نام پژوهشگر: عباس بحرودی
زینب نیرومند عباس بحرودی
در بیشتر کمربند های چین خورده-رانده در سرتاسر دنیا می توان حالت خمیده و سینوسی را در ساختارهای تشکیل دهنده نظیر گسل ها و ساختارهای چین خورده مشاهده کرد. این خمش ها در کمربند چین خورده-رانده زاگرس و خصوصاً روند گسل جبهه کوهستان نیز وجود دارد. این گسل در مقابل حوضه لرستان و فارس یک پیش بوم کوژ و در مرز بین حوضه ایذه و فروافتادگی دزفول یک پس نشستگی را ایجاد کرده است. شکل گیری خمش ها دلایل مختلفی می تواند داشته باشد که در میان آنها می توان به تفاوت در ضخامت رسوبات، تفاوت در جنس رسوبات و وجود لایه های جدا کننده خمیری اشاره کرد. بعد از بررسی این عوامل با استفاده از مدل سازی فیزیکی، به نظر می رسد لایه های جدا کننده در شکل گیری خمش ها نقش موثری دارند. نمک هرمز به عنوان یک لایه جدا کننده خمیری در کمربند زاگرس توزیع یکسانی ندارد و در بخش هایی از این کمربند با عدم وجود نمک هرمز (به طور مثال حوضه لرستان) لایه جدا کننده این بخش ها از نوع اصطکاکی خواهد بود. در این پژوهش دلیل ایجاد این خمش ها به وجود لایه های جدا کننده متفاوت در این حوضه ها نسبت داده می شود.
سعید معدنی پور مهناز رضاییان
کوههای طالش در شمال غرب فلات ایران با روند نسبی شمال غرب – جنوب شرق در بخشهای جنوبی، شمالی-جنوبی در بخش مرکزی و شرقی – غربی در بخش شمالی حول حوضه خزر جنوبی خمیده شده است. هندسه و کینماتیک ساختاری این کوهها و همچنین زمان تشکیل و فازهای سردشدگی و تغییرشکلی موثر در شکل گیری و تکامل آن بطور دقیق مشخص نمی باشد. در این مطالعه برداشتهای دقیق کینماتیکی و ساختاری در امتداد ساختارهای اصلی کنترل کننده، رسم مقاطع عرضی ترازمند، بررسیهای چینه ای-ساختاری، دما-زمان سنجی درجه حرارت پایین تخریبی و سنگ بستر به عنوان ابزاری سودمند جهت بازسازی تاریخچه تکامل ساختاری و سردشدگی کوههای طالش مورد استفاده قرار گرفته است. نتایج این بررسیها حاکی از آن است که گسلهای بغروف داغ و ماسوله داغ با کینماتیک غالب راندگی و مولفه امتدادلغز راستگرد مهمترین ساختارهای کنترل کننده بخش جنوبی کوههای طالش می باشند که شرایط تغییرشکلی معادل عمق 8 تا 10 کیلومتری را در طی تکوین خود پشت سر گذاشته اند. داده های دما-زمان سنجی حاکی از شروع فعالیت این گسلها در حدود 25 تا 27 میلیون سال پیش می باشد. در حالیکه بخش شمالی کوههای طالش الگوی متفاوتی از تغییرشکل را پشت سر گذاشته که در آن گسلهای نرمال تشکیل شده در حوضه ائوسن که در فازهای فشارشی بعدی که حدود 23 میلیون سال پیش شروع شده اند تجدید فعالیت یافته اند. به علاوه تغییرشکل این بخش از کوههای طالش به واسطه یک افق جدایشی در دو تراز ساختاری متفاوت توزیع شده است. علاوه بر تغییرات هندسی، بخشهای مختلف کوههای طالش تغییرات کینماتیک ناحیه ای را هم نشان می دهند که در آن کوتاه شدگی ساختاری با توجه به مقاطع ترازمند بازسازی شده، بیشینه مقدار را در بخش جنوبی کوههای طالش (%30-25) نشان می دهد و به تدریج به سمت بخش مرکزی کوههای طالش (%16-13) کاهش یافته و در ادامه به سمت بخش شمالی کوههای طالش(%22) افزایش می یابد. با توجه به داده های دما-زمان سنجی درجه حرارت پایین سه فاز اصلی تغییرشکل، برخاستگی و فرسایش زمین ساختی مرتبط با آنها در کوههای طالش ثبت شده است. این فازهای تغییرشکلی در تطابق با ناپیوستگیهای ثبت شده در ستون تکتونواستراتیگرافی کوههای طالش می باشند. فاز الیگوسن آغازی (23-30 میلیون سال پیش) بصورت سراسری و در کل کوههای طالش ثبت شده است. فازهای تغییرشکلی میوسن میانی (12-18 میلیون سال پیش) و پلیوسن آغازی (حدود 5 میلیون سال پیش)، تنها در بخشهای جنوبی و مرکزی کوههای طالش ثبت شده است. داده های دما-زمان-سنجی سنگ بستر که در سیستمهای آپاتیت هیلیوم و زیرکن هیلیوم انجام شده نشان دهنده آن است که فاز تغییرشکلی