نام پژوهشگر: منیره انوشه
فاطمه سمیعی سیبنی منیره انوشه
بروز سرطان پستان منجر به کاهش کیفیت زندگی زنان و خانواده آنها می شود و از آنجایی که کیفیت زندگی بیمار و خانواده می تواند تاثیر ویژه ای در روند درمان بیماران داشته باشد، لذا تعیین کیفیت زندگی بیماران و خانواده آنها به پرستاران کمک خواهد کرد تا مراقبت را در جهت ارتقاء کیفیت زندگی آنها سوق دهند.علی رغم این موضوع، تاکنون تاکید بر مشکلات بیماران بیش از خانواده ها بوده است و با توجه به اینکه در کشور ما خانواده جایگاه ویژه ای در حمایت از بیماران دارد، پرستاران با بکار گیری استراتژیهای خانواده محور، می توانند موقعیت مناسبی را برای بیمار و خانواده ایجاد کرده تا شرکت آگاهانه در فرایند درمان داشته باشند و از آنجا که مشاوره به عنوان کارامد ترین شیوه آموزش مطرح شده، این مطالعه با هدف بررسی تاثیر مشاوره با خانواده بر کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان و خانواده آنها انجام شد. این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است که با مراجعه به درمانگاههای شیمی درمانی واقع در شهر قزوین و زنجان تعداد 70 زن 30 تا 55 ساله متاهل، دارای حداقل یک فرزند 15 ساله یا بالاتر مبتلا به سرطان پستان تحت شیمی درمانی انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. برای گروه آزمون، 8 جلسه برنامه مشاوره با خانواده با حضور بیمار، همسر و فرزندطراحی گردید. کیفیت زندگی بیماران هر دو گروه در ابتدا و انتهای جلسه و یک ماه بعد با استفاده از دو پرسشنامه استاندارد عمومی بیماران مبتلا به سرطان( (qlq-c30 و اختصاصی زنان مبتلا به سرطان پستان(qlq –br23 ) و کیفیت زندگی خانواده ( همسر و فرزند) با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی عمومی (sf12) اندازه گیری شد. پس از استخراج اطلاعات ، به کمک نرم افزار 15 spss version تجزیه و تحلیل داده ها صورت گرفت.نتایج نشان داد که قبل از مداخله بیماران و خانواده هر دو گروه آزمون و شاهد از نظر مشخصات دموگرافیک و اطلاعات مربوط به بیماری و درمان و نمرات مربوط به کیفیت زندگی همسان بوده و تفاوت معنی داری مشاهده نشد( p>0/05) در حالیکه نتایج آزمون آنوای مکرر نشان داد که در مقایسه بین دو گروه آزمون و شاهد ، قبل و بلافاصله و یک ماه بعد از مداخله ، تفاوت معنی داری در جهت ارتقا کیفیت زندگی بیماران و خانواده گروه آزمون مشاهده شد(p< 0/05). نتایج پژوهش حاضر نشان داد مشاوره با خانواده سبب ارتقا کیفیت زندگی بیماران و خانواده آنها در گروه مورد شده است و از آنجایی که در کشور ما سامانه های حمایتی برای اینگونه بیماران محدود می باشد ، خانواده می تواند جایگاه ویژه ای در حمایت از بیماران و ارتقا کیفیت زندگی آنها داشته باشد ، لذا پیشنهاد می گردد برنامه طراحی شده مشاوره با خانواده به عنوان یک روش موثر در ارتقا کیفیت زندگی این بیماران به کار گرفته شود.
مریم شیرازی منیره انوشه
دیابت بیماری مزمنی است که به رفتارهای خودمراقبتی ویژه ای تا پایان عمر نیازمند است. چنانچه ابتلا به این بیماری مزمن با دوران نوجوانی همراه شود به علت ماهیت و خصوصیات دوران نوجوانی مشکلات سازگاری با بیماری و مشکل در انجام رفتارهای خودمراقبتی را برای نوجوان و والدین او ایجاد می کند. از طرفی مطالعات نشان داده که در بیماری های مزمن از جمله دیابت خودمراقبتی با تصور از خود در تعامل است و این در حالیست که نوجوانان مبتلا به دیابت در تصور از خود مشکل دارند لذا از آنجائیکه در این نوجوانان چگونگی تأثیر خودمراقبتی بر تصور از خود از اهمیت ویژه ای برخوردار است لذا این مطالعه با هدف بررسی تأثیر برنامه خود مراقبتی بر تصور از خود دختران نوجوان دیابتیک انجام شده است. این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است که در سال 1388-1387 و با انتخاب 80 دختر نوجوان 15 تا 19 ساله مبتلا به دیابت (40 نفر به عنوان گروه آزمون و 40 نفر به عنوان گروه شاهد) در انجمن دیابت ایران انجام شده است. بعد از گردآوری اطلاعات حاصل از مرحله قبل از مداخله با استفاده از پرسشنامه دانش، عملکرد و تصور از خود و نیازسنجی آموزشی در هر دو گروه، برنامه خود مراقبتی طراحی شد و سپس برنامه خود مراقبتی طی 8 جلسه بحث گروهی برای گروه آزمون اجرا شد. سپس بلافاصله و یکماه بعد از پایان مداخله مجدداً دانش، عملکرد و تصور از خود دختران نوجوان دیابتیک در هر دو گروه آزمون و شاهد اندازه گیری شد. نتایج حاصله پس از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که با آزمون t مستقل و کای دو (p>0/05) دو گروه آزمون و شاهد از نظر گزینه های اطلاعات دموگرافیک ( سن، قد، وزن، شغل پدر و...) همسان بودند. در گروه آزمون در مقایسه بین قبل، بلافاصله و یکماه بعد از پایان مداخله تفاوت معنی داری در جهت افزایش نمره دانش، عملکرد و تصور از خود مشاهده شد (p<0/0001) اما این اختلاف در گروه شاهد معنی دار نشد (p>0/05) و نیز آزمون t مستقل (p>0/05) تفاوت معنی داری در زمینه دانش، عملکرد و تصور از خود بین دو گروه آزمون و شاهد قبل از مداخله نشان نداد. بلافاصله و یکماه بعد از پایان مداخله بین دو گروه با آزمون t مستقل اختلاف معنی داری از نظر میانگین نمره دانش، عملکرد و درک از خود دیده شد (p<0/05). بطور کلی نتایج این پژوهش نشان می دهد که اجرای برنامه خودمراقبتی به شیوه بحث گروهی در بهبود تصور از خود دختران نوجوان دیابتیک موثر بوده است و پیشنهاد می شود آموزش رفتارهای خودمراقبتی به شیوه بحث گروهی به عنوان یک روش موثر جهت بهبود تصور از خود نوجوانان مبتلا به سایر بیماریهای مزمن به کار گرفته شود.
