نام پژوهشگر: سلیمان پاک سرشت
مریم بهمنی احمد محمدپور
چکیده ندارد.
جلیل اعتباری اسماعیل بلالی
چکیده بررسی کیفی عوامل موثر بر تعارض درون گروهی در گروه های علمی (مطالعه موردی دانشگاه بوعلی سینای همدان) بوسیله ی جلیل اعتباری هدف تحقیق حاضر بررسی کیفی عوامل موثّر بر تعارض درون گروهی در گروه های آموزشی با استفاده از روش کیفی است. جامعه ی آماری مورد مطالعه در این بررسی أعضای هیأت علمی در دانشگاه بوعلی همدان بوده است. در انجام این پژوهش و پاسخ به مسئله ی تحقیق از تئوری زمینه ای به عنوان یکی از روش های کارآمد در متد کیفی در این تحقیق استفاده شده است. در مجموع 36 مصاحبه ی عمیق با افراد مختلف در گروه های آموزشی با استفاده از روش نمونه گیری نظری صورت گرفت. سوال اساسی تحقیق این است که کدام عوامل و پدیده ها در بروز تعارض در گروه های آموزشی نقش دارند و نحوه ی تأثیرگذاری آنها به چه نحو است. هم چنین سعی کرده ایم به پیامدها و اثرات هر یک از آنها بر مجموعه ی گروه و دانشجویان هم بپردازیم. بررسی مصاحبه ها و تحلیل آنها نشان می دهد که مسئله ی تعارض در گروه های آموزشی یک مسئله ی جدّی و شایان توجّه است. در اکثر گروه های مورد مطالعه شدّت تعارض در سطح بالایی قرار داشت و به زعم اساتید این امر یکی از موانع عمده ی همکاری و انسجام درون گروهی به حساب می آید. مسائل و مشکلات منجر به تعارض را می توان به دو بخش درون گروهی و برون گروهی تقسیم کرد . مواردی از قبیل الگوهای تصمیم گیری چالش برانگیز، تعارض منافع، تبعیض، باندباری و خرده گروه ها، و تفاوت های افراد در زمینه های فرهنگی، سوابق کاری، نگرش های سیاسی و حرفه ای از جمله مسائل درونی موجود در گروه ها هستند. از مشکلات ساختاری و برون گروهی موثّر بر تعارض می توان به عدم شفافیت در آیین نامه های آموزشی، کمبود امکانات، امتیازگرایی در ساختار دانشگاهی و دخالت های مدیریتی از بالا در امور گروه اشاره کرد. ویژگی بارز این تعارض ها پنهانی بودن و انباشتی بودن آنهاست. از پیامدهای اساسی این تعارض ها می توان به کاهش رضایت شغلی و انگیزه، استرس و عدم امنیت و کاهش اعتماد بین فردی، در بین أعضای علمی اشاره کرد. تعارض درون گروهی، گروه های آموزشی، خرده گروه ها، همکاری گروهی.
یاور نورعلیان محمد سلمان قایمی زاده
این پژوهش به بررسی و مطالعه میزان تحرک اجتماعی و رابطه سرمایه اجتماعی با آن در بین سرپرستان خانوار شهرستان همدان در سال 1388 می پردازد. تحرک اجتماعی با ابعاد ، تحرک شغلی و تحرک طبقاتی سنجیده شده است. برای تحلیل تحرک اجتماعی از نظرات کارل مارکس و ماکس وبرکمک گرفته شده است(ولی به آن بسنده نشده) و برای نشان دادن رابطه سرمایه اجتماعی وتحرک اجتماعی از تئوری های نابرابری ، پیوندهای ضعیف، منابع اجتماعی و شکاف ساختاری استفاده شده است.روش تحقیق در این پژوهش از نوع پیمایشی وتکنیک جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه است. برای تحلیل داده ها از تحلیل رگرسیون چند متغیره متناسب با فر ضیات تحقیق استفاده شده است. نتایج این تحقیق از یک نمونه 250 نفری، به صورت نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و از طریق فرمول کوکران از جامعه آماری 100000 نفری سرپرستان خانوار شهر همدان بدست آمده است.بررسی جامعه مورد مطالعه نشان داد که تحرک شغلی نسبت به تحرک طبقاتی از عمومیت بیشتری برخوردار است. نتایج تحلیل چند متغیره نشان داد که سرمایه اجتماعی بر تحرک اجتماعی تاثیر داشته است. همچنین نتیجه تحلیل مسیر حاکی از آن است که متغیرهای سرمایه اجتماعی جمعی ( 0.18) وسرمایه اجتماعی شبکه(0.28) بر روی تحرک شغلی درون نسلی افراد تاثیر می گذارند.در حالیکه فقط سرمایه اجتماعی شبکه(0.33) بر روری تحرک طبقاتی درون نسلی افراد تاثیر می گذارد.
عزیز زنده باد سلیمان پاک سرشت
چکیده: مقالهی پژوهشی حاضر تاثیر تماشاگری کانالهای ماهوارهای را بر سبک زندگی مورد بررسی قرار میدهد. مطابق چارچوب نظری این مطالعه که از آرای بوردیو متاثر است، سبک زندگی، نماد و نشانهای فرهنگی واجتماعی به شمار میرود که از طریق چهار بعد هنجارهای مصرفی(آرایش وپوشش)، انتخاب فعالیت های گذران اوقات فراغت، مدیریت بدن و شیوهی همسرگزینی بروز پیدا میکند. چرایی و چگونگی انتخاب این ابعاد معنادار از نظر فرهنگی واجتماعی، در اندیشه ی بوردیو به نوع ذائقهها و سلیقههای افراد بر میگردد. سوال اصلی این تحقیق عبارت است از اینکه تماشاگری کانالهای ماهوارهای چه نقشی در الگوبخشی به سبک زندگی جوانان دارد؟ روش: این پژوهش به روش پیمایش انجام گرفته و برای جمعآوری دادهها از ابزار پرسشنامهی محقق ساخته، استفاده شده است. جامعهی آماری این بررسی دانشجویان دانشگاههای پیام نور و آزاد شهرستان بوکان است که به روش نمونهگیری تصادفی طبقهبندی شده نمونهای به حجم 351 نفر از آن انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج: مطابق یافتههای این بررسی هرچه استفاده ازماهواره بالاتررود، از شیوه های مدرن تری برای همسر گزینی استفاده می کنند، کم وکیف استفاده از اوقات فراغت دگرگون می شود، به این معنی که از اوقات فراغت شان به شیوه های جدید و مدرن مانند رفتن به باشگاه، پارک و... استفاده می کنند، هنجارهای مصرفی تغییر بیشتری می یابند، یعنی توجه بیشتری به آرایش و پوشش به شیوه ای مدرن نشان می دهند. و مدیریت و توجه به بدن نیز افزایش می یابد. یافته ها نشان می دهد با ارتقای سطح اقتصادی خانواده ها و میزان درآمد دانشجویان، میزان تماشای ماهواره افزایش می یابد ولی بین میزان تماشای ماهواره دردانشجویان دختر و پسر(جنسیت) تفاوت معنی داری وجود ندارد. با توجه به تحلیل های انجام گرفته می توان گفت، تماشاکردن کانال های ماهواره ای با شاخص های اوقات فراغت (آرایش وپوشش) و مدیریت بدن رابطه ی معنی داری داشته است و با همسرگزینی نیزرابطه ی غیرمعنی داری داشته است.
