نام پژوهشگر: حمیدرضا رحمانی
مریم باقری ورزنه غلامرضا قربانی
این مطالعه با هدف بررسی اثر الیگوساکاریدمانان و مخمر بر تخمیر درون آزمایشگاهی، تجزیه پذیری شکمبه ای و عملکرد نشخوارکنندگان در سه آزمایش مجزا طراحی و اجرا گردید. آزمایش اول به صورت درون شیشه ای در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با قالب فاکتوریل 3 × 2 × 5 انجام گرفت. عوامل عبارت بودند از افزودنی ها شامل: 1- گروه شاهد، 2- ppm5 موننسین در هر شیشه، 3- 0/001گرم الیگوساکاریدمانان در هر شیشه 4- cfu105 × 3/5 مخمر در هر شیشه 5- الیگوساکاریدمانان + مخمر، دو منبع مایع شکمبه شامل:1- اخذ شده از گوسفندانی که جیره های حاوی 40 درصد دانه جوی کامل و 60 درصد یونجه خشک مصرف کرده بودند و 2- اخذ شده از گوسفندانی که جیره های حاوی 40 درصد یونجه خشک و 60 درصد دانه جو مصرف کرده بودند و 3 نوع سوبسترا شامل: 1- یونجه، 2- سیلاژ ذرت 3- دانه جو. 0/5 گرم از سوبسترا با 50 میلی لیتر مخلوط بافر و مایع شکمبه در داخل شیشه های 100 میلی لیتری تحت گاز دی اکسید کربن ریخته شد و شیشه ها به مدت 24 ساعت در بن ماری 39 درجه سانتیگراد قرار گرفتند. تولید گاز، ph، نیتروژن آمونیاکی و درصد ناپدید شدن ماده خشک اندازه گیری شد. افزودنی ها تأثیری بر نیتروژن آمونیاکی نداشتند (0/05< p). موننسین ph محیط را نسبت به گروه شاهد افزایش داد (0/05> p) در حالی که الیگوساکاریدمانان به تنهایی یا در ترکیب با مخمر اثری بر ph نداشت (0/05< p) و مخمر ph را در مقایسه با گروه شاهد کاهش داد (0/05> p) . تولید گاز در حضور الیگوساکاریدمانان و مخمر به تنهایی یا در ترکیب با یکدیگر نسبت به گروه شاهد افزایش یافت (0/05> p). درصد ناپدید شدن ماده خشک با حضور موننسین و الیگوساکاریدمانان کاهش یافت ولی مخمر به تنهایی یا در ترکیب با الیگوساکاریدمانان اثر معنی داری بر این فراسنجه نداشتند. نتایج آزمایش نشان داد که تأثیر افزودنی ها با توجه به نوع سوبسترا و منبع مایع شکمبه در فراسنجه های مختلف متفاوت بود. درآزمایش دوم از 4 رأس گوسفند بالغ آمیخته فیستولا گذاری شده در یک طرح مربع لاتین 4 × 4 استفاده شد. تیمارها عبارت بودند از: 1- جیره پایه (حاوی 60 درصد دانه جوی کامل و 40 درصد یونجه خشک) بدون افزودنی، 2- جیره پایه + 1/2گرم الیگوساکاریدمانان در روز به ازاء هر رأس، 3- جیره پایه + 0/2 گرم مخمر در روز به ازاء هر رأس، 4- جیره پایه + مخلوط الیگوساکاریدمانان و مخمر. دوره ها شامل 18 روز بود که 10 روز برای عادت پذیری و 8 روز جهت نمونه برداری و تعیین تجزیه پذیری درون کیسه ای یونجه، جو و جیره کاملاً مخلوط در ساعات مختلف اختصاص یافت. نیتروژن آمونیاکی، کل اسیدهای چرب فرار، و نسبت مولی آن ها تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت (0/05<p ). ph شکمبه و تجزیه پذیری ماده خشک یونجه در گوسفندانی که از ترکیب مخمر و الیگوساکاریدمانان استفاده کرده بودند کمتر از شاهد و سایر تیمارها بود (0/05> p). هم چنین تجزیه پذیری موثر دانه جو در تیمار مخلوط الیگوساکاریدمانان و مخمر نسبت به گروه شاهد کمتر بود و بخش بالقوه تجزیه پذیر یونجه خشک و کل بخش تجزیه پذیر آن در حضور مخمر کاهش معنی داری یافت. نتایج این آزمایش به طور کلی نشان داد که مخمر و الیگوساکاریدمانان تأثیری بر درصد ناپدید شدن مواد کنسانتره ای و الیافی ندارند. در آزمایش سوم از 8 رأس گاو هلشتاین اوایل شیردهی (با6/2 ± 27 روز شیردهی) در قالب یک طرح مربع لاتین تکرار شده 4 × 4 استفاده شد. تیمارها عبارت بودند از: 1- جیره پایه بدون افزودنی 2- جیره پایه + 32 گرم الیگوساکاریدمانان در روز به ازاء هر رأس، 3- جیره پایه + 6 گرم مخمر در روز به ازاء هر رأس، 4- جیره پایه + الیگوساکاریدمانان + مخمر. دوره های آزمایشی 21 روز بودند که 14 روز جهت عادت پذیری و 7 روز جهت نمونه برداری لحاظ گردید. افزودنی ها اثری بر مصرف خوراک، تولید شیر و ترکیبات آن و بازده تولید شیر نداشتند (0/05<p ). اما درصد پروتئین شیر در گروهی که از مخلوط الیگوساکاریدمانان و مخمر به تنهایی یا همراه با مخمر استفاده کرده بودند نسبت به گروه شاهد افزایش یافت (0/05> p). قابلیت هضم ماده خشک و پروتئین خام در تیمارهایی که از مخمر به تنهایی یا همراه با الیگوساکاریدمانان استفاده کرده بودند نسبت به گروه شاهد افزایش یافت (0/05> p) اما مخمر تأثیری بر قابلیت هضم الیاف نداشت. نیتروژن آمونیاکی، ph شکمبه، اسیدهای چرب فرار، گلوکز و نیتروژن اوره ای خون، وزن بدن و تغییرات آن و نمره وضعیت بدنی تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفتند (0/05< p). نتایج آزمایش نشان داد که استفاده از مخمر زنده در گاوهای اوایل شیردهی می تواند قابلیت هضم ماده خشک و پروتئین خام را افزایش دهد اما از آنجا که قابلیت هضم الیاف تحت تأثیر قرار نگرفت به نظر می رسد سازوکار اثر آن از طریق افزایش هضم الیاف صورت نگرفته باشد. با این حال افزایش قابلیت هضم ماده خشک و پروتئین خام تأثیری روی عملکرد نداشت.
حسن صدری غلامرضا قربانی
برای مطالعه پاسخ گاوهای دوره انتقال به مکمل کروم و منبع غله جیره و همچنین بررسی بیان ژن فاکتورهای مرتبط با سیگنال انسولین در بافت چربی گاوهای شیری خشک و اوایل شیردهی سه آزمایش طراحی شد. در آزمایش اول و دوم (تکرار آزمایش اول)، 32 رأس گاو هلشتاین چند شکم زایش استفاده گردید. از جو (bbd) یا ذرت (cbd) به عنوان غله کنسانتره و از مکمل کروم ـ متیونین در دو سطح صفر و0/08 میلیگرم کروم به ازای هر کیلوگرم وزن متابولیکی بدن استفاده گردید. آزمایش در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی و به صورت فاکتوریل 2 (سطح کروم) در 2 (منبع غله) طراحی شد. طول دوره آزمایشی از 28 روز قبل از تاریخ احتمالی زایش تا 28 روز بعد از زایش بود. مکمل کروم تأثیری روی ماده خشک مصرفی پیش از زایش یا ماده خشک مصرفی، وزن بدن، تعادل انرژی خالص و قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی در دوره پس از زایش نداشت. در دوره پیش از زایش ماده خشک مصرفی به صورت درصدی از وزن بدن با مکمل کروم تمایل به افزایش داشت (0/09 = p). با مکمل کروم تمایل به افزایش تولید شیر مشاهده شد (0/08 = p)، اما درصد پروتیین شیر کاهش یافت (0/05 = p). در طول دوره آزمایشی پارامترهای عملکردی تحت تأثیر جایگزینی دانه جو با ذرت قرار نگرفت. مکمل کروم ـ متیونین باعث افزایش ماده خشک مصرفی پیش از زایش (0/09 >p) و تمایل به افزایش ماده خشک مصرفی پس از زایش در bbd شد (0/10 = p). تغییر در ماده خشک مصرفی پیش از زایش با bbd مکمل شده با کروم کوچکتر بود، اما با cbd مکمل شده با کروم بدون تغییر باقی ماند. تمایل به کاهش بتاهیدروکسی بوتیرات (0/10 = p) و افزایش کلسترول پلاسما (0/12 = p) در روز زایش در گاوهای تغذیه شده با مکمل کروم مشاهده گردید. اما سایر متابولیتها و هورمونهای پلاسما تحت تأثیر مکمل کروم در روز زایش قرار نگرفتند. 21 روز بعد از زایش (روز 21+) غلظت گلوکاگون پلاسما در گاوهای تغذیه شده با مکمل کروم تمایل به افزایش داشت (0/10 = p)؛ اما سایر متابولیتها و هورمونهای پلاسما تحت تأثیر مکمل کروم در روز 21+ قرار نگرفتند. منبع غله جیره تأثیری روی متابولیتها و هورمونهای اندازهگیری شده در روز زایش نداشت. غلظت نیتروژن اورهای خون در روز 21+، در cbd مکمل شده با کروم کاهش و در bbd مکمل شده با کروم افزایش یافت (0/05 < p). براساس نتایج آزمایش اول و دوم، عملکرد گاوهای دوره انتقال تحت تأثیر منبع غله جیره نبود، درحالیکه تولید شیر بیشتر را با جیرههای مکمل شده با کروم ـ متیونین نشان دادند. این نتایج پیشنهاد میکند که اثرات مفید مکمل کروم برای بهبود مصرف خوراک طی دوره انتقال ممکن است بستگی به منبع غله جیره داشته باشد. تمایل به افزایش تولید شیر با مکمل کروم احتمالاً در بخشی به واسطة افزایش ترشح گلوکاگون بوده است. در آزمایش سوم، تغییرات در بیان ژن فاکتور نکروز دهندة تومور (tnfα)، ناقل گلوکز مستقل از انسولین (glut1)، ناقل گلوکز وابسته به انسولین (glut4)، گیرنده انسولین، سوبسترای گیرنده انسولین 1 و 2 (irs1-2)، زیر واحد تنظیمی (p85) و زیر واحد کاتالیتیک (p110) فسفاتیدیل اینوزیتول -3 کیناز در نمونههای بافت چربی زیر جلدی جمع آوری شده از 27 گاو شیری در 8 هفته قبل از زایش (هفته 8-)، یک روز بعد از زایش (روز 1+) و 5 هفته بعد از زایش (هفته 5+) مورد مطالعه قرار گرفت. همچنین نمونهگیری از خون در طول دوره آزمایشی انجام گرفت. پارامترهای خونی الگوی مشابه آنچه که معمولاً در گاوهای شیری مشاهده میشود را نشان دادند. بیان ژن tnfα، که در دورة بعد از زایش در مقایسه با دوره قبل از زایش بالاتر بود و عدم تغییر غلظت tnfα پلاسما در دوره بعد از زایش ممکن است نشان دهندة نقش موضعی tnfα در عادت پذیری فیزیولوژیکی بافت چربی به سمت کاتابولیسم و کاهش حساسیت انسولینی باشد. بیان ژن glut1، قبل از زایش در مقایسه با بعد از زایش بالاتر بود که ممکن است نشان دهندة نقش این ناقل در صرفهجویی گلوکز برای عملکرد ارگانهای حیاتی بدن و یا حمایت از تولید شیر باشد. بیان ژن glut4 در روز 1+ در مقایسه با زمانهای دیگر نمونهبرداری پایین تر بود، که احتمالأ به عنوان بخشی از مکانیسم مؤثر در کاهش حساسیت انسولینی در آغاز شیردهی باشد. اختلاف معنیداری در بیان ژن irs1، irs2، p85 و نسبت p85/p110 در بین زمانهای نمونهبرداری مشاهده نشد، که این نتایج پیشنهاد میکند که تغییرات در بیان ژن این فاکتورها ممکن است به عنوان مکانیسم مؤثر در کاهش حساسیت انسولینی در بافت چربی گاوهای شیری حول و حوش زایش نباشند.
آزاده زحمت کش حمیدرضا رحمانی
تولید پروتئین حیوانی با بازدهی بالا برای تأمین تمامی نیاز های بشر امری حیاتی است و تولید مقادیر بیشتری شیر و گوشت از تعداد کمتری دام بسیار حائز اهمیت است. بهبود عملکرد تولید مثلی با افزایش تولید شیر در هر روز از عمر تولیدی دام همراه است. برای افزایش تولیدات دامی بهره مندی از علم ژنتیک و اصلاح دام نقش مهمی دارد. با توجه به این که ژن های بسیاری بر صفات کمی موثرند، انتخاب مستقیم برای این صفات کاری پیچیده خواهد بود. به همین دلیل یافتن یک نشانگر ژنتیکی که با شرکت در فرایند های فیزیولوژیک در بیان این صفات اثر بگذارد و یا با ژن های عمده ی موثر بر این صفات پیوستگی داشته باشد، می تواند اثر مهمی بر پیشرفت صفات تولید مثلی از طریق افزایش صحت انتخاب داشته باشد. هورمون استروژن یکی از هورمون های موثر بر رشد، تمایز و عملکرد بسیاری از بافت ها از جمله بافت های تولید مثلی است و به دلیل نقش مهم این هورمون در تنظیم تولید مثل، ژن گیرنده ی نوع آلفای آن (er∝)، به عنوان یکی از کاندیداهای نشانگر های ژنتیکی مطرح شده است. در این تحقیق، چند شکلی این ژن در ناحیه ی ?5 به صورت جانشینی a با g و ارتباط آن با صفات تولید مثلی، تولیدی و وزن تولد مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، نمونه های dna از خون 200 رأس گاو شیری هلشتاین از چهار گاو داری واقع در استان اصفهان به روش نمکی میلر استخراج شدند. به کمک روش pcr-rflp تعیین ژنوتیپ انجام شد. بدین صورت که توالی دارای جهش، به کمک آغازگر های اختصاصی تکثیر شد و عمل هضم با آنزیم bgl? انجام شد. قطعه ی 245 بازی نشان دهنده ی آلل a و قطعات 168 و 77 بازی نشانه ی آلل g بودند. فراوانی آلل ها به ترتیب، 0/0742 و0/9257 و فراوانی ژنوتیپ های aa، ag و gg به ترتیب 0/010، 0/129 و 0/861 بودند. با توجه به محاسبات انجام شده، مشخص شد که جمعیت مورد نظر در تعادل هاردی-واینبرگ است. پس می توان گفت که احتمالاً ژن er? در راستای اهداف اصلاحی دام ها، مورد انتخاب قرار نگرفته است. برای تعیین اثرات این ژن بر صفات تولید مثلی، صفات تولیدی و وزن تولد، از نرم افزار sas ورویه ی glm استفاده شد. اثرات گله و ژنوتیپ به عنوان اثرات ثابت و روز های شیردهی، روز های خشک و روز های باز به عنوان متغیر های کمکی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد که اثر گله بر طول آبستنی، وزن تولد، شیر خام و همه ی اجزای مربوط به تولید چربی و پروتئین معنی دار شد، در حالی که ژنوتیپ، تنها بر چربی تصحیح شده و درصد چربی اثر معنی دار داشت. ژنوتیپ ag تولید چربی تصحیح شده و درصد چربی شیر را به طور معنی داری افزایش داد (p<0/05). با در نظر گرفتن همبستگی بین صفات ، می توان با انتخاب این ژنوتیپ در راستای اهداف اصلاحی و برنامه های بهنژادی اقدام کرد.
علیرضا علیزاده مقدم ماسوله مسعود علیخانی
از جمله اهداف اصلی این طرح بررسی امکان مصرف دانه گلرنگ ایرانی و تأثیرات تغذیه آن درگاوهای شیرده اوایل شیردهی بود. همچنین ارزیابی تأثیر این دانه روغنی همراه با روغن ماهی بر تولید وکیفیت چربی شیر به ویژه اسید لینولئیک مزدوج درگاوهای شیرده در این آزمایش انجام شد. برای این منظور در آزمایش اول ارزش غذایی دو رقم گلرنگ ایرانی il-111 و کوسه (بومی) تعیین شد و درادامه این دو رقم با سایر دانه های روغنی (سویا، تخم پنبه و کلزا) با استفاده از آزمون گاز مورد مقایسه قرار گرفت. میزان تولید گاز برای تخم پنبه، گلرنگ il-111 و بومی به ترتیب 87، 2/76 و 76 میلی لیتربود. با آنالیز پارامترهای تولید گاز مشخص شد که هر دو رقم دانه گلرنگ هم خوانی و نزدیکی زیادی با تخم پنبه دارند(p<0.05). در آزمایش دوم، رقم il-111 به منظور جایگزینی با تخم پنبه انتخاب شده و در جیره گاوهای شیرده در اوایل شیردهی با 7 ± 46 روز شیردهی مورد آزمایش قرار گرفت. از 9 رأس گاوهای شیرده هلشتاین چند شکم زایش در قالب طرح مربع لاتین 3x3 با سه تیمار استفاده شد. سه جیره آزمایشی عبارت بودند از: تیمار 1) 10 درصد تخم پنبه بدون دانه گلرنگ، تیمار 2) 5/7 درصد تخم پنبه + 5/2 درصد گلرنگ و تیمار 3) 5 درصد تخم پنبه + 5 درصد گلرنگ در ماده خشک جیره. نتایج این آزمایش نشان داد که دانه گلرنگ خام به صورت آسیاب شده میتواند تا 5 درصد بدون بروز اثرات منفی در تولید شیر (36، 8/36 و 4/35 کیلوگرم در روز به ترتیب برای تیمار 1 تا 3)، مصرف ماده خشک (3/23، 1/24 و 8/22 کیلوگرم در روز به ترتیب برای تیمار 1 تا 3) ، شرایط شکمبه ای و قابلیت هضم مواد مغذی در جیره گاوهای شیرده که علوفه یونجه و سیلوی ذرت مصرف می کنند، جایگزین تخم پنبه شود(p>0.1). کلسترول(2/241، 3/247 و 5/256 میلی گرم در دسی لیتر به ترتیب برای تیمارهای 1 تا 3) و ldl (8/192، 3/194 و 7/202 میلی گرم در دسی لیتر به ترتیب برای تیمارهای 1 تا 3) سرم خون با افزایش دانه گلرنگ در جیره ها افزایش یافت(p<0.05).در آزمایش سوم در قالب طرح مربع لاتین 4x 4 ، هشت رأس گاو شیرده هلشتاین چند شکم زایش در اوایل شیردهی (13±43 روز) به منظور بررسی اثرات منابع روغن ماهی و دانه گلرنگ تف داده شده تحت تیمارهای آزمایشی قرار گرفتند. از روغن ماهی کیلکا ایرانی و دانه گلرنگ رقم il-111 در این آزمایش استفاده شد. تیمارهای این آزمایش عبارت بودند از: 1) شاهد، 2) 5/2 درصد دانه گلرنگ تف داده شده، 3) 2 درصد روغن ماهی و 4) 5/2 درصد دانه گلرنگ تف داده شده + 1درصد روغن ماهی در ماده خشک جیره . تغذیه روغن ماهی در سطح 2 درصد باعث کاهش مصرف ماده خشک شد(5/24، 9/25، 1/23 و 7/23 کیلوگرم در روز به ترتیب برای تیمارهای 1 تا 4) و در مقابل مصرف 5/2 درصد دانه گلرنگ تف داده شده باعث افزایش مصرف خوراک در دام های مورد آزمایش گردید(p<0.01). تولید و درصد چربی شیر (03/3 ، 25/3، 9/1 و 15/2 درصد به ترتیب برای تیمارهای 1 تا 4) در دام های تحت تیمار روغن ماهی افت پیدا کرده(p<0.01)، امّا درصد و غلظت ایزومر c9t11cla در این دام ها افزایش چشمگیری داشت (45/0، 46/0، 81/1 و 5/1 درصد c9t11claدر کل اسیدهای چرب شیر ) (p<0.01). بیشترین مقدار cla در تیمار ترکیبی حداقل روغن ماهی و دانه گلرنگ تف داده شده مشاهده شد(87/5، 02/7، 7/12 و 2/13 گرم در روز c9t11cla). با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که دانه گلرنگ ایرانی از نظر محتوی چربی و فیبر تفاوت زیادی با ارقام خارجی دارد. استفاده از دانه گلرنگ ایرانی در تغذیه گاوهای شیرده امکان پذیر بوده و استفاده از این منبع غنی اسید لینولئیک بصورت تف داده شده در کنار مقادیر کم روغن ماهی می تواند باعث بهبود کیفیت اسیدهای چرب شیر بویژه ایزومر c9t11cla شود. همچنین مصرف روغن ماهی در جیره باعث افت چربی شیر و مصرف خوراک شد.
نیما خدام باشی امامی عبدالحسین سمیع
به منظور بررسی اثر دو نوع افزودنی خوراکی متفاوت شامل: پربیوتیک فروکتومیکس و اسانس نعناع فلفلی بر عملکرد رشد، قابلیت هضم، پارامترهای خونی، خصوصیات لاشه، مورفولوژی روده و نیز پاسخ ایمنی جوجه های گوشتی و نیز مقایسه این دو افزودنی با یک آنتی بیوتیک محرک رشد (ویرجینیامایسین)، آزمایشی شش هفته ای طراحی و اجرا شد. در این آزمایش از 336 قطعه جوجه خروس گوشتی نژاد راس 308 در قالب طرح کاملا تصادفی با 7 تیمار، 4 تکرار و 12 جوجه به ازای هر تکرار استفاده شد. جوجه ها با جیره پایه ذرت- کنجاله سویا (گروه کنترل یا تیمار 1) و یا جیره پایه به علاوه 200 گرم ویرجینیامایسین در تن (تیمار 2)، 200 میلی گرم اسانس نعناع فلفلی بر کیلوگرم (تیمار 3)، 400 میلی گرم اسانس نعناع فلفلی بر کیلوگرم (تیمار 4)، 5/0 کیلو فروکتومیکس در تن (تیمار 5)، 5/0 کیلو فروکتومیکس در تن به علاوه 200 میلی گرم اسانس نعناع فلفلی بر کیلوگرم (تیمار 6) یا 5/0 کیلو فروکتومیکس در تن به علاوه 400 میلی گرم اسانس نعناع فلفلی بر کیلوگرم (تیمار 7)، تغذیه شدند. افزایش وزن و مصرف خوراک، به صورت هفتگی اندازه گیری شد. در کل دوره آزمایش، تیمار 2 دارای بالاترین میانگین افزایش وزن روزانه (63/50 گرم) و مصرف خوراک (49/87 گرم) بودکه با سایر تیمارها اختلاف معنی داری نشان داد. در ضمن، تیمار 2 دارای بهترین ضریب تبدیل خوراک (72/1) نیز بود که با سایر تیمارها به جز تیمار 3 (75/1) اختلاف معنی داری داشت. در روز 21 دوره پرورش، جهت اندازهگیری قابلیت هضم پروتئین و چربی، نمونه های مدفوع جمع آوری شد. دو روز قبل از جمع آوری مدفوع یعنی در روز 19، میزان نیم کیلو در تن سلیت (به عنوان منبع خاکستر نامحلول در اسید) به جیره افزوده شد. بیشترین قابلیت هضم پروتئین به ترتیب در تیمارهای سه (45/86 درصد) و دو (05/85) مشاهده شد که با سایر تیمارها به جز تیمار چهار اختلاف معنی داری داشتند.کمترین قابلیت هضم چربی مربوط به تیمارهای هفت (75/73) و پنج (61/75) بود که با تیمارهای یک، دو و سه تفاوت معنی داری داشتند. در پایان دوره (42 روزگی)، بر اساس میانگین وزن هر قفس، دو پرنده از هر قفس (8 پرنده از هر تیمار) انتخاب و جهت اندازه گیری وزن لاشه آماده طبخ، وزن روده ها و چربی حفره شکمی و نیز بررسی مورفولوژی بافت روده، کشتار شدند. قبل از کشتار، جهت اندازه گیری غلظت لیپیدها و پروتئین های سرم خون، از سیاهرگ بال خون گیری به عمل آمد. وزن لاشه آماده طبخ در تمام تیمارها مشابه بود. کمترین وزن نسبی روده مربوط به تیمار 2 بود (9/4 درصد) ولی با سایر تیمارها تفاوت معنی داری نشان نداد. چربی حفره شکمی در تیمارهای پنج (96/1) و هفت (05/2) کمترین بود که با تیمارهای یک و دو اختلاف معنی داری داشت. در دئودنوم، بیشترین ارتفاع پرز (1489) و کمترین عمق کریپت (205) مربوط به تیمار دو بود. کمترین نسبت ارتفاع پرز به عمق کریپت در تیمارهای چهار و هفت مشاهده شد که با سایر تیمارها تفاوت معنی داری داشتند. در ژژنوم، ارتفاع پرز، عمق کریپت و نسبت ارتفاع پرز به عمق کریپت در تمام تیمارها مشابه بود. همچنین، غلظت کلسترول، hdl و ldl سرم خون در تمام تیمارها مشابه بود. تیمار پنج (37/49 میلی گرم در دسی لیتر) دارای کمترین غلظت تری گلیسیرید در سرم خون بود و با سایر تیمارها به جز تیمارهای شش و هفت اختلاف معنی دار نشان داد. هیچ تفاوتی در غلظت پروتئین های سرم خون (شامل آلبومین ها و آلفا یک، آلفا دو، بتا و گاما گلبولین ها) در تیمارهای مختلف یافت نشد. جهت بررسی پاسخ ایمنی اولیه و ثانویه، در روزهای 21 و 35 دوره پرورش میزان یک میلی لیتر گلبول قرمز گوسفندی به دو جوجه از هر قفس تزریق شد و هفت روز پس از هر تزریق نمونه خون از سیاهرگ بال جمع آوری شد. جوجه های تیمار پنج بالاترین پاسخ ایمنی اولیه را در مقایسه با تیمارهای یک، دو، سه و چهار نشان دادند (014/0=p) ولی پاسخ ایمنی ثانویه تحت تاثیر هیچ یک از تیمارها قرار نگرفت.
