نام پژوهشگر: مهدی رصافیانی
سید محسن ناشرالاحکامی مهدی رصافیانی
عنوان: بررسی تأثیر تحریکات همزمان حس سطحی و حس عمقی بر بهبود عملکرد اندام فوقانی کودکان فلج مغزی اسپاستیک. پیش زمینه وهدف: آسیب مکانیسم های حسی و حرکتی درکودکان فلج مغزی موجب محدودیت در انجام بسیاری از مهارت های درشت و ظریف حرکتی در این کودکان می شود. بدلیل تأثیر مهارت های حرکتی ظریف بر تعامل و انطباق کودک با محیط واستقلال در فعالیت های روزمره زندگی، توسعه این مهارت ها اهمیت بالایی دارد. هدف از این پژوهش بررسی تأثیر تحریکات همزمان حس سطحی و حس عمقی بر بهبود عملکرد دست در کودکان فلج مغزی اسپاستیک می باشد. ابزار و روش تحقیق: در این پژوهش تجربی و مداخله ای 20 کودک فلج مغزی اسپاستیک (دایپلژی و کوادروپلژی) 48 تا 72 ماهه به صورت ساده و در دسترس انتخاب شدند. سپس به طور تصادفی به دو گروه 10 نفره آزمون و کنترل تقسیم شدند و به مدت 3 ماه، هر هفته 3 جلسه 1 ساعتی تحت مداخله قرار گرفتند. در گروه آزمون روش های رایج کار درمانی به همراه تحریکات همزمان حس سطحی و حس عمقی و درگروه کنترل روش های رایج کاردرمانی به تنهایی اجرا گردید. شرکت کنندگان تحت 3 مرحله ارزیابی عملکرد حرکات ظریف شامل زبردستی و هماهنگی چشم و دست از طریق آزمون پی-بادی قرار گرفتند. داده های حاصل با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل ، تی زوجی و تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: مقایسه میزان تغییرات میانگین نمرات زبردستی در 3 مرحله ارزیابی در هر دو گروه آزمون و کنترل درطول زمان نشان داد که اختلاف معناداری در بهبود زبردستی گروه آزمون نسبت به گروه کنترل وجود دارد (0/042=p). مقایسه میزان تغییرات میانگین نمرات هماهنگی چشم و دست در هر دو گروه نشان داد، اگرچه پیشرفت در گروه آزمون نسبت به گروه کنترل بیشتر می باشد، این اختلاف از نظر آماری معنا دار نمی باشد (0/133=p). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد بکارگیری تحریکات همزمان حس سطحی و عمقی در بهبود عملکرد ظریف اندام فوقانی کودکان فلج مغزی اسپاستیک موثر است. بنابراین ممکن است این روش به ارتقا توانایی های اندام فوقانی این گروه از کودکان فلج مغزی کمک کند.
سمانه خاتون دهقان مهدی رصافیانی
هدف: هدف از پژوهش حاضر دستیابی به ابزاری مناسب به زبان فارسی جهت سنجش فعالیت های روزمره زندگی در کودکان از طریق ترجمه آزمون "مقیاس سنجش فعالیت ها در کودکان" و بررسی روایی و پایایی نسخه فارسی شده در گروه هدف می باشد. روش بررسی: تحقیق حاضر یک مطالعه کاربردی و از نوع توصیفی- تحلیلی است که در آن پرسشنامه ask طبق روش ترجمه معکوس و زیر نظر نویسنده اصلی آن به زبان فارسی ترجمه شد. نمونه ها از جامعه در دسترس مراجعه کننده به کلینیک های کاردرمانی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و کودکان سالم از جامعه در دسترس پژوهشگر گرفته شدند. داده های به دست آمده از اطلاعات 73 کودک فلج مغزی و 69 کودک سالم در محدوده سنی 5 تا 15 سال در نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و با استفاده از این داده ها پایایی (تکرارپذیری به فاصله 2 هفته و پایایی درونی) و روایی (محتوا بر اساس روش لاواشه، همزمان با آزمون gmfcs-e&r، افتراقی) پرسشنامه ask بررسی شد. یافته ها: شاخص روایی محتوای 79/0 برای اساتید و 86/0 برای والدین چنین برمی آید که روایی محتوای نسخه ترجمه شده آزمون ask بالاست. ضریب هم بستگی اسپیرمن بین دو آزمونask و gmfcs-e&r 901/0- است که نشان دهنده ارتباط قوی و منفی این دو می باشد. آلفای کرونباخ 997/0 نشان دهنده هم بستگی درون خوشه ای بالای نسخه فارسی آزمون ask می باشد. با استفاده از روش رگرسیون خطی اختلاف معناداری در نمرات آزمون ask دو گروه مشاهده شدکه روایی افتراقی مناسب و بالایی این آزمون را نشان می دهد. ضریب پیرسون 988/0 نشان دهنده هم بستگی بالا بین نمرات آزمون ask در دو بار اجرای آن و پایایی تکرار پذیری قابل قبول این آزمون است. نتیجه گیری: این یافته ها نشان می دهند که نسخه فارسی آزمون ask از پایایی و روایی قابل قبولی در انواع مورد بررسی برخوردار است.
شیرین سادات ثابت مهدی رصافیانی
هدف: کودکان فلج مغزی دچار کژکاری در پردازش و یکپارچگی حسی هستند، که می تواند موجب تاخیر در رشد مهارت های حرکتی ظریف آن ها شود. هدف مطالعه پش رو بررسی اثربخشی درمان یکپارچگی حسی بر مهارت های حرکتی ظریف کودکان 8-5 ساله فلج مغزی دای پلژی اسپاستیک بود. روش بررسی: در این پژوهش از طرح شبه تجربی تک آزمودنی با خط پایه چندگانه استفاده شد، که 6 کودک فلج مغزی دای پلژی اسپاستیک مراجعه کننده به مراکز تحت پوشش دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در آن شرکت داشتند. این 6 شرکت کننده به مدت 6 هفته مورد درمان با مداخله درمانی تلفیقی یکپارچگی حسی و رویکرد عصبی – رشدی قرار گرفتند. مقیاس کفایت حرکتی برونینکس - اوزرتسکی به عنوان ابزار سنجش مهارت های حرکتی ظریف به کار برده شد و داده های حاصل با استفاده از روش های آنالیز دیداری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج پژوهش حاکی از اثربخشی مداخله درمانی بر مهارت های حرکتی ظریف 5 نفر از 6 آزمودنی در مطالعه بود و با درصد های متفاوتی نیز در خرده مهارت های حرکتی ظریف آزمودنی ها پیشرفت ایجاد شد. نتیجه گیری: بهبود مهارت های حرکتی ظریف به واسطه ارائه درمان یکپارچگی حسی در تلفیق با رویکرد درمانی عصبی – رشدی در شرکت کنندگان در پژوهش مشاهده شد. این برنامه درمانی می تواند برای درمانگران الگوی مفیدی جهت بهبود مهارت های حرکتی ظریف کودکان فلج مغزی دای پلژی اسپاستیک باشد.
معصومه رضایی مهدی رصافیانی
هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی میزان آگاهی کاردرمانگران از شیوه های مراقبت ویژه کودکان فلج مغزی و آموزش آن به خانواده ها بود. روش بررسی: این مطالعه به صورت مقطعی، توصیفی _ تحلیلی انجام گرفت و 77 نفراز کاردرمانگران مراکز توانبخشی شهر تهران در این تحقیق شرکت نمودند. برای جمع آوری داده ها، از پرسشنامه ای پژوهشگر ساخته که اعتبار آن در چهار مرحله کسب گردیده بود، استفاده شد و داده ها با استفاده از آمار توصیفی و ضریب همبستگی اسپیرمن تحلیل و بررسی گردید. یافته ها: سنجش میزان آگاهی براساس خوداظهاری نشان داد که 9/64% آگاهی خود را در حد متوسط تخمین زده بودند. سنجش میزان آگاهی بر اساس آزمون نشان داد که 1/57 % دارای آگاهی متوسط بودند. در تایید این همخوانی، میزان همبستگی « آگاهی از شیوه های مراقبت ویژه بر اساس آزمون » و « آگاهی از شیوه های مراقبت ویژه بر اساس خود اظهاری » بررسی گردید که نتیجه ارتباط مستقیم و معنادار میان دو متغیر بود(010/0p=). همچنین نتایج نشان داد که 1/83 % اقدام به آموزش شیوه های مراقبت ویژه می نمایند که کمترین میزان آموزش در زمینه حمام کردن با 1/39 % بود. همچنین سوابق آموزشی افراد نشان داد که کمترین آموزش ارایه شده در دوره کارشناسی در زمینه دستشویی گرفتن و حمام کردن با 9/33 % می باشد. نتیجه گیری: آگاهی اکثریت افراد شرکت کننده کم و متوسط می باشد. این یافته ضرورت بازنگری در آموزش دروس کاردرمانی در کودکان و تاکید بیشتر بر مراقبت ویژه کودکان فلج مغزی را بیان می دارد. بعلاوه کاردرمانگران شاغل نیز نیازمند شرکت در کارگاه های آموزشی بوده تا میزان آگاهی خود را افزایش دهند. در این آموزش ها تاکید بیشتری بر آموزش شیوه های مراقبت ویژه در زمینه استحمام و دستشویی گرفتن بایستی صورت گیرد. کلید واژه ها: مراقبت ویژه / فلج مغزی / کاردرمانی/ آگاهی/
زینب السادات رضوی افضل مهدی رصافیانی
چکیده هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی میزان آگاهی و استفاده مراقبین از شیوه های مراقبت ویژه در فعالیت های روزمره زندگی کودکان فلج مغزی 5-1 ساله در شهر تهران بود. روش بررسی: این مطالعه به صورت مقطعی، توصیفی _ تحلیلی انجام گرفت و 70 نفر از مراقبین مراجعه کننده به مراکز توانبخشی شهر تهران در این تحقیق شرکت نمودند. برای جمع آوری داده ها، از پرسشنامه ای پژوهشگر ساخته استفاده شد(اعتبار پرسشنامه در چهار مرحله مورد ارزیابی و ارتقاء قرار گرفت). یافته ها: سنجش میزان آگاهی براساس خوداظهاری نشان داد که 87/1 % از مراقبین آگاهی خود را در حد ضعیف و متوسط تخمین زده بودند. سنجش میزان آگاهی براساس آزمون نشان داد که 94/3 % از مراقبین دارای آگاهی ضعیف و متوسط بودند. همچنین نتایج نشان داد که 27/1 % از افراد شرکت کننده در پژوهش در زمینه مراقبت ویژه از کودکان فلج مغزی آموزش ندیده اند. بررسی سوابق آموزشی افراد نشان داد که کمترین آموزش داده شده در زمینه دستشویی گرفتن با 20/0 % می باشد. نتیجه گیری: آگاهی اکثریت افراد شرکت کننده در این پژوهش کم و متوسط اندازه گیری گردید. این یافته ضرورت بازنگری در شیوه های آموزشی مراقبت های ویژه کودکان فلج مغزی به مراقبین را بیان می دارد. بعلاوه مراقبین نیز نیازمند شرکت در کارگاه های آموزشی و دریافت جزوه های آموزشی مناسب می باشند تا میزان آگاهی خود را افزایش دهند. این نیاز در همه زمینه ها به خصوص تحرک و جابجایی و دستشویی گرفتن بسیار مشهود می باشد. کلید واژه ها: مراقبت ویژه / فلج مغزی / کاردرمانی/ آگاهی/ آموزش
مینا احمدی کهجوق مهدی رصافیانی
مقدمه: الگوهای استفاده از زمان، آگاهی مهمی در رابطه با مشارکت در کارها فراهم می کند؛ و مطابق با سازمان بهداشت جهانی نقش مثبتی در سلامت و رفاه افراد دارد. داشتن یک کودک با فلج مغزی همواره فشارهایی را بر خانواده تحمیل می کند که یکی از آنها نیاز به مراقبت دائمی است که زمان مورد نیاز آن فراتر از برنامه ی زمانبندی خانواده است. این حیطه که در اکثر موارد مادران را به عنوان مراقبین اصلی درگیر می کند، مورد توجه کمی قرار گرفته است. در این پژوهش ما بر آن شدیم تا الگوهای استفاده از زمان را در مادران کودکان فلج مغزی با مادران کودکان سالم مقایسه کنیم. ابزار و روش تحقیق: مطالعه از نوع case- control بود. نمونه گیری به روش نمونه گیری در دسترس بود و شرکت کنندگان در گروه مادران با کودکان فلج مغزی 30 نفر و در گروه مادران کودکان سالم 37 نفر بودند. داده های لازم برای پژوهش با استفاده از پرسشنامه استفاده از زمان مادران و نیز پرسشنامه دموگرافیک جمع آوری گردید. یافته ها: آنالیز آماری تفاوت معناداری را در حیطه ی کاری مراقبت از کودک نشان داد اما در سایر حیطه های کاری تفاوت معناداری به دست نیامد. در میزان رضایت از مهارت مدیریت زمان نیز تفاوت معناداری به دست آمد که مادران کودکان سالم رضایت بیشتری داشتند. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که مادران کودکان فلج مغزی به دلیل آنکه زمان بسیار زیادی را در روز صرف مراقبت از فرزندان خود می کنند، توازن لازم را در حیطه های کاری مختلف خود تجربه نمی کنند که منجر به رضایت کمتر از استفاده از زمان می گردد. با توجه با یافته ها لازم است که منابع حمایتی بیشتری در اختیار این افراد قرار داده شود تا با گذر زمان احتمال مواجه شدن با مشکلات مربوط به سلامتی کمتری وجود داشته باشد.
