نام پژوهشگر: سلیمان محجوب
سمیه حسین زاده ولی اله دبیدی روشن
سالهاست سرب به عنوان نوعی آلاینده هوا، حیات موجودات زنده را تهدید می کند و باعث بروز طیف وسیعی از بیماری ها از جمله بیماری های تخریبی سیستم عصبی می شود. در این پژوهش اثر مکمل ضد اکسایشی کورکومین و تمرین استقامتی بر علیه عوارض ناشی از مسمومیت سرب در هیپوکمپ موش های صحرایی بررسی شده است. بدین منظور 60 سرموش صحرایی نر ویستار به طور تصادفی به 6 گروه: پایه، شم(حلال کورکومین)، سرب،کورکومین-سرب ، تمرین-سرب وکورکومین-تمرین-سرب دسته بندی شدند. برنامه ی تمرینی برای گروه های تمرین-سرب و تمرین-کورکومین-سرب شامل دویدن پیشرونده روی نوار گردان بدون شیب به مدت 8 هفته و هر هفته 5 جلسه با سرعت 22-15 متر در دقیقه و مدت 64-25 دقیقه بود. به علاوه، سه روز در هفته و مجموعاً 8 هفته نیز 20 میلی گرم محلول استات سرب به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به صورت درون صفاقی به گروه های سرب، تمرین-سرب، کورکومین-سرب و تمرین-کورکومین-سرب و همچنین 30 میلی گرم حلال کورکومین (اتیل اولئات) و یا محلول کورکومین به ازای هر کیلوگرم وزن بدن نیز به ترتیب به گروه شم و گروه های کورکومین-سرب و تمرین-کورکومین-سرب تزریق شد. سطوح mda(شاخص استرس اکسایشی)، tac(ظرفیت آنتی اکسیدانی تام) و سرب به ترتیب به روش های تیوباربیوتوریک اسید، frap و اسپکتوفتومتری و سطح bdnf هیپوکمپ به روش الایزا اندازه گیری شدند. داده ها با روش آنالیز واریانس یکطرفه و lsd در سطح 05/0 p ? تحلیل شد. یافته ها نشان دادند که سطح mda گروه سرب به طور معناداری بالاتر از سایر گروه ها بود، در حالیکه میزان bdnf و tac در گروه سرب کاهش و در گروه دریافت کننده کورکومین و تمرین افزایش معناداری داشت. این نتایج حاکی از اثرات مثبت مکمل گیری کورکومین و فعالیت بدنی منظم در مهار اثرات سمیت عصبی سرب ناشی از استرس اکسایشی است و می توانند به عنوان راهکاری مناسب در پیشگیری و درمان بیماری های تخریبی سیستم عصبی ناشی از آلاینده های هوا مطرح باشند.
زهرا واثقی قاسم نجف پور درزی
سنتز آنزیم لیپاز در فرایند تخمیر حالت جامد با استفاده از میکروارگانیسم rhizopus oryzae و سوبسترای تفاله نیشکر (باگاس) مورد بررسی قرار گرفت. یک بیوراکتور سینی دار جدید با کنترل دقیق پارامترهای فرایندی شامل دما و رطوبت طراحی شده و به منظور تولید آنزیم بیرون سلولی مورد استفاده قرار گرفت. فرایند تخمیر به مدت 120 ساعت انجام شد و میزان لیپاز تولیدی به فاصله زمانی 24 ساعت در دماهای مختلف مورد بررسی قرار گرفت. ضایعات/محصولات مختلف کشاورزی شامل باگاس، آرد گندم، آرد ذرت، آرد جو و نیز مخلوط (50:50) این محصولات با باگاس بعنوان سوبسترا مورد استفاده قرار گرفتند. لیپاز تولیدی از باگاس خالص نسبت به بقیه سوبستراها فعالیت بالاتری نشان داده است. علاوه بر این، تأثیر پارامترهای دمای بیوراکتور، رطوبت بیوراکتور، عمق بستر سوبسترا ، اندازه ذرات و نیز رطوبت اولیه سوبسترا مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داده است که دمای °c45، رطوبت %80، عمق بستر cm5/0، اندازه ذرات در محدوده mm6/0-335/0 و رطوبت اولیه %80 برای سینی بالایی و %70 برای سینی میانی به تولید لیپاز با حداکثر فعالیت انجامید. همچنین تأثیر غنی سازی باگاس با منابع کربنی و نیتروژنی مورد بررسی قرار گرفت. افزایش منابع کربنی به سوبسترا موثر نبوده در حالیکه با غنی سازی باگاس با منابع نیتروژنی، فعالیت لیپاز تولیدی به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافت. در میان منابع نیتروژنی، اوره بعنوان بهترین ماده غنی ساز شناخته شد. بعلاوه، روغن های گیاهی شامل روغن های کانولا، زیتون، سویا و کرچک با غلظت های مختلف بعنوان محرک رشد در تولید لیپاز مورد استفاده قرار گرفتند. از میان این روغن ها روغن های زیتون و کانولا باعث افزایش فعالیت لیپاز تولیدی شدند. حداکثر فعالیت لیپاز پس از گذشت 72 ساعت تحت تمامی شرایط مطلوب 75/284، 96/243 و u/gds64/62 به ترتیب برای سینی بالایی، میانی و پایینی بدست آمد. تأثیر دما و ph بر فعالیت لیپاز تولیدی تحت شرایط مطلوب مورد بررسی قرار گرفت و مشاهده شد که آنزیم در دمای °c50 و ph برابر 8 حداکثر فعالیت را داشته است.
