شیوه خوشه ای چند مرحله انتخاب و با اسفاده از مقیاس صف فر ا خلقی (tmms) آزمون گرایش به زندگی (lot-r) مقیاس شخصیتی کالیفرنیا (cpt) و سیاهه سبک های پردازش (pmpi)متغیرهای مورد مطالعه اندازه گیری شد. جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل رگرسیون چند گانه و آزمون معنی داری ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد از بین متغیرهای پیش بین، به ترتیب اولویت خوش بینی، هیجانات مثبت، سبک عقلانی و سبک تجربی پردازش اطلاعات توانستند تغییرات سازگاری روانشناختی را به طور معنی داری (1/0>p) پیش بینی کنند. از سویی یافته ها حاکی از آن بود که بین متغیرهای پیش بین (هیجانات مثبت منفی، خوش بینی و بدبینی، و سبک های عقلانی، تجربی) و سازگاری روانشناختی رابطه معنی دار وجود دارد. مبتنی بر این یافته می توان نتیجه گرفت که سازگاری روانشناختی دانشجویان به طور چشمگیر از ابعاد هیجانی، اسنادی و شناختی آنها تاثیر پذیر است و این مولفه ها قادرند روند سازگاری روانشناختی آنها را تحت الشعاع قرار دهند.
آیدا عبداله زاده جدی تورج هاشمی
از زمان مطرح شدن اختلال استرس پس از سانحه (ptsd) در سومین طبقه بندی تشخیصی و آماری اختلالات روانی(dsm-iii) وجوه مشترک این اختلال با اختلال شخصصیت مرزی (bpd) در سبب شناسی مشابه به خصوص وجود تاریخچه ترومای کودکی در اکثریت افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و نیز شباهت نشانه-های این دو اختلال در دشواری تنظیم خلق، کنترل تکانه و مشکلات در روابط بین فردی باعث ایجاد بحث های علمی و پژوهشی در باب تشخیص افتراقی و بررسی وجوه تشابه و افتراق این دو اختلال شده است. این پژوهش با هدف ارزیابی و مقایسه ابعاد سرشتی و منشی دو اختلال استرس پس از سانجه و اختلال شخصیت مرزی انجام پذیرفته است. 26 بیمار مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه و 26 بیمار مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بستری بصورت نمونه در دسترس انتخاب شدند و پس از مصاحبه تشخیصی پرسشنامه 125 سیوالی سرشت منش...توسط بیماران تکمیل گردید. گروه کنترل شامل 26 فرد فاقد تاریخچه روانپزشکی نیز پرسشنامه را تکمیل نمودند. نتایج حاصل از تحلیل ممیزی نشاندهنده ی قدرت تمییز بالای ابعاد سرشتی نوجویی، آسیب پرهیزی و پاداش وابستگی درتفکیک دو گروه بیمار از یکدیگر می باشد. علاوه بر این ابعاد همکاری خودراهبردی، پاداش وابستگی و آسیب پرهیزی قادر به تمییز گروه بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه از افراد عادی می باشند. در تمییز بیماران مرزی از افراد عادی ، ابعاد خود راهبری، نوجویی و همکاری دارای قدرت تفکیک بالایی می باشند. این یافته ها تلویحات نظری و عملی در جهت بهبود تشخیص افتراقی دو اختلال فراهم می نماید.
فرهاد محمدی زینب خانجانی
چکیده: هدف از مطالعه ی حاضر بررسی اثرات سیستم¬های مغزی رفتاری با میانجی گری عواطف مثبت و منفی بر نشانه های وسواسی جبری در میان دانشجویان است. پژوهش حاضر از نوع همبستگی و روش مدل¬یابی معادلات ساختاری است. 423 شرکت کننده (192 پسر و 231 دختر) با روش نمونه¬گیری چندمرحله¬ای از میان کلیه¬ی دانشجویان شاغل به تحصیل دانشگاه رازی کرمانشاه انتخاب شدند و ابزارهای خودگزارشی مقیاس فعال¬ساز رفتاری و بازداری رفتاری، فرم بلند فهرست عواطف مثبت و منفی و مقیاس ابعادی وسواسی جبری را تکمیل نمودند. داده های خام جمع آوری شده با استفاده از مدل¬یابی معادلات ساختاری (sem) با برآورد حداکثر برازش و از طریق نرم افزار لیزرل نسخه ی 80/8 مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که مدل های نظری برازش مناسبی دارند. سیستم بازداری رفتاری هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم، از طریق عاطفه ی منفی، بر نشانه های وسواسی جبری اثر داشتند. علاوه بر این ترس و احساس گناه به ترتیب میانجی گر تأثیر سیستم مغزی رفتاری جنگ/ گریز/ بهت و بازداری رفتاری بر نشانه های وسواسی جبری بودند. سیستم بازداری رفتاری بر بعد افکار ناخواسته/ افکار خنثی کننده تأثیر مستقیم دارد و از طریق عاطفه¬ی منفی بر سایر ابعاد وسواسی جبری (یعنی، آلودگی/ شستشو؛ مسئولیت-پذیری/چک کردن و تقارن/نظم و ترتیب) اثر گذار است. با ورود عواطف منفی سطح پایین به معادله¬ی سیستم بازداری رفتاری¬ اثر مستقیم و غیرمستقیم (از طریق احساس گناه و غمگینی) آن بر افکار ناخواسته¬ی وسواسی آشکار گردید. از سوی دیگر ترس هم میانجی گر اثر سیستم جنگ/ گریز/ بهت بر تمام ابعاد نشانه¬ای وسواسی جبری بود. عواطف نقش مهمی در مشخص شدن تأثیر سیستم مغزی رفتاری ترس(جنگ/گریز/بهت) بر نشانه های وسواسی جبری دارند. عواطف منفی تأثیر مهمی در تفکیک اثر ترس و اضطراب بر نشانه¬های وسواسی جبری دارند. ترس و اضطراب بر جنبه¬های مختلفی از نشانه¬های وسواسی جبری اثرگذارند. کلمات کلیدی: نشانه های وسواسی جبری؛ سیستم های مغزی رفتاری؛ عواطف؛ ترس؛ اضطراب
