نام پژوهشگر: هادی معاضد
الهام زنگنه یوسف ابادی مجید بهزاد
بررسی های انجام شده نشان می دهد عبور آب از یک میدان مغناطیسی، با تاثیر بر روی رفتار کلی مولکول های آب منجر به تغییراتی در خصوصیات آب (از جمله افزایش قابلیت حل برخی ترکیبات و کاهش کشش سطحی آب) می شود. استفاده از آب مغناطیسی در ایران، در مقایسه با سایر کشورهای پیشرفته، متداول نبوده و تحقیقات صورت گرفته بخصوص در زمینه کشاورزی بسیار اندک است، لذا ضرورت دارد که استفاده از آب مغناطیسی به عنوان یک راهکار در ارتقای بهره وری آب و همچنین برطرف کردن مشکلات شوری خاک مورد بررسی قرار گیرد. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر استفاده از آب مغناطیسی بر روی میزان آبشویی خاک های شور در شرایط آزمایشگاهی و در قالب طرح کاملا تصادفی انجام شد. خاک مورد نظر درون ستون هایی به ارتفاع 50 سانتی متر و قطر 10 سانتی متر ریخته و در انتهای هر ستون، جهت ایجاد فیلتراسیون زه آب خروجی، کاغذ صافی و توری پلاستیکی تعبیه گردید. آبشویی به روش متناوب و در 8 مرحله انجام شد. تیمارهای طرح عبارت بودند از1- تیمار شاهد: آب شهری بدون عبور از میدان مغناطیسی. 2-تیمار اول مغناطیسی : آب شهری با عبور از میدان مغناطیسی دستگاه رسوب زدای مغناطیسی با شدت 8000 گوس. 3- تیماردوم مغناطیسی : آب شهری با عبور از میدان مغناطیسی دستگاه مغناطیسی aqua correct با شدت 6500 گوس. جهت بررسی میزان آبشویی کاتیون ها و آنیون ها، زه آب خروجی از انتهای ستون خاک جمع آوری و تجزیه شیمیایی گردید. همچنین پس از اتمام آبشویی خاک درون ستون ها در سه عمق مورد تجزیه شیمیایی قرار گرفت. سپس جهت مقایسه عملکرد آبشویی و میزان آب مصرفی در تیمار های مختلف منحنی های شوری زدایی ترسیم گردید. با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش، آبشویی به وسیله آب مغناطیسی باعث افزایش شستشوی سدیم،کلر و سولفات گردید. میزان آبشویی سدیم در تیمار اول مغناطیسی و تیمار دوم مغناطیسی به ترتیب 2/19 و 7/27 درصد بیشتر از تیمار شاهد بود و در سطح 5 درصد با آن اختلاف معنی دار داشت. همچنین میزان آبشویی کلر در تیمار اول مغناطیسی 5/13 درصد و در تیمار دوم مغناطیسی 3/15 درصد نسبت به تیمار شاهد افزایش داشت و در سطح 5 درصد دارای اختلاف معنی دار بود. آبشویی سولفات در تیمار اول مغناطیسی و تیمار دوم مغناطیسی به ترتیب 5/ 10 و 48/14 درصد بیش از تیمار شاهد بود و این تفاوت ها در سطح 5 درصد معنی دار بود. بیشترین میزان آبشویی پتاسیم 5/2 میلی اکی والان بر لیتر و مربوط به تیمار دوم مغناطیسی بود و کمترین مقدار آبشویی پتاسیم 86/1 میلی اکی والان بر لیتر، در تیمار شاهد مشاهده گردید. میزان آبشویی پتاسیم در تیمارهای مغناطیسی با تیمار شاهد در سطح 5 درصد اختلاف معنی دار داشت. کاربرد تیمارهای مختلف مغناطیسی اثر معنی داری بر روی آبشویی منیزیم و بیکربنات نداشته است و میزان آبشویی کلسیم در تیمار اول مغناطیسی و تیمار دوم مغناطیسی نسبت به شاهد به ترتیب 11 و 13درصد کاهش داشت و در سطح 5 درصد معنی دار بود. با توجه به منحنی های شوری زدایی با استفاده از مقدار آب کاربردی یکسان عملکرد آبشویی در تیمارهای مغناطیسی تقریبا مشابه، و بیشتر از تیمار شاهد بوده است. به عبارتی به ازای عمق آب به عمق خاک یکسان، عملکرد آبشویی در تیمار اول مغناطیسی88/0 ، در تیمار دوم مغناطیسی 9/0 و در تیمار شاهد برابر 81/0 بوده است. میزان آب مورد نیاز جهت شستشوی درصد معینی از املاح خاک، در تیمارهای مغناطیسی کمتر بوده، به طوریکه جهت خروج 85 درصد املاح از هر واحد عمق خاک در این تیمارها به ترتیب به 94/0، 93/0 و 05/1 واحد عمق آب نیاز است. نتایج نشان داد که ecنهایی خاک در تیمار اول مغناطیسی و تیمار دوم مغناطیسی به ترتیب 9/12 و 03/18 درصد کمتر از تیمار شاهد بود و به همین دلیل استفاده از آب مغناطیسی جهت آبشویی خاک های شور توصیه گردید.
محمود شاهمردانی فیروزجایی هادی معاضد
دستیابی به منابع آب شیرین یکی از مهمترین نگرانی های بشری است. بطوریکه بر اساس برآوردهای جهانی ظرف کمتر از پنجاه سال آینده شمار روز افزونی از کشورهای جهان با بحران کمبود آب مواجه خواهند شد. در چنین شرایطی استفاده از پساب فاضلاب شهری برای مقاصد مختلف و بخصوص کشاورزی به عنوان راه حلی موثر مورد توجه متخصصین و مهندسین علوم آب قرار گرفته است. بطور کلی هدف از این تحقیق بررسی تأثیر پساب فاضلاب شهر اهواز بر روی برخی از خصوصیات فیزیکی و هیدرولیکی خاک در عمق های مختلف خاک و مدت زمانهای مختلف آبیاری می باشد. جهت انجام این تحقیق از 12 کرت به ابعاد 2×2 متر، در زمین مجاور تصفیه خانه فاضلاب غرب شهر اهواز استفاده شد. تیمارهای آبی عبارت بودند از پساب فاضلاب شهر اهواز، آبیاری با تناوب 2 به 1 (دو بار آبیاری با پساب فاضلاب و یک بار آبیاری با آب رودخانه کارون)، آبیاری با تناوب 1 به 1 و آبیاری با آب رودخانه کارون که در قالب طرح آماری فاکتوریل با پایه کاملاٌ تصادفی و با سه تکرار اجرا گردید. خاک زمین محل اجرای طرح از نوع لوم شنی بوده است. پس از آبیاری به مدت 60، 120 و 180 روز با تیمارهای آبی، خصوصیات هیدرولیکی و فیزیکی خاک شامل ضریب هدایت هیدرولیکی اشباع به روش بار افتان، نگهداشت ویژه خاک توسط دستگاه صفحات فشاری، نفوذپذیری نهائی لایه سطحی خاک با روش حلقه های مضاعف، جرم مخصوص ظاهری و تخلخل کل با روش نمونه گیری دست نخورده، درصد رطوبت ظرفیت زراعی، نقطه پژمردگی دائم و تخلخل موثر خاک توسط دستگاه صفحه فشاری در سه عمق 15-0، 30-15 و 45-30 سانتیمتری خاک اندازه گیری و محاسبه شد. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با استفاده از نرم افزار spss انجام گرفت. تجزیه و تحلیل نتایج حاصله نشان داد که پساب فاضلاب شهر اهواز نسبت به آب رودخانه باعث افزایش معنی دار (0/05) نفوذ پذیری لایه سطحی، هدایت هیدرولیکی اشباع، تخلخل کل، تخلخل موثر، نگهداشت ویژه، درصد رطوبت در0/33 و 15 بار و کاهش معنی دار (0/05) وزن مخصوص ظاهری خاک گردید. همچنین آبیاری با تناوب 2 به 1 نسبت به آب رودخانه باعث افزایش معنی دار (0/05) هدایت هیدرولیکی اشباع، تخلخل کل، نفوذ پذیری نهائی لایه سطحی خاک و درصد رطوبت در 0/33 و 15 بار و کاهش معنی دار (0/05) وزن مخصوص ظاهری خاک شده است. در این تحقیق آبیاری با تناوب 1 به 1 کمترین تفاوت معنی داری (0/05) روی خصوصیات فیزیکی و هیدرولیکی خاک، نسبت به آب رودخانه داشته است.
علی پورسیدی حیدر علی کشکولی
هدف اصلی این تحقیق بررسی منایع آب زیرزمینی دشت جیرفت می باشد. حوضه آبریز دشت جیرفت بخشی از حوضه غربی جاز موریان، با بیش از 13700 کیلومتر مربع در 231 کیلومتری جنوب کرمان واقع شده است. ارتفاع آن از سطح دریا بین 500 تا 800 متر متغییر است.عمده تغذیه این آبخوان از ارتفاعات شرقی و شمال شرقی این دشت تأمین می شود. برداشت روزافزون از آبهای زیرزمینی، بخصوص از سال های دهه 60 شمسی به بعد، موجب افت سطح ایستابی آبخوان گردیده است. در این مطالعه تغییرات سطح ایستابی آبخوان مرکزی دشت جیرفت با مدل کامپیوتری pmwin شبیه سازی شد. برای واسنجی مدل از داده های اندازه گیری شده در سالهای 1381 تا 1386 استفاده گردید. تخمین پارامترهای هدایت هیدرولیکی، ضریب ذخیره و میزان تغذیه با استفاده از پکیج pest با تطابق ارتفاع سطح ایستابی اندازه گیری شده و بدست آمده از اجرای مدل انجام پذیرفت. نتایج مدل شامل پیش بینی تغییرات سطح ایستابی آبخوان مرکزی دشت جیرفت در 4 سال آینده می باشد. در نهایت دو گزینه مختلف مدیریت برداشت از آبهای زیرزمینی برای مدل تعریف و نتایج آن مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد برای آنکه وضعیت آبخوان به حالت تعادل بازگردد باید میزان برداشت از چاه های بهره برداری به میزان 20 درصد کاهش یابد.
رویا عقیلی سعید برومندنسب
فرآیند تبخیر یکی از مولفه های اصلی چرخه آب در طبیعت است که نقش اساسی در مطالعات کشاورزی، هیدرولوژیکی و هواشناسی، بهره برداری مخازن، طراحی سیستم های آبیاری و زهکشی، زمان بندی آبیاری و مدیریت منابع آب ایفا می کند. این پدیده تحت تأثیر پارامترهایی چون تابش خورشید، دما، رطوبت، سرعت باد و غیره بوده که پارامترهای اخیر نیز بر یکدیگر تأثیر متقابل می گذارند. از اینرو تبخیر از یک سیستم پیچیده و غیرخطی تبعیت می کند که تخمین دقیق آن بسیار دشوار است. در این بین استفاده از مدل های ریاضی از قبیل سیستم استنتاج فازی با درک رفتارهای غیرخطی سیستم برای حل این مشکل مناسب است. در این تحقیق مدل سازی پیش بینی تبخیر از تشت به کمک سیستم استنتاج فازی تاکاجی-سوگنو و بر مبنای خوشه بندی به روش c-mean در 3 ایستگاه اهواز، آبادان و ایذه مورد مطالعه قرار گرفته است. برای این منظور ترکیب های مختلف پارامترهای هواشناسی از قبیل دما، سرعت باد، رطوبت نسبی و ساعات آفتابی به عنوان اطلاعات ورودی مورد بررسی قرار گرفت. پس از خوشه بندی فازی برای سناریوهای مختلف و به دست آوردن ماتریس عضویت فازی و مراکز خوشه ها، خوشه بندی انجام شده با استفاده از الگوریتم های مختلف مورد ارزیابی قرار گرفت و بهترین تعداد خوشه در هر سناریو انتخاب شد. در این تحقیق در هر سه ایستگاه، مجموعه داده ها در اکثر سناریوها به 2 و 3 خوشه تقسیم بندی شدند. پس از خوشه بندی فازی و انتخاب بهترین تعداد خوشه، مدل سازی بر اساس نتایج حاصل از مرحله خوشه بندی فازی (ماتریس عضویت و مراکز خوشه های فازی) انجام شده است. به منظور ارزیابی کارایی هریک از مدل ها و انتخاب بهترین آنها از آماره های مربع ضریب همبستگی، میانگین مربعات خطا و میانگین درصد خطای نسبی در سه بخش 25 درصد کران بالا، 25 درصد کران پایین و 50 درصد میانه داده ها استفاده شده است. به طور کلی نتایج نشان داد که در هر 3 ایستگاه با افزایش تعداد پارامترهای ورودی نتایج بهتری در مدل سازی ایجاد می شود که بیانگر اهمیت و تأثیر پارامترهای ورودی در مدل سازی است. در نهایت به نظر می رسد در ایستگاه های مورد بررسی مدل فازی با استفاده از خوشه بندی توانایی بسیار خوبی در تخمین تبخیر از خود نشان می دهد.
مصطفی مرادزاده هادی معاضد
مصرف کود ازته در کشاورزی، تجمع و حرکت املاح در خاک و مدل سازی این حرکت در سال های اخیر مورد توجه فراوانی قرار گرفته است. از طرفی در استفاده از این مواد بایستی تدابیری اتخاد نمود که ضمن افزایش تولید و کیفیت محصولات کشاورزی از اثرات نامطلوب آن، مانند آلوده کردن محیط زیست، خاک، آب های زیر زمینی و مواد آلاینده، نظیر نیترات در اندام های مصرفی محصولات کشاورزی کاست. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر زئولیت پتاسیمی در جذب و نگهداری یون های نیترات و آمونیوم در شرایط آزمایشگاهی و خاک اشباع با چهار تیمار شاهد و کاربرد 2، 4 و 8 گرم زئولیت در کیلوگرم خاک به صورت طرح بلوک های کاملا تصادفی از طریق مدل فیزیکی، و شبیه سازی آبشویی این یون ها، به وسیله مدل hydrus-1d در ستون های خاک انجام شد. ستون های خاک با استفاده از بار ثابت آبی 1 سانتی متر و تا 5/2 حجم تخلخل، تحت عمل آبشویی قرار گرفتند. غلظت یون های نیترات و آمونیوم در 10 حجم تخلخل اندازه گیری شد و منحنی های رخنه مربوط به نیترات و آمونیوم ترسیم گردید. افزایش زئولیت پتاسیمی به خاک باعث کاهش شستشوی نیترات و آمونیوم و افزایش نگهداشت آن در خاک می شود. برای تیمار شاهد و کاربرد 2، 4 و 8 گرم زئولیت در کیلوگرم خاک مقدار نیترات خارج شده از ستون های خاک، به ترتیب 88/93، 91/73، 62/59 و 61/53 درصد مقدار اضافه شده به خاک به دست آمد. برای آمونیوم نیز این مقادیر به ترتیب برابر 74/4، 12/4، 37/3 و 24/3 درصد اندازه گیری شد. در این پژوهش از مدل hydrus-1d و نیز توانایی معادلات جریان روان- پخشیدگی (cde) و رطوبت متحرک- غیر متحرک (mim) در برآورد حرکت و آبشویی یون های نیترات و آمونیوم در یک خاک شنی لومی استفاده شد. ضرایب ایزوترم جذب یون آمونیوم در آزمایشگاه تعیین شد. نتایج نشان داد که ایزوترم جذب از مدل فروندلیچ پیروی کرده است. ایزوترم های جذب و ضرایب پخشیدگی و انتشار از طریق مدل سازی معکوس نیز برای هر دو یون نیترات و آمونیوم تعیین گردید. نتایج شبیه سازی حرکت آمونیوم با مدل hydrus-1d در خاک نشان داد که اگر چه این مدل توانست برآورد خوبی از روند حرکت آمونیوم در خاک انجام دهد ولی مقادیر پارامتر های جذبی بهینه شده ایزوترم فروندلیچ توسط مدل، از میزان تعیین شده در آزمایشگاه بسیار کمتر بوده است. این مساله نشان می دهدکه مدلhydrus-1d توانایی پیش بینی حرکت در خلل و فرج درشت خاک را ندارد و برای جبران در نظر نگرفتن جریان در خلل و فرج درشت خاک، مقدار پارامتر های جذب را به شدت کاهش می دهد. در نتیجه غلظت یون آمونیوم در محلول خاک افزایش می یابد، بدین روش حرکت بیشتر یون آمونیوم در خاک شبیه سازی می شود. با توجه به دست خورده بودن نمونه های خاک، برآورد مدل cde به مقادیر اندازه گیری شده در هر چهار تیمار، نزدیک تر بود. بنابراین نتیجه گیری شد که مدل cde در خاک های دست خورده کارایی بهتری دارد. همچنین هردو مدل cde و mim نشان دادند که افزایش کاربرد زئولیت باعث کاهش ضریب پخشیدگی و افزایش ضریب انتشار آبی یون های نیترات و آمونیوم در خاک می شود.
ساره تنگسیر حیدر علی کشکولی
خصوصیات هیدرولیکی خاک سطحی در شناخت و توصیف بسیاری از فرآیندهای موجود در چرخه هیدرولوژی از جمله نفوذ باران، رواناب، انتقال املاح و آلودگی ها ضروری می باشند. هم چنین تعریف منحنی های مشخصه هیدرولیکی خاک در بسیاری از مدل های توسعه یافته اخیر از جمله مدل های شبیه سازی روابط آب-خاک، مدیریت و برنامه ریزی آبیاری و طراحی سیستم های آبیاری و زهکشی...الزامی است. به تازگی دستگاه نفوذسنج دیسک توسط محققین زیادی برای اندازه گیری هدایت هیدرولیکی اشباع و نزدیک اشباع خاک های سطحی و زیرسطحی در شرایط صحرایی مورد استفاده قرار گرفته است. در این تحقیق دو روش تخمین توابع انتقالی که از خصوصیات فیزیکی زودیافت خاک و مدل retc که از زوج داده های آزمایشگاهی مکش و رطوبت جهت تخمین هدایت هیدرولیکی غیراشباع استفاده می نمایند با روش صحرایی نفوذسنج دیسک مقایسه شدند. آزمایشات صحرایی توسط یک دستگاه نفوذسنج دیسک مدل 2805d20k1 به شعاع 10 سانتی متر در سه مزرعه تحقیقاتی واقع در دانشگاه شهید چمران با سه نوع بافت خاک مختلف انجام شدند. به دلیل استفاده از یک دیسک در چندین مکش متوالی، از دو روش تحلیل لوگسدن و جینیز و روش الریک و رینولدز جهت تحلیل سرعت های نفوذ پایدار اندازه گیری شده صحرایی استفاده شد. هر دو روش تحلیل برای بافت سیلتی لوم در سطح احتمال 05/0 مقادیر یکسانی از هدایت هیدرولیکی غیراشباع تخمین زدند در حالیکه برای دو نوع بافت لوم، تفاوت بین مقادیر تخمین زده شده در سطح احتمال 05/0 معنی دار شد. با توجه به اینکه در این مطالعه روش تحلیلی لوگسدن و جینیز در هر سه بافت خاک، پارامتر ?گاردنر و هدایت هیدرولیکی اشباع را با رگرسیون بالا (9/0<) تخمین زد، نتایج بدست آمده از این روش تحلیل، مبنای مقایسه با دو روش تخمین دیگر قرار گرفت. میانگین مقادیر ? تخمین زده شده به روش مذکور در سه بافت سیلت لوم، لوم1 و لوم2 به ترتیب برابر با 1567/0، 1867/0 و 11/0(1/cm) و هدایت هیدرولیکی اشباع به ترتیب برابر با 0016/0، 0013/0 و 001/0 (cm/sec) بدست آمد. نتایج این تحقیق نشان داد که بین پارامتر ? گاردنر (پارامتر توزیع اندازه منافذ در خاک) و درصد شن در خاک هم بستگی مثبت وجود دارد به طوری که بیشترین مقدار ? برای بافت لوم1،که دارای بیشترین درصد شن بود تخمین زده شد. هم چنین پارامتر ? متاثر از ساختمان خاک و وضعیت کلوخه های موجود در خاک نیز می باشد به طوری که کمترین مقدار ? به ساختمان خاک با کلوخه های کوچکتر و مستحکم تر تعلق داشت. در این تحقیق، 5 تابع انتقالی غیراشباع با 4 تابع انتقالی رطوبت اشباع و 8 تابع انتقالی هدایت اشباع جهت تخمین هدایت هیدرولیکی غیراشباع در همان مکش های اعمالی توسط نفوذسنج دیسک، ادغام شدند. با استفاده از مدل retcنیز منحنی مشخصه هیدرولیکی خاک از زوج داده های اندازه گیری شده آزمایشگاهی (مکش و رطوبت)، تخمین زده شد. شاخص های آماری محاسبه شده، total error، gmer و gsder، نشان دادند که توابع انتقالی ادغام شده که نهایتاً به عنوان بهترین توابع در هر بافت خاک معرفی شدند، در مقایسه با مدل retc، تخمین های بهتری از هدایت هیدرولیکی غیراشباع در مقایسه با مقادیر صحرایی ارائه کردند.
