نام پژوهشگر: مهرزاد منصوری
سمیه بارانی رضا خانی
هدف انجام این تحقیق تشخیص و بررسی نوع استراتژیهای زبان مودبانه استفاده شده توسط فراگیران زبان انگلیسی تک زبانه فارسی و دو زبانه کردی-فارسی در تشخیص درخواست و اینکه آیا تفاوت معناداری بین این استراتریهای زبان مودبانه وجود دارد و همچنین بررسی تاثیر پیشینه زبان، سظح ز بان، و جنسیت روی نوع و فراوانی استراتریهای استفاده شده توسط فراگیران می باشد. به همین منظور یک آزمون تعیین سطح آلن (1992) و آزمون تکمیل گفتار () درخواست استفاده شدند. جامعه آماری این تحقیق 240 دانشجوی مرد و زن ( 180 دانشجوی زبان انگلیسی و 60 دانشجوی غیر زبان انگلیسی ) از دو زبان متفاوت و سه سطح زبان بودند. دانشجویان زبان انگلیسی تک زبانه فارسی از دانشگاه ایلام و دانشجویان زبان انگلیسی دو زبانه کردی-فارسی از دانشگاه آزاد شهر ایلام انتخاب شدند. به منظور مقایسه متغیرها شماری از تکنیک های آماری غیر پارامتریک مانند لامبدا ، ضریب عدم اطمینان ، ضریب یقینی استفاده شدند تجزیه و تحلیل داده ها مشخص کرد که دانشجویان تک زبانه فارسی و دو زبانه کردی-فارسی استراتریهای زبان مودبانه نوع منفی ( ) را بیشتر از استراتریهای زبان مودبانه نوع مثبت () استفاده می کنند. همچنین متغیرهای پیشینه زبان ، سطح زبان ، وجنسیت تاثیر معناداری روی نوع و فراوانی استراتریهای زبان مودبانه استفاده شده توسط دانشجویان مورد مطالعه نداشتند.
محبوبه ابوعلی شبانی رضا خانی
نظریه استعاره های مفهومی درطول دو دهه اخیر توجه فزاینده محققان را به خود جلب کرده است. این نظره مبتنی بر این انگاره است که استعاره ها تنها ارایه های ادبی نیستند بلکه نقش بنیادینی در ادراک ما و چگونگی دیدگاه ما نسبت به جهان اطراف دارند (لیکاف 2003). به منظور دسترسی به الگوهای فکری زیربنایی که توسط انها اجتماعات کلامی جهان را استنباط میکنند استعاره ها و عوامل موثر بر ساخت انها از جنبه های گوناگونی مورد بررسی قرار گرفته است. با این وجود اینگونه بنظر میرسد که علیرغم اهمیت ان تاثیر جنبه های فردی خصوصا جنسیت همچنان توسط محققان نسبتا مبهم باقی مانده است. علاوه بر این علیرغم حجم تحقیقاتی که در زمینه های گوناگون انجام شده است مطالعات اندکی به بررسی چگونگی مفهوم سازی جنسیت در ایران پرداخته اند. به منظور بررسی جامع نقشی که جنسیت در ایران میتواند ایفا کند با استفاده از روش "فرایند شناسایی استعاره" تعداد 1500 مقاله از مجلات ملی مورد بررسی قرار گرفتند. همچنین به منظور مشاهده چگونگی تطابق استعاره های مفهومی یافت شده رایج در مجموعه متون با استعاره های رایج در اجتماع به 500 نفر در گستره سنی 20 الی 25 یک ازمون تکمیل گفتمان داده شد. تحلیل کیفی و کمی داده ها بر مبنای رویکرد های شناختی و گفتمانی رایج در بررسی استعاره نشان داد که استعاره های یافت شده در چارچوب ارائه شده توسط لیکاف و جانسون (2003) بیشتر از نوع ساختاری هستند; در گفتمان مطبوعاتی بسامد استعاره های رایج درباره زنان و وسعت و دامنه دامنه های مبد بسیار بیشتر از استعاره های مربوط به مردان بود. این پژوهش نشان داد که دامنه های مبد رایج استفاده شده در هر دو زمینه جهت مفهوم سازی مردان و زنان متفاوت بودند; غالبا مجلات زنان را به عنوان "بازیگر""کالا" و "گیاه" و مردان را به عنوان "بازیگر""سرپرست" و "ارباب" مفهوم سازی نمودند. درحالیکه افراد مورد بررسی بیشتر تمایل داشتند زنان را به عنوان "بخشی از طبیعت همچون اسمان باران خورشید و امثال ان" و "گیاه"و "فرشته" و مردان را به عنوان "بخشی از طبیعت مانند کوه ماه سنگ وامثال ان" مفهوم سازی کنند. انجام مجموعه ای از ازمونهای خی دو و تی نشان داد که دامنه های مبد استفاده شده در هر دونوع گفتمان جهت مفهوم سازی مردان و زنان به صورت معناداری متفاوت بودند.