محمد امین شریفی تورج هاشمی
چکیده: مطالعات متعدد نشان داده اند که آزارهای دوران کودکی، یکی از پیش سازهای مهم در شکل گیری اختلال شخصیت مرزی است. همچنین، مشخص شده است که نقایص و کمبودهای فرد در مهارت های تنظیم هیجان، یکی از عوامل ضروری در ایجاد و تداوم bpd است. علاوه بر این، تحقیقات گذشته، سایر عوامل مرتبط با bpd، نظیر آلکسی تایمی و نوروتیسیزم را شناسایی کرده اند. با اینکه، هر یک از این عوامل در ادبیات پژوهشی توصیف شده اند، ولی هیچ مطالعه ای تمامی این متغیرها را در بین یک نمونه پژوهشی واحد، مورد بررسی قرار نداده است. متاسفانه، علیرغم شیوع و اهمیت بالینی اختلال شخصیت مرزی، سبب شناسی آن در جامعه ی ما هنوز مورد مطالعه قرار نگرفته است و چنین موضوعی با توجه به مرگ و میر مرتبط با این اختلال، نگران کننده است. هدف از تحقیق حاضر، برازش روابط علّی-ساختاریِ نوروتیسیزم، بدرفتاری دوره ی کودکی، فقدان ها و جدایی های اولیه، بدتنظیمی هیجانی و آلکسی تایمی با اختلال شخصیت مرزی است. بدین منظور، 413 شرکت کننده از دانشجویان دانشگاه تهران به شیوه ی نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای تحقیق، از پرسشنامه های اطلاعات دموگرافیک، مقیاس شخصیت مرزی، پرسشنامه ی کودک آزاری، مقیاس آلکسی تایمی تورنتو (tas)، خرده مقیاس نوروتیسیزم از پرسشنامه ی شخصیت neo-ffi، و مقیاس دشواری در تنظیم هیجانی (ders) استفاده شد. داده های خام بدست آمده با استفاده از مدل معادلات ساختاری و از طریق نرم افزار lisrel نسخه ی 80/8 مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که مدل نظری برازش مناسبی دارد و بدتنظیمی هیجانی، نوروتیسیزم و بدرفتاری دوره کودکی (بخصوص، آزارهای هیجانی) پیش بین های خوبی برای اختلال شخصیت مرزی هستند. علاوه بر این، بدتنظیمی هیجانی و آلکسی تایمی در رابطه بین بدرفتاری دوره کودکی، فقدان و جدایی ، نوروتیسیزم و نشانه های bpd میانجی می شوند.
نویده میرزایی نمرور عباس بخشی پور رودسری
مقدمه : یک مناقشه حل نشده بر سر اینکه آیا اختلال شخصیت مرزی واختلال دوقطبی باید در یک طیف مشابه در نظر گرفته شوند یا نه وجود دارد. هدف مطالعه حاضر فهم بیشتر در مورد تشابهات و تفاوت های بین دو اختلال به وسیله بررسی طرح واره های ناسازگار اولیه و تنظیم شناختی هیجان در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و اختلال دوقطبی است روش: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی – مقایسه ای، شامل 90 نفر که 30 نفر بیمار اختلال شخصیت مرزی ، 30 بیمار دوقطبی با روش نمونه گیری در دسترس در آن شرکت داشتند. برای جمع آوری داده ها در این مطالعه از مصاحبه بالینی ساختار یافته برای تشخیص اختلالات محور i (scid-i)، مصاحبه ساختار یافته برای تشخیص اختلالات محور (scid-ii) ii، پرسش نامه طرح واره های ناسازگار یانگ (ysq-3) و پرسش نامه تنظیم شناختی هیجان استفاده شد. و داده ها باستفاده از نرم افزار spss-20 و روش های آماری توصیفی، تحلیل واریانس چند متغیره تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: پژوهش حاضر به طور معناداری میانگین نمرات بالاتری را برای اختلال شخصیت مرزی در مقایسه با بیماران دوقطبی در طرح واره های ناسازگار اولیه و راهبرد های نا سازگار تنظیم هیجان و نمرات پایین تری را در راهبرد های سازگارانه تنظیم هیجان نشان داد. نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد طرح واره های ناسازگار اولیه و راهبرد های ناسازگارانه تنظیم هیجان در اختلال شخصیت مرزی نسبت به اختلال دوقطبی شدت بیشتری دارند. این یافته بر تمایز بین دو اختلال تاکید می کند و بنابراین می توان چنین نتیجه گیری کرد که دو اختلال بیشتر متفاوتند تا مشابه.
