نام پژوهشگر: محمد اسماعیل افضل پور
محبوبه افضل پور محمد اسماعیل افضل پور
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر اهداء (500 میلی لیتر) خون بر شاخص های هماتولوژیک و ظرفیت عملکرد ورزشی در زنان آماده و غیرآماده از نظر بدنی است. نتایج تحقیق نشان داد که شاخص هماتوکریت و هموگلوبین هم در زنان آماده و هم غیرآماده، 2 روز بعد نسبت به روز قبل از اهداء خون، 4 هفته بعد نسبت به روز قبل از اهداء خون کاهش معنی دار؛ در حالی که 4 هفته بعد نسبت به 2 روز بعد از اهداء خون افزایش معنی دار داشته است. از سوی دیگر، شاخص ldl زنان غیرآماده 2 روز بعد نسبت به روز قبل از اهداء خون کاهش معنی دار نشان داد؛ همچنین، شاخص ldl و tc زنان غیرآماده 4 هفته بعد نسبت به 2 روز بعد از اهداء خون افزایش معنی دار نشان داد؛ در حالی که در زنان آماده طی دوره زمانی مشابه تغییر معنی داری نکرد. به علاوه، مشخص گردید شاخص حداکثر اکسیژن مصرفی زنان غیرآماده 4 هفته بعد نسبت به روز قبل از اهداء خون و 4 هفته بعد نسبت به 2 روز بعد از اهداء خون، به طور معنی دار افزایش یافته، در حالی که در زنان آماده تغییر معنی داری نکره است. از طرف دیگر، اوج توان بی هوازی پاها فقط در زنان آماده 4 هفته بعد نسبت به روز قبل از اهداء خون افزایش معنی داری نشان داد. بر اساس نتایج تحقیق می توان اظهار کرد که مکانیزم های جبرانی برای هماتوکریت و هموگلوبین در اهداکنندگان آماده و غیرآماده از نظر بدنی مشابه بوده است؛ در حالی برای حداکثر اکسیژن مصرفی در زنان غیرآماده، و برای اوج توان بی هوازی پاها در زنان آماده، با گروه متناظر از الگوی متفاوتی برخوردار بوده، مستقل از تغییرات در سطح هموگلوبین و هماتوکریت پس از گذشت 4 هفته افزایش معنی داری پیدا کرده است.
علی محمدنیا محمد اسماعیل افضل پور
تاثیر یک جلسه تمرین پلایومتریک بر حداکثر اکسیژن مصرفی و غلظت لاکتات خون چکیده این پژوهش، تغییرات حداکثر اکسیژن مصرفی و غلظت لاکتات خون دانشجویان تربیت بدنی دانشگاه بیرجند را 48 و 168 ساعت متعاقب یک جلسه تمرین پلایومتریک مورد بررسی قرار می دهد. شرکت کنندگان در تحقیق به طور تصادفی به دو گروه کنترل (n=13) و آزمایش (n=15) تقسیم شدند. پس از اطمینان از طبیعی بودن دادها به وسیله آزمون کالموگروف اسمیرنف، برای بررسی فرضیه های تحقیق، داده ها با استفاده از آزمون پارامتری anova با اندازه گیری مکرر با سطح معنی داری کمتر از 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحقیق نشان داد غلظت لاکتات خون در 48 ساعت بعد از جلسه تمرینی پلایومتریک به طور معنی داری افزایش یافت، در حالی که مقادیر حداکثر اکسیژن مصرفی در همین دامنه زمانی، و مقادیر حداکثر اکسیژن مصرفی و غلظت لاکتات خون، متعاقب 168 ساعت بعد از جلسه تمرینی پلایومتریک بدون تغییر باقی ماندند. در مجموع، می توان گفت که انجام تمرینات پلایومتریک موجب بالا رفتن لاکتات خون تا 48 ساعت پس از تمرین می شود که این موضوع نشان دهنده تکیه بیشتر بر متابولیسم بی هوازی و اثر بیشتر کوفتگی عضلانی تأخیری پس از اجرای این گونه تمرینات می باشد. واژگان کلیدی: پلایومتریک، حداکثر اکسیژن مصرفی، لاکتات، پاسخ درک فشار.
علیرضا غلامیان باغسیاهی محمد اسماعیل افضل پور
هدف از این پژوهش مقایسه ترکیب بدنی و عملکرد جسمانی- حرکتی دانش آموزان پسر پایه های چهارم و پنجم مدارس ابتدایی در مناطق شمال و جنوب شهر بیرجند می باشد. بدین منظور تعداد 206 دانش آموز که در سال تحصیلی 87- 86 مشغول به تحصیل بودند، به روش تصادفی خوشه ای و به طور مساوی از دو منطقه انتخاب شدند. شاخص های ترکیب بدنی و وضعیت آنتروپومتریک دانش آموزان با استفاده از کالیپر، کولیس، متر نواری و ترازو؛ شاخص چابکی با آزمون دوی 9×4 متر؛ سرعت با آزمون دوی 45 متر؛ استقامت عضلات شکم با آزمون درازونشست؛ انعطاف پذیری عضلات کمر و لگن با آزمون نشستن و رساندن نوک دست به پنجه پا و قدرت پنجه دست برتر با استفاده از آزمون گریپ اندازه گیری شدند. برای تعیین وضعیت اقتصادی- فرهنگی و ورزشی سرپرست خانوارهای دو منطقه، پرسشنامه محقق ساخته ای تهیه گردید که برای پایایی آن ضریب آلفای کرونباخ معادل 91/0 به دست آمد. برای مقایسه متغیرهای ترکیب بدنی و عملکرد جسمانی- حرکتی دانش آموزان مناطق شمال و جنوب بیرجند، از آزمون t مستقل؛ برای مقایسه شاخص های وضعیت اقتصادی- فرهنگی و ورزشی سرپرست خانواده دو منطقه از آزمون رتبه ای مان- ویتنی، و برای تعیین رابطه ترکیب بدنی و عوامل جسمانی- حرکتی با وضعیت اقتصادی- فرهنگی و ورزشی از آزمون ناپارامتری تایو بی کندال استفاده گردید. فرضیه های آماری در سطح معنی داری کمتر از 05/0 آزمون شدند. یافته های پژوهش نشان دادند که خانواده های جنوب شهر بیرجند به لحاظ تحصیلات، درآمد و وضعیت فرهنگی- ورزشی بهتر و تعداد افراد تحت تکفل کمتری نسبت به خانواده های شمال شهر دارند. میانگین قد، وزن، طول دست، طول پا، قطر زانو(و نه قطر آرنج)، همین طور شاخص توده بدنی، درصد چربی ، وزن چربی و وزن خالص دانش آموزان جنوب شهر به طور معناداری بالاتر از دانش آموزان شمال شهر به دست آمد(05/0>p). بین میانگین چابکی، استقامت عضلات شکم، انعطاف پذیری و سرعت دانش- آموزان دو منطقه تفاوت معناداری مشاهده نشد، لیکن قدرت پنجه دست برتر دانش آموزان جنوب شهر بالاتر بود(000/0=p). بین ترکیب بدنی و مشخصات آنتروپومتریک با وضعیت اقتصادی- فرهنگی و ورزشی، رابطه مثبت معناداری به دست آمد(05/0p<)، لیکن بین شاخص های جسمانی- حرکتی (بجز در مورد قدرت پنجه دست) با وضعیت اقتصادی- فرهنگی و ورزشی، رابطه معناداری مشاهده نشد. به طور کلی، هر چند عملکرد جسمانی- حرکتی دانش آموزان پسرپایه های چهارم و پنجم مناطق شمال و جنوب شهر بیرجند تفاوتی با هم ندارد، لیکن دانش آموزان شمال شهر از وضعیت ترکیب بدنی و آنتروپومتریک ضعیف تری برخوردارند و این موضوع دال بر آن است که مسئولان، والدین و برنامه ریزان می بایست به رشد جسمی و حرکتی دانش- آموزان و فراهم کردن زمینه توسعه قابلیت های حرکتی آنان توجه بیشتری مبذول داشته و سعی نمایند وضعیت اقتصادی، فرهنگی و ورزشی خانواده ها ارتقاء پیدا کند. واژه های کلیدی: ترکیب بدنی، عملکرد جسمانی- حرکتی، وضعیت اقتصادی- فرهنگی و ورزشی، دانش-آموزان مدارس ابتدایی
محمد یوسفی ناصر مهرشاد
چکیده: یکی از اهداف مهم تربیت بدنی ارتقای وضعیت بدنی، افراد جامعه از طریق فعالیت های جسمانی است. ستون فقرات به عنوان مهمترین بخش از سیستم اسکلتی، دارای نقش موثری در حفظ پایداری وضعیت بدنی است. در ستون فقرات انسان قوس هایی وجود دارند که باعث تعدیل نیروهای بوجود آمده از طرف سطح می شوند. روش های متعددی برای ارزیابی وضعیت بدن انسان وجود دارد که هر کدام دارای مزیت ها و معایبی می باشند. روش های ارزیابی راستای ستون فقرات به طور کلی به دو دسته تهاجمی و غیر تهاجمی تقسیم بندی می شوند. روش های تهاجمی خطرات اجتناب ناپذیری را به دنبال دارند. از جمله این خطرات می توان به سرطان استخوان در مردان و سرطان پستان و سقط جنین در زنان اشاره کرد. در این تحقیق یک روش دقیق برای محاسبه ی زوایای کیفوز پشتی، لوردوز کمری، شانه نابرابر و لگن نابرابر ارائه شده است، که در زمان اندک و با صرف هزینه ی معقول، قادر به اندازه گیری زوایای مربوط به این ناهنجاری ها می باشد. برای ارزیابی روش پیشنهادی، مقادیر زوایای کیفوز پشتی، شانه نابرابر، لگن نابرابر و لوردوز کمری برای 60 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه بیرجند با میانگین و انحراف استاندارد سن برابر 0.79 ± 25.35 سال، وزن 2.5±72.52 کیلوگرم و قد 1.5± 176.49 سانتیمتر با استفاده از روش پیشنهادی استخراج شد. مقادیر زوایای ناهنجاری های کیفوز و لوردوز هر آزمودنی توسط روش های دیگر از جمله خط کش منعطف و اسپاینال موس بدست آمد. و در نهایت برای اثبات دقت روش پیشنهادی، میزان همبستگی زوایای بدست آمده از هر یک از روش ها با زوایای بدست آمده از عکس های x-ray مقایسه شد. بر اساس نتایج بدست آمده، میزان همبستگی روش پیشنهادی با روش عکس های x-ray در ناهنجاری کیفوز 98/0 و برای لوردوز 96/0 می باشد. میزان همبستگی بیشتر زوایای روش پیشنهادی در مقایسه با سایر روش های اندازه گیری(خط کش منعطف و اسپینال موس) نشان از نزدیک تر بودن زوایای بدست آمده از این روش نسبت به سایر روش های اندازه گیری (اسپینال موس و خط کش منعطف) می باشد. بنابراین بر اساس میزان همبستگی (روایی) زوایای هر یک از روش ها می توان دقت روش ها را با یکدیگر مقایسه کرد. از آنجایی که میزان همبستگی روش پیشنهادی از سایر روش ها بالاتر بدست آمد، در نتیجه می توان بیان کرد که دقت روش پیشنهادی از سایر روش ها (اسپینال موس و خط کش منعطف) بالاتر است.