زهره جلالی اکبر حاجی زاده مقدم
مقدمه و هدف: پر فشار خونی برخی از محرک های مضر را تقویت می کند که سبب التهاب و ترشح مولکول های چسبان می شود. هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثرتعاملی تمرینات استقامتی و مکمل باریجه (فرولا گوموزا بوئیز) بر شاخص های التهابی شامل ملکول های چسبان عروقی (vcam-1 و e-selectin) و پروتئین واکنشی با حساسیت بالا(hs-crp) و آنزیم مبدل آنژیوتانسین (ace) در پرفشارخونی ناشی از ال- آرژنین متیل استر (l-name) بود. مواد و روش ها: 40 سر موش به طور تصادفی به پنج گروه شم، تمرین، تمرین+باریجه و l-name تقسیم شدند. گروه های تمرین، باریجه، تمرین+باریجه و l-name، محلول l-name را به مقدار 10میلی گرم/کیلوگرم 6 روز در هفته و به مدت 8 هفته به صورت زیر صفاقی دریافت کردند. به علاوه، گروه تمرین و تمرین+باریجه در همین مدت تمرین هوازی دویدن روی نوارگردان را با سرعت 15 تا 20 متر در دقیقه و به مدت 25 تا 64 دقیقه اجرا کرده گروه باریجه و تمرین+باریجه محلول باریجه را نیز با دوز 9/0گرم/کیلوگرم در روز با استفاده از گاواژ دریافت کردند. گروه شم نیز در همین مدت محلول سالین را 10میلی گرم/کیلوگرم 5 روز در هفته و به مدت 8 هفته به صورت زیر صفاقی دریافت کرد. یافته ها: پس از تحلیل آزمایشگاهی و آماری مشخص شد که القای l-name منجر به ایجاد پرفشارخونی و افزایش آنزیم مبدل آنژیوتانسین (ace)، در مقایسه با گروه کنترل (شم) شد. بعلاوه، پرفشارخونی با افزایش ملکول چسبان عروقی(e-selectin و vcam-1) وhs-crp همراه بود. اجرای پروتکلهای تمرین و باریجه فقط باعث مهار اثرات زیانبار پرفشار خونی ناشی از القای l-name شد. با وجود این، بکارگیری روش ترکیبی(تمرین استقامتی+باریجه) باعث معکوس سازی این اثر در مقایسه با گروههای پایه و شم شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد پرفشار خونی با التهاب عروقی همراه است و در این راستا اجرای فعالیت منظم هوازی و مصرف مکمل آنتی اکسیدانت گیاهی بعنوان یک استراتژی غیردارویی احتمالا از طریق مهار عوامل التهابی و تقویت عوامل ضدالتهابی باعث ایجاد اثرات حفاظتی دستگاه عروقی بدن در طی پرفشار خونی مزمن می شود. این یافته از نقش حفاظت قلبی عروقی شیوه سالم زندگی حمایت می کند. به علاوه، مسیر تازه ای در خصوص نحوه اثر فعالیت بدنی بر پرفشار خونی و سلامت قلب و عروق را در دسترس محققان آتی قرار می دهد
معصومه فلاح ولی اله دبیدی روشن
مقدمه: مطالعات نشان می دهدآپلین یک پپتید متسع کننده عروقی است که نقش مهمی در تنظیم تون عروقی و عملکرد قلبی عروقی دارد، اما اثر فعالیت بدنی به همراه مکمل آنتی اکسیدانی بر آن مشخص نیست. هدف پژوهش حاضر، مطالعه اثر ترکیبی تمرین هوازی و مکمل باریجه بر آپلین36 قلبی در طی پرفشارخونی ناشی از نیتروال آرژنین متیل استر (l-name) بود. مواد و روش ها: 40 سر موش به طور تصادفی به پنج گروه شم، تمرین، تمرین+باریجه و l-name تقسیم شدند. گروه های تمرین، باریجه، تمرین+باریجه و l-name محلول l-name