نجمه کمش مهرزاد منصوری
در این پژوهش شباهت ها و تفاوت های بکارگیری استراتژی های معذرت خواهی توسط پرستاران ایرانی و استرالیایی مورد بررسی قرار گرفته است. تعداد 200 نفر پرستار در دو گروه (100 ایرانی و 100 استرالیایی) با محدوده سنی 20 تا 35 سال در دو بیمارستان در این تحقیق شرکت کردند. افراد به صورت opportunistically از دو بیمارستان، یکی در ایران - کرج و دیگری در استرالیا - بریسبین انتخاب گردیدند. آنها پرستاران بیمارستان امام خمینی(ره) در کرج و بیمارستان پرنس چارلز شهر بریسبین بودند و به یک پرسشنامه 10 سوالی که بر گرفته از پرسشنامه سوجیموتو (1997) بود, پاسخ دادند. از آنجایی که بعضی از پرستاران به بعضی از سوالات پاسخ نداده بودند پرسشنامه های آنها از فرایند تحقیق کنار گذاشته شدند. محقق 160 پرسشنامه باقیمانده را بررسی کرده و داده های بدست آمده را در جدول های خاصی که بر اساس طبقه بندی استراتژی های معذرت خواهی سوجیموتو طراحی شدند گنجانده و آنها را تجزیه و تحلیل کرد. بررسی دقیق بکارگیری استراتژی های معذرت خواهی توسط افراد نشان داد که در بکار گیری استراتژی های معذرت خواهی تفاوتهای بین فرهنگی وجود دارد. تست chi-square نشان داد که با توجه به جنسیت تفاوت معنا داری بین ایرانی ها و استرالیایی ها در استفاده از استراتژی های معذرت خواهی وجود دارد. یافته های این مطالعه با یافته های مطالعات قبلی(shariati and chamani, in press; afghari, 2007; olshtain, 1989; garcia, 1989; jung, 1999; mir, 1992) که ادعا می کردند شیوه های معذرت خواهی از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر متفاوت است مطابقت دارد. آنها بر ابن عقیده بودند که مشخص کردن تفاوت ها و شباهت ها بین فرهنگ ها ی مختلف در معذرت خواهی می تواند به افراد کمک کند تا با دیگر فرهنگ ها راحت تر در تعامل باشند. پژوهشگر معتقد است که به تحقیقات بیشتری در بررسی شیوه های معذرت خواهی در زبان های مختلف نیاز است. انجام چنین پژوهش هایی به روشن کردن تفاوتهای فرهنگی کمک می کند و همچنین به این مساله که چرا افراد در تعامل با دیگران در محیط هایی غیر از زبان مادری خود دچار مشکل می شوند، کمک می کند. بر این اساس یاد گیرنده ها و مدرس های زبان خارجی می توانند به تفاوت های بین فرهنگی توجه داشته باشند و آنها را در یادگیری و تدریس زبان های فارسی و انگلیسی بکار بگیرند. کلید واژه ها: استراتژی معذرت خواهی، تفاوت های بین فرهنگی، کنش زبانی، منظورشناسی، اصول ادب، جامعه شناسی زبان
ابوالحسن شریفان فرخ حاجیانی
پژوهش حاضر به توصیف و بررسی زبان شناختی گویش نیشابوری، گویش شهرستان نیشابور از شهرهای استان خراسان رضوی، می پردازد. گویش نیشابوری بازمانده ی زبان های میانه ی غربی می باشد. این پژوهش در پنج فصل گردآوری شده است: ابتدا طی مقدمه ای به بیان مسئله، فرضیه ی تحقیق، اهمیت وضرورت آن، و همچنین موقعیت جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی، و اقلیمی شهرستان پرداخته شده است. در بخش های دوم و سوم به ترتیب به پیشینه و روش تحقیق پرداخته می شود. در بخش تجزیه و تحلیل داده ها، مشخصه های واجی، صرفی، و نحوی گویش نیشابوری به روش توصیفی مورد بررسی قرار می گیرد. واج ها، فرآیندهای واجی و ساخت هجایی گویش در زیربخش واجی، مشخصه های مربوط به تصریف، اشتقاق و ترکیب در زیربخش صرف، و تجزیه ی روساختی جملات در گویش نیشابوری در زیربخش نحو از مهمترین مباحث این فصل می باشد. در بخش پایانی پیشنهاداتی در خصوص انجام پژوهش های آتی و برخی محدودیت های تحقیق از سوی پژوهشگر بیان شده است. در پایان بعنوان پیوست، فهرستی از واژگان موضوعی گویش آورده شده است.
لیلا دیانت مهرزاد منصوری
نشانه شناسی مطالعه نظام مند نشانه هاست که به عنوان یکی از ابزارهای کارآمد امروز توانسته است در تحلیل بسیاری از متون موثر باشد و نشانه شناسی لایه ای به مثابه یک دیدگاه نظری زمینه را برای تحلیل متون چند وجهی که شامل نشانه های زبانی و غیر زبانی است، فراهم می کند. این پژوهش ضمن توصیف نشانه شناسی و توضیحاتی در باب پیدایش و مبانی نظری نشانه شناسی لایه ای به تحلیل سنگ نوشته های قبور شهدا از منظر نشانه شناسی لایه ای پرداخته است. سنگ نوشته ی قبور شهدا از دو لایه ی زبانی و غیرزبانی تشکیل شده و هر لایه متشکل از مجموعه ای از لایه های دیگری است. لایه ی زبانی شامل نوشتار در آغازگر، مشخصات شهید و اشعار و وصایا است و لایه ی غیر زبانی شامل طرح ها، نقوش و رنگ می باشد که کارکرد و نقش هر یک از این لایه های نشانه ای در این پژوهش از منظر نشانه شناختی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته اند. این پژوهش نشان می دهد نقوش به کار رفته در سنگ نوشته ها و همچنین رنگ هایی چون سبز، قرمز و سیاه هر کدام در کنار نشانه های زبانی نقش مهمی در انتقال مفهوم شهید و شهادت ایفا می کند. همچنین در این پژوهش نشان می دهد که چگونه نشانه های زبانی در قالب شعر و نثرهای کوتاه در انتقال مفاهیم مورد نظر موثر می باشند. این پژوهش نشان می دهد که تحلیل این سنگ نوشته ها از منظر نشانه شناسی لایه ای امکان پذیر است چرا که نشانه شناسی لایه ای به مثابه دیدگاه نظری برای تحلیل متونی که در آن از نشانه ی زبانی و غیر زبانی استفاده شده کاربرد گسترده ای دارد. با تحلیل این لایه های زبانی و غیرزبانی به این نتیجه می رسیم که اولاً تعامل لایه های زبانی و غیرزبانی است که کلیت نظام مند سنگ نوشته را شکل داده است؛ ثانیاً تحلیل این سنگ نوشته ها به مثابه یک متن به توانش نشانه شناختی، بافت فرهنگی، محیط اجتماعی و همچنین روابط همنشینی و جانشینی لایه ها بستگی دارد؛ ثالثاً نوع نشانه ی به کار رفته، انسجام ساختاری، روابط همنشینی بین نشانه ها و همچنین انسجام کارکردی و معنایی این نشانه ها باعث شده است تا این سنگ نوشته ها به زیباترین شکل پیام خود را به رهگذران القا کنند.
مهری نیاوند مهرزاد منصوری
چکیده بررسی و توصیف زبان شناختی گویش ترکی روستای قدیم آباد شهرستان قزوین به کوشش مهری نیاوند هدف اصلی این رساله توصیف زبان شناختی گویش ترکی روستای قدیم آباد شهرستان قزوین می باشد که علاوه بر این روستا گویشورانی نیز در شهرهای تهران، کرج، هشتگرد، شهریار، قزوین و همچنین روستای مشعلدار دارد. روستای قدیم آباد در قسمت جنوبی شهرستان قزوین واقع است. تحقیق حاضر پس از بیان مقدمه ای کوتاه در خصوص زبان ترکی و ذکر موقعیت کلی روستای موردنظر به تبیین ساختار آوایی، ساخت واژی و نحو این گویش بر اساس معیارها و قواعد زبان شناختی می پردازد. در بخش آوا: شناسایی و توصیف آواها، تحلیل ساختمان هجا، بررسی برخی از عناصر زبرزنجیری، معرفی برخی فرآیندهای واجی از جمله فرآیند هماهنگی واکه ای؛ در بخش ساخت واژه: مقوله های هفتگانه ی واژگان این گویش؛ و در بخش نحو: دستور زبان گویش موردنظر و ویژگی های آن از جمله ساختمان جمله، گروه و بند معرفی می گردد. برای انجام این تحقیق به روش توصیفی و میدانی متوسل شدیم. ابزار بکار رفته در انجام این پژوهش نوار کاست بود. 5 شرکت کننده در این انجام این تحقیق حضور داشتند که همگی بالای 50 سال بودند. پس از بررسی های انجام شده، 24 همخوان و 8 واکه ی ساده به دست آمد. کلید واژه ها: گویش؛ زبان ترکی؛ قدیم آباد؛ هماهنگی واکه ای؛ قزوین؛ حروف اضافه ی پسایند
فاطمه ارشدی علیرضا خرمایی
ساخت میانه در چارچوب رویکردهای مختلف زبانشناسی توسط زبانشناسان ایرانی و غیرایرانی مورد بررسی قرار گرفته است. برخی از زبانشناسان از جمله گیرارتز و کوی چنز (2007)، حق بین(1383) و اسماعیلی فرد(1389) به بررسی ساخت میانه در زبان های مختلف پرداخته اند. آن ها ساخت میانه را به لحاظ نحوی معلوم و از حیث معنایی مجهول می دانند و آن را در تقابل با جهت معلوم و مجهول قرار می دهند. اما برخی دیگر از جمله شیباتانی(2006)، راسخ مهند(1386) و رضایی(1389) از لحاظ واژگانی، ساخت میانه را بررسی کرده اند و این گونه ساخت ها را به عنوان ساخت ضدسببی در تقابل با ساخت سببی قرار می دهند. از آن جا که تاکنون پژوهش های نظام مندی با توجه به رویکرد نقش گرایی در مورد ساخت میانه در زبان فارسی انجام نشده است. بر همین اساس در این پژوهش با تکیه بر چارچوب نقش گرایانه گیون (2001) و بر اساس داده های گردآوری شده از متون ادبی و عمومی پیکره-ی زبان فارسی به بررسی ساخت میانه پرداخته شده است. بر همین اساس نظر آن دسته از زبانشناسانی که ساخت میانه را در تقابل با جهت معلوم و مجهول قرار می دادند، تأیید شد.