میوسن میانی مهمترین فاز تغییرشکلی در کوههای طالش بوده و سردشدگی سریع مرتبط با این فاز تغییرشکلی حدود 12 میلیون سال پیش در کوههای طالش ثبت شده است. قبل از 12 میلیون سال پیش نرخ فرسایش زمین ساختی کوههای طالش بصورت ملایم بوده ولی بعد از 12 میلیون سال پیش این نرخ چند برابر شده است. در مقیاس ناحیه ای هریک از این فازهای تغییرشکلی در ارتیاط با حوادث زمین ساختی رخ داده در منطقه برخوردی عربی – اوراسیا شامل برخورد قاره ای اولیه، برخورد نهایی و بازسازی مجدد در پهنه برخوردی می باشند. الگوی قرارگیری بخشهای مختلف کوههای طالش نسبت به راستاهای کوتاه شدگی ماکزیمم و همچنین حضور صفحه ساختاری خزر مهمترین عوامل در تفاوتهای مشاهده شده در کینماتیک ساختاری، نرخ سردشدگی و فرسایش زمین ساختی کوههای طالش بوده است. بخشهای جنوبی و شمالی کوههای طالش که با روندی عمود بر راستای فشارش ناحیه ای ماکزیمم قرار گرفته اند بیشترین کوتاه شدگی و فرسایش زمین ساختی را نسبت به بخش مرکزی در طی سنوزوییک پایانی متحمل شده اند. نحوه توزیع این فازهای سردشدگی نشان دهنده شروع خمش ساختاری کوههای طالش و انحراف آن از راستای تنشهای ناحیه ای بیشینه در بازه زمانی 27 تا 12 میلیون سال پیش بوده و از 12 میلیون سال پیش تا کنون فرم خمیده کوههای طالش با شدت بیشتر تکامل یافته است.
موسی قربانی ارجنلی عباس بحرودی
سری هرمز به عنوان کهن ترین ردیف تبخیری جهان در حوضه زاگرس از گسترش قابل توجهی برخوردار است. محدوده گسترش این سری تبخیری فراتر از حوضه زاگرس است و بقایای آن را می توان در گستره های گوناگونی مانند شمال کرمان، پاکستان و حوضه مرکزی استرالیا مشاهده نمود. یکی از پدیده های ساختاری منحصر به فرد در ارتباط با سری نمکی هرمز، ساخت های نمکی حاصل از جنبش آن می باشد که در بخش های مختلف زاگرس بیرون زدگی دارند. شناسایی تاثیر زمین ساخت نمک بر روی فرگشت حوضه رسوبی به عنوان یکی از کلیدهای اصلی در تجزیه و تحلیل حوضه به منظور اکتشافات هیدروکربنی محسوب می شود. از آن جا که شواهد مربوط به بخش های بیرون زده برای بررسی تاثیر زمین ساخت نمک کافی نیست، با استفاده از داده های زیرسطحی می توان اطلاعات با ارزشی را در این زمینه به دست آورد. بدین منظور با استفاده از منحنی های هم ضخامت شرکت ملی نفت ایران و نقشه پراکندگی گنبدهای نمکی در بین گسل های کازرون و میناب، تاثیر زمین ساخت نمک بر رسوبگذاری حوضه رسوبی فارس و پس خشکی بندرعباس از پرمین تا عهد حاضر بررسی شد. ابتدا منحنی های هم ضخامت در محیط gis رقومی گردید و سپس در محیط surfer به صورت سه بعدی منفی (قبل رسوبگذاری) و مثبت (بعدرسوبگذاری) ترسیم شد. بررسی تغییرات ناشی از فعالیت گنبدهای نمکی در بازه زمانی پرمین پسین تا میوسن در این گستره نشان می دهدکه اولین حرکت گنبدهای نمکی در زمان پرموتریاس متناسب با زمان باز شدن اقیانوس تتیس نو روی داده است، در طول بازه زمانی تریاس پسین تا کرتاسه زیرین برخی از گنبدهای نمکی گستره مورد مطالعه مدفون بوده اند و فعالیت محسوسی که باعث تغییر سامانه های رسوبی این بازه زمانی گردد، مشاهده نمی شود. دومین گامه اصلی حرکت گنبدهای نمکی در طول کرتاسه بالایی همزمان با توسعه حوضه پیش بوم آغاز شده است. اوج فعالیت گنبدهای نمکی گستره مورد مطالعه و تاثیر آنها بر روی سامانه های رسوبی در بازه زمانی پالئوسن-ائوسن، همزمان با گسترش نهایی حوضه پیش بوم روی داده است. در طول بازه زمانی الیگوسن تا میوسن گنبدهای نمکی گستره مورد نظر به ویژه در بخش های جنوب خاوری فعال بوده اند. این پژوهش تلاش دارد گنبدهای نمکی و تاثیر بالاآمدگی آن ها را بر روی مجموعه سامانه های رسوبگذاری گستره فارس را مورد بررسی عمومی قرار دهد و از این دیدگاه با پژوهش های پیشین که به صورت موردی بر روی گنبد های نمکی خاص انجام شده است، تفاوت دارد.
مهدی نجفی علی یساقی
چکیده ندارد.