نام پژوهشگر: قربانعلی ابراهیمی
حسن ناصحی حمزه کلایی قربانعلی ابراهیمی
چکیده: زبان جنسیتی حاکم بر گفتمان جنسیتی غالب بر فضای اجتماعی ایران، به عنوان یکی از تأثیرگذارترین پدیده های موجود در کنش های زبانی و غیر زبانی افراد، در میان مجلات عامه پسند، به عنوان بخشی از نگاه رایج بر مفهوم جنسیت، نمود یافته است.از آن جایی که ایدئولوژی حاکم، درصدد تزریق و بهره وری از نگاه جنسیتی خودساخته ای است که، تأمین کننده ی منافع اش باشد، و این امر خود را به شکلی قدرت مند، در بودن اجتماعی افراد دیکته نموده است، لذا، ما برآن شدیم تا تأثیر و استیلای این خواست را، در ناخودآگاه ذهنی و گفتمان جنسیتی جامعه ی ایران، مورد تحلیل گفتمان قرار دهیم.در این راستا، برخی از داستان های موجود در مجلات عامه پسند فارسی منتشر شده در سال1386، با پشتوانه ی نظری برگرفته شده از دیدگاه میشل فوکو و روش شناسی نورمن فرکلاف، مورد تحلیل گفتمان قرار گرفته اند.در این پژوهش، یافته های هریک از متون، با مقوله های اساسی گفتمان مردانه، نظیر مردسالاری، نام گذاری، تملک، وحشت و ثروت، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند.نتیجه ی به دست آمده، حاکی از این است که، ذهنیت افراد جامعه، بخصوص زنان، تحت تأثیر ناخودآگاهی است که، حامل خواست گفتمان جنسیتی حاکم می باشد.لذا، آنها کنش هایی را در پیش می گیرند که، نه خواست و باور خودشان، که باید موکد گفتمانی است که، از آنها به عنوان ابزاری در جهت دست یابی به اهداف اش، بهره می برد. واژه های کلیدی: جنسیت، سلطه، تحلیل گفتمان انتقادی، ایدئولوژی، ناخودآگاه ذهنی، قدرت، بازتولید زبان جنسیتی
محمد چمانی جوجاده قربانعلی ابراهیمی
چکیده پژوهش پژوهش حاضر در صدد بررسی رضایت شغلی کارکنان صدا و سیمای مرکز مازندران است و به دنبال پاسخ به سئوالات زیر است: - رضایت شغلی کارکنان صدا و سیمای مرکز مازندران به چه میزان است؟ - عوامل اجتماعی موثر بر رضایت شغلی کارکنان این مرکز کدامند؟ ابزار سنجش اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه و روش مورد استفاده پیمایشی می باشد که دارای رویکرد توصیفی و نگرش سنجی است. پرسشنامه در بین 226 نفر از کارکنان صدا و سیمای مرکز مازندران اجرا شده است. نتایج مطالعه نشان داد میزان رضایت شغلی کارکنان صدا و سیما در حد متوسط و بالاتر است. به علاوه نتایج پژوهش نشان داد بین ویژگیهای فردی، پایگاه اقتصادی- اجتماعی، ارزیابی شغلی مثبت، مشارکت کارکنان در تصمیم گیری در سازمان، اعتماد اجتماعی کارکنان به یکدیگر، مدیران ارشد و مسئولین استانی و کشوری، ویژگیهای سازمانی، برخورداریهای سازمانی، همبستگی اجتماعی بین کارکنان، ماهیت کار و محیط کاری با رضایت شغلی رابطه وجود دارد. متغیرهای ارزیابی شغلی، برخورداریهای سازمانی و ویژگیهای سازمانی بیشترین رابطه را با رضایت شغلی داشتند. میزان ضریب تعیین چندگانه (r2) در این رگرسیون 82 درصد به دست آمده است که نشان می دهد 82 درصد تغییرات رضایت شغلی کارکنان توسط این مدل تبیین شده است. تحلیل مسیر علی برخی مسیرهای غیر مستقیم تبیین رضایت شغلی را نشان داد. نتایج این پژوهش نظریات رضایت شغلی مطرح شده در چارچوب نظری را تایید می کند و در راستای تحقیقات پیشین است. واژگان کلیدی: رضایت شغلی، صدا و سیما، همبستگی اجتماعی، اعتماد اجتماعی، مشارکت در تصمیم گیری، ماهیت کار
کریم محمودی قربانعلی ابراهیمی
همکاری جهت بقای سازمانها و گروهها از اهمیت قاطعی برخوردار است. اغلب مشاهده شده همکاری اخلاق، روابط اجتماعی و انسانی در کار، و در کارهای پیچیده سطح بهرهوری و کیفیت را بالا میبرد. در همکاری تلاش دو یا چند نفر جهت رسیدن به هدف، یا اهداف به شیوه ای است که موفقیت هر شخصی موفقیت دیگری را تسهیل می کند. از آنجا که انجام اغلب کارهای فنی و مهندسی از دست یک نفر خارج است و نیازمند همکاری مداوم چندین مهندس است، همکاری در این گروهها اهمیت مضاعفی پیدا می کند. بر این اساس پژوهش حاضر می کوشد تا به بررسی میزان همکاری و عوامل موثر بر آن در بین مهندسان عضو کانون مهندسان شهر آمل که به صورت گروهی کار می کنند، بپردازد. مطالعه حاضر با بهره گیری از نظریه دورکیم و پاتنام و به صورت پیمایشی انجام گرفته است. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مهندسانی است که به صورت رسمی در سال 1387 عضو کانون مهندسین شهر آمل بودند و به صورت گروهی کار می کردند. از آنجاکه حجم مهندسانی که شرایط فوق را داشتند کم بود عمل تمام شماری روی جامعه آماری صورت گرفت و در نهایت 236 پرسشنامه جمع آوری گردید. اطلاعات جمع آوری شده به کمک نرم افزار spss و با استفاده از روشهای آماری توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های تحقیق حاکی از آن است که بیشتر مهندسان سطح همکاری خود را با دیگر مهندسان در سطح پایین می دانند. همچنین نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چند متغیره حاکی از آن است که از میان متغیرهای مستقل تحقیق، «شبکه روابط» (بتا= 46/0)، «اعتماد» (بتا= 30/0) و «عضویت در گروههای حرفه ای» با ضریب استاندارد رگرسیونی (بتا= 19/0-) دارای تأثیر معناداری بر روی میزان همکاری هستند. کلمات کلیدی: همکاری، مهندسان، شبکه روابط، اعتماد، عضویت در گروههای حرفه ای، ارزشهای مشترک، عدالت در گروه.