لطف اله کریمی الوار سعید ایل بیگی
پژوهش حاضر به منظور مطالعه و مقایسه ی تأثیر سه روش تمرینی بدنی، مشاهده ای متناوب و مشاهده ای جفتی به همراه آگاهی از نتیجه ی خودکنترلی بر یادگیری مهارت سرویس بلند بدمینتون انجام شد. به همین منظور 98 نفر از دانشجویان پسر غیر ورزشکار مقطع کارشناسی دانشگاه بیرجند با دامنه ی سنی 19 تا 24 سال که در نیمسال دوم سال تحصیلی 89-88 در واحد تربیت بدنی عمومی 1 ثبت نام کرده بودند، به صورت تصادفی انتخاب گردیدند که هیچگونه سابقه یا تجربه قبلی با مهارت سرویس بلند بدمینتون نداشتند. در ابتدا از کلیه ی افراد شرکت کننده پیش آزمونی به عمل آمد، سپس از طریق نتایج به دست آمده از پیش آزمون به 6 گروه آزمایشی و 1 گروه کنترل همگن 14 نفری تقسیم شدند. هر یک از 6 گروه تمرینی در قالب آرایش های تمرینی مختلف (بدنی بدون kr، مشاهده ای متناوب بدون kr، مشاهده ای جفتی بدون kr، بدنی به همراه kr، مشاهده ای متناوب به همراه kr و مشاهده ای جفتی به همراه kr). گمارده شدند. روش تحقیق از نوع نیمه تجربی و به صورت میدانی بود. هر 6 گروه آزمایشی پس از شرکت در پیش آزمون، در مرحله ی اکتساب (4روز)، آزمون اکتساب و پس از 48 ساعت بی تمرینی در آزمون یادداری و انتقال شرکت نمودند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها از آزمون های آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی و t جفتی استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی توکی نشان داد که سه گروه تمرینی بدون kr از لحاظ میزان دقت اجرا در مرحله ی اکتساب تفاوت معنی دار نداشتند، اما در آزمون های یادداری و انتقال بین این سه گروه، تفاوت معنی داری مشاهده گردید، نتایج نشان داد که گروه تمرین بدنی به نسبت گروه مشاهده ای جفتی و متناوب عملکرد و یادداری ضعیف تری را به نمایش گذاشتند. همچنین، می توان عامل احتمالی تأثیرگذار در برتری نسبی گروه جفتی نسبت به متناوب استفاده از الگوی زنده اشاره کرد. به طور کلی، می توان گفت نتایج حاصل از این تحقیق، از نظریه ی دیکن و پروتو حمایت می کنند. نتایج تحلیل واریانس نشان داد که بین سه گروه تمرینی به همراه kr در مرحله ی اکتساب، یادداری و انتقال تفاوت معنی داری مشاهده نگردید. همچنین، نتایج تحلیل ها نشان داد، اگرچه گروه تمرین بدنی به همراه kr در مقایسه با تمرین بدنی بدون kr به طور معنی داری عملکرد قوی تری داشتند؛ اما این تفاوت در دو گروه دیگر هنگامی که با همتای بدون kr شان مقایسه شدند، معنی دار نبود. در مجموع، نتایج این آزمایش تعمیم پذیری kr خودکنترلی را به حوزه ی یادگیری مشاهده ای تأیید نکرد. شاید دلیل احتمالی این نتایج، فرصت استفاده از یادگیری مشاهده ای با استفاده از الگوی در حال یادگیری و وجود تغییرپذیری زیاد در این مدل ها در مرحله ی اکتساب بوده باشد که مزیت های kr خودکنترلی در محیط یادگیری مشاهده ای محسوس نبود.
اعظم جان بزرگی محمد اسماعیل افضل پور
مقدمه: اختلالات عضلانی – اسکلتی مرتبط با کار به عنوان یکی از مشکلات سلامتی عمومی در سراسر دنیاست و علت اصلی ناتوانایی ها به شمار می رود. هدف از تحقیق حاضر، بررسی شیوع اختلالات عضلانی - اسکلتی مرتبط با کار معلمان شهر اصفهان و تأثیر 8 هفته تمرینات اصلاحی منتخب و مداخلات ارگونومی بر آنها بود. روش ها: بدین منظور از پرسشنامه نوردیک برای مطالعه شیوع اختلالات عضلانی - اسکلتی مرتبط با کار و همچنین برای ارزیابی سطوح مواجهه با خطر اختلالات عضلانی - اسکلتی در 4 وظیفه کاری معلمان از عکسبرداری و روش ارزیابی سریع ریسک فاکتور( qec) استفاده شد. پرسشنامه نوردیک در بین 230 نفر از معلمان توزیع گردید و از این تعداد 30 نفر که دارای اختلالات عضلانی – اسکلتی بودند شناسایی و به عنوان نمونه های تحقیق در برنامه منتخب اصلاحی شامل (تمرینات گردن، کمر، شانه و مچ دست/دست) و مداخلات ارگونومی شامل (مداخلاتی که به کاهش عوامل خطرزای محیط کار در 4 ناحیه ذکر شده منجر می شود) به مدت 8 هفته شرکت کردند. در این تحقیق .برای توصیف مشخصات آماری ازآماره های توصیفی و برای تعیین تفاوت آماری از آزمون ویلکاکسون استفاده شد. یافته ها: نتایج این تحقیق نشان داد که میزان شیوع اختلالات عضلانی - اسکلتی در نواحی کمر(62.20 درصد)، زانو(42.20 درصد)، گردن( 47.40 درصد)، شانه(45.23 درصد)، پا و قوزک پا(37.80 درصد) بیشتر بود و دست/مچ (36.14 درصد)، باسن - ران(23.50 درصد)، نواحی پشت(13.90 درصد) و آرنج(4.31 درصد) در مراحل بعدی قرار گرفتند. بر اساس نتایج qec، 75 درصد از وظایف مورد مطالعه معلمان در سطح خطر بالا قرار داشتند. همچنین امتیاز qec در تکنیک های مختلف نشان داد که نوشتن و تدریس بر روی تابلوی کلاس بالاترین امتیاز را در میان وظایف به خود اختصاص می دهد (57.63 درصد). به عبارت دیگر از نظر سطح ریسک در سطح بالایی قرار داشته و از نظر ارزیابی، اقدام های اصلاحی می بایست اعمال شود. به دنبال 8 هفته تمرینات اصلاحی و مداخلات ارگونومی میزان در اختلالات کمر، شانه، گردن و دست/مچ بهبودی معنی داری مشاهده شد( 0.05 >p)، به طوریکه در نواحی گردن(70 درصد)، کمر(66/66 درصد)، شانه(53/33 درصد) و مچ دست (50 درصد) افراد، درد کاهش یافت. نتیجه گیری: از یافته های این تحقیق می توان نتیجه گیری کرد که میزان شیوع اختلالات عضلانی - اسکلتی در معلمان مورد مطالعه نسبتا بالا بود، و این بالا بودن سطح خطر نشانه آسیب زا بودن شرایط و محیط کار در مدارس است. بر این اساس اقدامات اصلاحی اعمال شده در معلمان موجب کاهش اختلالات عضلانی – اسکلتی در آن ها شد، لذا اصلاح وضعیت پوسچر در تکنیک تدریس بر روی تابلوی کلاس توصیه می گردد
