نام پژوهشگر: غلامحسین غلامحسین زاده
فاطمه رنجبران ناصر نیکوبخت
"سره نویسی" یا فارسی نویسیِ خالص، یکی از جنبش های ادبی و زبانی و از جمله مباحثی است که با فاصله ی اندکی پس از غلبه ی زبان عربی بر حوزه های فرهنگی ایران-زمین مطرح گردید. این نوع نوشتار پس از غلبه ی فرهنگ و زبان عربی همراه با سلطه ی سیاسی حاکمان عرب و برانگیخته شدن احساسات ملی و قومی ایرانیان پدید آمد. چندی پس از گذشت حکومت عرب زبانان بر ایران در دوره ی سامانی، هویت ملی تقویت شد. در حقیقت، اقدامات سامانیان اولین گام عملی در جهت بازیابی هویت ایرانی از طریق گسترش زبان فارسی به شمار می آید. از دوره ی سامانی تا دوره ی مشروطه که تاریخ شاهد تحولاتی وسیع و همه جانبه در زمینه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی می باشد، ورود و گسترش فرهنگ و تمدن غرب در ایران، نقطه ی عطفی در سوگیری زبانی به سمت ساده نویسی محسوب می شود. پیش از وقوع انقلاب مشروطه در ایران تحولات سیاسی و فرهنگی مانند ارتباط بیشتر با کشورهای اروپایی، گسترش مراکز آموزشی، ترجمه ی کتاب های علمی بیگانه به همراه ورود دانش های نوین و رشد اندیشه های روشنفکرانه، نثر فارسی را به صحنه ی اجتماع کشانید و در نتیجه به سادگی و بی پیرایگی زبان انجامید. ساده نویسی در این دوره، آن طور که بعدها می بینیم، آغازگر شیوه ی سره نویسی خواهد بود. اصطلاح سره در حقیقت به استفاده ی افراطی از واژه های اصیل و تعابیر مهجور زبان مرده و یا کاربرد ساخت های کهن دستوری اطلاق می شود. کاربرد واژه های زبان باستانی، زبان پهلوی و واژه های منسوخ زبان دری کهن مصادیقی از سره گرایی در زبان فارسی هستند که نمونه هایی بسیاری از آن را در آثار این دست نویسندگان می توان یافت. این گرایش در اغلب دوره ها با شدت پی گیری شده است و در برخی اعصار هم مانند دهه های پس از انقلاب اسلامی، روند طبیعی و معتدلی را طی می کند. در عصر مشروطه با توجه به ورود عناصر علمی و فرهنگی غرب، راه برای ورود واژه های اروپایی به زبان فارسی هموار شد، بنابراین واژه گزینی و برابریابی برای واژگان قرضی از مهم ترین رویکردهای سره گرایی در این عصر است. به منظور تحقق این امر، برخی مراکز مرتبط و نویسندگان برای یافتن جایگزین مناسب به سراغ واژه های سره ی فارسی رفتند. از همین دوره بود که سره نویسی دیگر به پیرایش زبان از کلمات عربی اطلاق نمی شد، بلکه جایگزینی و معادل سازی برای واژه های زبان های اروپایی را هم _که جانی تازه به این جنبش زبانی داده بود_ دربرمی گرفت. اولین اقدامات رسمی به منظور واژه گزینی در عهد مظفرالدین شاه قاجار به ریاست ندیم السلطان صورت گرفت. پس از مدت زمانی، این نهاد به دلیل توجه نداشتن به معیارها و مشخصه های واژه سازی و در نتیجه نامأنوس بودن لغاتش مورد استقبال قرار نگرفت و تعطیل شد. پس از این رویداد جلال الدین میرزا قاجار برای نخستین بار موضوع طرح فرهنگستان را به عنوان مرکزی برای سامان بخشیدن به زبان فارسی و لغت-سازی مطرح ساخت و این ایده در دوره ی پهلوی اول به حقیقت پیوست. پیش از تشکیل این نهاد فرهنگی_دولتی، یکی از مهم ترین نهادهایی که به وضع لغات و تثبیت آن ها مبادرت ورزید، انجمنی متشکل از نمایندگان دو وزارتخانه ی جنگ و فرهنگ بود. این گونه اقدامات که بیش از هر چیزی متأثر از عربی گرایی و عربی نویسی برخی افراطیون در سطح وسیع و نیز در نتیجه ی رویکرد جدید به نظریه ی باستان خواهی همراه با شیوع اندیشه های اصلاح خط بود، با دیدار رضاشاه پهلوی از ترکیه و مشاهده ی اقدامات این کشور در عربی زدایی و سره-گرایی به گونه ای وجهه ی سیاسی به خود گرفت و از بزرگترین عوامل تشکیل نخستین فرهنگستان رسمی در ایران(1314-1320) به منظور لغت سازی شد. با شروع فعالیت فرهنگستان، برخی تندروان در پیرایش زبان و واژه سازی از جمله احمد آرام، حسین گل گلاب، و مصطفی مقربی هم به این نهاد راه یافتند. این عده بیش از هر چیز فرهنگستان اول را به سوی واژه گزینی و سره گرایی سوق دادند. فرهنگستان ایران(اول) در نهایت به دلیل فشار زیاد از سوی مخالفان همین سره گرایان بود که به تعطیلی کشیده شد. و بار دیگر با عنوان فرهنگستان دوم(1342-1351) آغاز به فعالیت کرد. تعداد اعضا سره گرا و زبان شناس در این دوره بیش از پیش در فعالیت های سره گرایانه موثر بود و این روند را تسریع بخشید. نفوذ سره نویسان و گرایش های سره مآبانه را می توان تا اندازه ای در مقالات و یادداشت های فرهنگستان اول و نشریات فرهنگستان دوم مشاهده کرد. نهاد فرهنگستان پس از فعالیت مجدد خود با عنوان فرهنگستان زبان و ادب فارسی(1368 به بعد) با فاصله گرفتن از سره-گرایی تاکنون در حیطه ی وظایف و عملکردهای خود به دستاوردهای چشم گیری دست یافته است. همچنین مباحثی در باب تغییر و اصلاح خط که بار اول توسط آخوندزاده مطرح شده بود و میرزا ملکم خان و طالبوف هم از هواداران سرسخت آن بودند در ابتدای سده ی چهاردهم دوباره مرکز توجهات واقع شد و این حرکت، نسبت به قبل سرعت بیشتری گرفت. گروهی از فعالان در پیرایش زبان از قبیل ذبیح الله بهروز با نظریه پردازی های خود، خطی با هدف ساده نویسی و آسان آموزی اختراع کرد و در شیوع کاربرد آن کوشید. احمد کسروی از جمله مشهورترین نظریه پردازان عصر جدید و از موثرترین هواخواهان در روند سره نویسی و لغت سازی در دوره ی پهلوی هم علاوه بر لغت سازی پیشنهادهایی در زمینه های اصلاح خط و زبان عرضه کرد، هر چند بعدها اقدامات او پی گیری نشد. این دسته از سره گرایانی که خود را از مصلحان خط فارسی می دانستند با اقداماتی نظیر برگزیدن یک گونه ی نوشتاری از دیگر صورت های نوشتاری یک واژه، آوردن الف مقصوره به جای الف ممدوده و موارد بسیارِ دیگر در اصلاح خط کوشیدند. اوج این تعصب را در دهه ی 1320 مشاهده می کنیم؛ زمانی که پیروان ذبیح الله بهروز با تشکیل حزب ایران کوده و تبلیغ این تئوری که زبان عربی خود لهجه ای از زبان فارسی است، درصدد بر آمدند، از طریق دور ریختن واژگان عربی از زبان به توانایی های آن بیفزایند. این عده موافقان سره نویسی برخلاف مخالفان و نیز برخی معتدلان که آمیختگی زبان ها را نشانه ی حیات آن ها می دانستند، آمیزش زبان فارسی با دیگر زبان ها، بالاخص زبان عربی را عیبی بزرگ می پنداشتند که برای رفع آن باید تا سرحد توان کوشید. اینان بدون آگاهی از این مهم که استفاده از واژگان متروکِ صدها و بلکه هزاران سال پیش به سیر نزولی زبان منجر می شود و آسیب های جدی بر پیکره ی زبان فارسی معاصر وارد می-کند، با سود بردن از لغات متروک و ثقیل اوستا و کتاب های باستانی پهلوی سعی در هموارتر کردن این مسیر داشتند. از بارزترین مخالفان این جنبش در دوران نامبرده که برای پاسداشت و صیانت از زبان فارسی اقداماتی داشته و نظریه هایی مطرح کرده اند، عباس اقبال، محیط طباطبایی، فروغی، پورداوود، مینوی و همایی می باشند. اینان معتقد بودند، با سره-نویسی در زبان و خط و نیز حذف تدریجی اصطلاحات و ضرب المثل ها، زبان فارسی در آینده ای نزدیک نارسا و بیمارگونه خواهد شد. همچنین مخالفان، یافتن واژه برای همه ی اشتقاقات یک واژه ی قرضی و نیز ساخت و کاربرد واژه برای همه ی اختراعات و فناوری های در حال رشد را غیرممکن دانسته، ابراز می دارند که این دست اقداماتِ افراط کارانه موجب دور شدن فارسی زبانان از فرهنگ ایرانی و اسلامی و بیگانگی با آثار فراوان فرهنگی و ادبی خواهد شد. به طور اجمال در تحلیلی که از علل و عوامل موثر در رویکرد به سره نویسی و شدت آن در سده های اخیر ( از اواخر دوره ی قاجاریه تا اواخر دوره ی پهلوی) صورت گرفته است، می توان گرایش های میهن خواهی و نقش تمایلات ناسیونالیسم اروپایی در بین روشنفکران را عاملی مهم و تأثیرگذار تلقی کرد. پس از وقوع انقلاب اسلامی تا اندازه ای از تندروی ها و افراط کاری ها در پیرایش زبان کاسته شد و اصلاح خط هم به مانند سابق با آن شدت و حِدّت دنبال نگردید. البته نباید نقش فرهنگستان سوم را در کاهش این تنش نادیده انگاشت؛ زیرا این نهاد دولتی در برگزیدن روشی اعتدالی به منظور کاهش این گونه تنش ها موثر ظاهر گردید. در حقیقت، عملکردهای هر سه فرهنگستان اول و دوم و سوم، بالاخص اقدامات فرهنگستان اول با وجود معایب و ایرادات فراوان که بر آن وارد دانسته اند، عاملی بسزا در کنترل اوضاع و کاهش آسیب های سره گرایی بود. از میان برخی سره گرایان هم که پس از انقلاب اسلامی فعالیت داشته اند، می توان داریوش آشوری، منوچهر بزرگمهر، فریدون جنیدی، میرجلال الدین کزازی و حسین وحیدی را نام برد. 1-1-2-سوالات تحقیق سوالات اساسی این تحقیق عبارت است از: 1-موضوع و هدف سره گرایان چیست؟ 2-مهم ترین معیارها و شیوه های سره گرایی و واژه سازی سره نویسان در دوره ی مورد بحث (از مشروطه تا عصر کنونی) کدام است؟ 3-عوامل موثر در رویکرد به سره نویسی و نیز تشدید آن در دوره ی مورد بحث چیست؟ 4-میزان و دلایل توفیق و عدم توفیق سره نویسان در دوره ی موردنظر چیست؟ 1-1-3-فرضیات تحقیق مدعای نگارنده در آغاز تحقیق عبارت بودند از: 1-سره گرایی پدیده ای زبانی است و ظهور آن بیشتر در حیطه ی واژگان به منظور اعتلای جایگاه زبان می باشد. موضوع اصلی سره گرایی پرداختن به واژگان، ساختن لغات و یافتن معادل به منظور جایگزین کردن لغات بیگانه در زبان اصلی، هم سو با قواعد نحوی و صرفی زبان معیار می باشد. اصلی ترین هدف سره گرایی هم پیراستن زبان از واژگان و اصطلاحات بیگانه است. 2-مهم ترین معیارهای سره گرایان و واژه سازان در واژه سازی و واژه گزینی از این قرار است: واژه ی جانشین با ساخت زبان فارسی انطباق داشته باشد؛ واژگان برساخته و اجزای سازنده ی آن ها چون پیشوندها و پسوندها دارای اصالت فارسی باشند؛ در ساخت واژه ی نو باید خصایصی از قبیل کوتاهی(در حد امکان یک جزئی بودن) و همچنین خوش آهنگی، دلالت بر مفهوم مورد نظر و امکان پذیرش برای جامعه ی زبانی رعایت شود. 3- مهم ترین عوامل در رویکرد به سره نویسی عبارت است از: دفاع از زبان مادری به انگیزه ی پاسداشت هویت ملی در واکنش به هجوم سیل آسا و روزافزون لغات بیگانه به زبان فارسی و گرایش به ساده نویسی و عمومی شدن مخاطبان؛ مقابله با نثرهای منشیانه و متکلف؛ ظهور فرقه ی آذرکیوان و ادعای کاربرد زبان خالص فارسی در آثار و نوشته های خود و انتشار تألیفات آن ها در ایران؛ پیدایش موج جدید ملی گرایی در ایران و ترکیه و احساس ضعف و پس ماندگی روشنفکران و برخی بزرگان در مقایسه با جوامع غربی. 4-میزان سنجش برای شدت توفیق و عدم توفیق سره نویسان را در این دوره باید با میزان نهادینه شدن ارزش ها و تغییرات ایجاده شده توسط آن ها سنجید. سره گرایان هنگانی به توفیقات و پیروزی هایی نایل می آمدند که ساختارهای واژگانِ جایگزین هم سو با ذوق زبانی یک جامعه ی زبانی بوده است. در این موارد رعایت معیارهای واژه گزینی باعث شد واژگان به سرعت رواج یابد؛ همان گونه که هفتاد درصد واژگان برساخته ی فرهنگستان اول(فرهنگستان ایران) مقبول عام واقع شد. با این همه سره گرایی در این دوران(عصر مشروطیت و پهلوی) منشأ علمی نداشت. برخی سره نویسان به دلیل تعصبات شدید ملی، غلبه ی عواطف فردی و آگاهی نداشتن از معیارهای دقیق واژه سازی توفیق قابل توجهی در این زمینه کسب نکردند؛ چرا که واژگان برساخته ی آنان با ذوق جامعه سازگاری نداشت و از این رو به فراموشی سپرده شد. 1-1-4-ضرورت تحقیق با توجه به گرایش پاره ای از نویسندگان به سره نویسی و اظهارنظرهای پراکنده در خصوص معیارهای واژه گزینی و فعالیت های فرهنگ های زبان و ادبیات فارسی در ایران، این تحقیق می تواند تا حدی چشم انداز تاریخی سره نویسی و عوامل موثر در پیدایش این جنبش، به ویژه پس از مشروطه را تبیین کند و از تحقیقات مورد نیاز جامعه ی ما تلقی می-شود. متأسفانه در این خصوص آثار پژوهشی اندکی موجود است؛ بنابراین این عرصه نیازمند پژوهش های بیشتری است و این پژوهش برای تحقق این هدف دنبال شده است.