علی بابازاده بایی قربانعلی ابراهیمی
موضوع اصلی پژوهش حاضر بررسی تاثیر اعتماد اجتماعی بر مشارکت سیاسی مثبت و منفی می باشد. علاوه بر اعتماد، پنج متغیر زمینه ای نیز مورد توجه محقق قرار گرفته است. این متغیر ها شامل جنس، سن، تحصیلات، تـأهل و درآمد می باشد. چهارچوب نظری تحقیق بر پایه دیدگاه پوتنام درباره مشارکت سیاسی و نظریات لیپست، میلبراث و گوئل ، اندروس و برادول درباره متغیرهای زمینه ای قرار دارد. روش پژوهش در این تحقیق از نوع پیمایشی بوده و برای جمع آوری داده های مورد نیاز از ابزار پرسشنامه به روش توأم با مصاحبه حضوری استفاده شده است. برای سنجش پایایی ابزار پژوهش از آلفای کرونباخ استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق شامل افراد 20 ساله و بالاتر است که در زمان تحقیق (اسفند 1388) در شهر بابل سکونت دارند. جهت تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شده است. حجم نمونه402 نفر و شیوه نمونه گیری نیز خوشه ای چند مرحله ای می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که تفاوت میانگین اعتماد اجتماعی زنان(64/166) و مردان(95/156) معنادار می باشد. اما تفاوت میانگین دو گروه در مشارکت سیاسی مثبت معنادار نمی باشد. در ارتباط با مشارکت سیاسی منفی باید گفت که تفاوت میانگین دو گروه معنادار است و میانگین مشارکت سیاسی منفی مردان(83/13) بیشتر از میانگین مشارکت سیاسی منفی زنان(13/13) می باشد. همچنین؛ تفاوت میانگین اعتماد اجتماعی افراد متـأهل و مجرد معنادار نمی باشد. اگرچه تفاوت میانگین مشارکت سیاسی مثبت افراد متـأهل(59/31) و مجرد(72/29) معنادار می باشد اما تفاوت دو گروه در مورد مشارکت سیاسی منفی معنادار نیست. رگرسیون خطی ساده نشان می دهد که تاثیر اعتماد اجتماعی بر مشارکت سیاسی مثبت معنادار است. همچنین؛ تاثیر اعتماد اجتماعی بر مشارکت سیاسی منفی نیز معنادار می باشد. البته نوع تاثیرگذاری منفی است. در رگرسیون خطی چند متغیره متغیرها مستقل با متغیر مشارکت مثبت، مدل نهایی ارائه شده شامل پنج متغیر اعتماد به نظام سیاسی، اعتماد نهادی، اعتماد بین شخصی، تحصیلات و سن می باشد. مقایسه بتاها نشان می دهد که بیشترین و کم ترین میزان تاثیرگذاری بر متغیر وابسته مشارکت سیاسی مثبت از سوی اعتماد به نظام سیاسی و اعتماد بین شخصی اعمال می شود. ضریب استاندارد شده متغیرهای مذکور به ترتیب 492/0 و 081/0 می باشد. بطور کلی مدل نهایی ارائه شده 8/54 درصد تغییرات متغیر وابسته مشارکت سیاسی مثبت را توضیح می دهد که بیشترین(8/48%) و کم ترین(7/0%) سهم آن به متغیرهای اعتماد به نظام سیاسی و تحصیلات اختصاص دارد. رگرسیون خطی چند متغیره متغیرهای مستقل با متغیر مشارکت سیاسی منفی نشان می دهد که از میان 8 متغیر، تنها دو متغیر درآمد و اعتماد به کنشگران سیاسی در مدل نهایی باقی ماندند و بقیه متغیرها از معادله حذف شدند. مدل مذکور تنها 4 درصد تغییرات متغیر وابسته را توضیح می دهد. جهت سنجش میزان تاثیرات غیر مستقیم و همچنین مستقیم و ارزیابی مجدد میزان تاثیرگذاری متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته مشارکت سیاسی مثبت، از تحلیل مسیر استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بیشترین میزان تاثیرگذاری به متغیر اعتماد به نظام سیاسی اختصاص دارد که میزان ضریب آن 468/0 می باشد. کم ترین میزان اثرگذاری نیز به متغیر اعتماد تعمیم یافته مربوط می شود که میزان ضریب آن 036/0 است.
رقیه مسلمی پطرودی قربانعلی ابراهیمی
چکیده: موضوع اصلی پژوهش حاضر تأثیر سرمایه فرهنگی بر اوقات فراغت می باشد. علاوه بر سرمایه فرهنگی، 8 متغیر زمینه ای نیز مورد توجه محقق قرار گرفته است. این متغیر ها شامل جنس، سن، تاهل، درآمد، تحصیلات پاسخگو، تحصیلات پدر، تحصیلات مادر، محل زندگی می باشد. در این پژوهش با بهره گیری از نظریه بوردیو به بررسی تجربی فرضیه تأثیر سرمایه فرهنگی بر اوقات فراغت پرداخته شده است. روش پژوهش در این تحقیق از نوع پیمایشی بوده و برای جمع آوری داده های مورد نیاز از ابزار پرسشنامه به روش توأم با مصاحبه حضوری استفاده شده است. برای پایایی ابزار پژوهش از آلفای کرونباخ استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق شامل افراد 64-15 ساله است که در زمان تحقیق (خرداد1389) در شهرستان جویبار سکونت داشته اند. جهت تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شده است. حجم نمونه 510 نفر و شیوه نمونه گیری نیز خوشه ای چند مرحله ای بوده است. نسبت پاسخگویان دختر 48/49 درصد و پسر2/50 درصد می باشد. از نظر محل زندگی 8/58 درصد در روستا و 2/41 درصد در شهر زندگی می کنند. از نظر وضعیت تأهل 7/32 درصد را افراد مجرد و 3/67 درصد را افراد متأهل تشکیل می دهند. ضریب همبستگی نشان می دهد که سرمایه فرهنگی با اوقات فراغت رابطه مستقیم و معناداری دارد. به این صورت که با افزایش میزان سرمایه فرهنگی، میزان اوقات فراغت نیز در افراد افزایش می یابد. مقایسه ضریب همبستگی نشان می دهد که قوی ترین و ضعیف ترین رابطه بین فراغت مدرن و فراغت سنتی با سرمایه فرهنگی بر قرار است که میزان آن به ترتیب 7/0 و 19/0 می باشد. لذا در ارتباط با این فرضیه تحقیق که سرمایه فرهنگی با اوقات فراغت رابطه معناداری دارد، می توان گفت که فرضیه پژوهش تأیید می شود. رگرسیون خطی چند متغیره متغیرهای مستقل با متغیر اوقات فراغت کل نشان می دهد که از میان 7 متغیر وارد شده در مدل اولیه، پنج متغیر درآمد، تحصیلات پدر، تحصیلات مادر، سرمایه فرهنگی عینیت یافته و سرمایه فرهنگی نهادینه شده در مدل نهایی باقی ماندند. مقایسه بتاها نشان می دهد که بیشترین و کم ترین میزان تأثیرگذاری بر متغیر وابسته اوقات فراغت کل از سوی سرمایه عینیت یافته و درآمد اعمال می شود. ضریب استاندارد شده متغیرهای مذکور به ترتیب 455/0 و 092/0- می باشد. جدول تحلیل مسیر اثرات مستقیم و غیر مستقیم متغیرهای مستقل بر اوقات فراغت نشان می دهد که بیشترین میزان تأثیرگذاری به متغیر سرمایه فرهنگی نهادینه شده اختصاص دارد که میزان ضریب آن 593/0 می باشد. وکم ترین میزان اثرگذاری به متغیر درآمد مربوط می شود که میزان ضریب آن 014/0 - می باشد. کلید واژه: جامه شناسی اوقات فراغت، سرمایه فرهنگی، اوقات فراغت.