فاطمه گنجی مجید بهزاد
در این تحقیق اثر کودآبیاری بر گرفتگی قطره چکان ها و عملکرد سیستم آبیاری قطره ای مورد بررسی قرار گرفت. آزمایشها در آزمایشگاه آبیاری قطره ای دانشکده علوم آب، دانشگاه شهید چمران اهواز در سال 90-1389 انجام شد. این تحقیق در قالب طرح بلوک های تصادفی انجام شد که متغیر ها عبارت بودند از: سه تیمار کود (اوره 46% ازت) شامل تیمار f0 (بدون استفاده از کود)، دو تیمار f1 و f2 به ترتیب با غلظت های 5 0/0 گرم بر لیتر و 8 0/0 گرم بر لیتر و سه تیمار قطره چکان (طولانی مسیر روی خطی و دو نوع طولانی مسیر داخل خطی). قطره چکان-ها برای جلوگیری از ذکر نام شرکت های سازنده، با کدهای a، b و c نام گذاری گردیدند. جهت بررسی میزان گرفتگی قطره چکان ها درصد کاهش دبی، راندمان یکنواختی پخش، ضریب یکنواختی کریستیان سن و ضریب تغییرات دبی محاسبه گردید. برای تیمار f0 (شاهد) کودآبیاری درصد کاهش دبی برای قطره چکان های a، b و c بترتیب معادل 9/17، 2/20 و 38/11درصد در اتمام دوره آزمایش بدست آمد. برای تیمار f1 کودآبیاری درصد کاهش دبی برای قطره چکان های a، b و c بترتیب معادل 8/22، 48/26 و 14/17 درصد در اتمام دوره آزمایش بدست آمد. برای تیمار f2 کودآبیاری درصد کاهش دبی برای قطره چکان های a، b و c بترتیب معادل 25/25، 67/33 و 16/19درصد در اتمام دوره آزمایش بدست آمد. قطره چکانهای b با کمترین مقدار دبی بیشترین میزان گرفتگی را به خود اختصاص دادند. نتایج نشان داد که با افزایش غلظت کود آبیاری میزان گرفتگی قطره چکان ها افزایش می یابد. گرفتگی قطره چکان ها دبی را کاهش داد و همچنین راندمان یکنواختی پخش و ضریب یکنواختی کریستیان سن قطره چکان ها را نیز کاهش داد. نتایج نشان داد که باافزایش غلظت کودآبیاری ضریب تغییرات دبی قطره چکان ها افزایش می یابد. این تغییرات برای هرسه نوع قطره چکان متفاوت بود. افزایش غلظت کودآبیاری اثر معنا داری روی دبی قطره چکان ها و ضریب تغییرات دبی داشت.
عبدالله طاهری هادی معاضد
با توجه به رشد روز افزون کشاورزی توسعه یافته در کشور با حجم زیادی از زه آب تولید شده در این بخش مواجه هستیم. یکی از راهکارهای مدیریتی زه آب ها، تصفیه ی آنها برای مصارف مختلف اعم از شرب، صنعت و تامین آب مورد نیاز کشاورزی می باشد. در حقیقت انگیزه ی تصفیه ی زه آب ها از دو موضوع مهم ناشی می شود، نخست اینکه مشکلات ناشی از تخلیه ی زه آب به حداقل می رسد، دوم اینکه آب تصفیه شده قسمتی از نیازهای آبی را تامین می کند. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر فشار و شوری زه آب، بر روی کیفیت و کمیت آب خروجی از دستگاه اسمز معکوس مدل cmb-dm با چهار تیمار فشار،100، 200، 300و 350 کیلو پاسکال و چهار تیمار شوری، 2، 4، 8و 12 دسی زیمنس بر متر انجام شد. افزایش فشار بر روی خوراک دستگاه اسمز معکوس باعث افزایش کمیت محصول و کاهش شوری آب تصفیه شد. با افزایش فشار در تیمارهای 2، 4، 8 و 12 دسی زیمنس بر متر، مقدار تصفیه یون ca سیر صعودی داشت. افزایش فشار در تیمارهای 2، 4 و 8 دسی زیمنس بر متر، باعث افزایش درصد تصفیه یون na شد و در تیمار 12 دسی زیمنس بر متر، تاثیر معنی داری نداشت. با افزایش فشار در تیمار 8 دسی زیمنس بر متر، درصد تصفیه یون k روند افزایشی داشت و در تیمار 12 دسی زیمنس بر متر، درصد تصفیه این یون سیر نزولی داشت. فشار بهینه در بین 4 تیمار فشار جهت تصفیه آب با بهترین کیفیت، 350 کیلوپاسکال تعیین شد.
حامد اردشیری هادی معاضد
در این تحقیق اثر مدت زمان کارکرد سیستم آبیاری قطره ای و غلظت مواد کلوییدی آب آبیاری بر گرفتگی دو نمونه قطره چکان نتافیم سری cnl و لوله های قطره چکان دار سری pc و عملکرد سیستم آبیاری قطره ای مورد بررسی قرار گرفت. آزمایشها در آزمایشگاه آبیاری قطره ای دانشکده علوم آب، دانشگاه شهید چمران اهواز در سال 90-1388 انجام شد. این تحقیق در قالب طرح توصیفی آزمایشی انجام شد که متغیر ها عبارت بودند از: میزان دبی (متغیر وابسته) ، نوع قطره چکان (نتافیم و لوله قطره چکان دار) ، زمان کارکرد سیستم وغلظت (متغیرهای مستقل) . به منظور بررسی تأثیر متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته از آزمون تی ،آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره استفاده شد . نتایج تحقیق نشان داد که میزان دبی در غلظت مواد کلوییدی 50 و 100 میلیگرم بر لیتر در قطره چکان نتافیم و لوله های قطره چکان دار با هم تفاوت معنی داری داشته اند و در هر دو مورد میزان دبی در غلظت مواد کلوییدی 100 میلیگرم بر لیتر کمتر از غلظت مواد کلوییدی 50 میلیگرم بر لیتر بود. نتایج همچنین نشان می داد که در غلظت مواد کلوییدی 50 میلی گرم بر لیتر تفاوت معنی داری بین میزان دبی در قطره چکان نتافیم و لوله قطره چکان دار وجود نداشته است. اما در غلظت 100 میلی گرم بر لیتر میانگین دبی در قطره چکان نتافیم کمتر از لوله قطره چکان دار بود و این تفاوت نیز معنی دار بود . نتایج تحقیق نشان گر آن بود که با گذشت زمان میزان دبی کاهش می یابد. این نتیجه برای غلظت های مختلف و قطره چکان های مختلف معنی دار بوده است. نتایج حاصل از رگرسیون چند متغیره نشان داد که در لوله های قطره چکان دار دو متغیر غلظت وزمان کارکرد سیستم وارد معادله می گردند ودر مجموع2/79 درصد از تغیرات در میزان دبی را نشان داد .در قطره چکان نتافیم نیز این دو متغیر 2/81 درصد از تغییرات در میزان دبی را نشان داد. آزمون رگرسیون چند متغیره در غلظت 50 میلی گرم بر لیتر نشان داد که دو متغیر زمان کارکرد و نوع قطره چکان وارد معادله رگرسیون چند متغیره گردیده و در مجموع 7/94 درصد از تغیرات در میزان دبی را تبیین نمود . این دو متغیر نیز در غلظت 100 میلی گرم بر لیتر 5/95 درصد از تغییرات در میزان دبی را تبیین کردند . و بالاخره در حالتی که تأثیر هم زمان هر سه متغیر زمان کارکرد نوع قطره چکان وغلظت بر میزان دبی بررسی گردد نتایج نشان داد که این سه متغیر 1/79 درصد از تغییرات در میزان دبی راباعث شده است .
منصوره سلیمانی نژاد بام هادی معاضد
یکی از مهمترین مراحل تصفیه آب، حذف مواد معلق وکلوئیدی (کدورت) بوسیله منعقد کننده ها می باشد. سازمان بهداشت جهانی و استاندارد آب آشامیدنی ایران حد مجاز کدورت در آب آشامیدنی را کمتر ntu 5 و آژانس حفاظت از محیط زیست آمریکا حد مجاز آن را کمتر از ntu 1 تعیین کرده اند. در این پژوهش ph، مقادیر مختلف منعقد کننده پلی آلومینیوم کلراید (pacl) و همچنین دور و زمان های اختلاط تند مختلف در کدورت های 20، 50، 100، 150، 200 و ntu 300 مورد بررسی قرار گرفته اند. از مهمترین مسائل در استفاده از pacl به عنوان منعقد کننده در تصفیه آب به منظور حذف مواد معلق وکلوئیدی میزان آلومینیوم باقیمانده در آب می باشد، از اینرو استانداردهای بین المللی مختلفی برای محدود کردن مقدار آلومینیوم در آب آشامیدنی وضع گردیده که از جمله می توان استاندارد سازمان بهداشت جهانی و استاندارد آب آشامیدنی ایران که در آن حد مجاز آلومینیوم کمتر از mg/lit 2/0 تعریف شده و همچنین استاندارد سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا که حد مطلوب آلومینیوم در آب آشامیدنی را کمتر از mg/lit 05/0 وحد مجاز آن را mg/lit 2/0 تعریف کرده است را نام برد. آزمایشات انجام شده بر روی نمونه های برداشت شده از آب خام ورودی به تصفیه خانه شماره 3 مشهد، مورد صورت گرفت. لازم به ذکر است که کدورت های فوق الذکر به صورت مصنوعی با اضافه کردن کائولین به نمونه های آب ساخته شدند. نتایج نشان می دهد بهترین ph برای انعقاد ولخته سازی با استفاده از منغقد کننده پلی آلومینیوم کلراید در محدوده (5/8-7) و بهترین مقدار مصرف منعقد کننده pacl، سرعت و زمان اختلاط تند برای رسیدن به بالاترین راندمان حذف کدورت و کمترین باقیمانده آلومینیوم، طبق استانداردهای ذکر شده، به ترتیب برابر ppm5، rpm 150و s 60 می باشد. در مطالعه سرعت وزمان اختلاط کند ثابت وبه ترتیب برابر rpm 45 و min 20 در نظر گرفته شده است.
مرجان سالاری هادی معاضد
مکان یابی جایگاه های مناسب دفن پسماند از اقدامات مهم در فرآیند مدیریت جامع پسماندهای جامد شهری است. دفن بهداشتی پسماندهای شهری مانند هر پروژه مهندسی دیگر، به اطلاعات پایه و برنامه ریزی دقیق نیازمند است. انتخاب فاکتورهای متعدد سبب تعدد لایه های اطلاعاتی شده و تلاش ها برای یافتن راه حلی مناسب برای تحلیل بر روی تعداد زیاد لایه های اطلاعاتی و اخذ نتیجه صحیح، تصمیم گیران را به طور ناخود آگاه به سمت و سوی استفاده از سیستمی سوق می دهد که علاوه بر دقت بالا، از نظر سرعت عمل و سهولت انجام عملیات نیز در حد بالایی قرار داشته باشد. این تحقیق با هدف مکان یابی زیست محیطی محل دفن پسماند های شهر شیراز با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی(ahp) و تکنیک های سیستم اطلاعات جغرافیایی و بهره گیری از نرم افزارexpert choice انجام گرفت. نخست پارامترها و معیارهای انتخاب مکان های مناسب برای دفن بهداشتی شامل 19 عامل موثر از قبیل: وضعیت زمین شناسی، خاک، شیب، کاربری اراضی، فاصله از مراکز شهری، روستایی و شهرک های صنعتی، شبکه هیدروگرافی ، آب های زیر زمینی، جهت باد غالب ، بارش، راه های دسترسی و غیره شناسایی شدند. در مرحله بعد بر اساس ضوابط مکان یابی دفن بهداشتی پسماند، لایه های مورد نیاز تهیه و به نحوی رتبه بندی شدند که رتبه های پایین بیانگر عدم تناسب (یا تناسب کم تر) و رتبه های بالا بیانگر تناسب بیشتر بودند. نقشه های رتبه بندی شده با لحاظ وزن های بدست آمده در فرآیند تحلیل سلسله مراتبی ادغام شدند و نقشه نهایی استخراج شد، که بر اساس این نقشه، 6/2 درصد از مساحت منطقه دارای شرایط کاملاً مناسب، 9/22 درصد دارای شرایط مناسب، 6/33 درصد دارای شرایط متوسط، 9/27 درصد داری شرایط نامناسب و 1/13 درصد دارای شرایط کاملاً نامناسب برای دفن پسماند می باشد. بطور کلی چهار مکان با مساحت بیش از 272 هکتار (برآورد نیاز 15 ساله) از طریق فرآیند تحلیل سلسله مراتبی و بازدید میدانی برای دفن پسماند های شهر شیراز مشخص گردید، که پس از مقایسه و ارزیابی معیارها در بین چهار مکان پیشنهادی نهایتاً یک مکان نزدیک روستای برکه، حوالی جاده شیراز- بیضاء به عنوان مکان نهایی دفن معرفی شد.
شادمان ویسی هادی معاضد
امروزه یکی از مشکلات موجود در کشور ما، کمبود آب می باشد و این مسئله لزوم استفاده از مدیریت مناسب منابع آب را می-طلبد. با توجه به لزوم خودکفایی در بخش کشاورزی و نیاز زیاد این بخش به آب، می بایست قوانین مناسبی برای بهره برداری از مخازن سدها به عنوان مهم ترین منابع آب سطحی اتخاذ شود تا از مخزن در هر دوره زمانی با اطمینان به ایجاد کمترین کمبود، بهره برداری صورت گیرد. برای همین منظور از تکنیکی به نام تکنیک بهینه سازی استفاده می شود. روش های مختلفی برای بهینه-سازی عملکرد سدها مورد استفاده قرار گرفته است. اما روشی که در سال های اخیر مورد توجه محققان قرار گرفته روش الگوریتم ژنتیک است. در مطالعه حاضر با در نظر گرفتن افق دید برنامه ریزی یکساله و بازه های زمانی ماهانه، این الگوریتم برای سد جره در رامهرمز که وظیفه تامین آب شبکه آبیاری و زهکشی رامهرمز را دارد اجرا گردید. در طی انجام این تحقیق از میزان دبی های ورودی از ایستگاه هیدرومتری رود زرد به مخزن سد جره در طول 40 سال آماری استفاده شد، سپس با در نظر گرفتن احتمال وقوع دبی های مختلف در مورد میزان آورد رودخانه در ماه های مختلف با احتمال های مختلف 50، 60، 70، 80 و 90 درصد، میزان بهینه خروجی و حجم مخزن برای ماه های مختلف محاسبه شد. نتایج حاصل نشان داد که در بهترین و بدترین حالت سد جره در تامین نیاز شبکه آبیاری و زهکشی رامهرمز دارای قابلیت اعتماد به ترتیب 72/90 و 45/63 درصد می باشد. از طرفی مقادیر آسیب-پذیری وارده به سیستم در بهترین و بدترین حالت 95/30 و 87 میلیون متر مکعب می باشد. همچنین مقادیر تبخیر از سطح دریاچه مخزن سد به ازای احتمال دبی های وقوع 50 و 90 درصد به ترتیب برابر 85/12 و 75/11 میلیون متر مکعب بدست آمد و تنها در ماه دی بطور کامل توانایی تامین نیاز پائین دست را دارد. با توجه به نتایج بدست آمده سد جره به تنهایی توانایی تامین نیاز آبی فعلی شبکه را نداشته و با توجه به میزان خروجی در ماه های مختلف و به ازای احتمال دبی های مختلف الگوی تراکم کشت بهینه مطابق با میزان خروجی ها از سد جره پیشنهاد گردید.
امیر حسین زری بافان کمال الدین حق بین
کاهش منابع در دسترس آب آشامیدنی در سطح جهان از یک سو، و آلوده شدن این منابع از سویی دیگر دسترسی به آب آشامیدنی سالم را در سال های اخیر به شدت محدود کرده است. آلوده شدن منابع آب توسط مواد آلی به علت گسترش روزافزون استفاده از این مواد در صنعت به امری اجتناب ناپذیر تبدیل شده است. بنابراین در فرآیندهای تصفیه آب آشامیدنی و به طور تخصصی در فرآیند ضدعفونی، می بایست دو هدف حذف میکروارگانیسم های مضر و همچنین حذف مشتقات آلی خطرناک به طور همزمان مد نظر قرار گیرد. تأمین این دو هدف مفهومی فراتر از ضدعفونی را شامل می شود که تحت عنوان "بهسازی" شناخته می شود. حذف مشتقـات آلی در روش های ضدعفونی رایج از قبیل کلرزنی، نه تنها انجام نمی پذیرد، بلکه اضافه کردن کلر به ترکیبات آلی باعث خطرناک تر شدن ترکیبات آلی آروماتیک به ویژه مشتقات فنولی می گردد. فرآیندهای اکسیداسیون پیشرفته روشی شناخته شناخته در بهسازی آب می باشد. در این روش با ترکیب عوامل پرتوفرابنفش، هایدروژن پراکساید، اوزون و/یا کاتالیزور، عامل رادیکال هیدروکسیل که پتانسیل اکسایش-کاهش بسیار بالایی دارد تولید می شود. این عامل مستقیماً به حذف پاتوژن ها و مواد آلی منجر می شود. روش دیگری که در فرآیند بهسازی آب آشامیدنی موثر شناخته شده است، استفاده از آنزیم های اکسیدوردوکتاز از جمله لاکیز و تایروزیناز است. این آنزیم ها گرچه خود از توان اکسایش-کاهش بالایی برخوردار هستند، اما با این حال استفاده از واسطه های شیمیایی در واکنش های آن ها می تواند به مراتب توان اکسایش- کاهش آن ها را افزایش دهد. در این پژوهش کارآیی دو روش مذکور در حذف مواد فنولی از آب، مورد مطالعه قرار گرفت. همچنین با توجه به نقش اساسی هایدروژن پراکساید در فرآیندهای اکسیداسیون پیشرفته، روشی دقیق، حساس و ارزان برای اندازه گیری میزان این ماده در آب توسط نویسندگان معرفی و توسعه داده شد. نتایج بیانگر کارآیی روش اکسیداسیون پیشرفته ترکیبی هایدروژن پراکساید/ پرتوفرابنفش و همچنین روش ترکیبی هایدروژن پراکساید/یون آهن (فرآیند فنتون) در کاهش مواد فنولی مورد نظر از آب بود. استفاده ترکیبی از هایدروژن پراکساید با غلظت ppm 10000 و پرتودهی فرابنفش (با استفاده از لامپ uvc برای تولید پرتوفرابنفش در محدوده nm 254) به مدت 80 دقیقه و با شدت 12/61 کیلوژول بر سانتیمتر مربع توانست ترکیبی از مواد فنولی نفتالین استیک اسید، گوآیاکول، پاراکلروآنیلین، 2و4-دی کلروفنول و 4-آمینوبنزوئیک اسید را با غلظت اولیه ppm 2 به طور کامل از آب حذف نماید. همچنین استفاده از هایدروژن پراکساید با همان غلظت و پرتودهی فرابنفش به مدت 120 دقیقه و با شدت 72/91 کیلوژول بر سانتیمتر مربع، ماده بیس فنول آ را با غلظت اولیهppm 67/6 به طور کامل حذف نمود. در فرآیند فنتون به علت محدودیت استفاده از یون آهن در آب آشامیدنی، مواد فنولی به طور کامل حذف نشدند، ولی استفاده همزمان از هایدروژن پراکساید با غلظت ppm 5000 و نمک سولفات آهن2 به مقدار مجاز ppm 3/0 می تواند به کاهش 2/36 درصدی ترکیبات فنولی مذکور و کاهش 8/12 درصدی ماده بیس فنول آ، منجر شود. اما نتایج واکنش های آنزیمی بیانگر عدم کارآیی آنزیم های لاکیز و تایروزیناز -به تنهایی- و در غلظت های مختلف، در کاهش مواد فنولی مورد نظر بود. در این پژوهش واسطه های شیمیایی برای استفاده در واکنش های آنزیمی، در دسترس نبود. بنابرآنچه گفته شد می توان با استفاده از مدل های دیگر روش اکسیداسیون پیشرفته و بهینه سازی آن ها و همچنین استفاده از واسطه های بی خطر و پربازده در واکنش های آنزیمی، روشی بهینه برای بهسازی آب بدست آورد.