زهرا نوبخت مهدی رصافیانی
هدف: تهیه نسخه فارسی و تعیین روایی و پایایی پرسشنامه عوامل محیطی بیمارستان کریگ (chief) در کودکان فلج مغزی اهداف این مطالعه بودند. روش بررسی: فرآیند ترجمه و معادل سازی بر اساس پروتکل پروژه بین المللی ابزار کیفیت زندگی (iqola) انجام شد. پس از بررسی روایی ظاهری و انجام آزمون مقدماتی، 75 نفر از والدین کودکان فلج مغزی 5- 12 ساله جهت بررسی روایی افتراقی آیتم ها و هم خوانی درونی نسخه فارسی پرسشنامه عوامل محیطی بیمارستان کریگ را تکمیل نمودند. به منظور تعیین پایایی در دفعات آزمون پس از 2 هفته 20 نفر از والدین کودکان فلج مغزی مجدداً این پرسشنامه را تکمیل نمودند. یافته ها: بیش از 85 درصد آیتم ها کیفیت ترجمه مطلوبی داشتند. مطلوبیت ترجمه تمام آیتم ها با استفاده از پیشنهادات مترجمین به دست آمد. روایی ظاهری مناسب نسخه فارسی پرسشنامه عوامل محیطی بیمارستان کریگ حاصل شد. بیش از 96 درصد سوالات همبستگی بالایی را با خرده مقیاس مربوطه نشان دادند (40/0<r). ضریب همبستگی درون رده ای(icc) برای نمره خرده مقیاس ها و نمره کل بیش از 70/0 به دست آمد. همچنین در مورد هم خوانی درونی ضریب آلفای کرونباخ برای 25 سوال پرسشنامه 86/0 به دست آمد. نتیجه گیری: فرآیند ترجمه و معادل سازی پرسشنامه عوامل محیطی بیمارستان کریگ از کیفیت مطلوب و قابل قبولی برخوردار است. همچنین نسخه فارسی این پرسشنامه از روایی ظاهری، روایی افتراقی، پایایی در دفعات آزمون (نسبی و مطلق) و هم خوانی درونی در حد قابل قبولی در جامعه مورد نظر برخوردار است. بنابراین نسخه فارسی این پرسشنامه را می توان در تحقیقات به عنوان ابزار بررسی عوامل محیطی مشارکت کودکان فلج مغزی به کاربرد. واژگان کلیدی: روایی، پایایی، مشارکت، عوامل محیطی، فلج مغزی و پرسشنامه .chief
خدیجه خزاعلی مهدی رصافیانی
مقدمه: «کار» شامل تکالیف روزمره و فعالیتهای هدفمندی است که هر فرد در آنها مشارکت می کند و برای وی معنی ویا ارزش شخصی یا ذهنی خاصی دارد. مفهوم «کار» هسته مرکزی کاردرمانی را تشکیل می دهد. کاردرمانگران بوسیله تسهیل مشارکت در کار فرصتی برای تکامل فرد ایجاد می کنند و استقلال وی را افزایش می دهند. با توجه به اهمیت استفاده از کار در کاردرمانی و با توجه به اینکه تا کنون در ایران پژوهشی زمینه کار صورت نگرفته است این سوال مطرح می شود که آیا کاردرمانگران در ایران نیز به استفاده از کار در مداخلات خود التزام دارند؟ در این پژوهش به بررسی میزان استفاده از کار توسط کاردرمانگران ایران در مقایسه با کاردرمانگران آمریکا پرداخته شده است. روش بررسی: در این پژوهش از روش کمی پیمایشی استفاده شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش مقیاس کارِ درمانی بود که در سال 1998 توسط سَس و نلسون طراحی شد. جامعه مورد بررسی کاردرمانگرانی از شهر تهران و اصفهان بودند که نام آنها در انجمن کاردرمانی ایران یا سازمان نظام پزشکی ثبت شده بود. در این پژوهش از نمونه گیری در دسترس استفاده شد. یافته ها: شرکت کنندگان در این پژوهش شامل 70 نفر (31 مرد و 39 زن) با میانگین سنی حدود 29 سال بودند. نتایج این پژوهش با پژوهش صورت گرفته توسط سَس و نلسون در آمریکا سال 1998 مقایسه شد.که یافته ها حاکی از آن بود که بین کاردرکانگران ایرانی و آمریکایی در زمینه استفاده از کار در درمان تفاوت آماری وجود دارد. (pvalue=0) بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش، ملاحظه می شود که کاردرمانگران در آمریکا بیش از کاردرمانگران در ایران از کار در درمان استفاده می کنند. از دلایلی که می توان در تبیین این تفاوت نام برد تفاوت درسابقه حرفه کاردرمانی، شرایط کار بالینی و برنامه های آموزشی در ایران و آمریکا است. به نظر می رسد جهت پیشرفت بیشتر حرفه کاردرمانی در ایران، آموزش بیشتر و بالینی تر در زمینه کار و ایجاد شرایط کاری مناسبتر امری ضروری باشد.
وحید عباسی مهدی رصافیانی
هدف: تعیین روایی و پایایی نسخه فارسی پرسشنامه نگرش مراقب و شاخص سلامت زندگی کودک با ناتوانی شدید رشدی که به عنوان یک ابزار رایج برای سنجش کیفیت زندگی کودکان با ناتوانی شدید رشدی بکار می رود. روش بررسی: در مطالعه حاضر که یک مطالعه مقطعی است، 40 نفر کودک 5-18 ساله با فلج مغزی شدید مراجعه کننده به مراکز توانبخشی شهر تهران با نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و مورد ارزیابی قرار گرفته و 10 نفر از آنها دو هفته بغد برای آزمون مجدد جهت سنجش تکرار پذیری شرکت کردند. جهت بررسی روایی و پایایی نسخه فارسی پرسشنامه نگرش مراقب و شاخص سلامت زندگی کودک با ناتوانی، همبستگی آیتم با خرده مقیاس، همخوانی درونی، تکرارپذیری آزمون_بازآزمون و اعتبار محتوا ُمورد ارزیابی قرار گرفت. ابزار های به کار رفته علاوه بر پرسشنامه نگرش مراقب و شاخص سلامت زندگی کودک با ناتوانی شدید ، سامانه طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت برای سنجش شدت فلج مغزی بود. روش های آماری شامل محاسبه همبستگی پیرسون، ضریب آلفای کرونباخ، همبستگی درون رده ای، و آزمون های کولموگروف اسمیر نوف و تی زوجی بود. یافته ها: هم خوانی درونی پرسشنامه خوب و ضریب آلفای کرونباخ برای تمامی آیتم ها نزدیک 90 درصد بود(89/. – 96/.). همبستگی آیتم-خرده مقیاس برای تمام آیتم ها محاسبه شد که به غیر از یک آیتم، سایر موارد همبستگی مناسبی را نشان دادند. ضریب همبستگی درون رده ای در ارزیابی تکرارپذیری 85/. به دست آمد. روایی محتوا پرسش نامه با استفاده از بخش 7 پرسش نامه سنجیده شد. میانگین اهمیت کل آیتم های پرسشنامه برابر با 69/3 بدست آمد. که این میانگین مربوط به گزینه خیلی مهم بود. نتیجه گیری: نسخه فارسی پرسشنامه دارای روایی و پایایی لازم جهت سنجش کیفیت زندگی در کودکان فلج مغزی می باشد و قابل استفاده در در کلینک ها و مراکز توانبخشی و یا جهت اهداف تحقیقی است. کلید واژه ها: خصوصیات روان سنجی/ کیفیت زندگی/ فلج مغزی/ ناتوانی
مسعود کاسه چی فاطمه بهنیا
هدف: هدف از مطالعه حاضر، بررسی اعتبار، پایایی و روایی نسخه فارسی پرسشنامه غربالگری کودکان اوتیسم با عملکرد بالا 12-7 ساله بود. روش: مطالعه حاضر یک مطالعه غیر تجربی،روش شناختی است که در 2 مرحله انجام شد: (1) ترجمه ابزار شامل ترجمه مستقیم و معکوس و روایی صوری نسخه فارسی (2) مطالعه اعتبار، پایایی و روایی محتوا و همگرایی نسخه فارسی پرسشنامه assq. افراد جامعه آماری شامل 213 فرد(108 پسر و105 دختر) از میان کودکان عادی شاغل به تحصیل مقطع ابتدایی در مناطق 3 و5 آموزش و پرورش شهر تهران بر اساس روش نمونه گیری چند مرحله ایی انتخاب شدند. از والدین و معلمین کودکان عادی جامعه آماری، پرسشنامه نسخه فارسی assq را تکمیل کنند. در گروه اختلالات طیف اوتیسم 67 فرد(59 پسر و 8 دختر) مراجعه کننده به کیلینک های سطح شهر تهران قرارداشتند و از والدین و معلمان آنان خواسته شد، پرسشنامه assq، راتر معلم/ والد و پرسشنامه csi-4 معلم/والد را تکمیل کنند. پس از 2هفته از تکمیل پرسشنامه assq ، از 33 نفر از والدین و معلمین کودکان این گروه به منظور بازآزمایی پرسشنامه assq خواسته شد تا آن را تکمیل کنند. گروه آسپرگر شامل 34 فرد (31 پسر و3 دختر) مراجعه کننده به کیلینک های سطح شهر تهران بودند، که پس از مطالعه پرونده آنان و ثبت اطلاعات اولیه از خانواده، از والدین و معلمین آنان خواسته شد تا پرسشنامه assq را تکمیل کنند. اعتبار درونی پرسشنامه assq از طریق آلفای کرونباخ در جامعه آماری مورد مطالعه (کودکان عادی واوتیسم) قبل و بعد از حذف سولات نامناسب محاسبه شد. پایایی بازآزمون طی یک فاصله زمانی 14-12 بروی 33 نفر از والدین ومعلمان بررسی شد. در روایی محتوا ضریب همبستگی هر سوال با نمرات کل پرسشنامه assq والد و معلم محاسبه شد. در روایی همزمان، ضریب همبستگی پرسشنامه assq در سطح والد و معلم با پرسشنامه راتر والد / معلم و پرسشنامه علائم مرضی (csi-4) والد/ معلم در گروه آسپرگر و اوتیسم مقایسه شد. یافته ها: برای محاسبه اعتبار درونی، ضرایب اعتبار آلفا پرسشنامه assq در گروه والدین کودکان عادی پایه های اول تا پنجم ابتدایی قبل از حذف سوال های نامناسب (76/0) و در گروه معلمان( 77/0) برآورد شد. بعد از حذف سواات نامناسب ضریب آلفای کرونباخ در گروه والدین کودکان عادی(77/0)، والدین کودکان طیف اوتیسم(65/0) معلمان کودکان عادی(81/0)و معلمان کودکان اوتیسم(70/0) برآورد شد. در روایی محتوا، همبستگی 21 سوال از 27 سوال بالای3/0برآورده شد که سوالات پرسشنامه assq به استثنا سوالات 25،21،20،19،14، 27 از روایی محتوی مطلوبی در گروه والدین و معلمان برخوردار بودند. ضریب اعتبار بازآزمایی پرسشنامه assq کودکان طیف اوتیسم در گروه والدین(467/0r=)و در گروه معلمان (614/0r=) برآوردشده است.برای برآورد روایی همگرایی پرسشنامه assq، همبستگی آن با دو پرسشنامه راتر و csi-4 محاسبه شد که در گروه والدین، ضریب همبستگی پرسشنامه assq و راتر (715/0)در گروه والدین پرسشنامه assq و csi-4 (486/0) و در گروه معلمان ضریب همبستگی پرسشنامه assq و راتر (495/0)در گروه معلمان پرسشنامه assq و csi-4 (411/0) به دست آمد و معنادار بود. نتیجه گیری: با توجه به اینکه این پرسشنامه اکنون با نسخه انگلیسی آن همخوانی داشته ، با اطمینان بالایی از آن می توان استفاده کرد و بر مبنای تمام نتایج به دست آمده می توان چنین اظهار کرد که پرسشنامه assq ابزار مناسبی جهت غربالگری کودکان اوتیسم با عملکرد بالا 12-7 ساله است.
محمود بهرامی زاده مهدی رصافیانی
مقدمه: کودکان فلج مغزی اغلب دچار اختلال در کنترل پاسچر می باشند. ارتزها ممکن است به بهبود کنترل پاسچر در این کودکان کمک کنند. اهداف: هدف از رساله حاضر بررسی تاًثیر ارتز frafo اصلاح شده بر وضعیت crouch position، کنترل پاسچرال، سرعت راه رفتن و مدت زمان کنترل تعادل در کودکان فلج مغزی می باشد. نوع مطالعه: شبه تجربی روش بررسی: 13کودک فلج مغزی دای پلژی اسپاستیک و 13 کودک سالم همگن شده در این مطالعه مورد ارزیابی قرار گرفتند. کنترل پاسچرال کودکان فلج مغزی در وضعیت ایستاده و ثابت بر روی دستگاه صفحه نیرو در دو وضعیت با و بدون ارتز مورد ارزیابی قرار گرفت. سیگنالهای خروجی دستگاه صفحه نیرو با استفاده از فرمولهای مربوطه، به پارامترهای میزان و سرعت جابجایی و صفحه فازی مرکز فشار در دو صفحه قدامی-خلفی و داخلی-خارجی تبدیل شدند. مدت زمان کنترل تعادل و نیز سرعت راه رفتن این کودکان با استفاده از کرنومتر اندازه گیری می شد. نتایج: اختلاف میانگین میزان اکستنشن زانو در کودکان فلج مغزی در دو وضعیت با و بدون ارتز از نظر آماری معنادار شد(p<0.05, t=10.01). اختلاف میانگین میزان جابجایی در دو صفحه داخلی-خارجی، سرعت جابجایی و صفحه فازی در صفحه قدامی-خلفی، در دو وضعیت با و بدون ارتز از نظر آماری معنادار نشد. اختلاف میانگین مدت زمان کنترل تعادل در دو وضعیت از نظر آماری معنادار شد، اما سرعت راه رفتن با استفاده از ارتز بهبود نیافت(p<0.05) . نتیجه گیری: ارتز frafo می تواند راستای مفضل زانو را بهبود دهد، اما ممکن است در بهبود کنترل پاسچر در کودکان فلج مغزی در مدت زمان کوتاه مفید نباشد. این ارتز می تواند مدت زمان کنترل تعادل را در این کودکان بهبود دهد. ارتز frafo ممکن است برای افزایش سرعت راه رفتن در این کودکان مفید نباشد.