مریم موسوی علیرضا خرمایی
پدیده ی مجهول و فرآیند مجهول سازی در چارچوب رویکردهای مختلف زبان شناسی مورد بررسی قرارگرفته است و زبان شناسان ایرانی نیز، مجهول را از جنبه های مختلفی بررسی کرده اند. پژوهش حاضر، به بررسی انطباق جهت مجهول در زبان فارسی با چارچوب نقش گرایی گیون (2001) پرداخته است که طبق این چارچوب نقش اساسی مجهول کتمان کنش گر می باشد و شرط کاربرد آن غیر موضوعی بودن کنش گر است. بدین منظور، صدساخت معلوم و صد ساخت مجهول از متون ادبی و غیر ادبی رایج زبان فارسی گردآوری و میزان موضوعیت مرجع ها در این دو ساخت براساس دو معیار تداوم پیش رو و فاصله ی پس رو که توسط گیون مطرح شده است، محاسبه شد. آمار و ارقام به دست آمده حاکی از آن بود که ساخت معلوم و ساخت مجهول با چارچوب تحلیل گیون سازگارند. همچنین، هفت بافت برای کاربرد مجهول معرفی می شود که گیون به ارتباط بین بافت ها و نقش اساسی مجهول اشاره نمی کند ولی نشان داده شد که رابطه ی نظام مندی میان بافت های هفت گانه و نقش اساسی مجهول و شرط کاربرد آن وجود دارد.
آزاده یزدانی مهرزاد منصوری
ادبیات کودک و نوجوان به دلیل اهمیت موضوع، در چارچوب رویکرد های مختلف از جمله تصویرگری، روانشناسی کودک، نقد آثار ادبی و ... مورد توجه بوده است. با این حال در زمینه زبان و زبان شناسی کمتر به این موضوع پرداخته شده است. در این مجموعه سعی شده به بررسی برخی از مولفه های زبانی در آثار منثور ادبیات کودک و نوجوان پرداخته شود که به دلیل کاربرد نادرست برای بعضی از گروه های سنی، فهم متن، جملات یا کلمات را برای مخاطب با دشواری روبرو کرده و انگیزه مطالعه را از کودک سلب می کند و تحت عنوان مولفه های پیچیدگی از آنها یاد شده است.?در این پژوهش مولفه های پیچیدگی شامل تعداد واژه در جملات ساده هر گروه سنی، نسبت جملات ساده به مرکب، میزان کاربرد پسوندهای جمع ساز و اسامی مرکب، زمان افعال به کار رفته، میزان حضور کنش گر و کنش پذیر و میانگین نسبت تکواژ در هر واژه در نظر گرفته شده و در پیکره ای ده هزار واژه ای در هر گروه سنی بررسی و از نظر آماری مقایسه شده است. محاسبات حاکی از آن است که با افزایش سن کودک، تعداد واژه های بکار گرفته شده در جملات ساده نیز افزایش خواهد یافت. از پسوند جمع ساز"- ها" در گروه سنی پایین تر?برای جمع بستن اسم استفاده می شود در حالیکه در سنین بالاتر"- ان" و جمع های مکسر و یا علامت های جمع عربی پرکاربردترند. این پژوهش نشان داد نسبت جملات ساده به مرکب با افزایش سن رو به کاهش است اما بین کاربرد زمان افعال، کاربرد اسامی مرکب و نسبت تکواژ به واژه در گروه های متفاوت سنی تفاوت قابل توجهی وجود ندارد. در ارتباط با میزان حضور کنش گر و کنش پذیر، جملات به ده دسته تقسیم شد؛ این بررسی نشان می دهد که بین کاربرد جملات اسنادی، مجهول، عاطفی، جملاتی با حذف کنش گر وکنش پذیر به قرینه لفظی، پرسشی در حد کلمه، دارای کنش گر با حفظ نمود آوایی و کنش پذیر، جملات دارای کنش گر و کنش پذیر بدون حفظ نمود آوایی کنش گر و جملات دارای کنش گر و فاقد کنش پذیر بدون حفظ نمود آوایی کنش گر، تفاوت معناداری وجود دارد ولی بین جملاتی با فعل های غیر شخصی و جملاتی دارای کنش گر و فاقد کنش پذیر با حفظ نمود آوایی کنش گر تفاوت معناداری بین گروه های سنی وجود ندارد.
سیده مرضیه عباسی علیرضا خرمایی
ساختار اطلاعی، بخشی از دستور جمله است که در آن گوینده برای بیان یک گزاره، ساختار دستوری خاصی را انتخاب می کند و این انتخاب، براساس وضعیت ذهنی مخاطب در مورد عناصر سازنده ی جمله ی موردنظر صورت می پذیرد. «ساختار اطلاعی» با تعیین ترتیب سازه های جمله به شیوه ای که با وضعیت ذهنی مخاطب سازگار باشد، می تواند بر نحو جمله تاثیر گذارد و نمونه-ی آن را می توان در ساختارهای مبتداسازی شده یافت که در پژوهش حاضر مورد مطالعه قرار می گیرند. این پژوهش، به بررسی مبتداسازی گروه های اسمی در چارچوب لمبرکت (1996) می پردازد. لمبرکت، مبتدا را با استفاده از مفهوم «دربارگی» تعریف می کند و «پیش انگاره ی موضوعیت» را به عنوان پیش شرط مبتدا بودن مطرح می کند. او با توجه به دسته بندی های اطلاعی پیشنهادی خود، یک سلسله مراتب پذیرفتگی مبتداها را ارائه می کند که براساس آن، عناصر فعال از بالاترین حدّ پذیرفتگی برای مبتدا بودن و عناصر غیرقابل شناسایی از کمترین حدّ پذیرفتگی برخوردارند. در این پژوهش، با جمع آوری و تحلیل موارد مبتداسازی از درون منابع مختلف فارسی مشخص می شود که این سلسله مراتب با نواقصی همراه است بدین صورت که در این مقیاس، از جایگاه عناصر غیرفعال به پایین امکان مبتداسازی وجود ندارد زیرا این عناصر از شرط لازم برای مبتداسازی که همان شرط موضوعیت است، برخوردار نیستند؛ بنابراین چنین مواردی، نمونه ای از فرآیند «پیش آوری کانون» محسوب می شوند.