فاطمه موسوی مرتضوی مجید بهزاد
یکی از راه های افزایش راندمان آبیاری، استفاده از شیوه های جدید آبیاری و استفاده از فناوری های مناسب برای پیاده کردن این روش ها می باشد. چون سیستم آبیاری قطره ای به عنوان پر بازده ترین سیستم آبیاری مطرح است و با توجه به کارایی این سیستم درافزایش تولید، تحقیقیات بسیار زیادی در رابطه با آن انجام شده است. اصولا به کارگیری و استفاده صحیح از هر سیستم آبیاری مستلزم شناخت کامل و تخمین مناسب تمامی خصوصیات و پارامترهای اولیه آن می باشد. شناخت الگوی خیس شدن پروفیل خاک توسط یک منبع نقطه ای که اصطلاحا به آن پیاز رطوبتی گفته می شود، سهم بسزائی در طراحی آبیاری قطره ای دارد و بر روی مقدار آب آبیاری موثر است. در واقع گام اولیه جهت تضمین عمل آبیاری، تعیین و اندازه گیری جبهه رطوبتی است. این پژوهش به منظور بررسی اثر دبی های مختلف قطره چکان های نقطه ای بر روی شکل پیاز رطوبتی، در مزرعه آزمایشی شماره 1 دانشکده علوم آب انجام شد. بدین منظور، پژوهش در قالب طرح بلوک های کاملا تصادفی، پیاز رطوبتی زیر قطره چکان های نقطه ای با دبی های 2، 4 و 6 لیتر در ساعت، در سه آبیاری و سه تکرار انجام شد. حجم آب آبیاری که به عنوان مبنای کار در نظر گرفته شد، با استفاده از داده های تشت تبخیر 21 لیتر به دست آمد. برای مقایسه پیاز رطوبتی های ایجاد شده در دو آبیاری اول با استفاده از اگر و در آبیاری آخر با روش پروفیل زنی نمونه گیری صورت گرفت. جهت تفسیر داده ها از نرم افزار ?xcell، surferو spss استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد که در سطح 5 درصد بین دبی ها اختلاف معنی دار وجود دارد اما بین تکرارها اختلاف معنی داری مشاهده نشد. متوسط حداکثر قطر پیاز رطوبتی در دبی های اسمی 2، 4 و 6 لیتر بر ساعت در آبیاری سوم به ترتیب 34/63، 80 و 34/91 سانتی متر و متوسط حداکثر عمق خیس شده به ترتیب 34/51، 34/41 و 34/36 سانتی متر به دست آمد. همچنین فاصله مناسب برای قطره چکان با دبی 2، 4 و 6 لیتر بر ساعت به ترتیب 50، 63 و 72 سانتی متر به دست آمد.
فریده انصاری سامانی مجید بهزاد
در این پژوهش اثر کودآبیاری بر گرفتگی قطره چکان ها و عملکرد سیستم آبیاری قطره ای مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش ها در آزمایشگاه آبیاری قطره ای دانشکده علوم آب، دانشگاه شهید چمران اهواز در سال 91-1390 انجام شد. این تحقیق در قالب طرح بلوک های تصادفی انجام شد که متغیر ها عبارت بودند از: سه تیمار کود (فسفات آمونیوم 46% فسفات و21%ازت) شامل تیمار f0 (بدون استفاده از کود)، دو تیمار f1 و f2 به ترتیب با غلظت های 5 0/0 گرم بر لیتر و 8 0/0 گرم بر لیتر و سه تیمار قطره چکان (طولانی مسیر داخل خطی و دو نوع طولانی مسیر روی خطی). قطره چکان ها برای جلوگیری از ذکر نام شرکت های سازنده، با کدهای a، b و c نام گذاری گردیدند. جهت بررسی میزان گرفتگی قطره چکان ها درصد کاهش دبی، راندمان یکنواختی پخش، ضریب یکنواختی کریستیان سن و ضریب تغییرات دبی محاسبه گردید. برای تیمار f0 (شاهد) کودآبیاری درصد کاهش دبی برای قطره چکان های a، b و c بترتیب معادل 9/19، 87/20 و 00/11درصد در اتمام دوره آزمایش بدست آمد. برای تیمار f1 کودآبیاری درصد کاهش دبی برای قطره چکان های a، b و c بترتیب معادل 48/26، 49/26 و 65/16 درصد در اتمام دوره آزمایش بدست آمد. برای تیمار f2 کودآبیاری درصد کاهش دبی برای قطره چکان های a، b و c بترتیب معادل 67/33، 06/33 و59/18درصد در اتمام دوره آزمایش بدست آمد. قطره چکان های aبیشترین میزان گرفتگی را به خود اختصاص دادند. نتایج نشان داد که با افزایش غلظت کود آبیاری میزان گرفتگی قطره چکان ها افزایش می یابد. گرفتگی قطره چکان ها دبی ، راندمان یکنواختی پخش و ضریب یکنواختی کریستیان سن قطره چکان ها را کاهش داد. نتایج نشان داد که باافزایش غلظت کودآبیاری ضریب تغییرات دبی قطره چکان ها افزایش می یابد. این تغییرات برای هرسه نوع قطره چکان تفاوت بود. افزایش غلظت کودآبیاری اثر معنی داری روی دبی و ضریب تغییرات دبی قطره چکان ها داشت.
فرزانه معتمدی هادی معاضد
در سال های اخیر نگرانی در مورد آثار دراز مدت فلـزات سـنگین به عنوان آ?ینده های زیست محیطی افزایش یافته است. یکی از فن آوری های در دسترس برای حذف فلزات سنگین از آب جذب سطحی می باشد. در این پژوهش به بررسی استفاده از نانورس کلوزایت na+ برای حذف (cd(ii از محلول های آبی و مقایسه ی آن با نمونه های رسی بنتونیت و کائولینیت پرداخته می شود. این مطالعه در مقیاس آزمایشگاهی در سیستم ناپیوسته و تحت شرایط محیطی مختلف از جمله تغییرات ph، زمان تماس، مقدار جاذب و غلظت کادمیوم در محلول پرداخته شده است. سینتیک های جذب کادمیوم بر روی جاذب ها بر اساس مدل های هو و همکاران، لاگرگرن، الویچ، توانی و درون ذره ای بررسی شدند و ضرایب ایزوترم های جذب لانگمویر، فروندلیچ، لانگمویر-فروندلیچ و ریدلیچ پترسون بر مبنای شرایط بهینه محاسبه گردید. نتایج نشان داد در هر سه جاذب با افزایش ph از 2 تا 8 کارایی جذب افزایش می-یابد. برای هر سه جاذب ph بهینه برابر با 5/5 در نظر گرفته شد. بازده حذف در ph بهینه در غلظت 1000 میلی گرم بر لیتر کادمیوم توسط نانورس %80، بنتونیت %60 و کائولینیت %4/10 به دست آمد. زمان تعادل جذب کادمیوم توسط جاذب نانورس و بنتونیت در زمان 20 دقیقه مشاهده شد. با افزایش میزان جاذب از 1/0 گرم تا 5 گرم بازده جذب برای هر سه جاذب با افزایش همراه بود. میزان بهینه جاذب برای جاذب نانورس، بنتونیت و کائولینیت بترتیب 1 گرم، 3 گرم و 5 گرم به دست آمد. همچنین در بررسی اثر غلظت های اولیه بر جذب، نتایج نشان داد با افزایش غلظت اولیه از 100 تا 4500 میلی گرم بر لیتر آلاینده فلز سنگین کادمیوم، بازده جذب کاهش می یابد. درصد بازده جذب فلز کادمیوم با استفاده از نانورس %(27-8/99)، بنتونیت %(6/14-5/98) برای غلظت های 100 تا 4500 و برای کائولینیت %(6/27-2/85) برای غلظت های 100 تا 1000 به دست آمد. همچنین داده های به دست آمده در این تحقیق نشان داد جذب کادمیوم توسط نانورس از مدل سینتیک هو و همکاران، لاگرگرن و مدل توانی و ایزوترم-های لانگمویر، فروندلیچ، لانگمویر-فروندلیچ و ریدلیچ-پترسون به خوبی تبعیت می کند. بر مبنای نتایج آزمایش های جذب ناپیوسته می توان بیان کرد که نانورس به دلیل داشتن سطح مخصوص و ظرفیت تبادل کاتیونی بیشتر از بنتونیت و کائولینیت توانایی بیشتری در جذب و نگهداری آلاینده های فلزی کادمیوم نسبت به دو نمونه دیگر دارد. بر اساس یافته های به دست آمده از این پژوهش می-توان نتیجه گرفت که نانورس کلوزایت na+ جاذب بسیار خوبی برای حذف کادمیوم از محیط های آبی می باشد.
کرمعلی فرهی زاده فریدون رادمنش
آب آشامیدنی، آبی است که ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی، بیولوژیکی ورادیواکتیوآن درحدی باشدکه مصرف آن درکوتاه مدت ودرازمدت آثار سوئی برای سلامتی انسان ایجاد نکند. ازعواملی که موجب تهدید سلامتی انسان می شود تری هالومتانها(1)و هالواستیک اسیدها(2) هستند که از محصولات جانبی(3) خطرناک می باشند و تحت تاثیرواکنش موادآلی محلول درآب با کلرباقیمانده ناشی ازکاربردکلر، تشکیل می شوند . مصرف کلرجهت گندزدایی آب شرب ، به دلیل در دسترس بودن ، سهولت کاربرد ، ارزان بودن و نیز ایجاد کلرباقیمانده در شبکه توزیع آب ، نسبت به سایر گندزداها ، کاربرد بیشتری دارد . روش بررسی : دراین تحقیق، یک نوع کربن فعال دانه ای(4) (ساخت شرکت jacobi ) بعنوان ماده جاذب درلایه بندی بسترهای یک سری فیلترهای آزمایشگاهی دوبستری، بکار رفته است . درزمانهای تماس: 5/0 ، 1، 2، 4 و7 ساعت ، ازآب خروجی هریک از فیلترها ، 5 نمونه تهیه گردید( لازم به ذکراست دراین فرایند، ph ، دما وغلظت موادآلی محلول درآب ورودی ثابت است). تمام نمونه ها پس ازنگهداری لازم ، به آزمایشگاه کنترل کیفیت شرکت آبفای اهواز منتقل گردید و آزمایش اندازه گیری میزان غلظت موادآلی ، روی آنها انجام شد . ................................................................................................................................................................................................................. (1)-(thms)tri halo metans (2)- (haa) halo acetic acids (3)-(dom)dissolved organic matter (4)-(gac)granular activated carbon یافته ها : دراین فرایند ، راندمان حذف موادآلی حدود80 درصد می باشد . بررسی نتایج آزمایشها و نمودارها نشان می دهند : بین متغیرهای مستقل (ضخامت لایه کربن ) با متغیرهای وابسته (غلظت مواد آلی محلول در آب ) رابطه معنی داری وجود دارد . بطوریکه با افزایش ضخامت لایه کربن فعال از 14به 16سانتیمتر ، راندمان حذف مواد آلی به بیش از90 درصد افزایش خواهد یافت واین یک موفقیت است . نتیجه گیری : 1-تعیین عملکرد مطلوب کربن فعال دانه ای ، به بعنوان یک جاذب مهم وحیاتی درلایه بندی فیلترهای دومحیطی درحذف مواد آلی محلول درآب شرب شهر اهواز. 2- دراین تحقیق ، رابطه متغیرهای مستقل ضخامت لایه کربن فعال با متغیرهای وابسته غلظت مواد آلی محلول درآب به شکل معادله رگرسیون غیرخطی درجه دوم بدست آمد . 3-کاربرد این ماده بعنوان یک جاذب دارای مزیت های زیر می باشد : 1- نیازبه تکنولژی پیچیده ای ندارد 2- برای تهیه این ماده ، تجهیزات تولیدآن درکشور قابل دسترسی ونصب می باشد3- ماده اولیه برای تولیدآن ، به راحتی درداخل کشور یافت می شود4- کربن فعال پس از مصرف و اشباع قابل بازیافت می باشد .
جوانشیر عزیزی مبصر عبدالعظیم بهفر
این تحقیق به منظور بررسی دینامیک انتقال آترازین در خاک مزرعه تحت شرایط تیمار آبیاری و سه تیمار غلظت آترازین انجام گردید. هدف کلی این تحقیق دستیابی به یک نظام عملی مدیریت مزرعه برای کاهش پتانسیل فرونشت آترازین در مزارع تحت آبیاری می باشد. همچنین هدف ویژه و خاص از این تحقیق جمع آوری و تهیه اطلاعات مربوط به علف کش آترازین در شرایط در مزرعه می باشد. بعد از جمع آوری این اطلاعات از آنها برای آزمایش و ارزیابی دو مدل مفهومی انتقال آلودگی و آب در خاک استفاده شود. مدلهای مورد استفاده در این تحقیق بسته های نرم افزاری hydrus-id , leachp می باشند که از معادله ریچاردز (انتقال – پخشیدگی) برای ارزیابی دینامیک انتقال آب و مواد محلول در خاک استفاده می کنند. مقادیر باقیمانده آترازین در خاک، چند نوبت (سه نوبت) اندازه گیری شد و با بررسی آنها مشخص گردید که این مقادیر رابط معکوس با مقدار آب آبیاری در طول فصل زراعی دارند. همچنین با بررسی این اطلاعات مشخص شد که آترازین با سرعت خیلی زیاد در 30 روز ابتدایی بعد از اضافه شدن به خاک مزرعه تجزیه می شود. بعد از گذشت این زمان مقدار آترازین با سرعت خیلی کمتری در پروفیل خاک در طول فصل رشد تجزیه می گردد. نتایج این تحقیق نشان داد که کاهش مقدار آب آبیاری مخصوصاً در دوره ای که سرعت و تجزیه آترازین زیاد است (30 روز ابتدایی کاشت) باعث به تأخیر انداختن فرونشت آترازین در پروفیل خاک در مزارع تحت آبیاری می شود. در کل فصل تیمار i1 مقدار 498 میلی متر، تیمار i2 مقدار 647 میلی متر و تیمار i3 مقدار 796 میلی متر آب دریافت نمودند. بر اساس نتایج آنالیز آماری بدست آمده، mre و msre به ترتیب برابر 45/1 و96/2 نشان داد که مقادیر تبخیر و تعرق بدست آمده از مجموعه اطلاعات جدید در مقایسه با مقادیر تبخیر و تعرق اندازه گیری شده مطابقت خوبی داشته و هنگامی که از این اطلاعات درleachmw استفاده شود نتایج شبیه سازی رضایت بخش خواهد بود. شاخص تبخیر و تعرق فصلی(ser) با توجه به تیمار آبیاری i2 که آبیاری نرمال است برای اطلاعات ورودی مختلف توسط مدل leachmw محاسبه شد و نسبت به این تیمار مقادیر آن برابر 94%، 85%، 71% و 76% به ترتیب برای ورودیهای شماره (1)، (2)، (3) و (4) بدست آمد. کمترین اختلاف برای تبخیر و تعرق اندازه گیری شده و پیش بینی شده با استفاده از شاخص های mre و msre به ترتیب برابر 2 و 6/5 متعلق به ورودیهای (1) بود. به طور متوسط شاخص موقعیت مرکز توده برای تیمار آبیاری (i1) برای دوره های برداشت اول، دوم و سوم به ترتیب برابر 3/15، 3/18 و28 سانتیمتر برآورد گردید. همچنین برای تیمار آبیاری (i2) برای دوره های برداشت اول، دوم و سوم به ترتیب برابر 2/15، 9/25 و 2/39 سانتیمتر و برای تیمار آبیاری (i3) برای دوره های برداشت اول، دوم و سوم به ترتیب برابر 8/21، 3/40 و 6/64 سانتیمتر برآورد گردید. نتایج آنالیز آماری در نوبت سوم برداشت اطلاعات نشان داد که مانند دو دوره قبل در لایه اول (0-25) فرایند تجزیه و شستشو انجام شد. در لایه های دوم و سوم (25-50) و (50-75) سانتیمتر، می توان در مقایسه با لایه هایی که فرایند شستشو یا تجمع انجام شده این لایه ها را لایه بینابین یا انتقالی در نظر گرفت. در لایه چهارم(75-100) سانتیمتری، اگرچه تاثیر مستقیم تیمار های آترازین مشاهده گردید اما می توان گفت، عامل اصلی انتقال و تجمع آترازین آب آبیاری بود. در لایه پنجم (100-125 سانتیمتر) نیز تاثیر تیمار های آبیاری و آترازین به مانند رژیم در لایه چهارم مشاهده گردید. در مدل leachp ، کمترین حساسیت مربوط به پتانسیل ورود هوا ، سپس درصد مواد آلی و در رتبه های بعدی هدایت هیدرولیکی اشباع و ضریب جذب مواد آلی می باشد. همچنین ضریب کمپل برای مدل leachp دارای حساسیت بوده و حساس ترین پارامتر، پارامتر وزن مخصوص ظاهری می باشد. برای مدل hydrus-1d پارامتر های هدایت هیدرولیکی اشباع ، وزن مخصوص ظاهری ، ضریب فراندلیچ و غلظت اولیه مواد محلول در خاک پارامتر های حساس برای بودند. بعد از انجام آنالیز حساسیت و واسنجی مقدار نیمه عمر آترازین برابر 21 روز و مقدار ضریب جذب l/kg 127برای دو دوره اول و دوم، و برای دوره سوم مقدار ضریب جذب l/kg 110 انتخاب گردیدند. عمق مرکز نفوذ جرم آترازین در دوره سوم که می توان گفت جمع بندی از کل دوره فصل زراعی است در مدل hydrus-1d حدود 83% مقدار اندازه گیری شده در تیمار آبیاری i1 تخمین زده شده است. همچنین این مقدار برای مدل leachp در همان تیمار آبیاری i1 برابر 68% تخمین زده شده است. همچنین برای تیمار i2 متوسط مرکز توده جرم پیش بینی شده در پروفیل خاک حدود 77% و 60% مقدار اندازه گیری شده، به ترتیب برای مدل های hydrus-1d و leachp بدست آمد. مشابه همین نتایج برای تیمار i3 آبیاری 70% و55% به ترتیب برای مدل های hydrus-1d و leachp بدست آمد. با توجه به شاخص های کارایی مدل(ae,crm) مشخص گردید، که هر دو مدل در دوره های اول و دوم، نسبت به اطلاعات اندازه گیری شده بیش برآوردی، و در دوره سوم کم برآوردی داشتند. همچنین با توجه به شاخص rmse ، که مربوط به خطای اندازه گیری می باشد، برای هر دو مدل با گذشت زمان کمتر گردید. لازم به ذکر است که اگر چه هر دو مدل در برآورد ها، روند یکسانی داشتند اما، نتایج نشان داد که مدل hydrus-1d نسبت به مدل leachp کارآیی بهتری داشته است.
حسن هژبر هادی معاضد
تبخیر و تعرق مرجع یکی از عوامل مهم سیکل هیدرولوژیکی است که باید در طرح های آبیاری، مطالعات زهکشی و هیدرولوژیکی برآورد شود و دقیق ترین روش برای برآورد آن، لایسیمتر است اما استفاده از لایسیمتر، مستلزم وقت و هزینه زیادی است، از این رو تخمین تبخیر- تعرق با استفاده از پارامترهای هواشناسی و به کار بردن مدل های تجربی انجام می گیرد که در این میان، معادله پنمن- مانتیث- فائو به عنوان روش استاندارد محاسبه تبخیر و تعرق مرجع شناخته می شود از آنجایی که این روش به تجهیزات هواشناسی گران قیمتی نیاز دارد کاربرد آن در بسیاری از مناطق محدود شده است بنابراین استفاده از روش های ساده که به داده های کمتر هواشناسی نیاز باشد، مورد توجه است ولی این روش ها برای دوره های زمانی ماهانه و بیشتر معتبر می باشد. با توجه به اینکه تبخیر و تعرق، فرآیندی پیچیده و غیرخطی است؛ لذا استفاده از روش هایی که بتوانند این پیچیدگی را مدل سازی نمایند، الزامی به نظر می رسد. از اینرو در این تحقیق از شبکه عصبی مصنوعی و سیستم استنتاج عصبی- فازی تطبیقی و رگرسیون خطی چندگانه که ابزار مناسبی برای این منظور هستند، استفاده شد، به این منظور بر اساس داده های اقلیمی روزانه و داده های 4 ساله لایسیمتری ایستگاه کهریز ارومیه، مقدار تبخیر- تعرق به روش های مذکور محاسبه گردید. نتایج حاصل از محاسبات نشان داد که شبکه عصبی مصنوعی با 4 پارامتر ورودی، یک لایه پنهان و 5 نرون با توجه به شاخص های آماری mae، nrmse، rmse و r2 به ترتیب برابر با 54/7، 09/0، 71/9 و 8002/0 نسبت به روش پنمن- مانتیث- فائو، مدل رگرسیون خطی چندگانه و مدل anfis همخوانی بیشتری با داده های لایسیمتری منطقه مورد نظر دارد.
