نام پژوهشگر: موسی کمانرودی
سمیرا نجفوند پرویز ضیاییان فیروزآبادی
توسعه بی رویه شهر تهران، طی نیم قرن گذشته علاوه بر نابودی بخش هایی از بافت تاریخی و منسجم و نیز فرسوده کردن باقیمانده سرمایه های فرهنگی و میراث تاریخی، منجر به از بین رفتن بخش عظیمی از میراث طبیعی از جمله مسیل ها در پایتخت شده است، مسیل فرحزاد یکی از این مسیل ها می باشد. با ساماندهی مسیل ها، منظر شهری و محدوده های گردشگاهی و تفریحی و حفاظت از محیط زیست و چشم انداز توسعه پایدار شهری تحقق می یابد(قادری، 1390). در مناطق شهری، آحاد جامعه نقش مهمی را در ساماندهی مسیل ها ایفاء می کنند. این پژوهش با هدف ارزیابی تناسب ساماندهی مسیل شهری فرحزاد با فاکتورهای ژئومورفولوژیکی نظیر ارتفاع، شیب.... انجام شده است. روش پژوهش بر پایه روش توصیفی- تحلیلی و با انجام مطالعات کتابخانه ای و با استفاده از نرم افزار gis و مدل تحلیل سلسله مراتبی ahp و به کمک نرم افزار expert choice11 انجام شده است و طی آن یک نقشه ساماندهی مسیل های شهری بر اساس فاکتورهای ژئومورفولوژیکی پیشنهاد شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که بیش ترین مساحت مسیل ساماندهی شده از نظر در نظر گرفتن فاکتورهای ژئومورفولوژیکی در وضعیت تناسب خیلی کم و کم (44 درصد) قرار دارد. 33 درصد مساحت منطقه نیز دارای وضعیت خیلی زیاد و زیاد تناسب با فاکتورهای ژئومورفولوژیکی جهت ساماندهی بوده است. همچنین آنالیز تصاویر ماهواره ای لندست etm+ در سال های 2005 و 2010 (قبل و بعد از ساماندهی) و مقایسه آنها مشخص کرد که پوشش گیاهی مسیل فرحزاد بعد از ساماندهی نسبت به سال های قبل از ساماندهی 26 درصد افزایش یافته است. واژگان کلیدی: ساماندهی مسیل شهری، مسیل فرحزاد، تغییرات پوشش گیاهی ، فرایند تحلیل سلسله مراتبی، ژئومورفولوژی.
یوسف شفیعی علی شماعی
گسترش افقی شهرها در چند دهه اخیر در کشور با تخریب سطح وسیعی از اراضی کشاورزی و سرمایه-های طبیعی پیرامون شهرها، دستیابی به شکلی پایداری از کالبد شهر را با چالشی اساسی روبه رو کرده است.نظریه توسعه درونی نیز که از اصول ده گانه رشد هوشمند به شمار می رود و در راستای اهداف توسعه پایدار می باشد. به موجب این رویکرد "اراضی بایر" و "ناکارآمد" در کنار انواع "بافتهای فرسوده شهری" به عنوان سازوکارهای تحقق سیاست توسعه درونی شهر شناخته می شوند.هدف این مقاله بررسی ظرفیت ها و قابلیت های توسعه درونی و سطح بندی منطقه چهار شهر شیراز از لحاظ شاخص های توسعه درونی از طریق شاخص های جمعیت و مساحت و شاخص های کالبدی (عمر و کیفیت ابنیه،کاربری مختلط و....)است.روش پژوهش اکتشافی-تحلیلی است.برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل های کمی برنامه ریزی،از جمله تصمیم گیری های چند معیاره تاپسیس،آنتروپی و تحلیل خوشه ای استفاده شده است.بر اساس بررسی های صورت گرفته از بین 11 ناحیه منطقه چهار شهر شیراز ناحیه 5 با امتیاز تاپسیس 0.88064 در بالاترین و ناحیه 7 و 3 به ترتیب در پاییننترین سطح توسعه از جهت دارندگی ظرفیت های توسعه درونی قرار دارد.رتبه بندی شاخص ها به تفکیک ناحیه نشان داد که در شاخص اراضی بایر،مخروبه و متروکه و و شاخص تراکم خالص ناحیه 10با بالاترین رتبه و ناحیه 5 نیز در شاخص های تراکم ناخالص، کیفیت ابنیه و ناحیه 1 در شاخص عمر ابنیه بیش از 30 سال بالاترین رتبه را به خود اختصاص می دهند.