را به مقدار 10میلی گرم/کیلوگرم 6 روز در هفته و به مدت 8 هفته به صورت زیر صفاقی دریافت کردند. به علاوه، گروه تمرین و تمرین+باریجه در همین مدت تمرین هوازی دویدن روی نوارگردان را با سرعت 15 تا 20 متر در دقیقه و به مدت 25 تا 64 دقیقه اجرا کرده گروه باریجه و تمرین+باریجه محلول باریجه را نیز با دوز 9/0گرم/کیلوگرم در روز با استفاده از گاواژ دریافت کردند. گروه شم نیز در همین مدت محلول سالین را 10میلی گرم/کیلوگرم 5 روز در هفته و به مدت 8 هفته به صورت زیر صفاقی دریافت کرد. نتایج: پس از هموژنیزاسیون بافت قلب و تحلیل آزمایشگاهی، آنالیز واریانس یکطرفه نشان داد که القای 8 هفته ای l-name باعث افزایش پرفشارخونی، کاهش آپلین و افزایش آنزیم مبدل آنژیوتانسین (ace) در مقایسه با گروه کنترل (شم) شد. تمرین، باریجه و تمرین هوازی+باریجه باعث مهار تنظیم مثبت پرفشارخونی ناشی از l-name شد. به علاوه، باعث افزایش معنادار آپلین قلبی در مقایسه با گروه های شم و l-name شدند. بحث: بر اساس این یافته ها می توان گفت، بکارگیری روش های غیردارویی می تواند به عنوان یک رویکرد در بهبود دستگاه جدید حفاظت قلبی در برابر استرس های مزمن ناشی از پرفشار خونی پیشنهاد شود. واژه های کلیدی: پرفشارخونی، تمرین هوازی، آنتی اکسیدان، بیماری قلبی عروقی، آپلین، آنزیم مبدل آنژیوتانسین.
جواد اشرفی ولی اله دبیدی روشن
دوکسوروبیسین(dox)یک آنتراسایکلین آنتی بیوتیک است که به طور گسترده ای به عنوان یک عامل ضد سرطان مورد استفاده قرار می گیرد. با این حال، استفاده بالینی از dox به دلیل اثرات جانبی سمیت قلبی آن محدود شده است. مطالعات اندکی اثرات پیش درمانی فعالیت های ورزشی مزمن را در برابر سمیت قلبی ناشی از دوکسوروبیسین ارزیابی نموده اند. هدف از این مطالعه، بررسی اثر 3 و 6 هفته تمرین هوازی بر تغییرات آپلین قلبی ناشی ازدوزهای مختلف دوکسوروبیسین در موش های صحرایی نر بود. 72 سر موش صحرایی نر با نژاد ویستار بطور تصادفی به گروه-های کنترل و تمرین 3 و 6 هفته ای تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل دویدن روی نوارگردان به مدت 54-25 دقیقه در روز با سرعت 20-15 متر در دقیقه، 5 جلسه در هفته و به مدت 3 و 6 هفته بود. در پایان دوره تمرینی موش های گروه های کنترل و تمرین 3 و 6 هفته ای مجدداً بطور تصادفی به زیر گروه های دوکسوروبیسین(mg/kg10 و mg/kg20) و سالین(9/0 درصد) تقسیم شدند. هر دو تزریق 24 ساعت پس از آخرین جلسه ی تمرین انجام شد و 24 ساعت پس از آن موش ها کشته شدند. سطوح آپلین قلبی و no از طریق روش الایزا و سطحmda از طریق روش تیوباربیتوریک اسید(tbars) اندازه گیری شدند. داده ها با روش آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی(hsd) در سطح 05/0 p? تحلیل شد. القای دوکسوروبیسین(10 و 20 میلی گرم بر کیلوگرم) منجر به عدم تعادل شاخص های اکسیدانتی/آنتی اکسیدانتی در قلب شد. 3 و 6 هفته تمرین هوازی منجر به افزایش معنادار آپلین، کاهش غیر معنادار mda و به ترتیب افزایش غیر