زهرا عشقی منصور بیرامی
هدف: بر اساس پژوهش های قبلی، عوامل شخصیتی، از پیش بینی کننده های اصلی اعتیاد می باشد، در این راستا، پژوهش حاضر، با هدف مقایسه نیمرخ های سرشتی – منشی مبتلایان به اختلال سوء مصرف مواد و مبتلایان به سوء مصرف الکل و افراد بهنجار اجرا شد. روش: روش پژوهش پس رویدادی و جامعه آماری 90 نفر شامل 3گروه از افراد مبتلا به سوء مصرف مواد، سوء مصرف الکل و عادی در شهر تبریز بود. که از میان آنها 30 نفر سوء مصرف مواد، 30 نفر سوء مصرف الکل و 30 نفر عادی انتخاب شد. ابزار سنجش، پرسشنامه سرشت و منش (tci، کلونینجر و همکاران، 1991) بود. داده ها از طریق تحلیل واریانس چند متغیری و آزمون تعقیبی توکی تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد در بعد نوجویی، بین گروه های سوء مصرف مواد، سوء مصرف الکل و عادی تفاوت معنادار وجود دارد و نمرات افراد مبتلا به سوء مصرف مواد بالاتر از دو گروه دیگر و نمرات افراد مبتلا به سوء مصرف الکل بالاتر از افراد عادی بود. در بعد آسیب گریزی، نمرات گروه سوء مصرف مواد به طور معنادار بالاتر از گروه الکلی و عادی بود. و در بعد پاداش وابستگی، افراد عادی بالاترین نمره را کسب کردند و تفاوت گروه سوء مصرف مواد و عادی معنادار بود. همچنین نتایج تفاوت معنادار در بعد خود راهبری بین گروه های سوء مصرف مواد، سوء مصرف الکل و عادی نشان داد بطوریکه افراد عادی نمرات بالاتریاز دو گروه دیگر بدست آوردند. در نتیجه گیری کلی می توان گفت برخی از ویژگی های سرشتی ومنشی می تواند تفکیک کننده مهمی بین افراد سوء مصرف کننده مواد و الکل و افراد عادی باشد.
فرشته عباس پور منصور بیرامی
هدف از پژوهش حاضر مقایسه طرحواره های شناختی و سبک های دلبستگی دانش آموزان مبتلا به اختلال نقص توجه- بیش فعالی با دانش آموزان عادی بود. پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- مقایسه-ای بود که در راستای هدف پژوهشی تعداد 50 دانش آموز مبتلا به اختلال نقص توجه _بیش فعال و 50 دانش آموز عادی به شیوه هدفمند و با استفاده از روش غربالگری به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده¬ها از تکلیف فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره (sq-sf)، دلبستگی کالینز و رید ویژه بزرگسالان، پرسشنامه علایم مرضی کودکان (csi-4)استفاده شد.
ثریا حسن زاده منصور بیرامی
اختلال نافرمانی مقابله ای از جمله اختلالات برون سازی شده است که به صورت الگوی پایدار منفی- کاری، نافرمانی، لجبازی، خصومت و سرکشی در برابر اولیای قدرت پدیدار می شود. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای (odd)، براساس سبک های فرزندپروری با در نظرگرفتن نقش واسطه ای سبک های دلبستگی به انجام رسید. این پژوهش با توجه به اهداف از نوع همبستگی و با توجه به شیوه ی جمع آوری داده ها توصیفی بود. جامعه آماری، دانش آموزان پسر پایه های سوم، چهارم و پنجم ابتدائی مدارس دولتی ناحیه ی 1 شهرستان تبریز بودند. با استفاده از روش نمونه- گیری خوشه ای چند مرحله ای، 303 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. پرسشنامه ی csi-4، برای تشخیص نشانه های odd، پرسشنامه ی شیوه های فرزندپروری بامریند، برای تفکیک سبک های فرزندپروری و پرسشنامه ی طبقه بندی سبک های دلبستگی فینزی و همکاران برای بررسی سبک های دلبستکی کودکان استفاده شد. برای تحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری (sem) استفاده شد. یافته ها نشان داد که سبک های مختلف فرزندپروری به صورت مستقیم قادر به پیش بینی نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای هستند و یافته ی دیگر این که سبک های فرزندپروری در قالب روابط ساختاری با سبک دلبستگی قادرند، تغییرات نشانه های نافرمانی مقابله ای را بطور معنی دار و نسبی پیش بینی کنند. بنابراین اتخاذ سبک فرزندپروری مقتدرانه همراه با ایجاد سبک دلبستگی ایمن در اوایل کودکی و پرهیز از سبک های سهل انگارانه و استبدادی و سبک های دلبستگی ناایمن برای پیش گیری از نشانه های اختلال نافرمانی مقابله ای توصیه می شود.
پریسا پورمحمد مجید محمودعلیلو
چکیده: مقدمه: پراشتهایی روانی، یکی از انواع اختلالات خورد و خوراک است که در افراد جوان شیوع داشته و سلامت جسمی و روانشناختی بیماران مبتلا به آن را به خطر می اندازد. رویکردهای نظری و درمان های متعددی برای این اختلال ایجاد شده است رفتاردرمانی دیالکتیکی، که بدتنظیمی هیجانی را در این بیماران هدف قرار می دهد، یکی از جدیدترین درمان های مطرح در درمان پراشتهایی روانی به شمار می رود. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی فنون مبتنی بر رفتاردرمانی دیالکتیکی(ذهن آگاهی، تنظیم هیجانی، تحمل پریشانی) در بهبود علایم پراشتهایی روانی، افسردگی و اضطراب در بیماران مبتلا به این اختلال انجام گرفت. روش: در چارچوب طرح های تک آزمودنی با خطوط پایه ی چندگانه، دو بیمار مبتلا به اختلال پراشتهایی روانی، به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس ملاک های ورود و خروج از پژوهش، انتخاب شدند و 11جلسه رفتاردرمانی دیالکتیکی انفرادی به صورت هفتگی و مبتنی بر راهنما بر روی این بیماران انجام گرفت. ابزارهای مورد استفاده شامل مصاحبه ی تشخیصی ساختاریافته(scid(، سیاهه ی اختلالات خوردن (edi)، آزمون افسردگی بک(bdi) و آزمون اضطراب بک(bai) بود که بیماران در جلسات پیش درمان، پنجم، هفتم، جلسه ی آخر و نیز پیگیری یک ماهه، از نظر آزمون های خط پایه مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج از طریق ترسیم های دیداری، درصد بهبودی و اندازه اثر مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که dbt موجب کاهش معنی دار در علایم اختلال پراشتهایی روانی و افسردگی می شود، در حالی که اثربخشی آن بر روی علایم اضطراب معنی دار نیست. نتیجه گیری: مبتنی بر یافته های این پژوهش، می توان بیان کرد که رفتاردرمانی دیالکتیکی، به عنوان یک رویکرد جدید، می تواند در کاهش علایم پرخوری و پاکسازی و افسردگی بیماران مبتلا به اختلال پراشتهایی روانی مفید باشد.