معصومه همتی مسلک پاک منیره انوشه
دیابت ملیتوس با ایجاد تغییرات دائمی در زندگی هر فرد تاثیر منفی روی کیفیت زندگی افراد دارد. از هر پانصد نوجوان ایرانی یک نفر مبتلا به دیابت نوع یک است. اگر چه تاثیر دیابت ملیتوس در کیفیت زندگی هر دو جنس مشهود است ولی این تاثیر در تمام جوانب زندگی یک دختر نوجوان برجسته تر می باشد. پرستاران علاوه بر تعریف روشنی از مفهوم کیفیت زندگی نوجوانان مبتلا به دیابت، باید آن را ارزیابی نیز نمایند. به دلایل فقدان پرسشنامه های بومی بررسی کننده کیفیت زندگی نوجوانان مبتلا به دیابت در ایران و پرسشنامه های بررسی کننده کیفیت زندگی دختران نوجوان مبتلا به دیابت در جهان، پژوهشی در این زمینه ضروری به نظر می رسد. هدف از انجام این مطالعه عبارت بود از: 1) تبیین مفهوم کیفیت زندگی دختران نوجوان مبتلا به دیابت 2) طراحی و تحلیل ویژگی های روانسنجی پرسشنامه کیفیت زندگی دختران نوجوان مبتلا به دیابت. مطالعه حاضر در 3 مرحله انجام گرفت. در مرحله اول محقق با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، از طریق مصاحبه های نیمه ساختاری انفرادی با 20 دختر نوجوان مبتلا به دیابت نوع یک و دو مصاحبه گروهی با 5 و 6 نوجوان دیابتی که در مصاحبه های انفرادی شرکت نداشتند و یک مصاحبه گروهی با 5 نفر از مادران این دختران نوجوان، به تبیین مفهوم کیفیت زندگی دختران نوجوان مبتلا به دیابت پرداخت. از یافته های به دست آمده 5 درونمایه و 11 طبقه استخراج شد: اعتقادات، عوامل روانی- عاطفی، عوامل جسمی، بیماری و عوامل اجتماعی. در مرحله دوم، عبارات پرسشنامه، براساس مصاحبه های نیمه ساختاری با دختران نوجوان مبتلا به دیابت و با روش استقراء تدوین گردید. سپس در مرحله سوم، با استفاده از پژوهش روش شناسی، ویژگی های روانسنجی پرسشنامه با بهره گیری از روائی صوری، روائی محتوی، روائی سازه، روائی ملاک، همسانی درونی و ثبات (آزمون مجدد) مورد بررسی قرار گرفت. در این مرحله 245 دختر نوجوان مبتلا به دیابت تهرانی و ارومیه ای که تمایل به شرکت در مطالعه داشتند، انتخاب و در مطالعه شرکت کردند. روائی صوری به صورت کمی و کیفی توسط 10 نوجوان، و روائی محتوی به صورت کمی و کیفی توسط 15 نفر از متخصصان تایید شد. متوسط شاخص روائی محتوائی کل عبارات پرسشنامه 0/8772 بود. نتیجه تحلیل عاملی اکتشافی در این پرسشنامه بیانگر 5 عامل بود: جسمی، روانی- عاطفی، اجتماعی، اعتقادی و اقتصادی. این 5 عامل در مجموع 79/94 درصد از واریانس کل آزمون را تبیین می نمودند. نتایج روش تحلیل مقایسه ای گروههای شناخته شده در پارامترهای دفعات تزریق انسولین در یک شبانه روز نمایانگر تفاوت های قابل ملاحظه ای بین گروه ها بود. محاسبه ضریب آلفای کرونباخ موید همسانی درونی بالای پرسشنامه (0/875) بود. پایایی ثبات از طریق آزمون مجدد با فاصله زمانی دو هفته 0/94 بود. یافته های نهایی این پژوهش حاکی از آن است که پرسشنامه حاضر با عنوان " پرسشنامه بررسی کیفیت زندگی دختران نوجوان مبتلا به دیابت" با 50 عبارت، با وجود ویژگی هایی نظیر طراحی ابزار بر اساس درک مفهوم کیفیت زندگی در نزد دختران نوجوان ایرانی مبتلا به دیابت، نمره گذاری ساده، پایایی و روائی مناسب، و قابلیت به کارگیری در موقعیت های مختلف توسط ارائه دهندگان خدمات بهداشتی، از جمله پرستاران، ابزاری مناسب جهت بررسی کیفیت زندگی دختران نوجوان ایرانی مبتلا به دیابت است.
مرتضی جعفری منیره انوشه
مقدمه: پرستاری جزء مهم مراقبت درمانی است و پرستاران به دلیل ماهیت شغلی سطح بالایی از استرس و در پی آن اضطراب و افسردگی را تجربه می کنند. این عوامل، علاوه بر تاثیر بر روی سلامت جسم و روان خود پرستاران ، به کاهش کیفیت خدمات منجر شده و هزینه بالایی نیز برای سازمان ها در بردارد. با توجه به لزوم پیشگیری از آثار روانی و رفتاری استرس و عوارض آن، ضرورت آموزش روش های مقابله ای در پرستاران احساس می شود. لذا این مطالعه با هدف بررسی تاثیر آموزش سبک زندگی سالم ( تغذیه، خواب و استراحت، ورزش و مدیریت استرس) به روش بحث گروهی بر میزان استرس، اضطراب و افسردگی پرستاران انجام شد. روش بررسی : این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است . 59 پرستار شاغل در بیمارستان امیرالمومنین (ع) شهرستان اسدآباد به عنوان گروه آزمون و 54 پرستار بیمارستان ولیعصر(عج) شهرستان تویسرکان به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. برای افراد گروه آزمون 8 جلسه آموزشی سبک زندگی سالم به روش بحث گروهی طراحی و اجرا شد . میزان استرس ، اضطراب و افسردگی پرستاران در هر دو گروه قبل و بعد از مداخله بوسیله پرسشنامه استاندارد dass 21 اندازه گیری شد. یافته ها: به کمک نرم افزار 16 spss version تحت ویندوز تجزیه و تحلیل داده ها صورت گرفت. نتایج نشان داد که از نظر مشخصات دموگرافیک، دو گروه تفاوت معنی داری با هم نداشته و قبل از مداخله نیز میزان استرس ، اضطراب و افسردگی پرستاران دو گروه با هم تفاوتی از نظر آماری ندارند(05/0 p>). نتایج بدست آمده در بعد از مداخله به وسیله آزمون آماری تی مستقل نشان داد که دو گروه از نظر میزان استرس، اضطراب و افسردگی با هم تفاوت معنی داری دارند (05/0p< ) نتیجه گیری و پیشنهادها: نتایج نشان داد آموزش سبک زندگی سالم به شیوه بحث گروهی سبب کاهش میزان استرس ، اضطراب و افسردگی پرستاران در گروه آزمون شده است . از این رو پیشنهاد می شود که آموزش سبک زندگی ، جهت اعتلای سلامت روان پرستاران بکار گرفته شود. کلمات کلیدی: پرستاری، استرس، اضطراب ، افسردگی ، سبک زندگی، آموزش، بحث گروهی
ابوالفضل رحیمی منیره انوشه
جامعه ما که به سالمندی گام نهاده، از نظر مراقبت بهداشتی با مسائل گوناگونی رو به رو است. شواهد موجود نشان می دهدکه علت بسیاری از مرگ و میرها نتیجه سبک زندگی ناسالم بوده و این مهم با افزایش سن و کهولت نمود بیشتری پیدا کرده و باعث مشکلات عدیده ای در دوره سالمندی می شود. به دلیل اهمیت پیشگیری از عوامل خطر و همچنین تداوم مراقبت از سالمند و با توجه به عدم وجود یک الگوی بومی و اختصاصی ارتقاء دهنده سبک زندگی سالمندان در ایران، پژوهش حاضر با دو هدف: 1) تبیین مفهوم، ساختار و فرآیند سبک زندگی سالمندان و 2) طراحی و ارائه الگوی ارتقاء سبک زندگی سالمندان، انجام شد. برای دستیابی به هدف اول، مطالعه ای کیفی با رویکرد تئوری زمینه ای انجام شد. در این مطالعه تبیین مفهوم، ساختار و فرآیند سبک زندگی در متن و بستر زندگی خود سالمند با استفاده از نمونه گیری به صورت مبتنی بر هدف در آغاز و تا رسیدن به اشباع اطلاعات، به صورت نظری ادامه یافت. ابزار اصلی جمع آوری داده مصاحبه نیمه ساختار بود. مشارکت کنندگان این مطالعه سالمندان (که همراه خانواده زندگی می کنند)، بودند. در مجموع با 23 مشارکت کننده مذکر و مونث، 29 مصاحبه عمیق انفرادی صورت گرفت .مصاحبه ها با روش استراوس و کوربین تجزیه و تحلیل شدند. سپس طراحی الگو با استفاده از مفاهیم مستخرج از تئوری زمینه ای به دست آمده، با رویکرد واکر و اوانت انجام شد. از تجزیه و تحلیل داده ها هشت مقوله محوری پدیدار شد: محدودیت های سالمندی، رفتارهای روزمره، ساختار خانوادگی-اجتماعی نامطلوب، خودمدیریتی، نقصان سلامتی، کارآمدی ناکافی، آمادگی ناکافی و تقید به معنویات. مقوله رفتارهای روزمره بیانگر پدیده، مقوله خودمدیریتی بیانگر راهبردهای اتخاذ شده توسط افراد، و مقوله نقصان سلامتی پیامد این راهبردها بود. سه مقوله تقید به معنویات، کارآمدی ناکافی و آمادگی ناکافی تاثیر گذار بر خودمدیریتی بود، یعنی راهبرد را تحت تاثیر قرار داده بودند. در بخش دوم بر اساس روش واکر و اوانت مدل ارتقاء سبک زندگی سالمندان، در سه مرحله آماده سازی، تقویت خودکارآمدی و تقویت خودمدیریتی طراحی گردید. با عنایت به نتایج تئوری زمینه ای، اصلاح و تقویت رفتارهای سبک زندگی از ضروریات به-شمار می آید. در این رابطه، به کارگیری راهکارهای عملیاتی ارائه شده در مدل ارتقاء سبک زندگی می تواند به بهبود و ارتقاء وضعیت زندگی سالمندان و در نهایت به ارتقاء سلامت جامعه منجر شود.