صدیقه حیدری هادی معاضد
مدل سازی یکی از روش های غیر مستقیم مطالعه منابع آب های زیرزمینی است که به علت کارایی بالا و هزینه کمتر نسبت به روش های دیگر در حال حاضر توجه زیادی را به خود جلب نموده است. مطالعه حاضر به منظور شبیه سازی آبهای زیرزمینی با استفاده ازمدل modflow، نرم افزار های pmwin 5.3 و pmpro در دشت قلعه تل در استان خوزستان صورت گرفته است. منطقه مورد مطالعه 74 کیلومتر مربع است که به یک لایه با 2679 سلول با ابعاد 300*300 متر تقسیم شده است. داده های پایشی آب های زیرزمینی، لیتولوژیکی، پارامترهای هیدروژئولوژیکی و داده های بارندگی در مدل مورد استفاده قرار گرفتند و با مدل modflowواسنجی و صحت سنجی گردید. شبیه سازی آبخوان برای حصول به مقادیر بهینه هدایت هیدرولیکی، جریان مرزی، آبدهی ویژه و نفوذ ناشی از بارندگی و آب برگشتی ازچاه ها از مهر 1388 تا شهریور 1389 به مدت یک سال واسنجی و از مهر 1389 تا آخر اسفند 1389 به مدت شش ماه صحت سنجی شد. بیلان آبی در سال 89-1388 توسط مدل محاسبه گردید. نتایج خروجی مدل بیانگر تغییرات منفی حجم ذخیره آبخوان بود. نهایتاً سناریوهای مختلف مدیریتی و کشاورزی برای دشت در نظر گرفته شد و واکنش آبخوان در مقابل آن ها پیش بینی گردید. از مهم ترین نتایج سناریوهای مدیریتی، کاهش 20 درصد پمپاژ از چاه های بهره برداری در منطقه پس از گذشت چهار سال، برای رسیدن آبخوان دشت قلعه تل به حالت تعادل بود. پس از بررسی سناریوهای کشاورزی مشخص گردید، با استفاده از منابع آبی موجود در منطقه می توان 2000 هکتار از اراضی دیم منطقه را تحت کشت آبی برد که با اعمال این سناریو، سطح ایستابی در قسمت های مرکزی و جنوب غربی آبخوان حدود دو متر کاهش می یابد. همچنین تأثیر تغییر الگوی آبیاری همراه با افزایش راندمان آبیاری، در 400 هکتار از اراضی آبی که با روش های آبیاری سطحی آبیاری می شدند، بررسی شد. با توجه به نتایج بیلان مدل با اجرای این سناریو، می توان به میزان2/3 میلیون مترمکعب به افزایش حجم ذخیره آبخوان کمک کرد.
عدنان صادقی لاری عبدعلی ناصری
زهکشی کنترل شده می تواند گام منطقی بعدی جهت بهبود مدیریت آب در اراضی کشاورزی فاریاب و کاهش اثرات منفی زیست محیطی ایجاد شده با جریان زهکشی زیرزمینی باشد. در این پژوهش دو سیستم زهکشی آزاد و کنترل شده در سه مزرعه انتخابی واقع در کشت و صنعت نیشکر امام خمینی (ره) به کار برده شدند. سه تیمار مورد آزمایش شامل یک تیمار زهکشی آزاد (fd)، و دو تیمار زهکشی کنترل شده با کنترل سطح ایستابی در عمق 90 سانتی متری (cd90) و در عمق 70 سانتی متری از سطح خاک (cd70) بود. داده های اندازه گیری شده شامل میزان آب کاربردی، عمق سطح ایستابی، حجم زه آب، غلظت نیتروژن نیتراتی و آمونیاکی، فسفر ارتوفسفاتی، میزان اسیدیته، غلظت کاتیون های کلسیم، منیزیم و سدیم در جریان خروجی زهکشی و آب زیرزمینی و اجزاء کمی و کیفی عملکرد نیشکر در سال زراعی 1389-1390 بودند. جمع آوری داده ها از تاریخ 25 فروردین 1390 شروع و تا 18 آبان 1390 به طول انجامید. مقادیر آب آبیاری به کاربرده شده در هر تیمار طی هر آبیاری با استفاده از یک سطل مدرج و زمان سنج به وسیله دریچه های هیدروفلوم هر فارو در طول مزرعه اندازه گیری گردید. عمق سطح ایستابی روزانه از سطح خاک در سه گروه از چاهک های مشاهده ای برای هر تیمار قرائت می گردید. میزان جریان خروجی زهکشی روزانه زهکش های مزارع با استفاده از یک سطل مدرج و زمان سنج اندازه گیری می شد. نمونه گیری از زه آب خروجی از زهکش ها در طول رخداد های جریان هر 5 تا 6 روز یکبار در طول مدت تحقیق جمع آوری و جهت تجزیه و تحلیل کیفی به آزمایشگاه کیفیت آب انتقال داده می شدند. آزمون آماری student’s t-test برای تعیین تفاوت معنی داری بین میانگین متغیر های اندازه گیری شده از هر تیمار به کار برده شد و تیمار ها به صورت دو به دو با یکدیگر مقایسه شدند. خلاصه نتایج پژوهش حاضر به شرح زیر است - با اجرای تمهیدات ساده جهت کنترل زهکشی می توان علاوه بر نگهداشتن آب اضافی در خاک جهت استفاده موثرتر گیاه و کاهش چشمگیر در تخلیه آب از خاک، میزان کل آب مصرفی را در مزارع مجهز به سیستم زهکشی کنترل شده، حداقل به میزان 20 درصد، نسبت به مزارع با زهکشی مرسوم کاهش داد. 2- میانگین عمق سطح ایستابی در تیمار های کنترل شده به طور قابل ملاحظه ای نسبت به تیمار زهکشی آزاد در طی دوره تحقیق کاهش یافت. همچنین تیمار های زهکشی کنترل شده سهم بیشتری از زمان با عمق سطح ایستابی بالای 5/1 متر را در بر داشتند، که این واقعه منجر به استفاده بهینه از آب زیرزمینی توسط گیاه نیشکر گردید. 3- تیمار زهکشی آزاد بیشترین میزان تخلیه آب خاک و نیز تلفات نیتروژن نیتراتی و آمونیاکی را در کل دوره پایش ایجاد نمود. تیمار های زهکشی کنترل شده کل جریان خروجی زهکشی را به طور معنی داری به میزان 45 تا 65 درصد و کل تلفات نیتروژن نیتراتی و آمونیاکی را به ترتیب به میزان قابل ملاحظه 45 تا 60 و 50 تا 65 درصد نسبت به زهکشی مرسوم کاهش داد. این موضوع به ناکارآمدی سیستم های زهکشی آزاد مرسوم اشاره می نماید. 4- به عنوان مثال در استان خوزستان 7 واحد 12000 هکتاری (84000 هکتار) زیر کشت گیاه نیشکر می باشد، که با احتساب 2000 هکتار آیش با زیر کشت غلات در هر واحد، هر ساله حدود 70000 هکتار آن زیر کشت گیاه نیشکر قرار می گیرد. در صورت اجرای سیستم زهکشی کنترل شده می توان تلفات نیتروژن در زه آب خروجی از زهکش های زیرزمینی را با کنترل سطح ایستابی در عمق 70 یا 90 سانتی متر زیر سطح خاک به ترتیب به میزان 79/104 یا 75/84 کیلوگرم بر هکتار نسبت به مزارع با زهکشی آزاد و به مقدار300/7335 و500/5932 تن از کل مزارع نیشکر، کاهش خواهد داد. 5- خوشبختانه به دلیل حضور آهک زیاد در خاک های کشت و صنعت امام خمینی (ره) و همچنین مواد آلی نسبتاً مناسب در آن، هیچ گونه فسفری چه در جریان خروجی زهکش ها و چه در آب زیرزمینی مشاهده نگردید. 6- میانگین ماهانه غلظت سدیم و مجموع غلظت کلسیم و منیزیم زه آب خروجی در تیمار های زهکشی کنترل شده در تمامی ماه های مورد مطالعه نسبت به تیمار زهکشی آزاد به طور معنی داری پایین تر بود، اما بین میانگین نسبت جذبی سدیم تفاوت معنی داری در تیمار های مختلف یافت نگردید. 7- زهکشی کنترل شده نه تنها تاثیر منفی بر عملکرد گیاه نیشکر نداشت، بلکه باعث افزایش آن نیز گردید. میانگین عملکرد نی (وزن ساقه) در تیمار های cd90 و cd70 به ترتیب به میزان 48/9 و 01/2 درصد نسبت به تیمار زهکشی آزاد افزایش یافت. افزایش عملکرد در تیمار های کنترل شده به کاهش قابل ملاحظه ی میزان تلفات نیتروژن از زهکش های زیرزمینی تیمار های کنترل شده نسبت داده شد، که منجر به حفظ بیشتر نیتروژن در خاک جهت استفاده موثر تر گیاه نیشکر گردید، ضمن اینکه کاهش عمق سطح ایستابی، استفاده بهینه از آب زیرزمینی توسط گیاه نیشکر را نیز امکان پذیر ساخت. همچنین زهکشی کنترل شده بر اجزاء دیگر کمی عملکرد نظیر ارتفاع نی، طول و قطر میانگره تأثیر مثبتی نشان داد. 8- درصد ساکاروز در تیمار های کنترل شده در مقایسه با تیمار زهکشی آزاد افزایش نشان داد و به تبع آن میزان شکر قابل استحصال نیز در تیمار های کنترل شده بیشتر از تیمار زهکشی آزاد گردید. کنترل سطح ایستابی موجب گردید، میزان شکر قابل استحصال در تیمار های cd90 و تیمار cd70 به ترتیب به میزان 06/11 و 00/3 درصد نسبت به تیمار fd افزایش یابد. 9- به طور کلی کاربرد سیستم های زهکشی کنترل شده در مقیاس بزرگ می تواند منجر به کسب فوائد ذیل گردد: ? کاهش میزان مصرف آب آبیاری و به تبع آن افزایش راندمان آبیاری، کاهش هزینه پمپاژ و انتقال آب آبیاری، هزینه بهره برداری و نگهداری کانال های آبرسانی و در نهایت کاهش هزینه آبیاری مزارع ? کاهش حجم زه آب در جمع کننده ه روباز اصلی و در پی آن کاهش هزینه کل پمپاژ یا انتقال آن به رودخانه -ها، دریا ها و تالاب ها ? کاهش کاربرد کود های نیتروژنه به دلیل آبشویی کمتر و به تبع آن کاهش هزینه تأمین کود ? کاهش چشمگیر اثرات منفی زیست محیطی در اراضی پایین دست و منابع آب های سطحی و زیرزمینی ? ارتقاء کیفیت زه آب خروجی از زهکش ها و سهولت استفاده مجدد از آن ها ? با افزایش عملکرد محصول ناشی از اجرای سیستم زهکشی کنترل شده می توان انتظار داشت طی 3 تا 4 سال پس از اجرای این سیستم، کلیه هزینه های اولیه که صرف احداث و راه اندازی سیستم شده، جبران گردد.
ایمان نیک روش هادی معاضد
بسیاری از مشکلات و مسائل کشاورزی فاریاب ناشی از ترکیب شیمیایی و فیزیکی آب آبیاری است. کیفیت آب آبیاری در مناطق خشک و نیمه خشک اهمیت زیادی دارد. غلظت کل نمکها و نسبت بین مقادیر آنها (به ویژه بین سدیم با کلسیم ومنیزیم) درآب و نیز کدورت به عنوان اولین خصوصیت فیزیکی مهم آب از مهمترین فاکتورها برای ارزیابی کیفیت آب آبیاری می باشند. کیفیت آب آبیاری بر بسیاری از ویژگیهای هیدرولیکی خاک موثر است. ویژگیهای هیدرولیکی خاک اهمیت و کاربردهای زیادی در فیزیک خاک دارند. هدف این مطالعه، بررسی اثرات کدورت و سطوح مختلف شوری (به عنوان پارامترهای کیفی آب آبیاری) بر خواص فیزیکی و هیدرولیکی خاک در سه مقطع مختلف از لوله پولیکا (محیط شبیه سازی شده مطابق شرایط مزرعه) می باشد. جهت انجام این تحقیق تعداد 15 عدد لوله پولیکا با قطر 10 و ارتفاع 70 سانتیمتر و یک نوع خاک با بافت سیلتی-لوم در قالب یک طرح آماری با پایه کاملاً تصادفی آماده گردید. خاک مذکور از الک 2 میلیمتری عبور داده و تا ارتفاع 45 سانتیمتری در لولهها ریخته شد و انتهای لولههای آزمابش توسط پارچه مل مل (پارچهای که به آب اجازه عبور میدهد ولی مانع از عبور ذرات خاک میگردد) مسدود گردید. ،s1= آبیاری نمونههای خاک موجود در لولههای پولیکای مذکور با دور آبیاری هفت روزه و با پنج نوع کیفیت آب با شوریهای 1 انجام گردید. تیمارهای کیفیت آب با اضافه کردن ntu دسیزیمنس بر متر در حضور کدورت 200 s5= و 8 s4=6 ،s3=4 ،s2=2 نمک کلرور سدیم (جهت شوری آب) و خاک رس (جهت کدرسازی آب) تهیه شدند. پس از گذشت دو ماه از آبیاری نمونهها، تمامی آنها در سه مقطع برش داده شدند. در مقطع اول سرعت نفوذ نهایی به روش گرین- آمپت اندازهگیری شد. سپس اقدام به اندازهگیری هدایت هیدرولیکی به روش بار ثابت، تخمین منحنی رطوبتی خاک به روش صفحات فشاری، تعیین تخلخل کل و وزن مخصوص ظاهری خاک به روش وزنی در سه مقطع از لوله ( 0 تا 15 ،15 تا 30 و 30 تا 45 سانتیمتر) گردید. نتایج حاصل بوسیله مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. نتایج نشان داد با افزایش شوری در حضور کدورت ثابت سرعت نهایی spss نرم افزار نفوذ، هدایت هیدرولیکی اشباع و تخلخل کاهش، وزن مخصوص ظاهری و ظرفیت نگهداشت آب در خاک افزایش مییابد. سرعت 28 و 39 درصد کاهش نشان داد. هدایت / به ترتیب 5 ،11 ،3 s نسبت به تیمار 1 s و 5 s4 ،s3 ،s نفوذ نهایی خاک تیمارهای 2 به ترتیب 45 ،41 ،26 و 54 درصد کاهش نشان داد. مقایسه s نسبت به تیمار 1 s و 5 s4 ،s3 ،s هیدرولیکی اشباع خاک تیمارهای 2 - 15 سانتیمتر) نسبت به عمق سوم ( 45 - 0 و 30 - هدایت هیدرولیکی اشباع خاک در اعماق مختلف نشان داد که عمق اول و دوم ( 15 4/ به ترتیب 4 ،4 ،2 s نسبت به تیمار 1 s و 5 s4 ،s3 ،s 30 سانتیمتر) کاهش 55 و 14 درصدی دارند. تخلخل کل خاک تیمارهای 2 15 سانتیمتر) - 0 و 30 - 6 درصد کاهش نشان داد. مقایسه تخلخل کل خاک در اعماق مختلف نشان داد که عمق اول و دوم ( 15 / و 5 نسبت s و 5 s4 ،s3 ،s 30 سانتیمتر) کاهش 5 و 3 درصدی دارند. وزن مخصوصظاهری خاک تیمارهای 2 - نسبت به عمق سوم ( 45 6 درصد افزایش نشان داد. مقایسه وزن مخصوص ظاهری خاک در اعماق مختلف نشان داد که / 5 ،4 ،1 و 6 / به ترتیب 2 s به تیمار 1 2 درصدی دارند. درصد / 4 و 4 / 30 سانتیمتر) افزایش 2 - 15 سانتیمتر) نسبت به عمق سوم ( 45 - 0 و 30 - عمق اول و دوم ( 15 21 و 27 درصد افزایش نشان داد. /5 ،16 ،8/ به ترتیب 5 s نسبت به تیمار 1 s و 5 s4 ،s3 ،s رطوبت ظرفیت زراعی خاک تیمارهای 2 15 سانتیمتر) نسبت به - 0 و 30 - مقایسه درصد رطوبت ظرفیت زراعی خاک در اعماق مختلف نشان داد که عمق اول و دوم ( 15 s و 5 s4 ،s3 ،s 30 سانتیمتر) افزایش 3 و 1 درصدی دارند. درصد رطوبت نقطه پژمردگی دائم خاک تیمارهای 2 - عمق سوم ( 45 به ترتیب 20 ،12 ،4 و 24 درصد افزایش نشان داد. مقایسه درصد رطوبت نقطه پژمردگی دائم خاک در اعماق s نسبت به تیمار 1 2 درصدی / 30 سانتیمتر) افزایش 5 و 3 - 15 سانتیمتر) نسبت به عمق سوم ( 45 - 0 و 30 - مختلف نشان داد که عمق اول و دوم ( 15 دارند.
امیر ناصرین عبدالرحیم هوشمند
انتشارپذیری مهم ترین و مبهم ترین پارامتر موجود در معادله توده ای- انتشار در محیط متخلخل است. با وجود اینکه انتشارپذیری طولی عامل مهمی در انتقال و اختلاط املاح بشمار می رود، اما پژوهشهای مختلف آزمایشگاهی و صحرایی نشان می دهند که انتشار پذیری جانبی نیز اهمیت خاصی دارد و برای تعیین شکل توده آلاینده باید از انتشارپذیری طولی و جانبی استفاده شود. بنابراین، برخلاف بسیاری از مطالعات گذشته، عوامل تاثیرگذار بر انتشارپذیری باید حداقل در دو بعد طولی و جانبی بررسی شوند. بدین منظور، یک مدل فیزیکی مستطیلی شکل از جنس پلکسی گلاس به ابعاد110 سانتیمتر (طول)، 23 سانتیمتر (عرض) و70 سانتیمتر (ارتفاع) طراحی و ساخته شد. خاک مورد استفاده در این پژوهش ماسه کوارتزی همگن و در سه اندازه ریز، متوسط و درشت و به ترتیب با اندازه میانگین ذرات (d50) 21/0، 36/0 و 47/1 میلیمتر بود. کلرید (کلرور) سدیم به عنوان آلاینده پایدار انتخاب شد. آزمایشها در دو مرحله انجام شد. آزمایشهای مرحله اول (مقدماتی) شامل آزمایشهای انتقال با غلظت های متفاوت آلاینده، آزمایشهای انتقال با شدت جریانهای متفاوت و آزمایشهای با ضخامت های متفاوت آبخوان و آزمایشهای اصلی که شامل آزمایش بررسی انتشار بر خاک با میانگین اندازه ذرات متفاوت بودند. در آزمایشهای با غلظت متفاوت، از آلاینده با غلظت های 25/2، 5/4، 75/6، 9 و 18 گرم بر لیتر با آب استفاده شد. شدت جریانهای معادل دبی 30، 45 و 60 میلی لیتر بر دقیقه در آزمایشهای بررسی تاثیر شدت جریان استفاده شد. همچنین در آزمایشهای تاثیر ضخامت آبخوان بر انتشارپذیری از ضخامت های 16، 24، 32، 40، 48 و 56 سانتیمتر استفاده شد. در آزمایشهای اصلی پارامتر متغیر اندازه میانگین ذرات خاک بود. در این آزمایشها دبی جریان 30 میلی لیتر بر دقیقه و ضخامت آبخوان 56 سانتیمتر و اختلاف غلظت 5/4 گرم برلیتر بود. مقادیر غلظت در نقاط مختلف طول و عمق مدل با استفاده از روش هدایت سنجی اندازه گیری شد. مدل جریان آب زیرزمینی سه-بعدیmodflow با شرایط مرزی موجود برای شبیه سازی جریان آب در شرایط ماندگار استفاده شد. برای حل معادله توده ای– انتشار نیز از مدل سه بعدی انتقال (mt3d) استفاده شد. ترکیب های مختلف انتشارپذیری طولی و نسبت انتشارپذیری جانبی به انتشارپذیری طولی برای محاسبات مدل جهت حصول بهترین ترکیب بین غلظتهای اندازه گیری شده و محاسبه شده در دو نوبت مورد استفاده قرار گرفت. در تعیین انتشار پذیری طولی و جانبی دو پارامتر اصلی برای تطبیق غلظتهای مشاهداتی و محاسباتی حداکثر غلظت در دو توده و نیز شکل آنها بود. بطور کلی، نتایج حاصل از آزمایشهای اختلاف غلظت بین آلاینده و آب بر انتشارپذیری دو بعدی نشان داد که در هر دو خاک ماسه-ای درشت و متوسط با افزایش اختلاف غلظت، حداکثر غلظت نسبی در توده آلاینده به صورت غیر خطی کاهش می یابد. همچنین مقادیر انتشارپذیری طولی برای مقادیر اختلاف غلظت25/2 تا 18 گرم بر لیتر با روندی صعودی در خاکهای ماسه ای متوسط به ترتیب بین 96/0 تا 54/1 میلیمتر و در خاک ماسه ای درشت به ترتیب بین14/1تا 63/9 میلیمتر بود. مقادیر انتشارپذیری جانبی برای مقادیر اختلاف غلظت 25/2 تا 18 گرم بر لیتر با روندی صعودی در خاکهای ماسه ای متوسط به ترتیب بین 18/0 تا 39/0 میلیمتر و در خاک ماسه ای درشت به ترتیب بین20/0 تا 11/2 میلیمتر تعیین شد. همچنین نسبت انتشارپذیری جانبی به طولی برای مقادیر اختلاف غلظت مذکور با داشتن روندی صعودی در خاکهای ماسه ای متوسط به ترتیب بین 19/0 تا 253/0 و در خاک ماسه ای درشت به ترتیب بین 18/0 تا 219/0 بود. آزمایشهای بررسی تاثیر میزان شدت جریان و میانگین اندازه ذرات بر انتشارپذیری دو بعدی به صورت توامان انجام شد. با افزایش دبی از 30 به 60 میلی لیتر بر دقیقه، انتشارپذیری طولی در خاکهای ماسه ای ریز، متوسط و درشت به ترتیب72، 51 و 55 درصد افزایش یافتند. همچنین با افزایش دبی از 30 میلی لیتر به 60 میلی لیتر، انتشارپذیری جانبی در خاکهای ماسه ای ریز، درشت و متوسط به ترتیب51، 18 و 18 درصد افزایش یافتند. نسبت انتشارپذیری جانبی به طولی نیز در سه خاک ماسه ای ریز، متوسط و درشت به ترتیب 5/12، 27 و 26 درصد کاهش نشان داد. نتایج به دست آمده نشان داد در دبی های30 تا 60 میلی لیتر بر دقیقه، با افزایش میانگین اندازه ذرات متوسط مقدار انتشارپذیری طولی طی روندی افزایشی، در خاک ماسه ای ریز بین 76/0 تا 31/1 میلیمتر، در خاک ماسه ای متوسط بین 05/1 تا 59/1 میلیمتر و در خاک ماسه ای درشت بین 67/4 تا 28/7 میلیمتر در نوسان بود. همچنین مقدار انتشارپذیری جانبی نیز با داشتن روند افزایشی در دبی های 30 تا 60 میلی لیتر بر دقیقه، در خاک ماسه ای ریز بین 16/0 تا 24/0 میلیمتر، در خاک ماسه ای متوسط بین 21/0 تا 25/0 میلیمتر و در خاک ماسه ای درشت بین 9/0 تا 07/1 در نوسان بود. با افزایش میانگین اندازه ذرات، نسبت انتشارپذیری جانبی به طولی نیز در دبی های 30، 45 و 60 میلی لیتر بر دقیقه در خاک ماسه ای ریز به ترتیب 21/0، 197/0 و 18/0، در خاک ماسه ای متوسط 202/0، 184/0 و 16/0 و در خاک ماسه ای درشت نیز به ترتیب 19/0، 16/0 و 14/0 بود. آزمایشهای بررسی تاثیر ضخامت آبخوان به انتشارپذیری دو بعدی تنها در خاک متوسط انجام شد. مقادیر متوسط انتشارپذیری طولی در ضخامت های 16، 24، 32، 40، 48 و 56 سانتیمتر به ترتیب 59/2، 52/1، 34/1، 04/1، 05/1 میلیمتر بود. نتایج نشان داد که ضخامت آبخوان رابطه مستقیمی با انتشارپذیری جانبی ندارد. همچنین نسبت انتشارپذیری جانبی به طولی با دارا بودن روند افزایشی برای ضخامت های ذکر شده به ترتیب 082/0، 115/0، 145/0، 172/0، 185/0، 202/0 بود.