زهرا احمدی زاده مهدی رصافیانی
چکیده هدف: هدف از مطالعه حاضر مقایسه درد اسکلتی-عضلانی، کیفیت زندگی و افسردگی مادران کودکان فلج مغزی با مادران کودکان سالم است. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی-تحلیلی،60 مادرکودک فلج مغزی بر اساس نمونه گیری تصادفی ساده در کلینیک های کاردرمانی دولتی و خصوصی شهر تهران و60 مادر کودکان سالم از بین مادران مراجعه کننده به بیمارستان های دولتی و مطب پزشکان متخصص اطفال به مطالعه شدند. دو گروه از نظر سن و نمایه توده بدنی در مادران و کودکان همتا بودند. بدین منظور پرسشنامه اطلاعات زمینه ای مادر و کودک، پرسشنامه اطلاعات مراقبتی و فردی، درد اسکلتی-عضلانی نوردیک، افسردگی بک2و کیفیت زندگی sf-36 در مادران تکمیل شد. داده های مطالعه با استفاده از آزمون تی مستقل، آزمون کای دو، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون دو متغیری و آزمون تحلیل واریانس یک متغیری و دو متغیری تحلیل شد. یافته ها: آنالیز آماری با نرم افزار16 spss انجام شد و مقایسه میانگین ها با آزمون تی نشان داد که مادران کودکان فلج مغزی درد اسکلتی-عضلانی و افسردگی بیشتر و کیفیت زندگی پایین تری را نسبت به مادران کودکان سالم تجربه می کنند (p<0.05) و همبستگی پیرسون بین درد اسکلتی-عضلانی و افسردگی، درد اسکلتی-عضلانی و کیفیت زندگی، کیفیت زندگی و افسردگی در مادران کودکان فلج مغزی و همبستگی کیفیت زندگی و افسردگی در مادران کودکان سالم (p<0.05) معنادار بود. نتیجه گیری: مادران کودکان فلج مغزی به علت فشارهای جسمی و روانی ناشی از مراقبت درد اسکلتی-عضلانی و افسردگی بیشتر وکیفیت زندگی پایین تری را تجربه می کنند و درد اسکلتی-عضلانی در مادران کودکان فلج مغزی باعث کاهش کیفیت زندگی و افزایش افسردگی آنان گردیده است
زهرا قربانپور روشنک وامقی
مقدمه:هدف مطالعه تعیین تاثیر آموزش مراقبت های ویژه ی روزمره ی زندگی به مراقبین در منزل، بر عملکرد حرکتی درشت و تکامل حرکتی ظریف کودکان فلج مغزی 6 تا 72 ماهه میباشد. روش بررسی: در این مطالعه ی تجربی، 40 کودک 6 تا 72 ماهه ی فلج مغزی از مراجعه کنندگان به کلینیک های توانبخشی تهران مطابق معیارهای تحقیق انتخاب شدند. و با همتاسازی از نظر نوع فلج مغزی، نوع کلینیک، سن کودک، بهره ی هوشی، تعداد جلسات کاردرمانی و سطح gmfcs به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند.ابزار اصلی جمع آوری داده ها شامل:gmfm و pdms-r بود. داده ها قبل، 1.5 ماه و 3 ماه بعد از مداخله توسط فردی غیر از محقق جمع آوری شدند. برای اجرای مداخله محقق در منزل کودکان گروه مداخله حضور می یافت و آموزش های مربوط به مراقبت های ویژه ی روزمره ی زندگی را به صورت عملی طی 1 جلسه ی 4 ساعته همراه با تطبیق منزل ارائه می داد. و 3 ماه اجرای مداخله را پیگیری می کرد. برای تحلیل داده ها از آزمون های کولموگروف اسمیرنوف، تی مستقل، کای اسکوور،آزمون با اندازه های تکراری، آنالیز کوواریانس و آنالیز واریانس استفاده شد. یافته ها:عملکرد حرکتی درشت و ظریف در هر دو گروه در طول زمان تفاوت معناداری داشت. پیشرفت عملکرد حرکتی درشت 5/1 ماه و 3 ماه بعد از مداخله در گروه مداخله به طور معناداری بیشتر از گروه مداخله بود. اما پیشرفت تکامل حرکتی ظریف 5/1 ماه و 3 ماه بعد از مداخله بین دو گروه تفاوت معناداری نداشت. متغیر های مربوط به مراقب با تغییرات عملکرد حرکتی درشت و ظریف ارتباط معنادار نداشتند. نتیجه گیری: مداخله باعث بهبود عملکرد حرکتی درشت کودکان فلج مغزی 6 تا 72 ماهه می شود.اما بر تکامل حرکتی ظریف تاثیر نگذاشت.
سحر نورانی قرابرقع حجت اله حقگو
هدف: مشکل عمده در کودکان فلج مغزی، آسیب در عملکرد حرکتی درشت و متعاقباً کاهش کیفیت زندگی آنان می باشد. هدف این مطالعه بررسی تأثیر اختصاص زمان بیشتر به درمان رشدی-عصبی طی جلسات درمانی بر عملکرد حرکتی درشت و کیفیت زندگی کودکان مبتلا به فلج مغزی می باشد. روش بررسی: در این مطالعه مداخله ای تجربی 36 نفر از کودکان فلج مغزی در محدوده سنی 8-4 سال از کلینیک خصوصی "مهر" در شهر تهران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی به دو گروه 18 نفره تقسیم شدند. تمامی آزمودنی ها به مدت 3ماه، 3جلسه درهرهفته در جلسات درمانی شرکت نمودند با این تفاوت که گروه مداخله نیمی از جلسه را اختصاصاً درمان رشدی- عصبی(ndt) دریافت کردند. آزمودنی ها قبل و بعد از دوره درمانی با استفاده از ابزارgmfm-66، gmfcs و پرسشنامه cp-qol، ارزیابی شدند. داده ها با استفاده ازspss 16 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: بین میانگین تفاضل نمرات کودکان فلج مغزی دو گروه مداخله وکنترل در پرسشنامه سنجش عملکرد حرکتی درشت در مراحل پیش آزمون – پس آزمون تفاوت معناداری (037/0p=) وجود داشت. اما بین میانگین تفاضل نمرات دو گروه در پرسشنامه کیفیت زندگی در مراحل پیش آزمون – پس آزمون و نیز بین ارتقاء عملکرد حرکتی درشت و بهبود هر یک از حیطه های کیفیت زندگی در کودکان فلج مغزی رابطه معنادار وجود نداشت. نتیجه گیری: اختصاص زمان بیشتر به درمان ndt طی جلسات درمانی منجر به بهبود عملکرد حرکتی درشت کودکان فلج مغزی شد. اما با وجود تغییرات مثبت در هر یک از حیطه های کیفیت زندگی گروه مداخله این تغییرات از لحاظ آماری معنادار نشد. کلیدواژه ها: فلج مغزی/ عملکرد حرکتی درشت / کیفیت زندگی/ درمان رشدی-عصبی، ndt
نسرین جلیلی مهدی رصافیانی
فلج مغزی شایع ترین ناتوانی حرکتی مزمن در کودکان است که می تواند تأثیر منفی بر کیفیت زندگی مادران داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به فلج مغزی با ناتوانی شدید حرکتی انجام شده است. در مطالعه مقطعی حاضر، 70 مادر کودک فلج مغزی 12-4 ساله مراجعه کننده به مراکز توانبخشی شهر تهران در سال 1391-1390، به روش در دسترس انتخاب شدند. کیفیت زندگی مادران با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی36-sf، میزان استرس مادران با پرسشنامه منابع و استرس و شدت فلج مغزی با سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات جمع آوری شده با شاخص های مرکزی و پراکندگی و با استفاده از آزمون آماری رگرسیون لجستیک تحلیل گردید. میانگین و انحراف معیار سن مادران مورد مطالعه به ترتیب 41/34 و 72/5 بود. میانگین نمره کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به فلج مغزی 74/53 به دست آمد. تمامی ابعاد کیفیت زندگی به جز بعد روانی، عملکرد اجتماعی و محدودیت ایفای نقش به دلایل عاطفی ارتباط معناداری (05/0>p) با سطح عملکرد حرکتی درشت داشت. هم چنین، ارتباط معناداری (000/0=p) بین ابعاد سلامت جسمانی، سلامت روانی و نمره کل کیفیت زندگی با میزان استرس مادران کودکان فلج مغزی وجود داشت. نتایج فوق نشان می دهد که کیفیت زندگی مادران در حد متوسط قرار دارد و شدت فلج مغزی کودک تأثیر منفی بر کیفیت زندگی مادران دارد. بدین ترتیب ایجاد حمایت های اجتماعی قوی تر از سوی مراکز ارئه کننده خدمات دولتی و غیردولتی به این مادران، به منظور ارتقاء کیفیت زندگی ضروری است.
رقیه حاتمی فاطمه بهنیا
هدف: هدف از این مطالعه بررسی مقایسه ای میزان بیش پاسخدهی حسی در کودکان مبتلا به adhd با استفاده از چک لیست بیش پاسخدهی حسی بود. مواد و روش: این مطالعه توصیفی- تحلیلی و به لحاظ هدف کاربردی است که در دو مرحله اجرا شد. مرحله اول شامل ترجمه و تعیین روایی و پایایی چک لیست بیش پاسخدهی حسی بود و مرحله دوم تحقیق شامل تعیین میانگین و مقایسه نمرات بیش پاسخدهی هر دو گروه کودکان عادی و adhd بود. برای این منظور والدین 48 نفر از کودکان مبتلا به adhd و نیز والدین 48 نفر از کودکان عادی با استفاده از پرسشنامه های دموگرافیک و بیش پاسخدهی حسی مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد تمامی آیتمهای چک لیست بیش پاسخدهی حسی دارای روایی ظاهری و همگرا بودند. ضریب آلفای کرونباخ برای چک لیست بیش پاسخدهی حسی در کودکان adhd 861? برآورد شد و ضرایب همبستگی محاسبه شده بین دو بار اجرای چک لیست (آزمون- بازآزمون)، 95/r=0 برآورد شد. نتایج مربوط به بررسی روایی همگرای چک لیست نشان داد ضرایب همبستگی بین نمرات کودکان دارای اختلال adhd در کل چک لیست با هر یک از حیطه های آن r= 0/46-0/84 برآورد شد. میانگین نمرات بیش پاسخدهی کلی و نیز حیطه های لامسه ای (p<0/01)، شنیداری و چشایی (p<0/05) در کودکان مبتلا به adhd تفاوت معناداری با نمرات کودکان عادی داشت. در حیطه های بینایی، بویایی و وستیبولار تفاوت معناداری بین نمرات دو گروه مشاهده نشد. نتیجه گیری نتایج این تحقیق نشان داد کودکان مبتلا به adhd در مقایسه با کودکان عادی در مواجه با محرکهای حسی بیشتر آزرده میشوند. بنابراین ارزیابی مشکلات مربوط به بیش پاسخدهی حسی در این کودکان و ارجاع بموقع آنها جهت دریافت اقدامات درمانی حائز اهمیت است.
محمد محمدیان نیا مهشید فروغان
چکیده: هدف: ضعف بینایی یکی از ده علل شایع ناتوانی است. بیش از دو سوم بالغین دچار مشکلات بینایی، سالمندان بالای 65 سال هستند. هدف این پژوهش تعیین رابطه کارکرد بینایی با کیفیت زندگی در سالمندان مراجعه کننده به درمانگاه های دولتی شهر بوشهر بود. روش بررسی: این طرح از نوع توصیفی - تحلیلی است که به روش مقطعی اجرا شده است. روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای بود. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های کارکردبینایی (vfq-25) و کیفیت زندگی (sf-36) استفاده شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی اسپیرمن ،آزمون من – ویتنی وکروسکال - والیس مورد بررسی قرار گرفتند . یافته ها: داده های گرد آوری شده از 173 آزمودنی با میانگین سنی 6.8 ±69.3 سال که 71.1% آنها مذکر بودند مورد تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج نشان داد که میانگین کارکرد بینایی (17.24±67.82) و کیفیت زندگی (23.29±56.41) آزمودنی ها در حد متوسط بوده و رابطه مستقیم و معنی داری بین کارکرد بینایی و کیفیت زندگی سالمندان وجود دارد (0.0001 p< ) و این رابطه به رغم تغییر در متغیرهای سن، جنس، وضعیت تاهل و سطح تحصیلات حفظ می شود. افزایش سن، نداشتن همسر و بیسوادی، همبستگی کارکرد بینایی با کیفیت زندگی را افزایش می دهد. نتیجه گیری: ارائه خدمات پیشگیری، غربالگری، درمان، و توانبخشی بینایی به سالمندان، خصوصا گروه های در معرض خطر فوق، توصیه می شود.
مهرنوش گودرزی مهدی رصافیانی
هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر آموزش مراقبت های ویژه از کودکان فلج مغزی به مادران کودکان فلج مغزی بر درد های عضلانی-اسکلتی مادران است. روش بررسی: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی انجام شد. 60 مادر دارای کودک 4 تا 12 سال فلج مغزی از کلینیک های شهر تهران وارد مطالعه شدند. 30 مادر به طور تصادفی برای شرکت در کارگاه آموزشی مراقبت های ویژه کودکان فلج مغزی انتخاب شدند. شدت دردهای عضلانی-اسکلتی در نواحی مختلف بدن مادران با استفاده از مقیاس vas و تعداد نواحی درناک در کل بدن با استفاده از پرسشنامه نردیک قبل از شرکت در کارگاه و پس از 3 ماه بعد از شرکت در کارگاه مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: شدت درد عضلانی-اسکلتی مادران گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل پس از آموزش مراقبت های ویژه از کودکان فلج مغزی به مادرانشان به طور معناداری کاهش پیدا کرده است( 05/0>p ) ، این در حالی است که سطح آگاهی آنان نیز افزایش قابل ملاحظه ای داشته است( 01/0>p ). نتیجه گیری: آموزش مراقبت های ویژه از کودکان فلج مغزی به مادران کودکان فلج مغزی برشدت درد های عضلانی-اسکلتی و سطح آگاهی آنان موثر بوده است. کلید واژه ها: درد عضلانی-اسکلتی، آموزش مراقبت های ویژه، مادران کودکان فلج مغزی
سارا افشار مهدی رصافیانی
هدف: فلج مغزی یکی از شایع ترین علل ناتوانی جسمی در دوران کودکی است که منجر به مشکلات متعددی در فرد شده، سطح استقلال و مشارکت در انجام فعالیت های روزمره زندگی را کاهش می دهد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر برنامه منزل کاردرمانی بر میزان مشارکت کودکان فلج مغزی 5 تا 12 ساله است. روش: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 48 کودک در دسترس به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. تمرینات متداول کاردرمانی طی 4 ماه برای هر دو گروه انجام شد. گروه مداخله علاوه بر آن از آموزش برنامه منزل به صورت کارگاه و جزوات آموزشی به همراه پیگیری تلفنی استفاده کردند. به منظور ارزیابی فعالیت های روزمره از آزمون مقیاس سنجش فعالیت ها در کودکان (ask) و جهت ارزیابی مشارکت از مقیاس عملکرد کاری کانادایی (copm) استفاده شد. از ویرایش 16نرم افزار spss و از آزمون های کولموگروف اسمیرنوف، آزمون دقیق فیشر، تی مستقل و تی زوجی برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: اختلاف معنادار در فعالیت های روزمره زندگی در دو گروه دیده شد (026/0p=). در تمامی خرده مقیاس های فعالیت های روزمره زندگی -جز خرده آزمون بازی کردن (05/0<p)- تفاوت معنادار مشاهده شد (05/0p<). میزان مشارکت با وجود تغییرات معنادار در دو گروه (01/0p<)، بین دو گروه اختلاف معنادار مشاهده نشد (05/0<p). نتیجه گیری: برنامه منزل کاردرمانی، باعث افزایش میزان فعالیت های روزمره زندگی در کودکان فلج مغزی می شود و می تواند در کنار برنامه های متداول کاردرمانی سودمند واقع شود.