بهروز صفری سلیمان پاک سرشت
عدم تناسب ابعاد مختلف پایگاه اجتماعی با یکدیگر می تواند پیامدهای ویژه ای را چه در سطح فردی و چه در سطح ساختاری ایجاد کند. یکی از پیامدهای ناسازگاری پایگاهی در سطح فردی، تاثیری است که بر نگرش ها و رفتارهای سیاسی انسانها ایجاد می کند. در میان مطالعات گوناگونی که تاکنون در این خصوص انجام گرفته، اتفاق نظر چندانی وجود ندارد اما اغلب این مطالعات بر وجود نوعی نارضایتی در فرد ناسازگار تاکید کرده اند. در این تحقیق اثر ناسازگاری پایگاهی بر نگرش های سیاسی از طریق یک مکانیسم واسط مورد بررسی قرار گرفته است. فرضیه اصلی ما این است که ناسازگاری پایگاهی از طریق ایجاد احساس بی عدالتی در فرد، نگرش های سیاسی خاصی در او ایجاد می کند. ناسازگاری پایگاهی را عدم تناسب رتبه های فرد از حیث درآمد، تحصیلات و منزلت شغلی درنظر گرفته ایم. متغیرهای وابسته عبارتند از: مخالفت با وضع موجود، اقتدارگرایی و انقلابی بودن. فرضیات دیگری نیز طرح شده اند تا تاثیر برخی متغیرهای تعدیل کننده (شامل دینداری، تقدیرگرایی، سن، احساس بی قدرتی، سیاسی بودن و وابستگی به قدرت حاکم) در رابطه میان ناسازگاری پایگاهی و نگرش های سیاسی مورد بررسی دقیق تر قرار گیرد. جامعه آماری از کلیه افراد 23 به بالای منطقه شهری همدان تشکیل شده و حجم نمونه مورد بررسی 604 نفر می باشد. یافته ها نشان می دهند که ناسازگاری پایگاهی در جمعیت نمونه شیوع چندانی ندارد. تحلیل داده ها همچنین از رد فرضیه اصلی تحقیق حکایت دارند، یعنی ناسازگاری پایگاهی از طریق احساس بی عدالتی هیچ اثر معناداری بر نگرش های سیاسی ندارد. حتی با کنترل متغیرهای تعدیل کننده نیز تغییری در این امر حاصل نمی گردد. اما هنگامی که انواع ناسازگاری پایگاهی مورد بررسی قرار می گیرند، برخی اثرگذاری ها معنادار می شوند. در میان بازنده ها (کسانی که رتبه آنها در تحصیلات بهتر از رتبه آنها از لحاظ درآمد است)، افزایش ناسازگاری پایگاهی باعث افزایش احساس بی عدالتی شده و این امر موجب بالا رفتن میزان مخالفت با وضع موجود و کاهش اقتدارگرایی می گردد. در مورد برنده ها (کسانی که رتبه آنها از لحاظ درآمد بهتر از رتبه آنها از لحاظ تحصیلات است)، افزایش ناسازگاری پایگاهی به کاهش احساس بی عدالتی و مخالفت با وضع موجود و افزایش اقتدارگرایی منجر می شود. هم در مورد بازنده ها و هم در مورد برنده ها برخی متغیرهای تعدیل کننده تغییراتی در اثرگذاری ناسازگاری پایگاهی بر نگرش های سیاسی ایجاد می کنند. اثرگذاری ناسازگاری پایگاهی بر انقلابی بودن از طریق ایجاد احساس بی عدالتی، در مورد بازنده ها معنادار نیست. در مورد برنده ها افزایش ناسازگاری پایگاهی با کاهش احساس بی عدالتی، باعث کاهش انقلابی بودن می گردد.
مریم ملکی صادقی احمد محمد پور
چکیده: سینما بی شک یکی از مهمترین وسایل رسانه ای تصویری در هدایت قوه ادراک و آگاهی فرد از جهان و خویشتن خویش به شمار می آید. انسان شناسان نیز معتقدند که فرهنگ یک کشور همچنان که در ادبیات، هنر، موسیقی و نقاشی متبلور است در سینمای آن جامعه نیز جلوه گر می شود. بنابراین می توان آن را به عنوان مستندات فرهنگی جامعه مورد بررسی و تحلیل قرار داد. لذا در این تحقیق سعی شده بر اساس 4 فیلم سینمایی (سگ کشی، چهارشنبه سوری، به همین سادگی و کافه ترانزیت) با دیدی نو، موقعیت های تثبیت شده نسبت به زنان را مدنظر قرار داده و نقطه ضعف های ارزش گذاری درباره ی آنان را در فرهنگ مرد سالارانه برجسته کند. پژوهش حاضر برای انجام این کار از رویکرد تبیینی- تفسیری گیرتز و تحلیل محتوای نشانه شناسی استفاده کرده است، تا از طریق استنتاج رمزگان اجتماعی، فنی و ایدئولوژیکی و نیز تحلیل و تفسیر زمینه های فرهنگی- اجتماعی ای که کنش زنان در آن صورت گرفته به هدف نهایی تحقیق یعنی «بازسازی معنایی زن» برسد. نتایج پژوهش حاکی از آن است، از آنجا که قدرت در دست مردان است، مفاهیم و مقولات فرهنگی بر اساس سیستم مردان تعریف شده و مفاهیمی مذکرند. لذا در دنیای زنان دارای معانی نامتعارف و گاه متضاد می باشند. برای زنان مفاهیمی مانند احقاق حق، تساوی طلبی، استقلال، قدرت، رشد، وفاداری بر اساس بهایش برای مردان در نظر گرفته می شود. در واقع زنان دارای هویتی تابعی و غیرمستقل هستند. بدین ترتیب زنان برای پیشرفت و تغییر در زندگی خود نه تنها با موانع ساختاری و اجتماعی روبرو هستند، بلکه ساختار نظام مرد سالاری همچون وجدان در اعماق ذهن و اندیشه آنها جای گرفته و حتی در زمان عدم حضور خود پیام قدرتمندی را برای زنان می فرستد و به آنها یادآوری می کند که طبق دستورات آن عمل کنند.. واژه های کلیدی: بازسازی، نماد، معنا، فرهنگ، تبیین تفسیری، تحلیل محتوا، نشانه شناسی، دال و مدلول، رمزگان، نظام مردسالاری، جنسیت، هویت.