محسن شرفی نفیسه نیلی
فرآیند انجماد اسپرم شامل در معرض قرار گرفتن ابتدایی اسپرم با مواد محافظ انجمادی، کاهش دما به زیر صفر درجه سانتی گراد، ذخیره، ذوب و سرانجام حذف ماده محافظ انجمادی و بازگشت به حالت طبیعی است. این تغییرات باعث آسیب های ساختاری و بیوشیمیایی به اسپرم می شود که می تواند زنده مانی و باروری اسپرم را تحت تاثیر قرار دهد . لذا استفاده از مواد محافظ انجمادی در محیط انجماد، ضروری ترین بخش درفرآیند انجماد اسپرم می باشد. اگرچه زرده تخم مرغ یکی از رایج ترین نگهدارنده های برون سلولی است که باعث حفاظت از اسپرم در طی فرآیند انجماد-ذوب می شود ولی در سالهای اخیر تلاشهایی به منظور جایگزین کردن آن با دیگر منابع گیاهی صورت گرفته است . این تلاشها به دلیل بروز مشکلاتی در زرده تخم مرغ از جمله عدم امکان استاندارد سازی و وجود آلودگی های میکروبی است که می تواند احتمال انتقال آلودگی های میکروبی را افزایش دهد. هدف ازاین مطالعه بررسی تاثیر محیط انجماد اسپرم با نگهدارنده های لسیتین سویا و زرده تخم مرغ بر عملکرد و توانایی لقاح اسپرم منجمد شده و تکوین رویان های آزمایشگاهی بعد از لقاح بود. محیط های گیاهی بر پایه 1 و 2 درصد لسیتین سویا همراه با سطوح 5 و 7 درصد گلیسرول و محیط های حیوانی بر پایه 15 و 20 درصد زرده تخم مرغ همراه با سطوح 5 و 7 درصد گلیسرول برای انجماد اسپرم قوچ مورد ارزیابی قرار گرفتند. نمونه سیمن در طول فصل جفتگیری و به صورت هفته ای دوبار از سه قوچ نژاد لری بختیاری جمع آوری و سپس به منظور انجماد با محیط های انجماد مورد نظر رقیق شدند. تحرک، زنده مانی وحالت آکروزمی به عنوان مهمترین پارامترهای اسپرم و میزان تسهیم، بلاستوسیست و شکوفایی روز هفتم جنینی به عنوان مهمترین پارامترهای توانایی لقاح و تکوین جنینی بعد از انجماد-ذوب مورد ارزیابی قرار گرفتند. تعداد 5 محیط در بخش محیط های انجماد گیاهی و 5 محیط در بخش محیط های انجماد حیوانی در یک طرح کاملا تصادفی با استفاده از نرم افزار آماری sas و رویه glm و در سطح معنی داری 5 درصد آنالیز شدند. اگرچه هیچ اختلاف معنی داری در حالت آکروزمی، میزان بلاستوسیست و شکوفایی رویان ها در هیچ کدام از محیط های گیاهی مشاهده نشد (0/05<p) ولی غلظت 1 درصد لسیتین سویا همراه با 7 درصد گلیسرول باعث افزایش معنی داری در تحرک، زنده مانی و میزان تسهیم رویان های آزمایشگاهی گردید (0/05>p . همچنین در محیط های حیوانی، اختلاف معنی داری در حالت آکروزمی، میزان بلاستوسیست و شکوفایی رویان ها مشاهده نشد (0/05<p) .ولی بیشترین میزان تحرک، زنده مانی و میزان تسهیم در محیط انجماد حاوی 20 درصد زرده تخم مرغ همراه با 7 درصد گلیسرول مشاهده شد که این اختلاف با سایر محیط های انجماد حیوانی معنی دار بود (0/05>p ). درمقایساتی که بین بهترین محیط های گیاهی و حیوانی صورت گرفت، هیچ اختلاف معنی داری بین این دو محیط مشاهده نشد (0/05<p). با توجه به معایب زرده تخم مرغ و تلاشها برای جایگزین کردن آن، به نظر می رسد که محیط انجماد بر پایه 1 درصد لسیتین سویا و 7 درصد گلیسرول جایگزین مناسبی برای محیط های بر پایه زرده تخم مرغ باشد.
محمد یحیایی حمیدرضا رحمانی
هدف از انجام مطالعه ی حاضر بررسی اثر بیان ژن tnfr-i بر روی مرگ سلول های گرانولوزای فولیکول های آنتروم دار و ارتباط آن با نرخ تخمک ریزی در گوسفند بود. برای این منظور یک نژاد با نرخ تخمک ریزی بالا ( شال ) و یک نژاد با نرخ تخمک ریزی پائین ( لری بختیاری )، از نقطه نظر بیان این ژن مورد مقایسه قرار گرفتند. وضعیت تغذیه ای میش ها کاملا مشابه بود و در طول آزمایش از هیچ روشی به منظور افزایش نرخ تخمک ریزی استفاده نشد. چرخه ی فحلی میش ها به روش سیدر گذاری (12 روزه) همزمان گردید. و سلول های گرانولوزای فولیکول های آنتروم دار به روش آسپیره کردن حداکثر 48 ساعت بعد از برداشتن سیدر، از فولیکول های آنتروم دار جدا گردید. کل محتوای rna سلولی با استفاده از کیت کیاژن استخراج و پس از سنتز cdna با کمک تکنیک semiquantitative rt-pcr تفاوت بیان ژن مذکور در دو نژاد مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بررسی نشان داد که این ژن فاقد هر گونه بیان در سطح سلولهای گرانولوزای فولیکولهای آنتروم دار در گوسفند است. این بررسی نشان داد tnfα نقش مهمی در تنظیم بقاء و مرگ سلولهای گرانولوزا بسته به نوع مرحله توسعه فولیکولی دارد. تفاوت نرخ آترزیای فولیکولهای آنتروم دار یکی از مکانیسمهای افزایش نرخ تخمک ریزی در اکثر گونههای پستانداران میباشد و فعال شدن گیرنده tnfr-i نیز یکی از مسیرهای تحلیل، فولیکولهای آنتروم دار است. از سوی دیگر نرخ بالای تخمک ریزی در نژاد شال مرتبط با ژنهای بزرگ اثر شناخته شده ( برولا، هانا، اینوردال، گالوی) نمی باشد. نتایج این تحقیق نشان داد گیرنده tnfr-i نمیتواند عامل اصلی تعیین کنندهی تفاوت نرخ تخمک ریزی در نژاد شال و لری بختیاری باشد.
مریم طالب زاده حمیدرضا رحمانی
به منظور بررسی اثرات تفاله گوجه فرنگی بر عملکرد، کیفیت تخم مرغ و مولفه های خونی مرغ های تخمگذار، آزمایشی با استفاده از 100 قطعه مرغ تخمگذار لگهورن سفید (سویه های- لاین) 40 هفته، بر پایه یک طرح کاملاً تصادفی، با 5 تیمار، 5 تکرار و 4 مشاهده به ازاء هر تیمار با استفاده از جیره های حاوی 0، 6، 9، 12 و 15 درصد تفاله گوجه فرنگی در مدت دو ماه به انجام رسید. استفاده از سطوح مختلف تفاله گوجه فرنگی در جیره، بر صفات عملکردی مرغ های تخمگذار (میانگین وزن تخم مرغ، میزان و بازده تولید تخم مرغ، مصرف خوراک و ضریب تبدیل) تأثیر معنی داری نداشت. استفاده از سطوح افزایشی تفاله گوجه فرنگی (سطوح 6، 9، 12 و 15 درصد) در جیره مرغ های تخمگذار تأثیر مثبتی بر رنگ زرده و بازار پسندی آن داشت و باعث بروز اختلاف معنی داری در دوره دوم آزمایش (44 هفتگی) شد. حضور تفاله گوجه فرنگی درجیره در مقایسه با عدم مصرف آن، در هر دو دوره آزمایش تأثیر معنی داری بر رنگ زرده داشت. مقایسه کنتراست (مقایسه جیره شاهد در برابر جیره های حاوی تفاله گوجه فرنگی) نشان از اثر معنی دار تفاله گوجه فرنگی(از سطح 6 تا 15 درصد در جیره) بر میزان تری گلیسیرید های زرده تخم مرغ در دوره دوم آزمایش داشت و کاهش معنی داری در میزان تری گلیسیرید های تخم مرغ مرغان تغذیه شده با تیمار های حاوی تفاله گوجه فرنگی در مقایسه با گروه شاهد مشاهده شد. استفاده از تفاله گوجه فرنگی در جیره بر میزان کلسترول تخم مرغ تأثیر معنی داری ایجاد نکرد. این سطوح استفاده از تفاله گوجه فرنگی بر دیگر مولفه های کیفی تخم مرغ (ضخامت و استحکام پوسته تخم مرغ، واحد هاو، وزن زرده و شاخص زرده) نیز بی تأثیر بود. از سوی دیگر، مقایسه تیمار ها و مقایسه کنتراست نشان داد که مصرف تفاله گوجه فرنگی باعث کاهش میزان کلسترول و تری گلیسیرید های خون مرغ های تخمگذار در دوره اول آزمایش گردید ولی استفاده از این میزان تفاله گوجه فرنگی، بر hdl سرم خون تأثیری نداشت. همچنین میزان ldl سرم خون مرغان جیره شاهد در مقایسه با آن هایی که جیره حاوی تفاله گوجه فرنگی دریافت نموده بودند در دوره دوم آزمایش کاهش معنی داری را نشان داد. در مجموع با توجه به نتایج به دست آمده از مولفه های مورد مطالعه، به نظر می رسد که استفاده از سطح 9 درصد تفاله گوجه فرنگی در جیره غذایی مرغ های تخمگذار می تواند مفید واقع شده و ضمن بهبود برخی از مولفه های خونی و کیفی تخم مرغ، بحث آلودگی های زیست محیطی با این ضایعات را به حداقل رساند. واژه های کلیدی: مرغ تخمگذار، تفاله گوجه فرنگی، عملکرد، کیفیت تخم مرغ، تری گلیسیرید و کلسترول
معصومه طایی تقی خیامیان
دربخش اول این پروژه تحقیقاتی اکسایش گلوتاتیون بر روی الکترود خمیرکربن- نانولوله توسط حد واسط همگن کلرپرومازین مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت. از تکنیک ولتامتری پالس تفاضلی، ولتامتری چرخه ای وکرونوآمپرومتری بعنوان تکنیک های شناسایی و اندازه گیری استفاده شد. مطالعات ولتامتری چرخه ای موید آن است که اگر چه گلوتاتیون پیک اکسایشی مشخصی در ناحیه روبش پتانسیل بین 0/0-0/1 ولت نسبت الکترود مرجع ag/agcl نشان نمی دهد، اما در حضور کلرپرومازین، متناظر با غلظت آن سیگنال اکسایشی کلرپرومازین افزایش می یابد. بنابراین این افزایش جریان متناسب با غلظت گلوتاتیون، مبنای اندازه گیری گلوتاتیون قرار گرفت. برای اندازه گیری گلوتاتیون، تعدادی از پارامترهای دستگاهی و غلظتی بهینه گردید (0/4= وغلظت 3-10×0/1 مولار کلرپرومازین) تحت شرایط بهینه منحنی تنظیم رسم گردید. جریان با غلظت در ناحیه خطی 3/0 تا 3/18 میکرو مولارخطی است و دارای حد تشخیص 16/0میکرومولار گلوتاتیون می باشد. انحراف استاندارد نسبی 5 بار اندازه گیری تکراری غلظت 5/1 میکرومولار 8/3 درصد بدست آمد. در قسمت دوم این پروژه تحقیقاتی از روش پلاروگرافی و تکنیک ولتامتری جذبی عاری سازی کاتدی برای اندازه گیری داروی انروفلوکساسین استفاده شد. در این روش از کاتیون (ii)cu به عنوان یک پروب برای تغلیظ انروفلوکساسین بر روی سطح الکترود جیوه استفاده شد. عواملی نظیر ph، غلظت (ii)cu، پتانسیل تغلیظ، زمان تغلیظ و سرعت روبش پتانسیل در این روش اندازه گیری مورد بررسی قرار گرفته است. پارامترهای مستقل(زمان تغلیظ و سرعت روبش پتانسیل) با روش یک متغیر در هر زمان و پارامترهای وابسته نظیر ph ، غلظت (ii)cu و پتانسیل تغلیظ به روش آماری بردار تکیه گاه بهینه شدند. پیک احیای کمپلکس واقع در پتانسیل 30/0- ولت نسبت به الکترود مرجع ag/agcl در شرایط بهینه متناسب با غلظت انروفلوکساسین در محدوده غلظتی 0/10-0/80 نانومولار خطی بود و حد تشخیص روش33/0 نانومولار برآورد شد. و در نهایت روش پیشنهادی برای اندازه گیری انروفلوکساسین در نمونه خون و داروهای دامی نتایج رضایت بخشی ارائه نمود. اصلاح سطوح الکترودکربن شیشه ای با ترکیباتی که رفتار الکتروشیمیایی برگشت پذیری دارند با استفاده از فرایند الکتروپلیمر شدن اساس ساخت الکترودهای اصلاح شده برای اندازه گیری همزمان اسکوربیک اسید، دوپامین یا ترکیب اپی نفرین و اوریک اسید را تشکیل می دهد. در این بخش مونومر های اریوکروم بلوسی، تیرن، سولفونازو(iii) و پارا- زایلنل بلو از طریق ولتامتری چرخه ای بر روی سطح الکترود شیشه ای لایه پلیمری تشکیل دادند. سپس رفتار الکتروشیمیایی این لایه پلیمری در بافرفسفات با ph بهینه بررسی شد. اثر تغییرات سرعت روبش بر جریان اکسایش این لایه های پلیمری و جریان آنالیت مورد مطالعه قرار گرفت. اصلاح الکترود شیشه ای با لایه پلیمری امکان اندازه گیری همزمان ترکیبات ذکر شده را تامین نموده است بگونه ای که افزایش یک گونه بر پیک اکسایش گونه های دیگر بی تاثیر باشد. روش پیشنهادی با موفقیت برای اندازه گیری همزمان این ترکیبات در نمونه های سنتزی و حقیقی بکار برده شد. در قسمت چهارم به ساخت حسگر dna خاص بیماری لوسمی لنفوسیت مزمن که یک نوع سرطان خون است پرداخته شده است. با استفاده از نانو ذرات طلا مستقر شده بر روی الکترود طلا و سپس استقرار تک رشته dna پروب، امکان اندازه گیری ژن pbgd باتکنیک امپدانس الکتروشیمیایی بوجود آمد. حسگر ساخته شده توانایی اندازه گیری کمی و کیفی این ژن را در محدوده غلظتی 7 -10×0/2 -12-10×0/7 مولار با معادله (14±)5247 logc +(00/3±)62/468=?ret دارا می باشد و حد تشخیص روش 12-10×0/1 مولار است. پایداری بالا و انتخابگری بسیار عالی و دقت خوب در حدود1/2% برای غلظت 11-10×1/1 مولار از ویژگی های منحصر به فرد این حسگر است. از حسگر dna برای آشکار سازی ژن یاد شده در نمونه خون انسان سالم استفاده شد. نتایج تجزیه ای عدم حضور این ژن را در نمونه های خون انسان سالم تصدیق نمود. این در حالی است که افزایش مقادیر ناچیز ازنمونه استاندارد ژن به نمونه های حقیقی باعث تغییر مشهود مقاومت انتقال بار شد. در پایان این پروژه تحقیقاتی از الکترود کربن شیشه ای اصلاح شده با نانو لوله های کربنی و تکنیک آماری ls-svm برای اندازه گیری همزمان انروفلوکساسین و سیپروفلوکساسین استفاده شد. اندازه گیری این دو گونه بر روی سطح الکترود برهنه جامد به علت مشکلات ناشی از همپوشانی پیک اکسایش و حساسیت کم میسر نیست. از این رو برای اندازه گیری همزمان این دو گونه برسطح الکترود اصلاح شده با نانولوله های کربنی، انروفلوکساسین مستقیما" با روش رگرسیون تک متغیره تعیین شده است در حالیکه غلظت سیپروفلوکساسین با روش چند متغیره ls-svm بدست آمد. حد تشخیص روش برای اندازه گیری انروفلوکساسین 5/0میکرومولار و برای سیپروفلوکساسین 9/0 میکرومولار محاسبه شد.
حمیدرضا رحمانی محمود یزدانی
هدف اصلی در این پژوهش، بررسی تأثیر انواع سنگدانه های سبک و معمولی به همراه مواد افزودنی مختلف برای دستیابی به بتنی با حداقل وزن مخصوص و پارامترهای مقاومتی مناسب می-باشد. بدین منظور در ابتدا خصوصیات فیزیکی و مکانیکی مصالح مورد نظر تعیین شده و در مراحل مختلف ساخت نمونه ها از آنها بطور متفاوت استفاده گردید. بعنوان مهمترین وجه تمایز این تحقیق با تحقیقات مشابه در ایران، می توان به استفاده از روش سیستماتیک طراحی آزمایشات با استفاده از روش تاگوچی اشاره نمود. در اینجا نحوه کار بدین صورت بود که در اولین مرحله برای شناخت اولیه تأثیر مصالح مختلف بر روی خواص بتن، نمونه هایی بصورت تصادفی (مانند روشهای متداول آزمایشگاهی) ساخته شده و با مشخص شدن نتایج این آزمایشات، این بار طرح اختلاط هایی بصورت سیستماتیک با استفاده از روش تاگوچی و به کمک نرم افزار minitab انجام گردید. آزمایشات سیستماتیک در سه مرحله انجام شد که در اولین مرحله، از آرایه l9 به منظور ساخت بتن سبک غیرسازه ای، در مرحله دوم از آرایه l16 به منظور ساخت بتن سبک سازه ای و در مرحله آخر نیز از آرایه l27به منظور ساخت بتن سبک سازه ای استفاده گردید. پس از تجزیه و تحلیل آزمایش های سیستماتیک با استفاده از نرم افزار مذکور، ترکیبات بهینه هر سری از این طراح ها تعیین شده و در نهایت به منظور بررسی صحت پیش بینی ترکیبات بهینه، نمونه های تأییدی برای مقایسه با نتایج حاصل از آنالیز تاگوچی ساخته شد و دقت تخمین این روش برای حالت بهینه مورد ارزیابی قرار گرفت. در پایان تحقیق، آزمایشات تکمیلی تعیین مدول الاستیسیته، مقاومت کششی، بار نقطه ی و دوام بر روی چندین طرح اختلاط برتر انجام شد تا مشخصات دقیق تری از خواص مهندسی این نوع از بتن ها بدست آید. کلمات کلیدی: سبکدانه ها، اسکریا، پومیس، زئولیت، تاگوچی، بتن سبک، نانوسیلس، میکروسیلیس، پوزولان.
ویدا رحمانی کیقباد شمس
بیماری دیابت قندی شایع ترین بیماری متابولیک در جهان است که عوارض آن تمام ارگان های بدن را درگیر می کند. دیابت ششمین علت مرگ و میر در دنیا شناخته شده است. تزریق روزانه چند دز انسولین برای بیماران دیابتی امری ضروری است. این کار علاوه بر این که عملی دشوار است، دردناک نیز می باشد و عوارض جانبی زیادی به همراه دارد. امروزه تحقیقات گسترده ای برای تهیه ی فرمولاسیونی خوراکی از انسولین که رهایش کنترل شده ای از آن را ایجاد کند، در حال انجام است. هدف از این پژوهش پوشش دهی انسولین با مخلوط پلیمرهای تخریب پذیر زیستی و تهیه ی نانو ذرات پلیمری حاوی انسولین با رهایش کنترل شده است. بدین منظور از ترکیب درصدهای مختلف از پلیمرهای pla، plga، pcl و یودراجت (نوع rs100) برای پوشش دهی انسولین با استفاده از روش امولسیون به دلیل سادگی روش، عدم نیاز به تجهیزات پرهزینه و مناسب بودن برای داروهای آبدوست نظیر انسولین، استفاده شد. در تصاویر afm می نیمم اندازه ی ذرات nm 300 و ماکسیمم اندازه ی ذرات nm 900 تعیین شد. درصد کپسوله شدن انسولین تابعی از ترکیب درصد مخلوط پلیمری نبود و به طور میانگین برای تمامی مخلوط های پلیمری مورد بررسی با حداکثر اختلاف 4/5% برابر 81 درصد بدست آمد. نتایج آزمایشات برون بدنی نشان داد پایاترین رفتار رهایش انسولین مربوط به ترکیب 45 درصد plga و 55 درصدpla بوده که پس از 1 روز انکوباسیون در بافر (4/7ph=) تنها 3/16% از کل انسولین خود را رها نموده بود. در این ترکیب درصد لایه ی آب گریز پلیمر pla دیواره ی بیرونی نانو ذره را تشکیل داده و همانند یک سد در برابر نفوذ آب عمل می کند. در نتیجه با افزایش درصد pla در فرمولاسیون، سرعت آزادسازی انسولین کاهش یافت. در مورد فرمولاسیون های دوتایی pcl و یودراجت، به دلیل کمتر بودن وزن مولکولی یودراجت نسبت به pcl و در نتیجه نفوذ راحت تر انسولین در آن، میزان رهایش انسولین با افزایش میزان یودراجت افزایش یافت. تصاویر afm نشان داد اندازه ی نانو ذرات تشکیل شده از مخلوط سه تایی پلیمرها، کوچکتر از اندازه ی نانو ذرات تشکیل شده از مخلوط دوتایی آنها بود. با کوچکتر شدن ذرات، نسبت سطح به حجم افزایش یافته و سطح بیشتری برای نفوذ در اختیار مولکول های انسولین قرار دارد، در نتیجه سرعت رهایش انسولین از مخلوط های سه تایی بیشتر از مخلوط های دوتایی بود. میزان رهایش انسولین از پوشش های پلیمری مخلوط های سه تایی و چهارتایی پلیمرها، از ترکیب درصد بهینه ی pla 55%-plga 45% بیشتر بود. دلیل این امر را می توان به افزایش تعداد و تنوع شاخه های پلیمری و در نتیجه کاهش تراکم پوشش پلیمری نسبت داد که منجر به افزایش سرعت نفوذ انسولین در پوشش پلیمری می شود. با برازش داده های رهایش انسولین در محیط برون بدنی با مدل هیگوچی و نفوذ، نشان داده شد که داده ها با مدل هیگوچی تطابق نسبتاً خوب، با میانگین r2 برابر 887/0 و با مدل نفوذ تطابق بسیار بهتری با میانگین r2 برابر 941/0 داشتند. هم چنین نتیجه ی مطالعات درون بدنی، کنترل میزان گلوکز خون موش های صحرایی دیابتیک در محدوده ی طبیعی به مدت بیش از یک هفته، پس از مصرف یک دز دارو با پوشش پلیمری 45 درصد plga و 55 درصدpla بود.