زهرا لرستانی غلامحسین غلامحسین زاده
چکیده در زبان فارسی از واژه های طعنه، طنز، کتمان حقیقت، ریشخند، طنز، هزل، تجاهل العارف، زشت زیبا، استدراک، مدح شبیه به ذم، تهکم و تحویل به عنوان معادل آیرونی استفاده می شود. در این پژوهش آیرونی در شعر 9 شاعر برگزیده معاصرفارسی بررسی شده است(محمد تقی بهار،میرزاده عشقی،فرخی یزدی،نیما یوشیچ، مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو،هوشنگ ابتهاج، یدالله رویایی و محمد رضا شفیعی کدکنی).از میان انواع آیرونی، آیرونی واژگانی در دوره مشروطه و آیرونی موقعیت در میان شاعران نیمایی از اقبال بیشتری برخوردار است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که موضوع اشعار آیرونیک، بیشتر احساسات درونی و مسایل اجتماعی است و موضوعات سیاسی، دینی و اخلاقی در مرتبه بعدی قرار دارند. از شاعران دوره مشروطه بهار تنها در دو موضوع سیاسی و اجتماعی آیرونی کلامی به کار برده است.حال آنکه فرخی یزدی و میرزاده عشقی آیرونی کلامی را درموضوع احساسات درونی هم به کار برده اند. شاعران نیمایی، به جز اخوان که آیرونی کلامی را در تمام موضوعات مشخص شده به کار برده است، تنها در دو موضوع احساسات درونی و اجتماعی از آیرونی کلامی بهره گرفته اند. شاعران دو دوره آیرونی سقراطی را بیشتر در موضوع احساسات درونی به کار برده اند. شاعران دوره مشروطه از آیرونی موقعیت دردو موضوع سیاسی و اجتماعی بهره گرفته اند. از میان شاعران نیمایی اخوان ثالث از آیرونی موقعیت در بیان موضوعات اجتماعی بهره گرفته است و شاعران دیگر، آیرونی موقعیت را بیشتر در اشعاری با موضوعات احساسات درونی به کار برده اند. آیرونی نمایشی در شعرهای مورد بررسی، بیشتر به مسأله سرنوشت و بازی های آن می پردازد.تناقض، پرکاربردترین شیوه در آیرونی کلامی است، به جز ملک الشعراء بهار که از قسم خلاف عقیده گوینده بیش از تناقض استفاده کرده است، بقیه شاعران به قسم تناقض توجه بیشتری داشته اند. پرکاربردترین شیوه آیرونی سقراطی، استدلال است. همه شاعران مورد بررسی از استدلال بیش از سایر شیوه های آیرونی سقراطی بهره گرفته اند.شاعران مشروطه و اخوان ثالث و یدالله رویایی از میان شاعران نیمایی، غافلگیری را بیش از سایر شیوه های آیرونی موقعیت به کار برده اند. در بقیه اشعار شاعران نیمایی، شیوه تناقض در آیرونی موقعیت کاربرد بیشتری دارد. آیرونی نمایشی از اقبال چندانی در میان شاعران مشروطه برخوردار نبوده است، عشقی و شاعران نیمایی از قسم غافلگیری این نوع آیرونی بهره بیشتری گرفته اند. واژگان کلیدی: آیرونی،ادبیات معاصر فارسی،شعر نو، بلاغت فارسی
مسعود حسنی ناصر نیکوبخت
عرفان اسلامی، یکی از ثمرات تعالیم قرآن مجید است و تصوف اسلامی در بنیان خود، نهضتی علیه دنیاپرستی، جزم اندیشی و ظاهرگرایی است. تا پیش از قرن پنجم هجری، تصوف اسلامی رشد و گسترش بسیاری یافته بود؛ اما از این دوره به بعد، بویژه در عصر سلجوقیان، به طرز چشمگیری در میان توده ها و قشرهای مختلف جامعه اسلامی نفوذ یافت و مورد استقبال گسترده واقع شد. اما در این دوره، چه عواملی در گسترش تصوف اسلامی در میان توده های مردم نقش اساسی داشته است؟ مردمان هم عصر صوفیان، چه دیدگاهی نسبت به آنان داشته اند؟ و صوفیه تا چه حد به مسائل اجتماعی روزگارشان توجه داشته اند؟ تحقیق حاضر که با تأکید بر بعد اجتماعی تصوف و با روش « جامعه شناسی محتواهای ادبی» صورت پذیرفته، نشان می دهد عوامل بسیاری در گسترش عرفان و تصوف در سده های پنجم و ششم، نقش داشته که مهم ترین آن عبارتند از: احیای کلام اشعری؛ جنگ های بسیار و ناامنی و تضعیف روحیه ملی ایرانیان؛ نظام مند شدن تصوف؛ نزدیک شدن هر چه بیشتر طریقت و شریعت؛ مشروعیّت یافتن تصوف در میان دیگر فرق اسلامی؛ و حمایت خاص سلجوقیان از صوفیه. مشروعیت یافتن صوفیه هرگز بدان معنا نیست که آنان با مخالفت مواجه نمی شدند. صوفیه از دیرباز با مخافت های بسیار رو به رو بوده اند؛ بسیاری- همچون اغلب فقها و متشرعه- ، به شدت با تصوف مخالفت ورزیده اند؛ اما مهم ترین منتقدان صوفیه، از میان خود آنان برخاسته اند. آنان با بیان انحرافات و کاستی های تصوف عصر خود، همواره در پی حفظ اصالت تصوف و نگهداری آن از آفت بدعت ها و کژی ها بوده اند. مشایخ بزرگ صوفیه که رفته رفته صاحب پایگاه اجتماعی مهمی شده بودند، کوشیدند تا حد ممکن از تعصبات فرقه ای و مذهبی، و همچنین ظلم و ستم سلاطین و امرا و ایادی شان بر مردم فرودست بکاهند.
رقیه تقیان غلامحسین غلامحسین زاده
ادبیات کودک و نوجوان بخشی از ادبیات غنی و گسترده ماست که به سبب نقش و اثر فراوانی که در تربیت مخاطبان خود دارد، جایگاه ارزشمندی در محافل علوم تربیتی، روانشناسی و ادبیات کسب کرده است. اهمیت موضوع بیشتر از آنجاست که آموخته ها و تجارب این سنین، بن مایه های شخصیت را در بزرگسالی شکل می دهند و شالوده های ذهنی و فکری انسان را می سازند. بخصوص داستان های دوره کودکی که به نسبت سایر آثار مربوط به کودکان، اهمیت خاصی در رشد، پرورش و تربیت استعدادهای کودک دارند. شخصیت هایی که در این داستان ها نقش آفرینی می کنند و حوادث را به پیش می برند، بیش از سایر عناصر بر کودکان تأثیر می گذارند؛ زیرا کودکان از طریق همذات پنداری با شخصیت های محبوب خود با داستان ارتباط برقرار می کنند و در بسیاری موارد از عادات و رفتارهای آن ها تقلید می نمایند. به همین دلیل بررسی شخصیت های داستان هایی که در سال های پس از انقلاب اسلامی بیشتر مورد توجه و استقبال کودکان قرار گرفته است، موضوع این تحقیق قرار گرفت و برای این منظور ابتدا فهرستی از کتاب هایی که بیش از پنج بار چاپ شده بودند استخراج شد که تعداد آن ها به 180 کتاب رسید که حاوی 370 داستان بود؛ سپس طبقه بندی جدیدی از شخصیت های مورد علاقه کودکان ارائه شد، آنگاه سعی گردید با مقایسه آثار ترجمه و تألیف فارسی نقاط مشترک و متمایز هر گروه در نوع استفاده از شخصیت به دست آید. مطالعه، بررسی و تحلیل 370 داستان پرخواننده نشان داد افزونی استقبال از کتاب های ترجمه در ایران بیشتر از کتاب های تألیفی فارسی است. این غلبه در گروه سنی «ه» بیشتر از سایر گروه هاست. همچنین معلوم شد کودکان و نوجوانان ایرانی شخصیت های غیرواقعی (فانتزی) را نسبت به شخصیت های واقعی بیشتر می پسندند. انسان، حیوان، گیاه و شیء به ترتیب شخصیت های غالب داستان ها هستند. در داستان های کودک و نوجوان نویسنده بیشتر با تکیه بر زاویه دید سوم شخص به معرفی و توصیف مستقیم شخصیت می پردازد. به تناسب افزایش سنِ کودک، میزان استفاده از شخصیت حیوانات کاهش می یابد و شخصیت های انسانی بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. عروسک های زنده، تغییر نوع استفاده از جادوگر، کودکان عجیب و دنیای عجایب از مواردی است که در افسانه های جدید بیشتر از افسانه های عامیانه به چشم می خورد. استفاده از شخصیت های ساکن بی اثر و سطحی از سایر شخصیت ها به مراتب بیشتر است.
ریحانه نصراصفهانی مهبود فاضلی
امروزه ضرورت آشنایی کودکان و نوجوانان با ادبیات اصیل و غنی گذشته بر همگان آشکار شده است اما متون کهن به دلیل دشوار بودن زبانشان چندان شوق و رغبتی را در کودکان برای مطالعه این آثار بر نمی انگیزد؛ در نتیجه متون کهن باید به گونه ای جذاب با زبانی ساده و روشن که کهنگی آن زدوده شده باشد ،برای کودکان بازنویسی شوند. در این بازنویسی ها باید به نحوه بیان و محتوا و حتی شیوه داستان پردازی این بازنویسی ها با خصوصیات کودکان توجه شود . هدف این پایان نامه بررسی چگونگی انطباق بازنویسیهای صورت گرفته با این اصول و معیارها بوده است ؛ بنابر این با مطالعه کتابها و مقاله هایی که در زمینه زبان آموزی و مراحل رشد زبانی کودک ،روانشناسی تعلیم و تربیت ،روانشناسی رشد ،عناصر داستان و فنون داستان نویسی برای کودکان نوشته شده بودند ، الگویی برای نقد و بررسی پرکاربردترین داستانها که از متون کهن بازنویسی شده بود ،طراحی شد و به نقد و بررسی آنها اقدام گردید. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که در حوزه زبانی ،بازنویسان ،بیشتر به ساده کردن زبان آثار کهن توجه کرده اند؛ ولی به ویژگیها و تواناییهای زبانی مخاطبان خود را در مراحل سنی مختلف کم توجه بوده اند ؛ به طور مثال در اغلب بازنویسیها به دو مولفه « گسترش دامنه لغات» و «به کاربردن صنایع ادبی » کمتر از دیگر مولفه های زبانی توجه شده است . در حوزه محتوایی بازنویسان در محتوای آثار به ویژگیهای ذهنی ،عاطفی و اجتماعی مخاطبان خود توجه کرده اند ،اما در حوزه های فنی (داستان پردازی )چندان خلاقیت و ابتکاری نسبت به متن اصلی مشاهده نمی شود ، بلکه بازنویسان بیشتر داستانها را با همان چارچوب متن اصلی فقط با زبانی ساده بازنوشته اند. کلید واژه: ادبیات کودک،بازنویسی،داستان نویسی ،نقد و تحلیل
ساناز رحیم بیکی غلامحسین غلامحسین زاده
اخیراً در مباحث نقد ادبی از جریانی به نام "شعر گفتار" یاد می شود. پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این سوال است که آیا اصولاً می توان به چنین جریانی در شعر معاصر، قائل شد؟ اگر جواب مثبت است، پیشینه این شعر چیست و ویژگی های ادبی آن کدام است؟ می دانیم که انقلاب مشروطیت مقطع مهمی در تاریخ شعر معاصر ایران به شمار می رود و در طول یک قرنی که از وقوع آن گذشته، تحولات شعر معاصر فارسی، تحت تأثیر آن بوده است. در آغاز مشروطه، شعر نیز مانند سایر عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، دچار تحولاتی شد که یکی از آنها توسعه حوزه مخاطبان و ورود به میان عوام بود. شاعران آن دوره، شعارها و پیام های انقلابی را در قالب زبان ساده عامیانه و به منظور آگاهی و تشویق مردم برای مبارزه به کار گرفتند و زمینه را برای کاربرد زبان روزمره در شعر فراهم کردند. در حوزه جریان های شعری معاصر، سنت گرایانی مانند شهریار و رمانتیست های جامعه گرایی مانند نصرت رحمانی پاره ای از عناصر زبان محاوره از جمله واژگان، اصطلاحات و ضرب المثل های عامیانه را وارد شعر کردند. در کنار آن و در جریان سمبولیسم اجتماعی، نیما از زبانی نزدیک به زبان گفتار برای ایجاد ارتباطی موثرتر با خوانندگان بهره جست. پس از او این فرایند به وسیله شاگردانش ادامه یافت و بویژه فروغ فرخزاد شعر را به گفتار طبیعی نزدیک کرد. شاعران قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از اواخر دهه پنجاه تا پایان جنگ تحمیلی، در دو جریان شعر مقاومت و جنگ بویژه نوگرایان آنها، زبان ساده و صریح را در قالب ساختمان طبیعی کلام در سروده های خویش به کار بردند. تمامی این جریان ها، مقوّمی برای تداوم بخشیدن به کاربرد زبان گفتار در شعر معاصر شدند و سبب گردیدند با خاتمه یافتن جنگ و تحولات سیاسی و فرهنگی جامعه ایران، جریان های شعری دیگری ظهور کنند که بهره گیری وسیع آنها از عناصر زبان جاری و روزمره، منجر به شکل گیری نوعی شعر به نام "شعر گفتار" شود که ویژگی بارز آن کاربرد قابلیت های زبان گفتار بویژه در حوزه زبان، موسیقی و ساختار در شعر است؛ شاعرانی که مدعی سرودن این شعر هستند، با اتکا بر زبان روزمره و بهره گیری از وزن طبیعی کلام، آثاری را خلق می کنند که لحن گفتاری بر آنها حاکم است. اینان مدعی هستند که در شعرشان برای مخاطب حاضر سخن می گویند. شعرگفتار ساده و عاری از خیال پردازی های افراطی است و امور متنوعی که محتوای آن را تشکیل می دهند غالباً به جای گرفتار شدن در شیوه های مختلف صورخیال، در قالب تصاویری ساده و عاطفی ارائه می شوند. شعرگفتار را از رهگذر رفتارهای زبانی می توان به دو دسته "معناگرا" و "معناگریز" تقسیم کرد. شعرهای گفتاری معناگرا که به سبب رفتار متعارف شاعر با زبان قابل فهم هستند و ساختار متشکلی دارند و شعرهای گفتاری معناگریز که به دلیل آشنایی زدایی افراطی و رفتار غیرمعمول با زبان، هر نوع انسجامی در شعر از بین می رود. نتیجه بررسی سخنان و مدعیات شاعران گفتار، و خصوصیات شعر ایشان در این پژوهش نشان می دهد که شعر گفتار با خصوصیات مورد اشاره، صفت جدیدی نیست که وارد شعر شده باشد، زیرا ویژگی های آن را در انواع جریان های شعری معاصر می توان دید؛ بنابراین نمی توان آن را یک جریان مستقل شعری به شمار آورد، هرچند که ممکن است در آینده با رسیدن به پختگی بیشتر و یافتن مشخصه های ادبی استوارتر، بتواند به یک جریان شعری تبدیل شود.