وحید اکبرزاده جلال رحیمیان
هدف از انجام این تحقیق بررسی مشکلات و خطاهای آوائی فارسی زبانان در هنگام روخوانی قرآن کریم می باشد. از آنجایی که دو زبان فارسی و عربی دارای ساختار آوایی متفاوتی هستند بنابرین احتمال بروز خطا توسط یک فارسی زبان در هنگام قرائت قرآن وجود دارد. این تحقیق اهداف جزئی تری را نیز در بر می گیرد، ازجمله تعیین اختلافات و تشابهات آواهای زبان فارسی و عربی، پیش بینی برخی از خطاها بوسیله گونه قوی فرضیه تحلیل مقابله ای و سپس تحلیل خطاهای آوایی فارسی زبانان. در این تحقیق از تعدادی دانشجوی فارسی زبان که آموزش خاصی در قرائت قرآن ندیده بودند استفاده شده است. برای انجام این تحقیق پس از ضبط صدای آنها هنگام قرائت سوره های کوتاه قرآن، به بررسی و مقایسه نحوه تلفظ اصواتی که تولید کرده اند با نمودارهای آوایی زبان عربی، پرداخته شده است. دراین مورد نمودار مقابله ای آواهای دو زبان نیز ارائه شده است. پس از این بررسی و مقایسه، تحلیل خطای آنها مد نظر قرار گرفته است. در تحلیل خطای فارسی زبانان بعد از تشخیص خطا ها به توصیف و طبقه بندی خطاها پرداخته شده است و نوع خطاها را اعم از اینکه بین زبانی یا درون زبانی است مشخص شده است. همچنین تأثیر نظام نوشتاری بر ایجاد خطا در نظر گرفته شده است. بعد از آن به مرحله تصحیح خطاها پرداخته شده است و راهکار هایی ازجمله ارائه جفت های کمینه برای اصوات زبان عربی پیشنهاد شده است.
مرجان لاری متفکر علیرضا خرمایی
در این رساله در ابتدا چارچوب نظری آمیزش مفاهیم ارائه شده توسط فوکونیه و ترنر (1994، 1995، 1998، 2002) مورد بررسی قرار گرفته است. پس از معرفی این نظریه و توضیح آن با استفاده از مثال های گونان این دو صاحب نظر، چهار نوع آمیزه ی مفهومی معرفی و بررسی شده اند. سپس با استفاده از این چارچوب نظری، محقق به بررسی عناوین بخش ورزشی روزنامه ی خبر جنوب پرداخته است، و ضمن یافتن آمیزه های مفهومی استفاده شده در این عناوین، به طبقه بندی و ارزیابی کیفی و آماری آنها پرداخته است. یافته های این تحقیق نشان می دهند که هر چهار نوع آمیزه یعنی آمیزه های ساده، انعکاسی، تک حوزه ای و دو حوزه ای در عناوین بخش ورزشی روزنامه ی خبر جنوب استفاده شده اند. همچنین مشاهده شد که از آمیزه های ساده به آمیزه های انعکاسی، تک حوزه ای، و دوحوزه ای به ترتیب میزان خلاقیت و برجستگی عنوان بیشتر می شود.
ساناز قربانی مهرزاد منصوری
چکیده بررسی و توصیف نظام صرفی گویش ترکی قشقایی به کوشش ساناز قربانی پژوهش حاضر به بررسی و توصیف نظام صرفی گویش ترکی قشقایی اختصاص دارد که از دسته ی گویش های جنوب غربی ایران است. برای این منظور، شماری از گویشوران از میان ایل نشینان قشقایی انتخاب شدند. این گویشوران همگی سالخورده و بی سواد بودند و تقریباً تمامی عمر خود را در زندگی ایلی گذرانده بودند. از آن جا که نگارنده خود نیز گویشور ترکی قشقایی می باشد، از شم زبانی خود نیز در انجام این پژوهش بهره گرفته است. این تحقیق با گردآوری تعداد زیادی واژه، عبارت و جمله از گویش ترکی قشقایی انجام شد که توصیف و بررسی هریک از مقولات هفت گانه ی صرفی که متشکل از «اسم، فعل، صفت، ضمیر، قید، حرف و شبه جمله» می باشند، با استفاده از آن ها صورت گرفت. در این پژوهش، همچنین رایج ترین فرآیندهای واژه سازی در ترکی قشقایی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتند. این تحقیق نشان داد که گویش ترکی قشقایی ویژگی های مهمی را دارا است که می توان آن را به عنوان گویش مستقل در منطقه ی جغرافیایی جنوب غربی ایران محسوب کرد. از جمله ویژگی های این گویش این است که وندافزایی صرفاً به صورت افزودن پسوند انجام می-شود، بنابراین در این گویش پیشوندی وجود ندارد. از دیگر ویژگی های این گویش، یکسان بودن ریشه ی فعلی با فعل امر دوم شخص مفرد می باشد. در نتیجه، کیفیت انجام گرفتن فعل و زمان های آن با وندهای مشخصی که به آن اضافه می شود، تعیین می گردد. ویژگی مهم دیگر این گویش کاربرد صفت پیش از موصوف می باشد که این حالت دقیقاً عکس کاربرد صفت در زبان فارسی معیار است. به علاوه، باید خاطرنشان ساخت که در این گویش اولویت استفاده از حروف اضافه ی پسایند مطرح است و همگی حروف اضافه ای که به صورت پیش-اضافه به کار می روند از زبان فارسی معیار وارد این گویش شده اند. کلمه های کلیدی: توصیف، گویش، ترکی قشقایی، صرف، واژه سازی
آروین رستمی مهرزاد منصوری