ابراهیم فولادین محمد اسماعیل افضل پور
مقایسه تراکم و محتوای مواد معدنی استخوان معلولین ورزشکار و غیر ورزشکار شهر مشهد نگارش: ابراهیم فولادین طرقی مقدمه فقر حرکتی یکی از عوامل اساسی است که موجب ایجاد پوکی استخوان در معلولین و افراد میانسال می- شود. هدف هدف تحقیق حاضر مقایسه تراکم و محتوای مواد معدنی استخوان ران و مهره های کمر معلولین شناگر و والیبال نشسته با معلولین غیر ورزشکار می باشد. روش شناسی تعداد 10 معلول شناگر، 10 معلول والیبال نشسته با 7 سال سابقه حضور در تیم های باشگاهی و ملی ایران و تعداد 10 معلول غیر ورزشکار انتخاب و تراکم و محتوای مواد معدنی استخوان ران و مهره های کمر آنها با استفاده از روش dexa اندازه گیری شد. برای مقایسه گروه ها از روش آماری آنالیز یک راهه استفاده شد و سطح معنی داری 05/0p< منظور گردید. یافته ها نتایج نشان داد که تراکم مواد معدنی استخوان ران و مهره های کمر معلولین والیبال نشسته از معلولین شناگر به ترتیب با (003/0>p و 001/0p<) و غیرورزشکار به ترتیب با (004/0>p و 001/0p<) و محتوای مواد معدنی استخوان ران و مهره های کمر آنها نیز از معلولین شناگر به ترتیب با ( 004/0p< و 002/0p< ) و غیرورزشکار به ترتیب با (002/0p< و 001/0p<) بیشتر است. از طرف دیگر، هم تراکم و هم محتوای مواد معدنی استخوان ران به ترتیب با (001/0p< و003/0p<) و مهره های کمر به ترتیب با (001/0p< و 001/0p<) معلولین شناگر از معلولین غیر ورزشکار بالاتر بود. نتیجه گیری در کل می توان گفت پرداختن به ورزش در شرایط معلولیت، پوکی استخوان را کنترل کرده و این مزیت در ورزشکاران رشته والیبال از معلولین شناگر مشهودتر می باشد. کلید واژه: متابولیسم استخوان، معلولیت، ورزش.
شیلا نایبی فر محمد اسماعیل افضل پور
هدف از این تحقیق بررسی تاثیر تمرین هوازی و مقاومتی بر شاخص های التهاب عروقی در زنان دارای اضافه وزن است. تحقیق حاضر از نوع آزمایشی می باشد. بدین منظور 38 زن دارای اضافه وزن غیر فعال سالم در دامنه سنی 25-45 سال به طور داوطلبانه در طرح شرکت کردند و در سه گروه کنترل(10= n)، هوازی (14 = n) و مقاومتی(14= n) تقسیم شدند. متغیرهای وابسته تحقیق با روش های استاندارد و ابزارهای دقیق آزمایشگاهی اندازه گیری شدند. برای بررسی فرضیه های تحقیق و استخراج نتایج، از آزمون anova و آزمون تعقیبی توکی در سطح 5 0/0 p? بهره برداری گردید. نتایج تحقیق نشان داد که شاخص درصد چربی بدن(pbf) بعد از 8 هفته تمرین در هر دو گروه تمرینی هوازی(05/0p=) و مقاومتی(009/0p=) نسبت به گروه کنترل کاهش معنادار پیدا کردند، در حالیکه مولکول محلول چسبان بین سلولی(sicam-1) و نیمرخ چربی تغییر معناداری نداشتند. از سوی دیگر، شاخص پروتئین واکنش دهندهc یا (crp) در گروه مقاومتی نسبت به گروه کنترل کاهش معنادار(01/0p=)، اما در گروه هوازی پس از 8 هفته تمرین کاهش غیر معنادار پیدا کرد. بعلاوه، مشخص گردید شاخص حداکثر اکسیژن مصرفی هر دو گروه هوازی(001/0p??) و مقاومتی(001/0p=) پس از 8 هفته تمرینات نسبت به گروه کنترل به طور معنادار افزایش یافته است. بر اساس نتایج تحقیق می توان اظهار کرد که هم تمرینات هوازی و هم تمرینات مقاومتی به اجرا درآمده باعث بهبود ترکیب بدنی زنان دارای اضافه وزن شدند، و علیرغم اینکه هیچکدام بر sicam-1 تاثیر معنی داری نداشتند، فقط تمرینات مقاومتی اثر کاهشی بر crp (به عنوان یک شاخص التهابی) داشتند. نتیجه کلی آن که تمرینات مقاومتی با شدت متوسط، منجر به بهبود نسبی شاخص های التهابی، بدون تاثیر بر مولکول چسبان بین سلولی در زنان دارای اضافه وزن می شوند. واژه های کلیدی: تمرین هوازی، تمرین مقاومتی، شاخص های التهاب عروقی.
سمانه بنی اسدی محمد اسماعیل افضل پور
پژوهش حاضر با هدف مطالعه و مقایسه تاثیر تمرینات پیلاتس و ایروبیک بر شاخص های تنفسی (ظرفیت حیاتی با فشار، حجم بازدمی با فشار در ثانیه اول و نسبت حجم بازدمی با فشار در ثانیه اول به ظرفیت حیاتی با فشار) و سلامت عمومی (درصد چربی، انعطاف پذیری و حداکثر اکسیژن مصرفی) دانشجویان دختر دارای اضافه وزن انجام شد. به همین منظور 45 نفر از دانشجویان دارای اضافه وزن (25< bmi) به صورت داوطلب در تحقیق شرکت کردند. این افراد به طور تصادفی به سه گروه تمرینات ایروبیک و پیلاتس و کنترل تقسیم شدند. روش تحقیق از نوع نیمه تجربی بود. قبل از شروع تمرین و در پایان پروتکل تمرینی، همه افراد مورد سنجش قرار گرفتند. گروه های تجربی پروتکل تمرینی را به مدت 6 هفته، هفته ای 4 روز و هر روز 45 تا 60 دقیقه به اجرا درآوردند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t همبسته، تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد و سطح معنی داری 05/0>p منظور گردید. نتایج آزمون t همبسته نشان داد که تمرینات ایروبیک و پیلاتس موجب کاهش معنی دار درصد چربی و افزایش معنی دار انعطاف پذیری شده اند. به علاوه، تمرین پیلاتس باعث بهبود معنی دار شاخص حداکثر اکسیژن مصرفی شد؛ اما تمرینات ایروبیک و پیلاتس هیچکدام تاثیر معنی داری بر شاخص های تنفسی نداشتند. نتایج آزمون تحلیل واریانس در مورد مقایسه تمرینات ایروبیک و پیلاتس نشان داد که اثر دو نوع تمرین ایروبیک و پیلاتس بر شاخص های سلامت عمومی و تنفسی افراد مشابه است. در کل، بین اثر 6 هفته تمرین ایروبیک و پیلاتس بر شاخصهای سلامت عمومی و عملکرد تنفسی دختران دارای اضافه وزن تفاوتی وجود ندارد و هر چند این پروتکل های تمرینی، موجب بهبود سلامت عمومی می شوند؛ اما برای تاثیر بر شاخص های تنفسی کافی به نظر نمی رسند.