محمدرضا حیدری منیره انوشه
مقدمه: به علت تنوع فرهنگی در ایران، پرستاران با مددجویان دارای آداب و رسوم و باورهای فرهنگی گوناگون مواجه هستند. اینکه پرستاران چگونه با نیازهای فرهنگی بیماران مواجه می شوند تبیین نشده است. این مطالعه با هدف نشان دادن چگونگی فرایند مراقبت فرهنگی در پرستاران بالینی و طراحی مدل کاربردی مناسب انجام شد. روش کار: این مطالعه ابتدا با رویکرد گراندد تئوری و از طریق مصاحبه های انفرادی و گروهی با 23 پرستار دارای حداقل 5 سال سابقه کار بالینی انجام گردید. در طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی، داده های به دست آمده تحلیل و نظریه توصیفی ارائه گردید و در ادامه برای طراحی مدل از رویکرد واکر و اوانت استفاده شد. نتایج: یافته ها نشان داد مشارکت کنندگان تحت شرایط علی محرومیت آموزشی حمایتی، با به کارگیری راهبرد هوش فرهنگی تلاش می کنند تا نیازهای فرهنگی بیماران خود را تامین کرده و به اداره و کنترل پدیده مراقبت مبتنی بر فرهنگ بپردازند. مقوله تنوع فرهنگی به عنوان زمینه و بستر این راهبرد؛ تعهد اخلاقی حرفه ای به عنوان شرایط میانجی تسهیل کننده و مقوله مراقبت فرهنگی ناکافی به عنوان پیامد می باشد. به دلیل به کارگیری راهبردهای گوناگون و متفرقه؛ استفاده غیر آکادمیک از فرایند تبدیل تجربه به یادگیری بر اثر عدم آشنایی با مولفه ها و راهکارهای ارتقاء هوش فرهنگی؛ فقدان مهارت لازم در به کارگیری فرایند علمی تبدیل تجربه به یادگیری؛ و اکتفا به تجربه های ناشی از آزمایش و خطا، در ارتباط با مراقبت فرهنگی و رضایت مندی خدمات گیرندگان، پیامد مطلوب حرفه ای حاصل نشد. لذا در ادامه با رویکرد واکر و اوانت و بر اساس مفهوم مرکزی هوش فرهنگی، با استفاده از نظریه های هوش فرهنگی، خودکارآمدی، ایفای نقش و یادگیری تجربی؛ نسبت به طراحی مدل مراقبت فرهنگی مبتنی بر هوش فرهنگی اقدام گردید. نتیجه گیری: در مدل طراحی شده، برای دستیابی پرستاران به قابلیت مواجهه مناسب و موثر با نیازهای فرهنگی بیماران، راهکارهایی پیشنهاد گردید که پرستاران با بهره جستن از این راهبردها بتوانند نسبت به بررسی و شناخت نیازها، باورها و ارزش های فرهنگی بیماران خود اقدام نمایند و با تقویت مولفه انگیزش یا میل فرهنگی به سمت اجرای مداخلات مبتنی بر شاخصه های فرهنگی بیماران حرکت نمایند.
فریال نظاملی منیره انوشه
مقدمه: سرطان پستان مهمترین مشکل جهانی است که اولین عامل سرطان میان زنان و دومین عامل مرگ و میر بین مرگهای حاصل از سرطان است. در جهان مطالعات زیادی در مورد تجارب زنان مبتلا به سرطان پستان در مورد مراقبت انجام شده و لی تجارب زنان سوری مورد بررسی قرار نگرفته است. این مطالعه حاضر با هدف تبیین فرآیند مراقبت در زنان سوری مبتلا به سرطان پستان تحت شیمی درمانی انجام شد. روش کار: این مطالعه با شیوه کیفی و با رویکرد گراندد تئوری انجام شده است. برای تبیین فرآیند مراقبت زنان مبتلا به سرطان پستان با استفاده از نمونه گیری به صورت مبتنی بر هدف در آغاز وتا رسیدن به اشباع اطلاعات، به صورت نظری ادامه یافت. شرکت کنندگان در این مطالعه شامل 11زن که ماستکتومی شده وتحت شیمی درمانی قرار گرفته بودند وبه مرکز هسته ای شیمی درمانی شهر لاذقیه بین اسفند ماه 1388 تا بهمن ماه 1389 مراجعه کرده بودند و همچنین 3 شوهر، 2 پرستار، ویک پزشک بودند. روش جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختار بود که بر اساس روش استراوس وکوربین در طی سه مرحله کد گذاری باز، محوری وانتخابی، داده ها به دست آمده تحلیل ونظریه توصیفی ارائه گردید. یافته ها: از تجزیه وتحلیل داده ها هفت مقوله محوری پدیدار شد که عبارتند از: کوتاهی سیستم درمانی، فضای درد آلود، تلاش خود جوش برای زنده ماندن، حمایت درک شده، تهدید درک شده، زندگی با خوف و رجاء. همچنین مقوله مراقبت بیانگر پدیده، مقوله تلاش خود جوش برای زنده ماندن بیانگر راهبردهای اتخاذ شده توسط افراد و مقوله زندگی با خوف و رجاء پیامد این راهبردها بود. نتیجه گیری: با عنایت به نتایج گراندد تئوری، نظریه توصیفی استحصال شده از تجزیه و تحلیل سه مرحله ای استراوس وکوربین عبارت است از: فرآیند مراقبت در زنان مبتلا به سرطان پستان که بصورت تلاش خود جوش برای زنده ماندن آشکار شده مفهومی تعاملی (حمایت درک شده)، عینی (راهبردها) وذهنی (تهدیدات درک شده) است. این تلاش در زمینه فضای درد آلود و تحت تاثیر عامل کوتاهی سیستم درمانی و عوامل مداخله گر منجر به برگشتن به زندگی طبیعی، در عین حال همراه کم شدن تعاملات، نگرانی از آینده یا ادامه زندگی که نشان دهنده زندگی با خوف و رجاست می باشد. با توجه به این پیامد می توان نتیجه گیری نمود که راهبردهای (تلاش خود جوش برای زنده ماندن) به کارگرفته شده توسط زنان مبتلا به سرطان پستان جهت ارتقاء مراقبت از کفایت لازم برخوردار نبوده وتقویت آن ضروری می باشد.