نظریه بهینگی ازانشعابهای مطرح وتاثیرگذاردر زبان شناسی است که از اوایل دهه نود میلادی عرضه گردید.اگرچه نظریه بهینگی در واج شناسی ارائه شد اما به سرعت دامنه ی کاربرد آن به حوزه های دیگر زبان شناسی همچون صرف،ساخت واژه و به ویژه نحو نیز گسترش یافت.در این پژوهش کلماتی که دارای هجای cvcc هستند از مجلات و روزنامه ها انتخاب شده اند و مورد مطالعه قرار گرفته اند و محدودیتهای همنشینی خوشه های پایانی واژگان زبان فارسی در قالب نظریه بهینگی شناسایی و معرفی شده اند. در این پژوهش پس از بررسی های لازم بر روی واجگان زبان فارسی، نشان داده شد که در زبان فارسی محدودیت هایی در مورد همنشینی واجگان زبان فارسی اعمال می شوند که ممکن است در برخی از زبانها این محدودیت ها به کار گرفته شوند و در برخی دیگر اعمال نشود. محدودیت های معرفی شده در این پژوهش خاص زبان فارسی می باشند که در قالب نظریه بهینگی معرفی شدند، این محدودیت ها عبارتند از: 1-محدودیتهای ساختاری حاکم بر تشکیل خوشه ها 1-1محدودیت عضو یکسان: خوشه نمی تواند از دو عضو یکسان تشکیل شود و تخطی از این محدودیت در زبان فارسی نقض مهلک است و باعث ایجاد خوشه های بدساخت در زبان می شود. بنابراین خوشه هایی نظیر (vv,ss)قابل قبول نیستند. 1-2محدودیت هم جایگاه: خوشه نمی تواند از دو عضو با واجگاههای یکسان تشکیل شود و تخطی از این محدودیت در زبان نقض مهلک است و باعث ایجاد خوشه های بدساخت در زبان می شود بنابراین خوشه هایی نظیر (??,sz) قابل قبول نمی باشند. 1-3محدودیت فاصله جایگاه: فاصله بین دو بست اگر زیاد باشد، تلفظ آن آسانتر است اما نقض این محدودیت تخطی مهلک محسوب نمی شود بنابراین خوشه هایی نظیر /… ,bd, tb, bt/ قابل قبول می باشند. 1-4محدودیت هم نشینی: هر همخوان توان ترکیب با هر همخوانی را ندارد. این محدودیت در زبان فارسی تخطی ناپذیر است و نقض این محدودیت نقض مهلک است و باعث ایجاد خوشه های بدساخت در زبان می شود. بنابراین خوشه هایی نظیر/…x?,?k/ قابل قبول نیستند. 2-محدودیتهای رفتاری حاکم بر تشکیل خوشه ها 2-1 محدودیت /p/: همخوان /p/ نه به عنوان عضو اول و نه به عنوان عضو دوم در خوشه های دو انفجاری ساخت هجای cvccنمی تواند تشکیل خوشه دهد و در زبان فارسی این محدودیت تخطی ناپذیر است و نقض آن تخطی مهلک است و باعث تشکیل خوشه نادرست می شود بنابراین خوشه هایی نظیر /… , pt, dp/ قابل قبول نمی باشند. 2-2 محدودیت :/?/ همخوان /?/ نه به عنوان عضو اول و نه عضو دوم نمی تواند تشکیل خوشه دهد. این محدودیت در زبان فارسی تخطی ناپذیر است و تخطی از آن نقض مهلک محسوب می شود و باعث ایجاد خوشه بدساخت در زبان می شود. بنابراین خوشه هایی نظیر /…,x?, ?s/ قابل قبول نیستند. 2-3 محدودیت /k/ به عنوان عضو اول : همخوان /k/ به عنوان عضو اول نمی تواند تشکیل خوشه دهد و در زبان فارسی محدودیت تخطی ناپذیر است و نقض آن تخطی مهلک محسوب می شود و باعث تشکیل خوشه نادرست می شود . بنابراین خوشه هایی نظیر /…kd,kq/ قابل قبول نمی باشند. در رابطه با مرتبه بندی محدودیت ها می توان اینگونه گفت که نقض پذیری و نقض ناپذیری هر یک از این محدودیت ها در زبان فارسی به گونه ای مرتبه بندی محدودیت ها را توجیه می کند و نشان می دهد که هر محدودیت از چه اهمیتی در واج آرایی زبان فارسی برخوردار است. ودر آخر بسامد وقوع همخوانها و واکه های واژگان منتخب ساخت هجای cvcc زبان فارسی با ارائه نمودار مورد بررسی قرار گرفته است.
خدیجه کبیری جلال رحیمیان
امروزه زبان اشاره به عنوان زبانی طبیعی و زبان اول ناشنوایان مورد توجه دانشمندان و زبان شناسان قرار گرفته است. زبان اشاره ی فارسی، زبانی است که در ایران توسط ناشنوایان جهت ارتباط با یکدیگر بکار گرفته می شود. اما به دلیل عدم توجه کافی به این زبان نسبت به دیگر زبان های اشاره، مهجور مانده و تاکنون مطالعات اندکی بر روی آن صورت گرفته است. به همین دلیل پژوهش حاضر نخستین قدم در بررسی زبان شناختی زمان دستوری در زبان اشاره ی فارسی به حساب می آید. در این تحقیق ضمن معرفی زبان اشاره و تاریخچه ی آن، در مورد زبان اشاره ی فارسی توضیحاتی ارائه شده و مباحثی چون زبان شناسی زبان اشاره، مقایسه ی زبان اشاره و زبان گفتاری، علائم غیر دستی، الفبای دستی و زمان دستوری مطرح شده است. در مطالعه ی حاضر به منظور بررسی زمان دستوری در زبان اشاره ی فارسی، موضوعاتی چون زمان دستوری در زبان اشاره ی فارسی، علائم غیر دستی، توصیف اشارات زمانی، نقش قید زمان در جمله، زمان فعل و کلیه ی مواردی که به زمان دستوری در این زبان مرتبط می شود، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در این تحقیق از خط زمانی و ارتباط آن با بیان اشارات زمان در زبان اشاره ی فارسی سخن به میان آمده است. نتایج تحقیق نشان داد که زمان دستوری در زبان اشاره ی فارسی به وسیله ی حرکت دست ها به عقب یا جلوی بدن اشاره گر بر اساس خط زمانی در اشارات و با استفاده از قید زمان در جمله نشان داده می شود. در واقع با توصیف علمی و زبان شناختی زبان اشاره ی فارسی به درک بیشتر این زبان به عنوان زبانی مستقل و طبیعی کمک می شود و در راه بهبود مشکلات آموزشی ناشنوایان قدم برمی داریم.