ابوالحسن صفایی آذر آقا یاری
هدف از این پژوهش، تهیه نورم استاندارد آمادگی جسمانی دانش آموزان پسر مقطع راهنمایی استان خراسان شمالی و مقایسه آن در جامعه شهری و روستایی است. پژوهش حاضر از نوع توصیفی بوده که به روش میدانی انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش را 26385 نفر دانش آموز پسر مدارس راهنمایی استان خراسان شمالی تشکیل دادند. برای انتخاب نمونه آماری 1306 نفر از آنها که در محدوده سنی 12 تا 14 سال قرار داشتند به روش تصادفی خوشه ای از طریق جدول مورگان انتخاب شدند. برای سنجش آمادگی جسمانی شرکت کنندگان از آزمون آمادگی جسمانی جوانان ایفرد برتر استفاده شد که شامل استقامت عضلانی عضلات کمربند شانه، انعطاف پذیری عضلانی، استقامت عضلانی ناحیه شکم و استقامت قلبی- تنفسی می باشد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری توصیفی شامل میانگین، انحراف معیار و درصد فراوانی و روش های آماری شامل آزمون t استیودنت برای داده های مستقل استفاده گردید و سطح معنی داری 05/0 >p در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که میانگین قد و وزن دانش آموزان جامعه شهری از روستایی بالاتر است. میانگین استقامت عضلانی شکمی، استقامت عضلات کمربند شانه و استقامت قلبی – تنفسی دانش آموزان جامعه شهری از روستایی پایین تر است. علیرغم این، مشاهده شد که میانگین انعطاف پذیری در دو گروه یکسان است و تفاوت معنی داری ندارد. علاوه بر نتایج فوق نورم استاندارد آمادگی جسمانی دانش آموزان شهری و روستایی مقطع راهنمایی استان خراسان شمالی نیز تدوین گردید. به طور کلی نتایج پژوهش نشان دهنده آن است که هرچند دانش آموزان شهری از میانگین قد و وزن بالاتری برخوردارند اما از نظر آمادگی جسمانی عمومی از دانش آموزان روستایی در سطح پایین تری قرار دارند. این موضوع دال بر این است که دست اندرکاران آموزش و پرورش و اولیای دانش آموزان شهری می بایست توجه بیشتری به ارتقای آمادگی جسمانی دانش آموزان داشته باشند
سمیه دستی گردی مرضیه ثاقب جو
چکیده عنوان پایان نامه تأثیر تمرینات مقاومتی و هوازی بر سطوح استراحتی ویسفاتین و لیپیدهای پلاسما در زنان دارای اضافه وزن نام دانشجو سمیه دستی گردی هدف از این تحقیق بررسی تأثیر تمرینات هوازی و مقاومتی بر سطوح استراحتی ویسفاتین و لیپیدهای پلاسما در زنان دارای اضافه وزن است. تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی می باشد. 38 زن داوطلب دارای اضافه وزن (میانگین سن 70/5 ±48/38 سال، نمایه توده بدنی 65/3 ±82/28 کیلوگرم بر متر مربع، درصد چربی 39/3 ± 34/36 درصد و نسبت دور کمر به دور لگن 04/0 ± 85/0 ) به طور تصادفی در3 گروه قرار گرفتند.14 آزمودنی در گروه تمرین هوازی (50 دقیقه در روز، 85-80 درصد ضربان قلب ذخیره، 4 روز در هفته)، 14 آزمودنی در گروه تمرین مقاومتی ( 50 دقیقه در روز، 70-60 درصد یک تکرار بیشینه، 4 روز در هفته) و 10 آزمودنی نیز در گروه کنترل قرار گرفتند. نمونه های خون آزمودنی ها در حالت ناشتا جمع آوری و به منظور بررسی تغییرات سطوح پلاسمایی ویسفاتین، لیپیدها (tg، tc، ldl و hdl)، انسولین و گلوکز در قبل و پس از 2 ماه تمرین مورد استفاده قرار گرفت. برای بررسی فرض تحقیق و استخراج نتایج، از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی lsd در سطح 05/0< p استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد، سطوح پلاسمایی ویسفاتین و انسولین در گروه تمرین مقاومتی در مقایسه با دو گروه دیگر به طور معنی داری کاهش یافت (05/0 >p)؛ همچنین bmi، whr و درصد چربی نیز در گروه های تجربی به طور معنی داری کاهش یافت (001/0 > p). بر اساس نتایج تحقیق حاضر می توان اظهار کرد که کاهش پلاسمایی ویسفاتین که در اثر تمرین مقاومتی ایجاد می شود، احتمالاً ناشی از کاهش وزن و تغییرات ایجاد شده در ترکیب بدن زنان دارای اضافه وزن می باشد. واژه های کلیدی: تمرین مقاومتی، تمرین هوازی، ویسفاتین، لیپیدهای پلاسما، زنان دارای اضافه وزن. چکیده عنوان پایان نامه تأثیر تمرینات مقاومتی و هوازی بر سطوح استراحتی ویسفاتین و لیپیدهای پلاسما در زنان دارای اضافه وزن نام دانشجو سمیه دستی گردی هدف از این تحقیق بررسی تأثیر تمرینات هوازی و مقاومتی بر سطوح استراحتی ویسفاتین و لیپیدهای پلاسما در زنان دارای اضافه وزن است. تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی می باشد. 38 زن داوطلب دارای اضافه وزن (میانگین سن 70/5 ±48/38 سال، نمایه توده بدنی 65/3 ±82/28 کیلوگرم بر متر مربع، درصد چربی 39/3 ± 34/36 درصد و نسبت دور کمر به دور لگن 04/0 ± 85/0 ) به طور تصادفی در3 گروه قرار گرفتند.14 آزمودنی در گروه تمرین هوازی (50 دقیقه در روز، 85-80 درصد ضربان قلب ذخیره، 4 روز در هفته)، 14 آزمودنی در گروه تمرین مقاومتی ( 50 دقیقه در روز، 70-60 درصد یک تکرار بیشینه، 4 روز در هفته) و 10 آزمودنی نیز در گروه کنترل قرار گرفتند. نمونه های خون آزمودنی ها در حالت ناشتا جمع آوری و به منظور بررسی تغییرات سطوح پلاسمایی ویسفاتین، لیپیدها (tg، tc، ldl و hdl)، انسولین و گلوکز در قبل و پس از 2 ماه تمرین مورد استفاده قرار گرفت. برای بررسی فرض تحقیق و استخراج نتایج، از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی lsd در سطح 05/0< p استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد، سطوح پلاسمایی ویسفاتین و انسولین در گروه تمرین مقاومتی در مقایسه با دو گروه دیگر به طور معنی داری کاهش یافت (05/0 >p)؛ همچنین bmi، whr و درصد چربی نیز در گروه های تجربی به طور معنی داری کاهش یافت (001/0 > p). بر اساس نتایج تحقیق حاضر می توان اظهار کرد که کاهش پلاسمایی ویسفاتین که در اثر تمرین مقاومتی ایجاد می شود، احتمالاً ناشی از کاهش وزن و تغییرات ایجاد شده در ترکیب بدن زنان دارای اضافه وزن می باشد. واژه های کلیدی: تمرین مقاومتی، تمرین هوازی، ویسفاتین، لیپیدهای پلاسما، زنان دارای اضافه وزن.
فهیمه علوی محمد اسماعیل افضل پور
پژوهش حاضر با هدف مطالعه تاثیر تمرینات ایروبیک و پیلاتس بر شادکامی و تصویر بدنی دانشجویان دختر انجام گرفت. جامعه تحقیق شامل کلیه ی دانشجویان دختر غیر ورزشکار دانشگاه بیرجند می باشد که از بین آنها تعداد 60 نفر به روش نمونه گیری تصادفی- خوشه ای انتخاب و به دو گروه تجربی (پیلاتس و ایروبیک) و یک گروه کنترل هر کدام 20 نفر تقسیم شدند. روش تحقیق از نوع نیمه تجربی بود. گروه های تجربی پروتکل تمرینی را به مدت 8 هفته، هفته ای 3 روز و هر روز 60 دقیقه به اجرا درآوردند. پروتکل تمرین ایروبیک شامل 15 دقیقه گرم کردن، 35 دقیقه حرکات ایروبیک و 10 دقیقه سرد کردن و پروتکل تمرین پیلاتس شامل 15 دقیقه گرم کردن، 35 دقیقه حرکات پیلاتس و 10 دقیقه سرد کردن بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t زوجی، آزمون واریانس یک طرفه و آزمون توکی انجام شد و سطح معنی داری 05/0>p منظور گردید. نتایج نشان داد که تمرینات ایروبیک و پیلاتس هر دو در افزایش شادکامی با 005/0>p و تصویر بدنی با 0005/0>p موثر بوده اند. نتایج آزمون تحلیل واریانس در مورد مقایسه تاثیر تمرینات ایروبیک و پیلاتس نشان داد که اثر دو نوع تمرین ایروبیک و پیلاتس بر تصویر بدنی افراد مشابه است، همچنین تاثیر تمرینات پیلاتس بر شادکامی افراد بیشتر از تاثیر تمرینات ایروبیک بود. با توجه به این نتایج افرادی که دچار آسیب های مفصلی هستند یا مشکلات حرکتی خاصی دارند می توانند تمرینات پیلاتس را جهت بهبود شادکامی و تصویر بدنی جایگزین تمرینات ایروبیک کنند. واژهای کلیدی: تمرینات ایروبیک- تمرینات پیلاتس- شادکامی- تصویر بدنی.
