نام پژوهشگر: مریم قاضی نژاد
الهام ساوالان پور مریم قاضی نژاد
اگرچه در سالهای اخیر ، اعتیاد عموماً پدیده ای مردانه تلقی می شد و درگیری زنان در آن بسیار ناچیز می نمود ،اما مطالعات انجام گرفته در این حوزه و شواهد بدست آمده ، دلالت بر درگیری روز افزون زنان و حتی دختران جوان در این مقوله دارد. به طوری که نرخ رشد اعتیاد ، در بین زنان بسیار بیشتر از مردان بوده و در برخی از پژوهشها تا حدود دو برابر نرخ رشد اعتیاد در مردان نیز گزارش شده است. بررسی عوامل ، شرایط و محرکهای این رشد فزاینده می تواند از منظرهای متفاوتی صورت بگیرد.طرد اجتماعی به عنوان یک پدید? چندوجهی که در بر گیرند? بسیاری از شرایط عینی و ذهنی آسیب زاست در دهه های اخیر مورد توجه صاحبنظران و پژوهشگران مسائل اجتماعی قرار گرفته و با قابلیت تحلیلی بالا ، می تواند چارچوب مفهومی مناسبی برای توصیف و تبیین گرایش به انحرافات و آسیب های اجتماعی من جمله اعتیاد در افراد و گروه باشد . از این رو ، در این پژوهش بر آن شده ایم تا رابط? بین طرد اجتماعی را با آمادگی برای اعتیاد بررسی کنیم. جمعیت این تحقیق را دانشجویان دختر دانشگاههای آزاد و دولتی شهر تهران تشکیل داده اند و یک نمون? 384 نفری از این جمعیت با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده اند. در این پژوهش با استفاده از مدل هویت مدار اندرسون ، متغیر هویت به عنوان یک عامل واسط بین طرد اجتماعی و آمادگی برای اعتیاد وارد شده و رابط? بین دو متغیر مستقل (طرد اجتماعی ) و وابسته ( آمادگی برای اعتیاد ) مورد بررسی قرار گرفته است. همانگونه که اشاره شد ، با توجه به چند بعدی بودن و پویایی مفهوم طرد ، ابعاد مختلف طرد اجتماعی در قالب هفت مولف? محرومیت مادی ، محرومیت جنسیتی ، عدم ادغام هنجاری ، فقدان حقوق اجتماعی، فقدان مشارکت اجتماعی ، شرایط مطرودسازدوران گذار (جوانی) و شرایط مطرودساز پیشین شاخص سازی شده است و رابط? مستقیم و غیر مستقیم هریک از آنها با متغیر آمادگی برای اعتیاد مورد بررسی قرار گرفته است. این مطالعه به دلیل تمرکز روی اعتیاد زنان، سعی برآن داشته تا علاوه بر شناسایی علل عام آمادگی برای اعتیاد ، عوامل مرتبط با جنسیت وسن را نیز مد نظر قرار داده و از این دیدگاه ،مساله? اعتیاد زنان را به طور خاص پیگیری نماید. یافته ها نشان می دهدحدود 40 درصد از جمعیت مورد بررسی، آمادگی متوسط تا زیاد برای اعتیاد از خود نشان داده اند. در تحلیل دو متغیره،از ابعاد هفتگانه طرد اجتماعی ، شش بعد آن در جمعیت نمونه? مورد بررسی با متغیر وابسته? آمادگی برای اعتیاد رابطه?معنی دار ومثبت نشان داده اند.در تحلیل چند متغیره، دو مولفه? عوامل مطرودساز دوران گذار (از جوانی به بزرگسالی) و عدم ادغام هنجاری مولفه هایی بودند که با آمادگی برای اعتیاد، رابطه قوی و مثبت داشته اند .همچنین متغیرهای یاد شده ،بواسطه متغیرسبک رفتاری،با متغیر وابسته مرتبط بودند.
فاطمه جعفرزاده مریم قاضی نژاد
چکیده پدیده کودکان خیابانی به عنوان مساله اجتماعی و جهانی از معضلات شایع کلان شهرها در جوامع توسعه یافته و نیز در حال توسعه (من جمله جامع? ایران) در حال حاضر به شمار می رود. این پدیده به عنوان یک پدیده آسیبی و نیز آسیب زا در سطوح فردی و اجتماعی توجه صاحب نظران اجتماعی، آسیب شناسان و نیز مدیران و برنامه ریزان شهری را به خود جلب کرده است. عوامل مختلفی نظیر بی سازمانی اجتماعی، فقر و محرومیت در خانواده و اجتماع بزرگتر و نیز طرد اجتماعی، رویکردهای مختلف به مساله برشمرده شده است. مطالعه حاضر درصدد بررسی پدیده خیابانی شدن کودکان براساس جدیدترین رویکرد اجتماعی به مساله یعنی رویکرد طرد اجتماعی کودکان است. رویکرد طرد اجتماعی کودکان و ابعاد 6گانه آن شامل طرد از خانواده، مسکن، اشتغال، سلامت و بهداشت، آموزش و اجتماع و نیز رویکرد انتخاب عقلانی(کودک و خانواده)، چارچوب تحلیل پدیده خیابانی شدن کودکان را تشکیل داده اند. این پژوهش با روش پیمایش انجام شده است. جامع? آماری تحقیق، کودکان خیابانی ایرانی الاصل شهر تهران می باشند.که در دو گروه کودکان خیابانی 1- ساکن در بهزیستی 2- و کودکان ساکن در منزل والدین مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. حجم نمونه 110 نفر می باشد که برحسب دقت و همگنی جمعیت تحقیق و تحقیقات پیشین صورت گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که میزان طرد اجتماعی کودکان مورد مطالعه در ابعاد مختلف آن در حد بالا بوده است. همچنین بین متغیر های طرد اجتماعی کودکان و خیابانی شدن آنان رابط? مثبت معنادار وجود دارد که شدت همبستگی درحد بالا می باشد. همچنین نتایج همبستگی بین متغیرانتخاب عقلانی و خیابانی شدن کودکان در حد متوسط بوده است. برحسب نتایج تحلیل رگرسیون لجستیک، متغیرهای اصلی مدل نهایی، حدود 68 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کند از این رو می توان نتیجه گرفت که رویکرد طرد اجتماعی به تنهایی و نیز در ترکیب با رویکرد انتخاب عقلانی مدل مناسبی برای تحلیل مساله خیابانی شدن کودکان بوده و از قابلیت تبیین بالایی در این زمینه برخوردار است.
ماریا عباسیان مریم قاضی نژاد
همسرکشی مسئله ای فردی، خانوادگی و اجتماعی است که تأثیر مخرب و نابودکننده ای بر امنیت و سلامت عمومی جامعه به جای می گذارد. قتل های خانوادگی، به خصوص همسرکشی، برخلاف قتل های دیگر، خشونتی تصادفی و نامحتمل نیست بلکه ماجرای غم انگیزی از انواع خشونت خانوادگی و فشارها را در خود پنهان دارند. زمانی که پای خانواده و خشونت موجود در آن به میان می آید، همسرکشی قله ی کوه یخی است: بخشی کوچک اما آشکار از مشکلی بزرگ و پنهان. هدف پژوهش حاضر، کشف علل و عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر بر پدیده ی همسرکشی است. در این تحقیق سعی شده با استفاده از روش کیفی به این مهم دست یابیم. به این منظور، از میان پرونده های همسرکشی مربوط به قتل هایی که در خلال سالهای 1380 تا 1387 در استان تهران رخ داده است، 34 پرونده، 17 مورد مربوط به همسرکشی مردان و 17 مورد مربوط به شوهرکشی زنان، به طور تصادفی انتخاب شدند. پرونده ها با استفاده از تکنیک تحلیل محتوای کیفی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان می دهد که وجود فشارهای روانی ـ اجتماعی وارده بر زنان و مردان در خانواده در غیاب و ضعف شبکه های حمایتی اجتماعی و فردی، معاشرت با دوستان بزهکار و انسداد راههای قانونی مواجه با این فشارها، همسران را به قتل شریک زندگی سوق می دهد. علاوه بر این، تضاد و تعارض در خانواده به سبب ساختار نابرابر قدرت و مشکلات شخصیتی نیز بر ارتکاب همسرکشی تأثیر داشتند. نتایج همچنین، تأثیر متغیرهای دموگرافیکی چون پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی زن و شوهر و خانواده منشاء، سن زن و شوهر، تعداد و سن فرزندان را در وقوع همسرکشی نشان داده اند.
سحر طبیب زاده دزفولی مریم قاضی نژاد
کودک آزاری، مساله ای فردی و اجتماعی است که آثار و تبعات آن فرد و روابط وی، خانواده و کارکردهای آن و نیز کل جامعه را در بر می گیرد و بر آنها اثراتی سوء می گذارد. کودک آزاری روایت ناتمام آسیبی است که تنها فصول ابتدایی آن در زمان کودکی و درخانواده رقم می خورند، ادامه ماجرا به بزرگسالان و نسل بعد جامعه امروز کشیده می شود و در صورت عدم اصلاح و درمان، پیام آور تکرار و تداوم این آسیب و آسیب های دیگری است که ریشه در امروز و کودکی امروز افراد جامعه دارند. پژوهش حاضر به منظور کشف و بررسی پدیده کودک آزاری در خانواده و ابعاد علل فردی و اجتماعی- فرهنگی مرتبط با آن انجام گرفته است. هدف اصلی پژهش کشف و شناخت علل و عوامل مذکور در خانواده و فضای پیرامون آن، آثار و تبعات آسیبی این پدیده و استراتژی های عینی مقابله با آن در تجربه ی حادثه دیدگان و افراد و نهادهای مربوطه بوده است. به این منظور با استفاده از روش کیفی و تکنیک تحلیل محتوا به بررسی پرونده های مرتبط با کودک آزاری دختران در خانواده که درمرکز مداخله در بحران سازمان بهزیستی کرج در سال 1388 تشکیل شده اند (جامعه آماری)، پرداخته ایم. تعداد کل پرونده های مطالعه شده، 50 پرونده (نمونه تحقیق) بودکه با استفاده از روش نمونه در دسترس، یعنی با نظر مسئولین خط 123 مرکز مداخله در بحران بهزیستی کرج گزینش شده، در اختیار محقق قرار گرفته و مورد تجزیه و تحلیل واقع شدند. نتایج پژوهش نشان می دهند که کودک آزاری پدیده ای چند بعدی و پیچیده با محوریت عوامل مرتبط با آزارگر، آزاردیده (قربانی) و محیط اجتماعی – فرهنگی خانواده می باشد و نگاه تکسویه و تک محور نمی تواند آنرا، آنچنان که باید و شاید تبیین نماید. در این زمینه تعاملی از علل فردی، نهادی و کلان اجتماعی و اقتصادی بدست آمدند که در ترکیب با یکدیگر این آسیب را در فضای خانواده رقم می زنند. فشارهای روانی – اجتماعی ناشی از فقر، ساختار نابسامان و روابط خانوادگی متشنج، فقدان یا ضعف شبکه های حمایت اجتماعی، یادگیری و الگو سازی خشونت در اثر تجربیات پیشین و نگرش نادرست و مالک گونه سبب می شوندکه والدین کودک آزار تحت فشار شرایط و حوادث استرس زای مذکور به خشونت (کودک آزاری) روی بیاورند. علاوه بر آن، موقعیت کودکان به واسطه شرایط سنی و وابستگی تام به والدین در کنار ناآگاهی و ضعف خانواده و سرپرستان در مراقبت و حمایت از آنان در موقعیت مکانی خانه، که حریمی بسته و خصوصی است و در زمانی طولانی که کودک با اعضای خانواده سپری می نماید، سیستم بالقوه مستعدی برای ابراز خشونت نسبت به کودکان فراهم می سازد. نتایج، همچنین عناصری چون بی اعتمادی، انزوا و عدم مشارکت و هنجارهای دیکتاتوری حاکم بر روابط در این خانواده ها را نشان می دهند. به عبارتی ضعف سرمایه اجتماعی مثبت در خانواده های مورد مطالعه. یافته ها و نتایج حاصل از تحقیق در راستا و تأیید کننده رویکرد "فشارعمومی" رهیافت " فعالیت های روزمره" و رویکرد "سرمایه اجتماعی " در تبیین کودک آزاری می باشند. در پایان این پژوهش، پیشنهادات و راهکارهایی جهت پیشگیری و درمان و به طور کل کاهش این آسیب و پیامدهای مخرب آن از ابعاد گوناگون ارائه شده است. ?