نجمه مجیدی بهزاد رضایی
در قسمت اول، امکان استفاده از نانولوله های کربنی برای انتقال داروی ضد سرطان آرتمیزینین مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور، ابتدا با استفاده از روش ولتامتری چرخه ای بر روی الکترود کربن شیشه ی اصلاح شده با نانولوله های کربنی، یک منحنی تنظیم برای اندازه گیری آرتمیزینین در ناحیه ی غلظتی 7-10*0/3 تا 5-10 *0/1 مولار به دست آمد. سپس با استفاده از این منحنی تنظیم مقدار آرتمیزینین جذب شده بر روی سطح نانولوله های کربنی قابل حل در آب محاسبه گردید. در مرحله ی بعد از این بخش از تحقیق، اثر سرطان زدایی آرتمیزینین جذب شده بر روی نانولوله های کربنی در مقایسه با آرتمیزینین بدون حضور نانولوله های کربنی بررسی شد. نتایج نشان دادند که نانولوله های کربنی حامل آرتمیزینین در مدت زمان کوتاهتری نسبت به آرتمیزینین (به تنهایی) و با دوز کمتری از دارو منجر به مرگ سلولهای سرطانی می گردند. در ادامه ی این بخش، برهم کنش احتمالی بین داروی آرتمیزینین و dnaی دورشته ای مورد بررسی قرار گرفت و نتایج نشان دادندکه آرتمیزینین با نسبت 1:1 و ثابت اتصال m-1 104*02/1 و با مکانیسم محتمل گیرافتادن درون دورشته ی dnaبه این ترکیب متصل می گردد. در قسمت دوم از تحقیق، یک روش امپدانس سنجی برای اندازه گیری هورمون های رشد و فاکتور رشد مشابه با انسولین با استفاده از الکترود طلای اصلاح شده با نانوذرات طلا پیشنهاد شد. ازآنجایی که برهم کنش بین آنتی بادی منوکلونال و آنتی ژن مربوطه اختصاصی می باشد بنابراین برای افزایش حساسیت و انتخاب پذیری روش اندازه گیری، از آنتی بادی تثبیت شده بر روی سطح نانوذرات طلا استفاده گردید. ناحیه ی خطی، حد تشخیص و میزان تمایل آنتی بادی برای اتصال به آنتی ژن در اندازه گیری هورمون رشد انسانی به ترتیب 0/3 تا 0/100 پیکوگرم بر میلی لیتر، 64/0 پیکوگرم بر میلی لیتر، 1011*1/4 لیتر بر مول می باشد. با استفاده از حسگر ایمنی پیشنهادی ناحیه ی خطی و حد تشخیص برای اندازه گیری فاکتور رشد مشابه با انسولین به ترتیب 0/1 تا 0/180 پیکوگرم بر میلی لیتر، 15/0 پیکوگرم بر میلی لیتر گزارش شدند. آنتی بادی ویژه ی فاکتور رشد با ثابت اتصال 1011*17/9 به آن متصل می گردد. در بخش سوم از این تحقیق، یک روش اسپکتروفتومتری براساس وجود برهمکنش بین آلیزارین زرد gg و ایزوکسیکام برای اندازه گیری داروی ایزوکسیکام پیشنهاد شد. استخراج و پیش تغلیظ دارو با استفاده از پلیمرهای دارای قالب مولکولی به منظور افزایش حساسیت و انتخاب پذیری سیستم اندازه گیری انجام گرفت. با استفاده از پیش تغلیظ دارو، مقدار حدتشخیص به 0/1 نانوگرم برمیلی لیتر کاهش می یابد. دربخش چهارم، برای بررسی کاربرد پلیمرهای دارای قالب مولکولی در افزایش انتخاب پذیری و حساسیت حسگرهای الکتروشیمیایی، روش ولتامتری موج مربعی برای اندازه گیری داروی ضد سرطان روتین با استفاده از الکترود خمیر کربنی اصلاح شده با نانولوله های کربنی و پلیمرهای دارای قالب مولکولی مورد استفاده قرار گرفت. اندازه گیری روتین در سه ناحیه ی خطی از 08/0 تا 4/1 میکرومولار (9917/0=2r)، 0/2 تا 0/50 میکرومولار (9962/0=2r) و 0/50 تا 0/160 میکرومولار (9988/0=2r) با حد تشخیص برابر با 05/0 میکرومولار توسط حسگر پیشنهادی، امکان پذیرمی باشد.
غلامرضا شادنوش حمیدرضا رحمانی
خلاصه اثر محدودیت خوراک و رشد جبرانی بر عملکرد رشد و پروار، خوراک مصرفی، توسعه اندا م های داخلی، تحلیل هزینه- فایده، تعیین ترکیب فیزیکی و شیمیایی لاشه، درصد اسیدهای چرب کل لاشه و ماهیچه راسته و غلظت سرمی هورمون igf-i در تعداد 48 رأس و پلی مورفیسم ژن igf-i در 60 راس بره نر لری بختیاری بعد از شیرگیری مطالعه شد. دوره ی محدودیت خوراک با دو تیمار شاهد و محدودیت خوراک و دوره ی رشد جبرانی با سه تیمار شاهد، جبرانی 1و2 انجام شد. در دوره ی محدودیت خوراک و رشد جبرانی تیمار شاهد با جیره رشد و پروار و تیمارهای محدودیت خوراک، جبرانی 1و2 به ترتیب باجیره نگهداری، رشد وپروار و20 درصد بالاتر تغذیه شدند. در پایان هر دوره از هر تیمار 6 رأس کشتار گردید. نتایج نشان داد که در دوره ی محدودیت خوراک افزایش وزن روزانه، وزن کبد و کلیه ها در گروه شاهد بیشتر از گروه محدودیت خوراک بود (05/0>p). میانگین درصدگوشت و استخوان درتیمار محدودیت خوراک و در صد ماده خشک و چربی خام در گروه شاهد بالاتر بود (05/0>p). در این دوره در صد اسیدهای چرب غیر اشباع لینولنیک و لینولئیک و کل اسیدهای چرب غیر اشباع با چند باند دوگانه (pufa ) ونسبت pufa به اسید های چرب اشباع ( sfa ) در کل لاشه و در صد اسید لینولنیک و لینولئیک ماهیچه راسته در تیمار محدودیت خوراک بالاتر از تیمار شاهد بود(05/0>p). در دوره تغذیه جبرانی گروه های جبرانی با سابقه محدودیت خوراک، ضریب تبدیل غذایی کمتری از گروه شاهد داشتند(05/0>p)، درحالی که افزایش وزن روزانه و میزان ماده خشک مصرفی (گرم به ازای هر کیلو گرم وزن متابولیکی در روز) بین گروه ها مشابه بود. در این رابطه بیشترین بازده اقتصادی تولید و حداقل هزینه هر واحد تولید به ترتیب در گروه جبرانی 1و2 مشاهده گردید(05/0>p). میانگین درصد استخوان درگروه جبرانی 2و درصد چربی زیرجلدی گروه شاهد بالا تر از سایرگروه ها بود (05/0>p)، اما پروتئین خام و خاکستر لاشه ها در گروه شاهد پائین تر از گروه های جبرانی 1و2بود (01/0>p). در این دوره در صد پالمتیک اسید وکل اسیدهای چرب اشباع لاشه تیمار جبرانی 2پایین تر از تیمار شاهد بود (05/0>p)، اما در ماهیچه راسته تفاوت معنی داری برای هیچ کدام از اسیدهای چرب بین تیمار شاهد و جبرانی مشاهده نشد. تعیین چند شکلی موجود در ژن عامل igf-i با روش pcr-rflp نشان دادکه گوسفندان لری بختیاری برای این ژن دارای ژنوتیپ یکسان بوده و پلی مورفیسمی در بین آن ها وجود ندارد یا این که احتمالاً پرایمر استفاده شده در این آزمایش برای مطالعه پلی مورفیسم ژن igf-i در این گوسفندان مناسب نیست و بایستی پرایمر های دیگر طراحی نمود. نتایج بررسی غلظت igf-i خون این گوسفندان نشان داد که با ادامه رشد حیوانات با تغذیه جبرانی در دوره رشد جبرانی میانگین غلظت igf-i خون آن ها افزایش یافته و روند افزایشی را نشان می دهد به طوری که میانگین غلظت آن در حیوانات گروه جبرانی بالاتر بود. کلمات کلیدی: 1- محدودیت خوراک2- رشد جبرانی 3- عملکرد پروار4- خصوصیات لاشه 5- غلظت و پلی مورفیسم igf-i 6- بره لری بختیاری.
وجیهه نیکوفرد امیرحسین مهدوی
مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات سطوح مختلف متیونین و تعادل الکترولیتی جیره و نیز اثرات متقابل این دو فاکتور بر صفات عملکردی و پاسخ های سیستم ایمنی در جوجه های گوشتی به انجام رسید. در این مطالعه از تعداد 360 قطعه جوجه نر گوشتی سویه راس 308 از سن یک روزگی استفاده شد، که برای هر تیمار آزمایشی 4 تکرار و 10 قطعه جوجه به ازاء هر تکرار در نظر گرفته شد. تیمارهای غذایی در قالب یک آزمایش فاکتوریل 3*3 بر پایه یک طرح کاملاً تصادفی شامل 3 سطح متیونین (100، 110 و 120% توصیه های کمیته ملی تحقیقات) و 3 سطح تعادل الکترولیتی جیره (150، 250 و 350 میلی اکی والان در کیلو گرم) در طی دو مرحله آغازین (21-1 روزگی) و رشد (42-22 روزگی) مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که استفاده از سطوح متیونین سبب بروز تفاوت های معنی دار (05/0p< ) بر میانگین مصرف خوراک در کل دوره شد، اگرچه استفاده از سطوح تعادل الکترولیتی تفاوت های معنی داری (001/0p< ) را بر میانگین مصرف خوراک روزانه، میانگین افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذایی در طی دوره رشد و کل دوره ایجاد نمود. اثرات متقابل این دو فاکتور نیز بر میانگین مصرف خوراک روزانه کل دوره و ضریب تبدیل غذایی دوره رشد اثرات معنی داری (05/0p< ) را نشان داد. در این پژوهش استفاده از سطوح متیونین تأثیر معنی داری (01/0p< ) بر میزان آلبومین، گلبولین ها و نسبت آلبومین به کل گلبولین سرم داشت، در حالی که سطوح تعادل الکترولیتی و اثرات متقابل این دو فاکتور نتوانست سبب بروز تفاوت معنی دار گردد. هم چنین نتایج این مطالعه نشان داد که استفاده از سطوح تعادل الکترولیتی تفاوت معنی داری (01/0p< ) را بر ارتفاع پرز ایجاد نموده ولی بر عمق کریپت و نسبت ارتفاع پرز به عمق کریپت تأثیری به همراه نداشت، در حالی که استفاده از سطوح متیونین و نیز اثرات متقابل این دو فاکتور هیچ گونه اثر معنی داری بر صفات مربوط به بافت شناسی روده ایجاد نکرد. علاوه بر این یافته های این تحقیق نشان داد که استفاده از سطوح متیونین، تعادل الکترولیتی و نیز اثرات متقابل این دو فاکتور بر تیتر آنتی بادی علیه srbc اثرات معنی داری در پی نداشت. هم چنین سطوح متیونین، تعادل الکترولیتی و نیز اثرات متقابل این دو فاکتور سبب بروز تفاوت های معنی دار بر شمارش تفکیکی لوکوسیت های خونی نگردید. یافته های این مطالعه نشان داد که استفاده از سطوح متیونین سبب بروز تفاوت معنی دار بر وزن نسبی (طحال، بورس و چربی محوطه شکمی) نشد، در حالی که اثر معنی دار (05/0p< ) بر وزن نسبی پانکراس و تأثیر معنی داری (001/0p< ) بر وزن نسبی کل روده داشت. اگرچه به لحاظ آماری با استفاده از سطوح متیونین تفاوتی بر وزن نسبی چربی محوطه شکمی مشاهده نشد، به لحاظ عددی با افزایش سطح متیونین میزان چربی محوطه شکمی کاهش یافت. هم چنین استفاده از سطوح تعادل الکترولیتی تفاوت های معنی دار (001/0p< ) را بر وزن نسبی چربی محوطه شکمی ایجاد کرد، اما اثرات متقابل این دو فاکتور هیچ-گونه تأثیر معنی داری بر صفات تجزیه لاشه نشان نداد.
ندا جعفرپور محمد خوروش
این مطالعه به بررسی پاسخ های عملکردی مربوط به رشد گوسفندهای نژاد نائینی نسبت به استفاده از سطوح مختلف مکمل روی-متیونین می پردازد. این آزمایش در طی چند مرحله صورت گرفت. بررسی نحوه ی اثرگذاری این مکمل بر هورمون های رشد، igf-i، انسولین، تستوسترون و همچنین vfa از طریق تزریق مستقیم در داخل دئودنوم به روش کانول گذاری دئودنوم به دلیل مشکلات مربوط به عدم دسترسی به لوازم و مکان مناسب برای اجرای این بخش امکانپذیر نگردید. تأثیر گذاری سطوح مختلف مکمل روی-متیونین بر فراسنجه های خونی gh، igf-i، انسولین، تستوسترون، کورتیزول و vfa از طریق استفاده به صورت خوراکی بر روی 16 رأس میش بالغ (حدود 2-2/5 ساله) در قالب طرح کاملاً تصادفی با 4 تیمار و 4 تکرار در هر تیمار اجرا شد. تیمارها به صورت گروه شاهد، گروه دریافت کننده ی 4/0 گرم مکمل روی-متیونین ، گروه دریافت کننده ی8/0 گرم مکمل روی-متیونین و گروه دریافت کننده ی 2/1 گرم مکمل روی-متیونین بودند. نتایج بدست آمده از این بخش اثرگذار بودن سطوح 8/0 و به ویژه 2/1 گرم مکمل روی-متیونین را بر کاهش gh و افزایش igf-i و تستوسترون سرم خون میش ها نشان داد در صورتیکه میزان هورمون های انسولین و کورتیزول و همچنین vfa، هیچ تفاوت معنی داری را در بین گروه های تیماری نشان ندادند.جهت بررسی نقش مکمل روی-متیونین بر سیستم رشد از طریق تأثیر بر روند تکامل دستگاه کوارش در سنین ابتدایی و دوران ازشیرگیری و عادت پذیری به جیره ی خشک، آزمایشی روی 16 رأس بره ی نر نژاد نا ئینی طراحی شد. این بخش در قالب طرح کاملاً تصادفی ، با 4 تیمار و 4 تکرار در هر تیمار اجرا شد. تیمارها به صورت گروه شاهد، گروه دریافت کننده ی 4/0 گرو مکمل روی-متیونین ، گروه دریافت کننده ی 8/0 گرو مکمل روی-متیونین و گروه دریافت کننده ی 2/1گرو مکمل روی-متیونین بودند. بره ها بر اساس تاریخ تولد از 31 روزگی وارد طرح شدند و پس از گذراندن دوران دوهفته ای عادت پذیری و ازشیرگیری، از سن 45 روزگی روزانه میزان مشخص شده از این مکمل را به صورت مخلوط با شیر خشک دریافت کردند. میزان افزایش وزن بره ها در طول یک ماه به شدت تحت تأثیر استفاده از این مکمل قرار گرفت. پس از 1 ماه 3 تکرار از هر تیمارکشتار گردید و از بافت های روده، شکمبه و کبد نمونه گیری انجام شد. بررسی نمونه های بافتی اخذ شده نشان دادند که استفاده از سطوح 8/0 و 2/1 گرم از مکمل روی-متیونین اثر معنی داری را بر رشد و توسعه ی بافت روده از نظر ارتفاع پرز و عمق کریپت دارد. همچنین بافت کبد از نظر میزان ذخیره ی گلیکوژن به طور معنی داری تحت تأثیر سطوح 8/0 و به ویژه 2/1 گرم از این مکمل قرار گرفت. به طور کلی نتایج حاصل از بخش های مختلف این آزمایش نشان داد که استفاده از عنصر روی بیشتر از میزان توصیه شده در nrc از سنین ابتدایی می تواند به شکل موثری بر سیستم رشد از طریق تأثیر بر فاکتورهای خونی دخیل در رشد و همچنین بهبود روند تکامل و عملکرد دستگاه گوارش تأثیرگذار باشد.
سید مهدی قریشی مسعود علیخانی
هدف از این آزمایش بکارگیری پیوگلیتازون – از خانوادهی تیازولیدیندایونها که به عنوان ترکیبات حساس کنندهی انسولین و داروی درمان کنندهی دیابت نوع 2 انسان شناخته میشوند –به صورت خوراکی در جیرهی نشخوارکنندگان و بررسی اثرات آن بر برخی فراسنجههای خونی و مصرف خوراک در گاو شیری میباشد. در آزمایش نخست، تلاشهایی برای جایگزین کردن روش ولتامتری به جای روش hplc، که تنها روش اندازهگیری پیوگلیتازون است، انجام شد ولی دستآوردی نداشت. در آزمایش دوم گوارش پذیری آزمایشگاهی پیوگلیتازون با روش تیلی و تری، و اثر پیوگلیتازون بر گوارش خوراکها با بکارگیری دستگاه همانندساز شکمبه (انکوباتو دیزی2 آنکوم) بررسی شد و نیایج نشان داد که میزان ناپدید شدن 100 و 200 میلیگرم پیوگلیتازون پس از 48 ساعت معنیدار نبود (05/0p>). فزون بر این، پیوگلیتازون اثر منفی بر گوارش پذیری یونجه، کنسانتره، سیلاژ ذرت و tmr، پس از 24 و 48 ساعت، نداشت(05/0p>). نتایج آزمایش گوارشپذیری آزمایشگاهی نشان دادکه نیازی به پروتکت کردن پیوگلیتازون نیست، از این رو آزمایش پروتکت کردن پیوگلیتازون که از پیش، در نظر گرفته شده بود انجام نشد. از آن جا که احتمال تغییر ساختار پیوگلیتازون در شکمبه وجود دارد، برای اطمینان از ورود پیوگلیتازون به خون و نیز تعیین دوز مناسب پیوگلیتازون، آزمایش اندازهگیری زیست فراهمی پیوگلیتازون در گوسفند، به عنوان یک مدل نشخوارکننده، با 5 راس گوسفند نر نژاد نایینی با وزن و سن نزدیک به هم انجام شد. پس از تزریق پیوگلیتازون (10 میلیگرم در هر کیلوگرم وزن زنده)، خونگیری در زمانهای صفر، 5، 15، و 30 دقیقه، 1، 5/1، 2، 4، 6، 8، 12، 18، 24، و 48 ساعت پس از تزریق انجام شد. پس از یک دورهی استراخت 8 هفتهای، به گوسفندها پیوگلیتازون خوراکی (10 میلیگرم در هر کیلوگرم وزن زنده) خوارنده شد و خونگیری در زمانهای صفر، 30، و 45، دقیقه، 1، 5/1، 2، 4، 6، 8، 12، 18، 24، و 48 ساعت پس از دادن پیوگلیتازون، انجام شد. غلظت پیوگلیتازون خون با روش hplc اندازهگیری و دادهها با نرمافزار winnonlin آنالیز شدکه برپایهی آن، بهترین مدل برای دادههای تزریقی و خوراکی به ترتیب مدل دوکمپارتمنتی و نان کمپارتمنتال در نظر گرفته شد. زیستفراهمی پیوگلیتازون در گوسفند نزدیک 62 درصد و نیمه عمر آن، در روش تزریقی و خوراکی به ترتیب، 88/0 ± 04/4 و 21/0 ± 42/4 بود. در روش خوراکی، پیوگلیتازون پس از 4/6 ساعت (tmax)، به بیشترین غلظت (cmax) خود در خون (3/1 ± 2/10 میکروگرم در میلیلیتر) رسید. با توجه به اینکه آزمایشهای پیشین با هدف فراهم آوردن امکان بکارکیری خوراکی پیوگلیتازون در گوسفند و گاو انجام شده بود، در آزمایش پایانی، اثر پیوگلیتازون خوراکی در گاوهای دورهی انتقال بررسی شد ولی برای اطمینان از ورود پیوگلیتازون در خون گاو، پیش از انجام آزمایش پایانی، آزمایش دیگری با سه راس گاو شیری خشک ناآبستن، درست همانند مرحلهی خوراکی آزمایش زیستفراهمی گوسفند، برای شناسایی پیوگلیتازون در خون گاو انجام شد. خونگیری در زمانهای صفر، 1، 2، 4، 6، 12، 24، و 48 ساعت پس از خوراندن پیوگلیتازون (10 میلیگرم در هر کیلوگرم وزن بدن) به گاوها، انجام و پیوگلیتازون، تنها در خون گاوها با روش hplc شناسایی شد. پس از شناسایی پیوگلیتازون در خون گاو، آزمایشی با 16 راس گاو، برای بررسی اثر پیوگلیتازون خوراکی بر مصرف خوراک، برخی از فراسنجههای خونی و تولید وترکیب شیر در دورهی انتقال طرح ریزی شد که با توجه به این که خوارندن پیوگلیتازون از 3 هفته پیش از زایش منجر به زایش زود هنگام در گاوها شد، پیوگلیتازون (4 میلیگرم در هر کیلوگرم وزن زنده) از روز 10 پیش از زایش تا 20 روز پس از زایش، به صورت سرک به گاوها داده شد. نتایج این آزمایش نشان داد که خوراکدهی پیوگلیتازون، مصرف مادهی خشک را در پیرامون زایش (5 روز پیش از زایش تا 5 روز پس از زایش) افزایش داد (05/0p<) ولی تاثیری بر کاهش وزن، bcs و بالانس منفی انرژی نداشت. تولید شیر تحت تاثیر تیمار قرار نگرفت ولی شیر تصحیح شدهی 4 درصد چربی (05/0p=)، تولید و درصد چربی شیر، و کل مواد جامد (05/0p<) در گروه تیمار بیشتر از شاهد بود. غلظت nefa خون در گاوهایی که پیوگلیتازون دریافت کردند، در پیرامون زایش (5- تا 5+ نسبت به زایش) تمایل به کاهش (05/0p=) داشت ولی پس از زایش کمتر از گروه شاهد بود (05/0p<). نسبت nefa به کلسترول در گروه تیمار کمتر از گروه شاهد بود (05/0p=) و دیگر فراسنجههای خونی (انسولین، گلوکز، تریگلیسیرید، کلسترول و bhba) تحت تاثیر تیمار قرار نگرفتند. خوراک دهی پیوگلیتازون در گاو، تاثیری بر وزن بدن گوسالهها و طول دورهی آبستنی نداشت و تنها، تریگلیسرید خون گوسالههای گروه تیمار در روز زایش، کمتر از گروه شاهد بود (05/0p<). تفاوت معنیداری میان غلظت آنزیمهای جگری alt و ast، که شناساگر سلامتی جگر هستند، در خون گاوها و گوسالهها گروه شاهد و تیمار دیده نشد. نتایج این پژوهش نشان داد که پیوگلیتازن را میتوان به صورت خوراکی در جیرهی نشخوارکنندگان به کار برد و خوراکدهی پیوگلیتازون در اواخر آبستنی و اوایل زایش میتواند بر مصرف خوراک و کاهش nefa تاثیر مثبت بگذارد.