کوکب ترابی محمد اسماعیل افضل پور
هدف پژوهش حاضر مقایسه ی هوش معنوی زنان ایروبیک کار و یوگا کار شهر بیرجند است. روش پژوهش توصیفی و از نوع پس رویدادی است. جامعه ی آماری این پژوهش زنان 25 تا 45 ساله ی فعال در رشته ی ورزشی ایروبیک و یوگا در شهر بیرجند که سابقه ی فعالیتشان حداقل یکسال بود و نیز زنان 25 تا 45 ساله ی غیر فعال که هیچ گونه سابقه ی ورزشی نداشتند، می باشد. نمونه گیری هدفداراجرا شد و در نهایت تعداد افراد نمونه در دو گره فعال 32 نفرتعیین گردید. افراد نمونه در گروه غیر فعال نیز طبق دو گروه دیگر به تعداد 32 نفر از سطح شهر انتخاب شد. گردآوری داده ها با استفاده از مقیاس سنجش هوش معنوی کینگ(sisri-24) با ضریب پایایی 0.88 انجام شده است. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی (فراوانی، میانگین وانحراف استاندارد) و آمار استنباطی(anova) صورت گرفت. تجزیه و تحلیل داده های پژوهش نشان داد که هوش معنوی زنان سه گروه در سطح 0.05p<به طور معنی داری متفاوت است به گونه ای که زنان یوگاکار هوش بالاتری داشتند. همچنین تنها سطح هوش یوگاکاران در حد مطلوب قرار داشت. بنابراین می توان گفت ورزش در کنار سایر شرایط فرهنگی و مذهبی، عاملی برای ارتقاء هوش معنوی است و نوع ورزش و فعالیت بر میزان این ارتقاء اثرگذار است. تلویحات این پژوهش مورد توجه دست ا ندرکاران و روانشناسان ورزش، بویژه در بخش بانوان قرار خواهد گرفت.
ایمان داودی محمد اسماعیل افضل پور
هدف: پژوهش حاضر به منظور مقایسه تأثیر هشت هفته ورزش صبحگاهی سنتی (باستانی) و مبتنی بر حرکات ایروبیک بر شادکامی و آمادگی جسمانی دانش آموزان پسر غیر ورزشکار 12 ساله مدارس راهنمایی شهید کوشه ای و نواب صفوی شهر بیرجند انجام شد. روش شناسی: تحقیق از نوع نیمه تجربی بوده و جامعه آماری را کلیه دانش آموزان پسر غیر ورزشکار 12 ساله مدارس راهنمایی شهید کوشه ای و نواب صفوی شهر بیرجند تشکیل می دهند. نمونه آماری را 45 نفر از دانش آموزان غیرورزشکار تشکیل داد که پس از همسان سازی بر مبنای وزن، قد، ترکیب بدنی و رکورد آزمون 540 متر، به صورت تصادفی ساده در سه گروه 15 نفره (دو گروه تجربی و یک گروه کنترل) سازماندهی و در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون مورد آزمایش قرار گرفتند. منتخبی از فاکتورهای آمادگی جسمانی ایفرد که شامل استقامت قلبی-تنفسی، استقامت عضلات ناحیه شکم، استقامت عضلات کمربند شانه ای، چابکی و انعطاف پذیری عضلات کمر و ناحیه خلفی ران بودند به ترتیب توسط آزمون های دوی540 متر، دراز و نشست، بارفیکس اصلاح شده، آزمون دوی 9×4 متر و انعطاف پذیری ولز مورد سنجش قرار گرفتند. جهت سنجش شادکامی، از پرسشنامه شادکامی آکسفورد استفاده گردید. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از تست های آماری t وابسته، anova یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی با هم مقایسه گردید و مقادیر p کمتر از 05/0 به عنوان اختلاف معنی دار تلقی گردید. یافته ها: نتایج آزمون t وابسته در گروه ایروبیک نشان داد که تمرینات ورزش صبحگاهی موجب افزایش معنی داری در متغیرهای شادکامی (000/0p =)، انعطاف پذیری (000/0p =) و استقامت قلبی تنفسی (000/0p =) گردیده، اما در دیگر متغیرها تغییر معناداری ایجاد نشده است. در گروه سنتی (باستانی)، تمرینات ورزش صبحگاهی موجب افزایش معنی داری در متغیرهای شادکامی (000/0p =) و استقامت عضلات کمربند شانه ای (000/0p =) گردید، اما در دیگر متغیرها تغییر معناداری ایجاد نشد. در گروه کنترل، هیچ گونه تغییر معنا داری در متغیرهای وابسته بعد از گذشت هشت هفته ایجاد نشد. نتایج آزمون anova یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی نشان داد که متغیر های شادکامی (000/0p =)، استقامت قلبی تنفسی (000/0p =) و انعطاف پذیری (000/0p =) در گروه ایروبیک از گروه سنتی (باستانی) به طور معنی دار بالاتر هستند و فقط متغیر استقامت عضلات کمربند شانه ای (000/0p =) در گروه سنتی (باستانی) از گروه ایروبیک به طور معنی دار بالاتر است. هم چنین در فاکتور های استقامت عضلات شکم (97/0p =) و چابکی (90/0p =) بین این دو گروه، تفاوت معنا داری مشاهده نشد. بحث و نتیجه گیری: با توجه به تحقیقات صورت گرفته با موضوع فعالیت بدنی منظم، نتیجه می گردد که ورزش صبحگاهی از جمله فعالیت های منظم بدنی است که موجب افزایش آمادگی جسمانی و بروز احساس آرامش در دانش آموزان می گردد. بر اساس نتایج بدست آمده، در مجموع ورزش صبحگاهی مبتنی بر حرکات ایروبیک بر آمادگی جسمانی و شادکامی دانش آموزان موثرتر واقع گردیده و تأکید می گردد که از این گونه حرکات جهت اجرای ورزش صبحگاهی در مدارس استفاده گردد تا شاهد افزایش کارآیی نظام آموزشی باشیم.
رسول کاویانی محمد اسماعیل افضل پور
هدف: هدف تحقیق مقایسه تراکم مواد معدنی استخوانی بین مردان کاراته¬کار (سبک کاتا و کومیته) و غیر ورزشکار استان خراسان جنوبی است. مواد و روش ها: آزمودنی های این پژوهش تعداد 12 مرد کومیته¬کار نخبه (سن: 23/2 ± 6/22 سال، شاخص توده بدنی: 95/1 ± 43/22 کیلوگرم بر متر مربع)، 12 مرد کاتارو نخبه (سن: 15/1 ± 5/21 سال، شاخص توده بدنی: 14/3 ± 38/22 کیلوگرم بر متر مربع) و 12 مرد غیرورزشکار سالم (سن: 60/1 ± 9/22 سال، شاخص توده بدنی: 89/2 ± 85/21 کیلوگرم بر متر مربع) از استان خراسان جنوبی بودند. گروه های ورزشکار از بین افرادی که حداقل 5 سال سابقه ورزشی مستمر در رشته کاراته داشتند و از سلامت بدنی و رژیم غذایی طبیعی برخوردار بودند، انتخاب شدند. با استفاده از روش dxa، میزان تراکم مواد معدنی استخوان ران (نواحی گردن، برجستگی بزرگ و انتهای نزدیک به تنه)، ساعد (3?2 انتهای دور از تنه استخوان زند زیرین و زند زبرین و استخوان های مچ دست) و مهره های کمری (l1-l4) شرکت کنندگان اندازه گیری شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری (05/0=?) بهره برداری گردید. یافته ها: نتایج نشان داد در ورزشکاران سبک کومیته، میزان تراکم (به ترتیب 04/0p= و 001/0p=) استخوانی دست برتر؛ به طور معنی داری از ورزشکاران سبک کاتا و افراد غیر ورزشکار بالاتر بود. کومیته کارها و کاتاروها از تراکم استخوانی بالاتری در پای برتر (به ترتیب 009/0p= و 004/0p=)، پای غیر برتر (به ترتیب 001/0p= و 004/0p=) و مهره های کمری (به ترتیب 005/0p= و 04/0p=)، نسبت به غیر ورزشکاران برخوردار بودند. همچنین اختلاف معنا داری بین میزان تراکم استخوانی دست برتر و غیر برتر کومیته¬کارها مشاهده شد (018/0(p=. نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر حاکی از آن است که ورزش کاراته به طور موثر موجب بهبود وضعیت استخوانی ورزشکاران می شود؛ اما در مقایسه دو سبک رایج این رشته، سبک کومیته به سبب ماهیت فشارهای مکانیکی، تاثیر بارزتری بر تراکم استخوانی ناحیه ساعد، ران و مهره های کمری کاراته کاران دارد.