علی جانبازی موسی کمانرودی
در قرن حاضر جهت توسعه کشور برنامه ها و سیاست هایی تهیه و اجرا گردید که منجر به توسعه ی شهری بخصوص توسعه مادرشهرها و تغییر و تحول کالبدی-فضایی روستاها و روابط بین شهر و روستا گردیده است. از جمله این نظریات و رویکردها، نظریه نوسازی و رویکرد رشد صنعتی و توسعه قطبی بودند که موجب تمرکز و تراکم منابع و زیرساخت های توسعه و قطبش در مادرشهرهای منطقه ای گردید و نیاز به تأمین نیروی کار صنعتی و مهاجرت بی سابقه روستا- شهری، نیاز به فضاهای جدید حیاتی و گسترش شهری در اراضی پیرامونی در پی داشت. در همین راستا، این تحقیق با روشی توصیفی-تحلیلی توسعه شهری شیراز تحت تأثیر روند مدرن سازی، صنعتی شدن و قطب رشد و تحولات فضایی-کالبدی روستا را تحت تأثیر خزش شهری شیراز را مورد بررسی قرار داده است. اطلاعات تغییرات و تحولات کالبدی-فضایی روستا با استفاده از پرسشنامه و مشاهدات میدانی جمع آوری و با استفاده از آمار توصیفی، طبقه بندی و تحلیل شد. نتایج حاصل از آن نشان داد که روند توسعه شهر شیراز تحت تأثیر روند مدرن سازی، صنعتی شدن و قطب رشد باعث رشد شتابان جمعیت و وسعت شهر شده که نتیجه این فرآیند، گسترش اسپرال و پراکنده شهر به طرف سکونتگاه ها و محیط های پیرامونی به خصوص در امتداد محورهای ارتباطی منشعب از شهر بوده است. اثرات این توسعه منجر به فرآیند خزش شهری شهر شیراز و تغییر نقش روستا به خدماتی و صنعتی، تغییر کاربری اراضی کشاورزی به مسکونی و تفریحی، افزایش مهاجرت و رشد فزآینده جمعیت گردیده است و همچنین ضعف مدیریت، توسعه بدون برنامه و غیر قانونی روستای گویم را در پی داشته است.
مریم حاجی زاده موسی کمانرودی
پژوهش حاضر از نوع کاربردی و از لحاظ روش مطالعه، توصیفی- تحلیلی می باشد. شیوه جمع آوری اطلاعات پیمایشی- کتابخانه ای می باشد. جامعه آماری استفاده شده در این تحقیق گروه شهروندان ساکن و شاغل در محور تاریخی لاله زار بوده است. در این تحقیق از روش نمونه گیری احتمالی طبقه بندی شده استفاده شده است. لـذا پس از محاسبه حجم نمونـه با استفاده از فرمول کوکران تعداد 198 نفر تعیین شد که برای رسیدن به سطح اطمینان بالاتر، نگارنده حجم نمونه را به 210 نفر افزایش داده است. در این پژوهش سعی شده، ضمن مطالعه آثار کتابخانه ای و استفاده از آمارنامه ها(سالنامه های آماری، سرشماری های عمومی نفوس مسکن و غیره)، از طریق تکمیل پرسشنامه، نظرات شهروندان راجع به مشارکت سه بخش جامعه مدنی وشهروندان، بخش خصوصی و بخش دولتی دریافت شود. در ادامه با بررسی اطلاعات و همچنین تجزیه و تحلیل آن ها با استفاده از نرم افزار spssو همچنین نرم افزار excel سعی در تبیین مناسب داده ها شده است. برای پی بردن به میزان اهمیت مولفه های مشارکت از مدل تحلیلی topsis استفاده شده است.به این معنا که شاخص های مورد ارزیابی شده توسط 10 متخصص در زمینه تجدیدحیات بافت های تاریخی و حکمرانی خوب شهری، با استفاده از مدل تحلیلی topsis رتبه بندی شده و در مولفه ها و معرفه هایی که توسط شهروندان، بخش دولتی و بخش خصوصی، مورد ارزیابی قرار گرفته شده بود، اعمال شده است. در نهایت برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های رگرسیون، آنوای یکطرفه و تست دانکن و توکی، استفاده شده است. نتیجه گیری تحقیق نشان می دهد، با توجه به نظر شهروندان مولفه تداوم با مشارکت بیشترین میانگین را دارد و بعد از آن به ترتیب اعتماد در مشارکت، تمایل به