سیمین خورسندی محمد خوروش
در این آزمایش تاثیر مصرف برخی مکمل های معدنی- ویتامینی در دوره انتقال گاوهای شیری در فصل تابستان بررسی شد. برای این منظور از 100 راس گاو هلشتاین پرتولید چند شکم زایش در چهار گروه آزمایشی 25 راسی استفاده شد. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: 1- گروه کنترل، 2- گروه دریافت کننده مکمل تزریقی، 3- گروه دریافت کننده بلوس خوراکی و 4- گروه دریافت کننده مکمل تزریقی به همراه بلوس خوراکی. مکمل تزریقی حاوی سلنیوم - ویتامین e و بلوس خوراکی حاوی عناصر مس، کبالت، سلنیوم، منگنز، ید، روی و ویتامین های a، d3 و e بود. مکمل ها از 21 روز قبل از زایش مورد استفاده قرار گرفتند. برای تغذیه ی گاوها از جیره های کاملا مخلوط شده که بر اساس پیشنهادات nrc 2001 تنظیم شده بود استفاده شد. نمونه گیری آغوز از اولین دوشش پس از زایش انجام شد و پس از آن نمونه های شیر به صورت هفتگی و از 3 نوبت شیردوشی روزانه تهیه شد. مقدار تولید شیر گاوها نیز به صورت هفتگی و در 3 نوبت شیردوشی(صبح، ظهر و شب) از سه روز پس از زایش تا هفته نهم شیردهی ثبت شد. اولین خونگیری از گاوها در زمان ورود آنها به طرح انجام شد و پس از آن در زمان زایش، یک ماه پس از زایش و دو ماه پس از زایش نمونه های خون جمع آوری شدند. داده های مربوط به فراسنجه های تولید مثلی گاوها شامل فاصله زایش تا اولین تلقیح، روزهای باز، تعداد تلقیح به ازای هر آبستنی و درصد آبستنی به ازای اولین تلقیح ثبت شد. نتایج نشان داد که مصرف بلوس خوراکی تولید شیر روزانه را به طور معنی داری (05/0p<) افزایش داد. مقدار پروتئین شیر (کیلوگرم در روز) در گروه دریافت کننده مکمل تزریقی به همراه بلوس خوراکی بیشترین بود (05/0p<). درصد مواد جامد بدون چربی شیر تحت تاثیر مکمل های معدنی- ویتامینی قرار گرفت و بطور معنی داری (05/0p<) از گروه کنترل بیشتر بود. در مقایسه با گروه کنترل، مصرف بلوس خوراکی شمار سلول های بدنی شیر را کاهش داد (05/0p<). مصرف مکمل تنها بر درصد چربی آغوز تاثیر داشت (05/0p<) و دیگر ترکیبات آغوز تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. ایمینوگلوبولین g در گروه های دریافت کننده بلوس خوراکی تا حدودی افزایش یافت، اما تفاوت مشاهده شده معنی دار نبود. مصرف مکمل تزریقی به همراه بلوس خوراکی غلظت بتاهیدروکسی بوتیرات را در زمان زایش به طور معنی داری (05/0p<)کاهش داد. همچنین مصرف مکمل تزریقی به همراه بلوس خوراکی در مرحله پس از زایش غلظت اسیدهای چرب آزاد خون را به طور معنی داری (05/0p<) کاهش داد. مصرف مکمل های تزریقی و (یا) بلوس خوراکی بر غلظت هورمون های t3 و t4تاثیر معنی داری نداشت. میزان کل پروتئین خون در زمان زایش در گروه های دریافت کننده بلوس خوراکی به طور معنی داری (05/0p<) افزایش یافت. مصرف مکمل تزریقی به همراه بلوس خوراکی غلظت تری گلیسیرید خون را در فاصله یک ماه پس زایش به طور معنی داری (05/0p<) افزایش داد. غلظت نیتروژن اوره ای خون گاوهای دریافت کننده تیمارهای مختلف در هیچ یک از زمان های نمونه گیری تفاوت معنی داری نداشت. فاصله زایش تا اولین تلقیح تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت، اما تعداد روزهای باز برای گروه دریافت کننده بلوس خوراکی به طور معنی داری (05/0p<) از دیگر گروه ها کمتر بود. تعداد تلقیح به ازای آبستنی تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. گرچه نرخ گیرایی در اولین سرویس در گروه دریافت کننده بلوس خوراکی بیشترین بود، اما این صفت تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. بالاترین درصد آبستنی تجمعی و درصد آبستنی در هر سرویس مربوط به گروه های دریافت کننده بلوس خوراکی بود (05/0p<). بطوریکه در اولین و دومین سرویس درصد آبستنی در گروه دریافت کننده بلوس خوراکی و در سایر سرویس ها در گروه دریافت کننده مکمل تزریقی به همراه بلوس خوراکی بیشترین بود. به طور کلی نتایج این مطالعه نشان دادکه استفاده از مکمل های معدنی - ویتامینی به فرم بلوس خوراکی به همراه مکمل تزریقی ویتامین e- سلنیوم یا بدون آن، آثار مثبتی بر کمیت و کیفیت تولید شیر، برخی ترکیبات آغوز، کاهش بالانس منفی انرژی، برخی از متابولیت های خون و فراسنجه های تولید مثل گاوها داشت.
مهسا یزدانی اردستانی نصراله محبوبی صوفیانی
انگل لیگولا اینتستینالیس (ligula intestinalis) از انگل هایی است که در محوطه شکمی ماهیان زیست می کند و موجب بروز آثار سوء در بدن میزبان می گردد که تحت عنوان بیماری لیگولوزیس نامیده می شود. این بیماری یکی از شایعترین بیماری های ماهیان آب شیرین به ویژه ماهیان دریاچه ها و مخازن آبی در اکثر نقاط دنیا محسوب می شود. در مطالعه حاضر شیوع انگل لیگولا در عروس ماهی زاینده رود petroleuciscus esfahani، از ماهیان بومی رودخانه زاینده رود و تأثیر آن روی برخی از پارامترهای رشد و تولید مثل این گونه مورد بررسی قرار گرفته است. بدین منظور نمونه برداری از دو ایستگاه، یکی در نزدیکی خروجی تصفیه خانه فاضلاب ذوب آهن به عنوان ایستگاه آلوده به انگل لیگولا و دیگری در نزدیکی پل صفائیه مابین زرین شهر و مبارکه به عنوان ایستگاه شاهد، انجام شد. نمونه برداری در سه مرحله، یکی پیش از فصل تخم ریزی در اسفند ماه سال 90 و دو بار در فصل تخم ریزی، در ماه های فروردین و اردیبهشت سال 91 از ایستگاه های ذکر شده انجام شد و طی این سه مرحله در مجموع 290 قطعه عروس ماهی زاینده رود صید و مورد بررسی قرار گرفت. از بین 175 ماهی صید شده از ایستگاه آلوده در مجموع 59 ماهی دارای پلروسرکوئید انگل لیگولا اینتستینالیس بودند و درصد شیوع 71/33 % محاسبه شد. مقایسات بین ماهیان آلوده به انگل لیگولا با ماهیان سالم ایستگاه آلوده و پس از آن با ماهیان ایستگاه شاهد به منظور مشاهده اثر احتمالی سایر عوامل اکولوژیکی بر پارامترهای مورد نظر انجام شد. وزن متوسط ماهیان ایستگاه شاهد اختلاف معنی داری را با ماهیان ایستگاه آلوده داشت که احتمالاً می تواند به علت تأثیر سایر عوامل اکولوژیکی از جمله آلودگی های محیطی روی وزن ماهیان در ایستگاه آلوده، به دلیل نزدیکی به تصفیه خانه کارخانه ذوب آهن و خروجی آن باشد. نتایج نشان داد gsi، hsi و گلیکوژن کبدی به دلیل وجود انگل لیگولا در ماهیان آلوده کاهش یافته اند. کاهش هماوری در ماهیان آلوده به دلیل وجود انگل لیگولا و آلودگی های محیطی احتمالی می تواند جهت توضیح کاهش معنی دار هماوری در ماهیان آلوده نسبت به ماهیان ایستگاه شاهد، بیان شود. در بعضی بخش های بافت کبد ماهیان آلوده خونریزی و حضور گلبول های سفید و در بافت گناد ماهیان ماده تغییر شکل، بد شکلی و آتروفی تخمک ها به علت فشار فیزیکی ناشی از وجود انگل مشاهده گردید. ضریب چاقی تحت تأثیر انگل نیز تغییر نکرده بود. با توجه به نتایج به دست آمده، وجود انگل لیگولا می تواند بر پارامترهای تولیدمثلی عروس ماهی زاینده رود تأثیر منفی گذاشته و با توقف عملکردهای تولیدمثلی تهدیدی جدی برای جمعیت این ماهی در رودخانه زاینده رود باشد. سکون آب در کنار آلودگی های محیطی در ایستگاه نمونه برداری و حضور پرندگان آبزی تحت چنین شرایطی می تواند احتمال ابتلای ماهیان به انگل لیگولا را افزایش دهد. بنابراین، اقدامات در جهت کاهش و یا توقف ورود آلودگی های صنعتی و همچنین حذف میزبانان حدواسط، می تواند شیوع آلودگی با این انگل را کاهش دهد.
عادل پزشکی حمیدرضا رحمانی
نتایج حاصل از مطالعات گذشته که بیشتر آنها براساس داده های مشاهده ای و تعدادی هم برنامه ریزی شده بوده دوره خشکی 60-40 روز را توصیه کرده اند. مطالعات اخیر نشان دهنده این مطلب است که می توان در گله های پر تولید امروزی دوره خششکی را کوتاه کرد. هدف مطالعه حاضر بررسی دوره های خشکی مختلف (35،42،56) بر روی تولید و ترکیب شیر وضعیت سلامتی توازن انرژی و وضعیت تولید مثلی گاوهای هلشتاین شکم اول و چندشکم در ایران بود. صد و بیست و دو گاو هلشتاین از دوشکم براساس طرح فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی 2*3 در یکی از تیمارهای ذیل وارد شدند: دوره خشکی معمول + شکم اول، دوره خشکی معمول + چندشکم، دروه خشکی متوسط + شکم اول، دوره خشکی متوسط + چندشکم، دوره خشکی کوتاه + شکم اول، دوره خشکی کوتاه + چند شکم. طول دوره خشکی واقعی تمیارها 1/5 +-56، 1/2+-42 و 7/2+-35 بود. نسبت آبستنی گیرایی در اولین تلقیح و فاصله روزها تا اولین تلقیح تفاوتی را در بین تمیارهای مختلف نشان ندادند اما دوره های خشکی 42 روز روزهای باز طولانی تری از دیگر گروه ها داشتند و گروه sm تعداد سرویس های بیشتری با ازای هر آبستنی در مقایسه با دیگر گروه ها نیاز داشتند. کوتاه کردن طول دوره خشکی تا 35 روز زمان کافی برای بازسازی شرایط بدنی را در طی دوره خشکی فراهم نکرد اما باعث حفظ بهتر bcs در مقایسه با دیگر گروه ها در بعد از زایمان شد. نتیجه کلی اینکه کوتاه کردن طول دوره خشکی تا 35 روز در گاوهای چندشکم و چاق می تواند مفید باشد.
مهدی حاتمی حمیدرضا رحمانی
تحقیق حاضر به منظور بررسی اثر سطوح مختلف جوانه میخک و ویتامین e برعملکرد، صفات کیفی تخم مرغ، مولفه های بیوشیمیای خون، شمارش میکروبی محتویات ایلئوم،هیستولوژی روده کوچک، پاسخ های ایمونولوژیک و شاخص های آنتی اکسیدانی خون و تخم مرغ در مرغ های تخمگذارانجام گردید. در این مطالعه تعداد 180 قطعه مرغ تخمگذار قهوه ای سویه لوهمن براون (43 هفته) در قالب آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفی تحت تاثیر 9 تیمار، 5 تکرار و 4 مشاهده در هر تکرار قرار گرفتند. تیمارهای مورد مطالعه شامل سه سطح جوانه میخک (صفر، 2/0 و 4/0 درصد) و سه سطح آلفا توکوفرول استات(صفر، 20 و 200 واحد بین المللی در کیلوگرم جیره) بود. طول دوره آزمایش 70 روز (دو دوره 35 روزه) بود و10 روز نیز به عنوان دوره عادت پذیری در نظر گرفته شد.مولفه های عملکردی شامل خوراک مصرفی، ضریب تبدیل خوراک، درصد تولید، وزن تخم مرغ و بازده تولید تخم مرغ در سه بازه زمانی 35 روز اول، 35 روز دوم و کل دوره محاسبه گردید و شاخص های کیفی تخم مرغ در پایان دوره اول و دوم مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظور بررسی پاسخ های ایمنی پرندگان، تزریق گلبول های قرمز گوسفندی(srbc) در دو زمان به فاصله 10 روز انجام و 6 روز پس از تزریق اول و 12 روز پس از تزریق دوم نمونه گیری از خون صورت گرفت. همچنین 10 روز قبل از اولین تزریق srbc واکسن نیوکاسل تجویز گردید و نمونه گیری از خون 6 روز پس از آن صورت گرفت.شمار تفکیکی گلبول های سفید (cbc) در پایان مرحله دوم آزمایش مورد ارزیابی واقع گردید. در پایان دوره آزمایش دو پرنده از هر قفس به منظور بررسی وزن نسبی کبد، طحال و پانکراس و همچنین نمونه برداری از محتویات ایلئوم و بافت مخاطی ژژنوم کشتار شدند. نتایجحاصل از این تحقیق نشان داد که بهره گیری از سطح 2/0 درصد جوانه میخک موجب کاهش جمعیت اشرشیاکلی و سالمونلا ایلئومی(05/0>p)، بهبود شاخص های سلامت روده و تیتر آنتی بادی علیه نیوکاسل (01/0>p)، کاهش غلظت مالون دی آلدئید زرده و افزایش وزن نسبی طحال و پانکراس(01/0>p) و نیز بهبود نسبی ضریب تبدیل غذایی(21/0p=) گردید. هر چند کاهش غلظت کلسترول پلاسما و تخم مرغ(05/0>p)، تری گلیسرید(06/0p=) و مالون دی آلدئید پلاسما (05/0>p)، فعالیت آنزیم های sgptو sgot(01/0>p)، نسبت هتروفیل به لنفوسیت (05/0>p)، وزن نسبی کبد (05/0>p) و نیز بهبود تیتر آنتی بادی ثانویه علیه srbc(01/0>p)وکیفیت داخلی تخم مرغ(05/0>p) به دنبال مصرف سطح 4/0 درصد پودر جوانه میخک بروز نمود. ارائه بالاترین سطح آلفاتوکوفرول استات منجر به کاهش فعالیت آنزیم های sgpt و sgot(01/0>p)، کاهش نسبت هتروفیل به لنفوسیت (05/0>p)، کاهش غلظت کلسترول (05/0>p)و مالون دی آلدئید زرده (01/0>p)، بهبود شاخص های سلامت روده، وزن نسبی طحال و پانکراس و نیز تیتر آنتی بادی ثانویه علیه srbc(01/0>p) گردید. همچنین به دنبال افزایش غلظت آلفاتوکوفرول جیره غلظت ویتامین e پلاسما و تخم مرغ به طور معنی داری افزایش یافت(01/0>p). لذا نتایج آزمایش حاضر بیانگر آن است که اگر چه بهره گیری از سطوح مختلف جوانه میخک و آلفاتوکوفرول استات اثرات مشخصی را بر صفات عملکردی پرندگان نداشت اما استفاده از این دو ترکیب آنتی اکسیدانی توانست موجبات بهبود شاخص های سلامت روده، پاسخ های ایمونولوژیک و نیز عملکرد سیستم های آنتی-اکسیدانی را جهت ارتقاء سلامت و حفظ کیفیت تولید فراهم آورد
وحید طاهری گندمانی حمیدرضا رحمانی
آزمایش حاضر با هدف بررسی اثرات پودر جوانه میخک بر عملکرد، صفات کیفی تخم مرغ، هیستولوژی روده کوچک و پاسخ های ایمونولوژیک مرغ های تخم گذار تغذیه شده با نسبت های مختلف اسیدهای چرب امگا-6 به امگا-3 انجام گردید. این مطالعه با استفاده از 160 قطعه مرغ تخم گذار لوهمن قهوه ای که در سن 43 هفتگی قرار داشتند، در قالب یک آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح کاملاً تصادفی تحت تأثیر 8 تیمار، با 5 تکرار و 4 پرنده در هر تکرار انجام گرفت. دو فاکتور مورد بررسی شامل پودر جوانه میخک در 3 سطح (صفر، 2/0 و 4/0 درصد) و نسبت اسیدهای چرب امگا-6 به امگا-3 در 2 سطح بالا و پایین (38/17 و 57/1) بودند. طول مدت آزمایش، 70 روز در نظر گرفته شد. میانگین مصرف خوراک روزانه، ضریب تبدیل خوراک، درصد تولید، وزن و بازده روزانه تولید تخم مرغ در سه بازه زمانی 35 روز اول، 35 روز دوم و کل دوره آزمایش محاسبه شد. در پایان دوره اول و دوم آزمایش صفات کیفی تخم مرغ مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظور بررسی پاسخ های ایمونولوژیک پرندگان، تزریق گلبول های قرمز گوسفندی (srbc) در دو نوبت و به فاصله زمانی 10 روز انجام شد. 6 روز پس از تزریق اول و 12 روز پس از تزریق دوم خون گیری جهت برآورد عیار آنتی بادی انجام گرفت. همچنین 10 روز قبل از اولین تزریق srbc، واکسن نیوکاسل تجویز گردید و نمونه گیری از خون 6 روز پس از آن صورت گرفت. شمارش تفکیکی گلبول های سفید خون در پایان مرحله دوم طرح ارزیابی شد. در پایان آزمایش نیز بافت مخاطی ژژنوم و وزن نسبی اندام های داخلی بررسی گردید. کاهش سطح n-6 به n-3 جیره با افزودن روغن ماهی موجب افزایش وزن نسبی طحال (01/0>p)، کاهش درصد ائوزینوفیل ها (05/0>p)، افزایش پاسخ ثانویه هومورال علیه srbc (05/0>p)، کاهش جمعیت اشرشیاکلی و سالمونلای ایلئومی (01/0>p)، افزایش تعداد سلول های گابلت (05/0>p) و بهبود رنگ زرده تخم مرغ (05/0>p) گردید. هرچند استفاده از سطح 2/0 درصد جوانه میخک موجب کاهش نسبت هتروفیل به لنفوسیت (01/0>p)، افزایش تیتر ثانویه آنتی بادی علیه srbc (05/0>p)، کاهش جمعیت میکروبی ایلئوم (01/0>p) و بهبود شاخص های سلامت روده (05/0>p) گردید، اما افزایش وزن نسبی طحال (01/0>p)، کاهش نسبت هتروفیل به لنفوسیت (01/0>p)، افزایش پاسخ های ثانویه ایمنی در برابر srbc و نیوکاسل (05/0>p)، کاهش جمعیت پاتوژن ایلئومی (01/0>p) و بهبود استحکام پوسته (05/0>p) به دنبال استفاده از سطح 4/0 درصد جوانه میخک بروز نمود. اثر متقابل فاکتورهای مورد آزمون برای صفات وزن نسبی قلب (01/0>p)، تیتر آنتی بادی در برابر srbc پس از تزریق دوم (01/0>p)، شمار اشرشیاکلی و سالمونلای ایلئومی (01/0>p)، طول پرزهای ژژنوم (05/0>p) و عرض سلول های لنفاوی (05/0>p) در نیمه اول آزمایش (05/0>p) و نیز میانگین وزن تخم مرغ ها در نیمه دوم آزمایش (05/0>p) و استحکام پوسته (01/0>p) در نیمه دوم طرح معنی دار گردید. یافته های مطالعه حاضر بیان گر آن است که بهترین پاسخ های ایمونولوژیک و عملکردی مرغ های تخم گذار زمانی مشاهده گردید که از روغن ماهی و بالاترین سطح جوانه میخک استفاده شد.
طاهره نوایی امیرحسین مهدوی
این آزمایش به منظور مقایسه اثر سطوح مختلف پودر ریشه جین سنگ وحشی بر عملکرد، پاسخ های ایمنی و تغییرات هیستولوژیک اندام های داخلی جوجه گوشتی انجام گرفت. از تعداد 228 قطعه جوجه گوشتی یک روزه سویه راس 308 درقالب طرح کاملاً تصادفی با 6 تیمار و 4 تکرار و تعداد 12 قطعه جوجه در هر تکرار استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) تیمار شاهد(جیره پایه بدون افزودنی)، 2) تیمار آنتی بیوتیک (جیره پایه+100 میلی گرم در کیلوگرم ویرجینامایسین)، 3) تیمار 5/0 در صد پودر ریشه جین سنگ وحشی(جیره پایه+5/0% پودر ریشه جین سنگ)، 4) تیمار 1 در صد پودر ریشه جین سنگ وحشی (جیره پایه+1% پودر ریشه جین سنگ)، 5) تیمار ویتامینe (جیره پایه+100 میلی گرم در کیلوگرم)، 6) تیمار ویتامینc (جیره پایه+ 500 میلی گرم در کیلوگرم) در نظر گرفته شد. جیره های آزمایشی در طی سه دوره مختلف آغازین (10-1 روزگی)، رشد (24-11) و پایانی (42-25) در اختیار پرندگان قرار گرفت. فاکتور های اندازه گیری شده شامل: میانگین افزایش وزن بدن، میانگین خوراک مصرفی، ضریب تبدیل غذایی، درصد لاشه، وزن نسبی اندام های داخلی (سینه، ران، گردن، چربی محوطه بطنی، کبد، قلب، پانکراس، سنگدان)، وزن نسبی اندام های لنفی (بورس فابریسیوس و طحال)، شمارش تفکیکی گلبول های سفید، مورفولوژی روده کوچک (دئودنوم و ژژنوم)، پاسخ آنتی بادی علیه واکسن نیوکاسل، پاسخ آنتی بادی علیه گلبول قرمز گوسفندی (srbc)، که برای این کار در روز های 25 و 35 آنتی ژن گلبول قرمز گوسفند تزریق و در دو نوبت (32 و 42 روزگی) خونگیری انجام شد. آنالیز داده ها به وسیله نرم افزار sas ومقایسه میانگین ها توسط آزمون دانکن انجام گردید. نتایج آزمون نشان داد که تفاوت معنی داری بین تیمار های آزمایشی از نظر افزایش وزن وجود نداشت. میانگین خوراک مصرفی در بین تیمار ها اختلاف معنی داری نداشت اما در مقایسه مستقل در دوره آغازین گروه شاهد در برابر گروه جین سنگ و در دوره رشد و دوره پایانی گروه ویرجینامایسین در برابر گروه جین سنگ اختلاف معنی داری (05/0>p) نشان داد و جین سنگ توانست خوراک مصرفی را بهبود ببخشد. بین تیمار ها در ضریب تبدیل غذایی اختلافی وجود نداشت و در مقایسه مستقل دردوره پایانی گروه ویرجینامایسین در برابر گروه جین سنگ اختلاف معنی داری (05/0>p) مشاهده شد که جین سنگ کمترین ضریب تیدیل غذایی را داشت. وزن نسبی اندام های داخلی تفاوت معنی داری به لحاظ آماری نداشت ولی بصورت غددی جین سنگ 1 درصد بطور کلی وزن اندام های داخلی را افزایش داد. در وزن نسبی اندام های لنفی نیز اختلاف معنی داری مشاهده نشد. تیتر آنتی بادی علیه نیوکاسل و srbc تفاوت معنی داری نداشت. در شمارش تفکیکی گلبول سفید خون درصد هتروفیل، درصد لنفوسیت و نسبت هتروفیل به لنفوسیت تفاوت معنی دار در سطح 5 درصد داشتند و تیمار جین سنگ در مقایسه با ویرجینامایسین باعث افزایش درصد هتروفیل شد. اثر تیمار های مختلف بر طول پرز دئودنوم معنی دار بود و طول پرز تیمار شاهد در مقایسه با سایر تیمار ها کاهش یافته بود(05/0>p). اگرچه استفاده از پودر ریشه جینسنگ وحشی در آزمایش حاضر تاثیری بر عملکرد نداشت ولی باعث افزایش طول پرز، بهبود پاسخهای ایمنی و همچنین بهبود شاخصهای سلامت کبد منجر گردید. بنابراین به نظر میرسد استفاده از این گیاه در جیره طیور بتواند تاثیرات مطلوبی از لحاظ تقویت پاسخ های ایمنی و سلامت سطح جذب روده به همراه داشته باشد.