معنادار و معنادار no در مقایسه با گروه کنترل+سالین شد. با وجود این، پس از 3 هفته تمرین هوازی و تزریق dox (10 و 20 میلی گرم بر کیلوگرم)، به ترتیب افزایش غیر معناداری در آپلین، کاهش غیر معنادار و معناداری در mda، افزایش غیر معناداری در no در مقایسه با گروه کنترل+دوکسوروبیسین 10 و یا 20 میلی گرم بر کیلوگرم مشاهده شد. و همچنین، پس از 6 هفته تمرین هوازی و تزریق dox (10 و 20 میلی گرم بر کیلوگرم)، به ترتیب افزایش معناداری در آپلین، کاهش معناداری در mda، افزایش غیر معنادار و معناداری در no در مقایسه با گروه کنترل+دوکسوروبیسین 10 و یا 20 میلی گرم بر کیلوگرم مشاهده شد. از سوی دیگر، تفاوت معناداری بین درمان با دوکسوروبیسین10 و 20 میلی گرم بر کیلوگرم تنها در سطح no پس از 6 هفته تمرین هوازی و سطح mda پس از 3 هفته تمرین هوازی وجود داشت. نتایج پیشنهاد می کند که حفاظت قلبی ناشی از تمرین ورزشی مزمن در موش های درمان شده با dox، با مهار استرس اکسایشی و تنظیم افزایشی دفاع آنتی اکسیدانتی مرتبط می باشد.
وحید شیرین بیان ولی اله دبیدی روشن
زمینه و هدف: در سالیان اخیر، با درک نقش رادیکال آزاد در ایجاد مسمومیت قلبی وابسته به تجمع دوز دوکسوروبیسین، استراتژی های موثری برای مهار یا تغییر آسیب های سلولی این دارو توسعه یافته است. از جمله راه-کارهایی که در جهت شناسایی و جلوگیری از آسیب مورد استفاده قرار گرفتند عبارت هستند از: محدود کردن دوز دارو و انجام فعالیت های بدنی. روش شناسی: مطالعه حاضر به منظور تعیین اثرات پیش گیرانه تمرینات هوازی کوتاه مدت و میان مدت بر روی مسمومیت قلبی ناشی از دوزهای مختلف دوکسوروبیسین در موش صحرایی نر انجام شد. آزمودنی های این پژوهش 72 سر موش نر 10 هفته ای نژاد ویستار با میانگین وزنی 7/2±270 تهیه شده از مرکز انستیتو پاستور آمل بودند که به صورت تصادفی در گروه های تمرین 3 هفته ای، تمرین6 هفته ای و کنترل و سپس هرگروه به زیرگروه های سالین و دوکسوروبیسین با دوز 10 و 20 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن تقسیم شدند. تمرین 3 هفته ای بین 25 تا 39 دقیقه و با سرعت بین 15 تا 17 متر در دقیقه با شیب صفر درجه و 5 روز در هفته برای 3 هفته اجرا شد. همچنین تمرین 6 هفته ای بین 25 تا 54 دقیقه و با سرعت بین 15 تا 20 متر در دقیقه با شیب صفر درجه و 5 روز در هفته برای 6 هفته اجرا شد. 24 ساعت پس از اجرای آخرین جلسه تمرینی گروه های تمرین، تزریق انجام شد و 24 ساعت پس از تزریق از موش ها در حالت ناشتایی نمونه گیری انجام شد. شاخص های hsp70 از بافت قلب و cpk-mb و ck-total از سرم به روش الایزا و sod از بافت قلب به روش آنزیمی اسپکتروفتومتر اندازه گیری شدند. آنالیز واریانس دو و یک طرفه به منظور تعیین تفاوت های برون گروهی و آزمون تعقیبی توکی در سطح کمتر از 05/0 مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: القای دوکسوروبیسین به ویژه با دوز 20 میلی گرم بر کیلوگرم، موجب عدم تعادل شاخص های مرتبط با حفاظت قلبی (hsp70 