آرش ضیاء پور قربانعلی ابراهیمی
جذابیت جسمانی از جمله موضوعاتی است که در دوران مدرن استاندارد های جدیدی پیدا کرده و از عوامل شکل دهنده روابط افراد محسوب می شود، به طوری که مدیریت بدن در دوران مدرن اهمیت بیشتری پیدا کرده است و رفتار های گوناگون بهداشتی نظیر بدن سازی، رژیم های غذایی، تجهیزات ورزشی و آرایشی مختلف برای مراقبت از بدن پدیدار شده است. بر مبنای دیدگاه سرمایه فرهنگی که به عنوان یکی از مفاهیم کلیدی جامعه شناسی، از اهمیت خاصی برخوردار است. یکایک انسان ها دارای «پیشینه فرهنگی» هستند که از طریق فرایند اجتماعی شدن، انباشت شده است و شامل عوامل و زمینه های فرهنگی است که به ما مزیتی عطا می کند. بدینسان سرمایه فرهنگی به تمرکز و انباشت انواع مختلف کالاهای ملموس فرهنگی و نیز قدرت و توانایی در اختیار گرفتن این کالاها و همچنین استعداد و ظرفیت فرد در شناخت و کابرد این وسایل گفته می شود. از نظر بوردیو، سرمایه فرهنگی به سه مقوله سرمایه فرهنگی درونی شده، سرمایه فرهنگی عینی و سرمایه فرهنگی نهادینه شده، قابل تفکیک است. بر این اساس هدف پژوهش حاضر، مطالعه ابعاد نظری سرمایه فرهنگی و مدیریت بدن به عنوان متغیر های اصلی مستقل و وابسته تحقیق و نیز مطالعه سرمایه فرهنگی و مدیریت بدن جوانان (دختر و پسر) و نیز چگونگی پیوند آن دو می باشد. برای بررسی رابطه مذکور از یک نمونه 402 نفری از ساکنان 15-29 سال شهر گیلانغرب، استفاده شده است. که با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. اطلاعات جمع آوری شده به کمک نرم افزار spss و با استفاده آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. چهارچوب نظری تحقیق بر اساس عقاید « بوردیو» و «گیدنز» شکل گرفته است. نتایج پژوهش با استفاده از آماره های توصیفی و استنباطی نشان می دهد که میانگین سرمایه فرهنگی (01/3 از 5) کمتر از میانگین مدیریت بدن (10/3 از 5) است. مقایسه ضرایب همبستگی نیز نشان می دهد که قوی ترین متغیر«سرمایه فرهنگی عینیت یافته» (324/0 r=) و ضعیف ترین «سرمایه فرهنگی نهادینه شده» (188/0 r=) با مدیریت بدن رابطه برقرار است. در مجموع نتایج تحقیق حاکی از آن است که بیشترین همبستگی سرمایه فرهنگی با رژیم لاغری (374/0) و جراحی زیبایی (372/0)، همچنین، نتیجه رگرسیون خطی چند متغیره متغیر های مستقل با مدیریت بدن پسران و دختران نشان می دهد که از میان متغیر های مستقل، چهار متغیر سرمایه فرهنگی عینیت یافته، سرمایه فرهنگی تجسم یافته، سن و پایگاه اقتصادی - اجتماعی در مدل نهایی باقی مانده اند مقایسه بتاها نشان می دهد که سرمایه فرهنگی عینیت یافته (224/0= beta) و سن (104/0=beta) به ترتیب، قوی-ترین و ضعیف ترین میزان تأثیر را بر متغیر وابسته مدیریت بدن پسران و دختران دارند. بطور کلی مدل ارائه شده در این پژوهش 16.5 درصد تغییرات متغیر وابسته مدیریت بدن را توضیح می دهد. کلید واژه ها: سرمایه فرهنگی، مدیریت بدن، مدیریت ظاهر، جامعه شناسی بدن، مطالعات فرهنگی، جوانان گیلانغرب
محمدرضا نیک نژاد قربانعلی ابراهیمی
ورزش نه تنها باعث سلامت جسم، نشاط و شادابی روح همگان می شود بلکه سلامت فکر و ذهن را نیز تحت الشعاع خود قرار می دهد. با این وجود کمبود امکانات ورزشی و هزینه بالای آن همواره یکی از موانع بزرگ در راه ترویج و بهینه سازی فرهنگ ورزش در کشور ما، خصوصاً در میان دختران و زنان بوده است. بیشتر مطالعات و پژوهشهای انجام شده بر این موضوع تاکید دارند که انجام فعالیت های ورزشی در بین مردان بیشتر از زنان می باشد. علاوه بر جنسیت، عوامل دیگری نظیر انگیزش درونی، آگاهی، بسترهای اجتماعی و ... نیز بر میزان مشارکت در فعالیت های ورزشی تاثیر گذار به نظر می رسد. از این رو؛ هدف پژوهش حاضر تحلیل اجتماعی تفاوتهای جنسیتی در فعالیتهای ورزشی دانشجویان دانشگاه مازندران می باشد که در کنار آن عوامل موثر بر مشارکت در فعالیت های ورزشی نیز مورد بررسی قرار گرفت است. متغیرهای مستقل مطرح شده در تحقیق شامل جنسیت، وضعیت تاهل، مقطع تحصیلی، وضعیت اشتغال، رشته تحصیلی، بسترهای اجتماعی، انگیزشهای درونی، آگاهی، احساس اثربخشی، امکانات و فرصت ها، دیگران مهم، رسانه های جمعی و باورهای فردی می باشد. چهارچوب نظری پژوهش مبتنی بر نظریات گریندورفر، گویلد، ویز و شومتون می باشد. روش پژوهش در این تحقیق از نوع پیمایشی بوده و برای جمع آوری داده های مورد نیاز از ابزار پرسشنامه به روش توأم با مصاحبه حضوری استفاده شده است. برای اطمینان از اعتبار ابزار سنجش، از نظرات داوران متخصص در حوزه موضوع تحقیق، مورد استفاده قرار گرفت. جهت بررسی پایایی تحقیق از آلفای کرونباخ استفاده شد. میزان پایایی ابزار تحقیق در جریان مطالعه مقدماتی مورد ارزیابی قرار گرفت. جامعه آماری تحقیق شامل دانشجویان شاغل به تحصیل در دانشگاه مازندارن می باشد. جهت تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شده است و حجم نمونه 370 نفر می باشد. بررسی پاسخگویان بر حسب وضعیت تاهل نشان می دهد که 5/86 درصد پاسخگویان مجرد و 2/13 درصد آنان متاهل می باشند. همچنین؛ 5/63 درصد پاسخگویان زن و 2/36 درصد آنان مرد می باشند. بررسی وضعیت پاسخگویان بر حسب مقطع تحصیلی نیز حاکی از آن است که 1/84 درصد افراد در مقطع تحصیلی کارشناسی و 9/15 درصد آنان در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل می باشند. یافته ها نشان می دهد که فعالیت ورزشی 8/3 درصد افراد زیاد و خیلی زیاد و فعالیت ورزشی 3/92 درصد افراد کم و خیلی کم می باشد. میانگین مشارکت ورزشی 24/1 از 5 می باشد که در سطح خیلی پائینی قرار دارد. سطوح معناداری مشاهده شده آزمون t نشان می دهد که تفاوت میانگین مشارکت ورزشی افراد متاهل و مجرد معنادار نمی باشد. اما تفاوت میانگین مشارکت مردان و زنان در فعالیت های ورزشی معنادار می باشد. همچنین؛ تفاوت میانگین مشارکت دانشجویان لیسانس و فوق لیسانس در زمینه فعالیت های ورزشی معنادار نیست. تفاوت میانگین مشارکت در فعالیت های ورزشی دانشجویان شاغل و غیر شاغل نیز معنادار نمی باشد. سطح معناداری مشاهده شده آزمون f نشان می دهد که تفاوت میانگین مشارکت در فعالیت های ورزشی دانشجویان رشته های مختلف معنادار می باشد. رگرسیون خطی چند متغیره(به روش گام به گام) بین متغیرهای مستقل و متغیر وابسته مشارکت ورزشی نشان می دهد که از ده متغیر وارد شده در معادله تنها متغیر انگیزش درونی در معادله باقی ماند و متغیرهای دیگر از معادله خارج شدند. مدل منتخب 2/6 درصد از تغییرات متغیر وابسته مشارکت ورزشی را توضیح می دهد. کلیدواژها: تفاوتهای جنسیتی،مشارکت ورزشی، مشارکت ورزشی حرفه ای، مشارکت ورزشی غیر حرفه ای، انگیزش درونی، بسترهای نهادی، آگاهی، رسانه ها
شهاب رییسی عیسی ابادی نادر رازقی