فرزاد کریمی غلامحسین غلامحسین زاده
روایت شناسی از شاخه های جذاب و مهم در نقد ساختاری متون ادبی است. نقد ساختگرایانه، روش مواجهه با ادبیات است، با کم ترین میزان دخالت آرای شخصی و سلیقه ای. شعر نو ایران از این دیدگاه تاکنون مورد نقد و بررسی قرار نگرفته است و اشارات گذرایی نیز که جسته و گریخته در بعضی تحلیل ها به وضعیت روایی این آثار شده، بیشتر ناظر به شکل قصه گویی در داستان پردازی آن هاست و کم تر اصول مباحث روایت شناسی - آن گونه که در نقد ساختارگرایانه مطرح می شود - مورد توجه قرار گرفته است. در این پایان نامه، روند روایی شعر نو ایران از آغاز (روزگار نیما) تا سال 1357 (پیروزی انقلاب اسلامی) بر اساس اصول نقد ساختاری بررسی و تحلیل شده است تا نشان دهد سیر تطور روایت و انواع آن در آثار این دوره چیست و کدام عوامل فرهنگی و اجتماعی در این سیر تطور نقش داشته اند و در نهایت، حضور روایت در اشعار این دوره، چه تأثیری در شکل و محتوای آنها گذاشته است. برای این منظور، شعر معاصر به دو دوره تقسیم شده است: دوره اول، از آغاز تا سال 1330 که نیمایوشیج محور اصلی آن است و دوره دوم، از سال 1330 تا 1357 که شاعران نوپرداز دیگر روند کاری نیما را پی می-گیرند، تکامل می بخشند و روش های تازه ای را در این راه ایجاد می کنند. تأکید جامعه آماری این پایان-نامه، بر"افسانه" و "ققنوس" از نیما، "اندوه" از اخوان ثالث، "سکوت دسته گلی بود (دریایی3)" از رویایی، و "فراقی" از شاملو است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که روایت در شعر نو ایران، هرچه از آغاز به زمان ما نزدیک تر می شود، از روایت آشکار به سوی روایت پنهان و روایت غایب سیر می کند. بنابراین در شعر نو ایران، (بر خلاف بعضی ادعاها) شعر ضدروایت یا فاقد روایت وجود ندارد و فرضیه آغازین تحقیق، مبنی بر وجود شعر نو ضد روایت مورد تأیید قرار نمی گیرد. شعر نو بر خلاف شعر سنتی ایران، ارتباط مفهومی خود را از همبستگی معنایی در محور عمودی خویش می گیرد. این عامل به عنوان یکی از مهم ترین مشخصه های شعر نو، نیاز به گونه ای روایتمندی را موجب می شود تا شعر، در غیاب عواملی که به شعر سنتی انسجام می بخشید، بتواند به عنوان یک کل واحد عمل کند و به مجموعه ای از پاره های ناهمگون بدل نشود.
قربان ولییی محمدآبادی غلامحسین غلامحسین زاده
چکیده بسیاری از عارفان، خاموشی را از اصول سلوک عرفانی دانسته اند.دراین پژوهش کوشش شده است انواع خاموشی ، اسباب تاکید عارفان بر ضرورت خاموشی، کیفیت ارتباط خاموشی با دیگر منازل و مراحل سلوک عرفانی،دلایل روی آوردن عارفان به گفتار و نوشتار به رغم اصل دانستن خاموشی و صور بلاغی خاموشی بررسی و تحلیل شود. این پژوهش با اتکا به آثار عرفانی منثور و منظوم فارسی تا پایان قرن هفتم ، با رهیافتی تاویلی، براساس شیو? توصیفی - تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای و استنادی صورت گرفته است وبنا برنتایج آن، خاموشی در سلوک عرفانی به ساحت های زبان و ضمیر (قطع حدیث نفس) متعلق است.در ساحت زبان ،اسباب خاموشی عبارتند از:آماده سازی سالک( از طریق باز داشتن او از گناهان زبانی،التزام خاموشی به عنوان عملی عبادی،فراهم آوردن زمین? خلوت ، زمینه سازی برای نطق دل ) ؛ وقوع تجرب? عرفانی ، بیان ناپذیری یافته های عرفانی ؛ القای معرفت ؛ کتمان اسرار.در ساحت ضمیر، زمینه سازی برای تحقق تجرب? فنا واستماع کلام الهی ، دلایل اساسی تاکید بر ضرورت خاموش کردن ضمیرند. مهم ترین عناصر سلوکی مرتبط باخاموشی بر مبنای پژوهش حاضر، ذکر، جمعیت خاطر، مراقبه،حیرت ، تجرید و تفرید، توحید و معرفت است. همچنین دلایل روی آوردن عارفان به گفتار و نوشتار عبارتند از : برتری سخن گفتن عارف بر خاموشی او ،به حق ناطق بودن، کشش مریدان و جوشش نطق . در حوز? تشبیه ، مشبه به های مهم وغالب خاموشی، به ویژه در آثار مولوی ، بحر ، جان وآیینه است. نمادهای خاموشی در ادب عرفانی ، سوسن و آیینه است. تلمیحات خاموشی رایج در ادبیات عرفانی عبارتند از: روایت قرآنی سکوت حضرت مریم (س) ؛ آیه «و اذا قری القرآن فاستمعوا له و انصتوا» و روایت « من صَمَت نجا».
حسین عابدی خلیل پروینی
شخصیت های دینی از دیر باز به صفحات ادب و هنر راه می یافته اند و اسباب زیبایی و غنای مضامین آن را موجب می گشته اند. یکی از این شخصیت ها که در ادبیات قدیم و جدید عربی و فارسی بسیار مورد توجه شعرا بوده است شخصیت مسیح(ع) می باشد. در ادبیات گذشته غالب برداشت های شاعرانه از ایشان برگرفته از نگرش اسلامی به این شخصیت الهی است و نگرش مسیحی که در مواردی مهم با نگرش اسلامی در تضاد و تقابل است کمتر رنگ حضور و بروز یافته است. اما در ادبیات جدید و به خصوص شعر معاصر عربی و فارسی این تلقی از مسیح(ع) با چرخشی قابل ملاحظه، سویه ای مسیحی به خود می گیرد و مفاهیمی همچون رنج های مسیح(ع)، مصلوب شدن ایشان، فدا و قربانی شدن ایشان برای پرداخت کفاره گناهان بشر و رستاخیز مسیح(ع) پس از مرگ، از انجیل به ابیات شاعران راه می یابند. این مفاهیم که امروزه به مفاهیمی نمادین در هنر مسیحی تبدیل گشته اند شاعران را در بیان آنچه از اضطرابات درونی، رنج ملت های ستمدیده، جور حاکمان و حکومت های بیدادگر و... مشاهده می کنند به گونه بسیار زیادی یاری و مدد می رسانند. امروزه در شعر معاصر عربی و فارسی، مسیح(ع) به عنوان یک نماد یا اسطوره دینی در کنار دیگر اسطوره ها مطرح است و کمتر آن سیمای مقدس و الهی که دین از وی ترسیم نموده است در شعر شاعران معاصر عربی و فارسی جلوه گر است. شاعران برجسته ای همچون سیاب، بیاتی، خلیل حاوی و صلاح عبدالصبور از مطرح ترین شاعران معاصر عرب هستند که توجه خاصی به این اسطوره نموده اند. در شعر نو فارسی نیز شاعرانی همچون اخوان ثالث، سیاوش کسرایی، منوچهر آتشی و محمد رضا شفیعی کدکنی با نگرشی غالباً مسیحی به این نماد دینی اقبال داشته اند. اما سهم پرداخت رمز گونه از مسیح(ع) با جدیت و کیفیت بیشتری متعلق به شاعران معاصر عرب است. ادونیس و احمد شاملو – که در ساحت شعر شباهت زیادی با یکدیگر دارند- نیز از شاعران نوپرداز و متجددی هستند که بخشی از شعر خود را به ترسیمی اسطوره ای و نمادین از مسیح(ع) اختصاص داده اند. سیمایی که رنگ و بوی آن بیشتر به سمت متون انجیل گرایش دارد و تلقی اسلامی و قرآنی آن فرو نهاده شده است. این پژوهش تطبیقی می کوشد نقاط اشتراک و تفاوت در برداشت های نمادین شاعران معاصر عربی و فارسی و بخصوص ادونیس و شاملو از مسیح(ع) را بنمایاند و تصویر مسیحی یا اسلامی از وی و دلایل این تلقی را به بوته تحلیل و بررسی بسپارد.
فهیمه خراسانی غلامحسین غلامحسین زاده
چکیده یکی از مهمترین مباحثی که خصوصًا در قرن بیستم، توجه جدی به آن مبذول شده ؛ مبحث روایت است. روایت در معنای عام آن گذر از وضعیتی اولیه به وضعیتی ثانویه است که این بر مبنای کنش کنشگران صورت می-گیرد. مکتب نشانه معناشناسی پاریس که مهترین نظریه پرداز آن آلژیرداس ژولین گرمس است، به بررسی شرایط تولید و دریافت معنا در نظام های گفتمانی روایی می پردازد. نظام های گفتمانی یا مبتنی بر کنش هستند که نظام های گفتمانی شناختی را می سازند و یا مبتنی بر شوِش هستند که نظام های گفتمانی احساسی را می سازند. ادبیات فارسی دارای گنجینه روایی درخشانی است که از این منظر قابل بررسی است. برای نمونه در این تحقیق، داستان سیاوش به دلیل منطق روایی حاکم بر آن، برگزیده و تحلیل شده است. در این بررسی، ابتدا نظریات نشانه شناسان و روایت شناسان معرفی گردیده، سپس به معرفی انواع نظام های گفتمانی پرداخته شده و در پایان داستان سیاوش بر این مبنا بررسی گردیده است و در ضمن آن نشان داده شده که فردوسی چگونه در پردازش این داستان، به زیبایی و مهارت هرچه تمامتر از ظرفیت های روایی، برای ایجاد جذابیت و تنش زایی در این روایت بهره برده است.
بشری حسینی خامنه ای غلامحسین غلامحسین زاده
ادبیات فارسی به سبب داشتن بزرگانی چون حافظ، سعدی، مولوی، خیام، عطار و نظامی در جهان شهرت بسیار کسب کرده است و آثار ادبی آن در سراسر جهان، مشتاقان و خوانندگان فراوان دارد، و همین سبب شده است شاعران و نویسندگان بزرگی در سایر کشورها، در خلق آثار ادبی خود از آثار ادب فارسی الهام بگیرند و بر غنای آثار خویش بیفزایند و حتی بر این اثرپذیری افتخار کنند. یکی از این کشورها، فرانسه است که خود دارای ادبیاتی پربار و غنی و نویسندگان و شاعرانی بزرگ و مشهور است؛ اما بعضی از همین شاعران و نویسندگان، بخصوص در قرن های17و18، شیفته شاهکارهای ادب فارسی بوده اند و میزان اثرپذیری آن ها از ادب فارسی به حدی بوده است که محققان آن را در زمره یکی از عوامل پیدایش جنبش رمانتیک در فرانسه برشمرده اند. نفوذ فرهنگ و ادبیات ایران در میان فرانسویان آن قدر بود که برخی نام فرزندان خود را نیز از آن اقتباس می کردند چنانکه نام یکی از روسای جمهور فرانسه«سعدی کارنو» بود. یکی از اهداف این پایان نامه آن بوده است که ضمن نقد و بررسی تحقیقات مذکور و بیان نقاط قوت و ضعف آنها، با استفاده از تحقیقات موجود، سیمای زبان و ادبیات فارسی را در فرانسه با طبقه بندی جدیدی عرضه و مشخص کند. یافته های این پایان نامه نشان می دهد، در بین آثار ادبی، آثار سعدی و حافظ بیش از سایر شعرای بزرگ فارسی به فرانسه برگردانده شده است، و از سعدی به نسبت سایر شاعران، مضمون بیشتری اخذ شده است. همچنین درباره مولانا تحقیق افزونتری صورت گرفته است، و در مجموع، از میان شعرای بزرگ ایرانی بخصوص از بین فردوسی، خیام، سعدی، حافظ، مولوی، عطار و نیز هزار و یکشب، آثار سعدی بیشترین و آثار عطار به نسبت شعرای مورد اشاره کمترین تأثیر را بر ادبیات فرانسه گذارده است. نتایج تحقیقات این پایان نامه نشان می دهد اکثر تحقیقات فارسی موجود درباره تأثیر ادب فارسی در فرانسه از نوع تحقیقات باواسطه صورت گرفته و تنها سه تحقیق را می توان به معنی دقیق کلمه از نوع تحقیقات بی واسطه به شمار آورد: یکی اثر جواد حدیدی با نام«از سعدی تا آراگون» که با بررسی تطبیقی آثار سی و هشت شاعر و نویسنده فرانسوی و شش شاعر ایرانی، کامل ترین تحقیق در این زمینه به شمار می رود، و دیگر دو اثر از حسن هنرمندی با نام های«آندره ژید و ادبیات فارسی» و «سفری بر رکاب اندیشه». اما بقیه افراد در تألیفات خود، بیشتر از یافته های این دو محقق سود جسته اند. همچنین باید گفت عامل اصلی انجام دادن تحقیقات اصلی و پرمایه تر، حضور محققین آنها در فرانسه به عنوان دانشجوی زبان و ادبیات فرانسه یا گذراندن فرصت مطالعاتی در آن جا بوده است.
