نام پژوهشگر: محمدرضا تمدن
محمدرضا عسگری عیسی محمدی
با توجه به اینکه هدف این مطالعه طراحی الگوی سازگاری در بیماران همودیالیزی بود، با استفاده از روش تحقیق کیفی نظریه زمینه ای، فرآیند سازگاری بیماران بر اساس تجارب و تعامل آنها با دیگران در مرکز همودیالیز سمنان مورد بررسی قرار گرفت. مصاحبه ها بدون ساختار، روش اصلی جمع آوری داده ها بود. با 21 مشارکت کننده مصاحبه انجام شد. تحلیل داده به روش تحلیل مقایسه ای مداوم استراوس و کوربین انجام گردید. پس از شناسایی مفاهیم اساسی فرآیند سازگاری، الگوی پیشبرد سازگاری در بیماران همودیالیزی با استفاده از راهبرد ساخت نظریه واکر و اوانت طراحی و ارائه گردید. تحلیل داده ها نشان داد که نگرانی اصلی مشارکت کنندگان، نحوه مواجهه با تهدیدات درک شده ناشی از بیماری و عوارض آن بوده است و آنها در مواجهه با این نگرانی از راهبرد اساسی و پایه ای "تلاش برای عادی سازی زندگی" جهت سازگاری با همودیالیز استفاده می کردند. تلاش برای عادی سازی زندگی فرآیند روانی اجتماعی غالب و رایج در بین داده ها بود که نشان می داد چگونه بیماران در جهت سازگاری با همودیالیز اقدام می کنند. این راهبرد اصلی یک فرآیند منحصر به زمینه (بیماری، همودیالیز، و محیط)، چندبُعدی، تعاملی، تدریجی (نیازمند به زمان) می باشد که شامل گامهای درک تهدید بیماری و عوارض بیماری و همودیالیز، پذیرش بیماری و همودیالیز، و خودباوری و مدیریت زندگی بعنوان گذرگاه هایی برای رسیدن به مرحله برگشت به زندگی عادی و فعال بود که مشارکت کنندگان در پاسخ به نگرانی اصلی اتخاذ می کردند و در نهایت منجر به برگشت به کار و فعالیت عادی، عادی شدن همودیالیز برای بیمار، و یا به عبارتی سازگاری با همودیالیز می گردید. در طی این فرآیند، عوامل فردی و اجتماعی مختلف (مانند استفاده بهینه از منابع حمایتی، باورهای مذهبی، اشتغال، وضعیت مالی، کمبود اطلاعات، و ...) نقش تسهیل کننده ها و بازدارنده ها را در سازگاری با همودیالیز داشته اند. پس از شناسایی مفاهیم اساسی فرآیند سازگاری، الگوی پرستاری با محوریت مفهوم "پیشبرد عادی سازی زندگی در بیماران همودیالیزی" که حاصل مطالعه زمینه ای بود و با استفاده از نظریه های مرتبط و مناسب طراحی گردید. نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که سازگاری با همودیالیز مفهومی منحصر به زمینه (بیماری، همودیالیز، و محیط)، چندبُعدی، تعاملی، تدریجی (یا نیازمند به زمان)، و متأثر از عوامل مختلف می باشد. به طور کلی این فرآیند، پویا و دارای روند پیشرونده مثبت در راستای تلاش برای عادی سازی زندگی همراه با بیماری و همودیالیز و یا بعبارتی سازگاری هر چه بیشتر با وضعیت موجود است. بر این اساس، طراحی و بکارگیری الگو ارایه شده می تواند به پرستاران در طراحی برنامه مراقبتی سازگارانه و پیش برنده روند سازگاری بصورت جامع نگر و مبتنی بر نیازهای بیماران کمک کند.