این پژوهش با عنوان «بررسی تأثیر دینداری بر فرهنگ سیاسی (مطالعه ی موردی مردم شهر فارسان» به دنبال ارزیابی میزان تأثیر دینداری و ابعاد آن بر فرهنگ سیاسی است. فرهنگ سیاسی به عنوان جزئی از فضای مفهوم توسعه ی سیاسی دربرگیرنده ی انواع باورها، ارزش ها، احساسات و دانش سیاسی مردم است که نسبت به سیاست، حکومت، شخصیت های سیاسی و عمل کردهای آنان سوگیری شده اند. دینداری نیز میزان علاقه، احترام و پای بندی پیروان یک دین بدان است که بر اساس نظریه گلاک و اشتارک مورد بررسی قرار می گیرد. در این پژوهش با استفاده از نظریه ی فرهنگ سیاسی آلموند و وربا، فرهنگ سیاسی در چهار مفهوم مورد بررسی قرار می گیرد، و بر این اساس، با روش پیمایشی و تکنیک پرسش نامه و روش نمونه گیری خوشه بندی چند مرحله ای، یک نمونه ی 378 نفری انتخاب شد و به منظور افزایش اعتبار تعداد 420 پرسش نامه پخش، که در پایان 405 پرسش نامه مورد بررسی قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان می دهد که دینداری و ابعاد آن با متغیر وابسته رابطه ی معنادار قوی داشته اند. از سوی دیگر فرضیه ی تأثیرگذاری دینداری بر فرهنگ سیاسی مورد تأیید قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان می دهد که در میان ابعاد دینداری، بعد اعتقادی بر فرهنگ سیاسی دینی، بعد عاطفی بر فرهنگ سیاسی مردم ایران، و ابعاد پیآمدی و مناسکی بر همه ی ابعاد فرهنگ سیاسی تأثیر دارند. در میان ابعاد دینداری، بعد مناسکی بیشترین رابطه و تأثیر را بر متغیر وابسته ی پژوهش دارا می باشد. کلیدواژه: فرهنگ سیاسی، آلموند و وربا، دینداری، فرهنگ سیاسی مردم ایران، فرهنگ سیاسی دینی، فارسان
ابوالقاسم خادمیان قربانعلی ابراهیمی
هدف اصلی تحقیق حاضر بررسی عوامل اجتماعی موثر بر گرایش زنان سرپرست خانوار به روسپی گری و اعتیاد می باشد. روش تحقیق، پیمایشی و ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه بوده است که روایی (reliability) آن از طریق آلفای کرونباخ و اعتبار( validity) آن از طریق اعتبار محتوا تایید شده است. جامعه آماری تحقیق، از زنان سرپرست خانوار تحت پوشش اداره بهزیستی شهرستان بابلسر که در زمان انجام تحقیق در بازه سنی 60-18 قرار داشتند، تشکیل شده است. در مجموع 400 نفر از این زنان به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. چهارچوب نظری تحقیق عبارت از نظریات پوتنام در عرصه سرمایه اجتماعی و نیز نظریه اگنیو در عرصه فشار بوده است. متغیرهای مستقل مدل تحلیلی که در پی تبیین متغیر وابسته ( گزایش به اعتیاد و روسپی گری ) بوده اند، شامل سرمایه اجتماعی، عدم دستیابی به اهداف مثبت و حذف محرک های مثبت یا وجود انگیزه های منفی بوده است. در بین متغیرهای مستقل، متغیر سرمایه اجتماعی خود شامل بر سه مولفه اعتماد اجتماعی، شبکه اجتماعی و تعامل اجتماعی بوده است. بر اساس تحلیل رگرسیونی داده های تحقیق، تمامی فرضیه های شش گانه تحقیق تایید شدند. از میان متغیرهای مستقل، سرمایه اجتماعی با ضریب تاثیر رگرسیونی (19/0- =?)، مهم ترین تبیین کننده گرایش به روسپی گری و اعتیاد بوده است و متغیرهای وجود انگیزه های منفی و عدم دستیابی به اهداف مثبت در مرتبه بعدی جای داشته اند. علاوه بر این، در مدلی که با در نظر گرفتن ابعاد سرمایه اجتماعی برای تبیین گرایش به اعتیاد و روسپی گری تهیه شد، متغیر متغیر تعامل اجتماعی (23/0- = ?) قوی ترین و مهم ترین پیش بینی کننده متغیر وابسته بود و پس از آن به ترتیب متغیر های وجود انگیزه های منفی ، شبکه اجتماعی ، اعتماد اجتماعی و عدم دستیابی به اهداف مثبت قرار داشته اند.
یونس علی کوچک نادر رازقی
شناخت فعالیت پژوهشی دانشجویان میتواند، به مسئولان دانشگاه و همچنین نظام آموزش عالی کشور کمک نماید تا ضمن شناخت عامل های اثرگذار در فعالیت پژوهشی دانشجویان ، نسبت به رفع مشکل های احتمالی موجود در نظام پژوهشی تحصیلات تکمیلی و تقویت نقاط قوت آن پردازند. دانشجویان تحصیلات تکمیلی به دلیل اینکه در زمان تحصیل تا حدودزیادی آموزشی مبتنی بر پژوهش را پشت سر میگذارند و از سوی دیگر نیاز به ارائه پایان نامه برای دریافت مدرک تحصیلی خود دارند، به گونه ای ژرفتر پا به عرصه پژوهش میگذارند و نقش گسترده تری در تولید علم و دانش بر عهده دارند.موضوع اصلی پژوهش حاضر بررسی عوامل موثر بر میزان فعالیت های علمی دانشجویان در مقاطع کارشناسی ارشد دکتری می باشد.متغیر های مستقل مورد نظر در این پژوهش شامل رضایت ازاساتید،تعاملات علمی دانشجویان واساتید ،حیطه های نگرانی دانشجو،نقش دانشگاه ومتغیر های زمینه ای می باشد. متغیرها ی زمینه ای شامل جنس، تاهل، طبقه اجتماعی ، مقطع تحصیلی و محل سکونت می باشد. در این پژوهش با بهره گیری از یک چارچوب نظری ترکیبی (نظریه رابرت مک گین ونظریه ساخناری ونظریه رندال کالینز) ودیگر نظریه های مربوط که می توانند به بررسی عوامل موثر بر میزان فعالیت علمی دانشجویان کارشناسی ارشد ودکتری پرداخته شده است.روش پژوهش در این تحقیق از نوع پیمایشی بوده و برای جمع آوری داده های مورد نیاز از ابزار پرسشنامه استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق دانشجویان کارشناسی ارشد ودکترای دانشگاه مازندران می باشد که در زمان تحقیق ( اردیبهشت وخرداد ماه، 1390) مشغول تحصیل در دانشگاه مازندران بوده اند. جهت تعین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شده است. حجم نمونه 278 نفر و شیوه نمونه گیری نیز ساده وتصادفی بوده است. نسبت پاسخگویان بدین صورت تقسیم بندی شده است که 48.1 درصد زنان،50.8 درصد مردان و1.1 درصد هم بی پاسخ بوده اند.تفاوت معناداری بین میانگین های پایگاه اقتصادی – اجتماعی دانشجو برای مولفه میزان فعالیت علمی دانشجو وجود ندارد. چون مقدار معناداری آن بزرگتر از 0.05 شده است، بنابراین فرض صفر را برای مولفه مربوطه را می پذیریم. برای تعیین تفاوت معنی داری بین رشته های تحصیلی ، نتایج آزمون توکی بیانگر آن است که بین میانگین میزان نیاز در رشته های تحصیلی بر حسب میزان فعالیت علمی، میانگین رشته تحصیلی «علوم انسانی» با گروه «حقوق و علوم سیاسی » در زمینه فعالیت علمی تفاوت معناداری وجود دارد یعنی میانگین گروه « علوم انسانی » از گروه « حقوق و علوم سیاسی » در این زمینه بیشتر است.رگرسیون خطی چند متغیره متغیرهای مستقل با متغیر میزان فعالیت علمی نشان می دهد که ازمیان 5 متغیر (رضایت ازاساتید،تعاملات علمی دانشجویان واساتید ،حیطه های نگرانی دانشجو،نقش دانشگاه ومتغیر های زمینه ای شامل جنس، تاهل، طبقه اجتماعی ، مقطع تحصیلی و محل سکونت) وارد شده در مدل اولیه 3متغیر (رضایت ازاساتید،تعاملات علمی دانشجویان واساتید ،متغیر های زمینه ای) در مدل باقی ماندند. مقایسه بتا ها نشان می دهد که بیشترین و کمترین تاثیرگذاری بر متغیر وابسته میزان فعالیت علمی از سوی تعاملات علمی دانشجویان واساتید ومتغیر های زمینه ای اعمال می شود .