طاهره طیبی مهرزاد منصوری
یکی از زمینه های پژوهشی بسیار مهم بررسی و تحلیل گویش های زبانی است. هدف این تحقیق توصیف و بررسی گویش لری تشان است. طی این تحقیق نخست با استفاده از جفت های کمینه، هم خوان ها و واکه های این گویش توصیف و ساخت هجایی آن معرفی می گردد. و سپس فرآیندهای آوایی، واحدهای زبرزنجیری معرفی گردیده است. و بعد مقوله های دستوری هر کدام به صورت جداگانه مورد بررسی قرار گرفته است. و نهایتاً به ساختار دستوری جملات و انواع آن، ساختمان بند و انواع آن و انواع گروه پرداخته شده است. حاصل توصیف و بررسی این گویش یافته های فراوانی بود که در زیر به برخی از بهترین آنها اشاره می شود. 1- به لحاظ آوایی این گویش دارای 24 هم خوان و 7 واکه ی ساده و 3 واکه ی مرکب می باشد. 2- به لحاظ ساختواژی نیز به عنوان نمونه: دستگاه فعل در این گویش تفاوت چشمگیری با دیگرگویش های ایرانی دارد، عنصر منفی ساز به لحاظ مکانی و آوایی و پیشوند فعلی و غیر فعلی به لحاظ جایگاه و همچنین نشانه های جمع و معرفه از این موارد است. 3- ظاهراً در این گویش تمایزی بین گذشته ساده از گذشته نقلی ساده و همچنین تمایزی بین گذشته نقلی استمراری از گذشته استمراری حداقل در صورت نیست. 4- به لحاظ نحوی نیز این گویش ویژگی های نحوی گویش های ایرانی را نشان می دهد
امیر ترابیان علیرضا خرمایی
بررسی استعاره در اسم های مرکب اسم-اسم فارسی در چارچوب زبان شناسی شناختی پژوهش حاضر به بررسی نقش استعاره ی مفهومی در ساخت اسم های مرکب اسم-اسم فارسی بر اساس چارچوب بنسز (2006) می پردازد. بر اساس این چارچوب استعاره ی مفهومی طبق چهار الگو در ساخت اسم های مرکب اسم-اسم می تواند نقش داشته باشد. این چهار الگو عبارتند از: 1- اسم های مرکب اسم-اسم دارای وابسته ی استعاری، 2- اسم های مرکب اسم-اسم دارای هسته ی استعاری، 3- اسم های مرکب اسم-اسم دارای هسته و وابسته ی استعاری و 4- اسم های مرکب اسم-اسمی که رابطه ی معنایی میان هسته و وابسته در آنها استعاری است. این تحقیق ابتدا بسامد اسم های مرکب اسم-اسم فارسی و همچنین بسامد اسم های مرکب اسم-اسم استعاری فارسی را بررسی می کند تا مشخص شود استعاره ی مفهومی به چه میزان در ساخت اسم های مرکب اسم-اسم فارسی نقش داشته است و سپس واژه های مرکب استعاری را طبق الگوی معرفی شده دسته بندی می کند و به تحلیل استعاره های به کار رفته در واژه ها می پردازد. با انجام این تحقیق به این نتیجه می رسیم که نقش استعاره ی مفهومی تنها در ساخت اسم های مرکب برون هسته نیست و اسم های مرکب درون هسته نیز می توانند استعاری باشند. همچنین به این نتیجه می رسیم که اسم های مرکب اسم-اسمی هم در زبان فارسی وجود دارند که کل واژه استعاری است. بنابراین می توان الگوی پنجمی هم برای چارچوب ذکرشده در نظر گرفت. کلیدواژه ها: اسم مرکب، استعاره، زبان شناسی شناختی
شقایق خانبازی علیرضا خرمایی
رساله ی حاضر به بررسی چند معنایی در افعال سبک زبان فارسی براساس طرحواره ی نیرو – محرکه با رویکرد معنایی شناختی پرداخته است. یکی از حوزههای جدید زبانشناسی، زبانشناسی شناختی میباشد. زبانشناسی شناختی، خود به دو بخش معناشناسی شناختی و دستور شناختی تقسیم میشود. در حوزهی معناشناسی شناختی به مطالبی از جمله طرحوارههای تصویری، استعاره، مجاز، معنای دایرهالمعارفی، مقولهبندی، مقولات شعاعی و دیگر مفاهیم پرداخته میشود. یکی از مباحث مطرح در معناشناسی شناختی همان چند معنایی است. لوبنر (2002) بیان میکند که در چند معنایی، یک کلمه وجود دارد با چندین معنا که یکی از این معانی، معنای اصلی میباشد و معناهای دیگر فرعی میباشند، مانند کلمه «سبز» که هم معنای «رنگ سبز» را میرساند که معنای اصلی کلمه است و هم به معنای نرسیده و کال است که معنای فرعی است. در این پژوهش، طرحوارههای تصویری دو فعل سنگین «زدن» و «کشیدن» براساس طرحوارهی نیرو – محرکه بروگمن (2001) شناسایی میگردد، سپس نوع حرکت و انتقال نیرو در افعال سبک متناظری که از این افعال سنگین ساخته شدهاند، مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند و براساس این نظریه، پرسشهای زیر مطرح میگردد که در این تحقیق، در پی یافتن پاسخ آنها خواهیم بود: 1- براساس چارچوب بروگمن (2001) افعال سنگین «زدن» و «کشیدن» دارای چه طرحوارههای تصویری هستند؟ 2- این طرحوارههای تصویری افعال سنگین «زدن» و «کشیدن» چگونه به همتای سبک آنها در افعال مرکب انتقال یافته است؟ در تحقیق حاضر، منبع جمعآوری دادههای تحقیق، فرهنگ معاصر فارسی (1381) است که افعال سبک مورد مطالعه از این فرهنگ جمعآوری شدهاند و با توجه به پرسشهای مطرح شده در تحقیق، مشخص گردید که محتوای معنایی افعال اصلی متناظر با افعال سبک موجود در این افعال ترکیبی حفظ میشود و معنای این افعال از حوزهی فیزیکی به حوزهی فیزیکی دیگر و حتی به یک حوزهی انتزاعی نیز قابلیت انتقال دارند. در طول تحقیق، مشخص شد که میان معانی «زدن» و «کشیدن» تمایزی وجود دارد که به طور کلی، برای فعل «زدن» دو طرحوارهی تصویری و برای فعل «کشیدن» پنج طرحوارهی تصویری براساس طرحوارهی نیرو – محرکه میتوان در نظر گرفت
زهرا محجوب حسین نجاری
چکیده فرهنگ نامهای جغرافیایی در بندهش ایرانی: بررسی ریشهشناختی و اسطورهشناختی به کوشش: زهرا محجوب جغرافیا، یکی از پدیدههای بزرگ اسطورهساز است که اغلب، جایگاه آن در باورهای اساطیری، با واقعیت قابل انطباق می باشد؛ دربارهی جغرافیای اساطیری در ادبیات پهلوی و خصوصا بندهش اشاراتی شده که به ندرت مورد توجه و بررسی دقیق قرار گرفته است. با توجه به حد و حدود احتمالی جغرافیای اساطیری در بندهش ایرانی، گاه میتوان، آن را در عالم واقع جایابی کرد. بندهش ایرانی، به عنوان یکی از بزرگترین آثار به زبان فارسی میانه، در بردارنده ی شمار فراوانی از نامهای جغرافیای اسطورهای است و از آنجایی که گردآوری همهی اسامی مناطق جغرافیای اسطورهای در یک رساله امکان پذیر نمی باشد، لذا در این پژوهش، از اسامی دریاها، دریاچهها، رودها و دژهای اسطورهای بندهش ایرانی استفاده و به شناخت آنها در اساطیر و تعیین جایگاه آنها در جغرافیای طبیعی پرداخته شده است. با در نظر گرفتن ویژگی های فعلی مکان های جغرافیایی، گاه می توان مکان های جغرافیای اسطورهای را بر جغرافیای طبیعی منطبق ساخت. در پژوهش حاضر علاوه بر اینکه سعی شده است، مکان های جغرافیای اساطیری بندهش ایرانی با جغرافیای طبیعی مورد انطباق قرار گرفته و جایابی شوند، اسامی این مکان ها نیز، با توجه به اصول علمی هم از دیدگاه ریشهشناختی و هم اسطورهشناختی مورد بررسی قرار گرفته است. شایان ذکر است که، مکان های جغرافیای اساطیری در بندهش ایرانی در "هفت کشور" و اغلب در "خونیرس" و در کنار "دریای فراخکرد" و "کوه البرز" واقع شده است که گاه با توجه به نکات اسطورهای موجود و ویژگی های کنونی مکان های جغرافیایی، قابل انطباق با جغرافیای عالم واقع می باشند. کلید واژه ها: جغرافیای اساطیری، بندهش، دریای فراخکرد، دریاچه چیچست، رود دائیتی، ور جمکرد. ?