سیاوش نجار هادی معاضد
فرآیندهای انعقاد و لخته سازی از مهم ترین فرآیندها در تصفیه خانه های آب می باشند. درایران برای فرآیند انعقاد ازنمک های فلزی مانند سولفات آلومینیوم(آلوم) و کلرایدفریک استفاده می گردد. درطی سال های اخیر از ماده منعقد کننده پلی آلومینیوم کلراید در تصفیه خانه شماره2 اهواز استفاده می گردد . استفاده از منعقد کننده های سنتزی از لحاظ جنبه های بهداشتی و هزینه های اقتصادی در کشورهای در حال توسعه، مقرون به صرفه نمی باشد. اما،استفاده از آنها برای اختلاط با منعقد کننده های طبیعی همانند کیتوزان جهت کارآیی بیشتر در حذف کدورت از آب ضروری ومهم می باشد. هدف از این پژوهش، بررسی کارآیی مخلوطی از پلی-الکترولیت کاتیونی طبیعی کیتوزان با کلرایدفریک به عنوان کمک منعقد کننده سنتزی در حذف کدورت از آب می باشد. این پژوهش، در مقیاس آزمایشگاهی بر روی نمونه های آب حاوی کدورت ساختگی با استفاده از کائولین در کدورت های (بالا، متوسط و پائین) انجام گردید آزمایش ها در 8 محدوده کدورت 10، 20، 50، 100، 200، 300، 500 وntu1000، محدوده ph(9-6) برای کیتوزان و محدوده ph(10-3) برای کلرایدفریک با استفاده از دستگاه جارتست انجام گردید. کیتوزان، درغلظت بهینه 15-1 میلی گرم بر لیتر و ph بهینه برابر8 به ترتیب قادربه حذف 85/99، 86/99، 8/99، 68/99، 12/99، 3/98، 55/96 و93 درصد از کدورت های فوق می باشد. کلرایدفریک، درغلظت بهینه 65-10 میلی گرم بر لیتر و ph بهینه 7-6 به ترتیب قادر به حذف 64/99، 75/99، 23/99، 4/99، 71/98، 88/97، 5/97 و 5/95 درصد از کدورت های فوق می باشد. درحالت مخلوط، کیتوزان درغلظت بهینه 15-1 میلی گرم بر لیتر و کلرایدفریک به عنوان کمک منعقد کننده درغلظت بهینه 30-10میلی گرم بر لیتر و ph بهینه 8 برای کلیه کدورت های به ترتیب قادربه حذف 953/99، 882/99، 86/99، 87/99، 68/99، 58/99، 45/98 و 1/97 درصد از کدورت-های فوق می باشد. بنابراین، در این حالت کلیه مقادیر کدورت نهایی (باقیمانده) 8 محدوده کمترازntu1 و مقادیر مصرف کلرایدفریک به نصف کاهش یافته است. کیتوزان تأثیر بسیاراندکی بر ph دارد، و درحذف کدورت های بالا نسبت به کدورت های پایین کارآیی بیشتری دارد. کلرایدفریک تأثیر بیشتری بر ph دارد، ودرحذف کدورت های پایین نسبت به کدورت های بالا کارآیی بیشتری دارد.با مخلوط کیتوزان و کلرایدفریک درحذف کلیه سطح کدورت ها کاهش موثری نسبت به هرکدام از مواد منعقدکننده را دارد.
سلمان رضایی فریدون رادمنش
آب قابل شرب و سالم باید دارای شاخص های کیفی متعددی مانند خواص فیزیکی، شیمیایی و غیره باشد. از روش های متداول ارزیابی کیفی آب از نظر کشاورزی دیاگرام ویلکوکس است که با استفاده از 2 پارامتر ضرب جذب سدیم (sar) و خاصیت رسانایی (ec) کیفیت آب از نظر کشاورزی را مشخص می کند. نتایج بدست آمده از دیاگرام ویلکوکس برای چشمه های دشت نشان می دهد که آب تمام چشمه ها در در بازه 10 ساله در رده c2s1 قرار دارد که دارای شاخص کیفی " کمی شور- برای کشاورزی تقریبا مناسب" قرار گرفته اند. برای ارزیابی کیفی آب شرب چشمه ها از دیاگرام شولر استفاده شده است. بررسی دیاگرام شولر برای چشمه ها نیز دارای این نتایج بود که تمام چشمه ها بجز چشمه های اکبرآباد و آهنگران در رده "خوب" و 2 چشمه مذکور در رده "قابل قبول" قرار گرفته اند. برای آب زیرزمینی به کمک روش ارزیابی متقاطع ، از میان دو روش فاصله وزنی معکوس و کریجینگ بهترین روش درونیابی برای برآورد هر کدام از پارامترهای شیمیائی آب زیرزمینی تعیین می شود. براساس نتایج این پژوهش، مناسب ترین مدل برای 70 درصد روش کریجینگ و 30 درصد روش فاصله وزنی معکوس است. سازمان بهداشت جهانی who حد مجاز غلظت این یون ها را در آب آشامیدنی مشخص کرده است. دراین تحقیق شاخص gqi بوسیله ی نرم افزار arcgis 10 برای دشت الشتر برآورد گردیده است. نتایج برآورد آن مقداربین 96 تا 97 درصد را نشان داد که این مقادیر از شاخص gqi بیانگر این مسئله است که دشت از نظر استانداردهای اشامیدنی دارای کیفیت "مناسب" می باشد، این شاخص از شرق به غرب و شمال دشت افزایش می یابد.
ابراهیم قیصری رودبالی علی محمد آخوندعلی
این تحقیق در سه قسمت انجام پذیرفت. قسمت اول در مقیاس پایلوت بوده و در آن به بررسی تاثیر پارامترهای مدت زمان هوادهی و میزان mlss بر روی راندمان حذف cod، nh3-n و کدورت فاضلاب ورودی به حوضچه های sbr تصفیه خانه شهرک صنعتی بزرگ شیراز پرداخته شده است. برای این منظور از چهار راکتور sbr به نام های r1، r2، r3 و r4 که حجم کل هر کدام از آنها 10 لیتر بود استفاده شد. حجم کاری هر یک از راکتورها حدود 5/6 لیتر بود که در هر سیکل 5 لیتر از آن به ورود فاضلاب و در نتیجه تخلیه اختصاص داشت. مقدار mlss برای راکتورهای r1، r2، r3 و r4 به ترتیب در محدوده1000 تا 1500، 1500 تا 2000، 2000 تا 3000 و 3000تا 4000 میلیگرم در لیتر کنترل شد و مقدار srt برای تمام راکتورها 10 روز در نظر گرفته شد. بررسی ها برای مدت زمان هوادهی برابر با 3، 5، 8 و 12 ساعت برای تمام راکتورها صورت گرفت و مقادیر مدت زمان پرکردن، ته نشینی، تخلیه و سکون در تمام موارد به ترتیب 10 دقیقه، 2 ساعت و 5 دقیقه و 5 دقیقه در نظر گرفته شد. مطابق با نتایج بدست آمده در این قسمت مناسب ترین زمان هوادهی در بین زمان های در نظر گرفته شده 12 ساعت و بهترین محدوده برای mlss محدوده 3000 تا 4000 میلیگرم در لیتر بدست آمد. در این حالت راندمانهای حذف cod، nh3-n و کدورت به ترتیب 3/88، 3/86 و 6/98 درصد بدست آمد. مقادیر svi نیز در تمام حالات محاسبه گردید که تماما مقادیری کمتر از ml/g 100 را داشت.
رضا معزی علی محمد آخوندعلی
این پژوهش در آزمایشگاه کنترل کیفیت پالایشگاه نفت شیراز، زیر نظر سازمان محیط زیست شیراز انجام گرفت. تحقیق در یک دوره چهار ماهه از فروردین تا تیرماه سال 1392 انجام شد. پس از تهیه تجهیزات مورد نیاز از قبیل پمپ، محفظه راکتور و دمنده های هوا، تحقیق در شرایط آزمایشگاه در دمای 2±20 انجام گرفت. با توجه به اینکه فاضلاب حاوی نفت بوده و حجم تصفیه شده در زیر لایه نفتی قرار می گرفت یک دریچه در قسمت فوقانی راکتور و به منظور تخلیه آلودگی و دیگری در قسمت تحتانی آن به منظور نمونه گیری تعبیه گردید. لجن فعال بکار برده شده در این تحقیق مستقیما از استخر لجن فعال تصفیه خانه پالایشگاه شیراز تهیه شد. همچنین مرحله پر کردن به صورت استاتیک انجام شد و پس از آن 2 مرحله اختلاط بی هوازی به وسیله همزن جهت حذف نیتروژن، یکی پس از مرحله پر کردن و دیگری قبل از مرحله تخلیه (پس از هوادهی و مرحله واکنش) هر کدام به مدت 30 دقیقه انجام گردید. حجم و غلظت فاضلاب ورودی به راکتور کنترل شد و ph هر نمونه در انتهای هر آزمایش تعیین گردید و نهایتا پارامترهای oil، tds، tss، no3 و nh3 اندازه گیری شدند.
مریم منتی عبدعلی ناصری
کشاورزی و آبیاری اراضی از موارد پر مصرف آب بوده که بیشترین هدر رفت آب نیز در این موارد گزارش شده است. در این پژوهش اثر تغییر کیفیت پساب شهری با تاکید بر میزان bod، در یک طرح آماری فاکتوریل بر پایه بلوک کامل تصادفی با سه تکرار و چهار سطح تیمار آبی(bod=1، bod=18، bod=57 و bod=80) و دو نوع بافت خاک ( سبک و متوسط) و سه سطح عمق خاک (15-0، 30-15و 45-30 سانتی متر) بر هدایت هیدرولیکی و نفوذپذیری نهایی خاک، تخلخل کل، تخلخل موثر، نگهداشت ویژه و وزن مخصوص ظاهری در یک دوره آبیاری (سه ماهه) در شرایط آزمایشگاهی، با 24 عدد لوله pvc به ارتفاع 50 و قطر 5/10 سانتی متر اجرا شد. هدایت هیدورلیکی، تخلخل کل، نگهداشت ویژه، وزن مخصوص ظاهری و تخلخل موثر برای تمامی عمق ها و نفوذپذیری نهایی خاک برای لایه سطحی(عمق 15-0 سانتی متر) اندازه گیری شد. نتایج تجزیه و تحلیل نشان داد، افزایش bod، کاهش غیر معنی دار هدایت هیدرولیکی و وزن مخصوص ظاهری وافزایش معنی دار نفوذپذیری نهایی خاک، تخلخل، نگهداشت ویژه و تخلخل موثر را به دنبال داشته است. هدایت هیدرولیکی، تخلخل و وزن مخصوص ظاهری در بافت سبک بیش از بافت متوسط و نفوذپذیری نهایی و نگهداشت ویژه در بافت متوسط بیش از بافت سبک شده است. همچنین مشخص شد هدایت هیدرولیکی در مقاطع به گونه ای است که در مقطع a برای هر دونوع بافت خاک نسبت به مقطع b و c هدایت هیدرولیکی افزایش داشته است. در مقطع b کاهش هدایت هیدرولیکی و در مقطع c افزایش هدایت هیدرولیکی مشاهده شده است. افزایش هدایت هیدرولیکی اشباع خاک در مقطع c به گونه ای است که نسبت به مقطع a کمتر است. با افزایش سطح bod میزان تخلخل در مقاطع افزایش یافته است. با افزایش عمق میزان تخلخل کاهش و سپس افزایش داشته است. سیر تغییرات تخلخل یکسان بوده و اختلاف معنی داری مشاهده نشده است. وزن مخصوص ظاهری در مقطع a کاهش، در مقطع b افزایش و در مقطع c کاهش داشته است که این اختلاف در سطح پنج درصد(05/0>p) معنی دار بوده است. اختلاف افزایش تخلخل موثر در مقطع a، کاهش در مقطع b و افزایش ر مقطع c معنی دار بوده است. اثر سه نوع مقطع برشی لوله های خاک (بدون در نظر گرفتن نوع بافت خاک ) بر نگهداشت ویژه خاک در سطح احتمال پنج درصد (05/0> p) معنی دار می باشد.
مهناز ممتازان هادی معاضد
با توجه به این که در حال حاضر آلودگی ناشی از فلزات سنگین یک پدیده جهان شمول است، بنابراین نگرانی در مورد آثار دراز مدت این فلزات به عنوان آلوده کننده هایی که بیش ترین اثر تخریبی را بر محیط زیست جهانی دارند، رو به افزایش است. در این میان کادمیوم به عنوان یکی از فلزات سنگین سمی،عنصری است که قرار گرفتن در معرض آن به دلیل برخورداری از خاصیت تجمع پذیری و بزرگ نمایی زیستی در بافت های مختلف و عدم تجزیه پذیری، سبب ایجاد عوارض مختلفی در انسان می شود. بر این اساس کاهش یا حذف اثرات تخریبی فلزات سنگین و به ویژه فلز کادمیوم ضروری به-نظر می رسد. هدف از این تحقیق، ارزیابی عملکرد فرآیند سیستم اسمز معکوس جهت حذف کادمیوم از آب آشامیدنی بوده است. در این پژوهش، محلول استاندارد مورد استفاده در مقیاس آزمایشگاهی و با استفاده از نیترات کادمیوم ساخت شرکت merck آلمان تهیه گردید. آنگاه کارایی حذف فلز کادمیوم توسط غشاء نیمه تراوا سیستم اسمز معکوس(مدل ft-30 ساخت شرکت film tec) و تحت تأثیر پارامترهای غلظت کادمیوم، ph و فشار بررسی شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد در صورتی که در دمای استاندارد ?20، محدوده غلظت ppb 50، فشار kpa 350و ph در حدود 8/6 باشد، راندمان حذف کادمیوم توسط سیستم اسمز معکوس تا بیش از 95 درصد بدست می آید. همچنین نتایج به دست آمده نشان داد که ارتباط معنی داری میان میزان شار خروجی با فشار و ph در سطح آماری 99% یا 01/0 وجود دارد. بنابراین با توجه به یافته های حاصل از این تحقیق درخصوص میانگین غلظت کادمیوم در آب خروجی از دستگاه ro و مقایسه آن با حد ماکزیمم استانداردهای تعیین شده توسط epa، who و کشور ایران، می توان نتیجه گرفت که راندمان حذف فلز سنگین و سمی کادمیوم از آب در شرایط بهینه عملکرد سیستم ro قابل قبول و زیر حد ماکزیمم استانداردهای فوق بوده، بنابراین می تواند به عنوان یک گزینه موثر و کارآمد در حذف فلزات سنگین در مقیاس میدانی بکار گرفته شود.
مهدی غفاری عبدعلی ناصری
برای طراحی سیستم های آبیاری قطره ای لازم است افت بار ناشی از جریان آب در بخش فیلتراسیون تعیین گردد. داشتن دیدگاهی صحیح از چگونگی رفتار و اجزا مختلف صافی های هیدروسیکلون امکان طراحی دقیق را فراهم می سازد لذا شناخت صحیح از هیدرولیک جریان در این صافی ها منجر به طراحی دقیق ابعاد هیدروسیکلون با توجه به مشخصات جریان و به حداقل رساندن افت بار هیدرولیکی در آنها می گردد. به این منظور در تحقیق حاضر هیدروسیکلون های 20 و 12 و 8 اینچی انتخاب گردید و شبیه سازی عددی بر روی این هیدروسیکلون ها انجام گرفت. نتایج شبیه سازی عددی با مدل فیزیکی و نتایج تجربی اخذ شده از آزمایش هیدروسیکلون های 20 و 12 و 8 اینچی مورد مقایسه و اعتبارسنجی قرار گرفت. سپس به دلیل اندازه کوچکتر و حساسیت بالاتر به تغییرات اقدام به انتخاب هیدروسیکلون 8 اینچ شد و به بررسی اثر تغییر ابعاد هندسی این هیدروسیکلون نظیر قطر داخلی لوله ورودی و خروجی، قطر راس قسمت مخروطی، طول بخش استوانه ای فیلتر، طول قسمت مخروطی بدنه فیلتر و طول قسمت داخلی لوله خروجی بر میزان هد تلفات در هیدروسیکلون و علت ایجاد آن پرداخته شد. پس از انجام بررسی ها نتایج نشان داد با افزایش دبی در یک هیدروسیکلون با ابعاد و هندسه ثابت، افت انرژی افزایش پیدا می کند. در دبی ثابت با افزایش ارتفاع سیلندر فوقانی و قطر داخلی لوله ی ورودی تلفات کاهش می یابد. همچنین در دبی ثابت با افزایش ارتفاع مخروط ناقص تحتانی، افزایش قطر راس قسمت مخروطی و کاهش طول بخش داخلی لوله خروجی هد تلفات کاهش جزئی می یابد.