مریم یعقوبی روشن مریم قاضی نژاد
چکیده: ارتباط از قدیمی ترین و در عین حال عالی ترین دستاوردهای بشر است. زندگی اجتماعی و در مرحله بعد زندگی خانوادگی در جریان تعاملات روزمره اعضای آن شکل می گیرد و همین تعاملات به زندگی خانوادگی معنا می دهد و استمرار می بخشد. یکی از مهم ترین علل عدم تفاهم در خانواده ها نیز مشکلاتی است که بر سر راه ارتباط و تعامل و به تعبیر دقیق تر کنش ارتباطی زوجین پیش می آید.یکی از ابعاد مهم مسئله ارتباط در خانواده، بعد زبانی و رابطه کلامی بین زوجین است .در صورتی که این روابط کلامی در فضای بدون سلطه و اعمال زور و بر پایه عقلانی و هنجاری انجام پذیرد می تواند از بسیاری از اختلافات ، تعارضات و طلاق در بین زوجین جلوگیری نماید از این رو در پژوهش حاضر ، محقق سعی نموده رابطه بین کمیت و کیفیت گفتگو در چارچوب کنش ارتباطی را با اختلاف ، تعارض و عدم توافق جدا ساز میان زوجین بررسی کند. برای بررسی این مسئله از تئوری کنش ارتباطی یورگن هابرماس استفاده شده است.و به منظور اینکه بتوان به طور تجربی این تئوری را در تمام قلمروها و حوزه های زندگی خانوادگی سنجید از طبقه بندی مسائل خانواده دکتر چلبی نیز بهره گرفته ایم. در این تحقیق از روش شبه آزمایش و تکنیکهای مشاهده، مصاحبه و پرسشنامه استفاده شده است.جامعه آماری این پژوهش شامل دو گروه می باشند: زوجینی که به شورای حل اختلاف پاکدشت در مدت تحقیق مراجعه کرده اند و زوجینی که در پاکدشت در حال ادامه زندگی مشترک هستند. حجم نمونه گروه اول با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده است. و انتخاب نمونه در گروه دوم گزینش زوج های همطراز است . برای به دست آوردن نتایج از آزمون های آماره های استنباطی شامل آزمون تی مستقل (t-test ) ، کای اسکوئر، کرامر و آنوا(تحلیل واریانس یک طرفه) استفاده گردیده است. به طور کلی نتایج حاصل از آزمون فرضیه اصلی این پژوهش در بین دو گروه از زوجین نشان می دهد. که شاخص کنش ارتباطی در میان زوجین در حال زندگی مشترک قوی تر از زوجینی است که در شورای حل اختلاف تشکیل پرونده داده اند. در رابطه با تفاوت در زمینه کنش ارتباطی در گروه دوم ( در مورد زوجین در شرف طلاق و دارای پرونده در شورا به صورت توافقی یا غیر توافقی ) ارتباط معنا داری به دست نیامده است.
مریم بابایی علی رجبلو
با توجه به تنوع قومی موجود در ایران و اهمیت مفهوم و موقعیت شهروندی به عنوان عنصر و اصلی اساسی در رابطه بین فرد و دولت در نظام های سیاسی، اجتماعی مدرن، پژوهش حاضر در صدد بررسی کم و کیف و ابعاد احساس شهروندی در بین قومیت ها، در قالب منابع و حقوق شهروندی تعریف شده از سوی نظام رسمی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، است. این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ این سوال است که آیا انواع محدودیت های عینی( قانونی-مدنی،سیاسی-مشارکتی و اجتماعی-اقتصادی) موجود در نظام رسمی، با احساس شهروندی در قومیت های ایرانی رابطه دارد یا خیر؟ هدف دیگر این تحقیق بررسی این موضوع است که چه تفاوتی بین قومیت ها از لحاظ احساس برخورداری یا محرومیت از انواع حقوق شهروندی وجود دارد. در این پژوهش در ابتدا اصول قانون اساسی در زمینه حقوق شهروندی، با روش تحلیل محتوا مورد بررسی قرار گرفته و سپس برای سنجش موضوع در جعیت آماری، از روش پیمایش استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق 312 نفر از افراد سه قوم ترک، کرد و لر ساکن در تهران و اطراف است که با مراجعه به محلات زندگی آنها مورد بررسی قرار گرفته اند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این تحقیق نیز پرسشنامه بوده است. نتایج یافته ها نشان داد احساس شهروندی در هر سه قوم ترک،کرد و لر ضعیف است اما تفاوت معناداری بین قومیت های مذکور وجود ندارد. تحلیل های آماری همچنین بیانگر این بود که انواع محدودیت های قانونی-مدنی،سیاسی-مشارکتی، اجتماعی-اقتصادی موجود در نظام رسمی، با احساس شهروندی در قومیت ها رابطه معنادار دارد. رابطه بین متغیر واسط محرومیت نسبی نیز با احساس شهروندی از لحاظ آماری معنادار بود. با این وجود محدودیت های قانونی-مدنی و محدودیت های سیاسی-مشارکتی در مقایسه با محدودیت های اجتماعی-اقتصادی دارای رابطه قوی تری با احساس شهروندی در قومیت ها بودند. این دو متغیر در کنار متغیر تحصیلات، متغیرهای نهایی بودند که در انتها در مدل تحلیل باقی ماندند و تغییرات متغیر وابسته را تبیین کردند. تحلیل نتایج این تحقیق نشان داد برای گروه های قومی مورد مطالعه در این تحقیق، محدودیت های اجتماعی-اقتصادی تاثیر چندانی در احساس شهروندی ندارد. نتایج این تحقیق همچنین بیانگر این بود که روند شکل گیری حقوق شهروندی در ایران، با روند مطرح در نظریات تئوری پردازان این حوزه از جمله تی.اچ. مارشال هماهنگی ندارد. کلید واژه: احساس شهروندی، محدودیت های عینی، احساس محرومیت نسبی، قومیت(ترک،کرد،لر)، اصول قانون اساسی
عطیه خاکسارفرد فاطمه جمیلی
مصرف گرایی علمی و کثرت ترجمه در تحقیقات وآثار جامعه شناسان ایرانی در گزارش بسیاری از جامعه شناسان مورد نقد قرار گرفته و به عنوان یکی از موانع تولید علم و نظریه پردازی قلمداد شده است. از آنجا که انتقادات مذکور بیشتر به صورت نقلی بوده و به دستاوردها نیز کمتر توجه شده است، تحقیق حاضر بر آن است تا وضعیت آثار تالیفی جامعه شناسان ایرانی را در مورد نظریه های جامعه شناسی به طور عام مورد بررسی عینی تر قرار دهد و انواع آن را شناسایی کند. این مهم به مثابه بازاندیشی در جامعه شناسی و شناخت دقیق ابعاد و سویه های مختلف آن، دارای اهمیت است ، چرا که جامعه شناسی اگر بخواهد در جامعه منشاء اثر باشد لازم است که به صورتی مداوم به بازشناسایی عینی و ارزیابی نقاط قوت وضعف خود بپردازد . رویکرد روشی تحقیق حاضر نوع شناسی است که بر اساس مدل ریتزر از نوع شناسی فرانظریه پردازی صورت گرفته است. جامعه مورد مطالعه و نمونه گیری شامل کلیه آثار تالیفی جامعه شناسان ایرانی درباره نظریه های جامعه شناسی بطور عام می باشد. تکنیک خاص تحقیق تحلیل محتوای کیفی و بررسی کتابخانه ای بوده است. یافته ها بیانگر آن است که نوع غالب فرانظریه در تالیفات مذکور، از نوع اول یا mu است که هدف آن دستیابی به درکی بهترو عمیق تر از نظریه های موجود است. این یافته تائیدی است بر انتقادات وارد بر آثار جامعه شناسی در ایران که کثرت آن به فقر نظریه پردازی انجامیده است. در عین حال یافته های تحقیق بیانگر دستاوردهایی است هر چند اندک ولی زمینه گسترش نظریه جدید (نوع mp ) و نیز چشم انداز های نظری فراگیر (نوع mo) را فراهم می نماید . شایان ذکر است که در یکی از آثار تالیفی، به تلاشی در جهت فرانظریه پردازی بومی برمی خوریم که در انواع فرانظریه ریتزر و ابعاد و مولفه های آن پیش بینی نشده است . این یافته زمینه توسعه مدل فرانظریه ریتزر را نیز فراهم نموده است.
فاطمه لولایی سوسن باستانی
چکیده امروزه توجه فراوانی به نقش عمده رسانه های عمومی به عنوان منبع اطلاعات سیاسی شده است.رسانه های همگانی برای پخش گسترده اطلاعات سیاسی مهم هستنددربیشتر جوامع مهمترین منبع اینگونه اطلاعات راتشکیل می دهند. در میان رسانه های سنتی مختلف مانند روزنامه، رادیو، و تلویزیون، اینترنت به عنوان رسانه ای جدید توانایی های ارتباطاتی و اطلاعاتی بی همتایی را برای کاربران فراهم می کند. با توجه به چنین ویژگی هایی،محققان و سیاسیون مختلف اینترنت را به عنوان یک منبع جدید اجتماعی شدن سیاسی و یک شیوه برای نزدیک کردن شهروندان جوان به فرایند سیاسی و گسترش مشارکت سیاسی در نظر گرفته اند. هدف تحقیق حاضر مطالعه تاثیر اینترنت بر رفتار سیاسی دانشجویان است. در بررسی این رابطه علاوه بر تاثیر اینترنت که از طریق میزان دسترسی، منابع مورد استفاده جهت جستجوی اخبار در اینترنت و ...، تاثیر عوامل محیطی و شناختی ،اثربخشی سیاسی نیز کنترل خواهد شد. جامعه آماری تحقیق را دانشجویان دانشگاه تهران در چهار گروه علوم انسانی، فنی مهندسی، علوم پایه، هنر تشکیل می دهند. 295 نفر به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند و اطلاعات با استفاده از پرسشنامه جمع آوری شد. در این پژوهش از تئوری رفتار برنامه ریزی شده آیزن و تئوری یادگیری مشاهده ای آلبرت بندورا استفاده شده است.. رفتار سیاسی در تحقیق حاضر در دو بعد سنتی و غیر سنتی مورد سنجش قرار گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که در مجموع میزان استفاده از اینترنت جهت پیگیری اخبار سیاسی بسیار بیش از سایر رسانه هاست و حدود 90 درصد از پاسخگویان از اینترنت با هدف جست و جوی اخبار سیاسی استفاده می کنند. بر این اساس می توان گفت اینترنت نقش مهمی در پیگیری اخبار سیاسی توسط دانشجویان داراست. در بین رفتارهای سیاسی غیر سنتی شرکت در تظاهرات و در رفتارهای سیاسی سنتی شرکت در انتخابات بیشتر مورد قبول پاسخگویان بوده است. نتایج الگوی معادلات ساختاری(لیزرل) نشان داد که تاثیر متغیر مواجهه با اخبار رسانه بر رفتار سیاسی از طریق متغیر بینابینی اثر بخشی سیاسی است.
