نام پژوهشگر: قاسم فرج اللهی

پیوند قدرت و اخلاق از نظر فارابی و ماکیاول
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  منوچهر رشیدی   مهدی زمانی

چکیده : اندیشه ی پیوند قدرت و اخلاق یکی از مهمترین موضوعات مورد نظر اندیشمندان حوزه اخلاق و سیاست است . در این پژوهش سوأل اصلی پیوند اخلاق و قدرت در اندیشه فارابی و ماکیاول است هر دو فیلسوف در دو مکان و زمان متفاوت ، زندگی کرده اند برای بررسی این دو مقوله ضرورتاً به این نکته باید توجه نمود . فارابی اخلاق را نیرویی درونی و پیش برنده به سوی کمال می داند و یکی از زوایای نمود این نیرو ، قدرت و سیاست است . اخلاق مقدم بر قدرت و سیاست است و سیاست مدار واقعی کسی است که به دنبال سعادت واقعی است و آنکه سعادت را محقق می سازد سیاستمدار با اخلاق است. در حالی که ماکیاول اخلاق را وسیله ای برای یک غایت اصلی ؛ یعنی قدرت و سیاست می داند و این نوع اخلاق از دین و آموزه های مسیحیت بی تاقیر نبوده است ، البته این به معنی حذف اخلاق در مسیر قدرت و سیاست نیست ، بلکه او اعتقاد دارد که پادشاه برای رسیدن به هدف ، باید گاهی اخلاق را در خدمت قدرت قرار دهد؛ هر چند ابتدا این نوع قدرت غیر اخلاقی به نظر آید. خلاصه اینکه آنچه در نظر ماکیاول مهم است و از ارزش اصلی برخوردار است، قدرت است. و اخلاق امری تبعی است ولی در نظر معلم ثانی اصل اخلاق است ، قدرت یک امر تبعی است .