زهره خشنود منیره انوشه
زمینه و هدف: استئوپروز شایع ترین نوع از بیماریهای متابولیک استخوان و بیماری خاموشی است که با کاهش تراکم در مواد معدنی و ماتریکس استخوانی مشخص می شود. این بیماری به عنوان یک مشکل بزرگ در سلامت عمومی جامعه، خصوصا در زنان شناخته شده است. با توجه به اینکه سبک زندگی در دوران نوجوانی و جوانی نقش اصلی در پیشگیری از استئوپروز در سنین سالمندی دارد و همچنین مشارکت والدین، به خصوص مادر، در آموزش رفتار های پیشگیری از استئوپروز به دختران آنها نقش اصلی را دارد، هدف از این مطالعه بررسی مقایسه ای تاثیر آموزش بر مبنای مدل باور بهداشتی در دو گروه مادران مبتلا و غیر مبتلا به استئوپروز بر بکار گیری رفتار های پیشگیری کننده از استئوپروز در دخترانشان می باشد. روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی بوده که در دو گروه آزمون(42 نفر)و کنترل(41 نفر) صورت گرفته است.این دو گروه به صورت نمونه گیری تصادفی و از میان مراجعین به مرکز سنجش تراکم استخوان ثامن الحجج شهر کرمان انتخاب شده اند.گروه آزمون در یک برنامه آموزشی طراحی شده بر اساس مدل باور بهداشتی که طی 4 جلسه بر اساس نیاز مادران و به مدت 60-90 دقیقه، شرکت کردند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه اجزای مدل باور بهداشتی و چک لیست خود گزارش دهی دریافت کلسیم و قرار گیری در معرض نور خورشید و همچنین فعالیت بدنی روزانه بود، که پرسشنامه اجزای مدل قبل و بعد از مداخله توسط مادران و چک لیست خود گزارش دهی توسط دختران قبل، یکماه و سه ماه بعد از مداخله توسط هر دو گروه تکمیل شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss 16 استفاده شد. یافته ها: در رابطه با اجزای مدل باور بهداشتی در مادران گروه آزمون، قبل و بعد از مداخله، در رابطه با منافع درک شده نسبت به دریافت کلسیم(03/0p=)، منافع درک شده نسبت به ورزش(004/0p=)، موانع درک شده نسبت به دریافت کلسیم(00/0p=) و موانع درک شده نسبت به ورزش(00/0p=)، اختلاف معنی داری از نظر آماری مشاهده شد. در رابطه با دریافت کلسیم(00/0p=)، مدت زمان قرار گیری در معرض نور خورشید(00/0p=) و میانگین فعالیت بدنی روزانه(001/0p=)، قبل از مداخله، یکماه و سه ماه بعد از مداخله در دختران گروه آزمون ارتباط معنی داری از نظر آماری مشاهده شد. در مقایسه ی قبل و بعد از مداخله در دو گروه مادران مبتلا و غیر مبتلا به استئوپروز از نظر میانگین میزان کلسیم دریافتی و فعالیت بدنی دخترانشان برای هر دو گروه آزمون و کنترل تفاوت معنی داری از نظر آماری مشاهده نشد(05/0p>). نتیجه گیری: با توجه به اینکه آموزش بر مبنای مدل باور بهداشتی بر افزایش بکارگیری رفتار های پیشگیری کننده از استئوپروز توسط دختران تاثیر معنی داری دارد، لذا پیشنهاد می گردد برنامه آموزشی طراحی شده به عنوان یک روش موثر در بکارگیری رفتار های پیشگیری کننده از استئوپروز توسط مادران و دخترانشان بکار گرفته شود.
سوزان زمزم منیره انوشه
مقدمه: دیابت از شایع ترین اختلال های غدد درون ریز است. دیابت، زنان بویژه در سنین میانسالی (40-65) را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد. در جهان تحقیقات بسیاری در مورد تجربیات زنان مبتلا به دیابت انجام شده یافته های این مطالعات بر ضرورت در نظر گرفتن تفاوت های بافت فرهنگی و مذهبی بیماران دیابتیک خیلی تاکید می نمودند. تا قبل از این مطالعه تجارب زنان سوری در مورد کنترل دیابت مورد بررسی قرار نگرفته است. لذا پژوهش حاضر با هدف تبیین فرایند کنترل دیابت در زنان دیابتیک سوری، انجام شد. روش کار: برای دستیابی به هدف این مطالعه، مطالعه ای کیفی با رویکرد گراندد تئوری ای انجام شد. در این مطالعه تبیین فرایند کنترل دیابت در زنان با استفاده از نمونه گیری به صورت مبتنی بر هدف در آغاز و تا رسیدن به اشباع اطلاعات، به صورت نظری ادامه یافت. ابزار اصلی جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختار بود. مشارکت کنندگان این مطالعه شامل 12 زن دیابتیک مراجعه کننده به مرکز دیابتیک، مراکز بهداشتی و مطب های پزشکی غدد درون ریز شهر لاذقیه بین اسفند ماه 1388 تا بهمن ماه 1389 مراجعه کرده بودند و همچنین 2 شوهر، 1 فرزند، 3 پرستار و 1 پزشک بودند. در مجموع با 19مشارکت کننده مصاحبه انفرادی صورت گرفت. داده های حاصل از مصاحبه ها با روش اشتراوس و کوربین تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: از تجزیه و تحلیل داده ها هفت مقوله محوری پدیدار شد: آموزش ناکافی، ارتباط درمانی نا موثر، خود کنترلی، حمایت خانوادگی و اجتماعی، مسئولیت خانوادگی، تهدید درک شده و زندگی با محدودیت. مقوله خود کنترلی بیانگر راهبردهای اتخاذ شده توسط زنان دیابتیک و مقوله زندگی با محدودیت پیامد این راهبردها بود. سه مقوله حمایت خانوادگی و اجتماعی، مسئولیت خانوادگی و تهدید درک شده تاثیر گذار بر خود کنترلی بود، یعنی راهبرد را تحت تاثیر قرار داده بودند. نتیجه گیری: با عنایت به نتایج گراندد تئوری، نظریه توصیفی استحصال شده از تجزیه و تحلیل سه مرحله ای استراوس وکوربین عبارت است از: فرایند کنترل دیابت در زنان که به صورت خود کنترلی آشکار شده مفهومی تعاملی (حمایت)، عینی (راهبردها) و ذهنی (تهدید درک شده) است. این کنترل تحت تاثیر شرایط زمینه ای از قبیل ارتباط درمانی نا موثر و شرایط علی آموزش ناکافی و همچنین عوامل مداخله گر ( حمایت خانوادگی و اجتماعی، مسئولیت خانوادگی و تهدید درک شده) باعث شده است که این زنان با محدودیت زندگی می کنند. با توجه به این پیامد می توان این-گونه نتیجه گیری نمود که راهبردهای (خود کنترلی) به کار گرفته شده توسط زنان دیابتی جهت کنترل بیماری شان از کفایت لازم برخوردار نبوده و اصلاح و تقویت آن از ضروریات به شمار می آید.
طیبه فصیحی هرندی فضل اله غفرانی پور
پیشرفت های اخیر در تشخیص و درمان سرطان پستان میزان بقای مبتلایان به این بیماری را افزایش داده است. امروزه بررسی کیفیت زندگی به دلیل افزایش میزان بقای مبتلایان به این بیماری به عنوان یک موضوع مهم سلامت مورد توجه بسیاری از محققان قرار گرفته است. این مطالعه با تلفیقی از تحقیق کیفی و کمی با هدف طراحی و ارزشیابی مدل آموزشی به منظور ارتقاء کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. درمرحله اول، تحقیق به روش کیفی و با رویکرد گراندد تئوری با مشارکت 39 نفر از زنان مبتلا به سرطان پستان که حداقل یک سال از تشخیص بیماری آنان گذشته بود، به روش مبتنی بر هدف انتخاب شدند، انجام گردید. جهت تکمیل داده ها ، نمونه گیری به صورت نظری با انجام مصاحبه با اعضای خانواده بیماران و نیز تیم درمانی که به طور غیرمستقیم پدیده مورد مطالعه را درک نموده بودند، ادامه یافت. بدین ترتیب که در مجموع 4 نفر همسر، 5 نفر دختر، یک خواهر، یک نفر همسایه و 2 تن از اعضای تیم بهداشتی–درمانی نیز مورد مصاحبه قرار گرفتند .از تحلیل داده های مطالعه کیفی 267 کد سطح اول، 16کد سطح دوم و 5 کد سطح سوم حاصل گردید. نتیجه ادامه تجزیه و تحلیل در مرحله مفهوم سازی 5 مفهوم اصلی مشتمل بر درک ناتوانی جسمی و عملکردی، نارسایی/تضاد نقش، آگاهی و نگرش های فردی و اجتماعی، درک حمایت معنوی و درک حمایت اجتماعی ناکافی بود. درک حمایت معنوی عامل تسهیل کننده و کمبود آگاهی و نگرش های منفی فردی و اجتماعی در زمره عوامل بازدارنده درک حمایت بودند. درک ناتوانی های جسمی و عملکردی در این بیماران باعث نارسایی/ تضاد در نقش شده و آنان برای رفع این تضاد به جستجوی حمایت می پردازند. "درک حمایت" در این تئوری عنصر اساسی است و رابطه مستقیم با کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان دارد. بر اساس این نظریه، مدل حمایتی به منظور ارتقاء کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان طراحی شد. مرحله دوم پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی بود. تعداد 63 نفر از بیماران واجد شرایط در شهر کاشان به روش تخصیص تصادفی در دو گروه مورد و شاهد قرار گرفتند. برای گروه آزمون مداخله در قالب مدل حمایتی ارتقاء کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان پستان انجام شد. کیفیت زندگی هر دو گروه یک ماه پس از مداخله و با بکارگیری پرسشنامه های استاندارد eortc qlq-c30 وqlq-br23 ، حمایت اجتماعی و خودکارآمدی مورد ارزیابی قرار گرفته و با قبل مقایسه گردید. نتایج این مطالعه نشان داد که دستیابی به اهداف مورد انتظار حاکی از کارآیی این مدل در ارتقاء کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان بود.