مرضیه مشتاقیان منصوره اعظم آزاده
مهاجرت موقت و توجه به دشواری هایی که مهاجرین در بازگشت به موطن خویش با آن مواجه اند، از جمله مسائل جدیدی است که با رشد روزافزون مهاجرت های موقت شغلی، آموزشی و ... مورد توجه قرار گرفته است. مهاجرت به محیطی با فرهنگ متفاوت و انطباق یافتن با آن می تواند منجر به ناهماهنگی فرهنگی(جدایی فرهنگی) با محیط و فرهنگ اولیه گردد که عدم پذیرش ارزش ها و باورهای فرهنگی مسلط یا احساس جداشدگی از ارزش های حاکم تعریف می شود. عدم هماهنگی ارزشی، می تواند به عدم هماهنگی بین نیازها، اهداف و خواسته های فرد با فرصت ها، محدودیت ها و مقتضیات محیط مبدأ و کاهش کیفیت روابط اجتماعی منجر شود که افت بهزیستی فردی را به دنبال خواهد داشت. هدف تحقیق حاضر بررسی رابطه بین ناهماهنگی فرهنگی از محل سکونت و بهزیستی دانشجویان دختر خوابگاهی با وساطت ارزیابی طرد دوران گذار و نیز طرد از روابط اجتماعی است. نمونه مورد بررسیِ تحقیق حاضر 231 نفر از دانشجویان دختر ساکن خوابگاه های دانشگاه های الزهراء و تهران، و روش تحقیق، پیمایش می باشد. در این پژوهش از مجموعه ای از تئوری ها و مباحث نظری از جمله تئوری سازمن در زمینه تغییر هویت فرهنگی در طی مهاجرت موقت، مدل کیفیت روابط پیرس و همکاران، نظریات شوارتز و سجیو در زمینه رابطه تجانس ارزشی و بهزیستی و ... استفاده شده است. ارزیابی طرد دوران گذار در تحقیق حاضر در دو بعد مورد سنجش قرار گرفته است. ارزیابی نابرابری جنسیتی و ارزیابی نابرابری منطقه ای. هر یک از موارد مذکور نیز دارای سه بعد اشتغال، ازدواج و ادامه تحصیل می باشد. طرد از روابط اجتماعی در سه بعد طرد از روابط دوستی در تهران، طرد از روابط دوستی در شهرستان و طرد از خانواده مورد سنجش قرار گرفته و متغیر بهزیستی نیز دارای سه بعد رضایت کلی از زندگی، رضایت از محل سکونت و بهزیستی روانی است. نتایج آزمون همبستگی نشان می دهد بین ناهماهنگی از محل سکونت و ابعاد شناختی بهزیستی(رضایتمندی) رابطه ای معکوس و معنادار وجود دارد، ولی ناهماهنگی با بهزیستی روانی رابطه ای معنادار ندارد. هچنین بین ناهماهنگی فرهنگی از محل اقامت و متغیرهای واسط و همچنین بین متغیرهای واسط و ابعاد بهزیستی رابطه ی معناداری وجود دارد. نتایج آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه نیز نشان می دهد تیپ های مختلف ناهماهنگی، از نظر ارزیابی طرد دوران گذار، طرد از روابط و بهزیستی تفاوت معناداری با یکدیگر دارند. نتایج تحلیل رگرسیونی نشان می دهد که رضایت از محل سکونت بیش از دو بعد دیگر بهزیستی توسط متغیرهای تحقیق حاضر تبیین می گردد. در واقع 43 درصد از تغییرات رضایت از محل سکونت و 16 درصد از تغییرات رضایت کلی از زندگی توسط متغیرهای وارده تبیین می گردد. اما صرفاً 7 درصد از تغییرات بهزیستی روانی با متغیرهای تحقیق حاضر تبیین می گردد.
فاطمه رهنمای خرطومی سوسن باستانی
سالمندی " آخرین فصل زندگی بشری" با تغییرات بسیاری در وضعیت اشتغال، درامد و نیز شبکه اجتماعی افراد همراه است. فوت نزدیکان، کمتر دیدن همکاران و دوستان به خاطر بازنشستگی، کاهش سلامتی و عوامل متعدد دیگری این دوره را تبدیل به یک دوران مخاطره آمیز برای سالمندان نموده است. طرد اجتماعی که تبدیل به مبحثی به روز برای تحلیل مسائل و مشکلات همه اقشار اجتماع در سطوح و ابعاد مختلف شده است در حوزه سالمندان نیز به خوبی جای خود را باز نموده و تحقیقات زیادی در این حوزه بر مبنای رویکرد مذکور صورت گرفته است. از سوی دیگر رضایت از زندگی سالمندان دغدغه اصلی سیاستگذاری های اجتماعی برای این قشر از جامعه است. تحقیق حاضر با مفهوم سازی طرد اجتماعی در پنج بعد طرد از منابع مادی، طرد از خدمات اجتماعی، طرد از روابط اجتماعی، طرد از محله و نیز طرد از انواع فعالیتهای اجتماعی، به مطالعه رابطه ابعاد مذکور با رضایت از زندگی در میان سالمندان می پردازد. البته مکانیزم واسط در این بین طرد ذهنی (احساس شده) است که به عنوان مکانیسم روانی عمل کننده ای است که طرد عینی از طریق آن به رضایت از زندگی منجر می شود. بررسی نتایج این تحقیق که بر روی 123 نفر از افراد شصت ساله و بیشتر در مناطق 1 و 3، 8 و 12، 17 و 18 به روش پیمایش به انجام رسیده است، نشان می دهد از میان پنج بعد متفاوت طرد اجتماعی، تجربه طرد از انواع فعالیتهای فرهنگی و احساس طرد از انواع خدمات، بیشترین فراگیری را در بین سالمندان دارد. همچنین بنا به نتایج به دست آمده از این تحقیق، طردی که سالمند در زندگی تجربه می نماید، سبب طرد ذهنی و احساس حاشیه ای شدن سالمند می گردد. از سوی دیگر طرد اجتماعی چه به شکل عینی آن و چه طرد ذهنی موجب کاهش رضایت از زندگی سالمندان می گردد. هر چند نتایج الگوی معادلات ساختاری (لیزرل) نشان داد که تاثیر متغیر طرد تجربه شده روی رضایت از زندگی از طریق متغیر بینابینی طرد احساس شده است و تاثیر مستقیم آن روی رضایت از زندگی غیر معنادار است.
مروارید طباطبایی قمی مریم قاضی نژاد
طرد به معنای کنار گذاشتن و به حاشیه راندن و به نوعی محروم ساختن، عامل مهم و تاثیر گذار بر عدم موفقیت ها و ناکامی ها در پیشرفت های گوناگون فردی و اجتماعی و سطح سلامت روانی افراد می باشد. طرد به عنوان یک پدیده چند وجهی در برگیرنده بسیاری از شرایط عینی و ذهنی آسیب زا ست و از این رو مفهوم مناسبی برای توصیف و تبیین بسیاری از مسائل اجتماعی، به خصوص مسائل و مشکلات زنان درمحیط کار می باشد. پژوهش پیش رو درصدد بررسی عوامل و شرایط موثر برطرد جنسیتی زنان شاغل درمحیط کار است.مدل درنظر گرفته شده ، شامل متغیرهای عوامل وشرایط مطرود ساز برون سازمانی (عام) و عوامل و شرایط مطرودساز جنسیتی در محیط کار است که به عنوان متغیرهای تاثیرگذار برپیامدهای طرد جنسیتی دخالت داده شده اند. روش پژوهش حاضر پیمایشی وجامعه ی آماری آن زنان شاغل درمنطقه 2 شهرداری تهران بودند . به منظور تعیین جمعیت نمونه از شیوه ی نمونه گیری سهمیه ای بهره گرفته شده و 150 نفر از میان کل شاغلین زن منطقه 2 انتخاب شدند. نتایج تحلیل های متعدد آماری نشان می دهد که یکی از متغیرها یعنی عوامل و شرایط مطرودساز جنسیتی در محیط کار برطرد جنسیتی وپیامدهای اجتماعی وروانی مرتبط با آن تاثیر گذار است و همچنین اکثر پاسخگویان پیامدهای روانی واجتماعی طردجنسیتی درمحیط کار را به گونه ای تجربه کرده اند. در این پژوهش برای تبیین و پیش بینی تاثیر متغیر های مستقل بر متغیر وابسته پیامدهای روانی واجتماعی طردجنسیتی ازتحلیل رگرسیون نیز استفاده شده است.
فهیمه قادری یعقوب موسوی
تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر سرمایه فرهنگی بر تعهد به نظم اجتماعی انجام شده است. متغیر وابسته که به عنوان مسأله اصلی تحقیق لحاظ شده – تعهد به نظم اجتماعی در دو بعد اصلی رفتاری و عاطفی مورد سنجش قرار گرفته است. سرمایه فرهنگی، دارای سه بعد سرمایه فرهنگی عینیت یافته، نهادی و تجسم یافته است که در تحقیق حاضر نیز این ابعاد در نظر گرفته شده است. جامعه آماری این تحقیق، شامل کلیه ساکنین 18 سال و بالاتر شهر اصفهان اعم از زن و مرد می باشد و حجم نمونه بر طبق فرمول کوکران، 270 نفر محاسبه گردید. عمده ترین نتایج بدست آمده به شرح زیر می باشد: یافتهها ی توصیفی حاکی از آن است که میزان تعهد به نظم اجتماعی پاسخگویان در حد متوسط می باشد. همچنین افراد نمونه سرمایه فرهنگی متوسطی را گزارش داده اند. تعهد به نظم اجتماعی با میزان سرمایه فرهنگی افراد در ارتباط است، به طوریکه هر چه سطح سرمایه فرهنگی افراد بالاتر باشد تعهد به نظم اجتماعی آنان نیز بیشتر می باشد. از میان ابعاد سرمایه فرهنگی، رابطه سرمایه فرهنگی نهادی با تعهد به نظم اجتماعی معکوس می باشد و دو بعد دیگر(سرمایه فرهنگی عینیت یافته و تجسم یافته) رابطه ای مثبت و معنادار با تعهد به نظم اجتماعی دارند. هر چه سن پاسخگویان بیشتر باشد، از تعهد به نظم اجتماعی بالاتری برخوردارند، زنان و افراد متأهل از تعهد به نظم اجتماعی بیشتری نسبت به مردان و مجردین برخوردارند. با توجه به نوع فعالیت، افراد خانه دار بیشترین تعهد به نظم اجتماعی را دارا می باشند و بیکاران از کمترین میزان تعهد به نظم اجتماعی برخوردارند. همچنین تعهد به نظم اجتماعی افراد سطح درآمدی متوسط نیز نسبت به افراد سطح درآمدی پایین و بالا بیشتر است. با توجه به نوع فعالیت، افراد خانه دار بیشترین تعهد به نظم اجتماعی را دارا می باشند و بیکاران از کمترین میزان تعهد به نظم اجتماعی برخوردارند. متغیرهای زمینهای و سرمایه فرهنگی قادر به تبیین 34 درصد تغییر پذیری واریانس متغیر تعهد به نظم اجتماعی است. متغیرهای زمینه ای و سرمایه فرهنگی قادر به تبیین 34 درصد تغییر پذیری واریانس متغیر تعهد به نظم اجتماعی است.
فاطمه خرامان مریم قاضی نژاد
سرشت نابرابری اجتماعی، منشأ، آثار و نقش آن در زندگی اجتماعی از دیرباز مورد توجه متفکران اجتماعی قرار داشته است. با این وجود کانون توجه، بیشتر معطوف به نابرابری های طبقاتی بوده و تأکید و تمرکز بر نابرابری های حاصل از تفکیک سایر گروه بندیهای اجتماعی گستره تاریخی چندانی ندارد. از جمله گروه بندی های اجتماعی که در جامعه شناسی قشربندی اجتماعی جایگاه خود را یافته، گروه بندی های سنی و نسلی است. سیر تکوینی توجه مطالعات اجتماعی به متغیر سن به عنوان یکی از متغیرهای دخیل در قشربندی اجتماعی نشان داده است که متغیر مذکور همچون طبقه به عنوان متغیری که ساخت ویژه ای از نابرابری را منعکس می سازد و می تواند مبنای قشربندی خاصی واقع شود حائز اهمیت است. از سوی دیگر، سن به عنوان متغیری که می تواند فرهنگی با ویژگی های خاص خویش را بازتاب دهد و در تعامل با طبقه، تغییرات اجتماعی و فرهنگی و بالتبع تفاوت های ارزشی و نگرشی موجود میان گروه های اجتماعی و سمت و سوی کلی آنها را رقم زند، اهمیتی دوچندان می یابد. بررسی حاضر که در پی شناخت و تحلیل تفاوت جهت گیری های ارزشی (فرد گرایانه–جمع گرایانه) در بین دو گروه نسلی است، بر روی نمونه معتبر آماری به حجم 246 فرد (زن و مرد) 60-18 ساله ساکن در شهر تهران صورت گرفته است که با استفاده از روش نمونه گیری احتمالی خوشه ای چند مرحله ای طبقه بندی شده انتخاب گردیده اند و اطلاعات مورد نیاز در تیرماه 1390 از طریق پرسش نامه از آنان جمع آوری گردیده است. هدف اصلی این پژوهش، شناخت و مقایسه تفاوت جهت گیری های ارزشی (فردگرایانه–جمع گرایانه) در بین دو گروه نسلی جوان و بزرگسال و سنجش ارتباط آن با موقعیت اقتصادی-اجتماعی فعلی (شرایط عینی) و تجارب دوره جامعه پذیری (شرایط ذهنی) نسل ها و تحلیل این تفاوت، ساز و کارهای علی دخیل در ایجاد آن است. بدین منظور ابتدا تصویری از جهت گیری های ارزشی نسل های مورد مطالعه و تفاوت های آن بدست داده و سپس، تفاوت های مذکور در چارچوب رویکرد و مفهوم قشربندی سنی یا طبقه نسلی و رهیافت های مکمل آن مورد تجزیه و تحلیل جامعه شناختی قرار گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از آنند که هر چند در جمعیت مورد مطالعه، نسل جوان فردگراتر و نسل بزرگسال جمع گراتر بوده اند، اما تفاوت مشاهده شده در جهت گیری های ارزشی بین دو نسل تنها در پایگاه اقتصادی–اجتماعی متوسط معنی دار بوده است. در بعد تبیینی مسئله، یافته ها در مجموع با مفروضات نظری رویکرد قشربندی سنی و تضاد ساختی در زمینه تعامل عامل سن با پایگاه اقتصادی-اجتماعی در تعیین جهت گیری های ارزشی گروه های نسلی، همسو بوده و بر این مبنا رویکرد اصلی مبنای مطالع? حاضر تأیید می گردد. واژه های کلیدی: قشربندی سنی، گروههای نسلی، فردگرایی–جمع گرایی ارزشی، قدرت عینی، قدرت ذهنی، خانواده.