پریا پیامی زینب خانجانی
آکنه شایع ترین بیماری پوستی است که نزدیک به85% از افراد را در دوره هایی از زندگی درگیر میکند. بیماران مبتلا به آکنه اغلب افسردگی ، اضطراب ،اعتماد به نفس پایین و به طور کلی کیفیت زندگی ضعیف تری دارند. بر این اساس هدف از انجام پژوهش حاضر پیش بینی شدت و موضع آکنه بر اساس عوامل روانشناختی صفات شخصیت،خودپنداره ،عزت نفس و کمال گرایی است. این پژوهش در نظر دارد تا روابط موجود میان متغیرهای نامبرده را بررسی کرده و نشان دهد که آیا نوجوانان مبتلا به آکنه نسبت به نوجوانان غیر مبتلا بیشتر در معرض آسیب های روانشناختی هستند؟ این مطالعه مقطعی توصیفی بر روی دانش آموزان مقطع راهنمایی و دبیرستان شهرستان جلفا انجام شده است.در این پژوهش 250 نوجوان مبتلا به آکنه ولگاریس(جوش غرورجوانی)، به شیوه نمونه گیری هدفمند و در دسترس انتخاب شدند.ابزارهای مورد استفاده در پژوهش شامل مقیاس جهانی سنجش شدت آکنه وپرسشنامه محقق ساخته موضع آکنه ،پرسشنامه شخصیت نوجوانان آیزنک نرم ایران، پرسشنامه خودپنداره راج کمارساراسوت،پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ و پرسشنامه چند بعدی کمال گرایی هویت و فلت میباشد.پس از اجرای پرسشنامه ها بر روینمونه مورد نظر و ارزیابی شدت و موضع آکنه با راهنمایی پزشک متخصص پوست، داده ها با استفاده از نرم افزارآماری در علوم اجتماعی مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. نتایج حاصل از بررسیهای انجام شده نشان داد خودپنداره منفی و کمال گرایی و خرده مقیاس نوروزگرایی آزمون شخصیت رابطه مثبت معناداری با شدت آکنه دارند و عزت نفس و خرده مقیاس برون گرایی آزمون شخصیت دارای رابطه منفی معنادار با شدت آکنه هستند. همچنین در پیش بینی شدت آکنه ، خودپنداره، کمال گرایی و عزت نفس بیشترین میزان تعیین کنندگی را دارا می باشند. براساس یافته های موجود ، نوجوانان در برابر اثرات روانی – اجتماعی ناشی از آکنه بسیارآسیب پذیرهستند .بنابراین لازم است مراقبتهای روانی و کاهش اثرات آکنه بر روی کیفیت زندگی، در کنار درمان پزشکی آکنه مورد توجه قرارگیرد.
فاطمه محمدپور کسانق تورج هاشمی
چکیده: قلدری یکی از مشکلات برون ریزی شده است که توجه پژوهشگران را در محیط مدارس به خود معطوف کرده، و نوعی از خشونت است که به صورت تکراری و در طول زمان اتفاق می افتد. هدف پژوهش حاضر، تعیین رابطه ی همدلی، تئوری ذهن، غفلت و هوش اجتماعی با رفتارهای قلدری بود. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارت بودند از: پرسشنامه قلدری الویوس، همدلی بهر بارون-کوهن و ویل رایت، دیدگاه گیری دیویس، پرسشنامه کودک آزاری محمدخانی و همکاران، هوش اجتماعی آنگ تون تت. نمونه پژوهش 300 نفر از دانش آموزان دختر و پسر دوره دبیرستان بودند که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب گردیدند. برای تحلیل نتایج از مدل یابی معادلات ساختاری(sem) و تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که 1)هوش اجتماعی، همدلی، تئوری ذهن و تجربه غفلت در قالب روابط ساختاری قادرند تغییرات رفتارهای قلدری را بطور معنی دار پیش بینی کنند. 2)رابطه همدلی و قلدری منفی و معنی دار است.3) رابطه تئوری ذهن و قلدری منفی و معنی دار است.4) رابطه غفلت و قلدری مثبت و معنی-دار است.5) رابطه هوش اجتماعی و قلدری مثبت و معنی دار است.6) روابط ساختاری تجربه غفلت با رفتارهای قلدری بواسط? تئوری ذهن معنی دار است.7) تجربه غفلت قادر است رفتارهای قلدری را بواسط? رفتارهای همدلانه به طور مثبت پیش بینی کند.8) تجارب غفلت و تئوری ذهن قادرند رفتارهای قلدری را بواسط? همدلی به طور معنی دار پیش بینی کند. مبتنی بر این یافته ها می توان بیان داشت که مجموع متغیرهای ادراکی – شناختی، محیطی و هیجانی قادرند در قالب روابط علی – ساختاری رفتارهای قلدری را پیش بینی کرده و وقوع آن را در شرایط خاص تبیین کنند.