مهدی بیرامی جم منیره انوشه
چکیده مقدمه : هیپرتروفی خوش خیم پروستات (bph) بیماری شایعی بین مردان میان سال و سالمند بوده و عمل جراحیturp امروزه به عنوان "استاندارد طلایی" در درمان این بیماری مطرح است. نقص در مراقبت از خود بواسطه بیماری و عمل جراحی، کمبود آگاهی در ارتباط با بیماری و فرآیند درمان موجب ایجاد اختلالات روانی مانند استرس، اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به bphمی شود. لذا این مطالعه با هدف بررسی تأثیر برنامه آموزشی طراحی شده خود مراقبتی بر میزان اضطراب، استرس، افسردگی و عوارض بعد از عمل جراحی turp در بیماران مبتلا به bph انجام شد. روش کار: مطالعه حاضر از نوع نیمه تجربی و با دو گروه آزمون(33 نفر) و کنترل (34 نفر) می باشد که به روش نمونه گیری غیر احتمالی و از میان بیماران مراجعه کننده به بیمارستان تأمین اجتماعی میلاد تهران انتخاب شدند. برای بیماران گروه آزمون، برنامه آموزشی خود مراقبتی طراحی و در دو جلسه؛ قبل و بعد از عمل ارائه و فرآیند مراقبت در طول یک ماه بعد از عمل جراحی پیگیری شد. ابزار گردآوری داده ها در این مطالعه پرسشنامه استاندارد dass-21 و چک لیست های خود گزارش دهی عوارض بود و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss 16 استفاده شد. یافته ها: دو گروه از نظر ویژگی های دموگرافیک اختلاف معنی داری نداشتند (05/0<p). میانگین امتیاز استرس، اضطراب و افسردگی قبل از مداخله تفاوت معنی داری نشان نداد ولی حین ترخیص و یک ماه بعد از عمل، این تفاوت بین دو گروه، در میانگین امتیاز استرس و اضطراب معنی دار شد اما در افسردگی معنی دار نشد(0/05<p). آزمون آماری repeated measure اختلاف معنی داری را در سه زمان (قبل از عمل،حین ترخیص و یک ماه بعد از عمل) در جهت کاهش میانگین امتیاز استرس، اضطراب، و افسردگی در گروه آزمون نشان داد. همچنین اختلاف آماری معنی داری از نظر میزان بروز عوارض بعد از عمل جراحی شامل بی اختیاری ادرار، خون در ادرار و سوزش ادرار طی یک ماه بعد از عمل در دو گروه مشاهده شد (0/05> p) ولی در میزان بروز انسداد ادرار اختلاف معنی داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: برنامه آموزشی طراحی شده خود مراقبتی موجب کاهش میزان استرس، اضطراب و عوارض عمل جراحی شامل بی اختیاری ادرار، خون در ادرار و سوزش ادرار شده، اما بر میزان افسردگی و انسداد ادرار تأثیر چشمگیری نداشته است. واژه های کلیدی: هیپرتروفی خوشخیم پروستات، برداشتن پروستات از طریق پیشابراه، عوارض عمل جراحی، استرس، اضطراب، افسردگی، خود مراقبتی.
شهناز پولادی منیره انوشه
چکیده: مقدمه و هدف: خانواده به عنوان مهم ترین نهاد اجتماعی، نقش مهمی در مراقبت از سالمند ایفاء می نماید. چالش های مهم جوامع امروزی، تهدید کننده توانایی خانواده در مراقبت از سالمند می باشد. در این راستا، کسب آگاهی از وضعیت توانمندی خانواده به منظور پرداختن به حمایت های خانواده، امری هدفمند خواهد بود. از آنجایی که توانمندی تحت تآثیر عوامل زمینه ای در هر جامعه معنا پیدا می کند؛ تبیین مفهوم توانمندی خانواده و طراحی پرسشنامه، به منظور سنجش توانمندی خانواده های ایرانی در مراقبت از سالمند، هدف محقق در انجام مطالعه حاضر بوده است. روش: مطالعه حاضر در دوبخش صورت گرفته است. دربخش اول مطالعه با پارادایم ترکیبی و با استفاده از روش کیو متدولوژی مفهوم توانمندی خانواده در مراقبت از سالمند تبیین گردید. در بخش دوم مطالعه، روایی صوری و روایی محتوای پرسشنامه به دو طریق کیفی و کمی انجام پذیرفت. روایی سازه با 349 نمونه و با کمک تحلیل عاملی انجام شد. یافته ها: نتایج مرحله اول پژوهش منجر به تبیین مفهوم توانمندی خانواده در مراقبت از سالمند گردید. بر این اساس مفهوم توانمندی خانواده در مراقبت از سالمند بیانگر وجود شرایط، عملکردهای ذهنی و رفتاری پایداری است که خانواده را در مراقبت از سالمند یاری می نماید. این دسته از شرایط و عملکردهای خانواده در ابعاد شرایط زمینه ای مناسب، مهارت های فردی، مهارت های خانوادگی، مهارت های اجتماعی و پیامد های مطلوب شکل می گیرد. نتایج مرحله دوم پژوهش منجر به تشکیل 7 عامل (جسمی و روانی، مالی، مدیریتی، همکاری، پذیرش دشواری، بکارگیری خدمات اجتماعی، و محافظتی) در توانمندی خانواده گردید. در تخمین پایایی، همسانی درونی پرسشنامه با ضریب آلفای 83/0 و پایایی ثبات با استفاده از آزمون مجدد و با فاصله زمانی دوهفته معادل 98/0 تعیین گردید. نتیجه گیری: پرسشنامه توانمندی خانواده در مراقبت از سالمند با 25 گویه و ویژگی های روانسنجی مناسب، قابلیت بکارگیری توسط مراقبین امور سلامت، به منظور ارزیابی توانمندی خانواده های مراقبت کننده از سالمند را در سیستم های مراقبتی و بهداشتی کشور دارا می باشد.