فاطمه فرخی غلامحسین غلامحسین زاده
قصه حمزه یکی از قصه های مشهور فارسی است که از زمان های دور، نقالان آن را برای مردم نقل می کرده اند. از این اثر تحریرهای متنوعی در زمان های مختلف وجود دارد که هریک، در جزئیات، با دیگر تحریرها متفاوت است؛ زیرا این نسخه ها از روی هم نوشته نشده اند و هریک از آن ها را نقالان پس از سال ها نقالی، از حافظه خویش و بنا به سلیقه خود و مخاطبانشان به تحریر درآورده اند. درباره هویت حمزه و اصل این اثر، نظرهای متفاوتی وجود دارد که در این تحقیق به بررسی و تحلیل آنها پرداخته-ایم، سپس جایگاه آن را بین داستان های عامیانه فارسی بررسی کرده و ساختار آن را بر اساس الگوی پراپ تحلیل کرده ایم؛ همچنین شیوه روایی حمزه نامه براساس اصول و معیارهای داستان نویسی در همین فصل بررسی و تحلیل شده-است؛ در فصل دیگر مهم ترین بن مایه های حمزه نامه استخراج و بر اساس یافته های تحقیقاتی از سایر منابع، تحلیل شده-اند؛ و توصیف و تحلیل ویژگی های جامعه شناختی مبحث فصل بعدی این پژوهش است و در پایان، ویژگی های زبانی آن توصیف و تحلیل شده است. در این پژوهش نشان می دهیم شخصیت حمزه چگونه شکل گرفته است؛ علت تفاوت در زمان تحریر این اثر چیست؛ تأثیرات این داستان بر آثار بعد از خود و شباهت های آن با سایر آثار را بررسی کرده ایم. همچنین چگونگی تطبیق الگوی پراپ را بر این اثر نشان داده و مهم ترین بن مایه های آن را، استخراج و تحلیل کرده ایم؛ پس از استخراج عناصر داستانی این اثر، آنها را با عناصر داستان های غیر عامیانه سنجیده ایم؛ سپس ویژگی های جامعه شناختی حمزه نامه را استخراج و تحلیل کرده و در پایان ویژگی های زبانی آن را مورد بررسی قرار داده ایم.
یحیی عبید غلامحسین غلامحسین زاده
هیچ ملتی نیست که در ادبیات خود، از عشق، سخن نگفته باشد و داستانهای منثور و منظومی را در این باب، سامان نداده باشد یا احساسات عاشقانه خود را با شور و التهاب تمام، در قالب زیباترین واژه ها و جمله ها و اشعار نریخته باشد و قالب ها و اوزان مختلف ادبی را پدید نیاورده باشد؛ اما هیچ ملتی هم نیست که در نوع انتخاب معشوق و شیو? عشق ورزیدن خود، دقیقا همانند ملتی دیگر باشد. حتی آحاد یک ملت هم مانند یکدیگر عشق نمی ورزند و فراتر از آن، ممکن است یک انسان نیز در طول دوره های مختلف زندگی خویش، یکسان عشق نورزد. در نتیجه، نوع آفریدن مضامین عاشقانه، ناشی از نوع احساسات و عواطف جمعی یک ملت، در طول دوره های مختلف و مُعرِّف شخصیت ادراکی و احساسی آن ملت می باشد که آن نیز به نوب? خود، از اوضاع اجتماعی، فرهنگی، تاریخی، جغرافیایی و علمی آن ملت، نشأت گرفته است. این تحقیق، به شیوه توصیفی-تحلیلی به دنبال بررسی تطبیقی مضامین عاشقانه در چهار روایت عاشقانه فارسی (ورقه و گلشاه، خسرو و شیرین، شیخ صنعان و دختر ترسا و گل و نوروز) و چهار داستان عشق عُذری عربی (عروه و عفراء، قیس و لُبنی، سلاَّمه القِس و جمیل بُثینه) بر مبنای ویژگی های عشق عُذری از منظر ادبیات تطبیقی، بر اساس مکتب امریکایی است. نتایج به دست آمده از جدول ها- که ساختار و مضامین این حکایت ها در آنها بررسی تطبیقی شده است- حاکی از آن است که با توجه به فضای حاکم بر اغلب داستان های عاشقانه فارسی، رنگ حماسی با بار عاطفی درآمیخته است ولی در فضای داستانهای عشق عُذری عربی، فضا کاملاً تغزلی است، وجوه شباهت و اختلاف این دو مجموعه از نظر کارکرد شخصیت ها و درونمایه ها تفاوت چندانی ندارد امّا از نظر مضامین عاشقانه، نقش مایه ها و شیوه روایی، متنوع و تا حدودی متفاوتند. بارزترین مضامین عاشقانه در روایت های فارسی، یکطرفه بودن عشق در آغاز، ترس از رقیب، جنگ با عوامل بازدارنده از جمله رقیب به خاطر معشوق و بالاخره پیروزی عاشق بر عوامل بازدارنده و دست یافتن به وصال معشوق است. در حالی که در داستان های عربی، عشق از همان آغاز دو طرفه است، عاشق و معشوق از سخن چین می ترسند. به خلاف روایت های فارسی، در روایت های عربی عوامل بازدارنده، رقابت را به نفع رقیب به پایان می برد و سرانجامِ عاشق و معشوق جدایی و ناکامی است.
علیرضا نایبی غلامحسین غلامحسین زاده
وسعت اندیشه، خلاقیت و شهرت شاعری و بیان شیوای محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار (1285-1367) موجب شده است که تا کنون تحقیقات بسیاری در قالب انواع مقاله ، کتاب، پایان نامه و مصاحبه، به طرح، بررسی و نقد اشعار و اندیشه های شهریار اختصاص یابد که هر یک از آن ها بخشی از دیدگاه شعری و نظر شهریار را با استفاده از منابع گوناگون مورد بررسی قرار داده اند. از این روی تحقیق حاضر با بررسی تحقیقات صورت گرفته در این زمینه (کتاب ، مقاله، پایان نامه و مصاحبه ) با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی به این نتیجه رسیده است که از میان سروده های شهریار، منظومه «حیدر بابایه سلام» با 134 مورد تحقیق و اختصاص 70/17 درصد کل تحقیقات انجام شده، اهمیت خاصی برای محققین داشته و برگزاری انواع همایش ، کنگر ه و نام گذاری روز ملی شعر و ادب به نام «شهریار»، عامل موثری در کثرت تحقیقات انجام شده پیرامون شهریار داشته است. همچنین این نتایج به دست آمد که اولاً در تحقیقات شهریارپژوهی استفاد? نادرست از آثار دیگران بسامد بالایی دارد و این شیوه باعث به وجود آمدن آثاری شده که نه تنها از اثر اولیه و اصلی بیشترین تیراژ و چاپ را داشته، بلکه بیشتر از اثر اولیه مورد استناد شهریار پژوهان قرار گرفته اند، به عبارت دیگر این گونه آثار نه تنها مورد اقبال عام? مخاطبان قرار گرفته بلکه مورد توجه و استناد شهریارپژوهان بعدی نیز قرارگرفته است، ثانیاً در مقاله های شهریار پژوهی، ذکر منابع مورد استفاده، از بسامد کمتری برخوردار است. نتایج به دست آمده از 580 مقال? منتشر شده، تنها در 70 مقاله به منابع مورد استفاده اشاره شده و این کار باعث بوجودآمدن آثاری غیر مستند و تکراری شده است و در نهایت تحقیقات شهریارپژوهی که در قالب کتاب و مقاله انتشار یافته از لحاظ ذکر پیشین? تحقیق از بسامد بسیار پایینی برخوردار است و این کار باعث به وجود آمدن تحقیقات تکراری- حتی هم نام- شده است. در اکثر تحقیقات هم نام، تحقیقات اولیه کامل تر از تحقیقات بعدی هستند.
فاطمه جعفری قدرت اله طاهری
چکیده هر اثر هنری تجسمی از یک ساختار انتزاعی و کلی است؛ ساختاری که آثار ادبی یکی از راه های تحقق آن است. ساختار، الگو است، و ساختارگرایی کشف الگوی حاکم بر یک نظام است. روش ساختارگرایانه، یکی از اولین تلاش های آگاهانه در جهت استخراج فلسفه الگوها است. یکی از زمینه های مهم ساختارگرایی، روایت شناسی است. متون کلاسیک ادب فارسی را به واسط? جامعیت و دارا بودن ظرفیت های عمیق و ناشناخته معرفتی و هنری، می توان از زوایای گوناگون بررسی کرد. هرچند غرض اصلی نویسندگان این آثار بیشتر معطوف به طرح اندیشه و معارف و حکمت است، اما شکل و ساختار این آثار همواره سرشار از امتیازات زیبا شناختی است. شیخ شهاب الدین سهروردی یکی از نوابغ عرص? فلسفه و حکمت است که مجموعه آثارش علاوه بر دارا بودن ارزش های والای حکمی و معرفتی، از ظرفیت های عمیق ادبی و هنری نیز برخوردار است. او برای بیان معارف و اندیشه های عرفانی (حکمت اشراق) آثار روایی _ تمثیلی ارزشمندی به زبان فارسی خلق کرده است که در پژوهش های ادبی، چندان مورد توجه قرار نمی گیرد. این آثار دارای جنبه های زیباشناختی فراوانی است که تا کنون نقد و تحلیل نشده اند. این پژوهش برای جبران پاره ای از خلاءهای موجود با گزینش رهیافت نقد ساختاری و با تمرکز بر علم روایت شناسی بر آن است انسجام ساختاری و روایی داستان های رمزی و تمثیلی شیخ اشراق را نشان دهد. روش تحقیق در این اثر ترکیبی است و با توجه به نظریات روایت شناسی تزوتان تودوروف و ژرار ژنت و بهره گیری از روش های آنان در تحلیل آثار ادبی، خوانش جدیدی را از داستان های فارسی شیخ اشراق ارائه می دهد و ارزش و ویژگی های ساختاری آنها را روشن می نماید. نتایج تحقیق نشان می دهد روایت های عارفان? سهروردی از عناصر روایت همچون راوی، زمان، درونمایه بهره می گیرند. استفاد? فنی سهروردی از زمان پریشی که یکی از شاخصه های روایت مدرن است دارای معنایی خاص در ادبیات عرفانی است و در کنار بهره گیری پررنگ تر وی از راوی اول شخص به جای راوی دانای کل، می تواند از شاخصه های مهم موجود در این روایت ها باشد. کلیدواژه: نقد ادبی، ساختارگرایی، روایت شناسی، رساله های فارسی شیخ اشراق
نعیمه حسوکی غلامحسین غلامحسین زاده
مناظره شیوه ای از سخنوری است که هدف گوینده از آن اثبات اعتقاد یا نظری خاص است و به دو نوع واقعی و تخیلی تقسیم می شود؛ مناظره های تخیلی- که از نظر ادبی دارای اهمیت ویژه ای هستند- به تقلید از مناظره های واقعی نوشته می شوند و نویسندگان در آنها به بیان مقاصد خود از زبان انواع موجودات جاندار و بیجان و حتی مفاهیم انتزاعی می پردازند. این نوع مناظره ها در ادبیات هم? ملت ها، از جمله در ادبیات فارسی و عربی به صورت منظوم یا منثور وجود دارد. هدف این پژوهش بررسی و تطبیق مناظره هایی است که در زبان و ادب فارسی و عربی به صورت تخیلی و به طور مستقل، در قالب نثر نوشته شده است تا از این رهگذر گون? دیگری از دفتر ادبیات تطبیقی فارسی و عربی روشن و به دوستاران این گونه مطالعات تقدیم گردد . در این تحقیق پس از شناسایی مناظره های تخیلی مستقل منثور هر دو زبان، و بررسی هشتاد و شش مناظره، ساختار آنها از جهات گوناگون بررسی وطبقه بندی شده وسپس نتایج به دست آمده از مناظره-های هر دو زبان بر مبنای مکتب ادبیات تطبیقی امریکایی نقد وتحلیل شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهدکه علی رغم مشابهات فراوان موضوع ها وبن مایه های اصلی این مناظرات وتأثیر و تأثرهایی که از یکدیگر داشته اند، یا از آبشخور فرهنگ دینی واحدی سیراب شده اند، در عین حال به لحاظ تفاوت هایی که از نظر محیط طبیعی، اوضاع اجتماعی و جهان بینی فلسفی وفرهنگی که داشته اند، در پاره ای موارد نوع نگاه آنها متفاوت است مثلاً جهت گیری عرفانی و سیاسی در مناظرات فارسی قوی تر از عربی است، در مناظرات فارسی مفاهیم ذهنی وانتزاعی غلبه دارد ودر مناظرات عربی مفاهیم عینی غالب است، شخصیت های اصلی در مناظره های عربی نسبت به فارسی بیشتر است، در مناظرات فارسی حضور داور نسبت به مناظرات عربی کمتر است وواگذاری نتیجه گیری به خواننده بیشتر است؛ استشهاد به اشعار واستفاده از شگردهای بلاغی به خصوص تشبیه و نماد در هر دو نوع فارسی و عربی قوی است. مناظر? شمشیر وقلم در مناظرات فارسی وعربی به فراوانی وجود دارد و در هر دو نوع نیز، نهایتاً به نوعی بین آنها تعادل بر قرار می شود .