نادره تقدیری جانقور زینب خانجانی
در این پژوهش رابطه بین ابعاد شخصیت و هوش هیجانی با ناگویی خلقی در یک نمونه دانشجویی مورد بررسی قرار گرفت.300نفر دانشجو از رشته های مختلف دانشگاه تبریز در این پژوهش شرکت کردند.از آزمودنیها خواسته شد"مقیاس شخصیت neopi-r" ،"پرسشنامه هوش هیجانی شوت feis"و نسخه فارسی "مقیاس ناگویی خلقی تورنتوftas-20" راتکمیل کردند.برای تحلیل داده های پژوهش از شاخص ها و روش های آماری شامل فراوانی،میانگین ،انحراف معیار و تحلیل مسیر استفاده شد.نتایج پژوهش نشان دادکه بین نوروزگرایی وناگویی خلقی رابطه مثبت معنادار وبین برونگرایی ،تجربه پذیری ،همسازی ،وظیفه شناسی ،هوش هیجانی با ناگویی خلقی رابطه منفی معنادار وجود دارد. براساس یافته های این پژوهش ،نوروزگرایی،برونگرایی،تجربه پذیری ،همسازی ،وظیفه شناسی وهوش هیجانی می توانندتغییرات مربوط به ناگویی خلقی و مولفه های آن را پیش بینی کنند.
فاطمه علیزاده مارالانی میرمحمود میرنسب
پژوهش حاضر با هدف مقایسه شیوه¬های فرزندپروری و تنیدگی والدینی در والدین دانش¬آموزان پسر قلدر، قربانی و عادی انجام گرفت. در راستای هدف مذکور، ابتدا 100 نفر دانش¬آموز عادی (در مقطع چهارم و پنجم) به روش نمونه¬گیری خوشه¬ای چندمرحله¬ای انتخاب شدند. سپس 100 نفر دانش¬آموز قلدر و 100 نفر دانش¬آموز قربانی، به روش غربالگری گزینش شدند. جهت اندازه¬گیری رفتارهای قلدری و قربانی شدن از پرسشنامه قلدری الویوس استفاده شد. سپس پرسشنامه شیوه¬های فرزندپروری بامریند و فرم کوتاه شاخص تنیدگی والدینی آبیدین در مورد کلیه دانش¬آموزان حاضر در پژوهش استفاده شد. داده¬های جمع¬آوری شده با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره (manova) مورد تحلیل قرار گرفت. تحلیل داده¬ها نشان داد که: 1) بین والدین دانش¬آموزان پسر قلدر، قربانی و عادی از نظر شیوه¬های فرزندپروری تفاوت معنی¬داری وجود داشت. شیوه فرزندپروری در والدین دانش¬آموزان قلدر از نوع مستبدانه بود. دانش¬آموزان قربانی دارای والدینی با شیوه فرزندپروری سهل¬گیرانه بوده و والدین دانش¬آموزان عادی دارای شیوه فرزندپروری از نوع مقتدرانه بودند. 2) بین والدین دانش¬آموزان قلدر، قربانی و عادی از نظر تنیدگی والدینی، تفاوت معنی¬داری وجود داشت. تنیدگی والدینی در والدین دانش¬آموزان قلدر و قربانی بیشتر بود. یافته¬های پژوهش حاضر را می¬توان در قلمرو نظری، از لحاظ گسترش پژوهش در زمینه قلدری و عوامل مرتبط با آن و نقش عوامل خانوادگی در بروز رفتار قلدری حائز اهمیت دانست.
منیره رضازاد عموزین الدینی عباس بخشی پور رودسری
اختلال شخصیت مرزی یکی از شایعترین اختلالات شخصیت است ، که وجه مشخصه آن بی ثباتی در روابط بین فردی، احساس هویت ، تجلیات هیجانی و نقائص عملکردی – شناختی است . در میان ناتوانی ها ی شناختی ،آسیب حافظه کاری می تواند بر سایر علائم تاثیر گذاشته و در ایجاد آنها موثر باشد از این رو ، هدف پژوهش حاضر بررسی و مقایسه حافظه کاری افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی وافراد سالم بود ، که به این منظور با استفاده از پرسشنامه مقیاس شخصیتی مرزی stb) ) دو گروه 25 نفری از افراد دارای نشانه های مرزی و افراد سالم غربال و انتخاب شدند و با استفاده از آزمون ترسیمی آندره ری و آزمون فراخنای ارقام وکسلر عملکرد حافظه کاری دیداری و شنیداری مورد اندازه گیری قرار گرفت . تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی از نظر حافظه کاری شنیداری – دیداری با افراد سالم متفاوت بوده ، به این ترتیب که افراد سالم حافظه کاری شنیداری – دیداری کارآمدتری نسبت به افراد مرزی دارند .
بهزاد نیکزاد تورج هاشمی
پژوهش حاضر با هدف بررسی کارکردهای شناختی، میزان تقارن امواج مغز در الکتروآنسفالوگرافی و ادراک و باورهای درد در افراد مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروز و همتایان عادی آنها انجام شد. نمونه پژوهش حاضر شامل 30 بیمار مبتلا به بیماری ام اس و 30 فرد عادی بود. ابزار مورد استفاده عبارت بودند از آزمون برج لندن، مقیاس تجدید نظر شده وکسلر، آزمون عملکرد پیوسته، دستگاه الکتروآنسفالوگرام و پرسشنامه ادراک و باورهای درد بود. امواج عاری از آرتیفکت انتخاب و به وسیله تبدیل سریع فوریه کمی سازی شد و توان مطلق باندهای آلفا، تتا، دلتا و بتا در نواحی پیشانی، مرکزی و پس سری بدست آمد. داده های بدست آمده با استفاده از آمار توصیفی و تحلیل واریانس تجزیه و تحلیل شدند. نتایج: نتایج نشان داد که بیماران ام اس از عملکرد شناختی پایین تری نسبت به افراد عادی برخوردارند. همچنین بین دو گروه در امواج دلتا، تتا و بتا در ناحیه لوب پیشانی، موج بتا در ناحیه مرکزی و پس سری تفاوت معنی داری وجود داشت. در بیماران ام اس همچنین ادراک و باورهای درد به میزان بیشتری نسبت به همتایان عادی وجود داشت.