مینا اینانلو سلیمان پاک سرشت
اهمیّت یافتن بدن به عنوان یک عنصرهویّت ساز و تمایزبخش و به عنوان معیاری برای جذّابیّت، کنترل بر نفس و مهارت های اجتماعی و موفّقیّت شغلی و جوانی سبب گردیده تا مطالعات بسیاری حول بدن و عوامل تأثیرگذار بر آن و یا تصوّر از بدن و پیامدهای روان شناختی آن صورت گیرد. به طوری که، تحقیق پیش روی نیز بر اساس وجود چنین ضرورتی صورت گرفته است. امّا، از آنجایی که عمده ی توجّهات تحقیقاتی که حول بدن صورت گرفته اند، اساساً سعی کرده اند تا الگوی رفتاری از قبل تعیین شده را در قالب رفتار بدنی مطالعه کنند و با اتّخاذ موضع بیرونی نسبت به تحلیل این موضوع از فرایندهای معنایابی و تغییر این ساختارها غافل بمانند و در بهترین حالت از طریق فراوانی بروز رفتارهای خاص، نتایج خاصّی را نیز در ارتباط با رفتار بدنی نتیجه بگیرند لذا این موضع تحلیلی با تمرکز بر معناهای رفتاری و با الگوبندی آن ها و با تشریح فرایندها و نحوه ی شکل گیری آن ها در صدد بوده است تا به آن بخش مغفول از رفتارهای بدنی که توجّه به آن ها بر اساس معناهای رفتاری و در متن و زمینه ی اجتماعی است پاسخی داده باشد. نتایج حاصل از این بررسی کیفی که با استفاده از مصاحبه ی عمیق با 27 نفر از دختران و زنان و 15 نفر از پسران و مردان 0 تا 34 ساله تهرانی و با بهره گیری از رویکرد نظریه ی زمینه ای انجام شده است حاکی از آن است که سه سبک مدیریّت بدن بر اساس نح2وه ی تأثیرگذاری زمینه ی کنش، معانی اطلاق شده به رفتار بدنی و بروز عملی رفتارهای بدنی قابل تشخیص است که عبارتند از: بدن به مثابه رسانه، بدن به مثابه دارایی و بدن به مثابه ابزار همنوایی.
لادن امرالهی محمد سلمان قایمی زاده
دانشگاه بوعلی سینا مشخصات رساله/پایان نامه تحصیلی عنوان: بررسی جامعه شناختی رابطه ی بین سرمایه اجتماعی و نگرش ها و رفتارهای زنان در زمینه نابرابری های جنسیتی در شهر همدان نام نویسنده: لادن امرالهی نام استاد/اساتید راهنما: دکترمحمد سلمان قائمی زاده نام استاد/اساتید مشاور: دکتر سلیمان پاک سرشت دانشکده: اقتصاد و علوم اجتماعی گروه آموزشی: علوم اجتماعی رشته تحصیلی: علوم اجتماعی گرایش تحصیلی: جامعه شناسی مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد تاریخ تصویب: 1/3/1390 تاریخ دفاع: 3/12/1390 تعداد صفحات: 136 چکیده: این پژوهش به بررسی و مطالعه نگرش ها و رفتارهای زنان در زمینه نابرابری های جنسیتی در شهر همدان و رابطه ی آن با سرمایه اجتماعی، در سال 1390 می پردازد. نگرش جنسیتی زنان در سه بعد احساسی، شناختی و رفتاری سنجیده شده است. هم چنین به منظور تبیین پدیده ی مورد بررسی از نظریه های مختلفی از جمله نظریه های منابع و ستیز و تئوری های فمینیستی استفاده شده است. از سوی دیگر ابعاد شناختی و رفتاری نگرش و در نهایت تاثیر گذاری آن بربعد احساسی مورد مطالعه قرار گرفته است. برای نشان دادن رابطه سرمایه اجتماعی و نگرش ها و رفتارهای زنان نیز تئوری های نابرابری و تئوری های سرمایه اجتماعی جمعی و فردی(شبکه) مد نظر قرار گرفته است. روش تحقیق در این پژوهش از نوع پیمایشی وتکنیک جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه است. نتایج این تحقیق از یک نمونه 240 نفری، به صورت نمونه-گیری خوشه ای چند مرحله ای و از طریق فرمول کوکران از جامعه آماری 212221 نفری زنان واقع در سنین 54-15ساله شهر همدان بدست آمده است. به منظور تحلیل این تحقیق از آزمون های دو متغیر ه و چند متغیره (رگرسیون و تحلیل مسیر) استفاده شده است. نتایج تحلیل دو متغیره نشان می دهد که بین سرمایه اجتماعی و نگرش های جنسیتی و نابرابری در خانواده، رابطه معنی داری وجود دارد. هم چنین نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان می دهد که متغیر های جامعه-پذیری ، آگاهی، سرمایه اجتماعی، نابرابری در خانواده و بین زن و مرد، در مجموع 2.76 درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کنند. هم چنین نتیجه تحلیل مسیر گویای این است که نابرابری های بین زن و مرد بیشترین تاثیر را بر نگرش ها و رفتارهای زنان بر جای می گذارد. به لحاظ میزان تاثیر گذاری پس از نابرابری های بین زن و مرد (611/0)، جامعه پذیری با 560/0 ، سرمایه اجتماعی 487/0 ، آگاهی جنسیتی با 395/0 و در آخر نابرابری در خانواده با 157/0 بر نگرش ها و رفتارهای زنان در زمینه نابرابری های جنسیتی تاثیر می گذارند. در رابطه با تاثیر سرمایه اجتماعی بر نگرش ها و رفتارها باید اشاره کرد که تاثیر غیر مستقیم آن بیش از تاثیر مستقیم اش بوده است. واژگان کلیدی: زنان، نابرابری جنسیتی، نگرش ها و رفتارها، سرمایه اجتماعی جمعی، سرمایه اجتماعی فردی (شبکه).