مریم رحمان علیزاده حمیدرضا رحمانی
آزمایش حاضر به منظور بررسی تاثیر استفاده از سطوح مختلف جوانه میخک در جیره های با نسبت های مختلف امگا-6 به امگا-3 بر تغییرات چربی خون، اسیدهای چرب تخم مرغ و شاخص های آنتی اکسیدانی پرندگان تخمگذار انجام شد. این مطالعه در قالب یک آزمایش فاکتوریل 3×2 بر پایه یک طرح کاملا تصادفی، با 6 تیمار، 5 تکرار و 5 پرنده در هر تکرار انجام پذیرفت. فاکتورهای مورد بررسی عبارت بودند از دو نسبت اسیدهای چرب امگا-6 به امگا-3 ( 71/16 و 35/2) و سه سطح جوانه میخک ( صفر، 2/0 و 4/0). علاوه بر آن، در هر سطح اسیدچرب یک گروه تغذیه شده با سطح بالای ویتامین e (200 میلی گرم در کیلوگرم جیره) در نظر گرفته شد که جمعا تعداد تیمارهای آزمایشی را به 8 تیمار افزایش داد. پس از یک دوره 10 روزه عادت پذیری، دوره اصلی آزمایش به مدت 70 روز در نظر گرفته شد. در پایان دوره آزمایش از هر قفس 3 تخم مرغ انتخاب گردید و غلظت کلسترول، تری گلیسرید، مالون دی آلدهید، ویتامین e و الگوی اسیدهای چرب آن مورد بررسی قرار گرفت. هم چنین غلظت مالون دی آلدهید، فعالیت آنزیم های آسپارتات آمینوترانسفراز و آلکالین فسفاتاز، آلانین آمینوترانسفراز لاکتات دهیدروژناز و نیز شاخص های آنتی اکسیدانی در روز 70 آزمایش بررسی گردید. تغییرات هیستوپاتولوژی و بیوشیمیایی کبد و نیز شمارش فولیکول های تخمدانی نیز در پایان آزمایش و پس از کشتار 2 پرنده به ازای هر تکرار مورد مطالعه واقع گردید. یافته های آزمایش حاضر نشان داد که کاهش نسبت اسیدهای چرب امگا-6 به امگا-3 منجر به کاهش چشمگیر (001/0>p) غلظت کلسترول، تری گلیسرید و افزایش hdl سرم، کاهش فعالیت آنریم های آلانین آمینوترانسفراز (01/0>p) و آسپاراتات آمینوترانسفراز، افزایش مالون دی آلدهید پایان دوره سرم، کاهش شاخص کل آنتی اکسیدانی و ویتامین e سرم و تخم مرغ گردید. هم چنین بهره گیری از این نسبت اسیدچرب موجب افزایش غلظت مالون دی آلدهید در روز صفر و 15 زرده تخم مرغ (05/0>p)، کاهش درصد اسیدهای چرب لینولئیک و آراشیدونیک و افزایش ایکوزاپنتانوئیک (001/0>p) زرده تخم مرغ، کاهش فولیکول های با قطر کمتر از 2 میلی متر (05/0>p)، کاهش میزان گلیکوژن و افزایش مالون دی آلدهید (01/0>p) کبدی مرغ های تخمگذار شد. افزودن جوانه میخک منجر به کاهش غلظت کلسترول ، تری گلیسرید و افزایش hdl (01/0>p) سرم، کاهش فعالیت آنزیم های آلانین آمینوترانسفراز ، آسپارتات آمینوترانسفراز و آلکالین فسفاتاز سرم، کاهش میزان مالون دی آلدهید در پایان دوره، افزایش فعالیت آنتی اکسیدانی و غلظت ویتامین e سرم، کاهش غلظت تری گلیسرید (05/0>p)، مالون دی-آلدهید و افزایش (001/0>p) ویتامین e زرده، کاهش درصد اسیدهای چرب لینولئیک، لینولنیک و آراشیدونیک (001/0>p) و افزایش ایکوزاپنتانوئیک (001/0>p) زرده، افزایش تعداد سلول های کاپفر (01/0>p) و کاهش تعداد سلول های واکوئله (05/0>p) کبدی شد. علاوه براین، اثر متقابل فاکتورهای مورد آزمون برای تری گلیسرید سرم، فعالیت آنزیم آلانین آمینوترانسفراز سرم، شاخص کل آنتی اکسیدانی سرم، ویتامین e سرم و زرده، اسیدهای چرب ایکوزاپنتانوئیک زرده و تعداد سلول های واکوئله کبدی معنی دار گردید (05/0>p). در مجموع، نتایج این آزمایش حاکی از آن است که افزودن جوانه میخک باعث بهبود فراسنجه های خونی، الگوی اسیدهای چرب زرده و نیز ماندگاری تخم مرغ های تغذیه شده با نسبت های مختلف امگا-6 به امگا-3 گردید. لذا به نظر می رسد هرچنداستفاده از روغن ماهی موجب بهبود شاخص های آنزیمی سلامت کبد و نیز کاهش چربی خونی گردید. اما پتانسیل اکسیداسیون در کبد، تخم مرغ و خون را افزایش داد که این امر تحت تأثیر مصرف جوانه میخک به شکل قابل ملاحظه ای تعدیل گردید. هم چنین یافته های حاضر بیانگر آن است که بهره گیری از حداقل 2/0 درصد جوانه میخک می تواند راندمان حضور ویتامینe و اسیدچرب بلند زنجیر ایکوزاپنتانوئیک در تخم مرغ ها در نسبت های مختلف اسیدهای چرب امگا-6 به امگا-3 بهبود بخشد. نکته جالب توجه آن که بهره گیری از سطوح مختلف جوانه میخک در نسبت های مختلف اسید های چرب نسبت به ویتامین e به شکل بسیار موثرتری موجب کاهش کلسترول، تری گلیسرید پلاسمایی و تخم مرغ و همچنین کاهش فعالیت آنزیم های کبدی و نیز شاخص آنتی اکسیدانی کل گردید.
رویا شیاسی امیرحسین مهدوی
مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر استفاده از ویتامین a و روی-متیونین بر عملکرد، پاسخ های ایمنی و مورفولوژی روده جوجه های گوشتی تحت چالش کوکسیدیوز انجام گرفت. برای این منظور، تعداد 384 قطعه جوجه گوشتی یک روزه سویه راس 308 بصورت تصادفی و به تعداد یکسان (12 پرنده در هر قفس) بین 8 تیمار آزمایشی با 4 تکرار به ازای هر تیمار توزیع گردیدند. تیمارهای غذایی شامل 4 سطح ویتامین a (سطح پایه، 10000، 15000 و 20000 واحد بین المللی بر کیلوگرم بیشتر از سطح پایه) و 2 سطح روی-متیونین (صفر و 40 میلی گرم بر کیلوگرم) بود که در قالب یک آزمایش فاکتوریل 2×4 و طی یک دوره آزمایش 42 روزه در اختیار پرندگان قرار داده شد. به منظور آلوده سازی پرندگان به انگل کوکسیدیوز در سن 26 روزگی کل گله با مخلوطی از اووسیست های (تنلا، آسرولینا و نکاتریکس) با تزریق داخل دهانی تحت چالش قرار گرفتند. اندازه گیری میانگین اضافه وزن و خوراک مصرفی روزانه و نیز ضریب تبدیل خوراک به صورت دوره ای برای مراحل آغازین (10- 1 روزگی)، رشد (24- 11 روزگی) و پایانی (42- 25 روزگی) انجام پذیرفت. تیتر آنتی بادی در برابر ویروس بیماری های نیوکاسل و برونشیت و گلبول قرمز گوسفندی در زمان های مشخصی بعد از واکسیناسیون های مربوطه بررسی گردید. همچنین در سن 42 روزگی، نمونه های خونی جوجه ها برای شمارش افتراقی گلبول های سفید جمع آوری شد. در سن 33 و 42 روزگی، 2 قطعه جوجه از هر تکرار بطور تصادفی توزین و کشتار شده و وزن نسبی اندام های داخلی، لاشه ونیز برش از مقاطع ژژنومی و ایلئومی به منظور بررسی های هیستولوژیکی بافت روده انجام گردید. نتایج آزمایش نشان داد که افزایش سطح ویتامین a و روی-متیونین جیره موجب بهبود میزان اضافه وزن روزانه در دوره ی آغازین (01/0>p) گردید. میانگین خوراک مصرفی روزانه با افزایش سطح ویتامین a و روی-متیونین جیره تحت تأثیر قرار نگرفت. افزایش سطح ویتامین a و روی-متیونین جیره، نیز بر ضریب تبدیل خوراک در هیچ یک از دوره های پرورش تأثیری نداشت. مکمل نمودن ویتامین a و روی-متیونین به جیره، منجر به افزایش (05/0>p) وزن سینه در پایان دوره گردید و تأثیری بر وزن سایر متغیرها با افزودن این 2 مکمل به جیره مشاهده نگردید. در رابطه با متغیرهای ایمونولوژیک، مصرف ویتامینa و روی-متیونین در جیره بر وزن نسبی اندام های لنفی و میزان تیتر آنتی بادی سرم خون جوجه ها در برابر ویروس های نیوکاسل، برونشیت و آنتی ژن گلبول قرمز گوسفندی تأثیر معنی داری داشت، بطوریکه با افزایش سطوح این دو مکمل وزن بورس فابرسیوس و طحال بطور معنی دار (05/0>p) در پایان دوره افزایش یافت. افزودن روی-متیونین به جیره، سطح آنتی بادی های سرم را بر علیه ویروس برونشیت بطور قابل ملاحظه ای (01/0>p) افزایش داد و همچنین اثر متقابل این 2 فاکتور بر تیتر آنتی بادی در برابر گلبول قرمز گوسفندی نیز تأثیر معنی داری (05/0>p) داشت که این افزایش در سطح متقابل این 2 فاکتور ملاحظه گردید. مصرف ویتامین a و روی-متیونین بطور جداگانه توانست جمعیت هتروفیل، لنفوسیت و نسبت هتروفیل به لنفوسیت را بطور چشمگیری افزایش دهد، بطوریکه با افزایش سطوح ویتامین a و روی-متیونین نسبت هتروفیل به لنفوسیت (01/0>p) افزایش یافت ولی اثر متقابلی بین سطوح ویتامین a وروی-متیونین بر نسبت هتروفیل به لنفوسیت مشاهده نگردید. در رابطه با تأثیر افزودن این 2 مکمل بر مورفولوژی پرزهای روده نتایج به این شرح بود که طول پرز، عرض پرز و نسبت ارتفاع پرز به عمق کریپت، تحت تأثیر افزودنی قرار نگرفت اما روی-متیونین تمایل داشت که عرض پرز را در ناحیه ی ژژنوم افزایش داده (167/0=p) و همچنین عمق کریپت را نیز در ناحیه ایلئوم کاهش (194/0=p) دهد. مشاهدات هیستولوژیکی روده در ناحیه ژژنوم نشان داد که کاهش قابل ملاحظه ای در تخریب سلول های رأس پرز (001/0>p) و افزایش سطح جذب (0001/0>p) با افزودن روی-متیونین به جیره مشاهده شد، همچنین افزودن ویتامین a نیز به جیره توانست سطح جذب را (01/0>p) بطور معنی داری افزایش دهد. مشابه چنین نتایجی نیز در ناحیه ایلئوم مشاهده شد، بطوریکه با افزایش سطوح ویتامین a و روی-متیونین سطح جذب، میزان تخریب سلول های رأس پرز و تعداد حفره بطور معنی داری تحت تأثیر قرار گرفت. نتایج بدست آمده از این تحقیق نشان داد که اگرچه استفاده از سطوح بالای ویتامین a و روی-متیونین در جیره منجر به پاسخ های عملکردی بهتر جوجه های گوشتی نشد اما توانست بر وضعیت سلامت پرزهای روده تأثیر گذاشته و آن را بهبود بخشد. استفاده از سطوح بالای ویتامین a و روی-متیونین در جیره، سیستم ایمنی پرنده را در مقابل انگل کوکسیدیوز بخوبی تحریک کرد و منجر به پاسخ ایمنی مناسب در جوجه های گوشتی تحت چالش کوکسیدیوز شد. واژه های کلیدی: جوجه گوشتی، ویتامین a، روی-متیونین، کوکسیدیوز، پاسخ های عملکردی، پاسخ های ایمنی، سلامت روده
امید دیانی مسعود علیخانی
تغذیه پنبه دانه کامل باعث کاهش جمعیت پروتوزا و غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه شد اما این میزان کاهش در جمعیت پروتوزوآ نتوانست باعث صرفه جویی در مصرف پروتئین خام جیره شد: چون با کاهش درصد پروتیئن خام جیره از 16 به 13 درصد در جیره های دارای پنبه دانه کامل، تولید و ترکیبات شیر کاهش یافت. استفاده از پنبه دانه کامل باعث افزایش مصرف ماده خشک، تولید شیر، درصد و تولید چربی شیر، درصد اسیدهای چرب زنجیره بلند، اسیدهای چرب غیر اشباع و نسبت اسیدهای غیر اشباع به اشباع شد. آسیاب کردن پنبه دانه، غلظت و تولید اسید لینولئیک مزدوج چربی شیر را افزایش داد. در آزمایش مقایسه ای دانه سویا و آفتابگردان با تغذیه دانه آفتابگردان مصرف خشک کاهش یافت ولی تولید شیر و ترکیبات آن در مقایسه با تغذیه دانه سویا تغییری نکرد. مکمل دانه آفتابگران در مقایسه با دانه سویا، تولید اسید لینولئیک مزدوج شیر را افزایش داد ولی تولید آن در طی یک دوره 21 روزه کاهش پیدا کرد. این یافته ها نشان دادند که اگر هدف تولید شیر و چربی شیر است پنبه دانه را میتوان به صورت سالم در جیره گاوهای شیرده استفاده کرد و نیازی به آسیاب کردن نیست. با تغذیه دانه های روغنی میتوان تولید و ترکیب اسیدهای چرب شیر به ویژه اسید لینولئیک مزدوج را بهبود بخشید. از طرفی برای حفظ اسید لینولئیک مزدوج شیر در سطح بالا باید دانه های روغنی مختلف به صورت متناوب تغذیه شوند.
یدالله محرمی حمیدرضا رحمانی
هدف از انجام این پژوهش بررسی اثر نمره ی وضعیت بدنی بر مقدار تولید شیر درصد چربی شیر فراسنجه های تولیدمثلی و ناهنجاری های متابولیکی در گاوهای شیری هلشتاین بود برای نیل به این هدف از داده های مربوط به 312 گاو شیری چند شکم در دو گاوداری صنعتی استفاده گردید. ارزیابی نمره ی وضعیت بدنی گاوها از یک ماه قبل از خشکی شروع و تا روز 120 بعد از شیردهی ادامه یافت و در طی 7 ماه به هر گاو 13 بار نمره ی وضعیت بدنی داده شد. ارزیابی نمره وضعیت بدنی گاوها توسط دو داور مستقل صورت گرفت در ضمن یک هفته قبل و یک هفته بعد از زایمان خون گیری از ورید دمی گاوها انجام شد و غلظت گلوکز، انسولین، لپنین، تری گلیسرید، بتاهیدروکسید بوتیرات و اسیدهای چرب غیر استریفیه موجود در آنها اندازه گیری شد. میزان تولید شیر د دوره ی شیردهی قبلی و دوره شیردهی قبلی و دوره شیردهی حاضر و نیز درصد چربی شیر دهی حاضر ثبت گردید فراسنجه های تولید مثلی شامل میزان گرایی از اولین تلقیح فاصله زایمان تا اولین تلقیح روزهای باز و تعداد تلقیح به ازای هر آبستنی با استفاده از سیستم کامپیوتری گاوداری ها به دست آمد ضمن این که نسبت آبستنی با استفاده از تعداد تلقیح به ازای هر آببستنی محاسبه شد وقوع سخت زایی جفت ماندگی جابه جایی شیردان، لنگش و ورم پستان در طی 120 روز اول شیردهی ثبت گردید یک آزمایش فاکتوریل 2*2 با دو عامل گاوداری (1 و یا 2) و نمره وضعیت بدنی در زمان زایمان (کمتر از 5/3 و یا بزرگتر و مساوری 5/3) در قالب طرح کاملا تصادفی نامتعادل برای بررس اثر نمره ی وضعیت بدنی در زمان زایمان بر تولید شیر درصد چربی شیر فراسنجه های تولیدمثلی و ناهنجاری های متابولیک طراحی و اجرا شد برای بررسی اثر نمره ی وضعیت بدنی و تغییرات آن در زمان مختلف بر مقدار تولید شیر از تحلیل رگرسیونی و تحلیل مولفه های اصلی استفاده گردید تفاوتی بین دو داور از نظر ارزیابی نمره ی وضعیت بدنی مشاهده نگردید. از اواسط دوره خشکی تا اواخ ماه دوم شیردهی نمره وضعیت بدنی بالا و پایین در زمان زایمان معنی دار نشد (7/0 >p) اما درصد چربی شیر مقدار تولید چربی و تولید چربی و تولید شیر تصحیح شده بر اساس چربی شیر مقدار تولید شیر و تولید شیر تصحیح شده بر اساس چربی شیر در گاوهای دارای نمره ی وضعیت بدنی بالا به طور معنی داری بیشتر بود با استفاده از تحلیل رگرسیون خطی چندگانه مشخص گردید که تولید شیر با افزایش نمره ی وضعیت بدنی در زمان خشک کردن و با وقوع ناهنجاری های متابولیکی کاهش می یابد همچنین افزایش تولید شیر با افزایش نمره وضعیت بدنی در زمان خشک کردن و با وقوع ناهنجاری متابولیکی کاهش می یابد همچنین افزایش تولید شیر با افزایش نمره ی وضعیت بدنی در طول دوره خشکی به ویژه در 30 روز اول این دوره و با کاهش نمره ی وضعیت بدنی در ماه های اول و دوم شیردهی به اثبات رسید از لحاظ غلظت فراسنجه های موجود در خون تفاوت چندانی بین گاوهای با نمره ی وضعیت بدنی بالا و پایین مشاهده نگردید گاوهای دارای نمره منفی وضعیت بدنی بالا در مقایسه با گاوهای نمره وضعیت بدنی پایین ب طور معنی داری دارای فاله ی زایمان تا اولین تلقیح کمتری بودند (02/0 >p)همچنین گاوهای زایمان کرده با نمره ی وضعیت بدنی بالا دارای روزهای باز کمتری بودند (05/0 >p)و از لحاظ تعداد تلقیح به ازای هر آبستنی میزان گیرایی از اولین تلقیح و نسبت آبستنی تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهد نگردید گاوهای زایمان کرده با نمره وضعیت بدنی بالا در زمان زایمان دارای وقوع لنگش بیشتر (05/0 >p)و برعکس دارای وقوع ورم پستان کمتر (02/0 >p)بودند تفاوت آماری معنی داری از لحاظ وقوع سخت زایی جفت ماندگی و جابه جایی شیردان بین دو گروه مشاهده نگردید به منظور افزایش تولید شیر توصیه می شود گاوهای شیری با نمره ی وضعیت بدنی 15/2 تا 3 خشک شوند همچنین در فصول سرد سال به منظور افزایش تولید شیر، افزایش درصد چربی شیر بهبود عملکرد تولید مثلی و کاهش ورم پستان توصیه می شود که گاوهای شیری با نمره وضعیت بدنی با حداقل 5/3 زایمان کنند.
حبیب اله ملک محمدی حمیدرضا رحمانی
به منظور بررسی تاثیر مدت خوراندن دهانی پروپلین گلیکول بر متابولیسم، وضعیت سلامتی حیوان و عملکرد تولیدی و تولید مثلی در فاصله 3 هفته قبل از زایمان تا 3 روز پس از زایمان، تعداد 64 راس گاو نژاد هلشتاین (در زایش دوم به بعد) انتخاب شدند. تیمارها شامل: (1) گروه شاهد (کاوهایی که به آن ها آب خورانده شد)، (2) گاوهایی که 0 تا60 روز فبل از زایمان و 3 روز پس از زایمان به آنی ها پروپلین گلیکول خورانده شد، (3) گاوهایی که 7 تا13 روز قبل از زایمان و 3 روز پس از زایمان به آن ها پروپیلن گلیکول خورانده شدو (4) گاوهایی که 14 تا 20 روز فبل از زایمان و 3 روز پس از زایمان به آن ها پروپیلن گلیکول خورانده شد. به هر گاو روزانه 300 میلی ایتر پروپیلن گلیکول، 90 دقیقه پس از خوردن یک جیره کاملا مخلوط، بصورت دهانی خورانده شد. تولید شیر از زوز 1تا260 شیر دهی ثبت شد. قبل از زایمان از هر گاو 3 روز در میان و پس از زایمان در روزهای 1، 2، 3، 6، 10،و 17 نمونه گیری خون از سیاهرگ دمی انجام شد. برای برآورد عملکرد تولید مثلی صفات: فاصله زایمان تا اولین تلقیح، تعداد تلقیح به ازا، هر آبستنی، میانگین روزهای باز و فاصله اولین تلقیح تا گیرایی اندازه گیری شد. خوراندن پروپیلن گلیکول باعث کاهش معنی دار تولید شیر تیمار 4 از روز 1 تا 140 شیردهی شد (5./0 p) تولید شیر از روزهای 141 تا 260 شیردهی، اختلاف معنی داری را بین تیمارها نشان داد. ph شکمبه و الگوی تخمیر شکمبه ای با خوراندن پروپیلن گلیکول تحت تاثیر قرار نگرفت. غلظت انسولین و گلوکاگون و نسبت انسولین به گلوکاگون خون، دو روز قبل از زایمان، با خوراندن پروپیلن گلیکول تحت تاثیر قرار نگرفت. غلظت انسولین گروه شاهد در روز دوم پس از زایمان بیشتر بود(050/0 p) ولی نسبت انسولین به گلوکاگون خون در روز دوم پس از زایمان اختلاف معنی دار را در بین تیمارها نشان نداد. غلظت گلوکز خون در روزهای 1 تا 3 و 1 تا 17 پس از زایمان در گروه شاهد بیشتر بود (50/0 p) سایر متابولیت های خون، اسیدهای چرب استری نشده، کال اجسام کتونی، تری گلیسیرید، ازت اوره ای خون، کلسیم و فسفر اختلاف معنی داری نداشتند. فاصله زایمان تا اولین تلقیح، تعداد تلقیح به ازاء هر آبستنی، میانگین روزهای باز و فاصله اولین تلقیح تا گیرایی با خوراندن پروپیلن گلیکول تحت تاثیر قرار نگرفت. در کل نتایج مفیدی از خوراندن پروپیلن گلیکول در دوره قبل از زایمان حاصل نشد.