لعیا خودکاری افسانه کمالی
کالاهای مختلف در جهت نیازهای اقتصادی بوده است،اما امروزه افراد ازکالاهای مختلف نه در جهت رفع نیازهای خود،بلکه از آنها در جهت برتری جویی و تفوق بر دیگران و نشان دادن موفقیت و جایگاه اجتماعی خود استفاده می کنند.برای رسیدن به این منظور کالاهایی برای مصرف مناسب هستند که بتوان آنها را در در معرض دید دیگران قرار داد واز این طریق تحسین دیگران را برانگیخت.به عبارت دیگر مصرف تظاهری کالاهای ارزشمند،وسیله ای است که افراد با استفاده از آنها می توانند اعتبار خود را درجامعه حفظ کنند ویا منزلت و جایگاه اجتماعی بالاتری را در جامعه به دست بیاورند و از این طریق خود را از دیگران متمایز کنند.بنابراین مصرف تظاهری به سبب پیامدهای گوناگونی که به همراه داردکه از آن جمله آنها می توان افزایش رقابت جویی و انفکاک اجتماعی در سطح جامعه دانست، یکی از بحث-های جدی و مطرح در جامعه شناسی مصرف باشد.در این پژوهش تلاش شده است تا به بررسی مصرف تظاهری و عوامل موثر بر آن بپردازد.جامعه آماری این پژوهش را افراد65-18سال شهر تهران تشکیل می دهند.حجم نمونه در این تحقیق شامل 100 نفر می باشد و نمونه گیری نیز به روش تصادفی انجام شده است. در این پژوهش به منظور سنجش روابط متغیرهای مطرح شده در چارچوب نظری از روش پیمایش و برای جمع آوری اطلاعات نیز از ابزار پرسشنامه استفاده شده است.یافته های پژوهش نشان می دهد که متغیرهای سرمایه اقتصادی،منش،ذائقه مصرف و رسانه جمعی عوامل موثر بر مصرف تظاهری می باشند. همچنین نتایج رگرسیون چندگانه نشان می دهد که از میان متغیرهای مستقل در تحقیق تنها متغیرهای تحصیلات،جنس و نیازهای مبتنی بر مصرف تظاهری توانستند وارد مدل بشوند واز این متغیرها،تحصیلات بیشترین تأثیر را بر روی مصرف تظاهری دارد.
فریده وحیدفاضل مریم قاضی نژاد
امروزه سلامت اجتماعی از ابعاد مهم سلامت فردی محسوب می شود و به عنوان ملاک و معیار توسعه انسانی و اجتماعی یکی از محورهای اصلی بحث و گفتگو در مجامع و محافل علمی و سیاست گذاری جهانی می باشد. سلامت اجتماعی به عنوان تلقی افراد از کیفیت رابطه شان با دیگران، همنوعان و اجتماع اطراف تعریف و از شاخص های مهم کیفیت زندگی محسوب می شود. از آنجا که پژوهشی مستقل در این زمینه در ایران انجام نشده است و تحقیقات مرتبط با موضوع، به طور ضمنی نشان داده اند که جوانان ایرانی از سلامت اجتماعی کافی برخوردار نیستند، این پژوهش با هدف بررسی میزان سلامت اجتماعی جوانان و شناخت علل و عوامل اجتماعی موثر بر آن به انجام رسیده است. پژوهش حاضر، برروی نمونه ی معتبر آماری به حجم 350 نفر از جوانان 15-29 ساله ی شهر تهران با روش پیمایش و تکنیک پرسشنامه انجام شده است. برای سنجش سلامت اجتماعی، از مدل مفهومی کییز استفاده شده است. کییز بر مبنای رویکرد سلامت محور و در یک تحلیل عاملی گسترده ، پنج بعد از سلامت اجتماعی را که در سطح فردی عملیاتی می شوند، ارائه داده است. درتکمیل چارچوب مفهومی کییز، از نظریات لنسکی و هچتر و همچنین مطالعات برنارد و ولز، برای تبیین موضوع مورد مطالعه، بهره گرفته ایم. نتایج تحقیق حاکی از آن است که بین احساس کنترل افراد بر زندگی و سلامت اجتماعی آنان رابطه ای مستقیم و معنادار وجود دارد. این در حالی است که متغیر اختلاف ارزشی میان فرد و جامعه با سلامت اجتماعی رابطه ای معنادار اما معکوس دارد . ناسازگاری پایگاهی با سلامت اجتماعی، رابطه ای معنادار نشان نداده است. نتایج تحلیل رگرسیونی نیز نشان داد که 26.8 درصد تغییرات سلامت اجتماعی جوانان، وابسته به متغیرهای مستقل مدل تحلیل پژوهش می باشد و متغیر احساس کنترل بر زندگی، بالاترین سهم را در پیش بینی متغیر وابسته داشته است.
لیلا عیوضی لوشکانی افسانه کمالی
چکیده ندارد.
کیانا کلهر منصوره اعظم آزاده
مطالعات جامعه شناختی در زمین? انحرافات اجتماعی کم تر به نقش نظام های ارزشی و کارکردهای آن در رابطه با گرایش به رفتارهای انحرافی توجه کرده اند. از سوی دیگر، افزایش چشم گیر انواع انحرافات اجتماعی به ویژه در میان گروه های سنی نوجوان و جوان، می تواند گویای اهمیت این مساله و علت یابی آن باشد. بنابراین پژوهش حاضر سعی داشته به بررسی علل افزایش گرایش به رفتارهای انحرافی و تبیین مکانیسم های عمل کننده آن در میان دانشجویان بپردازد. در این مسیر، ضمن توجه به نقش فرصت ها (منابع ارزشمند) در گرایشات انحرافی، تاکید اصلی، معطوف به عوامل ذهنی (نظام ارزشی) دخیل در مسئله بوده است. چرا که افراد به واسطه هماهنگ نمودن ارزشهای خود با ساختار نیازها و فرصت ها، رفتارهای آتی خود را سازماندهی می کنند. لذا بر اساس نظریه مرتن، دورکیم، فروید و ریزمن، اگنیو و... از میان ده ها فرضیه بررسی شده، دو فرضیه محوری متشکل از مجموعه ای از روابط علت و معلولی مبنای بررسی رابطه نظام ارزشی، ساختار فرصت ها و گرایش به رفتارهای انحرافی قرار گرفته است. این مطالعه، پژوهشی پیمایشی است که از طریق نمونه گیری طبقه بندی شده؛ به حجم 300 دانشجوی دانشگاه تهران؛ انجام شده است. تکنیک مورد استفاده در این تحقیق، پرسشنامه ساخت یافته بوده است. برای تحلیل داده ها علاوه بر بررسی و تحلیل روابط دو متغیری، از رگرسیون چند متغیره و تحلیل مسیر نیز استفاده شده است. یافته ها نشان می دهند که، میزان گرایش به رفتارهای انحرافی در نمونه مورد بررسی در حد متوسط رو به بالا می باشد. همچنین از طریق تفکیک انواع رفتارهای انحرافی، در مجموع میانگین گرایش به پارتی بازی، ریاکاری، تقلب و دروغ گویی از بالاترین میزان شدت نسبت به سایر رفتارهای انحرافی در نمونه مورد بررسی برخوردار است. نتایج به دست آمده نشان می دهد؛ در نمونه مورد بررسی نظام ارزشی ابزاری در مقایسه با نظام ارزشی غایی اهمیت بالاتری داشته است. ارزش-های سیاسی، بیشترین اهمیت را برای دانشجویان دانشگاه تهران دارد؛ حال آنکه ارزش های فرهنگی در حد متوسط اهمیت و در آخرین رتبه نسبت به سایر ارزش ها واقع شده است. بر حسب نتایج تحلیل رگرسیون، متغیرهای مورد بررسی در تحقیق حاضر 52 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین می نماید. تحلیل داده ها نشان می دهد که، متغیرهای نظام ارزشی غایی و نظام ارزشی ابزاری به ویژه ارزشهای فرهنگی و ارزشهای اقتصادی، به صورت مستقیم و غیر مستقیم از طریق متغیر کنترل درونی بر میزان گرایش به رفتارهای انحرافی اثر معنادار دارد. همچنین فاصل? ارزش- فرصت بطور غیر مستقیم از طریق متغیرهای احساس نابرابری، ناکامی، تعلق و فردگرایی خودخواهانه با متغیر وابسته رابطه دارد.
فاطمه امینی محمدتقی شیخی
چکیده پژوهش حاضر بر آن است تا به بررسی سبک زندگی و میزان انزوای اجتماعی در میان بزرگسالان 30 – 64 ساله شهر تهران بپردازد . با مدرن شدن جوامع و تحولات اجتماعی سبک زندگی نیز تغییر کرده و تنها در متن تغییرات فرهنگیِ مدرن و رشد فرهنگ مصرف گرایی معنا یافته است و مصرف از اصلی ترین عناصر دنیای اجتماعی مدرن شده است . در جوامع مدرن فرد بدون شک بیشتر به خود وابسته است و کمتر قادر است تا دوباره به پیوندهای اجتماعیِ سنتی برگردد به خصوص از زمانیکه اینها مقدار زیادی از معنایشان را از دست داده اند ؛ همچنین شیوه زندگیِ فردیِ شخصیت جامعه تغییر کرده است ؛ بنابراین پرداختن به انزوای اجتماعی در جوامع مدرن و در حال گذار موضوع نسبتاً مهمی می باشد . تحولات اجتماعی تا حد زیادی روابط میان فردی را نیز تحت تأثیر قرار داده است . همانطور که می دانیم تماس های اجتماعی بیشترین اهمیت را برای رفاه شخصی و همگانی افراد دارند و در این پژوهش انزوای اجتماعی به معنای « فقدان یا تضعیف اتصال (ات) فرد با سایر افراد ، گروه (ها) و جامعه» تعریف شده است. با توجه به تئوری دورکیم ( بر مبنای دو نوع همبستگی مکانیکی و ارگانیکی ) فرد به دو طریق با جامعه رابطه برقرار می کند ، یکی از طریق ایجاد ارتباط با سایر کنشگران در جامعه و دیگری از طریق عضویت در گروه ها و آنها را می توان در قالب اصطلاحاتی نظیر مشارکت غیررسمی ( شبکه های غیررسمی ) و مشارکت رسمی ( شبکه های رسمی) نیز بکار گرفت . در این پژوهش نیز انزوای اجتماعی با استفاده از نظریه دورکیم و با تأکید بر عنصر رابطه ای و بر اساس شاخص هایی چون میزان روابط خانوادگی ، روابط محلی (روابط همسایگی ، روابط معاملاتی محلی ) ، روابط فرامحلی (تعاملات مستقیم ، تعاملات بامیانجی )، پیوندهای انجمنی ( عضویت در انجمن های داوطلبانه ) و سرمایه اجتماعی ابزاری مورد سنجش قرار گرفته است . همچنین سبک زندگی با استفاده از تئوری بوردیو مفهوم سازی و مورد سنجش قرار گرفته است . واژه اساسی تحقیق علاوه بر متغیرهای اصلی شامل فردگرایی نیز می باشد که پس از تعاریف مفهومی و اسمی ، به منظور سنجش ، با استفاده از مقیاس تریاندیس تعریف عملیاتی شد . و همچنین از تئوری خودکشیِ دورکیم برای تبیین اینکه فردگرایی منجر به انزوای اجتماعی می گردد ، استفاده شده است . این پژوهش با استفاده از روش پیمایش و از طریق نمونه گیری سیستماتیک تصادفی در بین 270 نفر انجام شده است . جامعه آماری در این پژوهش بزرگسالان 64- 30 ساله شهر تهران هستند . سئوال اساسی پژوهش این است که آیا سبک زندگی با انزوای اجتماعی رابطه دارد ؟ نتایج تحلیل های آماری نشان داد همانطور که انتظار می رفت ، سبک زندگی با انزوای اجتماعی رابطه دارد. البته از میان متغیرهای موجود در پژوهش ، پایگاه اقتصادی – اجتماعی و فردگرایی نیز با انزوای اجتماعی رابطه معناداری داشته اند . واژه های کلیدی : سبک زندگی ، فردگرایی ، انزوای اجتماعی ، بزرگسالان ، تغییر اجتماعی .