زیانگ نگوین تی هین غلامحسین غلامحسین زاده
چکیده در آیین بودایی ـ هر چند، عرفان، به معنای شناخت خداوند و چگونگی پیدایش موجودات مطرح نشده، امّا از مباحث عمیق و فراوانی درباره انسان و رنج های او سخن رفته است. از سوی دیگر بنابه اعتقاد بعضی از نویسندگان و برخی از اندیشه ها، آداب و عملکردهای آیین بودایی همچون ریاضت و چله نشینی بر عرفان و تصوّف اسلامی تأثیر گذاشته است. دو متن پراجنیاپارمیتا و مادیامیکاکاریکا از قدیم ترین متون بودایی است که در آن اندیشه های عمیق و پیچیده بودا و ناگارجونه ـ فیلسوف و مفسّر بزرگ سخنان بودا ـ به همراه تعالیم اخلاقی مطرح شده است. یکی از مفاهیم پیچیده و مبهم مطرح شده در عرفان اسلامی و آیین بودایی مفهوم عدم است. عدم در فرهنگ اسلامی در معانی مختلف دینی، کلامی، فلسفی و عرفانی به کار رفته است. مولانا با بهره بردن از معانی فوق، عدم را در معانی مختلفی چون: عالم خیال، عشق، فنای فی الله، ازل و موقعیت پیش از هستی شدن موجودات به کار برده است. در متون بودایی منتخب نیز معانی عمیقی در مورد عدم مطرح شده است از جمله: واقعی نبودن پدیده ها، زنجیر علّی، راه میانه، نیروانا. این پژوهش پس از معرفی بودا، ناگارجونه و متون بودایی پراجنیاپارمیتا و مادیامیکاکاریکا به بحث و بررسی درباره عدم و معانی مختلف آن پرداخته شده است؛ آنگاه عدم در مثنوی مولوی و متون بودایی منتخب مطالعه و بررسی شده و مقایسه تطبیقی دیدگاه مولانا در مثنوی و بودا و ناگارجونه در پراجنیاپارمیتا و مادیامیکاکاریکا پرداخته شده است. و نکات مشترک بسیاری در باب معانی عدم میان متون بودایی و مثنوی معنوی کشف و توضیح داده شده است؛ اگر چه تفاوت های زیادی هم در این مورد دیده می شود که به آنها اشاره گردیده است.
نفیسه صادق پور معینی ناصر نیکوبخت
یکی از انواع داستان، داستان تاریخی دینی است که در ادبیات هر ملتی، مملو از قهرمانانی است که هر یک در وجهی از شخصیّت خود، نمونه ای اعلی در میان مردم هستند و از این بابت، اسوه هایی مناسب برای تأثیرپذیری و سرمشق قرار گرفتن یا عبرت گیری کودکان و نوجوانان به شمار می روند. به همین سبب بررسی آثار روایی با بنمایه های داستانی - شامل حکایت، قصه، داستان و نمایشنامه- با محوریت شخصیّت های دینی برای کودکان و نوجوانان خلق شده، موضوع این تحقیق است. از آنجا که پس از انقلاب اسلامی و به خصوص در سال های اخیر، با توجه به سیاست های اتخاذ شده از سوی دولت، حجم این گونه آثار به طور چشمگیری زیاد شده است؛ به ناچار دوره ای 5 ساله -از 1380 تا 1385- انتخاب و آثاری که برای بار نخست بین این سال ها تألیف شده است، بررسی گردید. بدین منظور ابتدا تمامی آثار دینی کودک و نوجوان- با محوریت شخصیت های دینی- که برای نخستین بار در این سال ها به چاپ رسیده بود، بر اساس فهرست کانون پرورش فکری، استخراج شد که تعداد آن ها به 1220 کتاب رسید؛ از این تعداد، 478 کتاب مربوط به آثار داستانی است که 408 اثر تألیف(به زبان فارسی) و بقیه ترجمه بوده است. سپس طبقه بندی جدیدی از داستان های دینی کودک ارائه گردید و با بررسی آثار در دو سطح ساختار و محتوا، کاستی های این آثار در بخش داستانپردازی و جذب مخاطب به دست آمد. برخی از نتایج به دست آمده به شرح زیر است: اکثر این آثار در اولیترین اصول ظاهری کتاب آرایی حتی در بخش فهرست برگه نویسی و تنظیم شناسنام? کتاب دارای نقص هستند؛ به عنوان نمونه گروه سنی در اغلب این آثار درج نشده است. به علاوه در برخی از آنها غلط های املایی و دستوری به چشم می خورد. نبودن تنوع موضوعی بهخصوص در بخش داستان های قرآن و داستان های زندگی بزرگان؛ ناآگاهی مولف از علاقه مندی های مخاطب و متناسب نبودن موضوع داستان با گروه سنی مخاطب از دیگر کاستی-های این آثار محسوب می شود. استفاده از لحن و زبان نامأنوس بهخصوص در ترجم? سخنان ائمه(ع)؛ استفاده از واژگان جدید و آیات و احادیث، بدون حرکت گذاری و ذکر معانی و استفاده از تصاویر نامناسب و نازیبا از جذابیت اغلب این کتاب ها کاسته است. بررسی ها نشان می دهد هدف اصلی مولفان از خلق این آثار، آشنا نمودن کودکان با سیره و اخلاق بزرگان دین و ارائ? الگوهای رفتاری مناسب به این گروه های سنی بوده است، نه خلق یک سلسله آثار ادبی داستانی که هدف خود را در لفافه بیان و القاء می کنند و طبیعتاً تأثیر عمیقتری دارند. بیشترین الگوسازی های این داستانها مربوط به چهارده معصوم(ع) است و به ایمان، صداقت، صبر و مقاومت، عدالت، اطاعت نکردن از طاغوت و بخشندگی این بزرگان اشاره دارد. کلمات کلیدی: ادبیات کودکان و نوجوانان، ادبیات داستانی، داستان های دینی، شخصیت های دینی، نقد داستان.
سمیه فلاح مغاری غلامحسین غلامحسین زاده
نقد ادبی به شناخت ارزش آثار ادبی، بر پایه برخی معیارها و ملاک ها می پردازد. این معیارها گاهی بر اساس تغییر اوضاع زمانی و اجتماعی تغییراتی می یابند. از این رو در این تحقیق به شناسایی این معیارها و تحلیل سیر نقد شعر فارسی در فاصله سال های 1381 تا 1386 اقدام شد. تمامی منابع نقد ادبی این دوران شامل کتاب ها، نشریات و همایش ها و انجمن های ادبی مورد بررسی قرار گرفت و معیارهای نقد شعر در دوره مذکور استخراج گردید. همچنین پرکارترین منتقدان ادبی و شاعرانی که شعر آنها بیش از سایرین مورد نقد قرار گرفته بود، به لحاظ آماری مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که در این دوره بالغ بر چهارصد عنوان کتاب و حدود هفتصد و هفتاد مقاله در زمینه نقد شعر منتشر شده است که 363 مقاله به چهارده نشریه دانشگاهی و 407 مقاله دیگر به هفت نشریه غیردانشگاهی موثر در سیر نقد شعر در این دوره اختصاص دارد. در میان نشریات دانشگاهی، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد و پژوهش های ادبی و در میان نشریات غیردانشگاهی فصلنامه شعر و کتاب ماه ادبیات و فلسفه بیش از نشریه های دیگر فعالیت داشته اند. در این دوره برای نخستین بار، فعالیت نشریات دانشگاهی گسترده تر از نشریات غیردانشگاهی بوده است. شعرهای مولوی، فردوسی و حافظ در میان شاعران کلاسیک و نیما یوشیج، سهراب سپهری و فروغ فرخزاد در میان شاعران معاصر، بیش از دیگران مورد نقد و بررسی قرار گرفته اند. بیشترین شیوه ای که در نقد آثار به کار رفته است به ترتیب نقد موضوعی، نقد محتوایی، نقد تطبیقی و نقد فرمالیستی است.
محمدامین زواری غلامحسین غلامحسین زاده
نقد جامعه شناختی یکی از شیوه های کارآمد در نقد متون ادبی، بخصوص رمان، است. در این شیوه، ارتباط ساختار و محتوای رمان با وضعیت و دگرگونی های جامعه و محیطی که در آن متولد شده است، بررسی می شود و چگونگی انعکاس و بازنمایی هنرمندان? اجتماع در جهان تخیلی اثر ادبی، نقد و تحلیل می گردد. در این پژوهش، رمان فارسی افغانستان با تأکید بر چهار رمان منتخب- که بر اساس معیارهای مشخص از چهار دوره اصلی تاریخ داستان نویسی افغانستان انتخاب شده اند- از منظر نقد جامعه شناختی، نقد و تحلیل شده است. چهارچوب نظری تحقیق، تلفیقی از برخی رویکردهای مهم نقد جامعه شناختی با محوریت نظریه های لوکاچ و گلدمن بوده-است. نتایج به دست آمده نشان می دهد ساختار و محتوای رمان فارسی افغانستان از ابتدای پیدایش (1298ه.ش.) تعامل و رابطه نزدیکی با اجتماع افغانستان داشته است و به موازات تغییرات اجتماعی و سیاسی جامعه از استبداد سلطنتی به جمهوری مارکسیستی و سپس نظام طالبانی و نهایتا دوران پس از آن، ساختار رمان از رئالیسم انتقادی به رئالیسم سوسیالیستی و سپس مکاتب مدرن تر رمان نویسی متحول شده و از نظر درونمایه نیز از اعتراض و انتقاد به عقب ماندگی و آداب و رسوم خرافی و مسائل زنان به تضاد طبقاتی و مبارزه ضد امپریالیستی و سپس تردید در ایدئولوژی های وارداتی و محکومیت و مخالفت با آنها تغییر کرده است. در رمان فارسی افغانستان، تصویر جامعه افغانستان به شیوه ای واقعگرایانه منعکس شده است و نویسندگان- با توجه به خاستگاه اجتماعی و گرایش ایدئولوژیک خود- کوشش کرده اند پاسخی به مسائل جامعه و زمانه خود ارائه کنند. کلیدواژه: نقد جامعه شناختی، رمان، افغانستان، تصویر عبرت، حق خدا حق همسایه، شوکران در ساتگین سرخ، هزارخانه خواب و اختناق.
سارا حسینی غلامحسین غلامحسین زاده
از روزگاران کهن تاکنون، داستان در زندگی انسان ایرانی جایگاه ویژه ای داشته است، اما رمان و داستان به شکل امروزی آن، پس از مشروطه مورد توجه واقع گردید و به بخش مهمی از ادبیات فارسی تبدیل شد که در سیر تاریخی خود و در هر دوره، عرصه ی ظهور جریان تازه ای بوده است. تحولات سیاسی و اجتماعی و همچنین جریان های فکری مسلط هر دوره، تأثیر ویژه ای در محتوا و حتی فرم داستان های آن دوره داشته اند و سبب خلق آثار داستانی بسیاری گردیده اند. از سال های پس از مشروطه تا سال های پایانی دهه ی هشتاد، جریان هایی چون رئالیسم، رمانتیسم، سوررئالیسم، جریان سیال ذهن، رئالیسم جادویی، مدرنیسم، پست مدرنیسم و فمینیسم در ادبیات داستانی فارسی وجود داشته اند، البته گاه در یک دوره، چند جریان در کنار هم مورد توجه بوده اند ، اما یکی از آن ها بیش از همه، مورد علاقه ی نویسندگان و خوانندگان آثار داستانی بوده است. در پنج سال گذشته[ از ابتدای سال 1385 تا پایان سال 1389] نیز در ادامه ی همان روند، جریان های رئالیسم، مدرنیسم، پست مدرنیسم، فمینیسم و ادبیات اقلیمی بیش از دیگر جریان ها رواج داشته اند. گرچه جریان تازه ای در این دوره ی پنج ساله، وارد حوزه ی ادبیات داستانی فارسی نشده است، اما نگاه تازه ای که به هر یک از این جریان ها شده، آثار تازه ای خلق نموده است که به نوعی آن ها را از آثار سال های پیش از آن متمایز می گرداند. آثار داستانی مدرن در این پنج سال، به پختگی و کمال در فرم و محتوا رسیده اند و نویسندگان داستان های پست مدرن که آثار اولیه شان در دهه ی هفتاد، به زعم منتقدان تنها بازی با فرم داستان پست مدرن بود، در این سال ها آثار قابل قبول تری پدید آوردند. آثار داستانی زنان نیز در دهه ی هشتاد به اوج شکوفایی خود رسید و در سال های پایانی این دهه، موفق به ارائه ی جهان و زبانی زنانه و مستقل در آثار خود گردید. تفاوت آثار اقلیمی این دوره ی پنج ساله با سال های پیش از آن، در کم رنگ شدن مولفه های اقلیمی داستان های برخی اقلیم ها و همچنین برخورد انعطاف پذیرتر با مظاهر مدرنیسم و پست مدرنیسم و حفظ ارزش های بومی در کنار آن ها است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیل محتوا به بررسی سیر جریان های مذکور در ادبیات داستانی فارسی پرداخته است، البته تأکید ویژه ی آن بر بررسی روند حرکت این جریان ها در پنج سال اخیر بوده است و در هر یک از فصول، یکی از این جریان ها مورد بررسی قرار گرفته است.
سعید رحیمی غلامحسین غلامحسین زاده
سنّت شعر فارسی، تا رسیدن به دوره صفویه و پیدایش سبک هندی، تاریخ هفتصدساله ای را پشت سر گذاشته است. ویژگی های شعر سبک هندی را عموماً در پرتو متغیّرهای بیرونی (چون اجتماع و فرهنگ و اقتصاد) نگریسته اند؛ یا تحول زیبایی شناختی شعر این دوره را در چهارچوب صناعات و فنون شعری رایج در آن عصر بررسی کرده اند. گذشته از این، می توان مولفه های شعری این دوره را در تعامل با میراث شعری پیش از خود و در بستر سنّت شعر فارسی تبیین کرد. بینامتنیت، از جمله نظریه های ادبی معاصر است که به چگونگی تعاملات گوناگون محصولات زبانی و فرهنگی می پردازد و ترامتنیت، تبیین ساختارگرایانه این نظریه در چهارچوب تعاملات متنی است. در این رساله، 50 غزل از سه شاعر مطرح سبک هندی، صائب تبریزی، غنی کشمیری و بیدل دهلوی بر اساس وجوهی از نظریه ترامتنیت که قابل انطباق با شعر فارسی بود، مورد بررسی قرار گرفت. در پایان مشخص شد که این شاعران از عناصر شعری پیش از خود – به ویژه شعر سبک عراقی- مانند بن مایه ها، آهنگ پردازی (مجموع وزن و قافیه) و تلمیحات شعری، بهره فراوان برده اند. از این بین، شاعران بیش از همه بن مایه های شعری موجود در غزل سبک عراقی را در غزل خویش به کار برده اند. نحوه تعامل این شاعران با سنّت شعری پیش از خود نیز متفاوت ارزیابی شد؛ چنانکه گرایش به کاربرد بن مایه ها در شعر بیدل بیش از دو شاعر دیگر و کاربرد تلمیحات کم تر از آن دو به نظر رسید. همچنین گرایش به کاربرد تلمیحات شعری در غزل صائب، بیش از غنی و بیدل ارزیابی شد.