سمیه شریفی حمیدرضا رحمانی
افزایش میزان شیر در گاوهای شیری با بالانس منفی انرژی در ابتدای دوره شیردهی و کاهش باروری همراه می باشد. یک پروتیین با 167 اسید آمینه بوسیله ژن ob کد می شود که لپتین نامیده می شود. هورمون لپتین یک پروتیین با وزن 16 کیلو دالتون می باشد که به طور عمده توسط بافت چربی تولید می گردد و در تنظیم مصرف غذا، بالانس انرژی، باروری و سیستم ایمنی دخالت دارد. بیان لپتین و ترشح این هورمون وابسته به تجمع چربی بدن می باشد و تحت تأثیر تغییرات مصرف خوراک قرار دارد. اهدف این پایان نامه، بررسی تغییرات میزان لپتین در انتهای آبستنی و ابتدای شیردهی و تأثیر دوره شیردهی و نمره وضعیت بدنی روی میزان لپتین پلاسما و بررسی چگونگی آن تغییرات روی میزان شیر، درصد محتویات شیر و صفات تولیدمثلی می باشد. نمونه های خونی از 54 گاو هلشتاین در یک زمان ثابت از روز، بعد از شیردوشی و قبل از خوراک دهی از 2 هفته قبل از زایمان تا 6 هفته پس از زایش جمع آوری گردید. نمره وضعیت بدنی گاوها و میزان لپتین پلاسما به فاصله 2 هفته اندازه گیری شد. میزان لپتین تحت تأثیر دوره شیردهی قرار داشت و تلیسه ها و گاوهای شکم اول میزان لپتین بیشتری در مقایسه با گاو های چند شکم داشتند (05/0p<). میزان لپتین در انتهای آبستنی و ابتدای شیردهی اختلافی را نشان نداد. ارتباط نمره وضعیت بدنی با میزان لپتین منفی بود (05/0p<)، میزان لپتین پلاسما تأثیری روی میزان شیر و درصد محتویات شیر (چربی، پروتیین و لاکتوز) نشان نداد و همچنین روی صفات تولید مثلی (روزهای شیردهی در اولین تلقیح، تعداد تلقیح به ازای آبستنی و روزهای باز) اثری نداشت.
شهرزاد رناسی امیرحسین مهدوی
تحقیق حاضر به منظور بررسی تأثیر استفاده از سطوح مختلف مکمل های آلی روی و منگنز بر عملکرد، پاسخ ایمنی، ساختار میکروسکوپی پوسته تخم مرغ و مورفولوژی رحم مرغان تخم گذار به انجام رسیده است. بدین منظور از سه سطح صفر، 40 و 80 میلیگرم بر کیلوگرم مکمل روی-متیونین و سه سطح صفر، 50 و 100 میلیگرم بر کیلوگرم مکمل منگنز-متیونین در قالب یک آزمایش فاکتوریل 3×3 استفاده شد. تعداد 180 مرغ تخم گذار سویه lsl-brown (در 5 تکرار با 4 مرغ به ازای هر تکرار) به مدت 70 روز با تیمارهای آزمایش مورد تغذیه قرار گرفتند. جیره ها از لحاظ میزان انرژی قابل سوخت و ساز، پروتئین خام و سایر مواد مغذی مشابه بودند. در طول دوره 70 روزه آزمایش، مولفه های عملکردی شامل میزان خوراک مصرفی، درصد تولید، بازده تولید تخم مرغ و ضریب تبدیل غذا به صورت دو دوره 35 روزه مورد بررسی قرار گرفت. هم چنین در آخرین روز آزمایش، یک پرنده از هر قفس به منظور بررسی مورفولوژی بافت رحم کشتار شد. پاسخ تولید آنتی بادی در برابر آنتی ژن ویروس بیماری نیوکاسل اندازه گیری شد. بعلاوه نمونه پوسته تخم مرغهای جمع آوری شده در پایان دوره به وسیله الکترومیکروسکوپ با هدف بررسی ساختار میکروسکوپی، تصویربرداری شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که افزایش سطح روی آلی در جیره تمایل (08/0=p) به افزایش درصد تولید تخم مرغ در میان دوره و افزایش معنی دار (001/0>p) آن در پایان دوره داشت. با این وجود، افزایش سطح منگنز آلی در جیره منجر به کاهش معنی دار (01/0>p) درصد تولید در میان دوره شد. علاوه براین، با افزایش سطح روی آلی و منگنز در جیره به ترتیب بازده تولید تخم مرغ به طور چشمگیری افزایش (001/0>p) و کاهش (01/0>p) یافت. همچنین درصد تولید و بازده تولید تخم مرغ به طور معنی داری (01/0>p) تحت تاثیر ترکیب منگنز و روی آلی قرار گرفت. علاوه براین، خوراک مصرفی به طور معنی داری (01/0>p) با افزایش سطح منگنز در جیره کاهش یافت. همچنین با افزایش سطح روی آلی در جیره میزان خوراک مصرفی به طور معنی داری (01/0>p) تحت تاثیر ترکیب منگنز و روی آلی در جیره قرار گرفت. همچنین بهترین ضریب تبدیل غذایی متعلق به مصرف سطح mg/kg 40 مکمل روی همراه با mg/kg 50 مکمل منگنز در میان دوره است. علاوه براین، افزودن روی و منگنز آلی در جیره، شمارش گلبول های سفید خون را به طور معنی داری تحت تاثیر افزودن منگنز و روی آلی چه به صورت تکی و چه به صورت ترکیبی قرار نگرفت. تیتر آنتی بادی علیه ویروس نیوکاسل 14روز پس از القای واکسن به طور چشمگیری (001/0>p) تحت تأثیر افزودن منگنز و ترکیب منگنز و روی آلی در جیره قرار گرفت. روی-متیونین به طور معنی داری بر درصد خاکستر، کلسیم و فسفر پوسته تأثیر گذار بود که به خصوص این تأثیر در مورد درصد کلسیم قابل توجه بود (001/0>p). بیشترین درصد خاکستر و فسفر پوسته در هنگام مصرف mg/kg 80 مکمل روی و همچنین بیشترین درصد کلسیم در زمان استفاده از سطوح بالای هر دو مکمل به طور همزمان مشاهده گردید. بررسی پوسته های تخم مرغ با الکترومیکروسکوپ نشان داد که استفاده همزمان روی-متیونین و منگنز-متیونین می تواند اثر مثبتی بر ساختار بلورهای کلسیت گذاشته و شکل گیری این ستون های کلسیمی و نظم آن ها را به طور قابل توجهی بهبود می بخشد. هم چنین مشاهده گردید که مکمل آلی روی تأثیری بر افزایش شمار سلول های مجاری ترشحی بافت رحم داشته (05/0>p) و در بررسی اثرات متقابل نیز بیشترین تعداد سلول ترشحی در تیمارهای شامل سطح mg/kg 40 مکمل روی همراه با سطوح دوم و سوم مکمل منگنز و هم چنین تیمار حاوی سطح mg/kg 80 مکمل روی در هنگام عدم حضور مکمل منگنز مشاهده شد.
رضا محمدعلی پور نفیسه نیلی
سندروم آسیت یک عارضه متابولیک است که در جوجه های گوشتی به دلیل سرعت رشد زیاد ایجاد می شود و سالانه در حدود یک بیلیون دلار به صنعت پرورش طیور دنیا خسارت وارد می کند. در مناطق مرتفع کاهش فشار نسبی اکسیژن هوا موجب هایپوکسمیا (کمبود اکسیژن در خون) و افزایش فشار خون ریوی (ph) شده که می تواند منجر به بروز سندروم آسیت گردد. هدف از این تحقیق بررسی تغییرات ماتریکس خارج سلولی بافت شش و کبد، دو اندام مهم درگیر شونده درسندروم آسیت، در جوجه های گوشتی پرورش یافته در منطقه مرتفع شهرکرد و مقایسه آن با جوجه های منطقه کم ارتفاع رشت بود. بر این اساس در سنین دو، سه، چهار، پنج و شش هفتگی نمونه های شش و کبد از 20 جوجه در هر هفته و هر منطقه تهیه شد و تغییرات هیستوپاتولوژیکی و نیز تغییرات مقدار کلاژن و mmpهای این دو بافت مورد مطالعه قرارگرفت. برای بررسی های هیستولوژیکی، نمونه های بافتی در فرمالین %10 فیکس شده و پس از قالب گیری در پارافین و برش گیری با دستگاه میکروتوم به روش h&e رنگ آمیزی شدند. مقدار کلاژن بافت با اندازه گیری مقدار هیدروکسی پرولین به روش اسپکتروفتومتری و با استفاده از دو معرف کلرامین-t و ارلیخ ارزیابی شد. تغییرات میزان mmpها با روش ژلاتین زایموگرافی مورد بررسی قرار گرفت. داده های مربوط به مقدار کلاژن توسط رویه ttest از نرم افزار آماری sas آنالیز شدند و 05/0> p از لحاظ آماری معنی دار در نظر گرفته شد. درجوجه های رشت شش ها ظاهری طبیعی داشتند و آثاری از پرخونی در آن ها مشاهده نشد در صورتیکه در جوجه های شهرکرد شش ها پرخون بوده و مقدار زیادی لخته خون در آن ها وجود داشت که نشان دهنده ابتلاء این جوجه ها به ph است. مطالعات هیستولوژیکی نشان داد که پارابرونش های شش های جوجه های شهرکرد کوچکتر از جوجه های رشت بوده و در آن ها خونریزی وجود داشت. در بافت کبد نیز در جوجه های شهرکرد هپاتوسیت ها تحلیل رفته بودند و سینوسوییدهای کبدی متسع شده بودند. در این تحقیق برای اولین بار مقدار کلاژن بافت کبد و شش در جوجه های گوشتی مورد بررسی قرار گرفت و نیز برای اولین بار میزان mmpهای این دو بافت در جوجه های پرورش یافته در مناطق مرتفع بررسی شد. در جوجه های رشت، میزان mmp-2 بافت کبد و شش با افزایش سن کاهش یافت ولی در جوجه های شهرکرد در تمام سنین به جز چهار هفتگی میزان mmp-2 بالا بود. در چهار هفتگی به دلیل اعمال محدودیت غذایی میزان این آنزیم کاهش قابل ملاحظه ای داشت که منجر به کاهش فعالیت کلاژنولیتیکی و افزایش میزان کلاژن بافت شد. مقدار کلاژن بافت شش جوجه های شهرکرد در تمام سنین به طور معنی داری بالاتر از جوجه های رشت بود که می تواند به دلیل افزایش سنتز کلاژن در شرایط هایپوکسیا باشد. ولی مقدار کلاژن بافت کبد بین دو منطقه تفاوت معنی داری نداشت. مقدار کلاژن بافت کبد و شش در جوجه های رشت در ابتدا و انتهای دوره پرورش تفاوت معنی-داری نداشت ولی در جوجه های شهرکرد مقدار کلاژن این دو بافت در پایان دوره به طور معنی داری کمتر از دو هفتگی بود. میزان بالای mmp-2 در کبد و شش جوجه های شهرکرد باعث ریمادلینگ این دو بافت شده که منجر به بروز تغییرات هیستوپاتولوژیکی می شود. در نهایت با وجود اینکه جوجه های شهرکرد ظاهری سالم داشتند، ولی وجود شرایط هایپوکسیا و ph ناشی از آن سبب ایجاد تغییرات قابل توجهی در سطح سلولی و ملکولی در کبد و شش این جوجه ها شد که این تغییرات می تواند زمینه ساز بروز سندروم آسیت باشد. محدودیت غذایی از طریق کاهش موقتی میزانmmp-2 و کاهش تخریب بافتی باعث کاهش سرعت روند ایجاد آسیت شده و در نتیجه مانع بروز آن تا پایان دوره پرورش می شود ولی اگر این جوجه ها برای مدت طولانی تری نگهداری می شدند احتمال بروز سندروم آسیت در آن ها وجود داشت.
عزیزالله باختری حمیدرضا رحمانی
روش های زیست شناسی مولکولی با امکان شناسایی، نقشه?یابی و تجزیه و تحلیل چندشکلی? ژن?های کد کننده پروتیین?هایی که روی مسیرهای متابولیکی درگیر در صفات اقتصادی عمل می?کنند، به بهبود ژنتیکی حیوانات کمک می?کنند. محور igf، که شامل فاکتورهای رشد شبه انسولین i و ii (igf-i و igf-ii) و پروتیین?های اتصالی و گیرنده?های آن?هاست، نقش مهمی را در متابولیسم و فیزیولوژی پستانداران ایفا می?کند. اعمال بیولوژیکیigf-i و igf-ii، به واسطه گیرنده فاکتور رشد شبه انسولین i (igf-ir) صورت می گیرد. این گیرنده از لحاظ ساختاری مشابه گیرنده انسولین بوده و شامل دو زیرواحد آلفا و دو زیرواحد بتاست که به فرم هتروتترامر با هم ترکیب شده اند، اتصال igf به گیرنده، مسیر سیگنالی تیروزین کینازی آن را فعال می?کند. گیرنده igf-i، نقش تنظیم کنندگی مهمی را در نمو غده پستان و ترشح شیر دارد. ژن گیرنده igf-i روی کروموزم 21 گاو قرار دارد. چندشکلی این گیرنده در ناحیه غیر رمز کننده (انترون) وجود دارد. هدف این مطالعه برآورد فراوانی آللی و ژنوتیپی این گیرنده در دو گروه? ژنتیکی از گاوهای شیری و تشخیص ارتباط بین این چندشکلی با تولید و ترکیب شیر و صفات تولیدمثلی است. برای این منظور، 266 گاو هلشتاین از گونه بس تاروس و 41 گاو نجدی از گونه بس ایندیکوس تعیین ژنوتیپ گردید. قطعه bp625 از ژن گیرنده igf-i با توجه به آغازگر اختصاصی برای این قطعه در گاو به کمک دستگاه pcr تکثیر شد و به وسیله آنزیم محدود کننده taq i مورد بررسی قرار گرفت. ژنوتیپ aa، با حضور دو قطعه 580 و bp45 شناسایی می شود. حضور سه قطعه 410، 170 و bp45، نشان دهنده ژنوتیپ bb است و هتروزیگوت ها چهار قطعه 580، 410، 170 و bp45 ایجاد می کنند. ژنوتیپ bb در دو نژاد مورد مطالعه تشخیص داده نشد. فراوانی ژنوتیپ های aa و ab در گاوهای هلشتاین، به ترتیب برابر با یک و صفر و برای گاو نجدی برابر با 707/0 و 293/0 براورد گردید. فراوانی آلل a و b در گاو هلشتاین برابر با یک و صفر و 854/0 و 146/0 برای گاو نجدی محاسبه شد. به نظر می رسد که آلل a در گاوهای گونه بس تاروس تثبیت شده باشد. بنابراین این چندشکلی برای مطالعه و شناسایی جایگاه صفات کمی در گونه بس تاروس مفید نباشد. برای تجزیه و تحلیل ارتباط صفات تولیدی و تولید مثلی با ژنوتیپ های aa و ab در گاو نجدی از رویه glm نرم افزار آماری sas استفاده شد. نتایج نشان داد که در گاو نجدی بین ژنوتیپ و صفات تولید شیر و ترکیبات آن، فاصله زایش و طول آبستنی، ارتباط معنی داری وجود ندارد (05/0p>). حیوانات با ژنوتیپ aa دوره شیردهی طولانی تری را نسبت به ژنوتیپ دیگر داشتند (05/0p<) و ژنوتیپ ab با وزن تولد سنگین تر و سخت زایی بیشتر نسبت به ژنوتیپ aa همراه است (به ترتیب 01/0p< و 05/0p<). گاو های با ژنوتیپ aa فاصله زایش بیشتری را نسبت به حیوانات با ژنوتیپ ab داشتند که تمایل به معنی دار شدن داشت (11/0p=).
محمد تقی کریمی غلامرضا قربانی
هدف از انجام مطالعه حاضر بررسی اثرات تنش حرارتی در طول سه هفته پایانی دوره آبستنی بر عملکرد گاوهای هلشتاین چند شکم زایش است. گاوهای خشک بر اساس تولید شیر و شکم زایش بطور تصادفی و حدود 21 روز قبل از زمان زایش مورد انتظار بین تیمارها تقسیم شدند. تیمارها صرفا در سه هفته پایانی دوره آبستنی اعمال شد و شامل تنش حرارتی (10= n) و خنک سازی (10=n) بود. محل نگهداری گاوهای تیمار خنک سازی مجهز به مه پاش و پنکه بود که این ادوات سرمایشی در ساعت 7 صبح روشن و در ساعت 7 عصر خاموش می شدند. پس از زایش گاوهای هر دو گروه برای 21 روز دیگر در جایگاه های مجهز به وسایل سرمایشی نگهداری شدند. جیره های هر دوره از لحاظ انرژی و پروتئین برای تمام گاوها یکسان بود. دمای هوا و رطوبت نسبی هر کدام از جایگاه ها هر 15 دقیقه یکبار ثبت شد و شاخص دمایی – رطوبتی (thi) اندازه گیری شد. میانگین thi در طول سه هفته پایانی دوره آبستنی مشابه بود و تفاوت معنی داری بین thi جایگاه ها مشاهده نشد. در مقایسه با گاوهای خنک شده، گاوهای تحت تنش حرارتی دمای رکتوم (01/0 ? p) و نرخ تنفس بیشتری داشتند (01/0 ? p). طول دوره آبستنی (29/0=p) و دوره خشکی (3/0=p) بین تیمارها تفاوتی نداشت. تنش حرارتی در سه هفته پایانی دوره آبستنی مصرف ماده خشک را کاهش داد (05/0>p). اما مصرف ماده خشک در دوره پس از زایش تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت (3/0=p). علاوه بر این اثر متقابل تیمار با زمان برای مصرف ماده خشک در دوره پس از زایش تمایل به معنی دار بودن داشت (07/0=p). در مقایسه با گاوهای تحت تنش حرارتی، گاوهای خنک شده شیر بیشتری تولید کردند (05/0?p ). اما تاثیر معنی داری بر درصد چربی شیر (62/0=p)، پروتئین شیر (54/0=p) و مواد جامد بدون چربی شیر (53/0=p) مشاهده نشد. وزن تولد گوساله های متولد شده از گاوهای تحت تنش حرارتی kg 2/7 سبک تر بود (05/0?p). چگالی آغوز گاوهای تحت تنش حرارتی و گاوهای خنک شده به ترتیب 056/1 و 065/1 گرم بر سانتی متر مکعب بود (01/0?p). تعداد تلقیح به ازاء آبستنی بعدی برای گاوهای تحت تنش حرارتی و گاوهای خنک شده به ترتیب 2/2 و 9/1 بود ( 09/0=p) و تعداد روزهای باز مشابهی بین گاوهای دو گروه مشابه شد (22/0= p). زمان صرف شده برای مصرف خوراک و جوش برای گاوهای خنک شده تمایل به افزایش داشت (به ترتیب 06/0= p و 13/0=p) و زمان بیشتری را صرف فعالیت نشخوار کردند (03/0? p). در نقطه مقابل گاوهای خنک شده در مقایسه با گاوهای تحت تنش حرارتی برای مدت کمتری روی پاهای خود ایستادند (01/0? p). به طور کلی نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که کاهش تنش حرارتی در طول اواخر دوره آبستنی علاوه بر آسایش گاوها منجر به بهبود عملکرد آن ها در دوره شیردهی بعدی می شود.
سحر توکلی حمیدرضا رحمانی
یکی از صفات مهم در صنعت گاو داری، تولید شیر است که یک شاخص مهم برای انتخاب دام به عنوان والد نسل بعد نیز می باشد. تولید شیر به عنوان یک صفت کمی تحت تاثیر تعداد زیادی ژن قرار دارد. به علاوه عوامل محیطی نیز به شدت روی این صفت اثر دارند. بنابراین انتخاب مستقیم این صفت کاری دشوار است و اغلب از دقت کافی نیز برخوردار نمی-باشد. اخیراً تعدادی ژن کاندیدا به علت دارا بودن ارتباط بیوشیمیایی یا فیزیولوژی با صفت تولید شیر شناسایی شده است. این امکان وجود دارد که وجود چندشکلی در این ژن ها بر کمیت و ترکیب شیر اثر بگذارد. هورمون رشد به عنوان یک هورمون سوماتوژنیک و لاکتوژنیک شناخته شده است, و در گاوهای شیری بر شیردهی و توسعه غددپستانی و مجاری آن موثر می باشد. به علت وجود این همبستگی و هم چنین سهولت انتخاب بر اساس ژن هورمون رشد, در این تحقیق از چندشکلی موجود در ژن هورمون رشد به عنوان یک نشانگر ملکولی برای فراسنجه های مربوط به تولید شیر استفاده شد. به همین منظور نمونه های دی ان ای حاصل از 257 راس گاو شیری از 4 گاوداری در سطح استان اصفهان تعیین ژنوتیپ شدند. دو آلل l و v توسط تکنیک pcr-rflp و توسط آنزیم alu-i برای این ژن شناسایی شد. فراوانی این دو آلل به ترتیب 74/0 و 26/0 است. فراوانی ژنوتیپ ها 541/0 برای ll، 401/0 برای lv و 058/0 برای vv است. بر اساس محاسبات انجام شده، مشاهده شد که جمعیت مورد مطالعه تحت تعادل هاردی- واینبرگ است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که ژن هورمون رشد با انتخاب برای تولید شیر بیشتر (هدف اول پرورش دهندگان گاو شیری) انتخاب نمی شود. در نهایت اثر ژن هورمون رشد با استفاده از مدل خطی روی هر یک از صفات مورد مطالعه شامل وزن تولد، صفات تولیدمثلی و صفات مربوط به تولید شیر و اجزای شیر بررسی می شود. بر اساس نتایج به دست آمده، مشاهده شد که گله در وزن تولد، طول آبستنی، تولید شیر خام، شیر 305 روز 3 بار دوشش و همه فراسنجه های مربوط به تولید چربی و پروتئین تغییر معنی دار ایجاد می کند. لکن هورمون رشد تنها بر طول آبستنی اثر معنی دار می گذارد. به طوریکه ژنوتیپ vv طول آبستنی را از لحاظ آماری به طور معنی داری کاهش می دهد. لکن بر سایر صفات تغییر معنی داری ایجاد نمی کند. با توجه به نتایج به دست آمده در خلال این تحقیق و نتایج حاصل از سایر تحقیقات می توان گفت هورمون رشد با غلظتی که در حالت طبیعی در پلاسما دارد قادر نیست تولید شیر را به طور محسوسی تغییر دهد، لکن با تحریک ترشح هورمون رشد توسط عوامل موثر بر ترشح هورمون رشد می توان در تولید شیر نیز تغییر محسوس ایجاد کرد.