مریم قشقایی فرحناز محمدی
هدف: برنامه آموزشی مراقبت ویژه کودکان فلج مغزی، یکی از راه های مراقبتی- درمانی کودکان است. این برنامه با استفاده از اصول رویکرد عصبی- رشدی، قصددارد والدین را درجهت مراقبت و استقلال کودک خود توانمند سازد. به منظور اجرای موفقیت آمیزتر برنامه، کاردرمانگران باید عواملی که بر تجربه پیروی والدین در منزل اثر می گذارد را بررسی کنند. این مطالعه باهدف تبیین عوامل تسهیل کننده و بازدارنده ارائه برنامه آموزشی (شرکت در یک کارگاه، دریافت کتابچه راهنما و پیگیری تلفنی در طول 3ماه) که براجرای والدین در منزل تاثیر گذاربوده، انجام گردید. روش بررسی: این مطالعه از نوع تحلیل محتوایی کیفی بود. 15مصاحبه عمیق با مادران کودکان فلج مغزی شرکت کننده در برنامه آموزشی مراقبت ویژه که سه ماه آن را درمنزل اجراکرده بودند، انجام شد. مصاحبه ها ضبط شد و عینا به صورت دست نوشته هایی درآمد و به طریق استقرایی با رویکرد تحلیل محتوایی کانونشنال آنالیز شد. یافته ها: عوامل تسهیل کننده ی مستخرجه ازتجارب والدین، در سه طبقه اصلی "عوامل مربوط به کارگاه" ، "عوامل مربوط به کتابچه" و "ارتباط مداوم والدین با درمانگر کودک" و"عوامل مربوط به آموزش گیرندگان" جای گرفتند. عوامل بازدارنده ی مستخرجه ازتجارب والدین، در سه طبقه اصلی "عوامل مربوط به کارگاه" ، "عوامل مربوط به کتابچه" و"نبود ارتباط چهره به چهره با آموزش دهندگان" و "عوامل مربوط به آموزش گیرندگان" جای گرفتند. نتیجه گیری: عوامل متعددی استخراج شد که نشان می دهد، کاردرمانگران قبل از ارائه برنامه آموزشی مراقبت ویژه از کودکان فلج مغزی و درحین اجرای والدین درمنزل باید به آنها توجه کرده تا درصورت لزوم خانواده را در اجرای برنامه مراقبت ویژه درمنزل حمایت کنند
مرضیه سبحانی پور مهدی رصافیانی
مقدمه فلج مغزی1 گروهی از کژکاری های2 دائمی رشد حرکتی و وضعیتی است که به دنبال آسیب به مغز در حال تکامل روی داده و منجر به محدودیت حرکتی می شود و می تواند در دوران جنینی ویا طی دو سال اول زندگی رخ دهد. میزان شیوع این بیماری در اروپای غربی -3 کودک در هر 1000 تولد زنده و در ایالات متحده 5/1 – 5/2 نفر در هر 1000 تولد زنده اعلام شده است (1). اختلالات حرکتی در کودکان فلج مغزی اغلب با آسیبهای اختلالات حسی، تشخیصی، برقراری ارتباط، درکی و/یا رفتاری، و/یا صرع همراه می باشد (2). فلج مغزی به لحاظ ایجاد اختلالات حرکتی، به 5 دسته تقسیم می شود: نوع اسپاستیک (تون عضله به شدت زیاد است) که 80% مراجعین به کلینیک را به خود اختصاص می دهد، آتتویید ، هیپوتون، آتاکسی و مخلوط (3). کودکان فلج مغزی که بیشترین میزان مراجعه به کلینیک های توانبخشی را به خود اختصاص می دهند، دچار نقص در مهارت های حرکتی ظریف هستند. با توجه به نقش مهمی که مهارت های حرکتی ظریف در اجرای فعالیت های روزمره، بازی، عملکرد بهینه در محیط و داشتن زندگی مستقل ایفا می کند، نقص در این مهارت ها، کودک را برای دریافت اطلاعات از محیط و ارتباط با دنیای اطراف و در نتیجه یادگیری محدود می کند (4). مشخصه اصلی فلج مغزی نقص در مهارت های حرکتی ظریف دست است (5). کاهش مهارت های دستی و کاهش قدرت گرفتن در این افراد از مشکلات شایع است (6 و 7). بنابراین با توجه به اینکه افراد فلج مغزی در استفاده از اندام فوقانی خود در حین فعالیت های روزمره مشکلات زیادی از جمله کاهش مهارت های دستی، کاهش قدرت گرفتن و... دارند، ارتزها یی که تنه را در بر می گیرند، به جهت افزایش ثبات فوقانی تنه می توانند در بهبود عملکرد اندام فوقانی سودمند باشند زیرا همانطور که گفته شد برای کنترل حرکات اندام فوقانی وتحتانی باید تنه ی باثباتی وجود داشته باشد. کودکان فلج مغزی اسپاستیک برای انقباض عضلات پاسچرال مربوط به حرکات ظریف، دچار مشکل هستند که (به دلیل انقباض شدید و همزمان عضلات آنتاگونیست3 می باشد) برای عملی مثل دراز کردن دست ها و گرفتن اشیاء لازم است (7). مهارت های حرکتی ظریف نقش اساسی در اجرای حرکات دقیق مورد نیاز در فعالیت های 1- cerebral palsy 2- dysfunction 3- antagonist روزمره زندگی و استقلال دارد. به عبارت دیگر مهارت های حرکتی ظریف متضمن ارتباط موثر فرد با محیط بوده و اجرای کارآمد اغلب فعالیت های روزمره زندگی و بازی را به همراه دارد (8 و 9). در واقع عدم ثبات تنه موجب بی ثباتی در عملکرد اندام فوقانی این کودکان شده در نتیجه مشکلاتی در انجام مهارت های حرکتی این افراد ایجاد می نماید (7 و 10).از میان درمان های ارتزی، ارتز لیکرا گارمنت1 هم استفاده ی زیادی در افراد فلج مغزی دارد. این اسپیلینت نرم، مطابق با شکل بدن فردی که آن را می پوشد طراحی شده و از جنس مواد منعطف و کشسان مثل نئوپرن یا لیکرا (11) می باشد و می تواند به طور مجزا برای قسمت های مختلف بدن طراحی شود بعلاوه هیچ گونه جز سخت یا مفصل داری که حرکت را محدود کند، ندارد. تنها ممکن است در ساخت آن از ماده نیمه سخت برای حمایت پاسچر2 و افزایش ثبات فرد استفاده شود (12). این ارتز با عملکرد عضله ی اسپاستیک مخالفت می کند، خطی از کشش مکانیکی را برای ایجاد چرخش مطلوب فراهم کرده بنابراین میزان اسپاستیسیتی را با افزایش میزان کشش و تحریک پوستی که تماس نزدیک با ارتز دارد، کاهش می دهد و در نهایت با تحریک گیرنده های مکانیکی، میزان حس موقعیتی مفصل و آگاهی بدن را افزایش می دهد (6). این ارتز دینامیک برای کنترل تون غیرطبیعی، ثبات پاسچر و بهبود عملکرد افرد طراحی شده و می تواند به طور مجزا برای دست، مچ و یا کل بدن استفاده شود (13 و14 ). کنترل حرکات اندام فوقانی وتحتانی نیازمند ثبات نسبی در تنه است، به همین منظور این نوع از ارتزها که تنه را در بر می گیرند، با توجه به ثباتی که برای بالاتنه ایجاد می کنند، عملکرد فرد را ارتقاء می بخشند. بنابراین پیش بینی می شود این ارتز با توجه به ثباتی که در ناحیه تنه و کمربند شانه ای ایجاد می کند، بتواند عملکرد اندام فوقانی را متأثر ساخته و ارتقا دهد (7). این گروه از کودکان اختلالاتی در رشد و تکامل حرکت و پاسچر دارند که موجب محدودیت در فعالیتهای آنها می گردد (2). علاوه بر آن ضعف در هماهنگی حرکات، تعادل و الگوی حرکتی غیر طبیعی از جمله مشکلات دیگر این افراد است که موجب کاهش توانایی برای انجام فعالیت های آن ها می شود (15). با وجود اینکه استفاده از این ارتز ها از دهه نود میلادی آغاز شده است، هنوز شواهد علمی کافی که نشان دهنده ی میزان تأثیر آن ها باشد، وجود ندارد (16). 1- lycra garment 2- posture بعلاوه با اینکه در بین فیزیوتراپ ها استفاده از لیکراگارمنت ها عمومیت پیدا کرده است ولی هنوز مطالعات علمی کافی که از نتایج تأثیر این نوع ارتزها حمایت کند، وجود ندارد (13 و 17). بعلاوه تحقیقات اندک در زمینه تأثیر ارتز های لیکرا گارمنت (13 و 18) و ریزش زیاد آن ها در مطالعات گذشته (19) از جمله مشکلات اصلی تحقیقات گذشته می باشد. علت ریزش زیاد افراد به دلیل میزان پوشانندگی ارتز بوده است زیرا ارتزها به صورت یک لباس سرهم طراحی می شدند و فرد برای توالت رفتن دچار مشکل می شده است. با توجه به اینکه امروزه سطح و توانایی در میزان فعالیت این کودکان، اهمیت بیشتری به خود گرفته است، مطالعات اخیر در حیطه توانبخشی کودکان فلج مغزی بیشتر بر روی افزایش فعالیت در کارهای روزمره آن ها تأکید دارد (2 و 17 و 20). اختلالاتی همچون فلج مغزی می تواند تأثیرات سوئی بر توانایی های عملکردی افراد داشته باشد. برخی از مطالعات نشان می دهند که لیکرا گارمنت ها می توانند بهبودی آنی و ممتد در تعادل ایجاد کرده و ثبات مفاصل پروگزیمال و پاسچر مناسب را برای راه رفتن بهتر، فراهم نمایند. از طرف دیگر گارمنت ها می توانند برای کاهش تون عضلات بدن، کانتراکچر بافت نرم و کنترل حرکات غیر ارادی به کار برده شوند (16). بنابراین با توجه به مشکلات فراوانی که کودکان فلج مغزی در مهارت های حرکتی خود دارند و با عنایت به اینکه مهارت های حرکتی ظریف نقش بسزایی در کیفیت زندگی این کودکان ایفا می کند، لزوم انجام تحقیقات بیشتر در این زمینه احساس می شود. بنابراین پژوهش حاضر تاثیر استفاده از جلیقه الاستیکی بر بهبود مهارت های حرکتی ظریف کودکان فلج مغزی دای پلژی اسپاستیک 12-7 ساله را مورد بررسی قرار می داد. روش بررسی در این تحقیق از طرح خط پایه ی چندگانه1 استفاده شد (21)، به نحوی که شرکت کنندگانی که معیارهای ورود به مطالعه را داشتند، به طور تصادفی به سه دسته تقسیم شدند و دوره های سنجش متوالی (مرحله ی خط پایه) و درمان ارتزی (مرحله ی مداخله) را سپری کردند به گونه ای که طول مدت مرحله خط پایه در هر دسته متفاوت بوده و از دسته ی اول تا سوم کاهش یافت. طول مدت مرحله ی مداخله نیز برای هر دسته متفاوت بوده و از دسته ی اول تا سوم افزایش یافت. در هر دو مرحله نیز با فواصل زمانی مشخص، سنجش های متوالی انجام شد و در نهایت نتایج، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. جامعه ی مورد مطالعه کودکان 12 -7 ساله ی مبتلا به فلج 1- multiple basline- design مغزی دای پلژی اسپاستیک مراجعه کننده به مرکز جامع توانبخشی ولیعصر واقع در شهر تهران انتخاب شده و در این طرح شرکت کردند. معیارهای ورود به مطالعه شامل همکاری مناسب از سوی بیمار و خانواده، داشتن دای پلژی اسپاستیک با یکی از سطوح 3-1 سیستم طبقه بندی macs و هر 5 سطح سیستم طبقه بندی gmfcs، نداشتن سابقه جراحی ارتوپدی و قرار داشتن در محدوده ی سنی بین 12-7 سال و معیارهای خروج شامل مشکل شدید در یادگیری و اینکه کمتر از چهار ماه از آخرین مصرف بوتولیم توکسین آن ها گذشته باشد. سطح شناختی افراد شرکت کننده با چند سوال از والد یا والدین کودک سنجیده شد تا گیرایی لازم برای انجام آزمون راداشته باشند. سطوح macs و gmfcs (22) آزمودنی ها نیز توسط مشاور کاردرمان مشخص شد. در مرحله ی بعدی شرکت کنندگان در مطالعه بر اساس تصادف به سه دسته تقسیم شدند و به ترتیب دسته ی اول پنج هفته (10 جلسه)، دسته ی دوم چهار هفته (8 جلسه) و دسته ی سوم سه هفته (6جلسه) دوره ی خط پایه را سپری کردند که طی این دوره مهارت های حرکتی ظریف شرکت کنندگان با استفاده از آزمون مقیاس کفایت حرکتی برونینکس- اوزرتسکی، سنجیده شد و نتایج آن ثبت گردید. در مرحله ی بعد که مرحله ی مداخله بود، درمان به صورت انفرادی انجام شد و برای دسته ی اول سه هفته (6 جلسه)، برای دسته ی دوم چهار هفته (8 جلسه) و برای دسته ی سوم پنج هفته (10جلسه) آزمون با ارائه ی جلیقه ی الاستیکی به شرکت کنندگان صورت گرفت و از آن ها خواسته شد تا جلیقه ها را به مدت حداقل 6-4 ساعت در روز بپوشند. به طور کلی آزمون ها برای هر فرد 16 جلسه انجام شد و از هر فرد در هفته، 2 جلسه ی 30 دقیقه ای آزمون تکرار شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش مقیاس کفایت حرکتی برونینکس – اوزرتسکی1 (23) بود. این آزمون عملکرد حرکتی کودکان 5/14-5/4 سال را می سنجد و هدف آن غربالگری مشکلات حرکتی، ارزیابی کفایت حرکتی، برنامه ریزی درمانی و ارزشیابی مداخلات است. مجموعه کامل آن شامل 46 ماده د 8 زیر مقیاس است. 3 زیر مقیاس سرعت پاسخ دهی، کنترل دیداری – حرکتی و چالاکی دستی، عملکرد حرکتی ظریف را مورد سنجش قرار می دهد و تحت عنوان (ترکیب حرکتی ظریف آزمون برونینکس – اوزرتسکی) در نظر گرفته می شود. 4 زیر مقیاس سرعت و چالاکی دویدن، تعادل، هماهنگی دوطرفه و قدرت، عملکرد حرکتی 1- bruninks – oseretsky test of motor proficiency درشت را ارزیابی می کند و (ترکیب حرکتی درشت آزمون برونینکس – اوزرتسکی) را تشکیل می دهند. زیر مقیاس هماهنگی اندام فوقانی، مهارت های حرکتی ظریف و درشت را توأما می سنجد. (23). این آزمون شامل یک نسخه کوتاه 14 ماده ای نیز می باشد که ارزیابی خلاصه ای از کارایی حرکتی عمومی را به انجام می رساند. مدت زمان اجرای فرم کوتاه 20-15 دقیقه می باشد. ضریب همبستگی بین دوبار تکرار آزمون (پایایی باز آزمایی) برای نسخه کامل 89% و برای نسخه کوتاه 87% توسط طراح آزمون گزارش شده است (23). پایایی بین آزمونگر برای نسخه کامل 87-79% بیان شده است. روان سنجی های دیگر از قبیل انواع مختلفی از روایی و پایایی، حکایت از مناسب بودن این ابزار دارد. مطالعه مذکور (فاز بدون مداخله و فاز مداخله) به مدت 8 هفته صورت گرفت و مداخلات با تأکید بر فعالیت های حرکتی ظریف در هر هفته دو جلسه 30 دقیقه ای شامل چهار خرده آزمون هماهنگی اندام فوقانی، سرعت پاسخ دهی، کنترل دیداری – حرکتی و چالاکی دستی برگزار شد. مداخلات به شرح زیر اجرا شدند: 1- خرده آزمون هماهنگی اندام فوقانی شامل: • از آزمودنی خواسته می شد تا از فاصله 3 متری توپی را که آزمونگر پرتاب می کند بگیرد. • پرتاب توپ به هدف از فاصله 5/1 متری توسط آزمودنی • پرتاب توپ به زمین و گرفتن آن با دو دست توسط آزمودنی 2- خرده آزمون سرعت پاسخ دهی : فرد می بایست یک خط کش درجه بندی شده را که آزمونگر آن