فرزانه مهدوی غلامحسین غلامحسین زاده
اگر ادبیات را بر ساخته زبانی بدانیم که باید تفسیر شود و روانکاوی را دانشی توانا بر تفسیر بخشی از جنبه های آن به شمار آوریم، در خواهیم یافت که رابطه روان کاوی و ادبیات می تواند رابطه دو نیروی همکار باشد برای کشف دنیایی که در زیر زبان آثار ادبی، ناشناخته و پنهان مانده است. بر این اساس محققان زبان فارسی تاکنون تحقیقات بسیاری در زمینه های مختلف ادبی از جمله نقد روانشناسانه انجام داده اند که به انتشار کتب و مقالات فراوانی نیز منجر شده است، از این روی تحقیق حاضر با بررسی تحقیقات صورت گرفته در این زمینه (کتاب، مقاله و مصاحبه) با استفاده از روش تحلیلی _ توصیفی به این نتیجه رسیده است که کسانی که به این تحقیقات دست یازیده اند، بیشتر از نظریه های فروید (14/7)، لاکان (23/2)، آدلر (89/0) و بخصوص یونگ (46/79) در نقد آثار ادبی استفاده کرده اند، و سیر این تحقیقات در نزدیک به یک قرن اخیر (تا سال 1390) به جزء بعضی از مقاطع کوتاه زمانی رو به گسترش بوده، اگرچه روند گسترش آن تا قبل از سال 1370 بسیار کند بوده، اما از این سال به بعد به خصوص در فاصله زمانی سال های 1380 تا 1390 ما شاهد تحول شگرفی در زمینه تحقیقات منتشر شده نقد ادبی روانشناسانه هستیم. بررسی های ما نشان می دهد که در این مدت شاهنامه، مثنوی و بوف کور، بیش از سایر آثار ادبی بر مبنای نظریه های روان شناختی نقد و تحلیل شده اند، و مهمترین دستاوردهای این نوع تحقیقات در زبان فارسی، کمک به آشکار کردن جنبه های درونی آثار ادبی، و شناساندن بهتر و دقیق تر نوع نگرش پدیدآورندگان آن ها، و فراهم کردن زمینه درک و فهم هر چه بیشتر و بهتر آثار ادبی فارسی بوده است. کلید واژگان: نقد ادبی، نقد روان شناختی، یونگ، فروید، آدلر، لاکان
محسن احمدوندی پیرمزدی غلامحسین غلامحسین زاده
چکیده یکی از پیامدهای پیوند شعر و روایت، پیدایش شعر روایی است. شعر روایی، در یک تعریف ساده به شعری گفته می شود که داستانی را نقل می کند. سابقه ی شعر روایی در ایران به روزگار پیش از اسلام می رسد و در دوره ی اسلامی نیز تقریباً از آغاز شعر فارسیِ دری، در منظومه های حماسی و بعدها در منظومه های غنایی و تعلیمی رواج داشته است. اگر چه روایت در پهنه ی شعر فارسی، بیشتر با قالب مثنوی همراه بوده است؛ اما منطق روایت می تواند در هر قالبی کاربرد داشته باشد. یکی از این قالب ها، غزل است. غزل روایی، غزلی است که شاعر در آن به نقل مجموعه رخدادها و کنش هایی می پردازد که با هم رابطه ی علّی- معلولی و زمانی دارند و توسط شخص یا اشخاصی، در بسترِ مکان تجربه می شوند. گرایش غزل فارسی به سمت و سوی روایت، در چهار دوره برجسته تر است: 1. غزلواره های دوره ی سامانی و غزنوی که به صورت تغزّل در صدر قصاید قرار می گرفتند. 2. غزل های قلندری و عرفانی دوره ی سلجوقیان و مغول. 3. غزل مکتب وقوع. 4. غزل دوران معاصر. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد دیالکتیکی و گرایش به سبک و فرم، در پی بررسی و تحلیل سیر غزل روایی معاصر (پس از مشروطه تا انقلاب اسلامی) است. به همین منظور، اشعار چهل و پنج غزل سرای معاصر از این منظر مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که غزل روایی در دوران معاصر، از سیری صعودی برخوردار بوده است. بوطیقای نیما و اصل تجربه گرایی را می توان عوامل موثر بر سیر صعودی غزل روایی دانست. اغلب غزل های روایی معاصر دارای مضامینی عاشقانه و رمانتیک هستند و مضامین عارفانه، فلسفی، اجتماعی- سیاسی و تعلیمی از دیگر مضامین به کار رفته در آنها می باشند. واژگان کلیدی: غزل، روایت، غزل روایی، شعر معاصر فارسی
احمدشاه احمدزی سعید بزرگ بیگدلی
شعر معاصر افغانستان با توجه به شکل گیری جنبش مشروطه در سال 1298ش و پس از آن بویژه جنبش مشروطه سوم (1325تا 1332ش) و عوامل اجتماعی و فرهنگی همچون آشنایی روشنفکران با ایدئولوژی های نو بعد از جنگ جهانی دوم، ترجمه آثار ادبی (شعر و رمان) از زبان های ترکی، فرانسوی و انگلیسی، روابط نزدیک با اتحاد شوروی و ورود کتاب از ایران که در آن سال ها تفکر چپ گرا بر جریان های ادبی آن سیطره داشت، دچار تحول اساسی شد. این تحولات با حادثه 7 ثور 1357ش روند رو به رشد گرفت، بخصوص بعد از ایجاد نظام وابسته به اتحاد شوروی که ادبیات را در خدمت سیاست قرار داد و سبب پدید آمدن نوعی ادبیات ایدئولوژیک در افغانستان گردید. همراهی و عدم همراهی عده ای از شاعران با دولت جدید، مهاجرت افغان ها به سایر کشورها، تشکیل انجمن ها و کانون های ادبی در داخل و خارج از کشور از سال 1357 تا 1384ش از مواردی است که بر سیر تحول و شکل گیری جریان های شعر معاصر افغانستان تأثیرگذار بوده است. در این رساله، جریان های شعری معاصر افغانستان از دیدگاه محتوایی مورد بررسی قرار گرفته، عوامل بروز و ظهور جریان های شعری و معیار و ملاک تفکیک آنها، بیان و جریان های شعری مهم این دوره معرفی گردیده است. همچنین شاخصه های بارز و فراز و فرود های جریان های مذکور بیان شده است. روش تحقیق در این رساله توصیفی تحلیلی است. در این تحقیق مشخص شد، پنج جریان شعری؛ دینی عرفانی، رمانتیسم، مقاومت، رئالیسم اجتماعی و رئالیسم سوسیالیستی در شعر افغانستان وجود دارد. جریان شعر مقاومت که در برابر تهاجم شوروی و با مهاجرت افغان ها به سایر کشورها شکل گرفت، بعد از فروپاشی حکومت کمونیست ها و آغاز درگیری های داخلی دچار وقفه پنج ساله شد و پس از حکمروایی طالبان برضد آنان، جان دوباره گرفت. جریان شعر رئالیسم سوسیالیستی با برافتادن دولت کمونیستی به پایان رسید؛ ولی جریان شعر رئالیسم اجتماعی تا کنون به حیات خویش ادامه داده و نیرومندترین جریان شعری عصر حاضر افغانستان است. دو جریان شعر دینی عرفانی و رمانتیک، در این دوره، فراز و فرود چندان قابل توجه ندارد و از گذشته تا کنون همچنان به حیات خویش ادامه می دهد.
سید جلال موسوی غلامحسین غلامحسین زاده
چکیده عرفان و تصوف یکی از این جریان های فکری و اجتماعی است که در ادبیات فارسی تأثیر عمیق گذاشته است. این جریان در دوره صفویه تحولات گسترده ای به خود دیده که در طول تاریخ تصوف کم نظیر بوده است. در این رساله سعی شده است با اتکا به منابع کتابخانه ای، به روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد تاریخی این موضوع بررسی شود و تأثیر آن بر ادبیات فارسی این دوره تبیین و تحلیل گردد. در این بررسی ویژگی های فکری، اجتماعی و فرقه ای تصوف و تحولات آن، ابتدا در پیش از دوره صفویه و سپس در عصر صفوی تبیین شده و آنگاه تأثیر آن بر ادبیات این دوره توضیح داده شده است. بررسی این رساله نشان داده است تصوف در پیش از عصر صفویه با تشیع آمیخته شده و رفته رفته جنب? سیاسی پیدا کرده است. این آمیختگی از جنب? نظری در آثار افرادی چون سید حیدر آملی و از نظر عملی در نهضت هایی سیاسی، مانند نهضت سربداران و صفویه، متبلور شده است. اما با تشکیل حکومت صفویه آمیختگی تصوف و تشیع دوامی نیافت و به خصوص در ابتدای این سلسله، به دلیل گرایش حکومت به تشیع، بسیاری از طریقت های صوفیه از بین رفتند و فقط طریقت های شیعی که تعداد آنها اندک بود، باقی ماند. بعد ها همین طریقت های شیعی به دلیل وارد شدن مشایخ آنها به امور سیاسی و ایجاد مزاحمت برای حکومت، سرکوب شدند. این موضوع را تحکیم موقعیت علمای دینی تقویت کرد و سبب شد ردیه های بسیاری بر ضد تصوف نوشته شود. البته رفتارهای فرقه گرایانه متصوفه این دوره و روی آوردن آنان به دنیا و دور شدن از مشی عارفانه، سبب شدت گرفتن مخالفتها از بیرون و اضمحلال معنوی آنها از باطن شد و به تدریج عرفان و تصوف را به افول کشاند و متصوفه را اغلب به شکل دراویش دوره گرد درآورد. این تحولات به فقدان ادبیات مبتنی بر عرفان و تصوف منجر شد. به گونه ای که در این دوره دیگر از بیان اندیشه های نوپدید و تمثیل های عرفانی بکر خبری نیست و شعرا بیشتر اصطلاحات و مفاهیم عرفانی را در اشعار خود تکرار می کنند و چیزی بر آن نمی افزایند. از سوی دیگر به دلیل فقدان نظام فکری و رواج تقلیدهای سطحی و بی محل از گذشتگان، بسامد همین مفاهیم و اصطلاحات در شعر این دوره عمدتاً به اندازه ای نیست که بتواند ویژگی سبک شناختی ایجاد کند و به ادبیات عصر صفوی سیمای عرفانی ببخشد. کلمات کلیدی: تشیع و تصوف، صفویه، عرفان و تصوف، ادبیات عرفانی
وحید ثقفی سعید بزرگ بیگدلی
بررسی برجسته ترین متون تاریخی دور? ایلخانی از جمله تاریخ جهانگشا، جامع التواریخ و تاریخ وصاف ـ متونی که شناخت مرز بین ادبی و تاریخی بودن آنها کاملاً مشخص نیست ـ از منظر ادبیات و آن هم سبک شناسی ادبی و تبیین جایگاه آنها در زنجیر? تحوّل نثر فارسی و همچنین نثر تاریخی از اصلی ترین انگیزه های این پژوهش است. همچنین در این تحقیق به نثر تاریخی به عنوان یک نوع ادبی خاص با ویژگیهای متفاوت با متون ادبی توجه شده است. در زمین? سبک نثر دور? ایلخانی تحقیقاتی انجام شده است. اما این تحقیقات معمولاً تنها در زمین? یکی از این متون و اغلب در زمین? سبک تاریخ جهانگشا صورت گرفته است. در حالی که در این پژوهش، با نگاهی گسترده تر، هر سه اثر بعد از بررسی سبکی با یکدیگر و نیز با متون ادبی همان دوره و متون تاریخی دوره های دیگر مقایسه می شوند. برای این کار، از بین رویکردها و روشهای ارائه شده در زمین? سبک شناسی، رویکرد و روش تاریخی را برگزیدیم که سیر تحوّل و دگرگونیهای زبان را در دوره های مختلف بررسی می کند. در پایان، این نتایج به دست آمد که نثر تاریخی دور? ایلخانی یک نقط? عطف در سیر تحوّل نثر تاریخی به حساب می آید؛ به طوریکه متون تاریخی دوره های قبل تفاوت نسبتاً زیادی با متون این دوره دارند، اما در دوره های بعد متون تاریخی با شباهت بسیار به نوعی پیرو آثار دور? ایلخانی محسوب می شوند. همچنین آثار ادبی و تاریخی تفاوتهای بنیادی و بسیار زیادی با یکدیگر دارند و به همین دلیل می توان نثر آثار تاریخی را یک نوع ادبی مستقل به حساب آورد و آن را «نوع ادبیِ تاریخی» نامید.
صلاح محمد جلوخان غلامحسین غلامحسین زاده
بررسی رابطه زبانها وفرهنگهای گوناگون به خصوص در کشورهای همسایه وهمکیش، فواید بسیاری در تقویت ارتباطات سیاسی واجتماعی وفرهنگی ملتها دارد وسبب نزدیک شدن آن ها به یکدیگر می شود، به خصوص اگر این رابطه، بر وجود سابقه میراث مشترک دو ملت دلالت داشته باشد. بنا بر این کشف، بررسی وتحلیل تاثیر زبان فارسی در گویش عراقی سبب خواهد شد که سند علمی ومعتبری درباره روابط عمیق وگسترده وقدیمی دو ملت ارائه گردد. وعلاوه بر تقویت روابط دو کشور ودو ملت منبع دانشگاهی جدیدی را نیز به جمع منابع حوزه مطالعات زبانی خواهد افزود. هدف اصلی این تحقیق کشف، بررسی وتحلیل واژه هایی بوده است که از زبان فارسی به گویش عربی عراقی وارد شده اند وتحولاتی که در آنها روی داده است. روش مطالعه ما در این رساله روش توصیفی تحلیلی بوده است که از طریق مطالعات کتابخانه ای ومطالعات موردی میدانی اطلاعات اولیه خود را به دست آورده است. در این بررسی ابتدا منابعی که در باره تاثیر زبان فارسی در زبان عربی وهمچنین گویش عربی عراقی موجود بوده بررسی شده است وسپس بر اساس اطلاعات زبانی محقق وبررسی های اتفاقی وموردی کاربردهای گویشوران این اطلاعات تکمیل گردیده است، آنگاه با مطالعه تمام لغت های فرهنگ معین واطلاعات موجود کنترل واصلاح وتکمیل شده است. در مجموع، در این تحقیق تعداد واژه های به دست آمده که از زبان فارسی به گویش عراقی وارد شده، به حدود هزار ودویست واژه رسیده است. این واژه ها در رساله به ترتیب الفبای فارسی وبه روش فرهنگ معین وبا ضبط تلفظ به وسیله الفبای واج تنظیم ثبت شده وسپس در باره تغییرات معنایی، آوایی، صرفی واشتقاقی وکاربردهای آن در گویش عراقی توضیحاتی ارائه گردیده است. سپس فصول مستقبلی به امثال عراقی که لغات فارسی در آنها به کار رفته، اختصاص یافته است؛ در این فصل واژگان دخیل فارسی به لحاظ معنایی وکاربردی طبقه بندی شده، ونوع تحولات آوایی ومعنایی آنها در این تعاملات بررسی شده یافته است.