بهروز قنبری اصل صفاعلی فاطمی
چکیده در این تحقیق فاکتورهایی موثر بر بیان پروتئین هورمون رشد انسانی در فضای پری پلاسمی 5 سویه باکتری e. coli با پروموتورها و ساختارهای متفاوت ژنتیکی مورد ارزیابی قرار گرفت. انتخاب یک سویه برتر از بین 5 سویه مذکور بر اساس سه فاکتور: سرعت رشد، پایداری پلاسمید و میزان بیان انجام شد. سویه برگزیده در آزمایشات بهینه سازی جهت بیشینه سازی رشد و تولید هورمون رشد انسانی در فلاسک و کشت ناپیوسته در بیوراکتور استفاده شد. برای غربال فاکتورهای موثر در بیان پری پلاسمی هورمون رشد انسانی از طراحی آماری آزمایشات استفاده شد. فاکتور های با اهمیت شامل دمای تخمیر، غلظت iptg به عنوان القا کننده، زمان پس از القا و od کشت در لحظه القا بودند. داده های حاصل از تاثیر فاکتور های مختلف با استفاده از یک طرح آزمایشی کسری از فاکتویل در دو سطح مورد ارزیابی قرار گرفت. کلیه متغیر های آزمایشی از لحاظ آماری معنادار تشخیص داده شدند. زمان پس از القا به عنوان مهمترین فاکتور در تولید پری پلاسمی هورمون رشد انسانی شناخته شد. انتخاب محیط مناسب بر اساس قابلیت بافر کنندگی محیط کشت، سرعت رشد ویزه و کیفیت ظاهری محیط کشت از لحاظ تشکیل رسوب صورت گرفت. در استفاده از گلوکز به عنوان منبع کربن مکانیسم محرومیت القا کننده در سویه شناسایی شد. با جایگزینی گلیسرول به عنوان منبع کربن این محدودیت بر طرف شد. در ارزیابی سویه در کشت ناپیوسته با استفاده بیوراکتور bioflo3000 استراتژی القا تعیین شد و با استفاده از نتایج قبلی بهره دهی حجمی معادل با mgl-1 68 حاصل شد.
مجتبی یاری مسعود علیخانی
به منظور بررسی پاسخ های عملکردی و فیزیولوژیکی گوساله های نژاد هلشتاین تحت تنش حرارتی به مکمل کروم به صورت افزودنی به شیر در دوران شیرخوارگی و به جیره آغازین پس از شیرگیری در سطوح صفر (گروه c)، 02/0 (گروه l) و mg/kg bw0.75 04/0 (گروه h) از مکمل کروم- متیونین، از 24 راس گوساله شیرخوار (وزن اولیه 9/1± 5/41 کیلوگرم) در یک طرح کاملا" تصادفی استفاده شد. گوساله ها تا سن شیرگیری روزانه 4 لیتر شیر کامل دریافت می کردند و دسترسی آزاد به جیره آغازین داشتند، بعد از شیرگیری علاوه بر جیره آغازین، دسترسی آزاد به یونجه خرد شده نیز داشتند. میانگین حداکثر شاخص رطوبتی- دمایی (thi) در طول آزمایش (5/76)، تنش حرارتی ملایم را به گوساله ها القا کرد. در دوران شیرخوارگی، کروم در سطح l نسبت به گروه c باعث کاهش میزان سرعت تنفس در هفته پنجم بعد از تولد شد (05/0=p). گروه h در مقایسه با گروه c و l کمترین مقدار کورتیزول سرم را داشت (04/0=p و 02/0=p)، میزان 4t گروه l در مقایسه با گروه c کمتر بود (09/0=p). در روز شیرگیری، گروه h نسبت به گروه c کورتیزول و اوره سرم بیشتری داشت (به ترتیب 02/0=p و 06/0=p) و نسبت به گروه l نسبت انسولین به گلوکز بیشتری داشت (09/0=p)، گروه c و h نسبت به گروه l پروتئین کل سرم بیشتری داشتند (به ترتیب 03/0=p و 04/0=p). پس ازشیرگیری گروه l نسبت به گروه c، دمای رکتوم کمتر و میانگین ماده خشک مصرفی روزانه کمتری داشت (به ترتیب 02/0=p و 06/0=p). در روز 21 بعد از شیرگیری دو گروه (h + l) نسبت به گروه c کورتیزول سرم بیشتر (007/0=p)، 4t کمتر (03/0=p) و نسبت 3t به 4t بیشتری (1/0=p) داشتند. در آزمایش تحمل گلوکز سطح زیر منحنی انسولین گروه h نسبت به گروه c، در فواصل زمانی 0 تا 90 و 0 تا 120 دقیقه پس از تزریق گلوکز کمتر بود (07/0=p و 04/0=p). در نتیجه، مکمل کروم- متیونین در سطح l باعث کاهش آثار تنش حرارتی ملایم قبل از سن شیرگیری و کاهش آثار تنش ناشی از شیرگیری شد اگر چه سطح h باعث ایجاد ثبات فیزیولوژیکی بهتری در طول آزمایش شد و هیچ گونه آثار زیانباری بر فراسنجه های عملکردی و فیزیولوژیکی در طول آزمایش نداشت.
منیر سلاطی رضا زارعی
واکنش زنجیره های پلیمراز که معمولا به اختصار pcr خوانده می شود، روشی بسیار قدرتمند در تکثیر ردیف منخبی از نوکلئوتیدهای قطعات dna است. انجام این واکنش همانند سازی به فعالیت آنزیم های پلیمرزا وابسته است که مقاومت به گرما در این آنزیم ها از مهم ترین خصوصیات آن ها محسوب می شود. در واقع پس از کشف و کاربرد آنزیم های پلیمرزا مقاوم به حرارت بود که pcr به یک روش رایج در آزمایشگاه ها تبدیل شد. علاوه بر این خصوصیت، آنزیم های پلیمراز مورد استفاده از نظر نرخ اشتباه نیز با هم متفاوتند. آنزیم pfu پلیمراز جداشده از باکتری گرمادوست pyrococcus furiosus یکی از مهم ترین آنزیم های مورد استفاده در pcr است که به دلیل داشتن خاصیت اگزونوکلنازی 5-3 یا پردازشکری، کمترین نرخ خطا را در میان آنزیم های پلیمراز شناخته شده دارد. در تحقیق حاضر امکان افزایش تولید این آنزیم با سیستم بیانی pet در باکتری ٍ escherichia coli موردمطالعه قرار گرفت. برای رسیدن به این هدف سه ساختار متفاوت از ژن کد کننده ای pfu پلیمراز به این شرح تهیه گردیدند: 1- pfu منفرد (آنزیم پلیمراز بدون تغییر، در وکتور بیانی2- pet + 2lc-)، ubi-pfu آنزیم پلیمراز با پروتئین یویی کوئیتین در بالادست آن به عنوان شریک الحاق، در وکتئر بیانی و 3- pelb-ppfu (آنزیم پلیمراز با پپتید pelb در بالا دست آن به عنوان شریک الحاق در وکتود بیانی pet-2lc، ساختارهای طراحی شده با نژاد bl21 باکتری e.coli انتقال یافتند. که پس از رشد در محیط مایع tb با iptg تیمار گردیدند. تولید پروتئین های مورد نظر با استفاده از الکتروفورز روی ژل پلی اکریلامید سدیم دودسیل سولفات (sds-page) مورد تایید قرار گرفت، مقایسه ی بین میران پروتئین هار نوترکیب نشان داد که بیان ubi-pfu در حد pfu منفرد و pelb-pfu حدود چهار تا پنج برابر pfu منفرد بوده است. فعالیت بیولوژیکی آنزیم ها نیز با بررسی توانایی آن ها در تکثیر قطعات dna در واکنش های pcr مورد بررسی قرار گرفت و مشخص گردید دهر سه آنزیم تولید شده دارای فعالیت بیولوژیکی مورد انتظار می باشند. فعالیت آنزیمی puf منفرد و ubi-pfu مشابه ولی فعالیت pelb-pfu بطور قابل ملاحظه ای پیش از دو آنزیم دیگر بود. البته بطور معمول وجود پپتید pelb در بالادست پروتئین های تراریختی در کولی باسیل نه تنها موجب افزایش بیان آن ها می شود بلکه موجب ترشح آن ها به فضای بین غشائی (periplasmic space) نیز می گرددو لذا انتظار می رفت که pelb-pfu بر خلاف pfu منفرد و ubi-pfu ، از میتوپلاسم باکتری خارج شده و در فضای بین غشائی تجمع یابد. دو روش شوک اسمزی و تیمار حرارتی 55c که بطور معمول برای استخراج پروتئین ها از فضای بین غشای باکتری e.coli بکار می روند. در استخراج pelb-pfu موفقیت آمیز نبودند. البته مشخص نشد که آیا علت این پدیده عدم ترشح pelb-pfu به فضای بین غشائی است یا آنکه pelb-pfu به فضای بین غشائی ترشح می گردد اما به علت اندازه ی بزرگ قادر به خروج از غشاء خارجی باکتری نیست.
مهدی میرزائی غلامرضا قربانی
این تحقیق با هدف بررسی آثار تغذیه کروم بر تولید و ترکیبات شیر، مصرف خوراک، قابلیت هضم، فراسنجه ها و هورمون های خونی و برخی از پاسخ های فیزیولوژیک گاوهای اوایل شیردهی تحت تنش حرارتی و همچنین تعیین سطح مناسبی از کروم برای تغذیه در این دوران انجام شد. تعداد پانزده رأس گاو هلشتاین اوایل شیردهی (4/12 ± 8/37 روز شیردهی) در قالب طرح بلوک کاملاً تصادفی در سه گروه 5 تایی، به مدت 65 روز با سطوح صفر (گروه c)، 05/0 (گروه m) و mg/kg bw0.75 1/0 (گروه h) از مکمل کروم- متیونین تغذیه شدند. میانگین حداکثر شاخص رطوبتی- دمایی در طول اجرای طرح 7/77 بود. افزایش مصرف ماده خشک برای گروه m و h در مقایسه با گروه شاهد به ترتیب معنی دار و تمایل به معنی داری نشان داد (به ترتیب 05/0?p و 15/0?p). میانگین تولید شیر تصحیح شده و نشده برای 4 درصد چربی، درصد و تولید چربی، تولید پروتئین، درصد و تولید لاکتوز و تولید کل مواد جامد شیر تحت تأثیر تغذیه با مکمل کروم قرار نگرفتند اما افزایش درصد پروتئین و کل مواد جامد شیر برای گروه m در مقایسه با گروه شاهد قابل مشاهده بود (به ترتیب09/0?p و 07/0?p). کاهش در راندمان تولید شیر در تغذیه با سطح h در مقایسه با گروه شاهد تمایل به معنی داری داشت (07/0?p) و افزایش در وزن بدن در تغذیه با کروم برای گروه m و h در مقایسه با گروه شاهد به ترتیب معنی دار و تمایل به معنی داری نشان داد (به ترتیب 05/0?p و 12/0?p). غلظت گلوکز خون، گلوکاگن، igf-1، پروتئین کل، گلوبولین، ازت اوره ای خون، bhba، تری گلیسرید، کورتیزول، پروژسترون و نسبت کورتیزول به پروژسترون تحت تأثیر استفاده از مکمل کروم قرار نگرفتند. تغذیه با سطوح m و h باعث کاهش غلظت انسولین در مقایسه با گروه کنترل گردید (01/0?p و 05/0?p). تغذیه با هر دو سطح m و h باعث کاهش غلظت انسولین در مقایسه با گروه کنترل گردید (01/0?p و 05/0?p).گروه m دارای غلظت کلسترول خوب (hdl) بالاتر در مقایسه با گروه کنترل (04/0?p) و گروه m دارای نسبت انسولین به گلوکاگن پایین تری در مقایسه با گروه کنترل بود (05/0?p). به نظر می رسد بعلت تنش های متابولیکی و حرارتی وارده بر گاوها، نیاز کروم افزایش یافته است و تغذیه سطح متوسط کروم این نیاز را به خوبی برطرف کرده است اما با توجه به پاسخ های درجه دوم در بسیاری از صفات عملکردی و پارامترهای خونی احتمالاً دوز بالای کروم دارای اثرات سمی بوده است هرچند سطح سمی بودن کروم در نشخوارکنندگان هنوز تعیین نشده است.
حمیدرضا رحمانی حامد رضایی
برای بهره برداری بهینه از منابع آب و خاک و جلوگیری از مخاطرات محیطی، توجه به اصول کشاورزی پایدار از ضروریات است. یکی از موارد مهم در این زمینه ورود نهاده های سالم، سازگار و به اندازه نیاز گیاه به عرصه کشاورزی است. از جمله نهاده ها می توان به پسماند جامد فاضلاب حاصل از فعالیتهای شهری اشاره کرد. استفاده از این پسماندها به عنوان کود در مناطق خشک و نیمه خشک که خاکها از نظر مواد آلی فقیرند از جهت بهسازی خصوصیات فیزیکی و کمک به حاصلخیزی خاک به ویژه از نظر ازت و فسفر کافی برای رشد گیاه اهمیت یافته اما در کنار این مزیتهای مثبت، وجود ترکیبات سمی و خطر ورود آنها به منابع خاک و آب و در نهایت زنجیره غذایی از موارد منفی است. بنابراین بررسی و تحقیق کافی جهت اطلاع از وضعیت این پسماندها و اثرات آنها بر خاک و گیاه در عرصه کشاورزی هر کشور، لازم و ضروری است. هدف از انجام این پژوهش بررسی کیفیت لجن مورد استفاده در اراضی کشاورزی و مقایسه آن با حدود استاندارد و بررسی اثرات کوتاه مدت و درازمدت استفاده از آن در عرصه کشاورزی است. جهت دست یابی به اهداف تحقیق سه پروژه به شرح زیر تعریف و اجرا گردید الف) بررسی کیفیت لجن فاضلاب شهری مورد استفاده در اراضی کشاورزی: جهت بررسی کیفیت لجن فاضلاب از دو تصفیه خانه مهم استان شامل تصفیه خانه های فاضلاب شمال اصفهان و شاهین شهر به صورت فصلی و در طول یک سال و با 3 تکرار نمونه گیری شد و نمونه ها پس از هوا خشک شدن در دمای اتاق پودر شده و نسبت به اندازه گیری پارامترهای لازم اقدام شد. ب) بررسی اثرات حاصله از کاربرد لجن فاضلاب شهری بر خاک و گیاه (بررسی گلخانه ای)(اثر کوتاه مدت): در این تحقیق به منظور تعیین پتانسیل کاربرد لجن برای محصولات گلخانه ای، آزمایشی گلخانه ای بر پایه طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار طی یک سال انجام گرفت. تیمارهای مختلف لجن بر خاک گلدان ها اعمال و گیاهان اسفناج، ذرت و گندم در آنها کشت گردید. زمان نمونه برداری از خاک قبل از کشت(3 تکرار) و موقع برداشت محصول در هر گلدان و زمان نمونه برداری گیاه هنگام برداشت گیاه و از اندام های مختلف بود. ج) بررسی اثرات مقایسه ای حاصله از کاربرد لجن فاضلاب شهری در اراضی تحت کاربرد لجن و اراضی شاهد)(اثر دراز مدت): جهت بررسی اثرات لجن بر خاک و گیاه، تعداد 4 منطقه از دشت برخوار و اراضی مجاور تصفیه خانه های شمال اصفهان و شاهین شهر انتخاب شده که در هر منطقه 2 مزرعه که از جهت مدیریت زراعی، محصول گندم و خاک شبیه بوده اما از نظر استفاده یا عدم استفاده از لجن فاضلاب متفاوت بودند برگزیده شدند. نمونه گیری خاک و گیاه گندم از هر مزرعه در سه تکرار و از اندام های ریشه، ساقه و دانه صورت گرفت و اندازه گیری پارامترهای لازم در نمونه های خاک ph، هدایت الکتریکی، بافت خاک، درصد کلسیم، کربن کل، درصد مواد آلی، ازت کل، ازت آمونیمی، ازت نیتراتی، فسفر کل، پتاسیم، کلسیم، منیزیم، سدیم و غلظت عناصر سنگین مختلف و در گیاه نیتروژن، فسفر، پتاسیم و کلسیم و غلظت عناصر سنگین مختلف انجام گردید. نتایج حاصله تجزیه و تحلیل آماری شده و با حدود مجاز استاندارد epa 503 و سایر استانداردها مقایسه شده و برای ارائه داده ها از قابلیت نرم افزارهای مختلف استفاده و بهره برداری شد. نتایج نشان داد در بررسی ترکیب لجن فاضلاب تصفیه خانه های فاضلاب شمال اصفهان و شاهین شهر مقادیر ph، درصد جامدات کل، مواد آلی، رطوبت، نیتروژن، فسفر، کلسیم و منیزیم نمونه های لجن در دامنه مقادیر معمول قرار داشته و بنابراین کاربرد لجن از این نظر برای مصارف مختلف از جمله مصرف به عنوان کود در کشاورزی محدودیتی نداشت. در مقایسه لجن های مورد بررسی، لجن تصفیه خانه فاضلاب شاهین شهر دارای میزان ازت، فسفر، پتاسیم بیشتر و کلسیم و منیزیم کمتر نسبت به لجن تصفیه خانه فاضلاب شمال اصفهان بود. در تر کیب لجن های مورد بررسی، درصد کربن بین 6/26- 2/13 و نسبت کربن به ازت بین 70/8 تا 45/9 درصد بود که نسبت به مقادیر معمول کمی پایین¬تر بود. ازت آلی با کسر ازت معدنی (ازت نیتراتی + ازت آمونیمی) از ازت کل بدست آمد. این نوع ازت در لجن درصد بالایی از ازت کل (حدود 77 تا 78 درصد) را به خود اختصاص داد. مقادیر ازت نیتراتی و ازت آمونیمی در هر دو نوع لجن در دامنه مقادیر معمول قرار داشت و مقدار ازت آمونیمی لجن حدود 5 تا 25 برابر ازت نیتراتی بود. هدایت الکتریکی لجن در تصفیه خانه های فاضلاب مورد برسی دامنه 8/8 – 6/4 دسی زیمنس بر متر را دارا بود که این مقدار بیانگر توانایی ترکیب لجن در افزایش شوری خاک است. در مجموع ارزش کودی لجن های مورد بررسی نسبتا بالا بوده و حاوی مقادیر قابل توجهی مواد مغذی ضروری برای رشد گیاه می باشد. بنابراین کاربرد آنها در کشاورزی به عنوان کود از این نظر بدون در نظرگرفتن سایر پارامترهای مورد بررسی بلامانع و مفید بوده و سبب حاصل¬خیزی خاک می¬شود. نتایج سالانه تجزیه لجن ها نشان داد که آنها از نظر بار میکروبی در هیچ یک از کلاس های a یا b قرار نگرفته و از نظر میکروبی استفاده از لجن هر دو تصفیه خانه در اراضی کشاورزی محدودیت دارد. در لجن تصفیه خانه ها مقایسه غلظت میانگین داده ها با حد مجاز epa نشان داد کلیه عناصر سنگین مورد بررسی در لجن به استثنای آرسنیک دارای غلظت زیر حد مجاز هستند و محدودیتی ندارند. در بررسی کوتاه مدت اثرات لجن بر خاک و گیاه(بررسی گلخانه ای) با کاربرد سطوح مختلف تیمار های لجن بر خاک گلدان ها با کشت های مختلف مشخص گردید: لجن فاضلاب سبب افزایش میزان شوری و فسفر خاک و کاهش میزان پتاسیم و ph خاک شده است. همچنین افزایش غلظت قابل جذب و کل عناصر سنگین سرب، نیکل، مس، روی، آهن، منگنز، کبالت و کروم در خاک گلدان ها با افزایش سطوح لجن مشاهده گردید. در مقایسه غلظت عناصر سنگین در خاک گلدان های تحت کشت گندم ، ذرت و اسفناج با حدود معمول و بحرانی، غلظت عناصر سنگین نیکل، کروم، کبالت در حد معمول، مس، منگنز و آرسنیک فراتر از حد معمول و روی و کادمیم در دامنه غلظت بحرانی قرار داشت. مقایسه غلظت عناصر سنگین در گیاه نیز با حدود مجاز نشان داد: در اندام هوایی گیاهان گندم ، ذرت و اسفناج غلظت عناصر سنگین مس و کادمیم در حد معمول و غلظت عناصر روی، منگنز، کروم و آرسنیک فراتر از حد معمول بود. گیاه گندم بالاترین ضریب انتقال را برای عنصر کروم و گیاه ذرت بالاترین ضریب انتقال را برای عنصر روی نشان داد. همچنین گیاه گندم برای عناصر مس، روی و کروم و اسفناج برای عناصر منگنز، آهن و کادمیم بالاترین ضریب جذب را در بین گیاهان مورد بررسی داشتند. در بررسی درازمدت اثرات لجن بر خاک و گیاه(بررسی در اراضی کشاورزی زارعین) مشخص گردید مقادیر درصد کربن و درصد ازت و مقادیر سدیم، پتاسیم، کلسیم و منیزیم در تیمار با لجن بسیار بالاتر بود که بیانگر تاثیر استفاده از لجن در افزایش مقادیر آن ها در خاک دارد. همچنین لجن فاضلاب در افزایش غلظت قابل جذب عناصر روی، مس، نیکل و آهن و غلظت کل عناصر سنگین کادمیم، آهن، کبالت، کروم و روی در اراضی نقش داشته است. در بررسی میانگین غلظت عناصر سنگین در گیاه گندم در اراضی با لجن نسبت به اراضی بدون لجن نیز مشخص گردید غلظت عناصر سنگین در گندم در اراضی با لجن نسبت به اراضی بدون لجن دارای اختلاف معنی دار نبود اما در بیشتر موارد غلظت عناصر سنگین در گیاه گندم در اراضی با لجن بالاتر بوده است. در مجموع در بررسی غلظت عناصر سنگین در گیاهان مورد بررسی با حدود مجاز مشخص گردید غلظت عناصر کبالت و کادمیم در گیاهان مورد بررسی هم در تیمار لجن و هم در تیمار بدون لجن و عنصر سرب فقط در گیاهان تحت تیمار لجن از حدود مجاز فراتر بوده اند. بنابراین می توان گفت تنها عنصر سرب در گیاهان مورد بررسی، حاصل اثر استفاده از لجن فاضلاب بوده است.
حمیدرضا رحمانی ابراهیم محمدی گل تپه
توت فرنگی گیاهی علفی چندساله، متعلق به خانواده گل سرخیان بود ه که به دلیل غنی بودن از انواع ویتامین¬ها مانند ویتامین c،a ، b6، e از طرفداران زیادی برخوردار است. امروزه به دلیل استفاده بی رویه از کودهای شیمیایی جهت افزایش عملکرد این محصول، علاوه بر آلودگی¬های زیست محیطی سلامت مصرف کنندگان را به خطر می¬اندازد. راه حل این مشکل کشت توت فرنگی به صورت ارگانیک میباشد. در تحقیق حاضر تاثیر غلظت¬های 0(شاهد)، 80، 160، 250 و 330 اسپور در میلی لیتر، قارچ اندوفیت p. indicaبر پارامترهای رشد و عملکرد گیاه توت¬فرنگی تحت شرایط کشت هیدروپونیک در قالب طرح کاملا تصادفی در 28 تکرار مورد بررسی قرار گرفت. قارچ p. indica در غلظت¬های مختلف بصورت روش تزریق پای بوته به گیاهان توت فرنگی تلقیح شد. دو ماه پس از مایه¬زنی قارچ، ارتفاع بوته با دستگاه کولیس دیجیتالی و میزان کلروفیل با استفاده از دستگاه spad اندازه¬گیری شد. میزان گلدهی¬ 8 ماه بعد از تلقیح برای تمام گلدان¬ها اندازه¬گیری شد. میزان عملکرد توت فرنگی در شش برداشت برای تمام گلدان¬ها اندازه¬گیری و ثبت گردید. یک هفته پس از آخرین برداشت طول ریشه و وزن تر و خشک اندام هوایی و ریشه اندازه¬گیری گردید. نتایج نشان داد که بیشترین و کمترین تاثیر قارچ بر تمام پارامترهای رشد، به ترتیب مربوط به تیمار 330 اسپور در میلی لیتر و شاهد می-باشد. تیمار330 اسپور در میلی¬لیتر، ارتفاع بوته، میزان کلروفیل و شاخه¬زایی را به ترتیب 5/24، 15 و 30 درصد نسبت به شاهد افزایش داد، در حالی که بین تیمارهای 80، 160 و 250 اسپور در میلی¬لیتر در مورد صفات مذکور اختلاف معنی¬داری مشاهده نشد. از نظر تاثیر قارچ بر میزان گلدهی، وزن تر و خشک ریشه و وزن تر و خشک اندام هوایی، تیمارهای 330 و 250 اسپور در میلی¬لیتر به ترتیب با 37 و 53/18درصد افزایش گلدهی، 71/76 و 52 درصد افزایش وزن تر ریشه، 52/75 و40 درصد افزایش وزن خشک ریشه، 59/42 و 59/21 درصد افزایش وزن تر اندام هوایی، 94/84 و 69 درصد افزایش وزن خشک اندام هوایی نسبت به شاهد، با سایر تیمارها اختلاف معنی¬داری در سطح 5 درصد داشتند اما بین سایر تیمارها اختلاف معنی¬داری برای صفات مذکور مشاهده نشد. از نظر تاثیر قارچ بر طول ریشه تیمارهای 330، 250 و 160 اسپور در میلی¬لیتر به ترتیب با 72، 37 و 33/14 درصد افزایش طول ریشه نسبت به شاهد، با سایر تیمارها در سطح 5 درصد اختلاف معنی¬داری داشتند. بیشترین میزان عملکرد درگیاهان تلقیح شده با تیمار 330 اسپور در میلی¬لیتر با 24/91 درصد افزیش نسبت به شاهد مشاهد گردید، اما بین سایر تیمارها اختلاف معنی¬داری مشاهده نشد. بنابراین می¬توان گفت که قارچ p. indica در غلظت¬های بالا می¬تواند باعث افزایش معنی¬دار صفات مذکور و در نتیجه بر رشد و عملکرد گیاه توت¬فرنگی تاثیر مثبت داشته باشد.