مریم رضایی دره ده اکرم محمدی
مسئله تحقیق حاضر، بررسی رابطه تعارض کار- خانواده و بحران هویت زنان شاغل است. در جوامع سنتی، اغلب نقش های مربوط به شبکه خویشاوندی تعیین کننده هویت فردی بودند اما در جوامع معاصر، نقش های اکتسابی به خصوص نقش شغلی جزء هویت فردی را تشکیل می دهند. لذا بررسی رابطه تعارض کار- خانواده و بحران هویت زنان شاغل در جامعه نوین به عنوان یک مساله اجتماعی اهمیت دارد. در تبیین مسئله تحقیق از تئوری کنش متقابل نمادین و تئوری فرایند کنترل هویت پیتر بورک، تئوری نقش و دیدگاه کمیابی در این تئوری و به ویژه با تاکید بر نظریه مجموعه نقشی مرتون و تئوری فشار نقش گود در رویکرد مذکور استفاده شده است. در این پژوهش از روش پیمایشی استفاده شده است. ابزار مورد استفاده پرسشنامه بوده که در آن از مقیاس های تعارض کار- خانواده و مقیاس حمایت اجتماعی خانواده از فرد شاغل نیز استفاده شده است. جامعه آماری کلیه زنان شاغل شهر خرم آباد می باشد. با استفاده از فرمول کوکران تعداد 310 نفر از زنان سه گروه شغلی دفتری و اداری، درمان و آموزش به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده و مورد پرسش قرار گرفته اند. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی صورت گرفته است. در آمار توصیفی به توصیف ویژگی های عمومی پاسخگویان پرداخته شده است و در آمار استنباطی با استفاده از آزمون f، مقایسه میانگین ها، رگرسیون و تحلیل مسیر به بررسی رابطه بین متغیر های مستقل تحقیق و متغیر وابسته و آزمون فرضیه ها پرداخته شده است. یافته ها و نتایج تجربی پژوهش نشان داد که فرضیه های تحقیق مورد تایید قرار گرفته اند و به طور کلی رابطه معنی داری بین متغیرها وجود دارد و فرضیه ها و مدل تحقیق تایید می شود. به این ترتیب که: بین همزمانی نقش های شغلی- خانوادگی زنان با تجربه تعارض کار- خانواده آنان رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد. همچنین مشخص شد که از بین دو عامل انتظارات نقش خانوادگی و انتظارات نقش شغلی، عامل خانواده و انتظارات نقش خانوادگی تغییرات بیشتری از تعارض را تبیین می کند. بین حمایت اجتماعی خانواده از فرد شاغل و تجربه تعارض کار- خانواده رابطه معنادار و معکوسی برقرار بود و این فرضیه نیز تایید شد. نهایتا یافته های تحقیق نشان داد که تاثیر تعارض نقش های شغلی- خانوادگی زنان بر بحران هویت آنان تایید شد و رابطه معنادار و مستقیمی بین تجربه تعارض کار- خانواده و بحران هویت زنان مشاهده شد که این بیانگر اهمیت نقش ها و تعارض نقش بر هویت و بحران هویت زنان است. به این ترتیب، با توجه به کارایی تعارض کار/ خانواده در کاهش بحران هویت زنان و همچنین کاهش تعارض از طریق حمایت اجتماعی لازم است در این زمینه به زنان شاغل و خانواده های آنان اطلاع رسانی شود.
فرهاد رشیدی اسماعیل بلالی
مسئله تحقیق عبارت است از مهمترین عواملی که بر تعارض درون گروهی در گروههای آموزشی تاثیرگذارند، تعیین این رابطه ها و وزن هر کدام از عوامل می باشد. این پژوهش با بهره گیری از نظریه های«اعتماد جانسون»، «تعهد کوزر و شاو»، «پردازش اطلاعات پوندی و همکاران»، «عدم تجانس اعضا چانگ و همکاران»، «توجه به هدف دوگانه بلیک و موتون» و... به بررسی تطبیقی عوامل موثر بر تعارض درون گروهی در گروههای آموزشی دانشگاههای بوعلی و کردستان می پردازد. شدت تعارض شامل میزان جروبحث های جزئی و شدید و ... اعضا و تعداد اعضایی که با هم تعارض دارند می باشد. با توجه به افزایش تعارض های درون گروهی در گروههای آموزشی از یک سو و تغییر الگوی تعارض های درون گروهی، این پژوهش در پی بررسی تأثیر میزان این متغیرهای مستقل فوق بر میزان شدت تعارض درون گروهی می باشد. روش تحقیق هم از نوع همبستگی و علی- مقایسه ای، «پیمایشی» با استفاده از نرم افزار spss می باشد. جامعه آماری این پژوهش 495 نفر از اعضای هیات علمی گروههای آموزشی دانشگاههای بوعلی و کردستان می باشند که سعی بر این بود تا جایی که امکان داشته باشد جامعه آماری تمام شماری شود که از این تعداد 357 نفر مورد پرسش قرار گرفتند. طبق نتایج به دست آمده، بین «میزان شدت تعارض درون گروهی» با شش متغیر «میزان توزیع نابرابر منابع درون گروهی»، «میزان الگوی تصمیم گیری غیر مشارکتی درون گروهی »، «میزان پارتی بازی و تبعیض در گروه»، «میزان ازدیاد گرایش های علمی درون رشته ای در گروه»، «میزان ضعف اعتماد درون گروهی»، «میزان تقابل نسل ها در گروه» رابطه معنی دار و البته مثبت به دست آمده است، یعنی هر چه میزان متغیر های مستقل فوق در گروه بیشتر باشد میزان شدت تعارض درون گروهی بیشتر خواهد بود. اما بین «میزان تعدد باندها و خرده گروهها در گروه»، «میزان اندازه گروه»، «میزان وجود دوره های تکمیلی در گروه»، «میزان تفاوت های زمینه ای در گروه» رابطه معنی داری وجود ندارد.
بلال بگی حاتم حسینی
نیاز برآورده نشده مفهومی حیاتی در برنامه های تنظیم خانواده است و به درصدی از زنان ازدواج کرده در سنین باروری اطلاق می شود که علی رغم این که مایل نیستند بچّه دار شوند و یا این که قصد دارند فرزندآوری خود را دست کم تا دو سال به تعویق بیندازند، ولی از هیچ یک از روش های پیشگیری از حاملگی استفاده نمی کنند. این نیاز شکاف بین ایده آل ها و رفتار باروری زنان را نشان می دهد. هدف از انجام این تحقیق برآورد میزان نیاز برآورده نشده ی تنظیم خانواده و بررسی تعیین کننده های آن در میان زنان 49-15 ساله ی همسردار شهر مهاباد است. داده ها با استفاده از پیمایشی که بر روی نمونه ای بالغ بر 700 خانوار انجام شد اقتباس شده است. در این راستا، ضمن بررسی روش های اندازه گیری نیاز برآورده نشده (روش اصلی و بازبینی شده)، به محاسبه ی شاخص های نیاز برآورده نشده ی تنظیم خانواده بر اساس روش شناسی اصلی پرداخته شد، سپس با اعمال روش شناسی جدید ارایه شده در سال 2012، همان شاخص محاسبه و نتیجه ی حاصل از کاربرد هر دو روش با هم مقایسه شد.نتایج نشان می دهد که نیاز برآورده نشده ی تنظیم خانواده در شهر مهاباد بر اساس تعریف بازبینی شده 10/8 درصد است که در این میان 7/7 درصد نیاز برای فاصله گذاری و 3/1 درصد نیز نیاز برآورده نشده برای توقّف فرزندآوری است. مقدارهای متناظر در تعریف اصلی به ترتیب برابر با 9/5، 6/0 و 3/5 درصد می باشد. همچنین 9/85 درصد از زنان از روش های سنتی که بیشتر روش نزدیکی منقطع بوده است، استفاده می کردند و دوست داشتند تا روش مورد استفاده شان را به روش های مدرن تغییر دهند. این دسته از زنان تحت عنوان زنان دارای نیاز برآورده نشده برای استفاده از زوش های مدرن طبقه بندی می شوند. به این ترتیب تخمین زده می شود که 20/8 درصد زنان در مهاباد دارای نیاز برآورده نشده باشند که این میزان در تعریف بازبینی شده به میزان 1/28 درصد بیشتر از تعریف اصلی می باشد.ترس زنان از اثرات و عوارض جانبی روش ها (با 1/2 درصد) بیش ترین سهم را در عدم استفاده ی آن ها از وسایل پیش گیری از حاملگی دارد. عوامل و محدودیّت های اجتماعی و فرهنگی شامل مخالفت همسر، اطرافیان و عوامل مذهبی در اولویت های بعدی قرار می گیرند. یافته های تحقیق در تأیید نظریه های بوشان و بولاتو می باشد. با توجّه به نقش تعیین کننده ی برخی از مشخّصه های فرهنگی در کنار سایر مشخّصه های اقتصادی اجتماعی و عوامل مرتبط با تنظیم خانواده در پیش بینی احتمال نیاز برآورده نشده ی تنظیم خانواده، انجام مطالعات تطبیقی با روش های ترکیبی در مناطق ناهمگن از نظر قومی و فرهنگی به منظور سنجش نیاز برآورده نشده ی تنظیم خانواده و استخراج مضامین فرهنگی موثّر بر این پدیده پیشنهاد می شود.