را در حاشیه دیوار و به صورت عمودی رها می کند بلافاصله با دست متوقف کند. 3- خرده آزمون چالاکی دستی شامل: • قرار دادن سکه ها در مکان های مشخص شده در یک صفحه • قرار دادن سکه ها همزمان با دو دست در 2 جعبه • قرا دادن کارت های یک شکل در کنار هم • نخ کردن مهره ها • قرار دادن پگ (میخ) در داخل سوراخ های مربوطه • کشیدن خطوط عمودی در بین خطوط افقی مشخص شده • کشیدن تقاط در داخل دایره های مجزا • کشیدن نقاط در یک صفحه 4- خرده آزمون کنترل دیداری – حرکتی شامل: • کشیدن یک مثلث • کشیدن یک دایره • عبور دادن یک خط از یک مسیر مستقیم در پژوهش حاضر از نظر اخلاقی ملاحظات زیر در نظر گرفته شد: مجوز لازم جهت اجرای پژوهش از دانشگاه گرفته شد، جهت همکاری افراد از آنها رضایت آگاهانه ی کتبی گرفته شد، به افراد مورد مطالعه اطمینان داده شد که اطلاعات گردآوری شده از آنها بدون ذکر نام بوده و بصورت محرمانه تا پایان مطالعه حفظ و پس از آن معدوم می شود، فرد مورد مطالعه مختار شد که در هر مرحله ای از مطالعه از همکاری امتناع ورزد، به افراد مورد مطالعه اطمینان داده شد که استفاده از جلیقه برای آنها بی ضرر است. داده های حاصل از پژوهش با استفاده از فنون تجزیه و تحلیل دیداری شامل تجزیه و تحلیل خط شتاب، سطح،گرایش، و درصد غیر همپوشانی داده ها (24) مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها ابتدا شاخص های مرکزی میانگین و انحراف معیار متغیرهای هماهنگی اندام فوقانی، سرعت پاسخ دهی، چالاکی دستی، کنترل دیداری- حرکتی و مهارت های حرکتی ظریف دوره ی a و b افراد شرکت کننده های در پژوهش محاسبه شده است. لازم به ذکر است که خرده مهارت های هماهنگی اندام فوقانی، سرعت پاسخ دهی، چالاکی دستی، کنترل دیداری- حرکتی در کل مهارت های حرکتی ظریف را تشکیل می دهند. جدول های 1تا 5 ، به توزیع خرده آزمون ها در هر شرکت کننده می پردازد و جدول 6 به بررسی نتایج بدست آمده از pnd می پردازد. مهارت های حرکتی ظریف چالاکی دستی کنترل دیداری- حرکتی سرعت پاسخ دهی هماهنگی اندام فوقانی دوره 10 10 10 10 10 تعداد آزمون a 6/23 1/16 1/4 5/2 9/0 میانگین 373096/3 378141/2 994429/0 840894/1 738765/0 انحراف معیار 6 6 6 6 6 تعداد آزمون b 16667/33 833333/19 333333/6 833333/4 666667/2 میانگین 891614/7 428952/4 780896/1 926887/2 258701/1 انحراف معیار مهارت های حرکتی ظریف چالاکی دستی کنترل دیداری- حرکتی سرعت پاسخ دهی هماهنگی اندام فوقانی دوره 8 8 8 8 8 تعداد آزمون a 75/13 25/7 875/4 375/1 25/0 میانگین 150964/3 434866/2 991031/0 505941/1 46291/0 انحراف معیار 8 8 8 8 8 تعداد آزمون b 625/26 125/13 625/6 5/4 25/1 میانگین 078693/8 871623/3 759846/1 28817/2 815223/0 انحراف معیار جدول 1 توزیع خرده آزمون های برونینکس- اوزرتسکی شرکت کننده 1 جدول 2 توزیع خرده آزمون های برونینکس- اوزرتسکی شرکت کننده ی 2 جدول 3 توزیع خرده آزمون های برونینکس- اوزرتسکی شرکت کننده ی 3 مهارت های حرکتی ظریف چالاکی دستی کنترل دیداری- حرکتی سرعت پاسخ دهی هماهنگی اندام فوقانی دوره 8 8 8 8 8 تعداد آزمون a 75/13 75/6 125/6 625/0 25/0 میانگین 83333/12 669046/1 834523/0 06066/0 46291/0 انحراف معیار 8 8 8 8 8 تعداد آزمون b 75/20 5/12 625/6 125/2 625/0 میانگین 609066/5 064159/4 620578/1 379437/1 483361/0 انحراف معیار مهارت های حرکتی ظریف چالاکی دستی کنترل دیداری- حرکتی سرعت پاسخ دهی هماهنگی اندام فوقانی دوره 6 6 6 6 6 تعداد آزمون a 833333/12 33333/5 8333/5 1 6666667/0 میانگین 355074/4 065591/2 47196/1 44949/2 816497/0 انحراف معیار 10 10 10 10 10 تعداد آزمون b 20 9/10 7/7 3/0 1 میانگین 436827/5 533481/3 16156/2 3/483031/1 583744/0 انحراف معیار جدول 4 توزیع خرده آزمون برونینکس اوزرتسکی شرکت کننده 4 جدول 5 توزیع خرده آزمون های برونینکس- اوزرتسکی شرکت کننده ی 5 مهارت های حرکتی ظریف چالاکی دستی کنترل دیداری- حرکتی سرعت پاسخ دهی هماهنگی اندام فوقانی دوره 6 6 6 6 6 تعداد آزمون a 5/20 66667/10 6/7 5/2 16667/0 میانگین 870829/1 36626/2 547723/0 048809/0 408248/0 انحراف معیار 10 10 10 10 10 تعداد آزمون b 4/27 14 090909/4 2/4 9/1 میانگین 63646/4 420132/4 906664/1 692109/1 048143/1 انحراف معیار بعد از رسم نمودار برای هر کدام از خرده آزمون های فرد فرد شرکت کنندگان در مطالعه، ابتدا خط تمایل هر دو دوره ی خط پایه و مداخله با استفاده از رویکرد دو نیم کردن از مرکز1 ترسیم شد، سپس ضریب زاویه ای خط شتاب در هر دو دوره با کمک دو نقطه ای که از ترسیم خطوط حاصل از رویکرد دو نیم کردن از مرکز بدست آمد، محاسبه شد. سپس به بررسی روند تغییرات در هر دوره ی پژوهش پرداختیم. در اقدام بعدی خطی ترسیم شد که از بیشترین میزان داده دوره ی پایه عبور می کرد، سپس با بهره گیری از آماره درصد غیر همپوشانی داده ها به تفسیر اثر بخشی برنامه ی درمانی ارتزی (جلیقه ی الاستیکی) در هر مهارت حرکتی ظریف و بررسی فرضیات پژوهش اقدام نمودیم. تفسیر اثربخشی درمان ارائه شده بر اساس آماره ی درصد غیر همپوشانی داده ها به ترتیب ذیل می باشد: pnd 90% = درمان بسیار اثربخش بوده است. pnd 90%-70% = درمان اثربخش بوده است 1- split-middle approach pnd 70%-50% = در اثربخشی درمان ابهم وجود دارد. pnd < 50% = درمان بی اثر بوده است (24). باتوجه به مطالب ذکر شده، در جدول 6-4 به بررسی و تشریح مهارت های حرکتی ظریف و نیز خرده آزمون های آن در شرکت کنندگان می پردازیم: جدول 6- نتایج بدست آمده از pnd خرده مهارت های حرکتی ظریف شرکت کننده pnd هماهنگی اندام فوقانی pnd سرعت پاسخ دهی pnd چالاکی دستی pnd کنترل دیداری-حرکتی pnd مجموع مهارت های حرکتی ظریف 1 66% (ابهام) 16% (بی اثر) 33% (بی اثر) 16% (بی اثر) 66% (ابهام) 2 25% (بی اثر) 50% (ابهام) 50% (ابهام) 87% (موثر) 100% (بسیار موثر) 3 0% (بی اثر) 25% (بی اثر) 12% (بی اثر) 75% (موثر) 75% (موثر) 4 0% (بی اثر) 0% (بی اثر) 10% (بی اثر) 70% (موثر) 50% (ابهام) 5 70% (موثر) 40% (ابهام) 10% (بی اثر) 80% (موثر) 90% (بسیار موثر) همانطور که از داده های جدول 6 بر می آید، جلیقه الاستیکی بر خرده مهارت های هماهنگی اندام فوقانی، سرعت پاسخ دهی و چالاکی دستی اثر بخش نبوده است اما بر روی خرده مهارت کنترل دیداری – حرکتی موثر بوده است و در نهایت بر روی مهارت های حرکتی ظریف (خرده مهارت های هماهنگی اندام فوقانی، سرعت پاسخ دهی، چالاکی دستی، کنترل دیداری- حرکتی در کل مهارت های حرکتی ظریف را تشکیل می دهند) شرکت کنندگان 2، 3 و 5 موثر بوده است. بحث کودکان فلج مغزی بیشترین مراجعه به کلینیک های توانبخشی را دارند (4). یکی از تظاهرات شایع این گروه از کودکان نقص در مهارت های حرکتی ظریف است که با توجه به نقش مهم مهارت های حرکتی ظریف در اجرای فعالیت های روزمره، بازی، عملکرد بهینه در محیط و داشتن زندگی مستقل نقص در این مهارت ها، کودک را برای دریافت اطلاعات از محیط و ارتباط با دنیای اطراف و در نتیجه یادگیری محدود می کند (4). علاوه بر آن ضعف در هماهنگی حرکات، تعادل و الگوی حرکتی غیر طبیعی از جمله مشکلات دیگر این افراد است که موجب کاهش توانایی های عملکردی آن ها می شود (15). با توجه به اینکه افراد فلج مغزی در استفاده از اندام فوقانی خود در حین فعالیت های روزمره مشکلات زیادی از جمله کاهش مهارت های دستی، کاهش قدرت گرفتن و... دارند، ارتزها یی که تنه را در بر می گیرند، به جهت افزایش ثبات فوقانی تنه می توانند در بهبود عملکرد اندام فوقانی سودمند باشند زیرا همانطور که گفته شد برای کنترل حرکات اندام فوقانی وتحتانی باید تنه ی باثباتی وجود داشته باشد. برای عملی مثل دراز کردن دست ها برای گرفتن اشیاء لازم است .در واقع عدم ثبات تنه موجب بی ثباتی در عملکرد اندام فوقانی این کودکان شده در نتیجه مشکلاتی در مهارت های حرکتی این افراد ایجاد می نماید (7 و 10). با توجه به اهمیت مهارت های حرکتی ظریف در امور روزمره تحصیلی و زندگی، مرتفع نمودن مشکلات حرکتی می تواند به ارتقای سطح کیفیت زندگی کودکان فلج مغزی دای پلژی اسپاستیک بیانجامد. اما با وجود اهمیت این مهارت ها، اغلب مطالعات انجام شده بر روی حرکات درشت و توانایی راه رفتن کودکان فلج مغزی بوده است و تاکنون هیچ تحقیقی به بررسی تأثیر این ارتز بر روی مهارت های حرکتی ظریف این کودکان نپرداخته است بنابراین با توجه به مشکلات فراوان کودکان فلج مغزی در مهارت های حرکتی خود و با عنایت به نقش مهارت های حرکتی ظریف در کیفیت زندگی این کودکان (8 و 9) و اینکه تأثیر این گروه از ارتز ها را بر روی مهارت های حرکتی ظریف این کودکان در هاله ای از ابهام قرار دارد، اثر بخشی درمانی به کارگیری جلیقه الاستیکی در این گروه از کودکان، نیازمند پژوهش های بیشتر و دقیق تر می باشد. با توجه به نبود شواهد علمی کافی و عدم مطالعات کافی در این زمینه که نشان دهنده ی میزان تأثیر این گروه از ارتز ها باشد (16 و 13 و 17 و 18) بعلاوه تحقیقات اندک در زمینه تأثیر ارتز های لیکرا گارمنت (13 و 18) این تحقیق انجام شد. از طرف دیگر بین نتایج بدست آمده در برخی از تحقیقات تشابه نتایج وجود نداشت (12 و 6) اما در این تحقیق بهبودی در مهارت های حرکتی ظریف این گروه از کودکان فلج مغزی دیده شد. ریزش زیاد افراد شرکت کننده در مطالعات گذشته (19) از جمله مشکلات دیگر تحقیقات گذشته می باشد. با توجه به اینکه مشابه تحقیق آن فلناگان در سال 2009، برای شرکت کنندگان از جلیقه ی تنها استفاده شد و دیگر مشکل توالت رفتن برای آنها وجود نداشت، ریزش تحقیقات قبلی در این مطالعه دیده نشد. بعلاوه با توجه به اهمیت حرکات ظریف در انجام مهارت های روزمره و اینکه اختلال در ان مهارت ها به عنوان مشخصه اصلی این بیماری محسوب می شود (5)، هیچ کدام از تحقیقات گذشته به تأثیر این گروه ارتزی در مهارت های حرکتی ظریف نمی پردازد و تنها آن فلناگان در سال 2009 به تأثیر جلیقه الاستیکی در مهارت های حرکتی درشت می پردازد که در این مطالعه به بررسی تأثیر جلیقه الاستیکی بر مهارت های حرکتی ظریف پرداختیم. در این میان با توجه به مکانیزم های عمل این جلیقه می توان به اثربخشی این ارتز امیدوار بود. بدین ترتیب پژوهش پیش رو به بررسی اثربخشی جلیقه ی الاستیکی بر روی مهارت های حرکتی ظریف اندام فوقانی پرداخته است و بدین منظور از مقیاس کفایت حرکتی برونینکس- اوزرتسکی استفاده شده است. نتیجه گیری نتایج این مطالعه، فرضیه ی اصلی پژوهش را تأیید می کند زیرا که پس از ارائه ی این ارتز به شرکت کنندگان در پژوهش در پنج کودک دای پلژی، در 5/3 آن ها بهبودی حاصل شده است. با توجه به تحلیل آماری بدست آمده، شرکت کنندگان در خرده مهارت کنترل دیداری – حرکتی موفق تر از خرده مهارت های (هماهنگی اندام فوقانی، سرعت پاسخ دهی، چالاکی دستی) دیگر بودند. این خرده آزمون از نظر اجرا تقریبا شبیه به خرده آزمون چالاکی دستی می باشد با این تفاوت که در خرده آزمون کنترل دیداری – حرکتی مسئله زمان مطرح نبود و آزمودنی فرصت کافی برای انجام آزمون را داشته است و شاید همین امر موجب ارتقای نتایج در این خرده آزمون شده است. همچنین علت عدم موفقیت در خرده آزمون هماهنگی اندام فوقانی، می تواند نحوه اجرای آزمون باشد زیرا تنها این خرده آزمون به صورت ایستاده انجام می شده است وهمانطور که قبلا هم گفته شد، با توجه به سطوح gmfcs این افراد که اغلب در سطح 3 و4 قرارداشتند و مشکل عدم تعادل آزمودنی ها، این مسئله می تواند بر نتایج این خرده آزمون موثر بوده باشد. بعلاوه به طور کلی در هر کدام از آزمون ها که مسئله سرعت و زمان مطرح بوده، نتایج آزمون افت پیدا کرده است که نشان می دهد این کودکان در انجام حرکات سریع دچار مشکل هستند. همچنین از دلایل دیگر در ابهامات بوجود آمده در نتایج جنس ضخیم جلیقه بوده است در نتیجه آزمودنی ها آن را کمتر از زمان خواسته شده می پوشیدند همچنین اگر دقت بیشتری در دوخت جلیقه ها به کار می رفت و تمام سطح پوست در تماس با جلیقه قرار می گرفت، موجب افزایش تحریک گیرنده های جلدی و در نتیجه ثبت نتایج بهتر می شد. در مورد شرکت کننده 1 با توجه به سطح 1 macs وی، از توانمندی خوب دستی برخوردار بوده و این ارتز بر روی مهارت های ظریف او تأثیری نگذاشته است همچنین در مورد شرکت کننده 4 با توجه به سن پایین او و نقص در توجه و تمرکز ، مانع همکاری مناسب با آزمونگر می شد و همین امر می تواند از دلایل اثربخش نبودن مداخله بر روی او باشد پس به نظر می رسد باید تعیین میزان تمرکز و توجه افراد نیز در معیارهای ورود قرار بگیرد. در پژوهش حاضر به بررسی تأثیر جلیقه الاستیکی بر بهبود مهارت های حرکتی ظریف کودکان فلج مغزی 12-7 ساله دای پلژی اسپاستیک پرداختیم و بررسی نتایج مطالعه نیز حاکی از اثربخش بودن این روند درمانی در بهبود مهارت های حرکتی ظریف و دستی شرکت کنندگان در پژوهش بود.
