نام پژوهشگر: نیره توکلی
فاطمه دعاگویی ابراهیم توفیق
این گزارش تحقیقاتی، حاصل یک مطالعه تاریخی است که به منظور بررسی فرآیند شکل گیری هویت جدید زن در ایران، از دوران ناصری تا پایان پهلوی اول، انجام شده است. هویت مجموعه ای از ویژگی های فردی است که در طول زمان سیال، و متاثر از ساختار اجتماعی و میزان کنش گری افراد، پیوسته در حال نو شدن است و عوامل متعدد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در این فرآیند موثر هستند. سرعت این دگرگونی ها در هویت سنتی زنان اندک بود، لیکن از دوران ناصری و با ورود اولین طلیعه های مدرنیته و تغییرات تدریجی در منابع هویت ساز در دوره های مشروطه و سپس پهلوی اول ، فرایند شکل گیری هویت جدید زنان ایرانی ابعاد تازه ای یافته است. بررسی این فرآیندها و نحوه تعامل ساختارهای اجتماعی و کنش گری زنان در دوره های سه گانه فوق، با استفاده از روش کتابخانه ای (اسنادی) و بهره گیری از دیدگاه های نظری جنکینز، گیدنز، بوردیو و هابرماس امکان یافته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که در هر سه دوره، الگوی ورود مدرنیزاسیون، اشاعه بوده است. بدین ترتیب که در دوره ی ناصری، اصلاحات بدون برنامه و غیرهدف مند، در دوره ی مشروطه منسجم تر و در دوره پهلوی اول تا حدودی هدف مند و با برنامه ریزی توام گردید. به همین دلیل، در دوران ناصری هویت زن ایرانی کمترین تاثیر را از تجددگرایی داشته است و این گرایشات عمدتاً معطوف به زنان درباری و طبقات بالا بوده است. اما در دوران مشروطه جریان تجددخواهی توانست که در تغییرات هویتی زنان نقش موثرتری نظیر ایجاد انجمن ها و گروه های سری، شرکت در مجامع و گردهمایی های سیاسی و پشتیبانی از انقلاب مشروطه ایفا نماید. در دوران پهلوی اول با توجه به ماهیت اصلاحات، جریان تجددخواهی با نفوذ به نهادهای آموزشی، اقتصادی و سیاسی توانست در شکل گیری هویت جدید زن ایرانی نقش فعال تری ایفا نماید. لیکن باید توجه داشت که در هر سه دوره ی یادشده، به دلیل عدم توازن در تغییرات مربوط به مدرنیته در حوزه ی نهادهای مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تقابل بین سنت و مدرنیته و ناموزونی تاریخی در ابعاد مختلف حقوقی، اجتماعی و اقتصادی قابل ملاحظه است.