سید میثم اسداله زاده موسوی صادق صالحی
آب از دیرباز مهمترین عامل توسعه در جهان بوده است. انسان ها در دوران اولیه زندگی نزدیک رودخانه ها و منابع آب تجمع می کردند و به فعالیت های کشاورزی می پرداختند. همچنین بر اساس گزارش یونسکو? 20 درصد مردم دنیا به آب آشامیدنی کافی دسترسی ندارند و برای مراعات اصول بهداشتی متناسب نیز برای 40 درصد آنها آب کافی وجود ندارد. توسعه ی همه جوامع به آب وابسته است? مع الوصف ایران در کمربند خشک جهان قرار گرفته و به همین خاطر? برنامه ریزی در جهت کاهش وابستگی کشور به آب و بهینه کردن مصرف آب امری ضروری است. در این پژوهش سعی شد تا عوامل اجتماعی موثر بر سرانه میزان مصرف آب خانگی مورد بررسی قرار گیرد. هدف اصلی از انجام پژوهش حاضر? شناخت عوامل اجتماعی موثر بر میزان مصرف آب در بخش خانگی شهر بابل می باشد. به عبارت بهتر، تحقیق حاضر در صدد یافتن پاسخ این سوال است که چه عوامل اجتماعی بر سرانه میزان مصرف آب در بخش خانگی تأثیرگذار است؟ برای انجام این پژوهش، از روش پیمایش استفاده شده است. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، از مجموع خانوارهای ساکن در شهر بابل، 384 خانوار به عنوان نمونه تحقیق انتخاب گردید. ابزار مورد استفاده پرسشنامه محقق ساخته است که از چندین بخش متناسب با سنجش ابعاد مورد بررسی، ساخته شده است. برنامه مورد استفاده جهت تحلیل داده ها استفاده از نرم افزارspss16 می باشد که با تکیه بر آمار توصیفی و استنباطی داده ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که از میان متغیرهای مورد بررسی? متغیرهای دانش زیست محیطی عام? دانش زیست محیطی نسبت به مصرف آب? دینداری? نگرش زیست محیطی عام? نگرش زیست محیطی درباره ی مصرف آب و ارزش زیست محیطی با رفتار مصرف آب رابطه ی معنادار دارند. همچنین رابطه ی متغیرهای دانش زیست محیطی (مصرف آب)? دانش زیست محیطی عام? ارزش زیست محیطی و درآمد با نگرش مصرف آب معنادار است.
کاظم احمدی اهنک قربانعلی ابراهیمی
چکیده به فارسی: مشارکت اجتماعی یکی از نیازهای اصلی جامعه بشری در عصر حاضر است. هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر ساختار توزیع قدرت در خانواده بر میزان مشارکت اجتماعی (رسمی و غیررسمی) می باشد. چارچوب نظری تحقیق بر مبنای ترکیبی از نظریه منابع و نظریه ی اینگلهارت در باره مشارکت اجتماعی شکل گرفته است. روش پژوهش در این تحقیق از نوع پیمایشی بوده و برای جمع آوری داده های مورد نیاز از ابزار پرسشنامه به روش توأم با مصاحبه حضوری استفاده شده است. برای سنجش پایایی ابزار پژوهش از آلفای کرونباخ استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه افرادی که در شهرستان آمل سکونت دارند را شامل می شود. جهت تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شده است. حجم نمونه 386 نفر و شیوه نمونه گیری نیز خوشه-ای چند مرحله ای می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که تفاوت میانگین مشارکت اجتماعی رسمی و غیررسمی در شهر و روستا و در بین متأهلان و مجردان معنادار می باشد. همچنین میانگین مشارکت اجتماعی رسمی در بین مردان بیشتر از زنان می-باشد در حالی که میانگین مشارکت اجتماعی غیررسمی در بین زنان و مردان تفاوت معناداری ندارند. همچنین بین دموکراتیک بودن خانواده و استبداد گرا بودن خانواده با میزان مشارکت اجتماعی رسمی و غیررسمی رابطه معناداری وجود دارد. نتایج رگرسیون چند متغیره نشان می دهد که بیشترین تأثیر بر مشارکت اجتماعی رسمی و غیررسمی را به ترتیب دموکراتیک بودن خانواده و نحوه ی اجتماعی شدن دارد. واژگان کلیدی: ساختار قدرت در خانواده، دموکراتیک بودن خانواده، استبدادگرا بودن خانواده، مشارکت اجتماعی رسمی، مشارکت اجتماعی غیررسمی، شهر و روستا
مهرداد کاظمیان قربانعلی ابراهیمی
پژوهش حاضر در پی بررسی ذائقه سینمایی طبقات و گروه های مختلف با تاکید بر دو متغیر پایگاه اجتماعی- اقتصادی و سرمایه فرهنگی می باشد. علاوه بر متغیرهای اصلی، رابطه متغیرهای جنسیت، سن، تحصیلات و منزلت شغلی نیز به صورت اکتشافی با متغیر ذائقه سینمایی افراد سنجیده شده است. در بخش مبانی نظری از دیدگاه های پی یر بوردیو استفاده شده است. تحقیق با روش پیمایش، با استفاده از ابزار پرسشنامه و به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای در بین 410 نفر از شهروندان بالای 15 سال شهر مشهد انجام گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد، متغیر سن رابطه معناداری با ذائقه سینمایی افراد ندارد اما بین جنسیت، تحصیلات و منزلت شغلی با ذائقه سینمایی افراد رابطه معنادار وجود دارد. ارزش هنری و اجتماعی ذائقه سینمایی مردان و افراد با تحصیلات و منزلت شغلی بالا، بیشتر از زنان و افراد با تحصیلات و منزلت شغلی پایین است. بر اساس یافته های اصلی پژوهش متغیرهای پایگاه اجتماعی- اقتصادی و سرمایه فرهنگی از طریق متغیر دانش سینمایی بر ذائقه سینمایی افراد تاثیر می گذارند اما قدرت تبیین مدل اندک است. در واقع، نتایج پژوهش، سخن گفتن از نظریه طبقاتی ذائقه ها را در جامعه شهری ایران و یا حداقل شهر مشهد با شک و تردید همراه می سازد. نظریه طبقاتی بودن مصرف فرهنگی بوردیو در پژوهش حاضر نتوانست تبیین مناسبی ارائه دهد. به نظر می رسد، ذائقه مصرف کنندگان امروزی در الگوهای طبقاتی پیشین قرار نمی گیرد و باید نظریات جدید (همچون نظریات پیترسون) را به آزمون کشید.