نفیسه حصارکی مریم قاضی نژاد
هدف تحقیق، پاسخگویی به سوالات زیر است: •کنشگران جوان حوزه ی آکادمیک علوم اجتماعی، چه ادراکی از تحصیل و اشتغال در این حوزه ی خاص دارند؟ جهان کار، به عنوان جزء جدایی ناپذیر زندگی مدرن- آن طور که برگر در کتاب « ذهن بی خانمان گفته- تا چه حد توانسته است به عرصه های گوناگون زندگی اجتماعی و آگاهی دانشجوی علوم اجتماعی راه یابد؟ •کنشگران جوان حوزه ی آکادمیک علوم اجتماعی، در گذار از آموزش به اشتغال با چه دشواری هایی روبه رو هستند؟ •کنشگران جوان حوزه ی آکادمیک علوم اجتماعی، چه ادراکی از شرایط علوم اجتماعی امروز ایران دارند و با استفاده از کدام راهکارها با این شرایط رویا رو می شوند؟ رویکرد پژوهشی تحقیق، « نظریه زمینه ای» است. به منظور گردآوری داده ها، از مصاحبه های نیمه ساخت یافته با بیست نفر از کنشگران جوان رشته استفاده شده است. مصاحبه ها تا رسیدن به « اشباع نظری» ادامه یافته اند. همچنین سعی شده در تفسیر مقولات و مفاهیم به دست آمده در جریان کدگذاری متون مصاحبه ها، از چهارچوب مفهومی برگر و لاکمن و بوردیو استفاده شود. نکته ی مهم در ارزیابی کنشگران از مقولات آموزش و اشتغال، « شکاف انتظارات با واقعیّت موجود» است؛ واقعیّتی که می تواند موجد تجربه ی « ناسازی» باشد، به معنای اینکه فرد احساس یا تصوّر ناهمنوایی با محیط دلخواه خود را دارد. با توجّه به صحبت های خود افراد می توان گفت، مهم ترین انتظار کنشگران جوان از تحصیل در آکادمی علوم اجتماعی، پیدا کردن قابلیّت ایجاد ارتباط میان آموخته های آکادمیک و زندگی روزمرّه است. همچنین مهم ترین انتظار آنها در عرصه ی اشتغال، فراهم بودن امکان کار مرتبط با رشته می باشد. شرایط موجود- شرایطی که در آن تنها تعداد معدودی فرصت های شغلی مرتبط با رشته وجود دارد- تأمین کننده ی رضایت کنشگران جوان نیست.
منیر روزبهانی افسانه کمالی
کاهش خشونت جوانان به صورت عملی، مسئولیت عظیم و کلانی است که تلاش وسیعی را می طلبد. برای حل مشکل ابتدا باید آن را شناسایی کرده و علل و عوامل موثر بر آن را بررسی نمود. در مرحله بعد است که می توان به ارائه راه حل مناسب پرداخت و این امر جز با پژوهشی روش مند حاصل نخواهد شد. لذا پژوهش حاضر، ضمن بررسی پدیده تمایل به بروز رفتارهای خشونت آمیز، از دریچه عوامل اجتماعی، سعی در بررسی و تبیین تمایل به بروز رفتارهای خشونت آمیز ( با تأکید بر خشونت خیابانی)خواهد داشت. به این منظور، نظریه عمومی کج رفتاری اجتماعی چلبی، به عنوان چارچوب نظری این پژوهش، مورد استفاده قرار گرفت. جامعه آماری در این تحقیق، جوانان شهر تهران ( افراد بین 15 تا 29 ساله) هستند، و برای تعیین حجم نمونه مناسب، از فرمول کوکران استفاده گردید. بر اساس فرمول کوکران، با بیشترین واریانس، فاصله اطمینان ده درصد و ضریب اطمینان 95 درصد، حجم نمونه معادل 384 نفر محاسبه گردید. با استفاده از روش نمونه گیری چند مرحله ای و تصادفی سیستماتیک، جامعه آماری مشخص و پس از بررسی اعتبار و روایی پرسشنامه، با روش پیمایش، اطلاعات لازم جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها حاکی از آن است که سازه های مطرح شده در نظریه چلبی ( فرصت، نیاز، معنا( احساس نابرابری)، انتظار) هر کدام به طور مجزا بر متغیر وابسته تحقیق، اثرگذارند. میان تمامی متغیرهای مستقل تحقیق با متغیر وابسته مورد نظر، رابطه معناداری مشاهده شد. همچنین مدل رگرسیون مربوط به ابعاد متغیرهای مستقل، متغیرهای زمینه ای و متغیر وابسته، با r2 معادل 460/0 ، میزان 46 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کند. واژه های کلیدی: خشونت ، جرم، امنیت، نیاز، فرصت، احساس نابرابری، روابط اجتماعی
مونا ناظم نیا مریم قاضی نژاد
یکی از انواع طلاق، طلاق توافقی می باشد. طلاق در صورتی توافقی است که زوجین برای تقاضای طلاق،توافق داشته باشند و در موارد مهریه، اجرت المثل، حضانت فرزندان،نفقه،جهیزیه به توافق رسیده باشند.افزایش چشمگیر آمار طلاقهای توافقی در شهر تهران ما را بر آن داشت تا به بررسی و شناخت ماهیت ،علل و فرآیند های طلاق توافقی بپردازیم. تحقیقات پیشین و نظریه ها ،نمایانگر آن است که یکی از عوامل موثر در بروز مشکلات زناشویی، ناهمسانی یا عدم تناسب سبک زندگی زوجین می باشد . بنابراین تحقیق پیش رو درصدد بررسی رابطه عدم تناسب سبک زندگی زوجین (به عنوان متغیر مستقل) و میزان توافق در طلاق (به عنوان متغیر وابسته) می باشد.مدل تحقیق از تلفیق نظریات آدلر،استین و چلبی حاصل شده است.در این پژوهش واحد تحلیل فرد می باشدو برای گردآوری داده ها از روش پیمایش استفاده شده است. برای نمونه گیری از روش نمونه گیری غیر احتمالی استفاده شده است و جمعیت نمونه شامل 145 نفر از افرادی(زن یا مرد) است که در تیر ماه 1391 در دادگاههای خانواده مناطق 1 ،2،3،6،7 ،10الی19حکم طلاق توافقی آنها صادر شده است. نتایج تحلیل رگرسیونی نشان می دهد متغیر مستقل عدم تناسب ارزشهای عرفی میان زوجین و متغیر های زمینه ای میزان تحصیلات پاسخگو و تعداد فرزندان، بیشترین سهم را در پیش بینی میزان توافق در طلاق داشته اند، همچنین مجموع متغیر های مستقل و زمینه ای مورد مطالعه، 28% از تغییرات متغیر وابسته (میزان توافق در طلاق) را تبیین و پیش بینی می کنند. نتایج تحلیل مسیر نشان می دهد که متغیر تعداد فرزندان، تاثیر مستقیم و مثبت بر میزان توافق در طلاق داشته است و متغیرهای عدم تناسب ارزشهای عرفی میان زوجین و متغیر زمینه ای میزان تحصیلات پاسخگو بر متغیر مذکور، تاثیرات معکوس و منفی داشته اند.
افسانه خواجه صالحانی منصوره اعظم آزاده
یکی از موضوعات کانونی در سیاست گذاری اجتماعی و توسعه انسانی و اجتماعی متوازن، بررسی طرد/شمول اجتماعی گروهها و مناطق مختلف یک جامعه می باشد. تعریف طرد بدون در نظر گرفتن "زمینه" و شرایطی که در آن طرد رخ می دهد از دقت و جامعیت برخوردار نیست. برهمین اساس، فردی به لحاظ اجتماعی مطرود است که به لحاظ جغرافیایی مقیم در یک جامعه باشد اما و در عین حال فعالیت های روزمره و متعارف شهروندان آن جامعه مشارکت نداشته باشد. از این رو، در میان عوامل متعددی که منجر به طرد می شوند، ویژگی های مناطقی که افراد و گروههای مختلف در آنها ساکنند، حائز اهمیت خاص می باشد. در این بین، یکی از گروههایی که در محیط ها و مناطق مطرود، بیشتر در معرض خطر بوده و آسیب می بینند، جوانان ساکن در این محلات و مناطق اند. بر همین اساس، این مطالعه درصدد بررسی عوامل موثر بر احساس طرد اجتماعی و فرهنگی ساکنان جوان پاکدشت با تأکید بر ارزیابی تشخص محله ای است. مدل در نظر گرفته شده شامل متغیرهای: ارزیابی تشخص محله ای، احساس داغ ننگ، مکانیسم احساس طرد اجتماعی( احساس اعتماد، احساس تعلق و رضایت از امکانات محله) است که به عنوان متغیرهای تأثیرگذار بر احساس طرد اجتماعی و فرهنگی ساکنان محلات دخالت داده شده اند. این تحقیق با استفاده از روش پیمایش و از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، در بین 300 نفر از جوانان 15تا29ساله شهر پاکدشت انجام شده است. از میان عوامل موثر بر شکل گیری احساس طرد اجتماعی، ارزیابی تشخص محله ای، مکانیسم احساس طرد اجتماعی، احساس داغ ننگ و احساس طرد فرهنگی رابطه معناداری با احساس طرد(اختیاری) اجتماعی داشته اند. ازمیان عوامل موثر بر شکل گیری احساس طرد فرهنگی نیز، ارزیابی تشخص محله ای و احساس داغ ننگ رابطه معناداری با احساس طرد فرهنگی داشته اند . نتایج تحلیلهای متعدد آماری نشان داد همانطور که انتظار می رفت ارزیابی تشخص محله ای در ایجاد احساس طرد اجتماعی وفرهنگی جوانان نقش دارد.
الهه جهادی نایینی مریم قاضی نژاد
دین سنگ بنای سامان اجتماعی و منبعی برای ارزشهای اجتماعی است و بر گزینشهای فردی و بسیاری از زمینه های زندگی روزمره تأثیرگذار بوده و همچنین به عنوان تجلّی روح جمعی و عامل همبستگی و یکپارچگی جامعه محسوب میشود. رابطه ی جوانان و دین، موضوع حساسی در جامعه ی ایران است و یکی از دغدغه های عمده ی مسولان جامعه و والدین آنها می باشد. باید دید خانواده به عنوان اولین بستر جامعه پذیر کردن فرزندان، چرا و تاچه حد در این امر موفق بوده است. هدف اساسی پژوهش حاضر، بررسی رابطه الگوی جامعه پذیری جوانان و دینداری آنها می باشد. در این پژوهش دینداری با ابعاد اعتقادی، مناسکی، عاطفی و فکری، از سنجه معتبر گلاک و استارک، استفاده گردید و در چارچوب تئوری این تحقیق، برای تعیین ابعاد متغیر مستقل از نظریه کنش ارتباطی هابرماس مدد گرفته شد و الگویی بر مبنای آن برای ارتباط میان والدین و فرزندان باشش بعد، درنظر گرفته شد. جامعه آماری جوانان (15-29 سال) خانواده های شهر کرج می باشد. روش تحقیق، پیمایشی و تعداد 272 نفر؛ به عنوان نمونه براساس فرمول کوکران انتخاب و سپس با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی از طریق پرسشنامه، داده های لازم جمع آوری شد. روایی و اعتبار سوالات با محاسبه ی ضریب آلفای کرونباخ تعیین گردید. سپس با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی، ارتباط هر یک از متغیرها با دینداری، سنجش و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. براساس ضریب همبستگی پیرسون، میان الگوی کنش ارتباطی هابرماس و متغیردینداری و نیز میان این الگو و هریک از ابعاد دینداری، رابطه معنادار، در سطح 0.000 وجود دارد. همچنین میان دینداری والدین و فرزندانشان رابطه معنادار دیده شد. نتایج آزمون تفاوت میانگین (t.test , anova) در این پژوهش نشان می دهد که بین جنسیت و سطح تحصیلات پاسخ گویان با دینداری ارتباط معنادار وجود دارد (از آزمون تعقیبی scheffe نیز دراین زمینه بهره گرفته شد). بنا بر رگرسیون چند متغیره، متغیرهای میزان دینداری والدین، الگوی کنش ارتباطی، جنسیت، تحصیلات و وضعیت تأهل، به ترتیب بیشترین تاثیر را بر دینداری داشته اند و به عنوان متغیرهای پیش بینی کننده متغیر وابسته (دینداری جوانان)، ارائه گردیده اند.