مرضیه کاظمی ابنوی مهرزاد منصوری
قرآن کتاب آسمانی همه ی مسلمانان است و پژوهش بر روی این کتاب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این پژوهش نگارنده برآن است تا یکی از موضوعات بحث برانگیز قرآن یعنی تفاوت آیات مکی و مدنی را براساس طبقه بندی سرل از کنش هاش گفتار مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. برای این مقایسه دو پیکره ی زبانی یکی شامل 330 کنش به کار رفته در آیات مکی و دیگری شامل 330 کنش به کار رفته در آیات مدنی انتخاب شده است. در آیات مکی بیشترین بسامد مربوط به کنش اظهاری و کمترین بسامد مربوط به کنش تعهدی است. کنش اعلامی نیز دز این آیات به کار نرفته است. در آیات مدنی نیز بیشترین بسامد مربوط به کنش اظهاری و کمترین بسامد مربوط به کنش اعلامی می باشد. آزمون مربع خی برای تشخیص معنادار بودن تفاوت بسامد وقوع کنش های گفتار نشان می دهد که تفاوت بسامد وقوع کنش اظهاری، ترغیبی و اعلامی در آیات مکی و مدنی معنادار است.. در مورد کنش های تعهدی و عاطفی آزمون مربع خی تفاوت بسامد وقوع آنها را معنادار نشان نمی دهد و می توان گفت که از این کنش ها تقریبا به طور یکسان استفاده شده است. در آخر نیز پیشنهاد می شود که در پژوهش های بعدی کاربرد یک کنش خاص در قرآن، کاربرد افعال ماضی، مضارع یا آینده و تفاوت کاربرد این گونه اطفال در آیات مکی و مدنی مورد بررسی قرار گیرد.
شفق رحمانی مهرزاد منصوری
اصطلاحات خویشاوندی اصطلاحاتی هستند که مردم در خطاب یا در غیاب خویشاوندی در ضمن صحبت و در اشاره به آنها به کار می برند. واژه ها و اصطلاحات خویشاوندی علاوه بر اینکه شاخص مناسبی در مطالعات جامعه شناختی به حساب می آیند، به لحاظ ساختار واژگانی و معنایی نیز مورد توجه زبان شناسان می باشند. در این پژوهش اصطلاحات و واژگان خویشاوندی بیش از پنجاه گویش از سراسر ایران مورد بررسی قرار گرفته است. ابتدا ساختار و الگوهای اصطلاحات خویشاوندی هر کدام از گویش ها مورد مطالعه قرار گرفته است. اکثر گویش های مورد مطالعه از الگوی یکسانی پیروی می کنند؛ منتها در تعداد اندکی از آنها، کمی تفاوت وجود دارد. در این پژوهش ساخت واژه های خویشاوندی از لحاظ ساده یا ترکیبی بودن مورد بررسی قرار گرفته است. در تمامی گویش ها، خویشاوندان درجه اول (پدر، مادر، خواهر و برادر) واژگان ساده ای را به خود اختصاص داده اند و سایر خویشاوندان هر کدام برحسب نقش یا اهمیت، دارای واژگانی ساده یا ترکیبی هستند. موارد اشاره و خطاب از دیگر مباحث مورد مطالعه ی این پژوهش هستند. در اکثر گویش ها در موارد اشاره و خطاب به خویشاوندان مختلف، تفاوت وجود دارد. واژگان خطابی در خویشاوندان نسبی به منظور صمیمیت بیشتر، و در خویشاوندان سببی برای احترام به کار می روند. بر همین اساس، واژه های خطابی عموماً ساده و از نوع خویشاوندان نزدیک می باشند. داده های این پژوهش نیز نشان می دهند که اصطلاحات خویشاوندی در گویش های ایرانی اگرچه به لحاظ ساختار اصلی از الگوی کم و بیش مشابهی پیروی می کنند، ولی به لحاظ نوع واژه از تنوع قابل توجهی برخوردار هستند.
