نام پژوهشگر: مجتبی زراعی
مجتبی قاسمی احمد ضابطی جهرمی
در این پژوهش از منظر کارگردانی، عناصر ساختاری متشکله فیلم در راستای شکل گیری یک کل ارگانیک در نظر گرفته شده است. در سینمای کلاسیک داستانی، تنها از تعامل منطقی و متناسب بین عناصر میزانسن و تدوین است که روایت فیلمیک موثری حاصل می شود. هر دو عنصر همزمان و در نسبتی با هم در نمایاندن کنش فیلمنامه فعالند اما گاه کنش در قالب ظرفیتهای روایتی میزانسن و گاه ظرفیتهای روایتی تدوین موثرتر جلوه می کند. این عناصر نه در مقابل هم، که در کنار هم و بلکه در تطابق با هم هستند. در صورتی که رابطه بین این دو عنصر منطقی باشد، ظرفیتهای بیانی یکدیگر را تقویت نموده و در غیر این صورت به تضعیف یکدیگر منجر می شوند. دریافت کارگردان از کنش فیلمنامه، ویژگی های سبکی او و ژانر فیلم، در طراحی کارگردان نسبت به اجرا کردن نوع خاصی از رابطه بین میزانسن و تدوین در فیلم، اثرگذار است. این پژوهش بر مبنای روش تحقیق اسنادی و کتابخانه ای به این نتیجه رسیده است: بر اساس نظریه های حاکم بر سینمای داستانی کلاسیک، نمی توان عناصر میزانسن و تدوین را به صورت ماهوی یکی دانست زیرا میزانسن اساسا به تمامی آن چیزی که درون قاب دیده می شود اشاره دارد و تدوین با رابطه بین نماها شناخته می شود. اما اگر از نظریه های سینمای کلاسیک فاصله بگیریم و سینما را به صورت یک کل ارگانیک بررسی نماییم، می توان به این نتیجه رسید که میزانسن و تدوین به شکلی با هم تطابق دارند. وجود میزانسن به معنای محقق شدن تدوین است و بالعکس.