طاهره رودسرابی احمد خامسان
هدف از پژوهش حاضر بررسی «تأثیر مدل آموزش ورزش (sem)، بر خود تعیین گری و فضای انگیزشی ادراک شده»، بوده است. روش پژوهش، نیمه آزمایشی، و با طرح، پیش آزمون- بین آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. پژوهش در دو مرحل? کمّی و کیفی با «روش آمیخت? هم زمان چند زاویه ای» انجام شد. در مرحل? کمّی، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 34 نفر از دانشجویان تربیت بدنی عمومی 2 انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه sem و سنتی قرار گرفتند. در مرحل? کیفی، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 14 مصاحب? نیمه سازمان یافته از گروه sem، در دو مرحل? ابتدا و پس از دوره، صورت گرفت. برای سنجش متغیر های پژوهش، از دو پرسشنام? تنظیم رفتار ورزشی و فضای انگیزشی ادراک شده در بخش کمّی و روش مصاحب? نیمه سازمان یافته و یادداشت های مربی در بخش کیفی پژوهش، استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده های کمّی با روش تحلیل واریانس سنجش های تکراری(repeated- measures anova) ، انجام شد. تجزیه و تحلیل داده های کیفی، با استفاده از کد گذاری باز و محوریِ استراس و کوربین (1990)، صورت گرفت. با توجه به یافته های پژوهش؛ ضریب ایتای خود تعیین گری (69/02=?) و مولفه های آن؛ تنظیم بیرونی (73/02=?)، تنظیم درون فکنی شده (63/02=?)، بی انگیزشی (58/02=?)، انگیزش درونی (33/02=?)، تنظیم همانند سازی (20/02=?) و ضریب ایتای مولفه های فضای انگیزشی ادراک شده؛ اجرا تسلط (06/02=?) و (005/02=?)، می توان نتیجه گرفت که sem، بر افزایش خود تعیین گری و کاهش تنظیم بیرونی، افزایش تنظیم درون فکنی شده و کاهش بی انگیزشی تأثیر قابل توجه و بسیار زیادی دارد و بر افزایش انگیزش درونی و تنظیم همانند سازی تأثیر زیادی دارد
محبوبه عجم حسین ابطحی
هدف: تحقیق حاضر به منظور تعیین اثر عصاره زعفران بر فعالیت آنزیم پارااکسوناز-1 (pon1) و میزان پروتئین واکنشی c (crp) سرم زنان جوان سالم پس از یک جلسه تمرین مقاومتی شدید انجام شد. مواد و روش: این تحقیق از نوع نیمه تجربی و کاربردی است. بدین منظور 30 زن غیر ورزشکار جوان به طور تصادفی در 3 گروه همگن شده و مساوی شامل گروه تمرین مقاومتی به همراه عصاره، گروه تمرین مقاومتی بدون مصرف عصاره و گروه کنترل تقسیم شدند. آزمودنی ها پس از دوره مکمل سازی (4 هفته، 30 میلی گرم در روز) یک جلسه تمرین مقاومتی شدید با شدت 85 درصد یک تکرار بیشینه (1rm) را انجام دادند. نمونه های خونی در پایان دوره مصرف عصاره قبل و بعد از پروتکل تمرینی گرفته شدند. pon1 و crp به ترتیب با روش الایزا اندازه گیری شد. نتایج: در گروه تمرین مقاومتی به همراه عصاره و گروه تمرین مقاومتی فعالیت pon1 افزایش معناداری یافت، به ترتیب (04/0p= و 00/0p=)؛ ولی اختلاف میانگین pon1 بین گروه تمرین مقاومتی به همراه عصاره و تمرین مقاومتی بدون عصاره معنادار نبود (54/0p=). از طرف دیگر 4 هفته مصرف عصاره زعفران به همراه تمرین مقاومتی شدید بر crp تأثیر معنی داری نداشت (36/0p=). نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر دال بر آن است که بر خلاف crp، یک جلسه تمرین مقاومتی حاد با شدت 85 درصد 1rm میزان pon1 سرم زنان جوان سالم غیر فعال را به طور معنی دار افزایش می دهد. هر چند مصرف 4 هفته عصاره زعفران با دوز (30 میلی گرم در روز) بدون تاثیر معنی دار بر میزان crp، نیز سطح pon1 سرم را به طور معنی دار بالا برد، اما این افزایش فراتر از تغییری که فقط بر اثر اجرای یک جلسه تمرین حاد مقاومتی ایجاد می گردد، نبود و بر این اساس نمی توان این دوز مصرفی زعفران را دارای تاثیر موثر بر فعالیت آنزیم ضداکسایشی pon1 در زنان سالم غیرفعال دانست.
سیده فاطمه سیادت محمد اسماعیل افضل پور
هدف: پژوهش حاضر به منظور تعیین اثر هشت هفته تمرین مقاومتی و ترکیبی بر سطوح آنزیمی در بیماران مرد مبتلا به کبد چرب غیر الکلی انجام شد. مواد و روش ها: تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی است. بدین منظور 30 مرد مبتلا به کبد چرب غیر الکلی به طور تصادفی به سه گروه تمرین مقاومتی، تمرین ترکیبی و گروه کنترل تقسیم شدند. آزمودنی ها به مدت 8 هفته و 3 جلسه تمرین در هفته در پروتکل تمرین شرکت کردند. تمرین مقاومتی در 4 نوبت و هر نوبت شامل 8 ایستگاه با شدت 60 درصد یک تکرار بیشینه (1rm) آغاز و به صورت فزآینده در پایان به 75 درصد 1rmرسید. تمرین ترکیبی به صورت ترکیب دو نوع تمرین مقاومتی و هوازی اجرا شد بدین گونه که بخش مقاومتی در 4 نوبت، 4 ایستگاه با شدت 60 درصد 1rmآغاز و به صورت فزآینده در پایان به 75 درصد 1rmرسید و در بخش هوازی دویدن با شدت 60 تا 75 درصد حداکثر ضربان قلب اجرا گردید. نمونه های خونی در دو نوبت قبل و پس از پروتکل هایتمرینی گرفته شد.نمونه های خونی با استفاده از روشآنزیماتیک آنالیز گردید. تجزیه و تحلیل یافته ها با استفاده از t همبسته، آزمون آنالیز واریانس یک سویه و آزمونتعقیبی توکی درسطح معنی داری (05/0p<) انجام شد. نتایج: انجام 8 هفته تمرین مقاومتی و ترکیبی، موجب کاهش معنی داری در سطوح آنزیم های ast (006/0=p و 028/0=p)، alt(003/0=p و 001/0=p)و alp(015/0=p و 002/0=p)نسبت به پیش از آزمون در هر دو گروهتمرینی گردید. نتیجه گیری: بر اساس یافته های حاضر می توان نتیجه گرفت که انجام 8 هفته تمرینات مقاومتی و ترکیبی می تواند سبب کاهش آنزیم هایast، alt و alp کبد مردانموجب سلامت و بهبودعملکرد کبد شود.
فاطمه بارانی سعید ایل بیگی
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر 8 هفته تمرینات مقاومتی و ترکیبی بر سطوح سرمی آنزیمهای کبدی زنان بیمار کبد چرب است. در این مطالعه نیمه تجربی 37 زن در دامنه سنی 65-25 سال داوطلبانه در طرح شرکت و به طور تصادفی به سه گروه کنترل (12n=)، تمرین مقاومتی (12n=) و ترکیبی (13n=) تقسیم شدند. برنامه تمرین مقاومتی شامل 8 حرکت، 3 نوبت، 10-8 تکرار با شدت 75-60 درصد یک تکرار بیشینه ، طی 8 هفته، با تکرار 3 جلسه در هر هفته اجرا شد. تمرین ترکیبی شامل 4 حرکت مقاومتی در نیمی از جلسه و تمرین هوازی با شدت 75-60 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی در نیمه دیگر بود. آنزیم های ast، alt و alp به عنوان متغیرهای اصلی تحقیق با روش بیوشیمی اندازه گیری شدند. برای استخراج نتایج از آزمون t وابسته و آنالیز واریانس، و سطح معنی داری 05/0p< ، استفاده شد. یافتههای پژوهش نشان داد که میزان آنزیم alp در گروه تمرین مقاومتی به طور معنیداری کاهش (03/0p=) یافت، ولی میانگین ast و alt تغییر معنیداری نکرد (05/0<p). در میزان ast، alt و alp بعد از تمرین ترکیبی هم تغییر معنیداری مشاهده نشد (05/0<p). همچنین تاثیر تمرینات مقاومتی و ترکیبی بر فعالیت آنزیمهای کبدی مشابه بود. به علاوه، در گروه مقاومتی میزان متغیرهای انعطاف پذیری (001/0 p<)، vo2max (02/0 p=)، قدرت عضلات بازکننده شانه (003/0 p=) و قدرت پنجه(001/0p<)، به طور معنی داری افزایش، اما دور کمر (02/0 p=) و درصد چربی (001/0 p<) کاهش یافت. در گروه ترکیبی فقط انعطافپذیری به طور معنیداری افزایش(009/0 p=)، و درصد چربی (001/0 p=) کاهش یافت. با این که هیچکدام از تمرینات بر سطوح ast و alt تاثیر معنی داری نداشتند، تمرین مقاومتی در کاهش سطح alp و توسعه شاخص های آمادگی جسمانی و ترکیب بدنی بیماران کبد چرب موثر واقع شد. از این رو، تمرینات ترکیبی و به خصوص تمرین مقاومتی با شدت 75-60 درصد یک تکرار بیشینه، می تواند برای بیماران کبد چرب مفید باشد.