میعاد عصفوری منصور بیرامی
هدف پژوهش حاضر، ارزیابی نقش bas و bis-fffs در نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی با توجه به اثرات میانجی سوگیری شناختی است. 240 نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده و سپس به این پرسش نامه ها پاسخ دادند : مقیاس سیستم های بازداری/ فعال سازی رفتاری کارور و وایت ، نسخه تجدید نظر شده پرسشنامه تفسیر و پرسشنامه هراس اجتماعی (spin). برای تحلیل داده ها از روش تحلیل عاملی تاییدی و روش مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد . ارزیابی مدل ساختاری با استفاده از شاخص های مجذور کای، نسبت مجذورکای به درجه آزادی، ریشه میانگین مربعات خطای برآورد، ریشه میانگین مربعات باقی مانده استاندارد شده ، شاخص نیکویی برازش، شاخص برازش مقایسه ای، شاخص برازندگی فزاینده و شاخص توکر - لوئیس نشان داد که سیستم بازداری رفتاری، سیستم فعال سازی رفتاری اثرات معنی داری بر روی اختلال اضطراب اجتماعی به واسطه سوگیری شناختی دارد. یافته ها از برازندگی مناسب ساختار فرضی بین متغیرهای پژوهش حمایت کرد. با تکیه بر این یافته ها می توان دریافت ، سوگیری شناختی می تواند نقش واسطه ای قابل توجهی بین سیستم های مغزی رفتاری و اختلال اضطراب اجتماعی ایفا کند.
آرزو لشکری باویل علیائی مجید محمود علیلو
پژوهش حاضر به منظور تعیین اثربخشی درمان فراشناختی(mct) بر کاهش فعالیت های مزاحم شناختی افراد دارای نشانه های اختلال اضطراب فراگیر صورت گرفته است. در این پژوهش از طرح آزمایشی تک موردی با خط پایه چندگانه استفاده شد. دو شرکت کننده بر اساس نمونه گیری هدفمند و احراز شرایط پژوهش وارد پژوهش شدند. درمان فراشناختی طی هشت جلسه اجرا گردید. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های نگرانی پنسیلوانیا(pswq)، فرانگرانی، اضطراب بک(bai)، عدم تحمل بلاتکلیفی و فراشناخت ها استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق تحلیل نمودار ترسیمی، درصد بهبودی و اندازه اثر صورت گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که درمان فراشناختی باعث کاهش شدت اضطراب، نگرانی، فرانگرانی، باور فراشناختی منفی، و عدم تحمل بلاتکلیفی شده است. یافته ها حاکی از این است که درمان فراشناختی در کاهش اضطراب، نگرانی، فرانگرانی، عدم تحمل بلاتکلیفی، باور فراشناختی موثر است. پیگیری یک ماهه نیز بعد از اتمام درمان حاکی از ماندگاری نتایج درمان بود.
مهدی علیزاده زارعی حسین استکی
گرچه نقص در کارکردهای اجتماعی - ارتباطی، بهترین ویژگی شناخته شده ی اختلالات طیف اُتیسم می باشد، اما امروزه شواهد رو به افزایشی مبنی بر غیر معمول بودن پردازش های حسی- ادراکی در این کودکان وجود دارد. چنین مشکلاتی می توانند حداقل به صورت همراه و یا احتمالاً به عنوان علت زیربنایی بسیاری از علائم رفتاری در اختلالات طیف اُتیسم باشد. تا به حال یافته مهم و مشترک در مطالعات اتیسم، برتری پردازش های دیداری موضع گرا و مبتنی بر جزئیات بوده است که به طور موازی، به نقص در کل نگری و ادراک گشتالتی محرکات دیداری منجر می گردد. گرچه وجود ناهنجاری در پردازش های دیداری در مغز افراد با اتیسم، مستندات زیادی به همراه دارد، اما در حال حاضر هیچ توجیه محکم و مستدل در مورد ماهیت ساختاری و عملکردی پردازش های عصبی- دیداری این افراد به ویژه در کودکان دارای اُتیسم ارائه نگردیده است
نسرین احمدبیگی تورج هاشمی
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش ابرازگری هیجانی و خودافشایی در اضطراب اجتماعی با توجه به نقش میانجی سرکوبی هیجانی بود. در راستای این هدف، 300 نفر دانشجویان با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و با استفاده از پرسشنامه های اضطراب اجتماعی(spin)، مقیاس خودافشایی ژورارد (jsdq)، پرسشنامه هوش هیجانی بار- آن(eqi) (زیر مقیاس ابرازگری هیجانی) و پرسشنامه تنظیم هیجان گراس ( زیرمقیاس سرکوبی هیجانی) نسبت به جمع آوری داده ها اقدام شد. برای تحلیل روابط ساختاری از روش تحلیل مسیر استفاده شد و برای تحلیل داده ها از نرم افزار لیزرل استفاده شد. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که مدل اندازه گیری شده با مدل نظری از برازش قابل قبولی برخوردار است. بین اضطراب اجتماعی و ابرازگری هیجانی رابطه منفی و معنی دار وجود دارد. بین اضطراب اجتماعی و خودافشایی رابطه منفی و معنی دار وجود دارد. بین اضطراب اجتماعی و سرکوبی هیجانی رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. بین ابرازگری هیجانی و خودافشایی رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. بین ابرازگری عاطفی و سرکوبی هیجانی رابطه منفی و معنی دار وجود دارد. بین خودافشایی و سرکوبی هیجانی رابطه منفی و معنی دار وجود دارد. نتیجه گیری: مبتنی بر نتایج به دست آمده می توان بیان داشت که اضطراب اجتماعی از عوامل مهمی چون ابرازگری هیجانی و خودافشایی به واسطه راهبردهای ناکارآمد تنظیم هیجانی چون سرکوب هیجانی تاثیر می پذیرد.