و sod) و شاخص های استرسی (ck-total و cpk-mb)، نسبت به گروه کنترل-سالین شد. اثرات پیش درمانی 3 هفته تمرین هوازی در حضور دوکسوروبیسین با دوز های 10 و 20 میلی گرم بر کیلوگرم به ترتیب موجب افزایش معنادار hsp70 و sod، کاهش معنادار و افزایش غیر معنادار ck-total و افزایش غیرمعنادار cpk-mb در مقایسه با گروه های کنترل-دوز 10 دوکسوروبیسین و کنترل-دوز 20 دوکسوروبیسین شد. به علاوه، اثرات پیش درمانی 6 هفته تمرین هوازی در حضور دوکسوروبیسین با دوز های 10 و 20 میلی گرم بر کیلوگرم، به ترتیب موجب افزایش معنادار hsp70 و sod و افزایش غیرمعنادار ck-total و افزایش غیرمعنادار و معنادار cpk-mb در مقایسه با گروه های کنترل-دوز 10 دوکسوروبیسین و کنترل-دوز 20 دوکسوروبیسین گردید. نتیجه گیری: داده های مطالعه حاضر بار دیگر اثر سمی دوکسوروبیسین بر بافت قلب بویژه با دوز 20 میلی گرم بر کیلوگرم را نشان می دهد و برای اولین بار شواهدی از مزیت تمرینات هوازی به ویژه دوره های طولانی تر آن در قبل از القای دوکسوروبیسین را بر مهار وضعیت سمی این دارو احتمالا از طریق تحریک hsp70و دستگاه دفاع ضداکسایشی فراهم می کند.
سمانه محسنی کلاگر قاسم نجف پور
آنزیم ها کاتالیزور واکنش های بیوشیمیایی هستند که سرعت فرایند های را افزایش می دهند. در میان آنزیم ها، آنزیم لیپاز (تری آسیل گلیسرول هیدرولاز) بعنوان آنزیمی لیپولیتیک کاربرد وسیعی در صنعت شامل: صنایع غذایی، دارویی، شوینده، چرم و تولید بیودیزل دارد. در این پژوهش آنزیم لیپاز بیرون سلولی در حالت تخمیر بستر جامد از سوبسترای سپوس برنج به کمک میکروارگانیسم aspergillus niger ncim584 در بیوراکتور سینی دار تولید شد. اثر پارامترهای عملیاتی، شامل: دوره زمانی تخمیر، دمای بیوراکتور، رطوبت داخلی بیوراکتور ، رطوبت اولیه سوبسترای جامد، ضخامت بستر سوبسترای جامد و اندازه ی ذرات سوبسترای جامدو نوع سوبسترای جامد و همچنین غنی سازی سوبسترای مورد نظر با منابع کربنی، نیتروژنی و روغن زیتون برای بهینه سازی تولید آنزیم لیپاز در تخمیر حالت جامد، مورد بررسی قرار گرفت. بیشترین فعالیت لیپازاستخراج شده پس از 96 ساعت با استفاده از سپوس برنج، در دمای °c35 بیوراکتور، رطوبت 90% بیوراکتور،ضخامت 1.5 سانتی¬متر بستر جامد، اندازه ذرات mm335/0-18/0 سوبسترا، رطوبت اولیه 50% سوبسترای جامد و غنی سازی با مخلوط مخمر وپپتون به عنوان منابع نیتروژنی و همچنین استفاده از روغن زیتون به عنوان محرک بدست امد که میزان متوسط فعالیت برای سینی اول و دوم تحت شرایط اپتیمم به ترتیب عبارت بودند از: u/gds099/126، u/gds 319/111، u/gds 349/111، u/gds692/140، u/gds 848/237، u/gds883/262، u/gds 933/227، u/gds 806/233 و u/gds646/237 . همچنین پایداری حرارتی انزیم تولید شده و اثر ph بر ان مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان میدهد آنزیم تولید شده در دمای °c50 و ph برابر 5/6 بیشترین فعالیت را داشته است که به ترتیب عبارت بودند از: u/gds889/240 ،u/gds 396/195.