معصومه وطن دوست قربانعلی ابراهیمی
موضوع اصلی پژوهش حاضر بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی بر مشارکت اجتماعی می باشد. چهارچوب نظری تحقیق بر پایه دیدگاه پاتنام درباره سرمایه اجتماعی و نظریه های هالی، لیپست، اینگلهارت و جانسکی درباره متغیرهای زمینه ای قرار دارد. روش پژوهش از نوع پیمایشی بوده و برای جمع آوری داده های مورد نیاز از ابزار پرسشنامه توام با مصاحبه حضوری و برای سنجش پایایی ابزار پژوهش از آلفای کرونباخ استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق شامل افراد 18 ساله و بالاتر است که در زمان تحقیق (تابستان 91) در شهر تبریز سکونت داشتند. جهت تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شده است. حجم نمونه400 نفر و شیوه نمونه گیری نیز تصادفی خوشه ای چند مرحله ای می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که میانگین مشارکت اجتماعی رسمی براساس جنسیت معنی دار نمی باشد. ولی در مشارکت غیررسمی معنادار بوده و مردان بیشتر از زنان مشارکت اجتماعی غیررسمی دارند. میانگین میزان مشارکت اجتماعی کل نیز از لحاظ آماری معنادار بوده و در بین مردان بیشتر از زنان است. تفاوت میانگین مشارکت اجتماعی افراد متـأهل و مجرد معنادار نمی باشد. همچنین؛ میانگین مشارکت بین سطوح تحصیلی متفاوت است. به طوری که افراد با تحصیلات فوق-لیسانس و بالاتر از میزان میانگین مشارکت اجتماعی بالاتری برخوردار هستند. رگرسیون خطی ساده نشان می دهد که تاثیر سرمایه اجتماعی بر مشارکت اجتماعی معنادار است. سطوح معناداری آزمون t نشان دهنده آن است که همه متغیرهای مستقل (تحصیلات، پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی، فعالیت، اعتماد بین شخصی، اعتماد تعمیم یافته ، اعتماد نهادی، شبکه روابط رسمی و غیررسمی) به جز سن، درآمد و مدت سکونت در محل زندگی بر متغیر مشارکت اجتماعی تأثیر داشته اند. بیشترین و کمترین عامل تأثیرگذار بر میزان مشارکت اجتماعی، به ترتیب شبکه روابط اجتماعی رسمی با ضریب تعیین 46/0 و تحصیلات با ضریب تعیین 24/0 می باشد. در رگرسیون خطی چند متغیره، مدل نهایی ارائه شده شامل پنج متغیر شبکه رسمی، شبکه غیررسمی، اعتماد نهادی، پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی و اعتماد بین شخصی می باشد. مقایسه بتاها نشان می دهد که بیشترین و کم ترین میزان تاثیرگذاری بر متغیر وابسته مشارکت اجتماعی کل از سوی شبکه روابط اجتماعی رسمی و اعتماد بین-شخصی اعمال می شود. بطور کلی مدل ارائه شده حدودا 33 درصد تغییرات متغیر وابسته مشارکت اجتماعی را تبیین می کند. و 67 درصد از عوامل خارج از قلمرو این تحقیق می باشد که باید در تحقیقات دیگر معلوم شود. تحلیل مسیر متغیرها نشان می دهد که شبکه روابط اجتماعی رسمی یکی از متغیرهای مهم در تبیین مشارکت اجتماعی می باشد. با توجه به اثرات کل بیشترین متغیر تأثیرگذار بر میزان مشارکت اجتماعی، شبکه روابط اجتماعی رسمی می باشد. واژه های کلیدی: مشارکت اجتماعی، سرمایه اجتماعی، اعتماد، شبکه روابط اجتماعی، آذربایجان شرقی (تبریز).
کاظم ابراهیمی قادی قربانعلی ابراهیمی
چکیده نوشتار حاضر تلاش می کند تا با تحلیلی علمی و بارویکردی جامعه شناختی پس از تشریح و تبیین مفهوم راستین ایثار و شهادت وواکاوی ابعاد مختلف آن ، به شناسائی بررسی فرهنگ ایثار و شهادت و ترویج آن از طریق خاکسپاری شهدای گمنام در دانشگاه ها پرداخته تا بدین طریق با تشخیص ضرورت ها به ارائه ی مناسب ترین و در عین حال عملیاتی ترین راهکارها و پیشنهادها جهت ترویج و اشاعه ی فرهنگ ایثار و شهادت در بین سطوح مختلف جامعه بپردازد.جامعه تحقیق در این پژوهش حاضر از دو دانشگاه های مازندران و آزاد اسلامی واحد ساری انتخاب شده است . روش تحقیق حاضر ، پیمایشی – توصیفی بوده و تعداد 382 نفر به عنوان نمونه تحقیق به روش نمونه گیری سیستماتیک از روش کوکران انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری اطلاعات نیز از پرسشنامه محقق ساخته و با توجه به سوابق پیشین تحقیقات و دیدگاه های جامعه شناسی تهیه شد. در بخش تجزیه و تحلیل داده ها در بخش آمار توصیفی از برخی آماره ها جهت تهیه وتنظیم جدول توزیع فراوانی وترسیم نمودار، شاخصهای مرکزی ،شاخصهای پراکندگی ، محاسبه میانگین و انحراف معیار استفاده شده است. و در بخش آمار استنباطی از برآورد فاصله ای برای برآورد پارامترها، از آزمون t دو نمونه ای برای بررسی برابری میانگین های دو متغیر مستقل، از آزمون فریدمن برای رتبه بندی کردن متغیرها و در نهایت از آزمون anova برای بررسی میانگین های چند جامعه مستقل با استفاده از بسته نرم افزاری spssاستفاده شده است0 نتایج به دست آمده نشان می دهد که اختلاف معنی داری بین مقوله شهادت و ایثار در دو دانشگاه مازندران (شهداء گمنام در آنها دفن شداه اند ) و آزاد اسلامی واحد ساری (شهداء گمنام در آنها دفن نشداه اند ) وجود دارد.
سمیه اسماعیل زاده قربانعلی ابراهیمی
هدف این پژوهش بررسی مقایسه¬ای نظام ارزشی در سه نسل (انقلاب، جنگ و پس از جنگ) با توجه به تجربیات نسلی متفاوت در سطح مناطق شهری استان مازندران می¬باشد. چارچوب نظری این پژوهش رهیافت نسلی با تمرکز بر آرا مانهایم بوده است. نسل¬ها با توجه به سه تجربه انقلاب، جنگ و پس از جنگ (با تأکید بر تجربه اصلاحات) از هم تفکیک شده¬اند و برای تعیین نظام ارزشی نیز از طبقه¬بندی نظام ارزشی آلپورت استفاده شده¬است. با این استثنا که ابعاد شش¬گانه ارزشی وی با توجه به امکانات پنج بعد (ارزش اقتصادی، اجتماعی، علمی، دینی، سیاسی) در¬نظر گرفته شده است. روش تحقیق در این مطالعه پیمایش و ابزار جمع¬آوری داده¬ها پرسش¬نامه بوده است. حجم¬نمونه با استفاده از فرمول عمومی کوکران 600 نفر (132نفر نسل اول، 198نفر نسل دوم و 270نفر نسل سوم) تعیین شده است. پرسشنامه در سه شهر (ساری، بابل و چالوس) استان مازندران و با روش نمونه¬گیری چند مرحله¬ای اجرا شد. داده¬ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی (ضریب همبستگی و تفاوت میانگین-ها) بررسی شدند. تحلیل داده¬های این بررسی نشان می¬دهد که تفاوت معناداری در ارزش¬های اجتماعی، دینی و سیاسی در بین نسل¬ها وجود دارد. البته این تفاوت بیشتر بین نسل سوم با دو نسل دیگر وجود دارد. بیشترین میزان ارزش در میان سه نسل، ارزش دینی و کمترین آن ارزش اجتماعی بوده است. میان نظام ارزشی و ابعاد آن (به¬جزء ارزش علمی) با تجربه نسلی رابطه معناداری وجود داشته است. همچنین میان ارزش دینی و اجتماعی با جنسیت، و نیز میان نظام ارزشی و ابعاد آن با هزینه و تحصیلات تفاوت معناداری وجود داشته است. طبق نتایج تحقیق حاضر، همچنان که از رویکرد نسلی مانهایم انتظار می¬رفت، بین میزان تجربه نسلی، نظام ارزشی و نسل¬ها، روابط معناداری وجود دارد. اگر چه میزان تفاوت ارزشی بین نسل¬ها بسیار کم بوده است. در تمام موارد یاد شده، این نسل سوم است که بیشترین تفاوت را با دو نسل پیش از خود داشته است.