فاطمه رزاقی نفیسه نیلی
به دنبال افزایش سریع جمعیت جهان و نیاز روز افزون به منابع پروتئینی، متخصصین علوم ژنتیک و اصلاح نژاد طیور، به منظور پاسخگویی به نیاز جامعه بشری، از تکنیک¬های به گزینی نژادهای طیور به منظور دست¬یابی به نژادهای دارای رشد سریع همراه با ضریب تبدیل غذایی کمتر استفاده نموده¬اند. به علت عدم تطابق رشد سریع با توان اندام¬هایی همچون قلب و ریه، احتمال بروز اختلالات متابولیکی افزایش می¬یابد. با افزایش سرعت رشد، به دنبال بالا رفتن فعالیت¬های متابولیکی، نیاز به اکسیژن بالا می¬رود و منجر به کاهش اکسیژن بافت می¬گردد که عامل اصلی آغاز روند آسیت است. سندرم آسیت یا سندرم افزایش فشار خون ریوی، ناشی از نارسایی بطن راست قلب است که به دنبال افزایش فشار خون ریوی رخ می¬دهد. با وجود تحقیقات انجام شده، هنوز مکانیسم آسیت در سطح سلولی- مولکولی و چگونگی ایجاد نارسایی قلبی در جوجه های گوشتی مبتلا به آسیت، کاملاً روشن نیست. در تحقیق حاضر نمونه گیری¬ها از جوجه خروس¬های به ظاهر سالم نژاد گوشتی راس 308 که در شرایط صنعتی مشابه در دو منطقه شهرکرد با ارتفاع 2150 متر از سطح دریا و رشت که تقریباً هم سطح دریاست پرورش داده می¬شدند، انجام شد. هدف از این تحقیق بررسی تغییرات ماتریکس خارج سلولی بافت بطن راست قلب، که درسندرم آسیت به شدت تحت تأثیر قرار می¬گیرد، در جوجه¬های گوشتی پرورش یافته در این دو منطقه بود. بر این اساس در سنین دو، سه، چهار، پنج و شش هفتگی نمونه¬های قلب از 20 جوجه در هر منطقه و هر هفته تهیه شد و پس از بررسی¬های مورفولوژیک قلب، تغییرات هیستوپاتولوژیکی و نیز تغییرات مقدار کلاژن و mmp های این بافت مورد مطالعه قرار گرفت. برای بررسی¬های هیستوپاتولوژیکی، نمونه¬های بافتی در فرمالین %10 فیکس شده و پس از قالب گیری در پارافین و برش¬گیری با دستگاه میکروتوم به روش h&e رنگ آمیزی شدند. مقدار کلاژن بافت با اندازه گیری مقدار هیدروکسی پرولین به روش اسپکتروفتومتری و با استفاده از دو معرف کلرامین-t و ارلیخ ارزیابی شد. تغییرات میزان mmp ها با روش ژلاتین زایموگرافی مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل نتایج با استفاده از نرم¬افزار sas و رویه glm انجام شد. نتایج به دست آمده نشان داد که در شرایط کاهش فشار نسبی اکسیژن در منطقه مرتفع شهرکرد، اگر چه جوجه¬ها مشابه جوجه¬های رشت به ظاهر سالم بوده و علائم آسیت را نداشتند ولی در سطح میکروسکوپی و مولکولی تفاوت¬های قابل ملاحظه¬ای وجود داشت. در جوجه¬های شهرکرد هایپوکسی بافتی ناشی از هایپوکسمی باعث افزایش میزان mmp-2 در بافت دیواره بطن راست شد که با تأثیر بر ساختار ecm موجب ریمادلینگ بافت قلب گردید. علاوه بر این کاهش میزان active mmp-2 در هفته محرومیت غذایی در شرایط مدیریتی شهرکرد باعث کاهش هضم کلاژن و بالا ماندن میزان آن در این هفته شد. بنابراین می¬توان گفت که محرومیت غذایی اعمال شده در 4 هفتگی در منطقه شهرکرد، از طریق کاهش میزان mmp-2 و کاهش تخریب بافتی باعث کاهش سرعت روند ایجاد آسیت شده و در نتیجه مانع بروز آن تا پایان دوره پرورش می¬شود.
حسن نظری زاده جواد پوررضا
در این تحقیق، کاهش اثر آفلاتوکسین با استفاده از فورمایسین، مایکروزورب، آنزیمیت در جیره¬ی جوجه¬های گوشتی بررسی شد. ابتدا ذرت سترون شده با استرین توکسین¬زای aspergillus flavus آلوده گردید،آفلاتوکسین b1 به میزان 634/37 قسمت در میلیون تولید شد. سپس ذرت آلوده شده به بقیه¬ی جیره¬ی پایه اضافه گردید تا میزان آلودگی جیره به afb1 به2و4 قسمت در میلیون برسد. تیمارهای آزمایشی روی جیره¬ی آلوده به صورت افزودنی¬های زیر مورد مطالعه قرار¬گرفتند:2 درصد آنزیمیت،1/0 درصد فورمایسین،1/0 درصد مایکوزورب. همچنین در این آزمایش جیره¬ی عاری از آفلاتوکسین را به عنوان شاهد در نظر گرفتیم. 396 قطعه جوجه گوشتی نژاد راس از سن 1 روزگی، به 36 گروه 11 تایی با میانگین وزنی مشابه (41 گرم) تقسیم و هر تیمار آزمایشی در 3 تکرار و به مدت 21 روز با جیره های فوق تغذیه شدند وزن نسبی اندام¬ها (جگر، قلب و سنگدان)، وزن بدنی، غذای مصرفی، ضریب تبدیل غذایی، و میزان پروتئین کل سرم و لنفوسیت و مونوسیت و ائوزینوفیل و آلبومین و گلوبولین و کلسیم و فسفر و کلسترول و هماتوکریت و,ldl hdl ,g pt ,got اندازه¬گیری شد. و داده ها با برنامه آماری sas، و مقایسه میانگین-ها با آزمون دانکن در سطح05/0 انجام گرفت. وزن نسبی اندام ها در جوجه هایی که جیره آلوده به آفلاتوکسین تغذیه کرده بودند، نسبت به جوجه هایی که جیره عاری از آفلاتوکسین تغذیه کرده بودند، به طور معنی داری (05/0p<) افزایش یافت. وزن نسبی اندام¬ها در جوجه¬هایی که جیره¬ی آلوده به آفلاتوکسین به همراه هر کدام از جاذب ها مصرف کرده بودند، بطور معنی¬داری (05/0p<) کاهش یافت. همچنین آفلاتوکسین باعث کاهش وزن بدن، کاهش میزان پروتئین کل سرم و بدتر شدن ضریب تبدیل غذایی و افزایش آنزیم های got و gpt و کاهش کلسترول و لنفوسیت و مونوسیت و آلبومین و گلوبولین و ldl وhdl و کاهش هماتوکریت و کلسیم و فسفر در جوجه¬هایی که جیره ¬ آلوده مصرف¬کرده ¬بودند ¬شد در حالی¬که افزودن هر کدام از جاذب ها به جیره آلوده توانست بطور معنی¬داری باعث افزایش وزن بدن افزایش میزان پروتئین سرم و بهبودضریب تبدیل غذایی و افزایش فاکتورهای خونی اشاره شده و کاهش آنزیم¬های کبدی gpt و got شوند.
بابک موسوی محمد شاهدی
گندم مهمترین محصول زراعی دنیاست که حدود 85 درصد آن در پخت نان به کار گرفته می شود. از مراحل تولید آرد به بوجاری کردن، مشروط کردن و در نهایت آسیاب کردن می توان اشاره کرد. در میان این مراحل مرحله ی نم زنی یا مشروط کردن از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است زیرا گندم ورودی جهت آسیاب شدن بایستی دارای رطوبت مناسبی باشد تا سبب تسهیل جدا شدن پوسته از آندوسپرم و آرد شدن هرچه بهتر آندوسپرم شود. شناخت آنزیم ها و فعالیت آنها بسیار حائز اهمیت می باشد زیرا فعالیت آنها در غلات و نحوه ی آسیاب شدن تعیین کننده کیفیت می باشد. آنزیم آمیلاز به سبب آمیلولیتیک بودن و تولید قندقابل تخمیر، برفعالیت مخمرها، حجم نان، رنگ و پوسته نان، عطر و طعم و خواص رئولوژیکی خمیر اثرگذار است. آنزیم لیپوکسیژناز به سبب خواص اکسیداسیون-احیا بر کیفیت، عطر و طعم، ارزش تغذیه ای، رنگ و قوام موثر است. آنزیم لیپاز نیز بر اسیدهای چرب و هیدرولیز آنها اثر عموما سوء خود را میگذارد. میزان نمک مصرفی جهت تولید خمیر 2- 5/0درصد می باشد وبا توجه به عوارض مصرف نمک بر سلامتی، نظر به کاهش هرچه بیشتر نمک مصرفی بوده است. در این پژوهش ابتداگندم به جای آب معمولی، با سه غلظت 5/0، 1، 5/1 درصد محلول آب نمک به مدت 24ساعت در دمای اتاق عملیات مشروط شد. سپس گندم تا 88 درصد استخراج آسیاب شد و در ادامه فعالیت سه آنزیم آمیلاز، لیپوکسیزناز و لیپاز در این نمونه ها با روش اسپکتروفوتومتری سنجیده شد. نتایج حاصل حاکی از آن است که نمک اثر منفی بر فعالیت آمیلازدارد و سبب کاهش معنا دار (001/0p<) این آنزیم کم مقدار در گندم های ایران می شود. فعالیت آنزیم لیپاز نیز با افزایش درصد نمک، کاهش معناداری(001/0p<) پیدا خواهد کرد و پیامد مثبتی بر کیفیت خمیر دارد. افزایش معنا دار(05/0p<) فعالیت لیپوکسیژناز با افزایش درصد نمک اثرات مثبت اکسیداسیون گروه های تیول پروتئین به گروه های دی سولفید خواهد داشت. داده های حاصل از کروماتوگرافی گازی نیز حاکی از کاهش لینولئیک اسید و اولئیک اسید دارد که به سبب افزایش فعالیت لیپوکسیژنازی و کاهش فعالیت لیپازی می باشد. داده های رنگ سنجی نیز حاکی از افزایش شاخص lبه معناداری (05/0p<) است و این امر بیانگر روشنتر شدن آرد به سبب افزایش اکسیداسیون کارتنوئید ها می-باشد. نتایج بدست آمده از عدد فالینگ نیز بیانگر افزایش زمان سقوط میله ی فالینگ نامبر با انجام تیمارهای نمکی می باشد. داده های فارینوگراف نیز افزایش زمان گسترش خمیر، مقاومت خمیر و افزایش جذب آب را بیان می کنند.
الهام بنکدار محمدحسین نصراصفهانی
در عالم طبیعت هنگامی که لقاح صورت می¬گیرد،گامت نر و گامت ماده، طی دو فرآیند شکل¬گیری مجدد هسته¬ای و برنامه-ریزی مجدد هسته¬ای به وضعیت کاملاً تمایز نیافته و همه¬توان بر می¬گردند. طی فرآیند برنامه¬ریزی مجدد هسته¬ای، تغییرات پیچیده اپی¬ژنتیکی در ژنوم رویان، چه در سطح dna و چه در سطح هیستون¬ها رخ می¬دهد که اثر بسیار مهمی بر روی تکوین یک موجود دارد. از آن¬جایی¬که در پستانداران عوامل محیطی طی اوایل تکوین نقش تعیین کنندهای را در تنظیم اپیژنتیکی بر عهده دارند، از این¬رو در این رساله به بررسی اثر روشهای کمک تولید مثلی بر میزان زنده¬مانی و توانایی نمو و هم¬چنین ارزیابی چند نشانگر اپی¬ژنتیکی هیستونی در مرحله¬ی پیش از لانه¬گزینی و بیان ژن آنزیم¬های درگیر در این تغییرات و نیز بیان ژن نشانگرهای پرتوان sox2، pou5f1 وnanog در دو مرحله¬ی پیش از لانه گزینی و پس از آن پرداخته شد. هم¬چنین به منظور بررسی اثر روش¬های کمک تولیدمثلی بر روی میزان توانایی نمو جنین، میزان جایگاه جذب و جایگاه لانه¬گزینی و هم¬چنین وزن جفت و جنین در روز 5/9 جنینی مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله¬ی پیش از لانه¬گزینی چهار گروه تیماری شامل گروه¬هایc (کنترل)، s (تحریک تخمک¬ریزی)، si (تحریک تخمک¬ریزی + کشت در شرایط برون¬تنی) و svi (تحریک تخمک¬ریزی + انجماد شیشه¬ای + کشت در شرایط برون¬تنی) مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که میزان تشکیل بلاستوسیست و شکوفایی بلاستوسیست در گروه svi به¬میزان معنی¬داری پائین¬تر از گروه si می¬باشد (05/0>p). آنالیز نیمه کمی نشانگرهای اپی¬ژنتیکی در تروفکتودرم نشان داد که گروه c پائین¬ترین شدت نور فلورسنت هسته¬ای را برای این سه نشانگر دارا می¬باشد و این تفاوت تنها برای استیله شدن 9k3h معنی¬دار بود (05/0>p). برای استیله شدن 12k4h میزان شدت نور فلورسنت در گروه svi به¬میزان معنی¬داری بالاتر از گروه¬های sوc بود که این تفاوت را می¬توان به تنش حاصل شده از مواد محافظ انجمادی و سرمای وارد شده به این سلول¬ها نسبت داد. بررسی این نشانگرها در توده¬ی درونی سلولی نشان داد که گروه sبرای استیله شدن 9k3h نسبت به گروه¬های c و si و برای تری متیله شدن 4k3h نسبت به گروه si وsvi به¬میزان معنی¬داری بالاتر بود (05/0>p). این نتیجه را می¬توان این گونه توضیح داد که تخمک¬های به¬دست آمده از موش¬های تحریک تخمک¬ریزی شده ممکن است به اندازه تخمک¬های حاصله از موش¬هایی که سیکل طبیعی داشتند، توانا نباشند. برپایه این فرض انتظار می¬رود که بلاستوسیست¬های به¬دست آمده از گروه¬های si و svi میزان بالایی از استیله شدن 9k3h و تری متیله شدن 4k3h را داشته باشند اما در عمل چنین نبود. این تفاوت¬ها می¬تواند به این دلیل باشد که تخمک ¬های نامناسب به¬دست آمده از تحریک تخمک-ریزی ممکن است در گروه¬های si و svi تحت کشت در شرایط برون¬تنی و انجماد شیشه¬ای به مرحله بلاستوسیست نرسیده باشند و در نتیجه بلاستوسیست¬هایی که از تخمک ¬های با شایستگی بالا حاصل شده¬اند در این گروه¬ها مورد ارزیابی قرار گرفته-اند. بنابراین میزان این تغییرات اپی¬ژنتیکی در دو گروه si و svi شبیه به گروه c است. بررسی نتایج حاصل از بیان ژن¬ها در این مطالعه نشان داد که دستکاری¬های موجود در روش¬های کمک تولید مثلی القاء کننده¬ی الگوی بیانی غیر طبیعی ژن¬ها در این مرحله می¬باشند. از آن¬جایی¬که در تمام ژن¬های بررسی شده در رویان در مرحله¬ی بلاستوسیست تفاوت معنی¬داری در میزان بیان ژن بین گروه¬های تیماری si و svi دیده نشد، می¬توان گفت که انجماد شیشه¬ای رویان دو سلولی موش اثرخاصی بر میزان بیان ژن آنزیم¬های درگیر در تغییرات اپی¬ژنتیکی و هم¬چنین بیان ژن نشانگرهای پرتوان بررسی شده در مرحله¬ی پیش از لانه¬گزینی، در مقایسه با کشت در شرایط برون¬تنی ندارد. به¬منظور بررسی¬های پس از لانه¬گزینی علاوه بر داشتن دو گروه c و s، گروه¬های ct، st، sit و svit هم که در آن¬ها عمل انتقال رویان علاوه بر دستکاری¬های دیگر صورت گرفته بود مورد آنالیز قرار گرفتند. نتایج نشان داد که با افزایش دستکاری¬ها، درصد جایگاه جذب افزایش و وزن جنین کاهش می¬یابد. کاهش وزن جنین در گروه تیماری s که تنها تیمار تحریک تخمک¬ریزی بر روی آن¬ها صورت گرفته بود نسبت به گروه c معنی¬دار بود (05/0>p). داده¬های به¬دست آمده از بیان ژن¬ها در جنین 5/9 روزه نشان داد که میزان بیان بیشتر ژن¬ها در گروه تیماری s، با گروه¬های دیگر متفاوت است. دلیل این تفاوت را می¬توان این¬گونه توضیح داد که تحریک تخمک¬ریزی باعث آزادسازی تخمک¬های غیرطبیعی گردد. این اتفاق از طریق وادار کردن تخمک¬ها برای تکوین خیلی سریع و یا آزاد شدن تخمک¬هایی که از قبل برای پس روی کردن انتخاب شده اند، صورت می گیرد. بنابراین نشانگرهای اپی¬ژنتیکی در این گروه¬ها دستخوش تغییر شده والگوی بیان ژن¬ها نیز غیر طبیعی می¬شود. هم¬چنین تزریق اگزوژنوسی هورمون ها می تواند باعث شود که میزان استرادیول سرم خون نسبت به گروه کنترل که چرخه¬ی تخمک¬ریزی طبیعی دارد افزایش یافته و شرایط متفاوتی در محیط رحم حاصل شود واثر منفی بر وضعیت بیان ژن¬ها بگذارد.
مهدی خانی احمد ریاسی
هدف انجام این آزمایش، بررسی اثر سویا اکسترود شده بر صفات عملکردی و تولیدمثلی گاوهای نر هلشتاین بود. 16 گوساله نر هلشتاین (متوسط وزن 10±200 کیلوگرم؛ در سن 8 ماهگی، دو تیمار و هشت تکرار) به طور تصادفی در قالب طرح کاملا تصادفی به تیمارها اختصاص داده شد. گاوها به مدت 10 ماه از جیره هایی با سطح انرژی و پروتئین یکسان تغذیه شدند. جهت بررسی مصرف خوراک، 20 روز انتهایی طرح به بررسی میزان مصرف ماده خشک اختصاص داده شد. جهت بررسی تخمیر شکمبه ای، از تمامی گاوها در انتهای طرح مایع شکمبه گرفته شد. اندازهی قطر بیضه در ابتدا و انتهای طرح اندازه گیری شد. جهت بررسی کیفیت اسپرم، با استفاده از دستگاه الکترواجاکولاتور 3 مرتبه از هر گاو اسپرمگیری به عمل آمد. مقدار حجم سیمن ثبت و با استفاده از casa مورد ارزیابی قرار گرفت. میزان مصرف ماده خشک تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. مقدار کل اسیدهای چرب فرار، استات، پروپیونات، بوتیرات، نسبت استات به پروپیونات، ph و نیتروژن آمونیاکی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت (p>0/05). قطر بیضه به طور معنی داری در گاوهای تیمار سویا اکسترود شده افزایش یافت (p<0/05). جیره حاوی سویا اکسترود شده به طور معنی داری سبب افزایش جنبایی کل، حرکت پیشرونده، حرکت سریع، میانگین سرعت در مسیر منحنی و سرعت واقعی در مسیر واقعی طی شده شد (p<0/05). به علاوه، میزان اسپرم های غیرمتحرک در تیمار سویای اکسترود شده به طور معنی داری کاهش یافت (p<0/05). حجم سیمن و اسپرم تولیدی به طور معنی داری در تیمار سویای اکسترود شده افزایش یافت اما غلظت اسپرم تحت تاثیر قرار نگرفت. به طور کلی، به نظر میرسد که استفاده از سویای اکسترود شده در جیره گاوهای نر هلشتاین به عنوان منبع اسیدهای چرب غیراشباع با چند پیوند دوگانه با افزایش قطر بیضه و بهبود پارامترهای کمی و کیفی اسپرم سبب بهبود عملکرد تولیدمثلی شود.
حمیده کشاورزی حمیدرضا رحمانی
در این تحقیق بیان پپتید همراه ژن کلسی تونین (cgrp) بررسی شد و مشخص شد که این ژن در بافت کبد گاوهای شیری (تا روز 60 شیردهی) قابلیت بیان دارد ولی بر اساس نتایج این تحقیق احتمالاً در بافت کبد گاوهای نر و گاوهای دوره خشک قابلیت بیان ندارد. از نظر تنوع اسیدآمینه ای این ژن در گاو بیشترین همولوژی را با گوسفند، موش، موش صحرایی و سگ دارد بنابراین می توان در صورت نیاز به اندازه گیری این فاکتور در خون گاو از کیت موش و یا انسان استفاده کرد.
مرتضی زهرازاده حمیدرضا رحمانی
در این مطالعه تأثیر نمره وضعیت بدنی گاوهای دوره انتقال و تزریق مکمل سلنیوم - ویتامین e بر عملکرد تولید مثلی و فراسنجه های خونی آنها بررسی شد. اطلاعات مربوط فراسنجه های خونی مرتبط با تعادل انرژی، غلظت پروژسترون پس از تلقیح، عملکرد تخمدان، رحم و فراسنجه های تولید مثلی ثبت و تجزیه و تحلیل شد.
محمد رحیمی حسین آباد ی حمیدرضا رحمانی
مطالعه حاضر به منظور بررسی اثرات هم کوشی پسماند ترخون، مورد و مشکک بر عملکرد، صفات کیفی تخم مرغ، فراسنجه های بیوشیمیایی خون، شمارش میکروبی محتویات ایلیوم، هیستولوژی روده کوچک، پاسخ های ایمونولوژیک، شاخص های آنتی اکسیدانی خون و کبد و نیز شاخص های کبد چرب در مرغ های تخم گذار انجام گردید. یافته های مطالعه حاضر بیانگر آن است که بهترین پاسخ های ایمنولوژیک و هیستولوژیک مرغ های تخم گذار زمانی مشاهده می گردد که از مقدار 50 میلی گرم بر کیلوگرم مخلوط پسماند مورد و مشکک در جیره مرغهای تخمگذار استفاده شود؛ حال آنکه بهترین پاسخهای عملکردی متعلق به پرندگانی بود که از مخلوط پسماند ترخون و مشکک استفاده کردند. این نتایج وجود رابطه هم کوشی بین مواد موثره گیاهی را بر بهبود پاسخهای فیزیولوژیک تقویت می نماید.