مهسا ستاری مهدی رصافیانی
این مطالعه در راستای بررسی اعتبار سازه و ابعاد نسخه فارسی خود ارزیابی کودک که بر مبنای مدل کاری انسان می باشد انجام شد. 250 کودک مبتلا به اختلال نقص توجه و بیش فعالی (87 دختر و 163 پسر) در این مطالعه شرکت داده شدند که بر اساس مقیاس خود ارزیابی کاری کودک (از بعد کفایت و ارزش) اندازه گیری شدند. مدل مقیاس نمره دهی راش (rsm ( نشان داد که 23 تا از 25 گویه ی کفایت و 21 تا از 25 گویه ارزش برای مناسب شدن نیاز به اصلاح دارند. تحلیل مولفه های اصلی باقیمانده حاکی از تک بعدی بودن هردو مقیاس کفایت و ارزش بود. پایایی گویه برای مقیاس های کفایت و ارزش به ترتیب برابر با 8/0 و 9/0 بودند. سلسله مراتب دشواری گویه ها در نسخه فارسی متفاوت با نسخه انگلیسی به دست آمد. میانگین توانمندی دانش آموزان در هر دو مقیاس کفایت و ارزش بالاتر از میانگین دشواری گویه ها گزارش شد. نتایج این مطالعه اعتبارسازه قوی برای نسخه فارسی نشان دادند. خود ارزیابی کاری کودک، مدل کاری انسان، مدل مقیاس نمره دهی راش
طاهره دفتری انباردان فاطمه بهنیا
زمینه و هدف: نشانگان داون شایعترین ناهنجاری ژنتیکی مادرزادی است که مجموعه ای از ناهنجاری های جسمی، ذهنی و کارکردی را در برمی گیرد. کودکان با نشانگان داون تاخیر در تکامل حرکتی و شناختی دارند. این مطالعه از دو بخش تشکیل شده است. در بخش اول عملکرد حرکتی و شناختی کودکان با نشانگان داون و کودکان کم توان ذهنی مقایسه می شود. در بخش دوم ارتباط کیفیت حرکتی و عملکرد شناختی در کودکان نشانگان داون بررسی می شود. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی-تحلیلی-مقطعی، 36 کودک دختر کم توان ذهنی در سنین 8 تا 13 سال شرکت داشتند. 18 نفر از آنان مبتلا به نشانگان داون بوده، که با 18 نفر کم توان ذهنی مقایسه شدند. آزمودنی ها به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. دو گروه شرکت کننده از نظر سطح هوشبهر و سن تقویمی همتاسازی شدند. ابزار مطالعه آزمون برونینکس اوزرتسکی و تست هوش استنفورد بینه بود. داده های حاصل با استفاه از آزمون ناپارامتری یوی من ویتنی و t-test و ضریب همبستگی اسپیرمن و پیرسون تحلیل شدند. یافته ها: عملکرد گروه نشانگان داون درخرده آزمون های تعادل (031/0p< ) و کنترل بینایی-حرکتی (048/0p< ) و در هوشبهر کلامی (047/0p< ) به طور معنی داری ضعیف تر از گروه کم توان ذهنی بود. در عملکرد حرکتی ظریف، درشت و کلی، و در هوشبهر کلی و هوشبهر غیر کلامی تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد. رابطه عملکرد حرکتی با عملکرد شناختی مثبت و معنی دار(56/0r=) بود. نتیجه گیری: عملکرد حرکتی کودکان با نشانگان داون و کم توان ذهنی بسیار ضعیف (میانگین سن حرکتی= 4سال و 5 ماه) بود. عملکرد شناختی به عملکرد حرکتی وابسته بود. تقویت عملکرد حرکتی بر عملکرد شناختی ممکن است تاثیرگذار باشد
نسیبه نوری ممبینی زهرا مصلی نژاد
هدف: بازگردانی نسخه انگلیسی پرسشنامه عادات زندگی (life habits) (فرم کوتاه) به زبان فارسی و بررسی روایی و پایایی نسخه فارسی این پرسشنامه برای سالمندان فارسی زبان است. مواد و روشها: در ابتدا پرسشنامه بر اساس پروتکل پروژه بین المللی ابزار کیفیت زندگی ترجمه گردید، سپس روایی و پایایی آن بررسی شد. از سالمندان 60 سال به بالا که ساکن شهر تهران به تعداد 150 نفر در مطالعه شرکت داشتند. داده های به دست آمده از نظر روایی صوری، روایی محتوایی (روش لاوشه)، روایی همگرا (سطح تحصیلات، سطح رضایتمندی پرسشنامه و بررسی میزان کیفیت زندگی)، روایی افتراقی (سن، جنس، منطقه زندگی، سطح درآمد، وضعیت تاهل، وضعیت اشتغال و وضعیت سلامتی) و پایایی (تکرار پذیری به فاصله 2 هفته) مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: روایی صوری و محتوایی پرسشنامه بر اساس نظر متخصصین و سالمندان تایید شد(cvi=0.88). ضریب همبستگی اسپیرمن بین نمره کل پرسشنامه با سطح تحصیلات (r=0.28; p=0.001)، سطح رضایتمندی (r=0.79 ; p<0.001) و بررسی میزان کیفیت زندگی ( زیر مقیاس فیزیکی r=0.32 ; p=0.003 و زیر مقیاس ذهنی r=0.36 ; p=0.001) نشانگر ارتباط مثبت و روایی همگرای نسخه فارسی پرسشنامه است. از طریق آزمون من- ویتنی و کروسکال والیس ارتباط معناداری بین نمره کل پرسشنامه در بین دو جنس مشاهده نشد (p=0.097) اما میان نمره پرسشنامه عادات زندگی و سن (p=0.001)، سطح درآمد (p=0.001)، وضعیت تاهل (p=0.039)، وضعیت اشتغال (p=0.002) و وضعیت سلامتی (p=0.034) تفاوت آماری معناداری مشاهده شد. میزان پایایی آزمون-باز آزمون 98/0 (p<0.001)، (icc=0.95) به دست آمد. نتیجه گیری: نسخه فارسی پرسشنامه ارزیابی عادات زندگی در سالمندان از روایی و پایایی قابل قبولی برخوردار است. بنابراین به عنوان ابزار بالینی و تحقیقاتی برای بررسی مشارکت اجتماعی سالمندان توصیه می شود.
مریم محمدپور فاطمه بهنیا
مقدمه: آگاهی متخصصان توانبخشی و پزشکی از چگونگی استفاده از زمان مادران دارای کودک اوتیستیک می تواند به ارتقاء سطح سلامت مادر و خانواده کمک کند. مطالعات نشان داده که عموما مراقبت از کودکان کم توان به عهده مادر است و عملکرد مناسب مادر به استفاده صحیح و مناسب از زمان مرتبط می باشد. بنابراین در این پژوهش به بررسی چگونگی استفاده از زمان مادران دارای کودک اوتیستیک پرداختیم. مواد و روش ها: در یک مطالعه از نوع مقطعی، نمونه گیری به روش در دسترس انجام شد. در هر گروه، 42 نفر مادر دارای کودک اوتیستیک و 42 نفر مادر دارای کودک عادی شرکت کردند. از پرسشنامه دموگرافیک، آزمون گارز-2 و پرسشنامه استفاده از زمان مادران برای جمع آوری داده ها استفاده شد. داده ها با آزمون t مستقل و chi- square در 17spss تحلیل شدند. یافته ها: مادران دارای کودک اوتیستیک در مقایسه با مادران دارای کودک عادی، در طی روز زمان بیشتری را صرف امور مربوط به کودک مبتلا می کردند (001/0>p)، اما در دیگر حیطه ها تفاوت معناداری بین دو گروه یافت نشد. همچنین کیفیت و لذت از فعالیت های روزانه، اوقات فراغت کلی و کیفیت مدیریت زمان در مادران دارای کودک اوتیستیک نسبت به مادران دارای کودک عادی بصورت معناداری پایین تر بود (05/0p <). اهمیت دادن به فعالیت های روزانه و رضایت از مهارت های مدیریت زمان، برای مادران دو گروه تفاوت معناداری نداشت (05/0p>). نتیجه گیری: اختصاص زمان بیشتر به امور کودک باعث بر هم خوردن توازن حیطه های فعالیت می شود و وجود کودک اوتیستیک، جنبه های کیفی استفاده از زمان، اوقات فراغت و کیفیت مدیریت زمان را تحت تأثیر قرار می دهد. کلید واژه ها: اوتیسم، کم توانی، استفاده از زمان، مادران، آزمون گارز.
لیبا رضایی حمید رضا خانکه
زمینه: خودسوزی یکی از شیوه های شایع خودکشی درکشورهای در حال توسعه مانند ایران است. علیرغم پژوهش های انجام شده در این زمینه، فرآیند اقدام به خودسوزی تبیین نشده است. از طرف دیگر نقش کاردرمانی در پیشگیری از خودسوزی در متون کاردرمانی نیز مشخص نشده است. لذا این تحقیق با هدف تبیین فرآیند خودسوزی با رویکرد کاردرمانی انجام گرفت. روش تحقیق: این تحقیق کیفی به شیوه نظریه زمینه ای در سال 1392-1391 در استان کرمانشاه انجام گرفت. روش نمونه گیری در ابتدا هدفمند و سپس بر اساس داده های به دست آمده و نظریه در حال ظهور از نمونه گیری نظری استفاده شد. مشارکت کنندگان 29 نفر و شامل 15 نفر از اقدام کنندگان به خودسوزی،1 نفر تهدید کننده به خودسوزی، 5 نفر از اعضای خانواده اقدام کنندگان به خودسوزی و 8 نفر کادر درمان در تیم درمانی اقدام کنندگان به خودسوزی بودند. داده ها با استفاده از مصاحبه، یادداشت های در عرصه، و پانل متخصصین جمع آوری گردید و با استفاده از روش اشتراوس و کوربین مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها برای تبیین فرآیند اقدام به خودسوزی منجر به استخراج پنج طبقه اصلی ساختار فرهنگی، تضادهای خانوادگی، مشکلات بهداشت روانی، تهدید به خودسوزی، و ویژگی های متمایز خودسوزی گردید. تضادهای خانوادگی به عنوان متغیر مرکزی در این فرآیند مشخص گردید. همچنین تحلیل داده ها با رویکرد کاردرمانی منجر به استخراج سه طبقه زمینه عملکردی، مشکلات مربوط به تعادل در کار، و مشکلات مربوط به فرد شد. مشکلات مربوط به عدم تعادل در کار متغیری مرکزی در فرآیند انتقالی بود. بحث و نتیجه گیری: پیشگیری از خودسوزی با توجه به علل و عوامل موثر در فرآیند اقدام به خودسوزی و در سطوح مختلف پیشگیری ضروریست. همچنین بر اساس یافته های این تحقیق مداخلات کاردرمانی در جهت رفع مشکلات مربوط به عدم تعادل در کار، و زمینه و همچنین توانمندسازی این افراد می تواند در پیشگیری از خودسوزی موثر باشد.