فاطمه عیسی پور اکبر علیوردی نیا
فرار از خانه از جمله رفتارهای ناسازگارانه ای است که از کودکان و نوجوانان سر می زند. گر چه در نگاه اول فرار پدیده ای فردی به نظر می رسد ولی با توجه به پیامدهای سوء آن برای جامعه باید آن را از جمله آسیب های اجتماعی به حساب آورد. بیشتر تحقیقات جامعه شناختی در این زمینه پیرامون مسائل خانوادگی بوده و نقش دین و اعتقادات دینی که از اهمیت زیادی برخوردار است، مورد غفلت واقع شده است که همین بی توجهی به مفاهیم دینی و عدم درک این مسئله که دینداری می تواند تا میزان قابل توجهی آمار آسیب های اجتماعی را پایین بیاورد، باعث شده است که هر روزه شاهد معضلات اخلاقی و اجتماعی بیشتری باشیم. همچنین اکثر پژوهش های انجام شده در رابطه با فرار، به بررسی نمونه دختران فراری پرداخته اند و به وضعیت میزان گرایش دختران به فرار از منزل کمتر توجه داشته اند. در مطالعه پیش رو سعی می شود به تبیین جامعه شناختی تاثیر دینداری بر گرایش به فرار از منزل در بین دختران دانش آموز پرداخته شود و با کمک اطلاعات تجربی به دست آمده از تحقیق و چهارچوب نظری که مبتنی بر نظریه پیوند اجتماعی هیرشی، که دارای چهار بعد (پیوستگی دینی التزام دینی، مشارکت دینی و باور دینی) می باشد، به تبیین تاثیر دینداری بر گرایش به فرار از منزل بپردازد. روش پژوهش پیمایشی می باشد و اطلاعات حاصل براساس ابزار پرسش نامه ی خود اجرا گردآوری شده است. جمعیت تحقیق مورد مطالعه ، کلیه ی دانش آموزان دبیرستانی شهر بابلسر در سال تحصیلی 92 – 91 بوده که تعداد کل آنها برابر با 1597 نفر است. از این تعداد، 370 نفر براساس نمونه گیری طبقه ای چند مرحله ای تصادفی متناسب مورد مطالعه قرار گرفتند و داده ها با استفاده از نرم افزار spss و lisrel تحلیل شد. نتایج داده ها حاکی از این است که از بین ابعاد دینداری بیشترین تاثیر متعلق به باور دینی( 24/0- ) و بعد آن مشارکت دینی( 11/0- ) بوده است و دو بعد دیگر(پیوستگی دینی و التزام دینی) معنادار نبوده است. به طور کلی معادلات ساختاری لیزرل نشان داده است که تاثیر دینداری بر گرایش به فرار از منزل 29/0- بوده است و مذهب می تواند بعنوان یک عامل حمایتی اثر پذیری جوانان را از رفتارهای انحرافی کاهش دهد.
زهرا جهانی صادق صالحی
بروز معظلات زیست محیطی و روند فزاینده ی آن، موضوع بحث بسیاری از صاحبنظران علوم اجتماعی است. افزایش خطر ابتلا به بیماریها، مشاجرات عمومی درباره ی تنزل امنیت غذایی و بالا رفتن سطح آلودگی و انحطاط محیط زیست، چالش های فرا روی جوامع است. با توجه به اهمیت محیط زیست، آنچه در این تحقیق قابل بحث است مطالعه ی نگرش و رفتار های زیست محیطی و رابطه آن با پارادایم نوین زیست محیطی افراد است. چارچوب نظری این پیمایش، تئوری دانلپ و ون لیر(پارادایم نوین زیست محیطی) می باشد. در این پژوهش بر اساس آزمون های انجام شده نتایج حاصله نشان داد که متغیر های نگرش زیست محیطی، پارادایم نوین زیست محیطی و ارتباط با طبیعت هر سه بعد آن که شامل چشم انداز ارتباط با طبیعت، خودارتباطی و تجربه ارتباط با طبیعت است بر رفتار های زیست محیطی موثر است. از بین متغیر های زمینه ای هم دو متغیر سن و تحصیلات رابطه معناداری با متغیر وابسته داشتند اما متغیر وضعیت تأهل و جنسیت رابطه معناداری با متغیر رفتار های زیست محیطی نداشتند. همچنین نتایج حاکی از آن است که پارادایم نوین زیست-محیطی نسبت به دیگر متغیر ها پیش بینی کننده ی قوی تری برای متغیر رفتار های زیست محیطی است. واژه های کلیدی پارادایم نوین زیست محیطی، رفتار های زیست محیطی، نگرش زیست محیطی، ارتباط با طبیعت.
حمید عزیزی قربانعلی ابراهیمی
موضوع تحقیق حاضر، «بررسی تأثیر فرهنگ سیاسی بر مشارکت سیاسی افراد بالای 20 سال شهر بهبهان» است. یکی از ارکان گذار به دموکراسی و اعمال حاکمیت مردم در هر نظام مردم¬سالاری مشارکت سیاسی مردم است. فرهنگ سیاسی به عنوان مجموعه¬ای از تمایلات و جهت¬گیری¬ها نسبت به سیاست، حکومت و عملکردهای آن، بستر و شالوده مشارکت سیاسی می¬باشد. این پژوهش با هدف ارزیابی تأثیر فرهنگ سیاسی و ابعاد آن بر مشارکت سیاسی افراد بالای 20 سال شهر بهبهان انجام شده¬است. در این پژوهش با بهره¬گیری از نظریه از آلموند و وربا به عملیاتی کردن مفهوم فرهنگ سیاسی پرداخته¬ایم. همچنین مفاهیم فرهنگ سیاسی مردم ایران و فرهنگ سیاسی دینی را مورد سنجش قرار داده¬ایم. بر این اساس به بررسی تجربی فرضیه¬ی رابطه بین فرهنگ سیاسی و مشارکت سیاسی افراد بالای 20 سال شهر بهبهان پرداخته شد. برای بررسی این رابطه یک نمونه 383 نفری انتخاب شد که به منظور بالا بردن اعتبار تحقیق تعداد 440 پرسشنامه پخش شده، که در نهایت 412 پرسشنامه قابل استفاده بوده¬اند. نمونه¬گیری به صورت خوشه¬ای چند مرحله¬ای انجام شده¬است. روش تحقیق، از نوع پیمایشی است. نتایج پژوهش نشانگر این است که: از لحاظ میانگین مشارکت سیاسی انتخاباتی بین زنان و مردان تفاوت معنی¬داری وجود ندارد. اما از لحاظ مشارکت سیاسی غیر انتخاباتی و همچنین مشارکت سیاسی کل بین زنان و مردان تفاوت معنی¬داری به سود مردان وجود دارد. افراد دارای پایگاه اقتصادی- اجتماعی متوسط، مشارکت سیاسی کل بالاتری نسبت به سایر طبقات داشته¬اند. همچنین یافته¬ها بیانگر این است که فرهنگ سیاسی(2)، فرهنگ سیاسی دینی، پایگاه اقتصادی- اجتماعی و هویت محلی رابطه معنی¬داری با مشارکت سیاسی کل دارند. از میان متغیرهای مستقل تحقیق، متغیرهای فرهنگ سیاسی(از لحاظ شناختی، عاطفی)، فرهنگ سیاسی(2)، فرهنگ سیاسی دینی، و پایگاه اقتصادی- اجتماعی قدرت تبیین¬کنندگی مشارکت سیاسی کل را داشته¬اند.