مجتبی میری محمد اسماعیل افضل پور
هدف: تحقیق حاضر به منظور مقایسه تأثیر حاد یک جلسه تمرین مقاومتی، تناوبی و تداومی بر غلظت مولکول چسبان سلولی-1(icam-1) و پروتئین واکنشی c سرم مردان دارای اضافه وزن انجام شد. مواد و روش ها: این تحقیق از نوع نیمه تجربی است. بدین منظور 10 آزمودنی سالم دارای اضافه وزن با میانگین¬ سنی 33/1 ± 20 سال، وزن 46/10 ± 60/85 کیلوگرم، و شاخص توده بدنی 14/2 ± 30/27 کیلوگرم/ متر مربع؛ در تحقیق شرکت داده شدند. آزمودنی ها 3 نوع تمرین مقاومتی، تداومی و تناوبی حاد را در فاصله 4روز از همدیگر انجام دادند. نمونه گیری خونی در حالت ناشتا و بلافاصله در پایان هر جلسه تمرین انجام گرفت. از آزمون تحلیل واریانس یک سویه و آزمون t وابسته برای استخراج نتایج استفاده گردید و سطح معنی داری فرض آماری 05/0p < در نظر گرفته شد. یافته ها: یک جلسه فعالیت حاد مقاومتی و تداومی بر icam-1 (به ترتیب 66/0p= و 08/0p=) و crp (به ترتیب 38/0p= و 32/0p=) مردان دارای اضافه وزن تاثیر معنی داری نداشت، در حالی که یک جلسه فعالیت حاد تناوبی باعث کاهش معنی دار icam-1 (00/0p=) و عدم تغییر معنی دار crp (32/0p=) این افراد گردید. در مقایسه سه نوع تمرین مشخص گردید که میزان icam-1 پس از یک جلسه تمرین حاد تناوبی نسبت به تمرین حاد مقاومتی (00/0= p) و تمرین حاد تداومی (02/0 p=) از کاهش بیشتری برخوردار است؛ در حالی که میزان این شاخص پس از تمرین حاد تداومی و مقاومتی تفاوت معنی داری (60/0 = p) نداشت. همچنین بین تأثیر حاد یک جلسه تمرین مقاومتی، تناوبی و تداومی شدید بر سطوح crp سرم مردان دارای اضافه وزن اختلاف معنی داری مشاهده نشد (61/0p=). نتیجه گیری: یک جلسه تمرین حاد تناوبی بدون تاثیر معنی دار بر crp، موجب کاهش معنی دار شاخص التهابی icam-1 سرم مردان دارای اضافه وزن گردید؛ این در حالی است که یک جلسه تمرین حاد مقاومتی و تداومی تغییر معنی داری در هیچیک از این دو شاخص ایجاد نکردند که می تواند دال بر عدم تولید التهاب یا آسیب بافتی، پس از این دو نوع تمرین باشد.
زهرا خراشادیزاده محمد اسماعیل افضل پور
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی شدید افزایش رادیکال های آزاد در بدن را به دنبال دارد که خود موجب افزایش سطوح icam-1 و crp سرمی و رخداد شرایط پاتولوژیک نظیر آترواسکلروز در بدن می شوند. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر مقایسه تأثیر حاد یک جلسه تمرین انقباض برونگرا، درونگرا و ترکیبی، بر غلظت مولکول چسبان سلولی-1 (icam-1) و پروتئین واکنشی c (crp) سرم زنان دارای اضافه وزن می باشد. مواد و روش ها: به همین منظور، 8 دانشجوی دختر دارای اضافه وزن دانشگاه بیرجند (با میانگین سنی 31/2±25/21 سال؛ میانگین قدی 44/5±25/161سانتی متر؛ میانگین وزنی 55/7±25/75کیلوگرم؛ شاخص توده بدنی 21/2±44/28 کیلوکرم بر متر مربع و درصد چربی 37/0±39/34) به صورت داوطلبانه حاضر به شرکت در پژوهش شدند. پروتکل تمرینی در سه جلسه مجزا، با فواصل 6 روزه و به صورت زیر اجرا شد؛ جلسه اول: با هدف انقباض ترکیبی( اجرای حرکت پرس پای ایستاده در 6 ست با 6 تا 8 تکرار و با شدت 80 درصد یک تکرار بیشینه)؛ جلسه دوم: با هدف انقباض درونگرا ( اجرای مرحله اول حرکت پرس پای ایستاده در 6 ست با 8 تا 10 تکرار و با شدت 80 درصد یک تکرار بیشینه)؛ و جلسه سوم: با هدف انقباض برونگرا ( اجرای مرحله دوم حرکت پرس پای ایستاده در 6 ست با 8 تا 10 تکرار و با شدت 80 درصد یک تکرار بیشینه). نمونه های خونی نیز در چهار نوبت(مرحله اول 96 ساعت قبل از اولین جلسه آزمون و مراحل بعدی بلافاصله بعد از اجرای پروتکل های آزمون در 3 جلسه) جمع آوری گردید. یافته ها: نتایج حاصل از آزمون t زوجی نشان داد که یک جلسه تمرین برونگرا موجب کاهش معنی دار icam-1(03/0= p) و عدم تغییر معنی دار crp(09/0= p)، گلبول سفید( 68/0= p) و پلاکت خون(46/0= p) شد. یک جلسه تمرین درونگرا نیز موجب کاهش معنی دار icam-1 (02/0=p)، افزایش معنی دار پلاکت (003/0=p)و عدم تغییر معنی دار crp (18/0=p)و گلبول سفید(63/0=p) شد؛ در حالی که یک جلسه تمرین ترکیبی نتوانست در مقادیر شاخص های فوق تغییر معنی داری ایجاد نماید. نتایج آزمون تحلیل واریانس یک سویه نیز حاکی از عدم تفاوت معنی دار بین سه نوع پروتکل اعمال شده بر شاخص های التهابی می باشد. بحث و نتیجه گیری: به طور کلی اطلاعات حاصل از این پژوهش نشان می دهد که استفاده از حرکت پرس پای ایستاده، با اعمال یک نوع انقباض (برونگرا، درونگرا و ترکیبی) در شدت 80 درصد حداکثر یک تکرار بیشینه، با پاسخ های التهابی همراه نبوده بلکه حتی ممکن است مورد کاهش برخی شاخص های التهابی در زنان دارای اضافه وزن شود.
اعظم رضازاده محمد اسماعیل افضل پور
زمینه و هدف: استفاده از مکمل های ضد اکسایشی برای کاهش اثرات تخریبی رادیکال های آزاد پس از ورزش های شدید و حاد، امری حیاتی است؛ از این رو، در پژوهش حاضر تاثیر مصرف میوه عناب بر ظرفیت ضد اکسایشی تام (tac) و مالون دی آلدهید (mda) زنان جوان پس از یک جلسه فعالیت مقاومتی شدید مورد بررسی قرار گرفته است. روش بررسی: 18 زن غیر ورزشکار جوان به طور تصادفی در 2 گروه همگن و مساوی شامل گروه مصرف میوه عناب + فعالیت مقاومتی شدید و گروه فعالیت مقاومتی شدید تقسیم شدند. گروه اول روزانه 4/0 گرم عناب به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن به مدت 3 هفته دریافت کردند. افراد هر دو گروه در یک جلسه فعالیت مقاومتی متشکل از 5 حرکت ورزشی با شدت 90 درصد یک تکرار بیشینه (rm1) شرکت کردند. نمونه های خونی در سه مرحله شامل مرحله پایه، پس از مصرف میوه عناب، و پس از پروتکل تمرینی گرفته شد. tac و mda به ترتیب با روش frap و tbars اندازه گیری شدند و برای استخراج نتایج از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی lsd در سطح 05/0>p استفاده گردید. یافته ها: در گروه تمرین مقاومتی شدید، tac به طور معنی دار کاهش یافت (02/0=p)، اما در گروه میوه عناب + تمرین مقاومتی شدید، افزایش معنی دار tac پس از دوره 3 هفته ای مصرف میوه عناب مشاهده شد (03/0= p) که با عدم تغییر معنی دار این شاخص بلافاصله پس از تمرین همراه بود (11/0=p). از طرف دیگر، میزان mda در هیچ کدام از دو گروه فوق تغییر معنی داری در مراحل مختلف اندازه گیری نداشت (05/0<p) که دال بر عدم تاثیر میوه عناب و تمرین مقاومتی شدید بر این شاخص می باشد. نتیجه گیری: مصرف میوه عناب قبل از انجام تمرین مقاومتی شدید می تواند محرک مناسبی برای تقویت دستگاه ضد اکسایشی و جلوگیری از تاثیرات نامطلوب و احتمالی رادیکال های آزاد بدنبال این تمرینات باشد.