نجمه رحیمی مهرزاد منصوری
چکیده مقایسه ساختاری و معنایی اصطلاحات فارسی و انگلیسی به کوشش نجمه رحیمی بسیاری از مطالعاتی که توسط زبان شناسان صورت می گیرد، در زمینه موضوعاتی از زبان است که بر گرفته از فرهنگ ماست. اصطلاحات و ضرب المثل های هر جامعه نیز برگرفته از فرهنگ آن قوم است. این پژوهش در پی یافتن تفاوت ها و شباهت های موجود میان ضرب المثل های فارسی و معادل انگلیسی آن هاست تا از طریق یک روش توصیفی تحلیلی مشخّص شود از نظر تعداد واژه ها، وضعیت ظرفیت فعلی، وضعیت کاربرد اسم های ذات و معنی، وضعیت جهت فعلی از لحاظ معلوم و مجهول و حوزه های معنایی موجود، اصطلاحات چگونه عمل می کنند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده های این پژوهش نشان می دهد که اصطلاحات و ضرب المثل های فارسی از تعداد واژه های بیشتری نسبت به اصطلاحات و ضرب المثل های انگلیسی برخوردار هستند. در اصطلاحات و ضرب المثل های فارسی، "افعال تک ظرفیتی" و "سه ظرفیتی" میزان کاربرد بیشتری دارند، در حالی که اصطلاحات و ضرب المثل های انگلیسی از تعداد "افعال دو ظرفیتی" بیشتری نسبت به اصطلاحات و ضرب المثل های فارسی برخوردار هستند. میزان استفاده از اسامی ذات و معنی در اصطلاحات و ضرب المثل های فارسی نسبت به انگلیسی بیشتر است. در ساختار اصطلاحات انگلیسی ساخت مجهول بیشتری نسبت به اصطلاحات فارسی به کار رفته است. برخی از حوزه های معنایی به دست آمده در اصطلاحات و ضرب المثل های دو زبان مشترک است. امّا تعداد اسامی "خویشاوندان"، "موادّ غذایی"، "اعضای بدن"، "مکان و" اسامی انسان ها" در اصطلاحات و ضرب المثل های فارسی پرکاربرد تر است. دو حوزه معنایی "اعداد" و "مذهب" موجود در اصطلاحات و ضرب المثل های فارسی، معادلی در اصطلاحات انگلیسی ندارند. کلمات کلیدی: ضرب المثل، ساختار، ظرفیت فعلی، جهت معلوم، جهت مجهول، اسم ذات، اسم معنی، حوزه های معنایی
زینب جعفری مهرزاد منصوری
چکیده بررسی برجسته سازی کلامی در اشعار «مهدی اخوان ثالث» با تکیه بر دو مجموعه شعر «آخر شاهنامه» و «از این اوستا» به کوشش زینب جعفری برجسته سازی را نشانگر کاربرد نامتعارف یک رسانه و خودنمایی آن در مقابل پس زمینه ای از پاسخ های خودکار دانسته اندکه «پلی میان عینیت نسبی توصیف زبان شناختی و ذهنیت نسبی داوری ادبی» برقرار می سازد، این قابلیت هنری که به صورت قاعده افزایی و قاعده کاهی نمود می یابد، مورد توجه بسیاری از خالقان آثار قرار می گیرد که می خواهند خودکاری زبان را با شگردهای برجسته سازی دگرگون سازند. پایان نامه ی حاضر نتیجه ی پژوهشی است که با تکیه بر نظریه ی برجسته سازی به منظور یافتن برجستگی زبان شعری اخوان ثالث در دو مجموعه شعر وی با نام های «از این اوستا» و «آخر شاهنامه» صورت گرفته است تا بتوان به رویکردهای زبان شناختی، سبک شناختی و شگردهای برجسته سازی آن از دید قاعده افزایی و قاعده کاهی دست یافت. در این نوشتار که به شیوه ی تحلیلی- توصیفی در شش فصل تنظیم گردیده است، پژوهشگر توانسته برای شش نوع هنجارگریزی و انواع آن نمونه هایی از دو مجموعه شعر «از این اوستا» و «آخر شاهنامه» بیابد و نشان دهد که اخوان ثالث به انواع برجسته سازی کلامی در سرودن اشعار خود توجه داشته است و با دیدی تطبیقی مشخص گردید انواع قاعده افزایی و قاعده کاهی در مجموعه شعر «از این اوستا» بیشتر مشهود است. با توجه به این تحقیق می توان شواهد و مصادیقی را برای انواع برجسته سازی در اشعار اخوان ثالث گردآوری نمود که این امر نشانگر توجه شاعر به برجسته سازی کلام است و می توان گفت اعتلا سازی بیانی در این دو مجموعه در گرو قاعده افزایی و قاعده کاهی بوده و موسیقایی بودن کلام وی بیشتر مرهون برجسته سازی سبکی وی است. این مطالعه گامی است در راستای دریافت سبک شناسی و زبان شناسی دیگر آثار شاعران و نویسندگان پارسی زبان. کلید واژگان: برجسته سازی کلامی، هنجارگریزی، قاعده افزایی، اخوان ثالث، مجموعه شعر از این اوستا، مجموعه شعر آخر شاهنامه
فاطمه احمدی جلال رحیمیان
هنجارگریزی یکی از موثرترین شیوه های برجسته سازی و آشنایی زدایی در شعر است که همواره، شاعران برای رسیدن به زبان شعر از آن بهره می برند. یکی از انواع هنجارگریزی، گریز از قواعد نحوی حاکم بر زبان است که در واقع وجه تمایز زبان ادبی از زبان عادی است. در این پژوهش، با روشی توصیفی- تحلیلی بر اساس رویکرد صورت گرایی و بر مبنای چهارچوب نظری لیچ (1969) گونه های هنجارگریزی نحوی در منطق الطیر عطار مورد بررسی قرار گرفته است.
طاهره سعیدی مهرزاد منصوری
تحقیق حاضر تلاشی است برای یافتن تفاوتهای نوشتاری مقالات نوشته در روزنامه ایران دیلی که توسط نویسندگان غیر آمریکایی نوشته شده و مقالات نوشته شده در روزنامه آمریکایی واشنگتن پست که توسط نویسندگان آمریکایی نوشته شده است. در ان تحقیق از دو روزنامه ایران دیلی و واشنگتن پست استفاده شده است .هر دو روزنامه از نظر میزان استفاده از هجینگ مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته اند و تفاوتهای هجینگ در مقالات سردبیری ،اقتصادی و سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است.برای هر عنوان تعداد هجینگ در 50 مقاله بررسی شد. بررسی های کمی نشان میدهد که میزان استفاده از هجینگ در مقالات آمریکایی بیشتر از روزنامه های نوشته شده توسط ایرانیان است.تفاوت بخش سر دبیری با 67/1%،بخش سیاسی با 68/.%و بخش اقتصادی با 81/0%بیانگر این موضوع است که استفاده از هجینگ در تمام ژانرهای انگلیسی بیشتر از روزنامه ایرانی بوده است.فراوانی استفاده از هجینگ در میان آمریکاییان 71/2%بیشتر از میزان استفاده توسط نویسندگان ایرانی است و میتوان گفت که میزان آن در میان آمریکاییان تقریبا دو برابر نویسندگان ایرانی است. در این میان مقالات سر دبیری روزنامه واشنگتن پست با 75/2%بیشترین فراوانی را در میان تمام مقالات ایران دیلی و واشنگتن پست را داشت و مقالات سر دبیری روزنامه ایران دیلی با 08/1% کمترین میزان استفاده از هجینگ را دارا بوده است. مقایسه تک به تک ژانرهای ایران دیلی و واشنگتن پست نشان داده است که روزنامه های آمریکایی استفاده بیشتری از هجینگ داشته اند. این تفاوتها ما را بر آن می دارد که به آموزش زبان انگیسی به عنوان زبان دوم توجه بیشتری نشان دهیم تا این تفاوتها به حد اقل برسد.
رضا افشاری محمود سمایی
بر همگان اشکار است که آموزش زبان همواره دربردارنده در نظر گرفتن ملاحظات و عوامل فرهنگی بوده است. در نتیجه در طول دهه های اخیر تلاشهای زیادی برای تعریف و عملیاتی سازی مفهوم فرهنگ صورت گرفته است. از طرف دیگر مطالعات انتقادی بسیار اندکی روی ارائه های جانبدارانه بالقوه در این زمینه انجام گرفته است.لذا مطالعه حاضر تلاشی برای برسی یک نمونه از این مطالعات از دیدگاه تحلیل گفتمان انتقادی است. به این منظور مقاله ای تحت عنوان "فرهنگ آموزی و ذهن" برای تحلیل انتخاب گردید. تحلیل روی چگونگی القای ایده برتری فاکتورهای زبان دوم بر فاکتورهای زبان اول برای فرهنگ آموزی موفق متمرکز بود. نتایج نشان داد که این ایده به صورت گفتمانی و تحت تاثیر ایدئولوژی ملی گرایی آمریکایی نمود می یابد.