مشارکت و در انتها آگاهی از مشارکت قرار دارد. با توجه به ارزیابی ها در مجموع مولفه های مشارکت به ترتیب در بخش جامعه مدنی و شهروندان ، بخش خصوصی و بخش دولتی بالاترین میانگین ها را داشتند. در رابطه با اهمیت مولفه ها، با استناد به نظر متخصصان و الگوی topsis ، مولفه اعتماد در مشارکت بالاترین اهمیت را داشته و پس از آن به ترتیب تمایل به مشارکت، تداوم با مشارکت و آگاهی از مشارکت ترتیب اهمیت رتبه را به خود اختصاص دادند و در نهایت میان ویژگی های اجتماعی و اقتصادی(سطح سواد، مدت سکونت یا اشتغال در لاله زار، وضعیت مالکیت و کیفیت ملک) و مشارکت برای تجدیدحیات محور تاریخی لاله زار رابطه مستقیمی وجود دارد. در آخرین ارزیابی مشخص شد که نظرات شهروندان با سطح تحصیلات سیکل و دیپلم، فوق دیپلم و لیسانس در یک گروه قرار داشته و تفاوت معناداری با نظر شهروندان با تحصیلات فوق لیسانس و بالاتر دارد. در نهایت با توجه به ارزیابی-های انجام شده پیشنهادهایی برای تجدیدحیات محور تاریخی لاله زار با تأکید بر مولفه های مشارکت در چارچوب حکمرانی خوب شهری ارائه شده است.
امیر زعیمی موسی کمانرودی
امروزه «توسعه پایدار» که به توسعه مستمر و هماهنگ ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی تأکید دارد، بخش وسیعی از ادبیات توسعه شهری را به خود اختصاص داده است. از عوامل مهم و تأثیرگذار تحقق این نوع توسعه،مدیریت، برنامه ریزی و سازماندهی فضایی-کالبدی مشارکتی شهر می باشد. هدف از این تحقیق مطالعه آسیب شناسی برنامه ریزی مشارکتی و توسعه فضایی-کالبدی کلانشهر تهران در ناحیه 3 منطقه 5 شهرداری بوده است. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه شهروندان ناحیه 3 منطقه 5 شهر تهران بوده است. تعداد 125 نفر از شهروندان به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته بوده است. از روش های اماری توصیفی و استنباطی برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد که بین الگوی مشارکت شهروندان و تغییرات فضایی-کالبدی ناحیه 3 شهرداری منطقه 5 ارتباط معنی داری وجود دارد. همچنین مهمترین آسیبهای برنامه ریزی مشارکتی در این ناحیه ، فقدان اعتماد و اطمینان مردم به برنامه های توسعه ای شهرداری بوده است.
پروین خالدی محمد سلیمانی مهرنجانی
از مهم¬ترین ویژگی عصر ما، شهرنشین شدن جمعیت و در پی آن توسعه شهرهای بزرگ و کوچک است. طی دوره¬ی 1990 تا 2030 بیش از 3 میلیارد نفر به جمعیت نواحی شهری اضافه می-شوند که از این میزان،90 درصد در نقاط شهری کشورهای در حال توسعه خواهد بود (سیف¬الدینی و همکاران،155:1390). افزایش جمعیت شهرنشین و گسترش سریع شهرها اکثر کشورهای جهان را با مشکلات متعددی مواجه ساخته است؛ به طوری که نه تنها سیاست¬های شهرسازی بلکه مسائل اقتصادی- اجتماعی و زیست محیطی بسیاری از مناطق شهری تحت تأثیر این پدیده قرارگرفته اند (قربانی،163:1387)، که از آن جمله می¬توان به عدم تعادل¬های فضایی، نوسان شدید در قیمت زمین و مسکن، خزش شهری، قطبش اجتماعی، آلودگی¬های زیست¬محیطی، مصرف بیشتر انرژی، توسعه¬ی بدون برنامه¬ریزی، افزایش هزینه¬های زیرساخت¬ها، به زیر ساخت وساز رفتن اراضی مرغوب کشاورزی،چند برابر شدن محدوده¬های شهری، شکل¬گیری بافت¬های کم تراکم در حاشیه¬های شهر و دشواری¬های خدمات¬رسانی اشاره کرد (رهنما و عباس زاده،93:1387). پس از جنگ جهانی دوم عمده¬ترین الگوی فرم شهری، فرم شهر ماشینی بوده، که به صورت تراکم