مسعود بابایی مهدی رصافیانی
فلج مغزی رایج ترین ناتوانی جسمی در دوران کودکی بوده و کودک نیاز دارد تا هر روز در فرآیند درمان درگیر شود. کاردرمانی یک قسمت مهم در درمان فلج مغزی می باشد. توجه به تجربه کودک از درمان می تواند به عنوان عاملی مهم در تصمیم گیری درمانی به شمار آید. نه مصاحبه نیمه ساختاریافته با کودکان فلج مغزی در جامعه مورد پژوهش انجام شد. داده های به دست آمده با استفاده از روش پدیدارشناسی تفسیری اسمیت و آزبرن توصیف شدند. درنهایت، چهار مضمون سطح بالا و 17 زیرمضمون به دست آمد. مضامین اصلی به دست آمده تحت عناوین «روی پای خود ایستادن»، «مشارکت من و والدینم»، «بروز احساسات متضاد» و «هنر بالینی درمانگر/ نتیجه¬گرایی» می باشند. نتیجه گیری: در نهایت این مطالعه به تصویری چهاربعدی از تجربه و احساس کودکان فلج مغزی از کاردرمانی دست یافت که توجه یا عدم توجه کاردرمانگران به این چهار بعد می تواند نتایج مثبت و منفی را در تجربه و احساس کودکان به دنبال داشته باشد.
حمید دالوند علی حسینی
هندلینگ مادری، نقش مهمی را در زندگی روزمره کودکان فلج مغزی و مادرانشان ایفا می¬کند بنحوی که بیشترین میزان هندلینگ کودک فلج مغزی توسط مادر و در منزل انجام می شود. علیرغم پژوهش¬های انجام شده، تاکنون نحوه و فرآیند هندلینگ کودک فلج مغزی توسط مادر در منزل تبیین نشده است. لذا این مطالعه، با هدف تبیین چگونگی و فرآیند هندلینگ مادری کودکان فلج مغزی در منزل انجام گرفت. این تحقیق کیفی به شیوه نظریه پایه در سال 1393-1392 در شهر تهران انجام گرفت. روش نمونه گیری در ابتدا هدفمند و سپس بر اساس داده های بدست آمده و نظریه در حال ظهور از نمونه گیری نظری استفاده شد. انتخاب مشارکت کنندگان تا اشباع نظری ادامه یافت. مشارکت کنندگان 37 نفر و شامل؛ 14 مراقب، 3 کودک مبتلا به فلج مغزی، 16 نفر کاردرمانگر، 1 نفر فیزیوتراپیست و 3 نفر مدیر توانبخشی بودند. منبع اصلی جمع آوری داده ها، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختارمند بودند. داده¬ها بر اساس رویکرد کوربین و اشتروس (2008) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. شش طبقه/درونمایه اصلی شامل؛ مراقبت مادرانه، مواجهه با هَماکارهای نامعمول، سردرگمی در ایفای نقش، تکاپو برای ویژه¬یاری، راهبری پویای هندلینگ و استمرار مراقبت از داده¬ها استخراج شد. طبقه ی مواجهه با هَماکارهای نامعمول به عنوان درونمایه اصلی پژوهش بود که همه ی طبقات دیگر به آن مربوط بودند. شناخت چالش های مراقبتی کودکان فلج مغزی و درک تجربیات مراقبان، زمانی که مشغول هندلینگ کودک فلج مغزی هستند می تواند به توانمندی آنها در جهت رسیدن به مدیریت صحیح و اثر بخش هندلینگ کمک کند. نتایج این پژوهش می تواند دید وسیعی به درمانگران، مدیران و سیاست-گذاران توانبخشی برای درک نیازها، رفع چالش ها و دغدغه های مراقبان و کودکان فلج مغزی جهت برنامه ریزی جامع در خصوص هندلینگ کودک فلج مغزی در منزل، بدهد.
مهدی رضائی مهدی رصافیانی
آموزش بالینی جزء اصلی برنامه آموزش کاردرمانی است که دانشجویان را قادر می سازد تا شایستگی لازم را برای ورود به زندگی حرفه ای بدست آورند. فرآیند آموزش بالینی شامل متغیرها و مفاهیمی است که درک و شناخت آنها می تواند به ارتقاء این فرآیند کمک کند. لذا هدف این مطالعه تبیین و توصیف فرآیند آموزش بالینی در کاردرمانی است. این تحقیق به روش کیفی و با رویکرد نظریه پایه انجام شد. شرکت کننده های اصلی این پژوهش شامل 18 نفر از دانشجویان، 13 نفر از مدیران و مربیان و 3 نفر از فارغ التحصیلان کاردرمانی است که از دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و دانشگاه های علوم پزشکی ایران و شهید بهشتی بصورت هدفمند و نظری انتخاب شدند. روش جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختار یافته، بحث گروهی متمرکز و مشاهده بود. تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده بر اساس کد گذاری سه مرحله ایی(باز، محوری و انتخابی) اشتراوس و کوربین 1998 انجام شد. تمامی داده ها بر اساس رویکرد نظریه پایه و تحلیل مقایسه ایی مداوم با استفاده از نرم افزار maxqda مدیریت و تجزیه و تحلیل شدند. مفاهیم بدست آمده نشان داد توجه به هریک از عوامل ساختاری- زمینه ای می تواند به شرایط بهتر در آموزش بالینی منجرشود. با فراهم آوردن شرایطی از قبیل تهیه برنامه راهنما برای مربیان، کم کردن فاصله بین آموزش نظری و آموزش بالینی و نظارت بر کلینیکها می توان به مربیان در ارائه آموزشی کارآمد و به دانشجویان برای کسب شایستگی بالینی کمک نمود. حاصل داده های بدست آمده از 23 مصاحبه، دو بحث گروهی متمرکز و دو مشاهده، 1556 کد اولیه بود. در طی فرآیند تحلیل، پنج طبقه اصلی از داده ها استخراج گردید که شامل؛ "عملکرد چندگونه مربیان"، "سرگردانی دانشجو در میان تجارب متفاوت"، "ناکارآمدی مدیریت و برنامه ریزی"، "پریشانی در ساختار و اتمسفر آموزش" و "تزلزل در ورود به دنیای حرفه ایی" بودند. همچنین "نبود الگوی واحد" به عنوان متغیر اصلی، انتزاعی ترین مفهومی بود که در داده ها آشکار گردید و با طبقات در ارتباط بود. در واقع شرایطی چون ناکارآمدی مدیریت و برنامه ریزی و پریشانی در ساختار و اتمسفر آموزش باعث شده با مشکل نبود الگوی واحد مواجه باشیم و مربیان در پاسخ به این مشکل عملکردهای متفاوت و چندگونه ایی را در آموزش بالینی نشان دهند. مفاهیم بدست آمده نشان داد توجه به هریک از عوامل ساختاری- زمینه ای می تواند به شرایط بهتر در آموزش بالینی منجرشود. با فراهم آوردن شرایطی از قبیل تهیه برنامه راهنما برای مربیان، کم کردن فاصله بین آموزش نظری و آموزش بالینی و نظارت بر کلینیکها می توان به مربیان در ارائه آموزشی کارآمد و به دانشجویان برای کسب شایستگی بالینی کمک نمود.
ندا قربانی نازیلا اکبرفهیمی
فلج مغزی با نقایصی در ساختار و کارکرد بدنی، محدودیت¬ در فعالیت همچنین محدودیت مشارکت در اجتماع و نقش¬های کودک همراه است. مطالعات نشان می¬دهند که کودکان فلج¬مغزی اغلب درعملکرد کاری دچار چالش می¬شوند. co-op رویکردی است که اهداف عملکردی کودک را مورد خطاب قرار می¬دهد. در این رویکرد درمانگر کودک را حمایت میکند تا با استفاده از راهبردهای شناختی و طی کشف راهنمایی شده مشکلات عملکردکاری خود را مرتفع سازد و در نتیجه علاوه بر رسیدن به هدف عملکردی خود، بتواند از این راهبردهای شناختی استفاده کند و آنها را به اهداف دیگر تعمیم دهد. این مطالعه تک موردی تجربی به منظور بررسی اثربخشی 12 جلسه مداخله co-op در کودکان 7-12 سال مبتلا به فلج مغزی طراحی شده است. .مقیاس¬های ارزیابی شامل مقیاس کانادایی عملکرد (copm) ، مقیاس کفایت حرکتی برونینکز اوزرتسکی و رتبه¬دهی اکتساب اهداف (gas) بود. در ابتدا و قبل از آغاز مداخله، copm برای تعیین اهداف عملکردی و رتبه دهی عملکرد و رضایت برای اهداف انتخابی توسط کودک و والدین به صورت مجزا اجرا شد. مداخله درمانی بر اساس برنامه درمانی co-opکه پلاتاجکو و همکاران در سال2001 طراحی کردند، انجام گردید. در طول مداخله کودک راهبرد کلی حل مسئله را یاد می گیرد و برای کشف راهبرد های خاص حوزه راهنمایی میشود.برنامه درمانی شامل 12 جلسه مداخله به قرار دو جلسه هر جلسه 60-45 دقیقه در هفته بود. ارزیابی های حرکتی به صورت دوره ای طی جلسات درمانی اجرا شد و شرکت کنندگان مجددا پس از اتمام دوره درمان با استفاده از copm مورد ارزیابی قرار گرفتند. رتبه دهی والدین و کودک به عملکرد و رضایت اهداف عملکردی براساس copm و انالیز دیداری نتایج برونینکز اوزرتسکی در دو مرحله پایه ای و مداخله اثر بخشی درمان را اثبات کرد و به کاربردن co_op را درکودکان مبتلا به فلج مغزی تایید کرد. نتیجه گیری: ارایه پروتکل درمانی برای بهبود مشکلات حرکتی کودکان مبتلا به فلج مغزی و همچنین هدایت کننده مطالعات اینده در جهت به کاربردن co_op بر پایه اثربخشی مثبت درمان co_op در درمان مشکلات حرکتی کودکان مبتلا به فلج مغزی میباشد.
نازیلا اکبرفهیمی مهدی رصافیانی
زمینه و اهداف: اختلال در کنترل پاسچر یکی از مشکلات عمده در کودکان فلج مغزی است. با توجه به نقش اساسی سیستم وستیبولار در تعادل، اهداف این مطالعه کارآزمایی بالینی یک سویه کور بررسی تاثیر مداخلات وستیبولار بر تعادل ایستا و ارتباط بین تغییرات تعادل با فعالیتهای روزمره زندگی و کیفیت زندگی کودکان فلج مغزی 7-12 ساله مدرسه رو بودند. روش بررسی: 45 کودک فلج مغزی اسپاستیک 7-12 ساله در سطوح 2و1 "سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت"(gmfcs) به شکل نمونه گیری در دسترس انتخاب، و به شکل تصادفی به سه گروه: کنترل، اکتیو و پاسیو تقسیم شدند. تغییرات کارکردی تعادل با آزمون های برگ و قابلیت حرکتی برونیکس –اوزرتسکی ii(bot)، شاخص های آزمایشگاهی تعادل با صفحه نیرو و کارکرد با "معیار سنجش فعالیتها برای کودکان" ask) ) و پرسشنامه "کیفیت زندگی کودکان فلج مغزی"( cp-qol) اندازه گیری شدند. کودکان در سه مرحله: قبل از مداخله، پس از مداخله و 8 هفته پس از مداخله مورد بررسی قرار گرفتند. کودکان در گروه اکتیو یا پاسیو 20 دقیقه تحریکات وستیبولار مربوطه و 40 دقیقه درمان رایج کاردرمانی و در گروه کنترل، 60 دقیقه درمان رایج کاردرمانی را دریافت کردند. مداخلات 6 هفته، سه جلسه در هفته انجام شد. داده ها با روشهای آماری"repeated measure anova"و " liner regression "مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: مداخله پاسیو به شکل معنی داری برافزایش نمره آزمون برگ(006/0=p)، کاهش میزان سطح مرکز فشار (025/0=p) و جابجایی مرکز فشار در صفحه قدامی- خلفی با چشم بسته موثر بود(047/0=p). ارتباط بین تغییرات نمره برگ و ask (001/0p< و 51/0=r )و همچنین بین bot و ask (031/0=p و =34/0=r ) در سطح خوب تا ضعیف بود. ارتباط معنی داری بین تغییرات نمره شاخص های تعادل و حوزه های کیفیت زندگی وجود نداشت(05/0<p). نتیجه گیری: در این مطالعه مداخله پاسیو وستیبولار سبب بهبود برخی از شاخص های تعادلی شد که می توان آن را به سازماندهی مجدد سیستم وستیبولار از طریق تحریکات دقیق و کنترل شده مربوط دانست.
میترا خلف بیگی فرحناز محمدی شاهبلاغی
زمینه و هدف: کار و اشتغال در زندگی بیشتر افراد نقش کلیدی دارد، به طوری که علاوه بر منافع مالی، شکل دهنده سازگاری اجتماعی بوده و در حفظ سلامتی و رفاه موثر است. اشتغال در افراد با بیماری های روانی همانند جمعیت عادی حائز اهمیت بوده و به عنوان بخش اصلی فرایند بهبودی در این بیماران می باشد. با این وجود به دست آوردن و حفظ شغل در این افراد یک چالش محسوب شده و تعداد معدودی از آنان در این روند موفق می گردند. علیرغم شیوع بالای اختلالات روانی و این مهم که عدم اشتغال طولانی مدت ممکن است موقعیت این افراد را بدتر کرده و منجر به محدودیت های دائمی گردد، تا کنون در رشته کاردرمانی در ایران تحقیقی در این مورد صورت نگرفته است. هدف این مطالعه توصیف وتبیین فرایند کسب شغل در افراد با بیماری های شدید روانی است. روش پژوهش: این پژوهش در پارادایم تحقیقات کیفی با استفاده از رویکرد گراندد تئوری نسخه کوربین و اشتراوس 2008 انجام شده است. مشارکت کنندگان شامل 10 فرد مبتلا به بیماری های شدید روانی، 7 نفر از اعضای خانواده، 2 روانپزشک و یک کارفرما بودند که به صورت هدفمند و نظری انتخاب شدند. روش اصلی جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختار یافته و بحث گروهی متمرکز بود. برای مدیریت داده ها از نرم افزار maxqda نسخه 2007 استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش کوربین و اشتراوس 2008، شامل تحلیل داده ها برای مفاهیم، تحلیل داده ها برای زمینه، لحاظ کردن فرایند در تحلیل داده ها و یکپارچه سازی طبقات انجام شد. یافته ها: یافته های این مطالعه در قالب 8 طبقه اصلی خلاصه شد. طبقات اصلی «منابع و ظرفیت های بیمار»، «عرصه خانواده»، «موانع و تسهیلات اجتماعی»، «پدیده بیماری» و «کامیابی ها و ناکامی ها» اشاره به زمینه ای داشت که پدیده کسب شغل در آن شکل می گیرد و طبقات اصلی «چالشگری بیمار»، «رویارویی خانواده با چالش اشتغال» و «حاکمیت ناهمگون اجتماعی» اشاره به فرایندی داشت که مشارکت کنندگان به کار می بردند. همچنین «تولی چند پاره اشتغال» به عنوان متغیر اصلی انتزاعی ترین مفهومی بود که در داده ها آشکار شد و با طبقات در ارتباط بود. نتیجه گیری: فرایند کسب شغل در افراد مبتلا به بیماری های شدید روانی یک فرایند سیستماتیک است که عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی بر آن موثر است. برای رسیدن به شغل دلخواه لازم است که برنامه های بازتوانی این بیماران با توجه به این عوامل طراحی گردند. همچنین با توجه به نقش خانواده و نیز سازمان های مردم نهاد در فرایند حاضر، تمرکز مداخلات کاردرمانی بر آموزش و هدایت صحیح این اجزاء می تواند مسیر اشتغال این بیماران را هموارتر سازد.