فرزاد بالال غلامحسین غلامحسین زاده
چکیده تا کنون تحقیقات زیادی در قالب مقاله و کتاب در حوز? نقد و بررسی اشعار احمد شاملو نوشته شده است.تحقیق حاضر به دنبال آن بوده است که ضمن نشان دادن سیر تاریخی تحقیقات نوشته شده و بررسی کانون های شکل گیری آنها به نقد و تحلیل ساختار و محتوای کتاب های نوشته شده و مقالات شاخصی که در این حوزه تألیف شده است بپردازد. روش پژوهش در این پایان نامه توصیفی – تحلیلی است. بررسی های به عمل آمده نشان می دهد که با شکل گیری سبک شعری شاملو و پرداختن وی به مسائل اجتماعی و انسانی، تحقیقات بیشتری در حوز? اشعار شاعر شکل گرفته است؛ به طوری که در بین سال های (1375- 1385) به اوج خود می رسد. همچنین نتایج به دست آمده نشان می دهد که از مجموع 303 مقاله که با موضوع بررسی و تحلیل شعر شاعر به رشته تحریر در آمده است؛ 9% از آنها در جراید، 8% در مجلات علمی- پژوهشی و 83%در مجلات علمی(مروری - ترویجی) چاپ و منتشر شده است، در ضمن از میان مقالات نوشته شده، مقالات علمی- پژوهشی در مقایسه با مقالاتی که در جراید و مجلات علمی (مروری – ترویجی) چاپ شده اند از اهمیت و اعتبار خاصی برخوردارند که از مهمترین دلایل این امر می توان به زبان صریح و روشن نویسندگان در مقالات مذکور، مسأله محور بودن تحقیقات یاد شده، پرهیز از کلی گویی و ذکر دقیق جزئیات در این دسته از مقالات اشاره کرد. از میان تحقیقاتی که در قالب کتاب نوشته شده اند، کتاب «سفر درمه» اثر تقی پورنامداریان، «امیر زاد? کاشی ها» اثر پروین سلاجقه، «انگشت و ماه» اثر ع.پاشایی و کتاب «شعر زمان ما» اثر محمد حقوقی از اهمیت و اعتبار خاصی برخوردارند و با اقبال مخاطبان روبه رو شده اند؛ این امر باعث شده که کتاب های مذکور در دوره های مختلف چندین بار تجدید چاپ شوند. دلایل اهمیت و اعتبار آثار مذکور را می توان در مولفه های زیر خلاصه کرد: 1- نثر روان و روشن نویسندگان در پرداختن مباحث و مطالب؛2- پرهیز از کلی گویی و ذکر دقیق جزئیات؛3- روشن کردن ابعاد و زوایای مختلف ساختار و محتوای شعر شاعر. کلید واژه: شعر معاصر فارسی، احمد شاملو، نقد ادبی، تحقیقات ادبی.
فاطمه گریوانی غلامحسین غلامحسین زاده
قرن پنجم هجری یکی از دوره های مهم تاریخ ادبی و اجتماعی ایران است. دوره حکومت اقوام بیگانه و فاقد فرهنگ و تمدن غزنوی و سلجوقی بر ایران و اوج تعصبات مذهبی است. آغاز شکوفایی عرفان و تصوف ایرانی نیز است و عارفان و صوفیان مشهوری همچون هجویری، قشیری، غزالی، خواجه عبدالله انصاری و ابوسعید ابوالخیر در این دوره می زیستند.سوال اینجاست آیا بزرگان عرفان و تصوف این دوره در شکوفایی ادبیات فارسی در این دوره سهمی داشتند؟ آیا ایشان از نفوذ معنوی و قدرت کلام شان برای حمایت از مردم در برابر ظلم و ستم حاکمان استفاده کردند؟ چرا پژوهشگران درباره نقش اجتماعی عارفان این دوره، با هم اختلاف نظر دارند؟
معین کاظمی فر غلامحسین غلامحسین زاده
مسأله تبیین نسبت ذهن عارف با تجربه های عرفانی اش از مناقشه برانگیزترین مسائل حوزه فلسفه و روانشناسی عرفان است. ساختگرایان از جمله استیون کتز- فیلسوف نامدار معاصر- در مواجهه با این مسئله، معتقدند که تجربه های عرفانیِ عارف، متأثر از جهان ذهنی وی صورت بندی می شود. این رساله در نظر دارد تا بر اساس نظریه ساختگرایان، کارکرد ذهن روزبهان را در صورت بندی تجربه های عرفانی اش -که در کتاب کشف الاسرار خود گزارش کرده است- تحلیل کند. همچنین کوشیده شده تا با مقایسه ویژگی های عمده تجربه های عرفانی روزبهان با بایزید بسطامی و نجم الدین کبری، تفاوت ها و شباهت های تجربه های عرفانی این سه عارف بزرگ تاریخ تصوف ایرانی- اسلامی مشخص شود. در انتها نیز مهمترین استعاره های مفهومیِ به کار رفته در کشف الاسرار روزبهان، به عنوان شاخصی از نظام شناختی وی، مورد مداقه و تحلیل قرار گرفته است. در این پژوهش، جهان ذهنی روزبهان، پیروِ تقسیم بندی رایج در روانشناسی، در سه ساحت، عقیدتی-معرفتی، عاطفی و ارادی مورد مطالعه قرار گرفته است و در هر ساحت برجسته ترین و تمایزبخش ترین متعلق ذهنی روزبهان بر اساس منابع-به ویژه زندگی نامه خود نوشت وی- بدین شرح تعیین شده است: در ساحت عقیدتی-معرفتی، "گرایش به امر محسوس و انسانی" و در ساحت عاطفی، "عشق به زیبارویان" و در ساحت ارادی، "اراده معطوف به پیامبربودگی". نتایج حاصل از این پژوهش، صحت دیدگاه ساختگرایان را در مورد متأثر بودن صورت بندی تجربه های عرفانی از جهان ذهنی عارف را نشان داد. در این تحقیق نشان داده شد که گرایش به امر محسوس و انسانی در ساحت عقیدتی-معرفتی ذهن روزبهان موجب شده تا وی تقریباً همیشه خداوند را متشخص و انسان وار رویت کند، همچنین عشق به زیبارویان در ساحت عاطفی ذهن وی، موجب شده تا روزبهان خداوند و فرشتگان در قالب معشوقان مذکر و مونث تجربه کند و اراده معطوف به پیامبربودگی در ساحت ارادی ذهن شیخ روزبهان، باعث شده تا تجربه های عرفانی اش به گونه ای صورت بندی شود که دلالت بر برتری معنوی شیخ بر سایرین و پیامبرگونگی وی داشته باشد. همچنین در این پژوهش تجربه های عرفانی روزبهان با بایزید و نجم کبری از منظر سه ویژگی، مورد مقابسه قرار گرفت: 1- تجربه خداوند و فرشتگان به صورت متشخص و انسان وار 2- تجربه خداوند و فرشتگان در چهره زیبارویان 3- تجربه مقاماتی که دلالت بر پیامبرگونگی عارف و برتری معنوی وی دارد. نتایج حاصل از این مقایسه بدین قرار است: بایزید بسطامی بر خلاف روزبهان خداوند را نامتشخص و بالطبع نا انسان وار و فرشتگان را متشخص اما ناانسان وار تجربه می کند و همچنین نشانه هایی از وجود اراده معطوف به پیامبر بودگی در تجربه های عرفانی وی به چشم می خورد. نجم الدین کبری در مورد تجربه رویت خداوند ساکت است اما فرشتگان را بعضاً متشخص و انسان وار تجربه می کند و قرینه ای که نشان از وجود اراده معطوف به پیامبر بودگی در تجربه های عرفانی اش داشته باشد، مشاهده نمی شود. همچنین باید اشاره کرد که بایزید و نجم الدین کبری هیچ کدام گزارشی از تجربه خداوند و فرشتگان در صورت زیبارویان نداده اند. همچنین پس از بررسی استعاره های مفهومی کشف الاسرار روزبهان، سه کلان استعاره مفهومی به عوان مهمترین استعاره های مفهومی به کار رفته در کشف الاسرار استخراج شد، که عبارتند از: «سلوک به مثابه پرواز»، «برخورداری از دریافت های معنوی به مثابه خوردن خوراک» و «وصال خداوند به مثابه ازدواج». علاوه بر این موارد، در خلال این پژوهش، به وجود پیوندی احتمالی بین تجربه های عرفانی و استعاره های مفهومی پرکاربرد در زبانِ شخصِ تجربه گر- مانند روزبهان در این تحقیق- پی برده شد، به گونه ای که می توان این فرضیه را مطرح کرد که استعاره مفهومی برجسته در زبان عارف- به عنوان شاخصی از نظام شناختی وی- در صورت بندی تجربه های عرفانی اش دخیل است.
فهیمه خراسانی غلامحسین غلامحسین زاده
در ادبیات فارسی، سبک خراسانی، محصول گفتمانی است که وجه غالب آن وفور اندیشه های فلسفی و خصوصا خردگرایی است. این پژوهش بر آن است که رابطه بین تفکر و ادبیات را در سبک خراسانی بررسی کند. تفکر حاکم بر دوران مذکور تفکر مشائی است.رویکردی که برای بررسی متون این دوره انتخاب شده، بر اساس مبانی سبک شناسی گفتمانی است. برای تبیین این مهم، از روش سبک شناسی لایه ای استفاده شده است. به این صورت که آثار منتخب این دوره، در چهار لایه واژگانی، نحوی، بلاغی و ایدئولوژیک مورد مداقه قرار گرفته اند تا از این طریق، تأثیر گفتمان غالب آن دوران که عمدتا تفکرات مشائی است، نشان داده شود.
حامد نوروزی غلامحسین غلامحسین زاده
چکیده ندارد.
آیدا قالدیرعلیوا حسن ذوالفقاری
چکیده ندارد.
ام کلثوم یداللهی باغلویی غلامحسین غلامحسین زاده
چکیده ندارد.
زهرا رجبی غلامحسین غلامحسین زاده
چکیده ندارد.
فرهود رومیانی اصل غلامحسین غلامحسین زاده
این رساله قصد دارد "نقد شعر" را در یک مقطع از تاریخ ایران به عنوان یک "سنت ادبی" در نظر آن را به صورت یکپارچه و کلی، تحلیل و بررسی کند. این دوره (1367-75 ه. ش) که با جنگ تحمیلی و ارتحال امام خمینی (ره) آغاز می شود، دوره بازسازی کشور است . از جریانهای ادبی که باعث فعالیت و پویایی جامعه ادبی این دوره بوده اند، می توان به برگزاری از پنجاه کنگره ملی و جهانی اشاره کرد که در بزرگداشت برخی از شاعران کلاسیک و معاصر صورت گرفته اند. در بخش منتقدان، ضمن توضیح درباره حوزه فعالیت محققان ادبی این دوره، بیست و دو تن از فعال ترین منتقدان مطبوعاتی و چند تن از منتقادان دانشگاهی معرفی شده اند و راجع به شیوه نقادی هر یک از آنها به طور جداگانه سخن گفته ایم. همچنین بیست و دو نفر از شاعران کلاسیم و معاصر را به عنوان مطرح ترین چهره های این دوره نام برده ایم اما فردوسی، حافظ و نظامی گنجوی از شاعران کلاسیک و نیمایوشیج، محمدحسین شهریار و سهراب سپهری از شاعران معاصر، بیش از دیگران مورد توچه منتقدان و محققان ادبی قرار گرفته اند. علل و عوامل محبوبیت این شاعران نیز در جای خود بررسی و تحلیل شده است . مهم ترین منابع و کانونهای نقد در این دوره، گذشته از کنگره ها و انجمن های ادبی و نیز کتابهایی که معرفی شده اند، نشریات ادبی هستند. از میان پانزده نشریه ادبی ک نامشان با توضیحات لازم در متن این رساله ذکر شده، مجلات آدینه، کیهان فرهنگی، ادبستان، دنیا سخن، کلک ، چیستا و شعر در حوزه نقد شعر کلاسیک و معاصر از فعال ترین نشریات این دوره هستند. درباره معیارهای حاکم بر نقد شعر این دوره باید گفت دو شیوه "نقد تاریخی - تذکره ای" و "نقد تصحیح متون" در بررسی آثار شاعران - خصوصا در آثار محققان ادبی - بیش از سایر شیوه ها رواج دارند و دیدگاههای رایج در آثار منتقدان شعر نیز بیشتر مبتنی بر نظرات فرمالیستها و اخلاق گرایان است . اما یکی از زمینه های اصلی و معیارهای غالب در مباحث نقد شعر این دوره، بررسی زبان شعر است . ایجاز، ابهام، رسوخ شعر در حافظه خوانندگان، تناسب در ساختمان شعر، صمیمیت ، مردمی بودن، تعهد در التزام، منطق شاعرانه و ترجمه ناپذیری از جمله خصوصیاتی هستند که اغلب منتقدان این دوره برای یک شعر خوب و موفق لازم دانسته اند.
عزیز حجاجی کهجوق حسینعلی قبادی
خواب و رویا از جمله مسایلی است که در بیشتر علوم بشری از آنها بحث شده است . در اسطوره و حماسه به دلیل متکی بودن بر خرق عادت ، یکی از عناصر برجسته خواب و رویاست که در پردازش ابعاد ماورالطبیعی متن اسطوره ای و حماسی نقش بسزایی برعهده دارد . در شاهنامه فردوسی به عنوان یک اثر بزرگ اسطوره ای و حماسی این پدیده مقام مهمی دارد که به گونه الهام و پیشگویی بر پهلوان یا پادشاه اتفاق می افتد . در عرفان و تصوف نیز به دلیل مبتنی بودن بر عالم ملکوت و ماورا دنیایی ، خواب و رویا اهمیت فراوان دارد که رویا نوعی وحی یا الهام تلقی می شود که خداوند بر بنده خود ارزانی می دارد ، مثنوی مولانا به عنوان یک اثر شاخص عرفانی از این دیدگاه نیک قابل بررسی است . این تحقیق عنصر خواب و رویا را در شاهنامه فردوسی و مثنوی مولانا بررسی و مقایسه کرده است .