رزا بهاری شرق فرخنده امین شکروی
چکیده مقدمه و هدف: دوران بلوغ در نوجوانان همواره با تغییرات جسمی و روحی زیادی همراه است و نوجوان در این دوران از زندگی نیازمند آموزش میباشد، فقدان بینایی در دختران نوجوان نیاز به آموزش را در آنها حساس تر میکند لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش بهداشت برمیزان آگاهی دختران نابینا نوجوان در رابطه با بهداشت جسمی و روانی دوران بلوغ مراکز استثنائی استان تهران 1391 صورت گرفته است. روش و مواد: مطالعه حاضر به صورت شبه تجربی و با جمعیت آماری 100 نفرو به روش نمونه گیری تصادفی از دختران نابینا 19-9 سال در مجتمع آموزشی نرجس نابینایان مورد بررسی قرار گرفت، روش جمع آوری داده ها به صورت پرسشنامه محقق ساخته مشتمل بر 70 سوال در دو مرحله قبل و بعد از آموزش با هدف بررسی نیازهای آموزشی در ابعاد بهداشت جسمانی، روانی و با هدف ارتقاء آگاهی بهداشت جسمانی و روانی دوران بلوغ انجام شد و نوجوانان دختر نابینا تحت آموزش توسط نیروی آموزش دیده قرار گرفتند، نوع آموزش به صورت چهره به چهره و با وسایل کمک آموزشی بوده، سپس یک ماه بعد از آموزش واحدهای مورد پژوهش مورد آزمون مجدد قرار گرفتند. مداخله بسته آموزشی مدون انجام شده آموزش بهداشت است که مشتمل بر محتوای آموزشیمنتج بر اساس نتایج پیش آزمون و هم چنین با در نظر گرفتن منابع موجود در این زمینه در ارتباط با نوجوانی، تغییرات جسمی بلوغ، تغییرات روحی و بهداشت دوران قاعدگی و بهداشت دستگاه ادراری- تناسلی میباشد. نتایج: 88% از دختران نابینا در ارتباط با تغییرات جسمی دوران بلوغ قبل از مداخله آموزشی آگاهی مطلوب نداشتند و بعد از مداخله میزان آگاهی مطلوب به 94% افزایش یافت(0.002p=)، تنها 16% از واحدهای مورد پژوهش از زمان شروع بلوغ اطلاع داشتند و بعد از مداخله این میزان به 90% افزایش یافت (0.001p=). یافته ها نشان میدهد که بین آگاهی گروه مورد مطالعه و عملکرد آنها قبل و بعد از مداخله آموزشی در ارتباط با بهداشت بلوغ تفاوت معنی داری از نظر آماری وجود دارد(005/0p<). در ارتباط با بهداشت روان نوجوانان دختر نابینا 28% از تغییرات در این دوران آگاهی مطلوب داشتند و بعد از مداخله به 98% افزایش یافت که موارد: اضطراب، تمایل به تنهایی، کاهش اعتماد به نفس و خجالت در آنها مورد سنجش قرار گرفت، و رابطه آماری معنا داری با افزایش آگاهی در واحدهای مورد پژوهش مشاهده شد(0.001p=). که اهمیت ارائه آموزش جهت ارتقاء سطح آگاهی را در واحد های پژوهش دو چندان می نماید. کلمات کلیدی: آموزش بهداشت، بررسی نیازهای بهداشتی، دختران نابینا، بلوغ
زهرا ظفررمضانیان فاطمه الحانی
مقدمه: عفونت ادراری از بیماری های شایع و مزمن دوره کودکی، به ویژه در دختران زیر 6 سال است. این بیماری مزمن و پیچیده، سبب کاهش کیفیت زندگی مادر می شود. این پژوهش با هدف تعیین تاثیر الگوی توانمند سازی خانواده محور بر کیفیت زندگی مادران دارای دختر زیر6 سال مبتلا به عفونت ادراری انجام شده است. مواد و روشها: مطالعه نیمه تجربی حاضر در سال92-1391، در بیمارستان شهید مطهری ارومیه، با انتخاب 60 مادر دارای ویژگی ورود به پژوهش انجام شده است. ابزار های پژوهش شامل پرسشنامه های اطلاعات جمعیت شناختی، توانمندی( تهدید درک شده"perceived threat"،خودکارآمدی "self-efficacy"، کارآمدی مادر از نظر پژوهشگر "mother efficacy"، خودکنترلی "self-control"، محور کنترلlocus of control" "، عزت نفس کوپر اسمیت "cooper smith self-esteem" )و پرسشنامه کیفیت زندگیsf-36 " sf- 36 quality of life questionnaire" است، که روایی آنها با روش شاخص روایی محتوایی(content validity index) و نسبت روایی محتوایی (content validity ratio) و پایایی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ انجام شد. پس از گردآوری داده ها ، تجزیه و تحلیل و اعمال تغییرات لازم، الگوی توانمند سازی خانواده محور در مرحله مداخله، برای مادران گروه مداخله اجرا و کیفیت زندگی مادران، در مراحل قبل، یک و سه ماه بعد از توانمند سازی با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی، بررسی و تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار spss نسخه 18 انجام شد. یافته ها: در مرحله قبل از مداخله، تفاوت معنی داری بین میانگین نمرات توانمندی و کیفیت زندگی مادران در گروه مداخله و کنترل دیده نشدp>0/05)). پس از اجرای الگوی توانمندسازی خانواده محور، تفاوت معنی داری بین نمرات توانمندی و کیفیت زندگی گروه مداخله و کنترل، مشاهده شدp<0/05)). نتیجهگیری و پیشنهاد: بااجرای الگوی توانمندسازی خانواده محور کیفیت زندگی مادران را افزایش یافت، لذا پیشنهاد میگردد که این الگو در بالین و در سطحی وسیع، برای خانواده های دارای کودک مبتلا به سایر بیماری های مزمن اجرا شود.
حمید صدری منیره انوشه
زمینه و هدف: از آنجایی که بهبود کیفیت زندگی مادر باردار می تواند تاثیر ویژه ای در سلامت مادر باردارو روند رشد مطلوب جنین داشته باشد و از آنجایی که پدر به عنوان اولین منبع مراقبتی و حمایتی برای مادر باردار محسوب می شود، نقش و عملکرد پدر نسبت به مراقبت های دوران بارداری تاثیر ویژه ای در امر مراقبت و پیامد های آن دارد، لذا یکی از سیاست های مهم مراقبتی این است که پدر به عنوان عضوی مهم و تاثیر¬گذار نیاز به دانش و درک بیشتری نسبت به مراقبت های دوران بارداری دارند، ازاین رو مطالعه حاضر برای تعیین تاثیر برنامه آموزش مراقبت های دوران بارداری به پدران بر عملکرد آنان و کیفیت زندگی مادران باردارانجام شده است. روش کار: این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است که با مراجعه به درمانگاههای شبکه بهداشت واقع در شهرستان ابهر با تعداد نمونه پژوهش شامل90 نفر از شوهران زنان باردار (سه¬ماهه سو¬م حاملگی) به صورت غیر احتمالی و از نمونه¬های در دسترس انتخاب شدند. برای گروه آزمون، 4 جلسه برنامه آموزشی طراحی گردید. عملکرد پدران با استفاده از چک لیست طراحی شده و کیفیت زندگی مادران با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی (sf-36) اندازه گیری شد. پس از استخراج اطلاعات، به کمک نرم افزار 17spss version تجزیه و تحلیل داده ها صورت گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که قبل از آموزش پدران و مادران هر دو گروه آزمون و کنترل از نظر مشخصات دموگرافیک و اطلاعات مربوط به عوامل تاثیر گذار برعملکرد پدران و کیفیت زندگی مادران همسان بوده و تفاوت معنی داری مشاهده نشد(05/0p>). نتایج آزمون من- ویتنی مکرر نشان داد که در مقایسه بین دو گروه آزمون وکنترل، قبل و یک ماه بعد از آموزش تفاوت معنی داری در عملکرد پدران مشاهده شد(05/0p<). ولی تفاوت معنی داری در جهت ارتقا کیفیت زندگی مادران باردار گروه آزمون مشاهده نشد(05/0p>). نتیجه گیری و پیشنهادها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد آموزش به پدران باعث بهبود عملکرد آنها در دوران بارداری مادران می شود ولی کیفیت زندگی مادران باردار ارتقا نمی یابد. ، لذا پیشنهاد می گردد برنامه طراحی شده برای ارتقای کیفیت زندگی مادران باردار به انجام مطالعات بیشتر در ابعاد وسیع¬تر نیاز مند می باشد.