مریم فرزاد فریدون لایقی
پژوهش حاضر با هدف شناسایی مؤلفه ها و ساختار عاملی مفاهیم فعالیت و مشارکت از سازه ناتوانی، کشف الگوی روابط بین آنها و نیز تعیین و بررسی عوامل مؤثر بر محدودیت مشارکت در بیماران مبتلا به آسیب تروماتیک دست از طریق توسعه و رواسازی سه مقیاس اندازه گیری و برپایه دو طرح پژوهشی اکتشافی و همبستگی و در سه مرحله انجام شد. در مرحله یکم با تحلیل محتوای مصاحبه با متخصصان و بیماران دانشجویان، مبانی نظری و تجربی و ابزارهای ناتوانی، مؤلفههای زیربنایی فعالیت و مشارکت و عوامل پیش بینی کننده مشارکت مشخص و سه پرسشنامه اولیه برای اندازه گیری فعالیت مشارکت و اندازه گیری عوامل مؤثر بر مشارکت ساخته و روی گروه نمونه ای به حجم 146 بیمار (79 زن و 67 مرد) ویژگیهای روان سنجی اولیه آنها بررسی شد. در مرحله دوم، در گروه نمونهای به حجم 404 بیمار 130 زن و 274 مرد) از طریق رواسازی بر پایه دو مدل راش و مدل کلاسیک اندازه گیری (تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی)، سه عامل حرکتهای ظریف، حرکتهای درشت و فعالیتهای روزمره زندگی برای فعالیت یک دست و دو عامل حرکتهای ظریف و درشت برای دودست، چهار عامل روابط بین فردی/ ارنباط با سایرین، رفتار انطباقی، اوقات فراغت و عامل روانی/ اجتنابی برای مشارکت و سرانجام سه عامل وابسته به آسیب، رفتار و ارتباط با سایرین و روانی/اجتماعی برای پیش بینی کننده های مشارکت استخراج و تک بعدی بودن هر دو مفهوم مشارکت و فعالیت بر پایه روشهای مختلف تأیید شد. پرسشنامه فعالیت نیز به دو فرم موازی 45 گویه ای) با ویژگیهای روان سنجی مطلوب تقسیم شد. در مرحله سوم گروه نمونه ای به حجم 107 بیمار (30 زن و 77 مرد) انتخاب و پرسشنامه ناتواناییهای بازو، شانه، دست(dash)، پرسشنامه دست میشیگان (mhq)، راهنمای ارزیابی آسیب بدنی دائمی، پرسشنامه افسردگی بک و مقیاس چشمی دردvas) ) را تکمیل کردند. همبستگی فعالیت با عاملهای چهارگانه مشارکت منفی و ضعیف به دست آمد. بر پایه عاملهای پیش بینی کننده روانی/ اجتماعی و وابسته به آسیب در حدود .40 درصد واریانس مشارکت تبیین و مشخص شد الگوی غیرخطی رابطه بین رفتار و ارتباط با سایرین با مشارکت ساختار روشن تری را تبیین می کند. رابطه عامل رفتار انطباقی مشارکت با افسردگی منفی و رابطه عاملهای چهارگانه مشارکت با درد و آسیب بدنی عینی غیرمعنادار بود. رابطه مشارکت با تحصیلات مثبت و و با سن غیرمعناداربود. بین دو جنس از لحاظ میزان فعالیت و مشارکت تفاوت معنادار به دست نیامد اما در مردان شاغل نسبت به غیرشاغل مشارکت و فعالیت به گونه معناداری بیشتر بود. گروه دچار آسیب اندام فوقانی در هر چهارعامل مشارکت میانگین کمتری نسبت به گروه با تشخیص آسیب انگشت (و دست) داشتند. به غیر از رابطه منفی عامل اوقات فراغت با نمره مقیاس dash، سایر عاملها با نمره هر دو مقیاس dash و mhq رابطه نداشت.
مریم حسینی محمود بهرامی زاده
مقدمه: هدف از این مطالعه بررسی اثر ارتوز داینامیکی نئوپرنی جدید، بر تعادل در کودکان فلج مغزی می باشد. مواد و روش ها: پنج کودک فلج مغزی اسپاستیک دای پلژی وارد مطالعه شدند. میزان زاویه اکستنشن زانو با استفاده از الکتروگونیامتر، پارامترهای جابجایی مرکز فشار با استفاده از دستگاه صفحه نیرو کیسلر و تعادل عملکردی کودکان فلج مغزی با استفاده از تست برگ قبل و بعد از 6 هفته پوشیدن ارتوز نئوپرنی، مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج: در مقایسه میزان زاویه اکستنشن زانوی راست قبل و بعد از پوشیدن ارتوز نئوپرنی، اختلاف معناداری مشاهده شد )05/0 (p<. نتایج مطالعه در بررسی پارامترهای جابه جایی مرکز فشار، هیچ اختلاف معناداری را در پارامترها نشان نداد. اما تعادل عملکردی کودکان فلج مغزی با استفاده از ارتوز نئوپرنی بهبودی معناداری را نشان داد. نتیجه گیری: ارتوز نئوپرنی جدید در اصلاح راستای بیومکانیکی زانو و همچنین بهبود تعادل عملکردی موثر است.
مریم گرایلی افرا مهدی رصافیانی
وجود کودک مبتلا به فلج مغزی، مادران را در معرض استرس های مراقبتی متعددی قرار می دهد و کیفیت زندگی آنان را در تمامی ابعاد تحت تاثیر قرار می دهد. پژوهش حاضر با هدف، بررسی تاثیر برنامه آموزش هندلینگ مبتنی بر رویکرد خانواده محور بر کیفیت زندگی، استرس و افسردگی مادران کودکان فلج مغزی انجام گردید.
سید میثم نظام الدینی مهدی رصافیانی
هدف: هدف مطالعه بررسی تاثیر آموزش هندلینگ مبتنی بر رویکرد خانواده محور بر رضایتمندی والدین از عملکرد کاری کودکان فلج مغزی 4 تا 12 ساله شهر تهران میباشد. رضایتمندی والدین از عملکرد کاری کودک بر روند درمان کودک فلج مغزی تاثیر می گذارد. روش بررسی: این پژوهش یک مداخله نیمه تجربی از نوع قبل و بعد میباشد که در آن تعداد 25 کودک مبتلا به فلج مغزی از میان نمونه های در دسترس انتخاب شدند. مراقبین کودک، اولویتهای آموزش هندلینگ برای خودشان را انتخاب کردند. در مرحله پیش آزمون اول مداخلات معمول کاردرمانی برای مدت 4 هفته برای آنان انجام شد. پس از آن، مراقبین برای 6 هفته آموزشهای هندلینگ را داخل منزل و بر اساس رویکرد خانواده محور دریافت کردند. ابزار جمع آوری داده ها شامل سامانه طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت (gmfcs-e & r) و پرسشنامه عملکرد کاری کانادایی ) (copm بود. داده ها در سه مرحله پیش آزمون اول ، قبل از مداخله و پس از مداخله جمع آوری شدند. برای تحلیل داده ها از آزمون های آماری تحلیل واریانس مکرر، فریدمن، ویلکاکسون و آزمون تعقیبی بنفرونی استفاده شد.
نرجس یارمحمدی فاطمه بهنیا
هدف: بررسی روایی و پایایی نسخه فارسی پرسشنامه"کیفیت زندگی نوجوانان مبتلا به فلج مغزی (نسخه والدین)" روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع متدولوژیک است و در فرآیند ترجمه و معادل سازی، که بر اساس پروتکل پروژه بین المللی ابزار کیفیت زندگی (iqola) صورت گرفت طی سه مرحله پرسشنامه "کیفیت زندگی نوجوانان مبتلا به فلج مغزی(نسخه والدین)" به زبان فارسی ترجمه گردید و سپس روایی و پایایی آن بررسی شد. نمونه مورد مطالعه شامل 82 نفر از والدین نوجوانان مبتلا به فلج مغزی 18-13 ساله مراجعه کننده به مدارس استثنایی و مراکز توانبخشی در دسترس شهر تهران بود. داده های به دست آمده از پرسشنامه "کیفیت زندگی نوجوانان مبتلا به فلج مغزی(نسخه والدین)" از نظر پایایی آزمون-بازآزمون به فاصله دو هفته و هم خوانی درونی بررسی شد و نیز روایی [ظاهری، محتوایی، ساختاری با سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت (gmfcs) و سیستم طبقه بندی توانایی دستی (macs)] مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: روایی ظاهری ومحتوایی پرسشنامه براساس نظر متخصصین و والدین نوجوانان مبتلا به فلج مغزی سنجیده شد و شاخص روایی محتوایی آیتم ها 62/0بدست آمد. همبستگی معناداری بین نمره کل پرسشنامه با نمره خرده مقیاس سلامت عمومی و مشارکت (859/0r=)، ارتباطات و سلامت جسمانی (854/0 r=)، سلامت مدرسه (582/0r=)، سلامت اجتماعی (744/0r=)، دسترسی به خدمات (523/0r=)، سلامت خانواده (579/0r=)، احساسات درباره عملکرد (764/0r=) و با نمره سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت (216/0r=-) بدست آمد. ضریب همبستگی درون رده ای برای نمره کل پرسشنامه 994/0 بود. ضریب آلفای کرونباخ برای هم خوانی درونی 89 سوال پرسشنامه نیز برابر 996/0 به دست آمد. نتیجه گیری: نسخه فارسی پرسشنامه "کیفیت زندگی نوجوانان مبتلا به فلج مغزی(نسخه والدین)" از اعتبار و پایایی قابل قبولی در جامعه مورد نظر برخوردار است. بنابراین نسخه فارسی این پرسشنامه را می توان در زمینه های بالینی و تحقیقاتی عنوان ابزار بررسی کیفیت زندگی نوجوانان فلج مغزی استفاده کرد.
لیلا دهقان مهدی رصافیانی
روش تحقیق: این تحقیق کیفی به شیوه نظریه پایه در سال 1394-1392 در شهر تهران انجام گرفت. روش نمونه گیری در ابتدا هدفمند و سپس بر اساس داده های بدست آمده و نظریه در حال ظهور از نمونه-گیری نظری استفاده شد. انتخاب مشارکت کنندگان تا اشباع نظری ادامه یافت. مشارکت کنندگان با 25 نفر و شامل؛ 15 مادر مراقب، 1 پدر کودک فلج مغزی، 3 کاردرمانگر، 1 مدیر توانبخشی، 1 فیزیوتراپیست، 1 فوق تخصص مغز، اعصاب اطفال و 1 مددکار اجتماعی، 1 خواهرِ مادر دارای کودک فلج مغزی و 1 کودک فلج مغزی بودند. منبع اصلی جمع آوری داده ها، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختارمند بودند. داده ها بر اساس رویکرد کوربین و استروس (2008) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: هفت طبقه اصلی شامل؛ " بحران در سلامت مادر:پیاورد تشخیص بیماری کودک"، " خودنادیده-انگاری: غفلت از سلامتی خود"، " تنیدگی های حین مراقبت"، "انحراف سلامتی مادر "، " تهدید درک شده: از نگرانی تا تغییر اولویّت سلامتی مادر"، " تلاش برای دستیابی به سلامتی" و "مراقبت در بستری پیچیده" از داده ها استخراج شد. طبقه ی تنیدگی های حین مراقبت به عنوان مفهوم مرکزی تحقیق بود که همه ی طبقات دیگر به آن مربوط بودند.
ستاره قهاری حسین کریمی
unilateral neglectیکی از اختلالات درک بوده و عبارتست از فراموشی یک نیمه بدن و یا نیمی از فضای اطراف در سمت مخالف ضایعه مغزی . unilateral neglectیکی از علل عمده عدم استقلال فرد در انجام فعالیتهای روزمره زندگی است . در تحقیق حاضر فرض براین بوده است که فعالیت درمانی می تواند سبب بهبود unilateral neglectو فعالیتهای روزمره زندگی دربیماران مبتلا به سکته مغزی گردد.
مهدی رصافیانی حسین کریمی
دست عامل خلاقیت انسان است، بوسیله دست استعداد ها، تفکرات و اندیشه های انسانی ظهور پیدا کرده و علاوه بر آن عاملی برای برقراری ارتباط غیر کلامی می باشد. دست همچون بقیه اجزا بدن در معرض ضایعات و مشکلات گوناگون قرار دارد، به همین دلیل بایستی از دیدگاههای مختلف به آن توجه خاص داشت. از دیدگاه کار درمانی دست عاملی برای انجام فعالیتهای روزمره زندگی، فعالیتهای حرفه ای، برقراری ارتباط، ساخت ابزار و ... می باشد، بهمین دلیل در مواقعی که ضایعه به آن وارد می شود، بایستی به دقت مورد ارزیابی قرار گیرد. یکی از موارد مهم در ارزیابی و درمان کودکان مبتلا به ضایعه و نابهنجاری دست دانستن میزان هنجار قدرت دست (گریپ و انواع pinch) می باشد. اما تاکنون در ایران در مقطع دبستانی این امر ناهنجار نشده است تا بتواند پایه ای برای درمان کودکان قرار گیرد. از این رو در تحقیق حاضر سعی بر آن است که این مهم بدست آید. روش پژوهش و جامعه آماری: مطالعه حاضر به صورت مقطعی، توصیفی-تحلیلی انجام شده که در آن 283 کودک مذکر در 16 مدرسه آموزش و پرورش منطقه 2 به صورت تصادفی انتخاب شدند. و از بین آنها 210 نفر کودکانی که دارای مشکلی در اندام فوقانی نبوده و شرایط لازم را برای انجام تحقیق دارا بودند بوسیله دینامومنروپینچ گیچ مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج پژوهش: 1- تعیین میانگین قدرت کریپ و پینچ دانش آموزان 11-6 ساله در منطقه دو آموزش و پرورش. 2- اختلاف معنی داری بین قدرت گریپ و پینچ در دو وضعیت نشسته و دمر دیده نمی شود. 3- اختلاف معنی داری بین قدرت گریپ و پینچ در دست راست و دست چپ راست دستان مشاهده گردید ولی در چپ دستان این امر مشاهده نگردید. 4- بین قدرت گریپ و پینچ با وزن، محیط ساعدوسن همبستگی مشاهده می شود.