محمدرضا نصر اصفهانی علی شیخ الاسلامی
نوشتار حاضر مقایسه شعر حافظ و ابن فارض یعنی مقایسه اندیشه و هنر این دو عارف هنرمند است . حافظ بزرگترین غزلسرای ایران زمین و ابن فارض نیز بزرگترین شاعر صوفی است که در میان شاعران عرب عشق الهی را سروده است . عشق و سرمستی آئین این دو بزرگ است . ولی حافظ از این جهت با ابن فارض تفاوت دارد که عشق به مظاهر زیبایی و مخلوقات را نیز دنبال می کند. بر عکس ابن فارض مستغرق در عشق الهی است و از این جهت چندان به موجودات ومخلوقات زمینی نمی پردازد. این دو شاعر که در سخن سرایی و اندیشمندی جزو سرآمدن ادبیات مشرق زمین به حساب می آیند، نقاط مشترک فراوانی دارند که نمایانگر پیوند دیرین دو تمدن بزرگ ایرانی و مصری است . مهمترین عامل این پیوند فرهنگ اسلامی و ادبیات عرفانی - تغزلی است . بررسی جهان بینی آن دو نشان می دهد که هر دو به وحدت وجود اعتقاد دارند و هر دو عشق و سرمستی را جدی ترین بال پرواز انسان می شمارند. بی شک ابن فارض برای حافظ مثل معلمی است که در او تاثیر داشته است . این نوشتار از چگونگی این تاثیر بحث می کند و نقطه نظر هر یک را تبیین می کند این مباحث به ادبیات تطبیقی تعلق دارد و درکشور ما دانش جوانی به حساب می آید.
محمدرضا یوسفی کوپایی غلامحسین غلامحسین زاده
دنیا یکی از عناصر مضمون ساز شعر فارسی است که با بررسی تعابیر و تصاویر آن می توان تا حدود زیادی با تفکرات ، نحوه زندگی ، اوضاع اجتماعی و اقتصادی مردم در ادوار مختلف آگاه شد. گرچه از دنیا تعریف مشخصی نشده و حدود آن تعیین نگردیده است ولی گروهی آن را فریبنده ، پوچ و زودگذر می دانند و بعضی آن را مفید و پر از نعمت و حتی ، مزرعه و ابزاری جهت وصول به آخرت قلمداد می کند. در شعر از دنیا تعابیر مختلف وتصاویر متناقضی ارائه شده از حور، خیال و مادر گرفته تا معشوقه عاشق کش ، فاحشه و نامادری و فرزند خواه و نیز از اسب و شتر تا دیو ، مار و اژدها و از شهد و شکر تا زهر ، سم و سل را در بر می گیرد. با توجه به اینکه این رساله از آغاز تا اوایل قرن هفتم را در بر می گیرد، در سیر بررسی هر چه به پایان دوره نزدیکتر شویم، نگرشها منفی تر و دل بستن به دنیا مخاطره آمیزتر توصیف شده است به گونه ایا که تشبیه دنیا به مار در شعر رودکی ، در شعر ناصرخسرو به اژدها تشبیه شده و تعبیر از دنیا به دیو در شعر ناصرخسرو، در شعر نظامی و عطار به غول مبدل گردیده است . این سیر تحت تاثیر شکستهای پی در پی از مهاجمان خارجی ، تسلط روحیه جبر و تسلیم بر جامعه به جای تعقل گرایی ، سست تر شدن اعتقادات مذهبی و عدم تامین آینده به لحاظ بی ثباتی های جامعه است که مردم به ثروت اندوزی مولع تر می شده اند.
نرجس افشاری غلامحسین غلامحسین زاده
در این پایان نامه، مقالات دکتر عبدالحسین زرین کوب درباره شعر و شاعران از وجوه مختلف زبان و شیوه بیان، روش تحقیق، ساختار و محتوا مورد بررسی قرار گرفت. بنابر مطالعات انجام شده می توان گفت روش تحقیق زرین کوب درباره شعر، تاریخی، استنادی و علی و درباره شاعران، توصیفی، استشهادی و علی است. به نظر می رسد موفقیت وی در مقاله های نوشته شده درباره شعر مرهون تسلط بر زبانهای خارجی و در نتیجه استفاده از منابع جهانی است و بیان نکات و مطالب تازه و نو و در مقاله های نوشته شده درباره شاعران مرهون تنوع در ساختار بیان مطلب است. استفاده متعدد و قابل توجه از سروده های شاعران در حین بیان مطلب در مقاله های مربوط به شاعران علاوه بر تنوع بخشیدن به مطلب به مستند کردن آن نیز یاری می رساند که البته این بهره گیری با تغییر کمی چشمگیری روبروست.روش تدوین در مقاله ها در نقل مستندات یا شواهد، غالب غیر مفصل و اشاره ای و در مجموع مبتنی بر ایجاز است و زرین کوب کوشیده است بویژه در مقاله های مربوط به شعر، مطالب را به طور مختصر و مفید بیانن کند. شیوه بیان در مقاله های مربوط به شاعران با توجه به زمینه معنایی کلام تغییر کرده است و بیان توصیفی بخصوص در سخن از اندیشه ها و مضامین ساخته و پرداخته شاعر به اوج خود رسیده است. زبان و نثر زرین کوب در مقاله های شاعران غالبا عاطفی و در مقاله های شعر ارجاعی است. هرچه از نخستین مقاله ها می گذرد زبان و نثر او به سوی سادگی و انسجام سوق می یابد اما از نظر محتوا و ارائه نکته های نو سیری نزولی طی می کند. از آنجا که بسامد واژه ها یا عبارات خاص دربین این نوشته ها بالا نیست می توان نوشته های وی را به استثنای قیود شک، قطع، قبول و رد و صفت معرفه ساز ((این)) فاقد شاخصه سبکی خاص دانست. دیگر از ویژگیهای ممتاز این مقالات، طرح سوالات مختلف ایجابی (نیازمند پاسخ) و غیرایجابی (بی نیاز از پاسخ) در طی بیان مباحث است که اغلب این سوالها در مقاله های شعر، ایجابی و در مقاله های شاعران، غیرایجابی و برای تاکید مطلب است. مقاله های شعر عمدتا هدفمند، دارای بار علمی و درصدد دستیابی به نتیجه ای مطلوب و بکر است اما مقاله های شاعران و بویژه مقاله های پایانی تقریبا خالی از نکته ای در خور ذکر و بیشتر، نوشته ای سرشار از بار عاطفی و احساسی است. علاوه بر این مقاله های نوشته شده درباره هر شاعر دربردارنده و تکرار مطالب موجود در نخستین مقاله درباره آن شاعر است. نکته دیگر در مجموعه مقاله ها عدم رعایت اصول کتابنامه نویسی و پیروی زرین کوب از یک شیوه واحد در معرفی منابع است. نیز ارجاعات موجود در مقاله ها بیشتر ذکر صورت لاتین اسامی اشخاصی است که به نوعی در خلال مطلب از آنها یاد شده است.
لیلا محبی غلامحسین غلامحسین زاده
شعر هر شاعر، آیینه اوضاع اجتماعی و فرهنگی روزگارش است و ابهام و وضوح شعرش نیز تا حدی به جلوه های حیات اجتماعی که بدانها اشاره کرده است، بستگی دارد. لذا، تجزیه و تحلیل شعر شاعران برجسته ای چون: رودکی، انوری و خاقانی، علاوه بر ارائه تصویری روشن از جنبه های زندگی اجتماعی روزگار آنان، می تواند بخشی از پیچیدگیها و دشواریهای شعر آنان را نیز حل کند.در این پژوهش سعی شده است، بخشی از عناصر اجتماعی که شامل آلات موسیقی، ابزار جنگی و پوشاک پارچه می شود، از دیوان رودکی، انوری و خاقانی، استخراج شود؛ نوع، بسامد، ویژگیهای کیفی و روش به کارگیری آن در دیوان هر شاعر مشخص شود؛ ترکیبات وصفی، تشبیهی و استعاری عناصر، دسته بندی، و میزان کاربرد آنها در دیوان هر سه شاعر مورد مقایسه قرار گیرد.مهمترین نتایج این تحقیق به شرح ذیل است:- بیشترین میزان کاربرد عناصر اجتماعی مورد نظر از حیث بسامد به ترتیب مربوط به: ابزار جنگی، پوشاک و پارچه و آلات موسیقی و از نظر تنوع، مربوط به: پوشاک و پارچه، ابزار جنگی و آلات موسیقی است.- رودکی عناصر را بیشتر به شکل یک واژه به کار برده و از تصاویر حسی و تشبیهات ملموس استفاده کرده، و استعاره در شعرش کم است.- انوری، صفات مرکب، تشبیهات حسی و غیرحسی، استعاره های مصرحه و مکنیه و گاهی تصاویر انتزاعی به کار برده است.- خاقانی به دلیل تصویر آفرینی های بسیار، ترکیبات تازه، توصیفات بی نظیر، تنوع تشبیهات حسی و غیرحسی و انواع استعاره، نسبت به دو شاعر دیگر، بویژه رودکی، سبکی ممتاز دارد.
خدیجه حاجیان غلامحسین غلامحسین زاده
گلستان سعدی در میان متون قدیمی ادبیات فارسی از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد. این کتاب از دیرباز چه در ایران و چه در خارج از کشور مورد توجه بسیار قرار گرفته است و تاکنون شرح های گوناگون در شبه قاره هند، امپراطوری عثمانی و ایران بر آن نوشته شده است.گلستان به زبان های گوناگون ترجمه شده است. همچنین بسیاری از محققان و ناقدان آن را تصحیح و یا بر آن حاشیه نوشته اند.شرح های گلستان را می توان به دو دسته شرح های کامل و شرح های مختصر یا توضیح لغات مشکل تقسیم بندی کرد.در این تحقیق برای اولین بار به نقد و بررسی شرح های کاملی که ((بر گلستان سعدی)) در ایران نوشته شده و به چاپ رسیده اند به ترتیب تاریخ تحریر آن ها، پرداخته شده است.همچنین با توجه به کثرت شرح های نوشته شده بر گلستان در شبه قاره هند و آسیای صغیر (ترکیه) نمونه ای از شرح های شبه قاره و آسیای صغیر که به زبان فارسی نوشته شده و به چاپ رسیده اند نیز نقد و بررسی شده اند.با توجه به این تحقیق می توان چگونگی روش شرح نویسی شارحان، دریافت میزان پرداختن به هر کدام از موضوعات لغوی، دستور زبانی و یا تحلیلی در یک، یک شرح ها، شناخت شرح جامع و کامل و همچنین زمینه ای برای نوشتن یک شرح جدید که عاری از نقص های رایج در شرح های موجود می باشد، دریافت.
نرگس رضایی غلامحسین غلامحسین زاده
ادبیات کودکان به آثاری گفته می شود که نویسندگان آن را برای کودکان پدید می آورند. ادبیات کودکان شامل داستان، افسانه و شعر می شود. هر یک از اینها خود به شاخه های مختلفی تقسیم می شود. یکی از این شاخه ها افسانه های حیوانات است. این افسانه ها بیشتر تمثیلی است و نویسنده در ورای شخصیتهای حیوانی یک نمونه و یک صفت انسانی را جای داده است. در این پایان نامه موضوع، سمبل و ساختار این نوع داستان و سیر کتابهای تالیفی به ترجمه ای در وهله اول پس از انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گرفته اند و نتایج زیر به دست آمده است: تشویق به مبارزه و نکوهش سادگی و و زودباوری از مهمترین موضوعات در این داستانها بوده اند و روباه و خرگوش پرکاربردترین حیوان. روباه اغلب سمبل حیله گری و خرگوش سمبل زیرکی است. این داستانها طرح و پیرنگ ساده ای دارند، حوادث در آنها اندک است و دشمنی بین حیوانات طبیعی و ذاتی فرض شده است. نویسندگان کمتر به صحنه سازی و توصیف مکان و زمان پرداخته اند. شخصیتها در این داستان نسبتا اندکند. نثر این داستانها اغلب ضعیف و پر از لغزشهای دستوری است. در این پایان نامه نیر داستانها به پنج دسته رسمی، محاوره ای، شکسته، شعر گونه و ادبی تقسیم شده است. نثر رسمی، نثری است ساده که جمله ها حالت محاوره ای ندارند، کلمات شکسته نیستند و ساختار دستوری جمله ها رعایت شده است. در نثرهای محاوره ای ساختار جمله ها رعایت نشده است و اصطلاحات محاوره ای در آنها به فراوانی دیده می شود، در نثرهای شکسته، کلمات به صورت عامیانه و شکسته ادا می شود، د ر نثرهای شعر گونه جمله ها مسجع و وزن دار است و به خاطر رعایت وزن جمله ها اغلب ساختار مرتبی ندارند و نثر ادبی، نثری است که در آن نویسنده به دقت به انتخاب کلمات فصیح می پردازد و از تشبیه و استعاره در آنها استفاده می کند. درباره سیر کتابهای تالیفی و ترجمه ای و نسبت کتابهای بازنویسی شده به تالیفی باید گفت: از سال 1359 میزان کتابهای تالیفی به ترجمه ای افزایش می یابد، در سالهای 1361 و 1362 این جریان برعکس می گردد. در سال 1363 تعداد کتابهای تالیفی 46% بیشتر از کتابهای ترجمه ای می گردد، اما در سال 1366 این جریان تغییر جهت می دهد و با افزایش کتابهای ترجمه ای روبه رو می شویم در سالهای بعد تعداد کتابهای تالیفی بر ترجمه ای افزایش می یابد. از میان 329 کتاب تالیفی در این دوره فقط سیزده درصد آنها بازنویسی شده از منابع کلاسک چون کلیله و دمنه، مرزبان نامه، مثنوی معنوی و بهارستان جامی است که البته بیش از ده درصد آنها برگرفته از کتاب کلیله و دمنه است.