برزو سید رضا منیره انوشه
مقدمه و هدف: با افزایش جمعیت بیماران همودیالیزی توجه به راحتی در حین دیالیز بیشتر اهمیت می یابد. این بیماران بعلت حضور مداوم دربخش، انجام سه بار دیالیز درهفته، استراحت طولانی در بستر در حین انجام دیالیز و داشتن مشکلاتی دربالین، تکنیک و محیط نیاز به آرامش و راحتی در حین دیالیز دارند. لذا ارزیابی دقیق "راحتی" بیماران توسط ابزاری معتبر که براساس تجربه این بیماران از مفهوم راحتی باشد احساس می شود. بنابر این پژوهشگر بر آن شد تا مطالعه حاضر را با هدف " طراحی و روانسنجی ابزار سنجش راحتی بیماران در حین دیالیز " انجام دهد. روش مطالعه: این پژوهش با رویکرد ترکیبی اکتشافی متوالی انجام گرفت. در مرحله اول با یک رویکرد کیفی و با استفاده از روش آنالیز محتوا، معنای راحتی با استفاده ازتجارب بیماران همودیالیزی تعریف و تبیین گردید. این مرحله با انجام24 مصاحبه انفرادی بدون ساختار انجام گرفت. تجزیه و تحلیل داده های حاصل با استفاده از تکنیک آنالیز محتوای متعارف، طبق مراحل هشت گانه آنالیز ژانگ انجام شد. در مرحله دوم، با توجه به تعاریف نظری و عملی بر آمده از تحقیق مرحله اول، یک پرسشنامه با گویه های مناسب و مرتبط برای بیماران همودیالیزی در ارتباط با راحتی استخراج گردید. سپس این پرسشنا مه با یک مطالعه کمی به روش متدولوژیک مورد روانسنجی قرارگرفت. بطوری که در این مطالعه شاخص های روایی صوری پرسشنامه با نظرخواهی از10 نفر و روایی محتوی با نظر 15 نفر از متخصصین ارزیابی گردید. همچنین روایی سازه از طریق تکمیل پرسشنامه توسط 450 نمونه از بیماران همودیالیزی و با استفاده از تحلیل عاملی انجام گرفت. یافته ها: از تحلیل داده ها در مرحله کیفی 7 درون مایه حاصل شد که منجر به تعریف زمینه ای مفهوم راحتی در بیماران همو دیالیزی گردید. براساس مفاهیم موجود در این درون مایه ها راحتی حین دیالیز عبارتست از "کاهش و تعدیل احساس تنیدگی تن و روان بدنبال برخورداری و استفاده از محیطی با شرایط زیستی مناسب، تجهیزات و ملزومات لازم برای انجام دیالیز، امکانات رفاهی مناسب، حضور کادر با صلاحیت، وجود مسرت بخش آشنایان و همتایان و استفاده از تلاش خود برای غلبه بر موانع راحتی". سپس پرسشنامه اولیه بر اساس تعاریف نظری و عملی حاصل از تحقیق مرحله اول با 112 گویه طراحی شدند. روایی صوری و محتوا بر اساس جنبه های کیفی و کمی مورد تحلیل قرار گرفت و پس از حذف و ادغام گویه ها تعداد آنها به 91 مورد کاهش یافت. در روایی سازه نیز تعداد13 گویه حذف و به 78 گویه کاهش یافت و در6 عامل 1) شرایط محیطی زیستی بخش2) توجهات معنوی و عاطفی3) نگرانی از عوارض حین دیالیز4) گذران سریع زمان دیالیز 5) وجود محرکهای آزار دهنده6) تامین قلمرو فردی، قرار گرفتند. محاسبه برآورد آلفای کرونباخ (958/0) موید همسانی درونی بالا ی پرسشنامه بود. نتیجه گیری نهایی: مطالعه کیفی، تعریف مفهوم راحتی را در زمینه ای متفاوت از متون و نظریه های عمومی موجود در خصوص راحتی ارائه نموده است. به طوری که در ویژگی های تعریفی مفهوم، شرایط محیطی بخش، تلاش های بیمار برای بدست آوردن راحتی و تلاش دیگران در فراهم کردن راحتی دیده می شود. این ویژگی ها موجب می گردد ارزیابی جامعی از راحتی بیماران صورت گیرد. با ویژگی های مذکور، پرسشنامه سنجش راحتی بیماران همودیالیزی با 78 گویه استحصال شده از روایی، پایایی و قابلیت تکمیل آسان (توسط بیماران و پرستاران بخش ). برخوردار بوده است.
خدیجه شریفی منیره انوشه
با افزایش تعداد زنان میان سال و آسیب پذیرتر شدن این دوره به علت فزونی یافتن تغییرات و نقش ها ی زنان در خانواده و جامعه، توجه به سلامت روان این گروه اهمیت بیشتری یافته است. در این راستا اولین قدم، بررسی وضعیت موجود سلامت روان این قشر است. لذا نیاز به یک ابزار روا، پایا و مناسب با ویژگی های این دوره سنی و منطبق با فرهنگ جامعه داریم. مطالعه حاضر با هدف طراحی و روان سنجی ابزار سنجش سلامت روان زنان میان سال انجام شده است. این مطالعه با رویکرد ترکیبی اکتشافی متوالی در دو مرحله انجام گرفت. در مرحله اول با یک رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیل محتوا، مفهوم سلامت روان زنان میان سال تبیین گردید. این مرحله با انجام 23 مصاحبه بدون ساختار با زنان میان سال کاشانی که با حداکثر تنوع به صورت تدریجی تا رسیدن به اشباع اطلاعات انتخاب شده بودند، صورت گرفت. هم زمان با نمونه گیری، تجزیه و تحلیل با روش آنالیز محتوای قراردادی طبق مراحل هشتگانه آنالیز ژانگ انجام شد. در مرحله دوم، با توجه به تعاریف نظری و عملیاتی بر آمده از تحقیق در مرحله اول، ابزار سلامت روان زنان میان سال استخراج و با یک مطالعه کمی به روش متدولوژیک مورد روانسنجی قرارگرفت. روان سنجی ابزار از طریق روایی صوری، محتوایی، سازه، ملاک و پایایی از طریق همسانی درونی و ثبات به طریق آزمون مجدد صورت گرفت. جهت تعیین اعتبار ملاک از ابزار سلامت عمومی ghq28 استفاده گردید. روایی سازه از طریق تکمیل پرسشنامه توسط 450 زن میان سال کاشانی با استفاده از تحلیل عاملی انجام شد. از تحلیل داده ها 5 درونمایه مشتمل بر رشد یافتگی، پر بها تر شدن سلامت، نیاز به تکریم، دغدغه های زندگی و تنیدگی های جسمی و روانی پدیدار گشت که منجر به تعریف زمینه ای مفهوم سلامت روان زنان میان سال شد که عبارت از "دستیابی به رشد یافتگی، تکریم و پر بها شدن سلامت توام با کاهش یافتن تنیدگی های جسمی و روانی و دغدغه ها ی دوران میان سالی است." یافته نشان داد، پنج عامل اول بیشترین واریانس را (02/46 %) بخود اختصاص دادند. 58 گویه در 5 عامل شکل گرفت که شامل رشد معنوی و روانی، توجه به سلامت، نیاز به توجه و تکریم، احساس کفایت و دغدغه ها و استرس های جسمانی و روانی بوده است. ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شده جهت تعیین همسانی درونی برای کل ابزار 946/0 بوده است. ضریب همبستگی پیرسون در آزمون باز آزمایی برای دو آزمون حاکی از پایایی مناسب (787/0 با 01/0(p< ابزار می باشد. ضریب همبستگی پیرسون محاسبه شده جهت تعیین اعتبار ملاک تایید کننده (709/0 با 01/0p<) همبستگی بالای دو ابزار بوده است. ابزار سلامت روان زنان میان سال با 58 گویه، برگرفته شده از جامعه که از روان سنجی مناسبی بر خوردار می باشد و قابلیت بکارگیری آسان در مراکز بهداشتی، درمانی، مشاوره ای، علمی و پژوهشی را دارا می باشد. کادر درمان در بالین، عرصه های بهداشتی، مشاوره ای، پژوهشی و مدیریتی می توانند از این ابزار جهت ارتقا سلامت روان زنان میان سال استفاده نمایند.
مانا حدادی بارفروش منیره انوشه
مقدمه: میگرن شایعترین سردرد مزمن و مهمترین علت سردرد ناتوان کننده است. اختلالات خواب از عوامل مهم محرک میگرن می باشند. این پژوهش با هدف تعیین تأثیر اجرای برنامه مدیریت خواب بر شاخص های سردرد بیماران مبتلا به میگرن مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی رازی قائمشهر انجام شد. روش کار: این مطالعه در سال 1392 به صورت نیمه تجربی، بر روی 60 بیمار مبتلا به میگرن که به صورت غیرتصادفی انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه 30 نفری آزمون و کنترل قرار گرفتند، انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسش نامه شاخص های سردرد و پرسش نامه کیفیت خواب پیتزبورگ بود. برای گروه آزمون برنامه مدیریت خواب به صورت 4 جلسه آموزشی یک ساعته برگزار شد. شاخص های سردرد(دفعات، شدت و طول مدت)و نمره کیفیت خواب، قبل و یک ماه پس از اجرای برنامه در هر دو گروه سنجیده و با نرم افزار spss نسخه 16 بررسی و بین دو گروه مقایسه گردید. نتایج: آزمون تی زوجی کاهش معنی داری در تعداد دفعات سردرد و بهبود کیفیت خواب در گروه آزمون بعد از مداخله نشان داد(05/0(p< اما در شدت و مدت سردرد تفاوت معنی داری نشان نداد(05/0< (p. هیچیک از شاخص های سردرد و نمره کیفیت خواب در گروه کنترل بعد از مداخله تغییری پیدا نکرد. آزمون تی مستقل تفاوت معنی داری بین دفعات سردرد و نمره کیفیت خواب بین دو گروه نشان داد، اما در شدت و طول مدت سردرد تفاوت معنی دار نبود. بحث: با توجه به اینکه اجرای برنامه موجب بهبود کیفیت خواب و کاهش دفعات سردرد شده و بر سایر شاخص های سردرد اثرگذار نبوده، پیشنهاد می شود برنامه های مشابه در مدت زمان طولانی تر طراحی شود و سایر عوامل موثر بر شاخص های سردرد از جمله ویژگی های شخصیتی و سبک زندگی پر استرس در مبتلایان نیز مورد توجه قرار گیرد.