الهام مهدخواه تورج هاشمی
هدف این پژوهش بررسی رابطه ی سوگیری های شناختی(توجه، تعبیر، حافظه)با نشانه های اضطراب اجتماعی در دانشجویان بود. دراین پژوهش علاوه بر سنجش رابطه ی متغیر ها نقش واسطه ای نشخوار ذهنی در رابطه بین سوگیری های شناختی(توجه، تعبیر، حافظه)با نشانه های اضطراب اجتماعی نیز بررسی شد. این مطالعه از نوع توصیفی –همبستگی است. تعداد ??? دانشجودر این پژوهش شرکت کردند .ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه اضطراب اجتماعی، مقیاس کانون توجه، پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان(serq ، نسخه تجدید نظر شده پرسشنامه تعبیر و پرسشنامه حافظه اتوبیوگرافیکال(sam) بود. نتایج با استفاده از روش تحلیل مسیر نشان داد که همبستگی معنی داری بین نشانه های اضطراب اجتماعی وسوگیری توجه (??/?p<)، سوگیری تعبیر(?? /?p<) سوگیری حافظه(??/?p<) و نشخوار ذهنی (??/?p<) وجود دارد. شاخص های cfi- gfi- rezma حاکی از برازش مدل فرضی پژوهش است. در نهایت الگوی میانجی تایید شد .به بیان دیگر اضطراب اجتماعی با سوگیری های شناختی(توجه، تعبیر، حافظه)با میانجی گری نشخوار ذهنی رابطه دارد.
زهرا خدابنده شهرکی منصور بیرامی
آموزش مهارت های زندگی لازم برای کودکان و نوجوانان همواره به عنوان یکی از اهداف عالی نظام رسمی تعلیم و تربیت بوده است، چرا که رشد و تحول در سایه آموزش این مهارت ها حاصل شده و موجب سازگاری و برقراری ارتباط سالم و صحیح کودکان و نوجوانان با اطرافیان می گردد. کودکان و نوجوانان کشور ما نیز از این پدیده بی نیاز نیستند، لذا لازم است مهارت های زندگی آموزش داده شود.
فاروق وطنی زینب خانجانی
مطالعات انجام شده در طول دو دهه ی اخیر نشان داده که درمان حساسیت زدایی از طریق حرکات چشم و پردازش مجدد، درمانی مفید برای اختلال استرس پس از سانحه است. با توجه به اینکه بعضی از فوبی های خاص نیز به همان شیوه ی اختلال استرس پس از سانحه به وجود می آیند، این احتمال مطرح است که بتوان فوبی های خاص را نیز به همان شیوه درمان کرد. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر درمان حساسیت زدایی از طریق حرکات چشم و پردازش مجدد بر کاهش نشانه های اختلال فوبی خاص بود. پژوهش حاضر یک بررسی تک موردی از نوع خطوط پایه چندگانه بود که بر روی سه آزمودنی مبتلا به فوبی خاص انجام گرفت و ابزار پژوهش نیز عبارت بود از پرسشنامه ترس که آزمودنی ها در مرحله ی خط پایه و پایان جلسات دوم، چهارم، ششم وهشتم و همچنین در دوره ی پیگری پس از درمان، آن را تکمیل نمودند. یافته ها نشان دادند که نمره ی آزمودنی ها هم در مقیاس اجتناب فوبیایی خاص و هم در مقیاس کلی اجتناب فوبیایی در مرحله ی درمان و پیگیری نسبت به مرحله ی خط پایه کاهش یافته است. نتیجه ای که می توان از این پژوهش استنباط نمود این هست که روش درمانی حساسیت زدایی از طریق حرکات چشم و پردازش مجدد در کاهش نشانه های اجتناب فوبیایی موثر است.
فاطمه زارعی مجید محمود علیلو
هدف پژوهش حاضر مقایسه ی ابعاد سازمان شخصیتی کرنبرگ در افراد حائز نشانه های خوشه ی"ب" اختلال شخصیت و افراد بهنجار بود. پژوهش حاضر از نوع علی-مقایسه ای بود که در آن افراد حائز نشانه های شخصیت مرزی، شخصیت نمایشی، شخصیت خودشیفته، ضداجتماعی و افراد بهنجار (66 نفر در هر گروه) به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای از طریق غربال گری انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی سازمان شخصیتی کرنبرگ و مصاحبه ی بالینی ساختاریافته برای تشخیص اختلالات محور ii استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از روش های آمار توصیفی و تحلیل واریانس چندمتغیره (manova) تجزیه و تحلیل شدند. تحلیل داده ها نشان داد ابعاد سازمان شخصیتی افراد حائز نشانه های خوشه ی "ب" اختلالات شخصیت در مقایسه با افراد بهنجار از نظر آماری تفاوت معنی داری دارد و نمرات افراد دارای نشانه های خوشه ی "ب" اختلالات شخصیت در ابعاد سازمان شخصیتی به طور معناداری از افراد بهنجار بیش تر بود. ابعاد سازمان شخصیتی افراد حائز نشانه های شخصیت نمایشی در مقایسه با افراد حائز نشانه های شخصیت ضداجتماعی، شخصیت مرزی و شخصیت خودشیفته تفاوت معنی دار داشت و نمرات افراد حائز نشانه های شخصیت مرزی، خودشیفته و ضداجتماعی در ابعاد سازمان شخصیتی از افراد حائز نشانه های شخصیت نمایشی بیش تر بود. همچنین افراد حائز نشانه های شخصیت ضداجتماعی در مقایسه با افراد حائز نشانه های شخصیت مرزی در بعد آزمون گری واقعیت تفاوت معنی دار داشتند اما ابعاد سازمان شخصیتی بین افراد دارای نشانه های شخصیت ضداجتماعی و شخصیت مرزی تفاوت معنی دار نداشت.