طوبی عنایتی زاده محمد اسماعیل افضل پور
هر چند تمرینات پلایومتریک به¬طور ذاتی آسیب¬رسان هستند، اما به دلیل اهمیتی که دارند می¬توان از روش¬هایی مانند حرکات کششی برای کاهش خطر آسیب¬های بالقوه آن استفاده کرد. هدف از این تحقیق، بررسی و مقایسه تاثیر کشش¬های ایستا، پویا و ترکیبی بر لاکتات خون و کوفتگی عضلانی تاخیری به ترتیب، بلافاصله، 24 و 48 ساعت پس از اجرای یک جلسه تمرین حاد پلایومتریک است. 46 پسر تمرین¬نکرده با میانگین سنی 05/1±62/16 سال، قد 64/5±89/169 سانتی¬متر، وزن 04/5±73/56 کیلوگرم، و نمایه¬ی توده¬ی بدنی 64/1±72/19 کیلوگرم بر متر¬مربع؛ به¬طور تصادفی در یکی از گروه¬های کشش ایستا، پویا ، ترکیبی و کنترل قرار گرفتند. پس از اجرای 7 دقیقه حرکات کششی توسط گروه¬های کشش، پروتکل تمرین پلایومتریک توسط همه¬ی گروه¬ها به¬طور مشابه اجرا شد. لاکتات خون قبل و بلافاصله پس از تمرین؛ و کوفتگی عضلانی قبل از تمرین، 24 و 48 ساعت پس از تمرین با استفاده از پرسشنامه 10 امتیازی رابینسون سنجیده شدند. آزمون-های t وابسته، تحلیل واریانس(anova) یک سویه، آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و توکی در سطح معناداری 05/0> p، جهت تجزیه و تحلیل آماری داده¬ها مورد بهره¬برداری قرار گرفت. هرچند غلظت لاکتات خون در هر چهار گروه پس از تمرین، افزایش معنی¬داری را نشان داد، اما این افزایش در گروه کشش پویا به¬طور معنی¬داری در مقایسه با گروه بدون کشش، پایین¬تر بود (02/0p=). کوفتگی عضلانی تاخیری در هر چهار گروه 24 و 48 ساعت پس از تمرین نسبت به قبل از آن، افزایش یافت. تفاوتی در کوفتگی عضلانی آزمودنی¬های چهار گروه، 24 ساعت پس از تمرین مشاهده نشد، اما 48 ساعت پس از تمرین این شاخص در گروه کشش پویا به¬طور معنی¬داری پایین¬تر بود (01/0p=). به¬طور کلی، در مقایسه با کشش ایستا و ترکیبی، استفاده از کشش پویا قبل از تمرین پلایومتریک با تولید لاکتات خون و کوفتگی عضلانی کمتری همراه خواهد بود.
مریم شاه زهی حسین ابطحی
هدف: در هنگام ورزش های شدید گونه های واکنش پذیر اکسیژن تولید می شوند که آسیب سلولی را به دنبال دارد. به نظر می رسد استفاده از مکمل های ضداکسایشی از فشار اکسایشی ناشی از این گونه تمرینات می کاهد. از این رو، هدف از تحقیق حاضر تاثیر مصرف عسل بر ظرفیت ضداکسایشی تام (tac) و مالون دی آلدهید (mda) دختران غیرورزشکار بدنبال یک جلسه تمرین مقاومتی شدید بود. روش کار: آزمودنی های تحقیق حاضر 18 دختر غیر ورزشکار سالم از دانشگاه بیرجند بودند. آزمودنی ها به طور تصادفی در 2 گروه همگن و مساوی شامل گروه عسل+ تمرین مقاومتی شدید و گروه تمرین مقاومتی شدید تقسیم شدند. گروه عسل+ تمرین مقاومتی شدید روزانه 1 گرم عسل به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن به مدت 14روز مصرف کردند. افراد دو گروه در یک جلسه فعالیت مقاومتی با شدت1rm 90% متشکل از 5 حرکت ورزشی شرکت کردند و نمونه های خونی در 3 مرحله شامل ابتدای دوره، 14روز پس از مصرف عسل و پس از جلسه ی تمرینی به منظور تعیین غلظت mda ( با روش tbars) و tac (با روش frap ) جمع آوری شد. برای استخراج نتایج از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی lsd در سطح p<0/05 استفاده گردید. نتایج: نتایج نشان داد tac پس از تمرین مقاومتی شدید به طور معنی دار کاهش (05/0>p) می یابد، اما در گروه عسل+ تمرین مقاومتی شدید که 14 روز مصرف عسل داشتند، افزایش معنادار آن (01/0>p) مشاهده شد. از طرف دیگر، میزان mda در گروه تمرین مقاومتی تنها، تغییر معناداری نکرد (05/0<p)؛ اما در گروه عسل+تمرین مقاومتی شدید، افزایش معنی دار (04/0>p) آن پس از اجرای پروتکل تمرین مقاومتی حاد مشاهده شد که دال بر عدم تاثیر عسل بر این شاخص اکسایشی می باشد. نتیجه گیری: مصرف عسل قبل از انجام تمرین مقاومتی شدید، می تواند محرک مناسبی برای تقویت دستگاه ضد اکسایشی و جلوگیری از تاثیرات نامطلوب و احتمالی رادیکال آزاد باشد.
سعید شکری محمد اسماعیل افضل پور
عضلات شکم و پهلو از عضلات مهم بدن هستند که متاسفانه در برنامه تمرینی ورزش باستانی به اهمیت نقش این عضلات در ترکیب بدن وتناسب اندام توجهی نشده است. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر تمرینات شکم و پهلو بر ورزشکاران رشته باستانی است. روش تحقیق: از 120 ورزشکار باستانی، 30 نفر به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه مساوی تجربی و کنترل تقسیم شدند. گروه تجربی طی 12 هفته، یک روز درمیان و به مدت 10 دقیقه انتهای برنامه تمرینی عادی شان به انجام تمرینات طراحی شده شکم و پهلو پرداختند. این تمرینات شامل6 حرکت طراحی شده بامیل و تخته شنای باستانی جهت تقویت عضله راست شکمی و 2 حرکت جهت تقویت عضلات مایل شکمی بودند که به ترتیب از ساده به پیچیده در 3 ست 15 الی 30 تکراری زیر نظر مربی آموزش و انجام شدند. برای بیان نتایج و تجزیه و تحلیل داده ها از میانگین وانحراف استاندارد و آزمون آماری t همبسته در سطح 05/0?? استفاده شد.
حسین طاهری چادرنشین محسن فوادالدینی
پراکسید هیدروژن (2o2h) و عامل نکروزیس تومور آلفا (tnf-?) بیان عامل نروتروفیک مشتق از مغز (bdnf) و عامل نروتروفیک مشتق از سلول گلیال (gdnf) را افزایش می دهند که با تغییر این شاخص ها به دنبال تمرینات ورزشی نیز همراه است. ورزشکاران برای کاهش رادیکال های آزاد و عوامل التهابی ناشی از تمرین، به مصرف مکمل های ضد اکسایشی و ضد التهابی روی می آورند که می تواند با اثرات ناشی از تمرین تداخل ایجاد نماید؛ به همین منظور تحقیق حاضر با هدف بررسی اثر تمرین تداومی و تناوبی شدید همراه با مصرف ویتامین e بر محتوای bdnf و gdnf مغز موش ها به اجرا درآمد. بدین منظور، 56 سر موش صحرایی آلبینو ویستار در 7 گروه کنترل (c)، شم (v)، مکمل (s)، تمرین تداومی (ce)، تمرین تداومی + مصرف مکمل (ces)، تمرین تناوبی (ie)، تمرین تناوبی + مصرف مکمل (ies) جایابی شدند. مغز موش های صحرایی متعاقب 6 هفته دویدن تداومی (با سرعت 27 متر در دقیقه) و تناوبی شدید (با سرعت 40 ـ 54 متر در دقیقه) روی نوارگردان توام با مصرف ویتامین e (60 میلی گرم / کیلوگرم وزن بدن / روز) برداشته و تشریح شد. محتوای bdnf، gdnf و tnf-? به روش ساندویچ الایزا و 2o2h و ویتامین e به روش رنگ سنجی و با استفاده از کیت های تجاری اندازه گیری شدند. از تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح 05/0 > p برای ارزیابی داده ها استفاده شد. مکمل دهی ویتامین e موجب افزایش سطوح ویتامین e گروه های s، ces و ies شد، اما بر سطوح 2o2h و محتوای tnf-?، bdnf و gdnf مغز گروه های s، ces و ies تاثیر معنی داری نداشت. سطوح 2o2h و محتوای tnf-?، bdnf و gdnf در هر دو گروه ce و ie به طور معنی داری افزایش یافت؛ اما این افزایش ها در گروه ie نسبت به ce بیشتر بود. به طور کلی، به نظر می رسد که تمرین تناوبی شدید نسبت به تمرین تداومی شدید، از طریق افزایش بیشتر سطوح 2o2h و tnf-? موجب بهبودی بیشتر محتوای bdnf و gdnf مغز موش های صحرایی می شود؛ اما مکمل-دهی ویتامین e تاثیری بر این سازگاری های نروتروفینی ندارد.