زهرا ابوالحسنی منصوره اعظم آزاده
چکیده امروزه رفاه ذهنی به عنوان یکی از ابعاد مهم رفاه اجتماعی محسوب می شود و به عنوان ملاک و معیار توسعه انسانی و اجتماعی مورد بحث در مجامع علمی و سیاست گذاری های جهانی می باشد. اهمیت رفاه ذهنی در این است که اگر چه افراد در محیط های عینی زندگی میکنند، اما آنها عمدتا به جهان تعریف شده ذهنی شان پاسخ می دهند. این پژوهش با هدف بررسی عوامل اجتماعی موثر بر رفاه ذهنی جوانان به انجام رسیده است. از جمله مهمترین عوامل موثر بر رفاه ذهنی، سرمایه اجتماعی تشخیص داده شد. برای بررسی این رابطه، از ادبیات مربوط به سرمایه اجتماعی و رفاه ذهنی بهره برده شده است. برای عملیاتی کردن متغیر رفاه ذهنی از شاخص های کیفیت زندگی، نشاط و شادمانی و سلامت روانی به عنوان متغیر وابسته، استفاده شده است. برای بررسی سرمایه اجتماعی از نظریه نان لین که ازسرمایه شبکه روابط اجتماعی سخن می گوید استفاده شده است. درتحلیل رابطه مذکور اعتماد اجتماعی با شاخص های اعتماد بین شخصی و اعتماد تعمیم یافته و متغیر مشارکت اجتماعی با شاخص های مشارکت مدنی و مشارکت در فعالیت های اجتماعی، نقش متغیرهای واسط را بر عهده دارد. در پژوهش حاضر، روش تحقیق پیمایش، ابزار مورد استفاده پرسشنامه و شیوه نمونه گیری، نمونه گیری چند مرحله ای یا تلفیقی می باشد. برای آزمون فرضیه ها از آماره همبستگی پیرسون استفاده شده است. علاوه بر اینکه با بهره گیری از تکنیک رگرسیون، ضمن تعیین میزان واریانس تبیین شده متغیر وابسته توسط ابعاد متغیر مستقل، ضرایب رگرسیونی برای متغیر های شبکه روابط اجتماعی، مشارکت اجتماعی و اعتماد اجتماعی بدست آمده است. نتایح تحقیق حاکی از آن است که بین شبکه روابط اجتماعی جوانان و رفاه ذهنی، اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی آنها رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد. همچنین بین اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی جوانان و رفاه ذهنی شان نیز همبستگی وجود دارد. تحلیل همزمان متغیر های مستقل نشان می دهد که حدود 32.7درصد از تغییرات رفاه ذهنی جوانان را، متغیرهای مستقل مدل نظری پژوهش حاضر، توضیح می دهد. تحلیل مسیر نیز حاکی از برازش مناسب این مدل نظری می باشد.
نجمه محمدی فشارکی سوسن باستانی
پژوهش حاضر با هدف بررسی مفهوم مادری از دید زنان ایرانی و به روش نظری? مبنایی انجام شده است. این تحقیق در پی این پرسش شکل گرفت که زنان چگونه مادری را معنا می کنند و چه درکی از این مفهوم دارند. چگونه درک افراد از این مفاهیم تحت تاثیر زمینه های اجتماعی وسیع تر و موقعیت خاص افراد شکل می گیرد. اطلاعات از طریق مصاحبه عمیق با سی نفر از زنان (اعم از صاحب فرزند و فاقد فرزند) جمع آوری شده است. این زنان متعلق به دو نسل می باشند. نسل اول متولدین سال های 1337 تا 1348 و نسل دوم متولدین سال های 1355 تا 1367 هستند. نسل اول, نسل انقلاب و جنگ ونسل دوم, نسل پس از جنگ می باشند که هر کدام از این دو نسل شاخصه های هویتی ویژه ی خود را دارا هستند. مصاحبه ها با استفاده از کدگذاری نظری تحلیل شده است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد، تعریف زنان از مفهوم مادری در سطح انتزاع در هر سنی و در هرشرایط و باهر ویژگی به صورت یکسان میباشد و در تعریف مادری از تعابیر مشترک و بین الاذهانی استفاده می کنند. تمامی نمونه ها در اظهارات خود به مفاهیم محوری چون ایثار، نیاز، رسالت، فضیلت، تربیت و رشد اشاره داشته اند. اما استراتژی های آن ها در مواجهه با واقعیت مادری از تفاوت هایی برخوردار است. مادران در مواجهه با واقعیت مادری استراتژی هایی چون تغییر، ترجیح، تحدید، تعویق و انصراف را برگزیده اند.
نهال محذوف منصوره اعظم آزاده
این پایان نامه ، با اتکا به تئوری مارگارت مید ، فرهنگ خانواده را از حیث چهار مولفه « میزان پای بندی به آبرو » « میزان تحمل هنجار شکنی » « میزان جزم گرایی دینی » و « میزان جمع گرایی» سنجیده و بر این اساس فرهنگ خانواده را به سه قسم نیاکان گرا ، همسال گرا و جوان گرا تقسیم نموده و درصدد درک این امر بوده است که شکل قالب فرهنگ خانواده ها چیست و نیز فرهنگ و ساختار خانواده و نیز میزان همسویی ارزشی دو نسل ، چه اثری در رفتار نسل فرزندان و در احساس قدرت یا بی قدرتی آنان دارند. که نتایج حاکی از آن بوده که شکل قالب فرهنگ خانواده ها ، با توجه به نظریه مید ، شکل جوان گرا است و فرهنگ و ساختار خانواده آثار قابل توجهی بر احساس قدرتمندی یا بی قدرتی نسبت به سرنوشت در فرد دارند.
زهره شهریاری مریم قاضی نژاد
تصوری که اغلب افراد از واژه شبکه دارند، مربوط به شبکه های اجتماعی مجازی همچون فیس بوک است که در برگیرنده نسل جدیدی از فضای روابط اجتماعی است و نسبت به سایر شبکه ها عمومیت بیشتری یافته است. با این همه، تعریف شبکه فراتر از چنین تصوری است. شبکه،در واقع، روند ساخته شدن، حفظ و گسترش مجموعه ای از روابط دو جانبه را در بر می گیرد. به این ترتیب، ورود به عصر رسانه های تعاملی و شکل گیری جامعه اطلاعاتی که دنیای جدیدارتباطات را رقم زده است، می تواند تغییر و تحولات اساسی در شبکه افراد به همراه داشته باشد. در این تحقیق، تلاش می شود تا با رویکرد توانایی اجتماعی به توضیح نحوه ارتباط تکنولوژیهای ارتباطی و افراد پرداخته شود. جامعه آماری پژوهش، افراد بالای 18 سال ساکن تهران می باشد. حجم نمونه 277 نفر است که برای انتخاب آنها از نمونه گیری خوشه بندی محلات با احتمال متناسب با حجم استفاده شده و سپس با ابزار پرسشنامه، اطلاعات جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که بر مبنای رویکرد متوازن توانایی اجتماعی، گرچه دلیل اصلی به روز شدن تکنولوژی و هماهنگی آن با زندگی روزمره، نیازهای اجتماعی هستند، تکنولوژی تنها در صورتی به کار گرفته خواهد شد که شامل ویژگیهای تکنیکی ای باشد که افراد را در بهتر برآوردن نیازهایشان یاری کند. علاوه بر این، گرچه دسترسی به وسایل ارتباطی بیشتر موجب تغییر شبکه افراد می شود، دسترسی اجتماعی و یادگیری از وضعیت استفاده مخاطبان در این رابطه تأثیر گذار است. همچنین، در بین شیوه های نوین ارتباطی، قابلیت های موبایل به گونه ای بوده است که ارتباطات موبایل واسط را در حد تعاملات حضوری و ارتباط با تلفن ثابت افزایش داده است. بر اساس نتایج درحالیکه اینترنت نقش مهمی در فردگرایی شبکه افراد ایفا می کند، اغلب ارتباطات اینترنتی افراد مکمل استفاده از سایر شیوه های ارتباطی می باشد و این وسیله بیشتر در ارتباط با کسانی به کار گرفته می شود که با آنها ارتباطات غیر اینترنتی نیز برقرار می شود.
نینا سیدروغنی مریم قاضی نژاد
تعداد کاربران اینترنت در ایران، بیش از نیمی از کاربران اینترنت در کل خاورمیانه می باشد.طبق آمار سازمان انفورماتیک ایران، 65 درصد استفاده کنندگان از اینترنت در ایران را قشر جوان تشکیل می دهند و میانگین زمان صرف شده برای اینترنت توسط کاربران 60 دقیقه در هفته است. اما اینترنت با وجود مزایای فراوان، زیان هایی هم دارد. این مضرات در میان نوجوانان و جوانان به لحاظ روحیه کنجکاو و پرسشگرانه، به خصوص در زمینه مسائلی که در جامعه آزادانه از آن ها صحبت نمی شود (مانند مسائل جنسی)، نگران کننده می باشد. لذا، در پژوهش حاضر رابطه بین استفاده از اینترنت و نگرش جنسی مورد آزمون قرار گرفته است. هدف از مطالعه حاضر بررسی تفاوت نگرش جنسی در میان کاربران اینترنت و غیرکاربران است. متغیر واسط این پژوهش یادگیری اجتماعی است که با استفاده از مدل ساختاری اکرز به سنجش آن پرداخته ایم. از مفاهیم مهم در حوزه اینترنت و مفاهیم و نظریات مرتبط با نگرش استفاده کرده ایم. این پژوهش با روش پیمایش و با استفاده از پرسشنامه انجام شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر جوانان (18-29 سال) در دو منطقه 3 و 17 شهر تهران می باشند. حجم نمونه 233 نفر است. متغیر استفاده از اینترنت در دو بعد ساختاری و محتوای سنجیده شده که بعد ساختاری (کمی) شامل متغیرهای: کاربری، میزان استفاده، سابقه استفاده، مهارت استفاده و بعد محتوایی (کیفی) شامل متغیرهای: انواع و انگیزه های استفاده از اینترنت می باشد. بر این اساس به سنجش رابطه متغیرهای با نگرش جنسی و همچنین متغیر یادگیری اجتماعی پرداخته ایم. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که نگرش جنسی در میان کاربران در مقایسه با غیرکاربران قوی تر است. همچنین یافته ها به رابطه معنادار بین متغیرهای میزان استفاده، مهارت استفاده از اینترنت و همچنین استفاده از اینترنت در زمینه های جنسی،تعاملی و رفتار جنسی با نگرش جنسی اشاره دارد. رابطه متغیر واسط (یادگیری اجتماعی) با متغیر وابسته(نگرش جنسی) معنادار و مثبت بوده است. از طرف دیگر رابطه بین متغیرهای سابقه، انواع استفاده و انگیزه های احساسی استفاده از اینترنت با متغیر "یادگیری اجتماعی" معنادار بوده است. این رابطه در خصوص متغیرهای میزان و مهارت استفاده و همچنین انگیزه های ارتباطی در استفاده از اینترنت، در پژوهش حاضر، معنادار نبوده است. در ارتباط با متغیرهای زمینه ای، یافته های پژوهش، حاکی از رابطه بین جنسیت، دینداری و پایگاه اقتصادی-اجتماعی با نگرش جنسی می باشد. نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره نشان می دهد که بیشترین متغیر تأثیرگذار بر نگرش جنسی، متغیر یادگیری اجتماعی و پس از آن متغیرهای دینداری، استفاده از اینترنت در زمینه های جنسی ، متغیر جنسیت و سن می باشد.