زیبا اسدیان فعلی سعید برومند نسب
استفاده از پساب فاضلاب در کشاورزی در سالهای اخیر مورد توجه فراوانی قرار گرفته است. از طرفی در استفاده از این پسابها بایستی تدابیری اتخاذ نمود که ضمن افزایش تولید و کیفیت محصولات کشاورزی از اثرات نامطلوب آن مانند آلوده کردن محیط زیست، خاک، آبهای زیرزمینی و... کاست. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر زئولیت پتاسیمی در جذب و نگهداری یونهای نیترات، کلسیم، منیزیم و سدیم در شرایط آزمایشگاهی و خاک اشباع با چهار تیمار شاهد و کاربرد 2، 4 و 6 گرم زئولیت در کیلوگرم خاک به صورت طرح بلوکهای کاملا تصادفی از طریق رسم منحنیهای رخنه در ستونهای خاک انجام شد. همچنین میزان تاثیر زئولیت بر یون نیترات به عنوان یک آنیون در مقایسه با کاتیونهای تک طرفیتی و دوظرفیتی سدیم، کلسیم و منیزیم مورد بررسی قرار گرفت و آبشویی این یون به عنوان یک آنیون به وسیله مدل hydrus-1d در ستونهای خاک شبیه سازی شد. پساب فاضلاب کارخانه شکر با بار ثابت آبی 1 سانتیمتر و به مقدار 8 حجم تخلخل، به سطح ستونهای خاک اعمال شد. غلظت یونهای نیترات، کلسیم، منیزیم و سدیم در 21 حجم تخلخل اندازه گیری شد و منحنیهای رخنه مربوط به هر یک از یونها در تیمارها و تکرارهای مختلف ترسیم گردید. افزایش زئولیت پتاسیمی به خاک باعث کاهش انتقال یونهای نیترات، کلسیم و منیزیم و سدیم در خاک شد. برای تیمار شاهد و کاربرد 2، 4 و 6 گرم زئولیت در کیلوگرم خاک مقدار نیترات خارج شده از ستون خاک به ترتیب 85، 73، 68 و 65 درصد میزان نیترات ورودی به دست آمد. همچنین این مقادیر برای یون کلسیم به ترتیب برابر 50، 33، 23 و 18 برای یون منیزیم برابر 52، 39، 29 و 23 و برای یون سدیم برابر 77، 63، 57 و 52 درصد اندازه گیری شد. در این پژوهش از مدل hydrus-1dو نیز توانایی معادله جریان روان- پخشیدگی (cde) در شبیه سازی انتقال یون نیترات درخاک سندی لوم استفاده شد. ضرایب پخشیدگی و انتشار از طریق مدل سازی معکوس برای یون نیترات تعیین گردید. نتایج شبیه سازی حرکت نیترات با مدل hydrus-1d در خاک نشان داد که این مدل برآورد خوبی از انتقال نیترات در خاک دارد. دامنه ضریب همبستگی بین مقادیر شبیه سازی شده و آزمایشگاهی بین 94/0 تا 97/0 در تیمارها و تکرارهای مختلف محاسبه شد و مقدار بالای این ضریب نشان داد که برآورد مدل (cde) به مقادیر اندازه گیری شده بسیار نزدیک بوده است. بنابراین نتیجه گیری شد که مدل (cde) در خاک های دست خورده کارایی خوبی دارد. همچنین مدل (cde) نشان داد که افزایش کاربرد زئولیت باعث کاهش ضریب پخشیدگی و افزایش ضریب انتشار آبی یون نیترات در خاک میشود.
حسین بمانی لیرگشاسی هادی معاضد
مواد منعقد کننده ای کـه در بیشتر موارد در تصفیه آب به کار می روند سولفات آلومینیوم و نمک هـای آهن هستند. آزمایش جـار امروزه به عنوان روشی شناخته شده برای تعیین نـوع و مقدار ماده منعقد کننده در آزمایشگاه های آب به کار گرفته می شود. بـا توجه به چند معیاره بودن فرآیند تصمیم گیری، انتخاب بهترین ماده منعقدکننده، بـا لحاظ نمودن معیارهـای مختلف آزمایش جار، به راحتی امکان پذیر نخواهد بود. در این تحقیق، نتایج آزمایش جار با استفاده از فـرآیند تحلیل سلسله مراتبی بـا در نظر گرفتن معیارهـای حذف کـدورت، حجم لجن باقـی مـانده، قیمت، مقدار و ﺗﺄﺛﯿﺮ مـاده منعقد کننده بر ph آب، بـه منظور تعیین بهتریـن مـاده منعقد کننده و بهترین مقدار مصرف برای کاهش کدورت آب رودخانـه کارون مورد استفاده قـرار گرفتـه است. در آزمایش هـای مربوط به تحقیق انجام شده، از چهار ماده سولفات فرو، سولفات آلومینیوم، کلراید فریک و پلی آلومینیوم کلراید، با مقادیـر مصرف 5، 8، 12، 16، 20 و 25 میلی گـرم در لیتر، بـر روی نمونه هایـی از آب رودخانـه کارون با کدورت های 107/5و (ntu) 5/23 استفاده شده است. پس از انجام آزمایش ها، تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار ec 2000 انجام گرفته است. نتایج آزمایش ها نشان می دهند که بهترین ماده منعقد کننده در نمونه آب با کـدورت (ntu) 107/5 کلراید فریک بـا مقدار مصرف 12 میلی گـرم در لیتر می باشد و معیارهای مقدار و مصرف، حجم لجن باقی مانده و تاثیر ماده منعقد کننده بر ph آب، به ترتیب، بیشترین وزن را در انتخاب گزینه نهایی دارند. در مورد نمونه آب بـا کـدورت (ntu) 23/5 بهترین ماده منعقد کننده پلی آلومینیوم کلراید با مقدار مصرف 12 میلی گرم در لیتر می باشد و معیارهای مقدار مصرف، تاثیر ماده منعقد کننده بر ph آب و قیمت ماده منعقد کننده به ترتیب، بیشترین وزن را در انتخاب گزینه نهایی دارند. نتایج به دست آمده نشان می دهد که نمی توان تنها با در نظر گرفتن معیار راندمان حذف کدورت، قضاوتی صحیح در مورد نوع و مقدار ماده منعقد کننده انجام داد و همچنین اثر تعدد تصمیم گیران در فرآیند تصمیم سازی برای انتخاب گزینه نهایی به طور قابل ملاحظه ای کاهش می یابد.
پدما شمسه کهن فریدون رادمنش
در دهه های اخیر، یکی از اصلی ترین دغدغه های بشر، ارزیابی منابع آب در جهان بوده است. طی چند دهه ی گذشته، لزوم نیاز به یک فرآیند سیستماتیک ارزیابی برای بررسی منابع آب و وضعیت زیست محیطی احساس شده بود. از همان زمان، استفاده از برخی روش های توسعه یافته که برای ارزیابی اثرات زیست محیطی به دست آمده بودند، در سراسر جهان گسترش یافت. مدت ها است که از شاخص ها برای بررسی و تشریح مشکلات زیست محیطی استفاده می شود. مهم ترین و اصلی ترین هدف، انتخاب مجموعه ای از شاخص ها با روش های علمی است تا به این صورت مدلی کلی برای ارزیابی وضعیت زیست محیطی ارایه شود. مدل هم جنبه ی زیست محیطی و هم جنبه ی فنی-اجتماعی دارد. در این مطالعه 7 روش علمی ارزیابی چرخه ی زندگی (lca)، ارزیابی خطر زیست محیطی (era)، ارزیابی اثرات زیست محیطی (eia)، شاخص عملکرد (pi)، ارزیابی اکوسیستم هزار ساله (mea) و dpsir (واکنش تاثیر وضعیت فشار محرک ها)، تحلیل جریان مواد (mfa) و شاخص های مربوط به هر روش برای ارائه مدلی پیشنهادی و شاخص های جدید، بررسی شدند. از روش ماتریس دو بعدی برای وزن دهی به شاخص ها و از پرکاربردترین شاخص ها برای مدل پیشنهادی استفاده شد. برای مدل پیشنهادی سه سری شاخص انتخاب شد. دو شاخصِ صنایع و تامین آب مصرفی مربوط به سیستم فنی-اجتماعی و دو شاخصِ بررسی نوتریئنت ها و تامین آب مصرفی به اکوسیستم ارتباط دارد. رودخانه ی سفیدرود با استفاده از شاخص های به دست آمده، ارزیابی شد. در نتیجه ی این ارزیابی حضور صنایع یکی از عوامل اصلی برای آلودگی رودخانه تلقی می شود. در عین حال حضور کارخانه ها جنبه های اقتصادی، کیفیت آب، علم و فن آوری و ساختار سیاسی-اجتماعی را پوشش می دهد. شاخص تامین آب مصرفی، محیط زیست طبیعی، کیفیت آب، جنبه های اقتصادی-اجتماعی و علم و فن آوری را پوشش می دهد. این شاخص نشان می دهد که تمامی حجم آب مورد استفاده از سفیدرود برای مصرف شهری، بدون تصفیه ی بیولوژیکی به عنوان آب شرب در سطح شهرستان توزیع می شود. شاخص بررسی نوتریئنت ها، برای نمایش وضعیت آلودگی می باشد و کیفیت آب، ساختار اکوسیستم و محیط زیست طبیعی را پوشش می دهد.
حدیثه جمالیان دخت هادی معاضد
تغذیه گرایی در حال حاضر یکی از شایع ترین مشکلات دوران ماست. آنچه از این فرایند، دریاچه ها رودخانه ها و آب های ساحلی نشان می دهند افزایش شدید در شدت و فرکانس رشد جلبک را به عنوان نتیجه افزایش ورود مواد غذایی گیاهی، به طور عمده نیتروژن (n) و فسفر (p)، به عنوان نتیجه فعالیت انسانی است. ce-qual-w2 یک مدل دوبعدی، طولی عمقی، هیدرودینامیکی و کیفیت آب است. از آنجایی که مدل بعد عرضی را همگن در نظر می گیرد بهترین تطابق را برای مخازن نسبتاً طولانی و باریک دارد که گرادیان های طولی و عمودی برای کیفیت آب ارائه می دهد. مدلbathtubبرای کاربرد آسان مدل های تجربی برای مخازن و دریاچه ها طراحی شده است. این برنامه حالت یکنواخت آب و تعادل مواد مغذی را در شبکه هیدرولیکی بخش بندی شده که توسط جابجایی، انتشار و رسوب مواد مغذی فرمول بندی می کند. تغذیه گرایی وابسته به شرایط کیفی آب (که در عبارت های فسفر کل، نیتروژن کل، کلروفیل a، شفافیت، نیتروژن آلی و نرخ فرسایش اکسیژن هیپلومنتیک) را با استفاده از روابط تجربی که قبلاً توسعه یافته اند و برای کاربرد های مخازن آزمایش شده اند پیش بینی می نماید. مدل bathtub همچنین شبکه ای از مخازن را می تواند شبیه سازی نماید. سد سفیدرود، در محل پیوند دو رودخانه شاهرود و قزل اوزن به رودخانه سفیدرود جریان پیدا می کنند. در این پایان نامه با استفاده از مدلce-qual-w2 و bathtub کیفیت آب مخزن سد سفیدرود شبیه سازی و کالیبره شده است. توانایی دو مدل برای شبیه سازی کیفیت آب باهم مقایسه شده است. نتایج مشاهداتی با اندازه گیری شده با دو مدل نشان می دهد که مدل ce-qual-w2 قابلیت بیشتری برای پیش بینی کیفیت آب مخازن دارد.
محمد باقریان مرزونی هادی معاضد
چکیده: شهر اهواز یکی از شهرهای آلوده ایران و جهان، همواره در کانون توجهات قرار داشته است. این شهر که مرکز استان خوزستان نیز می باشد در دهه های اخیر شاهد گسترش صنایع بدون توجه به اصل توسعه پایدار بوده است. در این میان رودخانه کارون به عنوان اصلی ترین شریان حیاتی منطقه و با عبور از شهر اهواز از اهمیت به سزایی برخوردار است. این رودخانه که در گذشته نه چندان دور محل عبور کشتی ها بوده به عللی از جمله احداث سدهای متوالی در بالادست این رود، برداشت آب از بالادست برای تامین نیازهای دیگر مناطق ایران، قرار گرفتن صنایع مختلف در کنار این رود و تخلیه انواع فاضلاب به آن، امروزه شاهد شرایط وخیمی است، بطوریکه امروزه عمق این رود به یک متر با غلظت بالای آلاینده ها رسیده است. در این مطالعه سعی شده روشی برای مدیریت کیفی آب های سطحی که در معرض پساب ها و فاضلاب های مختلف صنعتی، شهری و ... قرار دارند، ارائه گردد. در این پژوهش با در نظر گرفتن پارامترهای کیفی و با استفاده از مدل qual2k و با در نظر گرفتن استانداردهای کیفی آب و کاربری تعریف شده به ارزیابی توان خودپالایی این رود پرداخته شده است. از این رو چهار پارامتر bod، do، نیترات و کلیفرم کل به عنوان پارامترهای شاخص برای ارزیابی ظرفیت خودپالایی رودخانه انتخاب شد. سپس مدل برای داده های شش ماه اول سال 1391 کالیبره شد و صحت سنجی آن با داده های سه ماه زمستان 1391 و در نهایت اعتبارسنجی آن با داده های بهار 1392 انجام شد، سپس مدل برای اتخاذ تصمیمات مدیریتی برای شرایط بحرانی بکار گرفته شد. خوشبختانه برای پارامتر doو نیترات، رودخانه از لحاظ کیفی در شرایط مناسبی می باشد. برای پارامتر bodشرایط رودخانه مناسب نمی باشد اما با تعریف سناریوهای مدیریتی این مشکل برطرف شده و برای پارامتر کلیفرم وضعیت بسیار وخیم است، بطوریکه با حذف تمام بار آلودگی در دو بازه ی اول و کاهش بار کلیفرم در بازه ی سوم به اهداف کیفی آب دست پیدا خواهیم کرد. هشت سناریو برای مدیریت کیفی آب تعریف شد که دو سناریو ناکارآمد توصیف شد. شش سناریو باقی مانده مورد ارزیابی قرار گرفت و در نهایت سناریو پنجم به عنوان بهترین سناریو معرفی شده است.
مجتبی رفیعی علی محمد آخوندعلی
رشد فزاینده و توسعه فعالیتهای شهری، صنعتی و کشاورزی در دهه¬های اخیر منجر به افزایش چشمگیر تولید آلاینده¬ها و پسماندهای شهری، صنعتی و کشاورزی شده است. آبهای سطحی به عنوان یکی از منابع پذیرنده آلودگی، همانند سایر منابع پذیرنده از ظرفیت محدودی برخوردار هستند. دستیابی به روشهای منطقی و اقتصادی نیازمند دسترسی و استفاده از ابزار مدیریتی کارآمد، مبتنی بر دانش زیست محیطی و مدیریت منابع آب می¬باشد. تخصیص بهینه بار آلاینده¬ها در بدنه های آبی می¬¬تواند از یک¬سو استانداردهای کیفی در سیستم را ارضا کرده و از سوی دیگر هزینه¬های تحمیل شده به مدیران شهری، صنعتی و کشاورزی را برای حذف آلاینده¬های تخلیه شونده به پیکره¬های آبی حداقل کند. مدل فازی تخصیص بار آلاینده با استفاده از یک برنامه در محیط متلب که یک مدل شبیه ساز را به یک مدل بهینه ساز پیوند می داد، نوشته شد. نرم افزار qual2k برای شبیه سازی کیفیت آب در رودخانه گرگر و الگوریتم ژنتیک برای بهینه سازی متغیرهای تصمیم گیری (درصد تصفیه مورد نیاز برای هر تخلیه کننده/تصفیه خانه فاضلاب) به کار رفتند. توابع عضویت فازی خطی و غیر خطی در تابع هدف و قیود آن برای نشان دادن ابهام در تعریف اهداف و تعیین ترجیحات تصمیم گیران به کار رفت. مدل شبیه سازی-بهینه سازی برای تخصیص بار آلودگی با استفاده از رویکرد مرسوم در مطالعات پیشین و رویکرد جدید این پایان نامه و برای دو فصل کم آبی و پرآبی تنظیم و اجرا شده نتایج به دست آمده از این دو رویکرد مقایسه گردید. مدل فازی شبیه سازی- بهینه سازی با رویکرد مرسوم (با استفاده از فضای تصمیم گیری پیوسته)، توانایی خوبی در نزدیک شدن به جواب بهینه برای تخصیص بار آلاینده داشت. در رویکرد جدید، مدل با استفاده از فضای تصمیم گیری گسسته که متناظر با درصد تصفیه فاضلاب در فرایندهای تصفیه در دسترس انتخاب شده بود اجرا شده و علاوه بر الگوریتم ژنتیک، جستجوی کامل در همسایگی بهینه محلی انجام شد.
مهدی اسمعیلی هادی معاضد
در این پژوهش اثر میدان مغناطیسی را بر میزان هدایت الکتریکی به عنوان شاخصی برای سنجش مقادیر سختی و خورندگی آب مورد آزمایش قرار داده شد. متغیرهای مستقل ما شامل نوع مگنت به کار رفته با میدان های الکتریکی متفاوت، دبی های مختلف جریان آب ورودی به مگنت، سختی های موقت مختلف و همچنین سختی های دائم متفاوت بودند و اثر هر کدام از این پارامترها بر مقدار هدایت الکتریکی مورد سنجش واقع شد. مقادیر دبی در سه سطح شامل متوسط مصرف بر اساس آب فروخته شده توسط سازمان آب و فاضلاب و تعداد مشترکین برای استان خوزستان برابر با 38 لیتر بر ساعت، استان تهران برابر با 72 لیتر بر ساعت و بر اساس برنامه سوم توسعه و بعد خانوار ایران در سال 90 برابر با 22 لیتر بر ساعت محاسبه شد. سختی های موقت و دائم به گونه ای در نظر گرفته شده اند که دسته بندی های مختلف آب از لحاظ سختی را که شامل آب نرم، آب سخت و آب خیلی سخت که به ترتیب دارای سختی کوچکتر از 1، 1 تا 3 و بزرگتر از 3 میلی اکی والان بر لیتر هستند را پوشش دهد. ترکیب موادی که سختی را شامل می شوند به گونه ای انتخاب شد که املاح موجود در آب به شرایط طبیعی نزدیک باشد. بدین منظور مقدار املاح موجود در رودخانه کارون در ایستگاه اهواز در سال 1390 مبنا قرار داده شد و با حل کردن آن در آب مقطر دیونیزه شده توسط دستگاه دیونایزر گروه خاکشناسی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهید چمران آب مورد نظر برای عبور از دستگاه های تصفیه مغناطیسی آماده شد. به منظور بهینه کردن تعداد آزمایش ها از روش تاگوچی برای طراحی آزمایش ها توسط نرم افزار qualitek-4 استفاده شد و تعداد آزمایش ها و شرایط انجام آزمایش ها مشخص شد. هدایت الکتریکی آب عبوری از دستگاه قبل و بعد از عبور از دستگاه های مختلف تحت شرایط طراحی شده توسط روش تاگوچی اندازه گیری و توسط نرم افزار qualitrk-4 تحلیل شده و اثر هرکدام از این پارامترها بر کاهش مقدار هدایت الکتریکی و آثار متقابل این پارامترها مشخص شد. نتایج نشان دادند که از بین پارامترهای مختلف بیشترین تاثیر مربوط به سختی دائم، سختی موقت، نوع مگنت به کار رفته و نهایتا دبی آب عبوری از مگنت ها می باشد. هدایت الکتریکی با مقدار املاح موجود در آب ارتباط مستقیم دارد و دلیل تاثیرپذیری بیشتر از سختی دائم نسبت به سختی موقت مربوط به انحلال بیشتر مواد تشکیل دهنده ی سختی دائم آب نسبت به سختی موقت است. نوع مگنت به کار رفته نیز به علت تفاوت در میدان های الکتریکی در مسیر جریان آب تعیین کننده می باشد. کمترین تاثیر نیز مربوط به دبی آب عبوری از مگنت ها می باشد. به این دلیل که دبی آب عبوری از دستگاه ها زیاد و زمان تماس آب با میدان الکتریکی برای تاثیرپذیری از میدان الکتریکی کم بوده است، لذا کاهش در مقدار هدایت الکتریکی به واسطه تغییر در مقدار دبی مقدار قابل توجه نمی باشد.