آرزو قادی سلیمان محجوب
زیست دیزل سوختی سالم، ایمن و زیست تخریب پذیر به عنوان جایگزین مناسب سوخت های فسیلی معرفی شده است. این سوخت از منابع¬ طبیعی و تجدیدپذیر نظیر روغن های گیاهی، روغن های پسماند غذایی، چربی حیوانات و یا از ریزجلبک ها و همچنین ضایعات لیگنوسلولزیک تهیه می¬شود. از لیپازها به عنوان کاتالیزور آنزیمی برای تهیه زیست دیزل استفاده می¬شود. اخیرا برای افزایش نیمه عمر آنزیم و استفاده مکرر از آن، فناوری تثبیت آنزیم بر روی پایه های مختلف بکار گرفته می شود. در سال های اخیر استفاده از نانوذرات مختلف به عنوان پایه برای تثبیت آنزیم مطرح شده است. هدف از مطالعه حاضر، سنتز نانو ذرات مغناطیسی کیتوسان و تثبیت آنزیم لیپاز بر روی آن برای استفاده در واکنش تبادل استری و تولید زیست دیزل است. برای انجام این مطالعه آزمایشگاهی، ابتدا نانو ذره مغناطیسی fe3o4بعنوان هسته سنتز شد و سپس کیتوسان با وزن مولکولی متوسط و با درجه استیل¬زدایی 85% به عنوان پوسته طی مراحلی بر روی آن متصل شد و نانو ذره مغناطیسی کیتوسان سنتز شد. سپس آنزیم لیپاز با استفاده از گلوتارآلدهید و با اتصال کووالان باز شیف بر روی نانوذره کیتوسان تثبیت شد و بوسیله sem و temمورد ارزیابی و تایید قرار گرفت. نقشه برداری دو بعدی و سه بعدی از نانوذرات کیتوسان با afm انجام شد. توزیع اندازه نانوذرات قبل و بعد از تثبیت لیپاز با دستگاه زتاسایزر نشان داده شد و با استفاده از طیف سنجی مادون قرمز (ftir) طیف آنزیم لیپاز در حالت آزاد و تثبیت شده یررسی و مورد تایید قرار گرفت. فعالیت لیپاز آزاد و تثبیت شده با استفاده از سوبسترای پارانیتروفنیل پالمیتات (pnpp) بررسی و مقایسه شد. همچنین اثر تغییرات دما و ph بر فعالیت آنزیم لیپاز در حالت آزاد و تثبیت شده بررسی شد. پایداری آنزیم لیپاز آزاد و تثبیت شده روی نانو ذره کیتوسان در دمایc °60 به مدت 2 ساعت بررسی و برحسب فعالیت مخصوص آنزیم محاسبه شد. فعالیت آنزیم لیپاز تثبیت شده در 10 بار استفاده مکرر از آن در شرایط دمایc °40 و 7ph با استفاده از سوبسترای pnpp اندازه گیری شد. همچنین پارامترهای سینتیکی آنزیم لیپازسودوموناس آزاد و تثبیت شده تعیین شد. واکنش تبادل استری با استفاده از آنزیم لیپاز سودوموناس آزاد و تثبیت شده برای اولین بار در مقیاس میکرو در میکروپلیت های 96 تایی و با استفاده از شیکر انکوباتور اجرا گردید و برای تایید سنتز زیست دیزل از کروماتوگرافی کاغذی و سپس کروماتوگرافی گازی استفاده شد و آنالیزهای کیفی و کمی مربوط به فعالیت آنزیم و نیز سنجش متیل استر تولید شده در واکنش متانولیز انجام شد. میکروگراف های الکترونی روبشی از نانو ذرات مغناطیسی کیتوسان نشان دادند که ذرات بیضی¬ شکل و یکنواخت می باشند. تصویر afm نشان داد که هیچ ترک مویی و یا ناهمگونی بر روی سطح نانوذرات کیتوسان نمایان نیست. براساس نمودار زتاسایزر توزیع اندازه نانو ذرات کیتوسان سنتز شده در محدوده 15 تا nm 250 قرار داشت و قطر اکثریت این ذرات حدودnm 100 بود و با گراف afmکاملاً همخوانی داشت. ph بهینه لیپاز آزاد سودوموناس 7 و لیپاز تثبیت شده 5/7 بدست آمد. اثر دما بر فعالیت لیپاز آزاد و تثبیت شده درمحدوده 20 تا °c60 در 5/7ph مشخص نمود که دمای بهینه هر دو حالت آنزیم °c40 است و فعالیت مخصوص لیپاز آزاد در این شرایط 13/25 و تثبیت شده iu/mg 43/32 است. درصد فعالیت نسبی آنزیم تثبیت شده بر روی نانوذره کیتوسان