کم و گسترش حومه¬ای در عرصه¬های محیطی پخش شده و باعث شده ماشین شخصی عمده ترین وسیله حمل ونقل شهری شود (مدنی پور،22:1381). این نوع توسعه منفی سبب گردیده است تا کشورهای پیشرفته از دهه 1970 در جستجوی الگوی شهر پایدارتر باشند و با گرایش به فرم فشرده-سازی شهر، از طریق ترکیب کاربری¬ها و کاهش فواصل بین محل کار و زندگی گام¬های موثری بردارند (پوراحمد و دیگران،51:1391). با افزایش شهرنشینی در ایران و به تبع آن افزایش محدوده های شهری روند توسعه شهری به سوی ناپایداری سوق یافته است و جامعه شهری که با افزایش جمعیت و مهاجرت های گسترده روستاییان به شهر مواجه بوده نتوانسته است برنامه ریزی دقیقی جهت دست یافتن به نیازهای خود از جمله، اشتغال، مسکن، آموزش، بهداشت و ... داشته باشد. در نتیجه با گسترش بی¬رویه و کنترل نشده شهرها، بافت این شهرها از لحاظ داشتن نظم فضایی و همچنین پراکندگی مناسب خدمات، دچار آسیب شده و به شکل مناسب دست نیافته است (فخراحمد،3:1384). به منظور برطرف ساختن اثرات منفی گسترش پراکنده شهرها، پیشنهادها، راه حل ها، نظریه های گوناگونی مطرح شده است. راه¬حل¬هایی که برخی گره¬گشا و برخی دیگر موجب افزون شدن مسائل شهری شده است. نظریه توسعه پایدار به عنوان نظریه هزاره سوم و جایگزینی برای مکاتب و اندیشه های قبلی، گسترش هماهنگ درون و بیرون شهرها را در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، مدیریتی و کالبدی- فضایی؛ شرط لازم برای توسعه متوازن می داند (الله ویسی،5:1390). رشد درون زای شهری یکی از بحث های مرتبط با توسعه پایدار در محافل جهانی است که در سال های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است. راهبرد توسعه درونی به عنوان یکی از راهبردهای مقابله با پراکندگی توسعه شهری است که در واقع جایگزینی برای پراکندگی محسوب می شود؛ که در صورت توجه، طیفی از مزایای اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی را به همراه خواهد داشت و کیفیت زندگی را افزایش داده و باعث حذف تهدیدهای سلامت می¬شود (مهدی زادگان، پیشگفتار:1389). سیاست توسعه درون زای شهری ،از سیاست های سه¬گانه توسعه شهری است که در کنار سایر سیاست های توسعه شهری ؛ توسعه متصل یا پیوسته(ایجاد شهرک های متصل به شهر و در محدوده رسمی شهر) و یا سیاست توسعه شهری منفصل یا ناپیوسته(ایجاد شهرهای جدید یا شهرک های اقماری بافاصله از شهر مادر) مطرح می شود. برخی این سیاست را واجد مزیت های نسبی متعدد نسبت به دو سیاست دیگر دانسته و معتقدند شهرهای موجود کشور از طریق توسعه درونی، می توانند پاسخگوی بسیاری از نیازهای مردم، از جمله اسکان سرریز جمعیت شهری و ارتقای سرانه های خدمات شهری باشند و مادامی که در شهر ظرفیت لازم وجود دارد، استفاده از سایر سیاست های توسعه شهری ،تحمیل هزینه های اضافی بر مردم و دولت است. در این نوع توسعه، شهرها بجای گسترش افقی، به صورت عمودی گسترش می یابد و بافت های قدیمی، فرسوده و ناکارآمد شهری، احیاء، بهسازی و نوسازی می شوند و اراضی بایر و رهاشده شهری دوباره بکار گرفته می شود. در این نوع توسعه، کاربری های نامناسب و نامتناسب بازندگی امروزی شهری نظیر زندان ها، پادگان های نظامی و ... در درون شهر اصلاح می شود. توسعه درونی راهکاری عملی بر جلوگیری از گسترش شهر در زمین های توسعه نیافته پیرامون شهری و نواحی سبز روستایی و به نوعی حمایت کننده احیاء و تجدیدکننده حیات شهری است (آیینی،48:1388).