مجید شریفی پور عبدالرحیم هوشمند
حجم قابل توجهی زهاب در شبکه های آبیاری و زهکشی خوزستان تولید می شود که مدیریت و استفاده مجدد از آنها ضروری است. یکی از راه های استفاده مجدد از زهاب ها، استفاده از آنها در آبشویی و اصلاح اراضی است. با هدف بررسی توانایی کیفیت های متفاوت آب و زهاب و تأثیر روش های آبشویی متناوب و پیوسته بر شوری زدایی خاک های رسی این منطقه، آزمایش های آبشویی در کرت هایی با ابعاد 5/1×5/1 متر در اراضی کشت و صنعت نیشکر سلمان فارسی انجام گرفت. بافت خاک اراضی رسی و شوری اولیه عصاره اشباع خاک در لایه 30-0 سانتی متری 71/184 دسی زیمنس بر متر بود. پیرامون کرت ها تا عمق 30 سانتی متری نسبت به نشت جانبی عایق سازی و برای جلوگیری از تبخیر، سطح آنها با ورقه های نایلونی پوشانده شد. ترکیب سه کیفیت آب با هدایت های الکتریکی؛ 61/2 (آب رودخانه کارون)، 0/6 و 0/9 دسی زیمنس بر متر (از اختلاط زهاب این کشت و صنعت با آب رودخانه کارون) و سه روش آبشویی پیوسته (کاربرد 120 سانتی متر آب)، متناوب با دو انقطاع (کاربرد دو دور 60 سانتی متری آب با فواصل شش روزه) و متناوب با چهار انقطاع (کاربرد چهار دور 30 سانتی متری آب با فواصل شش روزه) به صورت 11 تیمار با سه تکرار در فصل های تابستان و پاییز سال 1391در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفت. تیمارها شامل؛ آبشویی با آب کارون به صورت پیوسته (f1) و متناوب با دو و چهار انقطاع (f2 و f4)، آبشویی با زهاب با شوری 0/6 دسی زیمنس بر متر به صورت پیوسته (m1) و متناوب با دو و چهار انقطاع (m2 و m4) و آبشویی با زهاب با شوری 0/9 دسی زیمنس بر متر به صورت پیوسته (d1) و متناوب با دو و چهار انقطاع (d2 و d4)، 60 سانتی متر آبشویی با آب کارون و سپس 60 سانتی متر آبشویی با زهاب با شوری 0/9 دسی زیمنس به صورت متناوب با فاصله شش روز (d1f1) و دو دور آبشویی با 30 سانتی متر آب کارون و سپس دو دور آبشویی با 30 سانتی متر زهاب با شوری 0/9 دسی زیمنس به صورت متناوب با فواصل شش روز (d2f2) بودند. بر اساس نتایج به دست آمده، کمترین شوری در عمق 30-0 سانتی متری در بین تیمارها، مربوط به تیمار f4، 32/4 دسی زیمنس بر متر بود. به جز این تیمار، در هیچ یک از تیمارها شوری عصاره اشباع خاک پس از آبشویی به کمتر از 0/5 دسی زیمنس بر متر نرسید. برآورد می شود که صرفه جویی ناشی از مصرف 120 سانتی متر زهاب با شوری به ترتیب 0/6 و 0/9 دسی زیمنس بر متر، موجب کاهش مصرف آب کارون برای آبشویی به مقدار به ترتیب 70 و 53 درصد در آبشویی متناوب با چهار انقطاع می گردید. ایجاد چهار انقطاع در روند آبشویی، در مقایسه با آبشویی پیوسته، در کاربرد آب کارون و زهاب های با شوری 0/6 و 0/9 دسی زیمنس بر متر به عنوان آب آبشویی، موجب صرفه جویی به ترتیب 16، 19 و 23 درصد در مقدار آب آبشویی گردید، بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که افزایش تعداد انقطاع بر روند آبشویی موثر بوده و در کاربرد آب هایی با کیفیت های پایین تر، کارآیی بیشتری دارد. استفاده نوبتی و یا ترتیبی آب هایی با کیفیت متفاوت، بر آبشویی املاح اثر بیشتری داشت، تا اختلاط آنها قبل از اعمال در آبشویی. تیمارهای f2 و f4 به ترتیب موجب بیشترین بهبود در وضعیت سدیمی خاک مورد مطالعه شدند و تیمارهای d1، d2 و d4 به ترتیب کمترین تاثیر را بر کاهش نسبت جذب سدیم داشتند. با کاهش نسبت جذب سدیم به کمتر از 8 در عمق عایق سازی شده در تیمارهای f2، f4، m2، m4، d1f1 و d2f2 مشکل سدیمی در این شش تیمار کاملاً مرتفع شد. به جز تیمار d1، باقی تیمارها نیز در این لایه از خاک در گروه دارای مشکل سدیمی کم طبقه بندی می شوند، این امر همچنین نشان می دهد که این نوع خاک، نیازی به ماده اصلاح کننده ندارد. مقدار آب مورد نیاز آبشویی برای اصلاح مشکل سدیمی در خاک مورد بررسی، کمتر از مقدار آب مورد نیاز برای حل مشکل شوری بود، به عبارت دیگر، سدیم زدایی سریع تر از شوری زدایی انجام شد. به علت کاهش نسبت هیدروژن به کاتیون های قلیایی، واکنش خاک در اثر تیمارهای آبشویی افزایش پیدا کرد. با این حال واکنش خاک مورد بررسی، چه قبل از آبشویی و چه بعد از آن، در محدوده قلیایی قرار نگرفت.
شایان اکبری پور علیرضا پنداشته
بیشترکشتار طیور از طریق کشتارگاه های صنعتی صورت میگیرد.ملاحظات زیست محیطی صنایع کشتارگاهی همراه با افزایش تولید این واحدها نیز رشد کرده است. در این پژوهش سعی شده است که با استفاده از یک سیستم آنوکسیک - هوازی فاضلاب یک کشتارگاه صنعتی طیور، واقع در شهر رشت را تصفیه کرده و کارایی این سیستم مورد ارزیابی قرار گیرد. این تحقیق به مدت 9 ماه در یک سیستم یکپارچه آنوکسیک - هوازی در مقیاس پایلوت آزمایشگاهی انجام شد. در این طرح شاخص های کمی و کیفی تصفیه فاضلاب نظیر cod، bod5، tkn، tss، mlss، مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه یک راکتور به حجم مفید 6/21 لیتر اختصاص داده شد. از ویژگی این رکتور، یکپارچه بودن قسمت های آنوکسیک و هوازی می باشد که موجب شرایط مناسب برای نیتریفیکاسیون و دنیتریفیکاسیون در جهت حذف نیتروژن می گردد. برای بذردهی قسمت هوازی از لجن برگشتی سیستم لجن فعال و قسمت آنوکسیک از لجن هاضم تصفیه خانه کشتارگاه سفید رود رشت استفاده شد. راکتور با فاضلاب با متوسط cod، bod5، tss، tkn، به ترتیب برابر با 2500، 900، 1035و 120 میلی گرم بر لیتر راه اندازی شد و در چهار زمان ماند12، 18، 24و48 کارایی آن مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحقیق در چهار زمان ماند 12، 18، 24و48 ساعت نشان داد که بیشترین راندمان در زمان ماند 48 ساعت رخ می دهد و روند رشد راندمان با افزایش زمان ماند کمتر می شود. بیشترین راندمان حذف cod، bod، tss و tknبه ترتیب برابر است با 94%، 4/97%، 90% و80% حاصل شد.
زهرا هراتی زهرا ایزدپناه
شهر اهواز یکی از شهرهای آلوده ایران و جهان،همواره در کانون توجهات قرار گرفته است.این شهر در دهه های اخیر شاهد گسترش صنایع بدون توجه به اصل توسعه پایدار بوده است. در این میان رودخانه کارون به عنوان اصلی ترین شریان حیاتی منطقه و با عبور از شهر اهواز از اهمیت بسزایی برخوردار است.این رودخانه که در گذشته نه چندان دور محل عبور کشتی ها بوده به عللی از جمله احداث سدهای متوالی در بالادست این رود،برداشت آب از بالادست برای تامین نیاز های دیگر مناطق ایران ،قرار گرفتن صنایع مختلف در کنار این رود خانه و تخلیه انواع فاضلاب ها به آن امروزه شاهد شرایط وخیمی است.در این مطالعه سعی شده روشی برای مدیریت کیفی آب های سطحی که در معرض پسابها و فاضلابهای مختلف صنعتی،شهری و کشاورزی قرار دارند ارائه گردد. در این پژوهش با در نظر گرفتن پارامترهای کیفی و با استفاده از مدل qual2kw و با توجه به استانداردهای کیفی آب به ارزیابی کیفت آب برای استفاده در کشاورزی پرداخته شد،از این رو دو پارامتر نیترات و آمونیوم به عنوان پارامترهای شاخص برای ارزیابی انتخاب شدند، سپس مدل با استفاده از داده های اندازه گیری شده در شش ماه اول سال 1391 کالیبره شدو با داده های سه ماه زمستان 1391 صحت سنجی و در نهایت با داده های خرداد و مرداد 1392اعتبار سنجی انجام شد.نتایج این تحقیق نشان داد رودخانه از نظر میزان نیترات و آمونیوم در شرایط مناسبی می باشد،همچنین پارامترهای عمده کیفی آب رودخانه کارون برای آبیاری شامل) cl، co3,hco3-,fe,mn,ca,mg,no3-،ec، (sar با توجه به استانداردهای موجود در بازه بند قیر-اهواز از سال 1391-1382 مورد ارزیابی قرار گرفت که نتایج حاکی از آن است که میزان آهن در هر سه ایستگاه بالاتر از حد استاندارد و برای آبیاری قطره ای مناسب نمی باشد ولی از نظر منگنز مشکل ساز نمی باشد، همچنین در بازه مورد مطالعه با توجه به تحلیل های انجام شده بحرانی ترین نقطه حوالی بندقیر بود. نتایج نشان می دهد که آب رودخانه کارون در ابتدای بازه در کلاسc4s1 بوده و مناسب برای کشاورزی نمی باشد و در انتهای بازه در کلاس c?s2 قرار دارد که از نظر کشاورزی مناسب می باشد.نتایج حاصل از شبیه سازی نشان داد بیشترین بار آلودگی رودخانه از نظر نیترات و آمونیوم برای ماه مرداد در ایستگاه بند قیر به ترتیب 5600 و 490 میکرو گرم بر لیتر است که از نظر استاندارد آب رودخانه ها در حد قابل قبول می باشد.
محمد رفیع رفیعی علی اصغر قائمی
برآورد صحیح تبخیر- تعرق گیاه در بهبود مدیریت آب و بهینه کردن عملکرد محصول بسیار تعیینکننده است. در تحقیق حاضر، که با هدف بررسی تاثیر پارامترهای مدیریتی همچون آبیاری با دورهای متفاوت، آبیاری با آب شور و همچنین انتخاب محیط کشت (گلخانه و مزرعه) بر تبخیر – تعرق گیاه بادنجان (etc) و پارامترهای مربوط به آن همچون تبخیر– تعرق گیاه مرجع (et0)، ضریب گیاهی (kc) و ضریب تنش (ks) در دو دوره کشت در بهار و تابستان سالهای 1391 و 1392 انجام شد، مقادیر روزانه پارامترهای فوق الذکر، در تیمارهای مختلف با به کارگیری روش های علمی اندازه گیری و با نتایج حاصله از مدل های متداول مورد مقایسه قرار گرفت و از این طریق عملکرد مدل های معرفی شده برای محاسبه این پارامترها در مزرعه و در گلخانه مورد ارزیابی قرار گرفت. تعریف تیمارهای آزمایشی بر اساس سه عامل محیط کشت (گلخانه و مزرعه)، شوری ( در چهار سطح j1، j2، j3 و j4، به ترتیب آب با هدایت الکتریکی 8/0، 2، 5 و 7 ds/m) و دور آبیاری ( در سه سطح i1، i2 و i3 به ترتیب روزانه، هفتگی و دوهفتگی) صورت گرفت. در پایان هر دو دوره کشت پارامترهای مربوط به عملکرد محصول و رشد رویشی گیاه بادنجان در تیمارهای مختلف مزرعه و گلخانه اندازه گیری و از نظر آماری مورد مقایسه قرار گرفت. از طرفی با توجه به شاخص های رشد و محصول اندازه گیری شده، کارایی مدل عملکرد نسبی و تبخیر- تعرق و همچنین مدل عملکرد- شوری در مزرعه و گلخانه مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. بر اساس پارامترهای محیطی اندازه گیری شده همچون دما، رطوبت نسبی، سرعت باد و تشعشع می توان دریافت که در هر دو دوره، میزان نوسانات این مقادیر در مزرعه بیشتر از گلخانه بوده. در این بین بیشترین اختلاف بین مقادیر گلخانه و مزرعه مربوط به تشعشع خالص خورشیدی است و لذا شاید بتوان تشعشع خالص خورشیدی را مهم ترین عامل تفاوت در مقادیر et0 در دو محیط گلخانه و مزرعه دانست. علیرغم عدم وجود یک رابطه آماری با همبستگی بالا بین مقادیر تشعشع خالص خورشیدی در مزرعه و گلخانه، می توان مقادیر rn درون گلخانه را بین 70 تا 75 درصد مقادیر متناظر در مزرعه دانست. مقادیر et0 اندازه گیری شده در گلخانه بین 80 تا 85 درصد مزرعه به دست آمد. هر چند به دلیل همبستگی پایین آماری بین مقادیر مزرعه و گلخانه (در اثر نوسانات شدیدتر مقادیر et0 در مزرعه نسبت به گلخانه ) ارائه یک رابطه معنیدار بین این پارامترها امکان پذیر نمی باشد. عملکرد 13 مدل پنمن-مانتیث فائو، هارگریوز- سامانی، بلانی-کریدل، تشعشع فائو 24، پریستلی-تیلور، ماکینک، تورک، لینیکر، جنسن- هیز، کوپیاس، تبخیر از تشت، تشعشع rn و تشعشع rs در برآورد et0 روزانه در مزرعه و گلخانه مورد ارزیابی قرار گرفت. علاوه بر مقادیر روزانه، مقادیر هموارسازی شده et0 و et0 میانگین 10 روزه نیز از طریق مدل های فوق الذکر محاسبه شده و با مقادیر اندازه گیری شده در میکرولایسیمترها مورد مقایسه قرار گرفتند. در داخل گلخانه در هر دو سال کشت مدل های پنمن- مانتیث فائو و لینیکر به ترتیب بهترین و بدترین مدل در برآورد مقادیر روزانه et0 بوده اند. در مزرعه، در هر دو سال، مدل تشعشع فائو 24 از بهترین عملکرد در برآورد et0 روزانه برخوردار بوده و مدل پنمن- مانتیث فائو در هر دو دوره در جایگاه دوم دقت برآورد قرار گرفته است. در هر دو دوره کشت مدل کوپیاس از کمترین دقت در برآورد et0 روزانه در مزرعه برخوردار بوده است. در هر دو سال مدل های هارگریوز سامانی، پنمن- مانتیث فائو و تشعشع فائو 24 برای هر دوره کشت، جزو 5 مدل برتر در هر دو محیط کشت بوده اند. هموارسازی و میانگین گیری10 روزه از داده های محیطی، باعث ملایم شدن تغییرات et0 و افزایش دقت برآوردها در هر دو محیط کشت شده است. هر چند به دلیل نوسانات شدیدتر آمار هواشناسی در خارج از گلخانه، میزان ملایم شدن منحنی ها نسبت به منحنی های مقادیر روزانه در مزرعه بیشتر بوده است. در هر دو محیط کشت، طی هر دو سال، با افزایش شوری منحنی تغییرات روزانه etc فروکش کرده است. نتایج مقادیر روزانه etc در تیمارهای j4 در حدود 5/0 تا 55/0 مقادیر متناظر در تیمارهای j1 به دست آمده، در حالی که در گلخانه نسبت مقادیر روزانه etc بادنجان در تیمارهای j4 به j1 62/0 تا 67/0 حاصل گردیده است. در هر دو سال، دور آبیاری، شوری و محیط کشت تاثیر معنیداری بر مقادیر etc و it (عمق آبیاری) داشته است. عوامل دور آبیاری و شوری در هر دو سال کشت، در داخل و خارج از گلخانه به طور معنیداری بر عملکرد میوه بادنجان، متوسط وزن هر میوه در هر بوته، قطر میوه و وزن خشک اندام هوایی موثر بودهاند. بر اساس نتایج حاصله، اثر کمبود آب و شوری در مزرعه شدیدتر از گلخانه بوده است. بدین ترتیب که نسبت عملکرد در تیمار بدون تنش (i1j1 ) به سایر تیمارها در مزرعه بیشتر از گلخانه می باشد. در هر دو سال کشت مقادیر راندمان مصرف آب (wue) حاصله در گلخانه بیشتر از مزرعه بوده است. در حالی که مقادیر عملکرد محصول در گلخانه کمتر از مزرعه به دست آمده بود که این امر مجدداً به مصرف کمتر آب در هر نوبت آبیاری در تیمارهای مختلف گلخانه مربوط می باشد. در هر دو محیط کشت، با افزایش شوری آب آبیاری، شیب خطوط پایینی تنش کاهش و مقدار خط بالایی تنش افزایش یافته است. افزایش سطوح کمبود آب به نوسانات بیشتر در تغییرات شاخص تنش آبی گیاه (cwsi) در طول فصل رشد منجر شده است. بهترین برآوردهای مقادیر روزانه و میانگین 10 روزه etc از طریق مدل پنمن-مانتیث فائو در گلخانه و مزرعه، مربوط به تیمارهای آبیاری روزانه (i1) بودهاند. با توجه به ملایم شدن تغییرات روزانه دادههای هواشناسی و رطوبت خاک، همبستگی بهتری میان مقادیر میانگین10روزه etc اندازهگیری شده و محاسبه شده مشاهده گردید. در هر دو محیط، مقادیر ks و دقت برآورد آنها با افزایش شدت تنش کاهش یافت. الگوی تغییرات روزانه kc مشابه etc بدست آمد. برآوردهای مزرعهای در تمامی تیمارها از دقت بالاتری برخوردار بودند.
ساناز شکری هادی معاضد
چکیده: بهره برداری از منابع آب طبیعی و استفاده از آن جهت مصارف شرب و کشاورزی مستلزم شناخت کمیت و به ویژه کیفیت آن می باشد. زیرا منابع آب دریافت کنندگان نهایی آلودگی به دست آمده از فعالیت های مختلف انسانی هستند. در مطالعه توصیفی و موردی انجام پذیرفته، آنالیز کیفی براساس داده های موجود در ایستگاه های شوشتر و بندقیر واقع در رودخانه گرگر استان خوزستان و نمونه های به دست آمده از سال آبی 1382 تا 1391 با ترسیم نمودارهای پایپر و ویلکوکس و مقایسه با استانداردهای معتبر آنالیز کیفی آب صورت پذیرفت و بمنظور بررسی ساختار همبستگی و ارتباط میان متغیرها از روش آنالیز مولفه های اصلی (pca) و برای تعیین روند در داده ها از آزمون من کندال و شیب خط رگرسیون استفاده شد. همچنین شبیه سازی آمونیوم و نیترات توسط مدل qual2kw در ماه های سال 1391 انجام گرفت و به منظور انجام صحت یابی نتایج مدل مقادیر r² و خطای مطلق محاسبه گردید. نتایج نشان داد که آب رودخانه گرگر به سمت کلریده میل می کند. آب این رودخانه از نظر کشاورزی در ابتدای رودخانه در کلاس c?-s? و در انتهای رودخانه در کلاس c?-s? قرار داشت و حاکی از کاهش کیفیت آب برای کشاورزی و آبیاری در انتهای رودخانه بود و علت آن ورود آلاینده ها به داخل رودخانه می باشد. بررسی روند پارامترهای کیفی نشان داد که پارامترهای باقیمانده املاح، هدایت الکتریکی، بی کربنات، کلر، کلسیم، دارای روند صعودی و معنی دار و پارامترهای اسیدیته و دبی جریان نیز دارای روند نزولی و معنی دار در سطح 99 درصد می باشند و در طول مسیر رودخانه به دلیل ورود آلاینده ها به داخل رودخانه از کیفیت آب رودخانه برای کشاورزی کاسته می شود. نتایج pca نشان داد مهم ترین پارامترهای کیفیت آب در رودخانه گرگر، پارامترهای sar، so? و hco? می باشند که با توجه به نوع کاربری اراضی منطقه مورد مطالعه، که شهری و کشاورزی می باشد، بیانگر این مهم بود که استفاده از مواد حاصلخیز کننده و کودهای در کشاورزی و همچنین ورود فاضلاب شهری شوشتر به رودخانه گرگر سبب تعیین این سه عمل بعنوان مهم ترین پارامترها در تعیین کیفیت آب این رودخانه شده است. همچنین نتایج شبیه سازی و صحت سنجی نشان داد علی رغم وجود داده های اندک موجود، مدل qual2kw بخوبی توانست پارامترهای nh? و no? را شبیه سازی کند، که نتایج حاصل بیانگر مناسب بودن پارامترهای شبیه سازی شده برای کشاورزی بوده و بیشترین بار آلودگی رودخانه به دلیل ورود پساب زهکش های کشاورزی و پرورش ماهی می باشد.