بعد از بازیافت متوالی و 10 بار استفاده مکرر از آنزیم به 61% رسید. مقادیر پارامترهای سینتیکی براساس معادله لینووربرک به ترتیب برای لیپاز آزاد 07/1 = km و43/29=vmax و برای لیپاز تثبیت شده 29/1= km و82/25= vmax بدست آمد. بالاترین بازده تولید زیست دیزل با استفاده از روغن سبوس برنج توسط لیپاز تثبیت شده novozyme به مقدار ۲۱% و در شرایط مشابه توسط لیپاز آزاد سودوموناس برابر با 57/11% و لیپاز تثبیت شده روی نانوذرات مغناطیسی کیتوسان برابر 48/9% بدست آمد. استفاده از روغن سویا بجای سبوس برنج باعث تغییر بازده تولید زیست دیزل شد که بترتیب برای لیپاز تثبیت شده novozyme به مقدار 67/9%، لیپاز آزاد سودوموناس 35/14% و لیپاز تثبیت شده روی نانو ذرات مغناطیسی کیتوسان برابر 66/9% بدست آمد. با توجه به نتایج نانو ذره کیتوسان حامل مناسبی برای تثبیت آنزیم لیپاز باشد و پایداری آنزیم تثبیت شده در مقایسه با آنزیم آزاد بسیار افزایش می¬یابد. فرآیند تثبیت مقرون به صرفه بوده و برای دفعات متوالی می¬توان از آنزیم استفاده نمود. جداسازی آنزیم بعد از عمل کاتالیز و انجام واکنش به دلیل خاصیت مغناطیسی حامل نانو ذرات مغناطیسی کیتوسان به سهولت امکان پذیر است.
الهام خسروی سلیمان محجوب
امروزه به دلیل کاهش منابع سوخت های فسیلی و اثرات مخرب این نوع سوخت ها بر محیط زیست، محققان به فکر جایگزین کردن آن می باشند. در سالهای اخیر، سوخت بیودیزل به علت تجدید پذیری و خاصیت آلایندگی کمتر، مناسب ترین جایگزین سوخت دیزل محسوب می گردد. منابع اولیه تولید بیودیزل شامل ضایعات چوبی، تفاله های محصولات کشاورزی، نیشکر، جلبک و روغن های گیاهی و حیوانی می باشند. روغن سبوس برنج یک روغن گیاهی است که به مقدار زیاد در کشورهای زیر کشت برنج موجود است. هدف از مطالعه حاضر طراحی و بهینه سازی تولید بیودیزل از روغن سبوس برنج به روش ترانس استریفیکاسیون با استفاده از آنزیم لیپاز می باشد. در این مطالعه آزمایشگاهی ابتدا از آنزیم لیپاز آزاد و لیپاز نووزیم 435 تثبیت شده بر روی نانوکیتوسان، محلول های آنزیمی تهیه و به 2 روش از جمله روش استفاده از سوبسترای پارانیتروفنیل پالمیتات (pnpp) تعیین فعالیت شدند و با اندازه گیری پروتئین تام موجود در محلول آنزیمی به روش برادفورد، فعالیت مخصوص آنزیم تعیین شد. سپس آنزیم های لیپاز آزاد و تثبیت شده بعنوان کاتالیزور در واکنش ترانس استریفیکاسیون بکار رفتند. برای تولید بیودیزل ابتدا شرایط مطلوب واکنش ترانس استریفیکاسیون بررسی گردید و در نهایت مخلوط واکنشی حاوی روغن سبوس برنج 9% وزنی، آنزیم آزاد یا تثبیت شده به نسبت مولی 3:1 با متانول و نسبت 2:1 حجمی حلال ترت بوتانول در دمای co40 به مدت 72 ساعت در 300 دور بر دقیقه بعنوان شرایط بهینه تعیین شد. بعد از اتمام واکنش، تایید تولید متیل استر (بیودیزل) ابتدا به شیوه کیفی به روش کروماتوگرافی لایه نازک (tlc) انجام شد و سپس آنالیز نهایی و کمی نمونه های بیودیزل با استفاده از دستگاه گاز کروماتوگرافی(gc) بعمل آمد. بالاترین بازده تولید بیودیزل با استفاده از آنزیم لیپاز نووزیم ??? تثبیت شده بر روی نانوکیتوسان به مقدار??% بدست آمد. استفاده از آنزیم لیپاز آزاد سیگما، میزان بازدهی برابر با %12 را نشان داد. میزان بالاتر بازده لیپاز نووزیم ??? در مقایسه با لیپاز آزاد سیگما می تواند به دلیل پایداری بیشترآنزیم و حفظ فعالیت انزیمی بالاتر دراثرعملیات تثبیت باشد.