وحید جان محمدی قربانعلی ابراهیمی
هنجارها ازجمله سازه¬های مقوم نظم اجتماعی هستند که از اهمیت ویژه¬ای در مباحث جامعه¬شناختی برخوردارند که دانشمندان اجتماعی به هیچ مفهومی به اندازه ی مفهوم هنجار در تبیین رفتار انسانی استناد نمی¬کنند. ازاین روی شناخت ماهیت هنجارها و مکانیسم آن¬ها یکی از مسائل مهمی است که باید موردتوجه اندیشمندان رشته¬های مختلف علی¬الخصوص پژوهشگران اجتماعی قرار گیرد. هنجار معادل واژه¬ی لاتین نرم است و منظور از آن قانون، قاعده یا شیوه¬ای است که در کارها بدان رجوع می¬شود، واژه¬ی نرم اصطلاحاً معنی قاعده و قانونی به خود گرفته که باید هدایت و رهبری رفتار انسان را تنظیم کند. در این تحقیق این سوالات را دنبال می¬کنیم: الگوی هنجارهای اجتماعی در سواحل مازندران چه ویژگی هایی دارد؟ عوامل اجتماعی مرتبط با آن به چه میزان تبیین کننده اطاعت کنشگران از هنجارهای اجتماعی می باشد؟ در بخش هنجارهای اجتماعی به عنوان متغیر وابسته، از تئوری الستر (1989) برای تبیین بهتر مفهوم هنجار سود جسته می¬شود، و در بخش متغیر مستقل از نظریه¬¬های مختلفی سود جسته¬ایم. از لحاظ روش شناسی برای این موضوع با روش پیمایشی و ابزار پرسشنامه از 600 نفر گردشگر و ساکن استان مازندران که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند، اطلاعات لازم گردآوری شد. برای اطمینان از اعتبار پرسشنامه، از اعتبار صوری و سازه¬ای و جهت بررسی روایی پرسشنامه از آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد از بین پنج متغیر واردشده به روش enter در مدل، چهار متغیر (روابط درون گروهی، همبستگی اجتماعی، تعهد اجتماعی و عقلانیت) با «هنجار اجتماعی» ارتباط معناداری نشان داده¬اند و تنها متغیر دلهره منزلت درون گروهی با «هنجار اجتماعی» ارتباط معناداری نداشته است. متغیرهای تعهد اجتماعی با ضرایب استاندارد شده (319/0 ضرایب استاندارد شده)، همبستگی اجتماعی (172/0 ضرایب استاندارد شده)، روابط درون گروهی (135/0 ضرایب استاندارد شده) و عقلانیت با (111/0 ضرایب استاندارد شده) به ترتیب قوی¬ترین پیش بینی کننده¬های «هنجار اجتماعی» می¬باشند؛ همچنین ضریب تعیین نزدیک به 27 درصد بدست آمده است.
قربانعلی ابراهیمی احمد حسنی رنجبر هرمز آبادی
نسخ? خطی «مجمع الافکار» از آثار ارزشمند و بی نظیر قرن یازدهم هجری است. این اثر، مجموعه ای از دیباچ? دیوان-های شاعران قرن دهم و یازدهم هجری به همراه رقعات و نامه ها و اخوانیات شاعران این عصر به یکدیگر و مجموعه ای متنوع از نوشته های شاعران و نویسندگان مختلف این عهد است. این نسخه نه تنها گوشه های تاریکی از تاریخ عصر گورکانیان هند را روشن می کند، بلکه به دلیل در برداشتن بسیاری از نامه های خصوصی و گزارش های معماری پرتوهای روشنی بر ادب، فرهنگ و معماری این سرزمین و نقش ایرانیان در اعتلای آن می اندازد. جمع آوری کننده این مجموع? کمیاب شخصی است به نام محمد حکیم هندی که متأسفانه از زندگی وی اطلاعی در دست نیست. تنها نسخ? خطی مجمع الافکار به شماره 14209 در کتابخان? مجلس شورای اسلامی نگه داری می شود. حجم اثر 732 صفح? 21 سطری است. این رساله به تصحیح این مجموعه پرداخته و به همراه مقدمه، تعلیقات و فهرست های متنوع و فرهنگ واژگان کوشیده است تا حد امکان خوانی معنوی برای پژوهشگران حیطه های گوناگون ادب فارسی فراهم آورد. فصل اول شامل کلیات طرح، فصل دوم مطالعات نظری، فصل سوم روش شناسی تحقیق، فصل چهارم تجزیه و تحلیل یافته های تحقیق، فصل پنجم متن مجمع الافکار، فصل ششم نتیجه گیری و پیشنهادها.
حق شناس ملکی سرتنگی قربانعلی ابراهیمی
چکیده ندارد.
مهدی شیرزاد قربانعلی ابراهیمی
چکیده ندارد.
مائده تقی پور درزی نقیبی قربانعلی ابراهیمی
هدف اصلی تحقیق حاضر بررسی تطبیقی میزان گرایش به هویت ملی و میزان گرایش به هویت غربی در بین سه شهر بابلسر، فریدونکنار و بهنمیر می باشد. روش تحقیق پیمایش، داده ها از طریق تکنیک پرسشنامه گردآوری شد. جامعه آماری تحقیق، جوانان 15 تا 30 سال ساکن در شهرهای بابلسر، فریدونکنار و بهنمیر هستند. حجم نمونه بر اساس شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و فرمول کوکران، 383 نفر انتخاب شده است. سوال اصلی تحقیق حاضر این است که آیا بین هویت ملی و هویت غربی در بین این سه شهر رابطه وجود دارد یا خیر. برای سنجش گرایش به هویت ملی هفت بعد در نظر گرفته شد که عبارتند از: زبانی، جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و دینی و برای سنجش گرایش به هویت غربی از چهار بعد استفاده شده است که عبارتند از: فرهنگی، اجتماعی، دینی و سیاسی. نظریه راهنمای تحقیق، نظریه هویت اجتماعی هنری تاجفل می باشد که با سه عنصر: شناختی، ارزشی و احساسی، "احساس تعلق" به هر کدام از دو هویت (ملی و غربی) را می سنجد. نتایج بدست آمده نشان می دهد که میزان گرایش به هویت ملی 0/71 می باشد که گرایش بالایی را نشان می دهد و در بین سه شهر مورد مطالعه، شهرهای فریدونکنار، بهنمیر و بابلسر از نظر گرایش به هویت ملی، به ترتیب در طول یکدیگر قرار دارند. و میزان گرایش به هویت غربی در سه شهر مورد مطالعه، حدود 0/34 بود که در حد متوسط به پایین می باشد که به ترتیب در بابلسر، بهنمیر و سپس فریدونکنار گرایش وجود دارد. از طرفی رابطه بین دو هویت 0/49- می باشد به عبارتی هر چه گرایش به هویت ملی زیاد باشد گرایش به هویت غربی کم است.