سعید طاهری قناد سعید برومند نسب
تصفیه فاضلاب و حذف فلزات سنگین از منابع آب، عاملی اساسی برای حفاظت محیط زیست و سلامتی انسان محسوب می شود، لذا شناخت و تشخیص روش های ارزان قیمت با کارایی بالا برای کاهش یا حذف فلزات سنگین از منابع آب اهمیت بسیار زیادی دارد. در این تحقیق به منظور بررسی اثر سه گونه گیاه آبزی و جنس بستر بر راندمان حذف سرب در تالاب های مصنوعی با جریان افقی زیر سطحی، دو آزمایش مستقل در حد فاصل بهار تا پاییز 1392 انجام شد. بخش اول تحقیق، به منظور شناسایی گونه های موثر در جذب فلز سنگین سرب، سه گونه گیاهی علف مرغ ، تیفا و نی در محیط گلدانی و در بستر شن کشت شد و با اعمال سه سطح مختلف غلظت فاضلاب به میزان 5، 10 و 15 میلی گرم در لیتر سرب، در مدت زمان دوماه در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی مورد بررسی قرار گرفت. نمونه های خاک در این مرحله، هر 10 روز یک بار برداشت گردید و میزان سرب موجود در بستر، اندازه گیری شد. در پایان دوره آزمایش نیز گیاهان موجود در گلدان ها برداشت و پس از تفکیک اندام های هوایی و زمینی ،میزان سرب جذب شده اندازه گیری گردید. علاوه بر آن وزن تر و خشک اندام های هوایی و زمینی توزین شد. نتایج مطالعه اثر نوع گیاه بر سرب حذف شده از خاک نشان داد که گیاه نی در سه سطح مختلف غلظت از عملکرد بهتر و مقاومت بیشتری نسبت به دوگونه تیفا و علف مرغ برخوردار است در حالیکه گیاه تیفا نیز از عملکرد بهتری نسبت به علف مرغ برخوردار است. بررسی درصد سرب حذف شده خاک در طول دوره آزمایش نشان داد که بیشترین مقدار درصد حذف توسط گیاه نی و در سطح غلظت پایین و به مقدار 86/36 درصد و کمترین مقدار آن در تیمار علف مرغ و در سطح غلظت بالا و به میزان 02/9 درصد بود. افزایش سطوح مختلف غلظت نیز اثر معنی دار بر روی درصد حذف سرب داشت به نحوی که با افزایش سطوح مختلف غلظت ، درصد حذف در کلیه موارد کاهش یافت. نتایج اثر نوع گیاه بر جذب تجمعی سرب در اندام های زمینی نشان داد، متوسط میانگین جذب در پایان دوره برای ریشه گیاه علف مرغ، نی و تیفا در تیمار سطح پایین سرب به ترتیب 106/0 ، 179/0 و 096/0 میلی گرم در گرم از بافت خشک و در تیمار سطح متوسط، به ترتیب 183/0 ، 397/0 و 27/0 میلی گرم در گرم و در تیمار سطح بالا به ترتیب 27/0، 544/0 و 316/0 میلی گرم در گرم اندازه گیری شد. بررسی اثر متقابل نوع گیاه و سطوح مختلف غلظت فاضلاب نشان داد تفاوت معنی دار در سطح 5 درصد بین میانگین های جذب در اندام های زمینی سه گونه گیاهی وجود داشت به نحوی که بیشترین مقدار متوسط جذب مربوط به گیاه نی در سطح بالای غلظت فاضلاب و کمترین آن در علف مرغ و در سطح پایین غلظت فاضلاب مشاهده شد. نتایج بررسی اثر متقابل متقابل سطوح مختلف غلظت و نوع گیاه بر انباشت سرب در اندام های هوایی نیز نشان داد که نوع گیاه و سطوح مختلف غلظت، اثر معنی دار در سطح 5درصد بر روی انباشت سرب در اندام های هوایی داشت. نتایج نشان داد که بیشترین انباشت در اندام های هوایی تیفا و در سطح بالای غلظت و کمترین آن در گیاه نی و در سطح پایین غلظت رخ داد. بررسی شاخص انتقال و ترابری در گونه های مختلف نیز نشان داد که این شاخص به ترتیب در نی، تیفا و علف مرغ 5/5 ، 193/2 و723/1 بود که بیشترین آن در گیاه نی و کمترین آن در علف مرغ مشاهده گردید که نشان دهنده این بود که هر سه گیاه تمایل بیشتری به جذب و تجمع فلز سرب در بخش ریشه و ریزوم دارند و گیاه نی به دلیل زی توده بیشتر اندام های زیرزمینی و استراتژی انباشت بیشتر در ریشه ها، موفقیت بیشتری در پالایش فاضلاب آلوده به سرب داشت. استراتژی انباشت بیشتر در ریشه ها، منجر به مقاومت بیشتر به آلودگی سرب و به تبع آن افزایش شاخص انباشت گردید. بنابراین مکانیزم عمده گیاه پالایی فاضلاب آلوده به سرب در این تحقیق عمدتاً به صورت جذب ریزوسفری بود. در بخش دوم تحقیق اثر سه جنس مختلف بستر و زمان ماند هیدرولیکی بر راندمان حذف سرب در تالاب مصنوعی افقی زیر سطحی تحت کشت نی معمولی مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور تعداد 9 سامانه نیزار مصنوعی زیرسطحی با بسترهایی از شن ، گراول ریز و گراول متوسط در سه تکرار و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی طراحی شد. غلظت فاضلاب آلوده به سرب در این مرحله از تحقیق 10 میلی گرم در لیتر و با زمان های ماند هیدرولیکی 1 ، 3 ، 5 و 10 روز اجرا شد. نتایج نشان داد که با افزایش زمان ماند هیدرولیکی، راندمان حذف افزایش می یافت، به طوریکه بین راندمان حذف در بستر شنی و در زمان های ماند 1، 3 و 5 روزه اختلاف معنی دار در سطح 5 درصد (p?0.05) وجود داشت ولی بین زمان ماند 5 و 10روزه اختلاف معنی دار در سطح 5 درصد مشاهده نشد. برای دو جنس بستر گراول ریز و متوسط بین زمان های ماند 1 و 3 روز اختلاف معنی دار در سطح 5 درصد مشاهده شد در صورتیکه بین زمان های ماند 3 ، 5 و 10 روزه اختلاف معنی دار در سطح 5 درصد (p?0.05) مشاهده نگردید. بنابراین بهترین زمان ماند هیدرولیکی برای بستر شن، گراول ریز و گراول متوسط به ترتیب 5 ، 3 و 3 روز با حداکثر راندمان 51/88، 53/81 و 35/80 پیشنهاد گردید. نتایج تحلیل جنس بستر نیز نشان داد که جنس بستر در زمان های ماند مختلف، اثر معنی دار در سطح 5 درصد (p?0.05) بر راندمان حذف سرب داشت به طوریکه بستر شن از راندمان بالاتری نسبت به دوبستر دیگر برخوردار بود و نتیجه گیری شد که بستر شن اثربخشی بیشتری در رابطه با تشدید فرآیندهای فیزیکی ، شیمیایی و بیولوژیکی موثر در حذف سرب فاضلاب مصنوعی داشت. بررسی مدل های حذف در تالاب های مصنوعی این تحقیق نشان داد، مدل وابسته نمایی، از بالاترین ضریب همبستگی برخوردار بود و پس از آن به ترتیب، مدل کریتس- چوبانوگلوس، مدل کادلیک-نایت و مدل نمایی reed قرار گرفتند. بنابراین مدل وابسته نمایی نسبت به بقیه مدل های حذف از تطابق بهتری در تالاب مصنوعی برخوردار بود و می توان از آن جهت مدل سازی حذف سرب در شرایط تالاب مصنوعی زیرسطحی استفاده نمود.
وحیدرضا پیروزفر سعید برنمندنسب
به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف شوری و فشار بر عملکرد و گرفتگی دو نوع قطره چکان تنظیم کننده فشار پژوهشی در آزمایشگاه تحت فشار دانشکده مهندسی علوم آب دانشگاه شهید چمران اهواز صورت گرفت. در این تحقیق از دو نوع قطره چکان خود تنظیم کننده فشار نتافیم و یورودریپ استفاده گردید که تحت سه سطح فشار (p1?p2و p3) و سه سطح شوری (s1، s2 و s3) در هشت تکرار، دبی خروجی از قطره چکان ها اندازه گیری شد. این اندازه گیری ها به ازاء هر سه مرتبه آبیاری یکبار صورت پذیرفت. مدت زمان هر آزمایش 3 ساعت با دور آبیاری سه روز بود. شوری آب آبیاری توسط انحلال نمکهای کلسیم کلرید، منیزیم کلرید و سدیم کلرید با ثابت نگاه داشتن میزان نسبت جذبی سدیم تهیه می گردید. پس از انجام بررسی های آماری نتایج نشان داد طی انجام آزمایش در هر دو قطره چکان تدریجا از میزان دبی خروجی کاسته شده و میزان این تغییرات با گذشت زمان کاهش پیدا کرد. در تمام تیمارها پس از اتمام دوره آزمایش ضریب یکنواختی کریستیان سن کاهش یافت. با افزایش فشار در شوری ثابت تغییرات ضریب تغییرات دبی در هر دو نوع قطره چکان کمتر شد و همچنین با افزایش شوری در فشار ثابت تغییرات ضریب تغییرات دبی در قطره چکان یورودریپ نسبت به قطره چکان نتافیم بزرگتر گردید. در هر دو قطره چکان یورودریپ و نتافیم در هر سه سطح آب شور بین فشارهای مختلف از لحاظ اثر بر گرفتگی اختلاف معنی دار در سطح 05/0 وجود داشت. دو قطره چکان یورودریپ و نتافیم از لحاظ گرقتگی در سطوح مختلف فشار و شوری آب آبیاری فاقد اختلاف معنی دار در سطح 05/0 بودند.
ابوالقاسم دولت آبادی زهرا ایزدپناه
دشت رامهرمز در 90 کیلومتری شرق شهرستان اهواز واقع شده است، آب زیرزمینی در این دشت منبع اصلی تأمین آب شرب و کشاورزی بشمار می رود. آب زیرزمینی در منطقه رامهرمز تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله تغذیه رودخانه الله و شور، زهکشی رودخانه شور و نیز آب های برگشتی کشاورزی قرار دارد. به منظور بررسی و پهنه-بندی هیدروژئوشیمی دشت رامهرمز در دو مرحله خرداد 1391 و شهریورماه 1392، در مجموع 44 نمونه آب از منابع آب زیرزمینی منطقه برداشت شد. سپس پارامترهایی نظیر یون های عمده، sar، ph، ec و ... اندازه گیری گردید. نمونه های منابع آب زیرزمینی منطقه سولفاته- کلروره کلسیک می باشند که این رخساره در ارتباط با انحلال کانی های گچی و نمکی می باشد. عبور رودخانه الله از سازند گچساران و ورود رواناب های ناشی از سازند گچساران موجب افزایش شوری آب این رودخانه شده است. عامل شوری آب زیرزمینی عمدتاً در نتیجه تغذیه از سازند گچساران، رودخانه شور و الله و نیز آب برگشتی کشاورزی است. منشأ شوری آب رودخانه شور نیز علاوه بر عوامل فوق، تبخیر، زه آب و کیفیت آب زیرزمینی تغذیه کننده می باشد. نتایج به-دست آمده نشان می دهد رابطه خطی واضحی بین سولفات و tdi وجود دارد و بیشترین میزان همبستگی بین مجموع املاح و سدیم مشاهده می گردد. اکثر قسمت های دشت دارای کیفیت غیر قابل قبول برای مصرف شرب هستند. اکثر آب های منطقه از لحاظ کشاورزی نامناسب و شور می باشد و ادامه آبیاری با آن ها باعث تخریب ساختمان فیزیکی خاک و کاهش ثمردهی گیاه می شود. اما از آنجا که کشاورزی شغل و منبع درآمد اصلی بسیاری از مردم منطقه است لذا لازم است راهکارهای مدیریتی صحیحی برای کشت و کار در این اراضی اعمال گردد.
رضا لاله زاری هادی معاضد
در تحقیق حاضر روشی ترکیبی از مدلسازی ریاضی و ابزار بهینه سازی برای تخصیص آب با هدف حداکثرسازی بهره وری اقتصادی و کارایی یک الگوی آبیاری توسعه داده شده است. مدل بهینه سازی با استفاده از الگوریتم ژنتیک چندهدفه مبتنی بر رتبه بندی نامغلوب و شاخص فاصله جمعیتی با دو تابع هدف مجزا ارائه و مورد ارزیابی قرار گرفت. روش های بهینه آبیاری مطابق با سطوح متفاوت اعمال خشکی و مقادیر مختلف نسبت درآمد به هزینه با بهره گیری از مدل تصادفی پیشنهاد شده برآورد گردید. در برنامه ریزی چندهدفه توسعه داده شده مجموعه ای از پاسخ ها واقع در جبهه پارتو وجود دارد که پتانسیل بالایی برای بیشینه سازی درآمد الگوی کشت در شرایط کمبود آب دارند. این موضوع نشان می دهد قیمت آب نقش مهمی در مدیریت تخصیص آب ایفا می کند. از این رو شیوه های بهینه الگوی کشت هنگامی می تواند طراحی گردند که آنالیز بهای آب مصرفی در یک قالب اقتصادی از پیش تعیین شده مورد بررسی قرار گیرد.
صائب خوش نواز هادی معاضد
به منظور بررسی کارایی تصفیه تالاب های مصنوعی از نوع جریان سطحی، نه حوضچه به صورت پایلوت در شرکت کشت و صنعت کارون ساخته و جریان پیوسته فاضلاب صنایع جانبی نیشکر در آنها برقرارشد. سه واحد از حوضچه ها تحت کشت گیاه وتیور به صورت ریشه در خاک، سه واحد به صورت شناور و سه واحد دیگر، بدون گیاه (شاهد) درنظرگرفته شد. پارامتر های ph، tds، bod5، no3-n و po4-p فاضلاب ورودی و پساب خروجی تعیین و اثر عوامل موثر بر تغییر و یا کاهش این پارامترها مانند نوع سامانه، زمان ماند فاضلاب در سامانه و دوره انجام آزمایش( دما) بررسی شد. برای مقایسه میانگین ها از نرم افزار sas و آزمون دانکن در سطح اطمینان 95 درصد استفاده شد.با توجه به برخورداری استان خوزستان از درجه حرارت و نورخورشید کافی، تکثیر وپرورش گیاه وتیور به آسانی امکان پذیربوده و با انجام مقایسه روش گیاه پالایی با سایر روش های تصفیه پرهزینه، این فن آوری می تواند به طور اختصاصی برای جوامع کوچک شهری، روستایی، کشاورزی و صنعتی مقرون به صرفه و کاربردی باشد. با توجه به هزینه بر بودن استفاده اختصاصی از سیستم های مرسوم تصفیه فاضلاب در واحد های کشاورزی و صنعتی، استفاده از تالاب های مصنوعی روش مناسبی برای تصفیه انواع فاضلاب های صنایع می باشد.
محمد امین زارع هادی معاضد
در حال حاضر، 90 درصد از انرژی جهان از سوخت های فسیلی تأمین می شود که علاوه بر کاهش قابل پیش-بینی منابع محدود انرژی فسیلی، باعث انتشار و پخش آلاینده هایی می شود که منجر به تغییرات آب و هوایی جهان و کره ی زمین شده اند. از سوی دیگر، با افزایش قابل توجه در مقدار تولید پسماندهای جامد شهری، دفع این پسماندها ضمن نیاز به مدیریتی واحد و اصولی، می بایست به روشی انجام شود که حداقل خسارت را به محیط زیست وارد کند. مدیریت پسماند، به عنوان یکی از مسائل کلیدی زیست محیطی مطرح است و به همین سبب تقاضای روزافزونی برای تجزیه و تحلیل و مقایسه ی کارایی و اثرات زیست محیطی و فنی سیاست های مختلف مدیریت پسماند وجود دارد. در همین راستا و برای ارزیابی اثرات زیست محیطی روش های مختلف مدیریت پسماند نیز ابزارهای زیادی وجود دارد، اما یکی از رایج ترین روش های مورد استفاده، ارزیابی چرخه ی حیات است. از روش ارزیابی چرخه ی حیات و مدل های مختلفی که برای انجام این ارزیابی وجود دارد می توان برای انتخاب و مقایسه ی گزینه های مختلف مدیریت پسماند استفاده کرد و بهترین و موثرترین گزینه را برای اجرا، از لحاظ زیست محیطی انتخاب کرد. در این پژوهش هشت سناریوی مدیریت پسماند جامد شهری و تبدیل پسماند شهری به انرژی برای شهر اهواز به وسیله ی ارزیابی چرخه ی حیات و مدل iwm مورد ارزیابی قرار گرفت و نتایج زیر حاصل شد: از نقطه نظر مصرف منابع و کاهش منابع تجدیدناپذیر بدترین عملکرد را سناریوی سه دارا می باشد. به دلیل انرژی گیر بودن فرآیندهای کمپوست و دفن و مصرف کننده بودن آن ها در رابطه با انرژی و از آن جایی که هیچ گونه بازیافت، بازیابی گاز و انرژی و تبدیل پسماند به انرژی در این سناریو صورت نمی گیرد، این سناریو بدترین نتیجه را در راستای مصرف منابع ارائه داد. از نظر تولید گازهای گلخانه ای و تأثیر سناریوهای مختلف بر گرمایش جهانی و تغییرات آب و هوایی جهان، سناریوهای یک و دو (دفن کردن کل پسماند با و بدون بازیابی گاز و انرژی)، نشان می دهند که اگر مدیریت پسماند به صورت تنها دفن کردن کل پسماند صورت بگیرد، بیشترین تولید گازهای گلخانه ای و بیشترین اثر بر روی گرمایش جهانی را در پی دارد. همچنین می-توان نتیجه گرفت بازیابی گاز و انرژی به میزان 50 درصد از محل دفن پسماند، در مقایسه با حالت بدون بازیابی گاز و انرژی، تقریباً 12 درصد شاخص طبقه اثر گرمایش جهانی را کاهش می دهد. همچنین سناریوهای پنج، شش و هفت که مبتنی بر تولید انرژی از پسماند هستند در زمینه ی تولید گازهای گلخانه ای و تأثیرگذاری روی پدیده ی گرمایش جهانی عملکرد قابل قبول و نسبتاً مطلوبی دارند.
علیرضا توکلی زهرا ایزدپناه
روند رو به رشد جمعیت و افزایش نیاز آبی و همچنین بالا رفتن سطح استانداردها و انتظارات موجود در زمینه کیفیت آب آشامیدنی، باعث گردیده است که صافی های شنی تک لایه توانایی لازم برای تأمین آب مورد نیاز جوامع را نداشته باشند. در این مطالعه، دو پایلوت صافی تک بستره و سه بستره ساخته شد، آب خروجی از پایلوت های صافی سه لایه (با بستر زغال آنتراسیت، ماسه سیلیس و گارنت ) و صافی تک لایه (با بستر ماسه سیلیس) در کدورت، زمان کاری و پس شویی تحت تاثیر تغییر بار سطحی مورد مطالعه قرار گرفتند، بر اساس نتایج حاصل از این بررسی، در بار سطحی 120 مترمکعب به ازای هر مترمربع در روز، میزان کدورت خروجی و زمان کار صافی برای صافی سه لایه به ترتیب: ntu 05/0 و 55 ساعت بود، همین پارامترها برای صافی تک لایه به ترتیب: ntu 5/0 و 45 ساعت بود، در بار سطحی 240 مترمکعب به ازای هر مترمربع در روز، میزان کدورت خروجی و زمان کار صافی برای صافی سه لایه به ترتیب: ntu 2/0 و 30 ساعت بود، همین پارامترها برای صافی تک لایه به ترتیب: ntu 6/0 و 14 ساعت بود، همچنین میزان آب پس شویی برای صافی سه لایه 5/42 لیتر و برای صافی تک لایه 34 لیتر به دست آمد. بنابراین با توجه به نتایج فوق صافی سه لایه نسبت به صافی تک لایه دارای کیفیت آب خروجی بیشتر می باشد و زمان کاری بالاتر می باشد، همچنین مشاهده می شود با افزایش بار سطحی، زمان کار صافی های سه لایه و تک لایه به ترتیب 23 ساعت و 31 ساعت کاهش پیدا کرد که قدرت صاف سازی بیشتر صافی سه لایه را نشان می دهد.
آمنه طرزی هادی معاضد
یکی از عوامل مهمی که حفظ و توسعه کشاورزی اراضی فاریاب را در نواحی خشک محدود می سازد، کمبود آب است. در این راستا، می توان از مصرف آب های با کیفیت پایین یا زه آب ها برای رفع این تنگنا بهره گرفت .این تحقیق به صورت طرح کاملا" تصادفی با سه تکرار و سه سطح تیمار آبی (ec های 6، 8 و 10 دسی زیمنس بر متر)، سه سطح عمق خاک (15-0، 30-15 و 45-30 سانتیمتر) و سه سطح دوره آبیاری (1، 2 و 4 ماه) در لوله هایی به قطر 5/10 سانتیمتر و ارتفاع 50 سانتیمتر، در شرایط آزمایشگاهی اجرا شده است. بافت خاک مورد استفاده از نوع لوم شنی بوده است. با گذشت 1، 2 و 4 ماه از شروع آبیاری، خصوصیات هیدرولیکی خاک شامل ضریب هدایت هیدرولیکی اشباع، وزن مخصوص ظاهری، تخلخل کل، نگهداشت ویژه، تخلخل موثر، درصد رطوبت ظرفیت زراعی و درصد رطوبت نقطه پژمردگی دائم خاک در سه عمق 15-0، 30-15 و 45-30 سانتیمتری خاک اندازه گیری و محاسبه گردید. تجزیه و تحلیل نتایج نشان می دهد که افزایش شوری آب باعث افزایش معنی دار در سطح احتمال 1 درصد (01/0>p) ضریب هدایت هیدرولیکی اشباع، رطوبت ظرفیت زراعی، رطوبت نقطه پژمردگی دائم و تخلخل موثر خاک و افزایش معنی دار (05/0>p) تخلخل کل خاک و کاهش معنی دار (01/0>p) وزن مخصوص ظاهری خاک می شود، اما افزایش نگهداشت ویژه خاک معنی دار (05/0p<) نبوده است. با افزایش مدت زمان آبیاری از 2 به 4 ماه، اثر شوری در بهبود خصوصیات هیدرولیکی خاک افزایش می یابد. همچنین مشخص شد که در عمق های پایین تر خاک، اثر شوری در بهبود خصوصیات هیدرولیکی خاک کاهش پیدا می کند.
عدنان صادقی لاری مهدی اخوان رفوگر
چکیده ندارد.