حسین سحرخیز منیره انوشه
چکیده ندارد.
مجیده هروی کریموی منیره انوشه
سوءرفتار نسبت به سالمندان توسط اعضای خانواده یکی از مشکلات بهداشتی واجتماعی جهانی، و اساساً مشکلی پنهان، به شمار می آید؛ زیرا موانعی نظیر فقدان تعریفی واضح و روشن از مفهوم سوءرفتار و فقدان ابزارهای مناسب جهت بررسی آن، شناسایی سوءرفتار را در این گروه آسیب پذیر با مشکل مواجه ساخته است. پژوهش حاضر با هدف طراحی و اعتباریابی پرسشنامه ای اختصاصی و متناسب با معیارهای فرهنگی جامعه ایرانی جهت بررسی سوءرفتار با سالمندان در خانواده انجام شده است. مطالعه حاضر در3 مرحله انجام گرفت. در مرحله اول محقق با استفاده از روش پدیده شناسی با رویکرد ون مانن ، از طریق مصاحبه های باز با 14سالمند، به تبیین مفهوم سوءرفتار با سالمندان در خانواده پرداخت. از یافته های به دست آمده 4 تم استخراج شد: محروم شدن از حقوق و شئونات انسانی، شکست تمامیت وجودی، رنج خاموش، و سرانجام دردناک. در مرحله دوم، عبارات پرسشنامه، بر اساس مصاحبه های بدون ساختار با قربانیان سالمندآزاری و استقراء از گروه متخصصین، تدوین گردید. سپس در مرحله سوم ، با استفاده از پژوهش روش شناسی، ویژگی های روانسنجی پرسشنامه با بهره گیری از روائی صوری، روائی محتوا، روائی سازه، همسانی درونی ، و ثبات (آزمون مجدد) مورد بررسی قرارگرفت. در این مرحله 325 سالمند تهرانی به صورت تصادفی از بیمارستان ها وکانون های جهاندیدگان منتخب شهر تهران انتخاب و در مطالعه شرکت کردند. روایی صوری به صورت کمی و کیفی توسط 30سالمند، و روایی محتوا به صورت کمی و کیفی توسط 50 نفر از متخصصان تأیید شد. متوسط شاخص روائی محتوایی پرسشنامه 92/0 بود. نتیجه تحلیل عاملی اکتشافی در این پرسشنامه بیانگر وجود 8 عامل بود: غفلت مراقبتی، سوءرفتار روان شناختی، سوءرفتار جسمی، سوءرفتار مالی، سلب اختیار، طردشدگی، غفلت مالی و غفلت عاطفی. این 8 عامل در مجموع 93/79درصد از واریانس کل آزمون را تبیین می نمودند. نتایج روش تحلیل مقایسه ای گروه های شناخته شده در پارامترهای وضعیت عملکردی و بستری مجدد نمایانگر تفاوت های قابل ملاحظه ای بین گروه ها بود. محاسبه ضریب آلفای کرونباخ موید همسانی درونی بالای پرسشنامه( 975/0 - 90/0) بود. پایایی ثبات از طریق آزمون مجدد با فاصله زمانی دو هفته 99/0 بود.یافته های نهایی این پژوهش حاکی از آن است که پرسشنامه حاضر با عنوان "پرسشنامه بررسی سوءرفتار با سالمند در خانواده" و با 49 عبارت ، با وجود ویژگی هایی نظیر طراحی ابزار بر اساس درک مفهوم سوءرفتار در نزد سالمندان ایرانی و مبتنی بر تجربیات زنده آنان، تبیین کلیه اشکال سوءرفتار با سالمند در خانواده، نمره گذاری ساده، پایایی و روایی مناسب، و قابلیت به کارگیری درموقعیت های مختلف توسط ارائه دهندگان خدمات بهداشتی، از جمله پرستاران، ابزاری مناسب جهت بررسی سوءرفتار با سالمند در خانواده های ایرانی است.
شکوفه اکبرشاهی منیره انوشه
این پژوهش مطالعه ای نیمه تجربی است که به منظور "بررسی میزان تاثیر برنامه بازدید منزل بر عملکرد مادران در روند تکاملی کودکان پیش دبستانی" در سال 1378-79 در شهرستان اسلام شهر انجام شده است . ابتدا چهار مرکز بهداشت اسلام شهر به روش تصادفی انتخاب و سپس از بین آنها، 60 کودک سن پیش دبستانی به عنوان نمونه های پژوهش براساس اهداف پژوهش انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. دو گروه به لحاظ متغیرهای دموگرافیک (جنس ، تحصیلات والدین، میزان درآمد و . . .) همسان بوده و آزمونهای آماری کای اسکوئر و تی مستقل اختلاف معنی داری را بین دو گروه نشان ندادند (p<0/05) ابزار پژوهش شامل پرسش نامه و چک لیست بودند (پرسش نامه مربوط به مشخصات فردی کودک و خانواده، سنجش عملکرد مادران از طریق راهنمای مصاحبه، چک لیستهای بررسی میزان تکامل جسمی، شناختی و اجتماعی و . . .) که ابتدا ابزارهای فوق جهت پیش آزمون در سه جلسه بازدید منزل توسط پژوهشگر و مادران تکمیل شدند، سپس براساس یافته های اولیه پژوهش ، برنامه بازدید منزل شامل 4-6 جلسه طرح ریزی شد که هر جلسه به طور متوسط 45 دقیقه به طول می انجامید و در طی 2 ماه برای گروه آزمون انجام شد و سپس به مدت یک ماه مداخله ای در گروه آزمون انجام نشد، پس از آن در پس آزمون کلیه ابزارهای فوق در طی سه جلسه بازدید منزل مجددا تکمیل شدند و به طور کل 10-12 جلسه بازدید منزل در گروه آزمون و 6 جلسه در گروه شاهد شاهد انجام شد. نهایتا یافته های بدست آمده، مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. آزمونهای آماری اختلاف معنی داری را بین عملکرد مادران در روند تکاملی کودک ، میزان تکامل جسمی، شناختی و اجتماعی کودک ، وسایل آموزشی و محیط زندگی کودک ، قبل و بعد از اجرای برنامه بازدید منزل در گروه آزمون بعد از مداخله بین دو گروه آزمون و شاهد نشان دادند (p<0/0001). نتایج این مطالعه نشان داد که برنامه بازدید منزل بر میزان عملکرد مادران و تکامل کودکان تاثیر داشته است . بدین ترتیب فرضیه های پژوهش شامل "میزان عملکرد مادران در روند تکاملی کودکان پیش دبستانی در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد افزایش می یابد" و "میزان تکامل کودکان پیش دبستانی در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد افزایش می یابد" مورد تایید قرار گرفتند. در ضمن نتایج حاصله نشان می دهد که بین متغیرهای دموگرافیک کودک و خانواده با تکامل کودک و عملکرد مادران هیچگونه ارتباط معنی داری وجود ندارد (p<0/05). با توجه به نتایج فوق پیشنهاد می شود که جهت تسریع روند تکاملی کودکان، از روش بازدید منزل همراه با برنامه طراحی شده آموزشی در این پژوهش استفاده گردد.