آرش سلامی سلیمان محجوب
مطالعات در زمینه بیوشیمی و بیوتکنولوژی دارویی نشان داده است که بسیاری از داروهای شیمیایی ضدتوموری دارای اثرات جانبی متعدد می باشند. دوکسوروبیسین یک آنتی بیوتیک آنتراسیکلین است که به عنوان یکی از موثرترین داروهای ضد توموری گزارش شده است و در درمان بسیاری از سرطان ها کاربرد دارد، اما استفاده از این دارو به میزان قابل توجهی با مسمومیت قلبی و نارسایی قلب همراه است که مصرف آن را در بسیاری از بیماران نا ممکن و یا محدود ساخته است. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثرات دوزهای کم، متوسط و زیاد این دارو توسط بیومارکرهای قلبی تروپونین i، کراتین کیناز و ایزو آنزیم قلبی آن و لاکتات دهیدروژناز، مقایسه این بیومارکرها با یکدیگر و بررسی اثر روش مصرف دارو بر آسیب های قلبی می باشد.
طلا جولازاده ولی الله دبیدی روشن
استرس اکسایشی ناشی از ورزش می تواند باعث تحریک آسیب سلولی در اندام های فعال شود. مطالعات قبلی نشان دادند متالوتیونئین(mt) یک اثر حفاظتی را در سلول هایی از قبیل کلیه،کبد و عضله اسکلتی در برابر استرس اکسایشی و آپوپتوزیس اعمال می کند، اما اثر آن بر قلب کاملا مشخص نیست. برای مطالعه اثر 8 هفته تمرین استقامتی و فعالیت های وامانده ساز در قبل و پس از آن، 48 سر موش صحرایی به صورت تصادفی به 6 گروه (هر گروه شامل 8 سر موش) تقسیم شدند. موش ها برنامه تمرینی پیش رونده را با سرعت 15 تا 22 متر در دقیقه و مدت 25 تا 64 دقیقه برای مدت 8 هفته و 5 جلسه در هفته و یا فعالیت های وامانده ساز را با سرعت فزاینده 20 تا 30 متر در دقیقه اجرا کردند. پس از سنجش mt2 و پراکسیداسیون لیپیدی به ترتیب با استفاده از روش های رادیوایمنواسی و tbars در بافت هموژنیزه شده قلب مشخص شد اجرای فعالیت های وامانده ساز باعث افزایش معنی دار مقادیر mt2 و mda شد. به علاوه، هرچند اجرای 8 هفته تمرین استقامتی تغییر معنی داری در سطوح استراحتی mt2 و mda گروه تمرینی و همچنین در مقایسه با گروه کنترل ایجاد نکرد، اما باعث کاهش پاسخ mt2 و mda به فعالیت وامانده ساز در بار کار برابر شد. مطالعه حاضر برای نخستین بار نشان داد mt2 قلبی با استرس ناشی از فعالیت شدید تحریک می شود و سازگاری با تمرینات منظم ورزشی از طریق کاهش استرس اکسایشی می تواند باعث کاهش آسیب به سلول های عضله قلبی شود. با این وجود، مطالعات بیشتری برای بررسی نقش mt2 در سلول های قلبی نیاز است.
سلیمان محجوب محمدتقی خانی
مطالعات اخیر نشان داده است که آهن از طریق کاتالیز واکنش تولید رادیکال آزاد هیدروکسیل (oh) می تواند باعث آسیب یاخته های اندوتلیال عروق کرونر و اکسیداسیون ldl شود و همچنین در آسیب میوکارد در مراحل ایسکمی و جریان دوباره خون به بافت قلبی نقش مهمی ایفا نماید. این مطالعه بطور تصادفی بر روی 130 بیمار مبتلا به انفارکتوس میوکارد (mi) شامل 94 مرد و 36 زن در بخش ccu بیمارستان قلب شهید رجائی تهران در دو مرحله حاد و پایدار بیماری (acute & stable phases) انجام گرفت . همین تعداد مرد و زن که از لحاظسنی و سایر شرایط آماری با دو گروه مردان و زنان بیمار مطابقت داشتند، به عنوان گروه کنترل انتخاب گردیدند. میانگین و انحراف معیار نتایج بدست آمده از بیماران در مقایسه با افراد کنترل، نشان دهنده یک کاهش در غلظت آهن سرم و درصد اشباع ترانسفرین درهر دو فاز بیماری بود (