آیسان فرضی تورج هاشمی
هدف این پژوهش تعیین نقش ناکارآمدی پردازش اطلاعات و سوء تعبیر نشانه های بدنی در نشانه های اضطراب اجتماعی با میانجیگری تئوری ذهن ناایمن بود. این مطالعه از نوع توصیفی – همبستگی بود که در راستای آن تعداد ??? نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز به شیوه تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. برای اندازه گیری متغیرها از پرسشنامه اضطراب اجتماعی کانور، مقیاس حساسیت اضطرابی فلوید و همکاران ، پرسشنامه تئوری ذهن ناایمن سیراکیوز و پرسش نامه ناکارآمدی پردازش اطلاعات پرینستون استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که مدل اندازه گیری شده با مدل نظری برازش مطلوب دارد و شاخص های برازش نیز این یافته را تایید نمود به نحوی که ناکارآمدی پردازش اطلاعات و سوء تعبیر نشانه های بدنی علاوه بر نقش مستقیم، توانستند به واسطه تئوری ذهن ناایمن تغییرات اضطراب اجتماعی را به طور معنی دار تبیین کنند. مبتنی بر این یافته ها می توان بیان داشت که اضطراب اجتماعی به طور ویژه از ناکارآمدی پردازش های شناختی در موقعیت های بین فردی تاثیر می پذیرد و عدم تناسب استنباط های شناختی با موقعیت های بین فردی زمینه ساز شکل گیری و تشدید علایم اضطراب اجتماعی می گردد.
کوثر سلیمانی ابهری زینب خانجانی
پژوهش حاضر به منظور تعیین اثربخشی قصه درمانی مبتنی بر داستان های اجتماعی گِرِی بر بهبود مهارت های اجتماعی کودکان پسر 8-10 ساله دارای اختلال سلوک صورت گرفته است. بدین منظور3 دانش آموز پسر8-10 سال دارای اختلال سلوک و مهارت اجتماعی کم، از مدارس ابتدایی استان زنجان بر اساس پرسشنامه علائم مرضی کودکان(csi-4) گادو و اسپیرافکین(1994) و پرسشنامه مقیاس درجه بندی مهارت های اجتماعی کودکان ویرت، لاخر، کلیندینست و سیت(1984) انتخاب شدند. در این پژوهش از طرح آزمایش تک موردی با استفاده از طرح خط پایه منفرد استفاده شده است. شرکت کنندگان پس از اجرای خط پایه، وارد طرح درمان شدند و برنامه قصه درمانی مبتنی بر داستان-های اجتماعی در طی 10 جلسه و با پیگیری 1 ماهه اجرا گردید. یافته های ناشی از تغییرات درمانی، نشان داد که قصه درمانی مبتنی بر داستان اجتماعی گری موجب بهبودی و افزایش مهارت اجتماعی، ارتباطی و کفایت اجتماعی کودکان دارای اختلال سلوک می گردد. در کل نتایج نشان دادند که این داستان ها برای افزایش مهارت اجتماعی کودکان دارای اختلال سلوک موثر می باشند. پیگیری 1 ماهه بعد از اتمام درمان حاکی از ماندگاری نتایج بود.
فاطمه زارع زاده تورج هاشمی
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تیپ شخصیتی d در پیش بینی وقوع و عدم وقوع اختلال ملال پیش از قاعدگی انجام شد. برای این منظور از میان جامعه دانش آموزان دوره متوسطه شهر تبریز پس از انجام مصاحبه تشخیصی بر مبنای dsm-v و ثبت علائم در پرسشنامه ثبت علائم روزاده دیکرسون، تعداد60 نفر بعنوان افراد مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی و تعداد نفر60 نفر بعنوان افراد عادی انتخاب شدند. سپس از هر دو گروه خواسته شد تا به پرسشنامه تیپ شخصیتی d (ds14) دنولت پاسخ دهند.
فاطمه طوفانی شهرام واحدی
این پژوهش باهدف تعیین اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش اضطراب، افسردگی و بهبود مهارت های ارتباطی دانش آموزان دختر مدارس شبانه روزی اجرا شد. روش این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. برای انتخاب نمونه، از روش نمونه گیری غیر تصادفی هدفمند استفاده گردید.
lمحمد محمدپور تورج هاشمی
چکیده ندارد.
سهیلا زمینی داوود حسینی نسب
چکیده ندارد.
وحیده فخیمی حسن زادگان تورج هاشمی
چکیده ندارد.
علی اقبالی تورج هاشمی
چکیده ندارد.
سکینه فتوحی بناب داود حسینی نسب
چکیده ندارد.
عبدالحسین صادقی مرشت حسن عشایری
چکیده ندارد.
پروین زارعی یوسف ادیب
چکیده ندارد.
عزیز بهنام مقدم تورج هاشمی
چکیده ندارد.
الهه صادری اسکویی تورج هاشمی
چکیده ندارد.
میکاییل حسین زاده تورج هاشمی
چکیده ندارد.
محمد اخباری شجاعی تورج هاشمی
چکیده ندارد.
حسین عقابی علی پور منصور بیرامی
چکیده ندارد.
مهدی حسینی بادنجانی منصور بیرامی
چکیده ندارد.
علی نقی زاده جلیل باباپور
چکیده ندارد.
سعیده امینی زینب خانجانی
چکیده ندارد.