علی اصغر منظمی تبار امیر ملکی
پژوهش حاضر به بررسی مقایسه ای کیفیت زندگی و ابعاد آن در مناطق شهری و روستایی شهرستان همدان می پردازد. شکل گیری این تحقیق بر اساس این سئوال بوده که آیا وضعیت کیفیت زندگی و ابعاد آن در مناطق شهری و روستایی شهرستان همدان با هم تفاوت دارد؟ جمعیت آماری پژوهش حاضر شامل افراد 15 تا 64 سال ساکن شهرستان همدان (اعم از مناطق روستایی و شهری) که طبق سرشماری سال 85، 457668 نفر می باشند، می شود. و از این تعداد 384 نفر به عنوان حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران تعیین شد که در نهایت 396 نفر (77 نفر جمعیت از روستایی و 319 نفر از جمعیت شهری) به عنوان نمونه انتخاب و آزمون های پژوهش را تکمیل نمودند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از نرم افراز spss و روش های آماری توصیفی و استنباطی استفاده شده است. برای سنجش فرضیات پژوهش از آزمون های آماری مان- ویتنی، کروسکال- والیس و ضریب همبستگی رواسپیرمن استفاده گردید. نتایج آزمون مان- ویتنی نشان داد که کیفیت زندگی در شهر و روستا فقط در بعد عینی کیفیت زندگی تفاوت معنا دار دارد، و در دیگر ابعاد تفاوت معنا داری وجود ندارد، کیفیت زندگی و ابعاد آن در زنان و مردان تفاوت معنا داری نداشت و کیفیت زندگی و ابعاد آن در افراد مجرد بهتر از افراد متأهل بود. همچنین آزمون کروسکال- والیس نشان داد که کیفیت زندگی و ابعاد آن (به جزء بعد روابط اجتماعی) در افراد بر اساس فضای زیست متفاوت است و کیفیت زندگی و ابعاد آن در گروه سنی جوانان بهتر از میانسالان و سالمندان است.
اکرم نادی محمد سلمان قایمی زاده
این پژوهش به بررسی جامعه شناختی عوامل موثر بر بروز رفتارهای نابهنجار در میان تماشاگران فوتبال در شهر همدان در سال 1391 می پردازد. به منظور تبیین پدیده مورد بررسی از نظریه های مختلفی از جمله نظریه فشار اجتماعی، یادگیری اجتماعی، کنترل اجتماعی و نظریه نظریه پردازان مکتب لیسستر استفاده شده است. روش تحقیق در این پژوهش از نوع پیمایشی و تکنیک جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه است. نتایج این تحقیق از یک نمونه 350 نفری، به صورت تصادفی سیستماتیک و از طریق فرمول کوکران از جامعه آماری 4000 نفری تماشاگران ورزشگاه قدس همدان به دست آمده است. به منظور تحلیل این تحقیق از آزمون های دو متغیره و چند متغیره (رگرسیون، تحلیل مسیر، کای اسکوئر) استفاده شده است. نتایج تحلیل دو متغیره نشان می دهد که بین قومیت و رفتار نابهنجار، سن و رفتار نابهنجار، تحصیلات و رفتار نابهنجار، پایگاه اقتصادی– اجتماعی و رفتار نابهنجار، محل تولد و رفتار نابهنجار، تنش در منزل و رفتار نابهنجار، رابطه وجود دارد. هم چنین نتایج تحلیل مسیر حاکی از این است که متغیر سابقه دعوا و نزاع و متغیر رفتار مربی، داور و بازیکن به صورت مستقیم بر متغیر وابسته (رفتار نابهنجار) تأثیردارند و متغیرهای تنش در منزل و پایگاه اقتصادی– اجتماعی به صورت غیر مستقیم بر متغیر وابسته تأثیر دارند. علاوه بر این نتایج تحلیل مسیر نشان می دهد که متغیر رفتار مربی، داور و بازیکن(690/0)و پایگاه اقتصادی– اجتماعی (0137/0-) به ترتیب بیشترین و کمترین تأثیر را بر متغیر وابسته دارند
فاطمه زندی جواد افشار کهن
امروزه وجود خرده فرهنگ های متعدد در جوامع و ارتباط آن با وفاق اجتماعی به مسئله ای مهم در ساختار جهان مدرن تبدیل شده است.هویت قومی تنها یکی از هویت های جمعی چند گانه فرد است که چگونگی ارتباط آن با هویت ملی نقش مهمی در انسجام و یا عدم انسجام جامعه دارد . این مقاله با طرح برخی از دیدگاه های نظری در مورد هویت و تاکید بر نظریه تاجفل و جنکینز در خصوص نظریه هویت اجتماعی و مقوله بندی به بررسی رابطه بین هویت ملی و هویت قومی می پردازد . جمعیت آماری این پژوهش را جوانان 30-20 سال شهر خرم آباد که دارای هویت قومی لری هستند تشکیل می دهند. نمونه گیری با روش خوشه ای انجام شده و حجم نمونه 360 نفر بوده است. اطلاعات مورد نیاز با کاربرد روش پیمایش و ابزار پرسش نامه جمع آوری و سپس تجزیه و تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بین میزان گرایش به هویت ملی و گرایش به هویت قومی رابطه معنی داری وجود دارد به نحوی که با افزایش میزان گرایش هویت ملی، میزان گرایش به هویت قومی نیز افزایش می یابد و برعکس. علاوه بر آن بین میزان گرایش به هویت قومی و جنسیت، رابطه معناداری وجود ندارددر حالی که بین متغیرهای وضعیت اشتغال و سطح سواد و تحصیلات با گرایش به هویت قومی رابطه معنی دار و مثبتی برقرار است
بیان حاتمی ژارآباد سلیمان پاک سرشت
آغاز قرن بیست و یکم تفاوت ماهوی حتی با یک دهه قبل از خود دارد. امروزه انقلابی شگرف در فنون ارتباطی و اطلاعاتی بوجود آمده است. شکل گذاری یک نظام ارتباطی جدید مبتنی بر زبان همگانی دیجیتالی، بنیاد جامعه را چنان دگرگون کرده که هیچ گونه انزوا گزینی و کناره گیری را برنمی تابد و حتی دور افتاده ترین و سنتی ترین جوامع نیز از بستن مرز های خود به روی جریان ها و شبکه های جهانی ناتوان هستند. اینترنت پدیده ی شگفت قرن، انقلاب مهمی در ارتباطات پدید آورده است. ویژگی عمده ای که می-توان آن را در اینترنت جست و در سایر شبکه ای ارتباطی خبری از آن نیست، تعامل است.تعاملی بودن ارتباطات در فضاهای مجازی، فرصت شکل گیری اجتماعات جدید برای کاربران فراهم ساخته است. دو دیدگاه در مورد شکل گیری اجتماعات مجازی وجود دارد؛ اول آن که منتقدان بر این باورند که گروه های مجازی اجتماعات واقعی را ایجاد نمی کنند. آنها استدلال می کنند که برخی ویژگی های فراموش شده باعث شده که گروه های آنلاین جایگزین کمرنگی برای اجتماعات چهره به چهره سنتی شوند. اما برخی جواب می دهند که اجتماعات آنلاین نه تنها اجتماعات واقعی هستند، بلکه حتی پتانسیل حمایت از اجتماعات چهره به چهره و نگه داشتن اجتماعات محلی با یکدیگر را دارند. بر همین اساس در این پژوهش به سنجش حسّ اجتماع به عنوان مهمترین نمود تشکیل اجتماع در گروه های مجازی ایرانی پرداخته شده است، تا مشخص شود که در فضا های مجازی ما شاهد شکل-گیری اجتماعات مجازی هستیم یا خیر؟ برای رسیدن به این منظور چهار گروه مجازی در حوزه های فعالیت علمی، سرگرمی، زنان و هنر به عنوان جامعه ی آماری انتخاب شد و پس از تعیین حجم نمونه پرسشنامه ها برای اعضای این گروه های مجازی فرستاده شدند. نتایج به دست آمده از 587 پرسشنامه ی، نشان می دهد که حدود 60 درصد از پاسخگویان اظهار داشته اند که حسّ اجتماع زیاد و خیلی زیادی نسبت به اجتماع مجازی خود دارند و تنها دو درصد آنها اعلام کرده اند که حسّ اجتماع خیلی کمی به اجتماع مجازی خود دارند. این نتایج ما را با نظریات موافقان تشکل اجتماع در فضاهای مجازی همسو می کند. نظریات افرادی مثل پاپادیکس (2003) که معتقد بود در اجتماعات مجازی ویژگی هایی همانند اجتماعات واقعی وجود دارد، هرچند که تفاوت هایی نیز بین آن ها به چشم می خورد. تونتری، کوسن، الونن و تارکیانن (2011) بیان می کنند که اعضای اجتماعات مجازی می توانند حسّ اجتماع را مانند حسّ اجتماع سنتی مبتنی بر روابط چهره به چهره برقرار کنند. کیم، لی و کنگ (2012) از اهمیت اجتماعات مجازی صحبت می کنند که می تواند در کنار جهان واقعی به عنوان جهان دوم در جریان باشند. پریس، کریچمار و آبراس (2003) معتقدند که اکنون دیگر اجتماعات آنلاین به عنوان یک قسمت طبیعی از زندگی افراد است و تفاوت زیادی بین اجتماعات آنلاین و رو در رو وجود ندارد. بلانچارد و مارکوس (2002) به این نتیجه رسیده اند که همانطور که نزدیکی صرف، عاملی در ایجاد اجتماع نمی-باشد، دوری را نیز نمی توان مانعی بر سر ایجاد اجتماع دانست. بدین ترتیب در فضاهای مجازی اجتماع می تواند شکل گیرد. اما همه ی زیست گاه های مجازی به اجتماع تبدیل نمی شوند، بلکه برای تبدیل زیست گاه های مجازی به اجتماعات مجازی باید حسّ اجتماع بین اعضا وجود داشته باشد. بر اساس نتیجه ی به دست آمده در پژوهش حاضر و با توجه به نتایج تحقیقات قبلی می توان چنین استنباط نمود که جوامع آنلاین تفاوت های مهمی با اجتماعات چهره به چهره دارند؛ اما زمانی که منتقدان، اجتماعات آنلاین را به عنوان بسیار مجزا از گروه های زندگی واقعی توصیف می کنند. ، این مقایسه به نظر می رسد که بر اساس اجتماعات آرمانی است، تا اینکه مبتنی بر اجتماعات چهره به چهره ی موجود باشد. حتی قبل از گروه های آنلاین، محققان به تحقیق بر روی اجتماعات واقعی به خاطر یک تغییر مهم پرداخته بودند؛ تغییر مهم این بود که اجتماع دیگر نه در نزدیکی فیزیکی بلکه در اصطلاح شبکه های اجتماعی تصور می شد. کاربرد تلفن، خودرو و هواپیما از مدت ها قبل، این معنا را می رساند که ایجاد و حفظ روابط اجتماعی خارج از محله های فیزیکی یک فرد امکان پذیر است تا آنجا که بندیکت اندرسون برای توصیف ملت های مدرن از اصطلاح جوامع تخیلی یا تصوری استفاده کرده است. اندرسون بیان می کند که" ملّت جامعه ی سیاسی تصوری است که با لذات محدود و دارای حاکمیت تصور می شود". تصوری است چون اعضای کوچکترین ملت نیز بیشتر هم قطاران خود را نخواهند شناخت یا ملاقاتشان نخواهند کرد و یا حتی نکته-ای در مورد آنها نخواهند دانست. اما در اذهان هر یک از آنها تصویری از اجتماع واحدشان زندگی می کند. از نظر وی همه ی جوامع بزرگ تر از روستاهایی که ارتباطشان رودر رو است، تصوری هستند. اندرسون بیان می کند که؛ تصور مستلزم کذب بودن نیست و جوامع را باید بر اساس شیوه ی تصور شدن آنها از هم تفکیک نمود. پس می توان گفت نگرانی منتقدان در مورد اجتماعات مجازی برخواسته از افسانه-ی جامعه ی شبانی است زیرا روابط اجتماعی در حال حاظر از لحاظ جغرافیایی پراکنده و ارتباطات به شدت از راه دور هستند. علاوه بر سنجش میزان وجود حسّ اجتماع در اجتماعات مجازی مورد نظر، در تحقیق حاضر بررسی عوامل موثر فرض شده بر حسّ اجتماع مجازی نیز صورت گرفته است. عوامل فرض شده شامل هشت متغیر؛ نظارت و کنترل، درگیری، ارزش-ها و هنجار ها، آشنایی قبلی، تعداد اعضا و گمنامی و حسّ اجتماع واقعی می باشد، که انتخاب این متغیرها بر اساس تأکیدی است که در نظریات و تحقیقات مطرح شده بر اهمیت تأثیر این ویژگی ها بر روی حسّ اجتماع شده است. نتایج به دست آمده برای تأثیرات مستقیم و غیر مستقیم این عوامل نشان می دهد که در کل از هشت رابطه ی موجود در بین عوامل فرض شده پنج مورد تأیید شده و سه مورد رد شده اند. تأیید رابطه ی نظارت و کنترل در اجتماع با حسّ اجتماع مجازی، همسو با نظریات کلمن (1990)، چای و هچتر (1987) و لیندنبرگ (1988) است؛ که وجود نظارت و کنترل را برای اجتماع ضروری می دانستند. تأیید رابطه ی درگیری در اجتماع مجازی با حسّ اجتماع مجازی، در جهت تأیید نظریات کوو و کیم (2003) می باشد. که غوطه وری و درگیری در اجتماع را به عنوان یکی از عوامل موثر در حسّ اجتماع مجازی می دانستند. تأیید فرضیه ی مربوط به تأثیر ارزش ها و هنجار ها از طریق نظارت و کنترل بر حسّ اجتماع مجازی همسو با دیدگاه پارسونز (1973) و کلمن (1990) می باشد. این دو از حتمی بودن وجود نظارت و کنترل برای اجرای ارزش ها و هنجارها که برای کارکرد اجتماع ضروری هستند صحبت می کنند. رابطه ی بین گمنامی و حسّ اجتماع نیز از تأیید آماری برخوردار بوده که این یافته همسو با نتایج به دست آمده در مطالعه ی دهقان و نیکبخش (1385) می باشد. آنها معتقد بودند که در فضاهای مجازی افراد به گمنامی تمایل دارند و به ایفای نقش می-پردازند و با بیان آنچه در دنیای واقعی امکان گفتنش را نداشتند، زمینه را برای برقراری روابط صمیمانه برقرار می کنند. رابطه ی حسّ اجتماع واقعی با حسّ اجتماع مجازی نیز تأیید شده است. تأیید این یافته همسو با مطالعه ی ربیعی (1387) و بررسی باری و گلیا (1996) می-باشد که از در هم تنیدگی دو اجتماع مجازی و واقعی و تأثیرات متقابل آن ها صحبت می کنند. نتایج نشان از عدم تأیید رابطه ی سابقه ی حضور با ارزش ها و هنجارها می باشد که این نتیجه همسو با نظریات چای و هچتر(1987) و مطالعه ی دهقان و نیکبخش (1385) نمی باشد که سابقه ی عضویت را به عنوان عاملی موثر در ایجاد همبستگی و صمیمیت می دانستند. در مورد علّت احتمالی عدم تأیید این رابطه می توان گفت که چون تقریباً 78 درصد پاسخگویان دارای سابقه ی عضویت کمتر از 2 سال بوده اند و بیشتر آن ها در یک دامنه قرار گرفته-اند، متغیر سابقه ی حضور نتوانسته است اثر خود را بر روی متغیر ارزش ها و هنجارها نشان دهد. علی رغم معنادار بودن رابطه ی بین تعداد اعضا با گمنامی، بخاطر رابطه ی معکوسی که بین دو متغیر وجود دارد، فرضیه تأیید نمی شود. این نتیجه ای شاید به خاطر آن بوده که نمونه ی انتخاب شده بیشتر از دو اجتماع مجازی سرگرمی و علمی است که تعداد افراد عضو فراوان بوده است به طوری که متغیر تعداد اعضا نتوانسته تأثیر لازم را داشته باشد و مقایسه خوبی از میزان وجود گمنامی بر اساس متغیر تعداد اعضا صورت نگرفته است. این نتیجه بر خلاف نظریات چای و هچتر(1987) و زیمل (1908) می باشد، آنها معتقد بودند که هر چه گروه کوچک تر باشد، افراد از هم شناخت بیشتری دارند و روابط نزدیکی با هم دارند و با افزایش تعداد اعضا شرایط فرق می کند. فرضیه ما پیرامون رابطه ی متغیر آشنایی قبلی با حسّ اجتماع مجازی نیز رد شده است. این یافته با نتیجه ی به دست آمده در تحقیق کوو و کیم ( 2003) همسو نمی باشد. این دو نشان دادند، اجتماعات مجازی که اعضای آن قبل از عضویت در آن اجتماع، در دنیای واقعی از یکدیگر شناخت داشته اند، نسبت به اجتماعات مجازی که اعضای آن از قبل با هم آشنایی نداشتند، حسّ اجتماع قوی تری دارند. از میان ضرایب به دست آمده، تأثیر درگیری در اجتماع مجازی بر روی حسّ اجتماع مجازی با مقدار بتای برابر با 67/0 بیشترین تأثیر را در میان سایر متغیرها بر روی حسّ اجتماع مجازی دارد. علاوه بر سنجش فرضیات با استفاده از نرم افزارspss به برازش مدل با استفاده از نرم افزار amos نیز پرداخته شده است. ضرایب رگرسیون به دست آمده از طریق مدل سازی معادله ساختاری نشان می دهد که متغیر حسّ اجتماع واقعی تأثیر مستقیم بیشتری نسبت به بقیه ی متغیر ها بر روی حسّ اجتماع مجازی دارد؛ به این ترتیب افرادی که دارای حس اجتماعی قوی در دنیای واقعی هستند، دارای حسّ اجتماع مجازی قوی نیز می باشند و همینطور بالعکس. از طرف دیگر نتایج شاخص های برازش مدل بیانگر این می-باشد که هر چند مدل تدوین شده قابل قبول نبوده و نیاز به اصلاح دارد اما فاصله ی زیادی با مدلی که قابل قبول است، ندارد. بر همین اساس محقق اقدام به اصلاح مدل کرده است، به این ترتیب که بر اساس جداول، رگرسیون غیر استاندارد و استاندارد مشخص شد که مقادیر محاسبه شده، نبود تفاوت معنا دار ضریب تأثیر را برای رابطه ی تعداد اعضا با حسّ اجتماع مجازی، رابطه ی تعداد اعضا با نظارت و کنترل و رابطه ی سابقه ی حضور با میزان وجود ارزش ها و هنجارها، نشان می دهد. لذا توجیه آماری برای حذف این پارامتر وجود دارد، اما فقط توجیه آماری کافی نیست و باید توجیه نظری یا منطقی نیز برای حذف این مسیرها عنوان نمود. توجیه نظری برای حذف این مسیرها وجود ندارد اما می-توان آن ها را توجیه منطقی کرد؛ از آنجا که بیشتر نمونه ی تحقیق از دو اجتماع علمی و سرگرمی می باشد و از آنجا که تعداد اعضای این دو اجتماع زیاد بوده است، متغیر تعداد اعضا نتواسته است تأثیر خود را در اجتماعات مورد نظر ما نشان دهد و بر همین اساس رابطه-ای که با متغیر های حسّ اجتماع و میزان نظارت و کنترل داشته معنادر نبوده است. در مورد متغیر سابقه ی حضور نیز باید خاطر نشان کرد از آنجایی که در تحقیق حاضر تقریباً 78 درصد پاسخگویان دارای سابقه ی عضویت کمتر از دو سال بوده اند، متغیر سابقه ی حضور نتوانسته است اثر خود را بر روی متغیر ارزش ها و هنجار ها نشان دهد. استدلال ها ذکر شده، دلیل حذف مسیرهای مذکور را توضیح می دهد. در مجموع ضرایب به دست آمده بعد از اصلاح نشان می دهد که تقریباً در همه ی ضرایب افزایشی را شاهد هستیم اما مقدار این افزایش بسیار کم بوده است. پس از اصلاح نیز متغیر حسّ اجتماع واقعی تأثیر مستقیم بیشتری نسبت به بقیه ی متغیر ها بر روی حسّ اجتماع مجازی دارد. همچنین مقایسه ی شاخص های برازش پس از حذف هر سه مسیر، حاکی از بهبود در تمام شاخص ها و مفید بودن اصلاح انجام شده است، هر چند مدل اصلاح شده تا اندازه ای با معیارهای قابل قبول فاصله دارد پژوهش حاضر به مقایسه مدل برای دو اجتماع مجازی سرگرمی و علمی پرداخته است، هدف، بررسی این نکته می-باشد که آیا از حیث ارتباط های تأیید شده بین متغیرها و عوامل تعیین کننده ی حسّ اجتماع مجازی در دو اجتماع که از لحاظ ماهیتی با یکدیگر متفاوتند، تمایزی وجود دارد یا خیر؟ همه ی شاخص های برازش مدل برای اجتماع مجازی سرگرمی بهتر از اجتماع مجازی علمی بوده است این نشان دهنده ی مناسب تر بودن مدل طراحی شده ی ما برای اجتماع سرگرمی می باشد. این نتیجه ما را به سوی این برداشت مهم رهنمود می کند که در گروه های مجازی با حوزه ی فعالیت سرگرمی، حسّ اجتماع و عوامل موثر بر آن نمود بیشتری دارد. شاید به این خاطر باشد که در اجتماعات علمی افراد معمولاً برای رفع یک نیاز خود مثلاً گرفتن مقاله مراجعه می کنند و تا زمانی که نیازی برایشان پیش نیاید دوباره مراجعه نمی کنند بنابراین ارتباط ودرگیری زیادی با اجتماع مجازی خود ندارند و حسّ اجتماع زیادی بین آن-ها ایجاد نمی شود. اما برعکس در اجتماعات مجازی سرگرمی، افراد برای پر کردن وقت خود و لذت بردن به آن مراجعه می کنند و به طور پیوسته با یکدیگر در ارتباط بوده و همین باعث شکل گیری حسّ اجتماع قوی تری در بین آنان می شود.