مریم عبدالملکی منصوره اعظم آزاده
روابط فرازناشویی یکی از مهم ترین مقوله های مربوط به ادبیات روابط زناشویی است که اغلب به خاطر برطرف شدن نیازهای عاطفی یا جنسی فرد به طور پنهانی، از طریق روابط خارج از حیطه زناشویی به وقوع می پیوندد. نارضایتی از روابط جنسی و صمیمی با همسر، هیجانی و لذت بخش بودن ارتباط مجدد با فردی غیر از همسر از عواملی هستند که می تواند زمینه گرایش زوجین به روابط خارج از چهارچوب زناشویی را فراهم کند. همچنین در برخی از موارد زوجین، خیانت همسر را به عنوان یکی از دلائل طلاق مطرح کرده اند. از سوی دیگر جهانی شدن و افزایش اطلاعات و ارتباطات تغییراتی را در نگرش افراد نسبت به روابط جنسی و صمیمی ایجاد کرده است. تاثیر رسانه ها را هم می توان از نوع مثبت آن همچون گسترش تعاملات اجتماعی، دسترسی آسان به اطلاعات علمی و غیر علمی، بازاندیشی زوجین در روابط زناشویی بر اساس تساوی بین زن و مرد و هم از نوع منفی مانند دیدن تصاویر و فیلم های جنسی و تحریک کننده، لذت جویی، تنوع طلبی جنسی و رواج روابط از خارج از چارچوب ازدواج در نظر گرفت. پژوهش حاضر، به بررسی رابطه استفاده از رسانه های جهانی، بازاندیشی مدرن و رضایت زناشویی با گرایش زوجین به روابط فرازناشویی می پردازد. چهارچوب نظری این پژوهش تلفیقی از نظریه جهانی شدن فرهنگی، بازاندیشی و تغییر شکل صمیمیت گیدنز، رویکرد استفاده و رضامندی و نظریات روان شناختی ازکمپ، راسبالت و یابلونسکی می باشد. مدل در نظر گرفته شده شامل متغیرهای: مصرف رسانه های گروهی، بازاندیشی مدرن، رضایت زناشویی و گرایش به خیانت می باشد که به عنوان متغیرهای تأثیرگذار بر گرایش به روابط فرازناشویی زوجین دخالت داده شده اند. این تحقیق با استفاده از روش پیمایش و از طریق نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، در بین 260 نفر از زوجین شهر قروه انجام شده است. نتیجه کلی پژوهش نشان داد مصرف رسانه های گروهی می تواند زمینه ای را فراهم کند که دیدگاه مخاطبان را در خصوص گرایش به روابط فرازناشویی شکل دهد اما مخاطبان در مواجهه با این پیام ها، متناسب با ویژگی های روانی و اجتماعی خود واکنش های متفاوتی نشان می دهند و به این ترتیب، تأثیرات متفاوتی را دریافت می کنند. از میان عوامل موثر بر گرایش به روابط فرازناشویی، مصرف رسانه های گروهی، بازاندیشی مدرن، رضایت زناشویی، جنسیت، نحوه ازدواج رابطه معناداری با گرایش به روابط فرازناشویی داشته اند. کلید واژه: مصرف رسانه های گروهی، بازاندیشی مدرن، رضایت زناشویی، گرایش به روابط فرازناشویی، زوجین، قروه
فهیمه پرورش مریم قاضی نژاد
تبعات جنگ علاوه بر ویرانی های عظیم در سطح جامعه، کشتار و خسارت های مالی، بیماری و مسائل پیرامون آن اثراتی عمقی بر لایه های اجتماعی و تاریخی نیز می گذارد. آن چه در مطالعه لایه های زیرین آثار جنگ ضروری به نظر می رسد این است که جنگ در بعد خانوادگی چه تاثیری بر جوامع درگیر گذاشته است و بازماندگان حادثه و خانواده های شهداء جنگ، چگونه سال های جنگ و پس از آن را طی کرده اند. تحقیق حاضر با مطالعه روایت فرزندان شهدای جنگ ایران و عراق از سال های پس از جنگ، سعی دارد تا به تحلیل تجربه زیسته آن ها در سال های جنگ و پس از شهادت پدران شان بپردازد. روایت فرزندان شهدا با هدف تکمیل برگی از اوراق نا تکمیل جنگ ایران و عراق، با رویکرد تاریخ شفاهی و با استفاده از نمونه گیری زنجیره ای جمع آوری شده است. مصاحبه های انجام شده به روش کد گذاری باز ، محوری و انتخابی مضمون یابی و مقوله بندی شده است. تحلیل یافته های تحقیق نشان داد که فرزندان شهدا اگر چه متاثر از ساختار اجتماعی و برساخت ارزش های پس از جنگ بوده و به فرزند شهید بودن خود افتخارمی کنند؛ اما در جامعه، عنوان نمی کنند که فرزند شهید هستند. فرزندان شهدا اذعان دارند که در جامعه بسیاری از ارزش ها تغییر کرده و به ضد ارزش تبدیل شده است. در واقع"موقعیت دوگانه"این فرزندان به عنوان محوری ترین ویژگی تجربه زیسته آنان ،نسل شهدا در سال های پس از جنگ مطرح است.
لیلا صادقیان مریم قاضی نژاد
چکیده از جمله عوامل تأثیر گذار در درک امنیت از یک فضای عمومی شهری ، عوامل روانی - اجتماعی هستند که مهمترین آنها جنسیت است . جنسیت به عنوان تأثیر گذارترین عامل شخصیتی و اجتماعی در احساس نا امنی مطرح شده است . جرائم و تهدیدات شهری در مورد زنان و مردان متفاوت است و حس امنیت آنان در فضاهای مذکور نیز تبعأ متفاوت است . عمومأ زنان به طور ثابتی بیشتر از مردان می ترسند ؛ گرچه ممکن است کمتر از مردان قربانی خشونت در محیط های عمومی شهری شوند . امروزه از زنان انتظار می رود تا قبول کنند که به واسطه جنسیت زنانه شان ، با مردان در استفاده و بهره مندی از عرصه عمومی متفاوت و تا حدودی نابرابر هستند .مردان برعکس زنان ، حق استفاده از همه مکان ها و زمانهای مختلف ، عرصه های اجتماعی گوناگون و انجام اعمال اجتماعی بدون محدودیت را دارند و زنان عمومأ باید به علت عدم امنیت از تردد در مکانهای و فضاهای خاص بترسند ، کنار بکشند ، مراقب باشند و با خودداری از دست زدن به مشارکت در زمینه های اجتماعی ، عرصه را به مردان واگذارند. بنابراین می توان گفت در واقع زنان در شرایط و جوامع فعلی به عنوان شهروند کامل شناخته نمی شوند و از حقوق شهروندی برابر با مردان برخوردار نیستند و این آغاز نابرابری در حقوق و فرصتها و انواع محدودیتهایی است که به اسم امنیت زنان ، زمینه را برای ایجاد طرد اجتماعی آنان فراهم می آورند . بنابراین ایجاد شرایطی که زنان نیز همچون مردان بتوانند در آن به راحتی فعالیت نموده و در آن احساس امنیت نمایند ضروری است . بر همین اساس ، این مطالعه درصدد بررسی رابطه بین امنیت و طرد اجتماعی در بین زنان می باشد . مدل در نظر گرفته شده شامل متغیرهای : امنیت ( با چهار بعد جسمانی ، مالی ، فکری ، جمعی و ابعاد عینی و ذهنی) ،هویت فضا ، احساس تعلق به مکان و وابستگی مکانی است که به عنوان متغیرهای تأثیرگذار بر طرد اجتماعی ( ارادی و تحمیلی ) در فضاهای شهری دخالت داده شده اند . این پژوهش با استفاده از روش پیمایش و از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای ، در بین 384 نفر از زنان 18 سال به بالای شهر تهران انجام شده است . در بررسی رابطه امنیت ، احساس امنیت و طرد اجتماعی ، امنیت اجتماعی و هویت فضایی رابطه معناداری وجود دارد. علاوه بر بررسی رابطه¬ی مستقیم امنیت و طرد، رابطه¬ی غیر مستقیم آنان با کنترل متغیر واسط «هویت فضا » مورد سنجش قرار گرفت و نشان داد که متغیر هویت فضا ، تأثیر چشمگیری در شدت رابطه ¬ی این دو متغیر ندارد. در مجموع براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت نتایج کلی تحقیق بیان¬گر وجود رابطه بین امنیت و طرد اجتماعی زنان در فضاهای شهری است . کلید واژه : امنیت ، احساس امنیت ، زنان ، فضای شهری ، طرداجتماعی .
شهربانو احمدی مریم قاضی نژاد
پدیده¬ی کودکان کار خیابانی معضلی است که بسیاری از مسائل و مشکلات جدی خانواده¬ها و جوامع درحال توسعه را تشکیل می-دهد. ازاین رو، هدف این پژوهش، بررسی و مقایسه¬ی شاخص امید به آینده¬ در بین کودکان کار خیابانی و کودکان منطقه¬ی 12 شهر تهران هست. برای بررسی شاخص امید به آینده¬ی کودکان، از نظریه¬ی اشنایدر در رابطه با امید به آینده¬ی فردی و نظریات آنتونوسکی و برایس¬وایت در رابطه با امید به آینده¬ی جمعی استفاده شده است.یافته¬های حاکی از آن است که، کودکان کار خیابانی در مقایسه با کودکان منطقه¬ی 12 در شرایط خانوادگی نامناسب¬تری زندگی می¬کنند، و امید به آینده¬ی فردی در بین کودکان کار خیابانی کمتر از کودکان منطقه¬ی 12 می¬باشد. همچنین نتایج این پژوهش نشان می¬دهد که، شرایط خانوادگی (انحرافات درون خانواده، تغییر ساختار خانواده، نوع روابط درون خانواده و پایگاه اقتصادی- اجتماعی خانواده) بر میزان امید به آینده¬ی فردی کودکان کار خیابانی موثر واقع شده¬اند. عوامل ذکر شده و موثر بر امید به آینده¬ی فردی در بین کودکان کار خیابانی، به غیراز انحرافات درون خانواده، بر امید به آینده¬ی کودکان منطقه¬ی 12 نیز موثر بوده¬اند. در بین این عوامل، نوع روابط درون خانواده، انحرافات درون خانواده و درآمد ماهیانه¬ی خانواده به ترتیب بیشترین تأثیر را بر میزان امید به آینده¬ی فردی کودکان داشته¬اند. میزان امید به آینده¬ی جمعی در بین کودکان کار خیابانی و کودکان منطقه¬ی 12 تفاوت چندانی نداشته و تعلقات گروهی در بین دو گروه مورد مقایسه بر امید به آینده¬ی جمعی آن¬ها موثر بوده است.
خدیجه مظفری منصوره اعظم آزاده
این مطالعه در صدد بررسی طرد اجتماعی زنان ایرانی ازدواج کرده با اتباع خارجی (عراقی و افغانی) و عوامل موثر بر آن در شهرستان نیشابور می¬باشد. مدل در نظر گرفته شامل متغیر¬های؛ عوامل مطرود ساز پیشین، طرد جنسیتی، عوامل مطرود ساز دوران گذار، احساس نابرابری و احساس داغ ننگ است که به عنوان متغیرهای تاثیرگذار بر ابعاد مختلف طرد اجتماعی این گروه از زنان دخالت داشته اند. این تحقیق با استفاده از دو روش کمی و کیفی، تکنیکهای پرسشنامه و مصاحبه نیمه رهنمود و روش نمونه گیری در دسترس در بین 182 نفر از زنان ازدواج کرده با اتباع خارج (عراقی – افغانی) که در شهرستان نیشابور ساکن بوده اند، انجام شده است. طبق مصاحبه¬های انجام شده بسیاری از این زنان از پیشینه ای مطرود، فقرمضاعف، احساس نابرابری و داغ ننگ رنج می برند و محرومیت و طرد در لایه¬های مختلف زندگی آنها به نحو آشکاری وجود داشته و همواره تجربه می¬شود. همانطور که انتطار می¬رفت نتایج متعدد تحلیل¬های آماری نیز نشان می¬دهد عوامل موثر اجتماعی از جمله احساس داغ ننگ، احساس نابرابری، عوامل مطرود ساز دوران گذار، عوامل مطرود ساز پیشین و به نسبت کمتر جنسیت مطرودساز؛ در ایجاد مطردودیت این گروه از زنان نقش دارد. تحلیل رگرسیونی چند متغیره نشان داد که از بین این پنج متغیر تنها متغیر طرد جنسیتی قابلیت تبیین متغیر طرد را نداشته و چهار متغیر دیگر 37 درصد از تغییرات میزان طرد را تبیین می¬کنند، نمودار تحلیل مسیر نشانگر این است که در این بین متغیر احساس داغ ننگ مهمترین و قوی ترین پیش بینی کننده تغییرات متغیر طرد در بین زنان ازدواج کرده با اتباع خارجی است.
زینب رضایی فاطمه جمیلی کهنه شهری
روند فزاینده ی نرخ طلاق و پیامدهای آسیب زای آن یک مساله ی پرخطر اجتماعی به شمار می آید.مطالعات پژوهشی بسیاری در این مورد صورت گرفته است.اما افزایش طلاق در دوران عقد،که طی آن بر اساس عرف زوج ها زندگی مشترک را تجربه نکرده اند،پدیده ای جدید است که در باره ی آن با کمبود تحقیقات روبرو هستیم ،و این کاستی در جامعه ی ما به واسطه ی ویژگیهای دینی جامعه بیشتراحساس می شود در نتیجه ، نظریه مرتبط با علل آن که امکان آزمودن فرضیه را فراهم نماید تولید نشده است.از این رو پژوهش حاضر می کوشد تا با رویکردی بومی و عمیق به دریافت فرضیه از تجربه زیسته زنان متقاضی طلاق در دوران عقد دست یابد. الگوی روش شناسانه ی این پژوهش مبتنی بر روش شناسی نظریه بازکاوی "ground theory" است.رویکرد روشی برگرفته ازالگوی روشی نظریه بازکاوی (گراندد تئوری) است. جامعه مورد مطالعه مشتمل بر تعداد 30 نفر از زنان مطلقه در دوران عقد در شهرستان اراک است که از طریق اشباع نظری، حجم آن تعیین شده و مورد مصاحبه نیمه استاندارد و عمیق قرار گرقته اند. یافته ها بیانگر آن است که در تجربه زیسته نمونه مورد بررسی، به ترتیب اهمیت تاثیر گذاری، متغیرهای مستقل سرکوب هویت انسانی زوجه، دیدگاه خوشبینانه نسبت به انجام طلاق، پیوند ضعیف در شبکه خانوادگی زوج، الگوی ازدواج سنتی نسبت به نوع مذهبی و مدرن آن، ساختار ازدواج ناهمسان نسبت به نوع همسان ، راهبردهای فردی زوجه نسبت به نوع جمعی آن و دوگانگی نظر و عمل زوج ، در وقوع طلاق دوران عقد تاثیر داشته است.
نسرین خانی اوشانی مریم قاضی نژاد
مهاجرت به مثابه یک مساله اجتماعی، امروزه به صورت فزاینده ای به رفتاری مطلوب و قابل انتظار در میان جوانان تبدیل شده است. اقدام به این عمل در بسیاری از موارد، کشور مبدا را متحمل هزینه های زیادی میسازد که مهمترین آنها از دست دادن نیروی انسانی فعال است. آسیب های ناشی از این امر زمانی نگران کننده تر میشود که مهاجران جزو افراد متخصص و تحصیلکرده کشور باشند. از آنجایی که گرایش، مرحله ما قبل بروز رفتار است، بررسی گرایش به مهاجرت میتواند نقش تاثیر گذاری در جلوگیری از اقدام به این عمل داشته باشد. هدف اساسی پژوهش حاضر بررسی عوامل اجتماعی موثر بر گرایش دانشجویان به مهاجرت از کشور با تکیه بر هویت بازاندیشانه آنهاست. در این پژوهش هویت بازاندیشانه در دو بعد ذهنی و عملی سنجش شده است. در چهارچوب نظری این پژوهش برای تعیین ابعاد متغیر مستقل (هویت بازاندیشانه) از نظریه هویت آنتونی گیدنز استفاده شده است. در تکمیل تئوری گیدنز، و برای برقراری ارتباط میان متغیر مستقل و وابسته (گرایش به مهاجرت)، نظریه تلاشهای گریز پیتر دیکنز که موید و مکمل تئوری گیدنز می باشد، مبنای کار قرار گرفته است. جامعه آماری این پژوهش، دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه های دولتی شهر تهران و روش آن، پیمایشی است. در این تحقیق تعداد 272 نفر به عنوان نمونه بر اساس فرمول کوکران انتخاب گردید و سپس با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای از طریق پرسشنامه داده های لازم جمع آوری شد. روایی و اعتبار سوالات با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ تعیین گردید. سپس با استفاده از روشهای آمار توصیفی و استنباطی ارتباط هر یک از متغیرها با گرایش به مهاجرت سنجش شد و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بر اساس ضریب همبستگی پیرسون میان بازاندیشی ذهنی در هویت و تحقق عملی این بازاندیشی به عنوان متغیرهای مستقل، با متغیر گرایش به مهاجرت رابطه معنا دار در سطح 0.000 وجود دارد. همچنین میان امنیت هستی شناختی به عنوان متغیر واسط، با گرایش به مهاجرت از کشور رابطه معنادار دیده شد. نتایج آزمون تفاوت میانگین نیز در این تحقیق نشان میدهد که بین وضعیت تاهل و وضعیت اشتغال پاسخگویان با گرایش به مهاجرت آنان رابطه معنا دار وجود دارد. بنابر رگرسیون چند متغیره، متغیرهای تحقق عملی بازاندیشی در هویت، امنیت هستی شناختی، وضعیت تاهل، وضعیت اشتغال، بیشترین تاثیر را بر گرایش به مهاجرت داشتند و به عنوان متغیرهای پیش بینی کننده متغیر وابسته (گرایش دانشجویان به مهاجرت از کشور) ارائه گردیدند.
مهیا بنی عامری مریم قاضی نژاد
در دوران حاضر، ساختارهای جوامع دچار دگرگونی های عمیقی شده و در نهادهای گوناگون، رفتارهای جدیدی پدید آمده است. مطالعات و تحقیقات مختلف نشان می دهد که جامع? ایران با تحولات چشم گیری در حوز? ارزش ها و باورهای جوانان روبرو است. از جمله مهم ترین این تحولات، تغییر در روابط جنسی پیش از ازدواج است. گزارش ها حاکی از آن است که زندگی مشترک دو شریک جنسی بدون ازدواج با یکدیگر یا همان هم خانگی در حال گسترش است. هدف پژوهش حاضر، بررسی رابط? میزان و نوع مصرف رسانه های جمعی، بازاندیشی در روابط جنسی بر نگرش جوانان نسبت به هم خانگی بوده است. چارچوب نظری این پژوهش تلفیقی از نظریات برجسته سازی و الگوبرداری در حوز? رسانه، بازاندیشی و تغییر شکل صمیمیت گیدنز می باشد.
رویا بزمی فاروجی فاطمه جمیلی کهنه شهری
امروزه بحث سلامت اجتماعی افراد و گروه های مختلف به خصوص جوانان مورد توجه فراوانی قرار گرفته است. از آنجایی که نسل های مختلف، در وضعیت متفاوتی به لحاظ شرایط زندگی و تجارب تاریخی قرار دارند، طبعا از نظر کیفیت عملکرد اجتماعی و رابطه (عینی و ذهنی) با جامعه و گروه های اجتماعی نیز تفاوت می پذیرند. لذا پژوهش حاضر با هدف شناخت میزان سلامت اجتماعی دو نسل جوان و بزرگسال و علل زمینه ساز آن در شهر مشهد صورت گرفته و در پی آن بوده است که دریابد آیا و تاچه اندازه میزان سلامت اجتماعی در دو نسل متفاوت است و همچنین سنجش ارتباط سلامت اجتماعی با فضای کنش، به عنوان عامل مرتبط درنظر بوده است. پژوهش حاضر در چارچوب نظریات سلامت اجتماعی کییز، نسل تاریخی مانهایم و فضای کنش چلبی صورت گرفته است. روش بررسی این مطالعه، پیمایش با حجم نمونه 266نفر شامل دو گروه نسلی بزرگسال (60-40سال) و جوان (36-18سال) بوده که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای به جمع آوری داده ها از مناطق شهری پرداخته شده است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که شاخص کل سلامت اجتماعی در دو نسل جوان و بزرگسال دارای تفاوت معناداری است و بزرگسالان، سلامت اجتماعی بالاتری دارند. این تفاوت در ابعاد سلامت اجتماعی نیز مشاهده شد، به طوری که چهار بعد شکوفایی، انسجام، پذیرش و هم بستگی اجتماعی در نسل بزرگسال بالاتر بوده و فقط بعد مشارکت اجتماعی در میان دو نسل، تفاوت معنی داری ندارد.
فهیمه نیکنام نیلی افسانه کمالی
اوقات فراغت عرصه ی اجتماعی نوینی است که در بستر مدرنیته، تغییرات اجتماعی وفرهنگی معنا واهمیت یافته است. با توجه به اهمیت روز افزون این موضوع وهمچنین ساختار جمعیتی جوان ایران، این مقاله به مطالعه ی رابطه ی موقعیت اجتماعی، نظام ارزشی وسبک های فراغتی جوانان می پردازد. روش پژوهش حاضر پیمایشی بوده وابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه ای ترکیبی بوده که بخشی از آن محقق ساخته وبحش دیگر استاندارد است. نمونه آماری تحقیق جوانان 30-18 سال ساکن سه منطقه 3، 6 و17 بوده است. جمع آوری نمونه با استفاده از روش خوشه ای تصادفی بوده است. چهار چوب نظری تحقیق نظریه بوردیو بوده است.
زهرا نجفی فاطمه جمیلی کهنه شهری
با توجه به رشد روزافزون زنان سرپرست خانوار به ویژه زنان بیوه درسال های اخیر و باعنایت به اینکه عمده تحقیقات درایران، طیفی اززنان سرپرست خانوار رادربرمی گیرد و تاکنون زنان بیوه کمترموردبررسی جامعه شناختی قرارگرفته اند، پژوهش حاضردرنظردارد بارویکرد روش پدیدارشناختی به بررسی شرایط تجربه شده زنان بیوه ازدید وروایت خودآنان بپردازد. جامعه موردمطالعه رازنان بیوه ساکن شهرتهران تشکیل میدهدکه حداقل دوسال اززمان بیوه شدن آنها سپری شده واکثرا تحت پوشش نهادهای حمایتی نمی باشند.نمونه گیری هدفمند وحجم آن براساس اشباع نظری تعیین شده است. تعداد17زن بیوه با بهره مندی ازتکنیک مصاحبه عمیق ونیمه ساخت یافته موردمطالعه قرارگرفته وتجربه های زیسته آنان قبل و بعد از بیوگی با تکیه برچهاروجه تجربه زیسته ون منن مورد تحلیل پدیدارشناختی قرارگرفته است.
طیبه نقوی راد فرناز ناظرزاده کرمانی
چکیده ندارد.
فرزانه برزگر مروستی منصوره اعظم آزاده
چکیده ندارد.
لیلا شیخی محمدعلی توکل کوثری
علم از یک سو به عنوان یک ارزش و از سوی دیگر به عنوان پایه تغییر و تحولات و تمدن جدید در این رساله مورد بررسی قرار گرفته است. میزان و نحوه توزیع دانش علمی بسته به هویت اجتماعی و تاریخی آن، در هر کشوری متفاوت است و توجهی که به صورت حرفه ای یا عامیانه به علم میشود در میزان توسعه آن موثر است. هدف از طرح مساله «جایگاه علم در فرهنگ عامه» تبیین رابطه میان نگرش نسبت به دانش علمی با توسعه علمی و در نتیجه توسعه در سایر زمینه ها می باشد. سپس می خواهیم با مقایسه میان جایگاه علم و ارزشهای دیگر – دین و ثروت – میزان اهمیت هر یک را در بین عامه مردم به دست آورده و در نتیجه بازگو کنیم که فرهنگ عامه ایران – در مقایسه با سایر ارزش ها – تا چه حد دارای فاکتورهای موافق علم بوده و راه را برای رسیدن به تو.....