مریم گراوند حاتم حسینی
تغییرات صورت گرفته در حوزه ی ازدواج و خانواده، همانند بسیاری دیگر از جنبه های زندگی اجتماعی انسان، یکی از واقعیّت های انکارناپذیر زندگی در دنیای مدرن است. نوسازی و توسعه ی اقتصادی ـ اجتماعی از نیروهای اصلی نهفته در پس این تغییرات است. با این وجود، با توجّه به ماهیّت متفاوت اجتماعات انسانی نمی توان انتظار داشت که تغییرات در همه ی جوامع به طرز یکسانی ظاهر شده باشد. بی تردید، در اجتماعات چند قومی و چند فرهنگی مانند ایران، تأثیر نیروهای نوسازی و عوامل تغییر بطور ناهمزمان و در طول زمان خواهد بود. بنابراین، انتظار نمی رود که افراد در بسترهای مختلف قومی ـ فرهنگی به میزان یکسانی تحت تأثیر نیروهای نوسازی و عوامل اقتصادی ـ اجتماعی تغییر در ارزش ها و هنجارهای مرتبط با ازدواج و تشکیل خانواده قرار بگیرند. هدف از این تحقیق بررسی شکاف در رفتار و نگرش های ازدواجی زنان در خصوص ازدواج خویشاوندی، شیوه ی همسرگزینی و سنّ مناسب ازدواج برای دختران، در بستر اقتصادی ـ اجتماعی و قومی ـ فرهنگی شهر کوهدشت است. در این راستا، با تدارک یک چارچوب نظری، استدلال نمودیم که تأثیر نیروهای نوسازی در بسترهای گوناگون قومی ـ فرهنگی یکسان ظاهر نمی شود. این تحقیق به بررسی تغییرات ایجاد شده در رفتارهای ازدواجی زنان و عوامل و تعیین کننده های شکاف بین رفتار و نگرش های ازدواجی زنان در شهر کوهدشت می پردازد. روش تحقیق پیمایش است. جمعیّت آماری کلیّه ی خانوارهای معمولی ساکن در شهر کوهدشت و واحد تحلیل یک زن 49- 15 ساله ی حداقل یک بار ازدواج کرده ای است. حجم نمونه برابر با 395 خانوار است. روش نمونه گیری، ترکیبی ازروش های خوشه ای چند مرحله ای، تصادفی وتصادفی سیستماتیک است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های مختلف آماری مانند تحلیل همبستگی، تحلیل طبقه بندی چند گانه (mca)، رگرسیون لجستیک، تحلیل مسیر و ... که متناسب با سطح سنجش متغیّرها و اهداف و پرسش های تحقیق بکار گرفته می شوند، انجام و فرضیه ها مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که تجربه ی زنان در هر سه بُعد شکاف در رفتار و نگرش های ازدواجی متفاوت از نگرش آن هاست. همچنین، نتایج نشان می دهد که احتمال شکاف در ازدواج خویشاوندی زمانی بیشتر می شود که افراد از پایگاه اقتصادی - اجتماعی بالاتری برخوردار باشند، در سنین بالا و یا پایین ازدواج کنند و نگرش فرامادی بیشتری به ازدواج داشته باشند. در مورد شیوه ی همسر گزینی باید گفت، زنانی که پایگاه اقتصادی- اجتماعی بالاتری دارند، در سنین بالا ازدواج کرده اند، پایبندی بیشتری به ارزش های خانواده ی بزرگ دارند و از استقلال بیشتری برخوردارند، احتمال شکاف در رفتار و نگرش آن ها نسبت به شیوه ی همسرگزینی افزایش می یابد. بر پایه ی این بررسی، پایگاه اقتصادی- اجتماعی زنان، سن هنگام اوّلین ازدواج، نگرش فرامادی به ازدواج و استقلال زنان بیشترین تأثیر را در میزان شکاف بین رفتار و نگرش زنان نسبت به سنّ مناسب ازدواج دارند. نتایج بیانگر این واقعیّت است که ترکیبی از مشخٌصه های اقتصادی - اجتماعی، جمعیّتی و عوامل و زمینه های قومی - فرهنگی تبیین بهتری از شکاف در رفتار و نگرش های ازدواجی زنان ارائه می دهند.
کبری هنری لطیف پور سلیمان پاک سرشت
پژوهش حاضر تحلیل پدیدار شناسی تجربه ابتلا ومدیریت بیماری ام اس در بین بیمارن مبتلا به ام اس میباشد.از روش پدیدار شناسی استفاده شده است.از روش آنالیز پدیدار شناسی تفسیری برای بررسی و تجزیه و تحلیل داده ها استفاده خواهد. شد.محقق به دنبال این است که با استفاده از این روش هم به توصیفی از تجارب این بیماران دست یابد و هم اینکه این توصیفات را مورد تفسر مجدد قرار دهد.
سلیمان پاک سرشت مصطفی ازکیا
چکیده ندارد.
سلیمان پاک سرشت حمیدرضا جلایی پور
چکیده ندارد.
محمدجواد علیزاده اسماعیل بلالی
چکیده ندارد.